بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
لازم است در درجهى اول عيد را به همهى برادران و خواهران تبريك عرض كنيم. با اينكه از عيد خيلى گذشته - پانزده شانزده روز - ليكن عيد نوروز در واقع عيد بهار است و فارغ از تعطيلات رسمى و رسومات و اين چيزها، ايام عيد در واقع ادامه دارد. اميدواريم انشاءاللَّه سال جديد بر همهى ملت ايران، بخصوص بر خدمتگزاران مردم در دستگاههاى مختلف و در قواى سهگانه، سال مباركى باشد. مبارك بودن سال هم به اين است كه خداى متعال به وسيلهى شما، بركات خودش را در اين كشور، در اين مرز و بوم، به اين مردم خوب و مؤمن برساند. البته اين، تلاشِ هدفدار و پرانگيزه از سوى من و شما را ميطلبد. تلاش كنيم، انشاءاللَّه وجودمان را براى مردم نافع كنيم.
از لحظه لحظهى روزهاى مسئوليت من و شما سؤال خواهد شد. از همه سؤال خواهد شد؛ منتها آن كسى كه بار سنگينى بر دوشش نيست، مثل آن كسى است كه مال زيادى ندارد؛ از او حساب بخواهند، سرانگشتى يك چند قلم بيان خواهد كرد، خلاص خواهد شد. آن كسى كه مالِ زياد دارد، اندوختهاى دارد، رشتههاى گوناگون درآمدى دارد، طبعاً اگر از او حساب بخواهند، با يك كلمه و دو كلمه، اين حساب تمام نميشود. اگر طرف حساب، دقيق باشد و بخواهد مو را از ماست بكشد و بخواهد سختگيرى كند، بخواهد با عدالت رفتار كند، طبعاً خيلى مشكل خواهد شد؛ قدم به قدم اين را بايست جواب داد: اين پول را از اينجا به دست آورديم، اينجا خرج كرديم، به اين دليل به دست آورديم، به اين دليل خرج كرديم. مسئوليت هم همين جور است. حالا الحمدللَّه شماها علىالظاهر افراد مالدار و پولدار و ثروتمندى نيستيد - انشاءاللَّه كه نباشيد - ليكن سنگينى مسئوليت شما از سنگينى آن مال بيشتر است. از ما سؤال ميكنند: در فلان قضيه، شما مسئوليتتان چه بود؟ جزئيات مسئوليت را بايد بدانيد. اگر ندانيم، سؤال ميكنند كه چرا نميدانستى مسئوليتت اين است؟ چطور غفلت كردى؟ وقتى كه بدانيم، ميگويند حالا اين مسئوليت را چطور ادا كرديد؟ طول ميكشد تا شرح بدهيم، تا بيان كنيم، تا عذر بياوريم.
و همه بدهكاريم. همهى بشريت، همهى خلق عالم، در مقابل محاسبهى الهى بدهكارند. هيچ كس نميتواند بگويد من ميزان اعمالم به قدر كفاف پاسخگوست؛ انبياء هم نميتوانند بگويند؛ لذا استغفار ميكنند. انبياء و اولياء هم تا لحظهى آخر استغفار ميكنند، طلب مغفرت ميكنند. امام سجاد در دعا ميفرمايد: «و عدلك مهلكى»؛ عدالت تو، پدر من را در مىآورد. لذا عرض ميكنيم: «عاملنا بفضلك». اگر بحث عدالت پيش بيايد و بخواهند مو را از ماست بكشند، و اگر در كارهايمان دقت كنيم، واويلاست. بايد از خداى متعال فضل او را بخواهيم، اغماض او را بخواهيم، گذشت او را بخواهيم.
البته يك حرف هست كه آن را ميشود در پيشگاه خداى متعال عرضه كرد؛ و آن اين است كه من به قدر توانِ خودم تلاش كردم. اگر بتوانيم اين را بگوئيم، خوب است. به قدرى كه ميفهميدم، به قدرى كه ميتوانستم و ميدانستم، تلاش كردم؛ ديگر حالا كم و زياد و نقص و مشكل و كمبود و اينهايش را عفو كن؛ اينجورى ميشود. پس بايد همتمان را بگماريم به اينكه از همهى نيرو و توان و استعداد و ظرفيت استفاده كنيم. البته هر انسانى ضعفى دارد، مشكلى دارد، كمبودى دارد؛ اينها را هم به خدا محول كنيم؛ ليكن تلاش خودمان را بكنيم، از ظرفيت كم نگذاريم.
حالا ما عرض كرديم: همت مضاعف، كار مضاعف. اين مضاعف فقط به معناى دو برابر نيست. اگر همت كنيد، بكنيد ده برابر، جا دارد. آنچه كه خيلى مهم است، ظرفيتهاى موجود در جامعه است. ما در همهى زمينهها مثل يك معدنِ استخراج نشده يا نيمه استخراج شده هستيم. اهل فن و متخصصين و كارشناسان در همهى زمينهها - مثل زمينههاى اقتصادى، زمينههاى فنى، زمينههاى علمى - به ما ميگويند ظرفيتهاى كشور، ظرفيتهاى بىنظيرى است. دوستانى كه اهل هر رشتهاى، هر بخشى از كارهاى مهم جامعه هستند و با مسائل آشنايند، آنها در بخش خودشان وقتى گزارش ميدهند، وقتى مقايسه ميكنند، وقتى ما را، ملتمان را، كشورمان را با خيلى كشورهاى ديگر تطبيق ميكنند، ما را به اين نتيجه ميرسانند كه ظرفيتهاى ما خيلى زياد است. در زمينهى اقتصادى، ظرفيت كشور خيلى بالاست. در زمينهى علمى، ظرفيت كشور واقعاً حيرتآور است. يك مقدار كه انسان حركت را سريعتر ميكند، جدىتر ميكند، فشارى وارد مىآيد و اصرارى صورت ميگيرد، انسان مىبيند ناگهان همين طور گلهائى است كه در اين باغ ميشكفد؛ نهالهائى است كه در اين بوستان ميبالد، كه انسان هيچ تصورش را نميكرد و گمانش را نداشت؛ اما مىبينيم شد و ميشود.
در بخشهاى مختلف فرهنگى هم وقتى انسان نگاه ميكند، مىبيند آمادگىها زياد، استعدادها جوشان، نفرات بااستعداد و فراوان است. در زمينههاى فناورى هم انسان مىبيند حركت ممكن در كشور، خيلى عظيم و دهشتانگيز است. كارهاى بزرگى ميشود انجام داد. اينها ظرفيتهاى كشور است.
حالا اين ظرفيتها در بخشهاى مختلف دست من و شماست. اگر چنانچه اين ظرفيتها را نشناسيم، كوتاهى كرديم؛ اگر بشناسيم و براى به كارگيرى اين ظرفيتها همت نكنيم، كوتاهى كرديم؛ اگر به يك حد متوسطى قانع بشويم، كوتاهى كرديم. بايد به سمت قله حركت كنيم. درست مثل ورزشكارى كه استعداد بدنى دارد، قوارهى اندامى او قوارهى مناسبى است، امكانات ورزشى هم جلويش هست؛ او ديگر نميتواند بگويد من هر روزى نيم ساعت، بيست دقيقه نرمش ميكنم؛ او بايد برود به سمت قهرمانى؛ قله را بايد در نظر بگيرد.
در كارهاى اخروى هم همين جور است، در كارهاى معنوى هم همين جور است، در حركت توحيدى هم همين جور است؛ به كم نبايد قانع شد. در طلب ثواب الهى هم همين جور است؛ به كم نبايد قانع شد. خوب، اگر ما اين همت بلند را به كار نگرفتيم، ظلم كرديم، كوتاهى كرديم. اين كوتاهى ما هم ظلم است؛ هم ظلم به خود ماست - چون مورد مؤاخذهى الهى قرار ميگيريم - هم ظلم به كسانى است كه استحقاق اين را دارند كه از اين ظرفيتها استفاده كنند و بهرهمند شوند. اگر بهرهمند نشدند، ما تقصير كرديم. گفتن اين حرفها آسان است. عمل كردن و حركت كردن، دشوار است؛ احتياج به همت دارد.
بدانيم هم كه خداى متعال به ما كمك ميكند. هر كسى كه دنبال يك هدفى باشد و نيرويش را به كار بگيرد، خدا كمكش ميكند. در كار دنيائى هم باشد، خداى متعال كمك ميكند؛ «كلّا نمدّ هؤلاء و هؤلاء».(1) همان كسانى كه دنبال دنيا هستند، خدا ميگويد كمكشان ميكنيم. اگرچه وقتى مصروف دنيا شدند، ديگر از آخرت نصيبى نخواهند داشت. هم آنهائى را كه دنبال آخرتند، كمك ميكنيم، هم آنهائى را كه دنبال دنيايند. آخرت هم فقط نماز شب و دعا و ذكر و توسل و اينها نيست. البته اينها هم وسائل است؛ ليكن خدمت به مردم، حضور در آنجائى كه لازم است، اينها همهاش كارهاى خدائى است.
شما ببينيد در صدر اسلام، آن كسانى كه ممدوح واقع شدند - حالا توى فرهنگ ما، بر طبق عقيدهى ما - بيش از آنچه كه به خاطر نماز و عبادتشان ممدوح واقع شدند، به خاطر موضعگيرىهاى سياسىشان، اجتماعىشان و مجاهدتشان ممدوح واقع شدند. ما ابىذر را، يا عمار را، يا مقداد را، يا ميثم تمار را، يا مالك اشتر را كمتر به عبادتشان مدح ميكنيم. تاريخ، اينها را به آن مواضعى ميشناسد كه اين مواضع، تعيين كننده بود؛ حركت كلان جامعه را توانست هدايت كند، شكل بدهد و به پيشرفت اين حركت كمك كند. آنهائى هم كه مذمت شدند، همين جور. خيلى از بزرگان كه مورد مذمت قرار گرفتند، به خاطر شرب خمر مذمت نشدند، به خاطر بىنمازى مذمت نشدند؛ به خاطر عدم حضور در آنجائى كه حضورشان لازم بود، مذمت شدند. تاريخ، اينجورى ثبت كرده؛ نگاه كنيد، ببينيد. پس كار خدا، كار معنوى، كار توحيدى، منحصر نيست در نماز خواندن؛ اگرچه نماز را دستكم نبايد گرفت. نماز پشتوانهى همهى اينهاست. تلاوت قرآن، تدبر در قرآن، تضرع پيش خداى متعال، خواندن ادعيهى مأثور - صحيفهى سجاديه، دعاى امام حسين، دعاى كميل، بقيهى اين ادعيهاى كه هست - اينها همهاش كمك كننده است؛ روان كنندهى حركت موتور وجود انسان است؛ كه اگر چنانچه شما با خدا انس داشتيد و ميان خودتان و خدا را درست و اصلاح كرديد، اين كارها را راحتتر انجام ميدهيد؛ با رغبت بيشتر، با شوق بيشتر انجام ميدهيد. بنابراين كسى كه ميخواهد كار خدا را بكند، خداى متعال كمكش ميكند. كسى بخواهد كار دنيا را هم بكند، همين جور. اينهائى كه دنيا، يا مقام دنيا، يا پول دنيا، يا عيش دنيا، لذتهاى جنسى و امثال اينها برايشان هدف و غرض و مآل بود - كه حالا در دنيا نمونههايش را زياد مشاهده ميكنيد - اينها هم وقتى كه در راه همان هدفِ خودشان تلاش كردند، خدا كمكشان ميكند. كمك الهى به اين است كه وسائل را در اختيارشان ميگذارد. همت ميكنند، از اين راه ميروند، هدفشان هم فقط هدف مادى است؛ لذا به آن هدف ميرسند. البته چون آن جانب اصلى را كه جانب معنوى و الهى و اخروى است، نديده گرفتند، آنجا ضرر ميكنند؛ اما در اين قسمتى كه هدف گرفتند، پيش ميروند.
خوب، حالا شما آقايان و خانمهائى كه اينجا تشريف داريد، مسئولين هستيد و اين حرفهائى كه ما به شما عرض ميكنيم، حرفهائى است كه خود شماها به مردم ميگوئيد؛ حرفهاى جديدى براى شماها نيست؛ تذكر است ديگر. انسان احتياج دارد به تذكر. در يادآورى، نتائج بزرگى هست كه در دانستن، آن نتائج نيست. خيلى چيزها را انسان ميداند، اما بايد مرتب به انسان يادآورى بشود. توجه كنيم كه ما كجا هستيم، چه كار داريم ميكنيم، هدف چيست؟ هدف، اين يك شاهى صنار دنيا نيست كه ما به خاطر آن، وظيفهى بزرگ را فراموش كنيم و اهداف عالى را زير پا بگذاريم. هدف، مدح و تمجيد اين و آن نيست كه مثلاً فرض بفرمائيد چند صباحى به يك كرسىاى تكيه بزنيم، چهار نفر جلوى ما خم و راست بشوند يا اطاعت كنند. اينها كه براى بشر كوچك است. هدف، فلاح است؛ نجاح است - «قد افلح المؤمنون»(2) - بايد آن را هدف گرفت. بايد به فكر زندگى حقيقى بود، كه اين زندگى حقيقى شروع خواهد شد؛ حالا دير يا زود، براى همهى ماها، چند روز ديگر، چند ساعت ديگر، چند سال ديگر؛ بالاخره آن زندگى حقيقى با مرگ مادى و جسمانى آغاز خواهد شد. هدف اين است كه آنجا را آباد كنيم؛ همهى اينها مقدمات است.
يكى از چيزهائى كه خيلى مهم است - چون حالا تقريباً همهى مسئولين قوا، از هر سه قوه اينجا تشريف داريد - يكپارچگى در حركت است؛ ولو يكپارچگى در فكر و نظر و سليقه نباشد، كه نه ممكن است، نه آنقدر هم مطلوب است. اختلاف سلائق و اختلاف نظرات به مباحثه مىانجامد، و مباحثه به كشف عرصههاى جديد منتهى ميشود. بنابراين ما هيچ توصيه نميكنيم كه حتماً همه در همهى مسائل يكسان فكر كنند؛ نه، اصلاً ممكن هم نيست و امكان ندارد. اختلاف در نظر و در سليقه و در فكر و در فهم، خودش از اول خلقت بشر وسيلهاى شده است براى پيشرفت انسان. اما با وجود آن اختلافاتى كه وجود دارد، هماهنگى در حركت لازم است. اگر كاروانى باشد، افراد كاروان بين خودشان اختلافاتى داشته باشند، بحثى داشته باشند، دعوائى داشته باشند، مباحثهى علمى داشته باشند، مباحثهى سياسى داشته باشند، مباحثهى در مسائل گوناگون و روزمره داشته باشند، با هم هم بحث كنند - اين ايرادى ندارد - به نتيجه رسيدند، چه بهتر؛ به نتيجه هم نرسيدند، نرسيدند؛ ايرادى ندارد؛ اما اين حركتى كه دارد انجام ميگيرد، متوقف نشود. اينجور نباشد كه اين مباحثه موجب بشود كه وسيلهى راهوارى كه زير پايشان است، اين را از كار بيندازند، مشغول مباحثه شوند؛ يا احياناً بگويند حالا كه در اين مسئلهى علمى به نتيجهى واحدى نرسيديم، پس تو از آن راه برو، من از اين راه؛ نه آقا، داريم ميرويم؛ هدف مشخص است. سه قوه بايد اينجورى حركت كنند. دوستان عزيز! برادران و خواهران عزيز كه در سه قوه تشريف داريد! مراقب باشيد وحدت حركت، يكپارچگى در حركت و در تصميمهاى بزرگ، حفظ شود؛ اختلافات به اختلافات در كار اساسى نينجامد.
ما الان برنامهى پنجم را در پيش داريم. برنامهى پنجم الزامات خيلى زيادى بر دوش همه گذاشته. البته وسط ميدان، طبعاً دولت است، كه مجرى است؛ اما دستگاه قوهى مقننه، دستگاه قوهى قضائيه، دستگاههاى جنبىاى كه وجود دارند، اينها همه، هم مسئولند، هم مؤثرند. اگر بنا باشد كه سر قدم به قدم كارها و حرفها بگوئيم حالا كه اينجور شد، پس هيچى، همكارى نميكنيم، كار پيش نميرود. همكارى كنيد، كمك كنيد و براى آن كسى كه در وسط ميدان اجراء قرار دارد، تسهيلات فراهم كنيد. البته مصالح را در نظر بگيريد، ليكن كمك كنيد كه كار اجرائى بخوبى انجام بگيرد و پيش برود.
من توصيهى مؤكد دارم به همكارى دستگاههاى سهگانه و قواى سهگانه، تا بتوانيم انشاءاللَّه چشمانداز را تأمين كنيم. اهداف چشمانداز، اهداف خيلى مهمى است. البته اگر همت مضاعف كنيد، از آن اهداف، جلوتر هم ميرويد؛ اين ممكن است و هيچ استبعادى هم ندارد. الان مشاهده ميكنيم كه ما از زمانبندى فرضى در مورد اهداف چشمانداز، در بعضى از بخشها جلو هم هستيم. ممكن است در بعضى از بخشها هم يك خرده عقب باشيم، اما در بعضى از بخشها حتماً طبق آن زمانبندى فرضى كه انسان در ذهن دارد، جلو هم هستيم و مشكلى نداريم. ميتوان از آن اهداف جلوتر هم برويم. احتياج به اين معنا هست كه ما بتوانيم جلوتر برويم، بتوانيم حركت كنيم، تلاش كنيم. پس همت مضاعف لازم است.
هم در زمينههاى اخروى، هم در زمينههاى دنيوى بايد تلاش كرد. دوستان در زمينههاى فردى و ارتباطات خود با خدا هم هرچه ميتوانند، همت و كار را مضاعف كنند؛ اين هم به دست غفلت و فراموشى سپرده نشود. مسائل شخصى و فردى - آنچه كه بين هر كسى با خداست - خيلى اهميت دارد. اگر وارد بشويم و با اين چيزها انس پيدا كنيم، انشاءاللَّه خداى متعال هم بيشتر كمك خواهد كرد؛ كمااينكه تا الان هم خداى متعال به ما خيلى كمك كرده.
مسائل فرهنگى هم خيلى مهم است. فرهنگ عمومى خيلى مهم است. چهرهى دينى در زندگى عمومى مردم خيلى مهم است. چهرهى دينى و ظاهر دينى - كه البته انشاءاللَّه خبر از باطن خواهد داد - خيلى حائز اهميت است.
خوب، بايد تشكر هم بكنيم از برادرانى كه در ايام تعطيلات نوروزى خيلى تلاش كردند؛ از نيروى انتظامى بگيريد، تا صدا و سيما، تا دستگاههاى بهدارى و بيمارستانها و اورژانسها و چه و چه. دستگاههاى گوناگون خدمات زيادى را متقبل شدند، براى اينكه مردم بتوانند آسايش خودشان را داشته باشند. در بخشهاى دولتى، در بخشهاى گوناگون، تلاشهاى خيلى خوبى انجام گرفت. واقعاً بعضى همت كردند، كار كردند، براى مردم آسايش و شادى و راحتى و امنيت را حفظ و تأمين كردند؛ اينها خيلى باارزش است.
و چقدر خوب است كه دستگاههاى رسمى، كار خود را از همان اوان اتمام تعطيلات رسمى شروع كنند. خوشبختانه بعضىها خيلى تلاش كردند، خيلى حضور داشتند. از اول روزهاى فروردين كه ماها در تعطيلات بوديم، ميديديم بعضىها تلاش ميكردند، بودند، حضور داشتند، كارهاى خوبى انجام ميگرفت. هرچه بتوانيد فرهنگ كار و تلاش و حضور در عرصهى كار و سنگر كار را گسترش بدهيد، خيلى خوب است؛ اين به حركت جامعه و نشاط جامعه كمك خواهد كرد.
اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال به همه توفيق بدهد، همهتان را تأييد و كمك كند. انشاءاللَّه اين مسئلهى هدفمند كردن يارانهها هم كه حالا شنيدم باز يك توافقهائى دارد صورت ميگيرد، به بهترين شكل توافقى صورت بگيرد و كارهاى خوبى انجام شود و مردم بتوانند طعم تدابير شماها و تلاش شماها را انشاءاللَّه بچشند و بهره ببرند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) اسراء: 20
2) مومنون: 1
لازم است در درجهى اول عيد را به همهى برادران و خواهران تبريك عرض كنيم. با اينكه از عيد خيلى گذشته - پانزده شانزده روز - ليكن عيد نوروز در واقع عيد بهار است و فارغ از تعطيلات رسمى و رسومات و اين چيزها، ايام عيد در واقع ادامه دارد. اميدواريم انشاءاللَّه سال جديد بر همهى ملت ايران، بخصوص بر خدمتگزاران مردم در دستگاههاى مختلف و در قواى سهگانه، سال مباركى باشد. مبارك بودن سال هم به اين است كه خداى متعال به وسيلهى شما، بركات خودش را در اين كشور، در اين مرز و بوم، به اين مردم خوب و مؤمن برساند. البته اين، تلاشِ هدفدار و پرانگيزه از سوى من و شما را ميطلبد. تلاش كنيم، انشاءاللَّه وجودمان را براى مردم نافع كنيم.
از لحظه لحظهى روزهاى مسئوليت من و شما سؤال خواهد شد. از همه سؤال خواهد شد؛ منتها آن كسى كه بار سنگينى بر دوشش نيست، مثل آن كسى است كه مال زيادى ندارد؛ از او حساب بخواهند، سرانگشتى يك چند قلم بيان خواهد كرد، خلاص خواهد شد. آن كسى كه مالِ زياد دارد، اندوختهاى دارد، رشتههاى گوناگون درآمدى دارد، طبعاً اگر از او حساب بخواهند، با يك كلمه و دو كلمه، اين حساب تمام نميشود. اگر طرف حساب، دقيق باشد و بخواهد مو را از ماست بكشد و بخواهد سختگيرى كند، بخواهد با عدالت رفتار كند، طبعاً خيلى مشكل خواهد شد؛ قدم به قدم اين را بايست جواب داد: اين پول را از اينجا به دست آورديم، اينجا خرج كرديم، به اين دليل به دست آورديم، به اين دليل خرج كرديم. مسئوليت هم همين جور است. حالا الحمدللَّه شماها علىالظاهر افراد مالدار و پولدار و ثروتمندى نيستيد - انشاءاللَّه كه نباشيد - ليكن سنگينى مسئوليت شما از سنگينى آن مال بيشتر است. از ما سؤال ميكنند: در فلان قضيه، شما مسئوليتتان چه بود؟ جزئيات مسئوليت را بايد بدانيد. اگر ندانيم، سؤال ميكنند كه چرا نميدانستى مسئوليتت اين است؟ چطور غفلت كردى؟ وقتى كه بدانيم، ميگويند حالا اين مسئوليت را چطور ادا كرديد؟ طول ميكشد تا شرح بدهيم، تا بيان كنيم، تا عذر بياوريم.
و همه بدهكاريم. همهى بشريت، همهى خلق عالم، در مقابل محاسبهى الهى بدهكارند. هيچ كس نميتواند بگويد من ميزان اعمالم به قدر كفاف پاسخگوست؛ انبياء هم نميتوانند بگويند؛ لذا استغفار ميكنند. انبياء و اولياء هم تا لحظهى آخر استغفار ميكنند، طلب مغفرت ميكنند. امام سجاد در دعا ميفرمايد: «و عدلك مهلكى»؛ عدالت تو، پدر من را در مىآورد. لذا عرض ميكنيم: «عاملنا بفضلك». اگر بحث عدالت پيش بيايد و بخواهند مو را از ماست بكشند، و اگر در كارهايمان دقت كنيم، واويلاست. بايد از خداى متعال فضل او را بخواهيم، اغماض او را بخواهيم، گذشت او را بخواهيم.
البته يك حرف هست كه آن را ميشود در پيشگاه خداى متعال عرضه كرد؛ و آن اين است كه من به قدر توانِ خودم تلاش كردم. اگر بتوانيم اين را بگوئيم، خوب است. به قدرى كه ميفهميدم، به قدرى كه ميتوانستم و ميدانستم، تلاش كردم؛ ديگر حالا كم و زياد و نقص و مشكل و كمبود و اينهايش را عفو كن؛ اينجورى ميشود. پس بايد همتمان را بگماريم به اينكه از همهى نيرو و توان و استعداد و ظرفيت استفاده كنيم. البته هر انسانى ضعفى دارد، مشكلى دارد، كمبودى دارد؛ اينها را هم به خدا محول كنيم؛ ليكن تلاش خودمان را بكنيم، از ظرفيت كم نگذاريم.
حالا ما عرض كرديم: همت مضاعف، كار مضاعف. اين مضاعف فقط به معناى دو برابر نيست. اگر همت كنيد، بكنيد ده برابر، جا دارد. آنچه كه خيلى مهم است، ظرفيتهاى موجود در جامعه است. ما در همهى زمينهها مثل يك معدنِ استخراج نشده يا نيمه استخراج شده هستيم. اهل فن و متخصصين و كارشناسان در همهى زمينهها - مثل زمينههاى اقتصادى، زمينههاى فنى، زمينههاى علمى - به ما ميگويند ظرفيتهاى كشور، ظرفيتهاى بىنظيرى است. دوستانى كه اهل هر رشتهاى، هر بخشى از كارهاى مهم جامعه هستند و با مسائل آشنايند، آنها در بخش خودشان وقتى گزارش ميدهند، وقتى مقايسه ميكنند، وقتى ما را، ملتمان را، كشورمان را با خيلى كشورهاى ديگر تطبيق ميكنند، ما را به اين نتيجه ميرسانند كه ظرفيتهاى ما خيلى زياد است. در زمينهى اقتصادى، ظرفيت كشور خيلى بالاست. در زمينهى علمى، ظرفيت كشور واقعاً حيرتآور است. يك مقدار كه انسان حركت را سريعتر ميكند، جدىتر ميكند، فشارى وارد مىآيد و اصرارى صورت ميگيرد، انسان مىبيند ناگهان همين طور گلهائى است كه در اين باغ ميشكفد؛ نهالهائى است كه در اين بوستان ميبالد، كه انسان هيچ تصورش را نميكرد و گمانش را نداشت؛ اما مىبينيم شد و ميشود.
در بخشهاى مختلف فرهنگى هم وقتى انسان نگاه ميكند، مىبيند آمادگىها زياد، استعدادها جوشان، نفرات بااستعداد و فراوان است. در زمينههاى فناورى هم انسان مىبيند حركت ممكن در كشور، خيلى عظيم و دهشتانگيز است. كارهاى بزرگى ميشود انجام داد. اينها ظرفيتهاى كشور است.
حالا اين ظرفيتها در بخشهاى مختلف دست من و شماست. اگر چنانچه اين ظرفيتها را نشناسيم، كوتاهى كرديم؛ اگر بشناسيم و براى به كارگيرى اين ظرفيتها همت نكنيم، كوتاهى كرديم؛ اگر به يك حد متوسطى قانع بشويم، كوتاهى كرديم. بايد به سمت قله حركت كنيم. درست مثل ورزشكارى كه استعداد بدنى دارد، قوارهى اندامى او قوارهى مناسبى است، امكانات ورزشى هم جلويش هست؛ او ديگر نميتواند بگويد من هر روزى نيم ساعت، بيست دقيقه نرمش ميكنم؛ او بايد برود به سمت قهرمانى؛ قله را بايد در نظر بگيرد.
در كارهاى اخروى هم همين جور است، در كارهاى معنوى هم همين جور است، در حركت توحيدى هم همين جور است؛ به كم نبايد قانع شد. در طلب ثواب الهى هم همين جور است؛ به كم نبايد قانع شد. خوب، اگر ما اين همت بلند را به كار نگرفتيم، ظلم كرديم، كوتاهى كرديم. اين كوتاهى ما هم ظلم است؛ هم ظلم به خود ماست - چون مورد مؤاخذهى الهى قرار ميگيريم - هم ظلم به كسانى است كه استحقاق اين را دارند كه از اين ظرفيتها استفاده كنند و بهرهمند شوند. اگر بهرهمند نشدند، ما تقصير كرديم. گفتن اين حرفها آسان است. عمل كردن و حركت كردن، دشوار است؛ احتياج به همت دارد.
بدانيم هم كه خداى متعال به ما كمك ميكند. هر كسى كه دنبال يك هدفى باشد و نيرويش را به كار بگيرد، خدا كمكش ميكند. در كار دنيائى هم باشد، خداى متعال كمك ميكند؛ «كلّا نمدّ هؤلاء و هؤلاء».(1) همان كسانى كه دنبال دنيا هستند، خدا ميگويد كمكشان ميكنيم. اگرچه وقتى مصروف دنيا شدند، ديگر از آخرت نصيبى نخواهند داشت. هم آنهائى را كه دنبال آخرتند، كمك ميكنيم، هم آنهائى را كه دنبال دنيايند. آخرت هم فقط نماز شب و دعا و ذكر و توسل و اينها نيست. البته اينها هم وسائل است؛ ليكن خدمت به مردم، حضور در آنجائى كه لازم است، اينها همهاش كارهاى خدائى است.
شما ببينيد در صدر اسلام، آن كسانى كه ممدوح واقع شدند - حالا توى فرهنگ ما، بر طبق عقيدهى ما - بيش از آنچه كه به خاطر نماز و عبادتشان ممدوح واقع شدند، به خاطر موضعگيرىهاى سياسىشان، اجتماعىشان و مجاهدتشان ممدوح واقع شدند. ما ابىذر را، يا عمار را، يا مقداد را، يا ميثم تمار را، يا مالك اشتر را كمتر به عبادتشان مدح ميكنيم. تاريخ، اينها را به آن مواضعى ميشناسد كه اين مواضع، تعيين كننده بود؛ حركت كلان جامعه را توانست هدايت كند، شكل بدهد و به پيشرفت اين حركت كمك كند. آنهائى هم كه مذمت شدند، همين جور. خيلى از بزرگان كه مورد مذمت قرار گرفتند، به خاطر شرب خمر مذمت نشدند، به خاطر بىنمازى مذمت نشدند؛ به خاطر عدم حضور در آنجائى كه حضورشان لازم بود، مذمت شدند. تاريخ، اينجورى ثبت كرده؛ نگاه كنيد، ببينيد. پس كار خدا، كار معنوى، كار توحيدى، منحصر نيست در نماز خواندن؛ اگرچه نماز را دستكم نبايد گرفت. نماز پشتوانهى همهى اينهاست. تلاوت قرآن، تدبر در قرآن، تضرع پيش خداى متعال، خواندن ادعيهى مأثور - صحيفهى سجاديه، دعاى امام حسين، دعاى كميل، بقيهى اين ادعيهاى كه هست - اينها همهاش كمك كننده است؛ روان كنندهى حركت موتور وجود انسان است؛ كه اگر چنانچه شما با خدا انس داشتيد و ميان خودتان و خدا را درست و اصلاح كرديد، اين كارها را راحتتر انجام ميدهيد؛ با رغبت بيشتر، با شوق بيشتر انجام ميدهيد. بنابراين كسى كه ميخواهد كار خدا را بكند، خداى متعال كمكش ميكند. كسى بخواهد كار دنيا را هم بكند، همين جور. اينهائى كه دنيا، يا مقام دنيا، يا پول دنيا، يا عيش دنيا، لذتهاى جنسى و امثال اينها برايشان هدف و غرض و مآل بود - كه حالا در دنيا نمونههايش را زياد مشاهده ميكنيد - اينها هم وقتى كه در راه همان هدفِ خودشان تلاش كردند، خدا كمكشان ميكند. كمك الهى به اين است كه وسائل را در اختيارشان ميگذارد. همت ميكنند، از اين راه ميروند، هدفشان هم فقط هدف مادى است؛ لذا به آن هدف ميرسند. البته چون آن جانب اصلى را كه جانب معنوى و الهى و اخروى است، نديده گرفتند، آنجا ضرر ميكنند؛ اما در اين قسمتى كه هدف گرفتند، پيش ميروند.
خوب، حالا شما آقايان و خانمهائى كه اينجا تشريف داريد، مسئولين هستيد و اين حرفهائى كه ما به شما عرض ميكنيم، حرفهائى است كه خود شماها به مردم ميگوئيد؛ حرفهاى جديدى براى شماها نيست؛ تذكر است ديگر. انسان احتياج دارد به تذكر. در يادآورى، نتائج بزرگى هست كه در دانستن، آن نتائج نيست. خيلى چيزها را انسان ميداند، اما بايد مرتب به انسان يادآورى بشود. توجه كنيم كه ما كجا هستيم، چه كار داريم ميكنيم، هدف چيست؟ هدف، اين يك شاهى صنار دنيا نيست كه ما به خاطر آن، وظيفهى بزرگ را فراموش كنيم و اهداف عالى را زير پا بگذاريم. هدف، مدح و تمجيد اين و آن نيست كه مثلاً فرض بفرمائيد چند صباحى به يك كرسىاى تكيه بزنيم، چهار نفر جلوى ما خم و راست بشوند يا اطاعت كنند. اينها كه براى بشر كوچك است. هدف، فلاح است؛ نجاح است - «قد افلح المؤمنون»(2) - بايد آن را هدف گرفت. بايد به فكر زندگى حقيقى بود، كه اين زندگى حقيقى شروع خواهد شد؛ حالا دير يا زود، براى همهى ماها، چند روز ديگر، چند ساعت ديگر، چند سال ديگر؛ بالاخره آن زندگى حقيقى با مرگ مادى و جسمانى آغاز خواهد شد. هدف اين است كه آنجا را آباد كنيم؛ همهى اينها مقدمات است.
يكى از چيزهائى كه خيلى مهم است - چون حالا تقريباً همهى مسئولين قوا، از هر سه قوه اينجا تشريف داريد - يكپارچگى در حركت است؛ ولو يكپارچگى در فكر و نظر و سليقه نباشد، كه نه ممكن است، نه آنقدر هم مطلوب است. اختلاف سلائق و اختلاف نظرات به مباحثه مىانجامد، و مباحثه به كشف عرصههاى جديد منتهى ميشود. بنابراين ما هيچ توصيه نميكنيم كه حتماً همه در همهى مسائل يكسان فكر كنند؛ نه، اصلاً ممكن هم نيست و امكان ندارد. اختلاف در نظر و در سليقه و در فكر و در فهم، خودش از اول خلقت بشر وسيلهاى شده است براى پيشرفت انسان. اما با وجود آن اختلافاتى كه وجود دارد، هماهنگى در حركت لازم است. اگر كاروانى باشد، افراد كاروان بين خودشان اختلافاتى داشته باشند، بحثى داشته باشند، دعوائى داشته باشند، مباحثهى علمى داشته باشند، مباحثهى سياسى داشته باشند، مباحثهى در مسائل گوناگون و روزمره داشته باشند، با هم هم بحث كنند - اين ايرادى ندارد - به نتيجه رسيدند، چه بهتر؛ به نتيجه هم نرسيدند، نرسيدند؛ ايرادى ندارد؛ اما اين حركتى كه دارد انجام ميگيرد، متوقف نشود. اينجور نباشد كه اين مباحثه موجب بشود كه وسيلهى راهوارى كه زير پايشان است، اين را از كار بيندازند، مشغول مباحثه شوند؛ يا احياناً بگويند حالا كه در اين مسئلهى علمى به نتيجهى واحدى نرسيديم، پس تو از آن راه برو، من از اين راه؛ نه آقا، داريم ميرويم؛ هدف مشخص است. سه قوه بايد اينجورى حركت كنند. دوستان عزيز! برادران و خواهران عزيز كه در سه قوه تشريف داريد! مراقب باشيد وحدت حركت، يكپارچگى در حركت و در تصميمهاى بزرگ، حفظ شود؛ اختلافات به اختلافات در كار اساسى نينجامد.
ما الان برنامهى پنجم را در پيش داريم. برنامهى پنجم الزامات خيلى زيادى بر دوش همه گذاشته. البته وسط ميدان، طبعاً دولت است، كه مجرى است؛ اما دستگاه قوهى مقننه، دستگاه قوهى قضائيه، دستگاههاى جنبىاى كه وجود دارند، اينها همه، هم مسئولند، هم مؤثرند. اگر بنا باشد كه سر قدم به قدم كارها و حرفها بگوئيم حالا كه اينجور شد، پس هيچى، همكارى نميكنيم، كار پيش نميرود. همكارى كنيد، كمك كنيد و براى آن كسى كه در وسط ميدان اجراء قرار دارد، تسهيلات فراهم كنيد. البته مصالح را در نظر بگيريد، ليكن كمك كنيد كه كار اجرائى بخوبى انجام بگيرد و پيش برود.
من توصيهى مؤكد دارم به همكارى دستگاههاى سهگانه و قواى سهگانه، تا بتوانيم انشاءاللَّه چشمانداز را تأمين كنيم. اهداف چشمانداز، اهداف خيلى مهمى است. البته اگر همت مضاعف كنيد، از آن اهداف، جلوتر هم ميرويد؛ اين ممكن است و هيچ استبعادى هم ندارد. الان مشاهده ميكنيم كه ما از زمانبندى فرضى در مورد اهداف چشمانداز، در بعضى از بخشها جلو هم هستيم. ممكن است در بعضى از بخشها هم يك خرده عقب باشيم، اما در بعضى از بخشها حتماً طبق آن زمانبندى فرضى كه انسان در ذهن دارد، جلو هم هستيم و مشكلى نداريم. ميتوان از آن اهداف جلوتر هم برويم. احتياج به اين معنا هست كه ما بتوانيم جلوتر برويم، بتوانيم حركت كنيم، تلاش كنيم. پس همت مضاعف لازم است.
هم در زمينههاى اخروى، هم در زمينههاى دنيوى بايد تلاش كرد. دوستان در زمينههاى فردى و ارتباطات خود با خدا هم هرچه ميتوانند، همت و كار را مضاعف كنند؛ اين هم به دست غفلت و فراموشى سپرده نشود. مسائل شخصى و فردى - آنچه كه بين هر كسى با خداست - خيلى اهميت دارد. اگر وارد بشويم و با اين چيزها انس پيدا كنيم، انشاءاللَّه خداى متعال هم بيشتر كمك خواهد كرد؛ كمااينكه تا الان هم خداى متعال به ما خيلى كمك كرده.
مسائل فرهنگى هم خيلى مهم است. فرهنگ عمومى خيلى مهم است. چهرهى دينى در زندگى عمومى مردم خيلى مهم است. چهرهى دينى و ظاهر دينى - كه البته انشاءاللَّه خبر از باطن خواهد داد - خيلى حائز اهميت است.
خوب، بايد تشكر هم بكنيم از برادرانى كه در ايام تعطيلات نوروزى خيلى تلاش كردند؛ از نيروى انتظامى بگيريد، تا صدا و سيما، تا دستگاههاى بهدارى و بيمارستانها و اورژانسها و چه و چه. دستگاههاى گوناگون خدمات زيادى را متقبل شدند، براى اينكه مردم بتوانند آسايش خودشان را داشته باشند. در بخشهاى دولتى، در بخشهاى گوناگون، تلاشهاى خيلى خوبى انجام گرفت. واقعاً بعضى همت كردند، كار كردند، براى مردم آسايش و شادى و راحتى و امنيت را حفظ و تأمين كردند؛ اينها خيلى باارزش است.
و چقدر خوب است كه دستگاههاى رسمى، كار خود را از همان اوان اتمام تعطيلات رسمى شروع كنند. خوشبختانه بعضىها خيلى تلاش كردند، خيلى حضور داشتند. از اول روزهاى فروردين كه ماها در تعطيلات بوديم، ميديديم بعضىها تلاش ميكردند، بودند، حضور داشتند، كارهاى خوبى انجام ميگرفت. هرچه بتوانيد فرهنگ كار و تلاش و حضور در عرصهى كار و سنگر كار را گسترش بدهيد، خيلى خوب است؛ اين به حركت جامعه و نشاط جامعه كمك خواهد كرد.
اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال به همه توفيق بدهد، همهتان را تأييد و كمك كند. انشاءاللَّه اين مسئلهى هدفمند كردن يارانهها هم كه حالا شنيدم باز يك توافقهائى دارد صورت ميگيرد، به بهترين شكل توافقى صورت بگيرد و كارهاى خوبى انجام شود و مردم بتوانند طعم تدابير شماها و تلاش شماها را انشاءاللَّه بچشند و بهره ببرند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) اسراء: 20
2) مومنون: 1