بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
از خداوند متعال خيلى شاكريم كه مجدداً اين توفيق را به ما عنايت كرد كه در يك مناسبت هفتهى دولت ديگرى، شما دوستان و مسئولان محترم را در اينجا ملاقات كنيم؛ هم به همهى شما خستهنباشيد بگوئيم، هم برايتان از خداى متعال درخواست اجر و پاداش و توفيق كنيم، و هم برخى از تذكرات و نظراتى كه حالا در جمع بايد گفته شود، به شماها عرض كنيم. البته گاهى نظرات و تذكراتى هست كه به مسئولين محترم - چه وزراى محترم، چه خود شخص رئيس جمهور محترم - گفته و مطرح ميشود؛ بعضى از چيزها را هم بايستى در جمع گفت، چون يك جنبهى اجتماعىترى دارد.
اولاً از ياد شهيدان عزيزمان، مرحوم شهيد رجائى و شهيد باهنر و همچنين شهيد عراقى غفلت نكنيم؛ اينها در واقع سرسپرده و دلسپردهى به ارزشهاى انقلاب بودند. علت اينكه خداى متعال نام و ياد اينها را باقى گذاشته، شايد همين است. اين، نوعى شكر الهى و شكر پروردگار عالم است از بندگان خودش؛ «انّ اللَّه شاكر عليم».(1) با اينكه ما هيچ طلبى نداريم، خدا هم شكرگزارى ميكند. خداى متعال از بندگانى كه با اخلاص كار كردند و همهى سرمايهى خودشان را آوردند وسط، شكرگزارى ميكند. يكى از بخشهاى شكرگزارى هم همين است كه اين نام نيك در سالهاى متمادى براى اينها باقى ميماند. اميدواريم كه انشاءاللَّه اين چهرههاى نورانى، در جامعهى ما همچنان زنده باشند؛ چون اينها نماد ارزشها هستند. زنده بودن اسم اينها به معناى زنده بودن ارزشهاست، يا بايد به اين شكل انشاءاللَّه جريان پيدا كند.
خوب، امسال ماه مبارك رمضان هم هست و انشاءاللَّه بركات اين ماه مبارك هم شامل حال دولت و مسئولين و كشور خواهد بود. من بخصوص اين شبهاى عزيز قدر دعا ميكنم. واقعاً ديشب هم كه شب نوزدهم بود، بالخصوص براى شما مسئولين و رئيس جمهور و وزرا و ديگر دستاندركاران دعا كرديم. اگرچه دعاى ما لياقتى ندارد، اما بالاخره بايد از خداى متعال خواست، و خواستيم. شماها هم دعا كنيد و از خداى متعال توفيق بخواهيد.
اما آنچه كه در وهلهى اول بايد عرض كنيم، اين است كه اين سالى كه بر دولت دهم گذشت، سال خيلى سختى بود و انصافاً تلاشى كه در اين مدت از سوى مسئولين و دستاندركاران در قوهى مجريه نشان داده شد، تلاش باارزشى بود؛ حقاً و انصافاً تلاش مأجور و مشكورى بود. اين سال، هم از لحاظ سياسى و امنيتى سال دشوارى بود، هم از لحاظ تأثير جريانهاى بيگانه بر برخى از بخشهاى كشور، مثل اقتصاد و فرهنگ و غيره. كسانى كه فتنهى سال 88 را شروع كردند - حالا يا خودشان طراحى كرده بودند، يا ديگران طراحى كرده بودند؛ نميخواهيم نسبتى بدهيم، ولى به هر حال اين فتنه طراحى شده بود - به كار كشور ضربهى سختى زدند. اگر اين فتنه نبود، بلاشك كارهاى گوناگون كشور بهتر پيش ميرفت. اينها دشمنان را اميدوار كردند و روحيه دادند به كسانى كه عليه نظام اسلامى جبههبندى كردهاند و يك جبههاى تشكيل دادهاند.
البته خوشبختانه شماها با اعتقاد، با ايمان و با ايستادگى توانستيد كارها را پيش ببريد؛ مشكلات را از پيش پاى كشور و نظام برداريد و در بخشهاى مختلفى كه ما مشاهده كرديم، از گذرگاههاى سخت و آن پيچهاى دشوار به شكل مناسبى عبور كنيد. به نظر ما اين خيلى ارزش دارد و حاكى از توجه الهى و لطف الهى است. بخشى از اين كارهائى كه آقاى رئيس جمهور در گزارش مشروح و مبسوط خودشان ذكر كردند، كارهائى است كه در همين برهه - سال 88 - انجام گرفته و با همهى مشكلات و گرفتارىها الحمدللَّه توفيقات خوبى به دست آمده.
خوب، اين هم در واقع نوعى نمودار و نمادى از همان جهتگيرىهائى است كه از آن دو شهيد ذكر كرديم؛ يعنى شهيد رجائى و شهيد باهنر. حقاً شهيد رجائى و شهيد باهنر هم همين جور بودند؛ مظهر كار و تلاش مؤمنانه و پايبندىِ بىاغماض به اصول. آنها در هر نقشى كه حضور داشتند، همين پايبندىِ بدون اغماض به مبانى و ارزشها را در جريان كار كشور اعمال و اجراء كردند.
در سالهاى گذشته هم رسم بوده و هفتهى دولت تشكيل ميشده و اسم اين دو بزرگوار را همه با تجليل مىآوردند؛ ليكن همهى آن كسانى كه از اين دو شهيد عزيز تجليل ميكنند، واقعاً پايبند نيستند به آن راه و آن جهتگيرى و هدفگيرىاى كه آنها داشتند.
اين را شما افتخار بدانيد كه الحمدللَّه به مبانى انقلاب پايبنديد و به اينكه شعارهاى انقلاب را قبول داريد و ميخواهيد اجراء كنيد، افتخار ميكنيد؛ اين توفيق بزرگى است. يكى از مهمترين خصوصيات اين دولت اين است كه شعارهاى خودش را شعارهاى انقلاب قرار داده و به اين، احساس سربلندى و افتخار ميكند. مردم هم به خاطر همين به شما اقبال كردند؛ اين هم معلوم باشد. مردم به اين شعارها دلبستهاند، علاقهمندند. شعار عدالتطلبى، براى مردم جذاب است؛ شعار اجتناب از اشرافيگرى، براى مردم شعار مطلوب و شعار جذابى است؛ يا شعار خدمترسانى به مردم، يا شعار استكبارستيزى، يا شعار سادهزيستى، يا شعار كار و تلاش و خدمت به مردم؛ اينها چيزهائى است كه مردم دوست ميدارند و اينها را ميخواهند. يك جامعه و يك كشور و يك ملت بيدار از مسئولينش اين چيزها را مطالبه ميكند: مطالبهى عدالت، مطالبهى انصاف، مطالبهى خدمت، مطالبهى ارتباط صميمى با مردم، مطالبهى دين، پايبندى به ارزشهاى دينى، پايبندى به شرع. اين چيزها را مردم ميخواهند و دوست ميدارند. شما هم بحمداللَّه اين شعارها را دادهايد، مردم هم قبول و اقبال كردهاند؛ اين را مغتنم بشماريد.
من در چند سرفصل توصيههائى عرض ميكنم. در زمينهى جهتگيرىهاى كلى و كلان دولت توصيهى من اين است كه اين جهتگيرىها را با شدت، با حدت و با تعصب حفظ كنيد. از اين جهتگيرىها انصراف پيدا نكنيد: جهتگيرى دين، جهتگيرى اخلاق، جهتگيرى عدالت، جهتگيرى خدمت، جهتگيرى مقابله و مبارزهى با استكبار و زورگويان عالم. رشد روزافزون فهم و سواد و بلوغ سياسى مردم موجب شده است كه اين چيزها را بيشتر بخواهند. امروز براى مردم مسئلهى استكبارستيزى، روشنتر و واضحتر و مطلوبتر از سالهاى قبل و اوائل انقلاب است. امروز مردم خيلى چيزها را به چشم خودشان مشاهده كردهاند، بوضوح تجربه كردهاند؛ لذا خيلى چيزها برايشان روشن است. مسئلهى خدمترسانى همين جور است، مسئلهى مبارزهى دائم براى پيشبرد كشور همين جور است؛ اينها بايد جهتگيرىهاى كلى شما باشد؛ يعنى اينها را از دست ندهيد و رها نكنيد.
يكى از چيزهائى كه در جهتگيرىهاى كلى دولت بايد مورد نظر باشد، تسهيل زندگى براى مردم است. زندگى كردن را براى مردم بايد آسان كرد. اين يك سرفصل مهم است كه اگر چنانچه انسان اين را باز كند، خواهيم ديد كه بسيارى از خواستههاى اقتصادى، بسيارى از كاركردهاى مربوط به دولت، همين دولت الكترونيك، تا برسيم به مسئلهى فعال كردن روستاها، جلوگيرى از مهاجرت، اينها همهاش تحت همين عنوان آسان كردن زندگى براى مردم است، كه مردم بتوانند راحت زندگى كنند، بتوانند با امنيت زندگى كنند. اين كار در بخشهاى مختلف تأثير ميگذارد.
يكى از مواردى كه به نظر ما بايد در جهتگيرىهاى كلى دولت مورد توجه قرار بگيرد، مسئلهى سند چشمانداز است. اين سند چشمانداز يك كار اساسى بود كه در كشور انجام گرفت؛ بررسى شد، مطالعه شد، جوانبش سنجيده شد. آنچه كه در اين سند هم آمده، شعار نيست. با توجه به امكانات و واقعيات، اين سند تنظيم شده. اين سند در واقع نقشهى راه بيست سالهى ماست. خوب، از اين بيست سال، پنج سالش گذشت. يك وقت مىبينيم اين بيست سال با يك چشم به هم زدنى تمام شد. بايد ببينيم چقدر جلو رفتيم. يكى از كارهائى كه بايد انجام بگيرد، همين است؛ بايد ببينيم چقدر ما توانستيم از اين نقشه را به سمت آن هدفها طى كنيم. والّا اگر چنانچه اين توجه و اين ذُكر را نداشته باشيم، يك وقت چشم باز ميكنيم، مىبينيم فرضاً ده سال يا دوازده سال از اين زمان گذشت، ما هنوز آن راهى را كه بايد در اين مدت طى كنيم، طى نكرديم؛ در بقيهى اين مدت هم طى كردن آن راه امكان ندارد. بنابراين بايستى يك تقسيمبندى صحيحى انجام بگيرد بين تلاشها و فعاليتهائى كه بايد بشود، و بين اين مسيرى كه ما تا آن اهداف داريم، تا در هر برههاى از زمان، به تناسب امكان آن برهه، پيشرفت كرده باشيم. به نظر من بايستى اين را يك جا بررسى كرد. اين كار هم برعهدهى دولت است؛ اين را بررسى كنيد.
اگر چنانچه شما ديديد كه ما در طول مثلاً پنج سال به قدر متناسب، به آن هدفها نزديك نشديم، اين را حاكى بگيريم از اينكه برنامهى پنجسالهى ما برنامهى كافىاى نبوده كه نتوانسته ما را به قدر پنج سال جلو بياورد. به نظر من كسانى را مأمور كنيد كه بنشينند عاقلانه و با تدبير و تدبر و با ملاحظهى واقعيتها بررسى كنند، ببينند پيشرفت ما متناسب بوده يا نه. البته شايد در اينطور چيزها خيلى دقيق نشود محاسبه كرد، اما اجمالاً ميشود فهميد كه ما پيشرفت كردهايم يا نه.
يكى از چيزهاى ديگرى كه در مورد جهتگيرىها مهم است، همين مسئلهى دههى پيشرفت و عدالت است كه ما گفتيم اين دهه، دههى پيشرفت و عدالت باشد. خوب، تلقى به قبول شد و دستگاههاى گوناگون كشور گفتند بله، اين دهه را دههى پيشرفت و عدالت قرار بدهيم. از اين دهه هم تقريباً دو سالش سپرى شده. البته انسان مصاديق پيشرفت را در همين كارهاى گوناگون ملاحظه ميكند؛ همين گزارشهائى كه دادند، گزارشهاى خوبى است؛ نشاندهندهى پيشرفتهائى در بخشهاى مختلف است؛ ليكن عدالت چه جورى تأمين ميشود؟ يعنى واقعاً يك مقياسى لازم است، يك معيارى لازم است براى اينكه ببينيم عدالت در بخشهاى مختلف - بخشهاى فرهنگى، بخشهاى آموزشى، بخشهاى اقتصادى - مراعات شده يا نه؟ فرض كنيد در بخش آموزش و پرورش يا در بخش آموزش عالى، معيار عدالت چيست؟ چگونه عدالت تأمين ميشود؟ اين بايد مشخص شود تا بتوانيم آن معيار را در برنامهريزىها داخل كنيم و در مقام عمل و در مقام اجراء، به آن عدالت مورد نظر برسيم. تا ندانيم، تعريف نكنيم، نميشود. بنابراين تعيين كردن شاخص و معيار براى عدالت در بخشهاى مختلف، خودش يك چيز مهمى است. فرض كنيد در صرف بودجههاى گوناگون - كه حالا در بخش فرهنگ من اشاره ميكنم - رعايت عدالت به چيست؟ چگونه ميشود انسان خاطرجمع شود كه در صرف اين بودجهها رعايت عدالت شد يا نشد؟ اينها معيار و شاخص لازم دارد.
يكى از چيزهاى ديگرى كه باز در اين جهتگيرىها لازم است، برنامههاى پنجساله است؛ كه حالا اين برنامهى پنجم در دست ملاحظه و بررسى مجلس است و اميدواريم كه همكارى واقعى بين دولت و مجلس انجام بگيرد. اگر چنانچه فرض كنيم كه دولت يك چيزى را تهيه كرده و بر همان اساس هم پافشارى دارد، مجلس هم تغييرات اساسىاى روى اين بدهد، انسجام برنامه به هم ميخورد. يا اگر فرض كنيم كه تغييراتى در برنامهى پنجم صورت بگيرد كه اين تغييرات ناشى از نگاه يكپارچه و نگاه كلان به كشور نباشد، بلكه ناشى از نگاه به يك بخش يا نگاه به يك منطقه باشد، باز هم انسجام برنامه به هم ميخورد. انسان وقتى بخشى يا منطقهاى نگاه كند، يك چيزهائى به نظر او بزرگ و درشت مينمايد. واقعاً هم همين جور است، نياز هم واقعى است؛ اما وقتى كه انسان با نظر مجموعى نگاه ميكند، همان نيازى كه در جاى خود درشت هم هست، مىبينيم رنگ ميبازد و كوچك ميشود؛ چون در مقايسهى با بقيهى كارهائى كه بايد انجام بگيرد و امكانات محدودى كه هست، طبعاً اين نياز نميتواند اولويت داشته باشد. بايد اينجورى به برنامه نگاه كرد. نبايد نگاه بخشى يا نگاه موضعى و محلى و منطقهاى بر برنامه حاكم باشد.
حالا اين از آن طرف بود؛ از اين طرف هم آن چيزى را كه دولت تهيه كرده و داده، قابل تغيير و نقد بداند. بايد جورى بشود كه هم مجلس، هم دولت از جايگاهى كه خودشان را در آن قرار دادهاند، انعطاف داشته باشند؛ بتوانند حركت كنند كه به هم برسند تا برنامه، برنامهى منسجمى از آب در بيايد كه مورد اتفاق دولت و مجلس باشد تا عملى شود.
در زمينهى مسائل اقتصادى هم كارهاى خوبى انجام گرفته، كه آقاى رئيس جمهور هم در گزارش خود به آن اشاره كردند. خوب است كه اين گزارش را در معرض اطلاع عموم بگذاريد؛ يعنى چيزى باشد كه همه اين گزارش دولت را در زمينهى كارهائى كه انجام گرفته، بشنوند. آنچه كه من رويش تكيه ميكنم، همين طرح تحول اقتصادى است كه در دولت نهم مطرح شد. خوب، الان هدفمند كردن يارانهها كه يك بخشى از آن طرح تحول بود، مورد بحث و بررسى و نزديك به اجراست؛ همه هم متفقالقولند - اگرچه حالا در كيفيت اجراء ممكن است اختلاف نظرهائى باشد - ليكن بخشهاى ديگرِ طرح تحول اقتصادى كه دربارهى نظامهاى پولى و بازرگانى و گمركى و امثال اينها بود، نبايد مغفولٌعنه قرار بگيرد؛ آنها هم بايستى حتماً دنبال شود. طرح تحول اقتصادى، كار مهم و بزرگى بود. ما توصيه ميكنيم؛ از جملهى چيزهائى كه از بين راه برنگرديد، همين طرح تحول اقتصادى است؛ آن را واقعاً دنبال كنيد.
يك چيز ديگرى كه ما در زمينهى اقتصادى حتماً رويش تكيه ميكنيم، مسئلهى توجه به شاخصهاى كلان اقتصادى است. البته در گزارش آقاى رئيس جمهور نكاتى در اين زمينه بود، ليكن ما هم تأكيد ميكنيم. روى مسئلهى نرخ رشد واقعاً كار بشود. آن چيزى كه به عنوان نرخ رشد در برنامه يا در چشمانداز ديده شده، با آنچه كه در واقعيت اتفاق افتاده، خيلى فاصله دارد. البته از عوامل ركود اقتصادى جهانى و مشكلات اقتصادى جهانى غافل نيستيم - اينها مسلّماً تأثير دارد - ليكن بالاخره بايد تلاش كرد تا به آن چيزى كه به عنوان شاخص معين شده و ذكر شده، نزديك شويم. مسئلهى سرمايهگذارىهاى داخلى و خارجى هم همين طور. آمارهائى كه ميدهند، آمارهاى خوب و اميدواركنندهاى است. به هر حال مسئلهى سرمايهگذارى خيلى اهميت دارد. آينده، وابسته به سرمايهگذارى در بخشهاى مختلف است؛ چه در بخش انرژى، چه در بخشهاى ديگر. در بخشهاى گوناگون، سرمايهگذارى لازم است.
مسئلهى اشتغال هم مسئلهى مهمى است. طرحهائى كه از چند سال پيش به اين طرف براى اشتغال پيشبينى شده، آنچنان كه انسان انتظار داشت، نشد. اگرچه حالا كارهائى انجام گرفت و خوب بود، بد نيست؛ ليكن ما را مستغنى نميكند از اينكه نسبت به مسئلهى اشتغال يك اهتمام ويژهاى داشته باشيم. مسئلهى ارتقاى بهرهورى هم همين طور.
باز از جملهى چيزهائى كه ما در باب مسائل اقتصادى رويش تكيه ميكنيم و به عنوان توصيهى جزمى مطرح ميكنيم، مسئلهى سياستهاى اصل 44 است. خيلى بايستى به اين سياستها اهتمام ورزيد. خوب، حالا در مقايسهى خصوصىسازى در سالهاى طولانىِ گذشته با اين چند سال، آمارى ذكر ميشود؛ اين آمار، آمار درستى است؛ منتها آن زمان سياستهاى اصل 44 ابلاغ نشده بود. يعنى آن زمانى كه اصلاً بحث سياستهاى اصل 44 نبود، آن وقت را نبايد ملاحظه كرد؛ بعد كه آن سياستها ابلاغ شد، اصلاً وضع مسئلهى اقتصاد عوض شد؛ در واقع حركت جديدى در اقتصاد كشور آغاز شد. لذا مقايسهى با قبل از آن دوران، مقايسهى تعيينكنندهاى نيست. در همين دوران، ما بايستى ببينيم در باب اصل 44 چه كار كرديم؛ اين مهم است. ببينيد، روح اصل 44 هم اين بود كه ما بتوانيم اولاً سرمايههاى مردم و بعد مديريت مردم را وارد عرصهى اقتصاد كنيم. بايد سرمايههاى مردم و مديريت مردم - بخش خصوصى - وارد عرصهى اقتصاد بشود؛ والّا اگر مديريتها دولتى باقى ماند، آن مقصود حاصل نخواهد شد. البته در همان محدودهاى كه اين سياستها اجازه ميدهند و با همان رعايتهائى كه در قانون پيشبينى شده - كه قانون هم قانون دقيقى است، قانون خوبى است - اين را بايد رعايت كنيد.
البته در برخى از سرمايهگذارىها بخش خصوصى ناتوان است؛ يعنى واقعاً توانائى سرمايهگذارى ندارد. خوب، علاجش چيست؟ اگر بخش خصوصى همين طور ناتوان بماند، هيچ گرهى باز نخواهد شد؛ بايد سياستها برود به اين سمت كه شما بخش خصوصى را قادر كنيد بر اينكه بتواند زير بار برخى از سرمايهگذارىهاى بزرگ برود. اين هم ميشود يكى از سياستها. البته دولت وقتى كه شانهى خودش را از فعاليتهاى اقتصادى خالى ميكند، معنايش اين نيست كه از اقتصاد كناره ميگيرد؛ نه، سياستگذارىها باز هم در اختيار دولت است، دست دولت است؛ يعنى بايستى سياست را دولت بگذارد، بايستى نظارت را دولت بكند.
در آن سالهاى دههى 60 كه آقايان همين طور به سمت روزبهروز غليظتر كردن اقتصاد دولتى ميرفتند، من مثال ميزدم و ميگفتم فرض كنيد يك موتورى است كه ميتواند اين بار سنگين را برساند و شما هم در كنار موتور راه ميرويد، يا خودتان پشت فرمان مىنشينيد و هدايتش ميكنيد. شما اين موتور را كنار گذاشتيد و همهى بارى را كه توى اين وانت است، خودتان روى دوش گرفتيد، هِن و هِن داريد جلو ميرويد؛ هم نميرسيد، هم خسته ميشويد، هم همهى بار حمل نميشود، هم اين موتور اينجا بيكار ميماند. اين موتور، بخش خصوصى است. اين را آن زمان به آنها ميگفتيم، اثر هم نميكرد. امام هم هرچه ميگفتند به مردم بدهيد، اينها ميگفتند مراد از مردم، بخش خصوصى نيست - مراد نظر امام را توجيه ميكردند! - مردم يعنى تودهى مردم. به تودهى مردم چه جورى ميشود كمك كرد؟ دولت اقتصاد را در دست بگيرد، به تودهى مردم كمك كند. فرمايش امام را اينجورى معنا ميكردند! خوب، اين توجيه، غلط بود.
الان فضا، فضاى ديگرى است. همان كسانى كه آن زمان آنجور حرف ميزدند، حالا صد و هشتاد درجه برگشتهاند؛ يعنى باز هم در حد تعادل قرار ندارند، خط وسط نيستند. آن افراط بود، اين طرف هم همانها دارند تفريط ميكنند. بالاخره يك خط متعادلى وجود دارد. خط متعادل همين است: سرمايهى مردم و مديريت مردم اقتصاد را بر دوش بگيرد و كنترل و هدايت به عهدهى دولت باشد. اگر چنانچه انشاءاللَّه اين كار بخوبى انجام بگيرد - كه البته در كوتاهمدت هم انجام نميگيرد؛ اين جزو كارهاى ميانمدت و بلندمدت است و زحمت هم دارد - واقعاً يك فرجى براى اقتصاد كشور خواهد شد.
البته بحث مبارزه با قاچاق و مبارزه با مفاسد اقتصادى و اينها هم ديگر بحثهاى طولانى است؛ همهى اينها هر كدام به نحوى با مسائل اقتصادى ارتباط پيدا ميكند؛ كه چون در اين زمينهها زياد گفتيم، نميخواهيم مطالبى عرض كنيم.
سرفصل ديگرى كه ما ميخواهيم چند تا توصيه عرض كنيم، مسئلهى مديريتهاى كشور است. يكى از مديريتهاى مهم، همين هيئت وزيران است. هيئت وزيران جاى بسيار مهمى است. ما معتقديم كه هيئت وزيران نقش خيلى سنگينى دارد. تصميمگيرى در هيئت وزيران، يك تكليف قانونى را بر عهدهى همه ميگذارد؛ بر عهدهى مسئولين و بر عهدهى مردم. مصوبههاى هيئت وزيران يك چنين اهميتى دارد. در كارهاى اجرائى هم كه در واقع دولت همهكاره است.
چند تا مسئلهى اساسى در اينجا هست. يكى اينكه هيئت وزيران بايستى به همافزائى دستگاهها كمك كند؛ يعنى اگر چنانچه بين دستگاهها تعارضى وجود دارد - كه معمولاً وجود دارد؛ معمولاً دستگاههاى مختلف به طور طبيعى اصطكاكها و تعارضهائى با هم دارند؛ مخصوص اينجا هم نيست، همه جا همينجور است؛ طبيعت كار اين است - هيئت وزيران بايستى اين اصطكاكها را به حداقل برساند و اگر بتواند، برطرف كند. يكى از مسائل مهم اين است. من هميشه مثال ميزنم و ميگويم اينجا يك چهارراه كه نه، چندين راه است، كه رئيس جمهور هم مثل پليس راهنمائى است - كه در واقع در مقام رياست هيئت وزيران، راهنمائى ميكند - اين را متوقف ميكند، آن را راه مىاندازد؛ يعنى هدايت ميكند كه اينها همافزائى كنند، با يكديگر اصطكاك نداشته باشند. يكى از نقشهاى هيئت وزيران اين است.
برخى اوقات اين اصطكاكها و تعارضهائى كه در عمل و اجراء وجود دارد، در تبليغات هم منعكس ميشود؛ اين ديگر ميشود چند برابر؛ در واقع بدىِ مضاعف ميشود. يك دستگاهى مثلاً فرض كنيد دربارهى يك شيئى، يك پديدهاى حرفى ميزند، يك خبرى ميدهد، يك اظهارنظرى ميكند، از آن طرف يك دستگاه ديگر مىآيد عكس آن را ميگويد! مردم متحير ميمانند؛ يعنى واقعاً نميفهمند كه اين درست است يا آن درست است. اين مسئله به زندگى مردم هم ارتباط پيدا ميكند؛ يعنى اينجور هم نيست كه خارج از زندگى مردم باشد؛ نه، درست مسائلِ مربوط به متن زندگى مردم است. يكى يك آمارى ميدهد، ديگرى يك آمارى؛ اينها نبايستى اتفاق بيفتد. همهى دولتها گرفتار يك چنين چيزهائى بودند. در نقش دادن به هيئت وزيران و بارور كردن اين مجموعهاى كه دور هم مىنشينند و وقت گرانقيمتى را مصرف ميكنند، بكوشيد و هرچه ممكن است، آن اصطكاكها را باز هم كم كنيد.
مسئلهى ديگرى كه باز در امر هيئت وزيران مهم است، نقش وزراست. بالاخره اينجا مسئوليت مشترك است. شما وقتى مىنشينيد آنجا، مسئوليت مشترك داريد. اينجور نيست كه يك نفر مثلاً بگويد آقا من دخالتى ندارم، مسئوليتى ندارم؛ نخير، وقتى كه در اين مجموعه تصميمگيرى ميشود، آقايان و خانمهائى كه در آنجا حضور دارند، همه مسئولند؛ آنهائى كه صاحب رأى هستند، همهشان مسئولند. حالا كه مسئول هستيد، پس بايستى در پرورش دادن و تصحيح و تكميل آن مصوبه نقش ايفاء كنيد. اينجور نباشد كه در جلسهى هيئت وزيران مثلاً يك آقائى مشغول كارتابل خودش باشد، يا بدون ملاحظهى موضوعى كه مثلاً در آنجا مطرح است، وارد جلسه شود؛ نه، مسئلهاى كه بناست مطرح شود، شما آنجا رأى داريد؛ بايستى در تصميمگيرى تأثير بگذاريد و چون قانوناً مؤثر هستيد، بنابراين بايد روى مسئله فكر كنيد، مطالعه كنيد و عقبهى كارشناسى دستگاه و وزارت خودتان را به كمك اين چيزى كه ميخواهيد به عنوان مصوبه توى هيئت دولت در بيايد، بياوريد. البته وزرا اختياراتى دارند، بايد هم به آنها اعتماد كرد. بايد به كسانى كه در قوهى مجريه در رأس هستند - وزرا - اعتماد كنند و مسئوليتهاى وزرا را بايستى به رسميت بشناسند؛ جورى نباشد كه لوث بشود.
يك مسئلهى ديگر هم در مديريتهاى دولتى، كار موازى است. در دولت نبايد كارهاى موازى انجام بگيرد. كار موازى چند عيب دارد: اولاً هزينهى انسانى زيادى بيجا مصرف ميشود، ثانياً هزينهى مالى زيادى مصرف ميشود، ثالثاً تناقض در تصميمگيرىها به وجود مىآيد - وقتى دو دستگاه مسئول يك كارى هستند، اين يك تصميم ميگيرد، آن هم يك تصميم ديگر ميگيرد - و رابعاً از همه بالاتر، مسئوليت لوث ميشود. فرض كنيد توى فلان مسئلهى اقتصادى يا مسئلهى فرهنگى يا مسئلهى سياست خارجى يا هرچه، اگر چنانچه يك مشكلى پيش بيايد، مسئوليت لوث ميشود. وقتى كار موازى انجام گرفت، مسئوليت لوث ميشود. بين دولت - يعنى قوهى مجريه - و بعضى از دستگاههاى بيرون از قوهى مجريه، يك جاهائى بعضى موازىكارىها هست. همهى تلاشمان اين است كه بلكه اين موازىكارىها را يك جورى حل كنيم، اصلاح كنيم، علاج كنيم. در داخل دولت، ديگر نبايستى از اين موازىكارىها به وجود بيايد. حالا يك موارد خاصى هست؛ اما كلىاش اين است كه موازىكارى خوب نيست.
يك جملهى ديگر هم در باب مديريت عرض بكنيم. خوب، من گاهى اوقات گلايههائى ميشنوم كه دوستان دولت از بعضى از دستگاههاى ديگر دارند؛ خيلى اوقات هم حق با شماهاست؛ يعنى واقعاً همين جورى است كه گله كرديد از بعضى قواى ديگر، يا از دستگاههائى مثل نيروهاى مسلح و امثال اينها؛ غالباً آدم مىبيند كه مسئولين اجرائى حق دارند و واقعاً حق به جانب اينهاست؛ چون من خودم هم توى دستگاه اجرائى بودم، با حجم كار و كيفيت كار آشنايم، لذا مىبينم واقعاً آن گلايهها محقند؛ ليكن در عين حال كه ممكن است يك موارد بيشترى را شما محق باشيد، يك جاهائى هم ممكن است انتقاد وارد باشد؛ بنابراين انتقادپذيرى را در خودتان نهادينه كنيد. بايد جورى باشد كه مسئولين دولتى انتقادپذيرى را در نفس خودشان پذيرا باشند. البته اين كار، سخت هم هست، اما بايد با سعهى صدر برخورد كرد، كه: «آلة الرّياسة سعة الصّدر».(2) البته رياست به معناى آن بالانشينىها نيست. اگر بخواهيد مديريت كنيد، ناچاريد سعهى صدر داشته باشيد و يك چيزهائى را تحمل كنيد.
يكى دو سال پيش كه همين مجموعه اينجا حضور داشتيد، من راجع به مسئلهى فرهنگى از دستگاه دولتى يك گلهاى كردم. حالا خوشبختانه انسان احساس ميكند كه در دولت به كار فرهنگى اهتمام ورزيده ميشود. بودجههاى فرهنگىِ بزرگ و كلان و در واقع كارهاى گوناگون و تكرار مسائل فرهنگى و اينها خوب است؛ انسان اين اهتمام را مشاهده ميكند، خرسند ميشود؛ منتها اوائل امسال بود يا پارسال بود - يادم نيست - كه وقتى راجع به همين بودجهى فرهنگى صحبت شد، به آقاى رئيس جمهور گفتم كه من وقتى شنيدم شما اين رقم كلانِ سنگينِ فرهنگى را تصويب كرديد، از نحوهى مصرف و جذب آن نگران شدم؛ با اينكه قاعدتاً آدم بايد خوشحال بشود وقتى كه بودجهى فرهنگى زياد ميشود. مديران ما دوست دارند كه بودجهاى كه به آنها داده ميشود، جذب كنند؛ چون ميدانند كه اگر امسال جذب نكردند، سال ديگر خبرى نيست؛ لذا ناچارند جذب كنند. خوب، جذب بودجهى فرهنگى در جاى مناسب، خيلى كار سختى است؛ كار آسانى نيست. كار فرهنگى مثل ساختوساز نيست كه آدم بگويد خيلى خوب، اين زمين، اين هم مصالح، حالا برويد بسازيد. كار فرهنگى مصالحش خيلى سخت گير مىآيد؛ معمار و استادكارش خيلى دشوار به دست مىآيد. لذاست كه به نظر من توى كار فرهنگى يك مقدارى بايستى اهتمام ورزيد. اولاً ببينيم ما چه قلم از قلمهاى كار فرهنگى را اهميت ميدهيم. در بعضى از آن دورههاى قبل - كه حالا نميخواهيم خيلى مشخص كنيم و اسم بياوريم، ليكن چارهاى هم نيست؛ انسان براى مقايسه مجبور است بگويد - ميخواستند كار فرهنگى بكنند، گفتند بودجهى فرهنگى؛ بنا كردند كاروانسراهاى شاه عباسىِ بين راه را به عنوان كار فرهنگى، آباد كردن! بله، آباد كردن كاروانسراى شاه عباسى چيز خوبى است، اثر باستانى هم هست؛ اما آيا كار اولويتدار فرهنگى ما همين است؟ ما كه اينجور در مواجههى با فشار عظيم تبليغات جهانى قرار داريم؛ سياست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها ميدانند كه اگر فرهنگ را عوض كردند، ديگر مبارزهاى باقى نميماند. اگر مبارزهى با استكبار هست، اگر ميل به ايستادگى و مقابلهى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان يك فرهنگى دارد، همين فرهنگ را بيايند عوض كنند، همه چيز ميشود مال خودشان؛ لذا همهى فشار روى فرهنگ است. در مقابل اين حركت فرهنگى و اين تهاجم عظيم فرهنگى كه ميخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دين را از ما بگيرند، اولويت فرهنگى ما اين است كه برويم حالا فرضاً كاروانسراى شاه عباسى را آباد كنيم؟! اين يعنى اشتباه كردن در تشخيص آن قلمِ كار فرهنگى؛ اين يك اشكال است. بنابراين در كار فرهنگى بايد دنبال چه باشيم؟ دنبال توليدات. در ديدارى كه هفتهى گذشته با دانشجوها داشتيم - كه خوب، خوشبختانه تماس و ملاقات ما با دانشجوها كم نيست - من ديدم اين جوانهاى انقلابى، اين بچههائى كه اميد فرداى ما هستند، از تشكلهاى مختلف و از خود نخبهها - خارج از تشكلها - روى توليد كالاى فرهنگى تكيه كردند؛ اينكه ما چقدر توليد كالاى فرهنگى ميكنيم و چقدر بايد بكنيم. خوب، يك كار مفصلى هم اينجا كرديد، كه حالا ممكن است من بعدها به طور خصوصى هم مواردش را تذكر بدهم.
نكتهى دوم در اين زمينه اين است: حالا بعد از آنكه مصرف فرهنگى را پيدا كرديم، قلمى كه بايد اين بودجه صرف آن بشود، پيدا كرديم، برويم سراغ محتوايش. بالاخره ميخواهيم فيلم بسازيم. مثلاً ميخواهيم ده تا فيلم انقلابى بسازيم؛ ده تا فيلمى كه حامل ارزشها باشد. يا ميخواهيم فلان تعداد كتاب منتشر كنيم؛ محتواهايش چه باشد، چه جورى باشد، با چه قوّتى، با چه استحكامى، با چقدر مايهى علمى و هنرى كه در آنجا به كار برده ميشود؟ اينها خيلى كارهاى سخت و ظريفى است.
در زمينههاى فرهنگى، دنبال كارهاى تشريفاتى و ويترينى نباشيد. نمايش دادن كار فرهنگى، نه اينكه فايدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمينهى فرهنگ بايد دنبال كارهاى محتوائى و اصيل و واقعى رفت، كه امروز نياز عمدهى كشور هم اين است.
من يك جمله هم اينجا يادداشت كردم به مناسبت بيانات آقاى رئيس جمهور كه گفتند ما آقاى وزير خارجه را نمىبينيم، چون اغلب در سفرند. خوب، اين تحرك فراوان خارجى و رفت و آمدها و اينها انصافاً خيلى جاى تشكر هم دارد؛ منتها يك نكتهاى در اينجا وجود دارد و آن اين است كه ديپلماسى فقط تحرك و رفتن و نشستن و ملاقات كردن نيست؛ اينها كالبد ديپلماسى است، اينها آن جسم ديپلماسى است - كه البته خيلى هم مهم است - جسم، يك روحى دارد؛ اين را بايستى در دستگاه ديپلماسى تقويت كرد. البته آقايان انصافاً دارند زحمت ميكشند؛ نبايد ناسپاسى كرد از زحماتى كه دارند ميكشند؛ ليكن خواستم در اين خصوص تذكر بدهم. فرض كنيد ما يك اجلاسى داريم، يك جلسهاى داريم؛ خوب، توى اين جلسه چى در مىآيد؟ يك جاهائى خيلى خوب است؛ مثل همين اجلاس ان.پى.تى كه در نيويورك برگزار شد؛ خوب، جزو كارهاى جالب و برجستهاى بود كه انجام گرفت؛ يا بعضى از كارهاى ديگرى كه من در جريان قرار ميگيرم - بعضى از ملاقاتها، بعضى از مذاكرهها، بعضى از نشستها - انسان وقتى محتواهايش را نگاه ميكند، مىبيند محتواهاى خوبى است، يعنى پيداست كه كار انجام گرفته؛ ليكن بعضىها هم احتياج دارد به تأمل، احتياج دارد به دقت و بررسى.
در كار ديپلماسى، اين تحركها را بايستى در يك جهت صحيح و با يك محتواى كامل قرار داد. همهى كارهاى ديپلماتيك بايد در وزارت خارجه متمركز شود؛ يعنى بايد اينها از طرف وزارت خارجه هدايت شود. و در مذاكره اقتصادى با كشورها هم، به نظر ما آن بخشى كه در وزارت خارجه مسئوليت مسائل اقتصادى را دارد، محل تمركز اين رفت و آمدها و تحركات است.
خداوند انشاءاللَّه به همهى ما توفيق بدهد كه بتوانيم كارهائى را كه از ما انتظار هست و خداى متعال از ما سؤال ميكند، انجام دهيم. در دعاى شريف مكارمالاخلاق هست كه: «و استعملنى لما تسئلنى غدا عنه»؛(3) يعنى پروردگارا ! مرا به كار بگير، در آن امورى كه فرداى قيامت از من دربارهى آن امور سؤال خواهى كرد. يك چيزهائى را از ما سؤال خواهند كرد؛ بايد نسبت به آن توفيق پيدا كنيم. خداوند انشاءاللَّه كمك كند و توفيق بدهد كه در اين جهت حركت كنيم و وظائفمان را انجام دهيم. خداوند انشاءاللَّه به شماها اجر بدهد و روزبهروز فضاى كار و محبت و تلاش و مجاهدت و روحيهى انقلابى را در كشور ما افزايش بدهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) بقره: 158
2) نهج البلاغه، حكمت 176
3) صحيفهى سجاديه، دعاى بيستم
از خداوند متعال خيلى شاكريم كه مجدداً اين توفيق را به ما عنايت كرد كه در يك مناسبت هفتهى دولت ديگرى، شما دوستان و مسئولان محترم را در اينجا ملاقات كنيم؛ هم به همهى شما خستهنباشيد بگوئيم، هم برايتان از خداى متعال درخواست اجر و پاداش و توفيق كنيم، و هم برخى از تذكرات و نظراتى كه حالا در جمع بايد گفته شود، به شماها عرض كنيم. البته گاهى نظرات و تذكراتى هست كه به مسئولين محترم - چه وزراى محترم، چه خود شخص رئيس جمهور محترم - گفته و مطرح ميشود؛ بعضى از چيزها را هم بايستى در جمع گفت، چون يك جنبهى اجتماعىترى دارد.
اولاً از ياد شهيدان عزيزمان، مرحوم شهيد رجائى و شهيد باهنر و همچنين شهيد عراقى غفلت نكنيم؛ اينها در واقع سرسپرده و دلسپردهى به ارزشهاى انقلاب بودند. علت اينكه خداى متعال نام و ياد اينها را باقى گذاشته، شايد همين است. اين، نوعى شكر الهى و شكر پروردگار عالم است از بندگان خودش؛ «انّ اللَّه شاكر عليم».(1) با اينكه ما هيچ طلبى نداريم، خدا هم شكرگزارى ميكند. خداى متعال از بندگانى كه با اخلاص كار كردند و همهى سرمايهى خودشان را آوردند وسط، شكرگزارى ميكند. يكى از بخشهاى شكرگزارى هم همين است كه اين نام نيك در سالهاى متمادى براى اينها باقى ميماند. اميدواريم كه انشاءاللَّه اين چهرههاى نورانى، در جامعهى ما همچنان زنده باشند؛ چون اينها نماد ارزشها هستند. زنده بودن اسم اينها به معناى زنده بودن ارزشهاست، يا بايد به اين شكل انشاءاللَّه جريان پيدا كند.
خوب، امسال ماه مبارك رمضان هم هست و انشاءاللَّه بركات اين ماه مبارك هم شامل حال دولت و مسئولين و كشور خواهد بود. من بخصوص اين شبهاى عزيز قدر دعا ميكنم. واقعاً ديشب هم كه شب نوزدهم بود، بالخصوص براى شما مسئولين و رئيس جمهور و وزرا و ديگر دستاندركاران دعا كرديم. اگرچه دعاى ما لياقتى ندارد، اما بالاخره بايد از خداى متعال خواست، و خواستيم. شماها هم دعا كنيد و از خداى متعال توفيق بخواهيد.
اما آنچه كه در وهلهى اول بايد عرض كنيم، اين است كه اين سالى كه بر دولت دهم گذشت، سال خيلى سختى بود و انصافاً تلاشى كه در اين مدت از سوى مسئولين و دستاندركاران در قوهى مجريه نشان داده شد، تلاش باارزشى بود؛ حقاً و انصافاً تلاش مأجور و مشكورى بود. اين سال، هم از لحاظ سياسى و امنيتى سال دشوارى بود، هم از لحاظ تأثير جريانهاى بيگانه بر برخى از بخشهاى كشور، مثل اقتصاد و فرهنگ و غيره. كسانى كه فتنهى سال 88 را شروع كردند - حالا يا خودشان طراحى كرده بودند، يا ديگران طراحى كرده بودند؛ نميخواهيم نسبتى بدهيم، ولى به هر حال اين فتنه طراحى شده بود - به كار كشور ضربهى سختى زدند. اگر اين فتنه نبود، بلاشك كارهاى گوناگون كشور بهتر پيش ميرفت. اينها دشمنان را اميدوار كردند و روحيه دادند به كسانى كه عليه نظام اسلامى جبههبندى كردهاند و يك جبههاى تشكيل دادهاند.
البته خوشبختانه شماها با اعتقاد، با ايمان و با ايستادگى توانستيد كارها را پيش ببريد؛ مشكلات را از پيش پاى كشور و نظام برداريد و در بخشهاى مختلفى كه ما مشاهده كرديم، از گذرگاههاى سخت و آن پيچهاى دشوار به شكل مناسبى عبور كنيد. به نظر ما اين خيلى ارزش دارد و حاكى از توجه الهى و لطف الهى است. بخشى از اين كارهائى كه آقاى رئيس جمهور در گزارش مشروح و مبسوط خودشان ذكر كردند، كارهائى است كه در همين برهه - سال 88 - انجام گرفته و با همهى مشكلات و گرفتارىها الحمدللَّه توفيقات خوبى به دست آمده.
خوب، اين هم در واقع نوعى نمودار و نمادى از همان جهتگيرىهائى است كه از آن دو شهيد ذكر كرديم؛ يعنى شهيد رجائى و شهيد باهنر. حقاً شهيد رجائى و شهيد باهنر هم همين جور بودند؛ مظهر كار و تلاش مؤمنانه و پايبندىِ بىاغماض به اصول. آنها در هر نقشى كه حضور داشتند، همين پايبندىِ بدون اغماض به مبانى و ارزشها را در جريان كار كشور اعمال و اجراء كردند.
در سالهاى گذشته هم رسم بوده و هفتهى دولت تشكيل ميشده و اسم اين دو بزرگوار را همه با تجليل مىآوردند؛ ليكن همهى آن كسانى كه از اين دو شهيد عزيز تجليل ميكنند، واقعاً پايبند نيستند به آن راه و آن جهتگيرى و هدفگيرىاى كه آنها داشتند.
اين را شما افتخار بدانيد كه الحمدللَّه به مبانى انقلاب پايبنديد و به اينكه شعارهاى انقلاب را قبول داريد و ميخواهيد اجراء كنيد، افتخار ميكنيد؛ اين توفيق بزرگى است. يكى از مهمترين خصوصيات اين دولت اين است كه شعارهاى خودش را شعارهاى انقلاب قرار داده و به اين، احساس سربلندى و افتخار ميكند. مردم هم به خاطر همين به شما اقبال كردند؛ اين هم معلوم باشد. مردم به اين شعارها دلبستهاند، علاقهمندند. شعار عدالتطلبى، براى مردم جذاب است؛ شعار اجتناب از اشرافيگرى، براى مردم شعار مطلوب و شعار جذابى است؛ يا شعار خدمترسانى به مردم، يا شعار استكبارستيزى، يا شعار سادهزيستى، يا شعار كار و تلاش و خدمت به مردم؛ اينها چيزهائى است كه مردم دوست ميدارند و اينها را ميخواهند. يك جامعه و يك كشور و يك ملت بيدار از مسئولينش اين چيزها را مطالبه ميكند: مطالبهى عدالت، مطالبهى انصاف، مطالبهى خدمت، مطالبهى ارتباط صميمى با مردم، مطالبهى دين، پايبندى به ارزشهاى دينى، پايبندى به شرع. اين چيزها را مردم ميخواهند و دوست ميدارند. شما هم بحمداللَّه اين شعارها را دادهايد، مردم هم قبول و اقبال كردهاند؛ اين را مغتنم بشماريد.
من در چند سرفصل توصيههائى عرض ميكنم. در زمينهى جهتگيرىهاى كلى و كلان دولت توصيهى من اين است كه اين جهتگيرىها را با شدت، با حدت و با تعصب حفظ كنيد. از اين جهتگيرىها انصراف پيدا نكنيد: جهتگيرى دين، جهتگيرى اخلاق، جهتگيرى عدالت، جهتگيرى خدمت، جهتگيرى مقابله و مبارزهى با استكبار و زورگويان عالم. رشد روزافزون فهم و سواد و بلوغ سياسى مردم موجب شده است كه اين چيزها را بيشتر بخواهند. امروز براى مردم مسئلهى استكبارستيزى، روشنتر و واضحتر و مطلوبتر از سالهاى قبل و اوائل انقلاب است. امروز مردم خيلى چيزها را به چشم خودشان مشاهده كردهاند، بوضوح تجربه كردهاند؛ لذا خيلى چيزها برايشان روشن است. مسئلهى خدمترسانى همين جور است، مسئلهى مبارزهى دائم براى پيشبرد كشور همين جور است؛ اينها بايد جهتگيرىهاى كلى شما باشد؛ يعنى اينها را از دست ندهيد و رها نكنيد.
يكى از چيزهائى كه در جهتگيرىهاى كلى دولت بايد مورد نظر باشد، تسهيل زندگى براى مردم است. زندگى كردن را براى مردم بايد آسان كرد. اين يك سرفصل مهم است كه اگر چنانچه انسان اين را باز كند، خواهيم ديد كه بسيارى از خواستههاى اقتصادى، بسيارى از كاركردهاى مربوط به دولت، همين دولت الكترونيك، تا برسيم به مسئلهى فعال كردن روستاها، جلوگيرى از مهاجرت، اينها همهاش تحت همين عنوان آسان كردن زندگى براى مردم است، كه مردم بتوانند راحت زندگى كنند، بتوانند با امنيت زندگى كنند. اين كار در بخشهاى مختلف تأثير ميگذارد.
يكى از مواردى كه به نظر ما بايد در جهتگيرىهاى كلى دولت مورد توجه قرار بگيرد، مسئلهى سند چشمانداز است. اين سند چشمانداز يك كار اساسى بود كه در كشور انجام گرفت؛ بررسى شد، مطالعه شد، جوانبش سنجيده شد. آنچه كه در اين سند هم آمده، شعار نيست. با توجه به امكانات و واقعيات، اين سند تنظيم شده. اين سند در واقع نقشهى راه بيست سالهى ماست. خوب، از اين بيست سال، پنج سالش گذشت. يك وقت مىبينيم اين بيست سال با يك چشم به هم زدنى تمام شد. بايد ببينيم چقدر جلو رفتيم. يكى از كارهائى كه بايد انجام بگيرد، همين است؛ بايد ببينيم چقدر ما توانستيم از اين نقشه را به سمت آن هدفها طى كنيم. والّا اگر چنانچه اين توجه و اين ذُكر را نداشته باشيم، يك وقت چشم باز ميكنيم، مىبينيم فرضاً ده سال يا دوازده سال از اين زمان گذشت، ما هنوز آن راهى را كه بايد در اين مدت طى كنيم، طى نكرديم؛ در بقيهى اين مدت هم طى كردن آن راه امكان ندارد. بنابراين بايستى يك تقسيمبندى صحيحى انجام بگيرد بين تلاشها و فعاليتهائى كه بايد بشود، و بين اين مسيرى كه ما تا آن اهداف داريم، تا در هر برههاى از زمان، به تناسب امكان آن برهه، پيشرفت كرده باشيم. به نظر من بايستى اين را يك جا بررسى كرد. اين كار هم برعهدهى دولت است؛ اين را بررسى كنيد.
اگر چنانچه شما ديديد كه ما در طول مثلاً پنج سال به قدر متناسب، به آن هدفها نزديك نشديم، اين را حاكى بگيريم از اينكه برنامهى پنجسالهى ما برنامهى كافىاى نبوده كه نتوانسته ما را به قدر پنج سال جلو بياورد. به نظر من كسانى را مأمور كنيد كه بنشينند عاقلانه و با تدبير و تدبر و با ملاحظهى واقعيتها بررسى كنند، ببينند پيشرفت ما متناسب بوده يا نه. البته شايد در اينطور چيزها خيلى دقيق نشود محاسبه كرد، اما اجمالاً ميشود فهميد كه ما پيشرفت كردهايم يا نه.
يكى از چيزهاى ديگرى كه در مورد جهتگيرىها مهم است، همين مسئلهى دههى پيشرفت و عدالت است كه ما گفتيم اين دهه، دههى پيشرفت و عدالت باشد. خوب، تلقى به قبول شد و دستگاههاى گوناگون كشور گفتند بله، اين دهه را دههى پيشرفت و عدالت قرار بدهيم. از اين دهه هم تقريباً دو سالش سپرى شده. البته انسان مصاديق پيشرفت را در همين كارهاى گوناگون ملاحظه ميكند؛ همين گزارشهائى كه دادند، گزارشهاى خوبى است؛ نشاندهندهى پيشرفتهائى در بخشهاى مختلف است؛ ليكن عدالت چه جورى تأمين ميشود؟ يعنى واقعاً يك مقياسى لازم است، يك معيارى لازم است براى اينكه ببينيم عدالت در بخشهاى مختلف - بخشهاى فرهنگى، بخشهاى آموزشى، بخشهاى اقتصادى - مراعات شده يا نه؟ فرض كنيد در بخش آموزش و پرورش يا در بخش آموزش عالى، معيار عدالت چيست؟ چگونه عدالت تأمين ميشود؟ اين بايد مشخص شود تا بتوانيم آن معيار را در برنامهريزىها داخل كنيم و در مقام عمل و در مقام اجراء، به آن عدالت مورد نظر برسيم. تا ندانيم، تعريف نكنيم، نميشود. بنابراين تعيين كردن شاخص و معيار براى عدالت در بخشهاى مختلف، خودش يك چيز مهمى است. فرض كنيد در صرف بودجههاى گوناگون - كه حالا در بخش فرهنگ من اشاره ميكنم - رعايت عدالت به چيست؟ چگونه ميشود انسان خاطرجمع شود كه در صرف اين بودجهها رعايت عدالت شد يا نشد؟ اينها معيار و شاخص لازم دارد.
يكى از چيزهاى ديگرى كه باز در اين جهتگيرىها لازم است، برنامههاى پنجساله است؛ كه حالا اين برنامهى پنجم در دست ملاحظه و بررسى مجلس است و اميدواريم كه همكارى واقعى بين دولت و مجلس انجام بگيرد. اگر چنانچه فرض كنيم كه دولت يك چيزى را تهيه كرده و بر همان اساس هم پافشارى دارد، مجلس هم تغييرات اساسىاى روى اين بدهد، انسجام برنامه به هم ميخورد. يا اگر فرض كنيم كه تغييراتى در برنامهى پنجم صورت بگيرد كه اين تغييرات ناشى از نگاه يكپارچه و نگاه كلان به كشور نباشد، بلكه ناشى از نگاه به يك بخش يا نگاه به يك منطقه باشد، باز هم انسجام برنامه به هم ميخورد. انسان وقتى بخشى يا منطقهاى نگاه كند، يك چيزهائى به نظر او بزرگ و درشت مينمايد. واقعاً هم همين جور است، نياز هم واقعى است؛ اما وقتى كه انسان با نظر مجموعى نگاه ميكند، همان نيازى كه در جاى خود درشت هم هست، مىبينيم رنگ ميبازد و كوچك ميشود؛ چون در مقايسهى با بقيهى كارهائى كه بايد انجام بگيرد و امكانات محدودى كه هست، طبعاً اين نياز نميتواند اولويت داشته باشد. بايد اينجورى به برنامه نگاه كرد. نبايد نگاه بخشى يا نگاه موضعى و محلى و منطقهاى بر برنامه حاكم باشد.
حالا اين از آن طرف بود؛ از اين طرف هم آن چيزى را كه دولت تهيه كرده و داده، قابل تغيير و نقد بداند. بايد جورى بشود كه هم مجلس، هم دولت از جايگاهى كه خودشان را در آن قرار دادهاند، انعطاف داشته باشند؛ بتوانند حركت كنند كه به هم برسند تا برنامه، برنامهى منسجمى از آب در بيايد كه مورد اتفاق دولت و مجلس باشد تا عملى شود.
در زمينهى مسائل اقتصادى هم كارهاى خوبى انجام گرفته، كه آقاى رئيس جمهور هم در گزارش خود به آن اشاره كردند. خوب است كه اين گزارش را در معرض اطلاع عموم بگذاريد؛ يعنى چيزى باشد كه همه اين گزارش دولت را در زمينهى كارهائى كه انجام گرفته، بشنوند. آنچه كه من رويش تكيه ميكنم، همين طرح تحول اقتصادى است كه در دولت نهم مطرح شد. خوب، الان هدفمند كردن يارانهها كه يك بخشى از آن طرح تحول بود، مورد بحث و بررسى و نزديك به اجراست؛ همه هم متفقالقولند - اگرچه حالا در كيفيت اجراء ممكن است اختلاف نظرهائى باشد - ليكن بخشهاى ديگرِ طرح تحول اقتصادى كه دربارهى نظامهاى پولى و بازرگانى و گمركى و امثال اينها بود، نبايد مغفولٌعنه قرار بگيرد؛ آنها هم بايستى حتماً دنبال شود. طرح تحول اقتصادى، كار مهم و بزرگى بود. ما توصيه ميكنيم؛ از جملهى چيزهائى كه از بين راه برنگرديد، همين طرح تحول اقتصادى است؛ آن را واقعاً دنبال كنيد.
يك چيز ديگرى كه ما در زمينهى اقتصادى حتماً رويش تكيه ميكنيم، مسئلهى توجه به شاخصهاى كلان اقتصادى است. البته در گزارش آقاى رئيس جمهور نكاتى در اين زمينه بود، ليكن ما هم تأكيد ميكنيم. روى مسئلهى نرخ رشد واقعاً كار بشود. آن چيزى كه به عنوان نرخ رشد در برنامه يا در چشمانداز ديده شده، با آنچه كه در واقعيت اتفاق افتاده، خيلى فاصله دارد. البته از عوامل ركود اقتصادى جهانى و مشكلات اقتصادى جهانى غافل نيستيم - اينها مسلّماً تأثير دارد - ليكن بالاخره بايد تلاش كرد تا به آن چيزى كه به عنوان شاخص معين شده و ذكر شده، نزديك شويم. مسئلهى سرمايهگذارىهاى داخلى و خارجى هم همين طور. آمارهائى كه ميدهند، آمارهاى خوب و اميدواركنندهاى است. به هر حال مسئلهى سرمايهگذارى خيلى اهميت دارد. آينده، وابسته به سرمايهگذارى در بخشهاى مختلف است؛ چه در بخش انرژى، چه در بخشهاى ديگر. در بخشهاى گوناگون، سرمايهگذارى لازم است.
مسئلهى اشتغال هم مسئلهى مهمى است. طرحهائى كه از چند سال پيش به اين طرف براى اشتغال پيشبينى شده، آنچنان كه انسان انتظار داشت، نشد. اگرچه حالا كارهائى انجام گرفت و خوب بود، بد نيست؛ ليكن ما را مستغنى نميكند از اينكه نسبت به مسئلهى اشتغال يك اهتمام ويژهاى داشته باشيم. مسئلهى ارتقاى بهرهورى هم همين طور.
باز از جملهى چيزهائى كه ما در باب مسائل اقتصادى رويش تكيه ميكنيم و به عنوان توصيهى جزمى مطرح ميكنيم، مسئلهى سياستهاى اصل 44 است. خيلى بايستى به اين سياستها اهتمام ورزيد. خوب، حالا در مقايسهى خصوصىسازى در سالهاى طولانىِ گذشته با اين چند سال، آمارى ذكر ميشود؛ اين آمار، آمار درستى است؛ منتها آن زمان سياستهاى اصل 44 ابلاغ نشده بود. يعنى آن زمانى كه اصلاً بحث سياستهاى اصل 44 نبود، آن وقت را نبايد ملاحظه كرد؛ بعد كه آن سياستها ابلاغ شد، اصلاً وضع مسئلهى اقتصاد عوض شد؛ در واقع حركت جديدى در اقتصاد كشور آغاز شد. لذا مقايسهى با قبل از آن دوران، مقايسهى تعيينكنندهاى نيست. در همين دوران، ما بايستى ببينيم در باب اصل 44 چه كار كرديم؛ اين مهم است. ببينيد، روح اصل 44 هم اين بود كه ما بتوانيم اولاً سرمايههاى مردم و بعد مديريت مردم را وارد عرصهى اقتصاد كنيم. بايد سرمايههاى مردم و مديريت مردم - بخش خصوصى - وارد عرصهى اقتصاد بشود؛ والّا اگر مديريتها دولتى باقى ماند، آن مقصود حاصل نخواهد شد. البته در همان محدودهاى كه اين سياستها اجازه ميدهند و با همان رعايتهائى كه در قانون پيشبينى شده - كه قانون هم قانون دقيقى است، قانون خوبى است - اين را بايد رعايت كنيد.
البته در برخى از سرمايهگذارىها بخش خصوصى ناتوان است؛ يعنى واقعاً توانائى سرمايهگذارى ندارد. خوب، علاجش چيست؟ اگر بخش خصوصى همين طور ناتوان بماند، هيچ گرهى باز نخواهد شد؛ بايد سياستها برود به اين سمت كه شما بخش خصوصى را قادر كنيد بر اينكه بتواند زير بار برخى از سرمايهگذارىهاى بزرگ برود. اين هم ميشود يكى از سياستها. البته دولت وقتى كه شانهى خودش را از فعاليتهاى اقتصادى خالى ميكند، معنايش اين نيست كه از اقتصاد كناره ميگيرد؛ نه، سياستگذارىها باز هم در اختيار دولت است، دست دولت است؛ يعنى بايستى سياست را دولت بگذارد، بايستى نظارت را دولت بكند.
در آن سالهاى دههى 60 كه آقايان همين طور به سمت روزبهروز غليظتر كردن اقتصاد دولتى ميرفتند، من مثال ميزدم و ميگفتم فرض كنيد يك موتورى است كه ميتواند اين بار سنگين را برساند و شما هم در كنار موتور راه ميرويد، يا خودتان پشت فرمان مىنشينيد و هدايتش ميكنيد. شما اين موتور را كنار گذاشتيد و همهى بارى را كه توى اين وانت است، خودتان روى دوش گرفتيد، هِن و هِن داريد جلو ميرويد؛ هم نميرسيد، هم خسته ميشويد، هم همهى بار حمل نميشود، هم اين موتور اينجا بيكار ميماند. اين موتور، بخش خصوصى است. اين را آن زمان به آنها ميگفتيم، اثر هم نميكرد. امام هم هرچه ميگفتند به مردم بدهيد، اينها ميگفتند مراد از مردم، بخش خصوصى نيست - مراد نظر امام را توجيه ميكردند! - مردم يعنى تودهى مردم. به تودهى مردم چه جورى ميشود كمك كرد؟ دولت اقتصاد را در دست بگيرد، به تودهى مردم كمك كند. فرمايش امام را اينجورى معنا ميكردند! خوب، اين توجيه، غلط بود.
الان فضا، فضاى ديگرى است. همان كسانى كه آن زمان آنجور حرف ميزدند، حالا صد و هشتاد درجه برگشتهاند؛ يعنى باز هم در حد تعادل قرار ندارند، خط وسط نيستند. آن افراط بود، اين طرف هم همانها دارند تفريط ميكنند. بالاخره يك خط متعادلى وجود دارد. خط متعادل همين است: سرمايهى مردم و مديريت مردم اقتصاد را بر دوش بگيرد و كنترل و هدايت به عهدهى دولت باشد. اگر چنانچه انشاءاللَّه اين كار بخوبى انجام بگيرد - كه البته در كوتاهمدت هم انجام نميگيرد؛ اين جزو كارهاى ميانمدت و بلندمدت است و زحمت هم دارد - واقعاً يك فرجى براى اقتصاد كشور خواهد شد.
البته بحث مبارزه با قاچاق و مبارزه با مفاسد اقتصادى و اينها هم ديگر بحثهاى طولانى است؛ همهى اينها هر كدام به نحوى با مسائل اقتصادى ارتباط پيدا ميكند؛ كه چون در اين زمينهها زياد گفتيم، نميخواهيم مطالبى عرض كنيم.
سرفصل ديگرى كه ما ميخواهيم چند تا توصيه عرض كنيم، مسئلهى مديريتهاى كشور است. يكى از مديريتهاى مهم، همين هيئت وزيران است. هيئت وزيران جاى بسيار مهمى است. ما معتقديم كه هيئت وزيران نقش خيلى سنگينى دارد. تصميمگيرى در هيئت وزيران، يك تكليف قانونى را بر عهدهى همه ميگذارد؛ بر عهدهى مسئولين و بر عهدهى مردم. مصوبههاى هيئت وزيران يك چنين اهميتى دارد. در كارهاى اجرائى هم كه در واقع دولت همهكاره است.
چند تا مسئلهى اساسى در اينجا هست. يكى اينكه هيئت وزيران بايستى به همافزائى دستگاهها كمك كند؛ يعنى اگر چنانچه بين دستگاهها تعارضى وجود دارد - كه معمولاً وجود دارد؛ معمولاً دستگاههاى مختلف به طور طبيعى اصطكاكها و تعارضهائى با هم دارند؛ مخصوص اينجا هم نيست، همه جا همينجور است؛ طبيعت كار اين است - هيئت وزيران بايستى اين اصطكاكها را به حداقل برساند و اگر بتواند، برطرف كند. يكى از مسائل مهم اين است. من هميشه مثال ميزنم و ميگويم اينجا يك چهارراه كه نه، چندين راه است، كه رئيس جمهور هم مثل پليس راهنمائى است - كه در واقع در مقام رياست هيئت وزيران، راهنمائى ميكند - اين را متوقف ميكند، آن را راه مىاندازد؛ يعنى هدايت ميكند كه اينها همافزائى كنند، با يكديگر اصطكاك نداشته باشند. يكى از نقشهاى هيئت وزيران اين است.
برخى اوقات اين اصطكاكها و تعارضهائى كه در عمل و اجراء وجود دارد، در تبليغات هم منعكس ميشود؛ اين ديگر ميشود چند برابر؛ در واقع بدىِ مضاعف ميشود. يك دستگاهى مثلاً فرض كنيد دربارهى يك شيئى، يك پديدهاى حرفى ميزند، يك خبرى ميدهد، يك اظهارنظرى ميكند، از آن طرف يك دستگاه ديگر مىآيد عكس آن را ميگويد! مردم متحير ميمانند؛ يعنى واقعاً نميفهمند كه اين درست است يا آن درست است. اين مسئله به زندگى مردم هم ارتباط پيدا ميكند؛ يعنى اينجور هم نيست كه خارج از زندگى مردم باشد؛ نه، درست مسائلِ مربوط به متن زندگى مردم است. يكى يك آمارى ميدهد، ديگرى يك آمارى؛ اينها نبايستى اتفاق بيفتد. همهى دولتها گرفتار يك چنين چيزهائى بودند. در نقش دادن به هيئت وزيران و بارور كردن اين مجموعهاى كه دور هم مىنشينند و وقت گرانقيمتى را مصرف ميكنند، بكوشيد و هرچه ممكن است، آن اصطكاكها را باز هم كم كنيد.
مسئلهى ديگرى كه باز در امر هيئت وزيران مهم است، نقش وزراست. بالاخره اينجا مسئوليت مشترك است. شما وقتى مىنشينيد آنجا، مسئوليت مشترك داريد. اينجور نيست كه يك نفر مثلاً بگويد آقا من دخالتى ندارم، مسئوليتى ندارم؛ نخير، وقتى كه در اين مجموعه تصميمگيرى ميشود، آقايان و خانمهائى كه در آنجا حضور دارند، همه مسئولند؛ آنهائى كه صاحب رأى هستند، همهشان مسئولند. حالا كه مسئول هستيد، پس بايستى در پرورش دادن و تصحيح و تكميل آن مصوبه نقش ايفاء كنيد. اينجور نباشد كه در جلسهى هيئت وزيران مثلاً يك آقائى مشغول كارتابل خودش باشد، يا بدون ملاحظهى موضوعى كه مثلاً در آنجا مطرح است، وارد جلسه شود؛ نه، مسئلهاى كه بناست مطرح شود، شما آنجا رأى داريد؛ بايستى در تصميمگيرى تأثير بگذاريد و چون قانوناً مؤثر هستيد، بنابراين بايد روى مسئله فكر كنيد، مطالعه كنيد و عقبهى كارشناسى دستگاه و وزارت خودتان را به كمك اين چيزى كه ميخواهيد به عنوان مصوبه توى هيئت دولت در بيايد، بياوريد. البته وزرا اختياراتى دارند، بايد هم به آنها اعتماد كرد. بايد به كسانى كه در قوهى مجريه در رأس هستند - وزرا - اعتماد كنند و مسئوليتهاى وزرا را بايستى به رسميت بشناسند؛ جورى نباشد كه لوث بشود.
يك مسئلهى ديگر هم در مديريتهاى دولتى، كار موازى است. در دولت نبايد كارهاى موازى انجام بگيرد. كار موازى چند عيب دارد: اولاً هزينهى انسانى زيادى بيجا مصرف ميشود، ثانياً هزينهى مالى زيادى مصرف ميشود، ثالثاً تناقض در تصميمگيرىها به وجود مىآيد - وقتى دو دستگاه مسئول يك كارى هستند، اين يك تصميم ميگيرد، آن هم يك تصميم ديگر ميگيرد - و رابعاً از همه بالاتر، مسئوليت لوث ميشود. فرض كنيد توى فلان مسئلهى اقتصادى يا مسئلهى فرهنگى يا مسئلهى سياست خارجى يا هرچه، اگر چنانچه يك مشكلى پيش بيايد، مسئوليت لوث ميشود. وقتى كار موازى انجام گرفت، مسئوليت لوث ميشود. بين دولت - يعنى قوهى مجريه - و بعضى از دستگاههاى بيرون از قوهى مجريه، يك جاهائى بعضى موازىكارىها هست. همهى تلاشمان اين است كه بلكه اين موازىكارىها را يك جورى حل كنيم، اصلاح كنيم، علاج كنيم. در داخل دولت، ديگر نبايستى از اين موازىكارىها به وجود بيايد. حالا يك موارد خاصى هست؛ اما كلىاش اين است كه موازىكارى خوب نيست.
يك جملهى ديگر هم در باب مديريت عرض بكنيم. خوب، من گاهى اوقات گلايههائى ميشنوم كه دوستان دولت از بعضى از دستگاههاى ديگر دارند؛ خيلى اوقات هم حق با شماهاست؛ يعنى واقعاً همين جورى است كه گله كرديد از بعضى قواى ديگر، يا از دستگاههائى مثل نيروهاى مسلح و امثال اينها؛ غالباً آدم مىبيند كه مسئولين اجرائى حق دارند و واقعاً حق به جانب اينهاست؛ چون من خودم هم توى دستگاه اجرائى بودم، با حجم كار و كيفيت كار آشنايم، لذا مىبينم واقعاً آن گلايهها محقند؛ ليكن در عين حال كه ممكن است يك موارد بيشترى را شما محق باشيد، يك جاهائى هم ممكن است انتقاد وارد باشد؛ بنابراين انتقادپذيرى را در خودتان نهادينه كنيد. بايد جورى باشد كه مسئولين دولتى انتقادپذيرى را در نفس خودشان پذيرا باشند. البته اين كار، سخت هم هست، اما بايد با سعهى صدر برخورد كرد، كه: «آلة الرّياسة سعة الصّدر».(2) البته رياست به معناى آن بالانشينىها نيست. اگر بخواهيد مديريت كنيد، ناچاريد سعهى صدر داشته باشيد و يك چيزهائى را تحمل كنيد.
يكى دو سال پيش كه همين مجموعه اينجا حضور داشتيد، من راجع به مسئلهى فرهنگى از دستگاه دولتى يك گلهاى كردم. حالا خوشبختانه انسان احساس ميكند كه در دولت به كار فرهنگى اهتمام ورزيده ميشود. بودجههاى فرهنگىِ بزرگ و كلان و در واقع كارهاى گوناگون و تكرار مسائل فرهنگى و اينها خوب است؛ انسان اين اهتمام را مشاهده ميكند، خرسند ميشود؛ منتها اوائل امسال بود يا پارسال بود - يادم نيست - كه وقتى راجع به همين بودجهى فرهنگى صحبت شد، به آقاى رئيس جمهور گفتم كه من وقتى شنيدم شما اين رقم كلانِ سنگينِ فرهنگى را تصويب كرديد، از نحوهى مصرف و جذب آن نگران شدم؛ با اينكه قاعدتاً آدم بايد خوشحال بشود وقتى كه بودجهى فرهنگى زياد ميشود. مديران ما دوست دارند كه بودجهاى كه به آنها داده ميشود، جذب كنند؛ چون ميدانند كه اگر امسال جذب نكردند، سال ديگر خبرى نيست؛ لذا ناچارند جذب كنند. خوب، جذب بودجهى فرهنگى در جاى مناسب، خيلى كار سختى است؛ كار آسانى نيست. كار فرهنگى مثل ساختوساز نيست كه آدم بگويد خيلى خوب، اين زمين، اين هم مصالح، حالا برويد بسازيد. كار فرهنگى مصالحش خيلى سخت گير مىآيد؛ معمار و استادكارش خيلى دشوار به دست مىآيد. لذاست كه به نظر من توى كار فرهنگى يك مقدارى بايستى اهتمام ورزيد. اولاً ببينيم ما چه قلم از قلمهاى كار فرهنگى را اهميت ميدهيم. در بعضى از آن دورههاى قبل - كه حالا نميخواهيم خيلى مشخص كنيم و اسم بياوريم، ليكن چارهاى هم نيست؛ انسان براى مقايسه مجبور است بگويد - ميخواستند كار فرهنگى بكنند، گفتند بودجهى فرهنگى؛ بنا كردند كاروانسراهاى شاه عباسىِ بين راه را به عنوان كار فرهنگى، آباد كردن! بله، آباد كردن كاروانسراى شاه عباسى چيز خوبى است، اثر باستانى هم هست؛ اما آيا كار اولويتدار فرهنگى ما همين است؟ ما كه اينجور در مواجههى با فشار عظيم تبليغات جهانى قرار داريم؛ سياست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها ميدانند كه اگر فرهنگ را عوض كردند، ديگر مبارزهاى باقى نميماند. اگر مبارزهى با استكبار هست، اگر ميل به ايستادگى و مقابلهى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان يك فرهنگى دارد، همين فرهنگ را بيايند عوض كنند، همه چيز ميشود مال خودشان؛ لذا همهى فشار روى فرهنگ است. در مقابل اين حركت فرهنگى و اين تهاجم عظيم فرهنگى كه ميخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دين را از ما بگيرند، اولويت فرهنگى ما اين است كه برويم حالا فرضاً كاروانسراى شاه عباسى را آباد كنيم؟! اين يعنى اشتباه كردن در تشخيص آن قلمِ كار فرهنگى؛ اين يك اشكال است. بنابراين در كار فرهنگى بايد دنبال چه باشيم؟ دنبال توليدات. در ديدارى كه هفتهى گذشته با دانشجوها داشتيم - كه خوب، خوشبختانه تماس و ملاقات ما با دانشجوها كم نيست - من ديدم اين جوانهاى انقلابى، اين بچههائى كه اميد فرداى ما هستند، از تشكلهاى مختلف و از خود نخبهها - خارج از تشكلها - روى توليد كالاى فرهنگى تكيه كردند؛ اينكه ما چقدر توليد كالاى فرهنگى ميكنيم و چقدر بايد بكنيم. خوب، يك كار مفصلى هم اينجا كرديد، كه حالا ممكن است من بعدها به طور خصوصى هم مواردش را تذكر بدهم.
نكتهى دوم در اين زمينه اين است: حالا بعد از آنكه مصرف فرهنگى را پيدا كرديم، قلمى كه بايد اين بودجه صرف آن بشود، پيدا كرديم، برويم سراغ محتوايش. بالاخره ميخواهيم فيلم بسازيم. مثلاً ميخواهيم ده تا فيلم انقلابى بسازيم؛ ده تا فيلمى كه حامل ارزشها باشد. يا ميخواهيم فلان تعداد كتاب منتشر كنيم؛ محتواهايش چه باشد، چه جورى باشد، با چه قوّتى، با چه استحكامى، با چقدر مايهى علمى و هنرى كه در آنجا به كار برده ميشود؟ اينها خيلى كارهاى سخت و ظريفى است.
در زمينههاى فرهنگى، دنبال كارهاى تشريفاتى و ويترينى نباشيد. نمايش دادن كار فرهنگى، نه اينكه فايدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمينهى فرهنگ بايد دنبال كارهاى محتوائى و اصيل و واقعى رفت، كه امروز نياز عمدهى كشور هم اين است.
من يك جمله هم اينجا يادداشت كردم به مناسبت بيانات آقاى رئيس جمهور كه گفتند ما آقاى وزير خارجه را نمىبينيم، چون اغلب در سفرند. خوب، اين تحرك فراوان خارجى و رفت و آمدها و اينها انصافاً خيلى جاى تشكر هم دارد؛ منتها يك نكتهاى در اينجا وجود دارد و آن اين است كه ديپلماسى فقط تحرك و رفتن و نشستن و ملاقات كردن نيست؛ اينها كالبد ديپلماسى است، اينها آن جسم ديپلماسى است - كه البته خيلى هم مهم است - جسم، يك روحى دارد؛ اين را بايستى در دستگاه ديپلماسى تقويت كرد. البته آقايان انصافاً دارند زحمت ميكشند؛ نبايد ناسپاسى كرد از زحماتى كه دارند ميكشند؛ ليكن خواستم در اين خصوص تذكر بدهم. فرض كنيد ما يك اجلاسى داريم، يك جلسهاى داريم؛ خوب، توى اين جلسه چى در مىآيد؟ يك جاهائى خيلى خوب است؛ مثل همين اجلاس ان.پى.تى كه در نيويورك برگزار شد؛ خوب، جزو كارهاى جالب و برجستهاى بود كه انجام گرفت؛ يا بعضى از كارهاى ديگرى كه من در جريان قرار ميگيرم - بعضى از ملاقاتها، بعضى از مذاكرهها، بعضى از نشستها - انسان وقتى محتواهايش را نگاه ميكند، مىبيند محتواهاى خوبى است، يعنى پيداست كه كار انجام گرفته؛ ليكن بعضىها هم احتياج دارد به تأمل، احتياج دارد به دقت و بررسى.
در كار ديپلماسى، اين تحركها را بايستى در يك جهت صحيح و با يك محتواى كامل قرار داد. همهى كارهاى ديپلماتيك بايد در وزارت خارجه متمركز شود؛ يعنى بايد اينها از طرف وزارت خارجه هدايت شود. و در مذاكره اقتصادى با كشورها هم، به نظر ما آن بخشى كه در وزارت خارجه مسئوليت مسائل اقتصادى را دارد، محل تمركز اين رفت و آمدها و تحركات است.
خداوند انشاءاللَّه به همهى ما توفيق بدهد كه بتوانيم كارهائى را كه از ما انتظار هست و خداى متعال از ما سؤال ميكند، انجام دهيم. در دعاى شريف مكارمالاخلاق هست كه: «و استعملنى لما تسئلنى غدا عنه»؛(3) يعنى پروردگارا ! مرا به كار بگير، در آن امورى كه فرداى قيامت از من دربارهى آن امور سؤال خواهى كرد. يك چيزهائى را از ما سؤال خواهند كرد؛ بايد نسبت به آن توفيق پيدا كنيم. خداوند انشاءاللَّه كمك كند و توفيق بدهد كه در اين جهت حركت كنيم و وظائفمان را انجام دهيم. خداوند انشاءاللَّه به شماها اجر بدهد و روزبهروز فضاى كار و محبت و تلاش و مجاهدت و روحيهى انقلابى را در كشور ما افزايش بدهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) بقره: 158
2) نهج البلاغه، حكمت 176
3) صحيفهى سجاديه، دعاى بيستم