بسم الله الرّحمن الرّحيم
به همه برادران عزيز خوشامد عرض مي کنم و اميدوارم که گردهمايي شما براي عالم اسلام، بخصوص براي مردم مظلوم فلسطين، برکاتي داشته باشد.
دو مطلب را عرض مي کنم: يک مطلب درباره مسأله فلسطين - که امروز مهمترين مسأله جهان اسلام است - و مطلب ديگر در باب رسانه ها و نقش و مسؤوليت آنهاست.
بايد شک نکنيم که اين روزها، روزهاي سرنوشت سازي براي فلسطين است. البته فلسطين صحنه درگيريهاي اسلام و دشمنانش در طول تاريخ ما بوده و در صد سال اخير - بخصوص در پنجاه سال اخير - خطّ مقدّم مبارزه با دشمنان اسلام بوده است. در واقع مي شود فلسطين را تابلويي از حوادث مهم تاريخ اسلام در قرنهاي متمادي دانست. ولي آنچه که امروز در فلسطين مي گذرد - با توجه به جوانب قضيه - تقريباً استثنايي است. اوّلاً فشارهايي که امروز بر مردم فلسطين وارد مي آيد، بي سابقه است؛ ثانياً فداکاري و مبارزه جانانه اي هم که امروز مردم فلسطين مي کنند، بي سابقه است. ما هرگز ملت فلسطين را با اين جدّيت، با جسم و جان و مال و فرزند و عزيزانشان در صحنه مشاهده نکرده ايم. اين خصوصيت مربوط به اين انتفاضه مبارک است.
البته امريکا و بسياري از کشورهاي غربي از اسرائيل حمايتي بي دريغ و آشکار مي کنند و ميثاقهاي بين المللي را زيرپا مي گذارند و يک بار ديگر براي همه دنيا به اثبات مي رسد که نگاه قدرتهاي بزرگ به معاهدات و مجامع بين المللي، يک نگاه ابزاري است. آنها از اين معاهدات و از اين مجامع بين المللي، فقط در جهت منافع و هدفهاي خود استفاده مي کنند و براي معاهدات و مجامع مذکور، احترامي قائل نيستند. يقيناً اسرائيل بدون پشتيباني اقتصادي و سياسي و تبليغاتي و رسانه اي قدرتهاي بزرگ، امروز و هميشه، نمي توانست و نمي تواند بر سر پا بماند. مجرم در اين قضيه، فقط اسرائيل نيست؛ در درجه اوّل، امريکا هم در همه فجايع اسرائيل شريک جرم است.
غرب و قدرتهاي غربي، از آغاز پيدايش غدّه سرطاني صهيونيسم در اين منطقه، تعامل دوجانبه اي را با هم داشتند. وظيفه اسرائيل اين بوده است که منافع قدرتهاي متجاوز غربي را در منطقه اسلامي حفظ کند؛ يعني هميشه روبه روي کشورهاي اسلامي و کشورهاي منطقه، تهديد دائمي بالفعلي قرار داشته باشد و کشورهاي اسلامي را در يک دغدغه دائمي نگه دارد تا آنها نتوانند با هم متّحد شوند و يک مجموعه همدل و همجهت را به وجود آورند و از امکانات و ثروت و نيروي انساني خود براي منافعشان استفاده کنند. متقابلاً وظيفه آنها هم اين بوده است که اين غدّه سرطاني را در اين منطقه با همه وجود نگه دارند. البته امروز اين نقش بيشتر از همه برعهده امريکاست.
در آغاز پيدايش اين مشکل و مصيبت بزرگ براي دنياي اسلام، غفلتهايي صورت گرفت و تدبير درستي براي مقابله با اين مشکل ديده نشد و به کار نرفت. البته شخصيتهاي برجسته اي در فلسطين و بيرون از فلسطين بودند که نبايد زحماتشان ناديده گرفته شود - از قبيل مرحوم عزّالدين قسّام، مرحوم حاج امين الحسيني، مرحوم شيخ محمد حسين کاشف الغطاء - همه اينها خطر وجود دولت و حکومت صهيونيستي را در اين منطقه شناختند و آن را گوشزد کردند و مبارزاتي انجام دادند؛ ليکن دنياي اسلام و موظّفان دنياي اسلام نتوانستند نقش خود را درست ايفا کنند؛ لذا در مبارزه مردم فلسطين با اين پديده بسيار خطرناک، افت و خيزهايي در طول زمان وجود داشته است.
ولي مبارزه امروز دو خصوصيت دارد که در هيچيک از زمانها اين دو خصوصيت در مبارزات فلسطينيها و مبارزه براي فلسطين، با هم وجود نداشته است: يک خصوصيت، اسلامي بودن اين مبارزه است؛ و خصوصيت دوم، مردمي شدن و همه گير شدن آن است. اجتماع اين دو خصوصيت با هم، زانوان رژيم صهيونيستي را به لرزه درآورده است. احساس خطر در سراسر کيان صهيونيستي وجود دارد. مي فهمند و درست تشخيص مي دهند که خطر عمده و اساسي، امروز به وجود آمده است. کسي که امروز در مقابل کيان صهيونيستي قرار گرفته، يک گروه نيست؛ شخصيتهاي سياسي اي نيستند که بشود پشت ميز مذاکره آنها را مجاب کرد. شما مي دانيد که پشت ميز مذاکره، با شيوه هاي گوناگون مي شود افراد را مجاب کرد - با تهديد، تطميع و وعده هاي دروغ - اما وقتي مبارزه در دامن ملت افتاد و خودآگاهي در ميان مردم به وجود آمد و آنها با همه وجود احساس کردند که وظيفه دارند در مقابل وضعيّت بايستند، والّا يکسره نابود و پامال خواهند شد؛ از طرفي هم هنگامي که تدبير مبارزه، از ايمان اسلامي سرچشمه گرفت و به دلها و جانها متّکي شد، در اين صورت، مبارزه براي دشمن، بسيار خطرناک مي شود. امروز چنين وضعي پيش آمده است. سردمداران رژيم مستکبر امريکا هم به همين دليل عصباني اند و باطن خود را نشان مي دهند. آنچه در دل آنها وجود دارد و هميشه پشت پرده هاي ضخيم رياکاري، آن را پنهان مي کنند، امروز در اظهاراتشان نشان داده مي شود. امروز امريکاييها نه فقط از رژيم سفّاک صهيونيستي، بلکه از جنايتهاي صريحِ آن هم بدون هيچ پوشش و شرمي حمايت مي کنند. فقط مسأله ترور نيست؛ يک جنايت بزرگ و آشکار صورت گرفته است؛ از اين حمايت مي کنند؛ از آوردن تانکها در کوچه ها و خيابانها حمايت مي کنند؛ از ويران کردن خانه هاي مردم حمايت مي کنند. اين باطن رژيم استکبار است. «استکبار»ي که در واژه هاي انقلاب اسلامي تکرار مي شود، يعني اين.
حماس و جهاد اسلامي و حزب الله را به عنوان تروريست معرفي مي کنند. چرا؟! مگر اينها چه کرده اند؟! جرم اينها اين است که از شرف و ميهن و خانه و مردمِ خود دفاع کرده اند. ميل امريکاييها اين است که اسرائيل با جلاّدان خود، بچه هاي کوچک؛ بچه هايي مثل پسر اين مرد را جلوِ چشم پدرانشان به قتل برساند و کسي اعتراض نکند، چيزي نگويد، در صدد پاسخ برنيايد و خشمگين نشود. گناه حماس و جهاد اسلامي و حزب الله لبنان و همه مبارزان حقيقي صحنه نبرد فقط اين است که در مقابل اين گونه تجاوزات قساوت آميز و کم نظير، به پاسخ عملي دست مي زنند و اقدام مي کنند. جرم جمهوري اسلامي هم اين است که آشکارا و صريح از حقّ و عدالت دفاع مي کند. ما هرگز دفاع از حقّ و عدالت را به خاطر ميلِ دل قدرتهاي استکباري کنار نگذاشتيم. ما هرگز در اين زمينه، سازش و رياکاري نکرديم. ما صريحِ حقّ و عدالت را مطرح و از آن دفاع کرديم. اين جرم ماست.
امريکاييها باطن خود را نشان دادند. رئيس جمهور امريکا در نطق اخيرش، مثل کسي حرف مي زند که تشنه خون انسانهاست! کشورها و ملتها را تهديد و متّهم مي کند. همه دنيا مي دانند که شيطان بزرگ، امريکاست؛ اين يک حرف متّکي به دليل است. اين عنوان «شيطان بزرگ» براي امريکا، يک نامگذاري بي دليل نبود. شما به تاريخ سي، چهل سال گذشته نگاه کنيد؛ بيشترين کار شکني را نسبت به نهضتهاي مردمي و مستقل، امريکا کرده است. بيشترين ترور شخصيتهاي مؤمن پاکدامن را در دنيا، دستگاه جاسوسي سياي امريکا کرده است. بيشترين حمايت را از رژيمهاي ضدّمردمي در دنيا، امريکا کرده است. بيشترين فروش اسلحه و سلاحهاي مرگبار را در دنيا امريکا کرده است. بيشترين چپاول و غارت را نسبت به ثروتهاي ملتها، امريکا کرده است. اينها شيطنت است؛ پس بزرگترين شيطانهاست. البته اين کارها را شيطانهاي ديگري هم در دنيا مي کنند، اما هيچکدام به شيطنت امريکا نيستند؛ پس او حقّاً شيطان بزرگ است. اين شيطان بزرگ که همه ملتها - نمي گويم همه دولتها و حکومتها - شيطنتش را قبول دارند، جمهوري اسلامي را به شيطنت متهم مي کند! ما افتخار مي کنيم که منفورترينِ شيطانهاي دنيا، با ما با اين لحن حرف بزند. ما از تعريف و تجليل سردمداران رژيم امريکا هرگز خشنود نمي شويم. او مسؤولان کشور ما را متّهم مي کند که منتخب مردم نيستند! در جمهوري اسلامي، همه سران کشور، منتخبان ملتند؛ آن هم نه يک انتخاب خشک و صرفاً براي اين که کاري کرده باشند؛ يک انتخاب حداکثري مطلق و همراه با عواطف شديد است. اين بي تجربگيها و بي معرفتيهاي نسبت به حقايق ملتها، همان چيزهايي است که امريکا تا به حال سيلي و چوب آنها را خورده و بعد از اين هم خواهد خورد. مسؤولان بي تجربه امروز امريکا، کشور بزرگ خود را با اين حرفها و با اين کارها لحظه به لحظه به لبه پرتگاه سقوط نزديکتر مي کنند. اينها از معنويّت و انسانيت و حقوق انساني بويي نبرده اند. با ملتهاي مظلوم، اگر بتوانند، در نهايت شدّت و خشونت عمل مي کنند. با ملتهايي که در مقابل آنها تسليم نشوند و به زانو در نيايند؛ اگر بتوانند، همان کاري را مي کنند که امروز رژيم صهيونيستي با مردم فلسطين مي کند. ولي نمي توانند و در ارزيابي قدرت خود هم اشتباه مي کنند.
رژيم صهيونيستي با پشتيباني امريکا - دو عنصرِ به کلّي دور از معنويت و حقيقت و عدالت و انسانيت - در صدد است ملت فلسطين را به زانو درآورد و او را وادار کند که حرف حقّ خود را بر زبان نياورد و پس بگيرد؛ و البته نخواهد توانست. خصوصيت مبارزه امروز و انتفاضه فلسطين اين است که ملت فلسطين به معناي حقيقي کلمه به پاخاسته است.
به نقش رسانه ها و تبليغ مي رسيم. اين صحنه مبارزه، يک صحنه عمومي است. هر کس به قدر توانايي خود در سرتاسر دنياي اسلام وظيفه اي دارد و بايد نقشي ايفا کند. امروز دنيا، دنياي رسانه ها و تبليغ و تبيين است. امروز در مقابل شما امپراتوري خبري دشمنان دنياي اسلام قرار دارد که غالباً در کنترل صهيونيستهاست. امروز يک اتوبان يکطرفه خبر و تحليل از طرف رسانه هاي خبري به سمت افکار عمومي دنيا - از جمله افکار عمومي کشورهاي عربي و اسلامي و خود مسلمانان - جاري است. صهيونيستها از آغاز شروع کار خود، به سمت رسانه هاي خبري و تبليغي رفتند. يکي از سياستهاي آنها اين بود که رسانه هاي تبليغي دنيا را قبضه کنند. امروز اين گونه است. آنها از اوّلِ کار، يک شگرد تبليغي را انتخاب کردند که بسيار مهمّ و تعيين کننده بود و تا امروز تأثيرگذار بوده است؛ آن شگرد تبليغي عبارت است از مظلوم نمايي. براي مظلوم نمايي، داستانها و افسانه هاي فراواني جعل شد؛ خبرهايي ساخته شد و تلاشهاي بي وقفه اي انجام گرفت. امروز هم در نهايت سفّاکي، باز همان تبليغات ادامه دارد؛ يعني باز هم مهمترين کار صهيونيستها در دنياي تبليغات، مظلوم نمايي است. اينها مسأله نگراني رواني يهوديان را مطرح کردند و گفتند چون يهوديان در طول قرنهاي متمادي زير فشار بودند، از لحاظ رواني دچار نگراني اند و به امنيّت رواني احتياج دارند. صهيونيستها در مذاکرات با سران کشورهاي غربي و بعدها در گفتگوهاي خود با کشورهاي اسلامي و عربي، مسأله امنيّت رواني را مطرح کردند و گفتند ما به امنيّت رواني احتياج داريم و بايد امنيّت رواني ما تأمين شود. اين امنيّت رواني يعني چه؟ هيچ معناي مشخّص و هيچ پاياني ندارد. هر اقدامي بخواهد انجام بگيرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنيّت رواني، مي توانند آن را خنثي کنند. بسياري را در دنيا قانع کردند که به امنيّت رواني احتياج دارند و بايد امنيّت رواني آنها تأمين شود.
برآوردن نياز اسرائيل در مورد امنيّت رواني، مشکلتر است از چشم پوشيدن از سرزمين. شما وقتي سرزمين را از دست مي دهيد، مي دانيد چه چيزي را از دست داديد؛ اما وقتي مي خواهيد خواسته اسرائيل را در مورد امنيّت رواني برآورده کنيد، نمي دانيد تا کجا بايد تسليم شويد و تا کجا بايد امتياز بدهيد. اين امتياز دهي، پاياني ندارد؛ مرتّب بايد امتياز داد. تجربه اروپا در اين مورد، عبرت آموز است. دولت آلمان صد و پنجاه ميليارد مارک به عنوان خسارت به يهوديان داد؛ اما خسارت يهوديان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبکارند و بايد به آنها داده شود! آنچه يهوديان با آلمان کردند، کم و بيش با برخي کشورهاي اروپايي ديگر - مثل اتريش، سوئيس، فرانسه، حتّي تا چند سال قبل با واتيکان - نيز انجام دادند. همه بايد خسارت بدهند؛ اين خسارت تمام شدني نيست!
در بعد رواني، اسرائيليها فعّاليتهاي بسيار مهمّي دارند. همه سياستمداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب بايد در مقابل بناي يادبود کوره آدم سوزي سر تعظيم فرود بياورند؛ يعني همه، داستاني را که اصل صحّت آن معلوم نيست، مورد تأکيد قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. اينها روشهايي است که در تبليغ دارند و همه معطوف به «مظلوم نمايي» است.
البته در بخش ديگري از دنيا، با تکيه بر داستانهاي ذکر شده در تورات و اين که اين جا سرزميني است که به فرزندان اسرائيل بخشيده شده، بسياري از مسيحيان را هم با خود همفکر و همدل کردند. آن طوري که من در آماري ملاحظه کردم، اينها توانسته اند در برخي کشورها - از جمله عمدتاً در امريکا - به عنوان پشتوانه افکار عمومي، با همين تبليغات، ميليونها صهيونيست غير يهودي درست کنند! اينها سالهاست که اين کار تبليغاتي را مي کنند. امروز هم با شدّت هر چه تمامتر همين تبليغات در دنيا ادامه دارد.
البته از حوادثي هم که پيش آمد - مثل حادثه بيستم شهريور (يازده سپتامبر) در نيويورک و واشنگتن - حداکثر سوء استفاده را کردند و توانستند مسأله فلسطين را از متن قضاياي دنياي اسلام به حاشيه برانند. از اين جهت هم صهيونيستها صددرصد مورد کمک امريکا قرار گرفتند. اما در مقابل، هيچ کس حق ندارد و نبايد در کشورهايي که ادّعاي آزادي مي کنند، آتش زدن زندگي زنان و کودکان فلسطيني را مورد سؤال و اعتراض قرار دهد و قساوتهايي را که امروز عليه ملت فلسطين به کار مي رود، ذکر کند.
با توجه به اين روش تبليغي و شناخت رواني اي که انسان از دشمن پيدا مي کند، مجموعه مسؤولان و کارگزاران رسانه هاي کشورهاي اسلامي بايد مسؤوليت خود را احساس و راه خود را تنظيم کنند. اين يک کار حياتي و مهمّ است. امروز نه فقط براي ملت فلسطين، بلکه براي دنياي اسلام، اين يک کارِ حياتي و يک وظيفه سنگين است.
به عنوان يک مثال، من تجربه جنوب لبنان را - که دوستان در جريان آن هستند - به عنوان يک الگو مي توانم مطرح کنم. مؤمنين و جوانان مبارز لبنان توانستند از اهرم و عامل تبليغات به بهترين وجه و به صورت شايسته، در حرکت عظيمي که عليه صهيونيستها کردند، استفاده کنند؛ توانستند عنصر مقاومت و فداکاري را به دنياي اسلام درست منعکس کنند؛ به اين ترتيب است که دشمن به ستوه مي آيد. همه دنياي اسلام فهميد که مقاومت در جنوب لبنان چه مي کند و چه کار مي خواهد بکند و هدفش چيست. در آن جا تبليغات به شيوه خوب و درستي به کار رفت. خودي روحيه پيدا کرد، دشمن روحيّه اش ضعيف شد و به ستوه آمد. اين کاري است که ما هميشه بايد بکنيم. دنياي اسلام هميشه در حال مبارزه و مورد حمله است. اين قطعه اي از بدن دنياي اسلام است که امروز در چنگال صهيونيستهاست؛ شب و روز به آن حمله مي کنند؛ لذا بايد از رسانه ها حداکثر بهره برداري به نفع اين قضيه به عمل آيد.
لازم است براي استراتژي تبليغي عليه صهيونيستهاي غاصب، يک طرّاحي بنيادين صورت گيرد. اين که ما به صورت تاکتيکي در هر موقعيّتي بخشي از مظلوميتها را بيان کنيم، کافي نيست. بايد يک راهبرد عمومي، تبليغي در همه دنياي اسلام به صورت مشترک تعيين و به آن عمل شود.
ما رسانه هاي بزرگ دنيا را در اختيار نداريم؛ اما آنچه را هم که در اختيار داريم؛ چيز کمي نيست. ما بايد از سرمايه و موجودي خود - که متعلّق به دنياي اسلام است - حداکثر استفاده را بکنيم. همه در اين زمينه مسؤول و موظّفند. روشنفکران و سياستمداران و شاعران و نويسندگان و هنرمندان و دانشگاهيان مسؤولند. اينها قشرهاي اثرگذارند؛ اينها کساني اند که مي توانند رسانه ها را به درستي تغذيه کنند. شما که در اين جا جمع شده ايد، همين اجتماعتان يک حادثه بزرگ است. در اين اجتماع، شما مي توانيد اين را پايه اي براي يک حرکت هماهنگِ رسانه اي در همه دنياي اسلام قرار دهيد. اين کارِ ممکني است. چرا ما از ابزارهاي خود استفاده نمي کنيم؟
بسياري از نويسندگان و روشنفکران دنياي اسلام به سردمداران برخي از کشورهاي اسلامي و دولتهايي که رفتار مناسبي در مقابل صهيونيستها ندارند، اعتراض مي کنند و مي گويند چرا از نفت و ثروت و از امکان سياسي خود عليه صهيونيستها استفاده نمي کنيد؟ البته اين اعتراض وارد است و به نظر ما اين اشکال، اشکال درستي است؛ اما عيناً مي شود همين سؤال را در دنياي روشنفکري، نويسندگي و دنياي دانشگاهها مطرح کرد: چرا از سرمايه عظيم علمي و روشنفکري، چنان که بايد و شايد، استفاده نمي شود؟ گاهي يک شعر و يک قصيده تأثيري مي گذارد که بسياري از پولها و ثروتها نمي تواند آن اثر را به وجود آورد. يک روز يک شاعر فلسطيني قصيده اي گفت و دلهاي دنياي عرب را به شورش وادار کرد - اين مربوط به سال 67 يا 68 است - گاهي يک شگرد خوب رسانه اي يا يک حرکت هماهنگ تبليغاتي، از بستن شيرهاي نفت اثرش بيشتر مي شود.
آنچه که ما امروز احتياج داريم، اين است که کساني که مشغول مبارزه هستند، روحيه پيدا کنند و بدانند آينده آنها اميدبخش است. متأسفانه گاهي عکس اين ديده مي شود. دستگاههاي تبليغاتي غرب تلاش مي کنند تا اين اميد را در هم بشکنند. در همين ماههاي اخير که انتفاضه حداکثر احتياج را به حمايت و کمک داشت، ديده شد که در دنياي اسلام بعضي از قلمها به مطالبي کشانده شد که براي انتفاضه سم بود. از ناتواني و ضعف انتفاضه حرف زدند؛ اينها سم است. معناي اين مطالب اين است که ملت فلسطين هيچ راهي جز تسليم و به خاک افتادن در مقابل صهيونيستها ندارد.
البته امريکا و اسرائيل هم به چيزي کمتر از تسليمِ مطلق فکر نمي کنند، اما آنها دشمنند و البته اشتباه مي کنند. اين چيزي است که پيش نخواهد آمد. آنها جز به تسليم مطلق از طرف فلسطينيها قانع نيستند؛ رفتار آنها با طرف فلسطيني، يک بار ديگر اين را ثابت کرد. آنها حاضر نيستند هيچ امتيازي به طرف فلسطيني بدهند. آنها مي خواهند از طرف فلسطيني هم به عنوان يک ابزار براي نابود کردن انتفاضه فلسطين استفاده کنند. به کمتر از اين قانع نيستند. ما نبايد به تسليم کردن و نوميد کردن ملت فلسطين کمک کنيم؛ ما بايد حقيقت را بيان کنيم. حقيقت، اميد و افق تازه و به لرزه درآمدن زانوان صهيونيستها و محتاج شدن و مستأصل شدن قدرتهاي حامي صهيونيستها در مقابل حرکت عمومي ملتي است که متّکي به ايمانش حرکت مي کند. آن ملتي که يکپارچه حرکت مي کند و به ايمان خود متّکي است، شکست پذير نيست. ما بايد اين حقايق را براي ايجاد اميد بيشتر در دلهاي کساني که وسط ميدان و صحنه اند، روشن کنيم و زمينه رواني مقاومت را فراهم نماييم. وظيفه رسانه ها اين است که کاري کنند تا زمينه رواني مقاومت پيدا شود.
امروز در دنيا رسانه هاي صهيونيستي تجاوزهاي مکرّر و همه روزه اسرائيل را به صورت گذرا مطرح مي کنند. اگر مي توانستند همين را هم مطرح نکنند، نمي کردند؛ منتها مصالح رسانه اي آنها ايجاب مي کند که مطرح کنند؛ ولي خيلي گذرا، خيلي سطحي، خيلي ناقص و گزينشي؛ اما عمليات فلسطينيها را که دفاع از وجود و شرف و ميهن و سرزمينشان است، طوري منعکس مي کنند که گويا اسرائيل مظلوم است! مظلوم واقعي را که ملت فلسطين است، تروريست و جنايتکار جلوه مي دهند؛ اما متجاوزِ سفّاک جنايتکار را مظلوم نشان مي دهند. امروز رسانه هاي دنيا اين کار را مي کنند؛ سياستمدارها هم در اظهارت خود، همين حرفها را تکرار مي کنند.
سيستم رسانه اي اسلام و سيستم رسانه اي عرب بايد طوري رفتار کند که معنايش اين نباشد که از معرکه دور است. شما وسط ميدانيد؛ چه بخواهيد و چه نخواهيد. امروز، روزي است که هر اقدام ما، در آينده تاريخ اثر مي گذارد و ثبت خواهد شد. ما اميدواريم که همه دنياي اسلام اين قضيه را با همه ي ابعادش به روشني درک کند و بر طبق آنچه وظيفه اوست، عمل کند.
اميدواريم خداي متعال برکات و فضل خود را بر ملت فلسطين و بر دنياي اسلام نازل کند و آنها را مشمول لطف و نصرت خود قرار دهد. ما آفاق را روشن مي بينيم. ما با ايستادگي، آينده خوبي را براي دنياي اسلام و فلسطين پيش بيني مي کنيم. ما معتقديم که مرگ دنياي اسلام و ذلّت و تحقير نهايي او روزي است که در مقابل فزون طلبي استکبار و صهيونيسم عقب بنشيند و تسليم آن شود. اميدواريم خداوند چنين روز و چنين وضعيّتي را هرگز براي دنياي اسلام پيش نياورد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته