بسماللّهالرّحمنالرّحيم
هفتهى قوهى قضائيه و اين ديدار ساليانه، فرصت مغتنمى است براى اينكه هم تجليلى بكنيم از شهيد بزرگوار و عزيزمان، شهيد بهشتى و شهداى هفتم تير ـ كه بحمداللّه قوهى قضائيهى ما مفتخر است به اينكه سالروز خود را در يك چنين مناسبت پرمغز و پرمعنائى قرار داده است ـ و هم تشكر كنيم، تقدير كنيم، اظهار اخلاص كنيم به تلاشهاى وسيع و مستمر عزيزانِ فعال در قوهى قضائيه؛ قضات محترم، كاركنان گوناگون، مديران برجسته، و شخص محترم رئيس قوهى قضائيه، جناب آقاى آملى، كه بحمداللّه از لحاظ فكر و علم و نشاط كار و ابتكار و بسيارى از خصوصيات مهمِ در مديران كلان، برجسته هستند. ياد آن عزيزان را گرامى ميداريم و بخصوص شهيد بهشتىِ بزرگوار را تجليل ميكنيم، احترام ميكنيم. ايشان حقا و انصافا شخصيت بزرگى بودند، برجسته بودند و در همان دورانِ محدودِ مديريت بر قوهى قضائيه، بناهاى مستحكمى را بنيانگذارى كردند، پايهگذارى كردند؛ و اين به نام اين بزرگوار خواهد ماند؛ و عبرتى است براى ما، كه سعى كنيم با تلاش و با ابتكار، از زمانهاى محدود استفاده كنيم براى كارهاى بزرگ و ماندگار. همچنين همصدا و همسخن با رئيس محترم قوهى قضائيه، از شما كاركنان محترم قوه، مديران ارشد، مديران ميانى، قضات محترم و پاكدامن و شريف تشكر ميكنيم و اميدوار هستيم كه اين تلاشها و همتهاى شما بتواند مسئلهى اساسى كشور را كه اجراى عدالت قضائى در سرتاسر كشور است، تحقق ببخشد.
اگر ما بخواهيم همهى آرزوهاى خودمان را در مورد مسئلهى قضاء در كشور، در يك جمله خلاصه كنيم، اين كلمهى «ارتقاء قوهى قضائيه» محصول اين خلاصهگيرى است. ما بايد قوهى قضائيه را به طور دائم ارتقاء ببخشيم. همهى اين گزارشهاى خرسند كنندهاى كه چه امروز شنيديم و چه آنچه كه در گزارشهاى مكتوب و شفاهى به ما ميرسد، به جاى خود در خور تقدير و سپاس است؛ ليكن آنچه كه متوقع است، ارتقاء قوهى قضائيه است به معناى كفايت عدل قضائى در كشور؛ اين هم ممكن نخواهد شد، حاصل نخواهد شد، مگر آن وقتى كه انسان خروجىهاى آن را مشاهده كند. همهى اين مقدمات براى اين است كه در جامعهى ما عدالت قضائى تحقق پيدا كند. اگر عدالتِ قضائى شد، مفاسد برچيده خواهد شد، افراد ناصالح از دستاندازى به مراكز حياتى جامعه دستشان كوتاه خواهد شد؛ صلحاء در مراكزى كه شايستهى آن هستند، قرار خواهند گرفت. همهى اينها بسته به تماميت و كمال قوهى قضائيه است. واقعا اگر نظام اسلامى بتواند قوهى قضائيه را آنچنانى كه نظر اسلام است، آنچنانى كه در منابع دينى و فقهى ما مطرح شده است، بسازد و سامان بدهد، اكثر مشكلات جامعهى ما ـ و هر جامعهاى ـ برطرف خواهد شد؛ مشكلاتى كه ناشى از طغيانهاست، ناشى از خودخواهىهاست، ناشى از تعدىها و تعرضهاست، برطرف خواهد شد. بنابراين هدف بايد ارتقاء قوهى قضائيه باشد. به هيچ حدى نبايد قانع شد، تا آن وقتى كه برسيم به سقف مطلوب. بايد به سقف مطلوب برسيم. و به نظر من اگرچه اين راهى طولانى است، اما قابل وصول است. اينجور نيست كه ما بگوئيم خودمان را و ديگران را داريم به يك آرزوى دستنيافتنى دعوت ميكنيم؛ نه، قابل وصول است. شما ميتوانيد. در كشور، ظرفيت و استعداد يك چنين چيزى وجود دارد. بايد با تلاش، با ابتكار، با خسته نشدن، با بهكارگيرى امكانات و اشخاص و شخصيتهاى داراى ظرفيت، اين راه را پيمود و پيش رفت.
براى مجموعهى اين كار، زيرمجموعههائى وجود دارد، كه به بسيارى از آنها رئيس محترم قوه اشاره كردند؛ و من خرسندم از اينكه مىبينم توجه به اين نقاط لازم وجود دارد، تلاشهائى هم براى آنها انجام گرفته ـ همچنان كه در اين گزارش مشهود بود؛ و چقدر خوب است كه اين گزارش و امثال آن در معرض افكار عمومى هم قرار بگيرد و معلوم بشود كه اين كارها دارد انجام ميگيرد يا انجام گرفته است ـ ليكن من دو سه تا نكته را مورد تأكيد قرار ميدهم.
يكى مسئلهى برنامهى جامع است، كه ايشان اشاره كردند. اگر قوهى قضائيه براى ارتقاء خود، براى آن سرمنزلى كه ميخواهد به آن دست پيدا كند و برسد، يك برنامهى جامع و كامل و دقيق و همهجانبه نداشته باشد، پيمودن اين راه يا ممكن نيست و با تناقضهاى گوناگونى مواجه خواهد شد، يا بسيار دشوار خواهد بود. بنابراين برنامهى جامع لازم است. اين كارِ بزرگى است. رئيس محترم قوه در اولِ قبول اين مسئوليت هم همين را گفتند و اعلام كردند. البته در آخرين گزارشى كه به من دادند، گفتند اخيرا برنامهى پنجساله ابلاغ شده؛ ليكن حالا در بيانات ايشان شنيديم كه بناست ابلاغ كنند. اين كار نبايد تأخير بيفتد. اين كار، بسيار كار مهمى است. برنامهى جامع، اساسىترين كارهاست.
نكتهى اساسى اين است كه تهيهى برنامهى جامع، يك مسئله است؛ باز كردن مسيرهاى تحقق و عملياتى شدن اين برنامه، يك مسئلهى ديگر است. نبايد به مجرد اينكه برنامه تنظيم شد و ابلاغ شد، احساس آسودگى كنيم؛ بگوئيم خب، اين كار بزرگ انجام گرفت؛ نه، برنامهى جامع، يك نسخه است؛ اين نسخه بايد پيچيده بشود، تكليف اجزاء آن به طور دقيق مشخص بشود و مصرف بشود. در بخشهاى مختلف بايستى اين پيگيرى بشود تا اين برنامهى جامع تحقق پيدا كند و عملياتى شود.
به نظر من، در عملياتى كردن برنامهى جامع و هر آنچه كه در داخل اين برنامه هست ـ كه من به دو سه نكتهى ديگر اشاره خواهم كرد ـ لازم است شتاب صورت بگيرد. توصيه به شتابزدگى نميكنيم؛ اما شتابنده بودن حركت، غير از شتابزدگى است؛ با حوصله، با دقت، اما بدون تأخير. يعنى «عدم تأخير» را به عنوان يك اصل بايد در كارها قبول كنيم. تأخير بايد تحقق پيدا نكند. طبق اصطلاحات رائج در اخلاقيات اسلامى، تسويف ـ «سوف افعل، سوف افعل»؛ خواهم كرد ـ نبايد باشد؛ بايد انجام بگيرد. آن وقتى كه به نقطهى تشخيص و تحقيق رسيديم، بايد بلافاصله در اجرا اقدام بشود و تأخير نبايستى صورت بگيرد.
يك نكتهى ديگرى كه من در مورد ارتقاء قوهى قضائيه عرض ميكنم ـ البته قبلاً هم بارها مورد تأكيد قرار گرفته، ليكن چون مهم است، تكرار ميكنيم ـ مسئلهى اتقان احكام است. احكام دادگاهها بايستى مطلقا از سهلانگارى و سهلگيرى به دور باشند. شما به عنوان يك قاضى محترم، حكمى كه صادر ميكنيد، بايد جورى باشد كه اگر اين حكم بنا باشد در معرض ديدِ متخصصين امور فقهى و حقوقى قرار بگيرد، شما هيچ دغدغهاى نداشته باشيد؛ مطمئن باشيد به اين حكمى كه صادر كردهايد. قاضى وقتى از دانش لازم برخوردار است و مراقب كار خود و حكم خود هم هست، بايد جورى باشد كه همان وقتى كه اين حكم صادر شد، حاضر باشد آن را در معرض ديدِ همهى كارشناسها و متخصصين قرار بدهد و بتواند از حكمِ خودش دفاع كند. اتقان حكم بايد اينجور باشد. اندك سستى و ضعف در حكم، به كل بناى دستگاه قضائى ضربه وارد ميكند. يك وقتى عرض كرديم؛ نقض مكرر احكام دادگاههاى بدوى در دادگاههاى تجديدنظر يا در ديوان عالى كشور، نشان دهندهى اين است كه يا احكام دادگاههاى بدوى از لحاظ محتوائى نقص دارند و از اتقان برخوردار نيستند، يا از لحاظ شكلى نقص دارند و مقررات رعايت نشده. تصميم بر اين معنا بايستى در سرتاسر قوه رواج داشته باشد و مورد اذعان و قبول و پيگيرى باشد كه احكام، اتقان داشته باشند.
يك مسئلهى مهم در مسائل قوهى قضائيه، مسئلهى زندانهاست. زندان، يك مجازات است. محبوس كردن انسان، محدود كردن او، يكى از مجازاتهائى است كه در قانون جزائى ما هست، در مواردى در فقه اسلامى هم وجود دارد؛ ايرادى هم ندارد. ما بايد كارى كنيم كه اولاً اين چيزى كه به عنوان جزاى عمل و مجازات براى افراد تحقق پيدا ميكند، در غير موارد مجازات، مطلقا تحقق پيدا نكند. البته در قانون مواردى هست كه در صورت توجه اتهام، به خاطر دلائلى، بازداشتهاى موقتى انجام ميگيرد؛ اما در اين بازداشتها، «موقت بودن» به معناى دقيق كلمه و به آن معنائى كه روح قانون متوجه به آن است، بايد رعايت شود. ممكن است كسى بگويد خب آقا، پنج ماه، شش ماه هم «موقت» است ديگر. بله، ده سال هم به يك معنا «موقت» است؛ اما آن قانونى كه موقت بودن بازداشت را قيد ميكند، كوتاه بودن اين زمان در آن مندرج است. يعنى چون چارهاى نيست و ناچاريم به خاطر اين اتهام، به خاطر دلائل و استدلالى كه پشت اين حرف هست، بايستى قبل از اثبات جرم، زندانى شود، ليكن بايد در كوتاهترين زمان، آن هم با رعايت شرائط قضائى انجام بگيرد. اين نكته بايد مورد توجه قرار بگيرد.
در مواردى كه مشكلات، مشكلات مالى است و اعسار وجود دارد ـ يكى از بحثهائى كه با دوستان داشتيم، اين بوده است كه آيا بايد اعسار اثبات شود تا اينكه مجازات برداشته شود؟ اين مسئله مشكلاتى را به دنبال خواهد داشت ـ در آن مواردى كه جرمى به معناى واقعى كلمه اتفاق نيفتاده است، نبايد ما متوسل به زندان شويم. در مجموعهى قوهى قضائيه كارى كنيد كه مجازات زندان به حداقل برسد؛ اين احتياج دارد به تدبير. البته تدابيرى اتخاذ شده؛ بعضى درست، بعضى نادرست ـ كه نميخواهيم وارد جزئيات و مسائلش بشويم ـ ليكن مجموعا زندان يك پديدهى نامطلوب است؛ مشكلات زندان، تبعات زندان، تبعاتى كه براى خود زندانى پيش مىآيد، تبعاتى كه براى خانوادهها پيش مىآيد، تبعاتى كه براى محيط كار پيش مىآيد. بنابراين سياست قوهى قضائيه را اين قرار بدهيد و دنبال كنيد؛ فكر كنيد، راه پيدا كنيد، علاججويانه؛ يكى بايد اين باشد كه مسئلهى زندان حل شود؛ هم از جهت اينكه جنبهى مجازاتىِ زندان تبديل نشود به يك شىء ديگر؛ دوم اينكه هرچه ممكن است، مجازات زندان كاهش پيدا كند و تبديل بشود به مجازاتهاى ديگر، تا تبعات زندان دامنگير جامعه نشود.
يك مسئلهى ديگرى كه در مورد قوهى قضائيه مهم است ـ البته مخاطب اين، فقط قوهى قضائيه نيست؛ بيشتر، دستگاههاى تبليغاتىاند ـ مسئلهى آبروى اشخاص است. خيلى بايد مراقب حفظ آبروى اشخاص بود. شريعت اسلامى عِرض مؤمن را در رديف جان او قرار داده. نبايد قوهى قضائيه، دستگاهها، دادگاهها و دستگاههاى ادارى قوهى قضائيه، تحت تأثير جوسازى تبليغات رسانهها قرار بگيرند. خب، رسانهها انصافا در اين زمينه مشكلاتى دارند؛ بخصوص حالا كه اين پايگاههاى رايانهاى راه افتاده، مشكلاتى وجود دارد؛ يعنى خيلى امورِ لازمالرعايه، رعايت نميشود؛ حقيقتا اينجور است؛ اين جزو نواقص زندگى ماست، نواقص كار ماست. خب، اين در جاى خود علاج ديگرى دارد؛ علاج مسئلهى شايعات و كارهائى كه در مطبوعات و غير مطبوعات انجام ميگيرد، مقولهى جداگانهاى است؛ اما قوهى قضائيه نبايد تحت تأثير قرار بگيرد. اگر چنانچه همهى مطبوعات، همهى پايگاههاى رايانهاى كه فضا درست ميكنند، جو درست ميكنند، افكار عمومى ميسازند، به يك سمتى هل دادند، قوهى قضائيه، آن دادگاه خاص يا دادسرائى كه حالا مسئول پيگيرى يك پرونده است، بايستى كار خودش را انجام بدهد؛ هيچ تحت تأثير نبايد قرار بگيرد. اين نكتهى بسيار اساسىاى است. اسم آوردن از متهمين، قبل از اثبات جرم، يا اسم نياوردن، اما جورى بيان كردن كه مثل اسم آوردن است، اينها اشكال دارد، ايراد دارد؛ اينها ارتقاء قوهى قضائيه و دستگاه قضاى كشور را يقينا دچار اختلال ميكند. اين هم يك نكته است كه حتما بايستى مورد توجه قرار بگيرد.
يك مسئلهى ديگرى كه در قوهى قضائيه هست ـ و ديدم كه مورد توجه رئيس محترم قوه هم هست؛ ليكن بايد روى اين، كار جدىترى انجام بگيرد ـ مسئلهى كادرسازى براى مناصب مديريتى و مناصب بالاى قوهى قضائيه است؛ تربيت انسانهاى صالح، بخصوص براى مناصب مديريتى؛ والاّ در مجموعهى قوه، امر خيلى لازم و مهمى است. از حوزهها، از دانشگاهها بايد استفاده بشود. شخصيتهاى برجسته بحمداللّه كم نيستند، استعدادهاى جوشان در جامعهى ما كم نيست. اين هم يك مسئله است كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. انشاءاللّه براى اين، كار بشود، سرمايهگذارى بشود، برنامهريزى بشود.
يك نكته هم كه به نظر من نكتهى اساسىاى است ـ اگرچه به كاركرد قوهى قضائيه ارتباط پيدا نميكند، اما به حركت و مسير كلى قوه، چرا، ارتباط پيدا ميكند ـ همكارى قوا با يكديگر است؛ امروز كشور به اين احتياج دارد.
من به شما عرض كنم؛ امروز قدرتهاى زورگوى عالم به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد همهى توان خودشان را صرف كنند، شايد بتوانند ضربهاى، خدشهاى بر جمهورى اسلامى وارد كنند. يعنى شيطان همهى نيروهاى خود را متمركز ميكند براى مقابلهى با اين حركت عظيمى كه وجود جمهورى اسلامى و بقاء جمهورى اسلامى و پيشرفت جمهورى اسلامى در دنيا به وجود آورده است. اين را اگرچه اقرار نميكنند، اما تشخيص ميدهند. اين بيدارىاى كه در دنياى اسلام به وجود آمده است، اين شوق و ميلى كه در تودههاى مردم نسبت به آرمانهاى اسلامى و هدفهاى اسلامى به وجود آمده، تشخيص ميدهند كه اين به خاطر حضور جمهورى اسلامى در افكار عمومى دنياى اسلام است. هر كار علمىِ مهمى كه شما انجام ميدهيد، هر موفقيت اجتماعى يا سياسىاى كه شما به دست مىآوريد، هر حركت عظيم اجتماعىاى كه در داخل كشور انجام ميگيرد ـ از قبيل انتخاباتهاى پرشور ـ هر ايستادگى و مقاومتى كه جمهورى اسلامى در مقابل زورگوئىهاى استكبار انجام ميدهد كه در دنياى اسلام منعكس ميشود، هر كدام از اين كارهاى بزرگ يك مشوقى است براى ملتها كه بر پايهى اسلام دنبال استقلال باشند. ملت ايران، اسلام را به عنوان پرچمى براى پيشرفت ملتها معرفى كرده؛ اين را دشمنان ميفهمند؛ لذا متمركزند براى اينكه اين كانون اصلى را از رونق بيندازند. همهى اين جنجالهائى كه در قضاياى مختلف ملاحظه ميكنيد ـ در قضيهى حقوق بشر، در قضيهى انرژى هستهاى و بقيهى قضايا ـ به خاطر اين مقابله است. البته اسم خودشان را هم ميگذارند «جامعهى جهانى»! جامعهى جهانى نيست؛ چند تا قدرت زورگوى دنيايند؛ آمريكاست و چند قدرت دنبالروِ آمريكا در اين گوشه و آن گوشهى دنيا.
در مقابلهى با جمهورى اسلامى، همهى تلاش خودشان را دارند به كار ميبرند؛ هدف هم اين است كه نظام مقدس جمهورى اسلامى را از پشتيبانى مردم ـ از اين پشتوانهى عظيم ـ محروم كنند. اين تحريمها و اينها كه مشاهده ميكنيد، هدف اصلىاش اين است. البته بدروغ ادعا ميكنند كه هدف تحريمها، مردم نيستند: ميخواهيم به مردم ضربه وارد نيايد. مثل بقيهى ادعاهاشان، اين هم دروغ و فريب و خدعه است. نه؛ اتفاقا هدف اصلى، مردمند. فشارها براى اين است كه مردم را به ستوه بياورند، مردم را دچار مشكلات كنند، تا از نظام جمهورى اسلامى دل ببُرند؛ رابطهى قلبى آنها با نظام جمهورى اسلامى قطع شود. البته به فضل الهى، به حول و قوهى الهى، در اين ميدان هم شكست خواهند خورد. مردمِ ما را نميشناسند، مسئولينِ ما را نميشناسند. اين خدعهى دشمن، براى مردم افشاءشده است؛ ميدانند كه امروز هدف اين است كه مردم را خسته كنند؛ لذا مشاهده ميكنيد، ملاحظه ميكنيد كه پافشارى مردم و حضور مردم در ميدانهاى مختلف، پرشورتر است. مسئولين هم مشغولند. حقا و انصافا مسئولين در مقابلهى با تلاش دشمن، تلاش خودشان را دارند ميكنند.
امروز آمريكا همهى نيروى خود را متمركز كرده است براى اينكه بتواند به خيال خود جمهورى اسلامى را محاصرهى اقتصادى كند. خودشان محاصرهاند، خودشان دچار مشكلند. امروز اروپا و آمريكا دچار مشكلات اساسى و غير قابل حلند؛ حقيقتا هم مشكلات آنها قابل حل نيست. وضع آنها با وضع ما فرق ميكند. ما بحمداللّه همه چيز داريم. ما امكانات داريم، ثروت داخلى داريم، مردمِ خوب داريم، منابع مالى داريم، منابع انسانى داريم، بدهكارى جهانى نداريم. امكانات كشور، امكانات بسيار خوبى است. اذيت دشمن، تلاشى كه دشمن ميكند، براى اين است كه بتواند دسترسى جمهورى اسلامى را به اين امكانات كاهش بدهد. تلاش مسئولين ما هم اين است كه اين توطئهى دشمن را خنثى كنند؛ انشاءاللّه موفق هم ميشوند، تلاش خوبى هم دارد انجام ميگيرد.
در يك چنين شرائطى، آنچه كه براى كشور ما لازم، فريضه و قطعى است، اين است كه همهى دستگاههاى مسئول در كشور براى مقابلهى با اين تمركز دشمن، دست به دست هم بدهند؛ اينها در اينجا بر نقطهى حق تمركز كنند. هرگونه واگرائى نيروها از يكديگر، واگرائى قواى سهگانه از يكديگر، به ضرر كشور است، به ضرر نظام است. همه بايد با هم همكارى كنند، همه بايد به هم كمك كنند. دولت، مجلس، قوهى قضائيه، همه در يك جبهه قرار دارند؛ آن جبهه، جبههى دفاع از اسلام است؛ دفاع از ملت عزيز و شريف است؛ دفاع از استقلال كشور است؛ دفاع از هويت انقلاب است، كه به ملت ما و مردم ما هويت داد، بلكه به امت اسلامى هويت داد. امروز اهداف برجستهى ما اينهاست. لذا بايد همكارى انجام بگيرد.
بعضى از بگومگوها، بعضى از خدشههائى كه در كار يكديگر ميكنيم، كاملاً قابل خط خوردن از صفحهى همكارىهاست؛ اينجور نيست كه يك چيزِ اساسى و اصولى باشد؛ غالبا توهّمات است. شما به عنوان قوهى قضائيه، سهم خودتان را به طور كامل ايفاء كنيد.
اگر چنانچه هر يك از بخشهاى مختلف كشور، كار خودشان را متوقف كنند به كار طرف مقابل و طرفهاى مقابل، هيچ كارى انجام نخواهد گرفت. ما بگوئيم چون ديگرى به وظيفهى خودش عمل نكرده، ما هم كم بگذاريم، كوتاه بگذاريم؛ نه، ما وظيفهى خودمان را به طور كامل انجام بدهيم. اين، علاوه بر اينكه يك اداى وظيفهى الهى و اداى حق الهى است، كمك هم ميكند به اين كه ديگران هم وظيفهى خودشان را به طور كامل محقق كنند و انجام بدهند.
اين توصيهى ماست؛ اميدواريم كه انشاءاللّه خداوند متعال به شما، به ما، به همهى آحاد مسئولين توفيق بدهد كه حق بزرگ اين ملت را انشاءاللّه ادا كنند و حق بزرگ اسلام را ادا كنند. مطمئن باشيد كه موفق هم خواهيد شد. خداى متعال وعده فرموده است و وعدهى الهى هيچ تخلفى ندارد و مسلّما وعدهى الهى تحقق پيدا خواهد كرد. وعدهى الهى، نصرت حق و اهل حق است. كسانى كه در راه حق تلاش ميكنند، خداى متعال، هم به اينها كمك ميكند، هم هدايتشان ميكند، هم آنها را دستگيرى ميكند و هم ضامن شده است كه آنها را به هدف برساند. امروز هم كار ملت ايران، مسئولين، اين سواد عظيم كاركنان و مسئولان دستگاه نظام در بخشهاى مختلف اين است. انصافا نيتهاشان نيتهاى بسيار خوب، و تلاشهاشان تلاشهاى صادقانه است؛ اميدواريم خداى متعال هم بركت ببخشد.
از خداى متعال مسئلت ميكنيم كه انشاءاللّه به همهى شما توفيق بدهد و روزبهروز درهاى فتوحات عالى را براى شما بيشتر باز كند و بتوانيد انشاءاللّه وظائف مهمى را كه بر دوش شماست، به بهترين وجهى انجام بدهيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
هفتهى قوهى قضائيه و اين ديدار ساليانه، فرصت مغتنمى است براى اينكه هم تجليلى بكنيم از شهيد بزرگوار و عزيزمان، شهيد بهشتى و شهداى هفتم تير ـ كه بحمداللّه قوهى قضائيهى ما مفتخر است به اينكه سالروز خود را در يك چنين مناسبت پرمغز و پرمعنائى قرار داده است ـ و هم تشكر كنيم، تقدير كنيم، اظهار اخلاص كنيم به تلاشهاى وسيع و مستمر عزيزانِ فعال در قوهى قضائيه؛ قضات محترم، كاركنان گوناگون، مديران برجسته، و شخص محترم رئيس قوهى قضائيه، جناب آقاى آملى، كه بحمداللّه از لحاظ فكر و علم و نشاط كار و ابتكار و بسيارى از خصوصيات مهمِ در مديران كلان، برجسته هستند. ياد آن عزيزان را گرامى ميداريم و بخصوص شهيد بهشتىِ بزرگوار را تجليل ميكنيم، احترام ميكنيم. ايشان حقا و انصافا شخصيت بزرگى بودند، برجسته بودند و در همان دورانِ محدودِ مديريت بر قوهى قضائيه، بناهاى مستحكمى را بنيانگذارى كردند، پايهگذارى كردند؛ و اين به نام اين بزرگوار خواهد ماند؛ و عبرتى است براى ما، كه سعى كنيم با تلاش و با ابتكار، از زمانهاى محدود استفاده كنيم براى كارهاى بزرگ و ماندگار. همچنين همصدا و همسخن با رئيس محترم قوهى قضائيه، از شما كاركنان محترم قوه، مديران ارشد، مديران ميانى، قضات محترم و پاكدامن و شريف تشكر ميكنيم و اميدوار هستيم كه اين تلاشها و همتهاى شما بتواند مسئلهى اساسى كشور را كه اجراى عدالت قضائى در سرتاسر كشور است، تحقق ببخشد.
اگر ما بخواهيم همهى آرزوهاى خودمان را در مورد مسئلهى قضاء در كشور، در يك جمله خلاصه كنيم، اين كلمهى «ارتقاء قوهى قضائيه» محصول اين خلاصهگيرى است. ما بايد قوهى قضائيه را به طور دائم ارتقاء ببخشيم. همهى اين گزارشهاى خرسند كنندهاى كه چه امروز شنيديم و چه آنچه كه در گزارشهاى مكتوب و شفاهى به ما ميرسد، به جاى خود در خور تقدير و سپاس است؛ ليكن آنچه كه متوقع است، ارتقاء قوهى قضائيه است به معناى كفايت عدل قضائى در كشور؛ اين هم ممكن نخواهد شد، حاصل نخواهد شد، مگر آن وقتى كه انسان خروجىهاى آن را مشاهده كند. همهى اين مقدمات براى اين است كه در جامعهى ما عدالت قضائى تحقق پيدا كند. اگر عدالتِ قضائى شد، مفاسد برچيده خواهد شد، افراد ناصالح از دستاندازى به مراكز حياتى جامعه دستشان كوتاه خواهد شد؛ صلحاء در مراكزى كه شايستهى آن هستند، قرار خواهند گرفت. همهى اينها بسته به تماميت و كمال قوهى قضائيه است. واقعا اگر نظام اسلامى بتواند قوهى قضائيه را آنچنانى كه نظر اسلام است، آنچنانى كه در منابع دينى و فقهى ما مطرح شده است، بسازد و سامان بدهد، اكثر مشكلات جامعهى ما ـ و هر جامعهاى ـ برطرف خواهد شد؛ مشكلاتى كه ناشى از طغيانهاست، ناشى از خودخواهىهاست، ناشى از تعدىها و تعرضهاست، برطرف خواهد شد. بنابراين هدف بايد ارتقاء قوهى قضائيه باشد. به هيچ حدى نبايد قانع شد، تا آن وقتى كه برسيم به سقف مطلوب. بايد به سقف مطلوب برسيم. و به نظر من اگرچه اين راهى طولانى است، اما قابل وصول است. اينجور نيست كه ما بگوئيم خودمان را و ديگران را داريم به يك آرزوى دستنيافتنى دعوت ميكنيم؛ نه، قابل وصول است. شما ميتوانيد. در كشور، ظرفيت و استعداد يك چنين چيزى وجود دارد. بايد با تلاش، با ابتكار، با خسته نشدن، با بهكارگيرى امكانات و اشخاص و شخصيتهاى داراى ظرفيت، اين راه را پيمود و پيش رفت.
براى مجموعهى اين كار، زيرمجموعههائى وجود دارد، كه به بسيارى از آنها رئيس محترم قوه اشاره كردند؛ و من خرسندم از اينكه مىبينم توجه به اين نقاط لازم وجود دارد، تلاشهائى هم براى آنها انجام گرفته ـ همچنان كه در اين گزارش مشهود بود؛ و چقدر خوب است كه اين گزارش و امثال آن در معرض افكار عمومى هم قرار بگيرد و معلوم بشود كه اين كارها دارد انجام ميگيرد يا انجام گرفته است ـ ليكن من دو سه تا نكته را مورد تأكيد قرار ميدهم.
يكى مسئلهى برنامهى جامع است، كه ايشان اشاره كردند. اگر قوهى قضائيه براى ارتقاء خود، براى آن سرمنزلى كه ميخواهد به آن دست پيدا كند و برسد، يك برنامهى جامع و كامل و دقيق و همهجانبه نداشته باشد، پيمودن اين راه يا ممكن نيست و با تناقضهاى گوناگونى مواجه خواهد شد، يا بسيار دشوار خواهد بود. بنابراين برنامهى جامع لازم است. اين كارِ بزرگى است. رئيس محترم قوه در اولِ قبول اين مسئوليت هم همين را گفتند و اعلام كردند. البته در آخرين گزارشى كه به من دادند، گفتند اخيرا برنامهى پنجساله ابلاغ شده؛ ليكن حالا در بيانات ايشان شنيديم كه بناست ابلاغ كنند. اين كار نبايد تأخير بيفتد. اين كار، بسيار كار مهمى است. برنامهى جامع، اساسىترين كارهاست.
نكتهى اساسى اين است كه تهيهى برنامهى جامع، يك مسئله است؛ باز كردن مسيرهاى تحقق و عملياتى شدن اين برنامه، يك مسئلهى ديگر است. نبايد به مجرد اينكه برنامه تنظيم شد و ابلاغ شد، احساس آسودگى كنيم؛ بگوئيم خب، اين كار بزرگ انجام گرفت؛ نه، برنامهى جامع، يك نسخه است؛ اين نسخه بايد پيچيده بشود، تكليف اجزاء آن به طور دقيق مشخص بشود و مصرف بشود. در بخشهاى مختلف بايستى اين پيگيرى بشود تا اين برنامهى جامع تحقق پيدا كند و عملياتى شود.
به نظر من، در عملياتى كردن برنامهى جامع و هر آنچه كه در داخل اين برنامه هست ـ كه من به دو سه نكتهى ديگر اشاره خواهم كرد ـ لازم است شتاب صورت بگيرد. توصيه به شتابزدگى نميكنيم؛ اما شتابنده بودن حركت، غير از شتابزدگى است؛ با حوصله، با دقت، اما بدون تأخير. يعنى «عدم تأخير» را به عنوان يك اصل بايد در كارها قبول كنيم. تأخير بايد تحقق پيدا نكند. طبق اصطلاحات رائج در اخلاقيات اسلامى، تسويف ـ «سوف افعل، سوف افعل»؛ خواهم كرد ـ نبايد باشد؛ بايد انجام بگيرد. آن وقتى كه به نقطهى تشخيص و تحقيق رسيديم، بايد بلافاصله در اجرا اقدام بشود و تأخير نبايستى صورت بگيرد.
يك نكتهى ديگرى كه من در مورد ارتقاء قوهى قضائيه عرض ميكنم ـ البته قبلاً هم بارها مورد تأكيد قرار گرفته، ليكن چون مهم است، تكرار ميكنيم ـ مسئلهى اتقان احكام است. احكام دادگاهها بايستى مطلقا از سهلانگارى و سهلگيرى به دور باشند. شما به عنوان يك قاضى محترم، حكمى كه صادر ميكنيد، بايد جورى باشد كه اگر اين حكم بنا باشد در معرض ديدِ متخصصين امور فقهى و حقوقى قرار بگيرد، شما هيچ دغدغهاى نداشته باشيد؛ مطمئن باشيد به اين حكمى كه صادر كردهايد. قاضى وقتى از دانش لازم برخوردار است و مراقب كار خود و حكم خود هم هست، بايد جورى باشد كه همان وقتى كه اين حكم صادر شد، حاضر باشد آن را در معرض ديدِ همهى كارشناسها و متخصصين قرار بدهد و بتواند از حكمِ خودش دفاع كند. اتقان حكم بايد اينجور باشد. اندك سستى و ضعف در حكم، به كل بناى دستگاه قضائى ضربه وارد ميكند. يك وقتى عرض كرديم؛ نقض مكرر احكام دادگاههاى بدوى در دادگاههاى تجديدنظر يا در ديوان عالى كشور، نشان دهندهى اين است كه يا احكام دادگاههاى بدوى از لحاظ محتوائى نقص دارند و از اتقان برخوردار نيستند، يا از لحاظ شكلى نقص دارند و مقررات رعايت نشده. تصميم بر اين معنا بايستى در سرتاسر قوه رواج داشته باشد و مورد اذعان و قبول و پيگيرى باشد كه احكام، اتقان داشته باشند.
يك مسئلهى مهم در مسائل قوهى قضائيه، مسئلهى زندانهاست. زندان، يك مجازات است. محبوس كردن انسان، محدود كردن او، يكى از مجازاتهائى است كه در قانون جزائى ما هست، در مواردى در فقه اسلامى هم وجود دارد؛ ايرادى هم ندارد. ما بايد كارى كنيم كه اولاً اين چيزى كه به عنوان جزاى عمل و مجازات براى افراد تحقق پيدا ميكند، در غير موارد مجازات، مطلقا تحقق پيدا نكند. البته در قانون مواردى هست كه در صورت توجه اتهام، به خاطر دلائلى، بازداشتهاى موقتى انجام ميگيرد؛ اما در اين بازداشتها، «موقت بودن» به معناى دقيق كلمه و به آن معنائى كه روح قانون متوجه به آن است، بايد رعايت شود. ممكن است كسى بگويد خب آقا، پنج ماه، شش ماه هم «موقت» است ديگر. بله، ده سال هم به يك معنا «موقت» است؛ اما آن قانونى كه موقت بودن بازداشت را قيد ميكند، كوتاه بودن اين زمان در آن مندرج است. يعنى چون چارهاى نيست و ناچاريم به خاطر اين اتهام، به خاطر دلائل و استدلالى كه پشت اين حرف هست، بايستى قبل از اثبات جرم، زندانى شود، ليكن بايد در كوتاهترين زمان، آن هم با رعايت شرائط قضائى انجام بگيرد. اين نكته بايد مورد توجه قرار بگيرد.
در مواردى كه مشكلات، مشكلات مالى است و اعسار وجود دارد ـ يكى از بحثهائى كه با دوستان داشتيم، اين بوده است كه آيا بايد اعسار اثبات شود تا اينكه مجازات برداشته شود؟ اين مسئله مشكلاتى را به دنبال خواهد داشت ـ در آن مواردى كه جرمى به معناى واقعى كلمه اتفاق نيفتاده است، نبايد ما متوسل به زندان شويم. در مجموعهى قوهى قضائيه كارى كنيد كه مجازات زندان به حداقل برسد؛ اين احتياج دارد به تدبير. البته تدابيرى اتخاذ شده؛ بعضى درست، بعضى نادرست ـ كه نميخواهيم وارد جزئيات و مسائلش بشويم ـ ليكن مجموعا زندان يك پديدهى نامطلوب است؛ مشكلات زندان، تبعات زندان، تبعاتى كه براى خود زندانى پيش مىآيد، تبعاتى كه براى خانوادهها پيش مىآيد، تبعاتى كه براى محيط كار پيش مىآيد. بنابراين سياست قوهى قضائيه را اين قرار بدهيد و دنبال كنيد؛ فكر كنيد، راه پيدا كنيد، علاججويانه؛ يكى بايد اين باشد كه مسئلهى زندان حل شود؛ هم از جهت اينكه جنبهى مجازاتىِ زندان تبديل نشود به يك شىء ديگر؛ دوم اينكه هرچه ممكن است، مجازات زندان كاهش پيدا كند و تبديل بشود به مجازاتهاى ديگر، تا تبعات زندان دامنگير جامعه نشود.
يك مسئلهى ديگرى كه در مورد قوهى قضائيه مهم است ـ البته مخاطب اين، فقط قوهى قضائيه نيست؛ بيشتر، دستگاههاى تبليغاتىاند ـ مسئلهى آبروى اشخاص است. خيلى بايد مراقب حفظ آبروى اشخاص بود. شريعت اسلامى عِرض مؤمن را در رديف جان او قرار داده. نبايد قوهى قضائيه، دستگاهها، دادگاهها و دستگاههاى ادارى قوهى قضائيه، تحت تأثير جوسازى تبليغات رسانهها قرار بگيرند. خب، رسانهها انصافا در اين زمينه مشكلاتى دارند؛ بخصوص حالا كه اين پايگاههاى رايانهاى راه افتاده، مشكلاتى وجود دارد؛ يعنى خيلى امورِ لازمالرعايه، رعايت نميشود؛ حقيقتا اينجور است؛ اين جزو نواقص زندگى ماست، نواقص كار ماست. خب، اين در جاى خود علاج ديگرى دارد؛ علاج مسئلهى شايعات و كارهائى كه در مطبوعات و غير مطبوعات انجام ميگيرد، مقولهى جداگانهاى است؛ اما قوهى قضائيه نبايد تحت تأثير قرار بگيرد. اگر چنانچه همهى مطبوعات، همهى پايگاههاى رايانهاى كه فضا درست ميكنند، جو درست ميكنند، افكار عمومى ميسازند، به يك سمتى هل دادند، قوهى قضائيه، آن دادگاه خاص يا دادسرائى كه حالا مسئول پيگيرى يك پرونده است، بايستى كار خودش را انجام بدهد؛ هيچ تحت تأثير نبايد قرار بگيرد. اين نكتهى بسيار اساسىاى است. اسم آوردن از متهمين، قبل از اثبات جرم، يا اسم نياوردن، اما جورى بيان كردن كه مثل اسم آوردن است، اينها اشكال دارد، ايراد دارد؛ اينها ارتقاء قوهى قضائيه و دستگاه قضاى كشور را يقينا دچار اختلال ميكند. اين هم يك نكته است كه حتما بايستى مورد توجه قرار بگيرد.
يك مسئلهى ديگرى كه در قوهى قضائيه هست ـ و ديدم كه مورد توجه رئيس محترم قوه هم هست؛ ليكن بايد روى اين، كار جدىترى انجام بگيرد ـ مسئلهى كادرسازى براى مناصب مديريتى و مناصب بالاى قوهى قضائيه است؛ تربيت انسانهاى صالح، بخصوص براى مناصب مديريتى؛ والاّ در مجموعهى قوه، امر خيلى لازم و مهمى است. از حوزهها، از دانشگاهها بايد استفاده بشود. شخصيتهاى برجسته بحمداللّه كم نيستند، استعدادهاى جوشان در جامعهى ما كم نيست. اين هم يك مسئله است كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. انشاءاللّه براى اين، كار بشود، سرمايهگذارى بشود، برنامهريزى بشود.
يك نكته هم كه به نظر من نكتهى اساسىاى است ـ اگرچه به كاركرد قوهى قضائيه ارتباط پيدا نميكند، اما به حركت و مسير كلى قوه، چرا، ارتباط پيدا ميكند ـ همكارى قوا با يكديگر است؛ امروز كشور به اين احتياج دارد.
من به شما عرض كنم؛ امروز قدرتهاى زورگوى عالم به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد همهى توان خودشان را صرف كنند، شايد بتوانند ضربهاى، خدشهاى بر جمهورى اسلامى وارد كنند. يعنى شيطان همهى نيروهاى خود را متمركز ميكند براى مقابلهى با اين حركت عظيمى كه وجود جمهورى اسلامى و بقاء جمهورى اسلامى و پيشرفت جمهورى اسلامى در دنيا به وجود آورده است. اين را اگرچه اقرار نميكنند، اما تشخيص ميدهند. اين بيدارىاى كه در دنياى اسلام به وجود آمده است، اين شوق و ميلى كه در تودههاى مردم نسبت به آرمانهاى اسلامى و هدفهاى اسلامى به وجود آمده، تشخيص ميدهند كه اين به خاطر حضور جمهورى اسلامى در افكار عمومى دنياى اسلام است. هر كار علمىِ مهمى كه شما انجام ميدهيد، هر موفقيت اجتماعى يا سياسىاى كه شما به دست مىآوريد، هر حركت عظيم اجتماعىاى كه در داخل كشور انجام ميگيرد ـ از قبيل انتخاباتهاى پرشور ـ هر ايستادگى و مقاومتى كه جمهورى اسلامى در مقابل زورگوئىهاى استكبار انجام ميدهد كه در دنياى اسلام منعكس ميشود، هر كدام از اين كارهاى بزرگ يك مشوقى است براى ملتها كه بر پايهى اسلام دنبال استقلال باشند. ملت ايران، اسلام را به عنوان پرچمى براى پيشرفت ملتها معرفى كرده؛ اين را دشمنان ميفهمند؛ لذا متمركزند براى اينكه اين كانون اصلى را از رونق بيندازند. همهى اين جنجالهائى كه در قضاياى مختلف ملاحظه ميكنيد ـ در قضيهى حقوق بشر، در قضيهى انرژى هستهاى و بقيهى قضايا ـ به خاطر اين مقابله است. البته اسم خودشان را هم ميگذارند «جامعهى جهانى»! جامعهى جهانى نيست؛ چند تا قدرت زورگوى دنيايند؛ آمريكاست و چند قدرت دنبالروِ آمريكا در اين گوشه و آن گوشهى دنيا.
در مقابلهى با جمهورى اسلامى، همهى تلاش خودشان را دارند به كار ميبرند؛ هدف هم اين است كه نظام مقدس جمهورى اسلامى را از پشتيبانى مردم ـ از اين پشتوانهى عظيم ـ محروم كنند. اين تحريمها و اينها كه مشاهده ميكنيد، هدف اصلىاش اين است. البته بدروغ ادعا ميكنند كه هدف تحريمها، مردم نيستند: ميخواهيم به مردم ضربه وارد نيايد. مثل بقيهى ادعاهاشان، اين هم دروغ و فريب و خدعه است. نه؛ اتفاقا هدف اصلى، مردمند. فشارها براى اين است كه مردم را به ستوه بياورند، مردم را دچار مشكلات كنند، تا از نظام جمهورى اسلامى دل ببُرند؛ رابطهى قلبى آنها با نظام جمهورى اسلامى قطع شود. البته به فضل الهى، به حول و قوهى الهى، در اين ميدان هم شكست خواهند خورد. مردمِ ما را نميشناسند، مسئولينِ ما را نميشناسند. اين خدعهى دشمن، براى مردم افشاءشده است؛ ميدانند كه امروز هدف اين است كه مردم را خسته كنند؛ لذا مشاهده ميكنيد، ملاحظه ميكنيد كه پافشارى مردم و حضور مردم در ميدانهاى مختلف، پرشورتر است. مسئولين هم مشغولند. حقا و انصافا مسئولين در مقابلهى با تلاش دشمن، تلاش خودشان را دارند ميكنند.
امروز آمريكا همهى نيروى خود را متمركز كرده است براى اينكه بتواند به خيال خود جمهورى اسلامى را محاصرهى اقتصادى كند. خودشان محاصرهاند، خودشان دچار مشكلند. امروز اروپا و آمريكا دچار مشكلات اساسى و غير قابل حلند؛ حقيقتا هم مشكلات آنها قابل حل نيست. وضع آنها با وضع ما فرق ميكند. ما بحمداللّه همه چيز داريم. ما امكانات داريم، ثروت داخلى داريم، مردمِ خوب داريم، منابع مالى داريم، منابع انسانى داريم، بدهكارى جهانى نداريم. امكانات كشور، امكانات بسيار خوبى است. اذيت دشمن، تلاشى كه دشمن ميكند، براى اين است كه بتواند دسترسى جمهورى اسلامى را به اين امكانات كاهش بدهد. تلاش مسئولين ما هم اين است كه اين توطئهى دشمن را خنثى كنند؛ انشاءاللّه موفق هم ميشوند، تلاش خوبى هم دارد انجام ميگيرد.
در يك چنين شرائطى، آنچه كه براى كشور ما لازم، فريضه و قطعى است، اين است كه همهى دستگاههاى مسئول در كشور براى مقابلهى با اين تمركز دشمن، دست به دست هم بدهند؛ اينها در اينجا بر نقطهى حق تمركز كنند. هرگونه واگرائى نيروها از يكديگر، واگرائى قواى سهگانه از يكديگر، به ضرر كشور است، به ضرر نظام است. همه بايد با هم همكارى كنند، همه بايد به هم كمك كنند. دولت، مجلس، قوهى قضائيه، همه در يك جبهه قرار دارند؛ آن جبهه، جبههى دفاع از اسلام است؛ دفاع از ملت عزيز و شريف است؛ دفاع از استقلال كشور است؛ دفاع از هويت انقلاب است، كه به ملت ما و مردم ما هويت داد، بلكه به امت اسلامى هويت داد. امروز اهداف برجستهى ما اينهاست. لذا بايد همكارى انجام بگيرد.
بعضى از بگومگوها، بعضى از خدشههائى كه در كار يكديگر ميكنيم، كاملاً قابل خط خوردن از صفحهى همكارىهاست؛ اينجور نيست كه يك چيزِ اساسى و اصولى باشد؛ غالبا توهّمات است. شما به عنوان قوهى قضائيه، سهم خودتان را به طور كامل ايفاء كنيد.
اگر چنانچه هر يك از بخشهاى مختلف كشور، كار خودشان را متوقف كنند به كار طرف مقابل و طرفهاى مقابل، هيچ كارى انجام نخواهد گرفت. ما بگوئيم چون ديگرى به وظيفهى خودش عمل نكرده، ما هم كم بگذاريم، كوتاه بگذاريم؛ نه، ما وظيفهى خودمان را به طور كامل انجام بدهيم. اين، علاوه بر اينكه يك اداى وظيفهى الهى و اداى حق الهى است، كمك هم ميكند به اين كه ديگران هم وظيفهى خودشان را به طور كامل محقق كنند و انجام بدهند.
اين توصيهى ماست؛ اميدواريم كه انشاءاللّه خداوند متعال به شما، به ما، به همهى آحاد مسئولين توفيق بدهد كه حق بزرگ اين ملت را انشاءاللّه ادا كنند و حق بزرگ اسلام را ادا كنند. مطمئن باشيد كه موفق هم خواهيد شد. خداى متعال وعده فرموده است و وعدهى الهى هيچ تخلفى ندارد و مسلّما وعدهى الهى تحقق پيدا خواهد كرد. وعدهى الهى، نصرت حق و اهل حق است. كسانى كه در راه حق تلاش ميكنند، خداى متعال، هم به اينها كمك ميكند، هم هدايتشان ميكند، هم آنها را دستگيرى ميكند و هم ضامن شده است كه آنها را به هدف برساند. امروز هم كار ملت ايران، مسئولين، اين سواد عظيم كاركنان و مسئولان دستگاه نظام در بخشهاى مختلف اين است. انصافا نيتهاشان نيتهاى بسيار خوب، و تلاشهاشان تلاشهاى صادقانه است؛ اميدواريم خداى متعال هم بركت ببخشد.
از خداى متعال مسئلت ميكنيم كه انشاءاللّه به همهى شما توفيق بدهد و روزبهروز درهاى فتوحات عالى را براى شما بيشتر باز كند و بتوانيد انشاءاللّه وظائف مهمى را كه بر دوش شماست، به بهترين وجهى انجام بدهيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته