بسماللّهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنيم به آقايان محترم، خبرگان مكرم و مجلل نظام جمهورى اسلامى. و تشكر ميكنيم از مطالبى كه در اين اجلاس از سوى آقايان مطرح شده، كه نشاندهندهى حساسيت نسبت به مسائل و حوادث كشور و احساس مسئوليت نسبت به آيندهى كشور است. انشاءاللّه خداوند متعال به شما توفيق بدهد و به همهى ما كمك كند كه بتوانيم در انجام وظائفى كه بر دوش ماست، با نيت خالص سعى خودمان را به كار ببريم. تأثير آن با خداست، قبول آن بسته به كرم و لطف الهى است؛ ليكن هر كداممان در هر جائى كه هستيم، بايد تلاش را بكنيم، بايد همت را بگماريم بر پيشرفت كارها.
لازم ميدانم قبل از آنكه مطالبى را عرض كنم كه يادداشت كردهام، از مردم عزيزمان تشكر كنم، تقدير كنم، از آنها تجليل كنم، به خاطر اين حضور بموقع و بهنگام و بسيار اثرگذارى كه در اين انتخابات داشتند. حقيقتاً مردم عزيز ما سنگ تمام گذاشتند و در عرصهى روياروى با جبههى مخالفان و دشمنان كشور و دشمنان مردم، قدرت ناشى از ايمان و بصيرت را به ميدان آوردند. هر كسى كه بداند در طول اين ماههاى گذشته چه تلاشى از سوى دشمنان شد براى اينكه روز دوازده اسفند را كمرنگ و مضمحل كنند، بداند چقدر خرج كردند، چقدر استخدام كردند، چقدر طراحى كردند، چقدر در اتاقهاى فكر جملهسازى كردند تا اينها را به ذهن مردم منتقل كنند و در عمل مردم تأثير بگذارند، ميفهمد كه چقدر كار مردم كار بزرگى بود و حركت، حركت عظيمى بود.
انسان اولاً بايستى شكر خدا را بكند؛ چون از اوست، متعلق به اوست، ناشى از ارادهى الهى و رحمت و فضل پروردگار است. و آنگاه انسان بايد با همهى وجود از مردم تشكر كند؛ چون اين رحمت الهى، بىسبب و بدون جهت به كسى، به ملتى، به امتى، به كشورى داده نميشود. در دعا ميخوانيم كه: «اللّهمّ انّى اسئلك موجبات رحمتك». ما بايستى موجبات رحمت را فراهم كنيم، آن وقت باران فياض و سيلآساى رحمت و فضل الهى بر سر ما خواهد باريد. مردم ما موجبات رحمت الهى را فراهم كردند. حضور مردم در صحنه، ايستادگىشان در مقابل هجمهى دشمنان، بصيرتشان، اينها همه موجبات رحمت الهى بود. توفيقِ برآوردن اين موجبات هم باز متعلق به خداى متعال است. هم از خداى متعال سپاسگزاريم و در مقابل او جبههى سپاس بر خاك ميگذاريم، هم از مردم عزيزمان با همهى وجود تشكر ميكنيم و اميدواريم كه خداوند پاداش كافى و كامل به مردم عنايت كند.
مطلبى كه من ميخواهم عرض بكنم، حول و حوش مسئلهى انتخابات است. انتخابات يك حادثهى گذرا نيست، يك حادثهى اثرگذار است؛ لذا روى اين بايد تأمل كنيم. اولاً انتخابات ركن مهم نظام است. نظام مردمسالارى دينى، متكى به انتخابات است. بدون انتخابات، مردمسالارى نخواهد بود. معيار تكيهى به مردم، معيار مشهود و محسوس و قابل اندازهگيرى، همين انتخابات است. بنابراين هر كسى به نظام اسلامى اعتقاد دارد، در اين اعتقاد صادق است، شركت در انتخابات را وظيفهى خودش ميداند؛ ولو حالا ممكن است اعتراضى هم به يك چيزى، به خود اين انتخابات، به يك شكلى از اشكال انتخابات داشته باشد؛ ليكن در عين حال با وجود اعتراض، وارد ميدان انتخابات ميشود؛ اين وظيفه است. بنابراين همهى كسانى كه در سرتاسر كشور وارد اين عرصه شدند، به اين واجب عمل كردند؛ اين وظيفه را انجام دادند؛ فهم صحيح خودشان را نشان دادند. اين فهم صحيح نشان ميدهد كه مسئلهى انتخابات، مسئلهى ركن نظام است. ما نميتوانيم از اين مسئله صرف نظر كنيم، به صرف اينكه يا به زيد و عمروئى معترضيم، يا به شيئى و شيئى معترضيم. اين اعتراضها مانع از اين نميشود؛ اين نكتهى اساسى و اصلى است.
يك اثرى كه اين انتخابات داشت - و انتخاباتها غالباً اين اثر را دارد - مسئلهى توهّمزدائى است. انتخابات مثل يك سيلىِ بيدار كننده و هشيار كننده است به كسانى كه در توهّمات خودشان غوطه ميخورند و خيالپردازى ميكنند؛ راجع به آيندهى نظام، راجع به اصل نظام، راجع به مردم، راجع به كشور، راجع به دشمن توهّماتى در ذهن دارند، تخيلاتى دارند، غرق در اين توهّمات هستند. انتخابات، اينها را از اين توهّمات خارج ميكند؛ حقيقت را جلوى اينها ميگذارد.
ما دو روز پيش از اين شنيديم كه رئيس جمهور آمريكا گفته است ما به جنگ با ايران فكر نميكنيم. خيلى خوب؛ اين خوب است، اين حرفِ عاقلانهاى است، اين خروج از توهّم است. در كنارش گفته است كه ما با تحريم، مردم ايران را به زانو درمىآوريم - نقل به مضمون - اين توهّم است. آن خروج از توهّم در آن بخش اول خوب است، باقى ماندن در توهّم در اين بخش دوم به آنها ضربه خواهد زد. وقتى محاسبات انسان بر مبناى توهّم بود، بر مبناى واقعيتها نبود، پيداست كه در برنامهريزىاى كه بر اساس اين محاسبات انجام ميدهد، شكست خواهد خورد؛ و اين، همين است.
خب، الان يك سال است كه به قول خودشان تحريمهاى فلجكننده و چه و چه اعمال ميكنند - البته تحريم ما سى و سه سال است - گفتند هم كه هدف، جدا كردن مردم از نظام اسلامى است؛ اما ديدند كه مردم آمدند آنجا، به نظام اسلامى رأى دادند. رأى به هر نامزد انتخاباتى، آمدن پاى هر صندوق، رأى به نظام اسلامى است؛ مردم اين را نشان دادند. ما عرض كرديم كه انتخابات، يك سيلى است؛ اين سيلى انواع و اقسامى دارد؛ يكى از انواع سيلى، سيلىِ بيدار كننده است، هشيار كننده است. بنابراين، اين انتخابات ما خاصيت سيلى زدن را هم داشت.
نكتهى دوم كه اشارتاً عرض شد، اين است كه انتخابات نشان دهندهى اعتماد مردم به نظام است. بعد از انتخاباتِ پر سر و صداى پر حادثهى سال 88، بعضى اينجورى پيشبينى ميكردند كه اعتماد مردم از نظام سلب شد؛ مردم ديگر پاى صندوقها نمىآيند. اين انتخابات، يك پاسخ قاطع و روشن بود به اين تصور غلط، به اين استنتاج غلط، اين گمانهزنى خطا. مردم اين گمانهزنىها را تخطئه كردند؛ نشان دادند كه نخير، به نظام اسلامى پايبندند، به آن اعتماد دارند، به نداى او - كه ميگويد من صندوق رأى گذاشتم، بيائيد رأى خودتان را بدهيد و برنامه را تنظيم كنيد - پاسخ ميدهند و مىآيند وارد ميدان ميشوند. همين طور كه عرض كرديم، هر يك رأى، در واقع رأى به نظام جمهورى اسلامى بود. اين اكثريت قاطعى كه به ميدان آمدند، يكى از بالاترين رقمها و نسبتهاى انتخابات ما در طول اين سى و سه سال بود. بعد از گذشت سى و سه سال، مردم اينجور وارد ميدان ميشوند؛ اين نشاندهندهى اعتماد كامل است.
يك نكتهى ديگرى كه انسان در اين انتخابات ميديد و مشهود بود، بصيرت و تعالى فكرى مردم بود. مردم با تحليل وارد انتخابات شدند و رأى دادند؛ تحليل داشتند. شما ميديديد از آن جوانِ رأى اوّلى تا آن مرد و زن كهنسال، هر كس از آنها سؤال ميكرد كه شما چرا رأى ميدهيد، يك تحليلى پاى آن ميگذاشتند، يك دليلى ذكر ميكردند؛ صرف اين نبود كه خب، انتخابات است، بايد بيائيم رأى بدهيم؛ نه، ميگفتند براى چه ميخواهيم رأى بدهيم: چون دشمن ما كمين كرده است، چون گرگهاى گرسنه كمين كردهاند؛ كه انشاءاللّه بنده در يك گفتار ديگرى تشريح خواهم كرد كه چگونه اينها كمين گرفتند براى بلعيدن و دريدن، به خيال اينكه اين برّه است و ميشود دريدش؛ نميدانند شير است و نميشود نزديكش شد! مردم ديدند اين جبهه را، ديدند دشمنىها را، ديدند هدفگذارى دشمن و جبههى معاند را؛ لذا با بصيرت وارد شدند، با تحليل وارد شدند؛ و اين خيلى مهم است.
يك نكتهى ديگرى كه بر اين انتخابات مترتب است، اين است كه حالا مجلسى كه برآمدهى از اين انتخابات است، مسئوليت سنگينى دارد. هميشه همين جور است؛ رؤساى ما هم كه منتخب مردمند، هر مسئولى در هر سطحى كه منتخب مردم است، به اندازهى سنگينى بار انتخاب، بار مسئوليت او سنگين است. در اين شرائط، با اين هياهوى دشمن، آمدن مردم توى اين ميدان، اين مجلسى كه تشكيل خواهد شد، مجلس بسيار پرمسئوليتى است. ما از همين حالا به اين برادران و خواهرانى كه انشاءاللّه در مجلس خواهند آمد - آنهائى كه انتخاب شدهاند و آنهائى كه در مرحلهى دوم انتخاب خواهند شد - عرض ميكنيم بدانند چه بار سنگينى بر دوش آنهاست؛ بيايند با خردمندى و تدبير، وظائفشان را انجام بدهند.
اهميت كشور به تنظيم قوانين اين كشور است. ما در همهى مسائل احتياج داريم به قانونهاى راهگشا. نمايندگان مجلس حقيقت را نگاه كنند، نياز را بشناسند، بر طبق نياز، درستْ آن درمان لازم را براى هر درد و هر شكايتى جلوى پاى مسئولين بگذارند. قانون بايد راهگشا باشد. قانونى كه راهها را ببندد، كارها را مشكل كند، يا قابل اجرا نباشد، يا مشكلات فراوان درست كند، يا دچار تناقض باشد، فايده ندارد. صرف اينكه ما بنشينيم يك قانونى تهيه و تنظيم كنيم، كافى نيست؛ بدانيم كه قانون بايستى راهگشا باشد، مدبرانه باشد.
تشكيل دولتها بر عهدهى مجالس است. در گزينشهاشان بدانند چه كسى را با چه نيازى، براى چه مقصودى، با چه مزايائى، با چه خصوصياتى انتخاب ميكنند. هم دقت كنند، هم انصاف داشته باشند. ما توصيه نميكنيم به اين كه دقت بكنند، اگرچه گاهى اوقات اين دقتها و موشكافىها به بىانصافىهائى منتهى بشود. دقت كنند، همراه با انصاف؛ هوشمندانه حركت كنند، همراه با اخلاص. واقعاً آن چيزى كه اساس قضيه است، اخلاص است. جناب آقاى مهدوى در بياناتشان اشاره كردند كه نفوذ كلمهى امام و روْ شدن آن چيزى كه امام طراحى كرده بودند، بيشتر به خاطر اخلاص امام بود. واقعاً همين جور بود؛ مرد بااخلاصى بود، وجودش سر تا پا اخلاص بود. ما اگر اخلاص داشته باشيم، كارهامان پيش ميرود. هم مسئولين در قوهى مقننه، هم در قوهى قضائيه، هم در مناصب روحانى، هم در مناصب نظامى - در مناصب گوناگون - آن چيزى كه لازم است، اين است كه ما تكليف را بشناسيم و براى خاطر تكليفمان كار را انجام بدهيم؛ ملاحظات ديگر را مخلوط نكنيم.
البته من در اينجا اين را هم حتماً تذكر بدهم: تشكر از دستاندركاران كار انتخابات. حالا جناب آقاى يزدى اشاره كردند به اين كه از شوراى نگهبان تشكر شده. واقعاً همين جور است. انسان وقتى از نزديك حجم كار را، ظرافت كار را، سختى كار را مىبيند، در دلش اين افراد را تكريم ميكند. من به جناب آقاى جنتى و بعضى از آقايان عرض ميكردم كه واقعاً هر وقت يادم مىآيد كارى را كه شماها داريد ميكنيد، در دلم شما را تكريم ميكنم. مكرر در مكرر دعا ميكرديم كه خدا به اينها قوّت بدهد، توانائى بدهد؛ هم اينها، هم دولت و وزارت كشور، هم مسئولين حفاظت و امنيت كه توانستند امنيت انتخابات را تأمين كنند، هم مسئولين تبليغات، صدا و سيما و ديگران. اينها واقعاً كارهاى برجسته و بزرگى انجام دادند؛ توانستند اين مسئوليت بزرگ را، اين كار بزرگ را، اين پروژهى بسيار سنگين و مهم و حياتى را به بهترين وجهى از آب دربياورند. خب، اين الگوى ماست؛ الگوى مردمسالارى اسلامى.
در مردمسالارى اسلامى، روح، لُب و مادهى اصلى عبارت است از اسلام؛ از اين هيچ تخطىاى نبايد بشود؛ و وجود ندارد و انشاءاللّه بعد از اين هم نخواهد داشت. در تنظيم قوانين، در گزينش افراد، معيار ما اسلام است. شكل كار، قالب كار، روش مديريت، مردمسالارى است؛ يعنى مردمند كه وارد صحنه ميشوند، به اسلام هم از بن دندان عقيده دارند؛ ولو حالا ممكن است كسى از ظواهر بعضى از آنها حدس نزند كه اينها به اسلام و به نظام اسلامى پايبندند؛ اما واقعاً پايبندند، اسلام را دوست ميدارند.
تجربهى اين سى و سه سال هم نشان داده كه اسلام ميتواند به يك كشور عزت بدهد؛ ميتواند يك ملت را سربلند كند؛ ميتواند اهداف خوبى را ترسيم كند؛ ميتواند راههائى را به سوى اين اهداف، هموار و مسطح كند؛ ميتواند حركت علمى ايجاد كند؛ ميتواند حركت فناورى و صنعتى ايجاد كند؛ ميتواند حركت تقوائى و اخلاقى ايجاد كند؛ ميتواند آنها را در مقابل ملتهاى ديگر روسفيد كند؛ اينها اتفاقاتى است كه در كشور ما افتاده؛ اينها كارهاى بزرگى است كه به بركت اسلام در اين كشور انجام گرفته. اسلام همچنان لُب و محتوا و مادهى اصلى حركت نظام ماست، شكل هم شكل مردمسالارى است؛ از هم جدا نيستند. يعنى اين مردمسالارى هم باز از خود اسلام سرچشمه گرفته.
اينكه گفته بشود ما مردمسالارى را از غربىها ياد گرفتيم، خطاست. صورت ظاهر، يكى است؛ اما مردمسالارى ما ريشه در يك معرفت دينى ديگر و يك جهانبينى ديگرى دارد، تا آنچه كه آنها ميگويند. ما براى انسانها كرامت قائليم، براى رأى آنها ارزش قائليم و حضور آنها را وسيلهاى ميدانيم براى اينكه اهداف الهى تحقق پيدا كند و بدون آن امكانپذير نيست.
غربىها جور ديگرى عمل ميكنند. البته هم ما چهارچوبهائى داريم، هم آنها؛ آنها چهارچوبهاشان ظالمانه است. در يك كشورى كسى به افسانهى هولوكاست اعتراض ميكند، ميگويد من قبول ندارم؛ او را زندان مىاندازند، محكومش ميكنند كه چرا يك حادثهى پندارىِ تاريخى را انكار ميكنى! حالا گيرم پندارى هم نباشد - واقعى باشد - خيلى خوب، انكار يك حادثهى واقعىِ تاريخى مگر جرم است؟ اگر براى كسى روشن نشد، ثابت نشد و او انكار كرد يا حتّى در آن ترديد كرد، او را بيندازند زندان! الان در كشورهاى مدعى تمدن در اروپا قضيه اين است: اگر كسى اعتراض كند، ترديد كند، قبول نداشته باشد، دادگاهها محكومش ميكنند؛ آن وقت به پيغمبر اعظم، به اين انسان برجستهى همهى تاريخ، صريحاً اهانت ميكنند، مقدسات يك ميليارد و نيم مسلمان را مورد توهين قرار ميدهند، كسى حق ندارد به اين اعتراض كند كه چرا شما اين كار را كرديد! ببينيد اين چه چهارچوبهاى غلط و مفتضحى است. چهارچوب آنها اين است. اگر كسى در آنجا با حجاب ظاهر بشود - در دانشگاه يا در محيط كار - مجرم است! اين چهارچوب است ديگر، منتها چهارچوبهاى غلط و معوج، برخلاف فطرت انسان، برخلاف فهم درست انسان. چهارچوبهاى ما چهارچوبهاى الهى است: ما با فساد مخالفيم، با فحشا مخالفيم، با انواع و اقسام انحرافات بشرى مخالفيم، برابر آنچه كه شريعت و دين به ما مىآموزد. ما معتقديم بايستى در مقابل اين انحرافها ايستاد، راههاى زندگى را بايد از اسلام و قرآن و الهام الهى و وحى الهى گرفت. اين چهارچوب ماست. اين شد مردمسالارى دينى. اين الگوى ماست.
ملتهاى مسلمان هم اگر ميخواهند بدانند جمهورى اسلامى چه ميگويد و داعيهى او چيست، بدانند ما داعيهمان اين است: ما از اسلام صرف نظر نميكنيم؛ احكام الهى و شريعت الهى را كه شريعت اسلامى است، در همهى امور زندگىمان واجبالاتّباع ميدانيم؛ تلاش و سعيمان هم اين است كه به اين برسيم. چهارچوب و قالب ما براى ورود در اين ميدان هم مردمسالارى دينى است. مردم بايد بيايند انتخاب كنند. قانونگذار را كه بر اين اساس قانون خواهد گذاشت، بايستى مردم معين كنند. مجرى را بايد مردم معين كنند. همه چيز با انتخاب مردم، با حضور مردم، با عزت مردم و كرامت مردم است.
اميدواريم خداى متعال ما را موفق بدارد كه اين راه را بدرستى ادامه بدهيم، خودمان را از انحرافها مصون نگه داريم و بتوانيم انشاءاللّه به آن اهداف عاليه برسيم و مشمول ادعيهى زاكيهى حضرت بقيةاللّه (ارواحنا فداه) باشيم.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
خوشامد عرض ميكنيم به آقايان محترم، خبرگان مكرم و مجلل نظام جمهورى اسلامى. و تشكر ميكنيم از مطالبى كه در اين اجلاس از سوى آقايان مطرح شده، كه نشاندهندهى حساسيت نسبت به مسائل و حوادث كشور و احساس مسئوليت نسبت به آيندهى كشور است. انشاءاللّه خداوند متعال به شما توفيق بدهد و به همهى ما كمك كند كه بتوانيم در انجام وظائفى كه بر دوش ماست، با نيت خالص سعى خودمان را به كار ببريم. تأثير آن با خداست، قبول آن بسته به كرم و لطف الهى است؛ ليكن هر كداممان در هر جائى كه هستيم، بايد تلاش را بكنيم، بايد همت را بگماريم بر پيشرفت كارها.
لازم ميدانم قبل از آنكه مطالبى را عرض كنم كه يادداشت كردهام، از مردم عزيزمان تشكر كنم، تقدير كنم، از آنها تجليل كنم، به خاطر اين حضور بموقع و بهنگام و بسيار اثرگذارى كه در اين انتخابات داشتند. حقيقتاً مردم عزيز ما سنگ تمام گذاشتند و در عرصهى روياروى با جبههى مخالفان و دشمنان كشور و دشمنان مردم، قدرت ناشى از ايمان و بصيرت را به ميدان آوردند. هر كسى كه بداند در طول اين ماههاى گذشته چه تلاشى از سوى دشمنان شد براى اينكه روز دوازده اسفند را كمرنگ و مضمحل كنند، بداند چقدر خرج كردند، چقدر استخدام كردند، چقدر طراحى كردند، چقدر در اتاقهاى فكر جملهسازى كردند تا اينها را به ذهن مردم منتقل كنند و در عمل مردم تأثير بگذارند، ميفهمد كه چقدر كار مردم كار بزرگى بود و حركت، حركت عظيمى بود.
انسان اولاً بايستى شكر خدا را بكند؛ چون از اوست، متعلق به اوست، ناشى از ارادهى الهى و رحمت و فضل پروردگار است. و آنگاه انسان بايد با همهى وجود از مردم تشكر كند؛ چون اين رحمت الهى، بىسبب و بدون جهت به كسى، به ملتى، به امتى، به كشورى داده نميشود. در دعا ميخوانيم كه: «اللّهمّ انّى اسئلك موجبات رحمتك». ما بايستى موجبات رحمت را فراهم كنيم، آن وقت باران فياض و سيلآساى رحمت و فضل الهى بر سر ما خواهد باريد. مردم ما موجبات رحمت الهى را فراهم كردند. حضور مردم در صحنه، ايستادگىشان در مقابل هجمهى دشمنان، بصيرتشان، اينها همه موجبات رحمت الهى بود. توفيقِ برآوردن اين موجبات هم باز متعلق به خداى متعال است. هم از خداى متعال سپاسگزاريم و در مقابل او جبههى سپاس بر خاك ميگذاريم، هم از مردم عزيزمان با همهى وجود تشكر ميكنيم و اميدواريم كه خداوند پاداش كافى و كامل به مردم عنايت كند.
مطلبى كه من ميخواهم عرض بكنم، حول و حوش مسئلهى انتخابات است. انتخابات يك حادثهى گذرا نيست، يك حادثهى اثرگذار است؛ لذا روى اين بايد تأمل كنيم. اولاً انتخابات ركن مهم نظام است. نظام مردمسالارى دينى، متكى به انتخابات است. بدون انتخابات، مردمسالارى نخواهد بود. معيار تكيهى به مردم، معيار مشهود و محسوس و قابل اندازهگيرى، همين انتخابات است. بنابراين هر كسى به نظام اسلامى اعتقاد دارد، در اين اعتقاد صادق است، شركت در انتخابات را وظيفهى خودش ميداند؛ ولو حالا ممكن است اعتراضى هم به يك چيزى، به خود اين انتخابات، به يك شكلى از اشكال انتخابات داشته باشد؛ ليكن در عين حال با وجود اعتراض، وارد ميدان انتخابات ميشود؛ اين وظيفه است. بنابراين همهى كسانى كه در سرتاسر كشور وارد اين عرصه شدند، به اين واجب عمل كردند؛ اين وظيفه را انجام دادند؛ فهم صحيح خودشان را نشان دادند. اين فهم صحيح نشان ميدهد كه مسئلهى انتخابات، مسئلهى ركن نظام است. ما نميتوانيم از اين مسئله صرف نظر كنيم، به صرف اينكه يا به زيد و عمروئى معترضيم، يا به شيئى و شيئى معترضيم. اين اعتراضها مانع از اين نميشود؛ اين نكتهى اساسى و اصلى است.
يك اثرى كه اين انتخابات داشت - و انتخاباتها غالباً اين اثر را دارد - مسئلهى توهّمزدائى است. انتخابات مثل يك سيلىِ بيدار كننده و هشيار كننده است به كسانى كه در توهّمات خودشان غوطه ميخورند و خيالپردازى ميكنند؛ راجع به آيندهى نظام، راجع به اصل نظام، راجع به مردم، راجع به كشور، راجع به دشمن توهّماتى در ذهن دارند، تخيلاتى دارند، غرق در اين توهّمات هستند. انتخابات، اينها را از اين توهّمات خارج ميكند؛ حقيقت را جلوى اينها ميگذارد.
ما دو روز پيش از اين شنيديم كه رئيس جمهور آمريكا گفته است ما به جنگ با ايران فكر نميكنيم. خيلى خوب؛ اين خوب است، اين حرفِ عاقلانهاى است، اين خروج از توهّم است. در كنارش گفته است كه ما با تحريم، مردم ايران را به زانو درمىآوريم - نقل به مضمون - اين توهّم است. آن خروج از توهّم در آن بخش اول خوب است، باقى ماندن در توهّم در اين بخش دوم به آنها ضربه خواهد زد. وقتى محاسبات انسان بر مبناى توهّم بود، بر مبناى واقعيتها نبود، پيداست كه در برنامهريزىاى كه بر اساس اين محاسبات انجام ميدهد، شكست خواهد خورد؛ و اين، همين است.
خب، الان يك سال است كه به قول خودشان تحريمهاى فلجكننده و چه و چه اعمال ميكنند - البته تحريم ما سى و سه سال است - گفتند هم كه هدف، جدا كردن مردم از نظام اسلامى است؛ اما ديدند كه مردم آمدند آنجا، به نظام اسلامى رأى دادند. رأى به هر نامزد انتخاباتى، آمدن پاى هر صندوق، رأى به نظام اسلامى است؛ مردم اين را نشان دادند. ما عرض كرديم كه انتخابات، يك سيلى است؛ اين سيلى انواع و اقسامى دارد؛ يكى از انواع سيلى، سيلىِ بيدار كننده است، هشيار كننده است. بنابراين، اين انتخابات ما خاصيت سيلى زدن را هم داشت.
نكتهى دوم كه اشارتاً عرض شد، اين است كه انتخابات نشان دهندهى اعتماد مردم به نظام است. بعد از انتخاباتِ پر سر و صداى پر حادثهى سال 88، بعضى اينجورى پيشبينى ميكردند كه اعتماد مردم از نظام سلب شد؛ مردم ديگر پاى صندوقها نمىآيند. اين انتخابات، يك پاسخ قاطع و روشن بود به اين تصور غلط، به اين استنتاج غلط، اين گمانهزنى خطا. مردم اين گمانهزنىها را تخطئه كردند؛ نشان دادند كه نخير، به نظام اسلامى پايبندند، به آن اعتماد دارند، به نداى او - كه ميگويد من صندوق رأى گذاشتم، بيائيد رأى خودتان را بدهيد و برنامه را تنظيم كنيد - پاسخ ميدهند و مىآيند وارد ميدان ميشوند. همين طور كه عرض كرديم، هر يك رأى، در واقع رأى به نظام جمهورى اسلامى بود. اين اكثريت قاطعى كه به ميدان آمدند، يكى از بالاترين رقمها و نسبتهاى انتخابات ما در طول اين سى و سه سال بود. بعد از گذشت سى و سه سال، مردم اينجور وارد ميدان ميشوند؛ اين نشاندهندهى اعتماد كامل است.
يك نكتهى ديگرى كه انسان در اين انتخابات ميديد و مشهود بود، بصيرت و تعالى فكرى مردم بود. مردم با تحليل وارد انتخابات شدند و رأى دادند؛ تحليل داشتند. شما ميديديد از آن جوانِ رأى اوّلى تا آن مرد و زن كهنسال، هر كس از آنها سؤال ميكرد كه شما چرا رأى ميدهيد، يك تحليلى پاى آن ميگذاشتند، يك دليلى ذكر ميكردند؛ صرف اين نبود كه خب، انتخابات است، بايد بيائيم رأى بدهيم؛ نه، ميگفتند براى چه ميخواهيم رأى بدهيم: چون دشمن ما كمين كرده است، چون گرگهاى گرسنه كمين كردهاند؛ كه انشاءاللّه بنده در يك گفتار ديگرى تشريح خواهم كرد كه چگونه اينها كمين گرفتند براى بلعيدن و دريدن، به خيال اينكه اين برّه است و ميشود دريدش؛ نميدانند شير است و نميشود نزديكش شد! مردم ديدند اين جبهه را، ديدند دشمنىها را، ديدند هدفگذارى دشمن و جبههى معاند را؛ لذا با بصيرت وارد شدند، با تحليل وارد شدند؛ و اين خيلى مهم است.
يك نكتهى ديگرى كه بر اين انتخابات مترتب است، اين است كه حالا مجلسى كه برآمدهى از اين انتخابات است، مسئوليت سنگينى دارد. هميشه همين جور است؛ رؤساى ما هم كه منتخب مردمند، هر مسئولى در هر سطحى كه منتخب مردم است، به اندازهى سنگينى بار انتخاب، بار مسئوليت او سنگين است. در اين شرائط، با اين هياهوى دشمن، آمدن مردم توى اين ميدان، اين مجلسى كه تشكيل خواهد شد، مجلس بسيار پرمسئوليتى است. ما از همين حالا به اين برادران و خواهرانى كه انشاءاللّه در مجلس خواهند آمد - آنهائى كه انتخاب شدهاند و آنهائى كه در مرحلهى دوم انتخاب خواهند شد - عرض ميكنيم بدانند چه بار سنگينى بر دوش آنهاست؛ بيايند با خردمندى و تدبير، وظائفشان را انجام بدهند.
اهميت كشور به تنظيم قوانين اين كشور است. ما در همهى مسائل احتياج داريم به قانونهاى راهگشا. نمايندگان مجلس حقيقت را نگاه كنند، نياز را بشناسند، بر طبق نياز، درستْ آن درمان لازم را براى هر درد و هر شكايتى جلوى پاى مسئولين بگذارند. قانون بايد راهگشا باشد. قانونى كه راهها را ببندد، كارها را مشكل كند، يا قابل اجرا نباشد، يا مشكلات فراوان درست كند، يا دچار تناقض باشد، فايده ندارد. صرف اينكه ما بنشينيم يك قانونى تهيه و تنظيم كنيم، كافى نيست؛ بدانيم كه قانون بايستى راهگشا باشد، مدبرانه باشد.
تشكيل دولتها بر عهدهى مجالس است. در گزينشهاشان بدانند چه كسى را با چه نيازى، براى چه مقصودى، با چه مزايائى، با چه خصوصياتى انتخاب ميكنند. هم دقت كنند، هم انصاف داشته باشند. ما توصيه نميكنيم به اين كه دقت بكنند، اگرچه گاهى اوقات اين دقتها و موشكافىها به بىانصافىهائى منتهى بشود. دقت كنند، همراه با انصاف؛ هوشمندانه حركت كنند، همراه با اخلاص. واقعاً آن چيزى كه اساس قضيه است، اخلاص است. جناب آقاى مهدوى در بياناتشان اشاره كردند كه نفوذ كلمهى امام و روْ شدن آن چيزى كه امام طراحى كرده بودند، بيشتر به خاطر اخلاص امام بود. واقعاً همين جور بود؛ مرد بااخلاصى بود، وجودش سر تا پا اخلاص بود. ما اگر اخلاص داشته باشيم، كارهامان پيش ميرود. هم مسئولين در قوهى مقننه، هم در قوهى قضائيه، هم در مناصب روحانى، هم در مناصب نظامى - در مناصب گوناگون - آن چيزى كه لازم است، اين است كه ما تكليف را بشناسيم و براى خاطر تكليفمان كار را انجام بدهيم؛ ملاحظات ديگر را مخلوط نكنيم.
البته من در اينجا اين را هم حتماً تذكر بدهم: تشكر از دستاندركاران كار انتخابات. حالا جناب آقاى يزدى اشاره كردند به اين كه از شوراى نگهبان تشكر شده. واقعاً همين جور است. انسان وقتى از نزديك حجم كار را، ظرافت كار را، سختى كار را مىبيند، در دلش اين افراد را تكريم ميكند. من به جناب آقاى جنتى و بعضى از آقايان عرض ميكردم كه واقعاً هر وقت يادم مىآيد كارى را كه شماها داريد ميكنيد، در دلم شما را تكريم ميكنم. مكرر در مكرر دعا ميكرديم كه خدا به اينها قوّت بدهد، توانائى بدهد؛ هم اينها، هم دولت و وزارت كشور، هم مسئولين حفاظت و امنيت كه توانستند امنيت انتخابات را تأمين كنند، هم مسئولين تبليغات، صدا و سيما و ديگران. اينها واقعاً كارهاى برجسته و بزرگى انجام دادند؛ توانستند اين مسئوليت بزرگ را، اين كار بزرگ را، اين پروژهى بسيار سنگين و مهم و حياتى را به بهترين وجهى از آب دربياورند. خب، اين الگوى ماست؛ الگوى مردمسالارى اسلامى.
در مردمسالارى اسلامى، روح، لُب و مادهى اصلى عبارت است از اسلام؛ از اين هيچ تخطىاى نبايد بشود؛ و وجود ندارد و انشاءاللّه بعد از اين هم نخواهد داشت. در تنظيم قوانين، در گزينش افراد، معيار ما اسلام است. شكل كار، قالب كار، روش مديريت، مردمسالارى است؛ يعنى مردمند كه وارد صحنه ميشوند، به اسلام هم از بن دندان عقيده دارند؛ ولو حالا ممكن است كسى از ظواهر بعضى از آنها حدس نزند كه اينها به اسلام و به نظام اسلامى پايبندند؛ اما واقعاً پايبندند، اسلام را دوست ميدارند.
تجربهى اين سى و سه سال هم نشان داده كه اسلام ميتواند به يك كشور عزت بدهد؛ ميتواند يك ملت را سربلند كند؛ ميتواند اهداف خوبى را ترسيم كند؛ ميتواند راههائى را به سوى اين اهداف، هموار و مسطح كند؛ ميتواند حركت علمى ايجاد كند؛ ميتواند حركت فناورى و صنعتى ايجاد كند؛ ميتواند حركت تقوائى و اخلاقى ايجاد كند؛ ميتواند آنها را در مقابل ملتهاى ديگر روسفيد كند؛ اينها اتفاقاتى است كه در كشور ما افتاده؛ اينها كارهاى بزرگى است كه به بركت اسلام در اين كشور انجام گرفته. اسلام همچنان لُب و محتوا و مادهى اصلى حركت نظام ماست، شكل هم شكل مردمسالارى است؛ از هم جدا نيستند. يعنى اين مردمسالارى هم باز از خود اسلام سرچشمه گرفته.
اينكه گفته بشود ما مردمسالارى را از غربىها ياد گرفتيم، خطاست. صورت ظاهر، يكى است؛ اما مردمسالارى ما ريشه در يك معرفت دينى ديگر و يك جهانبينى ديگرى دارد، تا آنچه كه آنها ميگويند. ما براى انسانها كرامت قائليم، براى رأى آنها ارزش قائليم و حضور آنها را وسيلهاى ميدانيم براى اينكه اهداف الهى تحقق پيدا كند و بدون آن امكانپذير نيست.
غربىها جور ديگرى عمل ميكنند. البته هم ما چهارچوبهائى داريم، هم آنها؛ آنها چهارچوبهاشان ظالمانه است. در يك كشورى كسى به افسانهى هولوكاست اعتراض ميكند، ميگويد من قبول ندارم؛ او را زندان مىاندازند، محكومش ميكنند كه چرا يك حادثهى پندارىِ تاريخى را انكار ميكنى! حالا گيرم پندارى هم نباشد - واقعى باشد - خيلى خوب، انكار يك حادثهى واقعىِ تاريخى مگر جرم است؟ اگر براى كسى روشن نشد، ثابت نشد و او انكار كرد يا حتّى در آن ترديد كرد، او را بيندازند زندان! الان در كشورهاى مدعى تمدن در اروپا قضيه اين است: اگر كسى اعتراض كند، ترديد كند، قبول نداشته باشد، دادگاهها محكومش ميكنند؛ آن وقت به پيغمبر اعظم، به اين انسان برجستهى همهى تاريخ، صريحاً اهانت ميكنند، مقدسات يك ميليارد و نيم مسلمان را مورد توهين قرار ميدهند، كسى حق ندارد به اين اعتراض كند كه چرا شما اين كار را كرديد! ببينيد اين چه چهارچوبهاى غلط و مفتضحى است. چهارچوب آنها اين است. اگر كسى در آنجا با حجاب ظاهر بشود - در دانشگاه يا در محيط كار - مجرم است! اين چهارچوب است ديگر، منتها چهارچوبهاى غلط و معوج، برخلاف فطرت انسان، برخلاف فهم درست انسان. چهارچوبهاى ما چهارچوبهاى الهى است: ما با فساد مخالفيم، با فحشا مخالفيم، با انواع و اقسام انحرافات بشرى مخالفيم، برابر آنچه كه شريعت و دين به ما مىآموزد. ما معتقديم بايستى در مقابل اين انحرافها ايستاد، راههاى زندگى را بايد از اسلام و قرآن و الهام الهى و وحى الهى گرفت. اين چهارچوب ماست. اين شد مردمسالارى دينى. اين الگوى ماست.
ملتهاى مسلمان هم اگر ميخواهند بدانند جمهورى اسلامى چه ميگويد و داعيهى او چيست، بدانند ما داعيهمان اين است: ما از اسلام صرف نظر نميكنيم؛ احكام الهى و شريعت الهى را كه شريعت اسلامى است، در همهى امور زندگىمان واجبالاتّباع ميدانيم؛ تلاش و سعيمان هم اين است كه به اين برسيم. چهارچوب و قالب ما براى ورود در اين ميدان هم مردمسالارى دينى است. مردم بايد بيايند انتخاب كنند. قانونگذار را كه بر اين اساس قانون خواهد گذاشت، بايستى مردم معين كنند. مجرى را بايد مردم معين كنند. همه چيز با انتخاب مردم، با حضور مردم، با عزت مردم و كرامت مردم است.
اميدواريم خداى متعال ما را موفق بدارد كه اين راه را بدرستى ادامه بدهيم، خودمان را از انحرافها مصون نگه داريم و بتوانيم انشاءاللّه به آن اهداف عاليه برسيم و مشمول ادعيهى زاكيهى حضرت بقيةاللّه (ارواحنا فداه) باشيم.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته