پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مسؤولان و دست اندركاران «حج»

بسم الله الرّحمن الرّحيم
برادران و خواهرانِ خدمتگزار و عزيز؛ خيلي خوش آمديد. اميدواريم که خداوند متعال، اين خدمات ارزشمند را که متوجّه به يکي از مهمترين وظايف مسلمين است، مورد قبول قرار دهد و به شما کمک کند و به تلاشهايتان برکت ببخشد تا بتوانيد ان شاءالله به بهترين وجه، اين فريضه عظيم عالي قدر را اقامه و احيا کنيد.
وظيفه خود مي دانم که از همه دست اندرکاران حج، بخصوص کساني که در طول سال، ساعات متوالي وقت صرف مي کنند تا به انجام صحيح اين فريضه کمک شود، سپاسگزاري و تشکر کنم. اين کارهايي که در راه آموختن به مردم و تشويق و تحريض آنها بر حجِّ صحيح و تهيه مقدّمات آن انجام مي شود، واقعاً ارزشمند است. بنده بالاخص از جناب آقاي «ري شهري» حفظه الله و ابقاه که حقيقتاً اين کار را به وجه زيبا و نيکويي پيش بردند و ادامه دادند، سپاسگزارم.
واجبِ حج، حقيقتاً يک واجب بي نظير است. چنان که اگر ما در همه تعاليم اسلامي غور کنيم، شبيه آن را نخواهيم يافت. حج وضع مخصوصي دارد و جنبه معنوي در آن فوق العاده است. مثلاً، يک نوبت نماز را که شما ملاحظه کنيد، چند دقيقه ذکر خداست. اما حج، از آغاز پرداختن به اعمال مربوطه که طي چند روز انجام مي گيرد - چه در داخل خانه خدا، چه در مسعاي شريف، چه در عرفات، چه در مشعر، چه در مني، چه در اعمال گوناگون، چه در طوافهاي مختلف، چه در نشست و برخاستها و چه در افاضه از نقطه اي به نقطه ديگر - همه اش ذکر خداست. اين از جنبه معنوي که معلوم مي کند ذکر الهي در حج، يک قلمِ بسيار درشت است.
از طرف ديگر جنبه دنيايي و مربوط به زندگي حج هم بي نظير است. يعني واجبي است که فقط مربوط به يک فرد يا يک ملت نيست؛ بلکه مربوط به همه دنياي اسلام است. خداي متعال نقطه اي را معين فرموده و در زماني معلوم - ايّام معلومات - همه مسلمانان را به آن نقطه دعوت کرده است. آيا مي شد که همه مسلمانان، نه يکپارچه که در گروههاي مجزّا، و نه در ايامي معلوم که در طول سال، در اين نقطه جمع شوند؟ اين نکته از حج بايد مورد اهتمام بيشتري قرار گيرد که خداي متعال فقط اراده نفرمود که همه در مکه و مني و مشعر و عرفات، جمع شوند. چون اگر حرکت مردم به اين مناطق اصل قضايا بود، مي شد همه را در طول يک سال در آن جا جمع کنند. اين که خداي متعال امر به تجمّع همه مسلمانان در اين نقطه، آن هم در يک مجموعه از روزها داده است، براي چيست؟ نکته اساسي و مهم همين است.
بديهي است تجمّعي با اين کيفيّت، به خاطر آن است که آحاد مردم مسلمان، خود را در کنار يکديگر بيابند. يعني احساس وحدت و جماعت کنند و در بعدي وسيعتر، احساس عظمت ناشي از اجتماعِ ملتها و شعوب، بر همه حاکم گردد. اگر اين احساس مورد توجّه نبود، لزومي نداشت که ايام معلومات و معدودات در حج مقرّر شود.
و اما اين که امّت اسلام - هر ملتي از ملتهاي مسلمان - کساني از خودشان را در يک روز به يک نقطه مي فرستند تا آنها با هم اجتماع کنند، اين اجتماع براي چيست؟ اينها نکات و دقايقي است که به تعبير امام صادق عليه الصّلاةوالسلام: «يعرف هذا و اشباهه من کتاب الله» بايد هر مسلماني از مفاهيم قرآني و اسلامي بداند.
خداي متعال، از همه ملل مسلمان، جماعتي را دعوت مي کند و به آنها مي گويد: بياييد در اين ايام معلوم، دور هم و با هم باشيد. «ثم افيضوا من حيث افاض النّاس»  همه با هم حرکت کنيد. همه با هم افاضه کنيد، و همه با هم به طواف بپردازيد. اين اجتماع همگاني براي چيست؟ مسلمان نقاط مختلف دنيا، در يک نقطه گرد هم بيايند که چه کنند؟ دور هم جمع شوند و در سکوت، به صورت همديگر نگاه کنند و بعد از چند روز هم به اوطان خود برگردند؟! چرا دور هم جمع مي شوند؟ جمع شوند تا اختلافات خود را با هم مطرح کنند؟ اين جمع شدن به چه معني است؟ جواب اين است که جمع شدن افرادي از همه ملتها در يک نقطه، آن هم يک نقطه مقدّس، فقط مي تواند يک فايده و يک معنا داشته باشد. آن فايده و معنا اين است که دور هم جمع شوند تا درباره سرنوشت امّت اسلامي تصميم گيري کنند و در اين مجمع، به حيث امّت، يک قدم خوب برداشته شود و کاري سازنده و مثبت صورت گيرد. اين کارِ سازنده و مثبت، به چه کيفيّتي مي تواند باشد؟ به اين کيفيّت که يک وقت است ملتهاي اسلامي آن قدر پيشرفته اند - اميدواريم آن روز برسد - که وقتي در حج جمع شدند، در خلال اين کنگره عظيم مردمي، از برگزيدگان ملتها، مجلسِ مفصّلِ چند هزار نفره اي تشکيل گردد و اين مجلس مصوّباتي داشته باشد و آن مصوّبات در همان کنگره عظيم به تصويب آحاد حجّاجِ آمده از کشورها برسد و بعد براي اجرا به دولتها و ملتها ابلاغ گردد. اين، بهترين کار است؛ که، متأسفانه امروز عملي نيست. زيرا ملتها هنوز در اين زمينه، آن قدر پيش نرفته اند؛ بخصوص که دولتها هم به آنها کمکي نمي کنند. اما تا وقتي که چنان تصميم گيري عملي در موسم حج امکان ندارد، کارِ واجب در آن جا چيست؟ اين است که ملتها به هر نحو که بتوانند نسبت به مصالح دنياي اسلام دلبستگي نشان دهند و ضمن تأکيد بر وحدت بين خود، به اظهار برائت از دشمنانِ دنياي اسلام بپردازند. اين کمترين کاري است که مي شود در حجّي که اسلام معيّن کرده است، انجام داد و از آن متوقّع بود.
 برائت را ما از بيرون نياورده ايم وارد حج کنيم. جزو حج، روح حج و معناي واقعي اجتماع عظيم حجّ است. بعضي اشخاص دوست مي دارند که در مطبوعات و در اظهارات و نيش زدنهاي خود در اطراف دنيا، مرتب بگويند: «شما حج را سياسي کرده ايد.» «حج را سياسي کرده ايد» يعني چه؟! اگر منظور اين است که ما يک مفهوم سياسي را در حج داخل کرده ايم، بايد گفت: حج، هيچ گاه عاري از مفهوم سياسي نبوده است. اگر کسي مفهوم سياسي را در حج نبيند، بايد دعا کرد که خدا او را شفا دهد تا بتواند ببيند! کسي که با اسلام و آيات حج در قرآن آشناست و هم از اين طريق به اهميت وحدت پي برده است، چطور ممکن است نفهمد اين اجتماع عظيم، براي مقاصد و مفاهيم عالي سياسي و الهي - سياسي است که مربوط به همه مسلمين و براي وحدت و براي حلّ مشکلات دنياي اسلام و براي اجتماعِ دلها و نزديک شدن آنها به يکديگر است؟! اگر مراد اين است که «حج وسيله اي براي پيشبرد سياستهاي ظالمانه قدرتهاي بزرگ نشود»، درست است و ما قبول داريم. کساني که به نحوي با حج ارتباط دارند، نبايد اين فريضه الهي و اين واجب مورد عشق و محبت مسلمين را با سياستهاي جهاني مصالحه کنند. ما اين را قبول نداريم. هر کس حج را به اين معنا سياسي کند، نسبت به حج خيانت کرده است. اما مسائل دنياي اسلام مسائل مهمّي است. اين مسائل کجا بايد مطرح شود؟ مسلمين جز در مراسم حج، در کجا مي توانند صداي واحدِ خود را در اعتراض به اين همه نامردمي که در سرتاسر دنيا نسبت به آنها صورت مي گيرد، به گوش دنيا و سياستهاي خائن برسانند؟
ببينيد امروز در اروپا با مسلمين چه مي کنند! قضاياي «بوسني» و بخصوص قضاياي هفته اخير «گوراژده» واقعاً گريه آور است. انسان نمي تواند هيچ توصيفي براي اهميّت و عظمت اين فاجعه پيدا کند! هر چه در کلام بگوييم، کوچکتر از آن واقعيت است. سردمداران استکبار جهاني در دنيا، نشسته اند و به قرباني اي که در مقابلشان است مي نگرند و منتظرند ببينند کار اين قرباني چه وقت تمام مي شود! اين قرباني هم، مسلمين «يوگسلاوي» سابقند. جرمشان چيست؟ مسلمان بودن. اين ديگر موضوعي نيست که ما بگوييم. من اين واقعيت را سه سال پيش در پيام حج نوشتم و عنوان کردم. اگر چه آن روز انکار مي کردند، اما امروز خودِ بلندگوهاي استکباري مي گويند که «چون اينها مسلمانند، نبايد کمکشان کرد!» مجبور شده اند اعتراف کنند که «جرم مردم بوسني، مسلماني است.» چون در دل اروپا، يک ملت مسلمان سربلند کرده است، استکبار به خشم آمده است. نمي گوييم «يک حکومت اسلامي»؛ چرا که اگر قرار بود بوسني حکومتي پيدا کند، معلوم نبود يک حکومت صد در صد اسلامي به آن شکل باشد. بالاخره مردم اين سرزمين، نزديک به پنجاه سال زير بار حکومت کمونيستي بوده اند. قبل از آن هم، سالهاي متمادي زير بار حکومت فاسد حکام عثماني يا امثال آنها و يا بعضي از دولتهاي فاسد اروپايي و امپراتوريهاي اروپايي مثل «اتريش» و بقيه کشورها بوده اند. اينها که نمي توانستند يک شبه يک حکومت اسلامي و قرآني به وجود آورند! اين امر، متوقّع نبود. آنچه که استکبارِ مسلّط بر دنيا را نسبت به مسلمين مظلوم «بوسني هرزگوين» اين طور خشمگين کرده است، وجود کشوري در اروپاست که ملت آن مسلمانند. آنها نمي توانند چنين ملتي را تحمّل کنند. اين وضع مسلمين در دنياست. آن وقت سازمانهاي بين المللي - و بدتر و زشت تر از همه، سازمان ملل - در اين قضيه، بدترين امتحانها را دادند.
بنده عرض مي کنم: دبير کلّي  که امروز در رأس تشکيلات سازمان ملل است، بداند چنان سابقه بدي براي خود در بين مسلمين ايجاد کرد که ديگر به هيچ قيمتي اصلاح نخواهد شد. مسلمانان دنيا مي بينند که در بوسني چه اتّفاق مي افتد. لذا در برهه اي گفتند: «به ما اجازه بدهيد برويم به آنها کمک کنيم؛ چرا که به طرف مقابلِ مسلمانان بوسني کمک مي شود.» گفتند: «نمي شود.» گفتند: «اجازه بدهيد تسليحات برايشان بفرستيم.» گفتند: «نمي شود.» ظاهر حرف هم اين است که «به هيچ طرف، تسليحات نمي دهيم.» اما يک طرفِ نزاع، تمام امکانات تسليحاتي دولت سابق يوگسلاوي را در اختيار دارد؛ امکانات همان دولتي را که سالهاي متمادي از عراق پشتيباني تسليحاتي مي کرد و تانک و ديگر سلاحها برايش مي فرستاد. امروز، آن همه امکانات در اختيار صربهاست. يک طرف هم، دست خالي است. مردم بي پناه يک شهر. زن و بچه اي که در يک شهر زندگي مي کنند.
معناي اين حرف که مي گويند «به هيچيک از طرفين درگيري، اسلحه نداديم» چيست؟ در مقابل افکار دنيا، تقلّب مي کنند و مي گويند: «به هيچ طرف کمک نمي کنيم.» يک طرف، مسلّح و يک طرف غير مسلّح، به جان هم افتاده اند. شما به جاي اين که يا سلاح را از دستِ مسلّح بگيريد، يا سلاح به دست غير مسلّح بدهيد، به کناري ايستاده ايد و مي گوييد: «به هيچ طرف کمک نمي کنيم»! اين حرف معنايي جز اين ندارد که شما منتظر نشسته ايد تا ببينيد طرف غير مسلّحِ بيچاره، چه وقت بر خاک مي افتد؟ معنايش اين است ديگر! واقعاً هم منتظرند که چه وقت مسلمانان از پا بيفتند.
گفتند: «سربازان سازمان ملل را مي فرستيم.» ملتهاي اسلامي گفتند: «اجازه بدهيد ما هم جزو سربازان سازمان ملل برويم آن جا و حائل شويم.» گفتند: «نمي شود.» نه فقط از جمهوري اسلامي، که تقريباً از هيچ کشور مسلماني نگذاشتند نيروي حائل به آن جا فرستاده شود! اين يعني چه؟ يعني به سربازاني که آن جا مي فرستند، بايد بگويند: «وقتي رفتيد، به صربها کمک کنيد.» به مسلمان که نمي توانند اين را بگويند. لذا، نمي گذارند مسلمان برود.
امروز چنين ننگي بر نظام نويني که اينها مي خواهند در دنيا به وجود آورند، حاکم است. آن رفتار امريکاييها، آن وعده هاي دروغشان در مورد مسأله مسلمانان بوسني هرزگوين، آن مطلقاً کمک نکردنشان و آن هم رفتار سازمانهاي بين المللي و بعضي دولتهاي اروپايي و انگليس و ديگران! خوب؛ يک عدّه مسلمان، در آن جا مظلوم واقع شده اند و منتظرند که چه وقت قتل عام شوند! مسلمانان در اين مورد چه کنند؟ آيا راهي غير از حج وجود دارد؟ آن عاملي که قدرتهاي استکباري را مي لرزاند، «سوادالنّاس» يعني توده مردم است. و الّا، چند دولت، در فلان کنفرانس که در فلان گوشه دنيا برگزار مي شود، بنشينند و قطعنامه اي هم صادر کنند. اهميتي نمي دهند! صد قطعنامه هم صادر کنند، بي نتيجه است. مگر عليه صهيونيستهاي غاصب، تا کنون چندين قطعنامه صادر نشده است؟ يعني هيچ؛ يعني بادِ هوا! قطعنامه فايده اي ندارد. آن عاملي که قدرتهاي استکباري را به معناي واقعي مي ترساند و متوقّف مي کند، حضور آحاد ملتهاست. کجا بهتر از حج؟ دو ميليون مسلمان از همه کشورهاي اسلامي در آن جا جمع مي شوند. از هر کدامشان بپرسي «احساس شما نسبت به «گوراژده» چيست؟» خواهد گفت: «دلم مي خواهد به گوراژده بروم و از مسلمانان مظلوم آن جا دفاع کنم.» حيف نيست که ما اين جماعت را از دست بدهيم؟! حيف نيست اجتماعي به اين خوبي که اين همه مي تواند برکت داشته باشد و جان اين همه مسلمان را نجات دهد، از دست برود؟! آن وقت، اين سياسي کردن حج است؟!
به جمهوري اسلامي که اعتراض مي کنند «چرا حج را سياسي کرده ايد؟» اين است معنايش. برائت يعني اين. برائت يعني مردم در آن جا جمع شوند و عليه دژخيمهايي که با کراوات و لباس اتو کشيده و ادکلن زده مي آيند و مثل وحشي ترينِ وحشيها، انسانها را مي کشند، و نيز عليه کساني که از اينها حمايت مي کنند و عليه کساني که به نفع اينها در مجامع جهاني تصميم مي گيرند، فرياد سردهند. اين معناي برائت است. مي شود که حج خالي از اين باشد؟! آيا حجِّ خالي از برائت، حجّ است؟! کساني که با قرآن و اسلام آشنا هستند، جواب بدهند! منصفانه هم جواب بدهند! معناي آن حرف امام که فرمود «حجِّ بي برائت حج نيست»، يعني اين. برائت جزو حج و تنيده در ذات حجّ است.
حضور مسلمانان در حج بايد يک حضور معني دار باشد. والّا اگر فقط جنبه معنوي و ذکر خدا منظور بود، انسان مي توانست در خانه خودش بنشيند و ذکر خدا کند. ديگر «يأتوک رجالاً و علي کل ضامر يأتين من کل فجّ عميق»  لازم نبود. اگر اجتماع معنا نداشت، ديگر «ايام معلومات» لازم نبود. مي گفتند: «هر کس، در هر وقت از سال توانست به مکه برود.» مگر نمي شد؟! اين که گفتند «يک جا جمع شويد»، براي همين چيزهاست. براي اين است که ذکر خدا هم دستجمعي گفته شود. اعتصام به حبل پروردگار هم دستجمعي صورت گيرد. مي فرمايد: «و اعتصموا بحبل الله جميعا» و نه «فرادا». مسأله اين است!
البته اين که ديگران در حج چه مي کنند، به ما ربطي ندارد. ما بايد آنچه را که وظيفه مان است در حج انجام دهيم و به فضل پروردگار، انجام هم مي دهيم. اين که نسبت به ملتهاي مظلوم، ديگران چه مي کنند، به ما مربوط نيست. البته «به ما مربوط نيست» به اين معناست که اگر ديگران به ملتهاي مظلوم کمک نکردند، ما متوقّف نمي شويم. چرا؛ تلاش هم مي کنيم. کما اين که، به فضل الهي، دولت و مسؤولين تلاش کردند تا شايد بتوانند ملتهاي ديگر را نيز براي کمک به مظلومين «بوسني» ترغيب کنند. اگر ترغيب شدند، چه بهتر! اگر هم نشدند، ما به کمکهاي خودمان ادامه مي دهيم. بحمدالله تا امروز دستگاههاي مختلف جمهوري اسلامي و آحاد مردم، در قضيه بوسني هرزگوين، سنگِ کم به ترازو نگذاشتند. خوب به ميدان آمدند و باز هم بايد به ميدان بيايند. امروز هم بايد «هلال احمر» هر کاري مي تواند انجام دهد تا شايد امکان اين را بيابد که به مظلومين محاصره شده از لحاظ غذا و لوازم زندگي کمک برساند. آحاد جوانان مؤمنِ مسلّح - از سپاه و ارتش و بسيج - بايد اعلام آمادگي کنند، تا هر لحظه که گفتند براي رفتن به آن جا مانعي وجود ندارد و وقتي که راه باز شد، بتوانند بروند. انقلاب و امام، اين را به ما ياد دادند. ياد دادند که در انجام تکليف، منتظر ديگران نشويم. «لا يضرّکم من ضلّ اذا اهتديتم.»  وقتي که شما مي توانيد پا در رکابِ وظيفه باشيد، باشيد؛ ولو ملتهاي ديگر نباشند؛ ولو دولتهاي ديگر اجازه ندهند. دولت و ملت ايران، به فضل الهي در راه انجام وظيفه اسلامي پيشگام باشند؛ حال، آن وظيفه اسلامي هر چه که مي خواهد باشد.
البته، بنده امروز راجع به فجايع يوگسلاوي سابق عرض کردم؛ اما فقط آن نيست. در همين نزديکي خودمان، آنچه که با مسلمينِ منطقه اي از «جمهوري آذربايجان» در «قره باغ» مي شود، مثل همان فجايع است. آنچه که با مسلمانان «تاجيکستان» مي شود نيز مانند همان است. آنچه هم که با مسلمانان «کشمير» مي شود، دست کمي از آن فجايع ندارد. البته هيچکدام به عظمتِ فجايع بوسني نيست. آن جا دشمن، دشمن محلّي نيست. در مناطقي که اسم بردم، دشمن، دشمن محلّي است. در بوسني - در قلب اروپا - سياستهاي استکباري اِعمال مي شود؛ زيرا آن جا برايشان مهمتر است. اصلْ اين است که بايد آنچه را تکليف است، بدون خوف و واهمه از احدي انجام داد. ملت ايران رشته هاي ترس از قدرتها را بريد تا توانست مستقيم و راست بايستد و راست قامتي او براي ملتهاي ديگر درس شود. مي بينيد که جوانان امروز در دنيا،  به نام اسلام شعار مي دهند.
 از اوّل انقلاب، پانزده سال گذشته است. از رحلت امام رضوان الله عليه قريب پنج سال گذشته است. همه خيال مي کردند که هر چه از مبدأ دور شويم - بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار قدّس الله نفسه - ديگر شور و شوق ملتهاي مسلمان نسبت به ايران و انقلاب اسلامي، تمام مي شود. اما مي بينيد که اين شور و شوق، روزبه روز بيشتر و به موازات آن، روزبه روز براي استکبار جهاني، مشکل جدّي تر شده است. اين کارِ خداست کارِ ما نيست. اين اراده الهي است. منتها ملت ايران، به کمک خدا و توفيقات الهي، زمينه اين تفضل الهي را با گذشت خود، با فداکاري خود، با تلاش خود، با خون دادنِ خود، با ابراز عقيده خود و با حفظ وحدت خود فراهم کرد.
وحدت را حفظ کنيد. دشمن، بسيار خواستار آن است که منادي وحدت را در خانه خودش دچار اختلاف و تفرّق کند. همه اين را هميشه به ياد داشته باشند. گروههاي مختلف، مذاهب مختلف، شهرهاي مختلف و آدمهاي مختلف اين را بدانند. دشمنان اسلام و جمهوري اسلامي، خيلي دوست مي دارند بگويند «اين هم جمهوري اسلامي که همه اش دم از وحدت مي زد! ببينيد! در خانه خودش دچار اختلاف و تفرقه است!» دلشان مي خواهد چنين وضعي را پيش بياورند. به فضل پروردگار، تا امروز نتوانسته اند و به هدايت و کمک الهي و بيداري و هوشياري شما ملت عزيز، بعد از اين هم نخواهند توانست.
اميدواريم خداوند اين حجِّ مقبول را از شما و آحاد موفّقي که ان شاءالله امسال به حج مشرّف خواهند شد، بپذيرد. ان شاءالله زحمات همه را قبول کند و توفيق دهد که حجّ خوبي برگزار شود.
 کساني که به حج مي روند قدر حج را بدانند. من اين يک کلمه را هم فعلاً عرض کنم تا اگر تفصيلي داشت بعداً راجع به آن بيشتر بگوييم. کساني که به مکه مي روند، مکه را فداي بازارگردي و دکان گردي نکنند. مکه بالاتر از اين حرفهاست. مي توانند بعداً يک سفر هم براي تجارت بروند و هر جا مي خواهند بگردند. اما در حج، اين «ايام معلومات» را براي خودشان و براي زيارت و توجّه و تذکر نگه دارند و آن را فداي کارهاي بي ارزش نکنند.
در نمازهاي جماعت، شرکت کنيد. در اجتماعات، شرکت کنيد. نماز اوّل وقت را به جماعت در حرمهاي عالي مقام حتماً درک کنيد. بگذاريد حضور شما، حضور مؤمنانه و پرهيزکارانه اي باشد که از ملت ايران انتظار مي رود.
اميدواريم که پروردگار عالم، همه شما را موفّق بدارد و مشمول ادعيه زاکيه ولي عصر ارواحنا فداه باشيد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته.