بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خيلى لذت برديم از بيانات برادران عزيز. اى كاش وقت بيشتر ميبود و ميتوانستيم از بيانات ديگر برادران هم استفاده كنيم. وقتى اين حرفها را از شما ميشنويم، بار ديگر عظمت اسلام، فراگيرى اسلام و پيروزى اسلام برايمان مجسم ميشود.
اين ديدارِ امروز و جلسات شما به عنوان وحدت تشكيل شده؛ اتحاد دنياى اسلام و وحدت بين مسلمين. البته وحدت، مسئلهى اصلى است. اگر اتحاد بين مسلمين به صورت واقعى و به معناى حقيقى تحقق پيدا كند، اكثر مشكلات مسلمين برطرف خواهد شد. و بايد همه تلاش كنيم، ما هم بايد تلاش كنيم كه انشاءاللَّه دلها به هم نزديك شود؛ نه فقط زبانها. وقتى دلها به يكديگر نزديك شد، دستها و عملها هم به يكديگر نزديك خواهد شد.
امروز دنياى اسلام در يك مقطع تاريخى قرار دارد؛ ما اين مقطع را بايد بشناسيم، ما از اين مقطع نبايد غفلت كنيم. در اين سى سال گذشته - بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران - هرگز چنين وضعى در دنياى اسلام پيش نيامده است. اينكه ميگوئيم يك مقطع است، معنايش اين نيست كه در طول اين سى سال دنياى اسلام آرام بوده، ساكت بوده، بىتفاوت بوده؛ نه. من اعتقادم اين است و واقعيت قطعاً همين است؛ در طول سالهاى متمادى، حركت بزرگان، حركت مصلحان، خون فداكاران، تعليمات اصحاب فكر، و در نهايت انقلاب اسلامى ايران، در دنياى اسلام تأثير گذاشته است؛ دلها را منقلب كرده، جهتها را نشان داده و بتدريج انگيزهها متراكم شده و در يك فرصتى حالا اين انگيزهها دارد بروز ميكند. اين مقطع، مقطع مهمى است؛ هم ميتواند به حل مشكلات دنياى اسلام منتهى شود، و هم اگر اين مقطع را درست نشناسيم و از آن بهرهى صحيح را نبريم، ممكن است مشكلات ديگرى را براى ما خلق كند.
آنچه اتفاق افتاده، حركت ميليونى مردم در صحنه است؛ اين بىنظير است. در جمهورى اسلامى اين حركت بود كه توانست ايران را نجات دهد. اگر به جاى ميليونها مردم، احزاب و گروهها و شخصيتها و اينها وارد ميدان ميشدند، اين تأثير اتفاق نمىافتاد. اثرى در حضور ميليونى مردم هست كه در هيچ چيز ديگر آن اثر نيست. البته حضور ميليونى مردم جز با ايمان قلبى امكانپذير نيست. اولاً بيايند، ثانياً تا حصول نتيجه در صحنه بمانند، ثالثاً آن نتيجه را حفظ كنند؛ اينها ايمان اسلامى، ايمان مذهبى لازم دارد.
اينجا از انقلاب كبير فرانسه اسم آورده شد. انقلاب كبير فرانسه يك حركت مردمى بود و به پيروزى رسيد؛ اما آن پيروزى محفوظ نماند. در سال 1789 انقلاب كبير فرانسه اتفاق افتاده؛ در سال 1800 - يعنى يازده سال بعد - حكومت سلطنت بار ديگر در فرانسه به وجود آمده؛ يعنى ناپلئون سر كار آمد؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا! بعد هم ناپلئون مُرد و همان خاندانى كه با انقلاب كبير فرانسه رفته بودند، دوباره سر كار آمدند؛ يعنى بوربنها. و سالها طول كشيد، تا سال 1860، و سلسلهى سلاطين در فرانسه همين طور دستبهدست شدند. پس انقلاب به وسيلهى مردم پيروز شد، اما مردم نتوانستند انقلاب را نگه دارند؛ اين خيلى مطلب مهمى است. ما توانستيم انقلابمان را نگه داريم، به بركت ايمان، به بركت اسلام، به بركت دميدن پىدرپى روح قرآن در كالبد اين مردم و در دلهاى اين مردم. اين است كه ميتواند بقاء حركتها را و تداوم آنها را و پيروزى آنها را تضمين كند؛ اين بايد اتفاق بيفتد.
امروز مردم توى صحنهاند؛ در مصر، در تونس و در بعضى از نقاط ديگر؛ اين بايد هدايت شود. دشمنان سعى ميكنند اين حركت را غير اسلامى نشان دهند؛ اين خطاست؛ قطعاً اسلامى است؛ گذشتهى مصر اين را نشان ميدهد؛ حركت امروز مصر هم اين را نشان ميدهد؛ شعارهاى مردم، حضورشان در نمازجمعه، اينها را نشان ميدهد. بنابراين قطعاً اسلامى است؛ اگرچه دشمنان سعى ميكنند نگذارند كه اين اسلامى بودن در مصر يا در جاهاى ديگر تثبيت شود. اين حركت را بايد تقويت كرد.
اساس مشكل در دنياى اسلام، آمريكاست. حضور مستكبرين و مستعمرين در دنياى اسلام، هميشه بيشترين و بزرگترين ضربه را به هويت اسلامى و مردمى ملتها زده. از شرق دنياى اسلام بگيريد، از اندونزى و مالزى و هند، تا برسيد به آفريقا؛ همه جا حضور مستعمران بوده است كه ملتها را ضعيف كرده، خون آنها را گرفته، ارادههايشان را تضعيف كرده. امروز آن مستكبر و مستعمر، آمريكاست؛ بقيه در حاشيهاند. حضور آمريكا بزرگترين مشكل است. گفت: «وجودك ذنب لايقاس بها ذنب». از همهى بدبختىهاى دنياى اسلام بزرگتر، امروز حضور آمريكاست؛ اين را بايد علاج كرد. بايد آمريكا را از عرصه دور كرد، او را تضعيف كرد. خوشبختانه ضعيف هم شدهاند. آمريكاى امروز، آمريكاى بيست سال قبل و سى سال قبل نيست. آمريكا امروز بشدت ضعيف شده است. اين را بايد نگه داشت. نبايد نااميد بود.
ببينيد، صحنهى صدر اسلام براى ما الگوست. من نميخواهم ادعا كنم كه همهى حوادث ما عيناً شبيه حوادث صدر اسلام است؛ نه، دنيا تغيير كرده، انگيزهها و شكلها عوض شده؛ ليكن صدر اسلام يك تابلوى بسيار پيچيده و هنرمندانه و مندمجى است كه بخشهاى گوناگون زندگى تاريخى امت اسلام را تا امروز و تا ابد ميشود در اجزاى اين تابلو مشاهده كرد. هركدام از اين بخشها را انسان ملاحظه كند و با زمانِ خودش تطبيق كند، ميتواند بفهمد.
ملاحظه كنيد؛ دو جور آدم در مقابلهى با دشمن وجود دارد: «و اذ يقول المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللَّه و رسوله الّا غرورا. و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا».(1) اين يك نگاه است، يك ديد است در مقابلهى با اين حوادث؛ يك ديد ديگر اين است كه ميگويد: «و لمّا رأى المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و ما زادهم الّا ايمانا و تسليما».(2) اين هم يك ديد است. هر دو مال يك حادثه است. هر دو مال حادثهى احزاب است. يك عده وقتى احزاب را مىبينند، ميگويند: «ما وعدنا اللَّه و رسوله الّا غرورا»؛ عدهاى ديگر وقتى احزاب را مىبينند، ميگويند: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و ما زادهم الّا ايمانا و تسليما». اين مهم است. اين دارد وضع فعلى ما را به ما نشان ميدهد.
ما دو جور انسان داريم: يك عده هستند كه وقتى هيمنهى آمريكا را مىبينند، قدرت نظامى او را مىبينند، قدرت ديپلماسى او را مىبينند، قدرت تبليغاتى او را مىبينند، پول فراوان او را مىبينند، مرعوب ميشوند؛ ميگويند ما كه نميتوانيم كارى بكنيم، چرا بيخودى نيروهايمان را هدر بدهيم؟ اينجور افراد الان هستند، در زمان انقلاب ما هم بودند. ما مواجه بوديم با افرادى از اين قبيل كه ميگفتند آقا بيخود چرا خودتان را زحمت ميدهيد؛ به يك حداقلى قانع شويد و قضيه را تمام كنيد. يك عده اينجور بودند.
يك عدهى ديگر هستند كه نه، قدرت دشمن را با قدرت خداى متعال مقايسه ميكنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار ميدهند؛ آن وقت مىبينند كه اينها حقير محضند، اينها چيزى نيستند. وعدهى الهى را هم راست ميشمرند، حسن ظن به وعدهى الهى دارند؛ اين مهم است. خداى متعال به ما وعده كرده است: «و لينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز»؛(3) اين وعدهى قطعى است، وعدهى مؤكد است. اگر چنانچه ما به وعدهى الهى حسنظن داشته باشيم، يك جور عمل ميكنيم، اگر به وعدهى الهى سوءظن داشته باشيم، جور ديگرى عمل ميكنيم. خداى متعال افرادى را كه سوءظن دارند، مشخص كرده است: «و يعذّب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء عليهم دائرة السّوء و غضب اللَّه عليهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصيرا»؛(4) اين «الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء» امروز هم هستند. چند آيه بعد ميگويد: «بل ظننتم ان لن ينقلب الرّسول و المؤمنون الى اهليهم ابدا و زيّن ذلك فى قلوبكم و ظننتم ظنّ السّوء و كنتم قوما بورا».(5) سوءظن به خدا موجب ميشود كه انسان بنشيند و از حركت و از كار و تلاش باز بماند. اگر حسنظن به خدا داشتيم، آن وقت ميتوانيم پيش برويم.
ما حسنظن به خدا داريم، و خداى متعال با ما طبق حسنظنمان عمل كرده است. در طول اين سى و چند سال، خداى متعال طبق همان حسنظنى كه به او داشتيم، با ما عمل كرده. ما مشكلات فراوانى داشتيم. از همهى اين مشكلات پيروز بيرون آمديم. محاصرهى اقتصادى چيز كوچكى نبوده و نيست. ما محاصره را زير پا گذاشتيم. در همين اواخر به ما گفتند كه بنزين به شما نميفروشيم. ما يك كشورى هستيم توليدكنندهى نفت، اما واردكنندهى بنزين؛ گفتند به شما بنزين نميفروشيم. اين يك نمونهى خيلى كوچكى است؛ صدها نمونه از اين قبيل هست. نيروهاى ما با اميد به خدا تلاش كردند و ما در ظرف كمتر از يك سال خود را از واردات بنزين بىنياز كرديم. هشت سال بر ما جنگ تحميل كردند. ما را در مقابل دشمنِ عنودِ بدِ بسيار خبيثى مثل صدام حسين قرار دادند و با همهى نيروها هم از او دفاع و حمايت كردند. ما الحمدللَّه توانستيم بر اين حادثه فائق بيائيم.
به اميد خدا در همهى ميدانها پيش رفتيم. ما امروز در ميدان علم هم پيشرفت كردهايم. اشاره كردند به مسئلهى هستهاى ما. ما به توفيق الهى و به قدرت الهى توانستيم مسئلهى هستهاى را حل كنيم و پيش برويم. امروز هم غربىها جنجال ميكنند، اما از ماجرا عقبند. تهمت ميزنند، حرف ميزنند، تبليغات ميكنند، فشار مىآورند، اما كارى نميتوانند بكنند. گذشت زمان به سود ماست. ما داريم همين طور هى پيش ميرويم، آنها هم دارند توى سر خودشان ميزنند و جنجال ميكنند. وقتى با توكل به خدا وارد شويم، اينجورى است.
جوانهائى كه در همين زمينهى هستهاى فعاليت ميكردند، دو سه سال قبل از اين اصرار كردند، درخواست كردند بيايند من را ببينند. يك نمايشگاهى اينجا در همين حسينيه درست كردند كه من از نزديك شاهد كارهاى اينها باشم. من رفتم آنجا، ديدم اولاً همه جوان، ثانياً همه مؤمن. يك وقتى خيال ميكردند كه هر كسى وارد علوم جديد شد و متخصص شد، لزوماً بايستى بىدين باشد، بىاعتناى به دين باشد. من ديدم نه، همهشان جوانهاى مؤمن، علاقهمند و بااخلاصند. الان در بخشهاى مختلف كشور ما اينجورى است. اين تجربهى ماست. اين تجربه در اختيار دنياى اسلام است.
البته ملت مصر و ملتهاى ديگر الحمدللَّه پُرند از مفاهيم و معارف اسلامى. ما با معارف اسلامىاى كه در طول زمانها در مصر شايع بوده، آشنا هستيم. من در همين نماز جمعهاى كه اشاره كرديد، گفتم ملت مصر اولين ملتى بود كه با فرهنگ غربى آشنا شد - ناپلئون فرهنگ غربى را به مصر آورد - و اولين ملتى بود كه عيوب اين فرهنگ را فهميد و با آن مواجه شد. شيخ محمد عبده و سيد جمال و ديگران پايگاهشان مصر بود و اينها اولين كسانى بودند كه با فرهنگ غربى سينه به سينه و مواجه شدند و با آن مبارزه كردند. بعد از آن هم بحمدللَّه مصر و خيلى از كشورهاى عربى مركز جوشش افكار اسلامى بودند و براى همهى اسلام مفيد بودند.
امروز اين مردم وارد ميدان هستند؛ بايد كوشش بشود دشمن نتواند حركت مردم مصر را مصادره كند، نتواند آن را منحرف كند، نتواند يك دنبالهاى از رژيم طاغوت و رژيم فرعون را در مصر باقى بگذارد، بعد بتدريج همه جا را فرا بگيرد؛ بايد اينها را مراقبت كرد. اين، وظيفهى هم خود مصرىها، هم همهى دنياى اسلام است.
بين ملتها بايد تفاوت نباشد. وحدت اسلامى اولين اثرش بايد اين باشد كه ملتها با هم احساس همدردى كنند؛ كه وقتى يك ملتى خوشحال است، بقيه خوشحال باشند؛ وقتى غمگين است، بقيه غمگين بشوند؛ وقتى گرفتار است، بقيه در آن گرفتارى خود را سهيم بدانند؛ وقتى استنصار ميكند، بقيه به نصرت او بشتابند و به سراغ او بروند. اين، وظيفهى ماست. و اين پيش خواهد رفت. اين وعدهى الهى را ما قبول داريم، يقين داريم؛ معتقديم كه «و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا».(6) و خداى متعال بلاشك به مردم مؤمن كمك خواهد كرد.
همهى ما بايد قدر اين جلسات را بدانيم. اين نزديكى دلها خيلى باارزش است. مسئلهى سنى و شيعه و دعواهاى سنى و شيعه چيزهائى است كه امروز دشمنان اسلام ميخواهند روى آنها تكيه كنند. آن كسانى كه راجع به تشيع، راجع به تسنن، دلسوزى اينها از يكديگر حرف ميزنند، نه سنى را قبول دارند، نه شيعه را قبول دارند، نه بزرگان اسلام را قبول دارند، نه علماى امروز را قبول دارند؛ آنها اهداف ديگرى دارند. بايستى بر همهى اينها فائق آمد و وحدت را تأمين كرد و انشاءاللَّه وحدت پشتوانهى پيروزى دنياى اسلام خواهد شد.
مجدداً به برادران عزيز خوشامد عرض ميكنم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) احزاب: 12 و 13
2) احزاب: 24
3) حج: 40
4) فتح: 6
5) فتح: 12
6) عنكبوت: 69
خيلى لذت برديم از بيانات برادران عزيز. اى كاش وقت بيشتر ميبود و ميتوانستيم از بيانات ديگر برادران هم استفاده كنيم. وقتى اين حرفها را از شما ميشنويم، بار ديگر عظمت اسلام، فراگيرى اسلام و پيروزى اسلام برايمان مجسم ميشود.
اين ديدارِ امروز و جلسات شما به عنوان وحدت تشكيل شده؛ اتحاد دنياى اسلام و وحدت بين مسلمين. البته وحدت، مسئلهى اصلى است. اگر اتحاد بين مسلمين به صورت واقعى و به معناى حقيقى تحقق پيدا كند، اكثر مشكلات مسلمين برطرف خواهد شد. و بايد همه تلاش كنيم، ما هم بايد تلاش كنيم كه انشاءاللَّه دلها به هم نزديك شود؛ نه فقط زبانها. وقتى دلها به يكديگر نزديك شد، دستها و عملها هم به يكديگر نزديك خواهد شد.
امروز دنياى اسلام در يك مقطع تاريخى قرار دارد؛ ما اين مقطع را بايد بشناسيم، ما از اين مقطع نبايد غفلت كنيم. در اين سى سال گذشته - بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران - هرگز چنين وضعى در دنياى اسلام پيش نيامده است. اينكه ميگوئيم يك مقطع است، معنايش اين نيست كه در طول اين سى سال دنياى اسلام آرام بوده، ساكت بوده، بىتفاوت بوده؛ نه. من اعتقادم اين است و واقعيت قطعاً همين است؛ در طول سالهاى متمادى، حركت بزرگان، حركت مصلحان، خون فداكاران، تعليمات اصحاب فكر، و در نهايت انقلاب اسلامى ايران، در دنياى اسلام تأثير گذاشته است؛ دلها را منقلب كرده، جهتها را نشان داده و بتدريج انگيزهها متراكم شده و در يك فرصتى حالا اين انگيزهها دارد بروز ميكند. اين مقطع، مقطع مهمى است؛ هم ميتواند به حل مشكلات دنياى اسلام منتهى شود، و هم اگر اين مقطع را درست نشناسيم و از آن بهرهى صحيح را نبريم، ممكن است مشكلات ديگرى را براى ما خلق كند.
آنچه اتفاق افتاده، حركت ميليونى مردم در صحنه است؛ اين بىنظير است. در جمهورى اسلامى اين حركت بود كه توانست ايران را نجات دهد. اگر به جاى ميليونها مردم، احزاب و گروهها و شخصيتها و اينها وارد ميدان ميشدند، اين تأثير اتفاق نمىافتاد. اثرى در حضور ميليونى مردم هست كه در هيچ چيز ديگر آن اثر نيست. البته حضور ميليونى مردم جز با ايمان قلبى امكانپذير نيست. اولاً بيايند، ثانياً تا حصول نتيجه در صحنه بمانند، ثالثاً آن نتيجه را حفظ كنند؛ اينها ايمان اسلامى، ايمان مذهبى لازم دارد.
اينجا از انقلاب كبير فرانسه اسم آورده شد. انقلاب كبير فرانسه يك حركت مردمى بود و به پيروزى رسيد؛ اما آن پيروزى محفوظ نماند. در سال 1789 انقلاب كبير فرانسه اتفاق افتاده؛ در سال 1800 - يعنى يازده سال بعد - حكومت سلطنت بار ديگر در فرانسه به وجود آمده؛ يعنى ناپلئون سر كار آمد؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا! بعد هم ناپلئون مُرد و همان خاندانى كه با انقلاب كبير فرانسه رفته بودند، دوباره سر كار آمدند؛ يعنى بوربنها. و سالها طول كشيد، تا سال 1860، و سلسلهى سلاطين در فرانسه همين طور دستبهدست شدند. پس انقلاب به وسيلهى مردم پيروز شد، اما مردم نتوانستند انقلاب را نگه دارند؛ اين خيلى مطلب مهمى است. ما توانستيم انقلابمان را نگه داريم، به بركت ايمان، به بركت اسلام، به بركت دميدن پىدرپى روح قرآن در كالبد اين مردم و در دلهاى اين مردم. اين است كه ميتواند بقاء حركتها را و تداوم آنها را و پيروزى آنها را تضمين كند؛ اين بايد اتفاق بيفتد.
امروز مردم توى صحنهاند؛ در مصر، در تونس و در بعضى از نقاط ديگر؛ اين بايد هدايت شود. دشمنان سعى ميكنند اين حركت را غير اسلامى نشان دهند؛ اين خطاست؛ قطعاً اسلامى است؛ گذشتهى مصر اين را نشان ميدهد؛ حركت امروز مصر هم اين را نشان ميدهد؛ شعارهاى مردم، حضورشان در نمازجمعه، اينها را نشان ميدهد. بنابراين قطعاً اسلامى است؛ اگرچه دشمنان سعى ميكنند نگذارند كه اين اسلامى بودن در مصر يا در جاهاى ديگر تثبيت شود. اين حركت را بايد تقويت كرد.
اساس مشكل در دنياى اسلام، آمريكاست. حضور مستكبرين و مستعمرين در دنياى اسلام، هميشه بيشترين و بزرگترين ضربه را به هويت اسلامى و مردمى ملتها زده. از شرق دنياى اسلام بگيريد، از اندونزى و مالزى و هند، تا برسيد به آفريقا؛ همه جا حضور مستعمران بوده است كه ملتها را ضعيف كرده، خون آنها را گرفته، ارادههايشان را تضعيف كرده. امروز آن مستكبر و مستعمر، آمريكاست؛ بقيه در حاشيهاند. حضور آمريكا بزرگترين مشكل است. گفت: «وجودك ذنب لايقاس بها ذنب». از همهى بدبختىهاى دنياى اسلام بزرگتر، امروز حضور آمريكاست؛ اين را بايد علاج كرد. بايد آمريكا را از عرصه دور كرد، او را تضعيف كرد. خوشبختانه ضعيف هم شدهاند. آمريكاى امروز، آمريكاى بيست سال قبل و سى سال قبل نيست. آمريكا امروز بشدت ضعيف شده است. اين را بايد نگه داشت. نبايد نااميد بود.
ببينيد، صحنهى صدر اسلام براى ما الگوست. من نميخواهم ادعا كنم كه همهى حوادث ما عيناً شبيه حوادث صدر اسلام است؛ نه، دنيا تغيير كرده، انگيزهها و شكلها عوض شده؛ ليكن صدر اسلام يك تابلوى بسيار پيچيده و هنرمندانه و مندمجى است كه بخشهاى گوناگون زندگى تاريخى امت اسلام را تا امروز و تا ابد ميشود در اجزاى اين تابلو مشاهده كرد. هركدام از اين بخشها را انسان ملاحظه كند و با زمانِ خودش تطبيق كند، ميتواند بفهمد.
ملاحظه كنيد؛ دو جور آدم در مقابلهى با دشمن وجود دارد: «و اذ يقول المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللَّه و رسوله الّا غرورا. و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا».(1) اين يك نگاه است، يك ديد است در مقابلهى با اين حوادث؛ يك ديد ديگر اين است كه ميگويد: «و لمّا رأى المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و ما زادهم الّا ايمانا و تسليما».(2) اين هم يك ديد است. هر دو مال يك حادثه است. هر دو مال حادثهى احزاب است. يك عده وقتى احزاب را مىبينند، ميگويند: «ما وعدنا اللَّه و رسوله الّا غرورا»؛ عدهاى ديگر وقتى احزاب را مىبينند، ميگويند: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و ما زادهم الّا ايمانا و تسليما». اين مهم است. اين دارد وضع فعلى ما را به ما نشان ميدهد.
ما دو جور انسان داريم: يك عده هستند كه وقتى هيمنهى آمريكا را مىبينند، قدرت نظامى او را مىبينند، قدرت ديپلماسى او را مىبينند، قدرت تبليغاتى او را مىبينند، پول فراوان او را مىبينند، مرعوب ميشوند؛ ميگويند ما كه نميتوانيم كارى بكنيم، چرا بيخودى نيروهايمان را هدر بدهيم؟ اينجور افراد الان هستند، در زمان انقلاب ما هم بودند. ما مواجه بوديم با افرادى از اين قبيل كه ميگفتند آقا بيخود چرا خودتان را زحمت ميدهيد؛ به يك حداقلى قانع شويد و قضيه را تمام كنيد. يك عده اينجور بودند.
يك عدهى ديگر هستند كه نه، قدرت دشمن را با قدرت خداى متعال مقايسه ميكنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار ميدهند؛ آن وقت مىبينند كه اينها حقير محضند، اينها چيزى نيستند. وعدهى الهى را هم راست ميشمرند، حسن ظن به وعدهى الهى دارند؛ اين مهم است. خداى متعال به ما وعده كرده است: «و لينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز»؛(3) اين وعدهى قطعى است، وعدهى مؤكد است. اگر چنانچه ما به وعدهى الهى حسنظن داشته باشيم، يك جور عمل ميكنيم، اگر به وعدهى الهى سوءظن داشته باشيم، جور ديگرى عمل ميكنيم. خداى متعال افرادى را كه سوءظن دارند، مشخص كرده است: «و يعذّب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء عليهم دائرة السّوء و غضب اللَّه عليهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصيرا»؛(4) اين «الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء» امروز هم هستند. چند آيه بعد ميگويد: «بل ظننتم ان لن ينقلب الرّسول و المؤمنون الى اهليهم ابدا و زيّن ذلك فى قلوبكم و ظننتم ظنّ السّوء و كنتم قوما بورا».(5) سوءظن به خدا موجب ميشود كه انسان بنشيند و از حركت و از كار و تلاش باز بماند. اگر حسنظن به خدا داشتيم، آن وقت ميتوانيم پيش برويم.
ما حسنظن به خدا داريم، و خداى متعال با ما طبق حسنظنمان عمل كرده است. در طول اين سى و چند سال، خداى متعال طبق همان حسنظنى كه به او داشتيم، با ما عمل كرده. ما مشكلات فراوانى داشتيم. از همهى اين مشكلات پيروز بيرون آمديم. محاصرهى اقتصادى چيز كوچكى نبوده و نيست. ما محاصره را زير پا گذاشتيم. در همين اواخر به ما گفتند كه بنزين به شما نميفروشيم. ما يك كشورى هستيم توليدكنندهى نفت، اما واردكنندهى بنزين؛ گفتند به شما بنزين نميفروشيم. اين يك نمونهى خيلى كوچكى است؛ صدها نمونه از اين قبيل هست. نيروهاى ما با اميد به خدا تلاش كردند و ما در ظرف كمتر از يك سال خود را از واردات بنزين بىنياز كرديم. هشت سال بر ما جنگ تحميل كردند. ما را در مقابل دشمنِ عنودِ بدِ بسيار خبيثى مثل صدام حسين قرار دادند و با همهى نيروها هم از او دفاع و حمايت كردند. ما الحمدللَّه توانستيم بر اين حادثه فائق بيائيم.
به اميد خدا در همهى ميدانها پيش رفتيم. ما امروز در ميدان علم هم پيشرفت كردهايم. اشاره كردند به مسئلهى هستهاى ما. ما به توفيق الهى و به قدرت الهى توانستيم مسئلهى هستهاى را حل كنيم و پيش برويم. امروز هم غربىها جنجال ميكنند، اما از ماجرا عقبند. تهمت ميزنند، حرف ميزنند، تبليغات ميكنند، فشار مىآورند، اما كارى نميتوانند بكنند. گذشت زمان به سود ماست. ما داريم همين طور هى پيش ميرويم، آنها هم دارند توى سر خودشان ميزنند و جنجال ميكنند. وقتى با توكل به خدا وارد شويم، اينجورى است.
جوانهائى كه در همين زمينهى هستهاى فعاليت ميكردند، دو سه سال قبل از اين اصرار كردند، درخواست كردند بيايند من را ببينند. يك نمايشگاهى اينجا در همين حسينيه درست كردند كه من از نزديك شاهد كارهاى اينها باشم. من رفتم آنجا، ديدم اولاً همه جوان، ثانياً همه مؤمن. يك وقتى خيال ميكردند كه هر كسى وارد علوم جديد شد و متخصص شد، لزوماً بايستى بىدين باشد، بىاعتناى به دين باشد. من ديدم نه، همهشان جوانهاى مؤمن، علاقهمند و بااخلاصند. الان در بخشهاى مختلف كشور ما اينجورى است. اين تجربهى ماست. اين تجربه در اختيار دنياى اسلام است.
البته ملت مصر و ملتهاى ديگر الحمدللَّه پُرند از مفاهيم و معارف اسلامى. ما با معارف اسلامىاى كه در طول زمانها در مصر شايع بوده، آشنا هستيم. من در همين نماز جمعهاى كه اشاره كرديد، گفتم ملت مصر اولين ملتى بود كه با فرهنگ غربى آشنا شد - ناپلئون فرهنگ غربى را به مصر آورد - و اولين ملتى بود كه عيوب اين فرهنگ را فهميد و با آن مواجه شد. شيخ محمد عبده و سيد جمال و ديگران پايگاهشان مصر بود و اينها اولين كسانى بودند كه با فرهنگ غربى سينه به سينه و مواجه شدند و با آن مبارزه كردند. بعد از آن هم بحمدللَّه مصر و خيلى از كشورهاى عربى مركز جوشش افكار اسلامى بودند و براى همهى اسلام مفيد بودند.
امروز اين مردم وارد ميدان هستند؛ بايد كوشش بشود دشمن نتواند حركت مردم مصر را مصادره كند، نتواند آن را منحرف كند، نتواند يك دنبالهاى از رژيم طاغوت و رژيم فرعون را در مصر باقى بگذارد، بعد بتدريج همه جا را فرا بگيرد؛ بايد اينها را مراقبت كرد. اين، وظيفهى هم خود مصرىها، هم همهى دنياى اسلام است.
بين ملتها بايد تفاوت نباشد. وحدت اسلامى اولين اثرش بايد اين باشد كه ملتها با هم احساس همدردى كنند؛ كه وقتى يك ملتى خوشحال است، بقيه خوشحال باشند؛ وقتى غمگين است، بقيه غمگين بشوند؛ وقتى گرفتار است، بقيه در آن گرفتارى خود را سهيم بدانند؛ وقتى استنصار ميكند، بقيه به نصرت او بشتابند و به سراغ او بروند. اين، وظيفهى ماست. و اين پيش خواهد رفت. اين وعدهى الهى را ما قبول داريم، يقين داريم؛ معتقديم كه «و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا».(6) و خداى متعال بلاشك به مردم مؤمن كمك خواهد كرد.
همهى ما بايد قدر اين جلسات را بدانيم. اين نزديكى دلها خيلى باارزش است. مسئلهى سنى و شيعه و دعواهاى سنى و شيعه چيزهائى است كه امروز دشمنان اسلام ميخواهند روى آنها تكيه كنند. آن كسانى كه راجع به تشيع، راجع به تسنن، دلسوزى اينها از يكديگر حرف ميزنند، نه سنى را قبول دارند، نه شيعه را قبول دارند، نه بزرگان اسلام را قبول دارند، نه علماى امروز را قبول دارند؛ آنها اهداف ديگرى دارند. بايستى بر همهى اينها فائق آمد و وحدت را تأمين كرد و انشاءاللَّه وحدت پشتوانهى پيروزى دنياى اسلام خواهد شد.
مجدداً به برادران عزيز خوشامد عرض ميكنم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) احزاب: 12 و 13
2) احزاب: 24
3) حج: 40
4) فتح: 6
5) فتح: 12
6) عنكبوت: 69