بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اولاً به همهى برادران و خواهران بسيجى عزيز، به مناسبت شركت در اين اجتماع و مراسم اين هفته، خوشامد عرض مىكنم و اميدوارم خداوند متعال، شما جوانان عزيز و مؤمن را مشمول بركات خاصهى خود قرار دهد.
دربارهى بسيج و اين هفته، چند مطلب اصلى هست. يك مطلب دربارهى خود بسيج است؛ كه در حقيقت بسيج عظيم ملت ايران، مظهر شخصيت ذاتى و ملى آن است. چون بسيج به اين معناست كه جوانان ملت و عناصر كارى ملت، در ميدانهاى سخت، احساس كنند كه به اميد خدا و با توكل بر او، داراى چنان قدرت و توانايى هستند كه مىتوانند در مقابل دشمنان بايستند. اين، معناى بسيج است. وقتى كه بسيج را با نظر تحليلى و دقيق نگاه مىكنيم، مىبينيم كه ميدان نبرد نظامى، تنها ميدان حضور بسيج نبود. اين، كار خدا بود كه بسيج ملت ايران بتواند در سختترين ميدانها كه همان ميدان جنگ است، چنان قدرتى از خود نشان دهد كه ديرباورترين افراد هم قبول كنند كه ملت ايران داراى توانايى است.
دشمنان در طول سالهاى متمادى، خيلى زحمت كشيدهاند تا به ما ملت بفهمانند و بباورانند كه قادر نيستيم از خودمان دفاع كنيم؛ قادر نيستيم شخصيت خودمان را نشان بدهيم و قادر نيستيم در معادلات جهانى، نقش ايفا كنيم. اقلاًّ يكى دو قرن، تلاش استعمار اين بود كه ايرانى را از صحنهى فعاليت همه جانبهى جهانى خارج كند. وقتى انقلاب پيروز شد و همهى دنيا فهميدند كه ملت ايران داراى چنان قدرتى است كه مىتواند يك نظام ظالم و فاسد را كنار بزند و در مقابل خطرات اين كار، كه مسألهى جنگ بود، با قدرت بايستد؛ در حقيقت شخصيت ملت ايران آشكار شد. و اين، به بركت بسيج بود. نيروهاى مردمى بودند كه در صحنههاى جنگ توانستند دشوارترين كارها را انجام دهند. و اگر نبودند، بىشك سرنوشت جنگ طور ديگرى مىشد.
اين، سختترين ميدانها بود. در حقيقت بسيج مىتواند در ميدان سازندگى هم محور باشد و در ميدان علم، مقدم بر ديگران قرار گيرد. بسيج در همه جاى كشور حضور دارد. بسيج در دانشگاه، در حوزه، در بين متخصصين، در دستگاههاى علمى، در ميان روحانيون، در روستاها، در شهرها و در طبقات مختلف حضور و نمود دارد و نشان داده است كه در حقيقت نمونهى كامل ملت ايران است. شايد بشود گفت كه در ميان يادگارهاى ارزشمند باقى مانده از امام عزيز و عظيم القدر ما، يادگارى كه از همه بيشتر گسترش دارد، بسيج است. عظيمترين و ماندگارترين يادگار آن بزرگوار، همين بسيج مردمى است كه در همهجا حضور دارد؛ در همهى فعاليتها مىتواند پيشرو باشد و روحيهى بسيجى را نشان دهد. بايد هم همينطور باشد. خيليها مىخواستند بعد از تمام شدن جنگ، چنين وانمود كنند كه بسيج تمام شد. اين، يك تلقين شيطانى بود، كه شايد دستهاى دشمن هم در آن بىتأثير نبود. اما من عرض مىكنم كه بسيج تمام شدنى نيست. بسيج بايد روزبهروز توسعه پيدا كند و قوى شود. روحيهى بسيجى و معرفت بسيجى بايد فراگير شود، تا اين كشور بتواند بار سنگينى را كه بردوش دارد - كه همان بار هدايت الهى و سعادت انسانهاست - به سر منزل برساند. لذا، بسيج، تمام شدنى نيست.
نكتهى بعدى اين است كه بسيج عظيم ملت ايران، داراى خصوصياتى است. در همهجاى دنيا و در قضاياى سخت، آن جاهايى كه دولتهاى مردمى باشند، آحاد مردم، بخصوص در جنگها به كمك دولتها مىروند.اين را در تاريخ ديدهايم. اما اين بسيج، با حضور مردم در جاهاى ديگر و كشورهاى ديگر، فرقهايى دارد. يك ويژگى اين است كه در بسيج ملت ايران، مايهى اصلى، ارتباط با خداست. جوان بسيجى يا هر قشرى از قشرهاى آن؛ يعنى مرد و زن و پير و جوان بسيجى، داراى يك ارتباط معنوى و صميمى با خداست. اين، مايهى اصلى كار است. آن عاملى كه موجب مىشود انسان در ميدانها خسته نشود، ياد خداست. آن نيرويى كه انسان را در مقابل همهى قدرتها با قوت كامل نگه مىدارد، توكل به خداست. اگر توكل و اعتماد به خدا و ارتباط با خدا بود، حركت مردمى و بسيجى، حركتى پايدار و ماندگار خواهد بود. و اگر نبود، يك هيجان و اشتعال در برههاى از زمان پيدا مىشود، ولى باقى نمىماند و از بين مىرود. شما اگر نگاه كنيد، در دنيا كشورى را با خصوصيات كشور ايران پيدا نخواهيد كرد كه توانسته باشد در مقابل آن همه دشمن بايستد، بر آنها غالب شود، موانع را بردارد، راه خود را بگشايد، و در جهت اهداف خود حركت كند. غالباً در كشورها، در انقلابها و در حركتهاى عمومى، به خاطر فشارها و معاملهگريها، انحراف پيدا شده است. آن چيزى كه تا امروز، اين حركت را در ايران اسلامى اينطور مستقيم به سمت هدف هدايت كرده است، همين ايمان شما، ارتباطتان با خدا و روحيهى دعا و تضرعى است كه در نيروهاى بسيجى ما وجود دارد. اين، همان دعاى كميلى است كه شما مقيد بوديد و هستيد بخوانيد. اين، همان نماز جمعههاى شماست. اين، همان توسلات و توجهات شما به ائمه عليهمالسّلام است. و اين پيوند و رابطهى معنوى است كه همه چيز را حفظ كرده است. اين، يك خصوصيت است كه در جاهاى ديگر نيست، و بايد آن را حفظ كنيد.
مطلب بعد اين است كه اساس بسيج در جمهورى اسلامى، بر آگاهى است. در اينجا نظام جمهورى اسلامى هرگز نخواسته است عدهاى بيايند و چشمهايشان را ببندند و با اطاعت كوركورانه و بىخبر از آنچه كه اتفاق مىافتد، به ميدان بروند و اسلحهها را بكشند و بناى جنگيدن بگذارند. اين را ما نخواستيم. جمهورى اسلامى و امام اين جمهورى - رضوان و رحمت خدا بر او - عكس اين حركت كردند. ملت ما با آگاهى راهافتاد، ميدان را انتخاب كرد و در آن ميدان جنگيد. كسانى كه در جبهههاى نبرد، در هشت سال جنگ تحميلى و قبل از آن و مقدارى بعد از آن ايستادند و جنگيدند، على بصيرةٍ جنگيدند. فهميدند كه چه مىكنند، با چه كسى مىجنگند، چرا مىجنگند و از چه دفاع مىكنند. جوانان بسيجى ما، اگر شهرى بودند، اگر روستايى بودند، اگر علىالظاهر مدرك تحصيلى نداشتند، اگر دانشگاهى نبودند، اگر متخصص عالىرتبه نبودند - هركه بودند - مكرر در مكرر از زبانشان شنيديم كه «ما براى خاك نمىجنگيم؛ ما براى يك وجب زمين نمىجنگيم؛ ما براى اهداف و آرمانهايمان مىجنگيم.» اين، همان معرفت است.
من مىخواهم عرض كنم: جوانان عزيز! بسيجيان عزيز! هر جاى كشور كه هستيد، اين بصيرت را روزبهروز زياد كنيد. نگذاريد بعضى از نيازهاى مادى و مسائل كوچك، جلو بصيرتها را بگيرد. بصيرتتان را حفظ كنيد و دشمنتان را بشناسيد. دشمن، ترفندهاى گوناگون دارد؛ و آن ملتى موفق مىشود كه فريب نخورد. دشمن سعى مىكند آرزوهاى انقلابى را در نظر يك ملت مؤمن، كوچك كند. سعى مىكند نيازهاى مادى و كوچك را در نظر او بزرگ كند. نياز مادى هم نياز است، اما از جان كه بالاتر نيست! ملتى كه در راه خدا، جان برايش نثار كردنى است، آنجايى كه ميدان مبارزه با دشمن است، نيازهاى ديگر چه تأثيرى مىتواند داشته باشد!؟ شما الان نگاه كنيد! سياستهاى امروز و ديروز دنيا را مشاهده كنيد! ببينيد چه هنگام بوده است كه عليه اين نظام مقدس اسلامى، توطئههايى در آستين استكبار و استبداد جهانى نباشد؟ آنها از شيوع اسلام مىترسند. علناً اظهار مىكنند كه احساسات انقلابى اسلامى، در كشورهاى اسلامى رو به گسترش است. خود ما هم اين را مىبينيم. اين، يك واقعيت است. امروز ملت ايران يك ملت منزوى نيست. به كشورهاى گوناگون در دنيا، مثلاً به قلب اروپا نگاه كنيد و از كسانى كه به آنجا رفتهاند بپرسيد و بشنويد كه چطور ملتى مثل ملت بوسنى هرزگوين كه در محاصرهى دشمنان انسانيت قرار گرفته است، به نام شما جوانان ايرانى، شعار مىدهد و چطور از شما، در بستن پيشانىبندها تقليد مىكند! ببينيد چطور احساس كرده است كه راه، آن راهى است كه شما رفتيد و بايد همان راه را برود تا دشمن را شكست دهد! اين، احساسات اسلامى است كه روزبهروز گسترش پيدا مىكند. كانون اين احساسات، همين كشور مقدس اسلامى شما بود و الان هم هست. از اين روست كه استكبار، به طور مداوم برنامهريزى مىكند. برنامههايش هم برنامههايى است كه انسان اگر با بصيرت نگاه كند، مىتواند آنها را بشناسد.
من احساس مىكنم امروز سياستهاى امريكا، براى اينكه مشكل خود را با كشورهاى عربى و مسألهى فلسطين حل كند، بر اين است كه به دولتهاى عرب منطقه اينطور حالى كند كه «اگر مىخواهيد با كسى يا جايى دشمنى كنيد، آن، اسرائيل نبايد باشد. برويد سراغ ايران!» بر اين است كه به آنها حالى كند «ما - كه امريكا باشيم - از شما كشورهاى منطقه حمايت مىكنيم؛ مشروط بر اينكه جبههى خود را به طرف ايران بگشاييد و ديگر با اسرائيل كارى نداشته باشيد!» سياست جديد حكومت امريكا، حمايت از صهيونيستهاى غاصب است. براى حفظ اعراب منطقه هم، راهش اين است كه به اعراب منطقه، چنين تفهيم كنند كه «اگر سلاح مىخواهيد، اگر حمايت مىخواهيد، اگر كمك مىخواهيد، ديگر نبايد با اسرائيل كارى داشته باشيد. برويد و مسألهتان را با اسرائيل حل كنيد. اگر مىخواهيد با كسى مبارزه كنيد، معارضه كنيد، تعارض لفظى داشته باشيد، تبليغات منفى داشته باشيد؛ برويد سراغ جمهورى اسلامى و با آن مبارزه كنيد!» طبق آنچه كه از قرائن فهميده مىشود، اين سياست آيندهى امريكاست. البته، براى ملت ايران، بعد از تجربههاى چهاردهساله، اين تهديدها بىارزش است. آن روزى كه امريكا و شوروى عليه جمهورى اسلامى با يكديگر همدست بودند، اين ملت ايستاد و با كمال قدرت مبارزه كرد. چه وقت بوده است كه دو قدرت - آن روزى كه در سطح جهان بودند - عليه جمهورى اسلامى با يكديگر همدست نبوده باشند!؟ آن وقتى كه امريكا و شوروى با يكديگر همدست بودند، كشورهاى مرتجع طرفدار امريكا هم، چه در كمك به عراق و چه در شكلهاى ديگر، مقابل جمهورى اسلامى ايستادند و معارضه كردند و جمهورى اسلامى هم، با قدرت ايستاد. اين ملت آن روز از تهديدها نترسيد؛ امروز كه جاى خود دارد!
اينكه حالا چند دولت و كشور را از اين طرف و آن طرف دنيا وادار كنند كه راديوهايشان را عليه جمهورى اسلامى تجهيز كنند، براى ما اهميتى ندارد. اين ملت، ملتى قوى است. اين ملت، ملت پولادينى است. اين ملت، ملت مجربى است. مسؤولينى كه امروز بر اين مملكت خدمت و حكومت مىكنند، كسانى هستند كه امواج چهارده، پانزده ساله را از سر گذراندهاند. اينها كه از چيزى نمىترسند! نگرانى من از اين است كه مبادا دولتهاى عرب منطقه، فريب امريكا را بخورند. آنها بايد به فكر خودشان باشند. دولتهاى عرب منطقه اگر به اين نصيحت شيطانى امريكا گوش فرادهند، فاصلهى خودشان را با ملتهاى خودشان، باز هم زيادتر مىكنند. ملتها با ما هستند، ملتها با اسلامند، و به نام جمهورى اسلامى شعار مىدهند. شما ببينيد در كشور مصر، يك عده جوان مسلمان، يك عده مردم مسلمان، مىايستند و شعار اسلامى مىدهند و هيچ ارتباطى هم برحسب ارتباطات معمولى انسانى، بين آنها و مردم ما نيست. اما به قدرى شعارهاى آنها به شعارهاى ما نزديك است، كه رئيس جمهور بدبخت روسياهشان مىگويد «اينها از طرف ايران تحريك شدهاند!» ما چه ارتباطى با آنها داريم؟ آنها مسلمانند. خود آنها شعار قرآن مىدهند. خود آنها هستند كه احساس مىكنند بايد در راه خدا حرف بزنند، فرياد بكشند و حركت كنند؛ مثل همان فريادى كه ملت ايران در دوران طاغوت عليه امريكا و عليه استكبار و استبداد جهانى كشيد و باز هم مىكشد.
ملتها دلشان با جمهورى اسلامى است و افرادى غافل و روسياه، خيال مىكنند كه اينها تحريك شدهى ايرانند. چه تحريكى!؟ ما چه كار داريم كه ملتهاى ديگر را تحريك كنيم؟ ما شعار اسلام مىدهيم؛ ما پرچم اسلام را بلند مىكنيم، و هر كس كه در دلش شعلهى اسلام هست، به طور طبيعى دور اين پرچم جمع مىشود. ما چه وقت رفتيم در بوسنى هرزگوين تبليغ جمهورى اسلامى را بكنيم؟ ببينيد آنجا پرچم جمهورى اسلامى چقدر عزيز است! هرجا كه ملتى به نام اسلام سربلندكرد و زبان باز كرد، بلاشك بدانيد آنجا نام ملت ايران، نام عزيز و محترمى است. اين، خاصيت مبارزهى شماست. اين، خاصيت جهاد و فداكارى شماست. و اين، خاصيت همان روحيهى بسيجى شماست. موضوع اين است!
بصير باشيد در شناسايى دشمن. بصير باشيد در شناسايى ترفندهاى دشمن. ببينيد دشمن چطور مىخواهد جمهورى اسلامى را در سطح جهان بد معرفى كند، يا با شكلهاى غلط معرفى كند! البته موفق كه نمىشود. تبليغات دشمن، انصافاً تبليغات حسابشدهاى است. اين را بايد قبول كنيم. پول خرج مىكنند؛ ميلياردها دلار خرج مىكنند، براى اينكه بتوانند حرفى را جعل كنند كه وقتى اين حرف بر بال امواج راديوهايشان قرار گرفت و با يكى دو واسطه به گوش فردى از ملت ايران رسيد، در دل او اثر كند. چقدر دروغها همينطور درست كردند! اينها متخصصينى براى اين طور كارها دارند. لذا هدفشان را بايد فهميد. هدف آنها اين است كه ما را از اسلام جدا كنند؛ ملت را از مسؤولين جدا كنند؛ ملت را از انقلاب دلسرد كنند؛ ملت را از آيندهى جهاد و دفاعش نااميد كنند؛ ملت را از ميدان و مركز صحنهى مبارزه عقب بزنند. البته بايد بدانند كه هرگز در اين خواستنها، موفق نخواهند شد.
مطلب بعدى و مطلب آخر، مربوط به خود شما بسيجيان عزيز است. قرآن به ما مىگويد: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون(37).» يعنى سست نشويد، غمگين نشويد، شما بالاتر از ديگران هستيد. به دنبال اين جمله، قيدى دارد: «ان كنتم مؤمنين»؛ اگر مؤمن باشيد. همهى اين حرفهايى كه زديم، مربوط به آنوقتى است كه رابطهى ما با خدا خوب باشد؛ مربوط به آن وقتى است كه شما جوانان عزيز، با تقوا باشيد؛ مربوط به آن وقتى است كه شما زن و مرد، سعى كنيد دينتان را حفظ كنيد؛ در مقابل جاذبههاى گناه، تسليم نشويد و در مقابل وسوسهى شيطان، مقاومت كنيد. شما مىتوانيد و امتحان كرديم كه شما مىتوانيد. بالاترين وسوسههاى شيطان، وسوسهى حفظ نفس است. چقدر شما در زير گلولهبارانهاى پىدرپى دشمن و آتشهاى انبوهى كه دشمن، در جنگ بر سرتان مىريخت، جلو رفتيد و نترسيديد! پيكر مطهر و مبارك رفيقتان را ديديد كه پهلوى شما افتاد و شهيد شد، اما شما جلو رفتيد. شيطان در اينجاها وسوسهى بسيار قوىاى دارد. شيطان مىترساند؛ «يخوف(38) اوليائه.» اما نتوانست شما را بترساند. نتوانست شما را در قبضه و تصرف خود بگيرد و در مقابل گناه هم نخواهد توانست.
بدانيد امروز يكى از سلاحهاى دشمنانى كه مرگ بر آنها مىگوييد، اين است كه در مقابل جوانان ما دانه بپاشند - دانهى گناه، دانهى جاذبههاى گناه، جاذبههاى فساد - تا بلكه بتوانند آنها را جذب كنند. نفس قوى بايد بايستد و تسليم اين جاذبهها نشود. مراقب باشيد! جوانان بسيجى ما مؤمنند، مطهرند، پاكند. اما ممكن است در ميان آنها افرادى پيدا شوند كه روح قوى نداشته باشند و تسليم ترفند دشمن و شيطان گردند. اينجا، تقوا به درد مىخورد. تقوا يعنى اينكه دايم مراقب خودمان باشيم و نگذاريم كه اشتباه كنيم. يكى از سلاحهاى ما، دعاست؛ «لايملك الّا الدعاء.(39)» ما دعا را داريم؛ سلاح دعا را داريم؛ سلاح تضرع را داريم و سلاح بكاء را داريم. ما از ترس، هيچ وقت گريه نمىكنيم. از هيچكس و هيچ قدرتى در دنيا نمىترسيم. اما بزرگترين افتخار براى يك انسان مؤمن اين است كه در مقابل عظمت خداى خود، اشك بريزد؛ به حال خود گريه كند؛ بر گناهان خود و بر عمرى كه در گناه گذشته است، تأسف بخورد.
پيش خدا تضرع كنيد و همه چيز را با تضرع، از خدا بخواهيد. اين بازوى قوى، اين ارادهى نيرومند و پولادين، با دعاست كه كارايى پيدا خواهد كرد. در ميدان جنگ هم، پيغمبر اكرم و اميرالمؤمنين عليهماالسّلام دعا كردند و با تضرع از خداى متعال خواستند. امام عزيز ما هم در جنگ دعا مىكرد. دل ما به دعاهاى آن بزرگوار و دعاهاى مؤمنين و صالحين، قرص بود. دعاها را رها نكنيد. همه چيز را با دعا بخواهيد. ما براى مردم محروم و مظلوم بوسنى هرزگوين، هرچه از دستمان برآيد، كمك مىكنيم. كمك كرديم و باز هم مىكنيم. اما من مىگويم: برايشان دعا هم بكنيد. دعاهم بايد كرد. انسان با تضرع و از اعماق دل مىتواند براى آنها دعا كند.
خودسازى بايد بكنيد. مساجد را رها نكنيد. نيروى مقاومت بسيج، بهترين جايى كه دارد، همين مساجد است. منتها مساجد را مسجد نگه داريد. با امام جماعت مسجد، با عبادت كنندگان مسجد و با مؤمنينى كه در مسجدند، برادرانه صميمى باشيد - كه بحمداللَّه هستيد - و آن را حفظ كنيد و بيشتر كنيد. اول وقت، نماز را به جماعت، پشت سر پيشنماز هر مسجدى كه در آن هستيد، بخوانيد. در مراسم دينى مسجد و تبليغات آن شركت كنيد. در مراسم دعا و قرآن و مراسم مذهبى شركت كنيد. شما و امام جماعت آن مسجد - هر كس كه هست - مشتركاً مسجد را حفظ كنيد. براى مسجد، جاذبه درست كنيد تا بچهها، جوانان و زن و مرد محله، مجذوب مسجدى شوند كه شما در آن هستيد و بيايند. مسجد، پايگاه بسيار مهمى است.
آخرين نكته اينكه، به خداى متعال، با همهى وجودتان توكل كنيد. من با همهى وجود و با همهى قلب عرض مىكنم: بدانيد كه اگر قدرت امريكا و همهى قدرتهاى مادى عالم دست به دست هم بدهند و بخواهند با وجود بسيجيان مؤمن ما، اين نظام اسلامى را شكست دهند، واللَّه قادر نخواهند بود.
مسؤولين عزيز كشور هم، قدر بسيجيها را بدانند. بحمداللَّه خودشان هم بسيجى هستند. رئيس جمهور عزيز ما، يك بسيجى است؛ بسيجى ميدان جنگ ديده، خطر كشيده، كتك خوردهى انقلاب و يك بسيجى حقيقى. بقيهى مسؤولين هم، بحمداللَّه هر يك، كم و بيش حظ و سهمى از بسيجى و بسيجىگرى دارند.
قدر بسيجيها را بايد بدانند. در داخل هر دستگاه و هر وزارتخانهاى، آن انسانى را كه داراى روحيهى بسيجى است، بايد عزيز بشمارند. در دستگاههاى گوناگون دولتى، كسى كه داراى روحيهى بسيجى است؛ متخصص بسيجى، پزشك بسيجى، دانشجوى بسيجى، روحانى بسيجى، مدير بسيجى، كارمند بسيجى، هر جايى كه هست، بايستى عزيز و گرامى داشته شود. با اين وضعيت، به فضل پروردگار، اين يادگار عزيز امام امت، هميشه براى اين ملت خواهد ماند و بركات خود را به اين ملت خواهد داد.
اميدوارم كه خداوند به همهى شما كمك كند و نور هدايت را در دلهاى شما قرار دهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
---------------------------------------------
37) آل عمران: 139.
38) انّما ذلكم الشّيطان يخوِّف اولياءه: آلعمران / 175
39) يا سريع الرّضا اغفر لمن لا يملك الّا ادّعا .../ مفاتيح الجنان: دعاى كميل.
اولاً به همهى برادران و خواهران بسيجى عزيز، به مناسبت شركت در اين اجتماع و مراسم اين هفته، خوشامد عرض مىكنم و اميدوارم خداوند متعال، شما جوانان عزيز و مؤمن را مشمول بركات خاصهى خود قرار دهد.
دربارهى بسيج و اين هفته، چند مطلب اصلى هست. يك مطلب دربارهى خود بسيج است؛ كه در حقيقت بسيج عظيم ملت ايران، مظهر شخصيت ذاتى و ملى آن است. چون بسيج به اين معناست كه جوانان ملت و عناصر كارى ملت، در ميدانهاى سخت، احساس كنند كه به اميد خدا و با توكل بر او، داراى چنان قدرت و توانايى هستند كه مىتوانند در مقابل دشمنان بايستند. اين، معناى بسيج است. وقتى كه بسيج را با نظر تحليلى و دقيق نگاه مىكنيم، مىبينيم كه ميدان نبرد نظامى، تنها ميدان حضور بسيج نبود. اين، كار خدا بود كه بسيج ملت ايران بتواند در سختترين ميدانها كه همان ميدان جنگ است، چنان قدرتى از خود نشان دهد كه ديرباورترين افراد هم قبول كنند كه ملت ايران داراى توانايى است.
دشمنان در طول سالهاى متمادى، خيلى زحمت كشيدهاند تا به ما ملت بفهمانند و بباورانند كه قادر نيستيم از خودمان دفاع كنيم؛ قادر نيستيم شخصيت خودمان را نشان بدهيم و قادر نيستيم در معادلات جهانى، نقش ايفا كنيم. اقلاًّ يكى دو قرن، تلاش استعمار اين بود كه ايرانى را از صحنهى فعاليت همه جانبهى جهانى خارج كند. وقتى انقلاب پيروز شد و همهى دنيا فهميدند كه ملت ايران داراى چنان قدرتى است كه مىتواند يك نظام ظالم و فاسد را كنار بزند و در مقابل خطرات اين كار، كه مسألهى جنگ بود، با قدرت بايستد؛ در حقيقت شخصيت ملت ايران آشكار شد. و اين، به بركت بسيج بود. نيروهاى مردمى بودند كه در صحنههاى جنگ توانستند دشوارترين كارها را انجام دهند. و اگر نبودند، بىشك سرنوشت جنگ طور ديگرى مىشد.
اين، سختترين ميدانها بود. در حقيقت بسيج مىتواند در ميدان سازندگى هم محور باشد و در ميدان علم، مقدم بر ديگران قرار گيرد. بسيج در همه جاى كشور حضور دارد. بسيج در دانشگاه، در حوزه، در بين متخصصين، در دستگاههاى علمى، در ميان روحانيون، در روستاها، در شهرها و در طبقات مختلف حضور و نمود دارد و نشان داده است كه در حقيقت نمونهى كامل ملت ايران است. شايد بشود گفت كه در ميان يادگارهاى ارزشمند باقى مانده از امام عزيز و عظيم القدر ما، يادگارى كه از همه بيشتر گسترش دارد، بسيج است. عظيمترين و ماندگارترين يادگار آن بزرگوار، همين بسيج مردمى است كه در همهجا حضور دارد؛ در همهى فعاليتها مىتواند پيشرو باشد و روحيهى بسيجى را نشان دهد. بايد هم همينطور باشد. خيليها مىخواستند بعد از تمام شدن جنگ، چنين وانمود كنند كه بسيج تمام شد. اين، يك تلقين شيطانى بود، كه شايد دستهاى دشمن هم در آن بىتأثير نبود. اما من عرض مىكنم كه بسيج تمام شدنى نيست. بسيج بايد روزبهروز توسعه پيدا كند و قوى شود. روحيهى بسيجى و معرفت بسيجى بايد فراگير شود، تا اين كشور بتواند بار سنگينى را كه بردوش دارد - كه همان بار هدايت الهى و سعادت انسانهاست - به سر منزل برساند. لذا، بسيج، تمام شدنى نيست.
نكتهى بعدى اين است كه بسيج عظيم ملت ايران، داراى خصوصياتى است. در همهجاى دنيا و در قضاياى سخت، آن جاهايى كه دولتهاى مردمى باشند، آحاد مردم، بخصوص در جنگها به كمك دولتها مىروند.اين را در تاريخ ديدهايم. اما اين بسيج، با حضور مردم در جاهاى ديگر و كشورهاى ديگر، فرقهايى دارد. يك ويژگى اين است كه در بسيج ملت ايران، مايهى اصلى، ارتباط با خداست. جوان بسيجى يا هر قشرى از قشرهاى آن؛ يعنى مرد و زن و پير و جوان بسيجى، داراى يك ارتباط معنوى و صميمى با خداست. اين، مايهى اصلى كار است. آن عاملى كه موجب مىشود انسان در ميدانها خسته نشود، ياد خداست. آن نيرويى كه انسان را در مقابل همهى قدرتها با قوت كامل نگه مىدارد، توكل به خداست. اگر توكل و اعتماد به خدا و ارتباط با خدا بود، حركت مردمى و بسيجى، حركتى پايدار و ماندگار خواهد بود. و اگر نبود، يك هيجان و اشتعال در برههاى از زمان پيدا مىشود، ولى باقى نمىماند و از بين مىرود. شما اگر نگاه كنيد، در دنيا كشورى را با خصوصيات كشور ايران پيدا نخواهيد كرد كه توانسته باشد در مقابل آن همه دشمن بايستد، بر آنها غالب شود، موانع را بردارد، راه خود را بگشايد، و در جهت اهداف خود حركت كند. غالباً در كشورها، در انقلابها و در حركتهاى عمومى، به خاطر فشارها و معاملهگريها، انحراف پيدا شده است. آن چيزى كه تا امروز، اين حركت را در ايران اسلامى اينطور مستقيم به سمت هدف هدايت كرده است، همين ايمان شما، ارتباطتان با خدا و روحيهى دعا و تضرعى است كه در نيروهاى بسيجى ما وجود دارد. اين، همان دعاى كميلى است كه شما مقيد بوديد و هستيد بخوانيد. اين، همان نماز جمعههاى شماست. اين، همان توسلات و توجهات شما به ائمه عليهمالسّلام است. و اين پيوند و رابطهى معنوى است كه همه چيز را حفظ كرده است. اين، يك خصوصيت است كه در جاهاى ديگر نيست، و بايد آن را حفظ كنيد.
مطلب بعد اين است كه اساس بسيج در جمهورى اسلامى، بر آگاهى است. در اينجا نظام جمهورى اسلامى هرگز نخواسته است عدهاى بيايند و چشمهايشان را ببندند و با اطاعت كوركورانه و بىخبر از آنچه كه اتفاق مىافتد، به ميدان بروند و اسلحهها را بكشند و بناى جنگيدن بگذارند. اين را ما نخواستيم. جمهورى اسلامى و امام اين جمهورى - رضوان و رحمت خدا بر او - عكس اين حركت كردند. ملت ما با آگاهى راهافتاد، ميدان را انتخاب كرد و در آن ميدان جنگيد. كسانى كه در جبهههاى نبرد، در هشت سال جنگ تحميلى و قبل از آن و مقدارى بعد از آن ايستادند و جنگيدند، على بصيرةٍ جنگيدند. فهميدند كه چه مىكنند، با چه كسى مىجنگند، چرا مىجنگند و از چه دفاع مىكنند. جوانان بسيجى ما، اگر شهرى بودند، اگر روستايى بودند، اگر علىالظاهر مدرك تحصيلى نداشتند، اگر دانشگاهى نبودند، اگر متخصص عالىرتبه نبودند - هركه بودند - مكرر در مكرر از زبانشان شنيديم كه «ما براى خاك نمىجنگيم؛ ما براى يك وجب زمين نمىجنگيم؛ ما براى اهداف و آرمانهايمان مىجنگيم.» اين، همان معرفت است.
من مىخواهم عرض كنم: جوانان عزيز! بسيجيان عزيز! هر جاى كشور كه هستيد، اين بصيرت را روزبهروز زياد كنيد. نگذاريد بعضى از نيازهاى مادى و مسائل كوچك، جلو بصيرتها را بگيرد. بصيرتتان را حفظ كنيد و دشمنتان را بشناسيد. دشمن، ترفندهاى گوناگون دارد؛ و آن ملتى موفق مىشود كه فريب نخورد. دشمن سعى مىكند آرزوهاى انقلابى را در نظر يك ملت مؤمن، كوچك كند. سعى مىكند نيازهاى مادى و كوچك را در نظر او بزرگ كند. نياز مادى هم نياز است، اما از جان كه بالاتر نيست! ملتى كه در راه خدا، جان برايش نثار كردنى است، آنجايى كه ميدان مبارزه با دشمن است، نيازهاى ديگر چه تأثيرى مىتواند داشته باشد!؟ شما الان نگاه كنيد! سياستهاى امروز و ديروز دنيا را مشاهده كنيد! ببينيد چه هنگام بوده است كه عليه اين نظام مقدس اسلامى، توطئههايى در آستين استكبار و استبداد جهانى نباشد؟ آنها از شيوع اسلام مىترسند. علناً اظهار مىكنند كه احساسات انقلابى اسلامى، در كشورهاى اسلامى رو به گسترش است. خود ما هم اين را مىبينيم. اين، يك واقعيت است. امروز ملت ايران يك ملت منزوى نيست. به كشورهاى گوناگون در دنيا، مثلاً به قلب اروپا نگاه كنيد و از كسانى كه به آنجا رفتهاند بپرسيد و بشنويد كه چطور ملتى مثل ملت بوسنى هرزگوين كه در محاصرهى دشمنان انسانيت قرار گرفته است، به نام شما جوانان ايرانى، شعار مىدهد و چطور از شما، در بستن پيشانىبندها تقليد مىكند! ببينيد چطور احساس كرده است كه راه، آن راهى است كه شما رفتيد و بايد همان راه را برود تا دشمن را شكست دهد! اين، احساسات اسلامى است كه روزبهروز گسترش پيدا مىكند. كانون اين احساسات، همين كشور مقدس اسلامى شما بود و الان هم هست. از اين روست كه استكبار، به طور مداوم برنامهريزى مىكند. برنامههايش هم برنامههايى است كه انسان اگر با بصيرت نگاه كند، مىتواند آنها را بشناسد.
من احساس مىكنم امروز سياستهاى امريكا، براى اينكه مشكل خود را با كشورهاى عربى و مسألهى فلسطين حل كند، بر اين است كه به دولتهاى عرب منطقه اينطور حالى كند كه «اگر مىخواهيد با كسى يا جايى دشمنى كنيد، آن، اسرائيل نبايد باشد. برويد سراغ ايران!» بر اين است كه به آنها حالى كند «ما - كه امريكا باشيم - از شما كشورهاى منطقه حمايت مىكنيم؛ مشروط بر اينكه جبههى خود را به طرف ايران بگشاييد و ديگر با اسرائيل كارى نداشته باشيد!» سياست جديد حكومت امريكا، حمايت از صهيونيستهاى غاصب است. براى حفظ اعراب منطقه هم، راهش اين است كه به اعراب منطقه، چنين تفهيم كنند كه «اگر سلاح مىخواهيد، اگر حمايت مىخواهيد، اگر كمك مىخواهيد، ديگر نبايد با اسرائيل كارى داشته باشيد. برويد و مسألهتان را با اسرائيل حل كنيد. اگر مىخواهيد با كسى مبارزه كنيد، معارضه كنيد، تعارض لفظى داشته باشيد، تبليغات منفى داشته باشيد؛ برويد سراغ جمهورى اسلامى و با آن مبارزه كنيد!» طبق آنچه كه از قرائن فهميده مىشود، اين سياست آيندهى امريكاست. البته، براى ملت ايران، بعد از تجربههاى چهاردهساله، اين تهديدها بىارزش است. آن روزى كه امريكا و شوروى عليه جمهورى اسلامى با يكديگر همدست بودند، اين ملت ايستاد و با كمال قدرت مبارزه كرد. چه وقت بوده است كه دو قدرت - آن روزى كه در سطح جهان بودند - عليه جمهورى اسلامى با يكديگر همدست نبوده باشند!؟ آن وقتى كه امريكا و شوروى با يكديگر همدست بودند، كشورهاى مرتجع طرفدار امريكا هم، چه در كمك به عراق و چه در شكلهاى ديگر، مقابل جمهورى اسلامى ايستادند و معارضه كردند و جمهورى اسلامى هم، با قدرت ايستاد. اين ملت آن روز از تهديدها نترسيد؛ امروز كه جاى خود دارد!
اينكه حالا چند دولت و كشور را از اين طرف و آن طرف دنيا وادار كنند كه راديوهايشان را عليه جمهورى اسلامى تجهيز كنند، براى ما اهميتى ندارد. اين ملت، ملتى قوى است. اين ملت، ملت پولادينى است. اين ملت، ملت مجربى است. مسؤولينى كه امروز بر اين مملكت خدمت و حكومت مىكنند، كسانى هستند كه امواج چهارده، پانزده ساله را از سر گذراندهاند. اينها كه از چيزى نمىترسند! نگرانى من از اين است كه مبادا دولتهاى عرب منطقه، فريب امريكا را بخورند. آنها بايد به فكر خودشان باشند. دولتهاى عرب منطقه اگر به اين نصيحت شيطانى امريكا گوش فرادهند، فاصلهى خودشان را با ملتهاى خودشان، باز هم زيادتر مىكنند. ملتها با ما هستند، ملتها با اسلامند، و به نام جمهورى اسلامى شعار مىدهند. شما ببينيد در كشور مصر، يك عده جوان مسلمان، يك عده مردم مسلمان، مىايستند و شعار اسلامى مىدهند و هيچ ارتباطى هم برحسب ارتباطات معمولى انسانى، بين آنها و مردم ما نيست. اما به قدرى شعارهاى آنها به شعارهاى ما نزديك است، كه رئيس جمهور بدبخت روسياهشان مىگويد «اينها از طرف ايران تحريك شدهاند!» ما چه ارتباطى با آنها داريم؟ آنها مسلمانند. خود آنها شعار قرآن مىدهند. خود آنها هستند كه احساس مىكنند بايد در راه خدا حرف بزنند، فرياد بكشند و حركت كنند؛ مثل همان فريادى كه ملت ايران در دوران طاغوت عليه امريكا و عليه استكبار و استبداد جهانى كشيد و باز هم مىكشد.
ملتها دلشان با جمهورى اسلامى است و افرادى غافل و روسياه، خيال مىكنند كه اينها تحريك شدهى ايرانند. چه تحريكى!؟ ما چه كار داريم كه ملتهاى ديگر را تحريك كنيم؟ ما شعار اسلام مىدهيم؛ ما پرچم اسلام را بلند مىكنيم، و هر كس كه در دلش شعلهى اسلام هست، به طور طبيعى دور اين پرچم جمع مىشود. ما چه وقت رفتيم در بوسنى هرزگوين تبليغ جمهورى اسلامى را بكنيم؟ ببينيد آنجا پرچم جمهورى اسلامى چقدر عزيز است! هرجا كه ملتى به نام اسلام سربلندكرد و زبان باز كرد، بلاشك بدانيد آنجا نام ملت ايران، نام عزيز و محترمى است. اين، خاصيت مبارزهى شماست. اين، خاصيت جهاد و فداكارى شماست. و اين، خاصيت همان روحيهى بسيجى شماست. موضوع اين است!
بصير باشيد در شناسايى دشمن. بصير باشيد در شناسايى ترفندهاى دشمن. ببينيد دشمن چطور مىخواهد جمهورى اسلامى را در سطح جهان بد معرفى كند، يا با شكلهاى غلط معرفى كند! البته موفق كه نمىشود. تبليغات دشمن، انصافاً تبليغات حسابشدهاى است. اين را بايد قبول كنيم. پول خرج مىكنند؛ ميلياردها دلار خرج مىكنند، براى اينكه بتوانند حرفى را جعل كنند كه وقتى اين حرف بر بال امواج راديوهايشان قرار گرفت و با يكى دو واسطه به گوش فردى از ملت ايران رسيد، در دل او اثر كند. چقدر دروغها همينطور درست كردند! اينها متخصصينى براى اين طور كارها دارند. لذا هدفشان را بايد فهميد. هدف آنها اين است كه ما را از اسلام جدا كنند؛ ملت را از مسؤولين جدا كنند؛ ملت را از انقلاب دلسرد كنند؛ ملت را از آيندهى جهاد و دفاعش نااميد كنند؛ ملت را از ميدان و مركز صحنهى مبارزه عقب بزنند. البته بايد بدانند كه هرگز در اين خواستنها، موفق نخواهند شد.
مطلب بعدى و مطلب آخر، مربوط به خود شما بسيجيان عزيز است. قرآن به ما مىگويد: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون(37).» يعنى سست نشويد، غمگين نشويد، شما بالاتر از ديگران هستيد. به دنبال اين جمله، قيدى دارد: «ان كنتم مؤمنين»؛ اگر مؤمن باشيد. همهى اين حرفهايى كه زديم، مربوط به آنوقتى است كه رابطهى ما با خدا خوب باشد؛ مربوط به آن وقتى است كه شما جوانان عزيز، با تقوا باشيد؛ مربوط به آن وقتى است كه شما زن و مرد، سعى كنيد دينتان را حفظ كنيد؛ در مقابل جاذبههاى گناه، تسليم نشويد و در مقابل وسوسهى شيطان، مقاومت كنيد. شما مىتوانيد و امتحان كرديم كه شما مىتوانيد. بالاترين وسوسههاى شيطان، وسوسهى حفظ نفس است. چقدر شما در زير گلولهبارانهاى پىدرپى دشمن و آتشهاى انبوهى كه دشمن، در جنگ بر سرتان مىريخت، جلو رفتيد و نترسيديد! پيكر مطهر و مبارك رفيقتان را ديديد كه پهلوى شما افتاد و شهيد شد، اما شما جلو رفتيد. شيطان در اينجاها وسوسهى بسيار قوىاى دارد. شيطان مىترساند؛ «يخوف(38) اوليائه.» اما نتوانست شما را بترساند. نتوانست شما را در قبضه و تصرف خود بگيرد و در مقابل گناه هم نخواهد توانست.
بدانيد امروز يكى از سلاحهاى دشمنانى كه مرگ بر آنها مىگوييد، اين است كه در مقابل جوانان ما دانه بپاشند - دانهى گناه، دانهى جاذبههاى گناه، جاذبههاى فساد - تا بلكه بتوانند آنها را جذب كنند. نفس قوى بايد بايستد و تسليم اين جاذبهها نشود. مراقب باشيد! جوانان بسيجى ما مؤمنند، مطهرند، پاكند. اما ممكن است در ميان آنها افرادى پيدا شوند كه روح قوى نداشته باشند و تسليم ترفند دشمن و شيطان گردند. اينجا، تقوا به درد مىخورد. تقوا يعنى اينكه دايم مراقب خودمان باشيم و نگذاريم كه اشتباه كنيم. يكى از سلاحهاى ما، دعاست؛ «لايملك الّا الدعاء.(39)» ما دعا را داريم؛ سلاح دعا را داريم؛ سلاح تضرع را داريم و سلاح بكاء را داريم. ما از ترس، هيچ وقت گريه نمىكنيم. از هيچكس و هيچ قدرتى در دنيا نمىترسيم. اما بزرگترين افتخار براى يك انسان مؤمن اين است كه در مقابل عظمت خداى خود، اشك بريزد؛ به حال خود گريه كند؛ بر گناهان خود و بر عمرى كه در گناه گذشته است، تأسف بخورد.
پيش خدا تضرع كنيد و همه چيز را با تضرع، از خدا بخواهيد. اين بازوى قوى، اين ارادهى نيرومند و پولادين، با دعاست كه كارايى پيدا خواهد كرد. در ميدان جنگ هم، پيغمبر اكرم و اميرالمؤمنين عليهماالسّلام دعا كردند و با تضرع از خداى متعال خواستند. امام عزيز ما هم در جنگ دعا مىكرد. دل ما به دعاهاى آن بزرگوار و دعاهاى مؤمنين و صالحين، قرص بود. دعاها را رها نكنيد. همه چيز را با دعا بخواهيد. ما براى مردم محروم و مظلوم بوسنى هرزگوين، هرچه از دستمان برآيد، كمك مىكنيم. كمك كرديم و باز هم مىكنيم. اما من مىگويم: برايشان دعا هم بكنيد. دعاهم بايد كرد. انسان با تضرع و از اعماق دل مىتواند براى آنها دعا كند.
خودسازى بايد بكنيد. مساجد را رها نكنيد. نيروى مقاومت بسيج، بهترين جايى كه دارد، همين مساجد است. منتها مساجد را مسجد نگه داريد. با امام جماعت مسجد، با عبادت كنندگان مسجد و با مؤمنينى كه در مسجدند، برادرانه صميمى باشيد - كه بحمداللَّه هستيد - و آن را حفظ كنيد و بيشتر كنيد. اول وقت، نماز را به جماعت، پشت سر پيشنماز هر مسجدى كه در آن هستيد، بخوانيد. در مراسم دينى مسجد و تبليغات آن شركت كنيد. در مراسم دعا و قرآن و مراسم مذهبى شركت كنيد. شما و امام جماعت آن مسجد - هر كس كه هست - مشتركاً مسجد را حفظ كنيد. براى مسجد، جاذبه درست كنيد تا بچهها، جوانان و زن و مرد محله، مجذوب مسجدى شوند كه شما در آن هستيد و بيايند. مسجد، پايگاه بسيار مهمى است.
آخرين نكته اينكه، به خداى متعال، با همهى وجودتان توكل كنيد. من با همهى وجود و با همهى قلب عرض مىكنم: بدانيد كه اگر قدرت امريكا و همهى قدرتهاى مادى عالم دست به دست هم بدهند و بخواهند با وجود بسيجيان مؤمن ما، اين نظام اسلامى را شكست دهند، واللَّه قادر نخواهند بود.
مسؤولين عزيز كشور هم، قدر بسيجيها را بدانند. بحمداللَّه خودشان هم بسيجى هستند. رئيس جمهور عزيز ما، يك بسيجى است؛ بسيجى ميدان جنگ ديده، خطر كشيده، كتك خوردهى انقلاب و يك بسيجى حقيقى. بقيهى مسؤولين هم، بحمداللَّه هر يك، كم و بيش حظ و سهمى از بسيجى و بسيجىگرى دارند.
قدر بسيجيها را بايد بدانند. در داخل هر دستگاه و هر وزارتخانهاى، آن انسانى را كه داراى روحيهى بسيجى است، بايد عزيز بشمارند. در دستگاههاى گوناگون دولتى، كسى كه داراى روحيهى بسيجى است؛ متخصص بسيجى، پزشك بسيجى، دانشجوى بسيجى، روحانى بسيجى، مدير بسيجى، كارمند بسيجى، هر جايى كه هست، بايستى عزيز و گرامى داشته شود. با اين وضعيت، به فضل پروردگار، اين يادگار عزيز امام امت، هميشه براى اين ملت خواهد ماند و بركات خود را به اين ملت خواهد داد.
اميدوارم كه خداوند به همهى شما كمك كند و نور هدايت را در دلهاى شما قرار دهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
---------------------------------------------
37) آل عمران: 139.
38) انّما ذلكم الشّيطان يخوِّف اولياءه: آلعمران / 175
39) يا سريع الرّضا اغفر لمن لا يملك الّا ادّعا .../ مفاتيح الجنان: دعاى كميل.