بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
تبريك عرض ميكنيم عيد نوروز و فرا رسيدن بهار را - كه فصل طراوت و شادابى و تجديد حيات است - به همهى شما برادران عزيز، كه بارهاى سنگينى را بر دوش داريد و ما تلاشها و زحمات و كوشش وسيع شما را در بخشهاى مختلف و مربوط به خودتان شاهد هستيم. انشاءاللَّه خداوند اين زحمات را از همهى شماها قبول كند و توفيق بدهد كه بتوانيد - همان طور كه امسال به ملت ايران عرض كرديم - با همت مضاعف و چند برابر و همچنين كار مضاعف و تلاش مضاعف و چند برابر، انشاءاللَّه ميدانهاى وسيع ديگرى را پيش برويد، فتح كنيد و نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى را واقعاً به آن نقطهاى برسانيد كه شايستهى اين نظام و شايستهى عناصر مؤمن و صادق و خدمتگزارى مثل شماهاست.
واقعاً يكى از نعمتهاى بزرگ خداوند در اين دوران براى نيروهاى مسلح، وجود مسئولان صادق و صميمى است؛ اين را انسان واقعاً بايستى نعمت بزرگى بداند و آن را شكر بگويد. اين پديدهاى كه در نظام جمهورى اسلامى خودش را نشان داد و در دوران دفاع مقدس تجلى و تبلور پيدا كرد، يعنى پديدهى «خود را فرع هدف دانستن، نه اينكه هدف را وابسته و تابع خود كردن»، پديدهى بسيار مهمى است؛ حقيقتاً جاى سپاسگزارى دارد. نه اينكه ما آدمهاى ناخالص و شائبهدار در طول اين دورانها نداشتيم و نداريم؛ چرا، بالاخره همه جور روحيهاى، خُلقى در همهى قشرها و همهى طبقات و همهى افراد وجود دارد؛ ليكن نگاه غالب، اين است. من وقتى به فرماندهان عزيزمان - كه شماها باشيد - نگاه ميكنم، واقعاً خداى متعال را شكر ميكنم كه به اين ملت تفضل كرده و چنين عناصر مؤمن و بااخلاصى را بر اين كارهاى بزرگ گماشته.
خوب، خود شما آقايان هم كه مورد سپاس هستيد، نعمت خدا براى ما هستيد، بايد خدا را شكر كنيد كه اين توفيق را، اين فرصت را در اختيار شما گذاشته كه اين كارهاى مهم را انجام دهيد. همهى ماها - هم من، هم شماها هر كدامتان تك تك - ميتوانستيم يك آدمى باشيم در امر زندگى شخصى خودمان فعال؛ يك تاجر خوب، يك روحانى خوب، يك دانشگاهى خوب؛ تلاشهائى بكنيم براى خودمان، شخص خودمان، وزرى هم پيش خداى متعال نداشته باشيم؛ چون اين كارى كه ماها ميكنيم، تويش امكان وزر و وبال هم خيلى زياد است؛ شانهها زير قوهى سنگين قرار دارد؛ ميتوانستيم اينجورى نباشيم، يك زندگى معمولى داشته باشيم؛ اما طبعاً اين نقشآفرينى را كه امروز شما در كشور و نظامتان داريد، آن را هم نداشته باشيد. پس اين شكر دارد كه شما در جائى قرار گرفتهايد كه ميتوانيد نقشآفرين باشيد. حضور شما، ارادهى شما، معرفت شما، درجهى اخلاص شما ميتواند در سرنوشت كشور، در تاريخ كشور، در آيندهى اين ملت، نه آيندهى ده سال و بيست سال، آيندهى صد سال و دويست سال براى اين كشور اثر بگذارد؛ كه اگر اين اثر يك اثر نيكى بود، آن وقت اين صدقهى جاريه، برتر از همه چيز است و هيچ چيز با آن معادل نيست. شما بتوانيد يك خطى را ترسيم كنيد، يك كارى را انجام دهيد كه تا سالهاى متمادى بر اساس آن كار، يك ملت سعادت داشته باشند، از دين و دنيا برخوردار باشند، اين چيزى نيست كه هيچ عبادتى، هيچ نماز شبى، هيچ خدمت متوسط و معمولىِ متعارفى به خلقاللَّه با اين معادله كند؛ خيلى چيز بالائى است. اين فرصت را خدا به من و شما داده است؛ پس بايد شكرگزارى كنيم. منتها مثل همهى كارهاى بزرگ، همچنان كه غنيمت آن زياد است، غرامت آن هم سنگين و خطرناك است؛ »من له الغنم فعليه الغرم«؛ با هم مبادل است؛ مثل ارتفاع بالا در حركت كوهنوردى است. اگر انسان از آنجا پرتاب شود، خطرش خيلى بيشتر از اين است كه مثلاً از يك مترى و دو مترى زمين پرتاب شود. اما خوب، آنجا نقطهى عالى است؛ نقطهى بالاست. هرچه جايگاه بالاتر، خطرها هم بيشتر.
راهِ بستن اين خطرها هم ملاحظهى تكليف و مبارزهى با هواى نفس است. اينجور نيست كه انسان را در يك مجموعهى ابهام قرار داده باشند كه ندانيم پس چه كار كنيم؛ نه، با هواى نفسِ مخالف شرع و مخالف دين مبارزه و معارضه كردن و وظيفه و تكليف و واجب را دائماً مورد ملاحظه قرار دادن. اگر اين خط را برويد - كه البته خط آسانى نيست، مشكل است - معلوم است كه چه كار بايد كرد. لذا به نظر من از جملهى كارهائى كه امثال ما و شما بايد داشته باشيم، اين است كه از خداى متعال بخواهيم و بگوئيم: پروردگارا ! اين نعمتى را كه به ما دادى - يعنى فرصت حضور در يك جايگاه مؤثر، در سرنوشت كشور و ملت - به نقمت تبديل مفرما؛ اين را كه موجب اجر است، موجب وزر قرار نده. خوب، اين بسته به تلاش خود ماست. از خدا كمك بخواهيم، همت كنيم، تلاش كنيم؛ خواهد شد.
نيروهاى مسلح - همچنان كه در بيان اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) هست - حصارند؛ حصن و حصارِ بركشيدهى در پيرامون يك ملت و يك كشورند. حصار هميشه بايستى پابرجا باشد، حصار بايد رخنه پيدا نكند؛ لذا نيروهاى مسلح هميشه بايستى استوارى خودشان را حفظ كنند. در داخل حصار، حوادث و شرائط گوناگونى پيش مىآيد؛ يك عده خوابند، يك عده بيدارند، يك عده دعوا ميكنند، يك عده مشغول عروسىاند، يك عده مشغول عزايند؛ اما اين حصار بايد در همهى اين احوالات مستحكم باقى بماند. با اين چشم به نيروهاى مسلح نگاه كنيد. اين استحكام بايد دائم باقى باشد. اگر اين استحكام بود، اگر نگهبانانى كه بر روى حصار دارند نگهبانى ميدهند، دائم هشيار بودند، مراقب بودند، حركات دشمن را رصد كردند، از هيچ نقطهاى غافل نشدند، امنيت داخل حصار محفوظ خواهد بود؛ در سايهى آن امنيت، مردم به دين و دنيا ميتوانند برسند؛ كه اگر امنيت نبود، نميتوانند. پس پرداختن به استحكام نيروهاى مسلح، يك اصل دينىِ غيرقابل اغماض است. همه بايستى مراقب باشند، خود نيروهاى مسلح هم بايد مراقب باشند، دولتها هم بايد حواسشان باشد، مردم هم بايد حمايت كنند؛ اين حصار بايستى مستحكم باشد. در همهى احوال، هر اتفاقى در داخل رخ ميدهد، حصار نيروهاى مسلح بايد محفوظ باشد.
خوب، اين تشبيه معقول به محسوس است. حصار در هر جا يك معنائى دارد. شما حصاريد؛ ارتش يك جور حصار است، سپاه يك جور حصار است، بسيج يك جور حصار است، نيروى انتظامى يك جور حصار است، حفاظت اطلاعات يك جور حصار است؛ هر كدام در آن وظيفههاى تعيين شده و تعريف شدهى خودشان بايستى آن جنبهى حصار بودن خودشان و لزوم استحكام اين حصار را مراعات كنند و نگه بدارند.
دنيا هم دنياى زورگوئى است؛ دنياى ظلم است؛ دنياى خوبى نيست؛ دنياى بدى است؛ دنياى جاهليت است؛ دنياى غلبهى شهوترانها و زورگوها بر اكثر مردم جهان است. در يك چنين دنيائى خيلى بايد مراقب بود، خيلى بايد هوشيارانه عمل كرد، مدبرانه عمل كرد، شجاعانه عمل كرد. مىبينيد رفتار اين سران دنيا را؛ براى اطماع خودشان، براى حرص خودشان، براى پشتيبانى و حمايت از كمپانىهاى مورد تأييد خودشان، براى پر كردن جيبهاى كمپانىداران و سرمايهداران بزرگ، مىبينيد چه فجايعى در دنيا دارد اتفاق مىافتد؛ البته زير نام نيك شعارهاى توخالى و دروغين. جنگطلبند، اسم صلح را مىآورند و زير تابلوى صلح مىايستند؛ براى انسانها و بشر هيچ حق و اعتبارى قائل نيستند، زير تابلوى حقوق بشر قرار ميگيرند؛ اهل تجاوزند، تجاوز جزو سياستهاى اصلى كارهايشان است، ادعاى مقابله با تجاوز ميكنند؛ در سياستهاى خودشان، در رفتارهاى خودشان، از همهى شيوههاى كثيف استفاده ميكنند و بهره ميگيرند؛ از ترور استفاده ميكنند، سازمانهاى تروريست به وجود مىآورند، شركتهاى تروريست استخدام ميكنند - كه اينها چيزهاى واضح امروز دنياست - در عراق شما نمونهاش را ملاحظه ميكنيد، در افغانستان نمونهاش را ملاحظه ميكنيد؛ در آنجاهائى كه كودتا راه انداختهاند، مىبينيد؛ تجاوزى كه به كشورها شده، اينها را مىبينيد؛ در عين حال يك ظاهر آرام، اتو كشيده، ادكلن زده، با الفاظ مناسب، مىآيد در مقابل چشم مردم ظاهر ميشود، به عنوان رئيس جمهور فلان كشور يا فلان كشور؛ با افكار عمومى مردم بازى ميكنند، فريب ميدهند؛ اصلاً مبناى كار بر فريبكارى است. دنيا يك چنين دنيائى است؛ دنياى مبتنى بر دروغ، بر فريب، بر ظلم و زور نقابدار؛ اگرچه حالا گاهى هم نقابها برطرف ميشود. گاهى اوقات غرور و اعتماد به پايههاى پوشالىِ قدرتى كه در اختيارشان هست، اختيار را از دستشان خارج ميكند. ديديد ديگر؛ همين چند روز قبل از اين، رئيس جمهور آمريكا تلويحاً تهديد به استفادهى از سلاح اتمى كرد! اين خيلى حرف عجيبى است؛ از اين حرف اصلاً دنيا نبايد بگذرد. در قرن بيست و يكم، قرن اين همه دعوى صلح و حقوق بشر و تشكيلات جهانى و سازمانها و مبارزهى با تروريسم و اينها، رئيس يك كشور بيايد آنجا بايستد و تهديد به حملهى اتمى كند! اين خيلى حرف عجيبى است در دنيا.
اين به ضرر خودشان هم هست، نميفهمند. معناى صريحش اين است كه دولت آمريكا يك دولت شرير و غيرقابل اعتماد است. اينها چند سال است دارند تلاش ميكنند تا در قضيهى هستهاى ما اثبات كنند جمهورى اسلامى غيرقابل اعتماد است؛ در حالى كه جمهورى اسلامى در اين سى سال، نه به هيچ كشورى حمله كرده، نه هيچ جا را ابتدائاً مورد تهاجم قرار داده، نه تروريستپرورى كرده. آنها ميخواهند بگويند جمهورى اسلامى غيرقابل اعتماد است. خوب، در دنيا غير قابل اعتماد كيست؟ آنهائى كه هم بمب اتم دارند، هم حيا نميكنند كه بگويند ما ممكن است از اين بمب اتم استفاده بكنيم يا استفاده خواهيم كرد. اين خيلى حرف عجيبى است، اين رسواكنندهى اينهاست.
در اين دنيا خيلى بايد هوشيار بود. البته مقابلهى با اين ظلم و زور و با نقاب و بىنقاب و همه جورش، صرفاً منحصر نيست در آمادگىهاى نظامى؛ مهمتر از آمادگىهاى نظامى، آمادگىهاى معنوى است؛ آمادگىهاى روحى است؛ قدرت عزم يك ملت است؛ توان ايستادگى يك ملتى است كه بتواند در مقابل اين تندبادها بايستد. تندباد مىآيد و ميگذرد؛ هرچه قدرت هم داشته باشد، مىآيد و ميگذرد؛ مهم اين است كه بتوان يا نتوان در مقابل اين تندباد ايستاد. مشكل بناهائى كه فرو ميريزد، اين است كه نميتوانند خودشان را نگه دارند؛ والّا تندباد كه دائمى نيست. اگر يك ملتى زانوان خودش را محكم كرد، قدرت ايستادگى به خودش داد، ثبات قدم خودش را تقويت كرد، از اين تندبادها و اين طوفانها كارى بر نمىآيد؛ مىآيند و ميروند؛ آنها ميروند، اين ملت ميماند.
استحكام يك نظام به اين چيزهاست: به ايمان، به قدرت و توانائى ايستادگى، به عزم راسخ، به فريب نخوردن از الفاظ چرب و نرمِ تعارفآميزى كه در يك مواردى خيلى راحت در بسيارى از بده و بستانهاى سياسى مبادله ميشود؛ در حالى كه در پشت اين الفاظ نرم، چهرهى خشن و غضبآلود آن كسانى قرار دارد كه نيتهاى سوء دارند. نمونههايش الى ماشاءاللَّه در زمان خودمان، در همين چند ده سال بارها اتفاق افتاده؛ نسبت به ديگران، نسبت به كشورهاى مختلف، نسبت به خود ما؛ موارد زيادى ديديم. هوشمند بودن، فريب نخوردن، اعتماد به نفس داشتن، اعتماد به خداى متعال داشتن، قدرت ايستادگى را در خود تقويت كردن، باور داشتن به اينكه ميتوان قدرتمند بود و ايستادگى كرد؛ اينهاست كه يك ملت را نگه ميدارد.
خوشبختانه زمينهى همهى اينها براى ما فراهم است. سى سال است كه طوفانهاى گوناگون آمده و رفته، اين ملت محكم ايستاده، اين انقلاب پايدارتر شده. امروز ما خيلى قوىتر از ده سال پيش و بيست سال پيش و سى سال پيش هستيم. توانائى ما در همهى زمينهها امروز خيلى بيشتر است؛ در مقابلهى با انواع دشمنىها اين را نشان داديم، ملتمان به فضل الهى و توفيق الهى اين را نشان ميدهد. پس توانائى اصلى اين است.
اما همان طور كه عرض كرديم، اين حصار را هم نبايد بگذاريم رخنهاى ببيند. بله، در داخل اين حصار، اين مردم محكم ايستادهاند، اما حصار - يعنى نيروهاى مسلح - را بايد محكم نگه داشت. اولاً نيروهاى مسلح تهديد را جدى بگيرند؛ بارها من اين را گفتم. شما در محاسبات خودتان، مثل محاسبات سياسى نميتوانيد عمل كنيد. محاسب سياسى مثلاً ميگويد امكان حملهى دشمن كم است؛ بيست درصد است، سى درصد است؛ شما بايد بگوئيد امكان حملهى دشمن صددرصد است. آمادگى را با اين مبنا در همهى بخشها بايستى براى خودتان فراهم كنيد. بايستى دائماً بهوش بود.
به نظر من مسئلهى طرحهاى ابتكارى را هم خيلى بايد جدى گرفت. خوشبختانه در نيروهاى مسلح اين هست. مثل يك تودهى استعداد، كه يك بخشى از اين استعداد، يك لايهى روئين اين استعداد در معرض استفاده قرار گرفته؛ اعماق اين تودهى استعداد هنوز همچنان باز نشده؛ ملت ما اينجورى بود. واقعاً آدم احساس ميكند و مىبيند كه در اول انقلاب، در بخشهاى مختلف، از اين تودهى ظرفيت فكرى و استعداد فكرى و كسب مهارتها در بخشهاى گوناگون، يك مقدار كمى استفاده ميشد. انقلاب موجب شد يك تحركى به وجود بيايد؛ در بخشهاى علمى، در بخشهاى فناورى، در بخشهاى سازندگى، در بخشهاى فرهنگى، سياسى و غيره؛ استعدادها شكوفا شد، گل كرد. يعنى از اين مجموعهى تودهى فشرده و متراكم به انبوه، لايههاى ديگرى هم همين طور هى باز شد. اين تجربه به ما نشان ميدهد كه ظرفيتهاى ما خيلى بالاست.
برويد دنبال كارهاى ابتكارى، برويد دنبال كارهائى كه دنيا آنها را نيازموده و تجربه نكرده؛ در طراحىهاى عملياتى، در طراحىهاى اطلاعاتى، در نوع برخورد با دشمن؛ فريب يك جور، تدبير يك جور؛ اينها كارهاى مهمى است. بخصوص من روى نوع سازماندهى نيروهاى مسلح تأكيد ميكنم. خوشبختانه هم سپاه و هم ارتش در اين صراط قدم برداشتهاند، دارند فكر ميكنند و كار ميكنند. نوآورى در سازماندهى سنتى تا حالا وجود داشته - در سپاه جورى، در ارتش جورى - برويد دنبال كارهاى ابتكارى. البته هر كار جديدى مطلوب نيست. كار جديدى كه با ملاحظهى كامل، دقت و آزمون همراه باشد، مطلوب است. دنبال كارهاى ابتكارى برويد؛ همچنان كه تا حالا هم در بخشهاى مختلفِ نيروهاى مسلح همين بوده؛ جهاد خودكفائى ارتش يك نمونهاش است، كه از سى سال پيش چه كارهاى بزرگى را انجام دادند. در سپاه، فعاليتهاى متعدد و فراوان در اين زمينهها وجود داشته. الحمدللَّه دستمان از تجربههاى اميدبخش و اميدآفرين خالى نيست . آدم مىبيند كارهاى بزرگى را ميشود انجام داد.
اينها عرائض ماست. انشاءاللَّه همهى اين چيزهائى كه گفتيم و يا نگفتيم و جزو آرزوهاى ماست، در برنامههاى شما، در كارهاى شما تحقق و تبلور پيدا كند و خودش را نشان دهد. خوب، همه ى اينها يك روح هم دارد كه آن روح عبارت از معنويت و بصيرت دينى و تعميق اعتقادات دينى و باورهاى دينى است كه در كار برادران خوب و فعال و زحمتكش ما در عقيدتى - سياسىها به يك نحو، در نمايندگىهاى ولىفقيه در سپاه و جاهاى ديگر به يك نحو، خودش را نشان ميدهد. اين برادران هم بايستى همين مسئلهى اولويتها و همين ابتكارها و همين راههاى نو و همين همت مضاعف را به كار ببرند تا انشاءاللَّه روزبهروز ما بيشتر با ظواهر دينى و عمق عملى و اعتقادى در نيروهاى مسلح همراه باشيم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
تبريك عرض ميكنيم عيد نوروز و فرا رسيدن بهار را - كه فصل طراوت و شادابى و تجديد حيات است - به همهى شما برادران عزيز، كه بارهاى سنگينى را بر دوش داريد و ما تلاشها و زحمات و كوشش وسيع شما را در بخشهاى مختلف و مربوط به خودتان شاهد هستيم. انشاءاللَّه خداوند اين زحمات را از همهى شماها قبول كند و توفيق بدهد كه بتوانيد - همان طور كه امسال به ملت ايران عرض كرديم - با همت مضاعف و چند برابر و همچنين كار مضاعف و تلاش مضاعف و چند برابر، انشاءاللَّه ميدانهاى وسيع ديگرى را پيش برويد، فتح كنيد و نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى را واقعاً به آن نقطهاى برسانيد كه شايستهى اين نظام و شايستهى عناصر مؤمن و صادق و خدمتگزارى مثل شماهاست.
واقعاً يكى از نعمتهاى بزرگ خداوند در اين دوران براى نيروهاى مسلح، وجود مسئولان صادق و صميمى است؛ اين را انسان واقعاً بايستى نعمت بزرگى بداند و آن را شكر بگويد. اين پديدهاى كه در نظام جمهورى اسلامى خودش را نشان داد و در دوران دفاع مقدس تجلى و تبلور پيدا كرد، يعنى پديدهى «خود را فرع هدف دانستن، نه اينكه هدف را وابسته و تابع خود كردن»، پديدهى بسيار مهمى است؛ حقيقتاً جاى سپاسگزارى دارد. نه اينكه ما آدمهاى ناخالص و شائبهدار در طول اين دورانها نداشتيم و نداريم؛ چرا، بالاخره همه جور روحيهاى، خُلقى در همهى قشرها و همهى طبقات و همهى افراد وجود دارد؛ ليكن نگاه غالب، اين است. من وقتى به فرماندهان عزيزمان - كه شماها باشيد - نگاه ميكنم، واقعاً خداى متعال را شكر ميكنم كه به اين ملت تفضل كرده و چنين عناصر مؤمن و بااخلاصى را بر اين كارهاى بزرگ گماشته.
خوب، خود شما آقايان هم كه مورد سپاس هستيد، نعمت خدا براى ما هستيد، بايد خدا را شكر كنيد كه اين توفيق را، اين فرصت را در اختيار شما گذاشته كه اين كارهاى مهم را انجام دهيد. همهى ماها - هم من، هم شماها هر كدامتان تك تك - ميتوانستيم يك آدمى باشيم در امر زندگى شخصى خودمان فعال؛ يك تاجر خوب، يك روحانى خوب، يك دانشگاهى خوب؛ تلاشهائى بكنيم براى خودمان، شخص خودمان، وزرى هم پيش خداى متعال نداشته باشيم؛ چون اين كارى كه ماها ميكنيم، تويش امكان وزر و وبال هم خيلى زياد است؛ شانهها زير قوهى سنگين قرار دارد؛ ميتوانستيم اينجورى نباشيم، يك زندگى معمولى داشته باشيم؛ اما طبعاً اين نقشآفرينى را كه امروز شما در كشور و نظامتان داريد، آن را هم نداشته باشيد. پس اين شكر دارد كه شما در جائى قرار گرفتهايد كه ميتوانيد نقشآفرين باشيد. حضور شما، ارادهى شما، معرفت شما، درجهى اخلاص شما ميتواند در سرنوشت كشور، در تاريخ كشور، در آيندهى اين ملت، نه آيندهى ده سال و بيست سال، آيندهى صد سال و دويست سال براى اين كشور اثر بگذارد؛ كه اگر اين اثر يك اثر نيكى بود، آن وقت اين صدقهى جاريه، برتر از همه چيز است و هيچ چيز با آن معادل نيست. شما بتوانيد يك خطى را ترسيم كنيد، يك كارى را انجام دهيد كه تا سالهاى متمادى بر اساس آن كار، يك ملت سعادت داشته باشند، از دين و دنيا برخوردار باشند، اين چيزى نيست كه هيچ عبادتى، هيچ نماز شبى، هيچ خدمت متوسط و معمولىِ متعارفى به خلقاللَّه با اين معادله كند؛ خيلى چيز بالائى است. اين فرصت را خدا به من و شما داده است؛ پس بايد شكرگزارى كنيم. منتها مثل همهى كارهاى بزرگ، همچنان كه غنيمت آن زياد است، غرامت آن هم سنگين و خطرناك است؛ »من له الغنم فعليه الغرم«؛ با هم مبادل است؛ مثل ارتفاع بالا در حركت كوهنوردى است. اگر انسان از آنجا پرتاب شود، خطرش خيلى بيشتر از اين است كه مثلاً از يك مترى و دو مترى زمين پرتاب شود. اما خوب، آنجا نقطهى عالى است؛ نقطهى بالاست. هرچه جايگاه بالاتر، خطرها هم بيشتر.
راهِ بستن اين خطرها هم ملاحظهى تكليف و مبارزهى با هواى نفس است. اينجور نيست كه انسان را در يك مجموعهى ابهام قرار داده باشند كه ندانيم پس چه كار كنيم؛ نه، با هواى نفسِ مخالف شرع و مخالف دين مبارزه و معارضه كردن و وظيفه و تكليف و واجب را دائماً مورد ملاحظه قرار دادن. اگر اين خط را برويد - كه البته خط آسانى نيست، مشكل است - معلوم است كه چه كار بايد كرد. لذا به نظر من از جملهى كارهائى كه امثال ما و شما بايد داشته باشيم، اين است كه از خداى متعال بخواهيم و بگوئيم: پروردگارا ! اين نعمتى را كه به ما دادى - يعنى فرصت حضور در يك جايگاه مؤثر، در سرنوشت كشور و ملت - به نقمت تبديل مفرما؛ اين را كه موجب اجر است، موجب وزر قرار نده. خوب، اين بسته به تلاش خود ماست. از خدا كمك بخواهيم، همت كنيم، تلاش كنيم؛ خواهد شد.
نيروهاى مسلح - همچنان كه در بيان اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) هست - حصارند؛ حصن و حصارِ بركشيدهى در پيرامون يك ملت و يك كشورند. حصار هميشه بايستى پابرجا باشد، حصار بايد رخنه پيدا نكند؛ لذا نيروهاى مسلح هميشه بايستى استوارى خودشان را حفظ كنند. در داخل حصار، حوادث و شرائط گوناگونى پيش مىآيد؛ يك عده خوابند، يك عده بيدارند، يك عده دعوا ميكنند، يك عده مشغول عروسىاند، يك عده مشغول عزايند؛ اما اين حصار بايد در همهى اين احوالات مستحكم باقى بماند. با اين چشم به نيروهاى مسلح نگاه كنيد. اين استحكام بايد دائم باقى باشد. اگر اين استحكام بود، اگر نگهبانانى كه بر روى حصار دارند نگهبانى ميدهند، دائم هشيار بودند، مراقب بودند، حركات دشمن را رصد كردند، از هيچ نقطهاى غافل نشدند، امنيت داخل حصار محفوظ خواهد بود؛ در سايهى آن امنيت، مردم به دين و دنيا ميتوانند برسند؛ كه اگر امنيت نبود، نميتوانند. پس پرداختن به استحكام نيروهاى مسلح، يك اصل دينىِ غيرقابل اغماض است. همه بايستى مراقب باشند، خود نيروهاى مسلح هم بايد مراقب باشند، دولتها هم بايد حواسشان باشد، مردم هم بايد حمايت كنند؛ اين حصار بايستى مستحكم باشد. در همهى احوال، هر اتفاقى در داخل رخ ميدهد، حصار نيروهاى مسلح بايد محفوظ باشد.
خوب، اين تشبيه معقول به محسوس است. حصار در هر جا يك معنائى دارد. شما حصاريد؛ ارتش يك جور حصار است، سپاه يك جور حصار است، بسيج يك جور حصار است، نيروى انتظامى يك جور حصار است، حفاظت اطلاعات يك جور حصار است؛ هر كدام در آن وظيفههاى تعيين شده و تعريف شدهى خودشان بايستى آن جنبهى حصار بودن خودشان و لزوم استحكام اين حصار را مراعات كنند و نگه بدارند.
دنيا هم دنياى زورگوئى است؛ دنياى ظلم است؛ دنياى خوبى نيست؛ دنياى بدى است؛ دنياى جاهليت است؛ دنياى غلبهى شهوترانها و زورگوها بر اكثر مردم جهان است. در يك چنين دنيائى خيلى بايد مراقب بود، خيلى بايد هوشيارانه عمل كرد، مدبرانه عمل كرد، شجاعانه عمل كرد. مىبينيد رفتار اين سران دنيا را؛ براى اطماع خودشان، براى حرص خودشان، براى پشتيبانى و حمايت از كمپانىهاى مورد تأييد خودشان، براى پر كردن جيبهاى كمپانىداران و سرمايهداران بزرگ، مىبينيد چه فجايعى در دنيا دارد اتفاق مىافتد؛ البته زير نام نيك شعارهاى توخالى و دروغين. جنگطلبند، اسم صلح را مىآورند و زير تابلوى صلح مىايستند؛ براى انسانها و بشر هيچ حق و اعتبارى قائل نيستند، زير تابلوى حقوق بشر قرار ميگيرند؛ اهل تجاوزند، تجاوز جزو سياستهاى اصلى كارهايشان است، ادعاى مقابله با تجاوز ميكنند؛ در سياستهاى خودشان، در رفتارهاى خودشان، از همهى شيوههاى كثيف استفاده ميكنند و بهره ميگيرند؛ از ترور استفاده ميكنند، سازمانهاى تروريست به وجود مىآورند، شركتهاى تروريست استخدام ميكنند - كه اينها چيزهاى واضح امروز دنياست - در عراق شما نمونهاش را ملاحظه ميكنيد، در افغانستان نمونهاش را ملاحظه ميكنيد؛ در آنجاهائى كه كودتا راه انداختهاند، مىبينيد؛ تجاوزى كه به كشورها شده، اينها را مىبينيد؛ در عين حال يك ظاهر آرام، اتو كشيده، ادكلن زده، با الفاظ مناسب، مىآيد در مقابل چشم مردم ظاهر ميشود، به عنوان رئيس جمهور فلان كشور يا فلان كشور؛ با افكار عمومى مردم بازى ميكنند، فريب ميدهند؛ اصلاً مبناى كار بر فريبكارى است. دنيا يك چنين دنيائى است؛ دنياى مبتنى بر دروغ، بر فريب، بر ظلم و زور نقابدار؛ اگرچه حالا گاهى هم نقابها برطرف ميشود. گاهى اوقات غرور و اعتماد به پايههاى پوشالىِ قدرتى كه در اختيارشان هست، اختيار را از دستشان خارج ميكند. ديديد ديگر؛ همين چند روز قبل از اين، رئيس جمهور آمريكا تلويحاً تهديد به استفادهى از سلاح اتمى كرد! اين خيلى حرف عجيبى است؛ از اين حرف اصلاً دنيا نبايد بگذرد. در قرن بيست و يكم، قرن اين همه دعوى صلح و حقوق بشر و تشكيلات جهانى و سازمانها و مبارزهى با تروريسم و اينها، رئيس يك كشور بيايد آنجا بايستد و تهديد به حملهى اتمى كند! اين خيلى حرف عجيبى است در دنيا.
اين به ضرر خودشان هم هست، نميفهمند. معناى صريحش اين است كه دولت آمريكا يك دولت شرير و غيرقابل اعتماد است. اينها چند سال است دارند تلاش ميكنند تا در قضيهى هستهاى ما اثبات كنند جمهورى اسلامى غيرقابل اعتماد است؛ در حالى كه جمهورى اسلامى در اين سى سال، نه به هيچ كشورى حمله كرده، نه هيچ جا را ابتدائاً مورد تهاجم قرار داده، نه تروريستپرورى كرده. آنها ميخواهند بگويند جمهورى اسلامى غيرقابل اعتماد است. خوب، در دنيا غير قابل اعتماد كيست؟ آنهائى كه هم بمب اتم دارند، هم حيا نميكنند كه بگويند ما ممكن است از اين بمب اتم استفاده بكنيم يا استفاده خواهيم كرد. اين خيلى حرف عجيبى است، اين رسواكنندهى اينهاست.
در اين دنيا خيلى بايد هوشيار بود. البته مقابلهى با اين ظلم و زور و با نقاب و بىنقاب و همه جورش، صرفاً منحصر نيست در آمادگىهاى نظامى؛ مهمتر از آمادگىهاى نظامى، آمادگىهاى معنوى است؛ آمادگىهاى روحى است؛ قدرت عزم يك ملت است؛ توان ايستادگى يك ملتى است كه بتواند در مقابل اين تندبادها بايستد. تندباد مىآيد و ميگذرد؛ هرچه قدرت هم داشته باشد، مىآيد و ميگذرد؛ مهم اين است كه بتوان يا نتوان در مقابل اين تندباد ايستاد. مشكل بناهائى كه فرو ميريزد، اين است كه نميتوانند خودشان را نگه دارند؛ والّا تندباد كه دائمى نيست. اگر يك ملتى زانوان خودش را محكم كرد، قدرت ايستادگى به خودش داد، ثبات قدم خودش را تقويت كرد، از اين تندبادها و اين طوفانها كارى بر نمىآيد؛ مىآيند و ميروند؛ آنها ميروند، اين ملت ميماند.
استحكام يك نظام به اين چيزهاست: به ايمان، به قدرت و توانائى ايستادگى، به عزم راسخ، به فريب نخوردن از الفاظ چرب و نرمِ تعارفآميزى كه در يك مواردى خيلى راحت در بسيارى از بده و بستانهاى سياسى مبادله ميشود؛ در حالى كه در پشت اين الفاظ نرم، چهرهى خشن و غضبآلود آن كسانى قرار دارد كه نيتهاى سوء دارند. نمونههايش الى ماشاءاللَّه در زمان خودمان، در همين چند ده سال بارها اتفاق افتاده؛ نسبت به ديگران، نسبت به كشورهاى مختلف، نسبت به خود ما؛ موارد زيادى ديديم. هوشمند بودن، فريب نخوردن، اعتماد به نفس داشتن، اعتماد به خداى متعال داشتن، قدرت ايستادگى را در خود تقويت كردن، باور داشتن به اينكه ميتوان قدرتمند بود و ايستادگى كرد؛ اينهاست كه يك ملت را نگه ميدارد.
خوشبختانه زمينهى همهى اينها براى ما فراهم است. سى سال است كه طوفانهاى گوناگون آمده و رفته، اين ملت محكم ايستاده، اين انقلاب پايدارتر شده. امروز ما خيلى قوىتر از ده سال پيش و بيست سال پيش و سى سال پيش هستيم. توانائى ما در همهى زمينهها امروز خيلى بيشتر است؛ در مقابلهى با انواع دشمنىها اين را نشان داديم، ملتمان به فضل الهى و توفيق الهى اين را نشان ميدهد. پس توانائى اصلى اين است.
اما همان طور كه عرض كرديم، اين حصار را هم نبايد بگذاريم رخنهاى ببيند. بله، در داخل اين حصار، اين مردم محكم ايستادهاند، اما حصار - يعنى نيروهاى مسلح - را بايد محكم نگه داشت. اولاً نيروهاى مسلح تهديد را جدى بگيرند؛ بارها من اين را گفتم. شما در محاسبات خودتان، مثل محاسبات سياسى نميتوانيد عمل كنيد. محاسب سياسى مثلاً ميگويد امكان حملهى دشمن كم است؛ بيست درصد است، سى درصد است؛ شما بايد بگوئيد امكان حملهى دشمن صددرصد است. آمادگى را با اين مبنا در همهى بخشها بايستى براى خودتان فراهم كنيد. بايستى دائماً بهوش بود.
به نظر من مسئلهى طرحهاى ابتكارى را هم خيلى بايد جدى گرفت. خوشبختانه در نيروهاى مسلح اين هست. مثل يك تودهى استعداد، كه يك بخشى از اين استعداد، يك لايهى روئين اين استعداد در معرض استفاده قرار گرفته؛ اعماق اين تودهى استعداد هنوز همچنان باز نشده؛ ملت ما اينجورى بود. واقعاً آدم احساس ميكند و مىبيند كه در اول انقلاب، در بخشهاى مختلف، از اين تودهى ظرفيت فكرى و استعداد فكرى و كسب مهارتها در بخشهاى گوناگون، يك مقدار كمى استفاده ميشد. انقلاب موجب شد يك تحركى به وجود بيايد؛ در بخشهاى علمى، در بخشهاى فناورى، در بخشهاى سازندگى، در بخشهاى فرهنگى، سياسى و غيره؛ استعدادها شكوفا شد، گل كرد. يعنى از اين مجموعهى تودهى فشرده و متراكم به انبوه، لايههاى ديگرى هم همين طور هى باز شد. اين تجربه به ما نشان ميدهد كه ظرفيتهاى ما خيلى بالاست.
برويد دنبال كارهاى ابتكارى، برويد دنبال كارهائى كه دنيا آنها را نيازموده و تجربه نكرده؛ در طراحىهاى عملياتى، در طراحىهاى اطلاعاتى، در نوع برخورد با دشمن؛ فريب يك جور، تدبير يك جور؛ اينها كارهاى مهمى است. بخصوص من روى نوع سازماندهى نيروهاى مسلح تأكيد ميكنم. خوشبختانه هم سپاه و هم ارتش در اين صراط قدم برداشتهاند، دارند فكر ميكنند و كار ميكنند. نوآورى در سازماندهى سنتى تا حالا وجود داشته - در سپاه جورى، در ارتش جورى - برويد دنبال كارهاى ابتكارى. البته هر كار جديدى مطلوب نيست. كار جديدى كه با ملاحظهى كامل، دقت و آزمون همراه باشد، مطلوب است. دنبال كارهاى ابتكارى برويد؛ همچنان كه تا حالا هم در بخشهاى مختلفِ نيروهاى مسلح همين بوده؛ جهاد خودكفائى ارتش يك نمونهاش است، كه از سى سال پيش چه كارهاى بزرگى را انجام دادند. در سپاه، فعاليتهاى متعدد و فراوان در اين زمينهها وجود داشته. الحمدللَّه دستمان از تجربههاى اميدبخش و اميدآفرين خالى نيست . آدم مىبيند كارهاى بزرگى را ميشود انجام داد.
اينها عرائض ماست. انشاءاللَّه همهى اين چيزهائى كه گفتيم و يا نگفتيم و جزو آرزوهاى ماست، در برنامههاى شما، در كارهاى شما تحقق و تبلور پيدا كند و خودش را نشان دهد. خوب، همه ى اينها يك روح هم دارد كه آن روح عبارت از معنويت و بصيرت دينى و تعميق اعتقادات دينى و باورهاى دينى است كه در كار برادران خوب و فعال و زحمتكش ما در عقيدتى - سياسىها به يك نحو، در نمايندگىهاى ولىفقيه در سپاه و جاهاى ديگر به يك نحو، خودش را نشان ميدهد. اين برادران هم بايستى همين مسئلهى اولويتها و همين ابتكارها و همين راههاى نو و همين همت مضاعف را به كار ببرند تا انشاءاللَّه روزبهروز ما بيشتر با ظواهر دينى و عمق عملى و اعتقادى در نيروهاى مسلح همراه باشيم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته