بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين.
السّلام عليك يا فاطمة يا بنت موسىبنجعفر ايّتها المعصومة سلام اللَّه عليك و على ابائك الطّيّبين الطّاهرين المعصومين.
خيلى خوشوقتم از اينكه امروز اين توفيق را پيدا كردم كه در جمع شما طلاب و فضلاى عزيز غير ايرانى، همچنين در كنار مدرسان و اساتيد و مديران اين مجموعه، اين دقايق باارزش را داشته باشم. طلاب و فضلاى غير ايرانى بدانند كه آنها در ايران اسلامى غريبه نيستند. شما حتّى مهمان هم نيستيد، شما صاحبخانهايد. شما فرزندان عزيز من هستيد. ما مقدم اين پروانههاى عاشق را كه به شوق فراگيرى معارف اسلام ناب به اين ديار سفر كردهاند، گرامى ميداريم. ما وظيفهى خودمان ميدانيم كه شما عزيزان را در حد توان خودمان، از آنچه كه از معارف اسلام ناب و معارف اهلبيت (عليهمالسّلام) در اختيار ماست، برخوردار كنيم.
اولين درسى كه انقلاب اسلامى و نظام مبارك جمهورى اسلامى به ما داد، اين بود كه ما نگاهمان را از حصار و چهارديوارى ملت ايران منعطف كنيم به عرصهى وسيع امت اسلامى. امام بزرگوار ما به ما تعليم كرد كه نگاه ما بايد به ساحت عظيم امت باشد. درست است كه كشور ايران در دوران طاغوت در زير فشار استبداد و استعمار به جان آمده بود و له ميشد و بايد نجات داده ميشد، اما فشار اساسى و تهاجم اساسى، تهاجم تاريخى به امت اسلام بود. امت بزرگ اسلامى كه در يكى از حساسترين نقاط جغرافيائى عالم استقرار داشته است، بر اثر دخالت قدرتهاى بزرگ، طمعورزى دولتهاى بزرگ و مقتدر، تجاوز و تعدى استكبار در طول چند قرن، دچار ضعف، انكسار، عقب ماندگى، استعمار زدگى، فقر - هم فقر مادى، هم فقر علمى - شده بود. انقلاب اسلامى نگاهش به دنياى اسلام بود؛ نگاهش به برداشتن دست ظالم و متجاوز استكبار از روى سر امت اسلامى و از زندگى امت اسلامى بود. لذا وقتى انقلاب در ايران پيروز شد، ملتهاى مسلمان در شرق و غرب عالم احساس كردند كه در زندگى آنها نسيم تازهاى وزيد، هوا عوض شد؛ احساس كردند گشايشى در كارهاشان پيدا شد؛ لذا در آفريقا، در آسيا، در همهى مناطقى كه مسلمانها زندگى ميكردند، مسلمانان احساس كردند كه با پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام اسلامى، راه تازهاى در مقابل آنها گشوده شد. اين را ما از امام آموختيم و اين خط روشنِ نظام جمهورى اسلامى از آغاز تا امروز بوده است.
بخشى از كار بزرگ، همين كارى است كه شما داريد انجام ميدهيد. شما از نزديك به صد كشور در اينجا جمع شدهايد تا با معارف اسلام ناب نجاتبخش آشنا شويد. هدف اين نيست كه ما انقلاب را به شكل متعارف در عرف سياسى و قاموس سياسى به اين كشور و آن كشور صادر كنيم؛ انقلاب چيزى نيست كه با ابزارهاى سياسى بشود آن را صادر كرد يا با ابزارهاى نظامى و امنيتى بشود آن را پيش برد؛ اين غلط است؛ ما از اول، اين راه را بستيم.
مسئلهى جمهورى اسلامى، مسئلهى بازتوليد معارف والاى اسلامى است، تا مسلمانها احساس هويت كنند، احساس شخصيت اسلامى كنند، با تعاليم اسلام كه نجاتبخش بشريت است، آشنا شوند؛ بدانند اين معنايش چيست كه خداوند متعال ميفرمايد: پيغمبر را فرستاديم «و يضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتى كانت عليهم»؛(1) اين غلها و زنجيرهائى كه در محيط شركآلود به پاى انسانها بسته است و اسلام ميخواهد اينها را بگشايد، چيست؟ امت اسلامى بر اثر غفلت، مدتهاى طولانى اين حقايق را از ياد برده بود. امت اسلامى ميتواند آزاد باشد، پيشرفته باشد، عالم باشد، عزيز باشد، مقتدر باشد؛ اينها به بركت تعاليم اسلامى بهدستآمدنى است. استكبار و دستگاههاى استعمارى در طول دويست سال سعى كردند اين مفاهيم را از ياد مسلمانها ببرند؛ آنها را از هويت خودشان غافل كنند تا بتوانند دست تجاوز را به محيط سياسى آنها، به محيط اقتصادى آنها، به فرهنگ بومى آنها دراز كنند و تطاول كنند. انقلاب اينها را به ياد امت اسلامى آورد.
شما امروز اين فرصت بزرگ را در جمهورى اسلامى، در عاصمهى علمى قم، در جامعهى مبارك «المصطفى» داريد كه با اين معارف آشنا شويد؛ «ليتفقّهوا فى الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم»؛(2) خود شما بتوانيد نورافكنى شويد كه فضا را روشن ميكند. امروز دنياى اسلام به اين نياز دارد.
البته شما در اينجا در غربت زندگى ميكنيد. اگرچه اينجا خانهى شماست، اما از اهل خود، خويشان خود، خانوادهى خود دوريد. سختىهائى داريد، مشكلاتى داريد؛ خودتان، همسرانتان، خانوادههاتان مشكلاتى دارند؛ اما ايستادگى كنيد. خداوند متعال در اول بعثت پيغمبر چند خط اساسى را جلوى پاى رسول گرامى خود گذاشت كه با توجه به اين چند خط و چند جهتگيرى مهم، پيغمبر اكرم بتواند اين بار سنگينِ بىنظير را تحمل كند. يكى از اين خطوط، صبر بود؛ «و لربّك فاصبر». «بسماللَّهالرّحمنالرّحيم. يا ايّها المدّثّر. قم فأنذر. و ربّك فكبّر. و ثيابك فطهّر. و الرّجز فاهجر. و لاتمنن تستكثر. و لربّك فاصبر».(3) خداوند متعال خط صبر را جلوى پيغمبر گذاشت. بايد صبر كرد. صبر يعنى پايدارى، يعنى خسته نشدن، يعنى مغلوب مشكلات نشدن. مشكلات گوناگون بر سر راه همهى ما هست؛ بايد مغلوب نشويم. اين درس را هم امام بزرگوار ما در عمل به ما تعليم كرد؛ صبر كرد. آن روزى كه در اين شهر قم فرياد امام بلند شد، جز جمع طلبهاى در پيرامون او، كسى ياور او نبود؛ غريب بود. امام در وطن خود غريب بود، در شهر خود غريب بود؛ اما ايستادگى كرد. انواع و اقسام فشارها - فشارهاى مادى و معنوى - بر آن مرد بزرگ وارد آمد، اما ايستاد - «المؤمن كالجبل الرّاسخ لا تحرّكه العواصف» - هيچكدام از اين تندبادها نتوانست آن ارادهى پولادين، آن عزم راسخ را تكان دهد؛ ايستاد. وقتى در قله چشمهاى ميجوشد، دامنهها هم سيراب ميشوند. صبر او از او سرريز شد، ديگران هم صبر كردن را ياد گرفتند؛ لذا ديگران هم صبر كردند. ملت بزرگ ايران هم با اين صبر توانست بر اين همه توطئه فائق بيايد.
شما ميدانيد از اول پيروزى جمهورى اسلامى ايران تا امروز چقدر توطئه، چقدر خنجرهاى پنهانىِ زهرآلود عليه اين ملت، عليه اين نظام به كار گرفته شده است؟ يك قلم توطئه عليه ما، يك جنگ هشت ساله بود. هشت سال عليه ما جنگ را تحميل كردند. يك قلم توطئه بر ضد جمهورى اسلامى، تحريم سى ساله است. امروز سر و صدا و جنجال تحريم را بلند ميكنند. تحريم مال امروز نيست؛ جمهورى اسلامى سى سال است كه تحريم اقتصادى است. صبر اين ملت، ايستادگى اين ملت، بر همهى اين خباثتها، عداوتها و كارشكنىها فائق آمد. امروز به توفيق الهى، بإذن اللَّه تعالى، جمهورى اسلامى در قلهى اقتدار سياسى و امنيتى خود قرار دارد.
صبر را، ايستادگى و پايدارى را فراموش نكنيد؛ اين يك قلم مهم در برنامهى زندگى هر انسانى است كه داراى هدف والاست. شماها ذخيرههاى اسلاميد، شماها سرمايهى عظيمى براى اسلاميد. اينجا خوب فرا بگيريد؛ در فضاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى خوب تنفس كنيد و به اميد خدا در زمان لازم در ميان ملت خودتان برگرديد و با ابزار علم، با سلاح حلم و اخلاق و تواضع و مهر و محبت به مردم، اين حقايق را منتقل كنيد.
هدف حضور شما در اينجا، هدف سياسى نيست؛ هدف علمى است، هدف تربيتى است؛ بسيار شفاف و روشن. علم همه جا خريدار دارد. سخن نيك و معرفت روشن همه جا خريدار دارد. امام علىبنموسىالرّضا (عليه الصّلاة و السّلام) به يكى از ياران خود فرمود: «رحم اللَّه عبدا احيا امرنا»؛ رحمت خدا بر آن كسى كه امر ما را، مطلب ما را زنده كند. اين راوى ميگويد: «فقلت له كيف يحيى امركم»؛ چه جورى ميشود كه امر شما، مطلب شما، موضوع مورد اهتمام شما زنده شود؟ «قال يتعلّم علومنا و يعلّمها النّاس»؛ علوم ما را فرا بگيرند، معارف اهلبيت را فرا بگيرند، آن را به مردم، به دلهاى مشتاق، به ذهنهاى جستجوگر منتقل كنند. «فانّ النّاس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا».(4)
براى گسترش معارف اهلبيت هيچ لازم نيست شما به اين در و آن در بزنيد؛ هيچ نيازى ندارد به بداخلاقى كردن و متعرض اين و آن شدن؛ همين اندازه كافى است كه معارف اهلبيت را درست فرا بگيريم، آن را به ديگران منتقل كنيم. اين معارف توحيدى، اين معارف انسانشناسى، اين معارف فراگير نسبت به مسائل زندگى بشر، خود جذاب است، دلها را جذب ميكند، آنها را دنبال راه ائمه به راه مىاندازد. اينجا يك فرصت بزرگى است براى شما. از مليتهاى مختلف، از كشورهاى مختلف در اينجا جمع شدهايد. هر يك از شما اين فرصت را دارد كه با برادران مسلمان خود و فرهنگهاى بومى آنها در اين محيط آشنا شود.
شما از قارهى اروپا با شرق آسيا در اينجا ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد. شما از آفريقا با كشورهاى خاورميانه ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد. گلچينهاى ملتها در اينجا جمع شدهاند. با يكديگر آشنا شويد، يكديگر را بشناسيد. فرهنگهاى يكديگر را، آرزوهاى يكديگر را، اهداف بلندى را كه ميتوان در برادران ملتهاى گوناگون سراغ گرفت، اينها را از يكديگر ياد بگيريد؛ مسلمان يك جامعيتى پيدا ميكند. اين خيلى فرصت بزرگى است براى شما؛ اين فرصت در جاى ديگرى پيش نمىآيد. يك هستهى بينالملل علمىِ اسلامى در اينجا تشكيل شده است. با نشستن شماها در كنار هم، تنفس شماها در فضاى واحد، آشنائى شما با يكديگر، يك هستهى اوليهى جامعهى بينالملل علمىِ اسلامى در اينجا تشكيل ميشود؛ از اين فرصت حداكثر استفاده را بكنيد.
شما جوانيد. بزرگترين سرمايهى جوان، دل پاك و نورانى اوست. عزيزان من! از اين دل نورانى استفاده كنيد. رابطهتان را با خداى متعال مستحكم كنيد. اگر جوان كه آمادگى دارد، بتواند با خشوع، با ذكر، با تضرع، با توسل، دل خود را با خداى متعال آشنا كند، همان چيزى خواهد شد كه مصداق «نورٌ على نور» است؛ نور معرفت الهى به دلهاى شما خواهد تابيد. از گناه دورى كردن، با خدا انس گرفتن، نماز را مغتنم شمردن، جزو كارهاى مهم است.
يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا نماز است. نماز به ما اين فرصت را ميدهد كه هر روزى چند بار ناگزير با خداى خودمان حرف بزنيم، با خداى متعال تخاطب كنيم، از او كمك بخواهيم، به او عرض نياز كنيم، سرسپردگى خودمان به ساحت ربوبى را با اين تضرع و با اين نياز تقويت كنيم. بزرگان به نماز خيلى اهميت ميدادند. نماز در اختيار همه است. غالباً قدر نماز و اهميت نماز را نميدانيم. فقط اين نيست كه بايد يك اسقاط تكليفى كرد؛ نه، يك فرصت بزرگى است كه بايد از آن استفاده كرد. فرمود نماز مثل چشمهى آبى است درِ خانهى شما، كه روزى پنج بار شما در اين چشمهى آب شستشو ميكنيد. اين شستشو ميتواند براى دلهاى جوان آثار ماندگارى داشته باشد. با طهارت و تقواست كه ميتوان سخن نافذ و تأثيرگذار را از خداى متعال هديه گرفت.
يك علت اينكه امام بزرگوار ما يك كلمهاش در اين فضاى عظيم عمومى كشور، در شدت و محنت، در همهى حالات اثر شگفتآورى ميگذاشت، معنويت او بود، صفاى باطن او بود، ارتباط و اتصال او به خدا بود، اشكهاى نيمه شب او بود. فرزند امام - مرحوم حاج سيد احمد - همان وقت در زمان حيات امام به من گفت: نيمه شب كه امام بلند ميشود، از بس گريه ميكند، اين دستمالهاى معمولى براى پاك كردن اشكش كفاف نميدهد؛ مجبور است اشك چشمش را با حوله پاك كند؛ اينقدر اشك ميريزد. آن مرد پولادين، آن مردى كه حوادث و لطماتى به سمت او سرازير ميشد كه يك ملت را تكان ميداد و او را تكان نميداد، آن مردى كه عظمت و هيمنهى قدرتهاى جهانى در نظر او هيچ و پوچ بود، آن مرد در مقابل عظمت الهى، در حال دعا و استغاثه، آنجور اشك ميريخت. اينها خيلى قيمت دارد. اين فرصتها را قدر بدانيد.
من بار ديگر عرض ميكنم امروز خرسند شدم كه با شما عزيزان ملاقات كردم. بايد صميمانه تشكر كنم از جناب آقاى اعرافى و مسئولين «جامعة المصطفى» و دستاندركاران مختلف و مدرسين و همهى كسانى كه در اين حركت عظيم نقش ايفاء كردند. انشاءاللَّه خداوند همهى آنها را، همهى شما را، همهى كسانى را كه در اين راه كمكى كردهاند، مشمول لطف و عنايت خود بفرمايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) اعراف: 157
2) توبه: 122
3) مدثر: 1 - 7
4) بحارالانوار، ج 2، ص 30
و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين.
السّلام عليك يا فاطمة يا بنت موسىبنجعفر ايّتها المعصومة سلام اللَّه عليك و على ابائك الطّيّبين الطّاهرين المعصومين.
خيلى خوشوقتم از اينكه امروز اين توفيق را پيدا كردم كه در جمع شما طلاب و فضلاى عزيز غير ايرانى، همچنين در كنار مدرسان و اساتيد و مديران اين مجموعه، اين دقايق باارزش را داشته باشم. طلاب و فضلاى غير ايرانى بدانند كه آنها در ايران اسلامى غريبه نيستند. شما حتّى مهمان هم نيستيد، شما صاحبخانهايد. شما فرزندان عزيز من هستيد. ما مقدم اين پروانههاى عاشق را كه به شوق فراگيرى معارف اسلام ناب به اين ديار سفر كردهاند، گرامى ميداريم. ما وظيفهى خودمان ميدانيم كه شما عزيزان را در حد توان خودمان، از آنچه كه از معارف اسلام ناب و معارف اهلبيت (عليهمالسّلام) در اختيار ماست، برخوردار كنيم.
اولين درسى كه انقلاب اسلامى و نظام مبارك جمهورى اسلامى به ما داد، اين بود كه ما نگاهمان را از حصار و چهارديوارى ملت ايران منعطف كنيم به عرصهى وسيع امت اسلامى. امام بزرگوار ما به ما تعليم كرد كه نگاه ما بايد به ساحت عظيم امت باشد. درست است كه كشور ايران در دوران طاغوت در زير فشار استبداد و استعمار به جان آمده بود و له ميشد و بايد نجات داده ميشد، اما فشار اساسى و تهاجم اساسى، تهاجم تاريخى به امت اسلام بود. امت بزرگ اسلامى كه در يكى از حساسترين نقاط جغرافيائى عالم استقرار داشته است، بر اثر دخالت قدرتهاى بزرگ، طمعورزى دولتهاى بزرگ و مقتدر، تجاوز و تعدى استكبار در طول چند قرن، دچار ضعف، انكسار، عقب ماندگى، استعمار زدگى، فقر - هم فقر مادى، هم فقر علمى - شده بود. انقلاب اسلامى نگاهش به دنياى اسلام بود؛ نگاهش به برداشتن دست ظالم و متجاوز استكبار از روى سر امت اسلامى و از زندگى امت اسلامى بود. لذا وقتى انقلاب در ايران پيروز شد، ملتهاى مسلمان در شرق و غرب عالم احساس كردند كه در زندگى آنها نسيم تازهاى وزيد، هوا عوض شد؛ احساس كردند گشايشى در كارهاشان پيدا شد؛ لذا در آفريقا، در آسيا، در همهى مناطقى كه مسلمانها زندگى ميكردند، مسلمانان احساس كردند كه با پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام اسلامى، راه تازهاى در مقابل آنها گشوده شد. اين را ما از امام آموختيم و اين خط روشنِ نظام جمهورى اسلامى از آغاز تا امروز بوده است.
بخشى از كار بزرگ، همين كارى است كه شما داريد انجام ميدهيد. شما از نزديك به صد كشور در اينجا جمع شدهايد تا با معارف اسلام ناب نجاتبخش آشنا شويد. هدف اين نيست كه ما انقلاب را به شكل متعارف در عرف سياسى و قاموس سياسى به اين كشور و آن كشور صادر كنيم؛ انقلاب چيزى نيست كه با ابزارهاى سياسى بشود آن را صادر كرد يا با ابزارهاى نظامى و امنيتى بشود آن را پيش برد؛ اين غلط است؛ ما از اول، اين راه را بستيم.
مسئلهى جمهورى اسلامى، مسئلهى بازتوليد معارف والاى اسلامى است، تا مسلمانها احساس هويت كنند، احساس شخصيت اسلامى كنند، با تعاليم اسلام كه نجاتبخش بشريت است، آشنا شوند؛ بدانند اين معنايش چيست كه خداوند متعال ميفرمايد: پيغمبر را فرستاديم «و يضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتى كانت عليهم»؛(1) اين غلها و زنجيرهائى كه در محيط شركآلود به پاى انسانها بسته است و اسلام ميخواهد اينها را بگشايد، چيست؟ امت اسلامى بر اثر غفلت، مدتهاى طولانى اين حقايق را از ياد برده بود. امت اسلامى ميتواند آزاد باشد، پيشرفته باشد، عالم باشد، عزيز باشد، مقتدر باشد؛ اينها به بركت تعاليم اسلامى بهدستآمدنى است. استكبار و دستگاههاى استعمارى در طول دويست سال سعى كردند اين مفاهيم را از ياد مسلمانها ببرند؛ آنها را از هويت خودشان غافل كنند تا بتوانند دست تجاوز را به محيط سياسى آنها، به محيط اقتصادى آنها، به فرهنگ بومى آنها دراز كنند و تطاول كنند. انقلاب اينها را به ياد امت اسلامى آورد.
شما امروز اين فرصت بزرگ را در جمهورى اسلامى، در عاصمهى علمى قم، در جامعهى مبارك «المصطفى» داريد كه با اين معارف آشنا شويد؛ «ليتفقّهوا فى الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم»؛(2) خود شما بتوانيد نورافكنى شويد كه فضا را روشن ميكند. امروز دنياى اسلام به اين نياز دارد.
البته شما در اينجا در غربت زندگى ميكنيد. اگرچه اينجا خانهى شماست، اما از اهل خود، خويشان خود، خانوادهى خود دوريد. سختىهائى داريد، مشكلاتى داريد؛ خودتان، همسرانتان، خانوادههاتان مشكلاتى دارند؛ اما ايستادگى كنيد. خداوند متعال در اول بعثت پيغمبر چند خط اساسى را جلوى پاى رسول گرامى خود گذاشت كه با توجه به اين چند خط و چند جهتگيرى مهم، پيغمبر اكرم بتواند اين بار سنگينِ بىنظير را تحمل كند. يكى از اين خطوط، صبر بود؛ «و لربّك فاصبر». «بسماللَّهالرّحمنالرّحيم. يا ايّها المدّثّر. قم فأنذر. و ربّك فكبّر. و ثيابك فطهّر. و الرّجز فاهجر. و لاتمنن تستكثر. و لربّك فاصبر».(3) خداوند متعال خط صبر را جلوى پيغمبر گذاشت. بايد صبر كرد. صبر يعنى پايدارى، يعنى خسته نشدن، يعنى مغلوب مشكلات نشدن. مشكلات گوناگون بر سر راه همهى ما هست؛ بايد مغلوب نشويم. اين درس را هم امام بزرگوار ما در عمل به ما تعليم كرد؛ صبر كرد. آن روزى كه در اين شهر قم فرياد امام بلند شد، جز جمع طلبهاى در پيرامون او، كسى ياور او نبود؛ غريب بود. امام در وطن خود غريب بود، در شهر خود غريب بود؛ اما ايستادگى كرد. انواع و اقسام فشارها - فشارهاى مادى و معنوى - بر آن مرد بزرگ وارد آمد، اما ايستاد - «المؤمن كالجبل الرّاسخ لا تحرّكه العواصف» - هيچكدام از اين تندبادها نتوانست آن ارادهى پولادين، آن عزم راسخ را تكان دهد؛ ايستاد. وقتى در قله چشمهاى ميجوشد، دامنهها هم سيراب ميشوند. صبر او از او سرريز شد، ديگران هم صبر كردن را ياد گرفتند؛ لذا ديگران هم صبر كردند. ملت بزرگ ايران هم با اين صبر توانست بر اين همه توطئه فائق بيايد.
شما ميدانيد از اول پيروزى جمهورى اسلامى ايران تا امروز چقدر توطئه، چقدر خنجرهاى پنهانىِ زهرآلود عليه اين ملت، عليه اين نظام به كار گرفته شده است؟ يك قلم توطئه عليه ما، يك جنگ هشت ساله بود. هشت سال عليه ما جنگ را تحميل كردند. يك قلم توطئه بر ضد جمهورى اسلامى، تحريم سى ساله است. امروز سر و صدا و جنجال تحريم را بلند ميكنند. تحريم مال امروز نيست؛ جمهورى اسلامى سى سال است كه تحريم اقتصادى است. صبر اين ملت، ايستادگى اين ملت، بر همهى اين خباثتها، عداوتها و كارشكنىها فائق آمد. امروز به توفيق الهى، بإذن اللَّه تعالى، جمهورى اسلامى در قلهى اقتدار سياسى و امنيتى خود قرار دارد.
صبر را، ايستادگى و پايدارى را فراموش نكنيد؛ اين يك قلم مهم در برنامهى زندگى هر انسانى است كه داراى هدف والاست. شماها ذخيرههاى اسلاميد، شماها سرمايهى عظيمى براى اسلاميد. اينجا خوب فرا بگيريد؛ در فضاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى خوب تنفس كنيد و به اميد خدا در زمان لازم در ميان ملت خودتان برگرديد و با ابزار علم، با سلاح حلم و اخلاق و تواضع و مهر و محبت به مردم، اين حقايق را منتقل كنيد.
هدف حضور شما در اينجا، هدف سياسى نيست؛ هدف علمى است، هدف تربيتى است؛ بسيار شفاف و روشن. علم همه جا خريدار دارد. سخن نيك و معرفت روشن همه جا خريدار دارد. امام علىبنموسىالرّضا (عليه الصّلاة و السّلام) به يكى از ياران خود فرمود: «رحم اللَّه عبدا احيا امرنا»؛ رحمت خدا بر آن كسى كه امر ما را، مطلب ما را زنده كند. اين راوى ميگويد: «فقلت له كيف يحيى امركم»؛ چه جورى ميشود كه امر شما، مطلب شما، موضوع مورد اهتمام شما زنده شود؟ «قال يتعلّم علومنا و يعلّمها النّاس»؛ علوم ما را فرا بگيرند، معارف اهلبيت را فرا بگيرند، آن را به مردم، به دلهاى مشتاق، به ذهنهاى جستجوگر منتقل كنند. «فانّ النّاس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا».(4)
براى گسترش معارف اهلبيت هيچ لازم نيست شما به اين در و آن در بزنيد؛ هيچ نيازى ندارد به بداخلاقى كردن و متعرض اين و آن شدن؛ همين اندازه كافى است كه معارف اهلبيت را درست فرا بگيريم، آن را به ديگران منتقل كنيم. اين معارف توحيدى، اين معارف انسانشناسى، اين معارف فراگير نسبت به مسائل زندگى بشر، خود جذاب است، دلها را جذب ميكند، آنها را دنبال راه ائمه به راه مىاندازد. اينجا يك فرصت بزرگى است براى شما. از مليتهاى مختلف، از كشورهاى مختلف در اينجا جمع شدهايد. هر يك از شما اين فرصت را دارد كه با برادران مسلمان خود و فرهنگهاى بومى آنها در اين محيط آشنا شود.
شما از قارهى اروپا با شرق آسيا در اينجا ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد. شما از آفريقا با كشورهاى خاورميانه ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد. گلچينهاى ملتها در اينجا جمع شدهاند. با يكديگر آشنا شويد، يكديگر را بشناسيد. فرهنگهاى يكديگر را، آرزوهاى يكديگر را، اهداف بلندى را كه ميتوان در برادران ملتهاى گوناگون سراغ گرفت، اينها را از يكديگر ياد بگيريد؛ مسلمان يك جامعيتى پيدا ميكند. اين خيلى فرصت بزرگى است براى شما؛ اين فرصت در جاى ديگرى پيش نمىآيد. يك هستهى بينالملل علمىِ اسلامى در اينجا تشكيل شده است. با نشستن شماها در كنار هم، تنفس شماها در فضاى واحد، آشنائى شما با يكديگر، يك هستهى اوليهى جامعهى بينالملل علمىِ اسلامى در اينجا تشكيل ميشود؛ از اين فرصت حداكثر استفاده را بكنيد.
شما جوانيد. بزرگترين سرمايهى جوان، دل پاك و نورانى اوست. عزيزان من! از اين دل نورانى استفاده كنيد. رابطهتان را با خداى متعال مستحكم كنيد. اگر جوان كه آمادگى دارد، بتواند با خشوع، با ذكر، با تضرع، با توسل، دل خود را با خداى متعال آشنا كند، همان چيزى خواهد شد كه مصداق «نورٌ على نور» است؛ نور معرفت الهى به دلهاى شما خواهد تابيد. از گناه دورى كردن، با خدا انس گرفتن، نماز را مغتنم شمردن، جزو كارهاى مهم است.
يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا نماز است. نماز به ما اين فرصت را ميدهد كه هر روزى چند بار ناگزير با خداى خودمان حرف بزنيم، با خداى متعال تخاطب كنيم، از او كمك بخواهيم، به او عرض نياز كنيم، سرسپردگى خودمان به ساحت ربوبى را با اين تضرع و با اين نياز تقويت كنيم. بزرگان به نماز خيلى اهميت ميدادند. نماز در اختيار همه است. غالباً قدر نماز و اهميت نماز را نميدانيم. فقط اين نيست كه بايد يك اسقاط تكليفى كرد؛ نه، يك فرصت بزرگى است كه بايد از آن استفاده كرد. فرمود نماز مثل چشمهى آبى است درِ خانهى شما، كه روزى پنج بار شما در اين چشمهى آب شستشو ميكنيد. اين شستشو ميتواند براى دلهاى جوان آثار ماندگارى داشته باشد. با طهارت و تقواست كه ميتوان سخن نافذ و تأثيرگذار را از خداى متعال هديه گرفت.
يك علت اينكه امام بزرگوار ما يك كلمهاش در اين فضاى عظيم عمومى كشور، در شدت و محنت، در همهى حالات اثر شگفتآورى ميگذاشت، معنويت او بود، صفاى باطن او بود، ارتباط و اتصال او به خدا بود، اشكهاى نيمه شب او بود. فرزند امام - مرحوم حاج سيد احمد - همان وقت در زمان حيات امام به من گفت: نيمه شب كه امام بلند ميشود، از بس گريه ميكند، اين دستمالهاى معمولى براى پاك كردن اشكش كفاف نميدهد؛ مجبور است اشك چشمش را با حوله پاك كند؛ اينقدر اشك ميريزد. آن مرد پولادين، آن مردى كه حوادث و لطماتى به سمت او سرازير ميشد كه يك ملت را تكان ميداد و او را تكان نميداد، آن مردى كه عظمت و هيمنهى قدرتهاى جهانى در نظر او هيچ و پوچ بود، آن مرد در مقابل عظمت الهى، در حال دعا و استغاثه، آنجور اشك ميريخت. اينها خيلى قيمت دارد. اين فرصتها را قدر بدانيد.
من بار ديگر عرض ميكنم امروز خرسند شدم كه با شما عزيزان ملاقات كردم. بايد صميمانه تشكر كنم از جناب آقاى اعرافى و مسئولين «جامعة المصطفى» و دستاندركاران مختلف و مدرسين و همهى كسانى كه در اين حركت عظيم نقش ايفاء كردند. انشاءاللَّه خداوند همهى آنها را، همهى شما را، همهى كسانى را كه در اين راه كمكى كردهاند، مشمول لطف و عنايت خود بفرمايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) اعراف: 157
2) توبه: 122
3) مدثر: 1 - 7
4) بحارالانوار، ج 2، ص 30