بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
«الحمدللَّه ربّ العالمين. نحمده و نستعينه و نؤمن به و نستهديه و نستغفره و نتوكّل عليه و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه، حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته، بشير رحمته و نذير نقمته، سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المعصومين المكرّمين المطهرين. سيّما بقيةاللَّه فى الارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «يا ايّها الذين امنوا اذا نودى للصّلوة من يوم الجمعه، فاسعوا الى ذكراللَّه و ذروا البيع، ذلكم خيرلكم ان كنتم تعلمون»(1).
امروز هزارمين نماز جمعه تهران، با همّت و شركت شما مردم خداجوى، مؤمن و بااخلاص تشكيل شده است. اين اثر پُربركت و ماندگار از امام بزرگوارمان هم مانند همه سنّتهايى كه ايشان بنا نهادند، مايه خير و بركتِ جامعه اسلامى است. در خطبه اوّل، قدرى درباره نماز جمعه عرض مى كنم و چون ماه رجب است، ماه دعاست، ماه توجّه و توسّل است و به روز ولادت حضرت امير مؤمنان و سيد متّقين و سرور اوليا و مراد عارفان، على بن ابى طالب عليه السّلام مزيّن است، براى اين كه نام مبارك آن بزرگوار هم زينت بخش اين خطبه شود، بخش كوتاهى از يكى از خطب جمعه آن بزرگوار را انتخاب كرده ام كه عرض خواهم كرد.
قبل از شروعِ صحبت، لازم مى دانم از همه كسانى كه در طول اين سالهاى متمادى، به هر نحوى در برگزارى اين نماز پُرشكوه سهيم بوده اند - شما مردم عزيز و خداجوى، ائمّه محترم جمعه تهران، كاركنان و خدمتگزاران نماز جمعه چه در تمهيد مقدّمات و چه در فرستادن و رساندن صداى نماز جمعه به ديگران - صميمانه تشكّر كنم؛ بخصوص از مرحوم آيةاللَّه طالقانى ياد كنم كه اوّلين نماز جمعه را به امر امام در تهران امامت كردند و اين بناى مبارك با دست و حضور ايشان بنيان نهاده شد. همچنين لازم است از مرحوم آيةاللَّه ربّانى املشى كه در عداد آقايان محترمى بودند كه گاهى نماز جمعه را اقامه مى كردند و به رحمت خدا رفتند، ياد كنم و فتوح روح آن بزرگواران را از خداى متعال مسألت نمايم. البته داستان نماز جمعه، فقط داستان نماز جمعه تهران نيست؛ كه در اين باره هم عرايضى عرض خواهم كرد.
اميرالمؤمنين عليه السّلام طبق روايتى كه مرحوم مجلسى از «مصباح المتهجّد(2)» نقل مى كند، در يكى از روزهاى جمعه خطبه اى ايراد فرمود كه با حمد و ثناى حضرت بارى تعالى با بليغترين و عميقترين و زيباترين كلمات شروع مى شود و سپس با صلوات و سلام بر محمّد رسول اللَّه، خاتم انبيا صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم و شهادت بر عبوديّت و پيامبرى ايشان ادامه پيدا مى كند و بعد جملاتى را خطاب به مردم بيان فرمايد كه من چند عبارت از اين جملات را مى خوانم و به ترجمه آن قناعت مى كنم.
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: «اوصيكم عباداللَّه بتقوى اللَّه»؛ بندگان خدا! شما را به پرهيزكارى و رعايت تقوا سفارش مى كنم. «و اغتنام طاعته»؛ و سفارش مى كنم كه اطاعت پروردگار را مغتنم بشماريد. «ما استطعتم»؛ تا آن مقدارى كه در توان و قدرت شماست. «فى هذه الايّام الخاليه الفانية»؛ هر چه مى توانيد، در اين روزهاى گذرا و رو به فناى عمرتان، اطاعت از خدا و پيروى از فرمان پروردگار را مغتنم بشماريد. «واعداد العمل الصالح، لجليل ما يشفى به عليكم الموت»؛ سفارش مى كنم، تا آن جا كه مى توانيد، براى مقابله با آن مشكلات و مصائب عظيمى كه مرگ، آنها را مُشرف بر شما قرار خواهد داد - يعنى براى مقابله با دشواريهاى شناخته نشده براى بشر از لحاظ عظمت - عمل صالح فراهم و آماده كنيد. مرگ را آن چنان بايد بزرگ دانست كه اوليا و بزرگان از مقابله با آن به خود مى لرزيدند. حوادثى كه پس از مرگ در آغاز حيات نشئه برزخ براى ما پيش مى آيد، به قدرى با عظمت و مهيب و دشوار و غير قابل تحمّل است كه مردان خدا را - كه فى الجمله از آن خبرى داشتند - به خود مى لرزاند. براى مقابله با آن مشكلات و مصائب، يك راه وجود دارد و آن، عمل صالح و كار در راه خداست. تنها چيزى كه آن جا به داد انسان مى رسد، عمل صالح است. «فى امركم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم»؛ فرمود: من به شما امر مى كنم - امير مؤمنان است؛ امير معنوى و مادّى، امير ظاهرى و باطنى، امير جسم و جان - اين زخارف دنيا را كه ترك كننده شمايند، رها كنيد و اين قدر به فكر مادّيات براى خودتان نباشيد؛ چون اينها «الزائلة عنكم»؛ همه زوال پيدا مى كند. «و ان لم تكونوا تحبّون تركها»؛ اگرچه شما دوست نداريد كه اين مال و اين عيش و اين مقام، شما را رها كند، اما رها مى كند. «والمبلية لاجسادكم و ان احببتم تجديدها»؛ اين دنيا جسمهاى شما را مى پوساند و خاك مى كند؛ اگرچه شما مى خواهيد كه آنها زنده شوند. اين دنيا شما را پير و ضعيف مى كند و قوا را نابود مى سازد؛ اگرچه شما مى خواهيد اين قوا هميشه براى شما بماند و روزبه روز تجديد شود. «و انّما مثلكم و مثلها كركب سلكوا سبيلاً و كانّهم قد قطعوه و افضوا الى علم فكانهم قدبلغوه»؛ در جاده اى با سرعت مى رويد، نشانه اى در دوردست است، آن را از دور مى بينيد؛ اما خواهى نخواهى با طىّ طريق به آن خواهيد رسيد. اين جاده، همان دنياست. آن سنگِ نشانه و آن عَلَم، همان اجل و همان سرآمد و همان منتهاى مدّت است كه ناگزير به آن مى رسيم. ... «فلا تنافسوا فى عزّ الدنيا و فخرها»؛ براى عزّتها و جاه و جلال ظاهرى و نام و نشانِ گذرا، با يكديگر تنافس نكنيد، حسادت نورزيد، رقابت نكنيد. «ولا تعجبوا بزينتها و نعيمها»؛ به زينت و نعمت دنيا شگفت زده نشويد. «ولا تجزعوا من ضرائها و بؤسها»؛ از سختيها و دشواريهاى زندگىِ كوتاه دنيا، به جزع نياييد. «فان عزّالدنيا و فخرها الى انقطاع»؛ اين زينت و عزّت، رو به انقطاع و نابودى است. «وان زينتها و نعيمها الى ارتجاع»؛ زيباييها و نعمتها، رو به برگشت دارد. جوانى و نشاط و زيبايى، جاى خود را به پيرى و افسردگى و خمودگى مى دهد. «وان ضراعها و بؤسها الى نفاد»؛ سختيها هم تمام مى شود و از بين مى رود. «و كلّ مدّة فيها الى منتهى»؛ همه زمانهاى اين عالم و اين زندگى، به سوى پايان حركت مى كند. «و كلّ حىّ فيها الى بلى»؛ همه زنده ها به سوى پوسيدگى و كهنگى راه مى روند.
اين همان اميرالمؤمنين عليه السّلام است كه با دست خودش مزرعه آباد مى كرد و چاه حفر مى نمود. اين حرفها را زمانى بر زبان آورده است كه حكومت مى كرد. در رأس قدرتى قرار داشت كه از مناطق ماوراء النّهر تا درياى مديترانه، در زير نگين اين قدرت بود و آنها را اداره مى كرد. او جنگ داشت، صلح داشت، سياست داشت، بيت المال داشت، فعّاليت داشت، سازندگى داشت. اين حرفها به معناى آن نيست كه دنيا را آباد نكنيد. اين حرفها به معناى آن است كه خودتان را محور همه تلاشها و كارهاى مادّى ندانيد؛ براى خود، همه قوا را صرف نكنيد؛ براى سهم خود از زندگى، دنيا را جهنّم نكنيد؛ براى مال، براى منال، براى راحتى و براى پول، زندگى را بر انسانهاى ديگر تلخ نكنيد.
تقوا پيشه كنيد. تقوا، يعنى ملاحظه همه كارهاى صادر از خود. هر كارى كه مى كنيد، مراقب باشيد كه چه مى كنيد. هر سخنى كه مى گوييد، هر اقدامى كه مى كنيد، هر تصميمى كه مى گيريد، توجّه كنيد كه اين سخن و اين اقدام و اين تصميم، به زيان انسانيت، به زيان جامعه، به زيان آخرتِ خودتان و به زيان دين خودتان نباشد؛ اين تقواست. هر جمعه، خطيب جمعه اين سخن را خطاب به مردم و خطاب به خودش تكرار مى كند: «اوصيكم و نفسى بتقوى اللَّه»؛ شما و خودم را به تقوا توصيه مى كنم. همه ما محتاج شنيدن اين توصيه ها هستيم و اهميت نماز جمعه، از جمله در همين است. من از همين جا وارد صحبت درباره نماز جمعه شوم:
ما نماز جمعه را از انقلاب و از امام داريم. قبل از انقلاب، نماز جمعه كشور ما هم از لحاظ تعداد نماز جمعه ها، هم از لحاظ كميّت مردمى كه در آن شركت مى كردند و هم از لحاظ كيفيّت سخنانى كه گفته مى شد - مگر استثناهاى محدودى - نزديك به صفر بود. بعد از انقلاب، نماز جمعه ايران در صدر فهرست نماز جمعه هاى دنياى اسلام قرار گرفت و اين مبالغه نيست. هزار جمعه است كه در تهران و در شهرستانهاى ديگر، با اندكى تقديم و تأخير، نماز جمعه اى تشكيل مى شود كه از لحاظ كميّتِ شركت كنندگان، در مواقعى حتماً بى نظير و يا در مواقعى هم كم نظير است. از لحاظ نوع مطالبى كه گفته مى شود، در دنياى اسلام بى نظير است. از لحاظ تأثيراتى كه اين نماز جمعه بر دل مردم، بر جان مردم، بر خطّ سياسى مردم و بر تصميم گيريهاى بزرگ مردم مى گذارد، در دنيا بى نظير است.
هشت سال دفاع مقدّس ما از نماز جمعه ها نيرو گرفت و در نماز جمعه ها تبيين شد. سخت ترين دوران اين انقلاب - يعنى سالهاى پنجاه ونه و شصت - كه توطئه عظيم سياسى عليه امام و انقلاب و كشور طرّاحى و اجرا مى شد، اين توطئه در نماز جمعه ها شكست خورد. مردم در طول اين مدّت، در نماز جمعه، از زبان يك امام عادل و يك نَفَس امين - كه همين ائمّه جمعه محترمى هستند كه در تهران و شهرستانها با مردم حرف مى زنند - نسبت به مسائل كشورشان و مسائل جهان آگاه شدند و اطّلاعاتشان به روز شد. در هيچ جاى دنيا چنين چيزى وجود ندارد. اين از بركات انقلاب بود.
دو نكته در اين زمينه بسيار قابل توجّه است: يك نكته، دشمنيهايى است كه از اوّل انقلاب تا امروز با نماز جمعه شده است. هر هفته تبليغات سنگين حجيمى از طرف دشمنان نسبت به نماز جمعه صورت مى گرفت. حرفهايى مى زدند كه تقصير هم نداشتند؛ چون ملت ايران را نمى شناختند. به ضرر خودشان حرف مى زدند؛ مثل بسيارى از جاهاى ديگر كه راديوهاى بيگانه و صداهاى دشمن، نسبت به مردم ايران حرف مى زنند و اظهارنظر مى كنند. اينها در واقع خود را پيش ملت ايران رسوا مى كنند و بى خبرىِ خودشان را نشان مى دهند. حرفها مى زدند كه مايه خنده مردم شركت كننده در نماز جمعه بود. مى گفتند به هر كدام از افراد شركت كننده در نماز جمعه تهران، فلان قدر پول مى دهند، فلان قدر جنس مى دهند! اينها همان مردمى بودند كه با پشتيبانيهاى مالى خودشان، آن جنگ عظيم را پشتيبانى كردند. در همين نماز جمعه تهران، انبوه پول و جنس و هداياى مردمى به سمت جبهه ها روانه مى شد. اين قدر اين ايرانى ناشناسها، درباره اين مردم اشتباه مى كردند، جفا مى نمودند و سخن به ياوه مى گفتند!
آنها به تبليغات هم اكتفا نكردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونين قرار دادند. پنج امام جمعه معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آيةاللَّه قاضى، مرحوم آيةاللَّه مدنى، مرحوم آيةاللَّه صدوقى، مرحوم آيةاللَّه دستغيب، مرحوم آيةاللَّه اشرفى. پنج عالمِ مجتهدِ پيرمردِ با تقواى پرهيزكارِ پارسا و پاكدامن را كه هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها مى ايستادند و به آنها اقتدا مى كردند، جلوِ چشم همين مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسيارى ديگر هم سوء قصد كردند كه بحمداللَّه به جايى نرسيد. همين نماز جمعه تهران و همين محوطه اى كه در آن نشسته ايد، بسيارى از شما به ياد داريد كه شاهد چه حوادثى بوده است. در موشكباران طولانى مدّت تهران كه در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شركت مى كردند. يك نوبت كه در حدود پنجاه روز يا دو ماه بود و هر روز و شبى موشكهاى دشمن به اين شهر فرود مى آمد، اين نماز جمعه با اجتماعى عظيم - شايد بشود گفت بيش از ساير اوقات - مملو از جمعيت مى شد. چون خطر بود و مردم احساس مى كردند كه حضورشان در اين جا خطرپذيرى است و براى خداست، لذا براى ثوابِ مضاعف شركت مى كردند! بنده نماز جمعه هايى را به ياد دارم كه در اثناى آن، صداى انفجار موشكها از اطرافِ همين محلّ نماز جمعه مى آمد. در همين نماز جمعه، دشمن انفجار خونينى را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همين نقطه عدّه اى به شهادت رسيدند؛ اما اين مردم مثل كوه استوار ايستادند و تكان نخوردند. بنده آن روز در همين جا ايستاده بودم كه آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خيال كرديم موشك يا بمباران هوايى است؛ نگران شدم كه نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم مى شود كه ما هم مردممان را درست نشناخته بوديم. خدا مى داند كه اين صفها تكان نخورد. يك گُله جا اين انفجار واقع شد و چند لحظه همان جا يك هياهويى شد، بعد شهدا و مجروحان را بردند؛ اما مردم همان جا نشستند و نماز جمعه و خطبه ها ادامه پيدا كرد! اين نماز جمعه، چنين مناظرى را شاهد بوده است. نماز جمعه تهران، به خاطر همان آثار و بركاتى كه عرض شد، در اين بيست سال مركز و آماج سخت ترين حملات دشمن قرار گرفت.
و اما نكته دوم. مردم در تمام اين بيست سال، نماز جمعه را با همه آن دشمنيها گرم نگاه داشتند. در سرماى سخت زمستان، زير آفتاب داغِ سوزانِ تيرماه و مردادماه تهران، در اوقات گوناگون، زن و مرد، گاهى بر روى زمينهاى يخ، بر روى برف، در زير بارندگى تند، گاهى بر روى زمين تفته و آسفالتهاى داغ - كه همين محوطه هم مسقّف نبود و تمام محوطه را هم آفتاب و باران و برف مى پوشاند - اين نماز جمعه را طىّ سالهاى متمادى حفظ كردند و پاس داشتند و نماز جمعه تهران براى نمازهاى جمعه در سراسر كشور محور شد. بحمداللَّه امروز در سرتاسر كشور نمازهاى جمعه فراوانى تشكيل مى شود؛ مردم اجتماع مى كنند و امناى مردم براى مردم حرف مى زنند و مسائل دينى و اعتقادى و سياسى را براى آنها بيان مى كنند.
مردم در روز جمعه، اجتماعِ على التّقوى دارند. نمازهاى يوميّه براى فرد انسان نقشى دارد كه مانع از نسيان و غفلت مى شود - صبح درِ خانه خدا؛ نيم روزى مى گذرد، ظهر درِ خانه خدا؛ ساعاتى مى گذرد، باز درِ خانه خدا؛ دائم نمازهاى يوميّه انسان را با طراوتِ ياد خدا نگه مى دارد - همان نقش را نماز جمعه نسبت به اجتماع دارد. در روز جمعه، اجتماع مردم بر ذكر خدا و تقواست. چند روز مى گذرد، جمعه بعد، باز اجتماع مردم بر ذكر خدا و تقواست و همين سلسله ادامه پيدا مى كند. جوانان، پيران، زنان، مردان و كلاًّ طبقات مختلف در آن شركت مى كنند و طراوت مى يابند؛ جامعه جان مى گيرد، روح مى گيرد، ايمان تجديد مى كند و تقوا در خود ذخيره مى نمايد.
پروردگارا! تو را به اوليايت سوگند مى دهيم، روح امام بزرگوار را به خاطر اين سنّت حسنه، تا قيام قيامت شاد بفرما و با اوليايت محشور بدار. پروردگارا! كسانى را كه در اين راه زحمت كشيدند و مردمى را كه در اين اجتماع عظيم شركت كردند و نمازجمعه را اقامه نمودند، مشمول لطف و فضل و بركات و قبول و تفضّل خودت قرار بده.
به جوانان عرض مى كنم كه نماز جمعه را قدر بدانيد؛ نماز جمعه متعلّق به شماست. به آحاد مردم عرض مى كنم كه نماز جمعه را مأمن و ملجاى دل و جان خودتان بدانيد. فكر و روح، از نماز جمعه طراوت پيدا مى كند. نمازهاى جمعه را اقامه كنيد. اميدوارم كه همه دست اندركاران نمازهاى جمعه - از جمله ائمّه محترم جمعه - در هرجا كه هستند، زاد و توشه معنوى را كه مردم بدان احتياج دارند، در هر جمعه حاضر و آماده كنند و با بهترين بيان آن را تقديم ذهنها و دلهاى اين مردم خداجوى و مؤمن نمايند.
چون دعا بعد از خطبه اوّل مورد تأكيد است، چند جمله دعا مى كنم: پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، اسلام و مسلمين را نصرت بده؛ دشمنان اسلام را منكوب كن؛ دلهاى ما را با خودت آشنا كن؛ به ما توفيق دعا عنايت كن؛ به ما توفيق توبه و انابه مرحمت كن. پروردگارا! گرفتاريها و مشكلات مردم را از كار آنها برطرف كن. پروردگارا! دشمنان اين ملت را به سزاىِ دشمنى ناجوانمردانه شان برسان. پروردگارا! دلهاى اين ملت بزرگ و مؤمن و خداجوى و سرافراز و با شرف را روزبه روز با ايمان به خودت و ياد خودت و تفضّلات خودت معمورتر و آبادتر و شادتر بگردان.
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الذين امنوا و عملوا الصّالحات. و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(3)
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين. الهداة المعصومين. سيّما اميرالمؤمنين و الصدّيقة الطّاهرة سيّدة نساءالعالمين و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ بن الحسين و محمّدبن على و جعفربن محمّد و موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّدبن على و علىّ بن محمّد والحسن بن على والخلف القائم المهدى. حججك على عبادك و امنائك فى بلادك. و استغفراللَّه لى و لكم و اوصيكم بتقوى اللَّه.
در اوّلين جمله اين خطبه، خطاب به شما برادران و خواهران عرض مى كنم كه عزيزان من! زاد و توشه تقوا را فراموش نكنيد و يكديگر را هم به تقوا و پرهيزكارى سفارش نماييد. در داخل خانه، پدران و مادران به فرزندان؛ فرزندان به پدران و مادران و خواهران و برادران؛ در محيط كار، همكاران به يكديگر و در محيط جامعه، همه نسبت به هم خيرخواهانه نصيحت به تقوا كنند. نگذاريد خداى ناكرده بى تقوايى در ما شكل بگيرد، يا در جامعه گسترش پيدا كند.
موضوعاتى كه امروز مختصراً در خطبه دوم عرض مى كنم، يكى اظهار تشكّر از حضور پُرشكوه عظيم شما مردم در انتخابات مجلس خبرگان است؛ دوم، بحث كوتاهى است درباره توافق ننگين اخيرى كه عليه ملت فلسطين انجام گرفت.
در ابتدا اشاره اى بكنم به اين كه امروز «روز جوان و نوجوان» است و مناسبت آن هم شهادت يك نوجوان بسيجى - شهيد حسين فهميده - است. اين از آن مواردى است كه شخصيتهاى حقيقى، به نماد و به حقايق اسطوره گون تبديل مى شوند. ما در تاريخ خود از اين موارد بسيار داريم. اى بسا حوادثى كه امروز وقتى گفته شود، از بس عجيب است همه تصوّر كنند كه اسطوره و افسانه است؛ اما حقيقت است. نمونه هاى آن را ما در زمان خودمان بارها و بارها ديده ايم و شنيده ايم و از جمله زيباترين آنها، شهادت اين نوجوان بسيجى است. او سيزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمّم، كه كشور خود را مى شناخت، امام خود را مى شناخت، دشمن خود را مى شناخت، اهميت وجود و فعّاليت خود را هم مى شناخت و رفت اين سرمايه را تقديم عزّت كشور و آينده انقلاب و منافع و مصالح مردم كرد. جسم او رفت؛ اما روحش زنده ماند، يادش ابدى شد و خاطره اش به صورت اسطوره درآمد. اين الگوست.
جوانان و نوجوانان عزيز من! همه شما مى توانيد در كشورتان نقش پيدا كنيد. يك روز نقش، نقش «حسين فهميده» بود؛ يك روز نقشهاى ديگر است. در زمينه مسائل دينى، مسائل فرهنگى، مسائل سياسى، مسائل اخلاقى، آينده نگرى، اميدبخشى، نشاط دادن به محيط پيرامون خود و تعبّد و تقيّد و پايبندى به شريعت اسلامى - كه سرمايه سربلندى فرد و جامعه است - مى توان مجاهدت كرد. البته در آنها، دادنِ جان مطرح نيست؛ اما همّت و اراده و تصميم لازم دارد. همه مى توانيد در مدارس، در دانشگاهها، در محيطهاى كار و غيره، نقش ايفا كنيد. جوانِ زنده و بانشاط و پُراميد و پاكدامن، مى تواند يك تاريخ را بيمه كند. به همين جهت است كه روى جوانان كشورهاى دنيا، صهيونيستها و استعمارگران و كمپانى داران عالَم، سالها كار و تلاش كردند تا شايد بتوانند نسلهاى جوان را فاسد كنند؛ اراده و اميد را از آنها بگيرند؛ آينده را در چشم آنها تيره و تار كنند؛ آنها را به آينده مأيوس نمايند و دچار مشكلات عصبى و اخلاقى كنند. آنچه در دنيا مى بينيد، تصادفى نيست.
البته براى شما جوانان و نوجوانان عزيز كشورِ ما هم خيلى خوابها ديدند و خيلى نقشه ها كشيدند؛ اما بحمداللَّه نتوانستند. البته اين نتوانستن، به خاطر هوشيارى شماست. اين هوشيارى را هم در دانشگاهها و هم در مدارس افزايش دهيد و به دنبال فهم صحيح معارف اسلامى و پايبندى به تكاليف دينى و اخلاق نيك باشيد. اين كشورى را كه بيست سال است براى بهروزى خود تلاش مى كند و اين همه قدمهاى بلند در دوران خودتان برداشته است، به يك نقطه از همه جهت برجسته و پيشرفته تبديل كنيد. اين كار شماست و در دست شماست و از امروز بايد مقدّماتش را در خودتان فراهم كنيد. شرط اوّل هم اين است كه پارسا باشيد، هوشمند باشيد، فكر كنيد، دوست را بشناسيد، دشمن را بشناسيد.
در مورد انتخابات خبرگان آنچه كه من عرض مى كنم - همان طور كه اشاره شد - يك تشكّر صميمانه عميق از شما مردم است. اين كارى كه در انتخابات انجام گرفت و اين رأى بالايى كه در اين انتخابات داده شد، دشمن را، بيگانه را و تحليلگر خصم و مغرض را حيرت زده كرد. اينها با خودشان حساب كرده بودند كه حدّاكثر چهار، پنج ميليون نفر بر اثر تبليغات و گفتن، پاى صندوقها خواهند رفت و مجلس خبرگان بى پشتوانه خواهد شد. بعضى گفتند چهار ميليون، بعضى گفتند پنج ميليون، بعضى گفتند شش ميليون، بعضى گفتند هشت ميليون؛ اما هيچ كس فكر نمى كرد كه در اين انتخابات نسبت به انتخابات دوره قبل، پنجاه درصد آراى مردم بيشتر باشد. حدود هجده ميليون نفر از مردم بروند به كسانى رأى بدهند كه نه منتظرند برايشان جاده بكشند و نه منتظرند برايشان آب و برق ببرند؛ فقط بر اثر انگيزه معنوى و به سائقه احساس تكليف؛ فقط به خاطر اين كه كشورشان را مى شناختند؛ فقط به خاطر اين كه اهميت مسأله خبرگان و نقش آنها را مى دانستند. اين چيز خيلى عظيمى است. البته تبليغات دشمن سعى مى كند اين را كوچك نشان دهد. تبليغاتچى وظيفه اش همين است كه تبليغات كند. او يك چيزى مى گويد، اما محافل سياسى - آنهايى كه پشت اين بوقهاى تبليغاتى، مغزهاى متفكّر محسوب مى شوند - مى فهمند چه اتّفاق افتاد.
شما ملت ايران با اين انتخابات عظيم و با شكوه، كشورتان را بيمه كرديد؛ به دشمن نشان داديد كه مردم در صحنه اند؛ به دشمن نشان داديد كه مردم به آرمانها و ارزشهاى انقلاب و دين پايبندند و به روحانيون معظّم و علماى اَعلام احترام مى گذارند و براى سخن مراجع عظيم تقليد و سخن مسؤولان دلسوز كشور اهميت قائلند. اينها براى دشمن خيلى معنى دار است. تأثيرى كه اين انتخابات گذاشت - هم خود انتخابات، هم نتايجى كه انتخابات خبرگان به هرحال دارد - از آن تأثيرات بسيار ماندنى و عميق و شگفت آور براى دوست و دشمن است. به همين جهت هم بود كه دشمن عليه اين مجلس بى اندازه تبليغات كرد. اينها قريب يك سال خرج كردند، زحمت كشيدند، تبليغ نمودند و خواستند اهميتش را كم كنند. مرتّب گفتند تحريم مى كنند؛ مرتّب گفتند شركت نمى كنند؛ اما همه آنچه كه اتّفاق افتاد، عكس نظر آنها را ثابت كرد. ملت ايران خيلى هوشيارى نشان مى دهد. شما براى نظام جمهورى اسلامى و براى انقلاب و كشورتان آبرو شديد. من لازم است از همه كسانى كه در اين حركت عظيمِ مردمى نقشى ايفا كردند، صميمانه تشكّر كنم.
ورود مراجع عظام در اين ميدان، تأثير بسيار زيادى داشت. همه فهميدند كه اين شايعات و حرفها و دودستگيهايى كه گفته مى شود، ياوه و پوچ است. همه پاى پرچم اسلام ايستاده اند. گروههاى سياسى و مسؤولان عالى رتبه كشور، وارد شدند و صحبت كردند. جناح بنديهاى مختلف سياسى كشور؛ اينهايى كه آنها مى خواهند رويشان اسم بگذارند؛ يكى را چپ مى گويند، يكى را راست مى گويند؛ يكى را افراطى نام مى گذارند، يكى را اصلاح طلب لقب مى دهند؛ اين لقبهاى من درآوردى و خلاف واقع كه فقط براى تفرقه افكندن در بين صفوف مردم است، در هوشمندى مردم، در هوشمندى مسؤولان و در هوشمندى جريانات سياسى اثر نگذاشت. همه فهميدند كه اين جا مصلحت كشور است. لذا وارد ميدان شدند؛ البته به اختلاف، بعضى كمتر، بعضى بيشتر. بى توجّهى هايى هم بعضاً انجام گرفت كه اميدواريم تجربه اى باشد براى خودِ اشخاصى كه توجّه نكردند و ان شاءاللَّه بيشتر به اين مسائل توجّه كنند.
مردم در متن جريانى عظيم قرار گرفتند و وارد شدند. رسانه هاى خبرى، بخصوص صدا و سيما، حقّاً و انصافاً وظيفه شان را خوب انجام دادند كه بايد از آنها سپاسگزارى شود. برخى از مطبوعات - عمدتاً غالب مطبوعات - خوب عمل كردند. مسؤولان ادارى، وزارت كشور و شوراى محترم نگهبان، وظايفشان را به وجه احسن انجام دادند؛ بخصوص شوراى محترم نگهبان با بردبارى در مقابل حرفهايى كه زده شد، شايعه پراكنيهايى كه شد، با صبر و با استقامت، كار خودش را انجام داد و به آنچه كه قانون برعهده اش گذاشته بود، عمل كرد. عوامل وزارت كشور شب و روز كار و تلاش كردند و صندوقها را به اقصى نقاط رساندند و در اختيار مردم قرار دادند و در كمترين زمان ممكن، آراء را شمردند و نتايج را به اطلاع مردم رساندند. همه اينها جاى تشكّر و سپاسگزارى دارد و اجرش پيش خداست.
بسيارى از مردم هم كه قطعاً مايل بودند رأى بدهند، توفيق پيدا نكردند رأى بدهند. آنها يا دوردست بودند، يا در مسافرت بودند، يا مشكلاتِ آنىِ دم دست داشتند. بعضى جاها دهات دوردست است، لذا همه توفيق پيدا نمى كنند رأى بدهند. آنها هم به قدر نيّت خودشان، به قدر عزم خودشان، مسلّماً مثاب و مأجورند. اگر كسانى هم حقيقت برايشان مشتبه شده بود و نيامدند رأى بدهند - مى توانستند، اما رأى ندادند - چنانچه در اين كار مقصّر نباشند - يعنى بد فهميده باشند - آنها هم ان شاءاللَّه به خاطر نيّت خودشان مثاب و مأجورند. البته بعضى هم بودند كه مصرّانه و مغرضانه و معاندانه مى خواستند جلوِ آراى مردم را بگيرند. اينها خودى نيستند. در زمان امام هم همان جريانات از اوّل انقلاب، از اوّلين انتخاباتهايى كه انجام مى گرفت، هميشه موضع منفى، موضع مخالف، موضع نق زن و موضع شايعه پرداز داشتند؛ حالا هم دارند. از آنها هم ما غير از آنچه كه كردند، انتظارى نداشتيم و نداريم. اميدواريم كه ان شاءاللَّه اين تجربه موفّق، براى ملت ما موجب پيشرفت و اميد بيشتر باشد و مجلس خبرگان بتواند به وظايف قانونى خود عمل كند.
كار مجلس خبرگان بسيار مهمّ است. يك روز به كسى احتياج است كه رهبرى و زعامت اين كشور را به دست گيرد؛ اين مجلس بايستى حاضر باشد. بعد هم بايستى مراقبت كند كه شرايط در كسى كه علم و عمل و تدبير و وجود شرايط در او را تشخيص داده است، حفظ شود. خبرگان، هم ابتدائاً و هم استدامتاً مسؤولند كه مراقبت كنند، مراقب باشند و بفهمند. اينها وظايف بسيار مهمّى است. البته كارهاى آنها روزمرّه نيست. سالى يك بار و يا دوبار بيشتر جلسه ندارند؛ ليكن كميته هايى دارند، هيأتهايى دارند، دور هم جمع مى شوند، فكر مى كنند، بحث مى كنند، كار مى كنند. عظمت اين كار، عظمتى است كه انسانهاى هوشمند آن را درك مى كنند و ملت ايران هوشمند بود كه اين را درك كرد. پروردگارا! از همه كسانى كه در اين راه زحمت كشيدند، به فضل و كرمت قبول فرما.
مسأله بعدى، توافق ننگينى است كه باز اخيراً ميان صهيونيستها و كسانى كه خود را نماينده فلسطينيها مى دانند، انجام گرفته است. من مايل نيستم در تفاصيل اين مسأله وارد شوم؛ اين را بايستى صدا و سيما و مسؤولان كشور و مسؤولان وزارت خارجه و ديگرانى كه توضيح اين گونه مطالب برعهده آنهاست، براى مردم ما روشن كنند، تا مردم در جريان اين مسأله بسيار زشت و خطرناك قرار گيرند. هنوز آن توافقهايى كه تقريباً در دو سال قبل از اين كرده بودند، عمل نشده است كه آمدند توافقنامه ديگرى را كه صددرصد عليه مردم مظلوم فلسطين و عليه كشور فلسطين و عليه دنياى عرب و عليه جهان اسلام است، امضا كردند.
امريكاييها دنبال قضيه را جدّاً گرفتند! علّت هم اين بود كه آنها هم به خاطر مشكلات شخصى اى كه رئيس جمهور امريكا به آنها دچار است و هم به خاطر آبروريزى ديپلماسى امريكا در قضيه خاورميانه، به اين قضيه احتياج داشتند. خود امريكاييها مكرّر گفته اند كه قراردادهاى صلح بين سازمان به اصطلاح آزاديبخش فلسطين و اسرائيل، نقش كاغذ است و هيچ واقعيت خارجى ندارد. به خاطر ضعف ديپلماسى و ناتوانى امريكا در دنبالگيرى اين كار، آبروى امريكا در دنيا رفت. مسائل داخلى و خارجىِ متعدّد ديگرى هم هست. نشستند با يك كار فشرده در ظرف چند هفته كوتاه، توافقى را به امضاى كسى كه خود را نماينده مردم فلسطين مى داند، رساندند؛ انسانى حقير، انسانى خائن، انسانى به شدّت فرو رفته در لجنزار خودپرستى و دنياپرستى كه اصلاً لايق نيست انسان او را عضوى از مقاومت فلسطين بداند؛ چه رسد به اين كه بخواهد رهبر آن مقاومت باشد! او در حقيقت مسؤوليت تعقيب و دنبالگيرى كار مبارزات فلسطينى را برعهده گرفت؛ يعنى مسأله گرفتارى بزرگ دولت صهيونيست را از قِبَل انقلابيون مسلمان فلسطينى، از دوش او برداشت و به دوش خودش گرفت! اين بار را كه او بايد حمل مى كرد، اين حمل كرد و كارِ دشمن آسان شد! براى انقلابيون فلسطين، مشكلات و دردسر آفريد و دخالت زشت و حضور مداخله جويانه تحكّم آميز امريكا را بيشتر كرد!
علاوه بر اين، جلساتى است كه صهيونيستها و دار و دسته «عرفات» بايد مرتّباً هر دو هفته يك بار براى دنبال كردن اين كارها داشته باشند! او موظّف است جلسه اى با امريكاييها داشته باشد و به آنها گزارش بدهد كه من اين كارها را كردم، اين اشخاص را گرفتم، اين اشخاص را زندانى كردم، اين افراد را به مجازات رساندم! اگر زندانى اى را آزاد كند، امريكاييها به او اعتراض خواهند كرد كه چرا اين زندانى را كه از انقلابيون بود، آزاد كردى؟! چرا سهل انگارى كردى؟! چرا فلان كس را نگرفتى؟! در اين جا اسرائيل گزارشگر است و فهرست مى دهد؛ امريكا قاضى است و حكم مى كند، آقاى «ياسر عرفات» هم مجرى حكم آن قاضى است! ننگ بر اين انسانهاى پَست.
البته ظاهر قضيه فعلاً اين است كه اين مجموعه مزدور بايد فلسطينيها را قلع و قمع كنند؛ اما اين ظاهر قضيه است. باطن قضيه اين است كه بايد فلسطينيها را از همين مقدار سرزمينى هم كه دارند، براى درازمدّت محروم كنند. ظاهر قضيه اين است كه مبارزان فلسطينى سركوب مى شوند؛ اما باطن قضيه اين است كه حكومت صهيونيستى حتّى به همين اندازه حضور فلسطينيها هم قانع نيست! كار را آن چنان بايد سخت بگيرد، آن چنان بايد دشوار كند، كه براى فلسطينى آزاده اى كه مى خواهد راحت زندگى كند، امكان زندگى نماند؛ مگر با نوكرى اسرائيل! او پاى امريكا را باز كرد، پاى سى.آى. اى را - بيش از آنچه كه بود - باز كرد، امكان مداخله آنها را بيشتر كرد و كار را بر مبارزان دشوار نمود. البته اينها همه اش در خيال و وهم آنهاست. مى خواهد امنيت را براى صهيونيستهاى روسياه فراهم كنند، كه البته نخواهند توانست؛ مطمئن باشند كه نخواهند توانست. صهيونيستها اوّل با كمك انگليس، بعد با كمك امريكا و بسيارى از كشورهاى دنيا و با انواع و اقسام كارهاى خيانتكارانه و تروريستى و ايجاد وحشت و ارعاب، توانستند اين حكومت صهيونيستى را در داخل اراضى اشغالى به وجود آورند. چهل، پنجاه سال را هم كه بگذرانند، باز يك نكته اصلى حل نشده است و آن اين است كه آدم صهيونيستِ غاصب نمى تواند در اين خانه غصبى خواب راحت بكند؛ امنيت ندارد. بله؛ اين واقعيت است. پول دارند، فنآورى مدرن و فوق مدرن دارند، حمايت سياسى قدرتهاى استكبارى را دارند، اسلحه دارند، وسايل شكنجه دارند، فلسطينيها را در همه جا، حتى نوجوانان را در داخل مدارسشان تعقيب مى كنند - همه اينها به جاى خود محفوظ - اما خداى متعال آسايش و راحتى را از آن جمعِ آسايش و راحت طلب و ترسو باز گرفته است؛ چون فلسطين زنده است، چون ملت فلسطين زنده است، چون جوانان فلسطين زنده اند. آنها خواستند كه نقشه فلسطين را از روى نقشه عالم محو كنند. آنها خواستند اسم فلسطين را به فراموشى بسپارند. آنها خواستند ملت فلسطين را در داخل ملتهاى ديگر حلّ و هضم كند و از بين ببرند، تا چيزى به نام فلسطين باقى نماند. آنچه اتّفاق افتاده است، درست بر عكس اينهاست.
ملت فلسطين از سال 1948 تاكنون، به مراتب قويتر، مصمّمتر و آگاهتر است و جمعيت افزونترى دارد و شخصيتهاى برتر در ميانش بيشتر است. اگر آن روز در داخل خانه خودشان آن قدر ضعيف بودند كه دشمن توانست بيايد دستشان را بگيرد و با اهانت آنها را از خانه بيرون كند، امروز ملت فلسطين آن چنان است كه جمعيتِ چند ميليونىِ مجهّزِ صهيونيستها را در داخل كاخهاى خودشان، در داخل شهركهاى يهودى نشين خودشان و در داخل مزارع خودشان، از آسايش و امنيت محروم كرده است. همه چيز دارند؛ اما امكان زندگى ندارند، آرامش و امنيت ندارند. اين قرارداد براى اين است كه شايد بتوانند به وسيله دستهاى فلسطينى خائن، اين امنيت را براى خودشان به وجود آورند. چون تجربه كردند و خودشان نتوانستند، مى خواهند بلكه به وسيله عرفات بتوانند به امنيت دست يابند! اما من عرض مى كنم كه ملت فلسطين با صهيونيستها دشمن است؛ با نوكران صهيونيستها هم - هر چند ياسر عرفات باشد - به شدّت دشمن است. اميدواريم ان شاءاللَّه روزبه روز عزّت دنياى اسلام، عزّت ملت فلسطين و عزّت مبارزان راه خدا و دين بيشتر شود.
من لازم بود از ولادت حضرت جواد الائمّه عليه السّلام ياد كنم كه در آن دعاى روزهاى رجب مى خوانيم: «اللّهم انّى اسئلك بالمولودين فى رجب محمّدبن على الثانى و ابنه على بن محمّد المنتجب»(4). هم ميلاد حضرت جواد و هم ميلاد حضرت هادى در اين ماه بوده است كه بايد از اين دو روز تجليل كنيم. من از زبان خودم و از دل شما، ارادت و اخلاص و ايمان بى شائبه خودمان را به آستان اين دو امام همام عرض مى كنم و اميدوارم خداى متعال ما را در دنيا و آخرت با معارف آنان و اشخاص آنان و ياد آنان زنده بدارد و محشور كند.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اذا جاء نصر اللَّه والفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك واستغفره انّه كان توّابا(5).
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) جمعه: 9
2) مصباح المتهجّد: ص 381
3) عصر: 3-1
4) الاقبال، ج 3، ص 215
5) نصر: 3-1
«الحمدللَّه ربّ العالمين. نحمده و نستعينه و نؤمن به و نستهديه و نستغفره و نتوكّل عليه و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه، حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته، بشير رحمته و نذير نقمته، سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المعصومين المكرّمين المطهرين. سيّما بقيةاللَّه فى الارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «يا ايّها الذين امنوا اذا نودى للصّلوة من يوم الجمعه، فاسعوا الى ذكراللَّه و ذروا البيع، ذلكم خيرلكم ان كنتم تعلمون»(1).
امروز هزارمين نماز جمعه تهران، با همّت و شركت شما مردم خداجوى، مؤمن و بااخلاص تشكيل شده است. اين اثر پُربركت و ماندگار از امام بزرگوارمان هم مانند همه سنّتهايى كه ايشان بنا نهادند، مايه خير و بركتِ جامعه اسلامى است. در خطبه اوّل، قدرى درباره نماز جمعه عرض مى كنم و چون ماه رجب است، ماه دعاست، ماه توجّه و توسّل است و به روز ولادت حضرت امير مؤمنان و سيد متّقين و سرور اوليا و مراد عارفان، على بن ابى طالب عليه السّلام مزيّن است، براى اين كه نام مبارك آن بزرگوار هم زينت بخش اين خطبه شود، بخش كوتاهى از يكى از خطب جمعه آن بزرگوار را انتخاب كرده ام كه عرض خواهم كرد.
قبل از شروعِ صحبت، لازم مى دانم از همه كسانى كه در طول اين سالهاى متمادى، به هر نحوى در برگزارى اين نماز پُرشكوه سهيم بوده اند - شما مردم عزيز و خداجوى، ائمّه محترم جمعه تهران، كاركنان و خدمتگزاران نماز جمعه چه در تمهيد مقدّمات و چه در فرستادن و رساندن صداى نماز جمعه به ديگران - صميمانه تشكّر كنم؛ بخصوص از مرحوم آيةاللَّه طالقانى ياد كنم كه اوّلين نماز جمعه را به امر امام در تهران امامت كردند و اين بناى مبارك با دست و حضور ايشان بنيان نهاده شد. همچنين لازم است از مرحوم آيةاللَّه ربّانى املشى كه در عداد آقايان محترمى بودند كه گاهى نماز جمعه را اقامه مى كردند و به رحمت خدا رفتند، ياد كنم و فتوح روح آن بزرگواران را از خداى متعال مسألت نمايم. البته داستان نماز جمعه، فقط داستان نماز جمعه تهران نيست؛ كه در اين باره هم عرايضى عرض خواهم كرد.
اميرالمؤمنين عليه السّلام طبق روايتى كه مرحوم مجلسى از «مصباح المتهجّد(2)» نقل مى كند، در يكى از روزهاى جمعه خطبه اى ايراد فرمود كه با حمد و ثناى حضرت بارى تعالى با بليغترين و عميقترين و زيباترين كلمات شروع مى شود و سپس با صلوات و سلام بر محمّد رسول اللَّه، خاتم انبيا صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم و شهادت بر عبوديّت و پيامبرى ايشان ادامه پيدا مى كند و بعد جملاتى را خطاب به مردم بيان فرمايد كه من چند عبارت از اين جملات را مى خوانم و به ترجمه آن قناعت مى كنم.
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: «اوصيكم عباداللَّه بتقوى اللَّه»؛ بندگان خدا! شما را به پرهيزكارى و رعايت تقوا سفارش مى كنم. «و اغتنام طاعته»؛ و سفارش مى كنم كه اطاعت پروردگار را مغتنم بشماريد. «ما استطعتم»؛ تا آن مقدارى كه در توان و قدرت شماست. «فى هذه الايّام الخاليه الفانية»؛ هر چه مى توانيد، در اين روزهاى گذرا و رو به فناى عمرتان، اطاعت از خدا و پيروى از فرمان پروردگار را مغتنم بشماريد. «واعداد العمل الصالح، لجليل ما يشفى به عليكم الموت»؛ سفارش مى كنم، تا آن جا كه مى توانيد، براى مقابله با آن مشكلات و مصائب عظيمى كه مرگ، آنها را مُشرف بر شما قرار خواهد داد - يعنى براى مقابله با دشواريهاى شناخته نشده براى بشر از لحاظ عظمت - عمل صالح فراهم و آماده كنيد. مرگ را آن چنان بايد بزرگ دانست كه اوليا و بزرگان از مقابله با آن به خود مى لرزيدند. حوادثى كه پس از مرگ در آغاز حيات نشئه برزخ براى ما پيش مى آيد، به قدرى با عظمت و مهيب و دشوار و غير قابل تحمّل است كه مردان خدا را - كه فى الجمله از آن خبرى داشتند - به خود مى لرزاند. براى مقابله با آن مشكلات و مصائب، يك راه وجود دارد و آن، عمل صالح و كار در راه خداست. تنها چيزى كه آن جا به داد انسان مى رسد، عمل صالح است. «فى امركم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم»؛ فرمود: من به شما امر مى كنم - امير مؤمنان است؛ امير معنوى و مادّى، امير ظاهرى و باطنى، امير جسم و جان - اين زخارف دنيا را كه ترك كننده شمايند، رها كنيد و اين قدر به فكر مادّيات براى خودتان نباشيد؛ چون اينها «الزائلة عنكم»؛ همه زوال پيدا مى كند. «و ان لم تكونوا تحبّون تركها»؛ اگرچه شما دوست نداريد كه اين مال و اين عيش و اين مقام، شما را رها كند، اما رها مى كند. «والمبلية لاجسادكم و ان احببتم تجديدها»؛ اين دنيا جسمهاى شما را مى پوساند و خاك مى كند؛ اگرچه شما مى خواهيد كه آنها زنده شوند. اين دنيا شما را پير و ضعيف مى كند و قوا را نابود مى سازد؛ اگرچه شما مى خواهيد اين قوا هميشه براى شما بماند و روزبه روز تجديد شود. «و انّما مثلكم و مثلها كركب سلكوا سبيلاً و كانّهم قد قطعوه و افضوا الى علم فكانهم قدبلغوه»؛ در جاده اى با سرعت مى رويد، نشانه اى در دوردست است، آن را از دور مى بينيد؛ اما خواهى نخواهى با طىّ طريق به آن خواهيد رسيد. اين جاده، همان دنياست. آن سنگِ نشانه و آن عَلَم، همان اجل و همان سرآمد و همان منتهاى مدّت است كه ناگزير به آن مى رسيم. ... «فلا تنافسوا فى عزّ الدنيا و فخرها»؛ براى عزّتها و جاه و جلال ظاهرى و نام و نشانِ گذرا، با يكديگر تنافس نكنيد، حسادت نورزيد، رقابت نكنيد. «ولا تعجبوا بزينتها و نعيمها»؛ به زينت و نعمت دنيا شگفت زده نشويد. «ولا تجزعوا من ضرائها و بؤسها»؛ از سختيها و دشواريهاى زندگىِ كوتاه دنيا، به جزع نياييد. «فان عزّالدنيا و فخرها الى انقطاع»؛ اين زينت و عزّت، رو به انقطاع و نابودى است. «وان زينتها و نعيمها الى ارتجاع»؛ زيباييها و نعمتها، رو به برگشت دارد. جوانى و نشاط و زيبايى، جاى خود را به پيرى و افسردگى و خمودگى مى دهد. «وان ضراعها و بؤسها الى نفاد»؛ سختيها هم تمام مى شود و از بين مى رود. «و كلّ مدّة فيها الى منتهى»؛ همه زمانهاى اين عالم و اين زندگى، به سوى پايان حركت مى كند. «و كلّ حىّ فيها الى بلى»؛ همه زنده ها به سوى پوسيدگى و كهنگى راه مى روند.
اين همان اميرالمؤمنين عليه السّلام است كه با دست خودش مزرعه آباد مى كرد و چاه حفر مى نمود. اين حرفها را زمانى بر زبان آورده است كه حكومت مى كرد. در رأس قدرتى قرار داشت كه از مناطق ماوراء النّهر تا درياى مديترانه، در زير نگين اين قدرت بود و آنها را اداره مى كرد. او جنگ داشت، صلح داشت، سياست داشت، بيت المال داشت، فعّاليت داشت، سازندگى داشت. اين حرفها به معناى آن نيست كه دنيا را آباد نكنيد. اين حرفها به معناى آن است كه خودتان را محور همه تلاشها و كارهاى مادّى ندانيد؛ براى خود، همه قوا را صرف نكنيد؛ براى سهم خود از زندگى، دنيا را جهنّم نكنيد؛ براى مال، براى منال، براى راحتى و براى پول، زندگى را بر انسانهاى ديگر تلخ نكنيد.
تقوا پيشه كنيد. تقوا، يعنى ملاحظه همه كارهاى صادر از خود. هر كارى كه مى كنيد، مراقب باشيد كه چه مى كنيد. هر سخنى كه مى گوييد، هر اقدامى كه مى كنيد، هر تصميمى كه مى گيريد، توجّه كنيد كه اين سخن و اين اقدام و اين تصميم، به زيان انسانيت، به زيان جامعه، به زيان آخرتِ خودتان و به زيان دين خودتان نباشد؛ اين تقواست. هر جمعه، خطيب جمعه اين سخن را خطاب به مردم و خطاب به خودش تكرار مى كند: «اوصيكم و نفسى بتقوى اللَّه»؛ شما و خودم را به تقوا توصيه مى كنم. همه ما محتاج شنيدن اين توصيه ها هستيم و اهميت نماز جمعه، از جمله در همين است. من از همين جا وارد صحبت درباره نماز جمعه شوم:
ما نماز جمعه را از انقلاب و از امام داريم. قبل از انقلاب، نماز جمعه كشور ما هم از لحاظ تعداد نماز جمعه ها، هم از لحاظ كميّت مردمى كه در آن شركت مى كردند و هم از لحاظ كيفيّت سخنانى كه گفته مى شد - مگر استثناهاى محدودى - نزديك به صفر بود. بعد از انقلاب، نماز جمعه ايران در صدر فهرست نماز جمعه هاى دنياى اسلام قرار گرفت و اين مبالغه نيست. هزار جمعه است كه در تهران و در شهرستانهاى ديگر، با اندكى تقديم و تأخير، نماز جمعه اى تشكيل مى شود كه از لحاظ كميّتِ شركت كنندگان، در مواقعى حتماً بى نظير و يا در مواقعى هم كم نظير است. از لحاظ نوع مطالبى كه گفته مى شود، در دنياى اسلام بى نظير است. از لحاظ تأثيراتى كه اين نماز جمعه بر دل مردم، بر جان مردم، بر خطّ سياسى مردم و بر تصميم گيريهاى بزرگ مردم مى گذارد، در دنيا بى نظير است.
هشت سال دفاع مقدّس ما از نماز جمعه ها نيرو گرفت و در نماز جمعه ها تبيين شد. سخت ترين دوران اين انقلاب - يعنى سالهاى پنجاه ونه و شصت - كه توطئه عظيم سياسى عليه امام و انقلاب و كشور طرّاحى و اجرا مى شد، اين توطئه در نماز جمعه ها شكست خورد. مردم در طول اين مدّت، در نماز جمعه، از زبان يك امام عادل و يك نَفَس امين - كه همين ائمّه جمعه محترمى هستند كه در تهران و شهرستانها با مردم حرف مى زنند - نسبت به مسائل كشورشان و مسائل جهان آگاه شدند و اطّلاعاتشان به روز شد. در هيچ جاى دنيا چنين چيزى وجود ندارد. اين از بركات انقلاب بود.
دو نكته در اين زمينه بسيار قابل توجّه است: يك نكته، دشمنيهايى است كه از اوّل انقلاب تا امروز با نماز جمعه شده است. هر هفته تبليغات سنگين حجيمى از طرف دشمنان نسبت به نماز جمعه صورت مى گرفت. حرفهايى مى زدند كه تقصير هم نداشتند؛ چون ملت ايران را نمى شناختند. به ضرر خودشان حرف مى زدند؛ مثل بسيارى از جاهاى ديگر كه راديوهاى بيگانه و صداهاى دشمن، نسبت به مردم ايران حرف مى زنند و اظهارنظر مى كنند. اينها در واقع خود را پيش ملت ايران رسوا مى كنند و بى خبرىِ خودشان را نشان مى دهند. حرفها مى زدند كه مايه خنده مردم شركت كننده در نماز جمعه بود. مى گفتند به هر كدام از افراد شركت كننده در نماز جمعه تهران، فلان قدر پول مى دهند، فلان قدر جنس مى دهند! اينها همان مردمى بودند كه با پشتيبانيهاى مالى خودشان، آن جنگ عظيم را پشتيبانى كردند. در همين نماز جمعه تهران، انبوه پول و جنس و هداياى مردمى به سمت جبهه ها روانه مى شد. اين قدر اين ايرانى ناشناسها، درباره اين مردم اشتباه مى كردند، جفا مى نمودند و سخن به ياوه مى گفتند!
آنها به تبليغات هم اكتفا نكردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونين قرار دادند. پنج امام جمعه معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آيةاللَّه قاضى، مرحوم آيةاللَّه مدنى، مرحوم آيةاللَّه صدوقى، مرحوم آيةاللَّه دستغيب، مرحوم آيةاللَّه اشرفى. پنج عالمِ مجتهدِ پيرمردِ با تقواى پرهيزكارِ پارسا و پاكدامن را كه هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها مى ايستادند و به آنها اقتدا مى كردند، جلوِ چشم همين مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسيارى ديگر هم سوء قصد كردند كه بحمداللَّه به جايى نرسيد. همين نماز جمعه تهران و همين محوطه اى كه در آن نشسته ايد، بسيارى از شما به ياد داريد كه شاهد چه حوادثى بوده است. در موشكباران طولانى مدّت تهران كه در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شركت مى كردند. يك نوبت كه در حدود پنجاه روز يا دو ماه بود و هر روز و شبى موشكهاى دشمن به اين شهر فرود مى آمد، اين نماز جمعه با اجتماعى عظيم - شايد بشود گفت بيش از ساير اوقات - مملو از جمعيت مى شد. چون خطر بود و مردم احساس مى كردند كه حضورشان در اين جا خطرپذيرى است و براى خداست، لذا براى ثوابِ مضاعف شركت مى كردند! بنده نماز جمعه هايى را به ياد دارم كه در اثناى آن، صداى انفجار موشكها از اطرافِ همين محلّ نماز جمعه مى آمد. در همين نماز جمعه، دشمن انفجار خونينى را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همين نقطه عدّه اى به شهادت رسيدند؛ اما اين مردم مثل كوه استوار ايستادند و تكان نخوردند. بنده آن روز در همين جا ايستاده بودم كه آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خيال كرديم موشك يا بمباران هوايى است؛ نگران شدم كه نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم مى شود كه ما هم مردممان را درست نشناخته بوديم. خدا مى داند كه اين صفها تكان نخورد. يك گُله جا اين انفجار واقع شد و چند لحظه همان جا يك هياهويى شد، بعد شهدا و مجروحان را بردند؛ اما مردم همان جا نشستند و نماز جمعه و خطبه ها ادامه پيدا كرد! اين نماز جمعه، چنين مناظرى را شاهد بوده است. نماز جمعه تهران، به خاطر همان آثار و بركاتى كه عرض شد، در اين بيست سال مركز و آماج سخت ترين حملات دشمن قرار گرفت.
و اما نكته دوم. مردم در تمام اين بيست سال، نماز جمعه را با همه آن دشمنيها گرم نگاه داشتند. در سرماى سخت زمستان، زير آفتاب داغِ سوزانِ تيرماه و مردادماه تهران، در اوقات گوناگون، زن و مرد، گاهى بر روى زمينهاى يخ، بر روى برف، در زير بارندگى تند، گاهى بر روى زمين تفته و آسفالتهاى داغ - كه همين محوطه هم مسقّف نبود و تمام محوطه را هم آفتاب و باران و برف مى پوشاند - اين نماز جمعه را طىّ سالهاى متمادى حفظ كردند و پاس داشتند و نماز جمعه تهران براى نمازهاى جمعه در سراسر كشور محور شد. بحمداللَّه امروز در سرتاسر كشور نمازهاى جمعه فراوانى تشكيل مى شود؛ مردم اجتماع مى كنند و امناى مردم براى مردم حرف مى زنند و مسائل دينى و اعتقادى و سياسى را براى آنها بيان مى كنند.
مردم در روز جمعه، اجتماعِ على التّقوى دارند. نمازهاى يوميّه براى فرد انسان نقشى دارد كه مانع از نسيان و غفلت مى شود - صبح درِ خانه خدا؛ نيم روزى مى گذرد، ظهر درِ خانه خدا؛ ساعاتى مى گذرد، باز درِ خانه خدا؛ دائم نمازهاى يوميّه انسان را با طراوتِ ياد خدا نگه مى دارد - همان نقش را نماز جمعه نسبت به اجتماع دارد. در روز جمعه، اجتماع مردم بر ذكر خدا و تقواست. چند روز مى گذرد، جمعه بعد، باز اجتماع مردم بر ذكر خدا و تقواست و همين سلسله ادامه پيدا مى كند. جوانان، پيران، زنان، مردان و كلاًّ طبقات مختلف در آن شركت مى كنند و طراوت مى يابند؛ جامعه جان مى گيرد، روح مى گيرد، ايمان تجديد مى كند و تقوا در خود ذخيره مى نمايد.
پروردگارا! تو را به اوليايت سوگند مى دهيم، روح امام بزرگوار را به خاطر اين سنّت حسنه، تا قيام قيامت شاد بفرما و با اوليايت محشور بدار. پروردگارا! كسانى را كه در اين راه زحمت كشيدند و مردمى را كه در اين اجتماع عظيم شركت كردند و نمازجمعه را اقامه نمودند، مشمول لطف و فضل و بركات و قبول و تفضّل خودت قرار بده.
به جوانان عرض مى كنم كه نماز جمعه را قدر بدانيد؛ نماز جمعه متعلّق به شماست. به آحاد مردم عرض مى كنم كه نماز جمعه را مأمن و ملجاى دل و جان خودتان بدانيد. فكر و روح، از نماز جمعه طراوت پيدا مى كند. نمازهاى جمعه را اقامه كنيد. اميدوارم كه همه دست اندركاران نمازهاى جمعه - از جمله ائمّه محترم جمعه - در هرجا كه هستند، زاد و توشه معنوى را كه مردم بدان احتياج دارند، در هر جمعه حاضر و آماده كنند و با بهترين بيان آن را تقديم ذهنها و دلهاى اين مردم خداجوى و مؤمن نمايند.
چون دعا بعد از خطبه اوّل مورد تأكيد است، چند جمله دعا مى كنم: پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، اسلام و مسلمين را نصرت بده؛ دشمنان اسلام را منكوب كن؛ دلهاى ما را با خودت آشنا كن؛ به ما توفيق دعا عنايت كن؛ به ما توفيق توبه و انابه مرحمت كن. پروردگارا! گرفتاريها و مشكلات مردم را از كار آنها برطرف كن. پروردگارا! دشمنان اين ملت را به سزاىِ دشمنى ناجوانمردانه شان برسان. پروردگارا! دلهاى اين ملت بزرگ و مؤمن و خداجوى و سرافراز و با شرف را روزبه روز با ايمان به خودت و ياد خودت و تفضّلات خودت معمورتر و آبادتر و شادتر بگردان.
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الذين امنوا و عملوا الصّالحات. و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(3)
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين. الهداة المعصومين. سيّما اميرالمؤمنين و الصدّيقة الطّاهرة سيّدة نساءالعالمين و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ بن الحسين و محمّدبن على و جعفربن محمّد و موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّدبن على و علىّ بن محمّد والحسن بن على والخلف القائم المهدى. حججك على عبادك و امنائك فى بلادك. و استغفراللَّه لى و لكم و اوصيكم بتقوى اللَّه.
در اوّلين جمله اين خطبه، خطاب به شما برادران و خواهران عرض مى كنم كه عزيزان من! زاد و توشه تقوا را فراموش نكنيد و يكديگر را هم به تقوا و پرهيزكارى سفارش نماييد. در داخل خانه، پدران و مادران به فرزندان؛ فرزندان به پدران و مادران و خواهران و برادران؛ در محيط كار، همكاران به يكديگر و در محيط جامعه، همه نسبت به هم خيرخواهانه نصيحت به تقوا كنند. نگذاريد خداى ناكرده بى تقوايى در ما شكل بگيرد، يا در جامعه گسترش پيدا كند.
موضوعاتى كه امروز مختصراً در خطبه دوم عرض مى كنم، يكى اظهار تشكّر از حضور پُرشكوه عظيم شما مردم در انتخابات مجلس خبرگان است؛ دوم، بحث كوتاهى است درباره توافق ننگين اخيرى كه عليه ملت فلسطين انجام گرفت.
در ابتدا اشاره اى بكنم به اين كه امروز «روز جوان و نوجوان» است و مناسبت آن هم شهادت يك نوجوان بسيجى - شهيد حسين فهميده - است. اين از آن مواردى است كه شخصيتهاى حقيقى، به نماد و به حقايق اسطوره گون تبديل مى شوند. ما در تاريخ خود از اين موارد بسيار داريم. اى بسا حوادثى كه امروز وقتى گفته شود، از بس عجيب است همه تصوّر كنند كه اسطوره و افسانه است؛ اما حقيقت است. نمونه هاى آن را ما در زمان خودمان بارها و بارها ديده ايم و شنيده ايم و از جمله زيباترين آنها، شهادت اين نوجوان بسيجى است. او سيزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمّم، كه كشور خود را مى شناخت، امام خود را مى شناخت، دشمن خود را مى شناخت، اهميت وجود و فعّاليت خود را هم مى شناخت و رفت اين سرمايه را تقديم عزّت كشور و آينده انقلاب و منافع و مصالح مردم كرد. جسم او رفت؛ اما روحش زنده ماند، يادش ابدى شد و خاطره اش به صورت اسطوره درآمد. اين الگوست.
جوانان و نوجوانان عزيز من! همه شما مى توانيد در كشورتان نقش پيدا كنيد. يك روز نقش، نقش «حسين فهميده» بود؛ يك روز نقشهاى ديگر است. در زمينه مسائل دينى، مسائل فرهنگى، مسائل سياسى، مسائل اخلاقى، آينده نگرى، اميدبخشى، نشاط دادن به محيط پيرامون خود و تعبّد و تقيّد و پايبندى به شريعت اسلامى - كه سرمايه سربلندى فرد و جامعه است - مى توان مجاهدت كرد. البته در آنها، دادنِ جان مطرح نيست؛ اما همّت و اراده و تصميم لازم دارد. همه مى توانيد در مدارس، در دانشگاهها، در محيطهاى كار و غيره، نقش ايفا كنيد. جوانِ زنده و بانشاط و پُراميد و پاكدامن، مى تواند يك تاريخ را بيمه كند. به همين جهت است كه روى جوانان كشورهاى دنيا، صهيونيستها و استعمارگران و كمپانى داران عالَم، سالها كار و تلاش كردند تا شايد بتوانند نسلهاى جوان را فاسد كنند؛ اراده و اميد را از آنها بگيرند؛ آينده را در چشم آنها تيره و تار كنند؛ آنها را به آينده مأيوس نمايند و دچار مشكلات عصبى و اخلاقى كنند. آنچه در دنيا مى بينيد، تصادفى نيست.
البته براى شما جوانان و نوجوانان عزيز كشورِ ما هم خيلى خوابها ديدند و خيلى نقشه ها كشيدند؛ اما بحمداللَّه نتوانستند. البته اين نتوانستن، به خاطر هوشيارى شماست. اين هوشيارى را هم در دانشگاهها و هم در مدارس افزايش دهيد و به دنبال فهم صحيح معارف اسلامى و پايبندى به تكاليف دينى و اخلاق نيك باشيد. اين كشورى را كه بيست سال است براى بهروزى خود تلاش مى كند و اين همه قدمهاى بلند در دوران خودتان برداشته است، به يك نقطه از همه جهت برجسته و پيشرفته تبديل كنيد. اين كار شماست و در دست شماست و از امروز بايد مقدّماتش را در خودتان فراهم كنيد. شرط اوّل هم اين است كه پارسا باشيد، هوشمند باشيد، فكر كنيد، دوست را بشناسيد، دشمن را بشناسيد.
در مورد انتخابات خبرگان آنچه كه من عرض مى كنم - همان طور كه اشاره شد - يك تشكّر صميمانه عميق از شما مردم است. اين كارى كه در انتخابات انجام گرفت و اين رأى بالايى كه در اين انتخابات داده شد، دشمن را، بيگانه را و تحليلگر خصم و مغرض را حيرت زده كرد. اينها با خودشان حساب كرده بودند كه حدّاكثر چهار، پنج ميليون نفر بر اثر تبليغات و گفتن، پاى صندوقها خواهند رفت و مجلس خبرگان بى پشتوانه خواهد شد. بعضى گفتند چهار ميليون، بعضى گفتند پنج ميليون، بعضى گفتند شش ميليون، بعضى گفتند هشت ميليون؛ اما هيچ كس فكر نمى كرد كه در اين انتخابات نسبت به انتخابات دوره قبل، پنجاه درصد آراى مردم بيشتر باشد. حدود هجده ميليون نفر از مردم بروند به كسانى رأى بدهند كه نه منتظرند برايشان جاده بكشند و نه منتظرند برايشان آب و برق ببرند؛ فقط بر اثر انگيزه معنوى و به سائقه احساس تكليف؛ فقط به خاطر اين كه كشورشان را مى شناختند؛ فقط به خاطر اين كه اهميت مسأله خبرگان و نقش آنها را مى دانستند. اين چيز خيلى عظيمى است. البته تبليغات دشمن سعى مى كند اين را كوچك نشان دهد. تبليغاتچى وظيفه اش همين است كه تبليغات كند. او يك چيزى مى گويد، اما محافل سياسى - آنهايى كه پشت اين بوقهاى تبليغاتى، مغزهاى متفكّر محسوب مى شوند - مى فهمند چه اتّفاق افتاد.
شما ملت ايران با اين انتخابات عظيم و با شكوه، كشورتان را بيمه كرديد؛ به دشمن نشان داديد كه مردم در صحنه اند؛ به دشمن نشان داديد كه مردم به آرمانها و ارزشهاى انقلاب و دين پايبندند و به روحانيون معظّم و علماى اَعلام احترام مى گذارند و براى سخن مراجع عظيم تقليد و سخن مسؤولان دلسوز كشور اهميت قائلند. اينها براى دشمن خيلى معنى دار است. تأثيرى كه اين انتخابات گذاشت - هم خود انتخابات، هم نتايجى كه انتخابات خبرگان به هرحال دارد - از آن تأثيرات بسيار ماندنى و عميق و شگفت آور براى دوست و دشمن است. به همين جهت هم بود كه دشمن عليه اين مجلس بى اندازه تبليغات كرد. اينها قريب يك سال خرج كردند، زحمت كشيدند، تبليغ نمودند و خواستند اهميتش را كم كنند. مرتّب گفتند تحريم مى كنند؛ مرتّب گفتند شركت نمى كنند؛ اما همه آنچه كه اتّفاق افتاد، عكس نظر آنها را ثابت كرد. ملت ايران خيلى هوشيارى نشان مى دهد. شما براى نظام جمهورى اسلامى و براى انقلاب و كشورتان آبرو شديد. من لازم است از همه كسانى كه در اين حركت عظيمِ مردمى نقشى ايفا كردند، صميمانه تشكّر كنم.
ورود مراجع عظام در اين ميدان، تأثير بسيار زيادى داشت. همه فهميدند كه اين شايعات و حرفها و دودستگيهايى كه گفته مى شود، ياوه و پوچ است. همه پاى پرچم اسلام ايستاده اند. گروههاى سياسى و مسؤولان عالى رتبه كشور، وارد شدند و صحبت كردند. جناح بنديهاى مختلف سياسى كشور؛ اينهايى كه آنها مى خواهند رويشان اسم بگذارند؛ يكى را چپ مى گويند، يكى را راست مى گويند؛ يكى را افراطى نام مى گذارند، يكى را اصلاح طلب لقب مى دهند؛ اين لقبهاى من درآوردى و خلاف واقع كه فقط براى تفرقه افكندن در بين صفوف مردم است، در هوشمندى مردم، در هوشمندى مسؤولان و در هوشمندى جريانات سياسى اثر نگذاشت. همه فهميدند كه اين جا مصلحت كشور است. لذا وارد ميدان شدند؛ البته به اختلاف، بعضى كمتر، بعضى بيشتر. بى توجّهى هايى هم بعضاً انجام گرفت كه اميدواريم تجربه اى باشد براى خودِ اشخاصى كه توجّه نكردند و ان شاءاللَّه بيشتر به اين مسائل توجّه كنند.
مردم در متن جريانى عظيم قرار گرفتند و وارد شدند. رسانه هاى خبرى، بخصوص صدا و سيما، حقّاً و انصافاً وظيفه شان را خوب انجام دادند كه بايد از آنها سپاسگزارى شود. برخى از مطبوعات - عمدتاً غالب مطبوعات - خوب عمل كردند. مسؤولان ادارى، وزارت كشور و شوراى محترم نگهبان، وظايفشان را به وجه احسن انجام دادند؛ بخصوص شوراى محترم نگهبان با بردبارى در مقابل حرفهايى كه زده شد، شايعه پراكنيهايى كه شد، با صبر و با استقامت، كار خودش را انجام داد و به آنچه كه قانون برعهده اش گذاشته بود، عمل كرد. عوامل وزارت كشور شب و روز كار و تلاش كردند و صندوقها را به اقصى نقاط رساندند و در اختيار مردم قرار دادند و در كمترين زمان ممكن، آراء را شمردند و نتايج را به اطلاع مردم رساندند. همه اينها جاى تشكّر و سپاسگزارى دارد و اجرش پيش خداست.
بسيارى از مردم هم كه قطعاً مايل بودند رأى بدهند، توفيق پيدا نكردند رأى بدهند. آنها يا دوردست بودند، يا در مسافرت بودند، يا مشكلاتِ آنىِ دم دست داشتند. بعضى جاها دهات دوردست است، لذا همه توفيق پيدا نمى كنند رأى بدهند. آنها هم به قدر نيّت خودشان، به قدر عزم خودشان، مسلّماً مثاب و مأجورند. اگر كسانى هم حقيقت برايشان مشتبه شده بود و نيامدند رأى بدهند - مى توانستند، اما رأى ندادند - چنانچه در اين كار مقصّر نباشند - يعنى بد فهميده باشند - آنها هم ان شاءاللَّه به خاطر نيّت خودشان مثاب و مأجورند. البته بعضى هم بودند كه مصرّانه و مغرضانه و معاندانه مى خواستند جلوِ آراى مردم را بگيرند. اينها خودى نيستند. در زمان امام هم همان جريانات از اوّل انقلاب، از اوّلين انتخاباتهايى كه انجام مى گرفت، هميشه موضع منفى، موضع مخالف، موضع نق زن و موضع شايعه پرداز داشتند؛ حالا هم دارند. از آنها هم ما غير از آنچه كه كردند، انتظارى نداشتيم و نداريم. اميدواريم كه ان شاءاللَّه اين تجربه موفّق، براى ملت ما موجب پيشرفت و اميد بيشتر باشد و مجلس خبرگان بتواند به وظايف قانونى خود عمل كند.
كار مجلس خبرگان بسيار مهمّ است. يك روز به كسى احتياج است كه رهبرى و زعامت اين كشور را به دست گيرد؛ اين مجلس بايستى حاضر باشد. بعد هم بايستى مراقبت كند كه شرايط در كسى كه علم و عمل و تدبير و وجود شرايط در او را تشخيص داده است، حفظ شود. خبرگان، هم ابتدائاً و هم استدامتاً مسؤولند كه مراقبت كنند، مراقب باشند و بفهمند. اينها وظايف بسيار مهمّى است. البته كارهاى آنها روزمرّه نيست. سالى يك بار و يا دوبار بيشتر جلسه ندارند؛ ليكن كميته هايى دارند، هيأتهايى دارند، دور هم جمع مى شوند، فكر مى كنند، بحث مى كنند، كار مى كنند. عظمت اين كار، عظمتى است كه انسانهاى هوشمند آن را درك مى كنند و ملت ايران هوشمند بود كه اين را درك كرد. پروردگارا! از همه كسانى كه در اين راه زحمت كشيدند، به فضل و كرمت قبول فرما.
مسأله بعدى، توافق ننگينى است كه باز اخيراً ميان صهيونيستها و كسانى كه خود را نماينده فلسطينيها مى دانند، انجام گرفته است. من مايل نيستم در تفاصيل اين مسأله وارد شوم؛ اين را بايستى صدا و سيما و مسؤولان كشور و مسؤولان وزارت خارجه و ديگرانى كه توضيح اين گونه مطالب برعهده آنهاست، براى مردم ما روشن كنند، تا مردم در جريان اين مسأله بسيار زشت و خطرناك قرار گيرند. هنوز آن توافقهايى كه تقريباً در دو سال قبل از اين كرده بودند، عمل نشده است كه آمدند توافقنامه ديگرى را كه صددرصد عليه مردم مظلوم فلسطين و عليه كشور فلسطين و عليه دنياى عرب و عليه جهان اسلام است، امضا كردند.
امريكاييها دنبال قضيه را جدّاً گرفتند! علّت هم اين بود كه آنها هم به خاطر مشكلات شخصى اى كه رئيس جمهور امريكا به آنها دچار است و هم به خاطر آبروريزى ديپلماسى امريكا در قضيه خاورميانه، به اين قضيه احتياج داشتند. خود امريكاييها مكرّر گفته اند كه قراردادهاى صلح بين سازمان به اصطلاح آزاديبخش فلسطين و اسرائيل، نقش كاغذ است و هيچ واقعيت خارجى ندارد. به خاطر ضعف ديپلماسى و ناتوانى امريكا در دنبالگيرى اين كار، آبروى امريكا در دنيا رفت. مسائل داخلى و خارجىِ متعدّد ديگرى هم هست. نشستند با يك كار فشرده در ظرف چند هفته كوتاه، توافقى را به امضاى كسى كه خود را نماينده مردم فلسطين مى داند، رساندند؛ انسانى حقير، انسانى خائن، انسانى به شدّت فرو رفته در لجنزار خودپرستى و دنياپرستى كه اصلاً لايق نيست انسان او را عضوى از مقاومت فلسطين بداند؛ چه رسد به اين كه بخواهد رهبر آن مقاومت باشد! او در حقيقت مسؤوليت تعقيب و دنبالگيرى كار مبارزات فلسطينى را برعهده گرفت؛ يعنى مسأله گرفتارى بزرگ دولت صهيونيست را از قِبَل انقلابيون مسلمان فلسطينى، از دوش او برداشت و به دوش خودش گرفت! اين بار را كه او بايد حمل مى كرد، اين حمل كرد و كارِ دشمن آسان شد! براى انقلابيون فلسطين، مشكلات و دردسر آفريد و دخالت زشت و حضور مداخله جويانه تحكّم آميز امريكا را بيشتر كرد!
علاوه بر اين، جلساتى است كه صهيونيستها و دار و دسته «عرفات» بايد مرتّباً هر دو هفته يك بار براى دنبال كردن اين كارها داشته باشند! او موظّف است جلسه اى با امريكاييها داشته باشد و به آنها گزارش بدهد كه من اين كارها را كردم، اين اشخاص را گرفتم، اين اشخاص را زندانى كردم، اين افراد را به مجازات رساندم! اگر زندانى اى را آزاد كند، امريكاييها به او اعتراض خواهند كرد كه چرا اين زندانى را كه از انقلابيون بود، آزاد كردى؟! چرا سهل انگارى كردى؟! چرا فلان كس را نگرفتى؟! در اين جا اسرائيل گزارشگر است و فهرست مى دهد؛ امريكا قاضى است و حكم مى كند، آقاى «ياسر عرفات» هم مجرى حكم آن قاضى است! ننگ بر اين انسانهاى پَست.
البته ظاهر قضيه فعلاً اين است كه اين مجموعه مزدور بايد فلسطينيها را قلع و قمع كنند؛ اما اين ظاهر قضيه است. باطن قضيه اين است كه بايد فلسطينيها را از همين مقدار سرزمينى هم كه دارند، براى درازمدّت محروم كنند. ظاهر قضيه اين است كه مبارزان فلسطينى سركوب مى شوند؛ اما باطن قضيه اين است كه حكومت صهيونيستى حتّى به همين اندازه حضور فلسطينيها هم قانع نيست! كار را آن چنان بايد سخت بگيرد، آن چنان بايد دشوار كند، كه براى فلسطينى آزاده اى كه مى خواهد راحت زندگى كند، امكان زندگى نماند؛ مگر با نوكرى اسرائيل! او پاى امريكا را باز كرد، پاى سى.آى. اى را - بيش از آنچه كه بود - باز كرد، امكان مداخله آنها را بيشتر كرد و كار را بر مبارزان دشوار نمود. البته اينها همه اش در خيال و وهم آنهاست. مى خواهد امنيت را براى صهيونيستهاى روسياه فراهم كنند، كه البته نخواهند توانست؛ مطمئن باشند كه نخواهند توانست. صهيونيستها اوّل با كمك انگليس، بعد با كمك امريكا و بسيارى از كشورهاى دنيا و با انواع و اقسام كارهاى خيانتكارانه و تروريستى و ايجاد وحشت و ارعاب، توانستند اين حكومت صهيونيستى را در داخل اراضى اشغالى به وجود آورند. چهل، پنجاه سال را هم كه بگذرانند، باز يك نكته اصلى حل نشده است و آن اين است كه آدم صهيونيستِ غاصب نمى تواند در اين خانه غصبى خواب راحت بكند؛ امنيت ندارد. بله؛ اين واقعيت است. پول دارند، فنآورى مدرن و فوق مدرن دارند، حمايت سياسى قدرتهاى استكبارى را دارند، اسلحه دارند، وسايل شكنجه دارند، فلسطينيها را در همه جا، حتى نوجوانان را در داخل مدارسشان تعقيب مى كنند - همه اينها به جاى خود محفوظ - اما خداى متعال آسايش و راحتى را از آن جمعِ آسايش و راحت طلب و ترسو باز گرفته است؛ چون فلسطين زنده است، چون ملت فلسطين زنده است، چون جوانان فلسطين زنده اند. آنها خواستند كه نقشه فلسطين را از روى نقشه عالم محو كنند. آنها خواستند اسم فلسطين را به فراموشى بسپارند. آنها خواستند ملت فلسطين را در داخل ملتهاى ديگر حلّ و هضم كند و از بين ببرند، تا چيزى به نام فلسطين باقى نماند. آنچه اتّفاق افتاده است، درست بر عكس اينهاست.
ملت فلسطين از سال 1948 تاكنون، به مراتب قويتر، مصمّمتر و آگاهتر است و جمعيت افزونترى دارد و شخصيتهاى برتر در ميانش بيشتر است. اگر آن روز در داخل خانه خودشان آن قدر ضعيف بودند كه دشمن توانست بيايد دستشان را بگيرد و با اهانت آنها را از خانه بيرون كند، امروز ملت فلسطين آن چنان است كه جمعيتِ چند ميليونىِ مجهّزِ صهيونيستها را در داخل كاخهاى خودشان، در داخل شهركهاى يهودى نشين خودشان و در داخل مزارع خودشان، از آسايش و امنيت محروم كرده است. همه چيز دارند؛ اما امكان زندگى ندارند، آرامش و امنيت ندارند. اين قرارداد براى اين است كه شايد بتوانند به وسيله دستهاى فلسطينى خائن، اين امنيت را براى خودشان به وجود آورند. چون تجربه كردند و خودشان نتوانستند، مى خواهند بلكه به وسيله عرفات بتوانند به امنيت دست يابند! اما من عرض مى كنم كه ملت فلسطين با صهيونيستها دشمن است؛ با نوكران صهيونيستها هم - هر چند ياسر عرفات باشد - به شدّت دشمن است. اميدواريم ان شاءاللَّه روزبه روز عزّت دنياى اسلام، عزّت ملت فلسطين و عزّت مبارزان راه خدا و دين بيشتر شود.
من لازم بود از ولادت حضرت جواد الائمّه عليه السّلام ياد كنم كه در آن دعاى روزهاى رجب مى خوانيم: «اللّهم انّى اسئلك بالمولودين فى رجب محمّدبن على الثانى و ابنه على بن محمّد المنتجب»(4). هم ميلاد حضرت جواد و هم ميلاد حضرت هادى در اين ماه بوده است كه بايد از اين دو روز تجليل كنيم. من از زبان خودم و از دل شما، ارادت و اخلاص و ايمان بى شائبه خودمان را به آستان اين دو امام همام عرض مى كنم و اميدوارم خداى متعال ما را در دنيا و آخرت با معارف آنان و اشخاص آنان و ياد آنان زنده بدارد و محشور كند.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اذا جاء نصر اللَّه والفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك واستغفره انّه كان توّابا(5).
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) جمعه: 9
2) مصباح المتهجّد: ص 381
3) عصر: 3-1
4) الاقبال، ج 3، ص 215
5) نصر: 3-1