بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خداوند متعال را بايد سپاسگزارى كنيم كه به ما فرصت و مهلت داد تا يك سال ديگر در اين عرصهى امتحان دشوار - امتحان زنده بودن و زندگى كردن - باقى بمانيم و به اميد تفضل الهى و قبول الهى و توفيق الهى، در پايان اين يك سال، باز با برادران و خواهران عزيز نمايندهى مجلس، به مناسبت سالگرد تشكيل و انتخاب، ديدار كنيم.
اولاً تشكر ميكنيم از زحمات شما نمايندگان محترم و رئيس محترم مجلس، كه امروز هم با بيانات شافى و كافى مطالبى را بيان كردند كه مفيد بود. شما نمايندگان محترم بجز تلاشهائى كه در زمينهى قانونگذارى، نظارت و بقيهى وظائف قانونى انجام داديد - كه امروز گزارش آن را رئيس محترم مجلس گفتند؛ ديروز هم در جلسهاى كه داشتيم، ايشان مفصلاً جزئيات بيشترى را بيان كردند - در عرصههاى مهم سياسىِ داخلى و خارجى هم نقشآفرينى كرديد، كه بايد صميمانه تشكر كنيم. هم در آنجائى كه نظام مواجه است با يك جبههى وسيع خصومت و كينهورزى در سطح جهان، كه اين جبهه به مناسبتهاى گوناگون حضور خود را و موذيگرى خود را نشان ميدهد، انسان مىبيند كه مجلس همانند يك عضو فعال و زنده، موضع خود را نشان داده است - در قضاياى فلسطين، در قضاياى هستهاى، در قضاياى گوناگون - هم در مسائل داخلى، همان طور كه اشاره كردند؛ برخى از فتنهانگيزىها، بعضى از بداخلاقىها، مجلس نقشآفرين بوده است؛ اين جاى تشكر و قدردانى دارد.
وقتى كه انسان به تركيب مجلس و بافت مجلس نگاه ميكند، با توجه به اختلاف جناحها و جهتگيرىها و سلائق سياسى - كه خوب، يك امر طبيعى است - مجلس را يك مجموعهى شاداب، مؤمن و داراى احساس مسئوليت مىبيند. همين هم درست است.
امروز كشور شما - و شايد درست اين باشد كه بگوئيم تاريخ شما - نگران رفتار من و شماست. ما امروز در يك موقعيت حساس از لحاظ تاريخى داريم زندگى ميكنيم. نقش ما، تصميم ما، فعل ما، ترك ما، بر روى نسلهاى آينده، بر روى سرنوشت كشور اثرگذار است؛ اگرچه همهى دوران انقلاب از همين قبيل است. اين سى سال، سى سالى است كه در سرنوشت تاريخى آيندهى ما اثرگذار خواهد بود؛ اما اينجور به نظرم ميرسد كه اين دوران، اين شرائط سالهاى محدودِ كنونى، خصوصيتهاى ويژه و منحصربهفردى دارد.
وضع دنيا در حال تغيير است. شرائط سياسى دنيا، موازنههاى سياسى و موازنههاى قدرت در سطح دنيا در حال تحولات است و انسان شكلگيرى جديدى را مشاهده ميكند. شما كه دستى در سياست داريد، خوب ميدانيد كه در اين شرائط، همهى عناصر حاضر در صحنه ميتوانند به نفع اهداف و آرمانهاى خود نقش بيافرينند، يا ميتوانند عاطل و باطل بمانند. آن وقتى كه جابهجائىها دارد صورت ميگيرد، تحولات جهانى دارد انجام ميگيرد، يك عنصر بيكار، كمكار و غافل قطعاً در تحول آينده، در شكل جديدى كه بناست بر اوضاع سياسى دنيا حاكم شود، نقش ضعيفترى نصيب خود خواهد كرد. عنصرى كه فعال است، هوشيار است، بيدار است، صحنه را رصد ميكند، فعل و انفعالات را مىبيند و پيشبينى ميكند، او ميتواند در شكل جديدى كه بناست به وجود بيايد، براى خود جايگاه محكمترى، بابركتترى و نزديكتر به اهداف و آرمانهاى خود فراهم كند. شرائط امروز اين است.
به همين منطقهى خودمان، به خاورميانه نگاه كنيد؛ حوادثى كه امروز در خاورميانه و حول و حوش مسئلهى فلسطين دارد اتفاق مىافتد، ديگر سابقه ندارد؛ شبيه اين، هيچ وقت پيش نيامده است. اين نشانهى اين است كه يك جابهجائى دارد صورت ميگيرد، يك تحول دارد اتفاق مىافتد. در سطح دنيا هم كه نگاه كنيد - جايگاه آمريكا، جايگاه برخى كشورهاى اروپائى، تأثيرات آنها در دنيا، نقشآفرينىهايشان - مىبينيد تغييرات بزرگى در حال انجام است. در دوران اين سى سال، در برهههائى - كه من حالا يك مواردى را در ذهن دارم - شبيه اين را ما ديديم؛ اما امروز به شكل روشنى آدم اين را احساس ميكند.
اگر ما در اين شرائط نقشآفرينى كنيم، يقيناً به نفع آيندهى كشور، آيندهى نظام و آيندهى تاريخ ما خواهد بود. اين نقشآفرينى هم متوقف به اين است كه در داخل، انسجام لازم، اقتدار لازم، انگيزهى كافى، همكارىهاى صميمى و تنگاتنگ وجود داشته باشد. به مسائل كشور، به مسائل قانونگذارى، به رابطهى دولت و مجلس، به موضعگيرىهاى گوناگون در زمينهى مسائل داخلى و خارجى، با اين ديد بايد نگاه كرد؛ از اين منظر بايد همهى اين مسائل را ديد. آن وقت خيلى از چيزهائى كه حالا ممكن است به نظر ماها در نگاه اول اهميت پيدا كند، كمقدر خواهد شد و از اهميتش كاسته خواهد شد. لذا من اعتقادم اين است كه مجلس كنونى - كه بحمداللَّه تركيب خوبى داريد؛ مؤمنيد، انقلابى هستيد، با مسائل آشنا هستيد، در بين شما افراد تحصيلكرده و باسواد زيادند؛ مسائل كشور هم مسائل حساسى است - در اين دو سالى كه از عمرش باقى مانده است، از همهى فرصت استفاده كند، براى اينكه آنچه كه بجاست، بحق است و شايسته است، به وسيلهى اين مجلس انجام بگيرد.
خوشبختانه مردم كشور برخلاف انتظارى كه مخالفين نظام و دشمنان نظام داشتند، حقاً و انصافاً خوب حالتى از خودشان نشان دادند. مردم نشان دادند به امام علاقهمندند. طبق همين آمارهائى كه هميشه و در همهى سالها به ما ميدهند، امسال آمار حضور مردم از سال قبل و سال قبلتر بيشتر است. خوب، اين معنايش چيست؟ اين همه جمعيت از تهران و از شهرستانها جمع بشوند بيايند توى هواى گرمِ آن روز، چند ساعت در زير آفتاب بمانند - حالا آنجائى كه ما بوديم، باز يك نيمهسقفى، سايهبانى، نيمهسايهبانى بود - در اين صحنهاى وسيع، توى اين مسير، توى اين خيابانها، اين جمعيت متراكم در بهشتزهرا، زنها، مردها، كودكان؛ شنيدم بعضىها هفت ساعت، هشت ساعت زير آفتابِ آنجا تحمل كردند، كه واقعاً جاى تقدير و تشكر از مردم دارد. من همينجا لازم ميدانم از ملت عزيزمان و از حضار اين اجتماع عظيم، به خاطر اين همه وفادارى، صميمانه تشكر كنم و از ته دل قدردانى كنم.
اينها خيلى مهم است. با گذشت بيست و يك سال از رحلت امام، مردم اينجور به امام دلبستهاند. خوب، امام مظهر انقلاب است، مظهر دين است، مظهر آن آرمانهائى است كه او به آنها دعوت ميكرد و اولبار چشم ما را به روى اين آرمانها باز كرد و ما را به سمت اين آرمانها هدايت كرد؛ كسى كه منادى توانائى اين ملت براى پيمودن مدارج اعتلاء و كمال بود. وقتى مردم به انسانى با اين خصوصيات احترام ميگذارند، معنايش اين است كه به اين آرمانها احترام ميگذارند. اين آرمانها هم همان چيزهائى است كه سعادت يك ملت را تأمين ميكند. ملتى كه بانشاط باشد، ملتى كه باايمان باشد، ملتى كه اسلام را از بن دندان قبول داشته باشد، ملتى كه خود را باور داشته باشد، به خداى خود اعتماد داشته باشد، هيچ مانعى نميتواند از پيمودن راه كمال در برابر او جلوگيرى كند. خوب، اينها خيلى اهميت دارد. شما نمايندهى يك چنين ملتى هستيد. اين در عرصهى حضور عاطفى و عقلانى و احساساتى و پيوند معنوى با امام، آن هم حضور در انتخابات چهل ميليونىِ سال گذشته؛ اينها خيلى ارزش دارد، اينها خيلى معنا دارد. من و شما در واقع خدمتگزار يك چنين ملتى هستيم. يك وقت يك ملتِ بىتفاوتى است، يك ملتِ بىعار و كمكارى است؛ خوب، يك اقتضائاتى دارد؛ يك وقت يك ملتى اينجور متحرك، علاقهمند، حماسى، پرشور، عاطفى و فهيم است؛ اين اقتضائات ديگرى دارد.
ما خيلى مسئوليم؛ هم من، هم شما، هم دولت، هم مسئولين گوناگون؛ همهمان. همان طور كه آن روز هم در مرقد امام عرض كردم، محاسبات معنوى را هم بايست داخل كرد. فقط اين نيست كه از لحاظ عقلانى آدم بگويد كه خوب، بايد كار كنيم؛ نه، خداى متعال هم از ما سؤال ميكند. به قدر امكانى كه داده شده، به قدر نعمتى كه داده شده، سؤال و مؤاخذه وجود دارد.
اگر انشاءاللَّه بتوانيم كارى كنيم كه پيش خداى متعال روسفيد باشيم، آن وقت همين آياتى كه اين قارى محترم با صداى خوش تلاوت كردند - «لايحزنهم الفزع الاكبر و تتلقّيهم الملائكه»(1) - شامل حال ما خواهد شد. فزع اكبر؛ خداى باعظمت، يك چيزى را كبير، بلكه اكبر بداند؛ خيلى خيلى چهرهى مهيبى در مقابل اوست. اما خوب، كسانى كه كار ميكنند، تلاش ميكنند، به وظائف عمل ميكنند، آنجا ديگر خيالشان راحت است. اينها را بايد باور كنيم.
در مورد مجلس سخنان زيادى گفته شده است - در خود مجلس، در بيرون مجلس - تذكراتى هم داده شده، ما هم عرض كردهايم. چند مطلب را من از مطالبى كه حالا شايد بعضىاش هم تكرارى باشد، عرض ميكنم.
در نگاه به مسائل كشور - كه در مورد مسئوليت شما، به شكل قانون و قانونگذارى تجلى ميكند - بايستى دو خصوصيت «آرمانگرائى» و «واقعبينى» را در نظر داشت. نگاهتان نگاه آرمانگرا باشد. از آرمانها پائين نيائيد، كوتاه نيائيد. نگاه بايد نگاه آرمانى باشد، منتها با توجه به واقعيت. سقفى را معين ميكنيم؛ منتها تكليفى را كه براى خودمان يا دولت يا مسئولين معين خواهيم كرد، بايستى با توجه به واقعيتهاى موجود باشد، منتها به طرف آن آرمان، تا هى اين توانائىها روزبهروز بيشتر شود. واقعگرائى به معنائى كه در مقابل آرمانگرائى است، مطلوب نيست. ملاك اين است كه ما ميخواهيم به آن آرمانها برسيم؛ منتها در كنار اين، واقعبينى لازم است؛ نبايد دچار توهم شد. گاهى ممكن است انسان در تصميمگيرى، در آنچه كه بايد انجام بگيرد، دچار توهم باشد؛ خوب، اين هم غلط است. آرمانها را بايد در نظر داشت. پلهها را بايد مطابق با واقعيتهائى كه وجود دارد، يكى پس از ديگرى چيد و به سمت آن آرمانها پيش رفت. اين يك نكته است.
نكتهى ديگرى كه هميشه محل كلام بوده است، ما هم عرض كردهايم، شماها هم ميگوئيد، دولت هم ميگويد، مسئلهى همكارى مجلس و دولت است؛ اين بايد تحقق پيدا كند. اينكه مجلس بگويد از طرف ما همهى كارها انجام گرفته، دولت است كه بايد جلو بيايد؛ از آن طرف هم دولت بگويد از طرف ما همهى كارهاى لازم انجام گرفته، اين مجلس است كه بايد جلو بيايد؛ اين نميشود. صميمانه بايد همكارى كنيم. هم دولت، هم مجلس، هر كدام در قانون حدودى دارند. البته بعضى از اين حدود، واقعاً مشخص نيست. حقيقتاً بعضى از اين خطوط، خطوط بارز و شاخصى نيست، كه از عيوب قوانين ماست؛ بايد ما اين خطوط را مشخص كنيم. امروز نياز كشور به همكارى است؛ يعنى نه در دولت بايد انگيزهى نافرمانىِ نسبت به مجلس پديد بيايد و وجود داشته باشد، نه در مجلس بايستى مطلقاً انگيزهى اذيت كردن دولت، معطل كردن دولت وجود داشته باشد. بنابراين هر دو صميمانه، به صورت واقعى، با ملاحظهى جايگاه يكديگر، بايستى به هم كمك كنند؛ اين يك وظيفهى بسيار مهمى است.
مثلاً در مسئلهى قانون - كه حالا محل كلام هم هست - دو طرف با همديگر گفتگوهائى ميكنند. از يك طرف اين حرف درست است كه دولت بايد به قانون عمل كند - يعنى آنچه كه شكل قانونى گرفت، وظيفه است كه دولت عمل كند - از آن طرف ديگر قانونگذار بايد نقش مدير اجرائى را در نظر بگيرد. اجرا كار سختى است. كسانى از شماها خودشان مجرى بودند، وزير بودند، يا در بخشهاى مختلف اجرائى حضور داشتند؛ اجرا خيلى فاصله دارد با طراحى اجرا، با آن طرحى كه بايد انسان تهيه كند تا اجرا شود. بنابراين بايد به واقعيتها توجه داشت. دولت، آن عنصر وسط گود است كه ميخواهد كارها را انجام دهد. بايد ما كار دولت را تسهيل كنيم. بايد ما كار دولت را رعايت كنيم. درست است كه دولت بايد به قانون عمل كند، اين هم درست است كه مجلس بايد كارى كند كه دولت بتواند به قانون عمل كند؛ والّا اگر فرض كنيم يك تكليفى بر دوش دولت گذاشتيم، اعتبارش را تصويب نكرديم؛ خوب، اين نميشود؛ اينها مشكلات دارد. يا فرض بفرمائيد دولت لايحهاى را به مجلس مىآورد - كه دولت طبعاً با توجه به امكاناتش، با توجه به قدرت خودش، با توجه به موجودى كشور و زمينههاى مساعد، اين لايحه را تنظيم كرده - بعد در مجلس تصرفاتى در اين لايحه ميشود كه بكلى يك چيز ديگرى از آب در مىآيد. غالباً دولتىها از اين جهت به ما گله ميكنند. بنده هم دستم در كار است. من، هم در دولت، هم در مجلس بودهام؛ ميدانم چه جورى ميشود عمل كرد و چه جورى ميشود درستش كرد و چگونه ميشود يك جور ديگر عمل كرد. بايد به اين نكات توجه شود.
واقعاً بايد صميمانه كار كنند؛ اين ديگر مربوط به خط و خطوط سياسى هم نيست. اينى كه ما ميگوئيم، خطاب به كسانى نيست كه حالا از لحاظ فكر سياسى همجهت با دولتند؛ نه، حتّى آنهائى كه از لحاظ فكر سياسى، نقطهى مقابل دولتند؛ آنها هم برادران مؤمنند، مسلمانند، بچهى انقلابند. بحث، سر انقلاب است. بحث، سر مصالح كشور است. همه بايد اينجور تقيدى را داشته باشند. آن طرف، اين قانون اينجورى تنظيم ميشود؛ اين طرف هم دولت الزام خواهد شد كه بله، بايد به اين قانون عمل كند. اينجورى ميشود دولت را عملاً به اجراى قانون الزام كرد. اين همكارى از دو طرف بايد وجود داشته باشد.
نكتهى ديگرى كه ميخواهيم عرض كنيم، مورد تأييد برادرانى از مجلس است كه صاحبنظرند، سابقه دارند. كميسيونها در مجلس خيلى وظيفه و نقش بر عهده دارند. كمسيونها خيلى بايد كار كنند. صحن علنى مجلس البته جاى تصميمگيرى است، اما كار بنيانى در كميسيونها انجام ميگيرد؛ بلكه حتّى ما در طول اين سالهاى متمادى در مجلس كسانى را سراغ داشتيم كه قبل از اينكه بيايند توى كميسيون اظهارنظر كنند، خودشان پيشمطالعه ميكردند، ميرفتند نگاه ميكردند، مطالعه ميكردند، جوانب قضيه را ميسنجيدند. اينجور كارى خيلى خوب است. آن وقت شما هنگامى كه وارد مجلس شديد، وارد صحن شديد، قانون كه مطرح شد، موافق و مخالف كه صحبت ميكنند، هر نكتهاى از سخنان آنها مورد توجه قرار ميگيرد. اين كه نباشد، آدم خالىالذهن باشد، حرف موافق و مخالف مثل اين است كه يك چيزى دارند توى فضا و هوا ميگويند؛ تصميمگيرى انسان هم تصميمگيرى متكى به حجت نخواهد بود؛ چه دربارهى قانون، چه دربارهى بعضى از مصوبات ديگر؛ تعيين اشخاص، وزير، غير وزير. وقتى قبلاً مطالعه شده باشد، انسان با حجت وارد ميشود. گاهى ميشود كه ده نفر مخالفت ميكنند، فضا فضاى مخالف است؛ اما شما كه موافقيد، استدلال داريد، فكر داريد و بر طبق آن اجتهاد و فهمى كه از مسئله داريد، عمل ميكنيد؛ اين درست است. يعنى ميخواهم خدمت آقايان و خانمها عرض كنم كه كار بررسى در كميسيون، بلكه قبل از كميسيون را بايد جدى گرفت. لذا حضور در كميسيونها خيلى مهم است، و حضور سر ساعت و حضور مستمر خيلى اهميت دارد.
نكتهى ديگر دربارهى شأن نظارتى مجلس است. ببينيد، مجلس نسبت به دستگاههاى اجرائى كشور شأن نظارتى دارد - كه خوب، چيز بسيار بااهميتى هم هست - يك شأن نظارتى هم براى خود مجلس و براى آحاد نمايندگان تعريف كنيد. من معتقدم كه شما دو سال ديگر توى مجلسيد، معلوم نيست بعد از اين توى مجلس باشيد يا نباشيد؛ ممكن است ديگر هرگز گذارتان به مجلس نيفتد؛ اما صدها و صدها نفر در طول زمان از اينجا عبور خواهند كرد؛ كسانى خواهند آمد و روى اين صندلىها خواهند نشست. اگر شما امروز توانستيد يك سازوكار كنترلىِ متقن و محكم براى نظارت بر كار نماينده پايهگذارى كنيد، تا هر وقتى كه اين دستگاه خوب كار كند، اجرش مال شماست؛ مزد الهىاش مال شماست. آن طرف قضيه هم متأسفانه همين جور است. اگر امروز با قدرتى كه خدا به شما داده - توان نمايندگى - ميتوانيد اين ابزار كنترلى را كار بگذاريد، ولى كار نگذاريد، از شما سؤال خواهد شد. روز قيامت خدا سؤال ميكند. همهاش اينجور نيست كه ما فكر كنيم حرف دادگاهپسند داريم يا نه. اين دادگاهها كه چيزى نيست، دادگاههاى بشرى كه اهميتى ندارد؛ دادگاه الهى اهميت دارد. «يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصّدور»؛(2) اعماق دلهاى ما براى خدا روشن است. يك كارى بيش از اندازهى تكليفمان انجام داديم، هيچ كس نميفهمد، هيچ كس تشكر نميكند؛ اما خداى متعال ميفهمد، كرامالكاتبين مينويسند و خدا تشكر ميكند. يك كوتاهىاى كرديم، هيچ كس نفهميده؛ ظاهرسازى كرديم، يك جورى كه خيال كردند آره، ما كار را خوب انجام داديم؛ در حالى كه در باطن كوتاهى كرديم. هيچ كس نميفهمد، هيچ كس ما را ملامت نميكند؛ اما كرامالكاتبين مىبينند، مينويسند و خداى متعال مؤاخذه ميكند. اين به نظر من چيز مهمى است.
خوب، نماينده - مثل همهى ماها - در معرض اينجور لغزشها و آسيبها قرار دارد. مال، فتنهانگيز است. اين، حرف من نيست؛ حرف امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) است؛ «المال الفتون»؛(3) مال فتنهانگيز. پول، فتنهانگيز است؛ دلها را از راه در ميبرد؛ خيلىها را ميلرزاند؛ كسانى كه آدم خيال نميكند اينها هم بلغزند، اما آدم مىبيند گاهى ميلغزند. قدرت هم همين جور است، رودربايستى هم همين جور است، محبتها هم همين جور است، دشمنىها هم همين جور است؛ ماها را ميلغزاند. يك جائى بايد بر كارش نظارت كند. خدا را شكر ميكنيم كه شما برادران و خواهران با دل بيدار از اين مسئله استقبال ميكنيد.
نكتهى آخر هم اين مسئلهى برنامهى پنجم است؛ اين خيلى مهم است. البته اين برنامه در مجلس مطرح است و شما هم مشغول كار هستيد. به نظر من در بررسى برنامهى پنجم جورى عمل بشود كه آن اشكالى كه قبلاً عرض كرديم، پيش نيايد؛ يعنى برنامه ماهيتاً متفاوت با آنچه كه به صورت لايحه به مجلس داده شده، از آب در نيايد؛ يعنى اصلاح بشود، تكميل بشود، نه تبديل بشود. اين، همكارى دولت و مجلس را لازم دارد. به نظر ما، هم دولت در اين زمينه نقش دارد، هم مجلس در اين زمينه نقش دارد.
بالاخره برادران عزيز! خواهران عزيز! قدر اين نعمت را بايد بدانيد. اينكه شما با انتخاب مردم در جايگاه نمايندگى تكيه زديد و ميتوانيد در امر و نهى كشور، بايد و نبايدِ ملت نقشآفرينى كنيد، خيلى فرصت بزرگى است، خيلى نعمت بزرگى است. بايد شب و روز خدا را شكر كنيد.
اين كشور دست مردم نبود، دست نمايندگان مردم نبود، مردم نقشى نداشتند. از اوّلى كه مشروطيت و رأى و قانون و مجلس توى اين كشور درست شد - بجز يكى دو تا مجلس در آن اوائل - مجالس اين كشور اصلاً معنى نداشتند. مجلس كه نبود، به هيچ معنا مردم هم نبودند. نه مديران كشور منتخب مردم بودند، نه قانونگذاران منتخب مردم بودند، نه مردم اصلاً نقشى داشتند؛ اين كشور يك چيز ديگرى بود، يك حركت ديگرى بود. به بركت انقلاب، اين حالت پيش آمده؛ اين را خيلى بايد قدر دانست، خيلى بايد مغتنم شمرد؛ انسان بايد روز و شب خداوند متعال را بر اين نعمت بزرگ شكر كند.
اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال توفيق شكرگزارى و انجام دادن اين خدمت را به همهى ما عنايت كند. اميدواريم خداوند متعال روح مطهر امام بزرگوارمان را - كه فاتح اين فتح بزرگ و گشايندهى اين راه بود - شاد كند و درجاتش را عالى نمايد. اميدواريم خداوند متعال درجات شهداى عزيز و جهادگران عزيزى را كه در طول اين سى و يك سال تلاش كردند تا اينكه بشود اين بنا را روزبهروز مستحكمتر كرد و اين درخت را ريشهدارتر كرد، عالى كند و به همهى خدمتگزاران اجر بدهد؛ شما برادران و خواهران عزيز را هم انشاءاللَّه مأجور قرار دهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) انبياء: 103؛ «دلهرهى بزرگ، آنان را غمگين نميكند و فرشتگان از آنان استقبال ميكنند...»
2) غافر: 19؛ «خدا نگاههاى دزدانه و آنچه را كه دلها نهان ميدارند، ميداند.»
3) صحيفهى سجاديه؛ دعاى 27
خداوند متعال را بايد سپاسگزارى كنيم كه به ما فرصت و مهلت داد تا يك سال ديگر در اين عرصهى امتحان دشوار - امتحان زنده بودن و زندگى كردن - باقى بمانيم و به اميد تفضل الهى و قبول الهى و توفيق الهى، در پايان اين يك سال، باز با برادران و خواهران عزيز نمايندهى مجلس، به مناسبت سالگرد تشكيل و انتخاب، ديدار كنيم.
اولاً تشكر ميكنيم از زحمات شما نمايندگان محترم و رئيس محترم مجلس، كه امروز هم با بيانات شافى و كافى مطالبى را بيان كردند كه مفيد بود. شما نمايندگان محترم بجز تلاشهائى كه در زمينهى قانونگذارى، نظارت و بقيهى وظائف قانونى انجام داديد - كه امروز گزارش آن را رئيس محترم مجلس گفتند؛ ديروز هم در جلسهاى كه داشتيم، ايشان مفصلاً جزئيات بيشترى را بيان كردند - در عرصههاى مهم سياسىِ داخلى و خارجى هم نقشآفرينى كرديد، كه بايد صميمانه تشكر كنيم. هم در آنجائى كه نظام مواجه است با يك جبههى وسيع خصومت و كينهورزى در سطح جهان، كه اين جبهه به مناسبتهاى گوناگون حضور خود را و موذيگرى خود را نشان ميدهد، انسان مىبيند كه مجلس همانند يك عضو فعال و زنده، موضع خود را نشان داده است - در قضاياى فلسطين، در قضاياى هستهاى، در قضاياى گوناگون - هم در مسائل داخلى، همان طور كه اشاره كردند؛ برخى از فتنهانگيزىها، بعضى از بداخلاقىها، مجلس نقشآفرين بوده است؛ اين جاى تشكر و قدردانى دارد.
وقتى كه انسان به تركيب مجلس و بافت مجلس نگاه ميكند، با توجه به اختلاف جناحها و جهتگيرىها و سلائق سياسى - كه خوب، يك امر طبيعى است - مجلس را يك مجموعهى شاداب، مؤمن و داراى احساس مسئوليت مىبيند. همين هم درست است.
امروز كشور شما - و شايد درست اين باشد كه بگوئيم تاريخ شما - نگران رفتار من و شماست. ما امروز در يك موقعيت حساس از لحاظ تاريخى داريم زندگى ميكنيم. نقش ما، تصميم ما، فعل ما، ترك ما، بر روى نسلهاى آينده، بر روى سرنوشت كشور اثرگذار است؛ اگرچه همهى دوران انقلاب از همين قبيل است. اين سى سال، سى سالى است كه در سرنوشت تاريخى آيندهى ما اثرگذار خواهد بود؛ اما اينجور به نظرم ميرسد كه اين دوران، اين شرائط سالهاى محدودِ كنونى، خصوصيتهاى ويژه و منحصربهفردى دارد.
وضع دنيا در حال تغيير است. شرائط سياسى دنيا، موازنههاى سياسى و موازنههاى قدرت در سطح دنيا در حال تحولات است و انسان شكلگيرى جديدى را مشاهده ميكند. شما كه دستى در سياست داريد، خوب ميدانيد كه در اين شرائط، همهى عناصر حاضر در صحنه ميتوانند به نفع اهداف و آرمانهاى خود نقش بيافرينند، يا ميتوانند عاطل و باطل بمانند. آن وقتى كه جابهجائىها دارد صورت ميگيرد، تحولات جهانى دارد انجام ميگيرد، يك عنصر بيكار، كمكار و غافل قطعاً در تحول آينده، در شكل جديدى كه بناست بر اوضاع سياسى دنيا حاكم شود، نقش ضعيفترى نصيب خود خواهد كرد. عنصرى كه فعال است، هوشيار است، بيدار است، صحنه را رصد ميكند، فعل و انفعالات را مىبيند و پيشبينى ميكند، او ميتواند در شكل جديدى كه بناست به وجود بيايد، براى خود جايگاه محكمترى، بابركتترى و نزديكتر به اهداف و آرمانهاى خود فراهم كند. شرائط امروز اين است.
به همين منطقهى خودمان، به خاورميانه نگاه كنيد؛ حوادثى كه امروز در خاورميانه و حول و حوش مسئلهى فلسطين دارد اتفاق مىافتد، ديگر سابقه ندارد؛ شبيه اين، هيچ وقت پيش نيامده است. اين نشانهى اين است كه يك جابهجائى دارد صورت ميگيرد، يك تحول دارد اتفاق مىافتد. در سطح دنيا هم كه نگاه كنيد - جايگاه آمريكا، جايگاه برخى كشورهاى اروپائى، تأثيرات آنها در دنيا، نقشآفرينىهايشان - مىبينيد تغييرات بزرگى در حال انجام است. در دوران اين سى سال، در برهههائى - كه من حالا يك مواردى را در ذهن دارم - شبيه اين را ما ديديم؛ اما امروز به شكل روشنى آدم اين را احساس ميكند.
اگر ما در اين شرائط نقشآفرينى كنيم، يقيناً به نفع آيندهى كشور، آيندهى نظام و آيندهى تاريخ ما خواهد بود. اين نقشآفرينى هم متوقف به اين است كه در داخل، انسجام لازم، اقتدار لازم، انگيزهى كافى، همكارىهاى صميمى و تنگاتنگ وجود داشته باشد. به مسائل كشور، به مسائل قانونگذارى، به رابطهى دولت و مجلس، به موضعگيرىهاى گوناگون در زمينهى مسائل داخلى و خارجى، با اين ديد بايد نگاه كرد؛ از اين منظر بايد همهى اين مسائل را ديد. آن وقت خيلى از چيزهائى كه حالا ممكن است به نظر ماها در نگاه اول اهميت پيدا كند، كمقدر خواهد شد و از اهميتش كاسته خواهد شد. لذا من اعتقادم اين است كه مجلس كنونى - كه بحمداللَّه تركيب خوبى داريد؛ مؤمنيد، انقلابى هستيد، با مسائل آشنا هستيد، در بين شما افراد تحصيلكرده و باسواد زيادند؛ مسائل كشور هم مسائل حساسى است - در اين دو سالى كه از عمرش باقى مانده است، از همهى فرصت استفاده كند، براى اينكه آنچه كه بجاست، بحق است و شايسته است، به وسيلهى اين مجلس انجام بگيرد.
خوشبختانه مردم كشور برخلاف انتظارى كه مخالفين نظام و دشمنان نظام داشتند، حقاً و انصافاً خوب حالتى از خودشان نشان دادند. مردم نشان دادند به امام علاقهمندند. طبق همين آمارهائى كه هميشه و در همهى سالها به ما ميدهند، امسال آمار حضور مردم از سال قبل و سال قبلتر بيشتر است. خوب، اين معنايش چيست؟ اين همه جمعيت از تهران و از شهرستانها جمع بشوند بيايند توى هواى گرمِ آن روز، چند ساعت در زير آفتاب بمانند - حالا آنجائى كه ما بوديم، باز يك نيمهسقفى، سايهبانى، نيمهسايهبانى بود - در اين صحنهاى وسيع، توى اين مسير، توى اين خيابانها، اين جمعيت متراكم در بهشتزهرا، زنها، مردها، كودكان؛ شنيدم بعضىها هفت ساعت، هشت ساعت زير آفتابِ آنجا تحمل كردند، كه واقعاً جاى تقدير و تشكر از مردم دارد. من همينجا لازم ميدانم از ملت عزيزمان و از حضار اين اجتماع عظيم، به خاطر اين همه وفادارى، صميمانه تشكر كنم و از ته دل قدردانى كنم.
اينها خيلى مهم است. با گذشت بيست و يك سال از رحلت امام، مردم اينجور به امام دلبستهاند. خوب، امام مظهر انقلاب است، مظهر دين است، مظهر آن آرمانهائى است كه او به آنها دعوت ميكرد و اولبار چشم ما را به روى اين آرمانها باز كرد و ما را به سمت اين آرمانها هدايت كرد؛ كسى كه منادى توانائى اين ملت براى پيمودن مدارج اعتلاء و كمال بود. وقتى مردم به انسانى با اين خصوصيات احترام ميگذارند، معنايش اين است كه به اين آرمانها احترام ميگذارند. اين آرمانها هم همان چيزهائى است كه سعادت يك ملت را تأمين ميكند. ملتى كه بانشاط باشد، ملتى كه باايمان باشد، ملتى كه اسلام را از بن دندان قبول داشته باشد، ملتى كه خود را باور داشته باشد، به خداى خود اعتماد داشته باشد، هيچ مانعى نميتواند از پيمودن راه كمال در برابر او جلوگيرى كند. خوب، اينها خيلى اهميت دارد. شما نمايندهى يك چنين ملتى هستيد. اين در عرصهى حضور عاطفى و عقلانى و احساساتى و پيوند معنوى با امام، آن هم حضور در انتخابات چهل ميليونىِ سال گذشته؛ اينها خيلى ارزش دارد، اينها خيلى معنا دارد. من و شما در واقع خدمتگزار يك چنين ملتى هستيم. يك وقت يك ملتِ بىتفاوتى است، يك ملتِ بىعار و كمكارى است؛ خوب، يك اقتضائاتى دارد؛ يك وقت يك ملتى اينجور متحرك، علاقهمند، حماسى، پرشور، عاطفى و فهيم است؛ اين اقتضائات ديگرى دارد.
ما خيلى مسئوليم؛ هم من، هم شما، هم دولت، هم مسئولين گوناگون؛ همهمان. همان طور كه آن روز هم در مرقد امام عرض كردم، محاسبات معنوى را هم بايست داخل كرد. فقط اين نيست كه از لحاظ عقلانى آدم بگويد كه خوب، بايد كار كنيم؛ نه، خداى متعال هم از ما سؤال ميكند. به قدر امكانى كه داده شده، به قدر نعمتى كه داده شده، سؤال و مؤاخذه وجود دارد.
اگر انشاءاللَّه بتوانيم كارى كنيم كه پيش خداى متعال روسفيد باشيم، آن وقت همين آياتى كه اين قارى محترم با صداى خوش تلاوت كردند - «لايحزنهم الفزع الاكبر و تتلقّيهم الملائكه»(1) - شامل حال ما خواهد شد. فزع اكبر؛ خداى باعظمت، يك چيزى را كبير، بلكه اكبر بداند؛ خيلى خيلى چهرهى مهيبى در مقابل اوست. اما خوب، كسانى كه كار ميكنند، تلاش ميكنند، به وظائف عمل ميكنند، آنجا ديگر خيالشان راحت است. اينها را بايد باور كنيم.
در مورد مجلس سخنان زيادى گفته شده است - در خود مجلس، در بيرون مجلس - تذكراتى هم داده شده، ما هم عرض كردهايم. چند مطلب را من از مطالبى كه حالا شايد بعضىاش هم تكرارى باشد، عرض ميكنم.
در نگاه به مسائل كشور - كه در مورد مسئوليت شما، به شكل قانون و قانونگذارى تجلى ميكند - بايستى دو خصوصيت «آرمانگرائى» و «واقعبينى» را در نظر داشت. نگاهتان نگاه آرمانگرا باشد. از آرمانها پائين نيائيد، كوتاه نيائيد. نگاه بايد نگاه آرمانى باشد، منتها با توجه به واقعيت. سقفى را معين ميكنيم؛ منتها تكليفى را كه براى خودمان يا دولت يا مسئولين معين خواهيم كرد، بايستى با توجه به واقعيتهاى موجود باشد، منتها به طرف آن آرمان، تا هى اين توانائىها روزبهروز بيشتر شود. واقعگرائى به معنائى كه در مقابل آرمانگرائى است، مطلوب نيست. ملاك اين است كه ما ميخواهيم به آن آرمانها برسيم؛ منتها در كنار اين، واقعبينى لازم است؛ نبايد دچار توهم شد. گاهى ممكن است انسان در تصميمگيرى، در آنچه كه بايد انجام بگيرد، دچار توهم باشد؛ خوب، اين هم غلط است. آرمانها را بايد در نظر داشت. پلهها را بايد مطابق با واقعيتهائى كه وجود دارد، يكى پس از ديگرى چيد و به سمت آن آرمانها پيش رفت. اين يك نكته است.
نكتهى ديگرى كه هميشه محل كلام بوده است، ما هم عرض كردهايم، شماها هم ميگوئيد، دولت هم ميگويد، مسئلهى همكارى مجلس و دولت است؛ اين بايد تحقق پيدا كند. اينكه مجلس بگويد از طرف ما همهى كارها انجام گرفته، دولت است كه بايد جلو بيايد؛ از آن طرف هم دولت بگويد از طرف ما همهى كارهاى لازم انجام گرفته، اين مجلس است كه بايد جلو بيايد؛ اين نميشود. صميمانه بايد همكارى كنيم. هم دولت، هم مجلس، هر كدام در قانون حدودى دارند. البته بعضى از اين حدود، واقعاً مشخص نيست. حقيقتاً بعضى از اين خطوط، خطوط بارز و شاخصى نيست، كه از عيوب قوانين ماست؛ بايد ما اين خطوط را مشخص كنيم. امروز نياز كشور به همكارى است؛ يعنى نه در دولت بايد انگيزهى نافرمانىِ نسبت به مجلس پديد بيايد و وجود داشته باشد، نه در مجلس بايستى مطلقاً انگيزهى اذيت كردن دولت، معطل كردن دولت وجود داشته باشد. بنابراين هر دو صميمانه، به صورت واقعى، با ملاحظهى جايگاه يكديگر، بايستى به هم كمك كنند؛ اين يك وظيفهى بسيار مهمى است.
مثلاً در مسئلهى قانون - كه حالا محل كلام هم هست - دو طرف با همديگر گفتگوهائى ميكنند. از يك طرف اين حرف درست است كه دولت بايد به قانون عمل كند - يعنى آنچه كه شكل قانونى گرفت، وظيفه است كه دولت عمل كند - از آن طرف ديگر قانونگذار بايد نقش مدير اجرائى را در نظر بگيرد. اجرا كار سختى است. كسانى از شماها خودشان مجرى بودند، وزير بودند، يا در بخشهاى مختلف اجرائى حضور داشتند؛ اجرا خيلى فاصله دارد با طراحى اجرا، با آن طرحى كه بايد انسان تهيه كند تا اجرا شود. بنابراين بايد به واقعيتها توجه داشت. دولت، آن عنصر وسط گود است كه ميخواهد كارها را انجام دهد. بايد ما كار دولت را تسهيل كنيم. بايد ما كار دولت را رعايت كنيم. درست است كه دولت بايد به قانون عمل كند، اين هم درست است كه مجلس بايد كارى كند كه دولت بتواند به قانون عمل كند؛ والّا اگر فرض كنيم يك تكليفى بر دوش دولت گذاشتيم، اعتبارش را تصويب نكرديم؛ خوب، اين نميشود؛ اينها مشكلات دارد. يا فرض بفرمائيد دولت لايحهاى را به مجلس مىآورد - كه دولت طبعاً با توجه به امكاناتش، با توجه به قدرت خودش، با توجه به موجودى كشور و زمينههاى مساعد، اين لايحه را تنظيم كرده - بعد در مجلس تصرفاتى در اين لايحه ميشود كه بكلى يك چيز ديگرى از آب در مىآيد. غالباً دولتىها از اين جهت به ما گله ميكنند. بنده هم دستم در كار است. من، هم در دولت، هم در مجلس بودهام؛ ميدانم چه جورى ميشود عمل كرد و چه جورى ميشود درستش كرد و چگونه ميشود يك جور ديگر عمل كرد. بايد به اين نكات توجه شود.
واقعاً بايد صميمانه كار كنند؛ اين ديگر مربوط به خط و خطوط سياسى هم نيست. اينى كه ما ميگوئيم، خطاب به كسانى نيست كه حالا از لحاظ فكر سياسى همجهت با دولتند؛ نه، حتّى آنهائى كه از لحاظ فكر سياسى، نقطهى مقابل دولتند؛ آنها هم برادران مؤمنند، مسلمانند، بچهى انقلابند. بحث، سر انقلاب است. بحث، سر مصالح كشور است. همه بايد اينجور تقيدى را داشته باشند. آن طرف، اين قانون اينجورى تنظيم ميشود؛ اين طرف هم دولت الزام خواهد شد كه بله، بايد به اين قانون عمل كند. اينجورى ميشود دولت را عملاً به اجراى قانون الزام كرد. اين همكارى از دو طرف بايد وجود داشته باشد.
نكتهى ديگرى كه ميخواهيم عرض كنيم، مورد تأييد برادرانى از مجلس است كه صاحبنظرند، سابقه دارند. كميسيونها در مجلس خيلى وظيفه و نقش بر عهده دارند. كمسيونها خيلى بايد كار كنند. صحن علنى مجلس البته جاى تصميمگيرى است، اما كار بنيانى در كميسيونها انجام ميگيرد؛ بلكه حتّى ما در طول اين سالهاى متمادى در مجلس كسانى را سراغ داشتيم كه قبل از اينكه بيايند توى كميسيون اظهارنظر كنند، خودشان پيشمطالعه ميكردند، ميرفتند نگاه ميكردند، مطالعه ميكردند، جوانب قضيه را ميسنجيدند. اينجور كارى خيلى خوب است. آن وقت شما هنگامى كه وارد مجلس شديد، وارد صحن شديد، قانون كه مطرح شد، موافق و مخالف كه صحبت ميكنند، هر نكتهاى از سخنان آنها مورد توجه قرار ميگيرد. اين كه نباشد، آدم خالىالذهن باشد، حرف موافق و مخالف مثل اين است كه يك چيزى دارند توى فضا و هوا ميگويند؛ تصميمگيرى انسان هم تصميمگيرى متكى به حجت نخواهد بود؛ چه دربارهى قانون، چه دربارهى بعضى از مصوبات ديگر؛ تعيين اشخاص، وزير، غير وزير. وقتى قبلاً مطالعه شده باشد، انسان با حجت وارد ميشود. گاهى ميشود كه ده نفر مخالفت ميكنند، فضا فضاى مخالف است؛ اما شما كه موافقيد، استدلال داريد، فكر داريد و بر طبق آن اجتهاد و فهمى كه از مسئله داريد، عمل ميكنيد؛ اين درست است. يعنى ميخواهم خدمت آقايان و خانمها عرض كنم كه كار بررسى در كميسيون، بلكه قبل از كميسيون را بايد جدى گرفت. لذا حضور در كميسيونها خيلى مهم است، و حضور سر ساعت و حضور مستمر خيلى اهميت دارد.
نكتهى ديگر دربارهى شأن نظارتى مجلس است. ببينيد، مجلس نسبت به دستگاههاى اجرائى كشور شأن نظارتى دارد - كه خوب، چيز بسيار بااهميتى هم هست - يك شأن نظارتى هم براى خود مجلس و براى آحاد نمايندگان تعريف كنيد. من معتقدم كه شما دو سال ديگر توى مجلسيد، معلوم نيست بعد از اين توى مجلس باشيد يا نباشيد؛ ممكن است ديگر هرگز گذارتان به مجلس نيفتد؛ اما صدها و صدها نفر در طول زمان از اينجا عبور خواهند كرد؛ كسانى خواهند آمد و روى اين صندلىها خواهند نشست. اگر شما امروز توانستيد يك سازوكار كنترلىِ متقن و محكم براى نظارت بر كار نماينده پايهگذارى كنيد، تا هر وقتى كه اين دستگاه خوب كار كند، اجرش مال شماست؛ مزد الهىاش مال شماست. آن طرف قضيه هم متأسفانه همين جور است. اگر امروز با قدرتى كه خدا به شما داده - توان نمايندگى - ميتوانيد اين ابزار كنترلى را كار بگذاريد، ولى كار نگذاريد، از شما سؤال خواهد شد. روز قيامت خدا سؤال ميكند. همهاش اينجور نيست كه ما فكر كنيم حرف دادگاهپسند داريم يا نه. اين دادگاهها كه چيزى نيست، دادگاههاى بشرى كه اهميتى ندارد؛ دادگاه الهى اهميت دارد. «يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصّدور»؛(2) اعماق دلهاى ما براى خدا روشن است. يك كارى بيش از اندازهى تكليفمان انجام داديم، هيچ كس نميفهمد، هيچ كس تشكر نميكند؛ اما خداى متعال ميفهمد، كرامالكاتبين مينويسند و خدا تشكر ميكند. يك كوتاهىاى كرديم، هيچ كس نفهميده؛ ظاهرسازى كرديم، يك جورى كه خيال كردند آره، ما كار را خوب انجام داديم؛ در حالى كه در باطن كوتاهى كرديم. هيچ كس نميفهمد، هيچ كس ما را ملامت نميكند؛ اما كرامالكاتبين مىبينند، مينويسند و خداى متعال مؤاخذه ميكند. اين به نظر من چيز مهمى است.
خوب، نماينده - مثل همهى ماها - در معرض اينجور لغزشها و آسيبها قرار دارد. مال، فتنهانگيز است. اين، حرف من نيست؛ حرف امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) است؛ «المال الفتون»؛(3) مال فتنهانگيز. پول، فتنهانگيز است؛ دلها را از راه در ميبرد؛ خيلىها را ميلرزاند؛ كسانى كه آدم خيال نميكند اينها هم بلغزند، اما آدم مىبيند گاهى ميلغزند. قدرت هم همين جور است، رودربايستى هم همين جور است، محبتها هم همين جور است، دشمنىها هم همين جور است؛ ماها را ميلغزاند. يك جائى بايد بر كارش نظارت كند. خدا را شكر ميكنيم كه شما برادران و خواهران با دل بيدار از اين مسئله استقبال ميكنيد.
نكتهى آخر هم اين مسئلهى برنامهى پنجم است؛ اين خيلى مهم است. البته اين برنامه در مجلس مطرح است و شما هم مشغول كار هستيد. به نظر من در بررسى برنامهى پنجم جورى عمل بشود كه آن اشكالى كه قبلاً عرض كرديم، پيش نيايد؛ يعنى برنامه ماهيتاً متفاوت با آنچه كه به صورت لايحه به مجلس داده شده، از آب در نيايد؛ يعنى اصلاح بشود، تكميل بشود، نه تبديل بشود. اين، همكارى دولت و مجلس را لازم دارد. به نظر ما، هم دولت در اين زمينه نقش دارد، هم مجلس در اين زمينه نقش دارد.
بالاخره برادران عزيز! خواهران عزيز! قدر اين نعمت را بايد بدانيد. اينكه شما با انتخاب مردم در جايگاه نمايندگى تكيه زديد و ميتوانيد در امر و نهى كشور، بايد و نبايدِ ملت نقشآفرينى كنيد، خيلى فرصت بزرگى است، خيلى نعمت بزرگى است. بايد شب و روز خدا را شكر كنيد.
اين كشور دست مردم نبود، دست نمايندگان مردم نبود، مردم نقشى نداشتند. از اوّلى كه مشروطيت و رأى و قانون و مجلس توى اين كشور درست شد - بجز يكى دو تا مجلس در آن اوائل - مجالس اين كشور اصلاً معنى نداشتند. مجلس كه نبود، به هيچ معنا مردم هم نبودند. نه مديران كشور منتخب مردم بودند، نه قانونگذاران منتخب مردم بودند، نه مردم اصلاً نقشى داشتند؛ اين كشور يك چيز ديگرى بود، يك حركت ديگرى بود. به بركت انقلاب، اين حالت پيش آمده؛ اين را خيلى بايد قدر دانست، خيلى بايد مغتنم شمرد؛ انسان بايد روز و شب خداوند متعال را بر اين نعمت بزرگ شكر كند.
اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال توفيق شكرگزارى و انجام دادن اين خدمت را به همهى ما عنايت كند. اميدواريم خداوند متعال روح مطهر امام بزرگوارمان را - كه فاتح اين فتح بزرگ و گشايندهى اين راه بود - شاد كند و درجاتش را عالى نمايد. اميدواريم خداوند متعال درجات شهداى عزيز و جهادگران عزيزى را كه در طول اين سى و يك سال تلاش كردند تا اينكه بشود اين بنا را روزبهروز مستحكمتر كرد و اين درخت را ريشهدارتر كرد، عالى كند و به همهى خدمتگزاران اجر بدهد؛ شما برادران و خواهران عزيز را هم انشاءاللَّه مأجور قرار دهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) انبياء: 103؛ «دلهرهى بزرگ، آنان را غمگين نميكند و فرشتگان از آنان استقبال ميكنند...»
2) غافر: 19؛ «خدا نگاههاى دزدانه و آنچه را كه دلها نهان ميدارند، ميداند.»
3) صحيفهى سجاديه؛ دعاى 27