بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
تبريك عرض ميكنيم اين عيد بزرگ را به همهى شما برادران و خواهران عزيز، مسئولين كشور، ميهمانان عزيزمان - سفراى كشورهاى اسلامى - كه در جلسه حضور دارند، و همچنين به ملت بزرگ و مؤمن و مخلص ايران، و به همهى مسلمانان عالم، و به همهى آزادگان جهان.
عيد مبعث از اين جهت بزرگترينِ خاطرههاى تاريخىِ ماندگار است كه يك مقطع فوقالعاده حساسى را در تاريخ بشر به وجود آورده است و بر بشريت يك مسير و راهى را عرضه كرده است كه اگر آحاد بشر در اين راه حركت كنند، همهى خواستههاى فطرى و طبيعى و مطلوبهاى تاريخى طبيعى بشريت برآورده خواهد شد. در طول تاريخ كه نگاه كنيد، بشريت از نبود عدالت ميناليده است. يعنى عدالت، خواستهى بزرگ همهى آحاد بشر در طول تاريخ است. امروز اگر كسى پرچم عدالت را به دست بگيرد، در حقيقت يك خواستهى تاريخىِ طولانىِ طبيعىِ فطرىِ انسان را مطرح كرده است. آئين اسلام، حركت اسلام، بعثت نبى مكرم، در وهلهى اول و جزو فهرست اولين هدفها، به دنبال عدالت است؛ مثل همهى پيغمبران ديگر.
يك خواستهى مهمِ بزرگِ اساسىِ ديگرِ بشر، صلح و امينت و آرامش است. انسانها براى زندگى، براى پرورش فكر، براى پيشرفت عمل، براى آسايش روان، احتياج دارند به آرامش، به محيط و فضاى امن و آرام؛ چه در درون خودشان، چه در محيط خانواده، چه در محيط جامعه، چه در محيط بينالملل. آرامش و امنيت و سلامت و صلح، يكى از خواستههاى اساسى بشر است. اسلام پيامآور امنيت و صلح و سلامت است. اينكه ما به تبع قرآن و با تعليم قرآن ميگوئيم اسلام دين فطرت است، يعنى اين. آن راهى را كه اسلام در مقابل بشر ميگذارد، راه فطرت است؛ راه برآوردن نيازهاى فطرى انسان است. با اين جامعيت، با اين دقت، با اين اهتمام، بعثت پيغمبر اكرم از سوى پروردگار عالم به وجود آمد و فلاح بشريت را به او وعده و مژده داد؛ «بشيرا و نذيرا».(1) بشارت، در درجهى اول، بشارت به همين زندگى آرام، زندگى همراه با عدالت، زندگى متناسب با ساخت بشر است. البته دنبال اين هم، بشارت ثواب الهى است كه مربوط به زندگى دائم انسان است. لذا بعثت پيغمبر در واقع بعثت رحمت است. با اين بعثت، رحمت الهى شامل حال بندگان خدا شد؛ اين راه، جلوى انسانها باز شد؛ عدالت را مطرح كرد، امنيت و سلامت را مطرح كرد؛ «قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبين. يهدى به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام و يخرجهم من الظّلمات الى النّور».(2) با اين دستورها، با اين تعاليم، پيغمبر اكرم راههاى سلامت را، راههاى امنيت را به انسانها نشان داد. اين سبل سلام - راههاى امان، راههاى آرامش، راههاى امنيت - مربوط به همهى محيطهائى است كه براى انسان اهميت دارد؛ از محيط درونىِ قلبى انسان بگيريد تا محيط جامعه، محيط خانواده، محيط كسب و كار، محيط زندگى جمعى، تا محيط بينالمللى. اين آن چيزى است كه اسلام به دنبال آن است.
آنچه كه در اسلام به عنوان هدف دشمنى معرفى شده است، دقيقاً عبارت است از آن نقاطى كه با اين خطوط اصلى زندگى بشر در معارضه هستند. كسانى كه با عدالت مخالفند، كسانى كه با صلح و امنيت و آرامش مخالفند، كسانى كه با صفا و روح مصفا و متعالى انسانى مخالفند، اينها نقطهى مقابل دعوت پيغمبرند. براى عدالت است كه خداى متعال جهاد را بر مسلمانان واجب كرده است. مخصوص اسلام هم نيست؛ جهاد در همهى اديان الهى وجود داشته است. آن كسانى مقابل دعوتند كه با آسايش مردم، با آرامش مردم، با آسايش جامعه، با تعالى جامعه مخالفت و معارضه ميكنند و دشمن منافع انسانها هستند؛ اين همان نقطهاى است كه اسلام آن را هدف قرار ميدهد. از اول بعثت هم نبى مكرم اسلام، با آياتى كه وحى الهى به اوست، نقاط روشنى را مشخص كرده است.
در همين سورهى مباركهى «اقرأ» كه آيات اول آن ظاهراً اولين آياتى است كه بر پيغمبر نازل شده است - آيات بعدى با فاصله نازل شده است، ولى مربوط به همان اوائل بعثت است - ميفرمايد: «كلّا لئن لمينته لنسفعا بالنّاصية. ناصية كاذبة خاطئة. فليدع ناديه. سندع الزّبانية».(3) آن كسانى كه در مقابل دعوت رحمت، دعوت عزت، دعوت آرامش و امنيت ايستادهاند، در اولين سورهى قرآن مورد تهديد قرار ميگيرند.
يا در سورهى مباركهى «مدّثّر» كه آن هم جزو اولين سورههائى است كه بر پيغمبر نازل شده است، بر روى عنصر معارض با زندگى مردم تكيه ميشود: «ذرنى و من خلقت وحيدا. و جعلت له مالا ممدودا. و بنين شهودا. و مهّدت له تمهيدا. ثمّ يطمع ان ازيد. كلّا انّه كان لأياتنا عنيدا. سأرهقه صعودا».(4) در مقابل آن كسى كه معارض با پيغمبر است، آن كسى كه معارض با منافع جامعهى انسانهاست، آن كسى كه معارض راه حق است، اشاره ميشود به ايستادگى اين حركت عظيم و اين معارضه. لذا در اسلام مبارزه هست، جهاد هست؛ منتها اين جهاد، جنگ در مقابل معارضان با آرامش زندگى بشر، معارضان با عدالت، معارضان با سعادت بشر است. لذا قرآن كريم و سيرهى پيغمبر را كه ملاحظه كنيد، مىبينيد از همان روزى كه حكومت اسلامى تشكيل شد، كسانى بودند غير مسلمان، در زير سايهى پيغمبر، زندگى امن و امانى داشتند. يهوديانى كه در مدينه بودند، پيغمبر با اينها قرارداد بست تا زندگى آرامى را در كنار پيغمبر بگذرانند؛ منتها توطئه كردند، معارضه كردند، خيانت كردند، از پشت خنجر فرو كردند؛ لذا پيغمبر در مقابل اينها ايستاد. اگر يهود مدينه معارضه نميكردند، دشمنى نميكردند، خيانت نميكردند، شايد پيغمبر هرگز به آنها تعرضى هم نميكرد. بنابراين دعوت اسلامى، دعوت معنوى است؛ دعوت با استدلال است؛ دعوت به معناى عرضهى زندگى روشن و سعادتآميز براى بشر است.
معارضينى در مقابل پيدا ميشوند؛ اسلام اين معارضين را از سر راه برميدارد. اسلام منفعل عمل نميكند. اگر معارضى وجود داشته باشد كه معارض سعادت انسان است، معارض دعوت حق است، اسلام با اين معارض پنجه در مىافكند و در مقابل او ايستادگى ميكند. اين را مقايسه كنيد با آنچه كه قدرتهاى متجاوز عالم در طول تاريخ عمل كردهاند، امروز هم عمل ميكنند؛ جنگ ميكنند براى توسعهى قدرت، جنگ ميكنند براى توسعهى بىعدالتى.
امروز شما در دنيا نگاه كنيد؛ قدرتهاى مسلط و مستكبر عالم تسليحات درست ميكنند، براى تهديد بشريت، نه براى گسترش عدالت؛ براى گسترش بىعدالتى، نه براى دادن امنيت به بشر؛ بلكه براى سلب امنيت از كسانى كه تسليم آنها نباشند. امروز مسئله در دنيا اين است.
اينكه ما جاهليت مستقرِ امروز دنيا را جاهليت مدرن ميناميم، به خاطر همين است. دوران جاهليت پايان نيافته است. جاهليت يعنى مقابلهى با حق، مقابلهى با توحيد، مقابلهى با حقوق انسان، مقابلهى با راهى كه خدا براى انسانها در جهت سعادت گشوده است. اين جاهليت، امروز هم هست؛ با شكل مدرن، با استفادهى از دانش، با استفادهى از فناورىهاى پيشرفته، با استفادهى از سلاح هستهاى، با استفادهى از انواع تسليحات براى پر كردن كيسهى صاحبان صنعتهاى مخرب و منهدم كنندهى زندگى بشر.
داستان تسليحات و هزينههاى نظامى، امروز در دنيا يكى از داستانهاى غمانگيز بشريت است. امروز در دنيا كارخانههاى اسلحهسازى انواع سلاحها را ميسازند، براى اينكه اين سلاحها فروش برود. در دنيا جنگ ايجاد ميكنند، انسانها را به جان هم مىاندازند، دولتها را در مقابل هم قرار ميدهند، ايجاد تهديد ميكنند تا بتوانند فكر خائنانه و طمع خباثتآلود خودشان را تأمين و اشباع و ارضاء كنند.
لذا تا وقتى كه ابرقدرتها سلسلهجنبان مسائل جهانى هستند، جنگ در دنيا تمام نميشود. جنگ براى آنها داراى منافع مادى است. اين جنگ، جنگ در راه عدالت نيست. دروغ ميگويند آمريكائىها و ديگران كه ميگويند ما جنگ ميكنيم براى اينكه امنيت بدهيم؛ نه، درست عكس اين است. هر جا حضور نظامى و حركت نظامى دارند، موجب ناامنى و موجب بىعدالتى و موجب سخت كردن زندگى براى انسانها هستند. از وقتى كه اين ابزارهاى مدرن در دنيا به وجود آمده است، انسانها دچار فشارند. در طول چهل و پنج سال - يعنى از بعد از جنگ جهانى دوم تا سال 1990 مسيحى - كه به اصطلاح دوران «جنگ سرد» ناميده ميشود، در گزارشهاى رسمىِ بينالمللى آمده است كه فقط سه هفته در دنيا جنگ وجود نداشته است! در تمام اين چهل و پنج سال، در گوشه و كنار دنيا جنگهائى وجود داشته است. اين جنگها را كى به وجود مىآورد؟ همان كسانى كه تسليحات را توليد ميكنند. هزينههاى نظامى قدرتهاى بزرگ، امروز يكى از سرسامآورترين هزينههاست. طبق آمارهاى خودشان، در همين سال گذشتهى مسيحى، دولت آمريكا بيش از ششصد ميليارد دلار صرف هزينههاى نظامى كرده است! اين هزينههاى نظامى را ما امروز در همسايگى خودمان داريم مشاهده ميكنيم. اين هزينهها صرف افغانستان ميشود، براى سركوب ملت مسلمان افغانستان؛ صرف عراق ميشود، براى در قبضه نگهداشتن ملت عراق؛ صرف كمك به رژيم خبيث صهيونيستى ميشود، براى ملتهب نگهداشتن هميشگى خاورميانه. امروز جهت قدرتهاى فاسد اين است. اسلام با اينها مبارزه ميكند، با اينها مخالفت ميكند.
آنهائى كه صرفه و صلاحشان در اين است كه ملتهاى مسلمان و دولتهاى مسلمان با يكديگر بجنگند، از يكديگر متنفر باشند، از يكديگر بترسند، يكديگر را تهديد به حساب بياورند، اينها همان كسانى هستند كه دوام قدرت استكبارى و استعمارىشان به اين وابسته است كه در دنيا جنگ باشد؛ جنگ براى آنها وسيلهى غارتگرىهاى آنهاست. اين همه انسانها نابود بشوند، اين همه اموال ملتها صرف خريد تسليحات بشود، صرف توليد تسليحات گرانقيمت بشود، براى چه؟ براى اينكه صاحبان كمپانىهاى بزرگ پول بيشترى به دست بياورند، لذت بيشترى از زندگىشان ببرند. اين همان نظام طاغوتىِ جاهلانهى خطرناك بشريت است كه متأسفانه بر زندگى انسانهاى دور از جادهى توحيد حاكم است.
قطعاً اين روش باقى نميماند؛ چون خلاف حق است، چون باطل است، ازبينرفتنى است؛ «جاء الحقّ و زهق الباطل انّ الباطل كان زهوقا».(5) باطل يعنى آن چيزى كه برخلاف سنت الهى در آفرينش است؛ اين از بينرفتنى است، اين زائل شدنى است، اين ماندنى نيست. و نشانههاى اين زوال را هم امروز انسان مشاهده ميكند. انسان به وضع بينالمللى كه نگاه ميكند، نشانههاى اين زوال را مىبيند.
وضع دنيا عوض شده است؛ ملتها بيدار شدهاند؛ خوشبختانه اين بيدارى در ملتهاى مسلمان بيشتر است؛ ملتهاى مسلمان، حكومتهاى مسلمان، اهميت اسلام و عظمت اسلام و عظمت اين تكيهگاه مورد اعتماد و قابل اطمينان را دارند درك ميكنند. امروز بيدارى اسلامى در دنياى اسلام موجب شده است كه قدرتها ديگر آن توانائى گذشته را نداشته باشند. وضع آمريكا امروز با گذشته فرق كرده است. قدرتهاى بعد از آمريكا هم وضعشان همين جور است؛ معلوم است. ملتهاى مسلمان بايد راه توحيد را مغتنم بشمرند و وعدهى الهى را صادق بدانند. امروز سعادت مسلمانها در اين است كه بر محور اسلام با يكديگر متحد شوند.
البته دشمنى هست و خواهد بود. هر جا بيدارى بيشتر باشد، دشمنان بشريت احساس خطر بيشترى ميكنند؛ لذا دشمنى بيشترى ميكنند. ما معناى دشمنىهائى را كه امروز با جمهورى اسلامى ميشود، خوب ميدانيم، خوب ميشناسيم و علت اين دشمنىها را ميدانيم: چون جمهورى اسلامى پرچم بيدارى ملتهاى مسلمان را در دست گرفته است. چون جمهورى اسلامى ملتها و دولتها را به اتحاد و عزت دعوت ميكند و ميگويد ملتها و دولتها در سايهى اسلام عزت خودشان را قدر بدانند. دشمنى به خاطر اين است؛ اين را ما ميدانيم. ما ميدانيم كه اين دشمنىها ناكام خواهد شد؛ همچنان كه تا امروز ناكام بوده است. سى و يك سال است كه عليه جمهورى اسلامى تلاش ميكنند، و سى و يك سال است كه به فضل پروردگار جمهورى اسلامى روزبهروز ريشهدارتر و قوىتر ميشود. اين روند همچنان ادامه خواهد داشت. دشمنى هرچه ادامه پيدا كند، مردم ما، مردم مسلمان، عقبههاى مردمى در دنياى اسلام، بيشتر خود را باز خواهند يافت؛ بيشتر قدر خود را خواهند شناخت.
اميدواريم كه خداوند متعال به همهى دولتهاى اسلامى و به همهى ملتهاى اسلامى كمك كند كه به خودشان اعتماد كنند، به خودشان تكيه كنند، از قدرتهاى مستكبر نترسند؛ بدانند كه اين قدرتها نيرويشان رو به زوال است؛ نيروى جعلى و باطل است، و اين باطل باقىماندنى نيست؛ آنچه كه ميماند، آن چيزى است كه به سود بشريت است، به سود انسانهاست؛ «و امّا ما ينفع النّاس فيمكث فى الأرض».(6)
اميدواريم خداوند متعال به بركت بعثت نبوى، همهى ما را به طريق اسلام و به راههاى اسلام بيشتر نزديك كند؛ دلهاى ما را با احكام الهى و با معارف الهى، بيشتر آشنا كند؛ دلهاى ملتهاى مسلمان را به يكديگر نزديك كند؛ دستهاى دولتهاى مسلمان را در دست يكديگر گره بزند تا امت اسلامى انشاءاللَّه بتواند قدرت خود و عزت خود و آبروى از دست رفتهى خود را باز يابد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) بقره: 119
2) مائده: 15 و 16
3) علق: 15 - 18
4) مدثر: 11 - 17
5) اسراء: 81
6) رعد: 17
تبريك عرض ميكنيم اين عيد بزرگ را به همهى شما برادران و خواهران عزيز، مسئولين كشور، ميهمانان عزيزمان - سفراى كشورهاى اسلامى - كه در جلسه حضور دارند، و همچنين به ملت بزرگ و مؤمن و مخلص ايران، و به همهى مسلمانان عالم، و به همهى آزادگان جهان.
عيد مبعث از اين جهت بزرگترينِ خاطرههاى تاريخىِ ماندگار است كه يك مقطع فوقالعاده حساسى را در تاريخ بشر به وجود آورده است و بر بشريت يك مسير و راهى را عرضه كرده است كه اگر آحاد بشر در اين راه حركت كنند، همهى خواستههاى فطرى و طبيعى و مطلوبهاى تاريخى طبيعى بشريت برآورده خواهد شد. در طول تاريخ كه نگاه كنيد، بشريت از نبود عدالت ميناليده است. يعنى عدالت، خواستهى بزرگ همهى آحاد بشر در طول تاريخ است. امروز اگر كسى پرچم عدالت را به دست بگيرد، در حقيقت يك خواستهى تاريخىِ طولانىِ طبيعىِ فطرىِ انسان را مطرح كرده است. آئين اسلام، حركت اسلام، بعثت نبى مكرم، در وهلهى اول و جزو فهرست اولين هدفها، به دنبال عدالت است؛ مثل همهى پيغمبران ديگر.
يك خواستهى مهمِ بزرگِ اساسىِ ديگرِ بشر، صلح و امينت و آرامش است. انسانها براى زندگى، براى پرورش فكر، براى پيشرفت عمل، براى آسايش روان، احتياج دارند به آرامش، به محيط و فضاى امن و آرام؛ چه در درون خودشان، چه در محيط خانواده، چه در محيط جامعه، چه در محيط بينالملل. آرامش و امنيت و سلامت و صلح، يكى از خواستههاى اساسى بشر است. اسلام پيامآور امنيت و صلح و سلامت است. اينكه ما به تبع قرآن و با تعليم قرآن ميگوئيم اسلام دين فطرت است، يعنى اين. آن راهى را كه اسلام در مقابل بشر ميگذارد، راه فطرت است؛ راه برآوردن نيازهاى فطرى انسان است. با اين جامعيت، با اين دقت، با اين اهتمام، بعثت پيغمبر اكرم از سوى پروردگار عالم به وجود آمد و فلاح بشريت را به او وعده و مژده داد؛ «بشيرا و نذيرا».(1) بشارت، در درجهى اول، بشارت به همين زندگى آرام، زندگى همراه با عدالت، زندگى متناسب با ساخت بشر است. البته دنبال اين هم، بشارت ثواب الهى است كه مربوط به زندگى دائم انسان است. لذا بعثت پيغمبر در واقع بعثت رحمت است. با اين بعثت، رحمت الهى شامل حال بندگان خدا شد؛ اين راه، جلوى انسانها باز شد؛ عدالت را مطرح كرد، امنيت و سلامت را مطرح كرد؛ «قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبين. يهدى به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام و يخرجهم من الظّلمات الى النّور».(2) با اين دستورها، با اين تعاليم، پيغمبر اكرم راههاى سلامت را، راههاى امنيت را به انسانها نشان داد. اين سبل سلام - راههاى امان، راههاى آرامش، راههاى امنيت - مربوط به همهى محيطهائى است كه براى انسان اهميت دارد؛ از محيط درونىِ قلبى انسان بگيريد تا محيط جامعه، محيط خانواده، محيط كسب و كار، محيط زندگى جمعى، تا محيط بينالمللى. اين آن چيزى است كه اسلام به دنبال آن است.
آنچه كه در اسلام به عنوان هدف دشمنى معرفى شده است، دقيقاً عبارت است از آن نقاطى كه با اين خطوط اصلى زندگى بشر در معارضه هستند. كسانى كه با عدالت مخالفند، كسانى كه با صلح و امنيت و آرامش مخالفند، كسانى كه با صفا و روح مصفا و متعالى انسانى مخالفند، اينها نقطهى مقابل دعوت پيغمبرند. براى عدالت است كه خداى متعال جهاد را بر مسلمانان واجب كرده است. مخصوص اسلام هم نيست؛ جهاد در همهى اديان الهى وجود داشته است. آن كسانى مقابل دعوتند كه با آسايش مردم، با آرامش مردم، با آسايش جامعه، با تعالى جامعه مخالفت و معارضه ميكنند و دشمن منافع انسانها هستند؛ اين همان نقطهاى است كه اسلام آن را هدف قرار ميدهد. از اول بعثت هم نبى مكرم اسلام، با آياتى كه وحى الهى به اوست، نقاط روشنى را مشخص كرده است.
در همين سورهى مباركهى «اقرأ» كه آيات اول آن ظاهراً اولين آياتى است كه بر پيغمبر نازل شده است - آيات بعدى با فاصله نازل شده است، ولى مربوط به همان اوائل بعثت است - ميفرمايد: «كلّا لئن لمينته لنسفعا بالنّاصية. ناصية كاذبة خاطئة. فليدع ناديه. سندع الزّبانية».(3) آن كسانى كه در مقابل دعوت رحمت، دعوت عزت، دعوت آرامش و امنيت ايستادهاند، در اولين سورهى قرآن مورد تهديد قرار ميگيرند.
يا در سورهى مباركهى «مدّثّر» كه آن هم جزو اولين سورههائى است كه بر پيغمبر نازل شده است، بر روى عنصر معارض با زندگى مردم تكيه ميشود: «ذرنى و من خلقت وحيدا. و جعلت له مالا ممدودا. و بنين شهودا. و مهّدت له تمهيدا. ثمّ يطمع ان ازيد. كلّا انّه كان لأياتنا عنيدا. سأرهقه صعودا».(4) در مقابل آن كسى كه معارض با پيغمبر است، آن كسى كه معارض با منافع جامعهى انسانهاست، آن كسى كه معارض راه حق است، اشاره ميشود به ايستادگى اين حركت عظيم و اين معارضه. لذا در اسلام مبارزه هست، جهاد هست؛ منتها اين جهاد، جنگ در مقابل معارضان با آرامش زندگى بشر، معارضان با عدالت، معارضان با سعادت بشر است. لذا قرآن كريم و سيرهى پيغمبر را كه ملاحظه كنيد، مىبينيد از همان روزى كه حكومت اسلامى تشكيل شد، كسانى بودند غير مسلمان، در زير سايهى پيغمبر، زندگى امن و امانى داشتند. يهوديانى كه در مدينه بودند، پيغمبر با اينها قرارداد بست تا زندگى آرامى را در كنار پيغمبر بگذرانند؛ منتها توطئه كردند، معارضه كردند، خيانت كردند، از پشت خنجر فرو كردند؛ لذا پيغمبر در مقابل اينها ايستاد. اگر يهود مدينه معارضه نميكردند، دشمنى نميكردند، خيانت نميكردند، شايد پيغمبر هرگز به آنها تعرضى هم نميكرد. بنابراين دعوت اسلامى، دعوت معنوى است؛ دعوت با استدلال است؛ دعوت به معناى عرضهى زندگى روشن و سعادتآميز براى بشر است.
معارضينى در مقابل پيدا ميشوند؛ اسلام اين معارضين را از سر راه برميدارد. اسلام منفعل عمل نميكند. اگر معارضى وجود داشته باشد كه معارض سعادت انسان است، معارض دعوت حق است، اسلام با اين معارض پنجه در مىافكند و در مقابل او ايستادگى ميكند. اين را مقايسه كنيد با آنچه كه قدرتهاى متجاوز عالم در طول تاريخ عمل كردهاند، امروز هم عمل ميكنند؛ جنگ ميكنند براى توسعهى قدرت، جنگ ميكنند براى توسعهى بىعدالتى.
امروز شما در دنيا نگاه كنيد؛ قدرتهاى مسلط و مستكبر عالم تسليحات درست ميكنند، براى تهديد بشريت، نه براى گسترش عدالت؛ براى گسترش بىعدالتى، نه براى دادن امنيت به بشر؛ بلكه براى سلب امنيت از كسانى كه تسليم آنها نباشند. امروز مسئله در دنيا اين است.
اينكه ما جاهليت مستقرِ امروز دنيا را جاهليت مدرن ميناميم، به خاطر همين است. دوران جاهليت پايان نيافته است. جاهليت يعنى مقابلهى با حق، مقابلهى با توحيد، مقابلهى با حقوق انسان، مقابلهى با راهى كه خدا براى انسانها در جهت سعادت گشوده است. اين جاهليت، امروز هم هست؛ با شكل مدرن، با استفادهى از دانش، با استفادهى از فناورىهاى پيشرفته، با استفادهى از سلاح هستهاى، با استفادهى از انواع تسليحات براى پر كردن كيسهى صاحبان صنعتهاى مخرب و منهدم كنندهى زندگى بشر.
داستان تسليحات و هزينههاى نظامى، امروز در دنيا يكى از داستانهاى غمانگيز بشريت است. امروز در دنيا كارخانههاى اسلحهسازى انواع سلاحها را ميسازند، براى اينكه اين سلاحها فروش برود. در دنيا جنگ ايجاد ميكنند، انسانها را به جان هم مىاندازند، دولتها را در مقابل هم قرار ميدهند، ايجاد تهديد ميكنند تا بتوانند فكر خائنانه و طمع خباثتآلود خودشان را تأمين و اشباع و ارضاء كنند.
لذا تا وقتى كه ابرقدرتها سلسلهجنبان مسائل جهانى هستند، جنگ در دنيا تمام نميشود. جنگ براى آنها داراى منافع مادى است. اين جنگ، جنگ در راه عدالت نيست. دروغ ميگويند آمريكائىها و ديگران كه ميگويند ما جنگ ميكنيم براى اينكه امنيت بدهيم؛ نه، درست عكس اين است. هر جا حضور نظامى و حركت نظامى دارند، موجب ناامنى و موجب بىعدالتى و موجب سخت كردن زندگى براى انسانها هستند. از وقتى كه اين ابزارهاى مدرن در دنيا به وجود آمده است، انسانها دچار فشارند. در طول چهل و پنج سال - يعنى از بعد از جنگ جهانى دوم تا سال 1990 مسيحى - كه به اصطلاح دوران «جنگ سرد» ناميده ميشود، در گزارشهاى رسمىِ بينالمللى آمده است كه فقط سه هفته در دنيا جنگ وجود نداشته است! در تمام اين چهل و پنج سال، در گوشه و كنار دنيا جنگهائى وجود داشته است. اين جنگها را كى به وجود مىآورد؟ همان كسانى كه تسليحات را توليد ميكنند. هزينههاى نظامى قدرتهاى بزرگ، امروز يكى از سرسامآورترين هزينههاست. طبق آمارهاى خودشان، در همين سال گذشتهى مسيحى، دولت آمريكا بيش از ششصد ميليارد دلار صرف هزينههاى نظامى كرده است! اين هزينههاى نظامى را ما امروز در همسايگى خودمان داريم مشاهده ميكنيم. اين هزينهها صرف افغانستان ميشود، براى سركوب ملت مسلمان افغانستان؛ صرف عراق ميشود، براى در قبضه نگهداشتن ملت عراق؛ صرف كمك به رژيم خبيث صهيونيستى ميشود، براى ملتهب نگهداشتن هميشگى خاورميانه. امروز جهت قدرتهاى فاسد اين است. اسلام با اينها مبارزه ميكند، با اينها مخالفت ميكند.
آنهائى كه صرفه و صلاحشان در اين است كه ملتهاى مسلمان و دولتهاى مسلمان با يكديگر بجنگند، از يكديگر متنفر باشند، از يكديگر بترسند، يكديگر را تهديد به حساب بياورند، اينها همان كسانى هستند كه دوام قدرت استكبارى و استعمارىشان به اين وابسته است كه در دنيا جنگ باشد؛ جنگ براى آنها وسيلهى غارتگرىهاى آنهاست. اين همه انسانها نابود بشوند، اين همه اموال ملتها صرف خريد تسليحات بشود، صرف توليد تسليحات گرانقيمت بشود، براى چه؟ براى اينكه صاحبان كمپانىهاى بزرگ پول بيشترى به دست بياورند، لذت بيشترى از زندگىشان ببرند. اين همان نظام طاغوتىِ جاهلانهى خطرناك بشريت است كه متأسفانه بر زندگى انسانهاى دور از جادهى توحيد حاكم است.
قطعاً اين روش باقى نميماند؛ چون خلاف حق است، چون باطل است، ازبينرفتنى است؛ «جاء الحقّ و زهق الباطل انّ الباطل كان زهوقا».(5) باطل يعنى آن چيزى كه برخلاف سنت الهى در آفرينش است؛ اين از بينرفتنى است، اين زائل شدنى است، اين ماندنى نيست. و نشانههاى اين زوال را هم امروز انسان مشاهده ميكند. انسان به وضع بينالمللى كه نگاه ميكند، نشانههاى اين زوال را مىبيند.
وضع دنيا عوض شده است؛ ملتها بيدار شدهاند؛ خوشبختانه اين بيدارى در ملتهاى مسلمان بيشتر است؛ ملتهاى مسلمان، حكومتهاى مسلمان، اهميت اسلام و عظمت اسلام و عظمت اين تكيهگاه مورد اعتماد و قابل اطمينان را دارند درك ميكنند. امروز بيدارى اسلامى در دنياى اسلام موجب شده است كه قدرتها ديگر آن توانائى گذشته را نداشته باشند. وضع آمريكا امروز با گذشته فرق كرده است. قدرتهاى بعد از آمريكا هم وضعشان همين جور است؛ معلوم است. ملتهاى مسلمان بايد راه توحيد را مغتنم بشمرند و وعدهى الهى را صادق بدانند. امروز سعادت مسلمانها در اين است كه بر محور اسلام با يكديگر متحد شوند.
البته دشمنى هست و خواهد بود. هر جا بيدارى بيشتر باشد، دشمنان بشريت احساس خطر بيشترى ميكنند؛ لذا دشمنى بيشترى ميكنند. ما معناى دشمنىهائى را كه امروز با جمهورى اسلامى ميشود، خوب ميدانيم، خوب ميشناسيم و علت اين دشمنىها را ميدانيم: چون جمهورى اسلامى پرچم بيدارى ملتهاى مسلمان را در دست گرفته است. چون جمهورى اسلامى ملتها و دولتها را به اتحاد و عزت دعوت ميكند و ميگويد ملتها و دولتها در سايهى اسلام عزت خودشان را قدر بدانند. دشمنى به خاطر اين است؛ اين را ما ميدانيم. ما ميدانيم كه اين دشمنىها ناكام خواهد شد؛ همچنان كه تا امروز ناكام بوده است. سى و يك سال است كه عليه جمهورى اسلامى تلاش ميكنند، و سى و يك سال است كه به فضل پروردگار جمهورى اسلامى روزبهروز ريشهدارتر و قوىتر ميشود. اين روند همچنان ادامه خواهد داشت. دشمنى هرچه ادامه پيدا كند، مردم ما، مردم مسلمان، عقبههاى مردمى در دنياى اسلام، بيشتر خود را باز خواهند يافت؛ بيشتر قدر خود را خواهند شناخت.
اميدواريم كه خداوند متعال به همهى دولتهاى اسلامى و به همهى ملتهاى اسلامى كمك كند كه به خودشان اعتماد كنند، به خودشان تكيه كنند، از قدرتهاى مستكبر نترسند؛ بدانند كه اين قدرتها نيرويشان رو به زوال است؛ نيروى جعلى و باطل است، و اين باطل باقىماندنى نيست؛ آنچه كه ميماند، آن چيزى است كه به سود بشريت است، به سود انسانهاست؛ «و امّا ما ينفع النّاس فيمكث فى الأرض».(6)
اميدواريم خداوند متعال به بركت بعثت نبوى، همهى ما را به طريق اسلام و به راههاى اسلام بيشتر نزديك كند؛ دلهاى ما را با احكام الهى و با معارف الهى، بيشتر آشنا كند؛ دلهاى ملتهاى مسلمان را به يكديگر نزديك كند؛ دستهاى دولتهاى مسلمان را در دست يكديگر گره بزند تا امت اسلامى انشاءاللَّه بتواند قدرت خود و عزت خود و آبروى از دست رفتهى خود را باز يابد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) بقره: 119
2) مائده: 15 و 16
3) علق: 15 - 18
4) مدثر: 11 - 17
5) اسراء: 81
6) رعد: 17