بسماللَّه الرّحمن الرّحيم
اولاً خوشامد عرض ميكنم به شما برادران و خواهران عزيز، كه اين راه طولانى را پيموديد و در اين روز مبارك و روز عيد، فضاى حسينيه را با ايمان و عواطف و احساساتِ خودتان انباشتيد. همچنين روز عيد قربان را به همهى شما حضار محترم، به مردم عزيز اصفهان، به همهى ملت ايران و به همهى مسلمانان عالم تبريك عرض ميكنم. اين مناسبت هم، مناسبت بسيار بجائى است. روز بيست و پنجم آبان ماه يكى از نمادهاى قربانى دادن و ايثار مردم اصفهان است، كه امسال مصادف شده است با عيد قربان.
اگر به حكمت مندرج در عيد قربان توجه شود، خيلى از راهها براى ما باز ميشود. در عيد قربان يك قدردانى بزرگ الهى نهفته است از پيامبر برگزيدهى حضرت حق، حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) كه آن روز ايثار كرد. بالاتر از ايثار جان، در مواردى ايثار عزيزان است. او در راه پروردگار، به دست خود عزيزى را قربان ميكرد؛ آن هم فرزند جوانى كه خداى متعال بعد از عمرى انتظار، در دوران پيرى به او داده بود؛ كه فرمود: «الحمد للَّه الّذى وهب لى على الكبر اسماعيل و اسحاق» (1). خداى متعال اين دو پسر را در دوران پيرى، لابد بعد از يك عمر انتظار و اشتياق، به اين پدر داده بود؛ اميد فرزند هم ديگر بعد از آن نداشت. سيد شهيدان همهى عالم، حضرت اباعبداللَّهالحسين (عليه الصّلاة و السّلام) - كه خود مظهر ايثار و مظهر شهادت است - در دعاى شريف عرفه از اين حادثه ياد ميكند؛ «و ممسك يدى ابراهيم عن ذبح ابنه بعد كبر سنّه و فناء عمره»؛ اين در دعاى مبارك امام حسين در عرفه است كه ديروز مؤمنين موفق شدند، اين دعا را خواندند.
اين ايثار و اين گذشت، يك نماد است براى مؤمنانى كه ميخواهند راه حقيقت را، راه تعالى را، راه عروج به مدارج عاليه را طى كنند. بدون گذشت، امكان ندارد. همهى امتحانهائى كه ما ميشويم، در واقع نقطهى اصلىاش همين است؛ پاى يك ايثار و يك گذشت به ميان مىآيد. گاهى گذشت از جان است، از مال است؛ گاهى گذشت از يك حرفى است كه كسى زده است، ميخواهد با اصرار و لجاجت پاى آن حرف بايستد؛ گاهى گذشت از عزيزان است؛ فرزندان، كسان. امتحان يعنى عبور از وادى محنت. يك محنتى را، يك شدتى را جلوى پاى يك انسانى يا يك ملتى ميگذارند؛ عبور از اين محنت، امتحان است. اگر توانست عبور كند، به آن منزل مقصود ميرسد؛ اگر نتوانست - نتوانست استعداد مندرج در وجود خود را بروز دهد، نتوانست بر هواى نفس غالب بيايد و عبور كند - ميماند؛ امتحان اين است. امتحان الهى براى اين نيست كه خدا ما را بشناسد، ببيند ما در چه وزنى، در چه حدى هستيم؛ خود امتحان در حقيقت يك گام است به سوى مقصد. من و شما كه امتحان ميشويم، معنايش اين است كه اگر توانستيم از اين شدت و از اين محنت عبور كنيم، يك وضع جديدى، حيات جديدى، مرحلهى جديدى را به دست مىآوريم. در اين خصوص، يك ملت و يك شخص تفاوتى نميكند.
در سال گذشته ملت ايران از يك امتحان عبور كرد، از يك فتنه عبور كرد. اين معنايش فقط اين نيست كه حالا همه فهميدند ملت ايران قوى است؛ بلكه معناى مهمتر آن اين است كه با اين حركت، با اين قدرت بر عبور از فتنه و محنت، اين ملت يك وضع جديدى پيدا كرد؛ يك توانائى تازهاى در او به وجود آمد. تمام طول عمر انسان، قدم به قدم امتحانهاست. اگر ما بتوانيم بر هواى نفس خود غالب بيائيم، بتوانيم بصيرت خود را به كار بگيريم، بتوانيم موقع را بشناسيم، بدانيم كار لازم چيست و آن را انجام دهيم، اين در ما يك مرتبهى جديدى از حيات به وجود مىآورد؛ اين يك تعالى است، يك ترقى است. بنابراين روز بيست و پنجم آبان كه يك روز برجسته و يك نماد است، چنين حالتى را براى مردم اصفهان دارد.
من لازم ميدانم در همين زمينه - مناقب اصفهان، مناقب مردم اصفهان - چند جملهاى عرض كنم؛ اينها شناسنامهى اين مردم مؤمن و غيرتمند و ايستادهى پاى كار به حساب مىآيد. مردم اصفهان در يك روز سيصد و هفتاد شهيد را تشييع كردند، خم به ابرو نياوردند؛ بماند كه همان روز اعزام به جبهه داشتند، پشتيبانى داشتند و حركت كردند؛ اين خيلى مهم است. همان طور كه فرمودند(2)، امام از اين حركت اصفهان تجليل كردند. در آبان سال 61 كه در يك روز سيصد و هفتاد شهيد در اصفهان تشييع شد، تعداد شهداى اصفهان در همان ماه بيش از هزار نفر است. هزار و اندى شهيد در يك ماه! خوب، چه كسى شهيد ميشود؟ آن كسى كه در ميدان است، در ميدان خطر است، پيشرو است.
قبل از انقلاب اصفهان در قضاياى مختلف حضور نمايانى داشت، در قضاياى انقلاب هم همين جور، در جنگ تحميلى هم همين جور. يگانهاى نظامى مستقر در اصفهان، چه آنچه كه متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود؛ لشكر امامحسين با مركزيت اصفهان، لشكر نجف با مركزيت نجفآباد، تيپ قمر بنىهاشم، و چه آنچه كه مربوط به ارتش بود؛ پايگاه هشتم شكارى كه مركز تحرك عظيمى بود و من از نزديك كار آن پايگاه را در اصفهان ديده بودم - رحمت خدا بر شهيد بابائى - و چه مركز توپخانه در اصفهان؛ مجموعهى اين نقاط خيلى معنا پيدا ميكند. نتيجه اين ميشود كه بعد از انقلاب، در عرض جنگ تحميلى هشتساله و بعد از جنگ تحميلى هشتساله، در ميدانهائى كه براى كشور ميدانهاى حساسى بوده است، اصفهانىها جزو پيشروان محسوب ميشدهاند؛ در رتبهى رشد و توسعهى كشور، در مسائل علمى كشور. برخى از گرههاى كور ما در نيروهاى مسلح، در مراكز علمى و تحقيقاتى اصفهان باز شد. اينها افتخار است، نه براى به خود باليدن؛ بلكه به معناى پى بردن به هويت خود، به استعداد درونى خود و بر اساس اين زمينه، حركت كردن و به پيش رفتن.
در جنگ هشت ساله، همه ميدانند و اشاره هم كردند؛ اصفهانىها با اين يگانهاى گوناگون، در خطوط مقدم كار ميكردند. خوب، اين براى همه معلوم است. آنچه كه براى خيلىها معلوم نيست، نقش انسانهاى گمنام و بىادعائى است كه در طول اين سالها در زمينهى پشتيبانىها فعاليت كردند؛ زنانى كه در خانه بودند، بازاريانى كه در كسب و پيشهى بازار بودند، افرادى كه در دستگاههاى ادارى مشغول فعاليت بودند، جهادگرانى كه انواع و اقسام خدمات را به جبهه ميرساندند. از اينها شهيدداده هم داريم؛ كسانى كه شهيد شدند يا شهيد دادند، ادعائى هم نداشتند و ندارند، اسمشان هم جائى نيست؛ اما در آسمانها مشهورند، در ملأ اعلى شناخته شدهاند. در محاسبهى الهى، كوچكترين كارها گم نميشود. اين همه كاروان كمكرسانى از اصفهان، اين همتها، اين انگيزهها، آن وقت خانوادهى اين شهيدان. شهدا يك لحظه سختى را درك كردند و پرواز كردند؛ آنها كه رنجى ندارند - «لاخوف عليهم و لاهم يحزنون» (3)- مسئله، مسئلهى خانوادههاست؛ پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها، برادران و خواهران، داغديدهها؛ اينها صبر كردند، اينها افتخار كردند. خانوادههائى در اصفهان هستند كه سه شهيد دادند؛ خانوادههائى كه يك پسر داشتند، همان پسر را دادند؛ ابراهيمهاى زمان؛ اينهاست كه هويت يك ملت را ميسازد، اينهاست كه يك ملت را به عزت ميرساند.
با نشستن و خوردن و خوابيدن و تكيهى به بيگانه كردن و هوى و هوس را در زندگى حاكم كردن، هيچ ملتى به جائى نخواهد رسيد. كسانى كه وقتى صحبت دفاع مقدس ميشود، منفىبافى ميكنند؛ وقتى صحبت شهادت ميشود، نيشزنى ميكنند؛ وقتى بحث جانباز و ايثارگر پيش مىآيد، چهره در هم ميكشند؛ وقتى بحث پيشرفتهاى علمى و شكستن مرزهاى علم پيش مىآيد، لبخند تمسخر ميزنند؛ وقتى بحث سانتريفيوژهاى مجموعهى غنىسازى هستهاى پيش مىآيد، سر تكان ميدهند و ميگويند امكان ندارد، اينها از حركت يك ملت چيزى نميفهمند. تربيتشدههاى تربيت غلط و اخلاق فاسد طاغوتى چيزى از تأثير ايمان و حركت و جهاد نميفهمند.
يك ملت وقتى معتقد به جهاد شد، در همهى ميدانها پيشرو است. جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نيست؛ جهاد اين است كه انسان خود را هميشه در ميدان حركت و مبارزه با مانعها و مانعتراشها ببيند، احساس تكليف كند، احساس تعهد كند؛ اين ميشود جهاد؛ جهاد اسلامى اين است. جهاد گاهى با جان است، گاهى با مال است، گاهى با فكر است، گاهى با دادن شعار است، گاهى با حضور در خيابان است، گاهى با حضور در پاى صندوق رأى است؛ اين ميشود جهاد فىسبيلاللَّه؛ و اين است كه يك ملت را رشد ميدهد، طراوت ميدهد، تازگى ميدهد، اميد ميدهد و يك ملت پيش ميرود.
خوب، حالا مبارزهى با اين ملت چگونه ممكن است؟ آن جبههى ضد اسلامى و ضد انقلاب اسلامى و ضد نظام اسلامى كه در دنيا به وجود آمد، ميخواهد با يك چنين پديدهى عظيمى مبارزه كند. چه جورى ميتواند مبارزه كند؟ با جنگ امكان ندارد - امتحان كردند، ديدند - با تهديد به جنگ و تهديد نظامى امكان ندارد، با تحريم امكان ندارد. كسانى كه خيال ميكنند ميتوانند ملت ايران را با تحريم به زانو در بياورند، آب در هاون ميكوبند. ملتى كه اميد دارد، ايمان دارد، ميداند دارد چه كار ميكند، اين ملت را كه با تهديد نميشود به عقبنشينى وادار كرد.
براى مقابلهى با يك چنين ملتى، اينها هم به همين نكتهاى كه شما به آن توجه كرديد(4) - كه اين هوشيارى شما اصفهانىها را ميرساند - توجه ميكنند: ايجاد شكاف در ميان ملت، به جان هم انداختن آحاد ملت، فاصله ايجاد كردن بين تودهى عظيم مردمى كشور با مسئولين، ايجاد سوءظن، ايجاد بگومگو بر سر قضاياى هيچ و پوچ. يكى از مهمترين اقلام دشمنى دشمنان با انقلاب اسلامى اين است؛ بايد مراقب بود.
البته اصفهانىها مراقبت كردند. اصفهانىها در قضاياى گذشته خوب عمل كردند. در برابر فتنهى 88، در روز عظيم 9 دى، در آن حركت خودجوش مردمى، عملكرد درخشانى داشتند. همه بايد مراقب ايجاد شكاف، ايجاد فتنه، ايجاد بدبينى نسبت به دستگاه باشند. اينهائى كه مىبينيد گوشه و كنار، بدون هيچ قيدوبندى، بدون هيچ ملاحظهاى، نظام اسلامى را، دستگاه جمهورى اسلامى را متهم ميكنند؛ هرچه از دهنشان در مىآيد، به نيابت از دشمن ميگويند؛ براى اينكه اگر صداى دستگاههاى تبليغاتى جبههى ضد اسلام و صهيونيستها و آمريكائىها به گوش كسى نرسيد، اينها جبران كنند و همان حرفهاى آنها را به گوش مردم برسانند، اينها به ملت خيانت ميكنند؛ اين در حقيقت يك خيانت واضح است. مردم را نسبت به يكديگر، نسبت به مسئولين، نسبت به خدمتگزاران بدبين كردن، فضاى يأسآلود به وجود آوردن، يكى از اين راههاست.
يكى از راههاى ديگر هم عبارت است از گستردن دستگاه فساد اخلاقى در جامعه. همه، بخصوص جوانها، خيلى مراقب باشند. فساد اخلاقى، انحطاط اخلاقى، متأسفانه به عنوان يك ابزار در خدمت هدفهاى سياسى استكبار است؛ كمااينكه در بسيارى از مراكز عالم، براى ضايع كردن و نابود كردن يك ملت - و البته در كنارش پول درآوردن - مواد مخدر را هم به عنوان يك ابزار در خدمت اغراض سياسى قرار ميدهند. ملت ما، جوانهاى ما، مسئولين ما خيلى بايد مراقب اين چيزها باشند.
اصفهان ظرفيتهاى خيلى برجستهاى دارد، در گذشته هم همين جور بوده است؛ اين ظرفيتها را قدر بدانيد. اصفهان مركز علم است - علم دين و علوم متنوع گوناگون - در گذشته هم همين جور بوده است، امروز هم همين جور است. امروز خوشبختانه اصفهان حوزهى علميهى خوبى دارد؛ چند دانشگاه معتبر كشورى هم در آنجا حضور دارند. البته سوابق علمى اصفهان بيش از اينهاست. جا دارد نگاه علما، دانشمندان و محققان در اصفهان به آن افقهاى بلند موجود در قرنهاى گذشته باشد. يك روزى اصفهان مركز نورافشانى علمى به همهى كشور، بلكه به همهى دنياى اسلام بوده است؛ بايد دنبال يك چنين جايگاهى باشيد. اصفهان همچنين در زمينهى هنر، در زمينهى صنعت ظريف و صنايع دستى، برجسته است. اينها هر كدام يك نقطهى روشنى است. اعتقادات دينى و ايمانى مردم اصفهان هم پشتوانهى همهى اينهاست؛ كه اين در رفتارهاى مردم از پيش از انقلاب هم بود، منتها در بعد از انقلاب همه چيز ابعاد وسيعترى به خود گرفته است. آن وقتها هم من به اصفهان زياد رفت و آمد ميكردم؛ ميديدم وضعيت تدين مردم را، پايبندى آنها را به شعائر دينى. البته امروز دهها برابر، بلكه صدها برابرِ آن روز است؛ ليكن اين يك پشتوانهى عظيمى است. بايد قدر اين توسلات و توجهات را بدانيد؛ اينها پشتوانهى همهى پيشرفتهاى دنيوى و اخروى است.
يك ملت وقتى از ايمان برخوردار بود، احساس ميكند هيچ كار او ضايع نميشود، از بين نميرود و بيهوده و باطل نيست. به بركت ايمان، همهى كارهاى انسان معنا پيدا ميكند؛ اين ايمان را بايد حفظ كرد. امروز ملت ايران به توفيق الهى توانسته است دشمنىهاى گوناگون را ناكام كند. در دنيا اساس دشمنى جبههى ضد اسلام با جمهورى اسلامى، مسئلهى ايمان اين نظام و اين جمهورى و اين ملت به ارزشهاى الهى است؛ سردمداران مادى اين را برنميتابند. دشمنىها به خاطر پابندى به ارزشهاى الهى است. اين يك طرف قضيه.
طرف ديگر قضيه هم اين است كه حركت پيشروندهى ملت ايران در طول اين سى و دو سال، آنچه كه بود، به بركت ايمان الهى و اعتقاد به همين ارزشهاست؛ اين پايبندى را با استحكام فراوان حفظ كنيد. بدانيد اين پيشروى ادامه پيدا خواهد كرد و به توفيق الهى و به حول و قوهى الهى، آن دشمنىها هم به هيچ نقطهاى نخواهد رسيد و ملت ايران پيروز همهى اين ماجراها خواهد بود.
پروردگارا! رحمت خود، فضل خود و نصرت خود را بر اين ملت و بر مردم عزيز اصفهان نازل بفرما. قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى بفرما و ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) سوره ابراهيم؛ آیه 39
2) حجةالاسلام والمسلمين طباطبائىنژاد (نماينده ولى فقيه و امام جمعهى اصفهان)
3) سوره يونس؛ آیه 62
4) اشاره به شعار «مرگ بر منافق فتنهگر» حاضران
اولاً خوشامد عرض ميكنم به شما برادران و خواهران عزيز، كه اين راه طولانى را پيموديد و در اين روز مبارك و روز عيد، فضاى حسينيه را با ايمان و عواطف و احساساتِ خودتان انباشتيد. همچنين روز عيد قربان را به همهى شما حضار محترم، به مردم عزيز اصفهان، به همهى ملت ايران و به همهى مسلمانان عالم تبريك عرض ميكنم. اين مناسبت هم، مناسبت بسيار بجائى است. روز بيست و پنجم آبان ماه يكى از نمادهاى قربانى دادن و ايثار مردم اصفهان است، كه امسال مصادف شده است با عيد قربان.
اگر به حكمت مندرج در عيد قربان توجه شود، خيلى از راهها براى ما باز ميشود. در عيد قربان يك قدردانى بزرگ الهى نهفته است از پيامبر برگزيدهى حضرت حق، حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) كه آن روز ايثار كرد. بالاتر از ايثار جان، در مواردى ايثار عزيزان است. او در راه پروردگار، به دست خود عزيزى را قربان ميكرد؛ آن هم فرزند جوانى كه خداى متعال بعد از عمرى انتظار، در دوران پيرى به او داده بود؛ كه فرمود: «الحمد للَّه الّذى وهب لى على الكبر اسماعيل و اسحاق» (1). خداى متعال اين دو پسر را در دوران پيرى، لابد بعد از يك عمر انتظار و اشتياق، به اين پدر داده بود؛ اميد فرزند هم ديگر بعد از آن نداشت. سيد شهيدان همهى عالم، حضرت اباعبداللَّهالحسين (عليه الصّلاة و السّلام) - كه خود مظهر ايثار و مظهر شهادت است - در دعاى شريف عرفه از اين حادثه ياد ميكند؛ «و ممسك يدى ابراهيم عن ذبح ابنه بعد كبر سنّه و فناء عمره»؛ اين در دعاى مبارك امام حسين در عرفه است كه ديروز مؤمنين موفق شدند، اين دعا را خواندند.
اين ايثار و اين گذشت، يك نماد است براى مؤمنانى كه ميخواهند راه حقيقت را، راه تعالى را، راه عروج به مدارج عاليه را طى كنند. بدون گذشت، امكان ندارد. همهى امتحانهائى كه ما ميشويم، در واقع نقطهى اصلىاش همين است؛ پاى يك ايثار و يك گذشت به ميان مىآيد. گاهى گذشت از جان است، از مال است؛ گاهى گذشت از يك حرفى است كه كسى زده است، ميخواهد با اصرار و لجاجت پاى آن حرف بايستد؛ گاهى گذشت از عزيزان است؛ فرزندان، كسان. امتحان يعنى عبور از وادى محنت. يك محنتى را، يك شدتى را جلوى پاى يك انسانى يا يك ملتى ميگذارند؛ عبور از اين محنت، امتحان است. اگر توانست عبور كند، به آن منزل مقصود ميرسد؛ اگر نتوانست - نتوانست استعداد مندرج در وجود خود را بروز دهد، نتوانست بر هواى نفس غالب بيايد و عبور كند - ميماند؛ امتحان اين است. امتحان الهى براى اين نيست كه خدا ما را بشناسد، ببيند ما در چه وزنى، در چه حدى هستيم؛ خود امتحان در حقيقت يك گام است به سوى مقصد. من و شما كه امتحان ميشويم، معنايش اين است كه اگر توانستيم از اين شدت و از اين محنت عبور كنيم، يك وضع جديدى، حيات جديدى، مرحلهى جديدى را به دست مىآوريم. در اين خصوص، يك ملت و يك شخص تفاوتى نميكند.
در سال گذشته ملت ايران از يك امتحان عبور كرد، از يك فتنه عبور كرد. اين معنايش فقط اين نيست كه حالا همه فهميدند ملت ايران قوى است؛ بلكه معناى مهمتر آن اين است كه با اين حركت، با اين قدرت بر عبور از فتنه و محنت، اين ملت يك وضع جديدى پيدا كرد؛ يك توانائى تازهاى در او به وجود آمد. تمام طول عمر انسان، قدم به قدم امتحانهاست. اگر ما بتوانيم بر هواى نفس خود غالب بيائيم، بتوانيم بصيرت خود را به كار بگيريم، بتوانيم موقع را بشناسيم، بدانيم كار لازم چيست و آن را انجام دهيم، اين در ما يك مرتبهى جديدى از حيات به وجود مىآورد؛ اين يك تعالى است، يك ترقى است. بنابراين روز بيست و پنجم آبان كه يك روز برجسته و يك نماد است، چنين حالتى را براى مردم اصفهان دارد.
من لازم ميدانم در همين زمينه - مناقب اصفهان، مناقب مردم اصفهان - چند جملهاى عرض كنم؛ اينها شناسنامهى اين مردم مؤمن و غيرتمند و ايستادهى پاى كار به حساب مىآيد. مردم اصفهان در يك روز سيصد و هفتاد شهيد را تشييع كردند، خم به ابرو نياوردند؛ بماند كه همان روز اعزام به جبهه داشتند، پشتيبانى داشتند و حركت كردند؛ اين خيلى مهم است. همان طور كه فرمودند(2)، امام از اين حركت اصفهان تجليل كردند. در آبان سال 61 كه در يك روز سيصد و هفتاد شهيد در اصفهان تشييع شد، تعداد شهداى اصفهان در همان ماه بيش از هزار نفر است. هزار و اندى شهيد در يك ماه! خوب، چه كسى شهيد ميشود؟ آن كسى كه در ميدان است، در ميدان خطر است، پيشرو است.
قبل از انقلاب اصفهان در قضاياى مختلف حضور نمايانى داشت، در قضاياى انقلاب هم همين جور، در جنگ تحميلى هم همين جور. يگانهاى نظامى مستقر در اصفهان، چه آنچه كه متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود؛ لشكر امامحسين با مركزيت اصفهان، لشكر نجف با مركزيت نجفآباد، تيپ قمر بنىهاشم، و چه آنچه كه مربوط به ارتش بود؛ پايگاه هشتم شكارى كه مركز تحرك عظيمى بود و من از نزديك كار آن پايگاه را در اصفهان ديده بودم - رحمت خدا بر شهيد بابائى - و چه مركز توپخانه در اصفهان؛ مجموعهى اين نقاط خيلى معنا پيدا ميكند. نتيجه اين ميشود كه بعد از انقلاب، در عرض جنگ تحميلى هشتساله و بعد از جنگ تحميلى هشتساله، در ميدانهائى كه براى كشور ميدانهاى حساسى بوده است، اصفهانىها جزو پيشروان محسوب ميشدهاند؛ در رتبهى رشد و توسعهى كشور، در مسائل علمى كشور. برخى از گرههاى كور ما در نيروهاى مسلح، در مراكز علمى و تحقيقاتى اصفهان باز شد. اينها افتخار است، نه براى به خود باليدن؛ بلكه به معناى پى بردن به هويت خود، به استعداد درونى خود و بر اساس اين زمينه، حركت كردن و به پيش رفتن.
در جنگ هشت ساله، همه ميدانند و اشاره هم كردند؛ اصفهانىها با اين يگانهاى گوناگون، در خطوط مقدم كار ميكردند. خوب، اين براى همه معلوم است. آنچه كه براى خيلىها معلوم نيست، نقش انسانهاى گمنام و بىادعائى است كه در طول اين سالها در زمينهى پشتيبانىها فعاليت كردند؛ زنانى كه در خانه بودند، بازاريانى كه در كسب و پيشهى بازار بودند، افرادى كه در دستگاههاى ادارى مشغول فعاليت بودند، جهادگرانى كه انواع و اقسام خدمات را به جبهه ميرساندند. از اينها شهيدداده هم داريم؛ كسانى كه شهيد شدند يا شهيد دادند، ادعائى هم نداشتند و ندارند، اسمشان هم جائى نيست؛ اما در آسمانها مشهورند، در ملأ اعلى شناخته شدهاند. در محاسبهى الهى، كوچكترين كارها گم نميشود. اين همه كاروان كمكرسانى از اصفهان، اين همتها، اين انگيزهها، آن وقت خانوادهى اين شهيدان. شهدا يك لحظه سختى را درك كردند و پرواز كردند؛ آنها كه رنجى ندارند - «لاخوف عليهم و لاهم يحزنون» (3)- مسئله، مسئلهى خانوادههاست؛ پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها، برادران و خواهران، داغديدهها؛ اينها صبر كردند، اينها افتخار كردند. خانوادههائى در اصفهان هستند كه سه شهيد دادند؛ خانوادههائى كه يك پسر داشتند، همان پسر را دادند؛ ابراهيمهاى زمان؛ اينهاست كه هويت يك ملت را ميسازد، اينهاست كه يك ملت را به عزت ميرساند.
با نشستن و خوردن و خوابيدن و تكيهى به بيگانه كردن و هوى و هوس را در زندگى حاكم كردن، هيچ ملتى به جائى نخواهد رسيد. كسانى كه وقتى صحبت دفاع مقدس ميشود، منفىبافى ميكنند؛ وقتى صحبت شهادت ميشود، نيشزنى ميكنند؛ وقتى بحث جانباز و ايثارگر پيش مىآيد، چهره در هم ميكشند؛ وقتى بحث پيشرفتهاى علمى و شكستن مرزهاى علم پيش مىآيد، لبخند تمسخر ميزنند؛ وقتى بحث سانتريفيوژهاى مجموعهى غنىسازى هستهاى پيش مىآيد، سر تكان ميدهند و ميگويند امكان ندارد، اينها از حركت يك ملت چيزى نميفهمند. تربيتشدههاى تربيت غلط و اخلاق فاسد طاغوتى چيزى از تأثير ايمان و حركت و جهاد نميفهمند.
يك ملت وقتى معتقد به جهاد شد، در همهى ميدانها پيشرو است. جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نيست؛ جهاد اين است كه انسان خود را هميشه در ميدان حركت و مبارزه با مانعها و مانعتراشها ببيند، احساس تكليف كند، احساس تعهد كند؛ اين ميشود جهاد؛ جهاد اسلامى اين است. جهاد گاهى با جان است، گاهى با مال است، گاهى با فكر است، گاهى با دادن شعار است، گاهى با حضور در خيابان است، گاهى با حضور در پاى صندوق رأى است؛ اين ميشود جهاد فىسبيلاللَّه؛ و اين است كه يك ملت را رشد ميدهد، طراوت ميدهد، تازگى ميدهد، اميد ميدهد و يك ملت پيش ميرود.
خوب، حالا مبارزهى با اين ملت چگونه ممكن است؟ آن جبههى ضد اسلامى و ضد انقلاب اسلامى و ضد نظام اسلامى كه در دنيا به وجود آمد، ميخواهد با يك چنين پديدهى عظيمى مبارزه كند. چه جورى ميتواند مبارزه كند؟ با جنگ امكان ندارد - امتحان كردند، ديدند - با تهديد به جنگ و تهديد نظامى امكان ندارد، با تحريم امكان ندارد. كسانى كه خيال ميكنند ميتوانند ملت ايران را با تحريم به زانو در بياورند، آب در هاون ميكوبند. ملتى كه اميد دارد، ايمان دارد، ميداند دارد چه كار ميكند، اين ملت را كه با تهديد نميشود به عقبنشينى وادار كرد.
براى مقابلهى با يك چنين ملتى، اينها هم به همين نكتهاى كه شما به آن توجه كرديد(4) - كه اين هوشيارى شما اصفهانىها را ميرساند - توجه ميكنند: ايجاد شكاف در ميان ملت، به جان هم انداختن آحاد ملت، فاصله ايجاد كردن بين تودهى عظيم مردمى كشور با مسئولين، ايجاد سوءظن، ايجاد بگومگو بر سر قضاياى هيچ و پوچ. يكى از مهمترين اقلام دشمنى دشمنان با انقلاب اسلامى اين است؛ بايد مراقب بود.
البته اصفهانىها مراقبت كردند. اصفهانىها در قضاياى گذشته خوب عمل كردند. در برابر فتنهى 88، در روز عظيم 9 دى، در آن حركت خودجوش مردمى، عملكرد درخشانى داشتند. همه بايد مراقب ايجاد شكاف، ايجاد فتنه، ايجاد بدبينى نسبت به دستگاه باشند. اينهائى كه مىبينيد گوشه و كنار، بدون هيچ قيدوبندى، بدون هيچ ملاحظهاى، نظام اسلامى را، دستگاه جمهورى اسلامى را متهم ميكنند؛ هرچه از دهنشان در مىآيد، به نيابت از دشمن ميگويند؛ براى اينكه اگر صداى دستگاههاى تبليغاتى جبههى ضد اسلام و صهيونيستها و آمريكائىها به گوش كسى نرسيد، اينها جبران كنند و همان حرفهاى آنها را به گوش مردم برسانند، اينها به ملت خيانت ميكنند؛ اين در حقيقت يك خيانت واضح است. مردم را نسبت به يكديگر، نسبت به مسئولين، نسبت به خدمتگزاران بدبين كردن، فضاى يأسآلود به وجود آوردن، يكى از اين راههاست.
يكى از راههاى ديگر هم عبارت است از گستردن دستگاه فساد اخلاقى در جامعه. همه، بخصوص جوانها، خيلى مراقب باشند. فساد اخلاقى، انحطاط اخلاقى، متأسفانه به عنوان يك ابزار در خدمت هدفهاى سياسى استكبار است؛ كمااينكه در بسيارى از مراكز عالم، براى ضايع كردن و نابود كردن يك ملت - و البته در كنارش پول درآوردن - مواد مخدر را هم به عنوان يك ابزار در خدمت اغراض سياسى قرار ميدهند. ملت ما، جوانهاى ما، مسئولين ما خيلى بايد مراقب اين چيزها باشند.
اصفهان ظرفيتهاى خيلى برجستهاى دارد، در گذشته هم همين جور بوده است؛ اين ظرفيتها را قدر بدانيد. اصفهان مركز علم است - علم دين و علوم متنوع گوناگون - در گذشته هم همين جور بوده است، امروز هم همين جور است. امروز خوشبختانه اصفهان حوزهى علميهى خوبى دارد؛ چند دانشگاه معتبر كشورى هم در آنجا حضور دارند. البته سوابق علمى اصفهان بيش از اينهاست. جا دارد نگاه علما، دانشمندان و محققان در اصفهان به آن افقهاى بلند موجود در قرنهاى گذشته باشد. يك روزى اصفهان مركز نورافشانى علمى به همهى كشور، بلكه به همهى دنياى اسلام بوده است؛ بايد دنبال يك چنين جايگاهى باشيد. اصفهان همچنين در زمينهى هنر، در زمينهى صنعت ظريف و صنايع دستى، برجسته است. اينها هر كدام يك نقطهى روشنى است. اعتقادات دينى و ايمانى مردم اصفهان هم پشتوانهى همهى اينهاست؛ كه اين در رفتارهاى مردم از پيش از انقلاب هم بود، منتها در بعد از انقلاب همه چيز ابعاد وسيعترى به خود گرفته است. آن وقتها هم من به اصفهان زياد رفت و آمد ميكردم؛ ميديدم وضعيت تدين مردم را، پايبندى آنها را به شعائر دينى. البته امروز دهها برابر، بلكه صدها برابرِ آن روز است؛ ليكن اين يك پشتوانهى عظيمى است. بايد قدر اين توسلات و توجهات را بدانيد؛ اينها پشتوانهى همهى پيشرفتهاى دنيوى و اخروى است.
يك ملت وقتى از ايمان برخوردار بود، احساس ميكند هيچ كار او ضايع نميشود، از بين نميرود و بيهوده و باطل نيست. به بركت ايمان، همهى كارهاى انسان معنا پيدا ميكند؛ اين ايمان را بايد حفظ كرد. امروز ملت ايران به توفيق الهى توانسته است دشمنىهاى گوناگون را ناكام كند. در دنيا اساس دشمنى جبههى ضد اسلام با جمهورى اسلامى، مسئلهى ايمان اين نظام و اين جمهورى و اين ملت به ارزشهاى الهى است؛ سردمداران مادى اين را برنميتابند. دشمنىها به خاطر پابندى به ارزشهاى الهى است. اين يك طرف قضيه.
طرف ديگر قضيه هم اين است كه حركت پيشروندهى ملت ايران در طول اين سى و دو سال، آنچه كه بود، به بركت ايمان الهى و اعتقاد به همين ارزشهاست؛ اين پايبندى را با استحكام فراوان حفظ كنيد. بدانيد اين پيشروى ادامه پيدا خواهد كرد و به توفيق الهى و به حول و قوهى الهى، آن دشمنىها هم به هيچ نقطهاى نخواهد رسيد و ملت ايران پيروز همهى اين ماجراها خواهد بود.
پروردگارا! رحمت خود، فضل خود و نصرت خود را بر اين ملت و بر مردم عزيز اصفهان نازل بفرما. قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى بفرما و ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) سوره ابراهيم؛ آیه 39
2) حجةالاسلام والمسلمين طباطبائىنژاد (نماينده ولى فقيه و امام جمعهى اصفهان)
3) سوره يونس؛ آیه 62
4) اشاره به شعار «مرگ بر منافق فتنهگر» حاضران