پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات معظم له در ديدار مسؤولان و قشرهاى مختلف مردم در روز ولادت پيامبر اكرم (ص) و امام صادق (ع)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

بنده هم متقابلاً اين روز سعيد را كه ميلاد پيامبر نور و آزادى و مظهر علّو پايه‌ى انسانى و نيز ميلاد فرزند برومند او امام جعفر صادق عليه‌الصّلاةوالسّلام است، به همه‌ى مسلمانان عالم و به ملت عزيز ايران و به شما حضّار گرامى و ميهمانان، تبريك عرض مى‌كنم.

ولادت نبىّ اكرم صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله‌وسلّم، از چند نظر براى ما مسلمانان حائز اهميّت است. يعنى سالگرد بسيار بامعنا و پرمضمونى است. جهت اوّل اين است كه ولادت آن بزرگوار، در دنيا و در تاريخ، در زمانى واقع شد كه بشريّت بر روى هم نه يك ملت خاص يا اهل كشور خاصّى را عرض كنيم؛ بلكه مجموعه‌ى بشريّت دو خصوصيت بارز داشت. يكى از اين دو خصوصيت اين بود كه از لحاظ علمى و عقلانى و فكرى، نسبت به آحاد بشر در ادوار گذشته‌ى خودش، بسيار پيشرفته بود. در ميان آنها، فلاسفه‌اى پديد آمده و دانشمندانى پيدا شده بودندرياضيدانها، پزشكان، مهندسين بزرگ و تمدّنهايى سرِ پا شده بود. اين تمدّنها، بدون علم كه نمى‌شد! آكادميها در غرب، هگمتانه‌ها در شرق، تمدّن چين، تمدّن مصر و تمدنهاى بزرگ تاريخى، همه عبور كرده بودند. يعنى بشر، كامل شده بود. اين، يك خصوصيت.

خصوصيت دوم كه جمع اين دو خصوصيت با هم، خيلى عجيب است اين است كه بشر در آن روز از لحاظ اخلاقى، از هميشه‌ى گذشته، منحطتر، يا اگر نخواهيم اين نسبت را بيان كنيم، بايد بگوييم: در اوجِ انحطاط بود. همين بشرِ برخوردار از علم و دانش، به‌شدّت اسير تعصّبات، اسير خرافات، اسير خودخواهيها، اسير ظلم و ستم و اسير دستگاههاى حكومتهاى مردم‌كُش و ضدّبشرى بود. چنين وضعى در دنيا حاكم بود. كسى اگر تاريخ را ملاحظه كند، خواهد ديد كه در آن دوران، همه‌ى بشريّت اسير بودند. همان‌طور كه در كلام اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام است كه «فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت على سنابكها.(53)» در نهايت فتنه و فشار و مشكلات و برادركشى. بشر زندگى تلخى را مى‌گذرانيد. «نومهم سهود.» در همين خطبه، اميرالمؤمنين مى‌فرمايد: «خواب راحت به چشم مردم نمى‌آمد.»

اشتباه است اگر كسى خيال كند كه اين مشكلات، مخصوص همان جزيرةالعرب بوده است؛ نه. در مهد تمدّن آن روز دنيا، يعنى در كشور رومِ آن روز هم كه شما نگاه كنيد، همين حرفها بود. آن‌جا هم كه آن روز، به اصطلاح، ادّعا مى‌كردند دمكراسى و مجلس ِ سنا دارند، استبدادها و فسادهايى بر مردم حاكم بود، كه شما وقتى كتاب آن را بخوانيد، پيش‌خودتان خجالت مى‌كشيد. انسان شرم مى‌كند كه بشر در روزگارى، دچار چنين انحطاطى بوده است. ايرانِ باستانِ ما هم، از اين جهت بهتر از روم نبود. اينها هم، قدرت و شمشير و نيزه و جنگاورى و سلحشورى و از اين چيزها داشتند؛ اما اختلاف طبقاتى و ظلم و تبعيض و فساد و زورگويى و جهل و خرافه هم، بى‌حدّ و اندازه داشتند. در چنين شرايطى، اين مولود مبارك و اين پيام‌آور الهى، براى نجات بشريّت پا به عرصه‌ى وجود گذاشت.

اين‌كه در آثار و تواريخ هست كه كنگره كاخ كِسرى شكست و نشانه‌هاى بت‌پرستى و شرك در گوشه و كنار دنيا متزلزل شد، اگر اين آثار قطعيّت داشته باشد، شايد همان قدرت‌نمايى الهى است، براى اعلام رمزىِ حضور اين قدرتى كه قرار است همه‌ى پايه‌هاى ظلم و فساد را درهم بشكند و علم را از خرافه و تمدّن را از فساد و ظلم، پاك و آراسته كند. اين كار را پيغمبر بزرگوارِ ما كرد. اين مولود مقدّس، در هنگام بعثت بزرگ خود، با چنان دنيايى روبه‌رو شد و با جهادى بسيار دشوار، انسانيت را از جهل، از خرافات، از فساد، از ظلم، از تعصّبات دودمان برانداز، از زورگويى انسانها به يكديگر و ستم انسانها و سوار شدن آنها بر دوش يكديگر، جلوگيرى كرد. اصلاً بساط بشريّت را دگرگون كرد. يك بساط جديد و يك وضع جديد را در دنيا به وجود آورد. بديهى است كه كار پيغمبر خاتم صلّى‌اللَّه‌عليه وآله‌وسلّم، اين نبوده است كه همه‌ى دنيا را اصلاح كند. نه! آن بزرگوار بايستى اين مستوره عملى را، اين نمونه‌ى درست را از وحى الهى مى‌گرفت و به بشر مى‌داد، تا بشر در طول زندگى خود آن را به كار بندد، و از آن لحظه به لحظه استفاده كند. اين‌كه چه كسى به كار بست و چه كسى ضايع كرد، بحث ديگرى است. آن بزرگوار، رسالت خود را به تمام انجام داد و كار خود را كامل كرد و به جوار رحمت الهى پيوست.

امروز هم، از اين جهت اين سالگرد مهمّ است كه توجّه كنيم دنيا، هم از لحاظ علمى جلو و پيشرفته است، هم از لحاظ اخلاقى به‌شدت در حضيض است. كار دنيا به جايى رسيده است كه قدرتهاى زورگوى عالم، جلوِ چشم مردم دنيا، معروف را منكر و منكر را معروف مى‌كنند! به نظر من، در عالمِ فساد و تباهى بشريّت، هيچ چيز ديگر بالاتر از اين نيست. اين‌كه پيغمبر اكرم طبق روايت فرمود: «كسانى پيدا خواهند شد كه امر به منكر و نهى از معروف مى‌كنند» و مردم كه تعجّب كردند، فرمود: «منكر معروف خواهد شد»؛ انسان احساس مى‌كند كه امروز هم در دنيا چنين وضعى را دستِ قدرتِ مادّىِ استكبارىِ لجام گسيخته‌ى متكبّرِ متفرعنِ زورگوىِ استكبار به وجود مى‌آورد. رو راست به مردم دروغ مى‌گويند و اين دروغ را يك كار مقدّس مى‌شمارند! ظلم را تشويق مى‌كنند و ظالم را به خاطر اين ظلم، ذى‌حق به حساب مى‌آورند! مظلوم را نكوهش مى‌كنند و بر سر مظلوم مى‌زنند و اين بر سر مظلوم زدن را كارى خوب به شمار مى‌آورند!

امروز در دنيا اين‌گونه شده است. يك عدّه رفته‌اند فلسطين را غصب كرده‌اند و به غصب فلسطين هم اكتفا نكرده‌اند. مسلمانان فلسطينى را در طول چهل و چند سال، مرتباً زير فشار قرار داده‌اند و آوارگى و كشتار و تحقير و تذليل به وجود آورده‌اند. اين، يك منكر واضح است. كيست، كه اگر كسى به خانه‌ى شما وارد شود و بر سرِ شما بزند، او را تخطئه نكند؟! ظالم را بايد تخطئه كرد. امروز شما ملاحظه بفرماييد: قدرتهاى اروپايى، امريكا و نوكرهايشان؛ آنهايى كه ريششان دست اين قدرتها و شانه‌شان زير بار آنهاست؛ حكومتهايى كه به انگشتِ امريكا بر سرِ كار آمده‌اند و با ملتهاى خودشان ارتباطى ندارند، همه دست به دست هم داده‌اند تا كار اين ظالمى را كه با اين وضوح اين ظلم را كرده است و ادامه مى‌دهد، تصويب كنند. از آن طرف جوانان مسلمانانِ به ستوه آمده‌ى جان به لب رسيده‌ى فلسطينى و لبنانى، وقتى با اين ظالم و ستمگر، جهادى مى‌كنند كه در نظر همه‌ى عقلاى عالمْ يك عمل ممدوح است، از اطراف صدا بلند مى‌شود كه «اينها تروريستند؛ اينها ظالمند! چرا كشتيد؟! چرا زديد؟! چرا تسليم نشديد؟! چرا سازش نكرديد؟!»

ديگر از اين بالاتر فساد در اين دنيا نمى‌شود! فساد يعنى اين! «ما ملئت ظلماً و جوراً(54)» يعنى اين! يك عدّه در اروپا در «يوگسلاوى» سابق جمع شدند و يك‌عدّه مردم همين منطقه مردم بوسنى هرزگوين را كه مال آن‌جايند، اهل آن‌جايند، نه مهاجرند، نه خودشان، بلكه ده‌پشتشان، مردمى هستند مال همان سرزمين و از همان نژاد، محاصره كردند، بمب روى سرشان ريختند، زندگى‌شان را ويران كردند، خودشان را بيرون كردند، هزاران نفر از آنها را كشتند، اموالشان را غارت كردند، در اردوگاهها بدترين بلاها را بر سرشان آوردند و حتّى به نواميسشان تعرّض كردند؛ آن‌وقت همين آقايان مدّعيان دفاع از حقوق بشر و حقوق زن و حقوق حيوانات و حقوق كودكان و از اين دروغها كه در دنياى امروز رايج است، نشستند تماشا كردند! به تنها كارى كه دست زدند، اين بود كه منطقه را محاصره كردند تا سلاح به اينها نرسد!

عجب! اقوام مسلّح كروات و صرب كه احتياج به سلاح كسى ندارند، آمده‌اند يك قوم غير مسلّح را محاصره كرده‌اند و شما مى‌آيى دور اينها زنجير مى‌كشى كه احدى به اين منطقه سلاح نياورد؟! اين معنايش چيست؟! آيا وقاحت نيست كه كسى اين را «صلح‌طلبى» بنامد؟! اين صلح طلبى است يا قتل عام آن عدّه مسلمان بيچاره است؟! اين منكر بزرگ در دنيا، اين است. فساد بزرگ يعنى اين.الان هم تقريباً دو سال است كه اين مسأله‌ى مسلمان‌كشى در منطقه‌ى يوگسلاوى سابق در جريان است. در اين دو سال نيز همين‌طور فقط حرف زدند. آنهايى را هم كه جدّى مى‌خواستند كار كنند، نگذاشتند. ما در اين قضيه، جدّى بوديم. هم مردممان، هم جوانانمان، هم دولتمان و هم دستگاههاى كشور، بينى و بين‌اللَّه همه حاضر بودند براى همه‌ى كارهايى كه مى‌توانستند. بعضى كشورهاى اسلامىِ ديگر هم، جدّى بودند. اين را هم ما بالعيان ديديم كه انصافاً بعضى از كشورهاى اسلامى در اين قضيه جدّى بودند و ملاحظه‌ى آمريكا و غير امريكا را نكردند. آنهايى را كه جدّى بودند، پشت خط نگه‌داشتند؛ چرا كه منطقه، دست آنهاست.

آقايان! ايرانيان! مسلمانان! مردم دنيا! بدانيد اينها در مورد جنگ ايران و عراق نيز همين كار را مى‌خواستند بكنند، منتها نتوانستند. آرزوى اينها اين بود كه آن بلايى كه در اروپا بر سر مسلمانان بوسنى هرزگوين آمد، در اين‌جا بر سر مسلمانان ايران بيايد. مى‌خواستند در افغانستان بر سر افغانهاى مسلمان، همين بلا بيايد. اينها اين را آرزو داشتند و مى‌خواستند؛ اما نتوانستند. حالا در آن‌جا ناخنشان بند شده است به اين بيچاره‌هاى هم منطقه‌اى خودشان كه اروپايى هم هستند. اين، وضع دنيا و فساد اخلاقى دنياست.

البته علم پيش‌رفته است. يك عدّه مى‌نشينند به پيشرفتهاى علمى امريكا و بقيه‌ى جاها نگاه مى‌كنند و حسرت مى‌خورند. پيشرفت علمى، مسلّماً ستايش دارد. عقب‌ماندگى علمىِ كشورهاى عقب افتاده، مسلماً يك نكبت است و خدا كسانى را كه اين نكبتها را بر سر ملتهاى مسلمان آوردند، مورد عذاب متزايد خودش قرار دهد و لعنت خدا بر دودمان مشؤوم و ننگين پهلوى و قاجار كه اين بدبختى را اينها بر سر ملت ما در طول دويست سال گذشته آوردند. والّا ما از لحاظ علمى، از امريكا بسيار جلوتر بوديم؛ ما از لحاظ علمى، در روزگارى از اروپا بسيار جلوتر بوديم. همين سلاطين، همين حكومتهاى جائر، همين فرعونها و طاغوتها؛ همينهايى كه حالا پس‌مانده‌ها و تفاله‌هايشان در اين‌جا و آن‌جا مجلّه و روزنامه منتشر مى‌كنند و دم از همه چيز مى‌زنند، نگذاشتند اين ملت پا به پاى ملل عالم، بلكه جلوتر از آنها، پيش برود. بله؛ عقب‌ماندگى علمى تأسّف دارد. راهش هم اين است كه جوانان، بزرگها، پيرها، دانشمندان و مسؤولين، همه و همه بكوشند و اين خلأ را پر كنند. اما اين‌كه فلان كشور پيشرفت علمى دارد، دليل رستگارى آن كشور و آن ملت نيست. اين را بدانيد. اى بسا ملتهايى كه از لحاظ علمى، امروز در اوجند، اما تا خرخره در لجن و فساد غوطه مى‌خورند. همين الان در دنيا، با نامهاى بزرگ و زير چتر ابرقدرتى، چنين ملتهايى زندگى مى‌كنند. اين را بدانيد. در آن كشورها، زن، سيه‌روز است؛ مرد، بيچاره است؛ جوان، نابود شده است. دستهاى فساد و فحشا و اعتياد و جنايت و همه‌ى فنون بدبختى بشر، در آن‌جا قتل عام و بيداد مى‌كند. منتها پوشش تبليغاتى نمى‌گذارد اين فجايع و مفاسد برملا شود. وقتى يك بلندگوى قوى دست يك جاهل و يك ظالم باشد، در بين هزاران نفرى كه بلندگو ندارند ولو ميان آن هزاران نفر، از علما و فضلا و آدمهاى حسابى باشند صداى اين، بر صداى همه‌ى آنها غالب خواهد شد. امروز، دنيا اين‌گونه است.

امروز شبكه‌ى تبليغاتى دنيا، دست صهيونيستهاست. همين خبرگزاريهاى معروف، اغلبشان صهيونيستند. صهيونيستها نسبت به اسلام چه خواهند گفت؟ نسبت به انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى چه خواهند گفت؟ نسبت به آن قدرتى كه پاى مسأله‌ى فلسطين و آرمان فلسطين ايستاده است چه خواهند گفت؟ معلوم است كه سر تا پا، يا فحش است، يا تهمت است. اگر نباشد، بايد تعجّب كرد. اين، يك نكته در باب امروز كه به طول انجاميد.

نكته‌ى دوم را كوتاه عرض مى‌كنم و آن، مسأله‌ى وحدت است. عزيزان من! مسلمانان دنيا، زير نام نبىّ اكرم صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله‌وسلّم، راحت‌تر و سهلتر از همه‌چيز، مى‌توانند متّحد شوند. اين، خصوصيت آن بزرگوار است. من بارها عرض كرده‌ام: «آن بزرگوار، مجمع و ملتقاى عواطف مسلمانان است. مسلمان، به پيغمبر خود عشق مى‌ورزد.» خدايا! تو شاهدى كه دلهاى ما مالامال از محبّت پيغمبر است. از اين محبّت، بايد استفاده كرد. اين محبّت، راهگشاست. امروز مسلمانان به اخوّت و برادرى احتياج دارند. امروز شعار «انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم(55)» از هميشه جدّى‌تر است. امروز اين ضعف و ذلّتى كه مسلمانان كشورهايى در دنيا دچار آن شده‌اند، ناشى از همين تفرّق و اختلاف است. اگر مسلمانان متّحد بودند، فلسطين اين‌طور نمى‌شد. بوسنى آن‌طور نمى‌شد. كشمير آن‌طور نمى‌شد. تاجيكستان اين‌طور نمى‌شد. مسلمانان اروپا، آن‌طور در محنت زندگى نمى‌كردند. مسلمانان در امريكا، آن‌طور مورد زورگويى قرار نمى‌گرفتند. علّت اين است كه ما با هم اختلاف داريم.

منادى وحدت، جمهورى اسلامى بود؛ همه‌ى قدرتهاى استكبارى ريختند سرِ جمهورى اسلامى! البته جمهورى اسلامى، يك تنه از پسِ همه‌ى آنها برآمد. چرا؟ چون منادى وحدت بود و آنها با وحدت دشمنند. وحدت مسلمين، به ضرر آنهاست؛ لذا سعى مى‌كنند وحدت را بشكنند. من عرض مى‌كنم: علماى شيعه و سنّى، در هر جاى دنيا كه هستند، و از جمله در كشور عزيز ما، بايد مواظب باشند. اين وحدت در ايران، گران به دست آمده است. اين نداى وحدت در دنيا، گران جا افتاده است. اين را آسان نشكنيد! هر كه بشكند خيانت كرده است؛ هر كه مى‌خواهد باشد. فرقى نمى‌كند سنّى باشد يا شيعه باشد.

اين‌كه امام بزرگوار توانست اسلام را عزيز كند، به بركتِ ايجادِ احساسِ وحدت در بين مسلمين بود. مسلمان در اقصى نقاط عالم، به نام امام حركت مى‌كرد. فكر نمى‌كرد كه «مذهب من چيست؟» «من سنّى‌ام، او شيعه است.» «او سنّى است، من شيعه‌ام.» اين حالت براى دشمن، حالت مضرّى است. دشمن مى‌خواهد اين را بشكند. حال اگر دوست اين را بشكند چه؟ اگر به‌جاى قدرتهاى استكبارى، خودِ من و شما، با حرف‌زدنمان، با نوشتنمان، با گفتنمان، اين وحدت را بشكنيم، شيعه را از سنّى، سنّى را از شيعه جدا كنيم، چه مى‌شود؟ بعد كه اينها از هم جدا شدند، نوبت مى‌رسد به فرقه‌هاى سنّى: اين فرقه را از آن فرقه، اصحاب اين اصول را از اصحاب آن اصول، اصحاب اين فروع را از اصحاب آن فروع. بعد نوبت مى‌رسد به شيعه: اين فرقه را از آن فرقه، اين دسته را از آن دسته! مگر بر كسى ابقا مى‌كنند چرا ما بايد به خواست دشمن حركت كنيم؟ اين‌كه امام اين‌قدر روى مسأله‌ى «وحدت» تكيه مى‌كردند، براى اين است كه اين، يك مسأله‌ى احساساتى نيست. اين يك مسأله‌ى عقلانى است. هر كس به مقدّسات آن فرقه‌ى ديگر اهانت كند، اگر با خشونت و اهانت با فرقه‌ى ديگر برخورد كند، به هر اندازه كه بُردِ كارِ او باشد، به اين وحدت ضربه زده است؛ هر كه مى‌خواهد باشد.

البته بنده يك كوت كتاب از كتابهايى دارم كه با دلارهاى نفتى عالم‌نماهاى ضدّ شيعه بايد گفت ضدّ اسلام و ضدّ قرآن عليه شيعه و عليه امام و عليه انقلاب نوشته‌اند، و يك نسخه‌اش اين‌جا نصيب ما شده است كه ما همين‌طور نگاه كنيم ببينيم چه كار مى‌كنند؟ متقابلاً بايد چه كار كرد؟ اين همه تلاش مبارك و مخلصانه براى تقريب انجام مى‌شود همين مجمع‌التّقريبى كه ما اين‌جا داريم، يا بقيه تلاشهايى كه در دنيا براى تقريب مى‌شود همه‌ى اينها را رها كنيم براى اين‌كه جاهلى يا خبيثى يا مزدورى حركتى كرده است؟! عوض افشاگرى، شروع كنيم به كار متقابل، اهانت، ايجاد تفرقه؟! اين درست است؟! اين همان چيزى است كه بزرگداشت ولادت نبىّ اكرم، از آن منع مى‌كند.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، امّت اسلامى را به سمت فلاح و نجاح هدايت فرما! ما را با تكاليفمان آشنا كن. روح مقدّس امام بزرگوار را با پيغمبر محشور كن. شهداى عزيز اين راه را با شهداى صدر اسلام محشور كن. ما را به وظايف خودمان آشنا فرما! قلب مقدّس ولىّ عصر ارواحنافداه را از ما راضى فرما.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
-----------------------------------------------
53) نهج‌البلاغه: خطبه‌ى دوم (پس از بازگشت از جنگ صفّين)

54) يملأ الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» / اعلام الورى‌: ص 401 (حديث نبوى)

55) حجرات: 10.