دریافت:
احکام وقف
- فصل اول : احکام انشاء ، قبول و قبض وقف
- فصل دوم: احکام عین موقوفه
- فصل سوم: احکام واقف
- فصل چهارم: احکام موقوف علیه
- فصل پنجم: احکام تولیت و نظارت
- فصل ششم: احکام عواید و منافع موقوفه
- فصل هفتم: احکام اثبات وقف
- فصل هشتم: احکام اجاره موقوفه
- فصل نهم: احکام فروش موقوفه
- فصل دهم: احکام تغییر و تبدیل
- فصل یازدهم: احکام مساجد
- فصل دوازدهم: احکام قبرستان(آرامستان)
- فصل سیزد هم: مفاد برخی از الفاظ مربوط به وقف
- 1- الفاظ مربوط به موقوف علیه
1- الفاظ مربوط به موقوف علیه
مرجع تشخیص مفاهیم و معانی الفاظ وقفنامه
727. آیا شرکت کنندگان در مجالس عزاداری و اهالی منطقه ای که حسینیه برای آنان تأسیس شده، حق دخالت در تفسیر فقرات و قفنامه را دارند؟
جواب: برای فهم مفاد وقف نامه، در صورتی که اجمال یا ابهام داشته باشد، باید به شواهد و قرائن حالیه و مقالیه و یا به عرف مراجعه کرد و کسی حق ندارد آنها را از طرف خودش تفسیر به رأی کند.
728. هیئتی ملکی را جهت حسینیه خریداری و وقف نموده اند، و ضمن صیغه وقف خود را متولی تعیین نموده اند فعلاً در تفسیر فقرات وقفنامه اختلافی پیش آمده، حق تفسیر با کیست؟
جواب: در مقام استظهار برای رفع اختلاف باید به عرف مراجعه شود و آنچه متفاهم عرف از عبارت است باید عمل شود.
موقوف علیه اولاد ذکور نسلاً بعد نسل
729. در یک موقوفه خاص اولاد ذکور، نسلاً بعد نسل، و فاقد متصدی و متولی که به صورت موقوف علیهم اداره می گردد، و با توجه به نظر اکثریت علمای اعلام و آیات عظام و مشایخ زمان مبنی بر اینکه موقوف علیهم مستحق عواید زمان می باشند، و یک موقوفه خاص که همیشه به صورت موقوف علیهم اداره می گردیده است یکی از موقوف علیهم فوت می نماید. چنانچه منافعی از موقوفه حاصل گردد، با عنایت به نظریه مشهور علماء:
اولاً: مربوط به افراد ذکور می تواند باشد یا خیر؟
ثانیا: این منافع مربوط به بطون لاحقه می باشد یا بطون سابقه؟
ثالثاً: آیا اداره موقوفه خاص بایستی توسط افراد صالح، با تقوی، اورع، پرهیزگار، دارای شهرت علمی، متعهد، متدین و... اداره شود یا اینکه هر کسی بدون داشتن صفات (فوق الذکر) می تواند اداره کننده یا متصدی و متولی این موقوفه باشد؟جواب: اولا: موقوف علیهم کسانی هستند که در وقف نامه ذکر شده است یعنی اولاد ذکور نسلاً بعد نسل.
ثانیا: منافع فعلی مربوط به بطن فعلی است.
ثالثا: تولیت اوقاف بدون متولی با حاکم شرع است.موقوف علیه اولاد واقف
730. در وقفنامه پیوستی، تولیت موقوفه بر عهده اولاد ذکور نسلاً بعد نسل قرار داده شده است ولی عواید موقوفه پس از کسر عشر روشنائی مرقد منور امیرالمؤمنین علی(ع) باید سرف اولاد واقف در هر طبقه بشود، حال سؤال این است که با توجه به اینکه صرف عواید را مرحوم واقف بر اولاد هر طبقه وقف منظور کرده است آیا با وجود طبقات اول عواید موقوفه به طبقات بعدی هم می رسد یا خیر؟
جواب: کلمه هر طبقه در وقفنامه نیست، و موقوف علیهم را اولاد فرزند سعادتمند ذکر کرده است که بر طبقه قبل و بعد صادق است، بخصوص که در متولی که اولاد ذکور کرده قید نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن آورده، و در موقوف علیهم قید نکرده است، بنابر این عوائد به طبقه بعد هم می رسد.
موقوف علیه مطلق خیرات
731. مصرف موقوفه ای جهت مسجد و حمام و خیرات روستا است، مستدعی است نظر مبارک را در این خصوص که با توجه به مخروبه شدن حمام قبلی روستا حمامی در محلی جدید احداث شده است. آیا می توان منافع موقوفه مارالذکر را در حمام جدید الاحداث صرف کرد یا خیر؟
لازم به ذکر است که خیرات محل نیز مخروب و معدوم گردیده لیکن مسجد محل پابرجا و معمور است و نیاز به تعمیر نیز دارد.جواب: اگر منظور واقف از مصرف خیرات، خیرات خاصی است در فرض سؤال جایز نیست عواید را در غیر سه مورد مذکور در وقف صرف نمایند و اگر مطلق کارهای خیر است و قرینه و دلیلی نیست که منظور خیرات خاصی باشد حمام جدید هم از خیرات محسوب است و متولی شرعی می تواند طبق وقف با مراعات همه جهات وقف عواید را در آن هم صرف نماید.
732. اولا: مکانی بوده که واقف وقف خیرات نموده برای استفاده فقراء و کسانی که مسافر هستند و از روستا عبور می کنند و چون مکان از زمان سابق بود و متولی هم نداشت مخروبه شد وافرادی هم از این مکان در راه های نامشروع استفاده می کردند لذا عده ای از مردم روستادر این مکان حسینیه ساختند تصرف در مکان خیرات و تبدیل آن به حسینیه از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
تصرف دیگران در این مکان که فعلاً به عنوان حسینیه است از قبیل نماز خواندن مراسم تعزیه و... چه صورت دارد جایز است یا خیر؟
ثانیا:چون حسینیه در مکان خیرات ساخته شده است و دگر نمی شود کاری در جهت وقف انجام داد، از نظر شرعی چه راهی وجود دارد که هم تصرف دیگران در این حسینیه جائز باشد و هم جهتی را که واقف وقف کرده است برآورده شود با توجه به اینکه متولی هم ندارد؟جواب: اولا: در صورتی که وقف برای مطلق خیرات باشد این نحو از تصرفات هم که از امور خیر است جایز است.
ثانیا: اگر وقف تخصیص به خیر خاصی داده نشده بلکه برای مطلق امور خیریه است تصرف در آن برای هر امر خیری با اذن حاکم شرع که در این موارد شرعاً متولی عام است مانع ندارد.733. پدر من قطعه زمینی را وقف نمودند تا در صورتی که احتیاج به بنای مسجد و حسینیه باشد زمین واگذار گردد، از آنجائی که پدرم بی سواد بودند در توضیح شفاهی خود مکان را برای کارهای عام المنفعه وقف نمودند، این در حالی است که محل ما حدود سیصد خانورا می باشد تا چندین سال آینده به مسجد و حسینیه نیاز ندارد اما به مدرسه شدیداً نیازمند است. لذا مستدعی است با توجه به مطالب فوق نظر حضرتعالی را مرقوم فرمائید.
جواب: اگر پدرتان زمین را برای کارهای عام المنفعه وقف نمودند می توانید آن را برای مدرسه واگذار نمائید.
734. زمینی از کسانی تبرعاً اخذ و وقف گردیده است به این منظور که وقفش وقف عام باشد که شامل ساختن مدرسه و یا مسجد و یا مقبره شود.
زمینی که برقرار فوق وقف عام شده باشد آیا می شود درآن مسجد بنا کرد یا خیر؟جواب: اگر وقف شامل آن هست جایز است.
موقوف علیه تدریس قرآن و بیان احکام شرعی
735. شخصی ششدانگ عرصه و اعیان یک باب منزلش را به قرار شفاهی شهود وقف بر محل تدریس قرآن و بیان احکام شرع و تشکیل جلسات عزاداری ائمه(ع) و دیگر استفاده های مشروع نموده اما در تنظیم وقفنامه محضری موجود در سوابق مورد استفاده از موقوفه را « بر زینبیه که محل تدریس نسوان و مسائل و احکام شرع و ذکر مصائب آل اطهار قرار گیرد» قید کرده با عنایت به اینکه موقوفه مذکور متولی داشته و به علت بلااستفاده بودن وضع موجود ساختمان به کمک مؤمنین و خیرین تخریب و در طرح بازسازی علاوه بر ساخت سالن اجتماعات و مستحدثات لازم تعدادی دکاکین نیز ساخته شد و دارای عواید می باشد.
اولاً: با توجه به قید استفاده نسوان در وقفنامه محضری آیا امکان مزبور مختص استفاده زنان می باشد و یا اینکه استفاده عموم مجاز است؟
ثانیاً: عواید حاصله از رقبات در چه مواردی مصرف شود؟جواب: اگر محرز است که واقف منزل مذکور را برای محل تدریس قرآن و بیان احکام شرع و تشکیل جلسات عزاداری وقف نموده است باید مطابق نظر واقف عمل شود بلی امور ذکر شده به مرد یا زن اختصاص ندارد هر گروه می توانند مطابق نظر واقف استفاده نمایند و در هر صورت تصرف موقوفه باید زیر نظر متولی شرعی و به صلاح وقف باشد و تبدیل وقف به چیز دیگر جائز نیست و شخصی که تغییر داده لازم است به صورت اولیه برگرداند.
موقوف علیه طلاب علوم دینی و دارالعلم معیّن
736. ملکی وقف طلاب علوم دینی و دارالعلم آیت الله العظمی نبوی گردیده، به نظر حضرت مستطاب عالی این وقف، وقف عام است یا وقف خاص؟ نظر مبارکتان را مرقوم فرمائید.
جواب: در فرض مذکور وقف عام است.
سیادت از مادر در موقوف علیه سادات
737. آیا اشخاصی که فقط مادرشان سیده بوده باشند مشمول سهم سادات مقرره در وقفنامه می باشند یا خیر؟ همچنین در وقفنامه گفته شده: « قسم چهارم به جهت خصوص مؤنه اولاد ذکور است نسلاً بعد از نسل از اینکه ثلث از منافع این موقوفه را اخراج نموده انفاق نمایند فی سبیل الله در صله ارحام از ذریه علویه». آیا در فرض مرقوم اشخاص اناث یا ذکوری که از طریق مادر منسوب به واقف باشند جزء موقوف علیهم از ارحام قرار می گیرند یا خیر؟
جواب: سید کسی است که از طرف پدر منتسب باشد و انتساب از طرف مادر کافی نیست ولی اولاد و ذریه و نحو آن شامل منتسب از طرف مادر هم می شود.
سیادت از مادر در موقوف علیه ذریۀ علویه
738. آیا اشخاصی که فقط مادرشان سیده بوده باشند مشمول سهم سادات مقرره در وقفنامه می باشند یا خیر؟ همچنین در وقفنامه گفته شده: « قسم چهارم به جهت خصوص مؤنه اولاد ذکور است نسلاً بعد از نسل از اینکه ثلث از منافع این موقوفه را اخراج نموده انفاق نمایند فی سبیل الله در صله ارحام از ذریه علویه». آیا در فرض مرقوم اشخاص اناث یا ذکوری که از طریق مادر منسوب به واقف باشند جزء موقوف علیهم از ارحام قرار می گیرند یا خیر؟
جواب: سید کسی است که از طرف پدر منتسب باشد و انتساب از طرف مادر کافی نیست ولی اولاد و ذریه و نحو آن شامل منتسب از طرف مادر هم می شود.
موقوف علیه آموزش و پرورش
739. شخصی اردوگاهی را وقف آموزش و پرورش بیرجند نموده است پس از منفک شدن سربیشه از بیرجند و مستقل شدن این شهرستان، اردوگاه در محدوده سربیشه واقع شده است و جزء این شهرستان می باشد. اکنون با توجه به اینکه اردوگاه در روستایی واقع است که کلیه مدارس آن زیر نظر آموزش و پرورش سربیشه می باشد این اردوگاه چه حکمی دارد؟ آیا به آموزش و پروش بیرجند تعلق دارد یا آموزش و پرورش سربیشه؟
جواب: متعلق به آموزش و پرورش بیرجند است.
موقوف علیه اولاد ذکور سادات یک روستا
740. روستائی است که شهرت به وقفیت دارد ولی وقفنامه ای در دست نیست، شایع و معروف است که قریب ششصد سال قبل حاکم محل آن را وقف بر اولاد ذکور سادات آن روستا کرده است بی آنکه نحوه مالکیت حاکمیت مذکور و چگونگی خریداری ولی از مالک یا مالکین روستای مزبور به اختیار یا به اجبار معلوم و روشن باشد و نظر به اینکه بعضی از سادات موقوف علیهم مجهول المکان و بعضی مجهول الهویه و تعداد آنها هم زیاد و دسترسی به همه ممکن نیست و بر فرض امکان در شرائط فعلی که سال ها عمل به وقف نشده اگر مال الاجاره متعارف محل، در نظر گرفته شود اختلاف و درگیری شدید به وجود خواهد آمد چه بسا احتمال غائله ای بزرگ و موجب سفک دماء و دفع فاسد به افسد گردد هر چند بعضی از مستأجرینی که سال هاست بدون اجاره در اینجا کشت و زرع دارند، حاضرند رضایت موجرین را بعمل آورند ولی مالک و موجر واقعی را نمی شناسند.
جواب: در مفروض سؤال که روستای مذکور مشهور به وقفیت است احکام وقف بر آن جاری است و در صورت عدم متولی خاص باید به حاکم شرع مراجعه و با اجازه او درآمد حاصله صرف سادات مذکور شود و بسط به جمیع واجب نیست.
- 2- الفاظ مربوط به متولی و ناظر
2- الفاظ مربوط به متولی و ناظر
741. اگر واقف، تولیت وقف را بعد از خودش برای مطلق علما و مجتهدین قرار دهد، آیا یکی از علمایی که مجتهد نیست حق دارد امور تولیت را در اختیار بگیرد؟
جواب: تا زمانی که احراز نشود که مقصود واقف از علما خصوص مجتهدین است، تولیت وقف توسط عالم دینی اشکال ندارد هر چند حائز رتبه اجتهاد نباشد.
اطلاق اعلمیت بر اعلم در فقه
742. در وقفنامه مرحوم آقای حاج آقا رضا رقباتی وقف بر تعزیه داری حضرت سید الشهداء(ع) گردیده، واقف محترم تولیت بعد از خود را نسلاً بعد از نسل به اولاد ارشد خود با قید صفات اعلم و اورع ذکر فرموده و در صورت انقراض اولاد به مجتهد اعلم و اورع قصبه واگذار فرموده.اینک سؤال از محضر مبارک این است که با توجه به مراتب فوق آیا اهل علم به معنای مصطلح کلمه (روحانی و معمم بودن) و تحصیلات حوزوی داشتن برای اولاد ارشد متقاضی تولیت شرط است یا خیر؟
مضافاً آیا احراز تقوی و عدالت در مدعی تولیت مذکور لازم است یا خیر؟جواب: میزان بر حسب ظاهر عبارت اعلم و اورع، اعلمیت در علم فقه است.
مرجع تشخیص( اصلح و اتقی و اورع)
743. واقف امر تولیت بعد از خود را در دو وقفنامه و در رقبات متعدد به دو صورت ذکر نموده، در وقفنامه اول امر تولیت به اینجانب و در وقفنامه دوم امر تولیت به اصلح و اورع و اتقی اولاد واقف نسلاً بعد نسل ذکر گردیده. حال با توجه به شرح بالا، آیا اینجانب حق انتخاب متولی بعد از خود را دارم یا خیر؟ و با توجه به صفاتی که برای متولی ذکر گردیده، چه کسی توانایی شناخت و انتخاب اصلح، اورع و اتقی اولاد را از بین چند نفر فرزند دارد؟ متولی یا اداره اوقاف و امور خیریه؟ این شناخت برای کدام یک میسر است؟
جواب: اگر طبق نظر واقف حق تعیین متولی به شما واگذار شده می توانید برای موقوفه متولی تعیین نمائید و شناخت اصلح و اورع و اتقی با کسانی است که به احوال آنان آشنائی دارند و در صورت اختلاف آنان باید به حاکم شرع مراجعه شود.
دلالت استعمال ارشد و اتقی
744. در شرایط وقفنامه قید گردیده که تولیت آن مادام حیات با خود واقفه و بعد از ایشان با اولاد ذکور واقفه می باشد، نسل بعد از نسل بطناً بعد بطن و طبقه بعد از طبقه و در صورت انقراض اولاد ذکور با اولاد اناث واقفه بوده باشد، آن هم با تقدم ارشد و اتقی در هر طبقه.هم اکنون تولیت موقوفه با اینجانب ولد ذکور و ارشد می باشد که دارای پنج اولاد می باشم، پسر ارشد معلول ذهنی و جسمی می باشد که خوب و بد را از هم تمیز نمی دهد، دومین پسر از نظر جسمانی سالم ولی متأسفانه تدین و تقوای لازمه را برای تولیت موقوفه ندارد. اما سومین پسرم اگر چه ارشدیت سنی ندارد ولی از لحاظ تدین و تقوا لیاقت تولیت موقوفه را از جمیع جهات دارد و مطمئن هستم که مفاد وقفنامه را دقیقاً اجرا می نماید.
با عنایت به مراتب فوق و اطمینان اینکه بعد از اینجانب مفاد وقفنامه از لحاظ منافع همه ساله به نحو احسن صرف روضه خوانی و تعزیه داری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) سیدالشهداء و حضرت ابوالفضل العباس(ع) گردد، خواهشمند است ضمن راهنمایی دستور لازم را صادر فرمائید.جواب: آن طور که از وقفنامه نقل کرده اید که ارشد واتقی بودن در متولی شرط شده در فرض سؤال احتیاط مراجعه به حاکم شرع برای تعیین متولی است.
745. در شرایط وقف نامه قید گردیده که تولیت آن مادام الحیات با خود واقفه و بعد از نسل، بطناً بعد بطن و طبقه بعد طبقه و در صورت انقراض اولاد ذکور با اولاد اناث واقفه بوده باشد، آنهم با تقدم ارشد واتقی در هر طبقه. پسر ارشد اول بیمار و معلول ذهنی و جسمی می باشد، دومین پسر از نظر جسمانی و روانی سالم ولی تدین و تقوای لازمه را ندارد، سومین پسر اگر چه شرایط ارشدیت را ندارد ولی دیانت، تقوا و لیاقت تولیت موقوفه را از جمیع جهات دارد، با عنایت به مراتب فوق تکلیف تولیت موقوفه چیست؟
جواب: در مورد سؤال، تولیت وقف بعد از جنابعالی بر عهده پسر سوم است و در فرض مرقوم، او ارشد واتقی می باشد زیرا ارشد به معنای درک عقلی بهتر می باشد نه داشتن سن و سال زیادتر، و برای رفع شبهه اگر پسر سوم از ناحیه حاکم شرع هم احتیاطاً منصوب شود خوب است.
746. در شرائط تولیت موقوفه فرموده: اولاً به نفس نفیس و ذات شریف خود مادام الحیات بارک الله تعالی فی عمره و بعد از آن بأسن ارشد ذکور اولاد نسلاً بعد نسل و عقباً بعد عقب واگر در طبقه عالی رشید نباشد در هر طبقه از نسل او که رشید باشد تولیت از آن او باشد.
الف)مستدعی است بیان فرمائید که منظور واقف از ارشدیه چیست آیا ارشدیت سنی است و یا ارشدیت کفایتی و درایتی است؟
ب)آیا ملاک تولیت اسنیت است یا ارشدیت؟
ج)اگر امر دائر باشد بین أسنیت و ارشدیت کدام یک مقدم می باشد؟جواب: الف) مفاد ظاهر عبارت فوق الاشاره اعتبار وصف اسن بعد از وصف ارشد است که باید علاوه بر دارا بودن تدبیر و درایت و کفایت بیشتر از بقیه بزرگتر و أسن از بین رشیدها باشد.
ب) ملاک هر دو صفت است که باید علاوه بر ارشدیت أسن از بین رشیدها باشد.
ج) اگر أسن اولاد ارشد اولاد نباشد نوبت تولیت به فالأسن ارشد اولاد می رسد بدین معنی که پس از ملاحظه ارشدیت نوبت رعایت أسنیت می رسد، و اگر دو نفر از نظر رشد و سن متساوی با هم و بالاتر و برتر از بقیه باشند تولیت به هر دو نفرشان می رسد، و اگر غیر أسن، ارشد و أسن از بقیه باشد تولیت با او خواهد بود.مراد از ارشد اولاد
747. منظور از ارشد اولاد، اکبر اولاد است یا خیر توضیح بفرمائید.
بعد از فوت ارشد عین موقوفه مثل مال میت تقسیم می شود بین ورثه یا خیر؟ و آیا به ارشد می رسد در صورت تقسیم نشدن یا خیر و به چه کسی می رسد؟جواب: چنانچه از نظر تدبیر و درایت فرقی ندارد اکبر اولاد ارشد آنها است.
عین موقوفه به ارث نمی رسد تا تقسیم شود و باید از آن در جهت وقف استفاده شود، و متولی وقف همان است که در وقفنامه ذکر شده است.مدیر غیر متولی
748. واقف در وقفنامه تولیت را مخصوص خودش قرارداده با حق التولیه که نصف عایدات باشد.
الف) آیا در مقدار زائد از اجرت المثل، وقف صحیح است و وقف به نفس محسوب نیست؟
ب) بعد از فوت خود مدیریت عمل در موقوفات را برای سه نفر از اهالی قرار داده آیا عنوان مدیر همان معنی متولی را دارد؟
ج) محل مصرف عایدات را عمران و فقراء و حمامات که در وقفنامه نامبرده شده قرار داده آیا طبق همین تعیین باید عمل شود یا صرف در جاهای دیگر هم مجاز می باشد؟جواب: الف) فرض مزبور وقف بر نفس نیست.
ب) احتیاط آن است که به حاکم شرع مراجعه کنند مگر در صورتی که احراز شود که منظور واقف از مدیر جعل تولیت است.
ج) عوائد وقف باید در همان جهت وقف که تعیین شده صرف شود.مراد از نسلاً بعد نسل
749. اولا : چند قطعه زمین به شرح سند که پیوست است توسط شخصی وقف شده که عواید آن در مراسم حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) مصرف گردد، تولیت وقف ادامه پیدا کرد تا بعد از 3 نسل در حال حاضر بر تولیت آن ایجاد مشکل شده است و سؤالات زیر مطرح است، مستدعی است حکم خداوند منان را بیان فرمایید:
آخرین متولی وقف که اخیراً فوت شده است دارای 3 فرزند ذکور می باشد و دارای 2 برادر و برادرزاده و پسر عمو با وجود چنین افراد تولیت با کیست؟
ثانیاا: آیا جمله نسلاً بعد از نسل و همچنین طبقه بعد طبقه که در وقفنامه قید شده بیانگر انتقال تولیت فقط از پدر به پسر و با اینکه به دیگران از فامیلان ذکور خانوار (برادر– برادرزاده– پسر عمو) نیز قابل انتقال می باشد؟ ترتیب اولویت با کیست؟
ثالثا: اگر تولیت این زمین ها بر عهده فرزندان میت می باشد، آیا تولیت بر فرزند بزرگتر می باشد (با توجه به سند) یا بر همه اولاد ذکور می باشد؟ اگر عهده همه می باشد اگر یکی از فرزندان در غیاب دو نفر دیگر زمین ها را به شخصی اجاره دهد آیا تولیت با این عمل او برگردن او حتمی می شود و از دیگر برادران خارج می شود یا خیر با هم بر عهده همه برادران می باشد؟جواب: اولا: ظاهر این است که با وجود اولاد ذکور در نسل متقدم نوبت به نسل متأخر نمی رسد بنابر این با وجود برادران متولی که اولاد مشارالیها هستند نوبت به فرزندان متولی نمی رسد.
ثانیا: از مسئله قبل معلوم شد.
ثالثا: ظاهر این است که بین فرزندان در تولیت فرقی نیست.750. آیا اگر از بین برادران یکی به نیابت از دیگران تولیت را اداره کند بعد از فوت او به فرزند او می رسد یا به برادران دیگر او؟
جواب: با وجود یک نفر در نسل متقدم نوبت به نسل متأخر نمی رسد
751. طبق وقفنامه متولی موقوفه بعد از فوت واقف، مربوط به اولاد ذکور واقف و بعد از انقراض اولاد ذکور واقف به اولاد ذکور اناث واقف منتقل می شود، واقف یک پسری داشت که متولی موقوفه بعد از فوت واقف شد و بعد از فوت پسر واقف پسری نداشت و فقط یک دختر صغیره از پسر واقف باقی مانده ولی دختر ارشد واقف پسری داشت که به حکم مرحوم آیت الله شیخ کبیر پسر دختر واقف متولی موقوفه شد نسلاً بعد نسل پس از زمان طولانی آن دختر پسر واقف شوهر کرد و دارای پسری شد حال بعد از گذشت حدود هشتاد سال پسر این دختر یعنی نوه پسری واقف مدعی است که من متولی زمین موقوفه هستم و حکم مرحوم آیت الله شیخ کبیر بلا اثر است تقاضا می شود که حکم شرعی را بیان فرمائید که مورد نیاز است، والسلام.
جواب: وقف نامه صراحت دارد که تولیت با اولاد مزبور است نسلاً بعد از نسل و بطناً بعد بطن، پس با وجود فرزند ذکور از اناث در نسل متقدم نوبت به فرزند ذکور از اناث در نسل بعدی نمی رسد.
752. در وقفنامه ای امر تولیت برای نسلهای بعدی به صورت نسلاً بعد از نسل و بطناً بعد از بطن تصریح شده است اینک سؤال شرعی از محضرتان این است:
آیا با وجود متقاضی تولیت در نسل قبلی نسل بعدی می تواند مدعی تولیت باشد یا خیر؟جواب: با وجود فرد صالح برای تولیت در نسل قبلی نوبت به نسل بعدی نمی رسد.
مانعیت طبقه اقرب نسبت به ابعد
753. در وقفنامه ای شرایط متولی را چنین ذکر فرموده است: « امر تولیت مفوض است بنص جناب (واقف) بسوی اکبر و اصلح و ارشد واورع ذکور از صلب واقف، و مراد از ارشد کسی که قوه استمناء و انتفاع او از موقوفه بیشتر از سایرین باشد و هکذا ارشد و اصلح و اورع اولاد، اولاد ذکور هلّم جراً، و طبقه اقرب به واقف منع ابعد می نماید و در صورت انقراض اولاد، اولاد ذکور مفوض است امر تولیت با اولاد اوناث از صلب واقف».
سؤال: آیا اگر در طبقه اقرب به واقف فرد جامع الشرایط فوق الذکر نبود اگر چه اکبر بود و یا لااقل ارشدیت نداشت آیا امر تولیت موقوفه مذکور به طبقه قریب از اولاد ذکور با داشتن همه شرایط در وقف نامه می رسد یا خیر؟جواب: ظاهر عبارت این است که در هر طبقه اکبر و ارشد و اصلح و اورع در همان طبقه تولیت دارد بنابراین اگر واجد صفات در طبقه متقدم موجود است تولیت با او است هر چند در طبقه بعد ارشد بلکه اکبر ارشد از او موجود باشد.
متولی بودن بزرگترین پسرخانواده ازهرنسل
754. اگر در وقف نامه، تولیت وقف بر عهده بزرگترین فرزند پسر خانواده از هر نسل گذارده شده باشد، آیا این بدان معناست که بعد از فوت پدر، با وجود عمو، نوبت به پسر آن مرحوم می رسد یا عموی او متولی است؟
جواب: ظاهر تعیین تولیت وقف به نحو مزبور در فوق انتقال تولیت از ولد اکبر به فرزند اکبر وی است.
- 3- الفاظ مربوط به اجاره
3- الفاظ مربوط به اجاره
755. در وصیتنامه ای 1/3 مورد وصیت جهت حسینیه و 2/3 آن جهت آموزش و پرورش اختصاص داده شده است و در متن نامه آمده است(تعیین اجاره بهاء برای مستأجرین با رضایت خود آنها انجام گیرد تا اجحافی به آنها نشود و راضی باشند) همین مطلب دست آویز شده است برای بعضی از مستأجرین و متصرفین مغازه های مورد ثلث که از پرداخت حقوق طبق عرف معمول و یا نظریه کارشناس استنکاف ورزند و تنها رضایت خود را ملاک تعیین اجاره بدانند و مساعی و تلاش امام جماعت مسجد نیز جهت دریافت حقوق عامه مثمر ثمر واقع نشده است و معظم له به این اداره اعلام فرموده اند که از طریق قانونی اقدام جدی شود لذا نظر به مراتب فوق حضرتعالی مرقوم بفرمائید که:
آیا مستأجرین که مدت اجاره آنها نیز به پایان رسیده می توانند با توسل به جمله مذکور در وصیتنامه از پرداخت حقوق عامه عرف معمول و نظریه کارشناس رسمی یا کارشناس محلی استنکاف نمایند یا خیر، رضایت و میل خود آنها در پرداخت اجرت المثل معوقه ملاک خواهد بود؟ در صورت موظف بودن آنان به پرداخت حقوق ثلث، آیا این اداره می تواند از طریق مقامات قضائی نسبت به وصول حقوق حسینیه و آموزش و پرورش اقدام نماید؟جواب: تعیین مقدار اجاره موقوفه بستگی به توافق متولی و مستأجر دارد البته از عبارت وصیت نامه استظهار می شود که اجاره نباید بیش از اجرت المثل باشد که موجب اجحاف بر مستأجر است.
-
- فصل چهاردهم: احکام اخوات وقف(حبس، وصیت، نذر)
- فصل پانزدهم: استفتائات جدید احکام وقف
کاربر گرامی؛ لطفا قبل از تکمیل فرم، موارد زیر را مطالعه کنید:
- جهت مکاتبه با دفتر، از قسمت ارسال نامه استفاده نمایید.
- به منظور استفتاء یا ارسال سوال شرعی، از قسمت ارسال سوال شرعی استفاده نمایید.
- جهت ارایه انتقاد و پیشنهاد به سایت دفتر، از قسمت ارتباط با پایگاه استفاده نمایید.
- از فرم زیر فقط برای ارایه نظرات در مورد محتوای همین صفحه استفاده نمایید.
- مسوولیت ارسال اشتباه بر عهده ارسال کننده آن است.