بسماللهالّرحمنالرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة الله فى الأرضين.
اگر از عوامل معنوى و آنچه خداى متعال وعدهى آن را به مؤمنان و مجاهدان راه حق داده است هم صرفِنظر كنيم، بر حسب قوانين عادى زندگى جوامع بشرى، هر جامعهاى عزّتش، قدرتش، آبرو و حيثيّتش، هويّتش بستگى دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلى و تنآسايى، هيچ ملّتى نميتواند مقام شايستهاى را در ميان ملّتهاى عالم يا در تاريخ پيدا كند. آنچه كه ملّتها را، هم در تاريخ و هم در دوران خودشان، در ميان ملّتهاى عالم سربلند ميكند، مجاهدت است، تلاش است. اين تلاش، البتّه شكلهاى گوناگونى دارد؛ هم تلاش علمى، هم تلاش اقتصادى، هم تلاش به معناى تعاون اجتماعى ميان افراد، همه لازم است؛ امّا در رأس همهى اين تلاشها، آمادگى براى جانفشانى است كه يك ملّت را در ميان ملّتها سرافراز ميكند. اگر در ميان هر ملّتى كسانى وجود نداشته باشند كه آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسيدن به آرمانها صرفِنظر كنند، آن ملّت به جايى نخواهد رسيد. كارى كه انقلاب براى ما مردم ايران انجام داد، اين بود كه اين راه را در مقابل ما روشن كرد؛ آحاد ملّت ما فهميدند و احساس كردند كه بايد در راه آرمانهاى بلند، مجاهدت كنند و در مقابل دشمنان اين آرمانها بايستند؛ و ايستادند.
دفاع مقدّس ما، دوران جنگ هشتسالهى پر ماجراى اين كشور، داستان ايستادگى ملّت ايران و ايستادگى جوانان ما در مقابل خباثتها و دشمنىهاى كفر و استكبار جهانى است. درست است، در مقابل ما بهظاهر يك رژيم بعثى بود - صدّام بود - و او هم عنصرى بود بهقدر كافى خبيث، بهقدر كافى ضدّ بشريّت و ضدّ انسانيّت، امّا فقط او نبود؛ آن چيزى كه موجب شد اين جنگ، هشت سال ادامه پيدا كند، عوامل پشت پردهى استكبار جهانى بودند كه او را تشويق ميكردند، به او وعده ميدادند، امكانات ميدادند. آنوقتى كه در اين سرزمينهاى خوزستان - كه شما حالا بخشى از آنها را مشاهده كرديد - دشمنان ما مجبور به عقبنشينى شدند، يك دولت اروپايى به آنها وسيلهاى داد كه بتوانند در دريا، خباثت و شيطنت و شرارت خودشان را ادامه بدهند؛ موشكى به آنها دادند. نميگذاشتند عمليّاتى كه در منطقه انجام ميگيرد، سرنوشت جنگ را به انتها برساند؛ تشويقش ميكردند. يعنى دست استكبار جهانى، دست همين دولتهاى اروپايى و دولت آمريكا، پشت رژيم خبيث معاند بعثى قرار داشت و او را به ادامهى كار تشويق ميكرد. نميخواستند بگذارند جمهورى اسلامى از اين حادثهى بزرگ، پيروز و سربلند بيرون بيايد؛ ميگفتند صريحاً.
بعد از آنكه در همين عمليّاتى كه در اين منطقه اتّفاق افتاد - منطقهى دارخوين؛ اينجا منطقهى درگيرى بسيار تعيينكنندهى عمليّات ثامنالائمّه بود - كه سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى ايران با همكارى يكديگر، براى دستور امام برنامهريزى كردند، طرّاحى كردند، در همين منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحيّهاى را كه دشمن بهخاطر پشتيبانىهاى فرنگىها و خارجىها و اروپايىها بهدست آورد، در هم بكوبند و بشكنند و محاصرهى آبادان را از بين ببرند؛ بعد از اين عمليّات، عمليّات طريقالقدس؛ بعد از اين عمليّات، عمليّات فتحالمبين؛ بعد عمليّات الىبيتالمقدّس؛ اين عمليّاتهاى پشت سر هم كه رزمندگان عزيز ما، جوانان فداكار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسيج و نيروهاى مردمى، در قالب مجموعههاى عشايرى، حتّى در قالب شهربانى و ژاندارمرى و كميتههاى آن روز، مىآمدند در اين ميدان جنگ و اين فداكارىها را انجام ميدادند؛ اين عمليّات ميتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پايان بدهد؛ امّا جبههى دشمن نظام اسلامى - يعنى همين اروپايىها و دولتهاى اروپايى و دولت آمريكا - نميگذاشتند؛ طرف مقابل را تشويق ميكردند، امكانات جديدى به او ميدادند، او را به برنده شدن در اين جنگ اميدوار ميكردند؛ لذا جنگ هشت سال طول كشيد. هشت سال جنگ، شوخى نيست؛ جنگهاى بزرگ و معروف دنيا در دورانهاى نزديك به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و اينجورها طول كشيده؛ هشت سال جنگ، آنهم در اين منطقهى وسيع، از شمال تا جنوب - از منطقهى شمال غربى كشور تا اين انتهاى جنوب - اين درگيرىها وجود داشت. قصدشان اين بود كه كارى كنند كه نظام اسلامى احساس كند كه قادر بر مقابلهى با اين دشمنان نيست؛ ميخواستند كارى كنند كه جمهورى اسلامى را بهعنوان يك مجموعهى ضعيف و ناتوان معرّفى كنند. خداى متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهورى اسلامى و دشمنان پرچم برافراشتهى اسلام را با مشت پولادين سنّت الهى خُرد كرد و بينى آنها را به خاك ماليد و نشان داد كه نظام اسلامى، چون متّكى به ايمانهاى مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همهى قدرتهاى مادّى جهان، هم ميتواند از خود دفاع كند، هم ميتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز كند. به عجز خودشان اعتراف كردند؛ قبول كردند كه در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعدههاى الهى، نميتوانند ايستادگى كنند؛ تبليغاتشان خنثى شد. سعى ميكردند به ما مردم ايران - ما مؤمنين به آيات كريمهى الهى - بباورانند كه شما نميتوانيد در مقابل قدرتهاى مادّى دنيا بايستيد؛ ميخواستند اين را به ما بباورانند. و به شما برادران عزيز و به همهى ملّت ايران عرض كنم: شكست يك ملّت آنوقتى اتّفاق مىافتد كه معتقد بشود كه نميتواند كارى انجام بدهد؛ اين اوّلِ شكست هر ملّتى است. آنها خواستند اين احساس را در دوران جنگ تحميلى در دل ايرانيان بهوجود بياورند، امّا قضيّه بهعكس شد. جنگ تحميلى - يعنى دفاع مقدّس ملّت ايران - نشان داد كه يك ملّت در سايهى اتّحاد، در سايهى ايمان به خدا، در سايهى حُسنظنّ به خداى متعال و اعتقاد به صدق وعدهى الهى، ميتواند از همهى گذرگاههاى دشوار عبور كند و ميتواند در مقابل دشمنان بايستد و ميتواند دشمن را وادار به هزيمت و عقبنشينى كند؛ جنگ تحميلى اين را به همهى ما نشان داد.
من به شما عرض ميكنم، نگذاريد ياد دوران دفاع مقدّس از يادها برود. آمدن به اين مناطق جنگى - چه در تعطيلات نوروزى و چه در دورهى سال؛ كه بحمدالله حالا در دورهى سال هم كسانى از سرتاسر كشور به اين مناطق مسافرت ميكنند و اين سرزمينها را زيارت ميكنند - بسيار كار پسنديدهاى است، كار درستى است، كار عاقلانهاى است كه ملّت ايران ميكند؛ خاطرهى اين سرزمينها را زنده نگه داريد. اين سرزمينها، اين بيابانها، اين رود كارون، اين جادهى اهواز - آبادان يا اهواز - خرّمشهر، اين مناطق گوناگون كه با اسمهاى مختلفى امروز خودشان را به شما معرّفى ميكنند، اينها شاهد برترين فداكارىها و مجاهدتها و ازخودگذشتگىها بودهاند. بنده فراموش نميكنم در آن ماههاى اوّل جنگ - در آن ماههاى محنت، نبودن نيرو، نبودن امكانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهى، در آن سختى همهجانبهى مادّى - جوانهاى ما با روحيّههاى خوب، از همين اهواز مىآمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همينجا، منطقهى دارخوين. يك مشت از جوانهاى مؤمن و حزباللّهى كه من اشخاصشان را هم بعضاً مىشناسم، آمدند در همين روستاى محمّديّه كه نزديك است، سنگرهاى انفرادى ميكندند؛ در تاريكى شب از اين سنگرهاى انفرادى مىآمدند بيرون و صد متر دويست متر جلوتر ميرفتند، باز آنجا سنگر ميكندند؛ تمام روز را زير اين آفتاب داغ خوزستان در سنگرها ميماندند، سختىها را تحمّل ميكردند، خود را به دشمن نزديك ميكردند؛ تا وقتى كه نوبت عمليّات رسيد كه در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهريور ۵۹ حملهى دشمن شروع شد، در مهر ۶۰ - در اين منطقهى دارخوين و همهى اين مناطق اطراف، با نيروهاى رزمندهى ارتش و سپاه و بسيج و غيره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگيرند و به ملّت ايران هديه كنند؛ اينها يادهاى ارزشمندى است، نبايد بگذاريد اين يادها فراموش بشود.
در هر كدام از اين مناطق، قضايايى اتّفاق افتاده است كه يكى از اين قضايا در ميان هر كشورى و هر ملّتى اتّفاق بيفتد، كافى است براى اينكه در تاريخ، آن ملّت را سر بلند كند. همين مسائلى كه در عمليّات بيتالمقدّس اتّفاق افتاد، يا آنچه در عمليّات فتحالمبين اتّفاق افتاد، يا آنچه بعد از اينها در عمليّات خيبر اتّفاق افتاد، ذرّه ذرّهى اين عمليّات و شخصيّتهايى كه اين فداكارىها از آنها سر زد و حوادث را ساختند، ميتواند مجموعهاى از افتخارات بزرگ و ماندگار و فراموش نشدنى را براى ملّت ايران رقم بزند. دشمنها ميخواهند ما يادمان برود؛ ميخواهند قضيّهى دفاع مقدّس از يادمان برود، فداكارىها از يادمان برود، شخصيّتهايى را كه در اين فداكارىها نقش آفريدند يا نشناسيم يا از ياد ببريم، اينجور ميخواهند. بعضى ميخواهند آن دوران را تخطئه كنند، آن آدمها را تخطئه كنند، آن جهتگيرى را و آن مسير را كه امام بزرگوار و حكيم و بندهى بصير الهى آن مسير را معيّن كرده بود تخطئه كنند؛ براى اينكه ميدانند كه هر ذرّهاى و هر نقطهاى از اين حوادث، براى ملّت ايران فراموش نشدنى است و تأثيرات بزرگِ سازندهاى دارد.
بنده باز هم به ملّت ايران عرض ميكنم اين حركت راهياننور را مغتنم بشمريد؛ از شما برادران و خواهران عزيزى كه از راههاى دور به اين نقطه آمديد و بخشى از مجموعهى عظيم حركت راهياننور را تشكيل داديد هم تقدير و تشكّر ميكنم و اميدوارم انشاءالله همهى شما مأجور باشيد و همهى شما انشاءالله با دست پُر و همراه با تجربهآموزى و بصيرت و همراه با انوار معنوى الهى انشاءالله از اين منطقه جدا بشويد. خداوند متعال همهى شما را محفوظ بدارد. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ارواح طيّبهى شهداى عزيز جنگ تحميلى را با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا! ياد اين عزيزان و فداكاران را در خاطرههاى ما و در متن تاريخ ما ماندگار بدار. پروردگارا! ما را در مقابل دشمنان، در مقابل دشمنىها، در مقابل خباثتها، با همان روحيّهاى كه مطلوب و مرضىّ پيغمبر اكرم و ائمّهى هدى است تا آخر نگه بدار. پروردگارا! ملّت ايران را بر دشمنانش پيروز كن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليائش محشور كن.
و السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة الله فى الأرضين.
اگر از عوامل معنوى و آنچه خداى متعال وعدهى آن را به مؤمنان و مجاهدان راه حق داده است هم صرفِنظر كنيم، بر حسب قوانين عادى زندگى جوامع بشرى، هر جامعهاى عزّتش، قدرتش، آبرو و حيثيّتش، هويّتش بستگى دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلى و تنآسايى، هيچ ملّتى نميتواند مقام شايستهاى را در ميان ملّتهاى عالم يا در تاريخ پيدا كند. آنچه كه ملّتها را، هم در تاريخ و هم در دوران خودشان، در ميان ملّتهاى عالم سربلند ميكند، مجاهدت است، تلاش است. اين تلاش، البتّه شكلهاى گوناگونى دارد؛ هم تلاش علمى، هم تلاش اقتصادى، هم تلاش به معناى تعاون اجتماعى ميان افراد، همه لازم است؛ امّا در رأس همهى اين تلاشها، آمادگى براى جانفشانى است كه يك ملّت را در ميان ملّتها سرافراز ميكند. اگر در ميان هر ملّتى كسانى وجود نداشته باشند كه آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسيدن به آرمانها صرفِنظر كنند، آن ملّت به جايى نخواهد رسيد. كارى كه انقلاب براى ما مردم ايران انجام داد، اين بود كه اين راه را در مقابل ما روشن كرد؛ آحاد ملّت ما فهميدند و احساس كردند كه بايد در راه آرمانهاى بلند، مجاهدت كنند و در مقابل دشمنان اين آرمانها بايستند؛ و ايستادند.
دفاع مقدّس ما، دوران جنگ هشتسالهى پر ماجراى اين كشور، داستان ايستادگى ملّت ايران و ايستادگى جوانان ما در مقابل خباثتها و دشمنىهاى كفر و استكبار جهانى است. درست است، در مقابل ما بهظاهر يك رژيم بعثى بود - صدّام بود - و او هم عنصرى بود بهقدر كافى خبيث، بهقدر كافى ضدّ بشريّت و ضدّ انسانيّت، امّا فقط او نبود؛ آن چيزى كه موجب شد اين جنگ، هشت سال ادامه پيدا كند، عوامل پشت پردهى استكبار جهانى بودند كه او را تشويق ميكردند، به او وعده ميدادند، امكانات ميدادند. آنوقتى كه در اين سرزمينهاى خوزستان - كه شما حالا بخشى از آنها را مشاهده كرديد - دشمنان ما مجبور به عقبنشينى شدند، يك دولت اروپايى به آنها وسيلهاى داد كه بتوانند در دريا، خباثت و شيطنت و شرارت خودشان را ادامه بدهند؛ موشكى به آنها دادند. نميگذاشتند عمليّاتى كه در منطقه انجام ميگيرد، سرنوشت جنگ را به انتها برساند؛ تشويقش ميكردند. يعنى دست استكبار جهانى، دست همين دولتهاى اروپايى و دولت آمريكا، پشت رژيم خبيث معاند بعثى قرار داشت و او را به ادامهى كار تشويق ميكرد. نميخواستند بگذارند جمهورى اسلامى از اين حادثهى بزرگ، پيروز و سربلند بيرون بيايد؛ ميگفتند صريحاً.
بعد از آنكه در همين عمليّاتى كه در اين منطقه اتّفاق افتاد - منطقهى دارخوين؛ اينجا منطقهى درگيرى بسيار تعيينكنندهى عمليّات ثامنالائمّه بود - كه سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى ايران با همكارى يكديگر، براى دستور امام برنامهريزى كردند، طرّاحى كردند، در همين منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحيّهاى را كه دشمن بهخاطر پشتيبانىهاى فرنگىها و خارجىها و اروپايىها بهدست آورد، در هم بكوبند و بشكنند و محاصرهى آبادان را از بين ببرند؛ بعد از اين عمليّات، عمليّات طريقالقدس؛ بعد از اين عمليّات، عمليّات فتحالمبين؛ بعد عمليّات الىبيتالمقدّس؛ اين عمليّاتهاى پشت سر هم كه رزمندگان عزيز ما، جوانان فداكار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسيج و نيروهاى مردمى، در قالب مجموعههاى عشايرى، حتّى در قالب شهربانى و ژاندارمرى و كميتههاى آن روز، مىآمدند در اين ميدان جنگ و اين فداكارىها را انجام ميدادند؛ اين عمليّات ميتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پايان بدهد؛ امّا جبههى دشمن نظام اسلامى - يعنى همين اروپايىها و دولتهاى اروپايى و دولت آمريكا - نميگذاشتند؛ طرف مقابل را تشويق ميكردند، امكانات جديدى به او ميدادند، او را به برنده شدن در اين جنگ اميدوار ميكردند؛ لذا جنگ هشت سال طول كشيد. هشت سال جنگ، شوخى نيست؛ جنگهاى بزرگ و معروف دنيا در دورانهاى نزديك به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و اينجورها طول كشيده؛ هشت سال جنگ، آنهم در اين منطقهى وسيع، از شمال تا جنوب - از منطقهى شمال غربى كشور تا اين انتهاى جنوب - اين درگيرىها وجود داشت. قصدشان اين بود كه كارى كنند كه نظام اسلامى احساس كند كه قادر بر مقابلهى با اين دشمنان نيست؛ ميخواستند كارى كنند كه جمهورى اسلامى را بهعنوان يك مجموعهى ضعيف و ناتوان معرّفى كنند. خداى متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهورى اسلامى و دشمنان پرچم برافراشتهى اسلام را با مشت پولادين سنّت الهى خُرد كرد و بينى آنها را به خاك ماليد و نشان داد كه نظام اسلامى، چون متّكى به ايمانهاى مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همهى قدرتهاى مادّى جهان، هم ميتواند از خود دفاع كند، هم ميتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز كند. به عجز خودشان اعتراف كردند؛ قبول كردند كه در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعدههاى الهى، نميتوانند ايستادگى كنند؛ تبليغاتشان خنثى شد. سعى ميكردند به ما مردم ايران - ما مؤمنين به آيات كريمهى الهى - بباورانند كه شما نميتوانيد در مقابل قدرتهاى مادّى دنيا بايستيد؛ ميخواستند اين را به ما بباورانند. و به شما برادران عزيز و به همهى ملّت ايران عرض كنم: شكست يك ملّت آنوقتى اتّفاق مىافتد كه معتقد بشود كه نميتواند كارى انجام بدهد؛ اين اوّلِ شكست هر ملّتى است. آنها خواستند اين احساس را در دوران جنگ تحميلى در دل ايرانيان بهوجود بياورند، امّا قضيّه بهعكس شد. جنگ تحميلى - يعنى دفاع مقدّس ملّت ايران - نشان داد كه يك ملّت در سايهى اتّحاد، در سايهى ايمان به خدا، در سايهى حُسنظنّ به خداى متعال و اعتقاد به صدق وعدهى الهى، ميتواند از همهى گذرگاههاى دشوار عبور كند و ميتواند در مقابل دشمنان بايستد و ميتواند دشمن را وادار به هزيمت و عقبنشينى كند؛ جنگ تحميلى اين را به همهى ما نشان داد.
من به شما عرض ميكنم، نگذاريد ياد دوران دفاع مقدّس از يادها برود. آمدن به اين مناطق جنگى - چه در تعطيلات نوروزى و چه در دورهى سال؛ كه بحمدالله حالا در دورهى سال هم كسانى از سرتاسر كشور به اين مناطق مسافرت ميكنند و اين سرزمينها را زيارت ميكنند - بسيار كار پسنديدهاى است، كار درستى است، كار عاقلانهاى است كه ملّت ايران ميكند؛ خاطرهى اين سرزمينها را زنده نگه داريد. اين سرزمينها، اين بيابانها، اين رود كارون، اين جادهى اهواز - آبادان يا اهواز - خرّمشهر، اين مناطق گوناگون كه با اسمهاى مختلفى امروز خودشان را به شما معرّفى ميكنند، اينها شاهد برترين فداكارىها و مجاهدتها و ازخودگذشتگىها بودهاند. بنده فراموش نميكنم در آن ماههاى اوّل جنگ - در آن ماههاى محنت، نبودن نيرو، نبودن امكانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهى، در آن سختى همهجانبهى مادّى - جوانهاى ما با روحيّههاى خوب، از همين اهواز مىآمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همينجا، منطقهى دارخوين. يك مشت از جوانهاى مؤمن و حزباللّهى كه من اشخاصشان را هم بعضاً مىشناسم، آمدند در همين روستاى محمّديّه كه نزديك است، سنگرهاى انفرادى ميكندند؛ در تاريكى شب از اين سنگرهاى انفرادى مىآمدند بيرون و صد متر دويست متر جلوتر ميرفتند، باز آنجا سنگر ميكندند؛ تمام روز را زير اين آفتاب داغ خوزستان در سنگرها ميماندند، سختىها را تحمّل ميكردند، خود را به دشمن نزديك ميكردند؛ تا وقتى كه نوبت عمليّات رسيد كه در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهريور ۵۹ حملهى دشمن شروع شد، در مهر ۶۰ - در اين منطقهى دارخوين و همهى اين مناطق اطراف، با نيروهاى رزمندهى ارتش و سپاه و بسيج و غيره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگيرند و به ملّت ايران هديه كنند؛ اينها يادهاى ارزشمندى است، نبايد بگذاريد اين يادها فراموش بشود.
در هر كدام از اين مناطق، قضايايى اتّفاق افتاده است كه يكى از اين قضايا در ميان هر كشورى و هر ملّتى اتّفاق بيفتد، كافى است براى اينكه در تاريخ، آن ملّت را سر بلند كند. همين مسائلى كه در عمليّات بيتالمقدّس اتّفاق افتاد، يا آنچه در عمليّات فتحالمبين اتّفاق افتاد، يا آنچه بعد از اينها در عمليّات خيبر اتّفاق افتاد، ذرّه ذرّهى اين عمليّات و شخصيّتهايى كه اين فداكارىها از آنها سر زد و حوادث را ساختند، ميتواند مجموعهاى از افتخارات بزرگ و ماندگار و فراموش نشدنى را براى ملّت ايران رقم بزند. دشمنها ميخواهند ما يادمان برود؛ ميخواهند قضيّهى دفاع مقدّس از يادمان برود، فداكارىها از يادمان برود، شخصيّتهايى را كه در اين فداكارىها نقش آفريدند يا نشناسيم يا از ياد ببريم، اينجور ميخواهند. بعضى ميخواهند آن دوران را تخطئه كنند، آن آدمها را تخطئه كنند، آن جهتگيرى را و آن مسير را كه امام بزرگوار و حكيم و بندهى بصير الهى آن مسير را معيّن كرده بود تخطئه كنند؛ براى اينكه ميدانند كه هر ذرّهاى و هر نقطهاى از اين حوادث، براى ملّت ايران فراموش نشدنى است و تأثيرات بزرگِ سازندهاى دارد.
بنده باز هم به ملّت ايران عرض ميكنم اين حركت راهياننور را مغتنم بشمريد؛ از شما برادران و خواهران عزيزى كه از راههاى دور به اين نقطه آمديد و بخشى از مجموعهى عظيم حركت راهياننور را تشكيل داديد هم تقدير و تشكّر ميكنم و اميدوارم انشاءالله همهى شما مأجور باشيد و همهى شما انشاءالله با دست پُر و همراه با تجربهآموزى و بصيرت و همراه با انوار معنوى الهى انشاءالله از اين منطقه جدا بشويد. خداوند متعال همهى شما را محفوظ بدارد. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ارواح طيّبهى شهداى عزيز جنگ تحميلى را با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا! ياد اين عزيزان و فداكاران را در خاطرههاى ما و در متن تاريخ ما ماندگار بدار. پروردگارا! ما را در مقابل دشمنان، در مقابل دشمنىها، در مقابل خباثتها، با همان روحيّهاى كه مطلوب و مرضىّ پيغمبر اكرم و ائمّهى هدى است تا آخر نگه بدار. پروردگارا! ملّت ايران را بر دشمنانش پيروز كن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليائش محشور كن.
و السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته