بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة على رسوله النّبى الاميين و على آله الميامين و اصحابه المنتجبين والسّلام على جميع عباداللَّه الصّالحين. قال اللَّه الحكيم: و اذ بوأنا لابراهيم مكان البيت ان لّا تشرك بىشيئاً و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الرّكّع السّجود.
بار ديگر ارادهى نافذ الهى، مؤمنين را در زادگاه توحيد و بارگاه رحمت و فضل ربوبى و بر گرد كعبهى دلها و در ساحت قبلهى جانهاى مسلمين عالم گرد آورده و نداى ملكوتى: و اذّنّ فى النّاس بالحجّ، بر فواصل طبيعى و تحميلى برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهايى را كه با ايمان و عشق و نياز يكسان مىتپند، به سوى مركز توحيد و وحدت امت كشانيده است. ساليان دراز، دست جهل و عناد، سعى كرده است خانوادهى بزرگ اسلامى را در آن واحد، هم از ريشهى اعتقادىاش و هم از علقه و پيوند فيمابين ايمانىاش جدا كند، اما از اين سو نيز همه ساله، فريضهى حج، درس توحيد و وحدت را، در كالبد اين خانوادهى كهنسال و ريشهدار تزريق مىكند و هر سال شكوفههاى تازهيى، بيش از گذشته، تجديد بهار ايمان و حيات دينى و انس و مودّت اسلامى را، نويد مىدهد، و ساختههاى دست دشمن را باطل مىسازد. اين معجزهى حج است كه عليرغم وجود درگيريها و منازعاتى كه، در آن، حكومتهاى مسلمان بارها در برابر يكديگر صفآرايى كردهاند، هرگز پيوندهاى فكرى و عاطفى و ايمانى ميان ملتهاى مسلمان قطع نشده و تأثيرات متقابل اين ملتها همواره رو به افزايش بوده است. اگر چه رازها و رمزهاى حج بيش از آن است كه در گفتارى بتوان آن را گزارش كرد ولى در آن ميان، هر چشم رازشناسى، سه ويژگى برجسته را در نگاه اوّل، در آن باز مىشناسد: نخست آنكه حج، يگانه فريضهيى است كه خداوند براى اداى آن همهى آحاد مسلمين هر آنكس از آنان را، كه داراى استطاعت باشد از سراسر عالم و از خلوت خانهها و عبادتگاهها، به يك نقطه فرا مىخواند و در ايّام معلومات، در گونهگون تلاش و حركت و سكون و قيام و قعود، آنان را به يكديگر پيوند مىزند: ثمّ أفيضوا من حيث أفاض الناس و استغفروا اللَّه انّ اللَّه غفورٌ رّحيم. دوم آنكه در همين كار دستجمعى و علنى، برترين منزل مقصود را ذكر خدا، يعنى كارى قلبى و نفسانى، معرفى مىكند: و يذكروا اسم اللَّه فى ايّام معّلوماتٍ على ما رزقهم من بهيمة الأنعام. سوّم آنكه در صفحهى روشن و همه كس شناس آن، تصويرى از نماى كلّى زندگى انسان موحّد را عرضه مىكند و در عملى رمزى، به مسلمان درس زندگى هدفدار و جهتدار مىدهد. از ورود در ميقات و حضور در ساحت احرام و تلبيه و تروك تا طواف، گرد مركز كعبه و سعى ميان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعروذكر و تضّرع و تعارفى كه در آن است، و تا رسيدن به منا و قربانىاش و رمى جمرهاش و حلقش و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعى. همه و همه درسهاى رسا و روشن حركت جهتدار و دستجمعى و معرفتآميز مسلمان، در عرصهى توحيد و در مسعاى حيات و برگرد محور «اللَّه»است. زندگى در آيينهى حجّ يك سير دائمى بلكه يك صيرورت دائمى به سوى خدا است، و حجّ، آن درس هميشه زندهى عملى و سازنده است كه اگر به هوش باشيم راه و رسم زندگى ما را در صحنهيى عملى و روشن ترسيم مىكند. ميعادى همگانى، هر سال تشكيل مىشود تا مسلمان، در آن محيط وحدت و تفاهم، و در پرتو ذكر الهى، راه و جهت زندگى را بياموزد، آنگاه به سرزمين خود و به ميان كسان خود برگردد، و در سالهاى بعد گروههاى ديگر و گروههاى ديگر بيايند و بروند بياموزند و بيندوزند، بگويند و عمل كنند، بشنوند و تدبّر كنند، و در نهايت همهى امتّ، به آنچه خدا خواسته و دين آموخته برسند. نظر افكندن به عرصهى عظيم زندگى امّت اسلامى، فراتر از ابعاد ملتها و نژادها و قوم و قبيلهها، و نظر افكندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شيوهى زندگى، چنانكه شايستهى اوست، و همه در پرتوى از ذكر خدا. اين است آن سرچشمهى معرفتى كه هر ساله در حجّ، فيّاض و بىزوال، بر انبوه خلايق گرد آمده در حرم امن خدا سيلان مىيابد و كسانى را كه ظرف ذهن و دل خود را بگشايند، از اين زلال معرفت، سيراب مىسازد. در گذشته و امروز،نيز كوششهايى شده است و مىشود تا حجّ را فريضهيى فردى، كه در آن هر كس فقط سرگرم عبادت و نيايش خود با خداوند است، قلمداد كنند. بگذريم از آن غفلتزدگانى كه به سفر حجّ، به چشم سفرى سياحتى و تجارتى نگاه مىكنند. حجّ با برجستگيهايى كه در هيچ فريضهى ديگر اسلامى، مجموعهى آن را نمىتوان يافت، بسى برتر از بينش تنگ نظرانهى آنان و نگاه بىفروغ و خطابين اينان است. در دوران ما بزرگترين كسى كه حج را از پردهى اوهام بيرون كشيد و رازهاى آن را در ذهن و نيز در عمل جمع عظيمى از مسلمانان، نمايان ساخت امام راحل كبير ما بود. او حجّ ابراهيمى را ندا كرد و خلايق را بدان فرا خواند. يكبار ديگر صلاى: اذّن فى النّاس بالحجّ را به گوش جهانيان رسانيد. حجّ ابراهيمى همان حجّ محمّدى است كه در آن، حركت به سمت توحيد و اتحاد، روح و سرلوحهى همهى مراسم و شعائر است، حجّى مايهى بركت و هدايت و ستون اصلى در حيات و قيام امّت واحده، حجّى سرشار از منافع و پربار از ذكر خدا، حجّى كه در آن ملتهاى مسلمان، وجود امّت فراگير محمّدى (صلّىاللَّهعليهواله) و حضور خود در آن را لمس مىكنند و با احساس برادرى و نزديكى ملتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگى رها مىشوند. حجّ ابراهيمى، آن است كه در آن مسلمين، از تفرقه به جمعيّت حركت كنند و كعبه را كه بناى ياد بود توحيد و رمز برائت و نفرت از شرك و بتپرستى است با معرفت به معناى رمزى آن طواف كنند و از ظاهر و پيكرهى مناسك به باطن و روح آن برسند و از آن برسند و از آن براى زندگى خود و زندگى امت اسلام، توشه برگيرند. اكنون اينجانب، با اميد به رحمت و هدايت الهى و با دعا براى قبولى و پربارى حجّ شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبّر در مناسك حجّ را مغتنم شمرده، مطالبى را كه توجه به آن براى همهى آحاد مسلمان سودمند است، تذكّراً عرض مىكنم:
1 نخستين مطلب در باب توحيد است، كه روح اساسى حجّ و مضمون بسيارى از اعمال و مناسك آن است. توحيد با مفهوم عميق قرآنى آن، به معناى توجّه و حركت به سوى اللَّه و ردّ و نفى بتها و قدرتهاى شيطانى است. خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمى، نفس امّاره و هواها و هوسهاى گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استكبارى و فتنه انگيز و فساد انگيزند كه امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شيطانى، جسم و روح بسيارى از ملتهاى مسلمان را دستخوش سياستهاى خود ساختهاند. مراسم برائت در حجّ، اعلان بيزارى از اين قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآميزى مىتواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانهى سلطهى قدرتها يا تلاش آنان براى تسلّط بر كشورهاى اسلامى را مشاهده كند. در برخى از اين كشورها، سياست و اقتصاد و روابط بينالمللى و موضعگيرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثير قدرتهاى سلطهگر و در رأس آن امريكا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشاء و محرمات شرعى در بسيارى از اين كشورها، متأثر از سياستهاى شيطانى آن قدرتها است. وظيفهيى كه حج و اعمال و شعائر توحيدى آن بر مسلمان حجگزار لازم مىسازد، ابراز برائت و بيزارى از اين همه است، و اين اوّلين قدم، در راه تجسّم ارادهى اسلامى در نفى اين پديدههاى شيطانى و استقرار حاكميت اسلام و توحيد، بر همهى جوامع اسلامى است.
2 مطلب بعدى در باب اتحاد و يگانگى مسلمين است كه مضمون برجستهى ديگرى از مناسك حجّ است. از آغاز ورود استعمار اروپايى به كشورهاى اسلامى، يكى از سياستهاى قطعى استعمارگران، ايجاد تفرقه ميان مسلمين بوده است. گاه با حربهى اختلافات فرقهيى و گاه با ابزار ملى گرايى و قوم گرايى و گاه با غير اينها. متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربهى دشمن، هنوز تا حدودى بر پيكر امّت اسلامى، ضربهها و جراحتهايى وارد مىسازد. دامن زدن به اختلافات شيعه و سنى، عرب و عجم، آسيايى و آفريقايى، و عمده كردن ناسيوناليسمهاى عربى، تورانى و فارسى، اگر چه به وسيلهى بيگانگان آغاز شده است اما متأسفانه، امروز به وسيلهى خودىهايى كه بر اثر كج فهمى و يا نوكرى اجانب، آب به آسياب دشمن مىريزند، ادامه مىيابد. كار اين انحراف گاه، به آنجا مىرسد كه برخى از دولتهاى مسلمان، با صرف پول تلاش مىكنند، ميان مذاهب اسلامى يا ملتها و اقوام اسلامى تفرقه ايجاد كنند، و يا بعضى از عالم نمايان صريحاً فتوا به كفر بعضى از فرق اسلامى، كه سوابق درخشانشان در تاريخ اسلام واضح است مىدهند. ملتهاى مسلمان شايسته است انگيزههاى خبيث اين كارها را شناخته، دست پنهان شيطان بزرگ و ايادى و اذنابش را در پشت سر آن ببينند، و خيانتكاران را افشاء كنند.
3 نكتهى مهمّى كه شايسته است همهى مسلمين آن را دانسته و براى مقابله با آن احساس تكليف كنند، آن است كه امروز تقريباً در همه جاى جهان، مبارزهى سرسختانه و توطئهآميزى از سوى قدرتهاى استكبارى عليه اسلام و مسلمين در جريان است. اگر چه اصل اين مبارزه، تازگى نداشته و نشانههاى آن در تاريخ استعمار اروپايى كاملاً شناخته شده است، ولى مىتوان گفت كه شيوههاى متنوّع آن، علنى بودن آن و در مواردى شديداً قساوت آميز بودن آن، تاكنون سابقه نداشته و پديدهى اين روزگار است. نگاهى به اوضاع كنونى عالم اسلام، علّت اين پديده، يعنى شدّت گرفتن و علنى شدن مبارزه با اسلام را آشكار مىسازد. علّت، چيزى جز گسترش بيدارى مسلمين نيست. حقيقت آن است كه مسلمين در يكى دو دههى اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتى در كشورهاى غير اسلامى، نهضت حقيقى و عميقى را شروع كردهاند، كه بايد نهضت «تجديد حيات اسلام» ناميده شود. اينك، اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است، كه بعكس توقّع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را، فراموش نكرده، بلكه با ايمانى پر شور، كه با استفاده از پيشرفت معارف بشرى، بسى روشنبينانهتر و ژرفتر نيز شده است، بدان روى آورده و گمشدهى خود را در آن مىجويد. قيام جمهورى اسلامى در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهى اين نهضت جوان و ريشهدار است، كه خود در گسترش بيدارى مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است. اين آن چيزى است كه جبههى استكبار را كه هميشه از تظاهر به مبارزه با عقايد و مقدّسات ملتها پرهيز مىكرد، وادار مىسازد كه در مبارزه با اسلام، علناً و با همهى روشهاى ممكن، و گاه با قساوت و خشونت وارد ميدان شود. در امريكا و كشورهاى اروپايى، رؤسا و سياستمداران متعددى را مىتوان شناخت كه حداقل يكبار در گفتههاى خود صريحاً رشد و گسترش ايمان اسلامى را خطرى بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمردهاند. هر چه گرايش عمومى جوانان مسلمان، به ايمان و عمل اسلامى گستردهتر شده، اين اظهارات ناشى از سراسيمگى و دشمنى، واضحتر گرديده است و اكنون كار به جايى رسيده كه حتى رؤسا و سياستمداران بعضى از كشورهاى اسلامى نيز، كه هميشه عناد خود با اسلام را در زير پوششى از نفاق پنهان مىكردند، به پيروى از اربابان امريكايى و اروپايىشان علناً و صريحاً از خطر اسلام دم مىزنند! و ايمان مقدّس مردمى را كه بر آنان فرمان مىرانند، براى خود خطر مىشمرند. مبارزه با بيدارى اسلامى در سطح جهان، شكلهاى گوناگون دارد: در الجزاير، اكثريت قاطع مردم در انتخاباتى آزاد و كاملاً دموكراتيك به حاكميت جبههى اسلامى رأى مىدهند، كودتايى خشن، انتخابات را باطل و منتخبين را زندانى و محكوم و مردم را سركوب مىكند، و آنگاه قدرتهاى مستكبر امريكا و اروپا نفس راحت كشيده بطور كامل پشت سر كودتاگران قرار مىگيرند و دست پنهان خود در آن را افشاء مىكنند. در سودان گروههاى اسلامى با پشتيبانى قاطع ملت به حكومت مىرسند، و آنگاه غرب انواع تحريكات خود را شروع مىكند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهديد مىكند. در فلسطين و لبنان، فلسطينيان مسلمان از سوى صهيونيستهاى غاصب به وحشيانهترين وجهى سركوب و شكنجه مىشوند، آنگاه امريكا، آن آدم كشان ددصفت و شكنجهگر را كمك و آن مظلومان مسلمان يا مدافعان لبنانى آنان را به تروريسم متهم مىكند. در جنوب عراق، بخش عظيمى از ملّت عراق، كه مبارزه با رژيم بعثى را، با انگيزهها و شعارهاى اسلامى در پيش گرفتهاند، از سوى آن رژيم مورد وحشيانهترين حملات قرار مىگيرند، و امريكا و غرب، كه انگيزهى خود براى برخورد قدرتمندانه با صدّام را در قضاياى ديگر، آشكارانشان دادهاند، اينجا با سكوتى رضايتآميز و تشويق كننده ظاهر مىشوند. در كشمير و هند، تعصّب كور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه كمك دولت، به ناموس و جان و مقدّسات مسلمين تعرّض مىكند و اين با خونسردى و لبخند بىتفاوت امريكا و غرب مواجه مىشود. در مصر روشنفكرترين نسلهاى مسلمان، مورد تعقيب خشن و خشمآلود رژيم فاسد و نالايق آن كشور قرار مىگيرند، و حكومت وابسته و حقير آن كشور بزرگ مورد تشويق و كمك مالى و امنيّتى امريكا قرار مىگيرد. در تاجيكستان اكثريت مردم مسلمان و مشتاق زندگى در سايهى اسلام، به وسيلهى پس ماندههاى رژيم كمونيستى، بشدّت سركوب و جمع كثيرى از آنان از خانه و كاشانهى خود آواره مىشوند و غرب با همهى دغدغهاش از بازگشت كمونيستها در شوروى سابق، اين حركت آنان را مغتنم مىشمرد و در مقايسه ميان اسلام و كمونيزم، آشكارا جانب دشمنان اسلام را مىگيرد. در امريكا و اروپا مسلمانان و گروههاى اسلامى مورد اهانت و تهمت قرار مىگيرند و در مواردى تظاهر به پايبنديهاى اسلامى از قبيل حجاب زنان ممنوع مىگردد. اهانت علنى به اسلام در قالب حجاب تحريم شده و به وسيلهى نويسندهيى مهدورالدّم مكّرر مورد حمايت علنى سردمداران رژيمهاى اروپايى قرار مىگيرد و حتى رئيس رژيم بدنام و بدسابقهى انگليس، با آن نويسندهى قلمبهمزد و بىارزش ملاقات مىكند. از اينها همه بدتر، فاجعهى بىسابقهى نسل كشى مسلمين در بوسنى است، بيش از يكسال است كه صربهاى نژادپرست و اخيراً با همراهى كرواتها با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاى خارجى، زشتترين و غير انسانىترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، يعنى صاحبان اصلى بوسنى و هرزگوين انجام مىدهند، و غرب و امريكا، نه تنها هيچ كمكى به آنان نكرده و هيچ ممانعتى از جنايت صربها نشان ندادهاند، بلكه با استفاده از امكانات شوراى امنيت از رسيدن سلاح به مسلمانان مظلوم نيز جلوگيرى كرده و با اعزام نيروهاى سازمان ملل، محاصرهى آنان را كامل كردهاند. مسلمانان، امروز و در آينده بدانند، كه امريكا و دول بزرگ اروپايى در فاجعهى بىنظير بوسنى، مقصّر و مسؤول مستقيماند. در اين يكسال مشتى حرف پوچ و وعدهى دروغ تحويل داده امّا از كشته شدن حتّى يك نفر از هزاران نفر كشتهى مظلوم آن سرزمين جلوگيرى نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كردهاند. اين تصوير مجملى از دشمنى غرب و امريكا با اسلام و مسلمين در روزگار ما است. نه التماس، نه تسليم، نه مذاكره و نه هيچيك از راههايى كه بعضى سادهلوحانه آن را به مسلمانان پيشنهاد مىكنند، گرهگشا و مايهى نجات مسلمين نيست. تنها يك چيز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشارى بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم اميد دنياى اسلام، به جوانان غيور و بسيجى در سراسر كشورهاى اسلامى است، كه از كيان اسلام دفاع كنند و نقش تاريخى خود را ايفا نمايند.
4 نكتهى مهم ديگرى كه بايد مورد تكيد قرار گيرد آن است كه استكبار با همهى تدابير شيطانىاش و با وجود بكارگيرى زور و ترفند سياسى و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جريان رو به رشد بيدارى اسلامى و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليّت همه جانبهى سياسى و امنيّتى و بيش از همه، تبليغاتى امريكا و ديگر كشورهاى استكبارى و ايادى منطقهيى آنان بر ضدّ نهضت اسلامى در كشورهاى مختلف و از جمله بر ضدّ نظام مقدّس جمهورى اسلامى در ايران، در سالهاى اخير، بىسابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستى همچون زائدهى امريكا در منطقه، در منتهاى رذالت و خباثتى كه از آن انتظار مىرود، ايفاى نقش كرده است. محاسبات مادّى عادى، حكم مىكرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبهيى، كه مستكبرانه و از سر خشم و عناد ترتيب مىيابد، نهضت اسلامى در كشورهاى اسلامى ضعيف يا ريشهكن شود. ولى درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت به مرور وسيعتر و عميقتر شده است. اكنون كشورهاى اسلامى متعدّدى را، مىتوان نشان كرد كه اگر انتخاباتى نظير آنچه دو سال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب يا فعّالان اسلامى، اكثريت آراء مردم در آن كشورها را به خود جلب خواهند كرد، و اين در حالى است كه در بيشتر اين كشورها فعاليّت گروههاى اسلامى و حتى تظاهرات سياسى و تبليغاتى اسلامگراها، ممنوع است. در همين سالها است كه در داخل سرزمينهاى غصب شدهى فلسطين مبارزات مردم، با شعارهاى اسلامى و با مركزيّت مساجد، عرصه را بر صهيونيستها تنگ كرده است، و در همين سالها است كه گروههاى مبارز اسلامى در لبنان، حتى در انتخابات پارلمانى و نيز در موقعيّتهاى مردمى به توفيق چشمگيرى دست يافتهاند. و در همين دورهى زمانى است كه جمهورى اسلامى ايران، كه كسانى سادهلوحانه انتظار داشتند يا به بنبست برسد و يا از اصول و آرمانهاى خود چشم بپوشد، با سرعتى بيش از توقّع و در عين پافشارى بر اصول انقلابى خود به پيش رفته است. اينجانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جاى جهان اسلام، عرض مىكنم كه ترفند بزرگ دشمن، نوميد كردن و به آينده بدبين كردن شما است. و همين كافى است كه هيچ مسلمان روشنبينى نوميدى را به دل راه ندهد. هيچ چيز به ما اجازهى نوميد شدن نمىدهد، اگر دشمن قادر بر نابودى اين حركت الهى بود، بايد لااقل مىتوانست از رشد آن جلوگيرى كند، و همه مىبينيد كه نتوانسته است. سنّتهاى الهى و واقعيتهاى خارجى خبر از آيندهى روشن نهضت نوين اسلامى مىدهند و قرآن بارها مىفرمايد: و العاقبة للمتقين.
5 تبليغات مدرن و داراى پوشش جهانى، بىشك كارآمدترين حربهى استكبار است. امروز تعداد رسانههاى صوتى و تصويرى و مطبوعاتىيى كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمنى با اسلام كردهاند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناسانى مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براى گمراه كردن ذهن مستمعان خود و معرفى نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامى و شخصيتهاى بزرگ اسلامىاند، و جمهورى اسلامى در سالهاى پس از پيروزى انقلاب تا امروز بىوقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانهيى مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامى اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادى نداشته و مقصود دشمن را برنياورده است. گسترش موج دعوت انقلابى امام راحل عظيمالشأن در سراسر دنياى اسلام و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيّت مخدوش كردن سيماى ملكوتى آن وارث پيامبران، گفته و پخش شدهاست، روشنترين دليل اين مدّعا است. با اين همه بايد اذعان كرد كه عامل مهمّ در حفظ سلامت و سداد فكر ملّتهاى مسلمان، روشنگريهاى علماء و روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و جوانان فعّال و آگاه است. و همه بخصوص علماء متعهّد دين در اين مورد وظيفهيى بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، همواره تا امروز سياههيى از اتهامات را متوجه ايران اسلامى كرده است. مىبينيم كه همان تهمتها امروزه به همهى نهضتهاى اسلامى در هر جاى دنيا كه باشند نيز زده مىشود. تهمت تعصّب و جمود فكرى كه از آن، با عنوان «بنيادگرايى» نام مىبرند، تهمت تروريسم، تهمت بىاعتنايى به حقوق بشر، تهمت ضديّت با دموكراسى، تهمت بىاعتنايى به حقوق زنان، تهمت ضديّت با صلح و طرفدارى از جنگ. اندكى انصاف، هر كسى را به دروغ بودن اين تهمتها و بىشرمى وارد كنندگانش آگاه مىسازد. ايران اسلامى در حالى متهم به مخالفت با دموكراسى مىشود كه از پنجاه روز پس از پيروزى انقلاب كبير اسلامى تا 14 ماه پس از آن، دو همهپرسى عمومى، كه در يكى از آنها مردم ايران، جمهورى اسلامى را به عنوان نظام سياسى كشور برگزيدند، و در ديگرى به قانون اساسى رأى دادند، و سه انتخابات كه در آنها به ترتيب: اعضاى مجلس خبرگان براى نوشتن قانون اساسى، رئيس جمهور، و نمايندگان در مجلس شوراى اسلامى معين شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شركت پرشور مردم براى تعيين رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، در موعد قانونى خود انجام گرفته است. تهمت به تروريسم را، كسانى به ايران اسلامى مىزنند، كه خود از دولت تروريست صهيونيستى بيشترين پشتيبانى را كرده و گروههاى تروريست ضدّ انقلاب ايرانى را در زير چتر حمايت خود قرار مىدهند و حقوق بگيران آنان صدها بار در داخل ايران اسلامى بمبگذارى كرده و هزاران نفر از مردم عادى و عناصر انقلابى و مرد و زن و كودك بيگناه را به قتل رساندهاند. ضديّت با صلح را كسانى به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند كه جنگى هشت ساله را با تشويق رژيم بعثى عراق و به دست او بر ايران تحميل كردند و در همهى آن مدّت، انواع كمكها را به آن رژيم كه به خاطر حمله به ايران اسلامى، رژيم محبوب آنان به شمار مىرفت مبذول داشتهاند. تضييع حقوق زنان، تهمت از سوى كسانى است كه شأن والاى زن ايرانى را كه با حفظ حجاب و حدّ شرعى، در برترين فعاليّتهاى كشور شركت مىورزد، نمىپسندند و ابتذال حاكم بر روابط زن و مرد و بهرهكشى ناجوانمردانه از زن در جوامع غربى را، نسخهى مطلوب در حيات اجتماعى زن مىشمرند. تهمت نقض حقوق بشر را رژيمهايى متوجه ايران مىسازند كه خود قلمهاى بزرگ و حيرت انگيز پايمال كردن حقوق انسانها را مرتكب شده يا زمينهسازى كردهاند. آيا در دنياى جديد، هرگز حقوق بشر، آنچنان كه امروز در بوسنى پايمال مىشود، نقض شده است؟ آيا نقض حقوق يك ملت مانند ملت فلسطين نقض حقوق بشر نيست؟ آيا راندن دستجمعى بيش از چهار صد نفر از شهروندان فلسطينى، به بيرون از خانه و ميهن خود، در برابر چشم دنياى باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آيا سرنگون كردن هواپيماى مسافرى ايران به وسيلهى امريكا بر فراز خليج فارس، يا بىعدالتى نسبت به سياهان در امريكا، يا حمايت از كودتاگران در الجزائر، يا حمايت از رژيم فاسد مصر، يا زنده سوزانيدن دستجمعى عدّهيى در امريكا و امثال آن، شكستن حريم انسانيّت و نقض حقوق آن نيست؟ آيا دولتهايى كه اينگونه بىمحابا حقوق بشر را پايمال مىكنند يا پايمال كنندگان را با نگاهى خونسرد و بىتفاوت بلكه رضايتمندانه و تشويقآميز تماشا مىكنند، حقيقتاً از اينكه بنا به ادّعاى آنان در ايران اسلامى، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟! حقيقت آن است كه خود تهمتزنندگان و از جمله سردمداران كنونى امريكا كه اخيراً بر سر اين حربهى تبليغاتى زنگ زده و قديمى، جنجال تازهيى به راه انداختهاند، به خوبى مىدانند كه سخن به گزاف مىرانند، آنچه آنان از جمهورى اسلامى نمىپسندند اينها نيست، چيزهاى ديگرى است كه مصلحت سياسى به آنان اجازه نمىدهد آن را صريحاً اعلام كنند، اگر چه بررسى اظهارات نظريهپردازان و نويسندگانشان مقصود آنان را آشكار مىسازد. در نظام جمهورى اسلامى چيزهايى كه امريكا و هر مستكبر ديگرى را خشمگين مىسازد اينها است: اوّل جدا نبودن دين از سياست و پايهى اسلامى جمهورى اسلامى. دوّم استقلال سياسى اين نظام، به معناى تسليم ناپذيرىاش در برابر زورگوييهاى معمول ابرقدرتها. سوم اعلام راه حلّ مشخص جمهورى اسلامى دربارهى مسألهى فلسطين، كه عبارت است از انحلال رژيم غاصب صهيونيستى و تشكيل دولت فلسطينى، متشكل از خود فلسطينيان و همزيستى مسلمانان و مسيحيان و يهوديان در فلسطين. چهارم حمايت معنوى و سياسى از همهى نهضتهاى اسلامى و تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاى عالم. پنجم دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم (صلّىاللَّهعليهواله) و ديگر انبياى الهى و مقابله با توطئهى رواج دادن اهانت به اين مقدسات، نظير آنچه در باب نويسندهى مهدورالدّم آيات شيطانى ديده شد. ششم، تلاش براى اتحاد امّت اسلامى و همكارى سياسى و اقتصادى دولتها و كشورهاى اسلامى و حركت در جهت تثبيت اقتدار ملتهاى مسلمان در قالب «امّت بزرگ اسلامى». هفتم، ردّ و نفى فرهنگ تحميلى غرب، كه دولتهاى غربى با تنگنظرى و تعصّب، برآنند كه همهى ملّتهاى عالم را به پذيرش آن وادار سازند، و اصرار بر احياى فرهنگ اسلامى در كشورهاى مسلمان. هشتم، مبارزه با فساد و بىبندوبارى جنسى، كه بعضى از دولتهاى غربى بخصوص امريكا و انگليس اخيراً انحرافىترين شكل آن را بىشرمانه رسميّت داده يا در راه آنند، و از دهها سال پيش براى ورود اشكال گوناگون اين فساد به كشورهاى اسلامى برنامهريزى و تلاش مىكنند. اينها است آنچه موجب دشمنى كينهآلود امريكا و همپالكىهايش، با جمهورى اسلامى است. بديهى است كه اگر آنان، صريحاً علت دشمنى خود را بيان كرده، اين فهرست را برملا كنند، به دست خود بر اعتبار جمهورى اسلامى در چشم ملتهاى مسلمانى كه همه دلبستهى اين اصولاند، خواهند افزود. بدين جهت است كه آنان در تبليغات خود، از سويى ايران اسلامى را به تروريسم و امثال آن متّهم مىكنند و از سوى ديگر با تحليلهاى دروغين و خبرهاى ساختگى چنين وانمود مىسازند كه گويا جمهورى اسلامى از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسليم شده است! اين هر دو سخن، دروغ و ناشى از طبيعت خدعهگر استكبار است. اصول جمهورى اسلامى كه همان راه امام و مبانى مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ايران اسلامى، معتبر و مبناى زندگى سياسى و اجتماعى ما است و دولت و ملّت ايران، زندگى در سايهى اسلام ناب محمّدى (صلىاللَّهعليهوآله) را كه با فداكارى و بذل عزيزترين جانها به دست آمده، در هيچ شرائطى از دست نخواهند داد و اصول امام خمينى (رضواناللَّهعليه) و در رأس آن اصل عدم انفكاك دين از سياست و مقاومت در برابر فشار ماديّگرى مدرن، براى منزوى كردن اسلام و قرآن، اصول هميشه زندهى جمهورى اسلامى باقى خواهد ماند.
6 در پايان، به حجّاج عزيز، توصيه مىكنم از فرصت حجّ، حداكثر استفاده را براى كسب آشنايى با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستآوردها و تواناييها را با هم مبادله كنند و حجّ خود را به حجّ مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند. به برادران و خواهران عزيز ايرانى نيز توصيه مىكنم كه با زبان و عمل، مبلّغان و پيامرسانان انقلاب پرشكوه و كشور بزرگ و ملّت قهرمان خود، به برادران كشورهاى ديگر باشند. جوار كوتاه مدت خانهى خدا و حرم پيامبر اعظم (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) و مواقف با ارزش حجّ و سرزمين پرخاطرهى حجاز را، براى زنده كردن دل با ياد خدا و تحكيم پيوند معنوى خود با رسولاللَّه (صلّىاللَّهعليهواله) و عترت طيّبهى آن بزرگوار (عليهمالسّلام) و بخصوص توجّه و توسّل به حضرت ولىاللَّه الاعظم كه بىشك فيض حضور مقدّسش در مراسم حج شامل دلهاى با معرفت است، و انس با قرآن و تدبّر در آيات بيّنات آن و دعا و تضرّع و توسّل كه مايهى تقرّب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براى رفع گرفتاريهاى مسلمين و قوّت و عزّت روزافزون اسلام و جمهورى اسلامى دعا كنند و علوّ درجات روح مطّهر امام راحل و ارواح طيّبهى شهداى اسلام را از خداوند مسألت نمايند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
24 ذىالقعده 1413 برابر با 28 ارديبهشت 1372
على الحسينى الخامنهيى
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة على رسوله النّبى الاميين و على آله الميامين و اصحابه المنتجبين والسّلام على جميع عباداللَّه الصّالحين. قال اللَّه الحكيم: و اذ بوأنا لابراهيم مكان البيت ان لّا تشرك بىشيئاً و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الرّكّع السّجود.
بار ديگر ارادهى نافذ الهى، مؤمنين را در زادگاه توحيد و بارگاه رحمت و فضل ربوبى و بر گرد كعبهى دلها و در ساحت قبلهى جانهاى مسلمين عالم گرد آورده و نداى ملكوتى: و اذّنّ فى النّاس بالحجّ، بر فواصل طبيعى و تحميلى برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهايى را كه با ايمان و عشق و نياز يكسان مىتپند، به سوى مركز توحيد و وحدت امت كشانيده است. ساليان دراز، دست جهل و عناد، سعى كرده است خانوادهى بزرگ اسلامى را در آن واحد، هم از ريشهى اعتقادىاش و هم از علقه و پيوند فيمابين ايمانىاش جدا كند، اما از اين سو نيز همه ساله، فريضهى حج، درس توحيد و وحدت را، در كالبد اين خانوادهى كهنسال و ريشهدار تزريق مىكند و هر سال شكوفههاى تازهيى، بيش از گذشته، تجديد بهار ايمان و حيات دينى و انس و مودّت اسلامى را، نويد مىدهد، و ساختههاى دست دشمن را باطل مىسازد. اين معجزهى حج است كه عليرغم وجود درگيريها و منازعاتى كه، در آن، حكومتهاى مسلمان بارها در برابر يكديگر صفآرايى كردهاند، هرگز پيوندهاى فكرى و عاطفى و ايمانى ميان ملتهاى مسلمان قطع نشده و تأثيرات متقابل اين ملتها همواره رو به افزايش بوده است. اگر چه رازها و رمزهاى حج بيش از آن است كه در گفتارى بتوان آن را گزارش كرد ولى در آن ميان، هر چشم رازشناسى، سه ويژگى برجسته را در نگاه اوّل، در آن باز مىشناسد: نخست آنكه حج، يگانه فريضهيى است كه خداوند براى اداى آن همهى آحاد مسلمين هر آنكس از آنان را، كه داراى استطاعت باشد از سراسر عالم و از خلوت خانهها و عبادتگاهها، به يك نقطه فرا مىخواند و در ايّام معلومات، در گونهگون تلاش و حركت و سكون و قيام و قعود، آنان را به يكديگر پيوند مىزند: ثمّ أفيضوا من حيث أفاض الناس و استغفروا اللَّه انّ اللَّه غفورٌ رّحيم. دوم آنكه در همين كار دستجمعى و علنى، برترين منزل مقصود را ذكر خدا، يعنى كارى قلبى و نفسانى، معرفى مىكند: و يذكروا اسم اللَّه فى ايّام معّلوماتٍ على ما رزقهم من بهيمة الأنعام. سوّم آنكه در صفحهى روشن و همه كس شناس آن، تصويرى از نماى كلّى زندگى انسان موحّد را عرضه مىكند و در عملى رمزى، به مسلمان درس زندگى هدفدار و جهتدار مىدهد. از ورود در ميقات و حضور در ساحت احرام و تلبيه و تروك تا طواف، گرد مركز كعبه و سعى ميان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعروذكر و تضّرع و تعارفى كه در آن است، و تا رسيدن به منا و قربانىاش و رمى جمرهاش و حلقش و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعى. همه و همه درسهاى رسا و روشن حركت جهتدار و دستجمعى و معرفتآميز مسلمان، در عرصهى توحيد و در مسعاى حيات و برگرد محور «اللَّه»است. زندگى در آيينهى حجّ يك سير دائمى بلكه يك صيرورت دائمى به سوى خدا است، و حجّ، آن درس هميشه زندهى عملى و سازنده است كه اگر به هوش باشيم راه و رسم زندگى ما را در صحنهيى عملى و روشن ترسيم مىكند. ميعادى همگانى، هر سال تشكيل مىشود تا مسلمان، در آن محيط وحدت و تفاهم، و در پرتو ذكر الهى، راه و جهت زندگى را بياموزد، آنگاه به سرزمين خود و به ميان كسان خود برگردد، و در سالهاى بعد گروههاى ديگر و گروههاى ديگر بيايند و بروند بياموزند و بيندوزند، بگويند و عمل كنند، بشنوند و تدبّر كنند، و در نهايت همهى امتّ، به آنچه خدا خواسته و دين آموخته برسند. نظر افكندن به عرصهى عظيم زندگى امّت اسلامى، فراتر از ابعاد ملتها و نژادها و قوم و قبيلهها، و نظر افكندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شيوهى زندگى، چنانكه شايستهى اوست، و همه در پرتوى از ذكر خدا. اين است آن سرچشمهى معرفتى كه هر ساله در حجّ، فيّاض و بىزوال، بر انبوه خلايق گرد آمده در حرم امن خدا سيلان مىيابد و كسانى را كه ظرف ذهن و دل خود را بگشايند، از اين زلال معرفت، سيراب مىسازد. در گذشته و امروز،نيز كوششهايى شده است و مىشود تا حجّ را فريضهيى فردى، كه در آن هر كس فقط سرگرم عبادت و نيايش خود با خداوند است، قلمداد كنند. بگذريم از آن غفلتزدگانى كه به سفر حجّ، به چشم سفرى سياحتى و تجارتى نگاه مىكنند. حجّ با برجستگيهايى كه در هيچ فريضهى ديگر اسلامى، مجموعهى آن را نمىتوان يافت، بسى برتر از بينش تنگ نظرانهى آنان و نگاه بىفروغ و خطابين اينان است. در دوران ما بزرگترين كسى كه حج را از پردهى اوهام بيرون كشيد و رازهاى آن را در ذهن و نيز در عمل جمع عظيمى از مسلمانان، نمايان ساخت امام راحل كبير ما بود. او حجّ ابراهيمى را ندا كرد و خلايق را بدان فرا خواند. يكبار ديگر صلاى: اذّن فى النّاس بالحجّ را به گوش جهانيان رسانيد. حجّ ابراهيمى همان حجّ محمّدى است كه در آن، حركت به سمت توحيد و اتحاد، روح و سرلوحهى همهى مراسم و شعائر است، حجّى مايهى بركت و هدايت و ستون اصلى در حيات و قيام امّت واحده، حجّى سرشار از منافع و پربار از ذكر خدا، حجّى كه در آن ملتهاى مسلمان، وجود امّت فراگير محمّدى (صلّىاللَّهعليهواله) و حضور خود در آن را لمس مىكنند و با احساس برادرى و نزديكى ملتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگى رها مىشوند. حجّ ابراهيمى، آن است كه در آن مسلمين، از تفرقه به جمعيّت حركت كنند و كعبه را كه بناى ياد بود توحيد و رمز برائت و نفرت از شرك و بتپرستى است با معرفت به معناى رمزى آن طواف كنند و از ظاهر و پيكرهى مناسك به باطن و روح آن برسند و از آن برسند و از آن براى زندگى خود و زندگى امت اسلام، توشه برگيرند. اكنون اينجانب، با اميد به رحمت و هدايت الهى و با دعا براى قبولى و پربارى حجّ شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبّر در مناسك حجّ را مغتنم شمرده، مطالبى را كه توجه به آن براى همهى آحاد مسلمان سودمند است، تذكّراً عرض مىكنم:
1 نخستين مطلب در باب توحيد است، كه روح اساسى حجّ و مضمون بسيارى از اعمال و مناسك آن است. توحيد با مفهوم عميق قرآنى آن، به معناى توجّه و حركت به سوى اللَّه و ردّ و نفى بتها و قدرتهاى شيطانى است. خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمى، نفس امّاره و هواها و هوسهاى گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استكبارى و فتنه انگيز و فساد انگيزند كه امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شيطانى، جسم و روح بسيارى از ملتهاى مسلمان را دستخوش سياستهاى خود ساختهاند. مراسم برائت در حجّ، اعلان بيزارى از اين قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآميزى مىتواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانهى سلطهى قدرتها يا تلاش آنان براى تسلّط بر كشورهاى اسلامى را مشاهده كند. در برخى از اين كشورها، سياست و اقتصاد و روابط بينالمللى و موضعگيرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثير قدرتهاى سلطهگر و در رأس آن امريكا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشاء و محرمات شرعى در بسيارى از اين كشورها، متأثر از سياستهاى شيطانى آن قدرتها است. وظيفهيى كه حج و اعمال و شعائر توحيدى آن بر مسلمان حجگزار لازم مىسازد، ابراز برائت و بيزارى از اين همه است، و اين اوّلين قدم، در راه تجسّم ارادهى اسلامى در نفى اين پديدههاى شيطانى و استقرار حاكميت اسلام و توحيد، بر همهى جوامع اسلامى است.
2 مطلب بعدى در باب اتحاد و يگانگى مسلمين است كه مضمون برجستهى ديگرى از مناسك حجّ است. از آغاز ورود استعمار اروپايى به كشورهاى اسلامى، يكى از سياستهاى قطعى استعمارگران، ايجاد تفرقه ميان مسلمين بوده است. گاه با حربهى اختلافات فرقهيى و گاه با ابزار ملى گرايى و قوم گرايى و گاه با غير اينها. متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربهى دشمن، هنوز تا حدودى بر پيكر امّت اسلامى، ضربهها و جراحتهايى وارد مىسازد. دامن زدن به اختلافات شيعه و سنى، عرب و عجم، آسيايى و آفريقايى، و عمده كردن ناسيوناليسمهاى عربى، تورانى و فارسى، اگر چه به وسيلهى بيگانگان آغاز شده است اما متأسفانه، امروز به وسيلهى خودىهايى كه بر اثر كج فهمى و يا نوكرى اجانب، آب به آسياب دشمن مىريزند، ادامه مىيابد. كار اين انحراف گاه، به آنجا مىرسد كه برخى از دولتهاى مسلمان، با صرف پول تلاش مىكنند، ميان مذاهب اسلامى يا ملتها و اقوام اسلامى تفرقه ايجاد كنند، و يا بعضى از عالم نمايان صريحاً فتوا به كفر بعضى از فرق اسلامى، كه سوابق درخشانشان در تاريخ اسلام واضح است مىدهند. ملتهاى مسلمان شايسته است انگيزههاى خبيث اين كارها را شناخته، دست پنهان شيطان بزرگ و ايادى و اذنابش را در پشت سر آن ببينند، و خيانتكاران را افشاء كنند.
3 نكتهى مهمّى كه شايسته است همهى مسلمين آن را دانسته و براى مقابله با آن احساس تكليف كنند، آن است كه امروز تقريباً در همه جاى جهان، مبارزهى سرسختانه و توطئهآميزى از سوى قدرتهاى استكبارى عليه اسلام و مسلمين در جريان است. اگر چه اصل اين مبارزه، تازگى نداشته و نشانههاى آن در تاريخ استعمار اروپايى كاملاً شناخته شده است، ولى مىتوان گفت كه شيوههاى متنوّع آن، علنى بودن آن و در مواردى شديداً قساوت آميز بودن آن، تاكنون سابقه نداشته و پديدهى اين روزگار است. نگاهى به اوضاع كنونى عالم اسلام، علّت اين پديده، يعنى شدّت گرفتن و علنى شدن مبارزه با اسلام را آشكار مىسازد. علّت، چيزى جز گسترش بيدارى مسلمين نيست. حقيقت آن است كه مسلمين در يكى دو دههى اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتى در كشورهاى غير اسلامى، نهضت حقيقى و عميقى را شروع كردهاند، كه بايد نهضت «تجديد حيات اسلام» ناميده شود. اينك، اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است، كه بعكس توقّع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را، فراموش نكرده، بلكه با ايمانى پر شور، كه با استفاده از پيشرفت معارف بشرى، بسى روشنبينانهتر و ژرفتر نيز شده است، بدان روى آورده و گمشدهى خود را در آن مىجويد. قيام جمهورى اسلامى در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهى اين نهضت جوان و ريشهدار است، كه خود در گسترش بيدارى مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است. اين آن چيزى است كه جبههى استكبار را كه هميشه از تظاهر به مبارزه با عقايد و مقدّسات ملتها پرهيز مىكرد، وادار مىسازد كه در مبارزه با اسلام، علناً و با همهى روشهاى ممكن، و گاه با قساوت و خشونت وارد ميدان شود. در امريكا و كشورهاى اروپايى، رؤسا و سياستمداران متعددى را مىتوان شناخت كه حداقل يكبار در گفتههاى خود صريحاً رشد و گسترش ايمان اسلامى را خطرى بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمردهاند. هر چه گرايش عمومى جوانان مسلمان، به ايمان و عمل اسلامى گستردهتر شده، اين اظهارات ناشى از سراسيمگى و دشمنى، واضحتر گرديده است و اكنون كار به جايى رسيده كه حتى رؤسا و سياستمداران بعضى از كشورهاى اسلامى نيز، كه هميشه عناد خود با اسلام را در زير پوششى از نفاق پنهان مىكردند، به پيروى از اربابان امريكايى و اروپايىشان علناً و صريحاً از خطر اسلام دم مىزنند! و ايمان مقدّس مردمى را كه بر آنان فرمان مىرانند، براى خود خطر مىشمرند. مبارزه با بيدارى اسلامى در سطح جهان، شكلهاى گوناگون دارد: در الجزاير، اكثريت قاطع مردم در انتخاباتى آزاد و كاملاً دموكراتيك به حاكميت جبههى اسلامى رأى مىدهند، كودتايى خشن، انتخابات را باطل و منتخبين را زندانى و محكوم و مردم را سركوب مىكند، و آنگاه قدرتهاى مستكبر امريكا و اروپا نفس راحت كشيده بطور كامل پشت سر كودتاگران قرار مىگيرند و دست پنهان خود در آن را افشاء مىكنند. در سودان گروههاى اسلامى با پشتيبانى قاطع ملت به حكومت مىرسند، و آنگاه غرب انواع تحريكات خود را شروع مىكند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهديد مىكند. در فلسطين و لبنان، فلسطينيان مسلمان از سوى صهيونيستهاى غاصب به وحشيانهترين وجهى سركوب و شكنجه مىشوند، آنگاه امريكا، آن آدم كشان ددصفت و شكنجهگر را كمك و آن مظلومان مسلمان يا مدافعان لبنانى آنان را به تروريسم متهم مىكند. در جنوب عراق، بخش عظيمى از ملّت عراق، كه مبارزه با رژيم بعثى را، با انگيزهها و شعارهاى اسلامى در پيش گرفتهاند، از سوى آن رژيم مورد وحشيانهترين حملات قرار مىگيرند، و امريكا و غرب، كه انگيزهى خود براى برخورد قدرتمندانه با صدّام را در قضاياى ديگر، آشكارانشان دادهاند، اينجا با سكوتى رضايتآميز و تشويق كننده ظاهر مىشوند. در كشمير و هند، تعصّب كور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه كمك دولت، به ناموس و جان و مقدّسات مسلمين تعرّض مىكند و اين با خونسردى و لبخند بىتفاوت امريكا و غرب مواجه مىشود. در مصر روشنفكرترين نسلهاى مسلمان، مورد تعقيب خشن و خشمآلود رژيم فاسد و نالايق آن كشور قرار مىگيرند، و حكومت وابسته و حقير آن كشور بزرگ مورد تشويق و كمك مالى و امنيّتى امريكا قرار مىگيرد. در تاجيكستان اكثريت مردم مسلمان و مشتاق زندگى در سايهى اسلام، به وسيلهى پس ماندههاى رژيم كمونيستى، بشدّت سركوب و جمع كثيرى از آنان از خانه و كاشانهى خود آواره مىشوند و غرب با همهى دغدغهاش از بازگشت كمونيستها در شوروى سابق، اين حركت آنان را مغتنم مىشمرد و در مقايسه ميان اسلام و كمونيزم، آشكارا جانب دشمنان اسلام را مىگيرد. در امريكا و اروپا مسلمانان و گروههاى اسلامى مورد اهانت و تهمت قرار مىگيرند و در مواردى تظاهر به پايبنديهاى اسلامى از قبيل حجاب زنان ممنوع مىگردد. اهانت علنى به اسلام در قالب حجاب تحريم شده و به وسيلهى نويسندهيى مهدورالدّم مكّرر مورد حمايت علنى سردمداران رژيمهاى اروپايى قرار مىگيرد و حتى رئيس رژيم بدنام و بدسابقهى انگليس، با آن نويسندهى قلمبهمزد و بىارزش ملاقات مىكند. از اينها همه بدتر، فاجعهى بىسابقهى نسل كشى مسلمين در بوسنى است، بيش از يكسال است كه صربهاى نژادپرست و اخيراً با همراهى كرواتها با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاى خارجى، زشتترين و غير انسانىترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، يعنى صاحبان اصلى بوسنى و هرزگوين انجام مىدهند، و غرب و امريكا، نه تنها هيچ كمكى به آنان نكرده و هيچ ممانعتى از جنايت صربها نشان ندادهاند، بلكه با استفاده از امكانات شوراى امنيت از رسيدن سلاح به مسلمانان مظلوم نيز جلوگيرى كرده و با اعزام نيروهاى سازمان ملل، محاصرهى آنان را كامل كردهاند. مسلمانان، امروز و در آينده بدانند، كه امريكا و دول بزرگ اروپايى در فاجعهى بىنظير بوسنى، مقصّر و مسؤول مستقيماند. در اين يكسال مشتى حرف پوچ و وعدهى دروغ تحويل داده امّا از كشته شدن حتّى يك نفر از هزاران نفر كشتهى مظلوم آن سرزمين جلوگيرى نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كردهاند. اين تصوير مجملى از دشمنى غرب و امريكا با اسلام و مسلمين در روزگار ما است. نه التماس، نه تسليم، نه مذاكره و نه هيچيك از راههايى كه بعضى سادهلوحانه آن را به مسلمانان پيشنهاد مىكنند، گرهگشا و مايهى نجات مسلمين نيست. تنها يك چيز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشارى بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم اميد دنياى اسلام، به جوانان غيور و بسيجى در سراسر كشورهاى اسلامى است، كه از كيان اسلام دفاع كنند و نقش تاريخى خود را ايفا نمايند.
4 نكتهى مهم ديگرى كه بايد مورد تكيد قرار گيرد آن است كه استكبار با همهى تدابير شيطانىاش و با وجود بكارگيرى زور و ترفند سياسى و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جريان رو به رشد بيدارى اسلامى و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليّت همه جانبهى سياسى و امنيّتى و بيش از همه، تبليغاتى امريكا و ديگر كشورهاى استكبارى و ايادى منطقهيى آنان بر ضدّ نهضت اسلامى در كشورهاى مختلف و از جمله بر ضدّ نظام مقدّس جمهورى اسلامى در ايران، در سالهاى اخير، بىسابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستى همچون زائدهى امريكا در منطقه، در منتهاى رذالت و خباثتى كه از آن انتظار مىرود، ايفاى نقش كرده است. محاسبات مادّى عادى، حكم مىكرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبهيى، كه مستكبرانه و از سر خشم و عناد ترتيب مىيابد، نهضت اسلامى در كشورهاى اسلامى ضعيف يا ريشهكن شود. ولى درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت به مرور وسيعتر و عميقتر شده است. اكنون كشورهاى اسلامى متعدّدى را، مىتوان نشان كرد كه اگر انتخاباتى نظير آنچه دو سال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب يا فعّالان اسلامى، اكثريت آراء مردم در آن كشورها را به خود جلب خواهند كرد، و اين در حالى است كه در بيشتر اين كشورها فعاليّت گروههاى اسلامى و حتى تظاهرات سياسى و تبليغاتى اسلامگراها، ممنوع است. در همين سالها است كه در داخل سرزمينهاى غصب شدهى فلسطين مبارزات مردم، با شعارهاى اسلامى و با مركزيّت مساجد، عرصه را بر صهيونيستها تنگ كرده است، و در همين سالها است كه گروههاى مبارز اسلامى در لبنان، حتى در انتخابات پارلمانى و نيز در موقعيّتهاى مردمى به توفيق چشمگيرى دست يافتهاند. و در همين دورهى زمانى است كه جمهورى اسلامى ايران، كه كسانى سادهلوحانه انتظار داشتند يا به بنبست برسد و يا از اصول و آرمانهاى خود چشم بپوشد، با سرعتى بيش از توقّع و در عين پافشارى بر اصول انقلابى خود به پيش رفته است. اينجانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جاى جهان اسلام، عرض مىكنم كه ترفند بزرگ دشمن، نوميد كردن و به آينده بدبين كردن شما است. و همين كافى است كه هيچ مسلمان روشنبينى نوميدى را به دل راه ندهد. هيچ چيز به ما اجازهى نوميد شدن نمىدهد، اگر دشمن قادر بر نابودى اين حركت الهى بود، بايد لااقل مىتوانست از رشد آن جلوگيرى كند، و همه مىبينيد كه نتوانسته است. سنّتهاى الهى و واقعيتهاى خارجى خبر از آيندهى روشن نهضت نوين اسلامى مىدهند و قرآن بارها مىفرمايد: و العاقبة للمتقين.
5 تبليغات مدرن و داراى پوشش جهانى، بىشك كارآمدترين حربهى استكبار است. امروز تعداد رسانههاى صوتى و تصويرى و مطبوعاتىيى كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمنى با اسلام كردهاند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناسانى مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براى گمراه كردن ذهن مستمعان خود و معرفى نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامى و شخصيتهاى بزرگ اسلامىاند، و جمهورى اسلامى در سالهاى پس از پيروزى انقلاب تا امروز بىوقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانهيى مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامى اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادى نداشته و مقصود دشمن را برنياورده است. گسترش موج دعوت انقلابى امام راحل عظيمالشأن در سراسر دنياى اسلام و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيّت مخدوش كردن سيماى ملكوتى آن وارث پيامبران، گفته و پخش شدهاست، روشنترين دليل اين مدّعا است. با اين همه بايد اذعان كرد كه عامل مهمّ در حفظ سلامت و سداد فكر ملّتهاى مسلمان، روشنگريهاى علماء و روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و جوانان فعّال و آگاه است. و همه بخصوص علماء متعهّد دين در اين مورد وظيفهيى بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، همواره تا امروز سياههيى از اتهامات را متوجه ايران اسلامى كرده است. مىبينيم كه همان تهمتها امروزه به همهى نهضتهاى اسلامى در هر جاى دنيا كه باشند نيز زده مىشود. تهمت تعصّب و جمود فكرى كه از آن، با عنوان «بنيادگرايى» نام مىبرند، تهمت تروريسم، تهمت بىاعتنايى به حقوق بشر، تهمت ضديّت با دموكراسى، تهمت بىاعتنايى به حقوق زنان، تهمت ضديّت با صلح و طرفدارى از جنگ. اندكى انصاف، هر كسى را به دروغ بودن اين تهمتها و بىشرمى وارد كنندگانش آگاه مىسازد. ايران اسلامى در حالى متهم به مخالفت با دموكراسى مىشود كه از پنجاه روز پس از پيروزى انقلاب كبير اسلامى تا 14 ماه پس از آن، دو همهپرسى عمومى، كه در يكى از آنها مردم ايران، جمهورى اسلامى را به عنوان نظام سياسى كشور برگزيدند، و در ديگرى به قانون اساسى رأى دادند، و سه انتخابات كه در آنها به ترتيب: اعضاى مجلس خبرگان براى نوشتن قانون اساسى، رئيس جمهور، و نمايندگان در مجلس شوراى اسلامى معين شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شركت پرشور مردم براى تعيين رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، در موعد قانونى خود انجام گرفته است. تهمت به تروريسم را، كسانى به ايران اسلامى مىزنند، كه خود از دولت تروريست صهيونيستى بيشترين پشتيبانى را كرده و گروههاى تروريست ضدّ انقلاب ايرانى را در زير چتر حمايت خود قرار مىدهند و حقوق بگيران آنان صدها بار در داخل ايران اسلامى بمبگذارى كرده و هزاران نفر از مردم عادى و عناصر انقلابى و مرد و زن و كودك بيگناه را به قتل رساندهاند. ضديّت با صلح را كسانى به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند كه جنگى هشت ساله را با تشويق رژيم بعثى عراق و به دست او بر ايران تحميل كردند و در همهى آن مدّت، انواع كمكها را به آن رژيم كه به خاطر حمله به ايران اسلامى، رژيم محبوب آنان به شمار مىرفت مبذول داشتهاند. تضييع حقوق زنان، تهمت از سوى كسانى است كه شأن والاى زن ايرانى را كه با حفظ حجاب و حدّ شرعى، در برترين فعاليّتهاى كشور شركت مىورزد، نمىپسندند و ابتذال حاكم بر روابط زن و مرد و بهرهكشى ناجوانمردانه از زن در جوامع غربى را، نسخهى مطلوب در حيات اجتماعى زن مىشمرند. تهمت نقض حقوق بشر را رژيمهايى متوجه ايران مىسازند كه خود قلمهاى بزرگ و حيرت انگيز پايمال كردن حقوق انسانها را مرتكب شده يا زمينهسازى كردهاند. آيا در دنياى جديد، هرگز حقوق بشر، آنچنان كه امروز در بوسنى پايمال مىشود، نقض شده است؟ آيا نقض حقوق يك ملت مانند ملت فلسطين نقض حقوق بشر نيست؟ آيا راندن دستجمعى بيش از چهار صد نفر از شهروندان فلسطينى، به بيرون از خانه و ميهن خود، در برابر چشم دنياى باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آيا سرنگون كردن هواپيماى مسافرى ايران به وسيلهى امريكا بر فراز خليج فارس، يا بىعدالتى نسبت به سياهان در امريكا، يا حمايت از كودتاگران در الجزائر، يا حمايت از رژيم فاسد مصر، يا زنده سوزانيدن دستجمعى عدّهيى در امريكا و امثال آن، شكستن حريم انسانيّت و نقض حقوق آن نيست؟ آيا دولتهايى كه اينگونه بىمحابا حقوق بشر را پايمال مىكنند يا پايمال كنندگان را با نگاهى خونسرد و بىتفاوت بلكه رضايتمندانه و تشويقآميز تماشا مىكنند، حقيقتاً از اينكه بنا به ادّعاى آنان در ايران اسلامى، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟! حقيقت آن است كه خود تهمتزنندگان و از جمله سردمداران كنونى امريكا كه اخيراً بر سر اين حربهى تبليغاتى زنگ زده و قديمى، جنجال تازهيى به راه انداختهاند، به خوبى مىدانند كه سخن به گزاف مىرانند، آنچه آنان از جمهورى اسلامى نمىپسندند اينها نيست، چيزهاى ديگرى است كه مصلحت سياسى به آنان اجازه نمىدهد آن را صريحاً اعلام كنند، اگر چه بررسى اظهارات نظريهپردازان و نويسندگانشان مقصود آنان را آشكار مىسازد. در نظام جمهورى اسلامى چيزهايى كه امريكا و هر مستكبر ديگرى را خشمگين مىسازد اينها است: اوّل جدا نبودن دين از سياست و پايهى اسلامى جمهورى اسلامى. دوّم استقلال سياسى اين نظام، به معناى تسليم ناپذيرىاش در برابر زورگوييهاى معمول ابرقدرتها. سوم اعلام راه حلّ مشخص جمهورى اسلامى دربارهى مسألهى فلسطين، كه عبارت است از انحلال رژيم غاصب صهيونيستى و تشكيل دولت فلسطينى، متشكل از خود فلسطينيان و همزيستى مسلمانان و مسيحيان و يهوديان در فلسطين. چهارم حمايت معنوى و سياسى از همهى نهضتهاى اسلامى و تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاى عالم. پنجم دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم (صلّىاللَّهعليهواله) و ديگر انبياى الهى و مقابله با توطئهى رواج دادن اهانت به اين مقدسات، نظير آنچه در باب نويسندهى مهدورالدّم آيات شيطانى ديده شد. ششم، تلاش براى اتحاد امّت اسلامى و همكارى سياسى و اقتصادى دولتها و كشورهاى اسلامى و حركت در جهت تثبيت اقتدار ملتهاى مسلمان در قالب «امّت بزرگ اسلامى». هفتم، ردّ و نفى فرهنگ تحميلى غرب، كه دولتهاى غربى با تنگنظرى و تعصّب، برآنند كه همهى ملّتهاى عالم را به پذيرش آن وادار سازند، و اصرار بر احياى فرهنگ اسلامى در كشورهاى مسلمان. هشتم، مبارزه با فساد و بىبندوبارى جنسى، كه بعضى از دولتهاى غربى بخصوص امريكا و انگليس اخيراً انحرافىترين شكل آن را بىشرمانه رسميّت داده يا در راه آنند، و از دهها سال پيش براى ورود اشكال گوناگون اين فساد به كشورهاى اسلامى برنامهريزى و تلاش مىكنند. اينها است آنچه موجب دشمنى كينهآلود امريكا و همپالكىهايش، با جمهورى اسلامى است. بديهى است كه اگر آنان، صريحاً علت دشمنى خود را بيان كرده، اين فهرست را برملا كنند، به دست خود بر اعتبار جمهورى اسلامى در چشم ملتهاى مسلمانى كه همه دلبستهى اين اصولاند، خواهند افزود. بدين جهت است كه آنان در تبليغات خود، از سويى ايران اسلامى را به تروريسم و امثال آن متّهم مىكنند و از سوى ديگر با تحليلهاى دروغين و خبرهاى ساختگى چنين وانمود مىسازند كه گويا جمهورى اسلامى از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسليم شده است! اين هر دو سخن، دروغ و ناشى از طبيعت خدعهگر استكبار است. اصول جمهورى اسلامى كه همان راه امام و مبانى مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ايران اسلامى، معتبر و مبناى زندگى سياسى و اجتماعى ما است و دولت و ملّت ايران، زندگى در سايهى اسلام ناب محمّدى (صلىاللَّهعليهوآله) را كه با فداكارى و بذل عزيزترين جانها به دست آمده، در هيچ شرائطى از دست نخواهند داد و اصول امام خمينى (رضواناللَّهعليه) و در رأس آن اصل عدم انفكاك دين از سياست و مقاومت در برابر فشار ماديّگرى مدرن، براى منزوى كردن اسلام و قرآن، اصول هميشه زندهى جمهورى اسلامى باقى خواهد ماند.
6 در پايان، به حجّاج عزيز، توصيه مىكنم از فرصت حجّ، حداكثر استفاده را براى كسب آشنايى با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستآوردها و تواناييها را با هم مبادله كنند و حجّ خود را به حجّ مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند. به برادران و خواهران عزيز ايرانى نيز توصيه مىكنم كه با زبان و عمل، مبلّغان و پيامرسانان انقلاب پرشكوه و كشور بزرگ و ملّت قهرمان خود، به برادران كشورهاى ديگر باشند. جوار كوتاه مدت خانهى خدا و حرم پيامبر اعظم (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) و مواقف با ارزش حجّ و سرزمين پرخاطرهى حجاز را، براى زنده كردن دل با ياد خدا و تحكيم پيوند معنوى خود با رسولاللَّه (صلّىاللَّهعليهواله) و عترت طيّبهى آن بزرگوار (عليهمالسّلام) و بخصوص توجّه و توسّل به حضرت ولىاللَّه الاعظم كه بىشك فيض حضور مقدّسش در مراسم حج شامل دلهاى با معرفت است، و انس با قرآن و تدبّر در آيات بيّنات آن و دعا و تضرّع و توسّل كه مايهى تقرّب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براى رفع گرفتاريهاى مسلمين و قوّت و عزّت روزافزون اسلام و جمهورى اسلامى دعا كنند و علوّ درجات روح مطّهر امام راحل و ارواح طيّبهى شهداى اسلام را از خداوند مسألت نمايند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
24 ذىالقعده 1413 برابر با 28 ارديبهشت 1372
على الحسينى الخامنهيى