بسماللهالرحمنالرحيم
ديدار برادران و خواهران عزيز كارگر و مشاهدهي احساسات پرشور و ايمان آگاهانهي شما، هر كسي را به ياد محبت و رابطهي قلبي و عميق امام عزيزمان با قشر كارگر زحمتكش ـ كه ستون اصلي توليد در كشور هستند ـ مياندازد.
يكي از مميزات انقلاب اسلامي ايران اين است كه كارگران نسبت به انقلاب، وضعيت اختصاصي و استثنايي داشتند. "كارگر" در نظام جمهوري اسلامي، در دو جبهه ـ كه مرجع هر دو يك مبنا بود ـ چنان حضوري از خود نشان داد كه واقعا تاريخي و بهيادماندني است. يكي از اين دو جبهه، جبههي كار و توليد و تلاش، و ديگري جبههي دفاع از انقلاب بود. كارگر انقلابي و مسلمان ما كه در طول ده سال گذشته، در جبهه و سنگر كار، اخلاص و ازخودگذشتگي و خستگيناپذيري نشان داد، درست با همان انگيزه عمل ميكرد كه در جبههي جنگ يا در جبههي دفاع از انقلاب، از خود ايستادگي نشان ميداد.
وقتي به جنگ نگاه ميكنيم، نقش كارگران را در آن بارز و روشن ميبينيم. من بسياري از اوقات، در ميان اين عزيزان بسيجي در جبهههاي جنگ بودهام. وقتي از آنها سؤال ميكرديد كه شما چه كسي هستيد و از كجا آمدهايد و شغلتان چيست، ميديديد كارگر زحمتكشي است كه از شهر و روستا و نقاط دورافتادهي كشور به جبهه آمده است. در اوايل جنگ، وقتي جبههها ضعيف و خلوت بودند، حضور چندهزار نفري آنها تعيين كننده بود و امداد بزرگي را به نيروهاي رزمنده ميرساند.
از قشرهاي مختلف در جنگ شركت ميكردند; ليكن جبههها عمدتا از همين طبقهي زحمتكش و كارگر پر ميشد. گاهي كارگري با داشتن خانواده و چند سر عايله، زندگي خود را رها ميكرد و در جبههي جنگ حضور مييافت. نقش اين قشر زحمتكش جامعه، كه با جسم و سرپنجهي خود توليد را افزايش ميدهند و نيازهاي مردم را تأمين ميكنند، در همهي صحنههاي حضور، چشمگير و پرتحرك است. هيچكس نميتواند منكر اين واقعيت شود، مگر اينكه مطلع نباشد.
گاهي در جبههي دفاع از انقلاب، كارگران ايثارهايي ميكردند كه واقعا انسان از اينهمه اخلاص شرمنده ميشد. مثلا در بحبوحهي جنگ باخبر ميشديم كه كارگران كارخانهيي، بخشي از حقوق خود را به حساب جنگ واريز كردهاند! مگر حقوق يك كارگر چهقدر بود كه خود را در هزينههاي جنگ هم سهيم ميدانست؟!
جبههي كار و توليد نيز همين تحرك را داشت. در ابتداي پيروزي انقلاب، وقتي همه سرگرم كارهاي حاد انقلاب بودند و مثل پروانه دور شمع وجود امام عزيز ميگشتند، در گوشه و كنار كشور، عدهيي ضدانقلاب و ضد اسلام، درصدد اخلال در كارخانهها و تشكل منسجم كارگران برآمدهبودند. اين شبكههاي جاسوسي، ماركسيستهاي امريكايي (!) نام داشتند; كه براي شناخت آنها، هيچ اسمي بهتر از اين اصطلاح نبود. اين گروه، هرچند ظاهرا چپ عمل ميكردند، اما باطنا وابسته به استكبار امريكا بودند. تمام همت آنها اين بود كه نظام و انسجام انقلاب اسلامي را بههم زنند و از طريق سازماندهي و برنامهريزي نيروهايشان، در كارخانهها اخلال كنند. هيچكس نميتواند بگويد كه ما در آن زمان كاملا متوجه نقشههاي آنان شده بوديم.
به خاطر حساسيت اوضاع، روزهاي نوزدهم تا بيستودوم بهمن ماه سال 57 را به اتفاق افراد ديگر در منطقهي كارگري غرب تهران گذرانديم; حتي خبر پيروزي انقلاب را از طريق راديو در همانجا شنيديم. واقعا نميدانستيم چه اتفاقي خواهد افتاد. در آن روزها خداي متعال دستمان را گرفت و ما را در جايي كه بايد باشيم، برد.
كارگرها در جامعه، يك قشر آگاه محسوب ميشوند. من اين قشر را جزو گروههاي روشنفكر ـ به معناي عام آن ـ ميدانم. در ابتداي پيروزي انقلاب، ماركسيستهاي امريكايي(!) سرمايهگذاري روي اين قشر را شروع كردند. قصد آنها اين بود كه اين دست كارآمد و بازوي قوي را از انقلاب بگيرند، و اگر بتوانند، آن را عليه نظام به كار بندند; خيلي هم تبليغات ميكردند. اگر قرار بود اين تبليغات مؤثر واقع شود، ميبايد حداقل يكي دو سال اول انقلاب، در واحدهاي صنعتي كشور بيكاري مزمن ميداشتيم.
در پاسخ به زمينههاي تبليغاتي آن روزها، مشت طبقهي كارگر، چنان به دهان دشمنان اسلام و انقلاب خورد كه آنها را مأيوس و گيج كرد و تا مدتي به سراغ اين قشر نيامدند. اين روحيه در دنيا كمنظير است. حتي در نظامهاي كارگري كه صرفا به اسم كارگر توجه ميشود، وفاداري به انقلاب، مثل وفاداري كارگران به جمهوري اسلامي نيست. بنابراين، نقش كارگران در كشور ايران، برجسته و ممتاز است.
سعي همهي ما بايد اين باشد كه خدا را از خود راضي كنيم. اصلا برجستگي انقلاب ما به همين نكته است. نظامي كه همهي قدرتهاي بزرگ دنيا و ناتو و مرتجعان منطقه عليه او صفآرايي و كارشكني كرده بودند و قصد نابوديش را داشتند، امروز بحمدالله قويتر و ريشهدارتر از گذشته، پابرجا مانده و دشمنانش را به اعتراف واداشته است. هر نظام ديگري به جاي جمهوري اسلامي بود، با اينهمه دشمني و درگيري، يا از بين رفته بود، و يا در تاريخ فراموش شده بود.
ما از اصول خود دست نكشيديم و همان حرف حق قوي را كه روز اول زديم، تا آخر زديم و به فضل پروردگار تا قطرهي خوني در رگها و نفسي در كالبد داريم، آن را خواهيم گفت. راز ايستادگي و اقتدار اين نظام اين است كه آحاد آن با خدا رابطهي قلبي و اعتقادي و پيوند ولايتي دارند. مردم ايران ثابت كردند كه دشمن نميتواند به آنها طمع ورزد; علتش همين ايمان به خدا و كار براي رضاي اوست.
در كشورهاي گوناگون دنيا، به اسم شما و انقلاب شعار ميدهند. ما تا چه اندازه توانستهايم با مسلمانهاي اروپا و آفريقا و خاورميانه و شرق آسيا و ديگر كشورهاي دنيا رابطه برقرار كنيم كه اينگونه در ضايعهي مصيبتبار امام عزيزمان با ما همدردي كردند؟ هيأت ايراني كه به يكي از كشورها رفته بود، مردم آنجا دست به گردنشان ميانداختند و گريه ميكردند. آيا ما اين رابطه را به وجود آورديم؟ خير، اين رابطهي معنوي و عاطفي و پيوند قلبي را خدا به وجود آورده است.
در قرآن كريم، خطاب به رسول گرامي ميفرمايد: "لوانفقت ما فيالارض جميعا ماالفت بين قلوبهم"; اگر همهي پولهاي دنيا را هم خرج ميكردي، نميتوانستي اينقدر دلها را به هم نزديك كني. پول نفت كه چيزي نيست، در آمد ارزي كشور كه به حساب نميآيد; اگر تمام پولهاي دنيا را هم خرج تبليغات و عوامل تبليغاتي و رسانههاي گروهي و احزاب سياسي ميكرديم، نميتوانستيم اين پيوند عاطفي و قلبي را كه امروز از آن بهرهمنديم، ايجاد كنيم. بنابراين، ارتباط با خداوند متعال، عامل اصلي اين پيوند و همبستگي است.
الحمدلله انقلاب اسلامي ده سال از دشوارترين راهها را به خاطر داشتن همين روحيه پشت سر گذاشت. من نسبت به همهي مسايل جاري كشور آگاهم و ميدانم كه دشمن چه مشكلاتي را به وجود آورده و چه سختگيريها و خباثتهايي را اعمال كرده است. شايد بسياري از چيزهايي كه ما ميدانيم، مردم آنها را ندانند و مطلع نباشند كه دشمن چه كارهايي كرده و چه طرحهاي عملنشدهيي داشته است.
در حال حاضر كه من به پشت سر نگاه ميكنم و عملكرد اين ده سال را ميبينم، حقيقتا حيرت ميكنم كه ما از چه راههايي عبور كردهايم و با چه درهها و پرتگاههاي سختي مواجه بودهايم. خدايا! لحظهبهلحظه بر آن روح پاك، نور و رحمت ببار. چه معجزهيي نشان داد، و چهقدر دست او قوي و دلش پرظرفيت بود.
در سختترين مراحل، به مردم اطمينان فراوان داشت. در يكي از پيامهاي خود به مردم فرمود: من شما را خوب ميشناسم، شما هم من را خوب شناختيد. واقعا اينگونه بود. امام اين مردم را خوب شناخته بود و به صفا و وفا و غيرت و شجاعت و صداقتشان واقف بود; مردم هم حقا و انصافا امامشان را خوب شناخته بودند و پاسخ مناسب به او ميدادند.
ما در اين ده سال و نيم تقريبا در سختترين شرايط حركت كرديم و سختترين گذرگاهها را پشت سر گذاشتيم. نميگويم همه چيز تمام شده و دشمن ما را رها كرده است; خير، دشمن كه از خيانت خود دست برنميدارد; ميخواهم بگويم كه بخش سختتر راه را طي كردهايم و بخش آسانتر و راحتتر آن پيش روي ماست.
يقينا تحليلگرهاي دنيا براي سال دهم و يازدهم انقلاب اسلامي، چنين وضعي را ـ آن هم با فقدان امام(ره) ـ پيشبيني نميكردند; بلكه برعكس، استراتژيستهاي سياسي امريكا و اروپا، براي امروز ما وضعيت سياهي را ترسيم ميكردند. آنها فكر نميكردند در چنين روزي، تا اين اندازه با هم متحد باشيم و با قضاياي پيشآمده، برخوردي قوي كنيم. تصور نميكردند كه اين ملت بتواند خودش را با سرعت بازيابي كند و تصميم لازم را بگيرد و راهش را ادامه دهد. پس، وضعيت ما از آنچه كه در محاسبات دشمنان و حتي دوستانمان بود، خيلي بهتر است.
كسب اين موفقيت و سربلندي، پاداش الهي به مجاهدتهاي شما ملت وفادار است; "والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و انالله لمعالمحسنين": كسانيكه در راه خدا مجاهدت و تلاش ميكنند، خدا به آنها راه را نشان ميدهد و در كنار نيكوكاران ميماند. ملت ما نيكوكاري كرد، خدا هم با اوست.
بعد از اين مرحله، وظيفهي ما اين است كه حفاظت و سلامت انقلاب و رشد روزافزون نظام جمهوري اسلامي و ريشه دواندن هرچه بيشتر اين نظام را، با كار مخلصانه و وحدت كلمه و داشتن ارتباط و پيوند قلبي با خدا و اتكاي به نفس تضمين كنيم. با اين روش، ما تا دهها سال ديگر به فضل پروردگار خواهيم توانست انقلاب را به پيش ببريم.
ما در اصل، انقلابمان را بر پايهي شكست سيطرهي زورگوهاي دنيا پايهگذاري كردهايم. اگر بتوانيم ـ كه به فضل پروردگار ميتوانيم ـ راهمان را همانطور كه در اين ده سال طي كرديم، ادامه دهيم و قوي و هوشمند و باصفا و اخلاص حركت كنيم، دندان همهي زورگوها و قلدرهاي دنيا، با مشتهاي پولادين اين ملت شكسته خواهد شد.
شما كارگرها نقش مهمي در كشور داريد. بار اصلي توليد روي دوش شماست. قطعا يكي از وظايف عمدهي نظام جمهوري اسلامي اين است كه اين قشر زحمتكش ـ كه بزرگترين حق را در توليد و ادارهي اقتصاد كشور دارد ـ از حق مشروع انساني و اسلامي خودش برخوردار شود. بايد وضع زندگي كارگران از لحاظ مادي و معنوي بهبود پيدا كند. با اجراي قوانين مناسب و توسعهي اشتغال، نبايد در جامعهي ما مستمند وجود داشته باشد. كارگران كه جزو قشرهاي مستضعف جامعه هستند، بايد در اولويت برنامهريزيهاي توسعهي اقتصادي قرار گيرند. اگر كارگر تأمين بود و نيازهايش برآورده شد، كار بهتر انجام ميگيرد.
تكليف الهي ما و مقتضاي عدالت اسلامي اين است كه همهي افراد جامعه ـ از هر قشري ـ برخورداريهاي لازم و مناسب شأن انساني يك مؤمن را داشته باشند و تبعيضها و بهرهمنديهاي ناحقي كه در جوامع فاسد دنيا وجود دارد و در جامعهي قبل از انقلاب ما نيز به بدترين شكل وجود داشت و هنوز بقاياي آن بكلي از بين نرفته است، برچيده شود.
از جنبهي معنوي نيز كارگر بايد احساس كند كه بار سنگيني را بر دوش دارد. مسؤولان و مردم بايد شأن و اهميت نقش او را درك كنند و بدانند كه كارگر شأن معنوي و انساني بالايي در جامعه دارد. در نظام ارزشي اسلام، پولدار بودن اصلا ارزش نيست; حتي بسياري از خصوصيات نفساني، جزو ارزشها به حساب نميآيد; اما كارگر بودن ـ ولو براي خودش كار كند ـ يك ارزش است، و اگر كار انجام شده، در پيشبرد زندگي جامعه مؤثر باشد، ارزش آن مضاعف خواهد شد; به همينخاطر، رسول اكرم(ص) دست كارگر را بوسيد. دست كارگر بوسيدن، امتياز مادي براي كارگرمحسوب نميشود; اما براي او يك امتياز معنوي است; زيرا شأن كارگر را در جامعه بالا ميبرد.
شما كارگران بايد توجه داشته باشيد كه ادامهي حيات شرافتمندانهي ملت عزيز ايران و حفظ و تداوم شعارها و مواضع باارزش نظام جمهوري اسلامي در مقابل قلدرهاي عالم و استكبار جهاني، با كار و تلاش شما ميسر است. بايستي اين كار را مخلصانه و دلسوزانه و خوب انجام دهيد. البته بايد مسؤولان دولتي سعي كنند مواد اوليه را براي شما تأمين كنند، تا كارخانجات با همهي ظرفيت و توان خود كار كنند و واحدهاي توليدي جديدي به وجود آيد و نيروهاي كار جذب اين مراكز شوند.
كارگرها بايد اين ميدان را پيدا كنند كه كار خودشان را در خدمت نظام و رونق و حركت اقتصادي مردم قرار دهند و به بهترين وجه به توليد كالاهاي باكيفيت بپردازند. از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: "رحمالله امرء عمل عملا فأتقنه"; يعني رحمت خدا بر آن آدمي كه كار را با محكمكاري انجام دهد. شما بايد كار خود را به بهترين وجه عرضه كنيد. بدانيد كه تلاش شما پيش خدا محفوظ است; حال آن كارفرماي دولتي و غير دولتي، تلاش شما را درك بكند يا نكند و پاداش مناسب را بدهد يا ندهد. البته بايد تلاش شما را درك كنند و متناسب با آن پاداش بدهند. نفس اين محكمكاري، مطلوب خداي متعال است و ما بايد اين ارزش را در نظر داشته باشيم.
توصيهي آخر من اين است كه كوشش كنيد وحدت را در سطح عموم مردم حفظ كنيد. اگر اسلام روي بعضي از قشرها تكيه ميكند و براي آنها احترام خاصي قايل است ـ مثل معلمان و عالمان دين و كارگرها و كشاورزها و ... ـ به آن معنا نيست كه اسلام قشرگرايي ميكند; خير، اسلام با طبقهگرايي و قشربازي مخالف است. مؤمنين در تمام خانوادهي بزرگ اسلامي با هم برادرند و پيوند آنها، پيوند برادري است. همهي آحاد مردم بايستي اين پيوند را در سطح بزرگ جامعهي خودمان، و پس از آن در سطح وسيع امت اسلامي حفظ كنند.
من آينده را بحمدالله آيندهي روشني ميبينم و اميدهاي زيادي را مشاهده ميكنم و دشمن را نگران و حتي مأيوس احساس ميكنم. ميبينم كه دوستان آگاه ما در سطح جهان، مسايل را خوب درك ميكنند و در داخل جامعهي خودمان، افراد مطلع و آگاه، نسبت به آيندهي نظام جمهوري اسلامي، بسيار خوشبين و خوشحال و اميدوار هستند. شرطش اين است كه ما ايمان و تقواي خود را حفظ كنيم و به تفضل الهي اعتقاد داشته باشيم. اين، توصيهي همهي پيامبران و اوليا(ع) و صلحاست.
اميدوارم خداوند به همهي ما توفيق دهد، تا رضايت امام عزيزمان را جلب كنيم و روح آن بزرگوار را از روند حركت خودمان راضي، و قلب مقدس وليعصر (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) را از آنچه كه در جامعه ميگذرد، خشنود و خوشحال سازيم و توفيقات و هدايت و حمايتهاي الهي را به طرف خويش و ملت عزيز ايران جلب كنيم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
ديدار برادران و خواهران عزيز كارگر و مشاهدهي احساسات پرشور و ايمان آگاهانهي شما، هر كسي را به ياد محبت و رابطهي قلبي و عميق امام عزيزمان با قشر كارگر زحمتكش ـ كه ستون اصلي توليد در كشور هستند ـ مياندازد.
يكي از مميزات انقلاب اسلامي ايران اين است كه كارگران نسبت به انقلاب، وضعيت اختصاصي و استثنايي داشتند. "كارگر" در نظام جمهوري اسلامي، در دو جبهه ـ كه مرجع هر دو يك مبنا بود ـ چنان حضوري از خود نشان داد كه واقعا تاريخي و بهيادماندني است. يكي از اين دو جبهه، جبههي كار و توليد و تلاش، و ديگري جبههي دفاع از انقلاب بود. كارگر انقلابي و مسلمان ما كه در طول ده سال گذشته، در جبهه و سنگر كار، اخلاص و ازخودگذشتگي و خستگيناپذيري نشان داد، درست با همان انگيزه عمل ميكرد كه در جبههي جنگ يا در جبههي دفاع از انقلاب، از خود ايستادگي نشان ميداد.
وقتي به جنگ نگاه ميكنيم، نقش كارگران را در آن بارز و روشن ميبينيم. من بسياري از اوقات، در ميان اين عزيزان بسيجي در جبهههاي جنگ بودهام. وقتي از آنها سؤال ميكرديد كه شما چه كسي هستيد و از كجا آمدهايد و شغلتان چيست، ميديديد كارگر زحمتكشي است كه از شهر و روستا و نقاط دورافتادهي كشور به جبهه آمده است. در اوايل جنگ، وقتي جبههها ضعيف و خلوت بودند، حضور چندهزار نفري آنها تعيين كننده بود و امداد بزرگي را به نيروهاي رزمنده ميرساند.
از قشرهاي مختلف در جنگ شركت ميكردند; ليكن جبههها عمدتا از همين طبقهي زحمتكش و كارگر پر ميشد. گاهي كارگري با داشتن خانواده و چند سر عايله، زندگي خود را رها ميكرد و در جبههي جنگ حضور مييافت. نقش اين قشر زحمتكش جامعه، كه با جسم و سرپنجهي خود توليد را افزايش ميدهند و نيازهاي مردم را تأمين ميكنند، در همهي صحنههاي حضور، چشمگير و پرتحرك است. هيچكس نميتواند منكر اين واقعيت شود، مگر اينكه مطلع نباشد.
گاهي در جبههي دفاع از انقلاب، كارگران ايثارهايي ميكردند كه واقعا انسان از اينهمه اخلاص شرمنده ميشد. مثلا در بحبوحهي جنگ باخبر ميشديم كه كارگران كارخانهيي، بخشي از حقوق خود را به حساب جنگ واريز كردهاند! مگر حقوق يك كارگر چهقدر بود كه خود را در هزينههاي جنگ هم سهيم ميدانست؟!
جبههي كار و توليد نيز همين تحرك را داشت. در ابتداي پيروزي انقلاب، وقتي همه سرگرم كارهاي حاد انقلاب بودند و مثل پروانه دور شمع وجود امام عزيز ميگشتند، در گوشه و كنار كشور، عدهيي ضدانقلاب و ضد اسلام، درصدد اخلال در كارخانهها و تشكل منسجم كارگران برآمدهبودند. اين شبكههاي جاسوسي، ماركسيستهاي امريكايي (!) نام داشتند; كه براي شناخت آنها، هيچ اسمي بهتر از اين اصطلاح نبود. اين گروه، هرچند ظاهرا چپ عمل ميكردند، اما باطنا وابسته به استكبار امريكا بودند. تمام همت آنها اين بود كه نظام و انسجام انقلاب اسلامي را بههم زنند و از طريق سازماندهي و برنامهريزي نيروهايشان، در كارخانهها اخلال كنند. هيچكس نميتواند بگويد كه ما در آن زمان كاملا متوجه نقشههاي آنان شده بوديم.
به خاطر حساسيت اوضاع، روزهاي نوزدهم تا بيستودوم بهمن ماه سال 57 را به اتفاق افراد ديگر در منطقهي كارگري غرب تهران گذرانديم; حتي خبر پيروزي انقلاب را از طريق راديو در همانجا شنيديم. واقعا نميدانستيم چه اتفاقي خواهد افتاد. در آن روزها خداي متعال دستمان را گرفت و ما را در جايي كه بايد باشيم، برد.
كارگرها در جامعه، يك قشر آگاه محسوب ميشوند. من اين قشر را جزو گروههاي روشنفكر ـ به معناي عام آن ـ ميدانم. در ابتداي پيروزي انقلاب، ماركسيستهاي امريكايي(!) سرمايهگذاري روي اين قشر را شروع كردند. قصد آنها اين بود كه اين دست كارآمد و بازوي قوي را از انقلاب بگيرند، و اگر بتوانند، آن را عليه نظام به كار بندند; خيلي هم تبليغات ميكردند. اگر قرار بود اين تبليغات مؤثر واقع شود، ميبايد حداقل يكي دو سال اول انقلاب، در واحدهاي صنعتي كشور بيكاري مزمن ميداشتيم.
در پاسخ به زمينههاي تبليغاتي آن روزها، مشت طبقهي كارگر، چنان به دهان دشمنان اسلام و انقلاب خورد كه آنها را مأيوس و گيج كرد و تا مدتي به سراغ اين قشر نيامدند. اين روحيه در دنيا كمنظير است. حتي در نظامهاي كارگري كه صرفا به اسم كارگر توجه ميشود، وفاداري به انقلاب، مثل وفاداري كارگران به جمهوري اسلامي نيست. بنابراين، نقش كارگران در كشور ايران، برجسته و ممتاز است.
سعي همهي ما بايد اين باشد كه خدا را از خود راضي كنيم. اصلا برجستگي انقلاب ما به همين نكته است. نظامي كه همهي قدرتهاي بزرگ دنيا و ناتو و مرتجعان منطقه عليه او صفآرايي و كارشكني كرده بودند و قصد نابوديش را داشتند، امروز بحمدالله قويتر و ريشهدارتر از گذشته، پابرجا مانده و دشمنانش را به اعتراف واداشته است. هر نظام ديگري به جاي جمهوري اسلامي بود، با اينهمه دشمني و درگيري، يا از بين رفته بود، و يا در تاريخ فراموش شده بود.
ما از اصول خود دست نكشيديم و همان حرف حق قوي را كه روز اول زديم، تا آخر زديم و به فضل پروردگار تا قطرهي خوني در رگها و نفسي در كالبد داريم، آن را خواهيم گفت. راز ايستادگي و اقتدار اين نظام اين است كه آحاد آن با خدا رابطهي قلبي و اعتقادي و پيوند ولايتي دارند. مردم ايران ثابت كردند كه دشمن نميتواند به آنها طمع ورزد; علتش همين ايمان به خدا و كار براي رضاي اوست.
در كشورهاي گوناگون دنيا، به اسم شما و انقلاب شعار ميدهند. ما تا چه اندازه توانستهايم با مسلمانهاي اروپا و آفريقا و خاورميانه و شرق آسيا و ديگر كشورهاي دنيا رابطه برقرار كنيم كه اينگونه در ضايعهي مصيبتبار امام عزيزمان با ما همدردي كردند؟ هيأت ايراني كه به يكي از كشورها رفته بود، مردم آنجا دست به گردنشان ميانداختند و گريه ميكردند. آيا ما اين رابطه را به وجود آورديم؟ خير، اين رابطهي معنوي و عاطفي و پيوند قلبي را خدا به وجود آورده است.
در قرآن كريم، خطاب به رسول گرامي ميفرمايد: "لوانفقت ما فيالارض جميعا ماالفت بين قلوبهم"; اگر همهي پولهاي دنيا را هم خرج ميكردي، نميتوانستي اينقدر دلها را به هم نزديك كني. پول نفت كه چيزي نيست، در آمد ارزي كشور كه به حساب نميآيد; اگر تمام پولهاي دنيا را هم خرج تبليغات و عوامل تبليغاتي و رسانههاي گروهي و احزاب سياسي ميكرديم، نميتوانستيم اين پيوند عاطفي و قلبي را كه امروز از آن بهرهمنديم، ايجاد كنيم. بنابراين، ارتباط با خداوند متعال، عامل اصلي اين پيوند و همبستگي است.
الحمدلله انقلاب اسلامي ده سال از دشوارترين راهها را به خاطر داشتن همين روحيه پشت سر گذاشت. من نسبت به همهي مسايل جاري كشور آگاهم و ميدانم كه دشمن چه مشكلاتي را به وجود آورده و چه سختگيريها و خباثتهايي را اعمال كرده است. شايد بسياري از چيزهايي كه ما ميدانيم، مردم آنها را ندانند و مطلع نباشند كه دشمن چه كارهايي كرده و چه طرحهاي عملنشدهيي داشته است.
در حال حاضر كه من به پشت سر نگاه ميكنم و عملكرد اين ده سال را ميبينم، حقيقتا حيرت ميكنم كه ما از چه راههايي عبور كردهايم و با چه درهها و پرتگاههاي سختي مواجه بودهايم. خدايا! لحظهبهلحظه بر آن روح پاك، نور و رحمت ببار. چه معجزهيي نشان داد، و چهقدر دست او قوي و دلش پرظرفيت بود.
در سختترين مراحل، به مردم اطمينان فراوان داشت. در يكي از پيامهاي خود به مردم فرمود: من شما را خوب ميشناسم، شما هم من را خوب شناختيد. واقعا اينگونه بود. امام اين مردم را خوب شناخته بود و به صفا و وفا و غيرت و شجاعت و صداقتشان واقف بود; مردم هم حقا و انصافا امامشان را خوب شناخته بودند و پاسخ مناسب به او ميدادند.
ما در اين ده سال و نيم تقريبا در سختترين شرايط حركت كرديم و سختترين گذرگاهها را پشت سر گذاشتيم. نميگويم همه چيز تمام شده و دشمن ما را رها كرده است; خير، دشمن كه از خيانت خود دست برنميدارد; ميخواهم بگويم كه بخش سختتر راه را طي كردهايم و بخش آسانتر و راحتتر آن پيش روي ماست.
يقينا تحليلگرهاي دنيا براي سال دهم و يازدهم انقلاب اسلامي، چنين وضعي را ـ آن هم با فقدان امام(ره) ـ پيشبيني نميكردند; بلكه برعكس، استراتژيستهاي سياسي امريكا و اروپا، براي امروز ما وضعيت سياهي را ترسيم ميكردند. آنها فكر نميكردند در چنين روزي، تا اين اندازه با هم متحد باشيم و با قضاياي پيشآمده، برخوردي قوي كنيم. تصور نميكردند كه اين ملت بتواند خودش را با سرعت بازيابي كند و تصميم لازم را بگيرد و راهش را ادامه دهد. پس، وضعيت ما از آنچه كه در محاسبات دشمنان و حتي دوستانمان بود، خيلي بهتر است.
كسب اين موفقيت و سربلندي، پاداش الهي به مجاهدتهاي شما ملت وفادار است; "والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و انالله لمعالمحسنين": كسانيكه در راه خدا مجاهدت و تلاش ميكنند، خدا به آنها راه را نشان ميدهد و در كنار نيكوكاران ميماند. ملت ما نيكوكاري كرد، خدا هم با اوست.
بعد از اين مرحله، وظيفهي ما اين است كه حفاظت و سلامت انقلاب و رشد روزافزون نظام جمهوري اسلامي و ريشه دواندن هرچه بيشتر اين نظام را، با كار مخلصانه و وحدت كلمه و داشتن ارتباط و پيوند قلبي با خدا و اتكاي به نفس تضمين كنيم. با اين روش، ما تا دهها سال ديگر به فضل پروردگار خواهيم توانست انقلاب را به پيش ببريم.
ما در اصل، انقلابمان را بر پايهي شكست سيطرهي زورگوهاي دنيا پايهگذاري كردهايم. اگر بتوانيم ـ كه به فضل پروردگار ميتوانيم ـ راهمان را همانطور كه در اين ده سال طي كرديم، ادامه دهيم و قوي و هوشمند و باصفا و اخلاص حركت كنيم، دندان همهي زورگوها و قلدرهاي دنيا، با مشتهاي پولادين اين ملت شكسته خواهد شد.
شما كارگرها نقش مهمي در كشور داريد. بار اصلي توليد روي دوش شماست. قطعا يكي از وظايف عمدهي نظام جمهوري اسلامي اين است كه اين قشر زحمتكش ـ كه بزرگترين حق را در توليد و ادارهي اقتصاد كشور دارد ـ از حق مشروع انساني و اسلامي خودش برخوردار شود. بايد وضع زندگي كارگران از لحاظ مادي و معنوي بهبود پيدا كند. با اجراي قوانين مناسب و توسعهي اشتغال، نبايد در جامعهي ما مستمند وجود داشته باشد. كارگران كه جزو قشرهاي مستضعف جامعه هستند، بايد در اولويت برنامهريزيهاي توسعهي اقتصادي قرار گيرند. اگر كارگر تأمين بود و نيازهايش برآورده شد، كار بهتر انجام ميگيرد.
تكليف الهي ما و مقتضاي عدالت اسلامي اين است كه همهي افراد جامعه ـ از هر قشري ـ برخورداريهاي لازم و مناسب شأن انساني يك مؤمن را داشته باشند و تبعيضها و بهرهمنديهاي ناحقي كه در جوامع فاسد دنيا وجود دارد و در جامعهي قبل از انقلاب ما نيز به بدترين شكل وجود داشت و هنوز بقاياي آن بكلي از بين نرفته است، برچيده شود.
از جنبهي معنوي نيز كارگر بايد احساس كند كه بار سنگيني را بر دوش دارد. مسؤولان و مردم بايد شأن و اهميت نقش او را درك كنند و بدانند كه كارگر شأن معنوي و انساني بالايي در جامعه دارد. در نظام ارزشي اسلام، پولدار بودن اصلا ارزش نيست; حتي بسياري از خصوصيات نفساني، جزو ارزشها به حساب نميآيد; اما كارگر بودن ـ ولو براي خودش كار كند ـ يك ارزش است، و اگر كار انجام شده، در پيشبرد زندگي جامعه مؤثر باشد، ارزش آن مضاعف خواهد شد; به همينخاطر، رسول اكرم(ص) دست كارگر را بوسيد. دست كارگر بوسيدن، امتياز مادي براي كارگرمحسوب نميشود; اما براي او يك امتياز معنوي است; زيرا شأن كارگر را در جامعه بالا ميبرد.
شما كارگران بايد توجه داشته باشيد كه ادامهي حيات شرافتمندانهي ملت عزيز ايران و حفظ و تداوم شعارها و مواضع باارزش نظام جمهوري اسلامي در مقابل قلدرهاي عالم و استكبار جهاني، با كار و تلاش شما ميسر است. بايستي اين كار را مخلصانه و دلسوزانه و خوب انجام دهيد. البته بايد مسؤولان دولتي سعي كنند مواد اوليه را براي شما تأمين كنند، تا كارخانجات با همهي ظرفيت و توان خود كار كنند و واحدهاي توليدي جديدي به وجود آيد و نيروهاي كار جذب اين مراكز شوند.
كارگرها بايد اين ميدان را پيدا كنند كه كار خودشان را در خدمت نظام و رونق و حركت اقتصادي مردم قرار دهند و به بهترين وجه به توليد كالاهاي باكيفيت بپردازند. از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: "رحمالله امرء عمل عملا فأتقنه"; يعني رحمت خدا بر آن آدمي كه كار را با محكمكاري انجام دهد. شما بايد كار خود را به بهترين وجه عرضه كنيد. بدانيد كه تلاش شما پيش خدا محفوظ است; حال آن كارفرماي دولتي و غير دولتي، تلاش شما را درك بكند يا نكند و پاداش مناسب را بدهد يا ندهد. البته بايد تلاش شما را درك كنند و متناسب با آن پاداش بدهند. نفس اين محكمكاري، مطلوب خداي متعال است و ما بايد اين ارزش را در نظر داشته باشيم.
توصيهي آخر من اين است كه كوشش كنيد وحدت را در سطح عموم مردم حفظ كنيد. اگر اسلام روي بعضي از قشرها تكيه ميكند و براي آنها احترام خاصي قايل است ـ مثل معلمان و عالمان دين و كارگرها و كشاورزها و ... ـ به آن معنا نيست كه اسلام قشرگرايي ميكند; خير، اسلام با طبقهگرايي و قشربازي مخالف است. مؤمنين در تمام خانوادهي بزرگ اسلامي با هم برادرند و پيوند آنها، پيوند برادري است. همهي آحاد مردم بايستي اين پيوند را در سطح بزرگ جامعهي خودمان، و پس از آن در سطح وسيع امت اسلامي حفظ كنند.
من آينده را بحمدالله آيندهي روشني ميبينم و اميدهاي زيادي را مشاهده ميكنم و دشمن را نگران و حتي مأيوس احساس ميكنم. ميبينم كه دوستان آگاه ما در سطح جهان، مسايل را خوب درك ميكنند و در داخل جامعهي خودمان، افراد مطلع و آگاه، نسبت به آيندهي نظام جمهوري اسلامي، بسيار خوشبين و خوشحال و اميدوار هستند. شرطش اين است كه ما ايمان و تقواي خود را حفظ كنيم و به تفضل الهي اعتقاد داشته باشيم. اين، توصيهي همهي پيامبران و اوليا(ع) و صلحاست.
اميدوارم خداوند به همهي ما توفيق دهد، تا رضايت امام عزيزمان را جلب كنيم و روح آن بزرگوار را از روند حركت خودمان راضي، و قلب مقدس وليعصر (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) را از آنچه كه در جامعه ميگذرد، خشنود و خوشحال سازيم و توفيقات و هدايت و حمايتهاي الهي را به طرف خويش و ملت عزيز ايران جلب كنيم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته