بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
از همهى برادران و خواهران عزيز، مخصوصاً كسانى كه از راههاى دور تشريف آوردهايد، صميمانه تشكر مىكنم و اميدوارم كه همهى شما، مشمول لطف و عنايت پروردگار باشيد.
مجموعهى برادران و خواهرانى كه در اين مجلس تشريف دارند، نمايشگر تركيب بديعى در انقلاب اسلامى و كشور اسلامى ايران محسوب مىشوند. تركيب خانوادههاى معظم شهدا، جانبازان عزيز كه در حقيقت شهداى زنده هستند، آزادگان عزيز، رزمندگانى كه هركدام مدتهايى از عمر طيب و پاكيزهى خودشان را در دوران جوانى، در جبهه گذراندند، تركيب امروز اين جلسهى صميمى ماست.
شما نمونهاى از يك تركيب عظيم، با همين خصوصيات، در كل كشور هستيد. يعنى ما امروز در اين كشور پهناور و اين جمعيت تقريباً شصت ميليونى، جمع عظيمى از مردم را مشاهده مىكنيم كه در ميان آنها خانوادههاى شهدا، آزادگان جنگ تحميلى، جانبازان فداكار و رزمندگان بسيجى و حزباللهى حضور دارند و حقيقت اين است كه اكثريت قاطع ملت ما هم، از همين گروهها هستند.
اين جنگ چند ساله، بوتهى آزمايشى براى ملت ما بود. همه را - مگر يك عدهى معدود - در بوتهى آزمايش خود وارد كرد، گداخت و تلطيف نمود و جانهاى مستعد، از آن روزهاى سخت و ملتهب، بهرهها گرفتند. آنچه مىخواهم عرض كنم اين است كه همهى ملتها، آزمايشهاى سختى را در دوران زندگى خودشان گذراندهاند. لكن آن ملتى قوى، پايدار، عزيز و غنى مىشود و پيشرفت مىكند، كه اولاً از آن آزمايشها سرافراز بيرون آيد و ثانياً نتايج آن آزمايشها را براى خودش حفظ كند. اگر فرض بفرماييد ملت ايران در اين جنگى كه گذشت، العياذ باللَّه سستى به خرج مىداد، نتيجه چه مىشد؟ نتيجه همان چيزى مىشد كه در تقريباً در صد و پنجاه سال قبل در همين كشور اتفاق افتاد. جنگى از جانب همسايهى شمالى بر ما تحميل شد و نتيجهى آن جنگ و سستيها در آن، اين بود كه بخش قابل توجهى از خاك اين ميهن از آن جدا شد و عهدنامهى ننگين تركمانچاى بسته شد. كشور، همين كشور بود و ملت، همين ملت؛ اما آن روز، اين ملت از آن امتحان سربلند بيرون نيامد. سستى كرد و نتيجه آن شد كه بعد از شكست در حادثهى جنگ ايران و روس - در زمان قاجار - و بسته شدن عهدنامهى تركمانچاى، تا دورانى طولانى، ملت ايران كه هيچ، حتى شخصيتهاى ايران احساس ضعف و خودباختگى مىكردند و قدرت اين را كه شخصيتى از خود نشان دهند، نداشتند. يعنى آن شكست تاريخى، شكستى براى همان مرحله نبود، بلكه شكستى براى صد و پنجاه سال دوران تاريخ ما بود. آن يك امتحان بود. حالا چه شد كه آن روز ملت ايران چنان امتحانى داد؟ خود اين، يك تحليل دارد: آن روز، حكام و رجال سياسى، بد و فرماندهان نظامى نالايق بودند؛ و الّا مردم، مردم خوبى بودند. لازم بود كسى آن مردم را در وسط ميدان نگه دارد، ايمان به حركت خود داشته باشد، فداكارى كند و از منافع و لذت خود بگذرد. در آن روز، اينگونه افراد نبودند. سلاطين حكومت مىكردند و كشورى كه در رأس آن، چنان حكام فاسدى باشند، نتيجه نيز همان مىشود. همين ملت، در اين جنگى كه در زمان شما و ما اتفاق افتاد، چشم همهى دنيا را به خودش متوجه كرد؛ ايران را سربلند كرد و قدرت اسلام را نشان داد. با اينكه فقط يك كشور همسايه نبود كه به ما حمله مىكرد؛ بلكه پشت سر آن امريكا بود، شوروى آن روز بود، ديگر قدرتهاى مسلح عالم بودند؛ اما درعينحال، به خاطر ايمان به خدا، رهبرى امام بزرگوار - آن انسان فوقالعاده - و فداكارى جوانان و گذشت خانوادهها، توانست يك حركت همراه با افتخار را در اين حادثه انجام دهد.
اين، براى يك ملت، سرنوشتساز است. يعنى عبور كردن از يك امتحان به شكل صحيح و خوب، ملت را عزيز، قوى و متكى به نفس مىكند و خودباختگى را از او دور مىسازد. اين، آثار آن حركتى است كه شما مرد و زن در سرتاسر كشور، در هشت سال جنگ از خود نشان داديد. آن حركت، واقعاً يك حركت عظيم و بزرگ بود. آنچه من عرض مىكنم اين است: بعد از آنكه به خاطر آن بزرگواريها و گذشتها، اين محصول به دست ملت ايران آمد، بايد به حفظ و تقويت آن پرداخت و نبايد آن را رها كرد. از اين روست كه نبىاكرم اسلام، صلىاللَّهعليهوآلهوسلم، بعد از آنكه از ميدان جنگ سختى برگشتند، فرمودند: «اين جهاد اصغر بود و بعد از اين، نوبت جهاد اكبر است». جهاد اكبر يعنى جهاد با نفس. جهاد با نفس را فقط در يك محدودهى شخصى نبايد محصور كرد. البته مبارزه با شهوات و لذتطلبى و راحتطلبى و افزونطلبى و اخلاق ناشايسته در وجود آدمى، مبارزه با نفس است و مهم هم هست. يعنى آدمى با آن شيطان درونى خود بايد دائم مبارزه كند و او را مهار بزند تا نتواند انسان را به كارهاى زشت وادار كند. لكن جهاد با نفس، در محدودهى عظيم اجتماعى هم معنا دارد. آن، اين است كه اين روحيات پيروزىآفرين و احساسات و تفكراتى را كه توانست آن امتحان را به آن شكل افتخارآميز به پايان برساند، در خودمان حفظ كنيم و خود را رها نكنيم. كسى گمان نكند كه وقتى گفته مىشود دوران بازسازى است، يعنى ديگر دوران حماسه و شور و انقلابىگرى تمام شد. هرگز چنين نيست. دشمن مىخواهد اينطور تبليغ كند كه دوران بعد از جنگ و دوران بازسازى، يعنى دورانى كه ديگر شور و حماسهى انقلاب در آن نيست. يعنى آن حماسهها و ايمان جوشان و فداكاريها و صلابت در مقابل دشمن، مخصوص دوران جنگ بود و حالا ديگر آن دوران تمام شد. حالا ديگر دوران اين است كه برگرديم به همان شكلى كه مردم غافل بعضى از كشورها در آن شكل زندگى مىكنند!
اين است معناى دوران بازسازى؟ هرگز چنين نيست. كسانى كه چنين تصور مىكنند، در اشتباهند. در يك جامعهى اسلامى و انقلابى، روح انقلاب و ايمان هميشه زنده و كارساز است. روح انقلاب و روح شور و حماسهى انقلابى، در دوران جنگ موجب پيروزى در جنگ است و در دوران سازندگى موجب پيروزى در مبارزهى سازندگى است. سازندگى هم يك مبارزه است. آدمهاى كوتهفكر گمان نكنند كه دشمنان اسلام از دشمنى با نظام اسلامى و ملت مسلمان دست برداشتهاند. آنها اين دشمنى را در شكلهاى مختلف، در شكل تبليغات سوء - كه امروز دنيا را از تبليغات عليه نظام اسلامى و مسلمين و اسلام پر كردهاند - نشان مىدهند. البته بحمداللَّه تبليغاتشان بىاثر يا كماثر است. آنها كار خودشان را مىكنند؛ ولو اثرى نبخشد. آنها به وسيلهى رشد دادن عناصر خائنى كه به انقلاب و ملت و كشور پشت كردند و با دشمنان ساختند و مزدور دشمن شدند، با ما خصومت مىكنند. اين كارها را بعد از دوران جنگ هم، به همان اندازه كه در دوران جنگ انجام دادند - و بلكه بيشتر - انجام مىدهند. تلاش دشمنان براى منحرف كردن افكار و جوانان، رها كردن ايمان و تعصبهاى پرجوش اسلامى و مذهبى، كه هميشه در همهى مواقع بحرانى، نگهدار يك ملت و يك جامعه بوده است، ادامه دارد. آنها مىخواهند تعصب دينى و اسلامى - كه اصل است - و تعصب فرهنگ ملى - كه آن هم برخاسته از اسلام است - نباشد.
دشمن كه ساكت نمىنشيند! دشمن كه از دشمنى دست برنمىدارد! ما در مقابل اين دشمن، چگونه از اين حقيقت عزيز و اين گوهر گرانبها، يعنى استقلال كشور و انقلاب عظيم، دفاع خواهيم كرد؟ جز با ايمان عميق و معرفت روشن مردم؟ اين است كه ملت عزيز ما بايد هوشيار باشد. بايد اين زمزمههاى خام و خواب كننده را از طرف شياطين بداند.
ملت، بحمداللَّه هوشيار است. ما در قضاياى مختلف اين را احساس كردهايم. شما ببينيد امروز وقتى كه در دنياى اسلام، در اقصى نقاط عالم، ماجرايى اتفاق مىافتد كه مسألهى اسلام و مسلمين است، آنجا مردم ما، غيرت دينى خودشان را نشان مىدهند. در همين قضاياى مربوط به بوسنى هرزگوين، يا مربوط به فلسطين، يا مربوط به ساير مناطقى كه مسلمانان در فشارند، ديديد كه مردم ما چطور آن غيرت و سوز دينى را نشان دادند. يعنى مردم و مسؤولين، به آن شور انقلابى پايبندند.
خدا را شكر مىكنيم كه امروز مسؤولين، خودشان جزو عناصر مقدم حزباللهى هستند. رئيس جمهور مملكت، خود يك فرد حزباللهى و پرشور و امتحان داده است. خدا را شكر مىكنيم كه هيچ وسيلهاى براى اينكه دشمن بتواند تبليغات و زمزمههاى شوم خود را در ذهنها و دلها جا كند، وجود ندارد. اما درعينحال، دشمنان تبليغاتشان را مىكنند. قوام مملكت و نظام اسلامى و اين استقلال دير يافته، به اين است كه شما مردم و شما جوانان، همان شور و احساس انقلابى را كه در دوران جنگ و در آغاز انقلاب بود، با همان قدرت حفظ كنيد. همان غيرت دينى، همان انگيزه و همان احساس حضور دشمن در جبههى مقابل را بايد حفظ كنيد. همچنان كه بحمداللَّه، جوانان حفظ كردند.
ما به آحاد ملت عزيز عرض كرديم؛ و گفتيم امر به معروف و نهى از منكر، اين واجب الهى را برپا بداريد. در بين جوانان در سرتاسر كشور، شور و غوغايى به وجود آمد. پس، پيداست كه اين جوانان متمايل به امر به معروف و نهى از منكرند. بنابراين، وظيفهى ما، مسؤولين، قانونگذاران و مجريان است كه راه و زمينه را براى اجراى اين واجب الهى هموار و فراهم كنيم. امروز بحمداللَّه مجلس شوراى اسلامى، مجريان، مسؤولين كشور و دستگاه قضايى، همه از خود اين ملتند. مبادا در گوشه و كنار، يا در دستگاه انتظامى يا قضايى، كسانى باشند كه راه را جلو آمر به معروف و ناهى از منكر سد كنند! مبادا كسانى باشند كه اگر كسى امر به معروف و نهى از منكر كرد، از او حمايت نكنند، بلكه از مجرم حمايت كنند! البته خبرهايى از گوشه و كنار كشور، در بعضى از موارد به گوش من مىرسد. هر جا كه بدانم و احساس كنم و خبر اطمينانبخشى پيدا كنم كه آمر به معروف و ناهى از منكر، خداى نكرده مورد جفاى مأمور و مسؤولى قرار گرفته، خودم وارد قضيه خواهم شد. اين، آن چيزى است كه قوام كشور و استقلال كشور را حفظ خواهد كرد. والّا ما دشمن زياد داريم. چرا دشمن تا امروز نتوانسته است مويى از سر اين ملت كم كند و به اين كشور ضربه بزند؟ بحمداللَّه ايران اسلامى، با قدرت و صلابت كامل، در مقابل همهشان ايستاد و ايستاده است. چرا؟ ايران كه همان ايران صد و پنجاه سال قبل است! اين، به خاطر احساس وظيفهى شما، به خاطر همين حضور شما، به خاطر همين روحيهى حزباللهى شما و به خاطر اين است كه زن و مرد مسلمان، تا همهجا حاضرند از ايمان و اسلام و انقلابشان دفاع كنند. اينهاست كه اين كشور را حفظ كرده است. مگر طور ديگرى مىشود اين كشور را، با اين همه دشمن و بدخواه كه چشم طمع به منابع زيرزمينى و بازارهاى آن دوختهاند، حفظ كرد؟! مگر مىشود در مقابل آنها، بدون اين روحيه مقاومت كرد؟! اين گونه است كه كشور حفظ مىشود؛ با امر به معروف و نهى از منكر. منتها من دو تذكر به شما جوانان عزيز - در هرجاى كشور كه هستيد - مىدهم. اولاً امر به معروف و نهى از منكر يك واجب است كه رودربايستى و خجالت بر نمىدارد. ما گفتيم: اگر ديديد كسى مرتكب خلافى مىشود، امر كنيد به معروف و نهى كنيد از منكر. يعنى به زبان بگوييد. نگفتيم مشت و سلاح و قوت به كار ببريد. اينها لازم نيست. خداى متعال كه اين واجب را بر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش مىداند مصلحت چگونه است. ما هم تا حدودى حكم و مصالح الهى را درك مىكنيم. بزرگترين حربه در مقابل گناهكار، گفتن و تكرار كردن است. اينكه يك نفر بگويد اما ده نفر ساكت بنشينند و تماشا كنند، نمىشود. اگر يكى دچار ضعف نفس بشود، يكى خجالت بكشد و يكى بترسد، اينكه نهى از منكر نخواهد شد. گناهكار هم فقط بدحجاب نيست كه بعضى فقط به مسألهى بدحجابى چسبيدهاند. اين، يكى از گناهان است و از خيلى از گناهان كوچكتر است. خلافهاى فراوانى از طرف آدمهاى لاابالى در جامعه وجود دارد: خلافهاى سياسى، خلافهاى اقتصادى، خلاف در كسب و كار، خلاف در كار ادارى، خلافهاى فرهنگى. اينها همه خلاف است. كسى غيبت مىكند، كسى دروغ مىگويد، كسى توطئه مىكند، كسى مسخره مىكند، كسى كمكارى مىكند، كسى ناراضى تراشى مىكند، كسى مال مردم را مىدزدد، كسى آبروى مردم را بر باد مىدهد. اينها همه منكر است. در مقابل اين منكرات، عامل باز دارنده، نهى است؛ نهى از منكر. بگوييد: «آقا، نكن.» اين تكرار «نكن»، براى طرف مقابل، شكننده است. اين نكتهى اول؛ كه نهى از منكر، اراده و تصميم و قدرت و شجاعت لازم دارد، كه بحمداللَّه، در قشرهاى مردم ما و در زن و مرد ما وجود دارد. بايد آن را به كار بگيريد. منتظر نباشيد كه دستگاهها بيايند و كارى بكنند.
بعضى از مردم به اينجا تلفن زدند، نامه نوشتند و سفارش كردند كه «آقا! شما گفتيد نهى از منكر. سيل پشتيبانيها هم انجام گرفت. اما عملاً كارى نشد!» عملاً چه كار مىخواستيد بشود؟ مگر لازم است كه اينجا هم دولت وارد شود يا دستگاه قضايى مستقيماً وارد شود؟ خودمردم بايد وارد شوند. خود مردم بايد نهى كنند. البته دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضايى و نيروى انتظامى، موظفند كه ناهى از منكر را پشتيبانى كنند. اين، وظيفهى آنهاست. مباشر كار، خود مردم مىتوانند باشند و بايد باشند. بخش عمدهى قضيه، اينجاست. جوان رزمنده، خانوادهى شهيد داده، خانوادهى ايثارگر، خانوادهى اهل انفاق، مؤمنين نمازخوان و روزه بگير و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفكران علاقهمند به مفاهيم اسلامى و انقلابى؛ همهى اينها بايد در صحنه باشند.
تذكر دوم اين است كه مواظب باشيد كسانى از اين واجب الهى، سوء استفاده نكنند. حساب صاف كردنها، به خرده حسابهاى گذشته رسيدن، پردهدرى، آبروريزى، تعرضبه نواميس و عرض و مال اين و آن به بهانهى اين واجب الهى، اينها نبايد باشد. مردم بايد هوشيار باشند. مردم همواره و در همهى قضايا تيزهوشند. تيزهوشى مردم است كه خيلى از اوقات دستگاهها را متوجه قضاياى گوناگون مىكند. در همين قضاياى رذالتها و موذىگريهاى ضد انقلاب و گروهكها از روز اول تا امروز، غالباً مردم بودند كه كمك كردند، مباشرت كردند، تيزبينى كردند، دقت به خرج دادند، چيزى را ديدند و اقدامى را انجام دادند و مسؤولين را هم هدايت كردند. اينجا نيز همانطور است. خود مردم، با تيزهوشى نبايد بگذارند اين واجب الهى و اين فريضهى بزرگ زمين بماند، يا خداى ناكرده مورد سوء استفاده قرار گيرد.
امروز قدرتهاى استكبارى يك اشاره مىكنند و با اشارهى آنها، به وسيلهى دولتى، در نقطهاى از دنيا، تصميمى گرفته مىشود. سفير امريكا، سفير انگليس يا سفير فلان كشور مقتدر ديگر، با وزير خارجه، وزير دارايى و حتى رئيس جمهور فلان كشور، مىنشيند حرف مىزند، اشارهى دولت خودش را مىرساند و آن دولت بيچاره، تصميم گيرى مىكند! آن رئيس جمهور يا آن وزير خارجه، تسليم مىشود، تصميم گيرى مىكند! امروز قدرتها، اين گونه در كشورهاى جهان سوم حكمرانى و قدرت نمايى مىكنند. همان قدرتهاى گردن كلفت و قلدر كه در كشورهاى آفريقايى و آسيايى و حتى بعضى از كشورهاى اروپايى، با يك اشاره كارشان را راه مىاندازند، از ملت مبارز و انقلابى ايران واهمه دارند و مىترسند. هيچ اميدى ندارند كه بتوانند دراين ملت نفوذ كنند و بر او حكم برانند. گاهى از در فريب وارد مىشوند. لبخند مىزنند كه «ما ملت ايران را دوست داريم! ما مىخواهيم ارتباط برقرار كنيم!» اما دروغ مىگويند. تجربههاى گذشته نشان داده است كه دروغ مىگويند. خنجرى در پشت مخفى كردهاند و دستى براى چپاول، دراز! ما اينها را شناختهايم.
اين قدرت ملتايران، كه بحمداللَّه در سرتاسر آفاق سياسى عالم براى سياستمداران و مسؤولان و قدرتهاى جهانى شناخته شده است، ناشى از چيست؟ ناشى از همين ايمان است. ناشى از همين انگيزه است. ناشى از همين هوشيارى و آگاهى و از همين اتحاد كلمه است. اينها را حفظ كنيد. توصيهى من، بخصوص به شما جوانان، رزمندگان، شهيددادهها و جانبازان و آزادگان، اين است كه توطئهى دشمن را استشمام و درك كنيد. آنجايى كه مىخواهد اختلاف ايجاد كند؛ آنجايى كه مىخواهد بين ملت و دولت جدايى بيندازد؛ آنجايى كه مىخواهد قدر دولت و مسؤولين خدمتگزار و زحمتكش را در چشم مردم بشكند و آنها و زحمات آنها را كوچك كند، بدانيد كه توطئه مىكند و اين دست و زبان خبيث دشمن است كه حرف مىزند. امام بزرگوار ما رضواناللَّهتعالىعليه، روى همين هوشيارى و آگاهى، در تمام اين مدت و تا آخر عمر، تكيه مىفرمود و سعى مىكرد ما ملت ايران را هوشيار نگه دارد. مبادا بگذاريد اين هوشيارى، ذرهاى مخدوش شود! مبادا احساسات گنگ و كور، بر بعضى غلبه كند و چيز كوچكى را بزرگ كنند و نظام و انقلاب و دستگاههاى خدمتگزار و دولت جمهورى اسلامى و همهى اينها را نديده بگيرند! مواظب باشيد چنين اشتباهى انجام نگيرد كه اين دشمن شاد كن خواهد بود.
ملت ايران، راه روشنى را باز كرد. شما ملت، بنبستى را شكستيد كه همان سلطهى استكبار و استبداد جهانى بر ملتها بود. اين را شما شكستيد. ملتها دنبال شما حركت مىكنند و ما وظيفه داريم از ملتهايى كه حركت مىكنند، دفاع كنيم و دفاع خواهيم كرد. من وظيفهى شرعى خود مىدانم كه از ملت بوسنى هرزگوين دفاع كنم و دفاع خواهم كرد. تا آنجا كه بتوانيم اين ملت مظلوم را پشتيبانى كنيم، پشتيبانى خواهيم كرد. آنها در خط مقدم قرار گرفتهاند و دشمن، همهى زور و نيروى خود را بر سرشان فرود آورده است. با تعارفات و حمايتهاى زبانى مىخواهند مسأله را تمام كنند. البته راه ما، متأسفانه بسته است. امكان كمكرسانى بهطور كامل نيست. اما اين تصميم جهانى را قبول نداريم كه «دشمنان آنها روزبهروز از طرق مختلف مجهزتر شوند.» بعضى گفتهاند «دشمنان آنها از سوى اسرائيل غاصب حمايت مىشوند.» ملت ايران، حمايت از آن ملت مظلوم را راه اسلام، و اين تكليف را يك تكليف اسلامى مىداند.
اميدواريم خداى متعال دلهاى ما را روشن، چشمهاى ما را باز، بصيرت ما را زياد، ايمان ما را هرچه محكمتر و اين اتحادى را كه بين ملت ماست، هرچه مستحكمتر كند. اين محبتى را كه بين مسؤولين كشور و اين ملت عزيز هست، روزبهروز بيشتر كند. قوت اين ملت را روزبهروز بيشتر كند. مسؤولين را در خدمتگزارى به اين ملت و مخصوصاً مستضعفين و ايثارگران، موفقتر كند. ما را به وظيفهمان آشناتر كند. اعمال و رفتار ما را مورد رضاى ولىّعصر ارواحنالتراب مقدمهالفداء قرار دهد و روح مقدس امام را از ما شاد كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
از همهى برادران و خواهران عزيز، مخصوصاً كسانى كه از راههاى دور تشريف آوردهايد، صميمانه تشكر مىكنم و اميدوارم كه همهى شما، مشمول لطف و عنايت پروردگار باشيد.
مجموعهى برادران و خواهرانى كه در اين مجلس تشريف دارند، نمايشگر تركيب بديعى در انقلاب اسلامى و كشور اسلامى ايران محسوب مىشوند. تركيب خانوادههاى معظم شهدا، جانبازان عزيز كه در حقيقت شهداى زنده هستند، آزادگان عزيز، رزمندگانى كه هركدام مدتهايى از عمر طيب و پاكيزهى خودشان را در دوران جوانى، در جبهه گذراندند، تركيب امروز اين جلسهى صميمى ماست.
شما نمونهاى از يك تركيب عظيم، با همين خصوصيات، در كل كشور هستيد. يعنى ما امروز در اين كشور پهناور و اين جمعيت تقريباً شصت ميليونى، جمع عظيمى از مردم را مشاهده مىكنيم كه در ميان آنها خانوادههاى شهدا، آزادگان جنگ تحميلى، جانبازان فداكار و رزمندگان بسيجى و حزباللهى حضور دارند و حقيقت اين است كه اكثريت قاطع ملت ما هم، از همين گروهها هستند.
اين جنگ چند ساله، بوتهى آزمايشى براى ملت ما بود. همه را - مگر يك عدهى معدود - در بوتهى آزمايش خود وارد كرد، گداخت و تلطيف نمود و جانهاى مستعد، از آن روزهاى سخت و ملتهب، بهرهها گرفتند. آنچه مىخواهم عرض كنم اين است كه همهى ملتها، آزمايشهاى سختى را در دوران زندگى خودشان گذراندهاند. لكن آن ملتى قوى، پايدار، عزيز و غنى مىشود و پيشرفت مىكند، كه اولاً از آن آزمايشها سرافراز بيرون آيد و ثانياً نتايج آن آزمايشها را براى خودش حفظ كند. اگر فرض بفرماييد ملت ايران در اين جنگى كه گذشت، العياذ باللَّه سستى به خرج مىداد، نتيجه چه مىشد؟ نتيجه همان چيزى مىشد كه در تقريباً در صد و پنجاه سال قبل در همين كشور اتفاق افتاد. جنگى از جانب همسايهى شمالى بر ما تحميل شد و نتيجهى آن جنگ و سستيها در آن، اين بود كه بخش قابل توجهى از خاك اين ميهن از آن جدا شد و عهدنامهى ننگين تركمانچاى بسته شد. كشور، همين كشور بود و ملت، همين ملت؛ اما آن روز، اين ملت از آن امتحان سربلند بيرون نيامد. سستى كرد و نتيجه آن شد كه بعد از شكست در حادثهى جنگ ايران و روس - در زمان قاجار - و بسته شدن عهدنامهى تركمانچاى، تا دورانى طولانى، ملت ايران كه هيچ، حتى شخصيتهاى ايران احساس ضعف و خودباختگى مىكردند و قدرت اين را كه شخصيتى از خود نشان دهند، نداشتند. يعنى آن شكست تاريخى، شكستى براى همان مرحله نبود، بلكه شكستى براى صد و پنجاه سال دوران تاريخ ما بود. آن يك امتحان بود. حالا چه شد كه آن روز ملت ايران چنان امتحانى داد؟ خود اين، يك تحليل دارد: آن روز، حكام و رجال سياسى، بد و فرماندهان نظامى نالايق بودند؛ و الّا مردم، مردم خوبى بودند. لازم بود كسى آن مردم را در وسط ميدان نگه دارد، ايمان به حركت خود داشته باشد، فداكارى كند و از منافع و لذت خود بگذرد. در آن روز، اينگونه افراد نبودند. سلاطين حكومت مىكردند و كشورى كه در رأس آن، چنان حكام فاسدى باشند، نتيجه نيز همان مىشود. همين ملت، در اين جنگى كه در زمان شما و ما اتفاق افتاد، چشم همهى دنيا را به خودش متوجه كرد؛ ايران را سربلند كرد و قدرت اسلام را نشان داد. با اينكه فقط يك كشور همسايه نبود كه به ما حمله مىكرد؛ بلكه پشت سر آن امريكا بود، شوروى آن روز بود، ديگر قدرتهاى مسلح عالم بودند؛ اما درعينحال، به خاطر ايمان به خدا، رهبرى امام بزرگوار - آن انسان فوقالعاده - و فداكارى جوانان و گذشت خانوادهها، توانست يك حركت همراه با افتخار را در اين حادثه انجام دهد.
اين، براى يك ملت، سرنوشتساز است. يعنى عبور كردن از يك امتحان به شكل صحيح و خوب، ملت را عزيز، قوى و متكى به نفس مىكند و خودباختگى را از او دور مىسازد. اين، آثار آن حركتى است كه شما مرد و زن در سرتاسر كشور، در هشت سال جنگ از خود نشان داديد. آن حركت، واقعاً يك حركت عظيم و بزرگ بود. آنچه من عرض مىكنم اين است: بعد از آنكه به خاطر آن بزرگواريها و گذشتها، اين محصول به دست ملت ايران آمد، بايد به حفظ و تقويت آن پرداخت و نبايد آن را رها كرد. از اين روست كه نبىاكرم اسلام، صلىاللَّهعليهوآلهوسلم، بعد از آنكه از ميدان جنگ سختى برگشتند، فرمودند: «اين جهاد اصغر بود و بعد از اين، نوبت جهاد اكبر است». جهاد اكبر يعنى جهاد با نفس. جهاد با نفس را فقط در يك محدودهى شخصى نبايد محصور كرد. البته مبارزه با شهوات و لذتطلبى و راحتطلبى و افزونطلبى و اخلاق ناشايسته در وجود آدمى، مبارزه با نفس است و مهم هم هست. يعنى آدمى با آن شيطان درونى خود بايد دائم مبارزه كند و او را مهار بزند تا نتواند انسان را به كارهاى زشت وادار كند. لكن جهاد با نفس، در محدودهى عظيم اجتماعى هم معنا دارد. آن، اين است كه اين روحيات پيروزىآفرين و احساسات و تفكراتى را كه توانست آن امتحان را به آن شكل افتخارآميز به پايان برساند، در خودمان حفظ كنيم و خود را رها نكنيم. كسى گمان نكند كه وقتى گفته مىشود دوران بازسازى است، يعنى ديگر دوران حماسه و شور و انقلابىگرى تمام شد. هرگز چنين نيست. دشمن مىخواهد اينطور تبليغ كند كه دوران بعد از جنگ و دوران بازسازى، يعنى دورانى كه ديگر شور و حماسهى انقلاب در آن نيست. يعنى آن حماسهها و ايمان جوشان و فداكاريها و صلابت در مقابل دشمن، مخصوص دوران جنگ بود و حالا ديگر آن دوران تمام شد. حالا ديگر دوران اين است كه برگرديم به همان شكلى كه مردم غافل بعضى از كشورها در آن شكل زندگى مىكنند!
اين است معناى دوران بازسازى؟ هرگز چنين نيست. كسانى كه چنين تصور مىكنند، در اشتباهند. در يك جامعهى اسلامى و انقلابى، روح انقلاب و ايمان هميشه زنده و كارساز است. روح انقلاب و روح شور و حماسهى انقلابى، در دوران جنگ موجب پيروزى در جنگ است و در دوران سازندگى موجب پيروزى در مبارزهى سازندگى است. سازندگى هم يك مبارزه است. آدمهاى كوتهفكر گمان نكنند كه دشمنان اسلام از دشمنى با نظام اسلامى و ملت مسلمان دست برداشتهاند. آنها اين دشمنى را در شكلهاى مختلف، در شكل تبليغات سوء - كه امروز دنيا را از تبليغات عليه نظام اسلامى و مسلمين و اسلام پر كردهاند - نشان مىدهند. البته بحمداللَّه تبليغاتشان بىاثر يا كماثر است. آنها كار خودشان را مىكنند؛ ولو اثرى نبخشد. آنها به وسيلهى رشد دادن عناصر خائنى كه به انقلاب و ملت و كشور پشت كردند و با دشمنان ساختند و مزدور دشمن شدند، با ما خصومت مىكنند. اين كارها را بعد از دوران جنگ هم، به همان اندازه كه در دوران جنگ انجام دادند - و بلكه بيشتر - انجام مىدهند. تلاش دشمنان براى منحرف كردن افكار و جوانان، رها كردن ايمان و تعصبهاى پرجوش اسلامى و مذهبى، كه هميشه در همهى مواقع بحرانى، نگهدار يك ملت و يك جامعه بوده است، ادامه دارد. آنها مىخواهند تعصب دينى و اسلامى - كه اصل است - و تعصب فرهنگ ملى - كه آن هم برخاسته از اسلام است - نباشد.
دشمن كه ساكت نمىنشيند! دشمن كه از دشمنى دست برنمىدارد! ما در مقابل اين دشمن، چگونه از اين حقيقت عزيز و اين گوهر گرانبها، يعنى استقلال كشور و انقلاب عظيم، دفاع خواهيم كرد؟ جز با ايمان عميق و معرفت روشن مردم؟ اين است كه ملت عزيز ما بايد هوشيار باشد. بايد اين زمزمههاى خام و خواب كننده را از طرف شياطين بداند.
ملت، بحمداللَّه هوشيار است. ما در قضاياى مختلف اين را احساس كردهايم. شما ببينيد امروز وقتى كه در دنياى اسلام، در اقصى نقاط عالم، ماجرايى اتفاق مىافتد كه مسألهى اسلام و مسلمين است، آنجا مردم ما، غيرت دينى خودشان را نشان مىدهند. در همين قضاياى مربوط به بوسنى هرزگوين، يا مربوط به فلسطين، يا مربوط به ساير مناطقى كه مسلمانان در فشارند، ديديد كه مردم ما چطور آن غيرت و سوز دينى را نشان دادند. يعنى مردم و مسؤولين، به آن شور انقلابى پايبندند.
خدا را شكر مىكنيم كه امروز مسؤولين، خودشان جزو عناصر مقدم حزباللهى هستند. رئيس جمهور مملكت، خود يك فرد حزباللهى و پرشور و امتحان داده است. خدا را شكر مىكنيم كه هيچ وسيلهاى براى اينكه دشمن بتواند تبليغات و زمزمههاى شوم خود را در ذهنها و دلها جا كند، وجود ندارد. اما درعينحال، دشمنان تبليغاتشان را مىكنند. قوام مملكت و نظام اسلامى و اين استقلال دير يافته، به اين است كه شما مردم و شما جوانان، همان شور و احساس انقلابى را كه در دوران جنگ و در آغاز انقلاب بود، با همان قدرت حفظ كنيد. همان غيرت دينى، همان انگيزه و همان احساس حضور دشمن در جبههى مقابل را بايد حفظ كنيد. همچنان كه بحمداللَّه، جوانان حفظ كردند.
ما به آحاد ملت عزيز عرض كرديم؛ و گفتيم امر به معروف و نهى از منكر، اين واجب الهى را برپا بداريد. در بين جوانان در سرتاسر كشور، شور و غوغايى به وجود آمد. پس، پيداست كه اين جوانان متمايل به امر به معروف و نهى از منكرند. بنابراين، وظيفهى ما، مسؤولين، قانونگذاران و مجريان است كه راه و زمينه را براى اجراى اين واجب الهى هموار و فراهم كنيم. امروز بحمداللَّه مجلس شوراى اسلامى، مجريان، مسؤولين كشور و دستگاه قضايى، همه از خود اين ملتند. مبادا در گوشه و كنار، يا در دستگاه انتظامى يا قضايى، كسانى باشند كه راه را جلو آمر به معروف و ناهى از منكر سد كنند! مبادا كسانى باشند كه اگر كسى امر به معروف و نهى از منكر كرد، از او حمايت نكنند، بلكه از مجرم حمايت كنند! البته خبرهايى از گوشه و كنار كشور، در بعضى از موارد به گوش من مىرسد. هر جا كه بدانم و احساس كنم و خبر اطمينانبخشى پيدا كنم كه آمر به معروف و ناهى از منكر، خداى نكرده مورد جفاى مأمور و مسؤولى قرار گرفته، خودم وارد قضيه خواهم شد. اين، آن چيزى است كه قوام كشور و استقلال كشور را حفظ خواهد كرد. والّا ما دشمن زياد داريم. چرا دشمن تا امروز نتوانسته است مويى از سر اين ملت كم كند و به اين كشور ضربه بزند؟ بحمداللَّه ايران اسلامى، با قدرت و صلابت كامل، در مقابل همهشان ايستاد و ايستاده است. چرا؟ ايران كه همان ايران صد و پنجاه سال قبل است! اين، به خاطر احساس وظيفهى شما، به خاطر همين حضور شما، به خاطر همين روحيهى حزباللهى شما و به خاطر اين است كه زن و مرد مسلمان، تا همهجا حاضرند از ايمان و اسلام و انقلابشان دفاع كنند. اينهاست كه اين كشور را حفظ كرده است. مگر طور ديگرى مىشود اين كشور را، با اين همه دشمن و بدخواه كه چشم طمع به منابع زيرزمينى و بازارهاى آن دوختهاند، حفظ كرد؟! مگر مىشود در مقابل آنها، بدون اين روحيه مقاومت كرد؟! اين گونه است كه كشور حفظ مىشود؛ با امر به معروف و نهى از منكر. منتها من دو تذكر به شما جوانان عزيز - در هرجاى كشور كه هستيد - مىدهم. اولاً امر به معروف و نهى از منكر يك واجب است كه رودربايستى و خجالت بر نمىدارد. ما گفتيم: اگر ديديد كسى مرتكب خلافى مىشود، امر كنيد به معروف و نهى كنيد از منكر. يعنى به زبان بگوييد. نگفتيم مشت و سلاح و قوت به كار ببريد. اينها لازم نيست. خداى متعال كه اين واجب را بر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش مىداند مصلحت چگونه است. ما هم تا حدودى حكم و مصالح الهى را درك مىكنيم. بزرگترين حربه در مقابل گناهكار، گفتن و تكرار كردن است. اينكه يك نفر بگويد اما ده نفر ساكت بنشينند و تماشا كنند، نمىشود. اگر يكى دچار ضعف نفس بشود، يكى خجالت بكشد و يكى بترسد، اينكه نهى از منكر نخواهد شد. گناهكار هم فقط بدحجاب نيست كه بعضى فقط به مسألهى بدحجابى چسبيدهاند. اين، يكى از گناهان است و از خيلى از گناهان كوچكتر است. خلافهاى فراوانى از طرف آدمهاى لاابالى در جامعه وجود دارد: خلافهاى سياسى، خلافهاى اقتصادى، خلاف در كسب و كار، خلاف در كار ادارى، خلافهاى فرهنگى. اينها همه خلاف است. كسى غيبت مىكند، كسى دروغ مىگويد، كسى توطئه مىكند، كسى مسخره مىكند، كسى كمكارى مىكند، كسى ناراضى تراشى مىكند، كسى مال مردم را مىدزدد، كسى آبروى مردم را بر باد مىدهد. اينها همه منكر است. در مقابل اين منكرات، عامل باز دارنده، نهى است؛ نهى از منكر. بگوييد: «آقا، نكن.» اين تكرار «نكن»، براى طرف مقابل، شكننده است. اين نكتهى اول؛ كه نهى از منكر، اراده و تصميم و قدرت و شجاعت لازم دارد، كه بحمداللَّه، در قشرهاى مردم ما و در زن و مرد ما وجود دارد. بايد آن را به كار بگيريد. منتظر نباشيد كه دستگاهها بيايند و كارى بكنند.
بعضى از مردم به اينجا تلفن زدند، نامه نوشتند و سفارش كردند كه «آقا! شما گفتيد نهى از منكر. سيل پشتيبانيها هم انجام گرفت. اما عملاً كارى نشد!» عملاً چه كار مىخواستيد بشود؟ مگر لازم است كه اينجا هم دولت وارد شود يا دستگاه قضايى مستقيماً وارد شود؟ خودمردم بايد وارد شوند. خود مردم بايد نهى كنند. البته دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضايى و نيروى انتظامى، موظفند كه ناهى از منكر را پشتيبانى كنند. اين، وظيفهى آنهاست. مباشر كار، خود مردم مىتوانند باشند و بايد باشند. بخش عمدهى قضيه، اينجاست. جوان رزمنده، خانوادهى شهيد داده، خانوادهى ايثارگر، خانوادهى اهل انفاق، مؤمنين نمازخوان و روزه بگير و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفكران علاقهمند به مفاهيم اسلامى و انقلابى؛ همهى اينها بايد در صحنه باشند.
تذكر دوم اين است كه مواظب باشيد كسانى از اين واجب الهى، سوء استفاده نكنند. حساب صاف كردنها، به خرده حسابهاى گذشته رسيدن، پردهدرى، آبروريزى، تعرضبه نواميس و عرض و مال اين و آن به بهانهى اين واجب الهى، اينها نبايد باشد. مردم بايد هوشيار باشند. مردم همواره و در همهى قضايا تيزهوشند. تيزهوشى مردم است كه خيلى از اوقات دستگاهها را متوجه قضاياى گوناگون مىكند. در همين قضاياى رذالتها و موذىگريهاى ضد انقلاب و گروهكها از روز اول تا امروز، غالباً مردم بودند كه كمك كردند، مباشرت كردند، تيزبينى كردند، دقت به خرج دادند، چيزى را ديدند و اقدامى را انجام دادند و مسؤولين را هم هدايت كردند. اينجا نيز همانطور است. خود مردم، با تيزهوشى نبايد بگذارند اين واجب الهى و اين فريضهى بزرگ زمين بماند، يا خداى ناكرده مورد سوء استفاده قرار گيرد.
امروز قدرتهاى استكبارى يك اشاره مىكنند و با اشارهى آنها، به وسيلهى دولتى، در نقطهاى از دنيا، تصميمى گرفته مىشود. سفير امريكا، سفير انگليس يا سفير فلان كشور مقتدر ديگر، با وزير خارجه، وزير دارايى و حتى رئيس جمهور فلان كشور، مىنشيند حرف مىزند، اشارهى دولت خودش را مىرساند و آن دولت بيچاره، تصميم گيرى مىكند! آن رئيس جمهور يا آن وزير خارجه، تسليم مىشود، تصميم گيرى مىكند! امروز قدرتها، اين گونه در كشورهاى جهان سوم حكمرانى و قدرت نمايى مىكنند. همان قدرتهاى گردن كلفت و قلدر كه در كشورهاى آفريقايى و آسيايى و حتى بعضى از كشورهاى اروپايى، با يك اشاره كارشان را راه مىاندازند، از ملت مبارز و انقلابى ايران واهمه دارند و مىترسند. هيچ اميدى ندارند كه بتوانند دراين ملت نفوذ كنند و بر او حكم برانند. گاهى از در فريب وارد مىشوند. لبخند مىزنند كه «ما ملت ايران را دوست داريم! ما مىخواهيم ارتباط برقرار كنيم!» اما دروغ مىگويند. تجربههاى گذشته نشان داده است كه دروغ مىگويند. خنجرى در پشت مخفى كردهاند و دستى براى چپاول، دراز! ما اينها را شناختهايم.
اين قدرت ملتايران، كه بحمداللَّه در سرتاسر آفاق سياسى عالم براى سياستمداران و مسؤولان و قدرتهاى جهانى شناخته شده است، ناشى از چيست؟ ناشى از همين ايمان است. ناشى از همين انگيزه است. ناشى از همين هوشيارى و آگاهى و از همين اتحاد كلمه است. اينها را حفظ كنيد. توصيهى من، بخصوص به شما جوانان، رزمندگان، شهيددادهها و جانبازان و آزادگان، اين است كه توطئهى دشمن را استشمام و درك كنيد. آنجايى كه مىخواهد اختلاف ايجاد كند؛ آنجايى كه مىخواهد بين ملت و دولت جدايى بيندازد؛ آنجايى كه مىخواهد قدر دولت و مسؤولين خدمتگزار و زحمتكش را در چشم مردم بشكند و آنها و زحمات آنها را كوچك كند، بدانيد كه توطئه مىكند و اين دست و زبان خبيث دشمن است كه حرف مىزند. امام بزرگوار ما رضواناللَّهتعالىعليه، روى همين هوشيارى و آگاهى، در تمام اين مدت و تا آخر عمر، تكيه مىفرمود و سعى مىكرد ما ملت ايران را هوشيار نگه دارد. مبادا بگذاريد اين هوشيارى، ذرهاى مخدوش شود! مبادا احساسات گنگ و كور، بر بعضى غلبه كند و چيز كوچكى را بزرگ كنند و نظام و انقلاب و دستگاههاى خدمتگزار و دولت جمهورى اسلامى و همهى اينها را نديده بگيرند! مواظب باشيد چنين اشتباهى انجام نگيرد كه اين دشمن شاد كن خواهد بود.
ملت ايران، راه روشنى را باز كرد. شما ملت، بنبستى را شكستيد كه همان سلطهى استكبار و استبداد جهانى بر ملتها بود. اين را شما شكستيد. ملتها دنبال شما حركت مىكنند و ما وظيفه داريم از ملتهايى كه حركت مىكنند، دفاع كنيم و دفاع خواهيم كرد. من وظيفهى شرعى خود مىدانم كه از ملت بوسنى هرزگوين دفاع كنم و دفاع خواهم كرد. تا آنجا كه بتوانيم اين ملت مظلوم را پشتيبانى كنيم، پشتيبانى خواهيم كرد. آنها در خط مقدم قرار گرفتهاند و دشمن، همهى زور و نيروى خود را بر سرشان فرود آورده است. با تعارفات و حمايتهاى زبانى مىخواهند مسأله را تمام كنند. البته راه ما، متأسفانه بسته است. امكان كمكرسانى بهطور كامل نيست. اما اين تصميم جهانى را قبول نداريم كه «دشمنان آنها روزبهروز از طرق مختلف مجهزتر شوند.» بعضى گفتهاند «دشمنان آنها از سوى اسرائيل غاصب حمايت مىشوند.» ملت ايران، حمايت از آن ملت مظلوم را راه اسلام، و اين تكليف را يك تكليف اسلامى مىداند.
اميدواريم خداى متعال دلهاى ما را روشن، چشمهاى ما را باز، بصيرت ما را زياد، ايمان ما را هرچه محكمتر و اين اتحادى را كه بين ملت ماست، هرچه مستحكمتر كند. اين محبتى را كه بين مسؤولين كشور و اين ملت عزيز هست، روزبهروز بيشتر كند. قوت اين ملت را روزبهروز بيشتر كند. مسؤولين را در خدمتگزارى به اين ملت و مخصوصاً مستضعفين و ايثارگران، موفقتر كند. ما را به وظيفهمان آشناتر كند. اعمال و رفتار ما را مورد رضاى ولىّعصر ارواحنالتراب مقدمهالفداء قرار دهد و روح مقدس امام را از ما شاد كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته