بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
برادران و خواهران عزيز و رزمندگان سربلند و پُرافتخار؛ خيلى خوش آمديد. بحمداللَّه مجلس ما با نام شريف شهداى بزرگمان - شهيد محمّد جهان آرا، شهيد صيّاد شيرازى، شهيد محمّد بروجردى و بقيه شهداى عاليقدر - معطّر و مشرّف شد.
هزاران انسان فداكار و آگاه، با فهم موقعيت و شناخت نياز زمان، در همان نقطه اى كه بايد در آن حضور داشته باشند، حضور پيدا كردند؛ نتيجه يك حماسه تاريخى و ماندگار شد. حماسه فتح خرّمشهر و عمليات عظيم بيت المقدّس، در تاريخ اين كشور خواهد ماند. هم در آن روزى كه اين حادثه اتّفاق افتاد، هم هر وقت كه اين گونه حوادث براى افكار مردم تشريح گردد و توضيح داده شود، وسيله اى براى تجديد حيات ملى و آسان كردن راه عزّت و عظمت براى يك ملت مى شود. عزيزان من! عمليات بيت المقدّس و عمليات عظيمى كه در آن روزها اتّفاق افتاد، كار پيچيده عظيمى بود كه از دو عامل تركيب شده بود:
عامل اوّل، دانش نظامى و قوّت فرماندهى و هوشيارى و استعداد جوانان مؤمن ما بود. در آن روز كسانى وانمود مى كردند - و شايد امروز هم بعضى خيال كنند - كه عملياتى مثل عمليات بيت المقدّس، فقط يك هجوم انبوه انسانى بود! اينها سخت در اشتباهند. هيچ امواج انسانى، بدون فرماندهىِ قادرِ قاطعِ هوشيار، نمى تواند هيچ عملى را انجام دهد. در جنگ نظامى، سازماندهى و عمليات و فرماندهى و تاكتيك و دقّت نظر و موقع شناسى و دهها عامل در كنار هم، دانش نظامى را به وجود مى آورد و استعداد و نبوغ نظامى را نشان مى دهد. اين اتّفاق، در عمليات فتح خرّمشهر -يعنى همان عمليات بيت المقدّس - روى داد، كه همين شهيد عزيزِ اخيرِ ما - شهيد صيّاد شيرازى - يكى از كارگردانان اصلى اين عمليات بود و خودِ او مثل ظهر چنين روزى، از آن جا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پيروزى را داد و گفت سربازان عراقى صف طولانى كشيده اند تا بيايند اسير شوند! ببينيد اين عمليات چقدر هوشمندانه و قوى و همه جانبه بود كه نيروهاى دشمن احساس اضطرار مى كردند كه براى حفظ جان خودشان بيايند خود را تسليم اسارت كنند! كه در آن روز هزاران نفر از نيروهاى دشمن متجاوز - كه آن همه با غرور و تكبّر، فرياد سر داده بودند - آمدند دودستى خودشان را تسليم رزمندگان اسلام كردند! بنابراين، يك عامل از دو عامل مهمِّ چنين پيروزيهاى مهمّى، قدرت فرماندهى، دانش، مسلّط بودن بر عمليات پيچيده جنگ و توان بكارگيرى نيروها بود، كه آن روز هم دشمنان ما در تبليغات خودشان اينها را مخفى مى كردند و مى گفتند ايران امواج انسانى را به جنگ فرستاد! مگر امواج انسانى مى تواند پيروز شود؟! چند قبضه مسلسل از چند طرف كار بگذارند، همه امواج انسانى را درو خواهد كرد. نخير، فقط امواج انسانى نبود؛ فقط انبوه جمعيت نبود؛ قوّت سازماندهى بود، قوّت اراده بود، نيروى نظامى بود.
عامل دوم كه از عامل اوّل مهمتر است، نيروى ايمان و شجاعت ناشى از قوّت ايمان رزمندگان و مردم و جوانان بود؛ يعنى عشق ايمانى - نه عشق حيوانى، نه عشق مادّى، نه عشق به چيزهاى خُرد و حقير - عشق به ارزشها؛ عشق به آرمانهاى الهى و اسلامى؛ همان چيزى كه كشته شدن در راه خدا را براى كسى كه چنين عشقى را دارد، شيرين مى كند؛ نه اين كه آسان مى كند، شيرين مى كند. پيامبر اكرم به اميرالمؤمنين فرمود: «يا على! آن روزى كه به تو ضربتى مى زنند و اين ضربت، به شهادتت منتهى خواهد شد، صبر تو چگونه خواهد بود؟» اميرالمؤمنين عرض كرد: «يا رسول اللَّه! اين موضعِ صبر نيست؛ اين موضعِ شُكر است.» كسى كه در راه خدا به شهادت مى رسد، بزرگترين شاكر خدا براى اين {P . بحارالانوار، ج 32، ص P 243}
حادثه، خود اوست؛ زيرا كه چنين نعمت بزرگى را خداى متعال به او داده است. چه چيزى يك رزمنده، يك جوان و يك انسان را در ميدانهاى گوناگون، اين گونه به روشن بينى مى رساند؟ ايمان آگاهانه. عزيزان من! اين ايمان آگاهانه در رزمندگان، موجب اين مى شد كه خطر را به هيچ بگيرند. در فرماندهان موجب اين مى شد كه لحظه اى به راحتى خود و يا به خطر براى خود فكر نكنند. شب و روز تلاش و كار كردند؛ حيثيت حقير خودى را ناديده گرفتند؛ براى خدا و براى اهداف اسلام و براى آزادى و سربلندى ملت مسلمان، حاضر شدند جان خودشان را بدهند. هر ملتى كه اين طور احساسى در او باشد، شكست خوردنى نيست. چه كسى مى تواند چنين ملتى را شكست دهد؟ همه زورگوييهاى قلدران دنيا به اين است كه جان كسى را تهديد كنند؛ بالاترينش اين است. اگر كسى حاضر شد جان خود را در راهى بدهد، ديگر چه تهديدى بر او كارگر خواهد شد؟
من مى خواهم عرض كنم، حتّى همان عامل اوّل هم - يعنى آن قوّت فرماندهى و دانش نظامى و تسلّط بر امر نظامى گرى - از اين عامل دوم ناشى شد. همين نيروى ايمان بود كه توانست ارتش و سپاه و بقيه عناصرى را كه در جنگ شركت داشتند - مثل نيروهاى مردمى، مثل جهاد سازندگى، مثل عشاير - به نقطه اى برساند كه بتوانند يك نيروى عظيم نظامى را با يك فرماندهى قوى و قاطع به وجود آورند. اين ايمان و اين عشق معنوى بود كه آن استعداد را در آنها به جوشش درآورد، والّا ما قبل از اين هم در اين كشور جنگهايى داشتيم كه نيروهاى ما نتوانستند آن جايگاه شايسته را براى خود كسب كنند. اين قوّت ايمان بود كه قدرت فرماندهى را پديد آورد. پس، همه چيز به اين برمى گردد كه اگر جوانان و مردم يك كشور، ايمانشان به خدا، ايمانشان به هدف، احساس فداكاريشان در راه هدف، احساس اين كه خود را جزو حزب اللَّه و جنداللَّه بدانند، تقويت شد، اين ملت شكست ناپذير مى شود.
من مى خواهم بعد از اين حرف، بلافاصله يك حرف ديگر را عرض كنم، و آن اين است كه اگر اين ملتى كه با نيروى ايمان و با شجاعت ناشى از ايمان توانسته كار بزرگى را انجام دهد، يك دشمن داشته باشد، اين دشمن چه كار مى كند؟ خودتان فكر كنيد. راه غلبه دشمن بر چنين ملتى چيست؟ راه غلبه دشمن اين است كه اين عامل معنوى را از اين ملت بگيرد. اين دشمن مى داند كه تا وقتى در اين مردم، همان روحيه ايمان - آن اخلاص ايمانى، آن شجاعت ايمانى، آن دلبستگى به هدفها - باشد، اين ملت قابل دسترسى نيست. چه كار بايد بكند؟ بايد تلاش كند تا ايمان را در آنها ضعيف كند؛ آرمانهاى الهى را در ذهن آنها كمرنگ كند؛ ميان آنها و آن آرزوهاى بزرگ فاصله بيندازد. اين كار هم با شمشير و با ابزار مدرن و فوق مدرن نمى شود؛ اين كار با تبليغات مى شود. از بعد از جنگ، بلكه در اثناى جنگ، اين تبليغات دشمن شروع شده است و تا امروز ادامه دارد.
من عرض مى كنم، هر كس كه به سرنوشت اين ملت و اين كشور علاقه مند است، بايد در راه تقويت ايمان اين ملت، در راه تقويت ايمان جوانان، در راه تقويت تديّن جوانان و در راه تقويت پيوند جوانان با آرمانهاى اسلامى مجاهدت كند. هر كس كه ضد اين عمل كند، به سرنوشت اين ملت علاقه مند نيست؛ يا جزو نيروى دشمن است، يا فريب خورده است. اين جاست كه وظيفه آگاهان و روشنفكران و گويندگان و نويسندگان و مسؤولان و هر عنصر از عناصرى كه مى تواند بر روى ذهن مردم اثر بگذارد، روشن مى شود. دشمن از ايمان و از غيرت دينى مردم سيلى خورده است؛ او حق دارد كه با غيرت دينى دشمن باشد؛ اما دوست نبايد به او كمك كند. آن كسانى كه به عزّت ايران اسلامى علاقه مندند، بايد تلاش كنند كه روزبه روز بر غيرت دينى مردم و جوانان و پايبندى آنان بيفزايند. بحمداللَّه جوانان مملكت، جوانان مؤمن و سالمى هستند. خوشبختانه نسل جوان ما، يك نسل سالم است. نگاه نكنيد به موارد استثنايى در گوشه و كنار كه تحت تأثير تبليغات دشمن، رفتارها و گفتارها و ذهنيّتهاى غلطى را از خودشان نشان مى دهند؛ اينها نمايشگر نسل جوان ما نيستند. نسل جوان ما همان نسلى است كه امروز هم اگر پاى امتحان پيش آيد، اگر صحنه خونين شهر پيش آيد، اگر ميدان مجاهدت فى سبيل اللَّه پيش آيد، نشان خواهد داد كه از بن دندان به اسلام پايبند است.
آن روز جوانان ما با جوشش استعدادهاى خودشان توانستند آن كارهاى بزرگ را بكنند؛ امروز هم ما كارهاى بزرگى در مقابل خودمان داريم. ولو از نوع جنگ و از نوع حضور در جبهه ها نيست؛ اما كارهاى بزرگ، هميشه بزرگ است و هميشه به ايمان، به صفا، به غيرت دينى، به ايستادگى در راه خدا و به آشتى ناپذيرى با دشمن احتياج دارد. اين را جوانان ما دارند و ان شاءاللَّه باز هم خواهند داشت. اميدواريم به بركت و حرمت خونهاى معطّر و مطهّر جوانان ما كه در عمليات بيت المقدّس و عمليات قبل از آن و بعد ازآن، و در طول دوران انقلاب تا امروز، در راه خدا ريخته شده است، ان شاءاللَّه جوانان و مردم ما هميشه در راه خداثابت قدم و استوار باشند و دشمن را ناكام كنند و دشمن نتواند جاى پايى در ملت ما پيدا كند و ان شاءاللَّه پيدا نخواهد كرد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته