بسماللهالرّحمنالرّحيم
اولاً به همهى شما عزيزان كه واقعاً فرزندان عزيز اين ملت هستيد و نور چشمان ما هستيد، بايد مباركباد بگوئيم، به خاطر حضور در مجموعهى نخبگانى كشور. البته اين «مباركباد» مثل مباركبادهاى جشن تولد است، كه در جشن تولد به آن شخص مباركباد ميگويند، در حالى كه او در تعيين زمان تولد و تاريخ تولد و اصل تولد هيچ نقشى نداشته. پس اين به معناى اين است كه خداى متعال يك فرصتى را به شما داده، خوشبختانه توفيق هم پيدا كردهايد كه از اين فرصت تا اينجا استفاده كنيد و جزو مجموعهى نخبگانى واقع شويد؛ اين مبارك است بر شما؛ ليكن اين استعداد، اين توانائى، اين فعليتى كه تا امروز پيدا كردهايد، ورود در يك راه است، آغاز يك راه است، پايان يك راه نيست؛ اين را بايد همهى نخبگان عزيز جوان ما در نظر داشته باشند.
ما قانع نيستيم، شما هم قانع نباشيد به اين كه جوانِ بااستعدادِ برجستهى ما توانست در يك بخشى، در يك آزمون بزرگى، نخبگى خودش را نشان بدهد؛ به اين مقدار، نه من قانعم، نه شما قانع باشيد. توقع من و توقع شما بايد اين باشد كه اين بذرِ بهثمرنشسته تبديل شود به يك نهال برومند، و تبديل شود به يك شجرهى طيبهاى كه «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»؛(1) درخت ثمربخشى شويد كه در همهى زمانها، در همهى موقعيتها، بتوانيد ميوهى شيرين خودتان را به كام اين كشور، اين ملت، اين تاريخ و در نهايت به كام بشريت بچشانيد؛ اين بايد هدف باشد.
اما در مورد جلسهى امروز. من با دقت به مطالبى كه اين عزيزان آمدند اينجا بيان كردند، گوش كردم. تصديق ميكنم كه نظرات، نظرات سنجيده و خوبى بود؛ نه به معناى اينكه از نگاه كارشناسى، انسان بتواند همهى اين پيشنهادها را تصديق كند - اين نياز به بررسى دارد - اما از اين نظر كه انسان احساس ميكند و مىبيند كه اين نظرات و اين پيشنهادها، با فكر و با سنجيدگى مورد مطالعه قرار گرفته و بيان شده؛ اين خيلى براى من ارزشمند است.
خب، مسئولين محترم در مجلس حضور دارند - چند نفر از وزراى محترم و رئيس محترم بنياد نخبگان - من انتظارم اين است كه نظراتى كه اين جوانهاى عزيز بيان كردند، مورد توجه قرار بگيرد، روى اينها كار شود، بررسى شود. اى بسا جرقههائى كه ميتواند منتهى شود به يك نور بزرگ و شعلهاى فراگير كه فضا را روشن كند. و توجه شود به اين كه اين نظرات از دلهاى صادق صادر شده؛ اين هم خيلى مهم است. در همهى اين مطالبى كه دوستان گفتند و من رئوس مطالب را يادداشت كردم، انسان همين نكته را مشاهده ميكند: برخاستهى از صدق و صفا و احساس شيرينِ موجود در ذهن جوان و دل جوان، كه احساس مسئوليت ميكند و با اميد و با نشاط حرف ميزند. اين از آن چيزهائى است كه اصلاً فضا را شيرين ميكند. وقتى جوانها با آن اميد و با آن نشاط و با آن روحيه حرف ميزنند، فضا، فضاى پرنشاطى ميشود؛ اين پيشنهادها غالباً اينجور است. البته اين مطالب، سنجيده هم هست؛ يعنى آنچه دوستان بيان كردند، پيشنهادهاى خامى به نظرم نرسيد.
خب، اصلىترين محور پيشرفت كشور، همين است. امام بزرگوار ما در يك حادثهى مهم جنگى - كه خيلى از شماها آن وقت شايد متولد هم نشده بوديد - در قضيهى يكى از عمليات كه پيروزىاى به دست رزمندگان آمده بود، يك پيامى دادند. در آن پيام اين نكته وجود داشت كه فتحالفتوح انقلاب اسلامى، تربيت اين جوانهاست. همه توقع داشتند كه امام بگويد اين پيروزىاى كه شما به دست آورديد، فتحالفتوح است؛ از آن پيروزى ستايش كند؛ امام نه، از رزمندگان تشكر كردند. اما گفتند فتحالفتوح انقلاب ما تربيت اين جوانهاست؛ كه در آن شرائط دشوارى كه همهى دنيا در مقابل ما با چهرهى دژم و سلاحِ آمادهى شليك ايستاده بودند، اينها توانستند يك چنين پيروزى بزرگى را به دست آورند؛ عمليات طريقالقدس بود. من همين را تكرار ميكنم: فتحالفتوح انقلاب اسلامى اينهاست. پيشرفت واقعى اين است كه جوانهاى ما، نخبگان ما نسبت به آينده احساس مسئوليت كنند؛ براى خودشان ديدگاه تعريف كنند؛ براى كشور آيندهاى را تصوير كنند و مجسم كنند و احساس كنند و اين احساس را اظهار كنند؛ كه آمادهاند براى رسيدن به اين آينده، تلاش كنند. اين چيزى است كه امروز وجود دارد؛ اين را بايد تقويت كرد، اين را بايد پيش برد. اين احساس و روحيهى نشاط را بايد روزبهروز در جامعهى ما تشديد كرد. اگر اين شد، آن وقت اين دارائىِ شخصى شما - اين استعداد و اين نخبگى كه يك دارائى شخصى است - تبديل خواهد شد به دارائى ملى؛ ببينيد چقدر خوب است. يك نفر سرمايهى خودش را به طلا و ارز تبديل ميكند و ميرود توى صندوقخانهى منزلِ خودش پنهان ميكند؛ اين كجا، آن كه مىآيد سرمايه را تبديل ميكند به يك صنعت، به يك كارخانه، به يك كار توليدىِ باارزش، و كشور را پيش ميبرد، اين كجا؟ شما با حركت در راه اين هدفها، اين كار دوم را داريد ميكنيد؛ يعنى سرمايهى شخصى خودتان را تبديل ميكنيد به يك سرمايهى ملى، به سرمايهى ملت ايران؛ اين خيلى باارزش است.
خوشبختانه فضاى گفتمانى در كشور در جهت پيشرفت علم است؛ اين ديگر بحمدالله تثبيت شده و جاافتاده است. حركت علمى در كشور، يك حركت پرشتابى است - همين طور كه آمارهاى جهانى هم اين را نشان ميدهد - ولى نگرانى من از اين است كه احساس رضايتى كه از اين موقعيت و از اين وضعيت به ما دست ميدهد، ما را بىخيال كند، همت ما را كم كند. برميگردم به آن حرف اول، كه عزيزان من! هم شما در آغاز يك راهيد، هم كشور در آغاز يك راه است. ببينيد، ما به خاطر خباثت و سستى و استبداد و وابستگى حكومتهاى گوناگونى كه در طول دورانهاى اخير داشتيم، از قافلهى علمى جهان عقبيم. تقريباً شايد بشود گفت سه قرن، ما عقبيم. ما غفلت كرديم. رهبران سياسى كشور، زمامداران كشور غرق در عيش و نوش و رسيدگى به نيازهاى شخصى و تكبر و استكبار نسبت به مردم شدند؛ از اوضاع و احوال دنيا غافل شدند؛ هم از لحاظ سياسى ضرر كرديم، هم خسارتبارتر، از لحاظ پيشرفت علمى ضرر كرديم. در اين ميدان مسابقه كه در قرنهاى گذشته ما جلوتر از ديگران بوديم، بعد از آنكه همهى دنيا تقريباً يك جور حركت ميكردند، ملتهائى توانستند به يك وسيلهى نقليهى سريعالسيرى دست پيدا كنند، از ما جلو افتادند؛ لذا فاصلهى ما هى زياد شد. آنها چون جلوتر از ما بودند، جلوتر از ما به وسيلهى نقليهى سريعالسيرترى دست پيدا كردند؛ لذا فاصله بيشتر شد - اين يك تمثيل است - ما كه متوقف بوديم، يا حداكثر به پسماندههاى كارهاى ديگران و ساختههاى ديگران اكتفاء ميكرديم، فاصلهى ما با دنيائى كه روزبهروز ميدانهاى جديدى را كشف ميكرد، بيشتر شد. انقلاب اسلامى آمد، همهى ماها را بيدار كرد، همتها را در ما برانگيخت، استعدادها به ميدان آمدند. شتابى كه ما امروز داريم، ده برابر، يازده برابر، سيزده برابر شتاب متعارف و متوسط علمى در دنياست. اين خيلى خوب است، اما فاصله زياد است. اگر چنانچه مثلاً بيست سال - حالا من كه ميگويم بيست سال، روى محاسبهى دقيق نميگويم؛ همين طور حدسى ميگويم - ما همين شتابِ ده برابر را، دوازده برابر نسبت به پيشرفت علمى جهان را ادامه دهيم، خواهيم رسيد به آن نقطهاى كه متناسب ملت ايران است؛ متناسب تاريخ ماست، گذشتهى ماست، مواريث علمى ماست، و متناسب اهميت ماست. بنابراين نبايد بگذاريم اين حركت از دوْر بيفتد. اگر حركت از دوْر افتاد، بازيابى و بازسازى آن دشوارتر خواهد بود. و اين كارِ شما جوانهاست. جوانها بايد همتهاى خود را زياد كنند. احساس كنيد كه هم شما در آغاز يك راه طولانى و مهميد، هم كشور در آغاز يك راه طولانى و مهم است.
البته من به هيچ وجه توصيه نميكنم كه شما مرعوب پيشرفتهاى غرب شويد - ابدا - آن پيشرفتها به خاطر زودتر وارد يك مرحله شدن و متكى به ظلم و استكبار و استعمار است. اگر انگليسىها هند را، برمه را، آن منطقهى ثروتمند آسيا را استعمار نميكردند، غصب نميكردند، ثروتهايش را بالا نميكشيدند - كه خود هندىها در يك دورهى تاريخى، خيلى خوب اين وضع را ترسيم كردند - مسلّماً نميتوانستند به اينجا برسند. اينها مثل زالو از ديگران مكيدند و خودشان را فربه كردند؛ ما نميخواهيم اين كار را بكنيم. ما به هيچ وجه به دنبال مكيدن ديگران نيستيم. ما درونزائى و درونجوشى را تقويت ميكنيم، و معتقديم ميشود، و انشاءالله پيش خواهيم رفت. بنابراين، اين نكتهى اول، كه نگذاريد حركت از دوْر بيفتد.
نكتهى دوم اينكه، هم مسئولين و مديران دستگاههاى ذىربط با حركت علمى مسئوليتهائى دارند، هم خود نخبگان مسئوليتهائى دارند. من خرسند شدم از اينكه ديدم چند نفر از جوانهاى عزيز ما اينجا تصريح كردند كه نخبه خودش را طلبگار از نظام نميداند، طلبگار از مردم نميداند - به اين مضمون بيان كردند - خودش را كسى ميداند كه ميتواند به اين مردم خدمت كند و موظف است كه اين خدمت را انجام دهد. اين خيلى روحيهى خوبى است. در عين حال مسئوليتهائى وجود دارد.
البته مسئولان، خوب كار كردند. من بررسى كردم و گزارشهاى نزديك را گرفتم. ميدانيد من معمولاً به گزارشهائى كه دوستان و مديران مىآيند ابراز ميكنند، اكتفاء نميكنم. خب، گزارشهائى كه به طور رسمى گفته ميشود، غالباً گزارشهاى مطلوب و رنگآميزى شدهى قشنگى است؛ انسان از راههاى ديگر ميتواند كشف كند. علاوه بر اينكه گزارشهائى كه مديران دادند، گزارشهاى خوبى بود و امروز هم خانم رئيس بنياد مطرح كردند، من از طرق ديگر هم تحقيق كردم، ديدم انصافاً در بنياد نخبگان دارد خوب كار ميشود و تلاش، تلاش بسيار خوبى است.
خب، يك نكته اين است كه در حوزهى علوم فنى و حوزهى علوم انسانى، معيارها دوگانه است. البته حالا يك جوان عزيزى باز در مورد علوم فنى هم تفكيك قائل ميشوند بين علوم محض و علوم صنعتى و فنى؛ كه اين هم نكتهى قابل توجهى است. اما به هر حال مايزى وجود دارد بين معيارهاى نخبگى و زبدگى در علوم فنى و علوم انسانى. مترها يك اندازه نيست، معيارها يك جور نيست؛ به اين نكته توجه شود. ما لازم داريم كه در زمينهى علوم انسانى - كه امروز يك نياز بسيار اساسى كشور ماست - به تازهها، برجستگىها و نوآورىها دست پيدا كنيم؛ اين كليد اساسى پيشرفت نهائى و بنيادى و ريشهدار كشور است. بنابراين لازم است معيارها درست انتخاب شود.
يك نكتهى ديگر اين است كه حمايت از نخبه، در درجهى اول بايد به معناى ايجاد فرصت پژوهش و تحصيل و پيشرفت باشد. البته من به هيچ وجه مخالف حمايتهاى مالى و مادى و اينها نيستم، بلكه لازم است آن كارها انجام بگيرد؛ ليكن مهمتر از آن اين است كه نخبه احساس كند فضاى تنفس علمى دارد. آن چيزى كه مكرر به ما منتقل ميشود، اين است كه نخبگان و برجستگان مايلند يك ميدان وسيعى باشد كه بتوانند به اقتضاى نخبگى و استعداد برتر، در آن بتازند؛ اين را بايد فراهم كرد. البته اين، راههاى گوناگونى دارد. تشخيص راهها، ارائهى راهها و پيشنهادها كار ما نيست؛ كارِ كارشناسهاى ذىربط است. البته امروز جوانها نظراتى هم دادند. اين را بايد تأمين كرد تا نخبه بتواند احساس كند كه ميدان كار و پيشرفت براى او وجود دارد.
نكتهى ديگر اين است كه ما مسئلهى رعايت نخبگان و نگاه به نخبگان را به يك حالت شبكهاى در بياوريم. ما نخبه را شناسائى ميكنيم، انتخاب ميكنيم، كمك ميكنيم و ثبات در حركت نخبگى به او ميدهيم؛ اين كافى نيست. بايد يك حركت شبكهاىِ سازنده و يك چرخه به وجود بيايد، كه از پرورش و ساخت نخبه آغاز ميشود؛ يعنى مربيگرى. ريشه و پايه هم در آموزش و پرورش است؛ همچنان كه يكى از جوانها گفت. ما بايد استعدادهاى نخبه را شناسائى كنيم و تربيت كنيم، بعد در ميان اينها گزينش و انتخاب لازم است؛ بعضى نخبهترند، بعضى استعدادهاى برترند؛ انتخاب بهترينها. بعد از آن، نگهدارى و ارتقاء است؛ نه فقط نگهدارى، بلكه نگهدارى همراه با ارتقاء و پيشرفت. كمك كنيد اين نخبه اگر امروز در رتبهى دهم است، در آيندهى نه چندان دورى به رتبهى اول برسد؛ ارتقاء پيدا كند. بعد اين نخبه، خود وارد چرخهى نخبهسازى شود - يعنى حالت شبكهاى پيدا كند - خود اين نخبه، نخبهساز و نخبهپرور شود. در اين صورت، حالت درونزائى به وجود خواهد آمد و حركت مضاعف خواهد شد. اگر ما يك چنين شيوهاى را در پيش بگيريم، به نظر ميرسد كه كار پيشرفت خواهد كرد.
يك نكتهى ديگر كه مربوط به مسئولين محترم است، مربوط ميشود به سند راهبردى نخبگان؛ كه اين پيشنهاد شد. خوشبختانه چيز خوبى تهيه شده. من خودم نديدم، اما دوستانى كه بررسى كردند، قضاوتشان اين است كه اين سند راهبردى، بسيار خوب و جامع تهيه شده. خب، در مرحلهاى از شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم تصويب شده، اما بايد سريعاً به تصويب نهائى برسد و سريعاً ابلاغ شود. وقتى ابلاغ شد، همهى دستگاهها در اجراى آن همكارى و همافزائى كنند. اگر چنانچه سند راهبردى نخبگان - آنطورى كه براى من نقل كردند تهيه شده - تصويب شود و ابلاغ شود، بسيارى از اين سؤالات و نقاط ابهام به خودى خود برطرف خواهد شد.
اما در مورد مسئوليت شما نخبگان عزيز. عرض كرديم خود را در آغاز راه بدانيد. سعى كنيد در طراز نخبگى باقى بمانيد. امروز شما نخبهايد، اما مسابقه است؛ ممكن است سطح علمى كشور به حدى برسد كه اين مقدار، نصاب نخبگى نباشد؛ لازم باشد انسان به نصاب بالاترى دست پيدا كند. ما در سند چشمانداز بيست ساله آورديم كه در سال 1404 از لحاظ علمى، در رتبهى اول منطقه باشيم. بعضى از مسئولين ميگويند آقا شما گفتيد سال 1404، اما حالا كه 1391 است، از لحاظ علمى در رتبهى اول منطقه هستيم. خب، اين حرف درست است؛ اما اين، آن حرف نيست. حالا آخر راه نيست، وسط راهيم، اول كاريم. بايد بتوانيد اين رتبهى اوّلى را از 1391 - كه امسال است - تا 1404 نگه داريد؛ ببينيد اقتضاى اين نگهدارى چيست؟ خيلى كار لازم دارد. يك ياعلى گفتيد و يك جهشى كرديد؛ خيلى خوب، رسيديد به رتبهى اول؛ اما ديگران كه بيكار ننشستهاند. در منطقه، ديگران هم ميخواهند رتبهى اول باشند، رتبهى بالاتر باشند؛ آنها هم دارند تلاش ميكنند. بنابراين بايد بتوانيد اين نخبگى را حفظ كنيد. در مورد اشخاصِ شما هم عيناً اين صدق ميكند؛ بايد اثرگذارى داشته باشيد. همان طور كه عرض كرديم، در اين شبكهى نخبگانى، بايد بتوانيد فضاى پيرامون خودتان را به سمت نخبه شدن سوق دهيد؛ اين يك كار مهمى است، جزو وظائف مهم نخبگان است.
يك مسئوليت ديگرى كه من يادداشت كردم، اين است كه تلاش خودتان را معطوف به نيازهاى كشور كنيد. البته در بيانات دوستان هم هست؛ در ديدارهاى دانشجوئى و دانشگاهى هم كه من ماه رمضان و غير ماه رمضان گاهى داشتم، اين را تكرار ميكنند؛ اما بايد اين تحقق پيدا كند، بايد عملى شود. الان به ما گزارش ميدهند كه هفتاد درصد مقالههاى علمى ما ناظر به نيازهاى كشور نيست. نميدانم چقدر اين آمار دقيق است، اما به من اينجور گزارش ميشود. اين همه شما زحمت بكشيد، مقالهى علمى تهيه كنيد، از اين مقالات علمى سى درصد ناظر به نيازهاى كشور باشد، هفتاد درصد نه! خب، انسان احساس خسارت ميكند. بايد صددرصد كار علمى، تلاش علمى، تهيهى مقالهى علمى ناظر باشد به نيازهاى شما. شما با I.S.I هم بر اين اساس همكارى كنيد. آنجائى كه مقالهى مورد قبول I.S.Iچيزى است كه شما ميتوانيد در كشور از آن استفاده كنيد، آن را دنبال كنيد. ما معيار اساسى در دست داريم؛ معيار ما اين است كه كشور ما صدها خلل و مشكل و خلا دارد، ميخواهيم اينها را پر كنيم. اين هم يك نكتهى بسيار اساسى است. البته اين بيش از همه احتياج دارد به همان روش سيستمى كه يكى از دوستان اشاره كردند، و تلاشى كه بنياد نخبگان بايد در اين زمينه انجام دهد.
توصيهى ديگر من اين است كه عزيزان! از خودتان مراقبت كنيد. مراد من مراقبت فيزيكى نيست. مراقبت كنيد در معنويت، در تهذيب نفس؛ اين به شما كمك خواهد كرد. بايد بتوانيم چهرهى مقبولى در پيشگاه الهى براى خودمان درست كنيم. شما جوانيد؛ دلهاتان پاك است، روحهاتان شفاف است. دست يافتن به رتبهها و مقامات معنوى و روحى در سنينى كه شما هستيد، شايد بشود گفت ده برابر آسانتر است براى كسى در سنين من. ميتوانيد توجه پيدا كنيد، ميتوانيد توسل پيدا كنيد، ميتوانيد با خدا انس پيدا كنيد، ميتوانيد خودتان را از گناهان دور نگه داريد؛ يكى از خصوصيات جوان همين است. شما مثلاً جسم يك ژيمناست جوان را در تحركات گوناگونش نگاه كنيد، ببينيد چقدر عضلات و بندهاى بدن او قابل انعطافند؛ كه يك آدم مسنّى مثل بنده، بههيچوجه يكصدم آن را هم نميتواند براى خودش به وجود بياورد. اين قدرت انعطاف، يك توانائى است. عين همين، در روح وجود دارد؛ در جان انسان، در دل انسان وجود دارد. شما ميتوانيد خودتان را متوجه به معانى مترقى و متعالى معنوى كنيد؛ اين را براى خودتان در نظر بگيريد. توجه به نماز، اهتمام به نماز، خيلى تأثير دارد. نماز را با توجه خواندن، اول وقت خواندن، با حضور قلب خواندن، با تمركز خواندن، خيلى خيلى اثر دارد. انس با قرآن، خيلى خوب است. هر روزى يك مقدار قرآن بخوانيد، ولو نيم صفحه؛ مواظب باشيد ترك نشود. قرآن را باز كنيد؛ نيم صفحه، دو آيه، با توجه بخوانيد. اينها مستمرند. اين، آن مراقبت از معنويت و تهذيب نفس است. بگذاريد يك نخبهى علمى - كه انشاءالله يك روزى در اوج قلههاى علم خواهد بود - آنچنان در معنويت غرق باشد كه بتواند اين دانش را به طور خالص و صددرصد به نفع بشريت به كار ببرد. وقتى دل شما با خدا بود، دانش شما ديگر در خدمت بمب اتم يا سلاح سمّى يا شيوههاى اقتصادىِ نابود كنندهى ثروت ملتها به كار نميرود. امروز دانشمند اقتصادى دنيا، دانشمند اتمى دنيا، دانشمندهاى گوناگون علوم زيستى در دنيا، بسيارى از فرآوردههاى علمىشان در اهلاك بشريت، نابودى جسم بشر يا روح بشر دارد به كار ميرود. علم است كه ميتواند مادهى مخدرِ كشندهاى مثل اين موادى كه امروز وجود دارد، به وجود بياورد؛ اينها هم از راه علم به وجود آمده؛ اينها خيانتهاى بزرگ صاحبان علم است؛ به خاطر دلهاى غافل، چشمهاى حريص به پول و زندگى دنيا و ماديت، كه بكلى معنويات را فراموش ميكنند. شما وقتى مهذب بوديد، دانش شما به طور صددرصد به نفع انسانها تمام ميشود. اين مراقبت اول.
مراقبت بعدى، مراقبت در تفكر است. فرمودهاند بزرگترين عبادت، تفكر است؛ تفكر در آفرينش، تفكر در وظائف انسان، تفكر در زندگى دنيا، تفكر دربارهى آخرت، تفكر در اوضاع سياسى عالم، تفكر در مسائل اصولى و اساسى زندگى بشر. ما تحول در علم و پيشرفت در علم داريم، پيشرفت در فكر هم بايد پيدا كنيم. انديشه و تفكر است كه خط و جهت و سمت تلاشهاى علمى و اقتصادى و اجتماعى و سياسى جوامع را ترسيم ميكند. اين هم مراقبت دوم.
بعد هم مراقبت نسبت به وضعيت كشورتان؛ نگاه درست و دقيق به مسائل كشور، تحليل مسائل كشور. امروز نخبگان ما ميتوانند در اين زمينهها خيلى كارهاى خوبى انجام دهند. ما امروز در يك ميدان وسيعى در مقابلهى با جبههى دشمن قرار گرفتهايم؛ آن جبهه، جبههى ضعيفى نيست؛ جبههى تهيدستى نيست؛ پول دارد، تبليغات دارد، رسانه دارد، علم دارد، سياست و توانائىهاى سياسى دارد؛ اما ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى در مقابل همهى فشارهاى او ايستاده. همه جور هم فشار وارد ميكنند؛ از فشار امنيتى و نظامى و ترور و ايجاد اغتشاش و غيره بگيريد، تا فشار سياسى، تا فشار اقتصادى، تا تحريم، و از اين قبيل كارها. ملت در مقابل همهى اينها ايستاده و پيش رفته. سى و سه سال است كه اين فشارها وجود دارد و ملت ايران و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، با رشادت و با توانائى ايستاده؛ هم فشارها را خنثى كرده، هم خودش را قوى كرده.
در نقشهى كنونى دنيا، در اين كالكى كه امروز وضعيت جايگاه و موقعيت نيروهاى سياسى دنيا و جغرافياى سياسى دنيا را ترسيم كرده و وجود دارد، جايگاه خودمان را، جايگاه ملت ايران را، جايگاه نظام جمهورى اسلامى را گم نكنيم؛ ما كجائيم؟ در چه وضعيتى هستيم؟ زورآزمائىها را ببينيد، فشارها را ببينيد، ناكامىهاى دشمن را مشاهده كنيد. البته فشارها خيلى زياد است - از جوانب مختلف - اما اينكه ما تصور كنيم با فلان تصميم، با فلان تدبير و اقدام، موجب شديم كه دشمنى به طرف ما جلب شود، اين غلط است؛ اين درست نيست. ملت ايران به خاطر جايگاه مستقل خودش، به خاطر تسليم نشدن در مقابل نظام سلطهى بينالمللى، مورد اين تهاجمهاست. چون ملت در مقابل اين نظام سلطه تسليم نشده، فشار مىآورند كه تسليمش كنند. نه تنها نتوانستند او را وادار به تسليم كنند، بلكه او در جايگاه خودش پافشارىاش هم بيشتر شده، قدرت و توانائىاش هم بيشتر شده. اين، دشمنان را دچار عصبانيت و هيجانهائى ميكند كه اشتباهاتى هم بر اثر اين هيجانها از آنها سر ميزند؛ كه انسان از اشتباهات آنها هم ميتواند منتفع شود. بنابراين نخبگان عزيز ما جايگاه نظام جمهورى اسلامى را بدانند.
و من به شما عرض بكنم؛ با ثروت نيروى انسانى كه امروز خوشبختانه كشور ما از آن برخوردار است، خواهيم توانست از تمام اين گردنههاى دشوار عبور كنيم. رسيدن به قله، بدون عبور از گردنهها، يك خيال باطل است. گاهى شما در خانه نشستهايد - من بارها مثال ميزنم - از پنجرهى خانه نگاه ميكنيد، كوههاى البرز را مىبينيد كه افراد دارند روز جمعه يا غير جمعه از يك جا بالا ميروند. انسان از درون همان اتاقى كه نشسته، خودش را كنار اينها و در قله مشاهده ميكند؛ در حالى كه در قله نيست. اگر بخواهيد به قله برسيد، بايد برويد از همين پائين كوه شروع كنيد، حركت كنيد، سختىها را تحمل كنيد، عرق بريزيد، خسته بشويد، مشكلات فراوانى را در راه تحمل كنيد، بالاخره هم به قله برسيد. رسيدن به قله در مثال كوهپيمائى، صرفاً يك ورزش است؛ رسيدن به هواى آزاد و احساس رضايت و دلشادى است؛ اما در حركت يك ملت، رسيدن به قله، يعنى رسيدن به سعادت دنيا و آخرت، رسيدن به آرامش، به آسايش، به همهى خوشبختىهائى كه يك ملت ميتواند براى خودش ترسيم كند. با اين ثروتى كه كشور ما دارد - هم ثروت انسانى، هم ثروت طبيعى - به توفيق الهى ملت ايران از همهى اين گذرگاههاى خطرناك و پيچهاى دشوار و سربالائىهاى سخت عبور خواهد كرد و انشاءالله به قله خواهد رسيد.
اميدوارم خداوند متعال همهى شماها را محفوظ بدارد؛ مسئولين را هم بر وظائف مهمى كه برعهدهشان هست، موفق بدارد و انشاءالله روزبهروز ما شما را در پيشرفت و در ترقى ببينيم و انشاءالله خداى متعال كشور ما را و ملت ما را از همهى اين ميدانها سربلند بيرون بياورد.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
1) ابراهيم: 25
اولاً به همهى شما عزيزان كه واقعاً فرزندان عزيز اين ملت هستيد و نور چشمان ما هستيد، بايد مباركباد بگوئيم، به خاطر حضور در مجموعهى نخبگانى كشور. البته اين «مباركباد» مثل مباركبادهاى جشن تولد است، كه در جشن تولد به آن شخص مباركباد ميگويند، در حالى كه او در تعيين زمان تولد و تاريخ تولد و اصل تولد هيچ نقشى نداشته. پس اين به معناى اين است كه خداى متعال يك فرصتى را به شما داده، خوشبختانه توفيق هم پيدا كردهايد كه از اين فرصت تا اينجا استفاده كنيد و جزو مجموعهى نخبگانى واقع شويد؛ اين مبارك است بر شما؛ ليكن اين استعداد، اين توانائى، اين فعليتى كه تا امروز پيدا كردهايد، ورود در يك راه است، آغاز يك راه است، پايان يك راه نيست؛ اين را بايد همهى نخبگان عزيز جوان ما در نظر داشته باشند.
ما قانع نيستيم، شما هم قانع نباشيد به اين كه جوانِ بااستعدادِ برجستهى ما توانست در يك بخشى، در يك آزمون بزرگى، نخبگى خودش را نشان بدهد؛ به اين مقدار، نه من قانعم، نه شما قانع باشيد. توقع من و توقع شما بايد اين باشد كه اين بذرِ بهثمرنشسته تبديل شود به يك نهال برومند، و تبديل شود به يك شجرهى طيبهاى كه «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»؛(1) درخت ثمربخشى شويد كه در همهى زمانها، در همهى موقعيتها، بتوانيد ميوهى شيرين خودتان را به كام اين كشور، اين ملت، اين تاريخ و در نهايت به كام بشريت بچشانيد؛ اين بايد هدف باشد.
اما در مورد جلسهى امروز. من با دقت به مطالبى كه اين عزيزان آمدند اينجا بيان كردند، گوش كردم. تصديق ميكنم كه نظرات، نظرات سنجيده و خوبى بود؛ نه به معناى اينكه از نگاه كارشناسى، انسان بتواند همهى اين پيشنهادها را تصديق كند - اين نياز به بررسى دارد - اما از اين نظر كه انسان احساس ميكند و مىبيند كه اين نظرات و اين پيشنهادها، با فكر و با سنجيدگى مورد مطالعه قرار گرفته و بيان شده؛ اين خيلى براى من ارزشمند است.
خب، مسئولين محترم در مجلس حضور دارند - چند نفر از وزراى محترم و رئيس محترم بنياد نخبگان - من انتظارم اين است كه نظراتى كه اين جوانهاى عزيز بيان كردند، مورد توجه قرار بگيرد، روى اينها كار شود، بررسى شود. اى بسا جرقههائى كه ميتواند منتهى شود به يك نور بزرگ و شعلهاى فراگير كه فضا را روشن كند. و توجه شود به اين كه اين نظرات از دلهاى صادق صادر شده؛ اين هم خيلى مهم است. در همهى اين مطالبى كه دوستان گفتند و من رئوس مطالب را يادداشت كردم، انسان همين نكته را مشاهده ميكند: برخاستهى از صدق و صفا و احساس شيرينِ موجود در ذهن جوان و دل جوان، كه احساس مسئوليت ميكند و با اميد و با نشاط حرف ميزند. اين از آن چيزهائى است كه اصلاً فضا را شيرين ميكند. وقتى جوانها با آن اميد و با آن نشاط و با آن روحيه حرف ميزنند، فضا، فضاى پرنشاطى ميشود؛ اين پيشنهادها غالباً اينجور است. البته اين مطالب، سنجيده هم هست؛ يعنى آنچه دوستان بيان كردند، پيشنهادهاى خامى به نظرم نرسيد.
خب، اصلىترين محور پيشرفت كشور، همين است. امام بزرگوار ما در يك حادثهى مهم جنگى - كه خيلى از شماها آن وقت شايد متولد هم نشده بوديد - در قضيهى يكى از عمليات كه پيروزىاى به دست رزمندگان آمده بود، يك پيامى دادند. در آن پيام اين نكته وجود داشت كه فتحالفتوح انقلاب اسلامى، تربيت اين جوانهاست. همه توقع داشتند كه امام بگويد اين پيروزىاى كه شما به دست آورديد، فتحالفتوح است؛ از آن پيروزى ستايش كند؛ امام نه، از رزمندگان تشكر كردند. اما گفتند فتحالفتوح انقلاب ما تربيت اين جوانهاست؛ كه در آن شرائط دشوارى كه همهى دنيا در مقابل ما با چهرهى دژم و سلاحِ آمادهى شليك ايستاده بودند، اينها توانستند يك چنين پيروزى بزرگى را به دست آورند؛ عمليات طريقالقدس بود. من همين را تكرار ميكنم: فتحالفتوح انقلاب اسلامى اينهاست. پيشرفت واقعى اين است كه جوانهاى ما، نخبگان ما نسبت به آينده احساس مسئوليت كنند؛ براى خودشان ديدگاه تعريف كنند؛ براى كشور آيندهاى را تصوير كنند و مجسم كنند و احساس كنند و اين احساس را اظهار كنند؛ كه آمادهاند براى رسيدن به اين آينده، تلاش كنند. اين چيزى است كه امروز وجود دارد؛ اين را بايد تقويت كرد، اين را بايد پيش برد. اين احساس و روحيهى نشاط را بايد روزبهروز در جامعهى ما تشديد كرد. اگر اين شد، آن وقت اين دارائىِ شخصى شما - اين استعداد و اين نخبگى كه يك دارائى شخصى است - تبديل خواهد شد به دارائى ملى؛ ببينيد چقدر خوب است. يك نفر سرمايهى خودش را به طلا و ارز تبديل ميكند و ميرود توى صندوقخانهى منزلِ خودش پنهان ميكند؛ اين كجا، آن كه مىآيد سرمايه را تبديل ميكند به يك صنعت، به يك كارخانه، به يك كار توليدىِ باارزش، و كشور را پيش ميبرد، اين كجا؟ شما با حركت در راه اين هدفها، اين كار دوم را داريد ميكنيد؛ يعنى سرمايهى شخصى خودتان را تبديل ميكنيد به يك سرمايهى ملى، به سرمايهى ملت ايران؛ اين خيلى باارزش است.
خوشبختانه فضاى گفتمانى در كشور در جهت پيشرفت علم است؛ اين ديگر بحمدالله تثبيت شده و جاافتاده است. حركت علمى در كشور، يك حركت پرشتابى است - همين طور كه آمارهاى جهانى هم اين را نشان ميدهد - ولى نگرانى من از اين است كه احساس رضايتى كه از اين موقعيت و از اين وضعيت به ما دست ميدهد، ما را بىخيال كند، همت ما را كم كند. برميگردم به آن حرف اول، كه عزيزان من! هم شما در آغاز يك راهيد، هم كشور در آغاز يك راه است. ببينيد، ما به خاطر خباثت و سستى و استبداد و وابستگى حكومتهاى گوناگونى كه در طول دورانهاى اخير داشتيم، از قافلهى علمى جهان عقبيم. تقريباً شايد بشود گفت سه قرن، ما عقبيم. ما غفلت كرديم. رهبران سياسى كشور، زمامداران كشور غرق در عيش و نوش و رسيدگى به نيازهاى شخصى و تكبر و استكبار نسبت به مردم شدند؛ از اوضاع و احوال دنيا غافل شدند؛ هم از لحاظ سياسى ضرر كرديم، هم خسارتبارتر، از لحاظ پيشرفت علمى ضرر كرديم. در اين ميدان مسابقه كه در قرنهاى گذشته ما جلوتر از ديگران بوديم، بعد از آنكه همهى دنيا تقريباً يك جور حركت ميكردند، ملتهائى توانستند به يك وسيلهى نقليهى سريعالسيرى دست پيدا كنند، از ما جلو افتادند؛ لذا فاصلهى ما هى زياد شد. آنها چون جلوتر از ما بودند، جلوتر از ما به وسيلهى نقليهى سريعالسيرترى دست پيدا كردند؛ لذا فاصله بيشتر شد - اين يك تمثيل است - ما كه متوقف بوديم، يا حداكثر به پسماندههاى كارهاى ديگران و ساختههاى ديگران اكتفاء ميكرديم، فاصلهى ما با دنيائى كه روزبهروز ميدانهاى جديدى را كشف ميكرد، بيشتر شد. انقلاب اسلامى آمد، همهى ماها را بيدار كرد، همتها را در ما برانگيخت، استعدادها به ميدان آمدند. شتابى كه ما امروز داريم، ده برابر، يازده برابر، سيزده برابر شتاب متعارف و متوسط علمى در دنياست. اين خيلى خوب است، اما فاصله زياد است. اگر چنانچه مثلاً بيست سال - حالا من كه ميگويم بيست سال، روى محاسبهى دقيق نميگويم؛ همين طور حدسى ميگويم - ما همين شتابِ ده برابر را، دوازده برابر نسبت به پيشرفت علمى جهان را ادامه دهيم، خواهيم رسيد به آن نقطهاى كه متناسب ملت ايران است؛ متناسب تاريخ ماست، گذشتهى ماست، مواريث علمى ماست، و متناسب اهميت ماست. بنابراين نبايد بگذاريم اين حركت از دوْر بيفتد. اگر حركت از دوْر افتاد، بازيابى و بازسازى آن دشوارتر خواهد بود. و اين كارِ شما جوانهاست. جوانها بايد همتهاى خود را زياد كنند. احساس كنيد كه هم شما در آغاز يك راه طولانى و مهميد، هم كشور در آغاز يك راه طولانى و مهم است.
البته من به هيچ وجه توصيه نميكنم كه شما مرعوب پيشرفتهاى غرب شويد - ابدا - آن پيشرفتها به خاطر زودتر وارد يك مرحله شدن و متكى به ظلم و استكبار و استعمار است. اگر انگليسىها هند را، برمه را، آن منطقهى ثروتمند آسيا را استعمار نميكردند، غصب نميكردند، ثروتهايش را بالا نميكشيدند - كه خود هندىها در يك دورهى تاريخى، خيلى خوب اين وضع را ترسيم كردند - مسلّماً نميتوانستند به اينجا برسند. اينها مثل زالو از ديگران مكيدند و خودشان را فربه كردند؛ ما نميخواهيم اين كار را بكنيم. ما به هيچ وجه به دنبال مكيدن ديگران نيستيم. ما درونزائى و درونجوشى را تقويت ميكنيم، و معتقديم ميشود، و انشاءالله پيش خواهيم رفت. بنابراين، اين نكتهى اول، كه نگذاريد حركت از دوْر بيفتد.
نكتهى دوم اينكه، هم مسئولين و مديران دستگاههاى ذىربط با حركت علمى مسئوليتهائى دارند، هم خود نخبگان مسئوليتهائى دارند. من خرسند شدم از اينكه ديدم چند نفر از جوانهاى عزيز ما اينجا تصريح كردند كه نخبه خودش را طلبگار از نظام نميداند، طلبگار از مردم نميداند - به اين مضمون بيان كردند - خودش را كسى ميداند كه ميتواند به اين مردم خدمت كند و موظف است كه اين خدمت را انجام دهد. اين خيلى روحيهى خوبى است. در عين حال مسئوليتهائى وجود دارد.
البته مسئولان، خوب كار كردند. من بررسى كردم و گزارشهاى نزديك را گرفتم. ميدانيد من معمولاً به گزارشهائى كه دوستان و مديران مىآيند ابراز ميكنند، اكتفاء نميكنم. خب، گزارشهائى كه به طور رسمى گفته ميشود، غالباً گزارشهاى مطلوب و رنگآميزى شدهى قشنگى است؛ انسان از راههاى ديگر ميتواند كشف كند. علاوه بر اينكه گزارشهائى كه مديران دادند، گزارشهاى خوبى بود و امروز هم خانم رئيس بنياد مطرح كردند، من از طرق ديگر هم تحقيق كردم، ديدم انصافاً در بنياد نخبگان دارد خوب كار ميشود و تلاش، تلاش بسيار خوبى است.
خب، يك نكته اين است كه در حوزهى علوم فنى و حوزهى علوم انسانى، معيارها دوگانه است. البته حالا يك جوان عزيزى باز در مورد علوم فنى هم تفكيك قائل ميشوند بين علوم محض و علوم صنعتى و فنى؛ كه اين هم نكتهى قابل توجهى است. اما به هر حال مايزى وجود دارد بين معيارهاى نخبگى و زبدگى در علوم فنى و علوم انسانى. مترها يك اندازه نيست، معيارها يك جور نيست؛ به اين نكته توجه شود. ما لازم داريم كه در زمينهى علوم انسانى - كه امروز يك نياز بسيار اساسى كشور ماست - به تازهها، برجستگىها و نوآورىها دست پيدا كنيم؛ اين كليد اساسى پيشرفت نهائى و بنيادى و ريشهدار كشور است. بنابراين لازم است معيارها درست انتخاب شود.
يك نكتهى ديگر اين است كه حمايت از نخبه، در درجهى اول بايد به معناى ايجاد فرصت پژوهش و تحصيل و پيشرفت باشد. البته من به هيچ وجه مخالف حمايتهاى مالى و مادى و اينها نيستم، بلكه لازم است آن كارها انجام بگيرد؛ ليكن مهمتر از آن اين است كه نخبه احساس كند فضاى تنفس علمى دارد. آن چيزى كه مكرر به ما منتقل ميشود، اين است كه نخبگان و برجستگان مايلند يك ميدان وسيعى باشد كه بتوانند به اقتضاى نخبگى و استعداد برتر، در آن بتازند؛ اين را بايد فراهم كرد. البته اين، راههاى گوناگونى دارد. تشخيص راهها، ارائهى راهها و پيشنهادها كار ما نيست؛ كارِ كارشناسهاى ذىربط است. البته امروز جوانها نظراتى هم دادند. اين را بايد تأمين كرد تا نخبه بتواند احساس كند كه ميدان كار و پيشرفت براى او وجود دارد.
نكتهى ديگر اين است كه ما مسئلهى رعايت نخبگان و نگاه به نخبگان را به يك حالت شبكهاى در بياوريم. ما نخبه را شناسائى ميكنيم، انتخاب ميكنيم، كمك ميكنيم و ثبات در حركت نخبگى به او ميدهيم؛ اين كافى نيست. بايد يك حركت شبكهاىِ سازنده و يك چرخه به وجود بيايد، كه از پرورش و ساخت نخبه آغاز ميشود؛ يعنى مربيگرى. ريشه و پايه هم در آموزش و پرورش است؛ همچنان كه يكى از جوانها گفت. ما بايد استعدادهاى نخبه را شناسائى كنيم و تربيت كنيم، بعد در ميان اينها گزينش و انتخاب لازم است؛ بعضى نخبهترند، بعضى استعدادهاى برترند؛ انتخاب بهترينها. بعد از آن، نگهدارى و ارتقاء است؛ نه فقط نگهدارى، بلكه نگهدارى همراه با ارتقاء و پيشرفت. كمك كنيد اين نخبه اگر امروز در رتبهى دهم است، در آيندهى نه چندان دورى به رتبهى اول برسد؛ ارتقاء پيدا كند. بعد اين نخبه، خود وارد چرخهى نخبهسازى شود - يعنى حالت شبكهاى پيدا كند - خود اين نخبه، نخبهساز و نخبهپرور شود. در اين صورت، حالت درونزائى به وجود خواهد آمد و حركت مضاعف خواهد شد. اگر ما يك چنين شيوهاى را در پيش بگيريم، به نظر ميرسد كه كار پيشرفت خواهد كرد.
يك نكتهى ديگر كه مربوط به مسئولين محترم است، مربوط ميشود به سند راهبردى نخبگان؛ كه اين پيشنهاد شد. خوشبختانه چيز خوبى تهيه شده. من خودم نديدم، اما دوستانى كه بررسى كردند، قضاوتشان اين است كه اين سند راهبردى، بسيار خوب و جامع تهيه شده. خب، در مرحلهاى از شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم تصويب شده، اما بايد سريعاً به تصويب نهائى برسد و سريعاً ابلاغ شود. وقتى ابلاغ شد، همهى دستگاهها در اجراى آن همكارى و همافزائى كنند. اگر چنانچه سند راهبردى نخبگان - آنطورى كه براى من نقل كردند تهيه شده - تصويب شود و ابلاغ شود، بسيارى از اين سؤالات و نقاط ابهام به خودى خود برطرف خواهد شد.
اما در مورد مسئوليت شما نخبگان عزيز. عرض كرديم خود را در آغاز راه بدانيد. سعى كنيد در طراز نخبگى باقى بمانيد. امروز شما نخبهايد، اما مسابقه است؛ ممكن است سطح علمى كشور به حدى برسد كه اين مقدار، نصاب نخبگى نباشد؛ لازم باشد انسان به نصاب بالاترى دست پيدا كند. ما در سند چشمانداز بيست ساله آورديم كه در سال 1404 از لحاظ علمى، در رتبهى اول منطقه باشيم. بعضى از مسئولين ميگويند آقا شما گفتيد سال 1404، اما حالا كه 1391 است، از لحاظ علمى در رتبهى اول منطقه هستيم. خب، اين حرف درست است؛ اما اين، آن حرف نيست. حالا آخر راه نيست، وسط راهيم، اول كاريم. بايد بتوانيد اين رتبهى اوّلى را از 1391 - كه امسال است - تا 1404 نگه داريد؛ ببينيد اقتضاى اين نگهدارى چيست؟ خيلى كار لازم دارد. يك ياعلى گفتيد و يك جهشى كرديد؛ خيلى خوب، رسيديد به رتبهى اول؛ اما ديگران كه بيكار ننشستهاند. در منطقه، ديگران هم ميخواهند رتبهى اول باشند، رتبهى بالاتر باشند؛ آنها هم دارند تلاش ميكنند. بنابراين بايد بتوانيد اين نخبگى را حفظ كنيد. در مورد اشخاصِ شما هم عيناً اين صدق ميكند؛ بايد اثرگذارى داشته باشيد. همان طور كه عرض كرديم، در اين شبكهى نخبگانى، بايد بتوانيد فضاى پيرامون خودتان را به سمت نخبه شدن سوق دهيد؛ اين يك كار مهمى است، جزو وظائف مهم نخبگان است.
يك مسئوليت ديگرى كه من يادداشت كردم، اين است كه تلاش خودتان را معطوف به نيازهاى كشور كنيد. البته در بيانات دوستان هم هست؛ در ديدارهاى دانشجوئى و دانشگاهى هم كه من ماه رمضان و غير ماه رمضان گاهى داشتم، اين را تكرار ميكنند؛ اما بايد اين تحقق پيدا كند، بايد عملى شود. الان به ما گزارش ميدهند كه هفتاد درصد مقالههاى علمى ما ناظر به نيازهاى كشور نيست. نميدانم چقدر اين آمار دقيق است، اما به من اينجور گزارش ميشود. اين همه شما زحمت بكشيد، مقالهى علمى تهيه كنيد، از اين مقالات علمى سى درصد ناظر به نيازهاى كشور باشد، هفتاد درصد نه! خب، انسان احساس خسارت ميكند. بايد صددرصد كار علمى، تلاش علمى، تهيهى مقالهى علمى ناظر باشد به نيازهاى شما. شما با I.S.I هم بر اين اساس همكارى كنيد. آنجائى كه مقالهى مورد قبول I.S.Iچيزى است كه شما ميتوانيد در كشور از آن استفاده كنيد، آن را دنبال كنيد. ما معيار اساسى در دست داريم؛ معيار ما اين است كه كشور ما صدها خلل و مشكل و خلا دارد، ميخواهيم اينها را پر كنيم. اين هم يك نكتهى بسيار اساسى است. البته اين بيش از همه احتياج دارد به همان روش سيستمى كه يكى از دوستان اشاره كردند، و تلاشى كه بنياد نخبگان بايد در اين زمينه انجام دهد.
توصيهى ديگر من اين است كه عزيزان! از خودتان مراقبت كنيد. مراد من مراقبت فيزيكى نيست. مراقبت كنيد در معنويت، در تهذيب نفس؛ اين به شما كمك خواهد كرد. بايد بتوانيم چهرهى مقبولى در پيشگاه الهى براى خودمان درست كنيم. شما جوانيد؛ دلهاتان پاك است، روحهاتان شفاف است. دست يافتن به رتبهها و مقامات معنوى و روحى در سنينى كه شما هستيد، شايد بشود گفت ده برابر آسانتر است براى كسى در سنين من. ميتوانيد توجه پيدا كنيد، ميتوانيد توسل پيدا كنيد، ميتوانيد با خدا انس پيدا كنيد، ميتوانيد خودتان را از گناهان دور نگه داريد؛ يكى از خصوصيات جوان همين است. شما مثلاً جسم يك ژيمناست جوان را در تحركات گوناگونش نگاه كنيد، ببينيد چقدر عضلات و بندهاى بدن او قابل انعطافند؛ كه يك آدم مسنّى مثل بنده، بههيچوجه يكصدم آن را هم نميتواند براى خودش به وجود بياورد. اين قدرت انعطاف، يك توانائى است. عين همين، در روح وجود دارد؛ در جان انسان، در دل انسان وجود دارد. شما ميتوانيد خودتان را متوجه به معانى مترقى و متعالى معنوى كنيد؛ اين را براى خودتان در نظر بگيريد. توجه به نماز، اهتمام به نماز، خيلى تأثير دارد. نماز را با توجه خواندن، اول وقت خواندن، با حضور قلب خواندن، با تمركز خواندن، خيلى خيلى اثر دارد. انس با قرآن، خيلى خوب است. هر روزى يك مقدار قرآن بخوانيد، ولو نيم صفحه؛ مواظب باشيد ترك نشود. قرآن را باز كنيد؛ نيم صفحه، دو آيه، با توجه بخوانيد. اينها مستمرند. اين، آن مراقبت از معنويت و تهذيب نفس است. بگذاريد يك نخبهى علمى - كه انشاءالله يك روزى در اوج قلههاى علم خواهد بود - آنچنان در معنويت غرق باشد كه بتواند اين دانش را به طور خالص و صددرصد به نفع بشريت به كار ببرد. وقتى دل شما با خدا بود، دانش شما ديگر در خدمت بمب اتم يا سلاح سمّى يا شيوههاى اقتصادىِ نابود كنندهى ثروت ملتها به كار نميرود. امروز دانشمند اقتصادى دنيا، دانشمند اتمى دنيا، دانشمندهاى گوناگون علوم زيستى در دنيا، بسيارى از فرآوردههاى علمىشان در اهلاك بشريت، نابودى جسم بشر يا روح بشر دارد به كار ميرود. علم است كه ميتواند مادهى مخدرِ كشندهاى مثل اين موادى كه امروز وجود دارد، به وجود بياورد؛ اينها هم از راه علم به وجود آمده؛ اينها خيانتهاى بزرگ صاحبان علم است؛ به خاطر دلهاى غافل، چشمهاى حريص به پول و زندگى دنيا و ماديت، كه بكلى معنويات را فراموش ميكنند. شما وقتى مهذب بوديد، دانش شما به طور صددرصد به نفع انسانها تمام ميشود. اين مراقبت اول.
مراقبت بعدى، مراقبت در تفكر است. فرمودهاند بزرگترين عبادت، تفكر است؛ تفكر در آفرينش، تفكر در وظائف انسان، تفكر در زندگى دنيا، تفكر دربارهى آخرت، تفكر در اوضاع سياسى عالم، تفكر در مسائل اصولى و اساسى زندگى بشر. ما تحول در علم و پيشرفت در علم داريم، پيشرفت در فكر هم بايد پيدا كنيم. انديشه و تفكر است كه خط و جهت و سمت تلاشهاى علمى و اقتصادى و اجتماعى و سياسى جوامع را ترسيم ميكند. اين هم مراقبت دوم.
بعد هم مراقبت نسبت به وضعيت كشورتان؛ نگاه درست و دقيق به مسائل كشور، تحليل مسائل كشور. امروز نخبگان ما ميتوانند در اين زمينهها خيلى كارهاى خوبى انجام دهند. ما امروز در يك ميدان وسيعى در مقابلهى با جبههى دشمن قرار گرفتهايم؛ آن جبهه، جبههى ضعيفى نيست؛ جبههى تهيدستى نيست؛ پول دارد، تبليغات دارد، رسانه دارد، علم دارد، سياست و توانائىهاى سياسى دارد؛ اما ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى در مقابل همهى فشارهاى او ايستاده. همه جور هم فشار وارد ميكنند؛ از فشار امنيتى و نظامى و ترور و ايجاد اغتشاش و غيره بگيريد، تا فشار سياسى، تا فشار اقتصادى، تا تحريم، و از اين قبيل كارها. ملت در مقابل همهى اينها ايستاده و پيش رفته. سى و سه سال است كه اين فشارها وجود دارد و ملت ايران و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، با رشادت و با توانائى ايستاده؛ هم فشارها را خنثى كرده، هم خودش را قوى كرده.
در نقشهى كنونى دنيا، در اين كالكى كه امروز وضعيت جايگاه و موقعيت نيروهاى سياسى دنيا و جغرافياى سياسى دنيا را ترسيم كرده و وجود دارد، جايگاه خودمان را، جايگاه ملت ايران را، جايگاه نظام جمهورى اسلامى را گم نكنيم؛ ما كجائيم؟ در چه وضعيتى هستيم؟ زورآزمائىها را ببينيد، فشارها را ببينيد، ناكامىهاى دشمن را مشاهده كنيد. البته فشارها خيلى زياد است - از جوانب مختلف - اما اينكه ما تصور كنيم با فلان تصميم، با فلان تدبير و اقدام، موجب شديم كه دشمنى به طرف ما جلب شود، اين غلط است؛ اين درست نيست. ملت ايران به خاطر جايگاه مستقل خودش، به خاطر تسليم نشدن در مقابل نظام سلطهى بينالمللى، مورد اين تهاجمهاست. چون ملت در مقابل اين نظام سلطه تسليم نشده، فشار مىآورند كه تسليمش كنند. نه تنها نتوانستند او را وادار به تسليم كنند، بلكه او در جايگاه خودش پافشارىاش هم بيشتر شده، قدرت و توانائىاش هم بيشتر شده. اين، دشمنان را دچار عصبانيت و هيجانهائى ميكند كه اشتباهاتى هم بر اثر اين هيجانها از آنها سر ميزند؛ كه انسان از اشتباهات آنها هم ميتواند منتفع شود. بنابراين نخبگان عزيز ما جايگاه نظام جمهورى اسلامى را بدانند.
و من به شما عرض بكنم؛ با ثروت نيروى انسانى كه امروز خوشبختانه كشور ما از آن برخوردار است، خواهيم توانست از تمام اين گردنههاى دشوار عبور كنيم. رسيدن به قله، بدون عبور از گردنهها، يك خيال باطل است. گاهى شما در خانه نشستهايد - من بارها مثال ميزنم - از پنجرهى خانه نگاه ميكنيد، كوههاى البرز را مىبينيد كه افراد دارند روز جمعه يا غير جمعه از يك جا بالا ميروند. انسان از درون همان اتاقى كه نشسته، خودش را كنار اينها و در قله مشاهده ميكند؛ در حالى كه در قله نيست. اگر بخواهيد به قله برسيد، بايد برويد از همين پائين كوه شروع كنيد، حركت كنيد، سختىها را تحمل كنيد، عرق بريزيد، خسته بشويد، مشكلات فراوانى را در راه تحمل كنيد، بالاخره هم به قله برسيد. رسيدن به قله در مثال كوهپيمائى، صرفاً يك ورزش است؛ رسيدن به هواى آزاد و احساس رضايت و دلشادى است؛ اما در حركت يك ملت، رسيدن به قله، يعنى رسيدن به سعادت دنيا و آخرت، رسيدن به آرامش، به آسايش، به همهى خوشبختىهائى كه يك ملت ميتواند براى خودش ترسيم كند. با اين ثروتى كه كشور ما دارد - هم ثروت انسانى، هم ثروت طبيعى - به توفيق الهى ملت ايران از همهى اين گذرگاههاى خطرناك و پيچهاى دشوار و سربالائىهاى سخت عبور خواهد كرد و انشاءالله به قله خواهد رسيد.
اميدوارم خداوند متعال همهى شماها را محفوظ بدارد؛ مسئولين را هم بر وظائف مهمى كه برعهدهشان هست، موفق بدارد و انشاءالله روزبهروز ما شما را در پيشرفت و در ترقى ببينيم و انشاءالله خداى متعال كشور ما را و ملت ما را از همهى اين ميدانها سربلند بيرون بياورد.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
1) ابراهيم: 25