بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیكم و رحمة الله
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدین.
قال الله الحكیم: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿٣٩﴾ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللهِ كَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿٤٠﴾
به میهمانان عزیز و همهی حضار گرامی خوشامد میگویم . در میان همهی موضوعاتی كه شایسته است نخبگان دینی و سیاسی از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند ، مسألهی فلسطین دارای برجستگی ویژهئی است . فلسطین مسألهی اول در میان همهی موضوعات مشترك كشورهای اسلامی است . مشخصات منحصر به فردی در این مسأله وجود دارد :
اوّل : اینكه یك كشور مسلمان از ملت آن ، غصب و به بیگانگانی كه از كشورهای گوناگون گردآوری شده و جامعهئی جعلی و موزائیكی تشكیل دادهاند ، سپرده شده است .
دوم : آنكه این حادثهی بیسابقه در تاریخ ، با كشتار و جنایت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است .
سوم : آنكه قبلهی اوّل مسلمانان و بسیاری از مراكز محترم دینی كه در این كشور قرار دارد ، به تخریب و توهین و زوال تهدید شده است.
چهارم : آنكه این دولت و جامعهی جعلی در حساسترین نقطهی جهان اسلام، از آغاز تا كنون ، نقش یك پایگاه نظامی و امنیتی و سیاسی را برای دولتهای استكباری بازی كرده و محور غرب استعماری كه به علل گوناگون ، دشمن اتحاد و اعتلاء و پیشرفت كشورهای اسلامی است ، از آن همواره چون خنجری در پهلوی امت اسلامی استفاده كرده است .
پنجم : آنكه صهیونیزم كه خطر اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بزرگی برای جامعهی بشری است ، این جای پا را وسیلهئی و نقطهی اتكائی برای گسترش نفوذ و سلطهی خود در جهان قرار داده است .
نكات دیگری را هم میتوان بر اینها افزود : هزینهی مالی و انسانی سنگینی كه كشورهای اسلامی تا كنون پرداختهاند ؛ اشتغال ذهنی دولتها و ملتهای مسلمان ؛ رنج میلیونها آوارهی فلسطینی كه بسیاری از آنان پس از ٦ دهه هنوز در اردوگاهها زندگی میكنند ؛ انقطاع تاریخ یك كانون مهم تمدنی در جهان اسلام و و و .. .
امروزه بر این دلائل ، یك نكتهی كلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن نهضت بیداری اسلامی است كه سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین كنندهئی در سرگذشت امت اسلامی گشوده است . این حركت عظیم كه بیگمان میتواند به ایجاد یك مجموعهی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطهی حساس جهان منتهی شود و بحول و قوهی الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطهی پایان بر دوران عقب ماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد ، بخش مهمی از نیرو و حماسهی خود را از قضیهی فلسطین گرفته است .
ظلم و زورگوئی روز افزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حكّام مستبد و فاسد و مزدور آمریكا با آن از یك سو ، و سر بر آوردن مقاومت جانانهی فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزه آسای جوانان مؤمن در جنگهای ٣٣ روزهی لبنان و ٢٢ روزهی غزه از سوی دیگر ، از جملهی عوامل مهمّی بودند كه اقیانوس بظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر كشورهای منطقه را به تلاطم درآوردند .
این یك واقعیت است كه رژیم سراپا مسلّح صهیونیست و مدعی شكست ناپذیری ، در لبنان در جنگی نابرابر ، از مشت گره شدهی مجاهدان مؤمن و دلاور ، شكست سخت و ذلتباری خورد ، و پس از آن در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه ، بار دیگر شمشیر كُند خود را آزمود و ناكام ماند .
اینها باید در تحلیل اوضاع كنونی منطقه مورد ملاحظهی جدّی قرار گیرد و درستی هر تصمیمی كه گرفته میشود با آن سنجیده شود .
پس این ، قضاوت دقیقی است كه مسألهی فلسطین ، امروز اهمیت و فوریت مضاعف یافته است و ملت فلسطین حق دارد كه در اوضاع كنونی منطقه ، انتظار بیشتری از كشورهای مسلمان داشته باشد .
نگاهی به گذشته و حال بیندازیم و برای آینده ، نقشهی راهی ترسیم كنیم . من رؤس مطالبی را در میان میگذارم .
بیش از ٦ دهه از فاجعهی غصب فلسطین میگذرد . عوامل اصلی این فاجعهی خونین ، همه شناخته شدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنها است كه سیاست و سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای مستكبر غربی و شرقی در خدمت این ظلم بزرگ به كار افتاد. ملت بی پناه فلسطین در زیر چنگال بیرحم اشغالگران ، قتل عام و از خانه و كاشانهی خود رانده شد . تا امروز هنوز یك صدم فاجعهی انسانی و مدنیئی كه به دست مدعیان تمدن و اخلاق ، در آن روزگار اتفاق افتاد به تصویر كشیده نشده و بهرهئی از هنرهای رسانهئی و تصویری نیافته است . اربابان عمدهی هنرهای تصویری و سینما و تلویزیون و مافیاهای فیلمسازی غربی این را نخواسته و اجازهی آن را ندادهاند . یك ملت در سكوت ، قتل عام و آواره و بیخانمان شد .
مقاومتهائی در آغاز كار پدید آمد كه با شدت و قساوت سركوب شد . از بیرون مرزهای فلسطین و عمدتاً از مصر ، مردانی با انگیزهی اسلامی تلاشهائی كردند كه از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیری در صحنه بگذارد .
پس از آن نوبت به جنگهای رسمی و كلاسیك میان چند كشور عرب با ارتش صهیونیست رسید . مصر و سوریه و اردن نیروهای نظامی خود را وارد صحنه كردند ولی كمك بیدریغ و انبوه و روز افزون نظامی و تداركاتی و مالی از سوی امریكا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب ، ارتشهای عربی را ناكام كرد . آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین كمك كنند ، كه بخشهای مهمی از سرزمینهای خود را هم در این جنگها از دست دادند .
با آشكار شدن ناتوانی دولتهای عرب همسایه با فلسطین ، به تدریج هستههای مقاومت سازمان یافته در غالب گروههای مسلح فلسطینی شكل گرفت و پس از چندی از گرد آمدن آنها « سازمان آزادی بخش فلسطین » تشكیل یافت . این برق امیدی بود كه خوش درخشید ولی طولی نكشید كه خاموش شد . این ناكامی را میتوان به علل متعددی منسوب كرد ولی علت اساسی ، دوری آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامی آنان بود . ایدئولوژی چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستی آن چیزی نبود كه مسألهی پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت . آنچه میتوانست ملتی را به میدان مقاومت وارد كند و نیروئی شكست ناپذیر از آنان فراهم آورد ، اسلام و جهاد و شهادت بود . آنها این را به درستی درك نكردند . من در ماههای اول انقلاب كبیر اسلامی كه سران سازمان آزادی بخش روحیهی تازهئی یافته و به تهران مكرراً آمد و شد میكردند ، از یكی از اركان آن سازمان پرسیدم : چرا پرچم اسلام را در مبارزهی به حق خود بلند نمیكنید . پاسخ او این بود كه در میان ما بعضی هم مسیحیاند . این شخص بعدها در یك كشور عربی به دست صهیونیستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهی قرار گرفته باشد ولی این استدلال او ناقص و نارسا بود . به گمان من یك مبارز مسیحی مؤمن در كنار یك جمع مجاهد فداكاری كه خالصانه با ایمان به خدا و قیامت و با امید به كمك الهی میجنگد و از حمایت مادی و معنوی مردمش برخوردار است ، انگیزهی بیشتری برای مبارزه مییابد تا در كنار گروه بی ایمان و متكی به احساسات نا پایدار و دور از پشتیبانی وفادارانهی مردمی .
نبود ایمان راسخ دینی و انقطاع از مردم ، به تدریج آنان را خنثی و بیتأثیر كرد. البته در میان آنان مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند ولی مجموعه و سازمان به راه دیگری رفت . انحراف آنان به مسألهی فلسطین ضربه زد و هنوز هم میزند . آنها هم مانند برخی دولتهای خائن عربی به آرمان مقاومت كه تنها راه نجات فلسطین بوده و هست ، پشت كردند ، و البته نه فقط به فلسطین ، كه به خود هم ضربهی سختی وارد كردند . بقول شاعر مسیحی عرب :
لئن اضعتم فلسطیناً فعیشكم طول الحیاة مضاضات و آلامٌ
سی و دو سال از عمر نكبت بدین ترتیب سپری شد .. ولی ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگرداند . پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ١٩٧٩ (١٣٥٧ هجری شمسی) اوضاع این منطقه را زیر و رو كرد و صفحهی جدیدی را گشود. در میان تأثیرات شگرف جهانیِ این انقلاب و ضربههای شدید و عمیقی كه بر سیاستهای استكباری وارد ساخت ، از همه سریعتر و آشكارتر ، ضربه به دولت صهیونیست بود . اظهارات سران آن رژیم در آن روزها خواندنی و حاكی از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنها است . در اولین هفتههای پیروزی ، سفارت دولت جعلی اسرائیل در تهران تعطیل و كاركنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگی سازمان آزادی بخش فلسطین داده شد كه تا امروز هم در آنجا مستقرند . امام بزرگوار ما اعلام كردند كه یكی از هدفهای این انقلاب آزادی سرزمین فلسطین و قطع غدهی سرطانی اسرائیل است . امواج پرقدرت این انقلاب كه آن روز همهی دنیا را فراگرفت ، هر جا رفت با این پیام رفت كه : فلسطین باید آزاد شود . گرفتاریهای پیاپی و بزرگی كه دشمنان انقلاب بر نظام جمهوری اسلامی ایران تحمیل كردند كه یك قلم آن جنگ ٨ سالهی رژیم صدام حسین به تحریك آمریكا و انگلیس و پشتیبانی رژیمهای مرتجع عرب بود ، نیز نتوانست انگیزهی دفاع از فلسطین را از جمهوری اسلامی بگیرد .
بدین گونه خون تازهای در رگهای فلسطین دمیده شد . گروههای مجاهد فلسطینی مسلمان سر برآوردند . مقاومت لبنان جبههی نیرومند و تازهئی در برابر دشمن و حامیانش گشود . فلسطین به جای تكیه به دولتهای عربی و بدون دست دراز كردن به سوی مجامع جهانی از قبیل سازمان ملل ـ كه شریك جرم دولتهای استكباری بودند ـ به خود ، به جوانان خود ، به ایمان عمیق اسلامی خود و به مردان و زنان فداكار خود تكیه كرد .
این كلید همهی فتوحات و موفقیتها است.
در سه دههی گذشته این روند روز به روز پیشرفت و افزایش داشته است . شكست ذلتبار رژیم صهیونیستی در لبنان در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥ هجری شمسی) ، ناكامی فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال ٢٠٠٨ (١٣٨٧ هجری شمسی) ، فرار از جنوب لبنان و عقب نشینی از غزه ، تشكیل دولت مقاومت در غزه و در یك جمله تبدیل ملت فلسطین از مجموعهئی از انسانهای درمانده و نا امید ، به ملت امیدوار و مقاوم و دارای اعتماد به نفس ، مشخصههای بارز سی سال اخیر است .
این تصویر كلی و اجمالی آنگاه كامل خواهد شد كه تحّركات سازشكارانه و خیانتباری كه هدف از آن ، خاموش كردن مقاومت و اعتراف گیری از گروههای فلسطینی و دولتهای عرب به مشروعیت اسرائیل بود ، نیز به درستی دیده شود .
این تحركات كه آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین كمپ دیوید اتفاق افتاد ، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفاء كند . در قرارداد كمپ دیوید برای نخستین بار یك دولت عرب ، رسماً به صهیونیستی بودن سرزمین اسلامی فلسطین اعتراف كرد و پای نوشتهئی كه در آن « اسرائیل ، خانهی ملی یهودیان » شناخته شده است ، امضای خود را گذاشت .
از آن پس تا قرارداد اسلو در سال ١٩٩٣ (١٣٧٢ هجری شمسی) و پس از آن در طرحهای تكمیلی كه با میدان داری آمریكا و همراهی كشورهای استعمارگر اروپائی، پی در پی بر دوش گروههای سازشكار و بیهمتی از فلسطینیان گذاشته شد ، همهی سعی دشمن بر آن بود كه با وعدههای پوچ و فریب آمیز ، ملت و گروههای فلسطینی را از گزینهی مقاومت ، منصرف كند و به بازی ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازد . بیاعتباری همهی این معاهدات بسیار زود آشكار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند كه به آنچه نوشته شده است به چشم ورق پارههای بیارزشی مینگرند . هدف از این طرحها ، پدید آوردن دو دلی در فلسطینیان و به طمع انداختن افراد بیایمان و دنیا طلبِ آنان و زمینگیر نمودن حركت مقاومت اسلامی بوده است و بس.
پادزهر همهی این بازیهای خیانت آمیز تاكنون ، روحیهی مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بوده است . آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همانطور كه خداوند وعده داده است كه : وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ ، إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ، از كمك و نصرت الهی برخوردار شدند . ایستادگی غزه با وجود محاصرهی كامل ، نصرت الهی بود ؛ سقوط رژیم خائن و فاسد حسنی مبارك، نصرت الهی بود ؛ پدید آمدن موج پر قدرت بیداری اسلامی در منطقه ، نصرت الهی است ؛ برافتادن پردهی نفاق و تزویر از چهرهی آمریكا و انگلیس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهای منطقه از آنان ، نصرت الهی است ؛ گرفتاریهای پی در پی و بیشمار رژیم صهیونیست ، از مشكلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلیاش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتی دانشگاههای اروپائی از آن ، همه و همه مظاهر نصرت الهی است .
امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزویتر ، و حامی اصلیاش آمریكا از همیشه گرفتارتر و سردرگُمتر است .
اكنون صفحهی كلّی و اجمالی فلسطین در شصت و چند سال گذشته ، پیش روی ما است . آینده را باید با نگاه به آن و درسگیری از آن تنظیم كرد .
دو نكته را پیشاپیش باید روشن كرد :
اول : اینكه مدّعای ما آزادی فلسطین است ، نه آزادی بخشی از فلسطین . هر طرحی كه بخواهد فلسطین را تقسیم كند ، یكسره مردود است . طرح دو دولت كه لباس حق به جانبِ « پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل » را بر آن پوشاندهاند ، چیزی جز تن دادن به خواستهی صهیونیستها یعنی « پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین » نیست . این به معنی پایمال كردن حق ملت فلسطین ، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی ، و حتی تهدید حق فلسطینیان ساكن سرزمینهای ١٩٤٨ است . به معنای باقی ماندن غدهی سرطانی و تهدید دائمی پیكرهی امت اسلامی ، مخصوصاً ملتهای منطقه است . به معنای تكرار رنجهای دهها ساله و پایمال كردن خون شهدا است .
هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل : « همهی فلسطین برای همهی مردم فلسطین » باشد . فلسطین ، فلسطینِ « از نهر تا بحر » است ، نه حتی یك وجب كمتر . البته این نكته نباید نادیده بماند كه ملت فلسطین همانطور كه در غزه عمل كردهاند ، هر بخش از خاك فلسطین را كه بتوانند آزاد كنند ، به وسیلهی دولت برگزیدهی خود ، ادارهی امور آن را برعهده خواهند گرفت ولی هرگز هدف نهائی را از یاد نخواهند برد .
نكتهی دوم : آن است كه برای دستیابی به این هدف والا ، كار لازم است نه حرف ؛ جدی بودن لازم است نه كارهای نمایشی ؛ صبر و تدبیر لازم است نه رفتارهای بیصبرانه و دچار تلوّن . باید به افقهای دور نگریست و قدم به قدم با عزم و توكّل و امید به پیش رفت . دولتها و ملتهای مسلمان ، گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان و دیگر كشورها ، هر یك میتوانند نقش و سهم خود از این مجاهدتِ همگانی را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر كنند .
طرح جمهوری اسلامی برای حلّ قضیهی فلسطین و التیام این زخم كهنه ، طرحی روشن ، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شدهی افكار عمومی جهانی است كه قبلاً به تفصیل ارائه شده است . ما نه جنگ كلاسیك ارتشهای كشورهای اسلامی را پیشنهاد میكنیم ، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه البته حكمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی را . ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد میكنیم . ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزیند . همهی مردم اصلی فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـ نه مهاجران بیگانه ـ در هر جا هستند ؛ در داخل فلسطین ، در اردوگاهها و در هر نقطهی دیگر ، در یك همه پرسی عمومی و منضبط ، شركت كنند و نظام آیندهی فلسطین را تعیین كنند . آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار ، تكلیف مهاجران غیر فلسطینی را كه در سالیان گذشته به این كشور كوچ كردهاند ، معین خواهد كرد . این یك طرح عادلانه و منطقی است كه افكار عمومی جهانی آن را به درستی درك میكند و میتواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود . البته انتظار نداریم كه صهیونیستهای غاصب به آسانی به آن تن در دهند ، و اینجا است كه نقش دولتها و ملتها و سازمانهای مقاومت شكل میگیرد و معنی مییابد . مهمترین ركن حمایت از ملت فلسطین ، قطع پشتیبانی از دشمن غاصب است ، و این وظیفهی بزرگ دولتهای اسلامی است. اكنون پس از به میدان آمدن ملتها و شعارهای قدرتمندانهی آنان بر ضد رژیم صهیونیست ، دولتهای مسلمان با چه منطقی روابط خود با رژیم غاصب را ادامه میدهند ؟ سند صداقت دولتهای مسلمان در جانبداریشان از ملت فلسطین ، قطع روابط آشكار و پنهان سیاسی و اقتصادی با آن رژیم است . دولتهائی كه میزبان سفارتخانهها یا دفاتر اقتصادی صهیونیستهایند نمیتوانند مدّعی دفاع از فلسطین باشند و هیچ شعار ضد صهیونیستی از سوی آنان ، جدی و واقعی تلقی نخواهد شد.
سازمانهای مقاومت اسلامی كه بار سنگین جهاد را در سالهای گذشته بر دوش داشتهاند ، امروز نیز با همان تكلیف بزرگ روبرویند . مقاومت سازمان یافتهی آنان ، بازوی فعالی است كه میتواند ملت فلسطین را به سوی این هدف نهائی به پیش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوی مردمی كه خانه و كشورشان اشغال شده ، در همهی میثاقهای بینالمللی ، به رسمیت شناخته شده و مورد تحسین و تجلیل قرار گرفته است . تهمت تروریزم از سوی شبكهی سیاسی و رسانهئی وابسته به صهیونیزم ، سخن پوچ و بیارزشی است . تروریست آشكار ، رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنهایند ؛ و مقاومت فلسطینی ، حركتی ضّد تروریستهای جراّر و حركتی انسانی و مقدس است .
در این میان ، كشورهای غربی نیز شایسته است صحنه را با نگاهی واقع بینانه بنگرند . غرب امروز بر سر دو راهی است . یا باید دست از زورگوئی طولانی مدت خود بردارد و حق ملت فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشهی صهیونیستهای زورگو و ضّد بشر پیروی نكند ، و یا در انتظار ضربههای سختتر در آیندهی نه چندان دور باشد . این ضربههای فلج كننده فقط سقوط پی در پی حكومتهای گوش به فرمان آنان در منطقهی اسلامی نیست ، بلكه آن روزی كه ملتهای اروپا و آمریكا دریابند كه بیشترین گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطهی اختاپوسی صهیونیزم بینالملل بر دولتهای آنهاست ، و دولت مردان آنان به خاطر منافع شخصی و حزبی خود ، مطیع و تسلیم در برابر زورگوئیهای كمپانیداران زالو صفت صهیونیست در آمریكا و اروپایند ، آنچنان جهنّمی برای آنان به وجود خواهند آورد كه هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست .
رئیس جمهور آمریكا میگوید كه امنیت اسرائیل خط قرمز اوست . این خط قرمز را چه عاملی ترسیم كرده است ؟ منافع ملت آمریكا یا نیاز شخص اوباما به پول و پشتیبانی كمپانیهای صهیونیستی برای به دست آوردن كرسی دومین دورهی ریاست جمهوری ؟ تا كی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید ؟ آن روزی كه ملت آمریكا به درستی دریابد كه شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت ، تن به ذلت و تبعیت و خاكساری در برابر زر سالاران صهیونیست دادهاید و مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان كردهاید با شما چه خواهد كرد؟
حضار گرامی و برادران و خواهران عزیز بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملتهای به پا خواستهی مسلمان شكسته خواهد شد . آنچه رژیم صهیونیست را تهدید میكند ، موشكهای ایران یا گروههای مقاومت نیست تا در برابر آن سپر موشكی در اینجا و آنجا به پا كنند ؛ تهدید حقیقی و بدون علاج ، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانی در كشورهای اسلامی است كه دیگر نمیخواهند آمریكا و اروپا و عوامل دست نشاندهشان بر آنان حكومت و تحكم و آنان را تحقیر كنند. البته آن موشكها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز كند وظیفهی خود را انجام خواهند داد .
فاصبر ان وعد الله حق ولا یستخفنّك الذین لا یوقنون .
والسلام علیكم و رحمة الله
السلام علیكم و رحمة الله
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدین.
قال الله الحكیم: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿٣٩﴾ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللهِ كَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿٤٠﴾
به میهمانان عزیز و همهی حضار گرامی خوشامد میگویم . در میان همهی موضوعاتی كه شایسته است نخبگان دینی و سیاسی از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند ، مسألهی فلسطین دارای برجستگی ویژهئی است . فلسطین مسألهی اول در میان همهی موضوعات مشترك كشورهای اسلامی است . مشخصات منحصر به فردی در این مسأله وجود دارد :
اوّل : اینكه یك كشور مسلمان از ملت آن ، غصب و به بیگانگانی كه از كشورهای گوناگون گردآوری شده و جامعهئی جعلی و موزائیكی تشكیل دادهاند ، سپرده شده است .
دوم : آنكه این حادثهی بیسابقه در تاریخ ، با كشتار و جنایت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است .
سوم : آنكه قبلهی اوّل مسلمانان و بسیاری از مراكز محترم دینی كه در این كشور قرار دارد ، به تخریب و توهین و زوال تهدید شده است.
چهارم : آنكه این دولت و جامعهی جعلی در حساسترین نقطهی جهان اسلام، از آغاز تا كنون ، نقش یك پایگاه نظامی و امنیتی و سیاسی را برای دولتهای استكباری بازی كرده و محور غرب استعماری كه به علل گوناگون ، دشمن اتحاد و اعتلاء و پیشرفت كشورهای اسلامی است ، از آن همواره چون خنجری در پهلوی امت اسلامی استفاده كرده است .
پنجم : آنكه صهیونیزم كه خطر اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بزرگی برای جامعهی بشری است ، این جای پا را وسیلهئی و نقطهی اتكائی برای گسترش نفوذ و سلطهی خود در جهان قرار داده است .
نكات دیگری را هم میتوان بر اینها افزود : هزینهی مالی و انسانی سنگینی كه كشورهای اسلامی تا كنون پرداختهاند ؛ اشتغال ذهنی دولتها و ملتهای مسلمان ؛ رنج میلیونها آوارهی فلسطینی كه بسیاری از آنان پس از ٦ دهه هنوز در اردوگاهها زندگی میكنند ؛ انقطاع تاریخ یك كانون مهم تمدنی در جهان اسلام و و و .. .
امروزه بر این دلائل ، یك نكتهی كلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن نهضت بیداری اسلامی است كه سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین كنندهئی در سرگذشت امت اسلامی گشوده است . این حركت عظیم كه بیگمان میتواند به ایجاد یك مجموعهی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطهی حساس جهان منتهی شود و بحول و قوهی الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطهی پایان بر دوران عقب ماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد ، بخش مهمی از نیرو و حماسهی خود را از قضیهی فلسطین گرفته است .
ظلم و زورگوئی روز افزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حكّام مستبد و فاسد و مزدور آمریكا با آن از یك سو ، و سر بر آوردن مقاومت جانانهی فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزه آسای جوانان مؤمن در جنگهای ٣٣ روزهی لبنان و ٢٢ روزهی غزه از سوی دیگر ، از جملهی عوامل مهمّی بودند كه اقیانوس بظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر كشورهای منطقه را به تلاطم درآوردند .
این یك واقعیت است كه رژیم سراپا مسلّح صهیونیست و مدعی شكست ناپذیری ، در لبنان در جنگی نابرابر ، از مشت گره شدهی مجاهدان مؤمن و دلاور ، شكست سخت و ذلتباری خورد ، و پس از آن در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه ، بار دیگر شمشیر كُند خود را آزمود و ناكام ماند .
اینها باید در تحلیل اوضاع كنونی منطقه مورد ملاحظهی جدّی قرار گیرد و درستی هر تصمیمی كه گرفته میشود با آن سنجیده شود .
پس این ، قضاوت دقیقی است كه مسألهی فلسطین ، امروز اهمیت و فوریت مضاعف یافته است و ملت فلسطین حق دارد كه در اوضاع كنونی منطقه ، انتظار بیشتری از كشورهای مسلمان داشته باشد .
نگاهی به گذشته و حال بیندازیم و برای آینده ، نقشهی راهی ترسیم كنیم . من رؤس مطالبی را در میان میگذارم .
بیش از ٦ دهه از فاجعهی غصب فلسطین میگذرد . عوامل اصلی این فاجعهی خونین ، همه شناخته شدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنها است كه سیاست و سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای مستكبر غربی و شرقی در خدمت این ظلم بزرگ به كار افتاد. ملت بی پناه فلسطین در زیر چنگال بیرحم اشغالگران ، قتل عام و از خانه و كاشانهی خود رانده شد . تا امروز هنوز یك صدم فاجعهی انسانی و مدنیئی كه به دست مدعیان تمدن و اخلاق ، در آن روزگار اتفاق افتاد به تصویر كشیده نشده و بهرهئی از هنرهای رسانهئی و تصویری نیافته است . اربابان عمدهی هنرهای تصویری و سینما و تلویزیون و مافیاهای فیلمسازی غربی این را نخواسته و اجازهی آن را ندادهاند . یك ملت در سكوت ، قتل عام و آواره و بیخانمان شد .
مقاومتهائی در آغاز كار پدید آمد كه با شدت و قساوت سركوب شد . از بیرون مرزهای فلسطین و عمدتاً از مصر ، مردانی با انگیزهی اسلامی تلاشهائی كردند كه از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیری در صحنه بگذارد .
پس از آن نوبت به جنگهای رسمی و كلاسیك میان چند كشور عرب با ارتش صهیونیست رسید . مصر و سوریه و اردن نیروهای نظامی خود را وارد صحنه كردند ولی كمك بیدریغ و انبوه و روز افزون نظامی و تداركاتی و مالی از سوی امریكا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب ، ارتشهای عربی را ناكام كرد . آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین كمك كنند ، كه بخشهای مهمی از سرزمینهای خود را هم در این جنگها از دست دادند .
با آشكار شدن ناتوانی دولتهای عرب همسایه با فلسطین ، به تدریج هستههای مقاومت سازمان یافته در غالب گروههای مسلح فلسطینی شكل گرفت و پس از چندی از گرد آمدن آنها « سازمان آزادی بخش فلسطین » تشكیل یافت . این برق امیدی بود كه خوش درخشید ولی طولی نكشید كه خاموش شد . این ناكامی را میتوان به علل متعددی منسوب كرد ولی علت اساسی ، دوری آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامی آنان بود . ایدئولوژی چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستی آن چیزی نبود كه مسألهی پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت . آنچه میتوانست ملتی را به میدان مقاومت وارد كند و نیروئی شكست ناپذیر از آنان فراهم آورد ، اسلام و جهاد و شهادت بود . آنها این را به درستی درك نكردند . من در ماههای اول انقلاب كبیر اسلامی كه سران سازمان آزادی بخش روحیهی تازهئی یافته و به تهران مكرراً آمد و شد میكردند ، از یكی از اركان آن سازمان پرسیدم : چرا پرچم اسلام را در مبارزهی به حق خود بلند نمیكنید . پاسخ او این بود كه در میان ما بعضی هم مسیحیاند . این شخص بعدها در یك كشور عربی به دست صهیونیستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهی قرار گرفته باشد ولی این استدلال او ناقص و نارسا بود . به گمان من یك مبارز مسیحی مؤمن در كنار یك جمع مجاهد فداكاری كه خالصانه با ایمان به خدا و قیامت و با امید به كمك الهی میجنگد و از حمایت مادی و معنوی مردمش برخوردار است ، انگیزهی بیشتری برای مبارزه مییابد تا در كنار گروه بی ایمان و متكی به احساسات نا پایدار و دور از پشتیبانی وفادارانهی مردمی .
نبود ایمان راسخ دینی و انقطاع از مردم ، به تدریج آنان را خنثی و بیتأثیر كرد. البته در میان آنان مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند ولی مجموعه و سازمان به راه دیگری رفت . انحراف آنان به مسألهی فلسطین ضربه زد و هنوز هم میزند . آنها هم مانند برخی دولتهای خائن عربی به آرمان مقاومت كه تنها راه نجات فلسطین بوده و هست ، پشت كردند ، و البته نه فقط به فلسطین ، كه به خود هم ضربهی سختی وارد كردند . بقول شاعر مسیحی عرب :
لئن اضعتم فلسطیناً فعیشكم طول الحیاة مضاضات و آلامٌ
سی و دو سال از عمر نكبت بدین ترتیب سپری شد .. ولی ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگرداند . پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ١٩٧٩ (١٣٥٧ هجری شمسی) اوضاع این منطقه را زیر و رو كرد و صفحهی جدیدی را گشود. در میان تأثیرات شگرف جهانیِ این انقلاب و ضربههای شدید و عمیقی كه بر سیاستهای استكباری وارد ساخت ، از همه سریعتر و آشكارتر ، ضربه به دولت صهیونیست بود . اظهارات سران آن رژیم در آن روزها خواندنی و حاكی از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنها است . در اولین هفتههای پیروزی ، سفارت دولت جعلی اسرائیل در تهران تعطیل و كاركنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگی سازمان آزادی بخش فلسطین داده شد كه تا امروز هم در آنجا مستقرند . امام بزرگوار ما اعلام كردند كه یكی از هدفهای این انقلاب آزادی سرزمین فلسطین و قطع غدهی سرطانی اسرائیل است . امواج پرقدرت این انقلاب كه آن روز همهی دنیا را فراگرفت ، هر جا رفت با این پیام رفت كه : فلسطین باید آزاد شود . گرفتاریهای پیاپی و بزرگی كه دشمنان انقلاب بر نظام جمهوری اسلامی ایران تحمیل كردند كه یك قلم آن جنگ ٨ سالهی رژیم صدام حسین به تحریك آمریكا و انگلیس و پشتیبانی رژیمهای مرتجع عرب بود ، نیز نتوانست انگیزهی دفاع از فلسطین را از جمهوری اسلامی بگیرد .
بدین گونه خون تازهای در رگهای فلسطین دمیده شد . گروههای مجاهد فلسطینی مسلمان سر برآوردند . مقاومت لبنان جبههی نیرومند و تازهئی در برابر دشمن و حامیانش گشود . فلسطین به جای تكیه به دولتهای عربی و بدون دست دراز كردن به سوی مجامع جهانی از قبیل سازمان ملل ـ كه شریك جرم دولتهای استكباری بودند ـ به خود ، به جوانان خود ، به ایمان عمیق اسلامی خود و به مردان و زنان فداكار خود تكیه كرد .
این كلید همهی فتوحات و موفقیتها است.
در سه دههی گذشته این روند روز به روز پیشرفت و افزایش داشته است . شكست ذلتبار رژیم صهیونیستی در لبنان در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥ هجری شمسی) ، ناكامی فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال ٢٠٠٨ (١٣٨٧ هجری شمسی) ، فرار از جنوب لبنان و عقب نشینی از غزه ، تشكیل دولت مقاومت در غزه و در یك جمله تبدیل ملت فلسطین از مجموعهئی از انسانهای درمانده و نا امید ، به ملت امیدوار و مقاوم و دارای اعتماد به نفس ، مشخصههای بارز سی سال اخیر است .
این تصویر كلی و اجمالی آنگاه كامل خواهد شد كه تحّركات سازشكارانه و خیانتباری كه هدف از آن ، خاموش كردن مقاومت و اعتراف گیری از گروههای فلسطینی و دولتهای عرب به مشروعیت اسرائیل بود ، نیز به درستی دیده شود .
این تحركات كه آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین كمپ دیوید اتفاق افتاد ، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفاء كند . در قرارداد كمپ دیوید برای نخستین بار یك دولت عرب ، رسماً به صهیونیستی بودن سرزمین اسلامی فلسطین اعتراف كرد و پای نوشتهئی كه در آن « اسرائیل ، خانهی ملی یهودیان » شناخته شده است ، امضای خود را گذاشت .
از آن پس تا قرارداد اسلو در سال ١٩٩٣ (١٣٧٢ هجری شمسی) و پس از آن در طرحهای تكمیلی كه با میدان داری آمریكا و همراهی كشورهای استعمارگر اروپائی، پی در پی بر دوش گروههای سازشكار و بیهمتی از فلسطینیان گذاشته شد ، همهی سعی دشمن بر آن بود كه با وعدههای پوچ و فریب آمیز ، ملت و گروههای فلسطینی را از گزینهی مقاومت ، منصرف كند و به بازی ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازد . بیاعتباری همهی این معاهدات بسیار زود آشكار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند كه به آنچه نوشته شده است به چشم ورق پارههای بیارزشی مینگرند . هدف از این طرحها ، پدید آوردن دو دلی در فلسطینیان و به طمع انداختن افراد بیایمان و دنیا طلبِ آنان و زمینگیر نمودن حركت مقاومت اسلامی بوده است و بس.
پادزهر همهی این بازیهای خیانت آمیز تاكنون ، روحیهی مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بوده است . آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همانطور كه خداوند وعده داده است كه : وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ ، إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ، از كمك و نصرت الهی برخوردار شدند . ایستادگی غزه با وجود محاصرهی كامل ، نصرت الهی بود ؛ سقوط رژیم خائن و فاسد حسنی مبارك، نصرت الهی بود ؛ پدید آمدن موج پر قدرت بیداری اسلامی در منطقه ، نصرت الهی است ؛ برافتادن پردهی نفاق و تزویر از چهرهی آمریكا و انگلیس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهای منطقه از آنان ، نصرت الهی است ؛ گرفتاریهای پی در پی و بیشمار رژیم صهیونیست ، از مشكلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلیاش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتی دانشگاههای اروپائی از آن ، همه و همه مظاهر نصرت الهی است .
امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزویتر ، و حامی اصلیاش آمریكا از همیشه گرفتارتر و سردرگُمتر است .
اكنون صفحهی كلّی و اجمالی فلسطین در شصت و چند سال گذشته ، پیش روی ما است . آینده را باید با نگاه به آن و درسگیری از آن تنظیم كرد .
دو نكته را پیشاپیش باید روشن كرد :
اول : اینكه مدّعای ما آزادی فلسطین است ، نه آزادی بخشی از فلسطین . هر طرحی كه بخواهد فلسطین را تقسیم كند ، یكسره مردود است . طرح دو دولت كه لباس حق به جانبِ « پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل » را بر آن پوشاندهاند ، چیزی جز تن دادن به خواستهی صهیونیستها یعنی « پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین » نیست . این به معنی پایمال كردن حق ملت فلسطین ، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی ، و حتی تهدید حق فلسطینیان ساكن سرزمینهای ١٩٤٨ است . به معنای باقی ماندن غدهی سرطانی و تهدید دائمی پیكرهی امت اسلامی ، مخصوصاً ملتهای منطقه است . به معنای تكرار رنجهای دهها ساله و پایمال كردن خون شهدا است .
هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل : « همهی فلسطین برای همهی مردم فلسطین » باشد . فلسطین ، فلسطینِ « از نهر تا بحر » است ، نه حتی یك وجب كمتر . البته این نكته نباید نادیده بماند كه ملت فلسطین همانطور كه در غزه عمل كردهاند ، هر بخش از خاك فلسطین را كه بتوانند آزاد كنند ، به وسیلهی دولت برگزیدهی خود ، ادارهی امور آن را برعهده خواهند گرفت ولی هرگز هدف نهائی را از یاد نخواهند برد .
نكتهی دوم : آن است كه برای دستیابی به این هدف والا ، كار لازم است نه حرف ؛ جدی بودن لازم است نه كارهای نمایشی ؛ صبر و تدبیر لازم است نه رفتارهای بیصبرانه و دچار تلوّن . باید به افقهای دور نگریست و قدم به قدم با عزم و توكّل و امید به پیش رفت . دولتها و ملتهای مسلمان ، گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان و دیگر كشورها ، هر یك میتوانند نقش و سهم خود از این مجاهدتِ همگانی را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر كنند .
طرح جمهوری اسلامی برای حلّ قضیهی فلسطین و التیام این زخم كهنه ، طرحی روشن ، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شدهی افكار عمومی جهانی است كه قبلاً به تفصیل ارائه شده است . ما نه جنگ كلاسیك ارتشهای كشورهای اسلامی را پیشنهاد میكنیم ، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه البته حكمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی را . ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد میكنیم . ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزیند . همهی مردم اصلی فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـ نه مهاجران بیگانه ـ در هر جا هستند ؛ در داخل فلسطین ، در اردوگاهها و در هر نقطهی دیگر ، در یك همه پرسی عمومی و منضبط ، شركت كنند و نظام آیندهی فلسطین را تعیین كنند . آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار ، تكلیف مهاجران غیر فلسطینی را كه در سالیان گذشته به این كشور كوچ كردهاند ، معین خواهد كرد . این یك طرح عادلانه و منطقی است كه افكار عمومی جهانی آن را به درستی درك میكند و میتواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود . البته انتظار نداریم كه صهیونیستهای غاصب به آسانی به آن تن در دهند ، و اینجا است كه نقش دولتها و ملتها و سازمانهای مقاومت شكل میگیرد و معنی مییابد . مهمترین ركن حمایت از ملت فلسطین ، قطع پشتیبانی از دشمن غاصب است ، و این وظیفهی بزرگ دولتهای اسلامی است. اكنون پس از به میدان آمدن ملتها و شعارهای قدرتمندانهی آنان بر ضد رژیم صهیونیست ، دولتهای مسلمان با چه منطقی روابط خود با رژیم غاصب را ادامه میدهند ؟ سند صداقت دولتهای مسلمان در جانبداریشان از ملت فلسطین ، قطع روابط آشكار و پنهان سیاسی و اقتصادی با آن رژیم است . دولتهائی كه میزبان سفارتخانهها یا دفاتر اقتصادی صهیونیستهایند نمیتوانند مدّعی دفاع از فلسطین باشند و هیچ شعار ضد صهیونیستی از سوی آنان ، جدی و واقعی تلقی نخواهد شد.
سازمانهای مقاومت اسلامی كه بار سنگین جهاد را در سالهای گذشته بر دوش داشتهاند ، امروز نیز با همان تكلیف بزرگ روبرویند . مقاومت سازمان یافتهی آنان ، بازوی فعالی است كه میتواند ملت فلسطین را به سوی این هدف نهائی به پیش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوی مردمی كه خانه و كشورشان اشغال شده ، در همهی میثاقهای بینالمللی ، به رسمیت شناخته شده و مورد تحسین و تجلیل قرار گرفته است . تهمت تروریزم از سوی شبكهی سیاسی و رسانهئی وابسته به صهیونیزم ، سخن پوچ و بیارزشی است . تروریست آشكار ، رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنهایند ؛ و مقاومت فلسطینی ، حركتی ضّد تروریستهای جراّر و حركتی انسانی و مقدس است .
در این میان ، كشورهای غربی نیز شایسته است صحنه را با نگاهی واقع بینانه بنگرند . غرب امروز بر سر دو راهی است . یا باید دست از زورگوئی طولانی مدت خود بردارد و حق ملت فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشهی صهیونیستهای زورگو و ضّد بشر پیروی نكند ، و یا در انتظار ضربههای سختتر در آیندهی نه چندان دور باشد . این ضربههای فلج كننده فقط سقوط پی در پی حكومتهای گوش به فرمان آنان در منطقهی اسلامی نیست ، بلكه آن روزی كه ملتهای اروپا و آمریكا دریابند كه بیشترین گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطهی اختاپوسی صهیونیزم بینالملل بر دولتهای آنهاست ، و دولت مردان آنان به خاطر منافع شخصی و حزبی خود ، مطیع و تسلیم در برابر زورگوئیهای كمپانیداران زالو صفت صهیونیست در آمریكا و اروپایند ، آنچنان جهنّمی برای آنان به وجود خواهند آورد كه هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست .
رئیس جمهور آمریكا میگوید كه امنیت اسرائیل خط قرمز اوست . این خط قرمز را چه عاملی ترسیم كرده است ؟ منافع ملت آمریكا یا نیاز شخص اوباما به پول و پشتیبانی كمپانیهای صهیونیستی برای به دست آوردن كرسی دومین دورهی ریاست جمهوری ؟ تا كی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید ؟ آن روزی كه ملت آمریكا به درستی دریابد كه شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت ، تن به ذلت و تبعیت و خاكساری در برابر زر سالاران صهیونیست دادهاید و مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان كردهاید با شما چه خواهد كرد؟
حضار گرامی و برادران و خواهران عزیز بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملتهای به پا خواستهی مسلمان شكسته خواهد شد . آنچه رژیم صهیونیست را تهدید میكند ، موشكهای ایران یا گروههای مقاومت نیست تا در برابر آن سپر موشكی در اینجا و آنجا به پا كنند ؛ تهدید حقیقی و بدون علاج ، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانی در كشورهای اسلامی است كه دیگر نمیخواهند آمریكا و اروپا و عوامل دست نشاندهشان بر آنان حكومت و تحكم و آنان را تحقیر كنند. البته آن موشكها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز كند وظیفهی خود را انجام خواهند داد .
فاصبر ان وعد الله حق ولا یستخفنّك الذین لا یوقنون .
والسلام علیكم و رحمة الله