بسماللهالرّحمنالرّحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقيّةالله فى الأرضين.
بسيار خرسندم كه اين توفيق به دست آمد كه با شما مردم عزيزِ شهر كهن اسفراين در اين سفر ديدار و ملاقات كنم. اصل مسئله، ديدار با شما مردم و اظهار ارادت و اخلاص به شما و قدردانى و تشكر از حضور گرم و پرشور شما در طول سالهاى انقلاب است. البته اين سفرها بايد به حول و قوهى الهى بتواند برخى مشكلات عمدهى اين مناطق را با همت مسئولان برطرف كند. مشكلات وجود دارد؛ به توفيق الهى، همت و ارادهى اصلاح هم وجود دارد؛ ظرفيت پيشرفت و اصلاح هم بحمدالله موجود است.
آنچه كه در مورد اين شهر تاريخى و كهن، خوب است كه در ذهن ما، بخصوص در ذهن جوانهاى عزيز اين شهر باشد، اين است كه اين شهر در طول تاريخ، خاستگاه بزرگان علمى و فرهنگى و سياسىِ متعددى بوده است. در طول تاريخ، ادبا و شعرا و فقها و صاحبان تفكر و انديشه از اين شهر برخاستهاند و نام «اسفراينى» در ميان بزرگان تاريخ ما، نام مكررى است. امروز هم شهر اسفراين با استعداد طبيعى و انسانىِ خود ميتواند خاستگاه بزرگان و انديشمندانى باشد كه كشور به آنها افتخار كند و آيندهى كشور در دست تدبير و انديشه و تفكر آنها قرار گيرد. شما جوانان عزيز اين شهر - پسران و دختران - در هر بخشى مشغول كار يا تحصيل هستيد، بايد به اين آينده نگاه كنيد، به آن اميد بورزيد؛ و با اين ذخيرهى انسانى و با اين ميراث كهن، اين آينده، آيندهى ممكنى براى اين شهر است.
مردم شهرستان اسفراين به نجابت و رشادت شناخته شدهاند. امروز اين افتخار ديگرى است كه اين شهر، مهد پرورش قرآنيان محسوب ميشود. جلسات قرآن، آموزش قرآن، گسترش انديشهى قرآنى به بركت جلسات قرآن در اين شهر، موجب شده است كه اينجا را خود مردمِ اين شهر، «دارالقرآن» بنامند؛ اين هم افتخار بزرگى است.
البته اسفراينِ امروز با اسفراينِ قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. من در دوران پيش از انقلاب، يك توقف كوتاهى در شهر شما داشتهام. سال 1347 در اين منطقهى «دهنهى اوجاق» زلزله شد. ما از مشهد آمديم دهنهى اوجاق، كه به خاطر زلزله به مردم امداد كنيم؛ در كنار آن، به اسفراين آمديم. اسفراين، آن روز يك ده بزرگ بود؛ از جهات گوناگون، با امروز قابل مقايسه نبود؛ با اينكه استعداد طبيعى در اين شهرستان، آن روز هم مثل امروز موجود بود. اين منطقهى مستعد كشاورزى، اين آب فراوان، اين دشت حاصلخيز در دامنهى كوههاى بلند «شاه جهان»، اين دامدارى گستردهاى كه استعداد آن در اين منطقه معروف است؛ نه فقط در خود اسفراين، كه در منطقهى حول و حوش اسفراين، از بجنورد تا سبزوار - حتّى در ضربالمثلهاى عاميانه، كه يقيناً در ذهن بسيارى از شما هم هست، اسم روغن كوهِ شاه جهان آمده است - آن روز در اختيار يك تعداد معدودى از وابستگان به دربار و دستگاههاى سلطنتى بود؛ مردم هم چه در روستاها، چه در شهر، در وضعيت اسفبارى به سر ميبردند.
امروز نه اينكه بخواهيم بگوئيم به قدر شايستگىِ اين منطقه - كه البته شايستگى اين منطقه بيش از اينهاست - اما به قدر قابل توجهى اين منطقه پيشرفت كرده است. علاوه بر امكانات كشاورزى و دامدارى، صنعت وارد اين منطقه شده است؛ دو كارخانهى بزرگ از كارخانههاى مهم كشور در اينجاست، كارخانجات ديگرى هم در اطراف و اكناف وجود دارد؛ كه اين، پيشرفت استان و پيشرفت اين منطقه و اين شهرستان را نويد ميدهد و انشاءالله آيندهى بهترى از لحاظ مادى خواهد داشت.
مشكلاتى وجود دارد؛ هم در زمينهى كشاورزى مشكلات وجود دارد، هم در زمينهى كارخانجات؛ كه انشاءالله بايد با همت مسئولان، با توجهى كه اين سفر موجب آن توجه است در ميان مسئولان سطوح مختلف كشور، اين مشكلات هم برطرف شود. يقيناً تلاش لازم در اين زمينه وجود خواهد داشت.
در اين منطقه، اميد اينكه تأسيسات دانشگاهى و مراكز علوم عالى دانشگاهى وجود داشته باشد، حتّى تصور آن هم نميشد. امروز بحمدالله مراكز دانشگاهى در اينجا هست؛ و من به شما عرض بكنم كه اين مخصوص اسفراين هم نيست؛ در بسيارى از نقاط كشور كه گمان نميرفت يك مركز علوم دانشگاهى در آنجا تأسيس شود، خوشبختانه دانشگاههاى متعدد با فراگيرىِ رشتههاى گوناگون به وجود آمده است؛ كه حالا من در عرايضى كه خواهم كرد، به اين هم اشاره ميكنم.
آنچه كه مهم است، توجه به مسائل اساسى كشور است، كه ميتواند جهتگيرى آحاد مردم را، و در سطوح مختلف، مسئولان را مشخص كند؛ به ما بگويد كه ما به كدام طرف داريم حركت ميكنيم، فرداى ما چگونه است و امروز براى رسيدن به فرداى بهتر چه بايد بكنيم.
من دو مطلب را در سخنرانى بجنورد به مردم عزيزمان عرض كردم، كه اندكى دربارهى آن دو مطلب بحث ميكنم و قدرى مطلب را براى شما مردم عزيز اين منطقه باز ميكنم.
يك مطلب اين بود كه عرض كرديم استان خراسان شمالى را با شاخصهى شور و سرزندگى و نشاط شناختهايم. از قديم، همين خصوصيت را ما نسبت به اين منطقه ميشناختيم و مردم اين منطقه، كه امروز نام «خراسان شمالى» را بر آنها گذاشتهاند، شناخته شده بودند به مردمانِ داراى شور و نشاط و سرزندگى و آمادگىهاى روحى و جسمى. خب، اين خيلى سرمايهى بزرگى است. خمودى يك ملت، بزرگترين عامل عقبافتادگى آنهاست. شور و نشاط و سرزندگى در يك ملت، زمينهى اصلى براى پيشرفت آنها در همهى زمينههاست. اين شرط اصلى در اينجا هست.
دو سه نكته پيرامون مسئلهى نشاط عمومى جوانها بايد عرض كنيم. نكتهى اول اين است كه اين شور و نشاط را بايد حفظ كرد؛ نبايد گذاشت و اجازه داد كه عوامل گوناگون و مؤثرات گوناگون، اين شور و نشاط همگانى را ضعيف كند يا از بين ببرد. مطمئناً يك نقطهى مورد نظر دشمنان پيشرفت اين كشور اين است كه به ملت ما حالت خمودگى بدهند؛ يعنى همين شور و نشاط را خاموش كنند، اين شعله را فروبنشانند. نبايد تسليم اين خواست مغرضانه و خصمانهى دشمنان شد. اينكه شما مشاهده ميكنيد صدها مركز راديوئى و تلويزيونى، بعلاوهى صدها مراكز گوناگون سايبرى و محيط مجازى در نقاط مختلف دنيا دارند تلاش ميكنند تا پيام يأس و نااميدى را به اذهان ملت ما تلقين كنند، به خاطر همين است. وقتى نااميدى به وجود آمد، وقتى يأس وجود داشت، نشاط از بين ميرود و شور و تحرك خاموش ميشود. يكى از اصلىترين عوامل تبليغات گوناگون امپراتورى خبرى دنيا همين است كه جوانان ما را از تلاش و حركت - كه ناشى از شور و آرمانخواهى آنهاست - باز بدارد. ما در نقطهى مقابل بايد سعى كنيم اين را نگه داريم. عقيدهى بنده اين است كه بزرگداشت و زنده نگهداشتن نام سرداران و شهيدان و رزمندگان و آن جوانانى كه قبل از نسل كنونى - كه شما جوانها باشيد - وارد ميدان شدند و در دشوارترين عرصهها با شور و نشاط حضور پيدا كردند، ميتواند بر شور و نشاط جوانان ما بيفزايد.
يكى از چيزهاى اساسىاى كه امروز ميتواند ضد اين تحرك عمل كند و متأسفانه به وسيلهى باندهاى مرموز توسعه داده ميشود، مواد مخدر است. به اعتقاد بنده، خود جوانها بايد با همان شور و نشاطى كه اشاره كرديم، با مواد مخدر مبارزه كنند. آنها ميخواهند جوانهاى ما را اسير كنند؛ حالت تخديرشدگى، بىتفاوتى و بهزمينخوردگى را بر جوانان ما تحميل كنند. آن كه بايد در مقابل اين توطئه با استحكام بايستد، در درجهى اول، خود جوانها هستند. البته مسئولين دولتى مسئوليت دارند، دستگاههاى ذىربط مسئوليت دارند، اما هيچ عاملى به قدر عامل درونىِ مردم نميتواند در مقابل اينگونه انحرافها بايستد و مقاومت كند. اين يك نكته است. قطعاً اين حالت ايستادگى جوانهاى ما در اين استان ميتواند آنچه را كه باندهاى مهلك و مضر دنبال ميكنند، خنثى كند. اين يك نكته در مورد اين شور و نشاط. اولاً آن را بايد نگه داشت و بايد توجه كرد كه دشمن درصدد آن است كه اين شعلهى نشاط و تحرك و سرزندگى را از جوانهاى ما سلب بكند. نكتهى ديگر اينكه از همين روحيه بايد براى مواجههى با آن مسئلهى مهم - يعنى آن خطر بزرگ مواد مخدر - استفاده كرد و با آن پديده مبارزه كرد.
مطلب دومى كه در ديدار مردم بجنورد عرض كرديم و به اطلاع شما هم رسيده است، مسئلهى پيشرفت است. ما عرض كرديم كه هدف، پيشرفت است. پيشرفت به معناى تحرك دائمى است. اگر دقت كنيم، پيشرفت، هم راه و مسير است، هم هدف است. ما ميگوئيم هدف، پيشرفت است؛ در حالى كه پيشرفت يعنى حركت به جلو. چطور حركت به جلو ميتواند هدف قرار بگيرد؟ توضيحش اين است كه پيشرفت انسان هرگز متوقف نميشود. يعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفريده است كه حركت او به جلو در ميدانهاى مختلف، هيچ وقت به حد يقف نميرسد. به هر مرحلهاى كه شما برسيد - چه در مراحل مادى و چه معنوى - مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقهمند به پيشرفت، معنا ندارد. بنابراين پيشرفت، هم راه است، هم هدف است. بايد دائم به حركت ادامه داد و پيش رفت.
ملت ايران اين استعداد را دارد كه آنقدر پيشرفت كند كه بتواند در جهات گوناگون به عنوان يك الگوئى در دنيا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبين باشيم؟ چرا با نظر تحقير به خودمان و ملت خودمان و آيندهى خودمان نگاه كنيم؟ دشمن ميخواهد اين را به ملت ما تلقين كند و در طول سالهاى متمادى تلقين كرده است. اينجور باوراندند كه حتماً عنصر غربى پيشرو است و بايد دنبال او حركت كرد؛ نه، يك روزى تاريخ ما به ما نشان ميدهد كه قضيه بعكس بوده است. ما در دنيا پيشرو بوديم؛ پيشرو در علم بوديم، پيشرو در صنعت بوديم، پيشرو در تمدنسازى بوديم، پيشرو در فرهنگ بوديم؛ ديگران از ما ياد ميگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پيشرفت بايد آنجور باشد كه ما آن آينده را در نظر بگيريم.
من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه اين نكته را گفتم، بايد همت شما اين باشد كه در دنيا به وضعى برسيم كه اگر كسى بخواهد به تازههاى علمى دست پيدا كند، مجبور باشد زبان فارسى ياد بگيرد. جوانان ما اين آينده را به عنوان يك آيندهى حتمى و قطعى در نظر بگيرند، براى آن تلاش كنند، براى آن كار كنند. نخبگان ما، نخبگان سياسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با اين نگاهِ به آينده حركت كنند، برنامهريزى كنند و به هيچ حدى قانع نباشند. اين مقولهى پيشرفت است.
خب، پيشرفت شاخصهائى دارد. يكى از شاخصهاى پيشرفت يك ملت، عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى است. ادعاى من اين است كه با لحاظ اين شاخص، ملت ما پيشرفت زيادى كرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبهنفس در عرصهى سياست بينالمللى است. اينكه شما ملاحظه ميكنيد مسئولان كشور در مواجههى با قضاياى جهانى، با اعتمادبهنفسِ كامل حرف ميزنند، ناشى از اين است كه ملت ما احساس عزت و اعتمادبهنفس ميكند. اسلام به ما اين اعتمادبهنفس را داده است. هر مقدارى كه با اسلام و احكام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشيم، اين اعتمادبهنفس ملى بيشتر خواهد شد. مقولهى عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى، به طور كلى محسوس است. در عرصههاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سياسىِ جهانى، امروز ملت ايران حرف براى گفتن دارد. مسئولين كشور به اعتماد ايستادگى ملت، در عرصههاى جهانى و صحنههاى بينالمللى مىايستند و كار خودشان را و حرف خودشان را پيش ميبرند. اين يك شاخص است.
يك شاخص ديگر براى پيشرفت، عدالت است. اگر كشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پيشرفت كند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، اين به نظر ما و با منطق اسلام پيشرفت نيست. امروز در بسيارى از كشورها علم پيشرفت كرده است، صنعت پيشرفت كرده است، شيوههاى گوناگون زندگى پيشرفت كرده است، اما فاصلهى طبقاتى عميقتر و شكاف طبقاتى بيشتر شده است؛ اين پيشرفت نيست؛ اين پيشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادكنكى است. وقتى كه در يك كشورى، جمعيت معدودى بيشترين بهرهى مادى را از آن كشور ميبرند و در همان كشور، در خيابانها مردم از سرما و گرما ميميرند، عدالت اينقدر نامفهوم و غير عملى در آن كشور است. در خبرهاى جهانى ميخوانيم كه در فصل تابستان در شهرهاى ايالتهاى مختلف آمريكا، افرادى از گرما ميميرند! خب، چرا كسى از گرما بميرد؟ اين غير از اين است كه سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمريكا همان كشورى است كه ثروتمندترين آدمهاى دنيا و گردنكلفتترين شركتها و كارتلها و تراستهاى دنيا در آن كشور هستند؛ بيشترين سود تجارتهاى سلاح در آن كشور است؛ اما در كشورى كه آن ثروتهاى افسانهاى وجود دارد، عدهاى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان ميدهند و ميميرند! اين معنايش عدم وجود عدالت است. حالا در فيلمهاى سينمائى و ادعاهاى افسانهاى و داستانى، شكلهائى از عدالت را نمايش بدهند؛ خب، اين با واقعيت فاصلهاش بسيار زياد است. در كشورهائى كه با شيوهى اقتصادىِ سرمايهدارى اداره ميشوند و نام ليبراليسم - آزادگرائى - را روى خودشان گذاشتهاند، يك چنين بدبختىهائى وجود دارد؛ در آنجا واقعيت زندگى اين است.
ما اگر بخواهيم پيشرفت كنيم، در درجهى اول، يكى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده اين است كه ما در اين زمينه پيشرفت كردهايم؛ البته نه به قدرى كه ميخواهيم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقايسه كنيم، پيشرفت كردهايم؛ اگر خودمان را با بسيارى از كشورهاى ديگر كه با نظامهاى گوناگون زندگى ميكنند، مقايسه كنيم، بله پيشرفت كردهايم؛ اما اگر خودمان را مقايسه كنيم با آنچه كه اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم و بايد تلاش كنيم. اين تلاش به عهدهى كيست؟ اين تلاش به عهدهى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزيع منابع عمومى به همهى مناطق كشور، پيشرفت كردهايم. يك روزى بود كه بيشترين منابع اين كشور در مناطق مخصوصى كه تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف ميشد؛ بسيارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى كشور هيچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، يكى از استانهاى بزرگ اين كشور - كه البته نميخواهم اسم بياورم؛ قبلاً يك وقتى گفتم - پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، كه متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما يك فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! يعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپيما و رفتوآمد هوائى، هيچ امكانى نداشتند؛ در حالى كه در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ اين بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه ميكنيم، مىبينيم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر كشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصيل علم، در سرتاسر كشور اين امتياز و اين امكان وجود دارد. همان طور كه اشاره كردم، مناطق متعددى از كشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبيرستان در مضيقه بودند. بنده در استان سيستان و بلوچستان تبعيد بودم؛ اوضاع را آنجا ميديدم. از لحاظ دبيرستان، بسيارى از شهرهاى آن استان در مضيقه بودند. يك مركز نيمبندِ ضعيفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در كل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقيهى استانها نگاه كنيد، مىبينيد در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ يعنى امكان تحصيل. خب، اين عدالت است. اين معنايش اين است كه امكان تحصيل علم توزيع شده است بين مناطق گوناگون كشور؛ امكانات مادى كشور، منابع مالى، علم توزيع شده است؛ اين بسيار چيز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و كسانى كه داراى استعداد بودند، امكان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امكان بروز و ظهور دارند. در اسفراين و هر نقطهى ديگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاههاى گوناگون كشور از او استقبال ميكنند، او را گرامى ميدارند و از امكان او استفاده ميكنند. در گذشته اينجور نبود. بنابراين نسبت به گذشته، مطمئناً اين شاخص پيشرفت - كه شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه كه ما از اسلام فهميديم و شناختيم، نه، ما هنوز عقبيم؛ بايد تلاش كنيم و كار كنيم.
آنچه كه من ميخواهم از مجموع اين عرايض براى شما مردم عزيز، بخصوص جوانهاى عزيز - از زن و مرد و دختران و پسران - نتيجه بگيرم، اين است كه كشور ما، ملت ما در يك عرصهى روياروئى بزرگى با موانع حضور دارد و در اين عرصهى روياروئى، كشور احساس ضعف نميكند. ما احساس ناتوانى نميكنيم؛ احساس قدرت و توانائى ميكنيم؛ ميدانيم كه با تلاش ميتوان همهى اين موانع را از بين برد. برخى از موانع، موانع طبيعى است؛ با اين موانع طبيعى به شكلى بايد برخورد كرد و با آنها زورآزمائى كرد. بعضى از موانع، موانع تحميلى است، موانع سياسى است، مشكلاتى است كه دشمنان پيشرفت اين كشور در برابر راه اين مردم به صورت مانع ايجاد ميكنند؛ با اينها به شكل ديگرى بايد برخورد كرد.
در اين عرصهى روياروئى و رزم انسانى و جنگ ارادهها، آنچه كه ميتواند تعيينكننده باشد، عبارت است از تصميم و اراده و بصيرت و روشنبينى شما مردم عزيز. وحدت ملت ايران، اتحاد كلمهى مسئولان كشور، همكارى دستگاههاى مختلف، وظيفهشناسى و مسئوليتشناسى آحاد مردم ميتواند ما را به پيشرفتهاى بيشترى برساند؛ ميتواند آن چهرهاى را كه متناسب با اين كشور و اين ملت عزيز و بااستعداد است، براى ما به وجود بياورد.
دشمنان ما برنامهريزى ميكنند؛ به خيال خودشان ميخواهند در مقابل اين ملت بزرگ و بااراده، مانع و رادع درست كنند تا اين پيشرفت اتفاق نيفتد؛ اما مطمئن باشند و بدانند همچنان كه از روز اول انقلاب تا امروز تجربه كرديم، در آينده هم دشمنان ما در همهى توطئهها و مكرها و كيدهاى خود شكست خواهند خورد. سياستمدارهاى مختلفى در كشورهاى معارض ما آمدند و رفتند - در آمريكا، در انگليس، در برخى كشورهاى ديگر - هركدام كه آمدند، با يك دل پركينه و پربغض نسبت به حركت اسلامى و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى آمدند؛ طراحى كردند، برنامهريزى كردند؛ هرچه در توان و تلاش داشتند، انجام دادند؛ به خيال اينكه جمهورى اسلامى و ملت ايران را به زانو دربياورند. آنها رفتند، بعضى حتّى نامشان هم فراموش شد؛ اما ملت ايران با سرافرازى و سربلندى بحمدالله در صحنه حاضر است و با ارادهى قوىتر و تصميم راسختر از روز اول، راه خود را ادامه ميدهد. اين نشاندهندهى قوّت آيندهى نظام جمهورى اسلامى و اين ملت بزرگى است كه اين نظام را خواستهاند و از آن پشتيبانى كردهاند.
البته ما بايد مغرور نشويم. من در كنار ذكر اين حماسهها، اين را هم بايد عرض كنم كه به خود مغرورشدن و غفلتكردن از كيد و مكر دشمن، خطرات بزرگى دارد. نبايد مغرور شد. بنده به مسئولين هميشه توصيه ميكنم، ميگويم قوى باشيد، اما دشمن را هم ضعيف نينگاريد. نبايد از دشمن غفلت كرد. دشمن از راههاى مختلف وارد ميشود؛ يك روز صحبت تحريم است، يك روز صحبت تعرض نظامى است، يك روز صحبت جنگ نرم است، يك روز صحبت تهاجم فرهنگى و ناتوى فرهنگى است. دشمن از راههاى مختلفى وارد ميشود؛ بايد هشيار بود.
اين پيشرفتى كه عرض كرديم، اين آيندهى روشنى كه ترسيم كرديم، اين افق زيبا و شيوا و جذابى كه در مقابل ماست، فقط در صورتى قابل تحقق است كه ما هشيار باشيم، بيدار باشيم، متوجه باشيم، دچار غفلت نشويم، خيال نكنيم كه حالا همه چيز روبهراه است؛ با خيال راحت فقط مشغول كارهاى شخصى خودمان باشيم، از نگاه به آيندهى كشور غفلت كنيم.
يكى از خصوصياتى كه در مورد اسفراين نظر بنده را جلب كرد، شركت بالاى اين مردم عزيز در انتخاباتهاى گوناگون است؛ اين خيلى مهم است. استان خراسان شمالى يكى از رتبههاى بالاى شركت در انتخابات را دارد؛ آن وقت در استان خراسان شمالى، شهر اول در اين منطقه، اسفراين است. حضور در انتخابات، آگاهى است؛ بصيرت است. حضور در پاى صندوق رأى، يك كارى از سر بيكارى نيست؛ يك عمل است؛ يك عمل صالح است. من حالا در باب انتخابات انشاءالله در اين سفر، در ديدارهاى ديگرى كه با مردم خواهم داشت، عرايضى عرض خواهم كرد - وارد آن مقوله نميشوم - اما خود اينكه يك مردمى، يك مجموعهاى در يك شهر، در يك استان و در كل كشور نسبت به آينده احساس وظيفه كند، نسبت به مديريت كشور احساس وظيفه كند و بخواهد در آن دخالت كند و ورود در صحنه پيدا كند، چيز ارزشمندى است؛ اين ضد آن غفلتى است كه دشمن ميخواهد بر ما تحميل كند. اين روحيه را بايد حفظ كرد؛ روحيهى حضور را، روحيهى شركت را، روحيهى همكارى و تعاون را، به مناسبت مسائل اقتصاد، روحيهى مصرف داخلى را؛ كه اين هم يكى از مقولات مهمى است كه در اينجا وارد آن مقوله نميشوم.
اما يك جمله عرض بكنم. ما بر روى توليد داخلى تكيه كرديم؛ هم در اول امسال و در شعار سال، هم در صحبتهائى كه در طول اين چند ماه از اول سال انجام گرفته. خب، توليد داخلى احتياج دارد به مصرف داخلى؛ اين به عهدهى مردم است. مصرف خودمان را بايد از توليدات خودمان انتخاب كنيم. اينكه كسانى همهاش دنبال ماركها و برندهاى خارجى و اسمهاى خارجى باشند، خطاست؛ فرونشاندن يك هوس شخصى است، اما ضربهزدن به يك كار عمومى و اصلى است. مصرف داخلى، توليد داخلى را افزايش ميدهد؛ توليد داخلى كه افزايش پيدا كرد، همين مشكلاتى كه آقاى امام جمعهى محترم گفتند، برطرف ميشود؛ بيكارى برطرف ميشود. توليد كه رونق بگيرد، يعنى تورم كم بشود، گرانى كم بشود، اشتغال افزايش پيدا كند؛ اينها همه به هم متصل است. يك سر اين قضيه دست ما مردم است، كه مصرف خودمان را چگونه انتخاب كنيم.
به هر حال وظائف زياد است، اما توفيقات الهى هم بسيار زياد است. خداى متعال انشاءالله اين توفيقات و اين تفضلى را كه بر ملت ايران داشته است، همچنان بر اين ملت ادامه خواهد داد. انشاءالله مشمول الطاف الهى و مشمول ادعيهى زاكيهى حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) باشيد.
من مجدداً از شما مردم عزيز اسفراين به خاطر اين حضور گرم و صميمى و پرشورتان تشكر ميكنم؛ به خاطر حضور گرمتان در همهى مراسم انقلاب و مسائل مهم مربوط به كشور، تشكر و قدردانى ميكنم و نسبت به شهداى عزيزتان، بزرگانتان، گذشتگانتان عرض ارادت و اخلاص دارم و اميدوارم خداى متعال رحمت و تفضل خودش را بر همهى شما نازل كند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقيّةالله فى الأرضين.
بسيار خرسندم كه اين توفيق به دست آمد كه با شما مردم عزيزِ شهر كهن اسفراين در اين سفر ديدار و ملاقات كنم. اصل مسئله، ديدار با شما مردم و اظهار ارادت و اخلاص به شما و قدردانى و تشكر از حضور گرم و پرشور شما در طول سالهاى انقلاب است. البته اين سفرها بايد به حول و قوهى الهى بتواند برخى مشكلات عمدهى اين مناطق را با همت مسئولان برطرف كند. مشكلات وجود دارد؛ به توفيق الهى، همت و ارادهى اصلاح هم وجود دارد؛ ظرفيت پيشرفت و اصلاح هم بحمدالله موجود است.
آنچه كه در مورد اين شهر تاريخى و كهن، خوب است كه در ذهن ما، بخصوص در ذهن جوانهاى عزيز اين شهر باشد، اين است كه اين شهر در طول تاريخ، خاستگاه بزرگان علمى و فرهنگى و سياسىِ متعددى بوده است. در طول تاريخ، ادبا و شعرا و فقها و صاحبان تفكر و انديشه از اين شهر برخاستهاند و نام «اسفراينى» در ميان بزرگان تاريخ ما، نام مكررى است. امروز هم شهر اسفراين با استعداد طبيعى و انسانىِ خود ميتواند خاستگاه بزرگان و انديشمندانى باشد كه كشور به آنها افتخار كند و آيندهى كشور در دست تدبير و انديشه و تفكر آنها قرار گيرد. شما جوانان عزيز اين شهر - پسران و دختران - در هر بخشى مشغول كار يا تحصيل هستيد، بايد به اين آينده نگاه كنيد، به آن اميد بورزيد؛ و با اين ذخيرهى انسانى و با اين ميراث كهن، اين آينده، آيندهى ممكنى براى اين شهر است.
مردم شهرستان اسفراين به نجابت و رشادت شناخته شدهاند. امروز اين افتخار ديگرى است كه اين شهر، مهد پرورش قرآنيان محسوب ميشود. جلسات قرآن، آموزش قرآن، گسترش انديشهى قرآنى به بركت جلسات قرآن در اين شهر، موجب شده است كه اينجا را خود مردمِ اين شهر، «دارالقرآن» بنامند؛ اين هم افتخار بزرگى است.
البته اسفراينِ امروز با اسفراينِ قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. من در دوران پيش از انقلاب، يك توقف كوتاهى در شهر شما داشتهام. سال 1347 در اين منطقهى «دهنهى اوجاق» زلزله شد. ما از مشهد آمديم دهنهى اوجاق، كه به خاطر زلزله به مردم امداد كنيم؛ در كنار آن، به اسفراين آمديم. اسفراين، آن روز يك ده بزرگ بود؛ از جهات گوناگون، با امروز قابل مقايسه نبود؛ با اينكه استعداد طبيعى در اين شهرستان، آن روز هم مثل امروز موجود بود. اين منطقهى مستعد كشاورزى، اين آب فراوان، اين دشت حاصلخيز در دامنهى كوههاى بلند «شاه جهان»، اين دامدارى گستردهاى كه استعداد آن در اين منطقه معروف است؛ نه فقط در خود اسفراين، كه در منطقهى حول و حوش اسفراين، از بجنورد تا سبزوار - حتّى در ضربالمثلهاى عاميانه، كه يقيناً در ذهن بسيارى از شما هم هست، اسم روغن كوهِ شاه جهان آمده است - آن روز در اختيار يك تعداد معدودى از وابستگان به دربار و دستگاههاى سلطنتى بود؛ مردم هم چه در روستاها، چه در شهر، در وضعيت اسفبارى به سر ميبردند.
امروز نه اينكه بخواهيم بگوئيم به قدر شايستگىِ اين منطقه - كه البته شايستگى اين منطقه بيش از اينهاست - اما به قدر قابل توجهى اين منطقه پيشرفت كرده است. علاوه بر امكانات كشاورزى و دامدارى، صنعت وارد اين منطقه شده است؛ دو كارخانهى بزرگ از كارخانههاى مهم كشور در اينجاست، كارخانجات ديگرى هم در اطراف و اكناف وجود دارد؛ كه اين، پيشرفت استان و پيشرفت اين منطقه و اين شهرستان را نويد ميدهد و انشاءالله آيندهى بهترى از لحاظ مادى خواهد داشت.
مشكلاتى وجود دارد؛ هم در زمينهى كشاورزى مشكلات وجود دارد، هم در زمينهى كارخانجات؛ كه انشاءالله بايد با همت مسئولان، با توجهى كه اين سفر موجب آن توجه است در ميان مسئولان سطوح مختلف كشور، اين مشكلات هم برطرف شود. يقيناً تلاش لازم در اين زمينه وجود خواهد داشت.
در اين منطقه، اميد اينكه تأسيسات دانشگاهى و مراكز علوم عالى دانشگاهى وجود داشته باشد، حتّى تصور آن هم نميشد. امروز بحمدالله مراكز دانشگاهى در اينجا هست؛ و من به شما عرض بكنم كه اين مخصوص اسفراين هم نيست؛ در بسيارى از نقاط كشور كه گمان نميرفت يك مركز علوم دانشگاهى در آنجا تأسيس شود، خوشبختانه دانشگاههاى متعدد با فراگيرىِ رشتههاى گوناگون به وجود آمده است؛ كه حالا من در عرايضى كه خواهم كرد، به اين هم اشاره ميكنم.
آنچه كه مهم است، توجه به مسائل اساسى كشور است، كه ميتواند جهتگيرى آحاد مردم را، و در سطوح مختلف، مسئولان را مشخص كند؛ به ما بگويد كه ما به كدام طرف داريم حركت ميكنيم، فرداى ما چگونه است و امروز براى رسيدن به فرداى بهتر چه بايد بكنيم.
من دو مطلب را در سخنرانى بجنورد به مردم عزيزمان عرض كردم، كه اندكى دربارهى آن دو مطلب بحث ميكنم و قدرى مطلب را براى شما مردم عزيز اين منطقه باز ميكنم.
يك مطلب اين بود كه عرض كرديم استان خراسان شمالى را با شاخصهى شور و سرزندگى و نشاط شناختهايم. از قديم، همين خصوصيت را ما نسبت به اين منطقه ميشناختيم و مردم اين منطقه، كه امروز نام «خراسان شمالى» را بر آنها گذاشتهاند، شناخته شده بودند به مردمانِ داراى شور و نشاط و سرزندگى و آمادگىهاى روحى و جسمى. خب، اين خيلى سرمايهى بزرگى است. خمودى يك ملت، بزرگترين عامل عقبافتادگى آنهاست. شور و نشاط و سرزندگى در يك ملت، زمينهى اصلى براى پيشرفت آنها در همهى زمينههاست. اين شرط اصلى در اينجا هست.
دو سه نكته پيرامون مسئلهى نشاط عمومى جوانها بايد عرض كنيم. نكتهى اول اين است كه اين شور و نشاط را بايد حفظ كرد؛ نبايد گذاشت و اجازه داد كه عوامل گوناگون و مؤثرات گوناگون، اين شور و نشاط همگانى را ضعيف كند يا از بين ببرد. مطمئناً يك نقطهى مورد نظر دشمنان پيشرفت اين كشور اين است كه به ملت ما حالت خمودگى بدهند؛ يعنى همين شور و نشاط را خاموش كنند، اين شعله را فروبنشانند. نبايد تسليم اين خواست مغرضانه و خصمانهى دشمنان شد. اينكه شما مشاهده ميكنيد صدها مركز راديوئى و تلويزيونى، بعلاوهى صدها مراكز گوناگون سايبرى و محيط مجازى در نقاط مختلف دنيا دارند تلاش ميكنند تا پيام يأس و نااميدى را به اذهان ملت ما تلقين كنند، به خاطر همين است. وقتى نااميدى به وجود آمد، وقتى يأس وجود داشت، نشاط از بين ميرود و شور و تحرك خاموش ميشود. يكى از اصلىترين عوامل تبليغات گوناگون امپراتورى خبرى دنيا همين است كه جوانان ما را از تلاش و حركت - كه ناشى از شور و آرمانخواهى آنهاست - باز بدارد. ما در نقطهى مقابل بايد سعى كنيم اين را نگه داريم. عقيدهى بنده اين است كه بزرگداشت و زنده نگهداشتن نام سرداران و شهيدان و رزمندگان و آن جوانانى كه قبل از نسل كنونى - كه شما جوانها باشيد - وارد ميدان شدند و در دشوارترين عرصهها با شور و نشاط حضور پيدا كردند، ميتواند بر شور و نشاط جوانان ما بيفزايد.
يكى از چيزهاى اساسىاى كه امروز ميتواند ضد اين تحرك عمل كند و متأسفانه به وسيلهى باندهاى مرموز توسعه داده ميشود، مواد مخدر است. به اعتقاد بنده، خود جوانها بايد با همان شور و نشاطى كه اشاره كرديم، با مواد مخدر مبارزه كنند. آنها ميخواهند جوانهاى ما را اسير كنند؛ حالت تخديرشدگى، بىتفاوتى و بهزمينخوردگى را بر جوانان ما تحميل كنند. آن كه بايد در مقابل اين توطئه با استحكام بايستد، در درجهى اول، خود جوانها هستند. البته مسئولين دولتى مسئوليت دارند، دستگاههاى ذىربط مسئوليت دارند، اما هيچ عاملى به قدر عامل درونىِ مردم نميتواند در مقابل اينگونه انحرافها بايستد و مقاومت كند. اين يك نكته است. قطعاً اين حالت ايستادگى جوانهاى ما در اين استان ميتواند آنچه را كه باندهاى مهلك و مضر دنبال ميكنند، خنثى كند. اين يك نكته در مورد اين شور و نشاط. اولاً آن را بايد نگه داشت و بايد توجه كرد كه دشمن درصدد آن است كه اين شعلهى نشاط و تحرك و سرزندگى را از جوانهاى ما سلب بكند. نكتهى ديگر اينكه از همين روحيه بايد براى مواجههى با آن مسئلهى مهم - يعنى آن خطر بزرگ مواد مخدر - استفاده كرد و با آن پديده مبارزه كرد.
مطلب دومى كه در ديدار مردم بجنورد عرض كرديم و به اطلاع شما هم رسيده است، مسئلهى پيشرفت است. ما عرض كرديم كه هدف، پيشرفت است. پيشرفت به معناى تحرك دائمى است. اگر دقت كنيم، پيشرفت، هم راه و مسير است، هم هدف است. ما ميگوئيم هدف، پيشرفت است؛ در حالى كه پيشرفت يعنى حركت به جلو. چطور حركت به جلو ميتواند هدف قرار بگيرد؟ توضيحش اين است كه پيشرفت انسان هرگز متوقف نميشود. يعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفريده است كه حركت او به جلو در ميدانهاى مختلف، هيچ وقت به حد يقف نميرسد. به هر مرحلهاى كه شما برسيد - چه در مراحل مادى و چه معنوى - مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقهمند به پيشرفت، معنا ندارد. بنابراين پيشرفت، هم راه است، هم هدف است. بايد دائم به حركت ادامه داد و پيش رفت.
ملت ايران اين استعداد را دارد كه آنقدر پيشرفت كند كه بتواند در جهات گوناگون به عنوان يك الگوئى در دنيا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبين باشيم؟ چرا با نظر تحقير به خودمان و ملت خودمان و آيندهى خودمان نگاه كنيم؟ دشمن ميخواهد اين را به ملت ما تلقين كند و در طول سالهاى متمادى تلقين كرده است. اينجور باوراندند كه حتماً عنصر غربى پيشرو است و بايد دنبال او حركت كرد؛ نه، يك روزى تاريخ ما به ما نشان ميدهد كه قضيه بعكس بوده است. ما در دنيا پيشرو بوديم؛ پيشرو در علم بوديم، پيشرو در صنعت بوديم، پيشرو در تمدنسازى بوديم، پيشرو در فرهنگ بوديم؛ ديگران از ما ياد ميگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پيشرفت بايد آنجور باشد كه ما آن آينده را در نظر بگيريم.
من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه اين نكته را گفتم، بايد همت شما اين باشد كه در دنيا به وضعى برسيم كه اگر كسى بخواهد به تازههاى علمى دست پيدا كند، مجبور باشد زبان فارسى ياد بگيرد. جوانان ما اين آينده را به عنوان يك آيندهى حتمى و قطعى در نظر بگيرند، براى آن تلاش كنند، براى آن كار كنند. نخبگان ما، نخبگان سياسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با اين نگاهِ به آينده حركت كنند، برنامهريزى كنند و به هيچ حدى قانع نباشند. اين مقولهى پيشرفت است.
خب، پيشرفت شاخصهائى دارد. يكى از شاخصهاى پيشرفت يك ملت، عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى است. ادعاى من اين است كه با لحاظ اين شاخص، ملت ما پيشرفت زيادى كرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبهنفس در عرصهى سياست بينالمللى است. اينكه شما ملاحظه ميكنيد مسئولان كشور در مواجههى با قضاياى جهانى، با اعتمادبهنفسِ كامل حرف ميزنند، ناشى از اين است كه ملت ما احساس عزت و اعتمادبهنفس ميكند. اسلام به ما اين اعتمادبهنفس را داده است. هر مقدارى كه با اسلام و احكام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشيم، اين اعتمادبهنفس ملى بيشتر خواهد شد. مقولهى عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى، به طور كلى محسوس است. در عرصههاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سياسىِ جهانى، امروز ملت ايران حرف براى گفتن دارد. مسئولين كشور به اعتماد ايستادگى ملت، در عرصههاى جهانى و صحنههاى بينالمللى مىايستند و كار خودشان را و حرف خودشان را پيش ميبرند. اين يك شاخص است.
يك شاخص ديگر براى پيشرفت، عدالت است. اگر كشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پيشرفت كند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، اين به نظر ما و با منطق اسلام پيشرفت نيست. امروز در بسيارى از كشورها علم پيشرفت كرده است، صنعت پيشرفت كرده است، شيوههاى گوناگون زندگى پيشرفت كرده است، اما فاصلهى طبقاتى عميقتر و شكاف طبقاتى بيشتر شده است؛ اين پيشرفت نيست؛ اين پيشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادكنكى است. وقتى كه در يك كشورى، جمعيت معدودى بيشترين بهرهى مادى را از آن كشور ميبرند و در همان كشور، در خيابانها مردم از سرما و گرما ميميرند، عدالت اينقدر نامفهوم و غير عملى در آن كشور است. در خبرهاى جهانى ميخوانيم كه در فصل تابستان در شهرهاى ايالتهاى مختلف آمريكا، افرادى از گرما ميميرند! خب، چرا كسى از گرما بميرد؟ اين غير از اين است كه سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمريكا همان كشورى است كه ثروتمندترين آدمهاى دنيا و گردنكلفتترين شركتها و كارتلها و تراستهاى دنيا در آن كشور هستند؛ بيشترين سود تجارتهاى سلاح در آن كشور است؛ اما در كشورى كه آن ثروتهاى افسانهاى وجود دارد، عدهاى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان ميدهند و ميميرند! اين معنايش عدم وجود عدالت است. حالا در فيلمهاى سينمائى و ادعاهاى افسانهاى و داستانى، شكلهائى از عدالت را نمايش بدهند؛ خب، اين با واقعيت فاصلهاش بسيار زياد است. در كشورهائى كه با شيوهى اقتصادىِ سرمايهدارى اداره ميشوند و نام ليبراليسم - آزادگرائى - را روى خودشان گذاشتهاند، يك چنين بدبختىهائى وجود دارد؛ در آنجا واقعيت زندگى اين است.
ما اگر بخواهيم پيشرفت كنيم، در درجهى اول، يكى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده اين است كه ما در اين زمينه پيشرفت كردهايم؛ البته نه به قدرى كه ميخواهيم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقايسه كنيم، پيشرفت كردهايم؛ اگر خودمان را با بسيارى از كشورهاى ديگر كه با نظامهاى گوناگون زندگى ميكنند، مقايسه كنيم، بله پيشرفت كردهايم؛ اما اگر خودمان را مقايسه كنيم با آنچه كه اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم و بايد تلاش كنيم. اين تلاش به عهدهى كيست؟ اين تلاش به عهدهى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزيع منابع عمومى به همهى مناطق كشور، پيشرفت كردهايم. يك روزى بود كه بيشترين منابع اين كشور در مناطق مخصوصى كه تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف ميشد؛ بسيارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى كشور هيچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، يكى از استانهاى بزرگ اين كشور - كه البته نميخواهم اسم بياورم؛ قبلاً يك وقتى گفتم - پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، كه متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما يك فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! يعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپيما و رفتوآمد هوائى، هيچ امكانى نداشتند؛ در حالى كه در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ اين بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه ميكنيم، مىبينيم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر كشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصيل علم، در سرتاسر كشور اين امتياز و اين امكان وجود دارد. همان طور كه اشاره كردم، مناطق متعددى از كشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبيرستان در مضيقه بودند. بنده در استان سيستان و بلوچستان تبعيد بودم؛ اوضاع را آنجا ميديدم. از لحاظ دبيرستان، بسيارى از شهرهاى آن استان در مضيقه بودند. يك مركز نيمبندِ ضعيفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در كل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقيهى استانها نگاه كنيد، مىبينيد در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ يعنى امكان تحصيل. خب، اين عدالت است. اين معنايش اين است كه امكان تحصيل علم توزيع شده است بين مناطق گوناگون كشور؛ امكانات مادى كشور، منابع مالى، علم توزيع شده است؛ اين بسيار چيز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و كسانى كه داراى استعداد بودند، امكان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امكان بروز و ظهور دارند. در اسفراين و هر نقطهى ديگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاههاى گوناگون كشور از او استقبال ميكنند، او را گرامى ميدارند و از امكان او استفاده ميكنند. در گذشته اينجور نبود. بنابراين نسبت به گذشته، مطمئناً اين شاخص پيشرفت - كه شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه كه ما از اسلام فهميديم و شناختيم، نه، ما هنوز عقبيم؛ بايد تلاش كنيم و كار كنيم.
آنچه كه من ميخواهم از مجموع اين عرايض براى شما مردم عزيز، بخصوص جوانهاى عزيز - از زن و مرد و دختران و پسران - نتيجه بگيرم، اين است كه كشور ما، ملت ما در يك عرصهى روياروئى بزرگى با موانع حضور دارد و در اين عرصهى روياروئى، كشور احساس ضعف نميكند. ما احساس ناتوانى نميكنيم؛ احساس قدرت و توانائى ميكنيم؛ ميدانيم كه با تلاش ميتوان همهى اين موانع را از بين برد. برخى از موانع، موانع طبيعى است؛ با اين موانع طبيعى به شكلى بايد برخورد كرد و با آنها زورآزمائى كرد. بعضى از موانع، موانع تحميلى است، موانع سياسى است، مشكلاتى است كه دشمنان پيشرفت اين كشور در برابر راه اين مردم به صورت مانع ايجاد ميكنند؛ با اينها به شكل ديگرى بايد برخورد كرد.
در اين عرصهى روياروئى و رزم انسانى و جنگ ارادهها، آنچه كه ميتواند تعيينكننده باشد، عبارت است از تصميم و اراده و بصيرت و روشنبينى شما مردم عزيز. وحدت ملت ايران، اتحاد كلمهى مسئولان كشور، همكارى دستگاههاى مختلف، وظيفهشناسى و مسئوليتشناسى آحاد مردم ميتواند ما را به پيشرفتهاى بيشترى برساند؛ ميتواند آن چهرهاى را كه متناسب با اين كشور و اين ملت عزيز و بااستعداد است، براى ما به وجود بياورد.
دشمنان ما برنامهريزى ميكنند؛ به خيال خودشان ميخواهند در مقابل اين ملت بزرگ و بااراده، مانع و رادع درست كنند تا اين پيشرفت اتفاق نيفتد؛ اما مطمئن باشند و بدانند همچنان كه از روز اول انقلاب تا امروز تجربه كرديم، در آينده هم دشمنان ما در همهى توطئهها و مكرها و كيدهاى خود شكست خواهند خورد. سياستمدارهاى مختلفى در كشورهاى معارض ما آمدند و رفتند - در آمريكا، در انگليس، در برخى كشورهاى ديگر - هركدام كه آمدند، با يك دل پركينه و پربغض نسبت به حركت اسلامى و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى آمدند؛ طراحى كردند، برنامهريزى كردند؛ هرچه در توان و تلاش داشتند، انجام دادند؛ به خيال اينكه جمهورى اسلامى و ملت ايران را به زانو دربياورند. آنها رفتند، بعضى حتّى نامشان هم فراموش شد؛ اما ملت ايران با سرافرازى و سربلندى بحمدالله در صحنه حاضر است و با ارادهى قوىتر و تصميم راسختر از روز اول، راه خود را ادامه ميدهد. اين نشاندهندهى قوّت آيندهى نظام جمهورى اسلامى و اين ملت بزرگى است كه اين نظام را خواستهاند و از آن پشتيبانى كردهاند.
البته ما بايد مغرور نشويم. من در كنار ذكر اين حماسهها، اين را هم بايد عرض كنم كه به خود مغرورشدن و غفلتكردن از كيد و مكر دشمن، خطرات بزرگى دارد. نبايد مغرور شد. بنده به مسئولين هميشه توصيه ميكنم، ميگويم قوى باشيد، اما دشمن را هم ضعيف نينگاريد. نبايد از دشمن غفلت كرد. دشمن از راههاى مختلف وارد ميشود؛ يك روز صحبت تحريم است، يك روز صحبت تعرض نظامى است، يك روز صحبت جنگ نرم است، يك روز صحبت تهاجم فرهنگى و ناتوى فرهنگى است. دشمن از راههاى مختلفى وارد ميشود؛ بايد هشيار بود.
اين پيشرفتى كه عرض كرديم، اين آيندهى روشنى كه ترسيم كرديم، اين افق زيبا و شيوا و جذابى كه در مقابل ماست، فقط در صورتى قابل تحقق است كه ما هشيار باشيم، بيدار باشيم، متوجه باشيم، دچار غفلت نشويم، خيال نكنيم كه حالا همه چيز روبهراه است؛ با خيال راحت فقط مشغول كارهاى شخصى خودمان باشيم، از نگاه به آيندهى كشور غفلت كنيم.
يكى از خصوصياتى كه در مورد اسفراين نظر بنده را جلب كرد، شركت بالاى اين مردم عزيز در انتخاباتهاى گوناگون است؛ اين خيلى مهم است. استان خراسان شمالى يكى از رتبههاى بالاى شركت در انتخابات را دارد؛ آن وقت در استان خراسان شمالى، شهر اول در اين منطقه، اسفراين است. حضور در انتخابات، آگاهى است؛ بصيرت است. حضور در پاى صندوق رأى، يك كارى از سر بيكارى نيست؛ يك عمل است؛ يك عمل صالح است. من حالا در باب انتخابات انشاءالله در اين سفر، در ديدارهاى ديگرى كه با مردم خواهم داشت، عرايضى عرض خواهم كرد - وارد آن مقوله نميشوم - اما خود اينكه يك مردمى، يك مجموعهاى در يك شهر، در يك استان و در كل كشور نسبت به آينده احساس وظيفه كند، نسبت به مديريت كشور احساس وظيفه كند و بخواهد در آن دخالت كند و ورود در صحنه پيدا كند، چيز ارزشمندى است؛ اين ضد آن غفلتى است كه دشمن ميخواهد بر ما تحميل كند. اين روحيه را بايد حفظ كرد؛ روحيهى حضور را، روحيهى شركت را، روحيهى همكارى و تعاون را، به مناسبت مسائل اقتصاد، روحيهى مصرف داخلى را؛ كه اين هم يكى از مقولات مهمى است كه در اينجا وارد آن مقوله نميشوم.
اما يك جمله عرض بكنم. ما بر روى توليد داخلى تكيه كرديم؛ هم در اول امسال و در شعار سال، هم در صحبتهائى كه در طول اين چند ماه از اول سال انجام گرفته. خب، توليد داخلى احتياج دارد به مصرف داخلى؛ اين به عهدهى مردم است. مصرف خودمان را بايد از توليدات خودمان انتخاب كنيم. اينكه كسانى همهاش دنبال ماركها و برندهاى خارجى و اسمهاى خارجى باشند، خطاست؛ فرونشاندن يك هوس شخصى است، اما ضربهزدن به يك كار عمومى و اصلى است. مصرف داخلى، توليد داخلى را افزايش ميدهد؛ توليد داخلى كه افزايش پيدا كرد، همين مشكلاتى كه آقاى امام جمعهى محترم گفتند، برطرف ميشود؛ بيكارى برطرف ميشود. توليد كه رونق بگيرد، يعنى تورم كم بشود، گرانى كم بشود، اشتغال افزايش پيدا كند؛ اينها همه به هم متصل است. يك سر اين قضيه دست ما مردم است، كه مصرف خودمان را چگونه انتخاب كنيم.
به هر حال وظائف زياد است، اما توفيقات الهى هم بسيار زياد است. خداى متعال انشاءالله اين توفيقات و اين تفضلى را كه بر ملت ايران داشته است، همچنان بر اين ملت ادامه خواهد داد. انشاءالله مشمول الطاف الهى و مشمول ادعيهى زاكيهى حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) باشيد.
من مجدداً از شما مردم عزيز اسفراين به خاطر اين حضور گرم و صميمى و پرشورتان تشكر ميكنم؛ به خاطر حضور گرمتان در همهى مراسم انقلاب و مسائل مهم مربوط به كشور، تشكر و قدردانى ميكنم و نسبت به شهداى عزيزتان، بزرگانتان، گذشتگانتان عرض ارادت و اخلاص دارم و اميدوارم خداى متعال رحمت و تفضل خودش را بر همهى شما نازل كند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته