بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اين عيد سعيد و مبارك را به همهى حضّار محترم، به همهى ملت عزيز ايران، به همهى
مؤمنين عالم و به همهى آزادگان، تبريك عرض مىكنم. همچنين به شما برادران و
خواهران عزيز، بخصوص به خانوادههاى مكرّم شهيدان و نيز دوستانى كه از راه دور
تشريف آوردهاند، خوشامد عرض مىكنم.
امسال، اين دومين عيد غدير است. عيد غدير اوّل در روزهاى آغاز سال 79 بود و غدير
دوم در روزهاى پايانى امسال است. البته عيد غدير، عيد بسيار بزرگ و خاطرهى عظيم
تاريخى است؛ ليكن در مضمون عيد غدير درسهايى وجود دارد كه هرگاه ملت اسلام اين
درسها را به گوش جان بشنود، حقيقتاً از اين روز بهره خواهد برد.
در واقعهى غدير، درسهاى بزرگى وجود دارد: اوّلاً اين واقعه جزو وقايع مسلّم تاريخ
اسلام است. اينطور نيست كه فقط شيعه حديث غدير را نقل كرده باشد. در بين علما و
محدّثان اهل سنّت، تعداد بسيارى اين حديث را نقل كردهاند و همانطور كه شيعه اين
حادثه را بيان كرده است، آنها هم بيان كردهاند. فهم علما و دانشمندان - همانند فهم
خود حضّار آن حادثه - از اين عمل پيغمبر، كه دست اميرالمؤمنين را بلند كرد و
فرمود:«من كنت مولاه فهذا على مولاه»(125) اين بود كه پيغمبر، اميرالمؤمنين را براى
جانشينىِ خود نصب كرد. نمىخواهيم وارد مسألهى شيعه و سنّى و اختلافات و درگيريهاى
اعتقادى شويم - دنياى اسلام تا امروز هرچه از دعواى شيعه و سنى كشيده، بس است! -
ولى معرفتى كه در اين كلام عميق پيغمبر وجود دارد، بايد درست فهميده شود؛ پيغمبر
اميرالمؤمنين را منصوب كرد.
پيغمبر براى اين مبعوث شده بود كه مردم را تعليم دهد و تزكيه كند؛ «يعلّمهم الكتاب
و الحكمة و يزكّيهم»؛(126) يا در جاى ديگر «يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و
الحكمة».(127) بايد انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزكيه شوند، تا اين كرهى
خاكى و اين جامعهى بزرگ بشرى بتواند مثل يك خانوادهى سالم، راه كمال را طى كند و
از خيرات اين عالم بهرهمند شود. هدف همهى نبوّتها و بعثتها اين است. هركدام از
انبيا به نبوّت مبعوث شدند، اين اقدام بزرگِ تعليم و تربيت را تا آن حدّى كه
امكانات زمان اجازه مىداد، پيش بردند؛ اما دين خاتم و نبىّ خاتم بايد اين حركت
عظيم الهى را ابديّت بخشد؛ چون پيغمبرِ ديگرى مبعوث نخواهد شد تا بشر به آن سر منزل
نهايى خود در اين عالم - كه زندگى در كرهى خاكى و در خانوادهى بشرى، بايد همراه
با صلح و صفا و عدالت و با بهرهمندى از خيرات عالم باشد - نزديك شود و بالاخره به
آن برسد. چگونه مىشود بشريت را به آن سرمنزل نهايى نزديك كرد؟ آن وقتى كه اين
تربيت مستمر باشد. بايد تعليم و تربيت مستمرّى از موضع حكومت و قدرت سياسى - آن هم
قدرت سياسىِ كسى مثل پيغمبر؛ يعنى معصوم - اين جامعهى بشرى را بتدريج پيش ببرد و
تربيت كند و ناهنجاريها را در ميان آنها كاهش دهد تا بشريت بتواند به آن نقطهاى كه
شروع زندگى سعادتمندانهى همهى انسانهاست - كه ما آن دوره را، دورهى حضرت
ولىّعصر ارواحنافداه مىدانيم - برسد. دورهى ولىّعصر ارواحنافداه، دورهى آغاز
زندگى بشر است؛ دورهى پايان زندگى بشر نيست. از آنجا حيات حقيقى انسان و سعادت
حقيقى اين خانوادهى عظيم بشرى تازه شروع خواهد شد و استفاده از بركات اين كرهى
خاكى و استعدادها و انرژيهاى نهفته در اين فضا، براى انسان - بدون ضرر، بدون خسارت،
بدون نابودى و ضايع كردن - ممكن خواهد شد. درست است كه امروز بشر از چيزى استفاده
مىكند، اما به يك چيز ديگر ضرر مىزند. امروز نيروى اتم را كشف مىكند، اما نيروى
اتم را براى نابودى انسان به كار مىبرد؛ نفت را از اعماق زمين استخراج مىكند، اما
اين نفت در راه تضييع و تخريب محيط زيست انسان به كار مىرود؛ كمااينكه در اين صد
سال اخير اينگونه بوده است. بشر نيروهاى محرّكه و انرژيهاى پنهان و قوّهى بخار و
ساير نيروها را كشف مىكند،اما انسانها را به انواع و اقسام گرفتاريهاى جسمانى از
ناحيهى اين مشكلاتى كه زندگى مادّى براى انسانها به وجود مىآورد، آلوده مىكند.
به بشر سرعت و سهولت داده مىشود؛ اما خيلى چيزها از او گرفته مىشود. از آن طرف هم
تخريب ارزشهاى اخلاقى است كه امروز انسان دچار آنهاست؛ ليكن در دوران ظهور حضرت
بقيةاللَّه ارواحنافداه قضيه اينگونه نيست. بشر از خيرات عالم، از انرژيهاى پنهان
و از نيروهاى نهفته در طبيعت، استفادهى بىضرر و بىخسارت مىكند؛ استفادهاى كه
مايهى رشد و پيشرفت انسان است. همهى پيغمبران آمدهاند تا ما را به آن نقطهاى
برسانند كه زندگى بشر تازه شروع مىشود. پيغمبر خاتم اگر بخواهد انسانها را به
مقتضاى دين خاتم به اينجا برساند، بايد چه كار كند؟ بايد اين تربيتى كه او ارزانى
انسانها كرده است، مستمر و طولانى باشد و چندين نسل را پىدرپى شامل شود. خود
پيغمبر اكرم كه از دنيا خواهد رفت - «انّك ميّت و انّهم ميّتون»(128) - پس بايد كسى
را نصب كند كه بعد از خود او دقيقاً همان راه و همان جهت و همان شيوهها را مورد
استفاده قرار دهد، و او علىبنابىطالب است. معناى نصب غدير اين است.
اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پيغمبر را درست و با معناى حقيقىِ خودش درك مىكرد و
تحويل مىگرفت و دنبال علىبنابىطالب عليهالسّلام راه مىافتاد و اين تربيت نبوى
استمرار پيدا مىكرد و بعد از اميرالمؤمنين هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى
بشرى را مثل خودِ پيغمبر، پىدرپى زير تربيت الهىِ خويش قرار مىدادند، بشريت بسيار
زود به آن نقطهاى مىرسيد كه هنوز به آن نقطه نرسيده است. علم و فكر بشرى پيشرفت
مىكرد؛ درجات روحى انسانها بالا مىرفت؛ صلح و صفا در بين انسانها برقرار مىشد و
ظلم و جور و ناامنى و تبعيض و بىعدالتى از بين مردم رخت برمىبست. اينكه فاطمهى
زهرا سلاماللَّهعليها - كه در آن زمان عارفترين انسانها به مقام پيغمبر و
اميرالمؤمنين بود - فرمود اگر دنبال على راه مىافتاديد، شما را به چنين سرمنزلى
هدايت مىكرد و از چنين راهى مىبرد، به همين خاطر است. ولى بشر زياد اشتباه
مىكند.
در تاريخ، اشتباهات بزرگ هميشه سرنوشت انسانها را با مشكلات بزرگ دچار كرده است.
ماجراى سير انسان در دوران نبوت نبىّ خاتم صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم، ماجراى
بسيار پُرحادثه و داستان بسيار مهم و حامل فلسفهى بسيار عميقى است. در سال
اميرالمؤمنين - كه امسال و سالهاى ديگر هم متعلّق به ايشان است - شايسته است كه اين
فلسفه مورد مدّاقه قرار گيرد. امروز هم بشر بايد همان حركت و تلاش را انجام دهد.
جوامع بشرى هرچه با عدالت و معنويت همراه شوند و هرچه انسانها از رذايل اخلاقى،
خودخواهيها، بدانديشيها، بددليها، شهوترانيها و خودپرستيها دور شوند، آن آينده
نزديكتر خواهد شد. بشر در طول تاريخ در كجراهههايى قرار گرفته و به راه افتاده كه
او را از سرمنزل نهايىِ خودش بسيار دور كرده است. امروز انقلاب اسلامى فرصت
دوبارهاى است كه به بشريت داده شده است. اين بيدارى اسلامى يك فرصت دوباره است. از
اين فرصتها در طول تاريخ پيش آمده، منتها كم؛ در طول تاريخ اسلام هم پيش آمده، باز
هم كمتر. در درياى متلاطمى از امواج گوناگون مادّى و نابودى ارزشهاى اخلاقى و
معنوى، ناگهان اين كشتىِ مستقرِّ ثابتِ نجاتدهنده - كشتى اسلامى با ناخدايىِ اسلام
و با رهبرىِ قرآن، ظاهر شده و انسانها را به سمت خودش دعوت كرده است. بحثِ يك
حادثهى كوچك نيست. يك ملت به اين كشتى نجات چسبيدهاند و ملتهاى ديگر هم ديدند كه
يك ملت چگونه مىتواند از زير بار حكومت زور و فساد و وابستگى و دنبالهروىِ
طاغوتها و مستكبران عالم، با پيروى از سفينهى نجات اسلام، نجات پيدا كند.
همه بدانند و بخصوص جوانها بيشتر توجه كنند؛ امروز آوازه و نشانهها و انعكاسهاى
بسيار مؤثّر و كار آمد فرياد انقلاب در دنيا بسيار عميق شده است. البته از تبليغات
مخالفانى كه از فرياد اسلام به وحشت افتادهاند، انتظارى نيست كه اين بازتابهاى
جهانى را منعكس كنند. آنها عكسش را منعكس مىكنند؛ ليكن حقيقت قضيه اين است كه عرض
مىكنم: تا اعماق جان انسانها - آن هم در چهار گوشهى عالم؛ نه فقط در دنياى اسلام
- بازتاب حركت ملت ايران منعكس شده است. در بسيارى از كشورها - و در كشورهاى
اسلامى، بيشتر - جوانها به نداى اسلام دل بستهاند. در دورهى قبل از انقلاب اسلامى
و قبل از تشكيل حكومت اسلامى در اينجا، اين دلبستگى وجود نداشت. اين تداومِ راه
غدير است. اين مطرح كردنِ يك خطّ روشن براى بشريت است تا در سايهى اين خطّ روشن،
هر چه زودتر به آن سرانجامى كه همهى پيغمبران مژدهاش را دادهاند، برسد. همهى
پيغمبران و مصلحان عالم اين نويد را به بشريت دادهاند كه يك روز نجات خواهد يافت.
امروز ما - هم مسؤولانمان، هم مردممان - در قبال مسألهى غدير مسؤوليم. مسؤولان
كشور بايد سعى كنند اعمال و رفتار و حركات و سكنات و برنامهريزيهايشان را به
گونهاى تنظيم كنند كه با هدفهاى اسلام - كه همان هدفهاى غدير است - تطبيق كند. اگر
چه همهى دنيا، بخصوص كمپانيهاى صهيونيستى و قدرتمندان و زرسالاران عالم، ناراحت
شوند و هجمهى تبليغاتى كنند، باكى نيست. امروز پايهى انقلاب مستحكم است و اين
توفانها نمىتواند اين بناى شامخ را متزلزل كند. از چه چيزى مىترسند؟ ملاحظهى چه
چيزى را مىكنند؟ بعضى كسان در برنامهريزيهايشان، در اجرايشان، در
تصميمگيريهايشان، در حرفزدنهايشان و در موضعگيريهايشان، دائماً مواظبند كه نكند
فلان راديوى گوشهى دنيا - كه به فلان دستگاه جاسوسى وابسته است - عليه اين صحبت يا
عليه اين شخص حرفى بزند! خوب؛ بزند.
امروز پيام اسلام، پيام جذّابى است. پيام ما، پيام عدالت است؛ پيام ما، پيام نجات
انسانها و نجات جوانهاست. وقتى ما اسم جوان را مىآوريم، فقط به جوانهاى جامعهى
خودمان نگاه نمىكنيم. امروز نسل جوان در دنيا غرق در بدبختى و نابسامانى است.
رنجها، فشارهاى روحى و عصبى و ابهام آينده، امروز نسلهاى جوان را در سرتاسر دنيا بر
اثر دورى از معنويت، زير فشار قرار مىدهد.
مسؤولان، به نام اسلام، براى اسلام، با پيام اسلام، شجاعانه، قدرتمندانه و بدون
ملاحظهى اين و آن، هم موضعگيرى كنند، هم حرف بزنند و هم عمل كنند. مردم عزيزمان و
بخصوص جوانها هم به بركت غدير، بدانند اين راهى كه اسلام و قرآن و خطّ غدير ترسيم
كرده، يك راه روشن است؛ راهى است كه با استدلال و فلسفهى مستحكمى ترسيم شده و
روندگان بسيار بزرگ و عظيمالمنزلتى پيدا كرده است. امروز هم خوشبختانه اين راه در
دنيا مطرح است و ديگر ما در تنهايى و عزلت نيستيم. امروز ما در مركز و محور توجّه
مردم جهان - بخصوص كشورهاى اسلامى - هستيم. راه، راه خوشعاقبت و روشنى است؛ با
تلاش مسؤولان و با اميد و پشتيبانى قشرهاى مختلف مردم بايستى قدم به قدم اين راه را
طى كنيم و پيش برويم. اين راه گرچه كوتاهمدت نيست، اما همان راهى است كه بالاخره
به نجات بشريت منتهى خواهد شد. همان راهى است كه انشاءاللَّه زمينههاى ظهور مهدى
موعود صلواتاللَّهعليهوعجّلاللَّهفرجه را فراهم خواهد كرد.
اميدوارم كه خداوند متعال اين عيد را بر شما عزيزانى كه در اين جلسه تشريف داريد،
بر همهى ملت عظيمالشّأن ايران و همهى مؤمنين در سرتاسر عالم مبارك كند و همهى
شما را مشمول بركاتِ خود و ادعيهى زاكيّهى حضرت بقيةاللَّه قرار دهد و
انشاءاللَّه شما را جزو منتظران واقعى و واصلان به لقاى آن بزرگوار محسوب فرمايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
125) امالى طوسى، 247
126) بقره: 129
127) جمعه: 2
128) زمر: 30