بسماللهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنيم به همهى شما برادران و خواهران عزيز، علماى اعلام، فضلاى محترم، جوانان پرشور و مؤمن و عموم طبقات مردم قم كه به شهادت حوادث تاريخ در دوران معاصر، برجستگى خودشان را و آميختهى شور و شعور خودشان را و شجاعت و مجاهدت خودشان را در حوادث عظيم و تعيينكنندهى اين سالها نشان دادند. اگرچه به دلايل گوناگون روز نوزدهم دى يك روز برجسته و بىنظير است، ولى بدون شك برجستگى عمل و اقدام مردم عزيز قم به روز نوزده دى منحصر نميشود. در دوران بعد از انقلاب، در حوادث گوناگون، در دوران جنگ تحميلى، در حوادث مهم و تعيينكنندهاى كه در طول اين چند دهه اتّفاق افتاده است، هميشه وقتى جايگاه شما مردم قم را مورد ملاحظه قرار ميدهيم، يك جايگاه برجسته و ممتاز مىبينيم. و خدا را شكر كه اينچنين است و همينها موجب شده است كه قم بهعنوان مركز روحانيّت شيعه و اسلام، امروز نماد عظمت جمهورى اسلامى باشد. آن كسانى كه بر روى مسائل مربوط به كشور ما و نظام جمهورى اسلامى فكر ميكنند، مطالعه ميكنند، كار ميكنند - چه دشمنان ما، چه دوستان ما - يكى از نقاط مهمّ تمركز آنها شهر قم و حوزهى علميّهى قم و مردم قم و حوادث قم است. اميدواريم خداوند متعال همچنان كه تا امروز شما عزيزان را، شما مردم رشيد و فعّال و اهل عمل را توفيق داده و كمك كرده است، در آينده هم - كه مسلّماً كشور ما در چشمانداز آينده نيازمند به ارادههاى قوى، عزمهاى راسخ و قدمهاى پويا است - مشمول كمك خود و هدايت خود قرار دهد.
دربارهى روز نوزدهم دى، سى و چند سال است كه گويندگان مختلف و متفكّران و اهل سخن و اهل نظر و تأمّل دارند حرف ميزنند؛ از ابعاد مختلف اين حادثه را مورد ملاحظه قرار دادهاند، تحليل كردهاند، توصيف كردهاند، نقش و تأثير آن را بيان كردهاند؛ در عين حال به گمان اين حقير، هنوز مسئلهى مهمّ حادثهى نوزدهم دى درخور تأمّل و تدقيق است؛ ابعادى در اين حادثه وجود دارد كه قابل بازگو كردن و درس گرفتن است؛ يكى از اين ابعاد اين است كه حادثهى نوزده [دىِ] قم، مظهر و نماد اين آيهى شريفه است: فَانتَقَمنا مِنَ الذينَ اَجرَموا وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين؛(۱) در آيهى قرآن، در سورهى مباركهى روم، به تعبير خداوند متعال نصرت مؤمنين حقّى است بر عهدهى خداوند؛ چند جا در قرآن كريم اين تعبير به كار رفته است - [مثل] عَلَيهِ حَقًّا فِى التَّوراةِ وَ الاِنجيلِ وَ القُرءان،(۲) و موارد ديگرى - و يكى اينجا است كه ميفرمايد اين حقّى است بر عهدهى ما يعنى بر عهدهى ذات اقدس پروردگار عالَم كه مؤمنين را نصرت بدهيم. خب، اين در چه شرايطى است؟ در چه شرايطى گفتهاند كه مؤمنين نصرت پيدا ميكنند؟ اين در آن شرايطى است كه هيچ روزنهى اميدى به حسب ظاهر وجود ندارد. ملاحظه كنيد همين آيات را؛ آن وقتى است كه دشمنِ جبههى ايمان با قدرت ظاهرى و با سرپنجههاى قوى در مقابل مؤمنين ايستاده است؛ يك مبارزهى جبههاىِ عظيمى بهوجود آمده است؛ در يك چنين شرايطى ميفرمايد: وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين.
آن روزى كه جوانهاى قم از طلبه و غيرطلبه و اقشار گوناگون و مردم مؤمن آمدند در كوچه و خيابان قم و به دفاع از امام، به دفاع از حقيقت، به دفاع از پرچم برافراشتهى مبارزهى عليه طاغوت و در مقابل گلولههاى مزدوران رژيم طاغوت قرار گرفتند و خونشان روى آسفالتهاى خيابان ريخته شد، هيچكس از آن مردم و از حولوحوش آن مردم هرگز گمان نميكرد كه اين حادثه چه اثرى خواهد گذاشت. احساس تكليف كردند، نيروى خودشان را و آنچه داشتند روى دست گرفتند، آمدند ميدان. [مردم قم] فكر ميكردند كه نوزده دى منشأ اين تحوّل عظيمِ زنجيرهى مبارزات و اعتراضات بشود و منتهى بشود به خيزش بزرگ عمومى مردم و كار را تمام كند؟ مردم قم فكر ميكردند كارى كه دارند ميكنند اينقدر بركت داشته باشد؟ فكر نميكردند؛ امّا: وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين. عامل پيروزى اين است كه يك جماعتى - در يك مقياس بزرگ، يك ملّتى - ايمان درستى داشته باشد، و اين ايمان راسخ باشد، و اين ايمان با بصيرت همراه باشد، و اين ايمان و بصيرت با عمل و اقدام همراه باشد؛ اينها وقتى روى هم گذاشته شد، نصرت قطعى است. آنجايى كه شما مىبينيد مؤمنينى هستند و نصرت پيدا نميكنند، به خاطر اين است كه يا ايمان ضعيف است، يا ايمان غلط است - ايمان به چيزى است كه نبايد به آن مؤمن بود - يا ايمان همراه با بصيرت نسبت به مسائل جهان و مسائل حولوحوش خودشان نيست. نداشتن بصيرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نميبيند. بله، عزم هم داريد، اراده هم داريد، امّا نميدانيد كجا بايد برويد. ما كه اين همه در باب قضيّهى حوادث نُه دى روى بصيرت تكيه كرديم و بعضىها خوششان نيامد، به خاطر اين است؛ اگر بصيرت نبود، همان ايمان ممكن است انسان را به بيراهه بكشاند. كسى كه علم ندارد، بصيرت درست ندارد به آنچه پيرامون او دارد ميگذرد، گاهى اوقات ميشود كه راه را عوضى طى ميكند؛ همهى نيروى او نه فقط هدر ميرود، بلكه به كجراهه او را ميرساند و ميكشاند؛ پس بصيرت لازم است. عمل صالح بر اساس ايمان، ايمان راسخ و ايمان درست، ايمان همراه با بصيرت، و تداوم و استقامت، اگر چنانچه بود، پيروزى قطعى است. اينهايى كه پيروز نميشوند، يكى از اينها را ندارند: يا ايمان نيست، يا ايمانِ درست نيست، يا استقامت نيست، يا بصيرت نيست؛ در نيمهراه بار را بر زمين گذاشتن است؛ طبعاً به نتيجه نميرسند. ملّت ايران اين شرايط را فراهم كرد؛ ايمان او درست بود، چون راهنماى او راهنماى صادقى بود، راهنماى ماهر و خبيرى بود؛ يك فقيه آگاه به مسائل جهان، و بريدهى از مطامع و منافع مادّى شخصى، و آگاه به كتاب و سنّت؛ راه را به مردم نشان ميداد، مردم هم با بصيرت حركت كردند؛ فهميدند كه چه كار بايد بكنند؛ آن كار را انجام دادند، وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنينَ؛ حالا هم همينجور است.
آنچه براى ما مهم است اين است كه ما در رفتار خودمان، در گذشتهى خودمان تأمّل كنيم و از ضعفهاى خودمان و از قوّتهاى خودمان درس بگيريم؛ امروز هم همين است. كسى توهّم نكند كه آن كسانى كه در مقابل انقلاب اسلامى با همهى قوا ايستاده بودند، امروز منصرف شدهاند؛ نه، امروز هم ايستادهاند؛ منتها هر دشمنى اگر چنانچه ناچار شد، عقبنشينى ميكند؛ اگر مجبورشان كرديد و وادارشان كرديد به عقبنشينى، ناچار عقبنشينى ميكنند؛ امّا از دشمنى منصرف نميشوند؛ امروز مسئله در دنيا اين است. دشمن را بايد شناخت، جبههى دشمن را بايد شناخت، لبخند دشمن را نبايد جدّى گرفت، نبايد فريفتهى آن شد، هدف را نبايد فراموش كرد؛ هدف جمهورى اسلامى عبارت است از رسيدن به آرمانهاى اسلام، يعنى سعادت مادّى و معنوى بشر، يعنى پيشرفت در امور زندگى مادّى و معنوى. اين هدف را نبايد فراموش كرد، بايد دنبال كرد و بايد يقين داشت كه با ايمان راسخ، با ادامهى راه، با بصيرت در امور پيرامونى و مسائل جارى، با بصيرت نسبت به دشمن و بصيرت نسبت به ميدان عمل و جبههى مبارزه، پيروزى قطعى است؛ اين را بايست توجّه داشت. اينكه بنده مكرّر عرض ميكنم افق ديد نظام جمهورى اسلامى، افق روشنى است، بهخاطر اين است؛ چون بحمدالله مردم ما، جوانان ما، مرد و زن ما، هم داراى ايمانند، هم داراى بصيرتند، هم دشمن را مىشناسند، هم اهل كار و اهل عمل و اهل ابتكارند. در كدام مسئله جوانان ما وارد شدند كه نتوانند آن مسئله را حل كنند؟ هر جا در اين كشور زيرساختِ آمادهاى بود، ما توانستيم پيش برويم؛ اين به بركت همان استعداد و توانى است كه خداى متعال در اين ملّت مؤمن قرار داده است؛ طبيعت كار همين است، بايد هم پيش برويم؛ در زمينهى عملى، در زمينهى اجتماعى، در زمينهى سازندگى، در زمينهى سياست، در زمينههاى گوناگون، هر جا اعتماد كرديم [پيش رفتيم]. امروز هم همين است؛ بنده توصيّهام هميشه به مسئولين محترم اين است كه براى رفع مشكلات كشور به نيروى درونى اين كشور توجّه كنند؛ چشم به بيرون نبايد دوخت؛ البتّه مسائل بيرون را بايد حل كرد، در اين شكّى نيست؛ يك ملّت فعّال، يك دولت فعّال، [يك] حكومت فعّال، در همهى زمينهها فعّال است؛ در مسائل بينالمللى، در مسائل منطقهاى، در مسائل ديپلماسى اين فعّاليتها لازم است؛ منتها اميد ما بايستى به پشتيبانى و كمك الهى و به نيروى داخلى ملّت و كشور باشد؛ اين است كه كشور را بيمه ميكند.
امروز شما ملاحظه ميكنيد دشمنان ما - كه البتّه هميشه ملّت ايران را بد شناختند و نشناختند، هميشه دچار اين اشتباه بودند، الان هم همين اشتباه را دارند ميكنند؛ ملّت ما را نميشناسند، كشور ما را نميشناسند - خيال ميكنند كه بهخاطر فشار تحريم و محاصرهى اقتصادى، ملّت دستهايش را در مقابل آنها بالا برده و تسليم شده؛ نه آقا، اشتباه ميكنيد. اين ملّت، ملّتى كه دستهايش را به علامت تسليم بالا ببرد نيست. در شرايطى سختتر از اين [هم]، اين ملّت تسليم نشده است. يك نمونهى واضحِ روشن غيرقابل انكار هشت سال جنگ تحميلى است؛ شوخى است؟ هشت سال! همهى قدرتهاى بزرگ جهانى به يك مجرمى كمك كنند كه عليه كشور و ملّت كار بكند و اين ملّت بر همهى آنها فائق بيايد؛ اين كار كوچكى است؟ اين چيز كمى است؟ آنجا هم «وَ كانَ حقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين» بود، آنجا هم همين عزم راسخ، تصميم قاطع، آوردن موجودىِ خداداده به ميدان عمل و صحنهى عمل، گرهها را يكى يكى باز كرد. ما روز اوّل جنگمان با يك سال بعد،با دو سال بعد، با سه سال بعد مگر يكى بود؟ پى در پى گشايشها بهوجود آمد، همهى دنيا ديدند كه آمريكا، شوروىِ آن روز، اروپا، ناتو، انگليس، ديگران از رژيم بعثى حمايت كردند، از صدّامِ مجرم حمايت كردند، بلكه او بتواند تجاوزى ماندگار به كشور عزيز ما داشته باشد؛ و او ناكام بعد از هشت سال، بدون اينكه بتواند يك وجب به خواستهى خودش نزديك بشود، با آن همه خسارت و با آن همه كشته و با آن همه بىآبرويى بينالمللى مجبور به عقبنشينى شد. امروز هم همين است؛ امروز هم مقابلهى با دشمنىهاى دشمن و رفع همهى اين گرفتارىها، با ايستادگى ملّت، با تكيه بر توانايىهاى درونى كشور، با اعتماد به خدايى كه دلها را اينجور آماده كرده است و به اين جهت هدايت كرده است، ممكن است. البتّه وقتى دشمن نگاه كرد، ديد يك ملّتى عازم است، ايستاده است، تصميم دارد كار خودش را پيش ببرد، آن دشمن ناچار به عقبنشينى ميشود؛ همين هم هست. اين اشتباه آنها را ملّت ايران به هم خواهند زد؛ اينكه خيال ميكنند، ميگويند ما تحريم كرديم، ايران مجبور شد بيايد پاى ميز مذاكره، نه، [اينطور نيست]. ما قبلاً هم اعلان كرديم، قبل از اين حرفها هم ما گفتيم [كه] نظام جمهورى اسلامى دربارهى موضوعات خاصّى كه مصلحت بداند، با اين شيطان براى رفع شرّ او و براى حلّ مشكل، مذاكره ميكند؛ معناى اين آن نيست كه اين ملّت مستأصل شده است، ابداً. يكى از بركات همين مذاكرات اخير اين بود كه دشمنى آمريكايىها و مسئولين دولت ايالات متّحدهى آمريكا با ايران و ايرانى، با اسلام و مسلمين آشكار شد، براى همه مدلّل شد، همه اين را فهميدند. ميشنويد لحنهاى اينها را، حرفهاى اينها را؛ آنجايى كه اقدام نميكنند، ميگويند نميتوانيم - راست ميگويند، نميتوانند - و اگر ميتوانستيم تاروپود صنعت هستهاى ايران را بكلّى از هم جدا كنيم، ميكرديم، امّا نميتوانيم. بله، البتّه نميتوانند. چرا نميتوانند؟ چون اين ملّت اراده كرد كه در اين مسئله و در همهى مسائل خود روى پاى خودش بايستد و ايستادگى كند، ابتكار خودش را به ميدان بياورد؛ و آورد؛ [بنابراين] دشمن نميتواند كارى بكند؛ در همهى مسائل همينجور است. دشمنى آنها روشن شد، ناتوانى آنها هم روشن شد، حالا به اين در و آن در ميزنند. شخصيّتهاى سياسىشان، مطبوعاتشان، محافل سياسىشان كينههاى درونى خودشان را، كينههاى قديمى خودشان را كه در طول اين سى سال مكرّر با تعبيرات گوناگون نشان دادهاند، باز آنها را نشان ميدهند: مسئلهى حقوق بشر، مسئلهى اسلام، مسئلهى پايبندى به موازين دينى؛ اينها حرفهايى است كه آنها امروز دارند متعرّض ميشوند. بنده عرض ميكنم هر كس ديگرى [هم] دربارهى حقوق بشر حرف بزند، آمريكايىها حق ندارند دربارهى حقوق بشر حرف بزنند؛ [چون] دولت آمريكا بزرگترين نقضكنندهى حقوق بشر در دنيا است؛ نه [فقط] ديروز، [بلكه] همين امروز، همين حالا؛ اينها كسانى هستند كه رژيم غاصب صهيونيستى به پشتوانهى اينها و پشتگرمى اينها است كه دارد اين همه شرارت در اين منطقه ميكند. فلسطين در چه وضعى است؟ فلسطينىها در چه وضعند؟ غزّه در چه حالى است؟ احوال مردم غزّه را مردم دنيا نميدانند؟ بيمارِ محتاج درمان اضطرارى در آن قطعهى مظلومِ زمين، روى زمين مانده است، داروهاى ابتدايى در اختيار او قرار نميگيرد! چرا؟ چون آمريكا پشت سر رژيم صهيونيستى غاصب است. يك كشورى را، يك مردم مظلومى را از اطراف محاصره كنند، راهى به بيرون نداشته باشند، هيچ امكانى نداشته باشند، مريضشان هم روى زمين ميماند، گرسنهشان هم گرسنه ميماند، اوّليّات زندگى هم از آنها دريغ داشته ميشود؛ اينها ظلم نيست؟ اينها تخلّف از حقوق بشر نيست؟ آنوقت اينها شرم نميكنند اسم حقوق بشر بر زبان مىآورند؟ اين آقا اوّلى كه ميخواست بيايد، در تبليغات انتخاباتى پنج شش سال قبل، يكى از وعدههايى كه به مردم آمريكا داد، اين بود كه زندان گوانتانامو را تعطيل ميكند؛ [الان] شش هفت سال گذشته، آيا زندان گوانتانامو تعطيل شد؟ اينها اينجورىاند. ظلم به مردم، حملهى به مردم، [آوردن] هواپيماهاى بىسر نشين در افغانستان و پاكستان، كشتار مردم بىگناه، هزاران گونه جنايت عليه غير نظاميان در مناطق مختلف، و شيوههاى جنايت ناشناخته - كه حالا خيلى از جنايات اينها شيوههايى است كه براى مردم دنيا ناشناخته است، بعدها معلوم خواهد شد - آنوقت اينها اسم حقوق بشر را مىآورند؟ ما مدّعى نظام ايالات متّحدهى آمريكا و بسيارى از دولتهاى غربى هستيم، بهخاطر نقض حقوق بشرى كه آنها انجام ميدهند. ما مدّعى هستيم، ما از آنها سؤال ميكنيم، ما گريبان آنها را ميگيريم در پيشگاه دادگاه افكار عمومى دنيا؛ و آنها جوابى ندارند.
ملّت ايران اگر بخواهد از مشكلات مادّى و معنوى خود - مشكلات اخلاقى، مشكلات اقتصادى - رهايى پيدا كند، بايد به خود، به فكر خود، به ارادهى خود، به ايمان خود، به جوانهاى خود، به شخصيّتهاى خود تكيه كند و علاج كار را از خداى متعال بداند. و بدانيد برادران عزيز، خواهران عزيز، قمىهاى عزيز، همهى ملّت ايران! ملّت ايران نشان داده است كه با تكيهى به خداى متعال از همهى اين موانع عبور خواهد كرد و به هدف خواهد رسيد.
رحمت خداى متعال بر امام بزرگوار ما كه از قم برخاست و اين راه را جلوى پاى ما و جلوى پاى ملّت ايران گذاشت؛ و با همّت خود، با ايمان خود، با استقامت خود، با توكّل خود به خدا اين راه را ادامه داد، ما را پيش برد؛ و ما همه، در دل، در زبان، در عمل، انشاءالله متعهّد هستيم اين راه را تا پايان ادامه بدهيم؛ و رحمت خدا بر شهداى عزيز دوران انقلاب و دوران جنگ تحميلى تا امروز و شهداى عزيز قم و بر همهى شما برادران و خواهران گرامى.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
۱) سورهى روم، بخشى از آيهى ۴۷
۲) سورهى توبه، بخشى از آيهى ۱۱۱
خوشامد عرض ميكنيم به همهى شما برادران و خواهران عزيز، علماى اعلام، فضلاى محترم، جوانان پرشور و مؤمن و عموم طبقات مردم قم كه به شهادت حوادث تاريخ در دوران معاصر، برجستگى خودشان را و آميختهى شور و شعور خودشان را و شجاعت و مجاهدت خودشان را در حوادث عظيم و تعيينكنندهى اين سالها نشان دادند. اگرچه به دلايل گوناگون روز نوزدهم دى يك روز برجسته و بىنظير است، ولى بدون شك برجستگى عمل و اقدام مردم عزيز قم به روز نوزده دى منحصر نميشود. در دوران بعد از انقلاب، در حوادث گوناگون، در دوران جنگ تحميلى، در حوادث مهم و تعيينكنندهاى كه در طول اين چند دهه اتّفاق افتاده است، هميشه وقتى جايگاه شما مردم قم را مورد ملاحظه قرار ميدهيم، يك جايگاه برجسته و ممتاز مىبينيم. و خدا را شكر كه اينچنين است و همينها موجب شده است كه قم بهعنوان مركز روحانيّت شيعه و اسلام، امروز نماد عظمت جمهورى اسلامى باشد. آن كسانى كه بر روى مسائل مربوط به كشور ما و نظام جمهورى اسلامى فكر ميكنند، مطالعه ميكنند، كار ميكنند - چه دشمنان ما، چه دوستان ما - يكى از نقاط مهمّ تمركز آنها شهر قم و حوزهى علميّهى قم و مردم قم و حوادث قم است. اميدواريم خداوند متعال همچنان كه تا امروز شما عزيزان را، شما مردم رشيد و فعّال و اهل عمل را توفيق داده و كمك كرده است، در آينده هم - كه مسلّماً كشور ما در چشمانداز آينده نيازمند به ارادههاى قوى، عزمهاى راسخ و قدمهاى پويا است - مشمول كمك خود و هدايت خود قرار دهد.
دربارهى روز نوزدهم دى، سى و چند سال است كه گويندگان مختلف و متفكّران و اهل سخن و اهل نظر و تأمّل دارند حرف ميزنند؛ از ابعاد مختلف اين حادثه را مورد ملاحظه قرار دادهاند، تحليل كردهاند، توصيف كردهاند، نقش و تأثير آن را بيان كردهاند؛ در عين حال به گمان اين حقير، هنوز مسئلهى مهمّ حادثهى نوزدهم دى درخور تأمّل و تدقيق است؛ ابعادى در اين حادثه وجود دارد كه قابل بازگو كردن و درس گرفتن است؛ يكى از اين ابعاد اين است كه حادثهى نوزده [دىِ] قم، مظهر و نماد اين آيهى شريفه است: فَانتَقَمنا مِنَ الذينَ اَجرَموا وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين؛(۱) در آيهى قرآن، در سورهى مباركهى روم، به تعبير خداوند متعال نصرت مؤمنين حقّى است بر عهدهى خداوند؛ چند جا در قرآن كريم اين تعبير به كار رفته است - [مثل] عَلَيهِ حَقًّا فِى التَّوراةِ وَ الاِنجيلِ وَ القُرءان،(۲) و موارد ديگرى - و يكى اينجا است كه ميفرمايد اين حقّى است بر عهدهى ما يعنى بر عهدهى ذات اقدس پروردگار عالَم كه مؤمنين را نصرت بدهيم. خب، اين در چه شرايطى است؟ در چه شرايطى گفتهاند كه مؤمنين نصرت پيدا ميكنند؟ اين در آن شرايطى است كه هيچ روزنهى اميدى به حسب ظاهر وجود ندارد. ملاحظه كنيد همين آيات را؛ آن وقتى است كه دشمنِ جبههى ايمان با قدرت ظاهرى و با سرپنجههاى قوى در مقابل مؤمنين ايستاده است؛ يك مبارزهى جبههاىِ عظيمى بهوجود آمده است؛ در يك چنين شرايطى ميفرمايد: وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين.
آن روزى كه جوانهاى قم از طلبه و غيرطلبه و اقشار گوناگون و مردم مؤمن آمدند در كوچه و خيابان قم و به دفاع از امام، به دفاع از حقيقت، به دفاع از پرچم برافراشتهى مبارزهى عليه طاغوت و در مقابل گلولههاى مزدوران رژيم طاغوت قرار گرفتند و خونشان روى آسفالتهاى خيابان ريخته شد، هيچكس از آن مردم و از حولوحوش آن مردم هرگز گمان نميكرد كه اين حادثه چه اثرى خواهد گذاشت. احساس تكليف كردند، نيروى خودشان را و آنچه داشتند روى دست گرفتند، آمدند ميدان. [مردم قم] فكر ميكردند كه نوزده دى منشأ اين تحوّل عظيمِ زنجيرهى مبارزات و اعتراضات بشود و منتهى بشود به خيزش بزرگ عمومى مردم و كار را تمام كند؟ مردم قم فكر ميكردند كارى كه دارند ميكنند اينقدر بركت داشته باشد؟ فكر نميكردند؛ امّا: وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين. عامل پيروزى اين است كه يك جماعتى - در يك مقياس بزرگ، يك ملّتى - ايمان درستى داشته باشد، و اين ايمان راسخ باشد، و اين ايمان با بصيرت همراه باشد، و اين ايمان و بصيرت با عمل و اقدام همراه باشد؛ اينها وقتى روى هم گذاشته شد، نصرت قطعى است. آنجايى كه شما مىبينيد مؤمنينى هستند و نصرت پيدا نميكنند، به خاطر اين است كه يا ايمان ضعيف است، يا ايمان غلط است - ايمان به چيزى است كه نبايد به آن مؤمن بود - يا ايمان همراه با بصيرت نسبت به مسائل جهان و مسائل حولوحوش خودشان نيست. نداشتن بصيرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نميبيند. بله، عزم هم داريد، اراده هم داريد، امّا نميدانيد كجا بايد برويد. ما كه اين همه در باب قضيّهى حوادث نُه دى روى بصيرت تكيه كرديم و بعضىها خوششان نيامد، به خاطر اين است؛ اگر بصيرت نبود، همان ايمان ممكن است انسان را به بيراهه بكشاند. كسى كه علم ندارد، بصيرت درست ندارد به آنچه پيرامون او دارد ميگذرد، گاهى اوقات ميشود كه راه را عوضى طى ميكند؛ همهى نيروى او نه فقط هدر ميرود، بلكه به كجراهه او را ميرساند و ميكشاند؛ پس بصيرت لازم است. عمل صالح بر اساس ايمان، ايمان راسخ و ايمان درست، ايمان همراه با بصيرت، و تداوم و استقامت، اگر چنانچه بود، پيروزى قطعى است. اينهايى كه پيروز نميشوند، يكى از اينها را ندارند: يا ايمان نيست، يا ايمانِ درست نيست، يا استقامت نيست، يا بصيرت نيست؛ در نيمهراه بار را بر زمين گذاشتن است؛ طبعاً به نتيجه نميرسند. ملّت ايران اين شرايط را فراهم كرد؛ ايمان او درست بود، چون راهنماى او راهنماى صادقى بود، راهنماى ماهر و خبيرى بود؛ يك فقيه آگاه به مسائل جهان، و بريدهى از مطامع و منافع مادّى شخصى، و آگاه به كتاب و سنّت؛ راه را به مردم نشان ميداد، مردم هم با بصيرت حركت كردند؛ فهميدند كه چه كار بايد بكنند؛ آن كار را انجام دادند، وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنينَ؛ حالا هم همينجور است.
آنچه براى ما مهم است اين است كه ما در رفتار خودمان، در گذشتهى خودمان تأمّل كنيم و از ضعفهاى خودمان و از قوّتهاى خودمان درس بگيريم؛ امروز هم همين است. كسى توهّم نكند كه آن كسانى كه در مقابل انقلاب اسلامى با همهى قوا ايستاده بودند، امروز منصرف شدهاند؛ نه، امروز هم ايستادهاند؛ منتها هر دشمنى اگر چنانچه ناچار شد، عقبنشينى ميكند؛ اگر مجبورشان كرديد و وادارشان كرديد به عقبنشينى، ناچار عقبنشينى ميكنند؛ امّا از دشمنى منصرف نميشوند؛ امروز مسئله در دنيا اين است. دشمن را بايد شناخت، جبههى دشمن را بايد شناخت، لبخند دشمن را نبايد جدّى گرفت، نبايد فريفتهى آن شد، هدف را نبايد فراموش كرد؛ هدف جمهورى اسلامى عبارت است از رسيدن به آرمانهاى اسلام، يعنى سعادت مادّى و معنوى بشر، يعنى پيشرفت در امور زندگى مادّى و معنوى. اين هدف را نبايد فراموش كرد، بايد دنبال كرد و بايد يقين داشت كه با ايمان راسخ، با ادامهى راه، با بصيرت در امور پيرامونى و مسائل جارى، با بصيرت نسبت به دشمن و بصيرت نسبت به ميدان عمل و جبههى مبارزه، پيروزى قطعى است؛ اين را بايست توجّه داشت. اينكه بنده مكرّر عرض ميكنم افق ديد نظام جمهورى اسلامى، افق روشنى است، بهخاطر اين است؛ چون بحمدالله مردم ما، جوانان ما، مرد و زن ما، هم داراى ايمانند، هم داراى بصيرتند، هم دشمن را مىشناسند، هم اهل كار و اهل عمل و اهل ابتكارند. در كدام مسئله جوانان ما وارد شدند كه نتوانند آن مسئله را حل كنند؟ هر جا در اين كشور زيرساختِ آمادهاى بود، ما توانستيم پيش برويم؛ اين به بركت همان استعداد و توانى است كه خداى متعال در اين ملّت مؤمن قرار داده است؛ طبيعت كار همين است، بايد هم پيش برويم؛ در زمينهى عملى، در زمينهى اجتماعى، در زمينهى سازندگى، در زمينهى سياست، در زمينههاى گوناگون، هر جا اعتماد كرديم [پيش رفتيم]. امروز هم همين است؛ بنده توصيّهام هميشه به مسئولين محترم اين است كه براى رفع مشكلات كشور به نيروى درونى اين كشور توجّه كنند؛ چشم به بيرون نبايد دوخت؛ البتّه مسائل بيرون را بايد حل كرد، در اين شكّى نيست؛ يك ملّت فعّال، يك دولت فعّال، [يك] حكومت فعّال، در همهى زمينهها فعّال است؛ در مسائل بينالمللى، در مسائل منطقهاى، در مسائل ديپلماسى اين فعّاليتها لازم است؛ منتها اميد ما بايستى به پشتيبانى و كمك الهى و به نيروى داخلى ملّت و كشور باشد؛ اين است كه كشور را بيمه ميكند.
امروز شما ملاحظه ميكنيد دشمنان ما - كه البتّه هميشه ملّت ايران را بد شناختند و نشناختند، هميشه دچار اين اشتباه بودند، الان هم همين اشتباه را دارند ميكنند؛ ملّت ما را نميشناسند، كشور ما را نميشناسند - خيال ميكنند كه بهخاطر فشار تحريم و محاصرهى اقتصادى، ملّت دستهايش را در مقابل آنها بالا برده و تسليم شده؛ نه آقا، اشتباه ميكنيد. اين ملّت، ملّتى كه دستهايش را به علامت تسليم بالا ببرد نيست. در شرايطى سختتر از اين [هم]، اين ملّت تسليم نشده است. يك نمونهى واضحِ روشن غيرقابل انكار هشت سال جنگ تحميلى است؛ شوخى است؟ هشت سال! همهى قدرتهاى بزرگ جهانى به يك مجرمى كمك كنند كه عليه كشور و ملّت كار بكند و اين ملّت بر همهى آنها فائق بيايد؛ اين كار كوچكى است؟ اين چيز كمى است؟ آنجا هم «وَ كانَ حقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين» بود، آنجا هم همين عزم راسخ، تصميم قاطع، آوردن موجودىِ خداداده به ميدان عمل و صحنهى عمل، گرهها را يكى يكى باز كرد. ما روز اوّل جنگمان با يك سال بعد،با دو سال بعد، با سه سال بعد مگر يكى بود؟ پى در پى گشايشها بهوجود آمد، همهى دنيا ديدند كه آمريكا، شوروىِ آن روز، اروپا، ناتو، انگليس، ديگران از رژيم بعثى حمايت كردند، از صدّامِ مجرم حمايت كردند، بلكه او بتواند تجاوزى ماندگار به كشور عزيز ما داشته باشد؛ و او ناكام بعد از هشت سال، بدون اينكه بتواند يك وجب به خواستهى خودش نزديك بشود، با آن همه خسارت و با آن همه كشته و با آن همه بىآبرويى بينالمللى مجبور به عقبنشينى شد. امروز هم همين است؛ امروز هم مقابلهى با دشمنىهاى دشمن و رفع همهى اين گرفتارىها، با ايستادگى ملّت، با تكيه بر توانايىهاى درونى كشور، با اعتماد به خدايى كه دلها را اينجور آماده كرده است و به اين جهت هدايت كرده است، ممكن است. البتّه وقتى دشمن نگاه كرد، ديد يك ملّتى عازم است، ايستاده است، تصميم دارد كار خودش را پيش ببرد، آن دشمن ناچار به عقبنشينى ميشود؛ همين هم هست. اين اشتباه آنها را ملّت ايران به هم خواهند زد؛ اينكه خيال ميكنند، ميگويند ما تحريم كرديم، ايران مجبور شد بيايد پاى ميز مذاكره، نه، [اينطور نيست]. ما قبلاً هم اعلان كرديم، قبل از اين حرفها هم ما گفتيم [كه] نظام جمهورى اسلامى دربارهى موضوعات خاصّى كه مصلحت بداند، با اين شيطان براى رفع شرّ او و براى حلّ مشكل، مذاكره ميكند؛ معناى اين آن نيست كه اين ملّت مستأصل شده است، ابداً. يكى از بركات همين مذاكرات اخير اين بود كه دشمنى آمريكايىها و مسئولين دولت ايالات متّحدهى آمريكا با ايران و ايرانى، با اسلام و مسلمين آشكار شد، براى همه مدلّل شد، همه اين را فهميدند. ميشنويد لحنهاى اينها را، حرفهاى اينها را؛ آنجايى كه اقدام نميكنند، ميگويند نميتوانيم - راست ميگويند، نميتوانند - و اگر ميتوانستيم تاروپود صنعت هستهاى ايران را بكلّى از هم جدا كنيم، ميكرديم، امّا نميتوانيم. بله، البتّه نميتوانند. چرا نميتوانند؟ چون اين ملّت اراده كرد كه در اين مسئله و در همهى مسائل خود روى پاى خودش بايستد و ايستادگى كند، ابتكار خودش را به ميدان بياورد؛ و آورد؛ [بنابراين] دشمن نميتواند كارى بكند؛ در همهى مسائل همينجور است. دشمنى آنها روشن شد، ناتوانى آنها هم روشن شد، حالا به اين در و آن در ميزنند. شخصيّتهاى سياسىشان، مطبوعاتشان، محافل سياسىشان كينههاى درونى خودشان را، كينههاى قديمى خودشان را كه در طول اين سى سال مكرّر با تعبيرات گوناگون نشان دادهاند، باز آنها را نشان ميدهند: مسئلهى حقوق بشر، مسئلهى اسلام، مسئلهى پايبندى به موازين دينى؛ اينها حرفهايى است كه آنها امروز دارند متعرّض ميشوند. بنده عرض ميكنم هر كس ديگرى [هم] دربارهى حقوق بشر حرف بزند، آمريكايىها حق ندارند دربارهى حقوق بشر حرف بزنند؛ [چون] دولت آمريكا بزرگترين نقضكنندهى حقوق بشر در دنيا است؛ نه [فقط] ديروز، [بلكه] همين امروز، همين حالا؛ اينها كسانى هستند كه رژيم غاصب صهيونيستى به پشتوانهى اينها و پشتگرمى اينها است كه دارد اين همه شرارت در اين منطقه ميكند. فلسطين در چه وضعى است؟ فلسطينىها در چه وضعند؟ غزّه در چه حالى است؟ احوال مردم غزّه را مردم دنيا نميدانند؟ بيمارِ محتاج درمان اضطرارى در آن قطعهى مظلومِ زمين، روى زمين مانده است، داروهاى ابتدايى در اختيار او قرار نميگيرد! چرا؟ چون آمريكا پشت سر رژيم صهيونيستى غاصب است. يك كشورى را، يك مردم مظلومى را از اطراف محاصره كنند، راهى به بيرون نداشته باشند، هيچ امكانى نداشته باشند، مريضشان هم روى زمين ميماند، گرسنهشان هم گرسنه ميماند، اوّليّات زندگى هم از آنها دريغ داشته ميشود؛ اينها ظلم نيست؟ اينها تخلّف از حقوق بشر نيست؟ آنوقت اينها شرم نميكنند اسم حقوق بشر بر زبان مىآورند؟ اين آقا اوّلى كه ميخواست بيايد، در تبليغات انتخاباتى پنج شش سال قبل، يكى از وعدههايى كه به مردم آمريكا داد، اين بود كه زندان گوانتانامو را تعطيل ميكند؛ [الان] شش هفت سال گذشته، آيا زندان گوانتانامو تعطيل شد؟ اينها اينجورىاند. ظلم به مردم، حملهى به مردم، [آوردن] هواپيماهاى بىسر نشين در افغانستان و پاكستان، كشتار مردم بىگناه، هزاران گونه جنايت عليه غير نظاميان در مناطق مختلف، و شيوههاى جنايت ناشناخته - كه حالا خيلى از جنايات اينها شيوههايى است كه براى مردم دنيا ناشناخته است، بعدها معلوم خواهد شد - آنوقت اينها اسم حقوق بشر را مىآورند؟ ما مدّعى نظام ايالات متّحدهى آمريكا و بسيارى از دولتهاى غربى هستيم، بهخاطر نقض حقوق بشرى كه آنها انجام ميدهند. ما مدّعى هستيم، ما از آنها سؤال ميكنيم، ما گريبان آنها را ميگيريم در پيشگاه دادگاه افكار عمومى دنيا؛ و آنها جوابى ندارند.
ملّت ايران اگر بخواهد از مشكلات مادّى و معنوى خود - مشكلات اخلاقى، مشكلات اقتصادى - رهايى پيدا كند، بايد به خود، به فكر خود، به ارادهى خود، به ايمان خود، به جوانهاى خود، به شخصيّتهاى خود تكيه كند و علاج كار را از خداى متعال بداند. و بدانيد برادران عزيز، خواهران عزيز، قمىهاى عزيز، همهى ملّت ايران! ملّت ايران نشان داده است كه با تكيهى به خداى متعال از همهى اين موانع عبور خواهد كرد و به هدف خواهد رسيد.
رحمت خداى متعال بر امام بزرگوار ما كه از قم برخاست و اين راه را جلوى پاى ما و جلوى پاى ملّت ايران گذاشت؛ و با همّت خود، با ايمان خود، با استقامت خود، با توكّل خود به خدا اين راه را ادامه داد، ما را پيش برد؛ و ما همه، در دل، در زبان، در عمل، انشاءالله متعهّد هستيم اين راه را تا پايان ادامه بدهيم؛ و رحمت خدا بر شهداى عزيز دوران انقلاب و دوران جنگ تحميلى تا امروز و شهداى عزيز قم و بر همهى شما برادران و خواهران گرامى.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
۱) سورهى روم، بخشى از آيهى ۴۷
۲) سورهى توبه، بخشى از آيهى ۱۱۱