بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الاطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين.
سلام و رحمت خدا بر روح مطهر امام بزرگوار و شهداى انقلاب اسلامى. امروز بار ديگر ملت ايران سالگرد امام بزرگوارمان را با اين تجديد ياد و خاطره، در جهت مكتب امام و راه امام پى ميگيرند. هر سال روز چهاردهم خرداد فرصتى است براى مطرح شدن بخشى و بُعدى از ابعاد زندگى مطهر امام و خط مبارك و روشن آن بزرگوار. امسال اين روز با روز اول ماه مبارك رجب هم همراه است. ماه رجب، ماه رحمت و بركت الهى است. از پيغمبر مكرم اسلام نقل شده است كه فرمود: «اللّهمّ بارك لنا فى رجب و شعبان».(1) اين ماه و ماه شعبان، گذرگاه مؤمنان به سوى ماه ضيافت الهى - ماه مبارك رمضان - است.
امسال سالگرد امام با يك حادثهى مهم ديگر نيز همراه و همزمان است و آن، بيدارى اسلامى است؛ حادثه و حماسهاى كه امام بزرگوار ما انتظار آن را ميكشيدند، آرزوى آن را داشتند و از آن خبر هم داده بودند. امام بزرگوار حركت بيدارى ملتهاى مسلمان را پيشبينى ميكرد و خداوند متعال تفضل فرمود، اين پيشبينى به وقوع پيوست؛ همچنان كه سقوط حكومت شوروى را پيشبينى كرد و خداى متعال آن را تحقق بخشيد.
امروز عرايض من در دو بخش است، كه اميدوارم بتوانم در مدت كوتاهى اين دو بخش را عرض كنم. يك بخش، مرورى است بر درس بزرگ امام بزرگوار ما؛ مرورى بر مكتب ماندگار امام عزيز ما كه ذخيرهى ملت ايران است؛ سرمايهاى است كه ملت ايران با تكيهى بر آن، با در دست داشتن اين سرمايه، توانسته است گذرگاههاى دشوارى را كه به طور معمول و متعارف در سر راه ملتى با چنين آرمانهائى قرار دارد، طى كند. يك بخش هم نگاه به مسائل منطقه است.
در باب مكتب امام، اين نكته را ملت عزيز ايران كاملاً ميدانند كه ارادت و محبت مردم به امام بزرگوار، صرفاً از نوع يك علقهى قلبى و احساسى و عاطفى نيست. اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج ميزند، اما اين همهى مسئله نيست؛ بلكه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنى پذيرش مكتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حركت عمومى و همگانى ملت ايران است؛ يك راهنماى نظرى و عملى است كه كشور و ملت را به عزت و پيشرفت و عدالت ميرساند. در طول اين سى و دو سال گذشته، عملاً هم همين بوده است. يعنى هر جا ما توفيق پيدا كرديم كه به توصيههاى امام جامهى عمل بپوشانيم، هر جا توانستيم خط انگشت اشارهى امام را دنبال كنيم، توفيقات فراوانى نصيب ما شد. مردم با اين چشم، به راه امام و خط امام و ميراث ماندگار امام نگاه ميكنند. در اين سى سال، ملت ما توانسته است در مقابل سنگينترين توطئهها ايستادگى كند. عليه ملت ايران توطئهى نظامى بود، توطئهى امنيتى بود، توطئهى اقتصادى بود - اين تحريمهاى گسترده در طول اين سى سال وجود داشته است - توطئهى تبليغاتى بود - امپراتورى گستردهى رسانهاى و تبليغات، عليه ملت ايران به طور كامل مشغول كار و تحريك بوده است - توطئهى سياسى بود. ملت ايران به بركت مكتب امام و راه امام، در مقابل اين توطئهها ايستادگى كرد.
مكتب امام يك بستهى كامل است، يك مجموعه است، داراى ابعادى است؛ اين ابعاد را بايد با هم ديد، با هم ملاحظه كرد. دو بُعد اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، بُعد معنويت و بُعد عقلانيت است. بُعد معنويت است؛ يعنى امام بزرگوار ما صرفاً با تكيهى بر عوامل مادى و ظواهر مادى، راه خود را پى نميگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوك معنوى، اهل توجه و تذكر و خشوع و ذكر بود؛ به كمك الهى باور داشت؛ اميد او به خداى متعال، اميد پايانناپذيرى بود. و در بُعد عقلانيت، به كار گرفتن خرد و تدبير و فكر و محاسبات، در مكتب امام مورد ملاحظه بوده است. من نسبت به هر كدام، چند جملهاى عرض خواهم كرد.
بُعد سومى هم وجود دارد، كه آن هم مانند معنويت و عقلانيت، از اسلام گرفته شده است. عقلانيت امام هم از اسلام است، معنويت هم معنويت اسلامى و قرآنى است، اين بُعد هم از متن قرآن و متن دين گرفته شده است؛ و آن، بُعد عدالت است. اينها را بايد با هم ديد. تكيهى بر روى يكى از اين ابعاد، بىتوجه به ابعاد ديگر، جامعه را به راه خطا ميكشاند، به انحراف ميبرد. اين مجموعه، اين بستهى كامل، ميراث فكرى و معنوى امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانيت بود، هم مراقب معنويت بود، هم با همهى وجود متوجه به بُعد عدالت بود.
من چند نمونه از مظهر عقلانيت امام عرض ميكنم. اولين نمونه، همين گزينش مردمسالارى براى نظام سياسى كشور بود؛ يعنى تكيهى به آراء مردم. انتخاب مردمسالارى، يكى از مظاهر روشن عقلانيت امام در مكتب حياتبخش و نجاتبخش او بود. قرنهاى متمادى حكومتهاى فردى بر كشور ما حكومت كرده بودند و حتّى در دورانى كه در ايران جريان مشروطه به وجود آمد و بظاهر جريان قانون در كشور رسمى شد، عملاً استبداد و ديكتاتورى دوران پهلوى از استبداد گذشتگانشان گزندهتر و سختتر و مصيبتبارتر بود. در كشورى با اين سابقه، امام بزرگوار ما اين امكان را پيدا كرد، اين توفيق را يافت كه مسئلهى حضور مردم و انتخابات مردمى را به يك حقيقت نهادينه شده تبديل كند. مردم ما هرگز مزهى انتخابات آزاد را، جز در برهههاى بسيار كوتاه در صدر مشروطه، تجربه نكرده بودند. در يك چنين كشورى، در يك چنين فضائى، امام بزرگوار ما از اولين قدم، انتخابات را در كشور نهادينه كرد. بارها شنيديد كه در طول اين سى و دو سالى كه از پيروزى انقلاب اسلامى ميگذرد، در حدود سى و دو يا سى و سه انتخابات در كشور اتفاق افتاده است، كه مردم آزادانه پاى صندوقهاى رأى آمدند و رأى خودشان را به صندوق انداختند و منشأ تشكيل مجلس و دولت و خبرگان و شوراهاى شهر و امثال اينها شدند. اين، بارزترين نمونهى عقلانيت امام بزرگوار ما بود.
يك نمونهى ديگر از عقلانيت امام و تكيهى او به خرد و هوشمندى، عبارت است از سرسختى و عدم انعطاف او در مقابلهى با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نكرد. بعد از آنكه دشمن ملت ايران و دشمن اين انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل كوه ايستاد. آن كسانى كه خيال كردند و خيال ميكنند عقل اقتضاء ميكند كه انسان گاهى در مقابل دشمن كوتاه بيايد، امام درست نقطهى مقابل اين تصور حركت كرد. عقلانيت امام و آن خرد پختهى قواميافتهى اين مرد الهى، او را به اين نتيجه رساند كه در مقابل دشمن، كمترين انعطاف و كمترين عقبنشينى و كمترين نرمش، به پيشروى دشمن مىانجامد. در ميدان روياروئى، دشمن از عقبنشينى طرف مقابل، دلش به رحم نمىآيد. هر يك قدم عقبنشينى ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معناى يك قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. اين، يكى از مظاهر عقلانيت امام بزرگوار بود.
يك مظهر ديگر عقلانيت امام، تزريق روح اعتماد به نفس و خوداتكائى در ملت بود. در طول سالهاى متمادى، از آغاز تسلط و ورود غربىها در اين كشور - يعنى از اول قرن 19 ميلادى كه پاى غربىها به ايران باز شد - دائماً به وسيلهى عوامل و دستيارانِ خودشان، با تحليلهاى گوناگون، توى سر ملت ايران ميزدند؛ ملت ايران را تحقير ميكردند، به ملت ايران ميباوراندند كه نميتواند، عُرضهى اقدام علمى و پيشرفت علمى ندارد، توانائى كار كردن و روى پاى خود ايستادن را ندارد. سردمداران رژيم پهلوى و قبل از او، مكرر ملت ايران را تحقير ميكردند. اينجور وانمود ميكردند كه اگر پيشرفتى متصور است، اگر كار بزرگى بايد بشود، بايد به وسيلهى غربىها بشود؛ ملت ايران توانائى ندارد. امام بزرگوار به يك چنين ملتى روح اعتماد به نفس را تزريق كرد، و اين نقطهى تحول ملت ايران شد. پيشرفتهاى ما در زمينهى علمى، در زمينهى صنعتى، در انواع و اقسام عرصههاى زندگى، معلول همين اعتماد به نفس است. امروز جوان ايرانى ما، صنعتگر ايرانى ما، دانشمند ايرانى ما، سياستمدار ايرانى ما، مبلّغ ايرانى ما احساس توانائى ميكند. اين شعار «ما ميتوانيم» را امام بزرگوار در اعماق جان اين ملت قرار داد. اين، يكى از مظاهر مهم عقلانيت امام بزرگوار بود.
يك مظهر ديگر، تدوين قانون اساسى بود. امام خبرگان ملت را از طريق انتخابات مأمور كرد كه قانون اساسى را تدوين كنند. آن تدوينكنندگان قانون اساسى، با انتخاب ملت اين كار را انجام دادند. اينجور نبود كه امام يك جمع خاصى را بگذارد كه قانون اساسى بنويسند؛ به عهدهى ملت گذاشته شد. ملت خبرگانى را با شناسائى خود، با معرفت خود انتخاب كردند و آنها قانون اساسى را تدوين كردند. بعد امام همين قانون اساسى را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسى در كشور تشكيل شد. اين، يكى از مظاهر عقلانيت امام است. ببينيد، پايههاى نظام را امام اينجور مستحكم كرد. هم از لحاظ حقوقى، هم از لحاظ سياسى، هم از لحاظ فعاليت اجتماعى، هم از لحاظ پيشرفتهاى علمى، امام يك قاعدهى محكم و مستحكمى را به وجود آورد كه بر اساس اين قاعده ميشود تمدن عظيم اسلامى را بنا نهاد.
از جملهى مسائلى كه مظهر عقلانيت امام بزرگوار بود، اين بود كه ايشان به مردم تفهيم كرد كه آنها صاحب و مالك اين كشورند. مملكت صاحب دارد. اين حرف را در دوران حكومتهاى استبدادى بر زبان جارى ميكردند كه آقا مملكت صاحب دارد. مرادشان از صاحب مملكت، ديكتاتورها و مستبدينى بودند كه بر كشور حكمرانى ميكردند. امام به مردم تفهيم كرد كه مملكت صاحب دارد و صاحب مملكت، خود مردم هستند.
مظهر معنويت در امام بزرگوار، در درجهى اول، اخلاص خود او بود. امام كار را براى خدا انجام داد. از اول، هرچه كه احساس ميكرد تكليف الهى اوست، آن را انجام ميداد. از فداكارى در اين راه، امام ابا نكرد. از شروع مبارزات در سال 1341، امام اينجور عمل كرد؛ با تكليف پيش رفت. به مردم و مسئولين هم اين درس را بارها گفت و تكرار كرد كه آنچه مهم است، تكليف است. ما تكليف را انجام ميدهيم، ترتّب نتيجه بر كار ما دست خداست. بنابراين مظهر مهم معنويت در رفتار امام، اخلاص او بود. براى خاطر تعريف و تمجيد اين و آن، حرفى نزد، كارى نكرد، اقدامى نكرد. آنچه كه براى خدا انجام داد، به وسيلهى خداى متعال به آن بركت داده شد؛ ماندگار شد. خاصيت اخلاص اين است. امام همين توصيه را به مسئولين هم تكرار ميكردند. امام ماها را امر ميكردند به اين كه اهل توكل باشيم، اهل اعتماد به خدا باشيم، اهل حسنظن به پروردگار باشيم، براى خدا كار كنيم. خود او اهل توكل بود، اهل تضرع بود، اهل توسل بود، اهل استمداد از خدا بود، اهل عبادت بود. بعد از پايان ماه رمضان، انسان وقتى امام را ميديد، به طور محسوسى در او احساس نورانيت ميكرد. از فرصتهاى زندگى براى تقرب به خداى متعال، براى پاكيزهكردن دل و جان مطهرِ خودش استفاده ميكرد. ديگران را هم امر ميكرد و ميگفت: ما در محضر خدا هستيم. عالَم، محضر خداست. عالَم، محل حضور جلوههاى الهى است. همه را به اين راه سوق ميداد. خود او اهل رعايت اخلاق بود، ديگران را هم به اخلاق سوق ميداد. بخش مهمى از معنويت در اسلام عبارت است از اخلاق، دورى از گناه، دورى از تهمت، دورى از سوءظن، دورى از غيبت، دورى از بددلى، دورى از جداسازى دلها از يكديگر. خود امام بزرگوار اين چيزها را رعايت ميكرد، به مردم هم سفارش ميكرد، به مسئولين هم سفارش ميكرد. امام ماها را توصيه ميكردند به اين كه مغرور نشويم، خودمان را بالاتر از مردم ندانيم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانيم، بىعيب ندانيم. همهى مسئولين طراز اول كشور اين را از امام شنيده بودند كه بايستى آماده باشيم؛ اگر چنانچه از ما عيب گرفتند، نگوئيم ما بالاتر از اينيم كه عيب داشته باشيم، بالاتر از اينيم كه به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همين جور بود. ايشان، هم در نوشتههاى خود - بخصوص در اواخر عمر شريفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضيه اشتباه كردم. اقرار كرد به اين كه در فلان قضيه خطا كرده است؛ اين خيلى عظمت لازم دارد. روح يك انسانى بايد بزرگ باشد كه بتواند يك چنين حركتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب كند به اشتباه و خطا. اين معنويت امام بود، اين اخلاق امام بود؛ اين يكى از ابعاد مهم درس امام به ماست.
بُعد عدالت هم در مكتب امام بسيار برجسته است. اگرچه به يك معنا عدالت هم از همان عقلانيت و نيز از معنويت برميخيزد، اما برجستگى بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را به طور مشخصترى در مقابل ما قرار ميدهد. از اول پيروزى انقلاب، امام تكيهى بر طبقات ضعفا را اصرار كردند، تكرار كردند، توصيه كردند. تعبير «پابرهنگان» و «كوخنشينان» جزو تعبيراتى بود كه در كلام امام بارها و بارها تكرار شد. به مسئولين اصرار داشتند كه به طبقات محروم برسيد. به مسئولين اصرار داشتند كه از اشرافيگرى پرهيز كنند. اين، يكى از توصيههاى مهم امام بزرگوار بود. ما نبايد اينها را فراموش كنيم. آفت مسئوليت در يك نظامى كه متكى به آراء مردم و متكى به ايمان مردم است، اين است كه مسئولين به فكر رفاه شخصى بيفتند؛ به فكر جمعآورى براى خودشان بيفتند؛ در هوس زندگى اشرافيگرى، به اين در و آن در بزنند؛ اين آفت بسيار بزرگى است. امام خودش از اين آفت بكلى بركنار ماند و مسئولين كشور را هم بارها توصيه ميكرد كه به كاخنشينى و به اشرافيگرى تمايل پيدا نكنند، سرگرم مالاندوزى نشوند، با مردم ارتباط نزديك داشته باشند. ماها كه آن روز جزو مسئولين بوديم، امام دوست ميداشت كه با مردم ارتباط داشته باشيم، مأنوس باشيم؛ اصرار داشت كه خدمات به اقصى نقاط كشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومى كشور بهرهمند شوند. اينها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود. امام اصرار داشت كه مسئولين از ميان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگىها ملاك قبول مسئوليتها نباشد. وابستگى به شخصيتها، به فاميلها، بلاى هزار فاميلى كه در دوران قاجار و دوران پهلوى بر سر اين كشور آمد، امام بزرگوار ما را نسبت به اين قضيه حساس كرده بود. گاهى در مقام تعريف از يك مسئولى ميگفتند: اين از دل مردم برخاسته است. ملاك را اين ميدانستند. از نظر امام بزرگوار، تكيهى به ثروت و تكيهى به قدرت براى گرفتن مسئوليت، جزو خطرهاى بزرگ براى كشور و براى انقلاب بود. خب، اينها ابعاد خط امام است.
برادران و خواهران من! ملت عزيز ايران! اين مكتب، ما را در طول اين سى و دو سال از گردنههاى خطرناكى عبور داده است؛ سطح عزت ملى و شرافت بينالمللى ما را بالا آورده است. كشور به بركت پيمودن اين راه، در همان حدى كه رعايت كرده است، پيشرفت كرده است؛ به سمت آرمانهاى خود پيش رفته است. ما بايد رعايت كنيم، منتها همهى جوانب را با هم. اگر كسى يا جريانى بخواهد به نام عقلگرائى، از ارزشهاى اسلامى و انقلابى عدول كند، اين انحراف است. اگر كسى بخواهد به وسيلهى عقلگرائى، در مقابل دشمن بىتقوائى به خرج بدهد، وابستگى به وجود بياورد، اين انحراف است، اين خيانت است. آن عقلانيتى كه در مكتب امام بزرگوار ما هست، اقتضاء نميكند كه ما از خدعهى دشمن غافل شويم، از كيد او غافل شويم، از نقشهى عميق او غافل شويم، به او اعتماد كنيم، در مقابل او كوتاه بيائيم. هرچه كه انسان در مقابل دشمن كوتاه بيايد، پشتوانهى عظيم معنوى در درون كشور و درون ملت را از دست خواهد داد.
همين طور در نقطهى ديگر: اگر به نام عدالتخواهى و به نام انقلابيگرى، اخلاق را زير پا بگذاريم، ضرر كردهايم؛ از خط امام منحرف شدهايم. اگر به نام انقلابيگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما ميدانيم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كرديم، آنها را مورد ايذاء و آزار قرار داديم، از خط امام منحرف شدهايم. اگر بخواهيم به نام انقلابيگرى و رفتار انقلابى، امنيت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنيم، از خط امام منحرف شدهايم. در كشور آراء و عقايد مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه يك عنوان مجرمانهاى بر يك حركتى، بر يك حرفى منطبق شود، اين عنوان مجرمانه البته قابل تعقيب است؛ دستگاههاى موظف بايد تعقيب كنند و ميكنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، كسى است كه نميخواهد براندازى كند، نميخواهد خيانت كند، نميخواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سليقهى سياسى ما، با مذاق سياسى ما مخالف است، ما نميتوانيم امنيت را از او دريغ بداريم، عدالت را دريغ بداريم؛ «و لايجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور ميدهد و ميگويد: مخالفت شما با يك قومى، موجب نشود كه عدالت را فرو بگذاريد و فراموش كنيد. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهيد. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) اين عدالت، نزديكتر به تقواست. مبادا خيال كنيد تقوا اين است كه انسان مخالف خودش را زير پا له كند؛ نه، عدالت ورزيدن با تقوا موافق است. همه هوشيار باشيم، همه بيدار باشيم. اين بُعد هم نبايد ابعاد ديگر را در سايه قرار بدهد.
بُعد معنويت هم همين جور. ما اهل معنويتيم، اهل توسليم، اهل توجهيم، اهل ذكريم؛ خدا را شكر. فضاى جامعهى ما، مالامال از توجه به خداست. ماه رمضان كشور ما، يك ماه رمضان تماشائى است؛ بهار معنويت است. اين جوانهاى عزيز ما در جلسات قرآن، در جلسات ذكر و دعا، در جلسات توسل، آنچنان حضور نورانىاى دارند كه انسان لذت ميبرد. در روزهاى آينده، همين مراسم اعتكافى كه جوانان ما راه مىاندازند، پديدهى شگفتآورى است.
در دوران جوانى ما، در حوزهى علميهى قم، ايام نيمهى رجب كه روزهاى معروف اعتكاف است، شايد در مسجد امامِ آن روز، ده نفر، پانزده نفر، بيست نفر طلبه - آن هم در مركز حوزهى علميه، كه قم باشد - اعتكاف ميكردند؛ اين كار معمول نبود، بلد نبودند. امروز در دانشگاههاى كشور، هزاران نفر از جوانان دانشجو - دختران و پسران - در مساجد دانشگاهها اعتكاف ميكنند، سه روز عبادت ميكنند، خلوت ميكنند، با خداى خود ارتباط برقرار ميكنند؛ مساجد بزرگ و مجامع بزرگ كه جاى خود دارد. اينها معنويت است. كشور ما اهل معنويت است، اما معنويت ما همراه و همروال است با احساس مسئوليت. اين معنويت به هيچ وجه نبايد ما را از مسئوليت عظيم انقلابىِ خودمان جدا كند، بلكه كمك به حركت انقلابى است. آن كسانى كه با تكيهى به ديندارى و با عنوان كردن ديندارى، سعى ميكنند جامعه را سياستزدائى كنند، جوانان را سياستزدائى كنند، جوانان را از حضور در عرصههاى كشور دور نگه دارند، اشتباه ميكنند، راه خطا ميروند، دچار انحرافند؛ اين ابعاد با همديگر است.
من در اينجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طيبهى شهدائى كه در اين گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاك سپرده شدهاند، شهادت ميدهم كه ملت ما اين راه را خوب حركت كرده است، راه امام را حفظ كرده است. من به چشم مىبينم و ميتوانم گواهى بدهم كه جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ايمان و تقوا و استحكام عقيده بهتر نباشند، عقبتر نيستند. من از صميم قلب و از بن دندان گواهى ميدهم و اعتقاد دارم كه بهترين نقش را مردم ايفاء كردهاند؛ ارزشها را نگه داشتهاند، حفظ كردهاند و پاى آن ايستادهاند؛ مردم بودند كه نقشههاى دشمنان ما را خنثى كردند.
نميخواهم به تفصيل در اين باره صحبت كنم؛ هم وقت نيست، هم شايد الان وقت اين صحبت نيست؛ اما به اجمال و اشاره عرض ميكنم كه دشمنان ما تصور ميكردند با رحلت امام، آغاز فروپاشى اين نظام مقدس كليد زده خواهد شد. آنها خيال ميكردند امام كه رفت، بتدريج اين شعله خاموش خواهد شد، اين چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشييع جنازهى امام، آن احساسات مردم، آن حركت عظيم مردم در حمايت از كارى كه خبرگان كردند، اينها را مأيوس كرد. يك برنامهريزى ده ساله كردند - اين تحليل من است، اين به معناى اطلاع نيست؛ تحليلى است كه قرائن آن را براى ما اثبات ميكند - ده سال بعد اميدوار بودند كه نتيجه بدهد. سال 78 كه آن حوادث پيش آمد، آن كسى كه اين حوادث را خنثى كرد، مردم بودند. روز بيست و سوم تير سال 78 مردم آمدند در خيابانها، توطئهى دشمن را كه سالها برايش برنامهريزى كرده بودند، در يك روز باطل كردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز يك برنامهريزى دهساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتى به دست مىآمد. به خيال خودشان زمينهها را آماده كرده بودند. مطالباتى هم مردم داشتند - مردمى كه وابستهى به نظامند، وفادار به نظامند - فكر كردند از اين مطالبات بتوانند استفاده كنند؛ لذا آن قضاياى سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم كردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول كنند. اينجا هم مردم آمدند توى ميدان. بعد از آنكه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم ديدند كه اينها حرف دلشان چيست، در روز عاشورا فهميدند كه اينها عمق خواستههاشان تا كجاست، مردم عزيز ما به ميدان آمدند و حماسهى نُه دى را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلكه در سراسر كشور، ميليونها نفر در روز نهم دى، بعد هم بلافاصله در بيست و دوى بهمن آمدند توى ميدان، غائله را ختم كردند. اين، هنر مردم است. درود به مردم ايران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصير و آگاه ايران. انشاءاللَّه به توفيق الهى، مردم همين راه را و همين خط را و همين آرمان را و همين عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد.
خوشبختانه اين حركت عظيم مردم ثمرات خودش را هم بخشيده است. به بركت اعتمادى كه مردم به مسئولان كشور از خودشان نشان دادند، به بركت امنيتى كه با حضور مردم در سرتاسر كشور برقرار است، مسئولين توانستهاند خدمترسانى را گسترش بدهند و كارهاى بزرگى انجام دهند؛ كارهاى زيربنائى عظيمى در كشور انجام بگيرد، كه شرط لازم براى پيشرفت هر كشورى، همين كارهاى زيربنائى است كه امروز دارد يكى پس از ديگرى انجام ميگيرد؛ مردم دارند اين را مىبينند و انشاءاللَّه ثمراتش را در كوتاهمدت و بلندمدت خواهند ديد. به بركت همين امنيتى كه با حضور مردم به وجود آمده است، توطئههاى امنيتى دشمنان خنثى ميشود، توطئههاى تبليغاتى دشمنان خنثى ميشود. به بركت همين حضور مردم است كه پيشرفت علمى و فناورى كشور در سطح عالى است. امروز طبق آمارهاى بينالمللى - نه آمارهاى ما - طبق محاسبات بينالمللى كه اعلام رسمى هم ميكنند، سرعت پيشرفت علمى كشور ما، يازده برابر يا دوازده برابرِ متوسط دنياست؛ اين چيز كمى نيست. اين را مخالفين ما ميگويند، دشمنان ما آن را اعلام ميكنند. امروز جوانان دانشمند شما در بيش از ده رشتهى مهم درجهى اول علمى و فناورى كشور آنچنان پيشرفتى كردهاند كه در رديفهاى اول دنيا - يعنى در رديفهاى كمتر از دهم دنيا - قرار گرفتهاند؛ اينها به بركت حضور مردم است. اين حضور، اين اعتماد متقابل، اين احساس مسئوليت عمومى هرچه ادامه پيدا كند، كشور پيشرفت بيشترى پيدا خواهد كرد. خط امام، اين است.
چند جمله هم دربارهى مسائل منطقه عرض بكنم. اولاً آنچه كه در منطقهى شمال آفريقا و منطقهى ما اتفاق افتاده است، حوادث بسيار مهم و تاريخسازى است. آنچه در مصر اتفاق افتاد، آنچه در تونس اتفاق افتاد، اين بيدارى عظيمى كه در كشورهاى اسلامى اتفاق افتاده است، از آن حوادثى است كه گاهى دو قرن، سه قرن ميگذرد تا يك چنين حادثهاى به وجود بيايد؛ از آن حوادث بسيار مهم و تأثيرگذار و تاريخساز است. البته ملت مصر موفق شد، ملت تونس موفق شد؛ بخصوص پيروزى انقلاب مصر، پيروزى بسيار درخشانى است؛ بسيار كار عظيمى است. در برخى كشورهاى ديگر، مثل ليبى، مثل يمن، مثل مردم مظلوم بحرين، مبارزاتى دارد انجام ميگيرد؛ هر كدام هم حكم خودش را دارد. آنجا هم حركات مردم محكوم به پيروزى است؛ دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. وقتى مردم بيدار شدند، وقتى يك ملت احساس قوت و قدرت و توانائى كرد، هيچ چيزى نميتواند راه او را سد كند. البته دشمنان ملتهاى مسلمان - يعنى نظام سلطه، آمريكاى شيطان بزرگ، صهيونيستهاى غدار و حيوانصفت - مشغول فعاليتند و دارند تلاش ميكنند؛ ميخواهند نگذارند اين پيروزىها به كام مردم شيرين بيايد و به معناى واقعى كلمه به پيروزى نهائى برسد؛ اما اگر ما ملتهاى مسلمان بيدار باشيم، به نداى قرآن - كه ما را به صبر و استقامت و ثبات امر ميكند، به ما اميد ميدهد - گوش كنيم، به خداى متعال سوء ظن نداشته باشيم، به وعدهى الهى اميدوار باشيم و براى آن تلاش و كار كنيم، بدون شك اين ملتها به پيروزى ميرسند. البته در ليبى سياست دولتهاى غربى اين است كه كشور ليبى را ضعيف كنند، كمخون كنند؛ سياستشان اين است كه جنگ داخلى ادامه پيدا كند تا كشور از رمق بيفتد، بعد يا خودشان مستقيم يا غيرمستقيم بيايند امور آن كشور حساس را به دست بگيرند. كشور ليبى اولاً داراى منابع سرشار نفت است، ثانياً يك قدمى اروپاست؛ بنابراين براى مستكبرين جهانى، براى آمريكا، براى كشورهاى مستكبر در اروپاى غربى بسيار مهم است؛ نميخواهند آسان از او دست بردارند، ميخواهند ضعيف كنند. اگر آن كشور را وا ميگذاشتند، مردم ميتوانستند غلبه كنند، حكومت مردمى و اسلامى بر سر كار مىآمد، براى آنها خطرى بود؛ لذا ميخواهند نگذارند اين اتفاق بيفتد.
در يمن هم چيزى شبيه اين است. يمن هم از لحاظ سوقالجيشى مهم است؛ از لحاظ همسايگى با بعضى از كشورهاى مرتبط با آمريكا و جغرافياى سياسى، بسيار مهم است؛ آنجا هم نميخواهند بگذارند مردم به پيروزى برسند. سياست آمريكا و غرب در اين دو كشور اين است كه مردم به پيروزى نرسند.
مردم بحرين هم در مظلوميت مطلق به سر ميبرند. در آنجا هم به عنوان اينكه اينها شيعه هستند، ميخواهند حركت را حركت طائفى و مذهبى معرفى كنند؛ در حالى كه قضيه اين نيست. البته مردم بحرين شيعهاند، در طول تاريخ شيعه بودند، اكثريت شيعهاند؛ اما مسئله، مسئلهى شيعه و سنى نيست؛ مسئله اين است كه اين ملت، مظلوم است؛ از حقوق اوليهى يك شهروند در كشور خود، در خاك خود، در سرزمين خود محروم است. حق خود را مطالبه ميكند، حق رأى دادن خود را مطالبه ميكند؛ ميگويد بتوانم رأى بدهم، بتوانم در تشكيل دولت و حكومت نقش ايفاء كنم؛ اين كه جرم نيست؛ اين يك حق مشروع است. آن وقت آمريكائىهاى دروغگوى رياكار و خدعهگر كه ادعاى حقوق بشر و ادعاى دموكراسى ميكنند، در قضيهى بحرين اينجور عليه مردم وارد ميدان ميشوند. البته انكار ميكنند، ميگويند ما نيستيم، سعودىها هستند؛ اما سعودىها بدون چراغ سبز آمريكا نميتوانستند وارد بحرين شوند و اينجور حوادث تلخ و خونبار را در بحرين به وجود بياورند. لذا آمريكائىها هم مسئولند.
دو سه نكته را عرض بكنم؛ وقت تمام شده است و گذشته است. نكتهى اول اين است كه شاخص عمده در حركت مردمىِ اين كشورها سه چيز است: يكى اسلامى بودن، يكى ضد آمريكا و صهيونيست بودن، و يكى مردمى بودن. اين شاخص در همهى اين كشورها مشترك است. ملت مصر كه يك ملت شاخص در دنياى عرب و دنياى اسلام است، ملتى است كه اين نهضت را به راه انداخته است، اين انقلاب را در كشور خودش به وجود آورده است، هم اسلامى است، هم مردمى است، هم صريحاً ضد آمريكا و ضد صهيونيستى است. بقيهى كشورها هم همين جور.
موضع ما در مقابل اين حركتهاى مردمى روشن است: هر جا حركت اسلامى است، مردمى است، ضد آمريكائى است، ما با اين حركت همراهيم؛ اما اگر در جائى ببينيم با تحريك آمريكائىها، با تحريك صهيونيستها، يك حركتى به راه افتاده است، با آن حركت همراهى نميكنيم. ما با حركتهاى ضد آمريكائى و ضد صهيونيستى همراهيم. آنجائى كه خود آمريكا و خود صهيونيستها وارد ميدان ميشوند تا يك رژيمى را ساقط كنند، تا يك كشورى را اشغال كنند، آنجا ما نقطهى مقابل حركت آمريكائىها قرار ميگيريم. آمريكا نميتواند به نفع ملتهاى اين منطقه فكرى بكند و كارى بكند؛ هر كارى ميكنند و هر كارى تا امروز كردند، بر عليه ملتهاى اين منطقه بوده است. اين موضع ماست.
نكتهى دوم: اين كشورهائى كه بحمداللَّه به پيروزى رسيدند - مخصوصاً مصر كه كشورى بزرگ و داراى ميراث غنى اسلامى و معنوى و فرهنگى است - بايد مراقب باشند؛ دشمن از در بيرون رفته است، از پنجره برنگردد. اين كمكهائى كه ميگويند آمريكا ممكن است به مصر يا به هر كشور ديگرى بكند، خودش مايهى گرفتارى است. آمريكائىها از راه همين كمكها و همين دلارهاست كه تسلط خود را بر كشورها تحكيم ميكنند، توقعات خودشان را تحميل ميكنند؛ ملتى كه آزادى به دست آورده است، او را دوباره در زير پنجهى اقتدار ظالمانهى خود قرار ميدهند.
همه بايد بيدار باشند. البته ملت مصر بيدارند. اين حركت عظيمى كه ملت مصر در اعتراض به موضع رژيم قبلى مصر در زمينهى فلسطين و غزه و گذرگاه رفح انجام دادند، حركت بسيار باارزشى بود؛ بايد ادامه پيدا كند. مصر كشور تأثيرگذارى در دنياى عرب است؛ به همين مناسبت هم بود كه آن كسانى كه ميخواستند كشورهاى عربى را در مقابل رژيم غاصب صهيونيست به زانو دربياورند، رفتند سراغ مصر. پيمان ننگين كمپديويد را در مصر تحميل كردند. بعد از قبول پيمان كمپديويد در مصر بود كه بتدريج كشورهاى ديگر عرب هم تسليم شدند، در مقابل آمريكا خاشع شدند؛ مسئلهى فلسطين از صحنهى تصميمگيرى كشورهاى عربى بكلى خارج شد. بايد مراقب باشند. روى مصر حساسند. يك روز بعد از دوران جمال عبدالناصر كه غربىها و استكبار رانده شده بودند، دوباره برگشتند؛ اين تجربه نبايد در مصر تكرار شود. ملت مصر بيدارند، هوشيارند و اميدواريم خداوند به آنها در اين زمينه هم كمك كند.
نكتهى ديگر اين است كه اين سركوبها فايدهاى ندارد. ملتها بالاخره وقتى بيدار شدند، وقتى قدرت خودشان را شناختند، اين راه را دنبال خواهند كرد و انشاءاللَّه حركت ملتهاى منطقه - چه در آن كشورهائى كه امروز حركت هست، چه آن كشورهائى كه بالقوه در آنها اين حركات وجود دارد - به پيروزى خواهد رسيد. مردم در اين كشورها پيروز خواهند شد، منتها بايد مراقب حركات تفرقهافكنانهى دشمنان باشند. امروز، هم در مصر، هم در تونس، در شمال آفريقا و در ساير كشورهاى اسلامى، دشمنان در پى ايجاد تفرقهاند. بخصوص چون ايران اسلامى كانون حركت در مقابل استكبار است، ميخواهند بين ايران اسلامى و كشورها فاصله بيندازند؛ فاصلههاى قومى، فاصلههاى مذهبى. حتّى در داخل خود اين كشورها ميخواهند تفرقه ايجاد كنند. امروز در مصر كسانى از اين گروههاى تكفيرى و وهابى و اينها تلاش ميكنند به بهانههاى مختلف بين مردم مصر با يكديگر هم اختلاف بيندازند؛ بايد در مقابل اين اختلافافكنىها هوشيار بود.
موضع ما در مقابل فلسطين هم موضع روشنى است. ما معتقديم سرزمين فلسطين، كشور فلسطين، يكجا متعلق به فلسطينىهاست. آن كسانى كه سعى كردند نقشهى فلسطين را از روى صفحهى جغرافيا پاك كنند، اشتباه كردند؛ چنين اتفاقى نخواهد افتاد. فلسطين باقى است. چند دههاى غاصبان آن را غصب كردند، اما بدون ترديد دوباره به مردم فلسطين و به آغوش اسلام برخواهد گشت؛ و اين اتفاق خواهد افتاد. مردم فلسطين هم بيدارند. فلسطين تجزيهپذير هم نيست؛ فلسطين يكپارچه متعلق به فلسطينيان است. جمهورى اسلامى از چند سال پيش راه حل را اعلام كرده است. راهحل مسئلهى فلسطين، اين راهحلهاى آمريكائى و امثال آنها نيست؛ اينها راه به جائى نخواهد برد. راه حل اين است كه يك رفراندوم و همهپرسىاى از مردم فلسطين انجام بگيرد؛ هر رژيمى را كه آنها بر طبق رفراندوم رأى دادند، آن رژيم بايد بر كل فلسطين حاكم شود. بعد آنها خودشان تصميم خواهند گرفت كه با اين صهيونيستهائى كه از خارج وارد كشور فلسطين شدند، چه معاملهاى بكنند؛ اين بسته به نظر آن رژيمى است كه برخاستهى از آراء مردم فلسطين است.
پروردگارا ! ملتهاى مسلمان، ملت مصر، ملت تونس، ملت ليبى، ملت يمن، ملت بحرين، ملت مظلوم فلسطين را در تحت عنايات خودت به پيروزى كامل برسان. پروردگارا ! بركات خود را بر ملت عزيز ايران روزافزون كن. پروردگارا ! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طيبهى شهدا را در عالىترين مقامات متنعم بفرما. ما را مشمول ادعيهى زاكيهى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) مفاتيحالجنان، اعمال اول ماه رجب
2) مائده: 8
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الاطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين.
سلام و رحمت خدا بر روح مطهر امام بزرگوار و شهداى انقلاب اسلامى. امروز بار ديگر ملت ايران سالگرد امام بزرگوارمان را با اين تجديد ياد و خاطره، در جهت مكتب امام و راه امام پى ميگيرند. هر سال روز چهاردهم خرداد فرصتى است براى مطرح شدن بخشى و بُعدى از ابعاد زندگى مطهر امام و خط مبارك و روشن آن بزرگوار. امسال اين روز با روز اول ماه مبارك رجب هم همراه است. ماه رجب، ماه رحمت و بركت الهى است. از پيغمبر مكرم اسلام نقل شده است كه فرمود: «اللّهمّ بارك لنا فى رجب و شعبان».(1) اين ماه و ماه شعبان، گذرگاه مؤمنان به سوى ماه ضيافت الهى - ماه مبارك رمضان - است.
امسال سالگرد امام با يك حادثهى مهم ديگر نيز همراه و همزمان است و آن، بيدارى اسلامى است؛ حادثه و حماسهاى كه امام بزرگوار ما انتظار آن را ميكشيدند، آرزوى آن را داشتند و از آن خبر هم داده بودند. امام بزرگوار حركت بيدارى ملتهاى مسلمان را پيشبينى ميكرد و خداوند متعال تفضل فرمود، اين پيشبينى به وقوع پيوست؛ همچنان كه سقوط حكومت شوروى را پيشبينى كرد و خداى متعال آن را تحقق بخشيد.
امروز عرايض من در دو بخش است، كه اميدوارم بتوانم در مدت كوتاهى اين دو بخش را عرض كنم. يك بخش، مرورى است بر درس بزرگ امام بزرگوار ما؛ مرورى بر مكتب ماندگار امام عزيز ما كه ذخيرهى ملت ايران است؛ سرمايهاى است كه ملت ايران با تكيهى بر آن، با در دست داشتن اين سرمايه، توانسته است گذرگاههاى دشوارى را كه به طور معمول و متعارف در سر راه ملتى با چنين آرمانهائى قرار دارد، طى كند. يك بخش هم نگاه به مسائل منطقه است.
در باب مكتب امام، اين نكته را ملت عزيز ايران كاملاً ميدانند كه ارادت و محبت مردم به امام بزرگوار، صرفاً از نوع يك علقهى قلبى و احساسى و عاطفى نيست. اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج ميزند، اما اين همهى مسئله نيست؛ بلكه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنى پذيرش مكتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حركت عمومى و همگانى ملت ايران است؛ يك راهنماى نظرى و عملى است كه كشور و ملت را به عزت و پيشرفت و عدالت ميرساند. در طول اين سى و دو سال گذشته، عملاً هم همين بوده است. يعنى هر جا ما توفيق پيدا كرديم كه به توصيههاى امام جامهى عمل بپوشانيم، هر جا توانستيم خط انگشت اشارهى امام را دنبال كنيم، توفيقات فراوانى نصيب ما شد. مردم با اين چشم، به راه امام و خط امام و ميراث ماندگار امام نگاه ميكنند. در اين سى سال، ملت ما توانسته است در مقابل سنگينترين توطئهها ايستادگى كند. عليه ملت ايران توطئهى نظامى بود، توطئهى امنيتى بود، توطئهى اقتصادى بود - اين تحريمهاى گسترده در طول اين سى سال وجود داشته است - توطئهى تبليغاتى بود - امپراتورى گستردهى رسانهاى و تبليغات، عليه ملت ايران به طور كامل مشغول كار و تحريك بوده است - توطئهى سياسى بود. ملت ايران به بركت مكتب امام و راه امام، در مقابل اين توطئهها ايستادگى كرد.
مكتب امام يك بستهى كامل است، يك مجموعه است، داراى ابعادى است؛ اين ابعاد را بايد با هم ديد، با هم ملاحظه كرد. دو بُعد اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، بُعد معنويت و بُعد عقلانيت است. بُعد معنويت است؛ يعنى امام بزرگوار ما صرفاً با تكيهى بر عوامل مادى و ظواهر مادى، راه خود را پى نميگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوك معنوى، اهل توجه و تذكر و خشوع و ذكر بود؛ به كمك الهى باور داشت؛ اميد او به خداى متعال، اميد پايانناپذيرى بود. و در بُعد عقلانيت، به كار گرفتن خرد و تدبير و فكر و محاسبات، در مكتب امام مورد ملاحظه بوده است. من نسبت به هر كدام، چند جملهاى عرض خواهم كرد.
بُعد سومى هم وجود دارد، كه آن هم مانند معنويت و عقلانيت، از اسلام گرفته شده است. عقلانيت امام هم از اسلام است، معنويت هم معنويت اسلامى و قرآنى است، اين بُعد هم از متن قرآن و متن دين گرفته شده است؛ و آن، بُعد عدالت است. اينها را بايد با هم ديد. تكيهى بر روى يكى از اين ابعاد، بىتوجه به ابعاد ديگر، جامعه را به راه خطا ميكشاند، به انحراف ميبرد. اين مجموعه، اين بستهى كامل، ميراث فكرى و معنوى امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانيت بود، هم مراقب معنويت بود، هم با همهى وجود متوجه به بُعد عدالت بود.
من چند نمونه از مظهر عقلانيت امام عرض ميكنم. اولين نمونه، همين گزينش مردمسالارى براى نظام سياسى كشور بود؛ يعنى تكيهى به آراء مردم. انتخاب مردمسالارى، يكى از مظاهر روشن عقلانيت امام در مكتب حياتبخش و نجاتبخش او بود. قرنهاى متمادى حكومتهاى فردى بر كشور ما حكومت كرده بودند و حتّى در دورانى كه در ايران جريان مشروطه به وجود آمد و بظاهر جريان قانون در كشور رسمى شد، عملاً استبداد و ديكتاتورى دوران پهلوى از استبداد گذشتگانشان گزندهتر و سختتر و مصيبتبارتر بود. در كشورى با اين سابقه، امام بزرگوار ما اين امكان را پيدا كرد، اين توفيق را يافت كه مسئلهى حضور مردم و انتخابات مردمى را به يك حقيقت نهادينه شده تبديل كند. مردم ما هرگز مزهى انتخابات آزاد را، جز در برهههاى بسيار كوتاه در صدر مشروطه، تجربه نكرده بودند. در يك چنين كشورى، در يك چنين فضائى، امام بزرگوار ما از اولين قدم، انتخابات را در كشور نهادينه كرد. بارها شنيديد كه در طول اين سى و دو سالى كه از پيروزى انقلاب اسلامى ميگذرد، در حدود سى و دو يا سى و سه انتخابات در كشور اتفاق افتاده است، كه مردم آزادانه پاى صندوقهاى رأى آمدند و رأى خودشان را به صندوق انداختند و منشأ تشكيل مجلس و دولت و خبرگان و شوراهاى شهر و امثال اينها شدند. اين، بارزترين نمونهى عقلانيت امام بزرگوار ما بود.
يك نمونهى ديگر از عقلانيت امام و تكيهى او به خرد و هوشمندى، عبارت است از سرسختى و عدم انعطاف او در مقابلهى با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نكرد. بعد از آنكه دشمن ملت ايران و دشمن اين انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل كوه ايستاد. آن كسانى كه خيال كردند و خيال ميكنند عقل اقتضاء ميكند كه انسان گاهى در مقابل دشمن كوتاه بيايد، امام درست نقطهى مقابل اين تصور حركت كرد. عقلانيت امام و آن خرد پختهى قواميافتهى اين مرد الهى، او را به اين نتيجه رساند كه در مقابل دشمن، كمترين انعطاف و كمترين عقبنشينى و كمترين نرمش، به پيشروى دشمن مىانجامد. در ميدان روياروئى، دشمن از عقبنشينى طرف مقابل، دلش به رحم نمىآيد. هر يك قدم عقبنشينى ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معناى يك قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. اين، يكى از مظاهر عقلانيت امام بزرگوار بود.
يك مظهر ديگر عقلانيت امام، تزريق روح اعتماد به نفس و خوداتكائى در ملت بود. در طول سالهاى متمادى، از آغاز تسلط و ورود غربىها در اين كشور - يعنى از اول قرن 19 ميلادى كه پاى غربىها به ايران باز شد - دائماً به وسيلهى عوامل و دستيارانِ خودشان، با تحليلهاى گوناگون، توى سر ملت ايران ميزدند؛ ملت ايران را تحقير ميكردند، به ملت ايران ميباوراندند كه نميتواند، عُرضهى اقدام علمى و پيشرفت علمى ندارد، توانائى كار كردن و روى پاى خود ايستادن را ندارد. سردمداران رژيم پهلوى و قبل از او، مكرر ملت ايران را تحقير ميكردند. اينجور وانمود ميكردند كه اگر پيشرفتى متصور است، اگر كار بزرگى بايد بشود، بايد به وسيلهى غربىها بشود؛ ملت ايران توانائى ندارد. امام بزرگوار به يك چنين ملتى روح اعتماد به نفس را تزريق كرد، و اين نقطهى تحول ملت ايران شد. پيشرفتهاى ما در زمينهى علمى، در زمينهى صنعتى، در انواع و اقسام عرصههاى زندگى، معلول همين اعتماد به نفس است. امروز جوان ايرانى ما، صنعتگر ايرانى ما، دانشمند ايرانى ما، سياستمدار ايرانى ما، مبلّغ ايرانى ما احساس توانائى ميكند. اين شعار «ما ميتوانيم» را امام بزرگوار در اعماق جان اين ملت قرار داد. اين، يكى از مظاهر مهم عقلانيت امام بزرگوار بود.
يك مظهر ديگر، تدوين قانون اساسى بود. امام خبرگان ملت را از طريق انتخابات مأمور كرد كه قانون اساسى را تدوين كنند. آن تدوينكنندگان قانون اساسى، با انتخاب ملت اين كار را انجام دادند. اينجور نبود كه امام يك جمع خاصى را بگذارد كه قانون اساسى بنويسند؛ به عهدهى ملت گذاشته شد. ملت خبرگانى را با شناسائى خود، با معرفت خود انتخاب كردند و آنها قانون اساسى را تدوين كردند. بعد امام همين قانون اساسى را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسى در كشور تشكيل شد. اين، يكى از مظاهر عقلانيت امام است. ببينيد، پايههاى نظام را امام اينجور مستحكم كرد. هم از لحاظ حقوقى، هم از لحاظ سياسى، هم از لحاظ فعاليت اجتماعى، هم از لحاظ پيشرفتهاى علمى، امام يك قاعدهى محكم و مستحكمى را به وجود آورد كه بر اساس اين قاعده ميشود تمدن عظيم اسلامى را بنا نهاد.
از جملهى مسائلى كه مظهر عقلانيت امام بزرگوار بود، اين بود كه ايشان به مردم تفهيم كرد كه آنها صاحب و مالك اين كشورند. مملكت صاحب دارد. اين حرف را در دوران حكومتهاى استبدادى بر زبان جارى ميكردند كه آقا مملكت صاحب دارد. مرادشان از صاحب مملكت، ديكتاتورها و مستبدينى بودند كه بر كشور حكمرانى ميكردند. امام به مردم تفهيم كرد كه مملكت صاحب دارد و صاحب مملكت، خود مردم هستند.
مظهر معنويت در امام بزرگوار، در درجهى اول، اخلاص خود او بود. امام كار را براى خدا انجام داد. از اول، هرچه كه احساس ميكرد تكليف الهى اوست، آن را انجام ميداد. از فداكارى در اين راه، امام ابا نكرد. از شروع مبارزات در سال 1341، امام اينجور عمل كرد؛ با تكليف پيش رفت. به مردم و مسئولين هم اين درس را بارها گفت و تكرار كرد كه آنچه مهم است، تكليف است. ما تكليف را انجام ميدهيم، ترتّب نتيجه بر كار ما دست خداست. بنابراين مظهر مهم معنويت در رفتار امام، اخلاص او بود. براى خاطر تعريف و تمجيد اين و آن، حرفى نزد، كارى نكرد، اقدامى نكرد. آنچه كه براى خدا انجام داد، به وسيلهى خداى متعال به آن بركت داده شد؛ ماندگار شد. خاصيت اخلاص اين است. امام همين توصيه را به مسئولين هم تكرار ميكردند. امام ماها را امر ميكردند به اين كه اهل توكل باشيم، اهل اعتماد به خدا باشيم، اهل حسنظن به پروردگار باشيم، براى خدا كار كنيم. خود او اهل توكل بود، اهل تضرع بود، اهل توسل بود، اهل استمداد از خدا بود، اهل عبادت بود. بعد از پايان ماه رمضان، انسان وقتى امام را ميديد، به طور محسوسى در او احساس نورانيت ميكرد. از فرصتهاى زندگى براى تقرب به خداى متعال، براى پاكيزهكردن دل و جان مطهرِ خودش استفاده ميكرد. ديگران را هم امر ميكرد و ميگفت: ما در محضر خدا هستيم. عالَم، محضر خداست. عالَم، محل حضور جلوههاى الهى است. همه را به اين راه سوق ميداد. خود او اهل رعايت اخلاق بود، ديگران را هم به اخلاق سوق ميداد. بخش مهمى از معنويت در اسلام عبارت است از اخلاق، دورى از گناه، دورى از تهمت، دورى از سوءظن، دورى از غيبت، دورى از بددلى، دورى از جداسازى دلها از يكديگر. خود امام بزرگوار اين چيزها را رعايت ميكرد، به مردم هم سفارش ميكرد، به مسئولين هم سفارش ميكرد. امام ماها را توصيه ميكردند به اين كه مغرور نشويم، خودمان را بالاتر از مردم ندانيم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانيم، بىعيب ندانيم. همهى مسئولين طراز اول كشور اين را از امام شنيده بودند كه بايستى آماده باشيم؛ اگر چنانچه از ما عيب گرفتند، نگوئيم ما بالاتر از اينيم كه عيب داشته باشيم، بالاتر از اينيم كه به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همين جور بود. ايشان، هم در نوشتههاى خود - بخصوص در اواخر عمر شريفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضيه اشتباه كردم. اقرار كرد به اين كه در فلان قضيه خطا كرده است؛ اين خيلى عظمت لازم دارد. روح يك انسانى بايد بزرگ باشد كه بتواند يك چنين حركتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب كند به اشتباه و خطا. اين معنويت امام بود، اين اخلاق امام بود؛ اين يكى از ابعاد مهم درس امام به ماست.
بُعد عدالت هم در مكتب امام بسيار برجسته است. اگرچه به يك معنا عدالت هم از همان عقلانيت و نيز از معنويت برميخيزد، اما برجستگى بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را به طور مشخصترى در مقابل ما قرار ميدهد. از اول پيروزى انقلاب، امام تكيهى بر طبقات ضعفا را اصرار كردند، تكرار كردند، توصيه كردند. تعبير «پابرهنگان» و «كوخنشينان» جزو تعبيراتى بود كه در كلام امام بارها و بارها تكرار شد. به مسئولين اصرار داشتند كه به طبقات محروم برسيد. به مسئولين اصرار داشتند كه از اشرافيگرى پرهيز كنند. اين، يكى از توصيههاى مهم امام بزرگوار بود. ما نبايد اينها را فراموش كنيم. آفت مسئوليت در يك نظامى كه متكى به آراء مردم و متكى به ايمان مردم است، اين است كه مسئولين به فكر رفاه شخصى بيفتند؛ به فكر جمعآورى براى خودشان بيفتند؛ در هوس زندگى اشرافيگرى، به اين در و آن در بزنند؛ اين آفت بسيار بزرگى است. امام خودش از اين آفت بكلى بركنار ماند و مسئولين كشور را هم بارها توصيه ميكرد كه به كاخنشينى و به اشرافيگرى تمايل پيدا نكنند، سرگرم مالاندوزى نشوند، با مردم ارتباط نزديك داشته باشند. ماها كه آن روز جزو مسئولين بوديم، امام دوست ميداشت كه با مردم ارتباط داشته باشيم، مأنوس باشيم؛ اصرار داشت كه خدمات به اقصى نقاط كشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومى كشور بهرهمند شوند. اينها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود. امام اصرار داشت كه مسئولين از ميان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگىها ملاك قبول مسئوليتها نباشد. وابستگى به شخصيتها، به فاميلها، بلاى هزار فاميلى كه در دوران قاجار و دوران پهلوى بر سر اين كشور آمد، امام بزرگوار ما را نسبت به اين قضيه حساس كرده بود. گاهى در مقام تعريف از يك مسئولى ميگفتند: اين از دل مردم برخاسته است. ملاك را اين ميدانستند. از نظر امام بزرگوار، تكيهى به ثروت و تكيهى به قدرت براى گرفتن مسئوليت، جزو خطرهاى بزرگ براى كشور و براى انقلاب بود. خب، اينها ابعاد خط امام است.
برادران و خواهران من! ملت عزيز ايران! اين مكتب، ما را در طول اين سى و دو سال از گردنههاى خطرناكى عبور داده است؛ سطح عزت ملى و شرافت بينالمللى ما را بالا آورده است. كشور به بركت پيمودن اين راه، در همان حدى كه رعايت كرده است، پيشرفت كرده است؛ به سمت آرمانهاى خود پيش رفته است. ما بايد رعايت كنيم، منتها همهى جوانب را با هم. اگر كسى يا جريانى بخواهد به نام عقلگرائى، از ارزشهاى اسلامى و انقلابى عدول كند، اين انحراف است. اگر كسى بخواهد به وسيلهى عقلگرائى، در مقابل دشمن بىتقوائى به خرج بدهد، وابستگى به وجود بياورد، اين انحراف است، اين خيانت است. آن عقلانيتى كه در مكتب امام بزرگوار ما هست، اقتضاء نميكند كه ما از خدعهى دشمن غافل شويم، از كيد او غافل شويم، از نقشهى عميق او غافل شويم، به او اعتماد كنيم، در مقابل او كوتاه بيائيم. هرچه كه انسان در مقابل دشمن كوتاه بيايد، پشتوانهى عظيم معنوى در درون كشور و درون ملت را از دست خواهد داد.
همين طور در نقطهى ديگر: اگر به نام عدالتخواهى و به نام انقلابيگرى، اخلاق را زير پا بگذاريم، ضرر كردهايم؛ از خط امام منحرف شدهايم. اگر به نام انقلابيگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما ميدانيم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كرديم، آنها را مورد ايذاء و آزار قرار داديم، از خط امام منحرف شدهايم. اگر بخواهيم به نام انقلابيگرى و رفتار انقلابى، امنيت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنيم، از خط امام منحرف شدهايم. در كشور آراء و عقايد مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه يك عنوان مجرمانهاى بر يك حركتى، بر يك حرفى منطبق شود، اين عنوان مجرمانه البته قابل تعقيب است؛ دستگاههاى موظف بايد تعقيب كنند و ميكنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، كسى است كه نميخواهد براندازى كند، نميخواهد خيانت كند، نميخواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سليقهى سياسى ما، با مذاق سياسى ما مخالف است، ما نميتوانيم امنيت را از او دريغ بداريم، عدالت را دريغ بداريم؛ «و لايجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور ميدهد و ميگويد: مخالفت شما با يك قومى، موجب نشود كه عدالت را فرو بگذاريد و فراموش كنيد. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهيد. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) اين عدالت، نزديكتر به تقواست. مبادا خيال كنيد تقوا اين است كه انسان مخالف خودش را زير پا له كند؛ نه، عدالت ورزيدن با تقوا موافق است. همه هوشيار باشيم، همه بيدار باشيم. اين بُعد هم نبايد ابعاد ديگر را در سايه قرار بدهد.
بُعد معنويت هم همين جور. ما اهل معنويتيم، اهل توسليم، اهل توجهيم، اهل ذكريم؛ خدا را شكر. فضاى جامعهى ما، مالامال از توجه به خداست. ماه رمضان كشور ما، يك ماه رمضان تماشائى است؛ بهار معنويت است. اين جوانهاى عزيز ما در جلسات قرآن، در جلسات ذكر و دعا، در جلسات توسل، آنچنان حضور نورانىاى دارند كه انسان لذت ميبرد. در روزهاى آينده، همين مراسم اعتكافى كه جوانان ما راه مىاندازند، پديدهى شگفتآورى است.
در دوران جوانى ما، در حوزهى علميهى قم، ايام نيمهى رجب كه روزهاى معروف اعتكاف است، شايد در مسجد امامِ آن روز، ده نفر، پانزده نفر، بيست نفر طلبه - آن هم در مركز حوزهى علميه، كه قم باشد - اعتكاف ميكردند؛ اين كار معمول نبود، بلد نبودند. امروز در دانشگاههاى كشور، هزاران نفر از جوانان دانشجو - دختران و پسران - در مساجد دانشگاهها اعتكاف ميكنند، سه روز عبادت ميكنند، خلوت ميكنند، با خداى خود ارتباط برقرار ميكنند؛ مساجد بزرگ و مجامع بزرگ كه جاى خود دارد. اينها معنويت است. كشور ما اهل معنويت است، اما معنويت ما همراه و همروال است با احساس مسئوليت. اين معنويت به هيچ وجه نبايد ما را از مسئوليت عظيم انقلابىِ خودمان جدا كند، بلكه كمك به حركت انقلابى است. آن كسانى كه با تكيهى به ديندارى و با عنوان كردن ديندارى، سعى ميكنند جامعه را سياستزدائى كنند، جوانان را سياستزدائى كنند، جوانان را از حضور در عرصههاى كشور دور نگه دارند، اشتباه ميكنند، راه خطا ميروند، دچار انحرافند؛ اين ابعاد با همديگر است.
من در اينجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طيبهى شهدائى كه در اين گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاك سپرده شدهاند، شهادت ميدهم كه ملت ما اين راه را خوب حركت كرده است، راه امام را حفظ كرده است. من به چشم مىبينم و ميتوانم گواهى بدهم كه جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ايمان و تقوا و استحكام عقيده بهتر نباشند، عقبتر نيستند. من از صميم قلب و از بن دندان گواهى ميدهم و اعتقاد دارم كه بهترين نقش را مردم ايفاء كردهاند؛ ارزشها را نگه داشتهاند، حفظ كردهاند و پاى آن ايستادهاند؛ مردم بودند كه نقشههاى دشمنان ما را خنثى كردند.
نميخواهم به تفصيل در اين باره صحبت كنم؛ هم وقت نيست، هم شايد الان وقت اين صحبت نيست؛ اما به اجمال و اشاره عرض ميكنم كه دشمنان ما تصور ميكردند با رحلت امام، آغاز فروپاشى اين نظام مقدس كليد زده خواهد شد. آنها خيال ميكردند امام كه رفت، بتدريج اين شعله خاموش خواهد شد، اين چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشييع جنازهى امام، آن احساسات مردم، آن حركت عظيم مردم در حمايت از كارى كه خبرگان كردند، اينها را مأيوس كرد. يك برنامهريزى ده ساله كردند - اين تحليل من است، اين به معناى اطلاع نيست؛ تحليلى است كه قرائن آن را براى ما اثبات ميكند - ده سال بعد اميدوار بودند كه نتيجه بدهد. سال 78 كه آن حوادث پيش آمد، آن كسى كه اين حوادث را خنثى كرد، مردم بودند. روز بيست و سوم تير سال 78 مردم آمدند در خيابانها، توطئهى دشمن را كه سالها برايش برنامهريزى كرده بودند، در يك روز باطل كردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز يك برنامهريزى دهساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتى به دست مىآمد. به خيال خودشان زمينهها را آماده كرده بودند. مطالباتى هم مردم داشتند - مردمى كه وابستهى به نظامند، وفادار به نظامند - فكر كردند از اين مطالبات بتوانند استفاده كنند؛ لذا آن قضاياى سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم كردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول كنند. اينجا هم مردم آمدند توى ميدان. بعد از آنكه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم ديدند كه اينها حرف دلشان چيست، در روز عاشورا فهميدند كه اينها عمق خواستههاشان تا كجاست، مردم عزيز ما به ميدان آمدند و حماسهى نُه دى را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلكه در سراسر كشور، ميليونها نفر در روز نهم دى، بعد هم بلافاصله در بيست و دوى بهمن آمدند توى ميدان، غائله را ختم كردند. اين، هنر مردم است. درود به مردم ايران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصير و آگاه ايران. انشاءاللَّه به توفيق الهى، مردم همين راه را و همين خط را و همين آرمان را و همين عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد.
خوشبختانه اين حركت عظيم مردم ثمرات خودش را هم بخشيده است. به بركت اعتمادى كه مردم به مسئولان كشور از خودشان نشان دادند، به بركت امنيتى كه با حضور مردم در سرتاسر كشور برقرار است، مسئولين توانستهاند خدمترسانى را گسترش بدهند و كارهاى بزرگى انجام دهند؛ كارهاى زيربنائى عظيمى در كشور انجام بگيرد، كه شرط لازم براى پيشرفت هر كشورى، همين كارهاى زيربنائى است كه امروز دارد يكى پس از ديگرى انجام ميگيرد؛ مردم دارند اين را مىبينند و انشاءاللَّه ثمراتش را در كوتاهمدت و بلندمدت خواهند ديد. به بركت همين امنيتى كه با حضور مردم به وجود آمده است، توطئههاى امنيتى دشمنان خنثى ميشود، توطئههاى تبليغاتى دشمنان خنثى ميشود. به بركت همين حضور مردم است كه پيشرفت علمى و فناورى كشور در سطح عالى است. امروز طبق آمارهاى بينالمللى - نه آمارهاى ما - طبق محاسبات بينالمللى كه اعلام رسمى هم ميكنند، سرعت پيشرفت علمى كشور ما، يازده برابر يا دوازده برابرِ متوسط دنياست؛ اين چيز كمى نيست. اين را مخالفين ما ميگويند، دشمنان ما آن را اعلام ميكنند. امروز جوانان دانشمند شما در بيش از ده رشتهى مهم درجهى اول علمى و فناورى كشور آنچنان پيشرفتى كردهاند كه در رديفهاى اول دنيا - يعنى در رديفهاى كمتر از دهم دنيا - قرار گرفتهاند؛ اينها به بركت حضور مردم است. اين حضور، اين اعتماد متقابل، اين احساس مسئوليت عمومى هرچه ادامه پيدا كند، كشور پيشرفت بيشترى پيدا خواهد كرد. خط امام، اين است.
چند جمله هم دربارهى مسائل منطقه عرض بكنم. اولاً آنچه كه در منطقهى شمال آفريقا و منطقهى ما اتفاق افتاده است، حوادث بسيار مهم و تاريخسازى است. آنچه در مصر اتفاق افتاد، آنچه در تونس اتفاق افتاد، اين بيدارى عظيمى كه در كشورهاى اسلامى اتفاق افتاده است، از آن حوادثى است كه گاهى دو قرن، سه قرن ميگذرد تا يك چنين حادثهاى به وجود بيايد؛ از آن حوادث بسيار مهم و تأثيرگذار و تاريخساز است. البته ملت مصر موفق شد، ملت تونس موفق شد؛ بخصوص پيروزى انقلاب مصر، پيروزى بسيار درخشانى است؛ بسيار كار عظيمى است. در برخى كشورهاى ديگر، مثل ليبى، مثل يمن، مثل مردم مظلوم بحرين، مبارزاتى دارد انجام ميگيرد؛ هر كدام هم حكم خودش را دارد. آنجا هم حركات مردم محكوم به پيروزى است؛ دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. وقتى مردم بيدار شدند، وقتى يك ملت احساس قوت و قدرت و توانائى كرد، هيچ چيزى نميتواند راه او را سد كند. البته دشمنان ملتهاى مسلمان - يعنى نظام سلطه، آمريكاى شيطان بزرگ، صهيونيستهاى غدار و حيوانصفت - مشغول فعاليتند و دارند تلاش ميكنند؛ ميخواهند نگذارند اين پيروزىها به كام مردم شيرين بيايد و به معناى واقعى كلمه به پيروزى نهائى برسد؛ اما اگر ما ملتهاى مسلمان بيدار باشيم، به نداى قرآن - كه ما را به صبر و استقامت و ثبات امر ميكند، به ما اميد ميدهد - گوش كنيم، به خداى متعال سوء ظن نداشته باشيم، به وعدهى الهى اميدوار باشيم و براى آن تلاش و كار كنيم، بدون شك اين ملتها به پيروزى ميرسند. البته در ليبى سياست دولتهاى غربى اين است كه كشور ليبى را ضعيف كنند، كمخون كنند؛ سياستشان اين است كه جنگ داخلى ادامه پيدا كند تا كشور از رمق بيفتد، بعد يا خودشان مستقيم يا غيرمستقيم بيايند امور آن كشور حساس را به دست بگيرند. كشور ليبى اولاً داراى منابع سرشار نفت است، ثانياً يك قدمى اروپاست؛ بنابراين براى مستكبرين جهانى، براى آمريكا، براى كشورهاى مستكبر در اروپاى غربى بسيار مهم است؛ نميخواهند آسان از او دست بردارند، ميخواهند ضعيف كنند. اگر آن كشور را وا ميگذاشتند، مردم ميتوانستند غلبه كنند، حكومت مردمى و اسلامى بر سر كار مىآمد، براى آنها خطرى بود؛ لذا ميخواهند نگذارند اين اتفاق بيفتد.
در يمن هم چيزى شبيه اين است. يمن هم از لحاظ سوقالجيشى مهم است؛ از لحاظ همسايگى با بعضى از كشورهاى مرتبط با آمريكا و جغرافياى سياسى، بسيار مهم است؛ آنجا هم نميخواهند بگذارند مردم به پيروزى برسند. سياست آمريكا و غرب در اين دو كشور اين است كه مردم به پيروزى نرسند.
مردم بحرين هم در مظلوميت مطلق به سر ميبرند. در آنجا هم به عنوان اينكه اينها شيعه هستند، ميخواهند حركت را حركت طائفى و مذهبى معرفى كنند؛ در حالى كه قضيه اين نيست. البته مردم بحرين شيعهاند، در طول تاريخ شيعه بودند، اكثريت شيعهاند؛ اما مسئله، مسئلهى شيعه و سنى نيست؛ مسئله اين است كه اين ملت، مظلوم است؛ از حقوق اوليهى يك شهروند در كشور خود، در خاك خود، در سرزمين خود محروم است. حق خود را مطالبه ميكند، حق رأى دادن خود را مطالبه ميكند؛ ميگويد بتوانم رأى بدهم، بتوانم در تشكيل دولت و حكومت نقش ايفاء كنم؛ اين كه جرم نيست؛ اين يك حق مشروع است. آن وقت آمريكائىهاى دروغگوى رياكار و خدعهگر كه ادعاى حقوق بشر و ادعاى دموكراسى ميكنند، در قضيهى بحرين اينجور عليه مردم وارد ميدان ميشوند. البته انكار ميكنند، ميگويند ما نيستيم، سعودىها هستند؛ اما سعودىها بدون چراغ سبز آمريكا نميتوانستند وارد بحرين شوند و اينجور حوادث تلخ و خونبار را در بحرين به وجود بياورند. لذا آمريكائىها هم مسئولند.
دو سه نكته را عرض بكنم؛ وقت تمام شده است و گذشته است. نكتهى اول اين است كه شاخص عمده در حركت مردمىِ اين كشورها سه چيز است: يكى اسلامى بودن، يكى ضد آمريكا و صهيونيست بودن، و يكى مردمى بودن. اين شاخص در همهى اين كشورها مشترك است. ملت مصر كه يك ملت شاخص در دنياى عرب و دنياى اسلام است، ملتى است كه اين نهضت را به راه انداخته است، اين انقلاب را در كشور خودش به وجود آورده است، هم اسلامى است، هم مردمى است، هم صريحاً ضد آمريكا و ضد صهيونيستى است. بقيهى كشورها هم همين جور.
موضع ما در مقابل اين حركتهاى مردمى روشن است: هر جا حركت اسلامى است، مردمى است، ضد آمريكائى است، ما با اين حركت همراهيم؛ اما اگر در جائى ببينيم با تحريك آمريكائىها، با تحريك صهيونيستها، يك حركتى به راه افتاده است، با آن حركت همراهى نميكنيم. ما با حركتهاى ضد آمريكائى و ضد صهيونيستى همراهيم. آنجائى كه خود آمريكا و خود صهيونيستها وارد ميدان ميشوند تا يك رژيمى را ساقط كنند، تا يك كشورى را اشغال كنند، آنجا ما نقطهى مقابل حركت آمريكائىها قرار ميگيريم. آمريكا نميتواند به نفع ملتهاى اين منطقه فكرى بكند و كارى بكند؛ هر كارى ميكنند و هر كارى تا امروز كردند، بر عليه ملتهاى اين منطقه بوده است. اين موضع ماست.
نكتهى دوم: اين كشورهائى كه بحمداللَّه به پيروزى رسيدند - مخصوصاً مصر كه كشورى بزرگ و داراى ميراث غنى اسلامى و معنوى و فرهنگى است - بايد مراقب باشند؛ دشمن از در بيرون رفته است، از پنجره برنگردد. اين كمكهائى كه ميگويند آمريكا ممكن است به مصر يا به هر كشور ديگرى بكند، خودش مايهى گرفتارى است. آمريكائىها از راه همين كمكها و همين دلارهاست كه تسلط خود را بر كشورها تحكيم ميكنند، توقعات خودشان را تحميل ميكنند؛ ملتى كه آزادى به دست آورده است، او را دوباره در زير پنجهى اقتدار ظالمانهى خود قرار ميدهند.
همه بايد بيدار باشند. البته ملت مصر بيدارند. اين حركت عظيمى كه ملت مصر در اعتراض به موضع رژيم قبلى مصر در زمينهى فلسطين و غزه و گذرگاه رفح انجام دادند، حركت بسيار باارزشى بود؛ بايد ادامه پيدا كند. مصر كشور تأثيرگذارى در دنياى عرب است؛ به همين مناسبت هم بود كه آن كسانى كه ميخواستند كشورهاى عربى را در مقابل رژيم غاصب صهيونيست به زانو دربياورند، رفتند سراغ مصر. پيمان ننگين كمپديويد را در مصر تحميل كردند. بعد از قبول پيمان كمپديويد در مصر بود كه بتدريج كشورهاى ديگر عرب هم تسليم شدند، در مقابل آمريكا خاشع شدند؛ مسئلهى فلسطين از صحنهى تصميمگيرى كشورهاى عربى بكلى خارج شد. بايد مراقب باشند. روى مصر حساسند. يك روز بعد از دوران جمال عبدالناصر كه غربىها و استكبار رانده شده بودند، دوباره برگشتند؛ اين تجربه نبايد در مصر تكرار شود. ملت مصر بيدارند، هوشيارند و اميدواريم خداوند به آنها در اين زمينه هم كمك كند.
نكتهى ديگر اين است كه اين سركوبها فايدهاى ندارد. ملتها بالاخره وقتى بيدار شدند، وقتى قدرت خودشان را شناختند، اين راه را دنبال خواهند كرد و انشاءاللَّه حركت ملتهاى منطقه - چه در آن كشورهائى كه امروز حركت هست، چه آن كشورهائى كه بالقوه در آنها اين حركات وجود دارد - به پيروزى خواهد رسيد. مردم در اين كشورها پيروز خواهند شد، منتها بايد مراقب حركات تفرقهافكنانهى دشمنان باشند. امروز، هم در مصر، هم در تونس، در شمال آفريقا و در ساير كشورهاى اسلامى، دشمنان در پى ايجاد تفرقهاند. بخصوص چون ايران اسلامى كانون حركت در مقابل استكبار است، ميخواهند بين ايران اسلامى و كشورها فاصله بيندازند؛ فاصلههاى قومى، فاصلههاى مذهبى. حتّى در داخل خود اين كشورها ميخواهند تفرقه ايجاد كنند. امروز در مصر كسانى از اين گروههاى تكفيرى و وهابى و اينها تلاش ميكنند به بهانههاى مختلف بين مردم مصر با يكديگر هم اختلاف بيندازند؛ بايد در مقابل اين اختلافافكنىها هوشيار بود.
موضع ما در مقابل فلسطين هم موضع روشنى است. ما معتقديم سرزمين فلسطين، كشور فلسطين، يكجا متعلق به فلسطينىهاست. آن كسانى كه سعى كردند نقشهى فلسطين را از روى صفحهى جغرافيا پاك كنند، اشتباه كردند؛ چنين اتفاقى نخواهد افتاد. فلسطين باقى است. چند دههاى غاصبان آن را غصب كردند، اما بدون ترديد دوباره به مردم فلسطين و به آغوش اسلام برخواهد گشت؛ و اين اتفاق خواهد افتاد. مردم فلسطين هم بيدارند. فلسطين تجزيهپذير هم نيست؛ فلسطين يكپارچه متعلق به فلسطينيان است. جمهورى اسلامى از چند سال پيش راه حل را اعلام كرده است. راهحل مسئلهى فلسطين، اين راهحلهاى آمريكائى و امثال آنها نيست؛ اينها راه به جائى نخواهد برد. راه حل اين است كه يك رفراندوم و همهپرسىاى از مردم فلسطين انجام بگيرد؛ هر رژيمى را كه آنها بر طبق رفراندوم رأى دادند، آن رژيم بايد بر كل فلسطين حاكم شود. بعد آنها خودشان تصميم خواهند گرفت كه با اين صهيونيستهائى كه از خارج وارد كشور فلسطين شدند، چه معاملهاى بكنند؛ اين بسته به نظر آن رژيمى است كه برخاستهى از آراء مردم فلسطين است.
پروردگارا ! ملتهاى مسلمان، ملت مصر، ملت تونس، ملت ليبى، ملت يمن، ملت بحرين، ملت مظلوم فلسطين را در تحت عنايات خودت به پيروزى كامل برسان. پروردگارا ! بركات خود را بر ملت عزيز ايران روزافزون كن. پروردگارا ! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طيبهى شهدا را در عالىترين مقامات متنعم بفرما. ما را مشمول ادعيهى زاكيهى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) مفاتيحالجنان، اعمال اول ماه رجب
2) مائده: 8