بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
خوش آمد عرض مى كنيم به همه ى شما برادران و خواهران عزيز كه از شهرهاى مختلف و از
نقاط دور و نزديك كشور تشريف آورديد و راه هاى طولانى را طى كرديد و اين مجلس
پُرشور و پُراحساس و حاكى از انگيزه و ايمان قلبى را تشكيل داديد. بخصوص سلام عرض
مى كنم به خانواده هاى معظم شهيدان و ايثارگران كه در ميان شما، جمعى از آنها تشريف
دارند؛ و همچنين جانبازان عزيز و خانواده هاشان و همه ى پويندگان راه خدا و راه
حقيقت و راه بندگى با خلوص نيت.
اين روزها به مناسبت سالروز ولادت حضرت زينب كبرى (سلام اللَّه عليها)، متعلق به
شخصيت اين بانوى برجسته ى اسلام است، كه الگوى هميشه زندهای در مقابل زن مسلمان و
مرد مسلمان قرار مى دهد. به اين مناسبت، به پرستاران عزيز در سراسر كشور - كه روز
پرستار را به مناسبت اين ولادت بزرگ نامگذارى كرده اند - تبريك عرض مى كنم.
پرستاران، دردآشنايانِ همه ى بيماران و از كار افتادگان هستند؛ مونس لحظه هاى درد و
رنج انسانهايى هستند كه نياز به مونس و پرستار دارند. اميدواريم همه ى پرستاران ما
در هر نقطهای از نقاط كشور كه هستند، مشمول اجر الهى باشند.
البته شخصيت زينب كبرى منحصر در بُعد غمگسارى و پرستارىِ آن بزرگوار نيست. زينب
كبرى(سلام اللَّه عليها) يك نمونه ى كامل از زن مسلمان است؛ يعنى الگويى كه اسلام
براى تربيت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنيا قرار داده است. زينب كبرى داراى
شخصيت چند بُعدى است؛ دانا و خبير و داراى معرفت والا و يك انسان برجسته است كه هر
كس با آن بزرگوار مواجه مى شود، در مقابل عظمتِ دانايى و روحى و معرفت او احساس
خضوع مى كند. شايد مهمترين بُعدى كه شخصيت زن اسلامى مى تواند آن را در مقابل چشم
همه قرار دهد - تأثيرى كه از اسلام پذيرفته - اين بُعد است. شخصيت زن اسلامى به
بركت ايمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهى، آن چنان سعه و عظمتى پيدا مى كند كه
حوادث بزرگ در مقابل او، حقير و ناچيز مى شود. در زندگى زينب كبرى، اين بُعد از همه
بارزتر و برجسته تر است. حادثهای مثل روز عاشورا نمى تواند زينب كبرى را خرد كند.
شكوه و حشمت ظاهرى دستگاه ستمگر جبارى مثل يزيد و عبيداللَّه بن زياد نمى تواند
زينب كبرى را تحقير كند. زينب كبرى در مدينه - كه محل استقرار شخصيت باعظمت اوست -
و در كربلا - كه كانون محنتهاى اوست - و در كاخ جبارانى مثل يزيد و
عبيداللَّه بن زياد، همان عظمت و شكوه معنوى را با خود حفظ مى كند و شخصيت هاى ديگر
در مقابل او تحقير مى شوند. يزيد و عبيداللَّه بن زياد - اين مغروران ستمگر زمان
خود - در مقابل اين زنِ اسير و دست بسته، تحقير مى شوند. زينب كبرى شور عاطفه ى
زنانه را همراه كرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب يك انسان مؤمن، و زبان صريح
و روشن يك مجاهد فى سبيل اللَّه، و زلال معرفتى كه از زبان و دل او بيرون مى تراود
و شنوندگان و حاضران را مبهوت مى كند. عظمت زنانه اش، بزرگان دروغين ظاهرى را در
مقابل او حقير و كوچك مى كند. عظمت زنانه ، يعنى اين؛ يعنى مخلوطى از شور و عاطفه ى
انسانى، كه در هيچ مردى نمى توان اين عاطفه ى شورانگيز را سراغ داد؛ همراه با متانت
شخصيت و استوارى روح كه همه ى حوادث بزرگ و خطير را در خود هضم مى كند و روى
آتش هاى گداخته، شجاعانه قدم مى گذارد و عبور مى كند؛ در عين حال، درس مى دهد و
مردم را آگاهى مى بخشد؛ در عين حال، امام زمان خود - يعنى امام سجاد - را مانند يك
مادر مهربان آرامش و تسلا مى بخشد؛ در عين حال، با كودكان برادر و بچه هاى پدر از
دست داده ى آن حادثه ى عظيم، در ميان آن طوفان شديد، مثل سد مستحكمى براى آنها
امنيت و آرامش و تسلا ايجاد مى كند. بنابراين زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) يك
شخصيت همه جانبه بود. اسلام زن را به اين طرف سوق مى دهد.
زن با نقاط قوّت زنانه ى خود - كه خداى متعال در وجود او به وديعه گذاشته و مخصوص
زن است - همراه با ايمان عميق، همراه با استقرار ناشى از اتكاء به خداوند، و همراه
با عفت و پاكدامنى - كه فضاى پيرامون او را نورانيت مى بخشد - مى تواند در جامعه يك
نقش استثنايىِ اين گونه ايفا كند؛ هيچ مردى قادر به ايفاى چنين نقشى نيست. مثل كوه
استوارى از ايمان، در عين حال مثل چشمه ى جوشانى از عاطفه و محبت و احساسات زنانه،
تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه ى صبر و حوصله و عاطفه ى خود سيراب مى كند.
انسانها در چنين آغوش پُربركتى مى توانند تربيت شوند. اگر زن با اين خصوصيات در
عالمِ وجود نبود، انسانيت معنا پيدا نمى كرد. اين، معناى ارزش زن و تشخص زن است؛
چيزى كه مغز متحجرِ مادى غربى ها نمى تواند آن را بفهمد. كسانى كه از دين و معنويت
بهرهای نبرده اند، نمى توانند چنين عظمتى را درك كنند. آنهايى كه شاخصه ى زن را در
زيور و آرايش و سبكسرى و بازيچه قرار گرفتن در دست مردان مى دانند، نمى توانند اساس
هويت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درك كنند.
زينب كبرى براى زنان ما در طول تاريخ يك الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و
احساس عاطفى، صراحت زبان، متانت دل، استوارى روح؛ در عين حال، مادرانه، خواهرانه،
با همه ى انسانها برخورد كردن، در محيط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و
فرزندان را بر سر سفره ى محبت و عاطفه ى خود دور هم جمع كردن؛ اينها خصوصيات زن
مسلمان است.
امروز در جامعه ى ما خوشبختانه از اين نعمت بزرگ، سهم وافرى باقى است؛ اگرچه دشمنان
سعى مى كنند آن را تاراج كنند و از بين ببرند. اما در كشورها و جوامعى كه زن چنين
هويتى ندارد، مى بينيد پايه هاى تربيت مردم مى لنگد و فضاى اخلاقى و معنوى جامعه هم
دچار مشكل مى شود. همه ى ارزشهاى معنوى را مى توان از درون كانون گرم خانواده - كه
محور آن، زن خانواده است؛ كدخداى اين مجموعه، آن مجسمه ى عاطفه است - بيرون كشيد و
معنويات را در سطح جامعه گستراند. اميدواريم دختران جوان و زنان جامعه ى ما در
الگوى زينب كبرى دقت كنند و هويت و شخصيت خود را در آن ببينند؛ بقيه ى چيزها فرعى
است. جوهر ذات يك انسان اگر تعالى و روشنايى و شفافيت پيدا كند، همه چيز در مقابل
او كوچك مى شود و قدرت او بر همه ى كارهاى ديگر، براى او تأمين مى گردد.
آن كه در او جوهر دانايى است بر همه كاريش توانايى است
زن به يك جايگاه مصنوعى و تصنعى و تشريفاتى احتياج ندارد؛ جايگاهى كه دون شأن متانت
و سكينه و آرامش روحى اوست. در طبيعت الهى زن، آن چنان لطافت و زيبايى و گرماى
محبتى وجود دارد كه مى تواند هم خود را و هم محيط پيرامون خود را - چه در داخل
خانه، چه در هر محيطى كه باشد - به طرف معنويت، پيشرفت و علوّ مقامات علمى و عملى
سوق دهد و پيش ببرد.
اين روزها مناسبت مهم ديگرى كه وجود دارد، انتخابات است. به پايان مسابقات
انتخاباتى و به روز حضور و اظهار هويت يك ملتِ بزرگ داريم نزديك مى شويم؛ لحظه ى
بسيار مهم و تعيين كنندهای در زندگى جامعه ى ماست. جامعه ى ما چنين لحظهای را به
معناى واقعى كلمه از اول انقلاب تا امروز بارها و بارها لمس كرده و به آن نزديك شده
و در اين ميدان، امتحان پس داده است.
كسانى كه امروز با لحن هاى دور از شأن يك انسانِ مستقل و آزاد، به تبع ميل دل
رسانه هاى غربى، اين طور وانمود مى كنند كه ملت ما دارد دمكراسى را ياد مى گيرد،
حقيقتاً به اين ملت ظلم مى كنند. ملت بزرگى كه بارها و بارها در طول سالهاى بعد از
انقلاب، آحاد آن، با انگيزه و ايمان و شور و شوق، پاى صندوق هاى رأى رفته اند و
بدون اين كه از كسى خجالت بكشند، از كسى بترسند و به كسى طمع بورزند، رأى و عقيده ى
خود را روى كاغذ نوشته اند و در صندوق انداخته اند، حالا ما به آنها بگوييم شما
داريد يواش يواش به مردم سالارى نزديك مى شويد! اين همان حرفى است كه رسانه هاى
امريكايى و صهيونيستى و دشمنان ملت ايران، براى تحقير اين ملت شريف، دارند آن را
بزرگ و بزك و تكرار مى كنند.
چرا بايد كسانى كه از دل اين ملت برخاسته اند و شاهد حضور اين مردم و همچنين ميدان
گسترده ى آزادى انتخاب در دوران جمهورى اسلامى بوده اند، اين حرف ظالمانه و
غيرمنصفانه را تكرار كنند؟ نه، ملت ايران در حال آموزش مردم سالارى نيست؛ ملت ايران
اين را از انقلاب ياد گرفت. ما آحاد ملت، از اولِ تاريخ خود تا دوران انقلاب، در
هيچ برههای اين طور آزادانه نمى توانستيم مسئولان بلندپايه ى كشور را خودمان
انتخاب كنيم؛ كِى چنين چيزى براى اين ملت ميسر بود؟ امروز هم در بسيارى از نقاط
دنيا هنوز ميسر نيست. حتّى در كشورهايى هم كه اسم دمكراسى دارند و پرچم دمكراسى را
در دست گرفته اند، آدمهاى تيزبين مى بينند و مى دانند كه دمكراسى به معناى مردمىِ
شفافِ همگانى كه در ايران وجود دارد، در آن جاها نيست. جاهايى كه انتخابات حزبى
برگزار مى شود، مردمى كه به كانديداى حزب رأى مى دهند، آن نامزد را نمى شناسند؛
گاهى اسم او جز از طريق تبليغاتِ دوران انتخابات به گوششان نرسيده است؛ حزب گفته به
اين رأى دهيد، آنها رأى مى دهند. در ايران اين طور نيست. در ايران مردم با شناخت،
با معرفت، به قدرى كه مى توانند و بدون اين كه كسى بالاى سر آنها باشد و بگويد به
اين رأى بده، به اين رأى نده، نامزد مورد نظر خود را انتخاب مى كنند. حتّى حزبى
بالاى سرشان نيست كه بگويد بايد به اين شخص رأى دهيد؛ تا آدمى كه جزو حزب است،
مجبور باشد به همان كسى كه چند نفر در رأس حزب نشسته اند و انتخاب كرده اند، رأى
دهد.
مى خواهند احساسات عمومى و مردمى را تحقير كنند و آن را عوامگرايى معنا كنند. آنها
دلشان مى خواهد احزاب در كشور ما همان نقشى را ايفا كنند كه در امريكا و در برخى از
كشورهاى اروپايى ايفا مى كنند؛ يعنى چند نفر آدم در رأس حزب بنشينند و با بده
بستان هاى سياسى و اقتصادى و با پول و يا بند و بست درباره ى فلان پروژه ى پول ساز
نفتى و غيرنفتى، يك نفر يا چند نفر را انتخاب كنند، بعد به پيروان و طرفداران خود
بگويند به اين شخص رأى دهيد؛ مردم هم چشم بسته و گوش بسته به او رأى دهند. در ايران
هم بعضى دلشان مى خواهد اين طورى بشود؛ اما اين جا اين گونه نيست. در كشور ما
بحمداللَّه تا كنون نتوانسته اند؛ اميدواريم باز هم نتوانند.
اين جا هيچ كس - نه رهبرى، نه دولت، نه متنفذين حزبى - به مردم ما امر و نهى
نمى كند؛ مردم به قدر سعه ى اطلاعاتِ خودشان تحقيق و مطالعه و مشورت مى كنند و فرد
مورد نظرشان را برمى گزينند. ممكن است آنچه آخر سر به نظرشان مى رسد، درست هم نباشد
- اشتباه باشد - اما خودشان هستند كه تصميم مى گيرند؛ و اگر اين كار را براى خدا و
حاكميت ارزشهاى الهى بكنند، اجر وافرى هم پيش خداى متعال دارند؛ اين خيلى اهميت
دارد. انسان برود هم رئيس جمهور، نماينده ى مجلس، نماينده ى مجلس خبرگان و عضو
شوراى شهر را انتخاب كند - يعنى كسى را كه خودش مى پسندد، يك قدم براى سر كار آمدن
او بردارد - و هم پيش خداى متعال ثواب ببرد؛ اين يك درآمد دو جانبه است. امروز
بحمداللَّه در كشور ما اين گونه است.
در اين انتخابات هم خداى متعال اين طور مقدر فرمود كه انواع سلايق مختلف بتوانند در
بين نامزدهاى اين انتخابات، يك نفر را پيدا كنند. اين، چيزى است كه امروز براى كشور
و ملت ما پيش آمده است. در جامعه، اختلاف سليقه و اختلاف ديد و نظر درباره ى مسائل
سياسى و اقتصادى و مديريتى و اجتماعى و فرهنگى وجود دارد؛ خيلى خوب، هر كس شخصى را
كه فكر مى كند به نظر او نزديكتر است، امروز مى تواند انتخاب كند. ميدان انتخاب
بازى در مقابل ملت ما قرار دارد و ملت هم الحمدللَّه شور انتخاباتى دارند؛ پيداست
آماده ى حضور هستند و به توفيق الهى حضور خوبى هم به وجود خواهد آمد.
البته شركت در انتخابات، هم حق مردم است و هم تكليف شرعى و واجب شرعى است. دشمنان
ملت ايران هم با اين بشدت مخالفند. محاسبه هم محاسبه ى دو دو تا چهارتاست. كسانى كه
با نظام جمهورى اسلامى و با هويت اسلامىِ ملت ايران بشدت مخالفند و آن را بر خلاف
منافع خودشان مى دانند، به خاطر پشتيبانى مردم از نظام جمهورى اسلامى، درمانده اند؛
والّا قدرتهاى مادى دنيا بمب اتم و توپ و تانك و اراده هاى خبيث و خدانشناسى و
بى رحمى و سنگدلى كم ندارند. آن چيزى كه تا امروز مثل سدى جلوى تعرض آنها را به
نظام جمهورى اسلامى گرفته، حضور شما مردم است. حضور مردم در روز انتخابات، حضورى
واضح تر از همه جاى ديگر است. همه ى مردم كشور پاى صندوق هاى رأى مى آيند و
مى توانند بيايند؛ اين يك حضور همگانى است. هر كس پاى صندوق رأى مى آيد، در واقع
رأى به جمهورى اسلامى، رأى به قانون اساسى و رأى به مواد غيرقابل تغيير قانون اساسى
- يعنى اسلام و ارزشهاى اسلامى - مى دهد. حضور مردم، يعنى دفاع از جمهورى اسلامى؛
يعنى دفاع از قانون اساسى نظام جمهورى اسلامى. اين براى دشمنان ملت ايران مطلوب
نيست؛ لذا سعى مى كنند حضور مردم را كمرنگ كنند.
از دو سه ماه قبل تا امروز، همه ى تبليغات جهانى و استكبارى جهت گرفته است براى
اين كه با شيوه هاى تبليغاتىِ گوناگون حضور مردم را كمرنگ كنند؛ آنها دلشان
مى خواهد مردم پاى صندوق هاى رأى نيايند. البته ناراحت و دستپاچه اند؛ چون
گمانه زنى هاى آنها نشان مى دهد كه اكثريت مردم پاى صندوق هاى رأى خواهند آمد؛ اين
را فهميده اند. ملت ايران براى صيانت كشور خود، براى حفظ منافع خود، براى تزريق خون
تازه در رگهاى نظام استوار خود، بايد در پاى صندوق هاى رأى حاضر شود و عليه اين
اراده ى خبيثانه ى استكبارى اقدام كند.
بنده مثل هميشه متضرعانه از خداوند متعال مسألت مى كنم كه اين ملت را به حركتى كه
خير و صلاح او در آن هست، هدايت كند؛ او را دستگيرى كند و آن چيزى كه براى اين كشور
و اين ملت مايه ى عزت، صيانت و رفع مشكلات است، پيش بياورد. بنده مثل هميشه به فضل
و كرم الهى هم بسيار اميدوارم. خدا را شكر كه يك لحظه اطمينان به لطف و فضل الهى از
ما سلب نشده است.
دو سه نكته ى كوتاه را هم تذكراً عرض كنم؛ هم به مردم، هم به كسانى كه براى
نامزدهاى محترمِ انتخاباتى كار مى كنند، و هم به مسئولان دست اندركار انتخابات.
نكته ى اول اين است كه انتخابات در ذات خود براى جوانها، براى مرد و زن و براى
قشرهاى مختلف، يك حادثه ى شيرين است؛ چون ميدان حضور است و احساس مى كنند كه
مى توانند رأى و اراده ى خودشان را به نحوى اعمال كنند. نبايد بگذارند اين حادثه ى
شيرين تلخ شود. دشمنان ملت ايران سعى مى كنند اين حادثه ى شيرين را تلخ كنند. ديديد
كه در چند روز گذشته چندجا حركات مذبوحانهای كردند و دست به انفجاراتى زدند؛ اين
براى اين است كه فضاى انتخابات تلخ شود. ما هميشه افتخار كرده ايم كه انتخابات
ايران در دوران انقلاب، در نهايت امنيت و سلامت برگزار شده است. در خيلى جاهاى
دنيا، روز انتخابات، مردم به جانِ هم مى افتند؛ دعوا مى كنند؛ خونريزى مى شود؛
آدمكشى مى شود. افتخار ما اين بوده است كه در امنيت و آرامش كامل، دو نفر رفيق پاى
صندوق رأى مى روند؛ يكى به اين آقا رأى مى دهد، يكى به آن آقا رأى مى دهد. دشمن
مى خواهد اين محيط امن و امان از بين برود. خود افراد، خود آحاد مردم، خود
دست اندركاران ستادهاى انتخاباتىِ نامزدها، به دشمن با قاطعيت «نه» بگويند؛ نگذارند
از طريق آنها انتخابات تلخ شود. اين كه خود نامزدها در يكديگر خدشه كنند، داستان
ديگرى است كه الان وقت مطرح كردن آن نيست؛ اما دست اندركاران، علاقه مندان و
هواداران - كه يكى از زيد طرفدارى مى كند، يكى از عمرو، يكى از بكر - مراقب باشند
به همديگر تعرض نكنند. شما به اين آقا علاقه دارى، طبق علاقه و تشخيصِ خودت عمل كن؛
آن ديگرى هم علاقه و تشخيص ديگرى دارد؛ شما به او چه كار دارى؟ او هم طبق علاقه ى
خودش عمل كند. بنابراين نبايد به يكديگر تعرض كنند و فضا را تلخ نمايند. اين نكته
را من به كسانى كه دست اندركار تبليغات نامزدهاى مختلف هستند - يكى از زيد تبليغ
مى كند، يكى از عمرو تبليغ مى كند؛ يكى از اين، يكى از آن - مؤكداً توصيه مى كنم كه
هر كدام كار خودشان را بكنند؛ به همديگر كار نداشته باشند.
مطلب دوم اين است كه اختلاف نظرهايى كه در دوران انتخابات پيش مى آيد، ممكن است
كدورت هايى را بين بعضى از برادران و خواهران به وجود بياورد؛ نگذاريد اين كدورت ها
باقى بماند. فرض كنيد يكى از شما دو رفيق، طرفدار يك نفر هستيد؛ ديگرى هم طرفدار يك
نفر ديگر. در مقام بحث و مجادله، شما مى خواهى حرف خودت را ثابت كنى؛ او هم
مى خواهد حرف خودش را ثابت كند؛ لذا ممكن است از هم كدورت پيدا كنيد. اين كدورت ها
روز جمعه بايد زير خاك دفن شود و تمام گردد. كسى كه روز جمعه با انتخاب مردم
برگزيده شد، او ديگر رئيس جمهور همه است؛ چه كسانى كه به او رأى داده اند، چه كسانى
كه به ديگرى رأى داده اند، چه حتّى كسانى كه فرصت نكردند رأى بدهند؛ چون بعضى در
حال سفرند، بعضى بيمارند، بعضى مريضدارند، بعضى گرفتار كارهاى شخصى اند. كدورت هايى
كه در دوران انتخابات به وجود مى آيد، بايد در روزى كه انتخابات برگزار شد، فراموش
شود. برادران و دوستانى كه در ستادهاى مختلف كار مى كنند، اگر كدورتى از هم پيدا
كردند - آنهايى كه با هم مرتبطند - كدورت ها را كنار بگذارند و مسأله تمام شود.
نكته ى سوم اين است كه انتخابات يك مسأله ى شخصى نيست؛ يك مسأله ى عمومى است و ما
هم دو نفر رئيس جمهور نمى خواهيم. ما هشت نفر داوطلب رياست جمهورى داريم، كه يكى از
اين هشت نفر رئيس جمهور خواهد شد. همه موظفند نسبت به كسى كه رئيس جمهور شد، همكارى
و همدلى نشان دهند. كسى كه شوراى نگهبان او را تأييد كرده است، در واقع مُهر صلاحيت
به او زده است. اختلاف و دعوا سر پيدا كردن صالح تر است. بالاخره حداقل صلاحيت ها
را داشته است كه شوراى نگهبان به او مُهر تأييد زده است. اگر هر كدام از اينها رئيس
جمهور شدند، آحاد مردم احساس نكنند كه آن كسى كه ما مى خواستيم، نشد؛ پس او به درد
نمى خورد؛ او صالح نيست؛ نه، در يك دوره ى چهارساله، او رئيس جمهور است. البته مردم
بايد از او مطالبه كنند و بخواهند؛ ما هم مطالبه مى كنيم؛ همچنان كه تا الان اين
كار را كرده ايم. تا الان هم ما مطالبات مردم و نظام را از كسانى كه رئيس جمهور
بوده اند، خواسته ايم. بنده اهل اين كه بيايم در مقابل مردم با كسى دعوا و جنجال
راه بيندازم، نيستم؛ اما خداى متعال كمك كرده است و در جريان كار، يك لحظه از
مطالبه ى حقوق مردم و ارزشهاى نظام از مسئولانى كه تا كنون سر كار بوده اند، فارغ
نبوده ام. من از اينها مطالبه كرده ام؛ اما اين كه بعضى توانسته اند عمل كنند، بعضى
نتوانسته اند؛ بعضى مقدارى توانسته اند، بعضى به جهاتى عمل نكرده اند؛ بحث ديگرى
است.
نكته ى بعدى اين است كه مردم از دعواهاى سياسى و اختلافات سياسى و من خوبم و تو بدى
خسته اند؛ مردم اين چيزها را دوست نمى دارند. در كشور كارهاى زيادى هست كه بايد
انجام بگيرد؛ كارهاى زيادى هم انجام گرفته است. مشكلات فراوانى وجود دارد كه بايد
برطرف شود؛ گره هايى هست كه بايد باز شود. در كشور بايد فساد ريشه كن شود؛ تبعيض
نباشد؛ به طبقه ى مستضعف و محروم - بخصوص مستضعفينِ بى دست و پا - به طور ويژه توجه
شود؛ اينها وظايف اسلامى ماست؛ وظايفى است كه قانون اساسى بر دوش همه ى مسئولان
كشور گذاشته است؛ هيچ كس نمى تواند خود را از اين كارها بركنار بدارد. دعواهاى
لفظى، شعارهاى لفاظى گونه، اسم از مفاهيم مبهم و بى سروته آوردن، مشكل مردم را حل
نمى كند؛ مردم احتياج دارند به اين كه در ميدان عمل و كار، با لجن هايى كه
نمى گذارد اين درياچه ى مصفا طراوت لازم را داشته باشد، مبارزه شود. كسى كه سر كار
مى آيد - هر كس باشد، هر شعارى داده باشد، هر حرفى در مقام ادعا به مردم زده باشد -
اولين وظيفه اش اين است كه براى گره گشايى مشكلات مردم آستين همت بالا بزند؛
همكاران خودش را از كسانى كه مؤمن به حق مردم و مؤمن به كارآيى نظام جمهورى اسلامى
هستند، انتخاب كند؛ وارد ميدان عمل شود و براى مردم كار كند.
نكته ى آخر هم مربوط به مسئولان است. آراء مردم بايد صيانت شود. هم مسئولانى كه در
وزارت كشور هستند، و هم نظارى كه وابسته ى به شوراى نگهبان هستند، بايد مراقب باشند
و از يكايك آراء مردم صيانت و حفاظت كنند. البته ما به مسئولانِ خود اعتماد داريم؛
اما بايد كاملاً مراقب و مواظب باشند؛ چون آراء مردم امانت الهى در دست آنهاست.
اميد ما به خداى متعال است. تكيه ى ما به ايمان عميق مردم است. نگاه ما به دست لطف
ولىّ غايب ما (ارواحنافداه) است. مى دانيم خداى متعال به اين ملت نظر لطف دارد.
مى دانيم حضرت ولى عصر (ارواحنافداه) اين ملت را دعا مى كند. اميدواريم همه ى ما
مشمول ادعيه ى زاكيه ى آن بزرگوار باشيم؛ ما هم بتوانيم متقابلاً موجبات جلب رحمت
الهى را فراهم كنيم و زمينه را براى ادعيه ى زاكيه ى آن بزرگوار ايجاد نماييم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته