بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
برادران و خواهران عزيز، استادان محترم و اعضاى هيئتهاى علمى دانشگاهها، خيلى خوش آمديد.
مقصود اصلى از اين جلسه - كه چند سالى است هر سال ما اين را داريم - دو چيز است؛ اگر چه مقاصد ديگرى هم ممكن است در كنار اين دو چيز بر اين محفل دوستانه و صميمى مترتّب بشود. اول از آن دو چيز، اعلام احترام به مقام استاد و مقام علمى شخصيتهاى علمى كشور است. ما خواستيم با اين نشست، با اين فرصت نسبتاً وسيع چند ساعته اى كه هر سال اينجا گذاشته ميشود و ميدانى كه اساتيد محترم پيدا ميكنند تا نظرات خودشان را در يك تريبون عمومى و سراسرى - كه پخش خواهد شد - بيان كنند، تكريم خودمان را نسبت به اساتيد محترم اعلام بكنيم و نشان دهيم. و اين به نظر ما، يك هدف مهمى است. اگر ما از عالِم تكريم كرديم، علم تكريم خواهد شد و اگر علم تكريم شد، رشد و رواج و گسترش خواهد يافت؛ و ما براى آينده ى كشورمان، به اين احتياج داريم.
هدف دوم اين است كه در يك جلسه ى دوستانه و صميمى، دور از رسميتهاى سمينارى و تقيّداتى كه معمولاً وجود دارد، جمعى از زبدگان و فرزانگان و مطّلعان امور دانشگاه و علم كشور، عمده ترين مسائل دانشگاهها را اينجا مطرح كنند؛ البته مسائل مربوط به جنبه هاى علمى دانشگاه و آن چيزهايى كه به اساتيد، بيشتر مرتبط مى شود، تا فضاى اين جلسه و فضاى ذهن مسئولان علمى كشور و به تبع آن، فضاى عمومى كشور با مهمترين مسائل دانشگاهها و نيازهاى آنها و آينده نگريهايى كه در اين زمينه ميشود كرد، آشنا بشود. ما هر سال كه اين جلسه را داشته ايم، من خودم شخصاً از بيانات دوستانى كه اينجا صحبت كردند، بهره مند شدم و استفاده كردم؛ نكات خوبى براى من روشن شده و به دنبال آن، اقدامات مناسبى و خوبى هم صورت گرفته است. هيچ شك نكنيد كه ما در اين ده، دوازده سال اخير، يك حركت نوِى را در زمينه ى پيشرفت علم، رشد علم، رشد تحقيق و تنوّع و نوآوريهاى گوناگون آن، داريم در كشورمان تجربه ميكنيم؛ اگرچه از اول انقلاب اين حركت آغاز شده، اما در اين سالهاى اخير، رشد بيشتر و بهترى داشته است؛ لكن اينها هنوز گامهاى بسيار اوّلى و ابتدايى است. لذا ما همچنان به نظرات، پيشنهادها و نكته بينى هاى شما براى پيشرفت علم در كشور نياز داريم. در اين جلسه، بخشى از اين نياز ان شاءاللَّه برآورده خواهد شد.
حالا من آماده هستم. هدف، اظهارات من نيست؛ من در اين جلسه مايلم بيشتر شنونده باشم. حالا اگر وقتى در آخر باقى ماند، چند جمله اى هم عرض خواهم كرد؛ اما عمده ترجيح ميدهم كه من در اين جلسه بشنوم.
* * *
مطالبى كه شنيديم به نظر من مطالب مفيد و متنوّعى بود؛ ممكن است بعضى از دوستان، بخشى از اين مطالب را تصديق نكنند، لكن طرح اين موضوعات در اين جلسه يقيناً مفيد بود؛ ذهن ما و ذهن مسئولان و دست اندركاران را باز ميكند و بيش از پيش به جوانب و آفاق مختلف در زمينه ى مسائل دانشگاهى متوجه ميكند. آنچه كه من در اين مجال كوتاه عرض ميكنم، دو، سه مطلب و نكته ى كوتاه است:
يكى اين است كه ما وقتى ميخواهيم درباره ى نيازهاى كنونى جامعه ى دانشگاهى و محيط دانشگاهى و علم حرف بزنيم، از دو ديدگاه، با دو زبان ميتوانيم حرف بزنيم؛ يك زبان، زبان تشويق كننده و به حركت درآورنده، و يك زبان، زبان مأيوس كننده و دلسرد كننده است. من خواهشم اين است كه اساتيد محترم، مسئولان محترم در همه جا - سر كلاس، در مجامع علمى و در بيان گزارشها - آن زبان اول را به كار بگيرند، نه زبان دوم را. ما سرعت پيشرفتمان در اين چند سال اخير - طبق آمارهايى كه بنده در اختيار دارم و به من ارائه داده اند - در دنيا، درجه ى اول است. من اخيراً مراجعه نكرده ام؛ اما اين آمار را حدود يك ماه و نيم پيش ديده ام؛ آمار حساب شده اى است و دقيق و درست است. سرعت پيشرفت علمى كشور ما در سطح دنيا در درجه ى اول است، نه در سطح منطقه. لكن آنى كه بالفعل دست ما را گرفته و آن نقطه اى كه بالفعل در آن قرار داريم، چندان راضى كننده نيست. اين هر دو واقعيت، بايد در كنار هم ديده بشود. هر دو درست است؛ هم اينكه ما الان كمبودهاى زيادى داريم، جايگاهى كه ايستاده ايم، جايگاهى نيست كه ما را به عنوان يك عنصر ايرانى و مسلمان، و داراى نگاههاى بلند به افقهاى دور راضى بكند و هم اينكه در عين حال حركتى كه ما كرده ايم، اين حركت، حركت بسيار خوب و پُرشتابى بوده است؛ اين شتاب را بايد نگذاريم كم بشود. البته بايد بيشترش هم بكنيم.
من حدود يك سال و نيم پيش در يك مجمع علمى - شبيه همين مجموعه ى شما، كه جوانها و دانشجوها و زبده ها و اينها بودند - گفتم من انتظارم اين است كه ما پنجاه سال ديگر (نمى گويم ده سال، پانزده سال ديگر) در دنيا و در سطح عالم، حرف اول علمى را بزنيم؛ يعنى مرزهاى علم را ما تعيين كنيم. كار به جايى برسد كه زبان ما - كه زبان فارسى است - در دنيا زبان علم بشود. اين، آن افقى است كه جلوِ چشم من است. براى اينكه به اين نقطه برسيم، اولاً بايد باور كنيم كه اين ميشود. اگر شما كه استاديد، آن آقا كه دانشجوست و آن شخص سومى كه مدير و در رأس تشكيلات است، باور نداشته باشد كه اين كار عملى است، بدانيد قطعاً نخواهيم رسيد. بايد باور كنيم.
من حرفم اين است: من ميگويم زمينه هاى اين باور موجود است. اولاً استعداد ما ايرانيها در زمينه هاى علمى، در دنيا اثبات شده است؛ از طرق مختلف، اين معنا تحقيق و بررسى شده است و از نظر من، قطعى است. در پيشرفته ترين دانشگاههاى دنيا، عنصر ايرانى از متوسط استعدادهايى كه در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ يعنى متوسط استعدادِ ايرانى از متوسط استعداد جهانى، سطحش بالاتر است. هم زمينه هاى طبيعى كشور، اين را نشان ميدهد. ما در جاى خوبى از دنيا قرار داريم، از جمعيت خوبى برخورداريم، با سطح جغرافيايى خوبى قرار داريم و با اين نسبتى كه ما از لحاظ جمعيت و سطح ارضىِ جغرافيايى نسبت به كل بشريت و كل عالم داريم، امكاناتمان بالاست و كشور فقيرى نيستيم. من يك وقتى آمار اينها را در همين سخنرانيهاى عمومى گفته ام و پخش شده، نميخواهم تكرار كنم. ما تقريباً يك صدمِ جمعيت دنيا را داريم و يك صدمِ وسعت ارضىِ كره ى زمين را هم داريم؛ آن وقت ذخاير ما در زمينه هاى مهمترين عناصر تشكيل دهنده و پيش برنده ى تمدن كنونى دنيا - يعنى فولاد، مس و چند عنصر ديگر - بيش از يك درصد است؛ سه درصد، چهار درصد، پنج درصد؛ به نفت يا گاز كه ميرسيم، ناگهان رشد جهشى اى هم مشاهده ميكنيم. استعداد انسانى هست، استعداد طبيعى هست و تجربه ى كاركرد هم هست. ما نگاه ميكنيم هر جايى كه تلاش كرديم، زحمت كشيديم و يك توجهى نشان داديم، پيش رفتيم. خوب، حالا آقاى دكتر مرندى رنجها و دردها و غصه ها و نگرانيهاى سه، چهار سال اولِ انقلاب در زمينه ى كمبود پزشك، كمبود استاد دانشگاه و كمبود فضاى آموزشى دانشگاه و آموزش و پرورش را بيان كردند؛ يك داستانى است، كه آن روزها از مشاهده ى اين كمبودها، چه بر ماها ميگذشت! براى جراحى قلب، هفت، هشت سال در اين كشور وقت داده ميشد. يك نفر ميخواست مثلاً برود قلبش را عمل جراحى كند، دريچه اش را عوض كند، يا عمل پيوند رگ و غيره انجام دهد، بايستى هشت سال منتظر ميماند! اين مال بيست سال پيش است. خيليها هم ميمردند. ما امروز وقتى به آن گذشته نگاه ميكنيم، مى بينيم حركت كشور در اين زمينه ها، يك حركت غير قابل تصورى است؛ حركت، خيلى خوب بوده. كار كرديم، نتيجه اش را هم داريم مشاهده ميكنيم. همين رويان(1) - كه آقاى دكتر گُورانى گزارش دادند - و اين ماجراى سلولهاى بنيادى كه اينها با امكانات كم توانستند به آن دست پيدا كنند و پيشرفتى كه در اين زمينه كرده اند و در اين سمينارى كه دو سال قبل در اينجا تشكيل شد و دانشمندان دنيا، آمدند و با آنها مصاحبه شد و گواهى و اظهار شگفتى كردند؛ اينها يك داستانهايى است كه واقعاً جا دارد به عنوان مايه هاى افتخار، جلوِ چشم ما باشد. ما شخصيتهايى از قبيل مرحوم دكتر كاظمى آشتيانى - كه حالا من مقيّدم از اين جوان پاكباخته ى مؤمنِ فاضلِ كارآمد، و مدير حقيقتاً انقلابى و مؤمن اسم بياورم - داريم و الان هم در كشور، فراوان هستند و در بخشهاى مختلف دارند كار ميكنند؛ و كارهاى خوبى هم انجام گرفته است. وضع دانشگاههاى ما امروز با بيست، بيست وپنج سال قبل قابل مقايسه نيست؛ پيشرفتهايمان خيلى خوب است.
البته من يك اشاره اى بكنم به آن آمارهايى كه گفتيم تحليل لازم دارد و آنچه كه آقاى دكتر ملك زاده گفتند. ببينيد اين معيارها و ملاكها، و عناصر نمره دار براى اينكه يك دانشگاهى نمره بياورد يا نياورد، همه اش عناصر علمى نيست؛ گاهى يك عناصرى است كه شما اصلاً قبولش نداريد؛ من نميخواهم حالا تصريح كنم. بنده اين عناصر تشكيل دهنده و نمره آور را براى اينكه يك دانشگاه در آمارهايى جهانى نمره بياورد، ديدم؛ بعضى از اينها را شما قبول نداريد. اگر زمان وزارت آقاى دكتر ملك زاده يا آقاى دكتر مرندى يا آقاى دكتر فاضل يا ديگران بنا بود كه اين معيارها اقدام بشود، خودِ اين وزرا حاضر نبودند با فرهنگ اسلامى و ايرانى ما قبول كنند. يك مقداريش هم البته مسائل علمى است. شكى نيست كه ما در آغاز كاريم؛ من اول هم گفتم، قدمهاى اوليم. بايد اين قدمها را پى درپى برداريم، بايد پيش برويم و بايد باور كنيم كه «ميتوانيم». من حرفم اين است. شما با اين باور و با اين نگاهِ همراه با اذعان و قبول قابليتِ اين جوانهاى مؤمن ما و پيشرفتى كه كرده اند، كمبودها را يكى يكى بشمريد؛ هيچ اشكالى ندارد. اين ما را تشويق خواهد كرد به اين كه اين كمبودها را كم كنيم و روزبه روز پيش برويم. جوانى هم كه از شما اين را ميشنود، همچنين تشويق خواهد شد به اينكه پيش برود و شوق و اميد پيشرفت در دل او بيشتر خواهد شد؛ برخلاف اينكه ما نگاهمان، نگاه منفى باشد، نگاه مأيوس كننده باشد، كه اين را من قبول ندارم.
نكته ى دوم و به نظر من نكته ى اساسى؛ شما آقايان و خانمهايى كه اينجا تشريف داريد، گزيده و نمونه اى هستيد از اساتيد كشور. آنچه كه اساتيد ما براى پيشرفت علم، وجهه ى همت خودشان بايد قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمى» در همه ى بخشهاست؛ هم در بخشهاى علوم انسانى، هم در بخشهاى علوم تجربى، هم در بخشهاى نزديك به عمل و فناورى، و هم در بخشهاى علوم پايه. نظريه را دنبال كنند، توليد كنند، خلق كنند، ابداع كنند، نقد كنند؛ چشم بسته و تقليدى نبايد كار را دنبال كرد. مشكل ما در گذشته هميشه اين بوده كه در زمينه هاى مختلف - در همه ى زمينه هاى علمى - چشم بسته و تقليدى نگاه كرديم كه ببينيم غربيها چه ميگويند. درست است كه غربيها حداقل دو قرن، دو قرن و نيم از ما در حركت علمى جلوتر بودند و به مناطق خيلى عجيب و باورنكردنى اى هم رسيدند؛ در اين ترديدى نيست. ما هم عقب مانديم؛ با همه ى افتخارات گذشته مان، به خاطر تنبليها و سوءسياستها؛ در اين ترديدى نيست. اما من قبلاً هم گفته ام، ما از شاگردى كردنِ پيش كسى كه بلد است، ننگمان نميآيد؛ ولى ميگوييم نبايد فكر كنيم كه ما هميشه بايد شاگرد بمانيم. معناى اين نگاه تقليدى، اين است: ما هميشه بايد شاگرد بمانيم. نوآورى لازم است. اعتماد به نفسِ شخصى و اعتماد به نفسِ ملى در اساتيد ما، يك ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و كار علمى بكند. به آن كار علمى اش تكيه بكند و افتخار كند. ثانياً، اعتماد به نفسِ ملى داشته باشد. به قابليت و تواناييهاى اين ملت اعتماد داشته باشد. اگر اين معنا در يك استاد وجود داشته باشد، اين سرريز خواهد شد در محيط درس، در كلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثير تربيتى خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پركارى؛ ما يك مقدارى از ناحيه ى كم كاريهايمان و تنبليهايمان - در بخشها و سطوح مختلف - ضربه خورديم. بايد كار كرد و از كار نبايد خسته شد. بنابراين نوآورى و ابتكار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و كارِ متراكم و انبوه، علاج كارِ پيشرفت علمى ماست. مخاطب اين هم اساتيد دانشگاهند.
نكته ى سوم اين است كه - اين شايد دنباله ى آن مطلب قبلى باشد - بنده از چند سال قبل از اين، مسئله ى توليد علم و نهضت علم و خطشكنى علمى را مطرح و درخواست كردم. امروز خوشبختانه اين به يك خواست عمومى در محيطهاى دانشجويى و علمى تبديل شده است. مى بينيم بارها از زبان دانشجوها و اساتيد تكرار ميشود. ما هم با پيشرفتهايى كه در زمينه هاى مختلف علمى و فناورى داشته ايم - كه خوب، خيلى هايش هم آشكار است و در تبليغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژى هسته اى و غيره؛ خيلى هايش هم نيامده؛ يعنى واقعاً كارهاى نيمه كاره اى است كه در جهت كاملتر شدن و كامل شدن هست، و ما در كشور زياد داريم - به اين چيزها افتخار ميكنيم. و همين طورى كه گفتم، نگاهمان نگاهِ اميدوارانه است و به عنوان اينكه «ما ميتوانيم».
اما يك نكته را بايد بگوييم: خطشكنى علمى و عبور از مرزهاى علم همچنان در كشور ما، جدى نشده است. ما ميخواهيم علما و دانشمندان ما، راههاى ميانبر را پيدا كنند؛ راههاى كشف نشده را از اين بينهايت مسيرهايى كه در عالم طبيعت وجود دارد و بشر بايد يكى پس از ديگرى كشف بكند. ما ميخواهيم راههاى كشف نشده را كشف بكنيم. اينى كه ميتوانيم فلان ابزارِ فناورى را، فرض كنيد سانتريفيوژرا براى كار هسته اى، كه ديگران قبل از ما، سالها پيش، پيدا كردند و توليد كردند و استفاده و بهره بردارى كردند، خودمان بسازيم، البته كار بزرگى است كه بدون كمك ديگران توانسته ايم انجام بدهيم و نسلهاى جديد آن را توليد كنيم، در اين شكى نيست؛ اما اين يك كار بكر نيست؛ اين كار انجام شده و راه رفته اى است كه ديگران رفته اند و ما هم كه بنا بوده تا پنجاه سال ديگر، تا صد سال ديگر محروم بمانيم - بنا نبود اين فناورى و اين دانش به كشورى مثل كشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانسته اند با پيگيرى و تلاش خودشان به دست آورند و اين چيز باارزشى است؛ اما من ميگويم در زمينه ى علم و فناورى، آن كارى را كه ذهن بشر به آن دست نيافته است، آن را وجهه ى همت قرار بدهيد و دنبال بكنيد؛ اين طورى است كه ما خط مقدم علم را شكسته ايم و يك قدم به جلو برداشته ايم. آن وقت ميتوانيم اين را ادعا بكنيم؛ و اين ممكن است. البته برداشتن قدمهاى جديد، مستلزم پيمودن راههاى رفته شده و طى شده ى به وسيله ى ديگران است؛ در اين شكى نيست. اما هيچ وقت نبايد ذهن را از كاوش و جستجو براى يافتن راههاى ميانبر محروم و ممنوع كرد. ما اين را در كشور لازم داريم.
يك نكته كه در بيانات بعضى از دوستان هم بود - بيان هم كردند و من هم اينجا يادداشت كرده بودم كه رويش تكيه بكنم - اين است كه ما بايد تحقيق را، كه حقاً و بدون شك بايد پژوهش و تحقيق مورد توجه و اهتمام بيشترى قرار بگيرد، در كشور اولاً با توجه به نيازهاى آن، هدفدار كنيم؛ يعنى ببينيم واقعاً كشور به چه احتياج دارد و پژوهشها را در جهت نيازهاى كشور قرار بدهيم، كه در خلال بيانات بعضى از دوستان هم روى آن تكيه شده بود و كاملاً هم درست است. و اين لازمه اش اين است كه ما بانك اطلاعات و مركزى داشته باشيم. همه بتوانند بدانند چه لازم است، چه انجام شده است و چه لازم است براى تكميل يك پژوهش، تا بتواند اين قطعات گوناگون در كنار هم جمع بشود. اين هم يك نكته ى ذيل همين نكته است - كه باز بعضى از دوستان تذكر دادند و من هم يادداشت كردم - كه ما بايد نظام اعطاى امتيازات علمى را در دانشگاه تطبيق كنيم با اين چيزها. والّا صرف اينكه مثلاً يك مقاله در يك مجله ى آى.اس.آى منتشر كرده يا چه تعداد مقاله منتشر كرده، كافى نيست؛ يعنى محقق و پژوهشگر ما نبايد براى كسب رتبه ى علمى به دنبال اين باشد كه مقاله اى را تهيه و توليد كند كه براى كشور هيچ فايده اى ندارد و هيچ خلأيى از خلأهاى پژوهشى كشور را پر نميكند. بله، آن كسى كه آن را در مجله چاپ ميكند، ممكن است برايش مفيد باشد يا براى كس ديگرى و جاى ديگرى مفيد باشد؛ اما براى كشور مفيد نيست. اين كار را مى كند صرفاً براى اينكه رتبه ى علمى به دست آورد. اين نظام بايد به هم بخورد؛ اين درست نيست. نظام اعطاى امتيازات علمى و آيين نامه هايى كه در اين زمينه هست، بايد تطبيق كند با همين مطلب كه كدام تحقيق منطبق است با نياز كشور، و كدام تحقيق، تكميل كننده ى يك زنجيره ى تحقيق و پژوهش است. ما گاهى در زمينه هايى يك زنجيره اى داريم؛ حلقه هاى وسطِ اين زنجيره مفقود است. تأمين اين حلقه ها خيلى اهميت خواهد داشت. پس هدفدار كردن تحقيق علمى با توجه به نيازهاى كشور و نيازهاى صنعت و بقيه ى بخشهاى حياتى كشور است.
يكى هم مسئله ى تربيت دينى دانشجويان است. امروز خوشبختانه در سطح دانشگاههاى كشور، ما اساتيد مؤمن، مخلص، داراى باورهاى عميق دينى و داراى حس اعتماد به نفس ملى، فراوان داريم. اينها تربيت شده هاى دوران انقلاب هستند كه خوشبختانه در سطح دانشگاه، در همه جا، با پايه هاى والاى علمى مشغول خدمت هستند؛ كه اين مايه ى خرسندى و افتخار است.
تربيت دينى دانشجويان، بايستى يكى از اهداف مجموعه ى اساتيد دانشگاهى كشور باشد. دانشجو را بايد هم متدين و هم داراى باورهاى ملى - همان اعتماد به نفس ملى كه عرض كرديم - بار آورد. خلاف اين را من گاهى از بعضى از دانشگاهها و بعضى از كلاسهاى درس ميشنوم. استادى ميآيد طورى درباره ى كشور حرف ميزند كه دانشجو از اينكه ايرانى است، بيزار ميشود. اين بى انصافى است؛ اين برخلاف مصلحت اين جوان و برخلاف مصلحت اين نسل عمل كردن است. بايد جوان را به هويت ملى و باورهاى ملى خودش پايبند كرد؛ طورى كه افتخار كند كه ايرانى است و افتخار هم دارد. واقعاً افتخار دارد ايرانى بودن؛ آن هم ايرانى كه امروز به خاطر مواضع سياسى اش و مواضع بين المللى اش در دنياى اسلام، عزيزترين است. اگر شما امروز در همه جاى دنياى اسلام برويد، نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران، عزيزترين ملت در چشم ملتها هستند؛ از شرق دنياى اسلام بگيريد تا غرب دنياى اسلام؛ از آسيا تا آفريقا؛ همه جا همين طور است. خوب، جوان ايرانى به اين موقعيتى كه دارد، علاوه ى بر مواريثِ فرهنگىِ تاريخى اش و افتخارات تاريخى اش، و علاوه بر استعدادهاى موجود كشور - انسانى و طبيعى - چرا دلخوش نباشد؟ چرا او را مأيوس كنيم؟ از اين چيزها گاهى مشاهده ميشود، كه البته برادران و خواهران عزيزى كه اينجا تشريف داريد و همچنين بقيه ى اساتيد، اين را جزوِ وظايف خودشان بدانند. احياء و رشد بخشيدنِ به هويت اسلامى و دينى و ايرانىِ جوانمان، يكى از مهمترين مسائل ماست و كمك فراوانى هم به پيشرفت كشور ميكند.
وقت تمام شد. از جلسه ى امروز بنده خيلى خرسندم. از دوستانى كه در بهره مندى ما از اين مجلس همكارى و كمك كردند، چه شما برادران و خواهرانى كه اينجا تشريف آورديد، چه كسانى كه صحبت كردند و چه دوستانى كه مديريت جلسه را بر عهده داشتند، من از همه شان صميمانه سپاسگزارم و اميدوارم كه خداوند بركات و رحمت خودش را در اين ماه - بالخصوص - و در همه ى ايام سال، ان شاءاللَّه بر شما برادران و خواهران عزيز و محيط علم و دانشگاه كشور نازل كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1) پژوهشكده ى رويان در سال 1370 به عنوان مركز جراحى محدود با هدف درمان، پژوهش و آموزش نابارورى افتتاح گرديد و در سال 1377 مجوز مركز تحقيقات علوم سلولى را از شوراى گسترش دانشگاههاى علوم پزشكى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى دريافت نمود. اين پژوهشكده، فعاليتهاى پژوهشى و آموزشى و نيز درمانى خود را در قالب شش گروه پژوهشى جنين شناسى، نابارورى مردان، نابارورى زنان، ژنتيك توليد مثل، اپيد ميولوژى و بهداشت نابارورى و نيز سلولهاى بنيادى (بنياخته ها) انجام داد.
برادران و خواهران عزيز، استادان محترم و اعضاى هيئتهاى علمى دانشگاهها، خيلى خوش آمديد.
مقصود اصلى از اين جلسه - كه چند سالى است هر سال ما اين را داريم - دو چيز است؛ اگر چه مقاصد ديگرى هم ممكن است در كنار اين دو چيز بر اين محفل دوستانه و صميمى مترتّب بشود. اول از آن دو چيز، اعلام احترام به مقام استاد و مقام علمى شخصيتهاى علمى كشور است. ما خواستيم با اين نشست، با اين فرصت نسبتاً وسيع چند ساعته اى كه هر سال اينجا گذاشته ميشود و ميدانى كه اساتيد محترم پيدا ميكنند تا نظرات خودشان را در يك تريبون عمومى و سراسرى - كه پخش خواهد شد - بيان كنند، تكريم خودمان را نسبت به اساتيد محترم اعلام بكنيم و نشان دهيم. و اين به نظر ما، يك هدف مهمى است. اگر ما از عالِم تكريم كرديم، علم تكريم خواهد شد و اگر علم تكريم شد، رشد و رواج و گسترش خواهد يافت؛ و ما براى آينده ى كشورمان، به اين احتياج داريم.
هدف دوم اين است كه در يك جلسه ى دوستانه و صميمى، دور از رسميتهاى سمينارى و تقيّداتى كه معمولاً وجود دارد، جمعى از زبدگان و فرزانگان و مطّلعان امور دانشگاه و علم كشور، عمده ترين مسائل دانشگاهها را اينجا مطرح كنند؛ البته مسائل مربوط به جنبه هاى علمى دانشگاه و آن چيزهايى كه به اساتيد، بيشتر مرتبط مى شود، تا فضاى اين جلسه و فضاى ذهن مسئولان علمى كشور و به تبع آن، فضاى عمومى كشور با مهمترين مسائل دانشگاهها و نيازهاى آنها و آينده نگريهايى كه در اين زمينه ميشود كرد، آشنا بشود. ما هر سال كه اين جلسه را داشته ايم، من خودم شخصاً از بيانات دوستانى كه اينجا صحبت كردند، بهره مند شدم و استفاده كردم؛ نكات خوبى براى من روشن شده و به دنبال آن، اقدامات مناسبى و خوبى هم صورت گرفته است. هيچ شك نكنيد كه ما در اين ده، دوازده سال اخير، يك حركت نوِى را در زمينه ى پيشرفت علم، رشد علم، رشد تحقيق و تنوّع و نوآوريهاى گوناگون آن، داريم در كشورمان تجربه ميكنيم؛ اگرچه از اول انقلاب اين حركت آغاز شده، اما در اين سالهاى اخير، رشد بيشتر و بهترى داشته است؛ لكن اينها هنوز گامهاى بسيار اوّلى و ابتدايى است. لذا ما همچنان به نظرات، پيشنهادها و نكته بينى هاى شما براى پيشرفت علم در كشور نياز داريم. در اين جلسه، بخشى از اين نياز ان شاءاللَّه برآورده خواهد شد.
حالا من آماده هستم. هدف، اظهارات من نيست؛ من در اين جلسه مايلم بيشتر شنونده باشم. حالا اگر وقتى در آخر باقى ماند، چند جمله اى هم عرض خواهم كرد؛ اما عمده ترجيح ميدهم كه من در اين جلسه بشنوم.
* * *
مطالبى كه شنيديم به نظر من مطالب مفيد و متنوّعى بود؛ ممكن است بعضى از دوستان، بخشى از اين مطالب را تصديق نكنند، لكن طرح اين موضوعات در اين جلسه يقيناً مفيد بود؛ ذهن ما و ذهن مسئولان و دست اندركاران را باز ميكند و بيش از پيش به جوانب و آفاق مختلف در زمينه ى مسائل دانشگاهى متوجه ميكند. آنچه كه من در اين مجال كوتاه عرض ميكنم، دو، سه مطلب و نكته ى كوتاه است:
يكى اين است كه ما وقتى ميخواهيم درباره ى نيازهاى كنونى جامعه ى دانشگاهى و محيط دانشگاهى و علم حرف بزنيم، از دو ديدگاه، با دو زبان ميتوانيم حرف بزنيم؛ يك زبان، زبان تشويق كننده و به حركت درآورنده، و يك زبان، زبان مأيوس كننده و دلسرد كننده است. من خواهشم اين است كه اساتيد محترم، مسئولان محترم در همه جا - سر كلاس، در مجامع علمى و در بيان گزارشها - آن زبان اول را به كار بگيرند، نه زبان دوم را. ما سرعت پيشرفتمان در اين چند سال اخير - طبق آمارهايى كه بنده در اختيار دارم و به من ارائه داده اند - در دنيا، درجه ى اول است. من اخيراً مراجعه نكرده ام؛ اما اين آمار را حدود يك ماه و نيم پيش ديده ام؛ آمار حساب شده اى است و دقيق و درست است. سرعت پيشرفت علمى كشور ما در سطح دنيا در درجه ى اول است، نه در سطح منطقه. لكن آنى كه بالفعل دست ما را گرفته و آن نقطه اى كه بالفعل در آن قرار داريم، چندان راضى كننده نيست. اين هر دو واقعيت، بايد در كنار هم ديده بشود. هر دو درست است؛ هم اينكه ما الان كمبودهاى زيادى داريم، جايگاهى كه ايستاده ايم، جايگاهى نيست كه ما را به عنوان يك عنصر ايرانى و مسلمان، و داراى نگاههاى بلند به افقهاى دور راضى بكند و هم اينكه در عين حال حركتى كه ما كرده ايم، اين حركت، حركت بسيار خوب و پُرشتابى بوده است؛ اين شتاب را بايد نگذاريم كم بشود. البته بايد بيشترش هم بكنيم.
من حدود يك سال و نيم پيش در يك مجمع علمى - شبيه همين مجموعه ى شما، كه جوانها و دانشجوها و زبده ها و اينها بودند - گفتم من انتظارم اين است كه ما پنجاه سال ديگر (نمى گويم ده سال، پانزده سال ديگر) در دنيا و در سطح عالم، حرف اول علمى را بزنيم؛ يعنى مرزهاى علم را ما تعيين كنيم. كار به جايى برسد كه زبان ما - كه زبان فارسى است - در دنيا زبان علم بشود. اين، آن افقى است كه جلوِ چشم من است. براى اينكه به اين نقطه برسيم، اولاً بايد باور كنيم كه اين ميشود. اگر شما كه استاديد، آن آقا كه دانشجوست و آن شخص سومى كه مدير و در رأس تشكيلات است، باور نداشته باشد كه اين كار عملى است، بدانيد قطعاً نخواهيم رسيد. بايد باور كنيم.
من حرفم اين است: من ميگويم زمينه هاى اين باور موجود است. اولاً استعداد ما ايرانيها در زمينه هاى علمى، در دنيا اثبات شده است؛ از طرق مختلف، اين معنا تحقيق و بررسى شده است و از نظر من، قطعى است. در پيشرفته ترين دانشگاههاى دنيا، عنصر ايرانى از متوسط استعدادهايى كه در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ يعنى متوسط استعدادِ ايرانى از متوسط استعداد جهانى، سطحش بالاتر است. هم زمينه هاى طبيعى كشور، اين را نشان ميدهد. ما در جاى خوبى از دنيا قرار داريم، از جمعيت خوبى برخورداريم، با سطح جغرافيايى خوبى قرار داريم و با اين نسبتى كه ما از لحاظ جمعيت و سطح ارضىِ جغرافيايى نسبت به كل بشريت و كل عالم داريم، امكاناتمان بالاست و كشور فقيرى نيستيم. من يك وقتى آمار اينها را در همين سخنرانيهاى عمومى گفته ام و پخش شده، نميخواهم تكرار كنم. ما تقريباً يك صدمِ جمعيت دنيا را داريم و يك صدمِ وسعت ارضىِ كره ى زمين را هم داريم؛ آن وقت ذخاير ما در زمينه هاى مهمترين عناصر تشكيل دهنده و پيش برنده ى تمدن كنونى دنيا - يعنى فولاد، مس و چند عنصر ديگر - بيش از يك درصد است؛ سه درصد، چهار درصد، پنج درصد؛ به نفت يا گاز كه ميرسيم، ناگهان رشد جهشى اى هم مشاهده ميكنيم. استعداد انسانى هست، استعداد طبيعى هست و تجربه ى كاركرد هم هست. ما نگاه ميكنيم هر جايى كه تلاش كرديم، زحمت كشيديم و يك توجهى نشان داديم، پيش رفتيم. خوب، حالا آقاى دكتر مرندى رنجها و دردها و غصه ها و نگرانيهاى سه، چهار سال اولِ انقلاب در زمينه ى كمبود پزشك، كمبود استاد دانشگاه و كمبود فضاى آموزشى دانشگاه و آموزش و پرورش را بيان كردند؛ يك داستانى است، كه آن روزها از مشاهده ى اين كمبودها، چه بر ماها ميگذشت! براى جراحى قلب، هفت، هشت سال در اين كشور وقت داده ميشد. يك نفر ميخواست مثلاً برود قلبش را عمل جراحى كند، دريچه اش را عوض كند، يا عمل پيوند رگ و غيره انجام دهد، بايستى هشت سال منتظر ميماند! اين مال بيست سال پيش است. خيليها هم ميمردند. ما امروز وقتى به آن گذشته نگاه ميكنيم، مى بينيم حركت كشور در اين زمينه ها، يك حركت غير قابل تصورى است؛ حركت، خيلى خوب بوده. كار كرديم، نتيجه اش را هم داريم مشاهده ميكنيم. همين رويان(1) - كه آقاى دكتر گُورانى گزارش دادند - و اين ماجراى سلولهاى بنيادى كه اينها با امكانات كم توانستند به آن دست پيدا كنند و پيشرفتى كه در اين زمينه كرده اند و در اين سمينارى كه دو سال قبل در اينجا تشكيل شد و دانشمندان دنيا، آمدند و با آنها مصاحبه شد و گواهى و اظهار شگفتى كردند؛ اينها يك داستانهايى است كه واقعاً جا دارد به عنوان مايه هاى افتخار، جلوِ چشم ما باشد. ما شخصيتهايى از قبيل مرحوم دكتر كاظمى آشتيانى - كه حالا من مقيّدم از اين جوان پاكباخته ى مؤمنِ فاضلِ كارآمد، و مدير حقيقتاً انقلابى و مؤمن اسم بياورم - داريم و الان هم در كشور، فراوان هستند و در بخشهاى مختلف دارند كار ميكنند؛ و كارهاى خوبى هم انجام گرفته است. وضع دانشگاههاى ما امروز با بيست، بيست وپنج سال قبل قابل مقايسه نيست؛ پيشرفتهايمان خيلى خوب است.
البته من يك اشاره اى بكنم به آن آمارهايى كه گفتيم تحليل لازم دارد و آنچه كه آقاى دكتر ملك زاده گفتند. ببينيد اين معيارها و ملاكها، و عناصر نمره دار براى اينكه يك دانشگاهى نمره بياورد يا نياورد، همه اش عناصر علمى نيست؛ گاهى يك عناصرى است كه شما اصلاً قبولش نداريد؛ من نميخواهم حالا تصريح كنم. بنده اين عناصر تشكيل دهنده و نمره آور را براى اينكه يك دانشگاه در آمارهايى جهانى نمره بياورد، ديدم؛ بعضى از اينها را شما قبول نداريد. اگر زمان وزارت آقاى دكتر ملك زاده يا آقاى دكتر مرندى يا آقاى دكتر فاضل يا ديگران بنا بود كه اين معيارها اقدام بشود، خودِ اين وزرا حاضر نبودند با فرهنگ اسلامى و ايرانى ما قبول كنند. يك مقداريش هم البته مسائل علمى است. شكى نيست كه ما در آغاز كاريم؛ من اول هم گفتم، قدمهاى اوليم. بايد اين قدمها را پى درپى برداريم، بايد پيش برويم و بايد باور كنيم كه «ميتوانيم». من حرفم اين است. شما با اين باور و با اين نگاهِ همراه با اذعان و قبول قابليتِ اين جوانهاى مؤمن ما و پيشرفتى كه كرده اند، كمبودها را يكى يكى بشمريد؛ هيچ اشكالى ندارد. اين ما را تشويق خواهد كرد به اين كه اين كمبودها را كم كنيم و روزبه روز پيش برويم. جوانى هم كه از شما اين را ميشنود، همچنين تشويق خواهد شد به اينكه پيش برود و شوق و اميد پيشرفت در دل او بيشتر خواهد شد؛ برخلاف اينكه ما نگاهمان، نگاه منفى باشد، نگاه مأيوس كننده باشد، كه اين را من قبول ندارم.
نكته ى دوم و به نظر من نكته ى اساسى؛ شما آقايان و خانمهايى كه اينجا تشريف داريد، گزيده و نمونه اى هستيد از اساتيد كشور. آنچه كه اساتيد ما براى پيشرفت علم، وجهه ى همت خودشان بايد قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمى» در همه ى بخشهاست؛ هم در بخشهاى علوم انسانى، هم در بخشهاى علوم تجربى، هم در بخشهاى نزديك به عمل و فناورى، و هم در بخشهاى علوم پايه. نظريه را دنبال كنند، توليد كنند، خلق كنند، ابداع كنند، نقد كنند؛ چشم بسته و تقليدى نبايد كار را دنبال كرد. مشكل ما در گذشته هميشه اين بوده كه در زمينه هاى مختلف - در همه ى زمينه هاى علمى - چشم بسته و تقليدى نگاه كرديم كه ببينيم غربيها چه ميگويند. درست است كه غربيها حداقل دو قرن، دو قرن و نيم از ما در حركت علمى جلوتر بودند و به مناطق خيلى عجيب و باورنكردنى اى هم رسيدند؛ در اين ترديدى نيست. ما هم عقب مانديم؛ با همه ى افتخارات گذشته مان، به خاطر تنبليها و سوءسياستها؛ در اين ترديدى نيست. اما من قبلاً هم گفته ام، ما از شاگردى كردنِ پيش كسى كه بلد است، ننگمان نميآيد؛ ولى ميگوييم نبايد فكر كنيم كه ما هميشه بايد شاگرد بمانيم. معناى اين نگاه تقليدى، اين است: ما هميشه بايد شاگرد بمانيم. نوآورى لازم است. اعتماد به نفسِ شخصى و اعتماد به نفسِ ملى در اساتيد ما، يك ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و كار علمى بكند. به آن كار علمى اش تكيه بكند و افتخار كند. ثانياً، اعتماد به نفسِ ملى داشته باشد. به قابليت و تواناييهاى اين ملت اعتماد داشته باشد. اگر اين معنا در يك استاد وجود داشته باشد، اين سرريز خواهد شد در محيط درس، در كلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثير تربيتى خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پركارى؛ ما يك مقدارى از ناحيه ى كم كاريهايمان و تنبليهايمان - در بخشها و سطوح مختلف - ضربه خورديم. بايد كار كرد و از كار نبايد خسته شد. بنابراين نوآورى و ابتكار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و كارِ متراكم و انبوه، علاج كارِ پيشرفت علمى ماست. مخاطب اين هم اساتيد دانشگاهند.
نكته ى سوم اين است كه - اين شايد دنباله ى آن مطلب قبلى باشد - بنده از چند سال قبل از اين، مسئله ى توليد علم و نهضت علم و خطشكنى علمى را مطرح و درخواست كردم. امروز خوشبختانه اين به يك خواست عمومى در محيطهاى دانشجويى و علمى تبديل شده است. مى بينيم بارها از زبان دانشجوها و اساتيد تكرار ميشود. ما هم با پيشرفتهايى كه در زمينه هاى مختلف علمى و فناورى داشته ايم - كه خوب، خيلى هايش هم آشكار است و در تبليغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژى هسته اى و غيره؛ خيلى هايش هم نيامده؛ يعنى واقعاً كارهاى نيمه كاره اى است كه در جهت كاملتر شدن و كامل شدن هست، و ما در كشور زياد داريم - به اين چيزها افتخار ميكنيم. و همين طورى كه گفتم، نگاهمان نگاهِ اميدوارانه است و به عنوان اينكه «ما ميتوانيم».
اما يك نكته را بايد بگوييم: خطشكنى علمى و عبور از مرزهاى علم همچنان در كشور ما، جدى نشده است. ما ميخواهيم علما و دانشمندان ما، راههاى ميانبر را پيدا كنند؛ راههاى كشف نشده را از اين بينهايت مسيرهايى كه در عالم طبيعت وجود دارد و بشر بايد يكى پس از ديگرى كشف بكند. ما ميخواهيم راههاى كشف نشده را كشف بكنيم. اينى كه ميتوانيم فلان ابزارِ فناورى را، فرض كنيد سانتريفيوژرا براى كار هسته اى، كه ديگران قبل از ما، سالها پيش، پيدا كردند و توليد كردند و استفاده و بهره بردارى كردند، خودمان بسازيم، البته كار بزرگى است كه بدون كمك ديگران توانسته ايم انجام بدهيم و نسلهاى جديد آن را توليد كنيم، در اين شكى نيست؛ اما اين يك كار بكر نيست؛ اين كار انجام شده و راه رفته اى است كه ديگران رفته اند و ما هم كه بنا بوده تا پنجاه سال ديگر، تا صد سال ديگر محروم بمانيم - بنا نبود اين فناورى و اين دانش به كشورى مثل كشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانسته اند با پيگيرى و تلاش خودشان به دست آورند و اين چيز باارزشى است؛ اما من ميگويم در زمينه ى علم و فناورى، آن كارى را كه ذهن بشر به آن دست نيافته است، آن را وجهه ى همت قرار بدهيد و دنبال بكنيد؛ اين طورى است كه ما خط مقدم علم را شكسته ايم و يك قدم به جلو برداشته ايم. آن وقت ميتوانيم اين را ادعا بكنيم؛ و اين ممكن است. البته برداشتن قدمهاى جديد، مستلزم پيمودن راههاى رفته شده و طى شده ى به وسيله ى ديگران است؛ در اين شكى نيست. اما هيچ وقت نبايد ذهن را از كاوش و جستجو براى يافتن راههاى ميانبر محروم و ممنوع كرد. ما اين را در كشور لازم داريم.
يك نكته كه در بيانات بعضى از دوستان هم بود - بيان هم كردند و من هم اينجا يادداشت كرده بودم كه رويش تكيه بكنم - اين است كه ما بايد تحقيق را، كه حقاً و بدون شك بايد پژوهش و تحقيق مورد توجه و اهتمام بيشترى قرار بگيرد، در كشور اولاً با توجه به نيازهاى آن، هدفدار كنيم؛ يعنى ببينيم واقعاً كشور به چه احتياج دارد و پژوهشها را در جهت نيازهاى كشور قرار بدهيم، كه در خلال بيانات بعضى از دوستان هم روى آن تكيه شده بود و كاملاً هم درست است. و اين لازمه اش اين است كه ما بانك اطلاعات و مركزى داشته باشيم. همه بتوانند بدانند چه لازم است، چه انجام شده است و چه لازم است براى تكميل يك پژوهش، تا بتواند اين قطعات گوناگون در كنار هم جمع بشود. اين هم يك نكته ى ذيل همين نكته است - كه باز بعضى از دوستان تذكر دادند و من هم يادداشت كردم - كه ما بايد نظام اعطاى امتيازات علمى را در دانشگاه تطبيق كنيم با اين چيزها. والّا صرف اينكه مثلاً يك مقاله در يك مجله ى آى.اس.آى منتشر كرده يا چه تعداد مقاله منتشر كرده، كافى نيست؛ يعنى محقق و پژوهشگر ما نبايد براى كسب رتبه ى علمى به دنبال اين باشد كه مقاله اى را تهيه و توليد كند كه براى كشور هيچ فايده اى ندارد و هيچ خلأيى از خلأهاى پژوهشى كشور را پر نميكند. بله، آن كسى كه آن را در مجله چاپ ميكند، ممكن است برايش مفيد باشد يا براى كس ديگرى و جاى ديگرى مفيد باشد؛ اما براى كشور مفيد نيست. اين كار را مى كند صرفاً براى اينكه رتبه ى علمى به دست آورد. اين نظام بايد به هم بخورد؛ اين درست نيست. نظام اعطاى امتيازات علمى و آيين نامه هايى كه در اين زمينه هست، بايد تطبيق كند با همين مطلب كه كدام تحقيق منطبق است با نياز كشور، و كدام تحقيق، تكميل كننده ى يك زنجيره ى تحقيق و پژوهش است. ما گاهى در زمينه هايى يك زنجيره اى داريم؛ حلقه هاى وسطِ اين زنجيره مفقود است. تأمين اين حلقه ها خيلى اهميت خواهد داشت. پس هدفدار كردن تحقيق علمى با توجه به نيازهاى كشور و نيازهاى صنعت و بقيه ى بخشهاى حياتى كشور است.
يكى هم مسئله ى تربيت دينى دانشجويان است. امروز خوشبختانه در سطح دانشگاههاى كشور، ما اساتيد مؤمن، مخلص، داراى باورهاى عميق دينى و داراى حس اعتماد به نفس ملى، فراوان داريم. اينها تربيت شده هاى دوران انقلاب هستند كه خوشبختانه در سطح دانشگاه، در همه جا، با پايه هاى والاى علمى مشغول خدمت هستند؛ كه اين مايه ى خرسندى و افتخار است.
تربيت دينى دانشجويان، بايستى يكى از اهداف مجموعه ى اساتيد دانشگاهى كشور باشد. دانشجو را بايد هم متدين و هم داراى باورهاى ملى - همان اعتماد به نفس ملى كه عرض كرديم - بار آورد. خلاف اين را من گاهى از بعضى از دانشگاهها و بعضى از كلاسهاى درس ميشنوم. استادى ميآيد طورى درباره ى كشور حرف ميزند كه دانشجو از اينكه ايرانى است، بيزار ميشود. اين بى انصافى است؛ اين برخلاف مصلحت اين جوان و برخلاف مصلحت اين نسل عمل كردن است. بايد جوان را به هويت ملى و باورهاى ملى خودش پايبند كرد؛ طورى كه افتخار كند كه ايرانى است و افتخار هم دارد. واقعاً افتخار دارد ايرانى بودن؛ آن هم ايرانى كه امروز به خاطر مواضع سياسى اش و مواضع بين المللى اش در دنياى اسلام، عزيزترين است. اگر شما امروز در همه جاى دنياى اسلام برويد، نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران، عزيزترين ملت در چشم ملتها هستند؛ از شرق دنياى اسلام بگيريد تا غرب دنياى اسلام؛ از آسيا تا آفريقا؛ همه جا همين طور است. خوب، جوان ايرانى به اين موقعيتى كه دارد، علاوه ى بر مواريثِ فرهنگىِ تاريخى اش و افتخارات تاريخى اش، و علاوه بر استعدادهاى موجود كشور - انسانى و طبيعى - چرا دلخوش نباشد؟ چرا او را مأيوس كنيم؟ از اين چيزها گاهى مشاهده ميشود، كه البته برادران و خواهران عزيزى كه اينجا تشريف داريد و همچنين بقيه ى اساتيد، اين را جزوِ وظايف خودشان بدانند. احياء و رشد بخشيدنِ به هويت اسلامى و دينى و ايرانىِ جوانمان، يكى از مهمترين مسائل ماست و كمك فراوانى هم به پيشرفت كشور ميكند.
وقت تمام شد. از جلسه ى امروز بنده خيلى خرسندم. از دوستانى كه در بهره مندى ما از اين مجلس همكارى و كمك كردند، چه شما برادران و خواهرانى كه اينجا تشريف آورديد، چه كسانى كه صحبت كردند و چه دوستانى كه مديريت جلسه را بر عهده داشتند، من از همه شان صميمانه سپاسگزارم و اميدوارم كه خداوند بركات و رحمت خودش را در اين ماه - بالخصوص - و در همه ى ايام سال، ان شاءاللَّه بر شما برادران و خواهران عزيز و محيط علم و دانشگاه كشور نازل كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1) پژوهشكده ى رويان در سال 1370 به عنوان مركز جراحى محدود با هدف درمان، پژوهش و آموزش نابارورى افتتاح گرديد و در سال 1377 مجوز مركز تحقيقات علوم سلولى را از شوراى گسترش دانشگاههاى علوم پزشكى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى دريافت نمود. اين پژوهشكده، فعاليتهاى پژوهشى و آموزشى و نيز درمانى خود را در قالب شش گروه پژوهشى جنين شناسى، نابارورى مردان، نابارورى زنان، ژنتيك توليد مثل، اپيد ميولوژى و بهداشت نابارورى و نيز سلولهاى بنيادى (بنياخته ها) انجام داد.