بسم الله الرّحمن الرّحیم
خيلی خوش آمديد آقايان محترم! برادران عزيزِ نخبگان و خبرگان روحانی و متقی اين ملت! و خيلی متشكرم از زحمات شما در اين دو روز و نشست پُر فايدهای كه داشتيد و بيانات رئيس محترم مجلس خبرگان و همچنين اين گزارش مشروح و مفيد و كاملی كه جناب آقای شاهرودی بيان فرمودند.
اولاً لازم ميدانم فقدان اين عالم شهيد را كه حقيقتاً خسارتی بود ـ هم برای كردستان، هم برای ما ـ تبريك و تسليت عرض بكنم به مردم كرد، به برادران اهل سنت و به همهی كسانی كه علاقهمند به سرنوشت كشورند و علاقهمند به وحدت در كشورند. اين يك نمونه از جنايتهائی است كه سرنخ آن بدون ترديد در بيرون از مرزهاست و سرويسهای جاسوسی لانه كردهی در عراق اشغالی و در كردستان عراق، بلاشك عامل و مجری اين جنايتها هستند؛ طراح اين جنايتها آنها هستند. البته اين برای ما خسارت بود بلاشك، لكن قطعاً هدف دشمن از شهادت ماموستا ملا محمد شيخالاسلام، برآورده نخواهد شد. تروريزم نتوانسته است و نخواهد توانست ضربهای به انقلاب وارد كند، بلكه بعكس هر جا به وسيلهی دشمن، خونی مظلومانه بر زمين ريخته شد، اين پرچم خونين به دست جمع بيشتری برافراشته شد. اينجا هم همانجور خواهد شد. بلاشك طلاب جوان سنی و علمای اهل سنت و مردم كُرد ـ در استان كردستان و غير آنها ـ راه اين شهيد را گرمتر و مشتاقانهتر ادامه خواهند داد. من نقش اين برادر خوبمان را در كردستان، هم از دور ميدانستم، هم از نزديك رفتم مشاهده كردم. ایشان عامل وحدت بود، عامل گسترش فكر انقلاب اسلامی بود، معتقد به مبانی نظام بود؛ كاملاً صادقانه و جدی. و همين روحيات بلاشك در بين علاقهمندان ايشان، در بين طلاب جوان كردستان توسعه خواهد يافت. دشمن بداند كه اين خشونت و اين جنايت راه به جائی نخواهد برد و اهداف او را تأمين نخواهد كرد. همه هم بدانند كه دشمن در دشمنی خود، شيعه و سنی و كُرد و فارس و تُرك و بلوچ و اينها نميشناسد؛ هر كسی منادی وحدت است، هر كسی پايبند به مبانی نظام هست، مورد بغض و دشمنی دشمن هست؛ هر كه باشد، هر چه باشد، با هر مذهبی، با هر قوميتی.
نكتهی دومی كه عرض ميكنم، اين است كه امتياز بیبديل مجلس خبرگان رهبری اين است كه در اين مجلس دغدغههای عمومی و ملی مطرح است؛ معطوفاً به اسلام و انقلاب. در اين مجلس ـ كه شايد اين خصوصيت در اين مجلس بینظير باشد ـ جناحبندیهای سياسی، خطبازیها و خطسازیها راهی ندارد؛ تاكنون بحمداله اين جور بوده، بعد از اين هم به حول و قوهی الهی همين جور خواهد بود؛ و همين مايهی وزانت و متانت و اهميت اين مجلس در چشم مردم است. و لذا میبينيد دشمنی دشمنها هم با اين مجلس بسيار وسيع و گسترده است، كه در هر برههای از زمان به يك نحوی اين دشمنی نشان داده ميشود. اين مايهی اعتماد مردم است كه احساس بكنند اين جمع منتخب آنها ـ كه همه عناصر روحانی و شناخته شدهی به علم دين هستند ـ در اين مجلس به فكر مسائل اساسی اسلام و مسلمين و جامعهی ايرانی و مسائل عمدهی كشور هستند؛ مسائل شخصی و خطی و جناحی در تصميمگيریها و در اظهارات اينها راهی ندارد. اين خيلی چيز مهمی است. صحنهی كار برای اين مجلس، صحنهی دفاع از اصول است، صحنهی دفاع از ارزشهاست؛ ممكن است سلائق و بيانهای مختلفی باشد، لكن حقيقت قضيه همين است؛ و اين انشاءالله باید با جديت و استحكام ادامه پيدا بكند.
نكتهی بعدی كه به برادران محترم عرض كنيم، اين است كه معارضهی با نظام، يك سابقهی سی ساله در اين انقلاب دارد؛ چيز جديدی نيست. اَشكال معارضه گوناگون بوده است، اما هميشه بوده است؛ شدتاً، ضعفاً، متناسب با وضعيت ما در داخل بوده. هر جا احساس كردند و هر وقت احساس كردند ميتوانند حضور قویتری پيدا كنند، ضربهای را كه ميتوانستند ـ به خيال خود ـ وارد كردند. و انقلاب هم در طول اين سی سال در مقابل اين ضربات ايستاده است؛ نه فقط ضعيف نشده، بلكه روز به روز بحمدالهس كشور و نظام جمهوری اسلامی قویتر هم شده. منتها يك نكته وجود دارد و او اين است كه هر چه ما در نظام جمهوری اسلامی، توانستيم ريشهی خودمان را عميقتر كنيم و پيشتر برويم و كارهايمان را پيچيدهتر بكنيم، توطئهی دشمن هم پيچيدهتر شده است؛ اين را بايد توجه داشت. درست است كه ما تجربهی غلبهی بر چالشهای تحميل شده را داريم ـ نه فقط در يك مورد و دو مورد؛ در تمام اين سی سال، تجربهی نظام جمهوری اسلامی، تجربهی غلبه بر چالشها و بر معارضهها و دشمنیهاست ـ ولی بايستی توجه كرد كه ـ همانطور كه اشاره فرمودند ـ دشمن، «من نام لم ينم عنه»؛ بيدار است؛ خبرهائی كه از مراكز حساس سياسی و امنيتی دنيا به دست ما ميرسد، نشان ميدهد كه دستگاههای عظيمی، گستردهای، با بودجههای كلانی، به طور دائم متوجه به نظام جمهوری اسلامی هستند؛ با انگيزههائی كه دارند، كه گفته شده است و معلوم است برای ما و شما. دارند كار ميكنند؛ هر روز طرحی را به ميدان میآورند و هر روز عرصهی جديدی را در مقابل جمهوری اسلامی میآرايند. و اين ادامه هم پيدا خواهد كرد، تا وقتی كه مأيوس بشوند؛ آن وقتی كه نظام جمهوری اسلامی به نصابهای مشخصی در زمينههای سياسی، در زمينههای اقتصادی، در زمينههای امنيتی، در زمينههای علمی، در زمينههای اخلاقی برسد. تا جمهوری اسلامی به اين نصابهای معين نرسيده است، اينها ادامه پيدا خواهد كرد؛ به آنجا كه رسيديم، دشمن طبعاً مأيوس خواهد شد و واقعيت را به طور كامل خواهد پذيرفت. به هر حال امروز توطئهی دشمن، توطئهی پيچيدهای است.
ما بايد جوانب اين توطئه را بروشنی بشناسيم و بشناسانيم؛ وظيفهی ما اين است. امروز جنگ نظامی با ما خيلی محتمل نيست ـ نميگوئيم بكلی منتفی است، اما خيلی محتمل نيست ـ لكن جنگی كه وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ اگر احتياط بيشتری نخواهد، كمتر نميخواهد. در جنگ نظامی دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما میآيد، مراكز مرزی ما را سعی ميكند منهدم بكند تا بتواند در مرز نفوذ كند؛ در جنگ روانی و آنچه كه امروز به او جنگ نرم گفته ميشود در دنيا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآيد كه آنها را منهدم كند؛ به سراغ ايمانها، معرفتها، عزمها، پايهها و اركان اساسی يك نظام و يك كشور؛ دشمن به سراغ اينها میآيد كه اينها را منهدم بكند و نقاط قوت را در تبليغات خود به نقاط ضعف تبديل كند؛ فرصتهای يك نظام را به تهديد تبديل كند. اين كارهائی است كه دارند ميكنند؛ در اين كار تجربه هم دارند، تلاش هم زياد دارند ميكنند، ابزار فراوانی هم در اختيارشان هست. بايد ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانيم تا بتوانيم بر او فائق بيائيم. البته ما مدد الهی داريم، كمك غيبی داريم بدون شك؛ اين را انسان دارد مشاهده ميكند؛ لكن ما مادامی كه هوشيارانه، آگاهانه در ميدان نباشيم، تدبير لازم را به كار نبريم، كمك الهی به سراغ ما نخواهد آمد.
دشمنان ما؛ دشمنان انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، چند خط را دارند دنبال ميكنند كه اين در تبليغاتشان و در كاری كه انجام ميدهند، واضح هم هست؛ اينها چيزهای پوشيده و پنهانی نيست؛ بايد در ذهن خودمان اينها را جمعبندی كنيم:
يكی اين است كه نشانههای اميد را مخدوش كنند؛ مورد خدشه قرار بدهند، كه از جمله همين انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج درصدی مردم، يك چيز اميد بخشی است، يك چيز مهمی است؛ همانطور كه عرض كرديم، سی سال بعد از يك انقلاب، مردم كشور بيايند به نظام برآمدهی اين انقلاب يك چنين آراء وسيعی را تقديم بكنند، اين جز اعتماد به اين نظام و دل بستن به اين نظام، معنای ديگری ندارد؛ و اين اتفاق افتاد. يا رئيس جمهوری را با اين رأی بالا انتخاب بكنند، اين يك چيز بیسابقه است. اين اتفاق افتاد؛ اين كار در كشور شد. اين خيلی نقطهی قوت مهمی است. سعی شد اين نقطهی قوت را تبديل كنند به نقطهی ضعف؛ اين مايهی اميد را تبديل كنند به مايهی ترديد، مايهی يأس. اين كار خصمانهای است. در كشور، مايههای اميد فراوان است؛ زيرساختهای كشور، امروز زيرساختهای بسيار مستحكمی است؛ كارهای مهمی در طول اين سالها انجام گرفته و امروز كشور آمادهی يك حركت جهشوار به جلوست. پيشرفتهای علمی، امروز خيلی چشمنواز و چشمگير است؛ به طوری كه ديگران ـ دانشمندان كشورهای ديگر، آنهائی كه انگيزهی سياسی ندارند ـ اعتراف ميكنند؛ كه يك نمونهاش را ديشب توی تلويزيون ديديد. در مورد همين سلولهای بنيادی، اعتراف كردند كه باور نميكردند در ايران اين حدِ پيشرفت وجود داشته باشد. ميگويد: من پارسال هم در اين كنفرانس علمی شركت كردم، امسال هم شركت كردم؛ امسال تا پارسال تفاوت زيادی به وجود آمده، پيشرفت زيادی شده! اين يك نمونهاش است؛ دهها نمونه از اين قبيل داريم كه اينها پيشرفتهای علمی است؛ مايههای اميد است. خودِ تجربهی سی ساله ـ سی سال تجربه پشت سر ماست؛ در اختيار ماست ـ نسل جوانِ پر انرژی و تحصيلكردهای در وسط ميدان است؛ اينها همه مايههای اميد و نقاط قوت است. نسل جوانی كه هم تحصيلكرده است، هم اعتماد به نفس دارد، هم احساس ميكند كه ميتواند كشور خودش را پيش ببرد. ما يك سند چشمانداز داريم كه تا سال 1404، مشخص كرده كه خط ما از لحاظ پيشرفتهای كشوری و مادی كجاست؛ خيلی چيز مهمی است. معلوم كرديم كه به كجا بايد برسيم و از چه طريقی بايد حركت بكنيم. اينها عوامل اميد است، اينها نقطههای قوت است. ميخواهند اينها را به موجبات يأس تبديل كنند؛ راجع به سند چشمانداز صحبت بشود، ميگويند آقا به اين سند توجهی نشده؛ راجع به پيشرفتهای علمی بحث بشود، ميگويند اينها خيلی اهميتی ندارد؛ راجع به انتخابات بحث بشود، اين شبههها و خدشهها را پيش میآورند؛ راجع به جوانها صحبت بشود، اشاره ميكنند به تخلف چند تا جوان در يك طرفی! يعنی همهی اين نقاط مثبت، اين قلههای برجستهای كه همهاش اميدافزا هست، اينها را سعی ميكنند در چشمها كمرنگ كنند. متقابلاً نقاط ضعف كوچكی كه حتماً وجود دارد، بزرگ كنند يا نقاط ضعف را ـ نميگوئيم هم كوچك، نقاط ضعفی وجود دارد ـ بزرگنمايی كنند؛ چند برابرِ آنچه كه هست، اين نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سياهنمايی كنند؛ تلقیهای بدبينانهی نسبت به نظام را گسترش بدهند. میبينيد ديگر؛ بهزور ميخواهند اين يأس را به جامعه القاء كنند. وقتی يأس وارد جامعه شد، جامعه از پويائی خواهد افتاد؛ افراد مبتكر، افراد نخبه، افراد جوان و پُر نشاط منزوی ميشوند، كنارهگيری ميكنند، دست و دلشان به كار نميرود، مشاركتها كم ميشود، پويائی جامعه از دست ميرود. اين يكی از خطوط كاری دشمن است؛ مرتباً القای بنبست كردن. شما اگر ببينيد اين تبليغات راديوها را ـ حالا امروز راديوها ديگر نيست. يك وقتی ميگفتيم دهها راديو، امروز مسئلهی هزارهاست؛ راديو هست، تلويزيون هست، اين وسائل اينترنتی هست ـ به طور دائم از مراكز مشخصی، مرتباً القای بنبست، القای بحران، القای سياه بودن وضعيت ميشود؛ هر مقداری كه بگيرد، هر مقداری كه مستمع و شنونده پيدا بكند و باورپذير باشد برای آنها؛ دارند در اين زمينه كار ميكنند. اين يكی از خطوط كاری دشمن است.
يكی از خطوط كاری اصلی دشمن، همين مسئلهی تفرقه است كه شما آقايان بر روی او بحق تكيه كرديد، در گزارش هم بيان فرمودند، در بيانيهی پايانی خبرگان هم به اين مسئلهی اتحاد توجه شده؛ بسيار مسئلهی مهمی است. مسئلهی اتحاد ملت و كاری كه برای ايجاد تفرقه دارد انجام ميگيرد، بسيار مسئلهی مهمی است. ما نشانههای وحدت عمومی مردم را داريم میبينيم. شما نماز جمعهها را در ماه رمضان ديديد، روز قدس را ديديد، نمازهای عيد فطر را ديديد؛ چه عظمتی! انسان وقتی نگاه ميكند ـ نه فقط در تهران، در مشهد، در اصفهان، در كرمان، در تبريز، در مناطق مختلف ـ منظره، منظرههای بینظيری است؛ اصلاً شايد در طول تاريخ اسلام، هرگز نماز عيد فطر با اين عظمت، با اين و شُكوههای عجيب ـ در نقاط مختلف يك كشور، نه فقط در يك شهر ـ ديده نشده! ما امروز اينها را داريم؛ اينها همه نشانهی وحدت است؛ نشانهی همدلی مردم است؛ نشانهی اين است كه يك مركز مشتركی وجود دارد كه مردم علیرغم اختلافات جزئی و فرعیای كه با هم دارند، در گرايش و انتماء به اين اصل، متفقاند؛ دلشان متوجه اين مركز است؛ كه اين مركز هم دين است، اصول اسلامی است، ارزشهای والاست، دين خداست. اين، خيلی چيز مهمی است. خوب، همه بايد در مقابل اين وحدت سر فرود بياورند، وقتی اين وحدت را میبينند. میبينيد كه متأسفانه بعكس، بعضی دم از تفرق ميزنند، از روی جهالت، غفلت؛ واقعاً محمول بر غفلت است اين چيزها، بيش از آنچه كه بر چيزهای ديگری انسان بخواهد اينها را حمل كند. اين، مسئلهی مهمی است. مسئلهی ايجاد وحدت؛ وحدت مذهبی، وحدت قومی، وحدت سلائق سياسی، اينها مهم است؛ بايد سعی كرد. يكی از خطوط دشمن، ايجاد تفرقه است؛ هر چه بتوانند، در هر جا بتوانند، در هر سطحی كه بتوانند؛ در سطوح مختلف؛ از مسئولين، غيرمسئولين، آحاد مردم، بين خودِ گروههای روحانی، بين خودِ گروههای دانشگاهی، بين خودِ جمعها و جمعيتهای واحدهای ديگر اجتماعی، و بين اينها با يكديگر ايجاد اختلاف كنند، و بين مذاهب. نمونههای فراوانش را داريد مشاهده ميكنيد كه در جامعه هست. این یك مسئله است كه در جامعه هست. خط دشمن خط ايجاد تفرقه است. اين هم يك مسئله است.
مسئلهی چهارم ـ اين خط ديگری است كه به نظر ما دشمن بر روی او هم دارد سرمايهگذاری ميكند ـ منصرف كردن ذهن مردم از دشمنيِ دشمن است. ما هرگز منكر نيستيم كه در نارسائیهای گوناگون و مشكلات فراوانی كه بر سر راه جامعه و افراد پيش میآيد، تقصیرهای شخصی و تقصيرهای اجتماعی، از درون وجود دارد؛ در اين هيچ ترديدی نيست؛ كسی اين را منكر نيست. «ما أصابك من حسنه فمن الله و ما أصابك من سيئه فمن نفسك»؛ اينكه معلوم است؛ دشمن هم اگر ضربهای به ما زد و اين ضربه كاری شد، اين هم «من نفسك» است؛ در اين شكی نيست. در جنگ احد هم كه دشمن حمله كرد و ضربه زد، در حقيقت مسلمانها از خودشان ضربه خوردند؛ در اين كه بحثی نيست؛ منتها نكته اين است كه اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، بايد نقش دشمن را ببيند. يكی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، ديدن دشمنی است كه ميخواهد به ما ضربه بزند؛ از اين ما را نبايد غافل كنند. خط اغفالِ بخصوص خواص و نخبگان از تأثير دشمن، يكی از خطوط القائی و تبليغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای اين كار دارند. تا كسی بگويد دشمن، ميگويند: آقا شما همهاش به گردن دشمن میاندازيد! خوب، هست دشمن؛ هست دشمن؛ چرا نمیبينيم دشمن را؟ چرا نمیبينيم شعف عظيمی كه دشمن پيدا ميكند از آنچه كه اینجا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود میآيد؟ تشويق كنند كسانی را كه عامل هستند. آنجا، رئيس يك كشور بزرگ از آدمها اسم میآورد! خوب، اين جز ايجاد دشمنی است؟ از معارضين نظام اسم میآورد و تمجيد ميكند از فلان كس كه آقا از شجاعت او (!) ما تعجب كرديم. چرا؟ چون يك كلمهای گفته كه آنها خوششان آمده. اينها را بايد ديد؛ اينها را بايد متوجه شد و نبايستی از دشمنيِ دشمن غفلت كرد.
البته دشمنی او خلاف انتظار نيست، غفلت ما خلاف انتظار است؛ غفلت ما خلاف انتظار است. دولت انگليس كه كارنامهی دويست سالهی حضور آنها و ارتباط آنها با كشور ما، كارنامهی سر تا پا سياه است ـ واقعاً يك نقطه و يك جا نداريم كه بشود نشان داد كه دولت انگليس به نفع ملت ايران يك قدم كوچكی برداشته باشد؛ هر چه بوده ضرر؛ هر چه بوده صدمههای بزرگ ـ اينها اعلان ميكنند كه ما طرفدار ملت ايرانيم! دولت آمريكا اعلام ميكند كه ما طرفدار مردم ايرانيم! يعنی: با نظام جمهوری اسلامی بديم، اما مردم را دوست داريم! خوب، مردم جزو اين نظامند؛ اين نظام كه منفك از مردم نيست. اين ترفندهای دشمن است. اينها را بايد شناخت، فهميد. او البته دشمنیاش را ميكند؛ امر طبيعی است، اما اينكه ما نفهميم دشمنی او را و از اين معنا غفلت كنيم، اين قابل قبول نيست. يك وقت میبينيد ما در داخل جدول و پازلهای دشمن قرار ميگيريم ـ در پازل، مجموعهای را كنار هم ميچينند، تا يك شكلی از تويش در بيايد ـ تا يكی از اين اجزاء را ما تأمين بكنيم. خوب، اين خيلی چيز بدی است؛ ما بايد سعی كنيم كه تأمينكنندهی اجزاء او نباشيم. مثل اين جدول حروف متقاطع كه وقتی كنار هم گذاشته ميشود، يك كلمهای از تويش در میآيد. دشمن يك جدولی اين جوری درست كرده، برای اينكه يك حرفی از تويش در بياورد؛ چند تا از اين حروف را هم ما بگذاريم! اين را بايد مراقبت كرد؛ بحث سر اين است؛ بايد جدول دشمن را كامل نكنيم؛ پازل دشمن را كامل نكنيم؛ ببينيم دشمن چه كار دارد ميكند و چه كار ميخواهد بكند؛ اهداف و حضور واضح او را ببينيم.
امروز مؤثرترين سلاح بين المللی عليه دشمنان و مخالفين، سلاح تبليغات است؛ سلاح ارتباطات رسانهای است. امروز اين قویترينِ سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناكتر است. اين سلاح دشمن را شما در بلواهای بعد از انتخابات نديديد؟ دشمن با همين سلاح، لحظه به لحظه، قضايای ما را دنبال ميكرد و به كسانی كه اهل شيطنت بودند، رهنمود ميداد. «و انّ الشّياطين لیوحون الی اولیائهم لیجادلوكم»؛ دائم به اولياء خودشان ایحاء ميكردند. خوب، اين حضور دشمن است ديگر؛ حضور دشمن را از اين واضحتر و روشنتر ميشود فرض كرد؟
بايد بصيرت داشت. آنچه كه انسان از نخبگان جامعه و جريانات سياسی و گروههای سياسی انتظار دارد، اين است كه با اين حوادث، با اين خطوط دشمن، با بصيرت مواجه بشوند؛ با بصيرت. اگر بصيرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خيلی از رفتارهای ما ممكن است تغيير پيدا بكند؛ آنوقت وضعيت بهتر خواهد بود. بعضی از كارها از روی بیبصيرتی است.
اين محورهائی كه عرض شد ـ اين خطوط دشمن را ـ ما در عمل خودمان و در اظهارات خودمان بايد محاسبه كنيم و بايد اينها را در محاسبات خودمان بگنجانيم، كه اگر اظهارنظری هم ميخواهيم بكنيم، با توجه به اينها باشد؛ عمل و اقدامی ميخواهيم بكنيم، با توجه به اينها باشد؛ ببينيم آيا داريم به دشمن كمك ميكنيم يا نه. این به نظر من چیز مهمی است.
نكتهی چهارم اين است كه جمهوری اسلامی ـ كه از انقلاب اسلامی برخاسته است ـ يك واحدی است كه داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دين جامعه است. دين مسئوليت همگانی است؛ اسلام دين تك تك افراد و اشخاص به حيث خودشان فقط نيست؛ آن هم هست، اما افراد به حيث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام يك دين مردمی است؛ يك دينِ مسئوليت عمومی است؛ بنابراين مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمیآيد. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل الله يمنّ عليكم أن هداكم للإيمان»؛ منت گذاشته بر ما، هدايت كرده ما را به اين ايمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به اين دين هدايت كرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را ميخواهند و اين دين الهی را بحمدالها خدای متعال به ما داده است. بنابراين «جمهوری اسلامی» است؛ يك منظومه است، يك مجموعه است، يا بگوئيم واحدِ دارای ابعادی است كه اين ابعاد بايد با همديگر مورد ملاحظه قرار بگيرد و با هم باشد؛ اين درهمتنيدگی بايد حفظ بشود. هر كدام از اين جهات تضعيف بشود، كل و مجموعه تضعيف شده است.
مسئلهی ولايت هم پايبندی به همين مجموعه است؛ چه ولايت معصومين (عليهم السّلام)، چه ولايت فقيه كه دنبالهی ولايت معصومين و ادامهی او هست. مسئلهی پايبندی به اين مجموعه و رعايت حفظ اين مجموعه در كشور و در نظام است، كه زاويهای پيدا نكند، مشكلی برايش به وجود نيايد، در او تنقيصی و تبعيضی حاصل نشود، با همين جامعيت حركت كند و پيش برود. و اين اسلام ناب هم كه در فرمايش امام بود، ناظر به همين است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمريكائی. اسلام آمريكائی فقط آن نيست كه آمريكاپسند باشد؛ هر چيزی كه خارج از اين اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همين جور است، اسلام التقاطی هم همين جور است، اسلام سرمايهداری هم همين جور است، اسلام سوسياليستی هم همين جور است، اسلامهائی كه با شكلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همهاش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمريكائی است. انسان مشاهده ميكند در اين معارضههائی كه با نظام در طول اين سی سال انجام گرفته، اين اسلامهای گوناگون حضور داشتهاند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسياليستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجههی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشتهاند. خوب، در این نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنويت و عدالت با هم ملاحظه ميشوند، شريعت و عقلانيت با يكديگر ملاحظه ميشوند، عاطفه و قاطعيت در كنار هم ديده ميشوند؛ اينها همه بايد باشد. قاطعيت در جای خود، عواطف در جای خود، شريعت در جای خود، عقلانيت ـ كه آن هم خارج از شريعت البته نيست ـ در جای خود؛ همه در كنار هم بايستی مورد استفاده قرار بگيرند؛ انحراف از اين منظومهی مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.
نكته بعدی اين است كه ما نه فقط در عمل احتياج به شجاعت داريم، در فهم هم احتياج به شجاعت داريم. در فهم فقيهانه، احتياج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درك روشن از كُبريات و صُغريات؛ گاهی انسان كُبريات را درست ميفهمد، در صُغريات اشتباه ميكند. اين درك صحيح از مبانی دين و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجيِ منطبق با آن مفاهيم كلی و عمومی ـ يعنی كُبريات و صُغريات ـ احتياج دارد به اينكه ما شجاعت داشته باشيم، ترس نداشته باشيم؛ والا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرويمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر اين حرف را بزنيم، عليه ما خواهند بود؛ اگر اين حرف را بزنيم، فلان لكه را به ما خواهند چسباند؛ اين ترسها فهم انسان را هم مختل ميكند. گاهی انسان به خاطر اين ترسها، به خاطر اين ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نميفهمد؛ نميتواند مسئله را درست درك بكند و حل بكند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا يخشون احدا الا الله» خيلی مهم است؛ در اين آيهی شريفهی «الّذين يبلّغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله و كفی بالله حسيبا»؛ معلوم ميشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبليغ، همين عدم خشيت است كه: «و لا يخشون احدا الا الله». ميگوئی: آقا! اگر اين كار را بكنم، ممكن است در دنیا سرم كلاه برود. خوب، «و كفی بالله حسيبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار كنيد و بگذاريد خدا برايتان محاسبه كند. اگر پروای قضاوتهای مردم، داوریهای گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتيم، مشكل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال تقواست. اگر اين را كنار گذاشتيم و ترس مردم جايگزين شد، آنوقت فرقانی هم كه خدای متعال گفته، پيدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا الله يجعل لكم فرقانا»؛ اين فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقيقت برای انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من اين مسئله خيلی مهم است؛ مسئلهی خشيت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمهها و حرفها و حديثها و تهمتها و اينها، خيلی مهم است؛ اينقدر اين مسئله مهم است كه خدای متعال به پيغمبرش خطاب ميكند و او را برحذر ميدارد: «و اذ تقول للّذی أنعم الله عليه و انعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتق الله و تخفی فی نفسك ما الله مبديه و تخشی النّاس و الله احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظهی حرف مردم، ملاحظهی اين تهمتی كه خواهند زد، ملاحظهی چيزی را كه خواهند كرد، نباید كرد؛ «ولله احقّ ان تخشاه». به نظر من يكی از چيزهائی كه فتوحات گوناگون امام را ارزانی آن بزرگوار داشت، همين شجاعت او بود، كه فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سياسی، فتوحات اجتماعی، اين مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را ـ كه واقعاً چيز عجيبی بود ـ به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار اين بود كه ملاحظهی هيچ چيزی را نميكرد. بالاخره اهل فتنه مايلند كه خشيت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشيت از خدا بنشانند؛ يعنی مايلند كه از آنها ترسيده بشود؛ «الّذين قال لهم النّاس إن النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل». یعنی اينكه دائماً دارند به ما ميگويند: آقا! «إن النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم»، جوابش همين است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوكيل». نتيجهاش هم اين است: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم يمسسهم سوء». نتيجهی اين احساس، اين درك، اين حقيقت روحی و معنوی همين است كه: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراين، بايستی اين شجاعت را داشت و لازم شد.
دشمن انواع و اقسام كار را ميكند؛ انواع و اقسام فعاليت را ميكند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئههای دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مینشينند طراحی ميكنند تا ذهن خواص را عوض كنند؛ برای اينكه بتوانند مردم را بكشانند؛ چون خواص تأثير ميگذارند و در عموم مردم نفوذ كلمه دارند. به نظر من يكی از وظائف اصلی امروز ما و شما، همين است: ما بصيرت خودمان را در مسائل گوناگون تقويت كنيم و بتوانيم انشاءالله بصيرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زياد بكنيم.
و انقلاب اسلامی، خيلی ريشهدار است؛ خيلی قوی است؛ خيلی اركان مستحكمی دارد؛ و خدای متعال هم پشتيبان ماست؛ همين طور كه من بارها از قول امام (رضوان الله عليه) نقل كردهام كه فرمودند: من از اولی كه وارد اين قضيه شديم، ديدم ـ يا احساس كردم ـ يك دست قدرتی دارد كارها را پيش ميبرد. حقيقتاً همين جور است؛ و اين را ايشان به من فرمودند. انسان اين دست قدرت الهی را میبيند. البته اين دست قدرت الهی، قوم و خويشیای با ما ندارد ـ «من كان لله كان الله له»، «إن تنصروا الله ينصركم»، «و لينصرن الله من ينصره» ـ بايد در خدمت اين راه باشيم؛ خالصانه؛ آنچه كه داريم، بياوريم ميدان و برای این راه تقديم كنيم؛ تلاشمان و كارمان را برای اين راه تقديم كنيم. خدای متعال هم تفضل خواهد كرد؛ لطف خواهد كرد؛ امروز هم همين كار شده و خدای متعال تفضل كرده و سنگ دشمن به سوی خودش برگشته؛ تيرش كمانه كرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئهای كه كردند، طرفی ببندند.
قطعاً اين بلواهای بعد از انقلاب، به نظر آدمهای خبره و آگاه، برنامهريزیشده بود. يعنی انسان با هر كسی از انسانهای فهيم كه با مسائل كشور و با مسائل جهانی آشنا هستند، در ميان ميگذارد، ميفهمد. پريروز من به ايشان همين را عرض كردم؛ گفتم اینها برنامهریزیشده بود. ايشان گفتند: قطعاً. يعنی همه اين را ميفهمند كه اين كار برنامهريزیشده بوده و این يك كار دفعی نبود كه بخواهيم بگوئيم يك چيزی پيش آمده. مثلاً دفعتاً كسی بلند شد حرفی زد؛ نه، اين كار برنامهريزیشده بود؛ از يك مركزی هدايت ميشد. خوب، شكست خوردند دیگر؛ انشاءالله اين شكستشان ادامه هم پيدا خواهد كرد. منتها دائم دارند توطئه ميكنند.
اين را هم عرض بكنيم؛ بعضیها در فضای فتنه، اين جملهی «كن فی الفتنه كبن اللبون لا ظهر فیركب و لا ذرع فیحلب» را بد ميفهمند و خيال ميكنند معنايش اين است كه وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچوجه فتنهگر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيركب و لا ذرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود.
در جنگ صفين ما از آن طرف عمار را داريم كه جناب عمار ياسر دائم ـ آثار صفين را نگاه كنيد ـ مشغول سخنرانی است؛ اين طرف لشكر، آن طرف لشكر، با گروههای مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود ديگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهی عظيمی بود كه عدهای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ اين طرف ميرفت، آن طرف ميرفت، برای گروههای مختلف سخنرانی ميكرد ـ كه اينها ضبط شده و همه در تاريخ هست ـ از آن طرف هم آن عدهای كه «نفر من اصحاب عبد الله بن مسعود ...» هستند، در روايت دارد كه آمدند خدمت حضرت و گفتند: «يا اميرالمؤمنين ـ يعنی قبول هم داشتند كه اميرالمؤمنين است ـ انّا قد شككنا فی هذا القتال»؛ ما شك كرديم. ما را به مرزها بفرست كه در اين قتال داخل نباشيم! خوب، اين كنار كشيدن، خودش همان ذرعی است كه یُحلب؛ همان ظهری است كه يُركب! گاهی سكوت كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بايستی روشنگری كنند؛ همه بايستی بصيرت داشته باشند. اميدواريم انشاءالله خدای متعال ما را و شما را به آنچه ميگوئيم، به آنچه نيت داريم، عامل كند؛ موفق كند.
راجع به اين مطلبی هم كه جناب آقای شاهرودی نقل كردند، به نظر من خبرگان اقدام نبايد بكنند به اينكه كسی را كه حالا عقيدهی مخالفی در بين خودشان دارد، اعلام كنند. این به نظر من اقدام خيلی مناسبی نيست. حالا من البته نميخواهم به خبرگان تكليفی بكنم يا چيزی را به عنوان تكليف بگويم؛ سليقهی من اين است. بالاخره يك نفر عقيدهی ديگری در يك مسئلهی خاصی دارد؛ اينجور نيست كه در مبانی و اصول اختلافی وجود داشته باشد و به نظرم نمیآيد اينجوری باشد.
در قضيهی اين عيد فطر هم كه فرمودند، به نظر من اينی كه ما بگوئيم بايد جوری بشود كه همه، در يك روز عقيدهی به عيد پيدا كنند، اين نشدنی است؛ يعنی طبق مبانی فقهی ما نشدنی است؛ همهی فقها بر يك فتوا متفق بشوند؛ خوب، نميشود. بالاخره يك فقيهی ممكن پيدا بشود كه نظرش چيز ديگری باشد؛ بنابراين اختلاف به وجود خواهد آمد. ما اين اختلاف را خيلی بزرگ نكنيم؛ چه اهميتی دارد؟ چه اشكالی دارد؟ يك نفری است، فتوائی دارد ـ يا مقلدينی هم دارد، يا ندارد ـ و طبق فتوای خودش عمل میكند. منتها البته امسال هم مشاهده كرديد، با اينكه بعضی از آقايان بزرگ و محترم و مراجع عظام نظرشان نظر ديگری بود، هيچ تظاهری به اين نظر مخالف انجام نگرفت؛ شما ملاحظه كردید. اين خيلی چيز مهمی است؛ این خيلی چيز عظيمی است؛ خيلی بايد قدردانی كرد. اينجور نبود كه حالا يك نماز عيد روز يكشنبه تشكيل بشود مثلاً در اصفهان يا در مشهد يا در تهران يا جای ديگر، يك نماز عيد هم روز دوشنبه. همچين كاری اتفاق نيفتاد؛ اين خيلی مهم است. خوب، بزرگان انصافاً همينطور كه هميشهی عقيدهی ما بوده و الان هم هست، به مصالح نظام، به مبانی نظام خيلی پايبندند، خيلی معتقدند؛ انسان اينها را میبيند؛ و واقعاً بايد قدردانی كرد، شكرگزاری كرد. بنده كه خيلی از آقايان محترم و بزرگی كه فتوايشان هم غير از آن چيزی بود كه مبنای حكم ما بود، متشكرم، اما در عين حال، به مخالفت تظاهری نكردند؛ اين خيلی چيز مهمی است. دشمن البته ممكن است يك كلمه حرف بزند و اين را بزرگ كنند و جنجال كنند و هياهو كنند؛ ما كه تابع نغمهی دشمن كه نيستيم. انشاءالله خداوند همهمان را موفق و مؤيد بدارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
خيلی خوش آمديد آقايان محترم! برادران عزيزِ نخبگان و خبرگان روحانی و متقی اين ملت! و خيلی متشكرم از زحمات شما در اين دو روز و نشست پُر فايدهای كه داشتيد و بيانات رئيس محترم مجلس خبرگان و همچنين اين گزارش مشروح و مفيد و كاملی كه جناب آقای شاهرودی بيان فرمودند.
اولاً لازم ميدانم فقدان اين عالم شهيد را كه حقيقتاً خسارتی بود ـ هم برای كردستان، هم برای ما ـ تبريك و تسليت عرض بكنم به مردم كرد، به برادران اهل سنت و به همهی كسانی كه علاقهمند به سرنوشت كشورند و علاقهمند به وحدت در كشورند. اين يك نمونه از جنايتهائی است كه سرنخ آن بدون ترديد در بيرون از مرزهاست و سرويسهای جاسوسی لانه كردهی در عراق اشغالی و در كردستان عراق، بلاشك عامل و مجری اين جنايتها هستند؛ طراح اين جنايتها آنها هستند. البته اين برای ما خسارت بود بلاشك، لكن قطعاً هدف دشمن از شهادت ماموستا ملا محمد شيخالاسلام، برآورده نخواهد شد. تروريزم نتوانسته است و نخواهد توانست ضربهای به انقلاب وارد كند، بلكه بعكس هر جا به وسيلهی دشمن، خونی مظلومانه بر زمين ريخته شد، اين پرچم خونين به دست جمع بيشتری برافراشته شد. اينجا هم همانجور خواهد شد. بلاشك طلاب جوان سنی و علمای اهل سنت و مردم كُرد ـ در استان كردستان و غير آنها ـ راه اين شهيد را گرمتر و مشتاقانهتر ادامه خواهند داد. من نقش اين برادر خوبمان را در كردستان، هم از دور ميدانستم، هم از نزديك رفتم مشاهده كردم. ایشان عامل وحدت بود، عامل گسترش فكر انقلاب اسلامی بود، معتقد به مبانی نظام بود؛ كاملاً صادقانه و جدی. و همين روحيات بلاشك در بين علاقهمندان ايشان، در بين طلاب جوان كردستان توسعه خواهد يافت. دشمن بداند كه اين خشونت و اين جنايت راه به جائی نخواهد برد و اهداف او را تأمين نخواهد كرد. همه هم بدانند كه دشمن در دشمنی خود، شيعه و سنی و كُرد و فارس و تُرك و بلوچ و اينها نميشناسد؛ هر كسی منادی وحدت است، هر كسی پايبند به مبانی نظام هست، مورد بغض و دشمنی دشمن هست؛ هر كه باشد، هر چه باشد، با هر مذهبی، با هر قوميتی.
نكتهی دومی كه عرض ميكنم، اين است كه امتياز بیبديل مجلس خبرگان رهبری اين است كه در اين مجلس دغدغههای عمومی و ملی مطرح است؛ معطوفاً به اسلام و انقلاب. در اين مجلس ـ كه شايد اين خصوصيت در اين مجلس بینظير باشد ـ جناحبندیهای سياسی، خطبازیها و خطسازیها راهی ندارد؛ تاكنون بحمداله اين جور بوده، بعد از اين هم به حول و قوهی الهی همين جور خواهد بود؛ و همين مايهی وزانت و متانت و اهميت اين مجلس در چشم مردم است. و لذا میبينيد دشمنی دشمنها هم با اين مجلس بسيار وسيع و گسترده است، كه در هر برههای از زمان به يك نحوی اين دشمنی نشان داده ميشود. اين مايهی اعتماد مردم است كه احساس بكنند اين جمع منتخب آنها ـ كه همه عناصر روحانی و شناخته شدهی به علم دين هستند ـ در اين مجلس به فكر مسائل اساسی اسلام و مسلمين و جامعهی ايرانی و مسائل عمدهی كشور هستند؛ مسائل شخصی و خطی و جناحی در تصميمگيریها و در اظهارات اينها راهی ندارد. اين خيلی چيز مهمی است. صحنهی كار برای اين مجلس، صحنهی دفاع از اصول است، صحنهی دفاع از ارزشهاست؛ ممكن است سلائق و بيانهای مختلفی باشد، لكن حقيقت قضيه همين است؛ و اين انشاءالله باید با جديت و استحكام ادامه پيدا بكند.
نكتهی بعدی كه به برادران محترم عرض كنيم، اين است كه معارضهی با نظام، يك سابقهی سی ساله در اين انقلاب دارد؛ چيز جديدی نيست. اَشكال معارضه گوناگون بوده است، اما هميشه بوده است؛ شدتاً، ضعفاً، متناسب با وضعيت ما در داخل بوده. هر جا احساس كردند و هر وقت احساس كردند ميتوانند حضور قویتری پيدا كنند، ضربهای را كه ميتوانستند ـ به خيال خود ـ وارد كردند. و انقلاب هم در طول اين سی سال در مقابل اين ضربات ايستاده است؛ نه فقط ضعيف نشده، بلكه روز به روز بحمدالهس كشور و نظام جمهوری اسلامی قویتر هم شده. منتها يك نكته وجود دارد و او اين است كه هر چه ما در نظام جمهوری اسلامی، توانستيم ريشهی خودمان را عميقتر كنيم و پيشتر برويم و كارهايمان را پيچيدهتر بكنيم، توطئهی دشمن هم پيچيدهتر شده است؛ اين را بايد توجه داشت. درست است كه ما تجربهی غلبهی بر چالشهای تحميل شده را داريم ـ نه فقط در يك مورد و دو مورد؛ در تمام اين سی سال، تجربهی نظام جمهوری اسلامی، تجربهی غلبه بر چالشها و بر معارضهها و دشمنیهاست ـ ولی بايستی توجه كرد كه ـ همانطور كه اشاره فرمودند ـ دشمن، «من نام لم ينم عنه»؛ بيدار است؛ خبرهائی كه از مراكز حساس سياسی و امنيتی دنيا به دست ما ميرسد، نشان ميدهد كه دستگاههای عظيمی، گستردهای، با بودجههای كلانی، به طور دائم متوجه به نظام جمهوری اسلامی هستند؛ با انگيزههائی كه دارند، كه گفته شده است و معلوم است برای ما و شما. دارند كار ميكنند؛ هر روز طرحی را به ميدان میآورند و هر روز عرصهی جديدی را در مقابل جمهوری اسلامی میآرايند. و اين ادامه هم پيدا خواهد كرد، تا وقتی كه مأيوس بشوند؛ آن وقتی كه نظام جمهوری اسلامی به نصابهای مشخصی در زمينههای سياسی، در زمينههای اقتصادی، در زمينههای امنيتی، در زمينههای علمی، در زمينههای اخلاقی برسد. تا جمهوری اسلامی به اين نصابهای معين نرسيده است، اينها ادامه پيدا خواهد كرد؛ به آنجا كه رسيديم، دشمن طبعاً مأيوس خواهد شد و واقعيت را به طور كامل خواهد پذيرفت. به هر حال امروز توطئهی دشمن، توطئهی پيچيدهای است.
ما بايد جوانب اين توطئه را بروشنی بشناسيم و بشناسانيم؛ وظيفهی ما اين است. امروز جنگ نظامی با ما خيلی محتمل نيست ـ نميگوئيم بكلی منتفی است، اما خيلی محتمل نيست ـ لكن جنگی كه وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ اگر احتياط بيشتری نخواهد، كمتر نميخواهد. در جنگ نظامی دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما میآيد، مراكز مرزی ما را سعی ميكند منهدم بكند تا بتواند در مرز نفوذ كند؛ در جنگ روانی و آنچه كه امروز به او جنگ نرم گفته ميشود در دنيا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآيد كه آنها را منهدم كند؛ به سراغ ايمانها، معرفتها، عزمها، پايهها و اركان اساسی يك نظام و يك كشور؛ دشمن به سراغ اينها میآيد كه اينها را منهدم بكند و نقاط قوت را در تبليغات خود به نقاط ضعف تبديل كند؛ فرصتهای يك نظام را به تهديد تبديل كند. اين كارهائی است كه دارند ميكنند؛ در اين كار تجربه هم دارند، تلاش هم زياد دارند ميكنند، ابزار فراوانی هم در اختيارشان هست. بايد ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانيم تا بتوانيم بر او فائق بيائيم. البته ما مدد الهی داريم، كمك غيبی داريم بدون شك؛ اين را انسان دارد مشاهده ميكند؛ لكن ما مادامی كه هوشيارانه، آگاهانه در ميدان نباشيم، تدبير لازم را به كار نبريم، كمك الهی به سراغ ما نخواهد آمد.
دشمنان ما؛ دشمنان انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، چند خط را دارند دنبال ميكنند كه اين در تبليغاتشان و در كاری كه انجام ميدهند، واضح هم هست؛ اينها چيزهای پوشيده و پنهانی نيست؛ بايد در ذهن خودمان اينها را جمعبندی كنيم:
يكی اين است كه نشانههای اميد را مخدوش كنند؛ مورد خدشه قرار بدهند، كه از جمله همين انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج درصدی مردم، يك چيز اميد بخشی است، يك چيز مهمی است؛ همانطور كه عرض كرديم، سی سال بعد از يك انقلاب، مردم كشور بيايند به نظام برآمدهی اين انقلاب يك چنين آراء وسيعی را تقديم بكنند، اين جز اعتماد به اين نظام و دل بستن به اين نظام، معنای ديگری ندارد؛ و اين اتفاق افتاد. يا رئيس جمهوری را با اين رأی بالا انتخاب بكنند، اين يك چيز بیسابقه است. اين اتفاق افتاد؛ اين كار در كشور شد. اين خيلی نقطهی قوت مهمی است. سعی شد اين نقطهی قوت را تبديل كنند به نقطهی ضعف؛ اين مايهی اميد را تبديل كنند به مايهی ترديد، مايهی يأس. اين كار خصمانهای است. در كشور، مايههای اميد فراوان است؛ زيرساختهای كشور، امروز زيرساختهای بسيار مستحكمی است؛ كارهای مهمی در طول اين سالها انجام گرفته و امروز كشور آمادهی يك حركت جهشوار به جلوست. پيشرفتهای علمی، امروز خيلی چشمنواز و چشمگير است؛ به طوری كه ديگران ـ دانشمندان كشورهای ديگر، آنهائی كه انگيزهی سياسی ندارند ـ اعتراف ميكنند؛ كه يك نمونهاش را ديشب توی تلويزيون ديديد. در مورد همين سلولهای بنيادی، اعتراف كردند كه باور نميكردند در ايران اين حدِ پيشرفت وجود داشته باشد. ميگويد: من پارسال هم در اين كنفرانس علمی شركت كردم، امسال هم شركت كردم؛ امسال تا پارسال تفاوت زيادی به وجود آمده، پيشرفت زيادی شده! اين يك نمونهاش است؛ دهها نمونه از اين قبيل داريم كه اينها پيشرفتهای علمی است؛ مايههای اميد است. خودِ تجربهی سی ساله ـ سی سال تجربه پشت سر ماست؛ در اختيار ماست ـ نسل جوانِ پر انرژی و تحصيلكردهای در وسط ميدان است؛ اينها همه مايههای اميد و نقاط قوت است. نسل جوانی كه هم تحصيلكرده است، هم اعتماد به نفس دارد، هم احساس ميكند كه ميتواند كشور خودش را پيش ببرد. ما يك سند چشمانداز داريم كه تا سال 1404، مشخص كرده كه خط ما از لحاظ پيشرفتهای كشوری و مادی كجاست؛ خيلی چيز مهمی است. معلوم كرديم كه به كجا بايد برسيم و از چه طريقی بايد حركت بكنيم. اينها عوامل اميد است، اينها نقطههای قوت است. ميخواهند اينها را به موجبات يأس تبديل كنند؛ راجع به سند چشمانداز صحبت بشود، ميگويند آقا به اين سند توجهی نشده؛ راجع به پيشرفتهای علمی بحث بشود، ميگويند اينها خيلی اهميتی ندارد؛ راجع به انتخابات بحث بشود، اين شبههها و خدشهها را پيش میآورند؛ راجع به جوانها صحبت بشود، اشاره ميكنند به تخلف چند تا جوان در يك طرفی! يعنی همهی اين نقاط مثبت، اين قلههای برجستهای كه همهاش اميدافزا هست، اينها را سعی ميكنند در چشمها كمرنگ كنند. متقابلاً نقاط ضعف كوچكی كه حتماً وجود دارد، بزرگ كنند يا نقاط ضعف را ـ نميگوئيم هم كوچك، نقاط ضعفی وجود دارد ـ بزرگنمايی كنند؛ چند برابرِ آنچه كه هست، اين نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سياهنمايی كنند؛ تلقیهای بدبينانهی نسبت به نظام را گسترش بدهند. میبينيد ديگر؛ بهزور ميخواهند اين يأس را به جامعه القاء كنند. وقتی يأس وارد جامعه شد، جامعه از پويائی خواهد افتاد؛ افراد مبتكر، افراد نخبه، افراد جوان و پُر نشاط منزوی ميشوند، كنارهگيری ميكنند، دست و دلشان به كار نميرود، مشاركتها كم ميشود، پويائی جامعه از دست ميرود. اين يكی از خطوط كاری دشمن است؛ مرتباً القای بنبست كردن. شما اگر ببينيد اين تبليغات راديوها را ـ حالا امروز راديوها ديگر نيست. يك وقتی ميگفتيم دهها راديو، امروز مسئلهی هزارهاست؛ راديو هست، تلويزيون هست، اين وسائل اينترنتی هست ـ به طور دائم از مراكز مشخصی، مرتباً القای بنبست، القای بحران، القای سياه بودن وضعيت ميشود؛ هر مقداری كه بگيرد، هر مقداری كه مستمع و شنونده پيدا بكند و باورپذير باشد برای آنها؛ دارند در اين زمينه كار ميكنند. اين يكی از خطوط كاری دشمن است.
يكی از خطوط كاری اصلی دشمن، همين مسئلهی تفرقه است كه شما آقايان بر روی او بحق تكيه كرديد، در گزارش هم بيان فرمودند، در بيانيهی پايانی خبرگان هم به اين مسئلهی اتحاد توجه شده؛ بسيار مسئلهی مهمی است. مسئلهی اتحاد ملت و كاری كه برای ايجاد تفرقه دارد انجام ميگيرد، بسيار مسئلهی مهمی است. ما نشانههای وحدت عمومی مردم را داريم میبينيم. شما نماز جمعهها را در ماه رمضان ديديد، روز قدس را ديديد، نمازهای عيد فطر را ديديد؛ چه عظمتی! انسان وقتی نگاه ميكند ـ نه فقط در تهران، در مشهد، در اصفهان، در كرمان، در تبريز، در مناطق مختلف ـ منظره، منظرههای بینظيری است؛ اصلاً شايد در طول تاريخ اسلام، هرگز نماز عيد فطر با اين عظمت، با اين و شُكوههای عجيب ـ در نقاط مختلف يك كشور، نه فقط در يك شهر ـ ديده نشده! ما امروز اينها را داريم؛ اينها همه نشانهی وحدت است؛ نشانهی همدلی مردم است؛ نشانهی اين است كه يك مركز مشتركی وجود دارد كه مردم علیرغم اختلافات جزئی و فرعیای كه با هم دارند، در گرايش و انتماء به اين اصل، متفقاند؛ دلشان متوجه اين مركز است؛ كه اين مركز هم دين است، اصول اسلامی است، ارزشهای والاست، دين خداست. اين، خيلی چيز مهمی است. خوب، همه بايد در مقابل اين وحدت سر فرود بياورند، وقتی اين وحدت را میبينند. میبينيد كه متأسفانه بعكس، بعضی دم از تفرق ميزنند، از روی جهالت، غفلت؛ واقعاً محمول بر غفلت است اين چيزها، بيش از آنچه كه بر چيزهای ديگری انسان بخواهد اينها را حمل كند. اين، مسئلهی مهمی است. مسئلهی ايجاد وحدت؛ وحدت مذهبی، وحدت قومی، وحدت سلائق سياسی، اينها مهم است؛ بايد سعی كرد. يكی از خطوط دشمن، ايجاد تفرقه است؛ هر چه بتوانند، در هر جا بتوانند، در هر سطحی كه بتوانند؛ در سطوح مختلف؛ از مسئولين، غيرمسئولين، آحاد مردم، بين خودِ گروههای روحانی، بين خودِ گروههای دانشگاهی، بين خودِ جمعها و جمعيتهای واحدهای ديگر اجتماعی، و بين اينها با يكديگر ايجاد اختلاف كنند، و بين مذاهب. نمونههای فراوانش را داريد مشاهده ميكنيد كه در جامعه هست. این یك مسئله است كه در جامعه هست. خط دشمن خط ايجاد تفرقه است. اين هم يك مسئله است.
مسئلهی چهارم ـ اين خط ديگری است كه به نظر ما دشمن بر روی او هم دارد سرمايهگذاری ميكند ـ منصرف كردن ذهن مردم از دشمنيِ دشمن است. ما هرگز منكر نيستيم كه در نارسائیهای گوناگون و مشكلات فراوانی كه بر سر راه جامعه و افراد پيش میآيد، تقصیرهای شخصی و تقصيرهای اجتماعی، از درون وجود دارد؛ در اين هيچ ترديدی نيست؛ كسی اين را منكر نيست. «ما أصابك من حسنه فمن الله و ما أصابك من سيئه فمن نفسك»؛ اينكه معلوم است؛ دشمن هم اگر ضربهای به ما زد و اين ضربه كاری شد، اين هم «من نفسك» است؛ در اين شكی نيست. در جنگ احد هم كه دشمن حمله كرد و ضربه زد، در حقيقت مسلمانها از خودشان ضربه خوردند؛ در اين كه بحثی نيست؛ منتها نكته اين است كه اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، بايد نقش دشمن را ببيند. يكی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، ديدن دشمنی است كه ميخواهد به ما ضربه بزند؛ از اين ما را نبايد غافل كنند. خط اغفالِ بخصوص خواص و نخبگان از تأثير دشمن، يكی از خطوط القائی و تبليغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای اين كار دارند. تا كسی بگويد دشمن، ميگويند: آقا شما همهاش به گردن دشمن میاندازيد! خوب، هست دشمن؛ هست دشمن؛ چرا نمیبينيم دشمن را؟ چرا نمیبينيم شعف عظيمی كه دشمن پيدا ميكند از آنچه كه اینجا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود میآيد؟ تشويق كنند كسانی را كه عامل هستند. آنجا، رئيس يك كشور بزرگ از آدمها اسم میآورد! خوب، اين جز ايجاد دشمنی است؟ از معارضين نظام اسم میآورد و تمجيد ميكند از فلان كس كه آقا از شجاعت او (!) ما تعجب كرديم. چرا؟ چون يك كلمهای گفته كه آنها خوششان آمده. اينها را بايد ديد؛ اينها را بايد متوجه شد و نبايستی از دشمنيِ دشمن غفلت كرد.
البته دشمنی او خلاف انتظار نيست، غفلت ما خلاف انتظار است؛ غفلت ما خلاف انتظار است. دولت انگليس كه كارنامهی دويست سالهی حضور آنها و ارتباط آنها با كشور ما، كارنامهی سر تا پا سياه است ـ واقعاً يك نقطه و يك جا نداريم كه بشود نشان داد كه دولت انگليس به نفع ملت ايران يك قدم كوچكی برداشته باشد؛ هر چه بوده ضرر؛ هر چه بوده صدمههای بزرگ ـ اينها اعلان ميكنند كه ما طرفدار ملت ايرانيم! دولت آمريكا اعلام ميكند كه ما طرفدار مردم ايرانيم! يعنی: با نظام جمهوری اسلامی بديم، اما مردم را دوست داريم! خوب، مردم جزو اين نظامند؛ اين نظام كه منفك از مردم نيست. اين ترفندهای دشمن است. اينها را بايد شناخت، فهميد. او البته دشمنیاش را ميكند؛ امر طبيعی است، اما اينكه ما نفهميم دشمنی او را و از اين معنا غفلت كنيم، اين قابل قبول نيست. يك وقت میبينيد ما در داخل جدول و پازلهای دشمن قرار ميگيريم ـ در پازل، مجموعهای را كنار هم ميچينند، تا يك شكلی از تويش در بيايد ـ تا يكی از اين اجزاء را ما تأمين بكنيم. خوب، اين خيلی چيز بدی است؛ ما بايد سعی كنيم كه تأمينكنندهی اجزاء او نباشيم. مثل اين جدول حروف متقاطع كه وقتی كنار هم گذاشته ميشود، يك كلمهای از تويش در میآيد. دشمن يك جدولی اين جوری درست كرده، برای اينكه يك حرفی از تويش در بياورد؛ چند تا از اين حروف را هم ما بگذاريم! اين را بايد مراقبت كرد؛ بحث سر اين است؛ بايد جدول دشمن را كامل نكنيم؛ پازل دشمن را كامل نكنيم؛ ببينيم دشمن چه كار دارد ميكند و چه كار ميخواهد بكند؛ اهداف و حضور واضح او را ببينيم.
امروز مؤثرترين سلاح بين المللی عليه دشمنان و مخالفين، سلاح تبليغات است؛ سلاح ارتباطات رسانهای است. امروز اين قویترينِ سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناكتر است. اين سلاح دشمن را شما در بلواهای بعد از انتخابات نديديد؟ دشمن با همين سلاح، لحظه به لحظه، قضايای ما را دنبال ميكرد و به كسانی كه اهل شيطنت بودند، رهنمود ميداد. «و انّ الشّياطين لیوحون الی اولیائهم لیجادلوكم»؛ دائم به اولياء خودشان ایحاء ميكردند. خوب، اين حضور دشمن است ديگر؛ حضور دشمن را از اين واضحتر و روشنتر ميشود فرض كرد؟
بايد بصيرت داشت. آنچه كه انسان از نخبگان جامعه و جريانات سياسی و گروههای سياسی انتظار دارد، اين است كه با اين حوادث، با اين خطوط دشمن، با بصيرت مواجه بشوند؛ با بصيرت. اگر بصيرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خيلی از رفتارهای ما ممكن است تغيير پيدا بكند؛ آنوقت وضعيت بهتر خواهد بود. بعضی از كارها از روی بیبصيرتی است.
اين محورهائی كه عرض شد ـ اين خطوط دشمن را ـ ما در عمل خودمان و در اظهارات خودمان بايد محاسبه كنيم و بايد اينها را در محاسبات خودمان بگنجانيم، كه اگر اظهارنظری هم ميخواهيم بكنيم، با توجه به اينها باشد؛ عمل و اقدامی ميخواهيم بكنيم، با توجه به اينها باشد؛ ببينيم آيا داريم به دشمن كمك ميكنيم يا نه. این به نظر من چیز مهمی است.
نكتهی چهارم اين است كه جمهوری اسلامی ـ كه از انقلاب اسلامی برخاسته است ـ يك واحدی است كه داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دين جامعه است. دين مسئوليت همگانی است؛ اسلام دين تك تك افراد و اشخاص به حيث خودشان فقط نيست؛ آن هم هست، اما افراد به حيث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام يك دين مردمی است؛ يك دينِ مسئوليت عمومی است؛ بنابراين مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمیآيد. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل الله يمنّ عليكم أن هداكم للإيمان»؛ منت گذاشته بر ما، هدايت كرده ما را به اين ايمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به اين دين هدايت كرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را ميخواهند و اين دين الهی را بحمدالها خدای متعال به ما داده است. بنابراين «جمهوری اسلامی» است؛ يك منظومه است، يك مجموعه است، يا بگوئيم واحدِ دارای ابعادی است كه اين ابعاد بايد با همديگر مورد ملاحظه قرار بگيرد و با هم باشد؛ اين درهمتنيدگی بايد حفظ بشود. هر كدام از اين جهات تضعيف بشود، كل و مجموعه تضعيف شده است.
مسئلهی ولايت هم پايبندی به همين مجموعه است؛ چه ولايت معصومين (عليهم السّلام)، چه ولايت فقيه كه دنبالهی ولايت معصومين و ادامهی او هست. مسئلهی پايبندی به اين مجموعه و رعايت حفظ اين مجموعه در كشور و در نظام است، كه زاويهای پيدا نكند، مشكلی برايش به وجود نيايد، در او تنقيصی و تبعيضی حاصل نشود، با همين جامعيت حركت كند و پيش برود. و اين اسلام ناب هم كه در فرمايش امام بود، ناظر به همين است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمريكائی. اسلام آمريكائی فقط آن نيست كه آمريكاپسند باشد؛ هر چيزی كه خارج از اين اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همين جور است، اسلام التقاطی هم همين جور است، اسلام سرمايهداری هم همين جور است، اسلام سوسياليستی هم همين جور است، اسلامهائی كه با شكلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همهاش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمريكائی است. انسان مشاهده ميكند در اين معارضههائی كه با نظام در طول اين سی سال انجام گرفته، اين اسلامهای گوناگون حضور داشتهاند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسياليستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجههی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشتهاند. خوب، در این نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنويت و عدالت با هم ملاحظه ميشوند، شريعت و عقلانيت با يكديگر ملاحظه ميشوند، عاطفه و قاطعيت در كنار هم ديده ميشوند؛ اينها همه بايد باشد. قاطعيت در جای خود، عواطف در جای خود، شريعت در جای خود، عقلانيت ـ كه آن هم خارج از شريعت البته نيست ـ در جای خود؛ همه در كنار هم بايستی مورد استفاده قرار بگيرند؛ انحراف از اين منظومهی مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.
نكته بعدی اين است كه ما نه فقط در عمل احتياج به شجاعت داريم، در فهم هم احتياج به شجاعت داريم. در فهم فقيهانه، احتياج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درك روشن از كُبريات و صُغريات؛ گاهی انسان كُبريات را درست ميفهمد، در صُغريات اشتباه ميكند. اين درك صحيح از مبانی دين و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجيِ منطبق با آن مفاهيم كلی و عمومی ـ يعنی كُبريات و صُغريات ـ احتياج دارد به اينكه ما شجاعت داشته باشيم، ترس نداشته باشيم؛ والا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرويمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر اين حرف را بزنيم، عليه ما خواهند بود؛ اگر اين حرف را بزنيم، فلان لكه را به ما خواهند چسباند؛ اين ترسها فهم انسان را هم مختل ميكند. گاهی انسان به خاطر اين ترسها، به خاطر اين ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نميفهمد؛ نميتواند مسئله را درست درك بكند و حل بكند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا يخشون احدا الا الله» خيلی مهم است؛ در اين آيهی شريفهی «الّذين يبلّغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله و كفی بالله حسيبا»؛ معلوم ميشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبليغ، همين عدم خشيت است كه: «و لا يخشون احدا الا الله». ميگوئی: آقا! اگر اين كار را بكنم، ممكن است در دنیا سرم كلاه برود. خوب، «و كفی بالله حسيبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار كنيد و بگذاريد خدا برايتان محاسبه كند. اگر پروای قضاوتهای مردم، داوریهای گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتيم، مشكل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال تقواست. اگر اين را كنار گذاشتيم و ترس مردم جايگزين شد، آنوقت فرقانی هم كه خدای متعال گفته، پيدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا الله يجعل لكم فرقانا»؛ اين فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقيقت برای انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من اين مسئله خيلی مهم است؛ مسئلهی خشيت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمهها و حرفها و حديثها و تهمتها و اينها، خيلی مهم است؛ اينقدر اين مسئله مهم است كه خدای متعال به پيغمبرش خطاب ميكند و او را برحذر ميدارد: «و اذ تقول للّذی أنعم الله عليه و انعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتق الله و تخفی فی نفسك ما الله مبديه و تخشی النّاس و الله احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظهی حرف مردم، ملاحظهی اين تهمتی كه خواهند زد، ملاحظهی چيزی را كه خواهند كرد، نباید كرد؛ «ولله احقّ ان تخشاه». به نظر من يكی از چيزهائی كه فتوحات گوناگون امام را ارزانی آن بزرگوار داشت، همين شجاعت او بود، كه فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سياسی، فتوحات اجتماعی، اين مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را ـ كه واقعاً چيز عجيبی بود ـ به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار اين بود كه ملاحظهی هيچ چيزی را نميكرد. بالاخره اهل فتنه مايلند كه خشيت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشيت از خدا بنشانند؛ يعنی مايلند كه از آنها ترسيده بشود؛ «الّذين قال لهم النّاس إن النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل». یعنی اينكه دائماً دارند به ما ميگويند: آقا! «إن النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم»، جوابش همين است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوكيل». نتيجهاش هم اين است: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم يمسسهم سوء». نتيجهی اين احساس، اين درك، اين حقيقت روحی و معنوی همين است كه: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراين، بايستی اين شجاعت را داشت و لازم شد.
دشمن انواع و اقسام كار را ميكند؛ انواع و اقسام فعاليت را ميكند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئههای دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مینشينند طراحی ميكنند تا ذهن خواص را عوض كنند؛ برای اينكه بتوانند مردم را بكشانند؛ چون خواص تأثير ميگذارند و در عموم مردم نفوذ كلمه دارند. به نظر من يكی از وظائف اصلی امروز ما و شما، همين است: ما بصيرت خودمان را در مسائل گوناگون تقويت كنيم و بتوانيم انشاءالله بصيرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زياد بكنيم.
و انقلاب اسلامی، خيلی ريشهدار است؛ خيلی قوی است؛ خيلی اركان مستحكمی دارد؛ و خدای متعال هم پشتيبان ماست؛ همين طور كه من بارها از قول امام (رضوان الله عليه) نقل كردهام كه فرمودند: من از اولی كه وارد اين قضيه شديم، ديدم ـ يا احساس كردم ـ يك دست قدرتی دارد كارها را پيش ميبرد. حقيقتاً همين جور است؛ و اين را ايشان به من فرمودند. انسان اين دست قدرت الهی را میبيند. البته اين دست قدرت الهی، قوم و خويشیای با ما ندارد ـ «من كان لله كان الله له»، «إن تنصروا الله ينصركم»، «و لينصرن الله من ينصره» ـ بايد در خدمت اين راه باشيم؛ خالصانه؛ آنچه كه داريم، بياوريم ميدان و برای این راه تقديم كنيم؛ تلاشمان و كارمان را برای اين راه تقديم كنيم. خدای متعال هم تفضل خواهد كرد؛ لطف خواهد كرد؛ امروز هم همين كار شده و خدای متعال تفضل كرده و سنگ دشمن به سوی خودش برگشته؛ تيرش كمانه كرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئهای كه كردند، طرفی ببندند.
قطعاً اين بلواهای بعد از انقلاب، به نظر آدمهای خبره و آگاه، برنامهريزیشده بود. يعنی انسان با هر كسی از انسانهای فهيم كه با مسائل كشور و با مسائل جهانی آشنا هستند، در ميان ميگذارد، ميفهمد. پريروز من به ايشان همين را عرض كردم؛ گفتم اینها برنامهریزیشده بود. ايشان گفتند: قطعاً. يعنی همه اين را ميفهمند كه اين كار برنامهريزیشده بوده و این يك كار دفعی نبود كه بخواهيم بگوئيم يك چيزی پيش آمده. مثلاً دفعتاً كسی بلند شد حرفی زد؛ نه، اين كار برنامهريزیشده بود؛ از يك مركزی هدايت ميشد. خوب، شكست خوردند دیگر؛ انشاءالله اين شكستشان ادامه هم پيدا خواهد كرد. منتها دائم دارند توطئه ميكنند.
اين را هم عرض بكنيم؛ بعضیها در فضای فتنه، اين جملهی «كن فی الفتنه كبن اللبون لا ظهر فیركب و لا ذرع فیحلب» را بد ميفهمند و خيال ميكنند معنايش اين است كه وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچوجه فتنهگر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيركب و لا ذرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود.
در جنگ صفين ما از آن طرف عمار را داريم كه جناب عمار ياسر دائم ـ آثار صفين را نگاه كنيد ـ مشغول سخنرانی است؛ اين طرف لشكر، آن طرف لشكر، با گروههای مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود ديگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهی عظيمی بود كه عدهای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ اين طرف ميرفت، آن طرف ميرفت، برای گروههای مختلف سخنرانی ميكرد ـ كه اينها ضبط شده و همه در تاريخ هست ـ از آن طرف هم آن عدهای كه «نفر من اصحاب عبد الله بن مسعود ...» هستند، در روايت دارد كه آمدند خدمت حضرت و گفتند: «يا اميرالمؤمنين ـ يعنی قبول هم داشتند كه اميرالمؤمنين است ـ انّا قد شككنا فی هذا القتال»؛ ما شك كرديم. ما را به مرزها بفرست كه در اين قتال داخل نباشيم! خوب، اين كنار كشيدن، خودش همان ذرعی است كه یُحلب؛ همان ظهری است كه يُركب! گاهی سكوت كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بايستی روشنگری كنند؛ همه بايستی بصيرت داشته باشند. اميدواريم انشاءالله خدای متعال ما را و شما را به آنچه ميگوئيم، به آنچه نيت داريم، عامل كند؛ موفق كند.
راجع به اين مطلبی هم كه جناب آقای شاهرودی نقل كردند، به نظر من خبرگان اقدام نبايد بكنند به اينكه كسی را كه حالا عقيدهی مخالفی در بين خودشان دارد، اعلام كنند. این به نظر من اقدام خيلی مناسبی نيست. حالا من البته نميخواهم به خبرگان تكليفی بكنم يا چيزی را به عنوان تكليف بگويم؛ سليقهی من اين است. بالاخره يك نفر عقيدهی ديگری در يك مسئلهی خاصی دارد؛ اينجور نيست كه در مبانی و اصول اختلافی وجود داشته باشد و به نظرم نمیآيد اينجوری باشد.
در قضيهی اين عيد فطر هم كه فرمودند، به نظر من اينی كه ما بگوئيم بايد جوری بشود كه همه، در يك روز عقيدهی به عيد پيدا كنند، اين نشدنی است؛ يعنی طبق مبانی فقهی ما نشدنی است؛ همهی فقها بر يك فتوا متفق بشوند؛ خوب، نميشود. بالاخره يك فقيهی ممكن پيدا بشود كه نظرش چيز ديگری باشد؛ بنابراين اختلاف به وجود خواهد آمد. ما اين اختلاف را خيلی بزرگ نكنيم؛ چه اهميتی دارد؟ چه اشكالی دارد؟ يك نفری است، فتوائی دارد ـ يا مقلدينی هم دارد، يا ندارد ـ و طبق فتوای خودش عمل میكند. منتها البته امسال هم مشاهده كرديد، با اينكه بعضی از آقايان بزرگ و محترم و مراجع عظام نظرشان نظر ديگری بود، هيچ تظاهری به اين نظر مخالف انجام نگرفت؛ شما ملاحظه كردید. اين خيلی چيز مهمی است؛ این خيلی چيز عظيمی است؛ خيلی بايد قدردانی كرد. اينجور نبود كه حالا يك نماز عيد روز يكشنبه تشكيل بشود مثلاً در اصفهان يا در مشهد يا در تهران يا جای ديگر، يك نماز عيد هم روز دوشنبه. همچين كاری اتفاق نيفتاد؛ اين خيلی مهم است. خوب، بزرگان انصافاً همينطور كه هميشهی عقيدهی ما بوده و الان هم هست، به مصالح نظام، به مبانی نظام خيلی پايبندند، خيلی معتقدند؛ انسان اينها را میبيند؛ و واقعاً بايد قدردانی كرد، شكرگزاری كرد. بنده كه خيلی از آقايان محترم و بزرگی كه فتوايشان هم غير از آن چيزی بود كه مبنای حكم ما بود، متشكرم، اما در عين حال، به مخالفت تظاهری نكردند؛ اين خيلی چيز مهمی است. دشمن البته ممكن است يك كلمه حرف بزند و اين را بزرگ كنند و جنجال كنند و هياهو كنند؛ ما كه تابع نغمهی دشمن كه نيستيم. انشاءالله خداوند همهمان را موفق و مؤيد بدارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته