بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران عزيز كه در اين مناسبت بسيار باشكوه و فراموش نشدنى - يعنى مناسبت بيست و نهم بهمن تبريز - اين راه طولانى را طى فرموديد، قبول زحمت كرديد و حسينيهى ما را منور كرديد. حقيقتاً نفَس گرم شما، زبان گوياى شما، انگيزههاى غير قابل سكون و سكوت شما، كه در همهى موارد محسوس بوده است، فضاى حسينيه را امروز گرم و گيرا و انقلابى كرد؛ همچنان كه در طول زمان، هميشه مردم تبريز مظهر همين خصوصيات برجسته بودهاند.
در طول تاريخِ نزديك به خودمان، در حوادث بزرگ، از دوران مشروطه و قبل از مشروطه تا امروز، انسان دو ويژگى را در تبريز و در آذربايجان مىبيند: يكى اينكه مردم تبريز در حوادث گوناگون هميشه آغازكننده بودند، شروع كننده بودند و ابتكار عمل را در دست گرفتهاند. قضيهى بيست و نهم بهمن از اين قبيل است. اگر مردم بيدار تبريز در چهلم حوادث قم، آن حادثهى بزرگ را به وجود نمىآوردند، اين سلسلهى اربعينها در كشور راه نمىافتاد و اين حركتِ خودجوش عظيم مردمى در سراسر كشور معلوم نبود چگونه به وجود خواهد آمد و چگونه ادامه پيدا خواهد كرد. بنابراين ابتكار عمل را تبريزىها كردند. در قضاياى قبل هم همين جور بوده است، در قضيهى مشروطه هم همين جور بود؛ تبريزىها شروعكنندهاند، مبتكرند. بسيارى از اين شعارهائى هم كه امروز در زبان مردم عزيز ما در سراسر كشور جريان دارد، غالباً از تبريز شروع شده است.
خصوصيت دوم، وفادارى است. بعضىها وارد يك راهى ميشوند، اما ادامه نميدهند و وفادار نميمانند؛ حوادث گوناگون آنها را متزلزل ميكند، مردد ميكند؛ گاهى از راه برميگردند، گاهى بدتر از برگشتن، اصل حركت و راه را انكار ميكنند؛ از اين قبيل داشتيم. مردم تبريز و آذربايجان وفادارند، ايستادهاند. خداى متعال در قرآن ميفرمايد: «و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجرا عظيما».(1) آن كسى كه وفادار ميماند، پاى حرف حق و سخن حق مىايستد، گذشت زمان و حوادث دشوار، او را متزلزل نميكند، خداى متعال به او پاداش بزرگى خواهد داد. يك عدهاى اينجور نيستند، عهدشكنى ميكنند؛ «فمن نكث فانّما ينكث على نفسه».(2) عهدشكن به ضرر خود عمل ميكند و در واقع به خاطر عهدشكنى، خود را خسارتزده ميكند؛ راه خدا خسارتى نمىبيند. شما مردم تبريز و مردم آذربايجان وفادارى كرديد و ايستاديد.
امام بزرگوار ما با اينكه با تبريز آشنائى نزديكى نداشتند، اما مردم تبريز را خوب شناخته بودند. در آن قضاياى فتنهى اول انقلاب كه در جاهاى مختلف فتنهانگيزى شد، از جمله در تبريز، امام فرمودند كه خود مردم تبريز جواب فتنهگران را خواهند داد، و دادند؛ همينجور شد. جز نيروى ايمان و غيرت و همت و آگاهى و بصيرت، چيز ديگرى نميتوانست آن فتنهها و آن آتشها را خاموش كند.
امروز هم همين جور است. جوانهاى عزيزى كه امام را نديدند، دوران دفاع هشت ساله را نديدند، «باكرى»ها را نديدند، شخصيتهاى فداكار آن روز را كه شهيد شدند، نديدند، اما با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصيرتى در صحنه حاضر ميشوند كه آن روز جوان تبريزى در بيست و نهم بهمن وارد ميدان شد و در طول دوران جنگ تحميلىِ هشت ساله، در جبهههاى مختلف از خود دلاورى و فداكارى نشان داد. امروز جوانهاى ما همين جورند. اين معنايش چيست؟ چرا؟ قضيه چيست؟ قضيه را در حقانيت اين سخن بايد جستجو كرد: «سخن انقلاب، سخن حق». اين، خاصيت حق است. «مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبه»؛ اين يك درخت پاكيزه و سالم و خوشنهادى است كه در زمين سالم رشد ميكند. «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»؛ ريشهاش محكم است، شاخ و برگش هم رفته بالا. «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»؛(3) ميوهى او هم هميشگى است و در هر فصلى ميوهى خود را ميدهد. يعنى يك بار مصرف نيست، مثل خيلى از اين حركاتى كه در دنيا انجام ميگيرد؛ به اسم انقلاب يا كودتا يا غير ذلك حكومتها را تغيير ميدهند، اما يك بار مصرفند؛ بعد در يك دورهى كوتاهى، قضيه به شكل قبل از آن حركت و نهضت يا گاهى بدتر برميگردد. كلمهى حق اينجور نيست؛ كلمهى حق ماندگار است.
امروز حركت انقلاب، هدفهاى انقلاب، همان چيزهائى است كه در روز اول ترسيم شد و امام بزرگوار و حكيم ما آنها را ترسيم كرد. اين هدفها با فطرت مردم هماهنگ بود، لذا مردم آن را گرفتند؛ والّا دل ميليونها مردم را به يك سمتى متوجه كردن، كار عادىاى نيست. وقتى كسى با فطرت سخن ميگويد، از خدا حرف ميزند، فطرتها به او متوجه ميشود؛ «لو انفقت ما فى الأرض جميعا ما الّفت بين قلوبهم و لكنّ اللَّه الّف بينهم».(4) دست قدرت خداست كه دلها را به يك سمتى هدايت ميكند؛ لذا نتيجه اين ميشود. در بيست و دوم بهمن، جمعيتى كه در سى و يكمين سال ولادت انقلاب اسلامى در خيابانها حضور پيدا ميكنند، از جمعيت سالهاى قبل بيشتر است؛ نه فقط كم نشده است، كمرنگ نشده است، بلكه پُررنگتر شده است، قوىتر شده است؛ برخلاف آن چيزى كه در طبيعت عالم وجود دارد. شما يك سنگى را داخل آب بيندازيد، يك موجى ايجاد ميكند؛ اما هرچه ميگذرد، لحظه لحظه اين موج كوچكتر، كمتر و نامحسوستر ميشود، تا تمام ميشود. گذشت زمان، امواج اجتماعى را خاموش ميكند. اين چه حقيقتى است كه گذشت زمان آن را خاموش نميكند، بلكه روزبهروز برجستهتر ميكند؟ مثل حادثهى كربلا. آن روز در آن بيابان خالى و بدون حضور دوستان و پُر از دشمنان، حسينبنعلى (عليهالسّلام) و يارانش به شهادت ميرسند، خانوادهاش اسير ميشوند و آنها را ميبرند و تمام. امروز بعد از گذشت قرنها، همان حادثهاى كه بايد در ظرف ده روز، پانزده روز اثرى از آن نميماند و يادى از آن نميشد، ببينيد چقدر برجسته است؛ نه فقط در بين ميليونها شيعه در كشورهاى مختلف، در بين مسلمانان، بلكه در بين غير مسلمانان، نام حسينبنعلى مثل خورشيدى ميتابد؛ دلها را روشن ميكند، راهنمائى ميكند. انقلاب اينجورى است. اين انقلاب هرچه زمان گذشته است، حقائق بيشترى را روشن كرده است.
خوب، دشمن جور ديگرى حرف ميزند. بعضىها هم با همان لغت دشمن حرف ميزنند، با همان زبان دشمن حرف ميزنند. آيا ميفهمند يا نميفهمند، آن با خداست؛ اما با زبان او حرف ميزنند، سعى ميكنند وانمود كنند كه انقلاب از راه خود منحرف شده است؛ نه، اگر منحرف شده بود، اين همه دل با نام انقلاب و ياد انقلاب به حركت در نمىآمد؛ اين همه ايمان و انگيزه به ياد اين انقلاب بسيج نميشد. در دنيا هم همين جور است. اين انقلاب، امروز در كشورهاى اسلامى هم آثارش در دلهاى مردم محسوس است. به چند تا دولت معاند نگاه نكنيد؛ ملتها اين انقلاب را گرامى ميدارند، بزرگ ميدارند، به آن احترام ميكنند، حسرت آن را براى خودهاشان ميخورند؛ اين نشانههاى حقانيت است، نشانههاى بقاء است؛ «تؤتى اكلها كلّ حين» است.
خوب، من و شما همچنان كه تا امروز به توفيق الهى وفادار ماندهايم، ميتوانيم وفادار بمانيم. اگر چنانچه اين وفادارى را حفظ كنيم، «فسيؤتيه اجرا عظيما»؛ خدا اجر خواهد داد. اين اجر، مخصوص دنيا نيست، مخصوص آخرت هم نيست؛ هم دنياست، هم آخرت؛ در دنيا عزت است، اقتدار است، رسيدن به آرمانهاى والاست، در آخرت هم اجر الهى است، ثواب الهى است، كه از همه چيز بالاتر است. اگر خداى نكرده سستعهدى كنيم، بدعهدى كنيم، در ميانهى راه هوىهاى نفس ما را به اين طرف و آن طرف بكشاند، آن هم به ضرر خود ماست؛ انقلاب راه خودش را ادامه خواهد داد. آن كسانى كه انقلاب را رها كردند، آن كسانى كه طبق خواست دشمن در مقابل انقلاب ايستادند، ضرر كردند. خيال ميكنند حالا بنشينند عليه انقلاب توطئه كنند، حرف بزنند، تحريك كنند، راه به جائى خواهند برد؛ نه، اشتباه است.
در قضيهى بيست و دوم بهمنِ امسال كه اين معجزهى عظيم الهى خود را نشان داد، اين حضور عظيم مردمى چشمها را خيره كرد، دشمنان و مخالفان - چه مخالفان معاند، چه مخالفان غافل - جور ديگرى فكر كرده بودند، نقشهى ديگرى طراحى كرده بودند، خيالات ديگرى در سر داشتند. از مدتها پيش تلاش كردند، كارى كنند كه حادثهى بيست و دوى بهمن را كه يكى از مظاهر حضور مردمىِ اين انقلاب است، خراب كنند؛ چه در تهران، چه در شهرهاى ديگر كارى كنند كه به درگيرى بين مردم بينجامد؛ اين را پيشبينى كرده بودند. در حرفهايشان گفتند كه روز بيست و دوم بهمن جنگ داخلى در ايران شروع خواهد شد! ببينيد چه كار كرده بودند كه انتظار داشتند در ايران جنگ داخلى بشود. بعضى اينجور ميگفتند، بعضى هم اميدوار بودند كه بتوانند چهرهى مخالفى عليه نظام جمهورى اسلامى در بيست و دوم بهمن نشان بدهند؛ اينجور وانمود كنند كه مردم از انقلاب بريدهاند، از نظام جمهورى اسلامى بريدهاند، در مقابل آن قرار گرفتهاند؛ اينجورى فكر كرده بودند، اينجورى حساب كرده بودند. ملت ايران با آگاهى خود، با بصيرت خود، با همت خود، با دست قدرت الهى كه دلهاى آنها را بيدار كرد، به دهان همهى اين مخالفان مشت كوبيدند و حجت را بر همه تمام كردند.
دشمنان خارجى هم بايد بيدار شده باشند. رئيس جمهور آمريكا و ديگرانى مثل او، هى دم از مردم ايران ميزدند: «ما طرفدار مردم ايرانيم». «مردم ايران با نظام جمهورى اسلامى مخالفند». اين حرفها را بارها تكرار كردند. ببينيد اينها وقتى مردم ايران را روز بيست و دوى بهمن توى خيابانها ديدند، چه حالى شدند؟ خذلان الهى براى دشمن، از اين بالاتر؟ رسوائى براى دشمن، از اين بالاتر؟ يك عده هم در داخل، بعضى از روى غفلت، بعضى از روى بىعقلى، بعضى از روى عناد و دشمنى، هى عليه نظام جمهورى اسلامى، عليه اين حركت كلى نظام حرف زدند؛ هى گفتند: مردم، مردم، مردم! خوب، اين مردم. بيست و دوى بهمن نشان داد كه مردم كجايند، چه ميخواهند، چه ميگويند. غرّه شدند به توهّمهائى كه به آنها القاء شد. خيال كردند يا خودشان را به نادانى زدند كه مردم از انقلاب دست شستند، مردم از امام دست شستند. روز بيست و دوى بهمن، آگاهى و بصيرت مردم، همت مردم، ايمان مردم و توفيق الهى كه شامل حال مردم شد، پاسخ كوبندهاى به آنها داد.
خارجىها هم همين جور دچار توهّمند. الفاظ در غير معانى خودشان به كار ميروند. سردمداران كشورهاى مستكبر - چند تا دولت مستكبر - مىنشينند دربارهى نظام جمهورى اسلامى اظهار نظر ميكنند و اينجور وانمود ميكنند كه جامعهى جهانى با جمهورى اسلامى مخالف است. كدام جامعهى جهانى؟ كدام جامعهى جهانى با جمهورى اسلامى مخالف است؟ چهار تا، پنج تا دولت مستكبر - كه غالباً ملتهاى خودشان هم حرف آنها را قبول ندارند - با نظام اسلامى، با جمهورى اسلامى مخالفند. نظامهائى كه در پنجهى كمپانىدارهاى صهيونيست است، توى مشت زالوهاى بينالمللى است، البته كه با جمهورى اسلامى - كه فرياد عدالت سر داده است - مخالفند؛ بايد هم مخالف باشند. آن روزى كه شبكهى اختاپوسى سرمايهدارى جهانى از ما تعريف كند و با ما مخالف نباشد، آن روز ما بايد عزا بگيريم.
بله، چند تا دولت مستكبر و دولت زورگو با جمهورى اسلامى مخالفند؛ اما جامعهى جهانى به هيچ وجه با جمهورى اسلامى مخالف نيست. جامعهى جهانى، يعنى ملتها. جامعهى جهانى، يعنى بسيارى از دولتهائى كه خودشان هم از اين مستكبرين ناراضىاند؛ اگرچه اغلب جرأت نميكنند اين نارضائى را اظهار كنند، اما ما ميدانيم ناراضىاند. در گفتگوها، در اظهارات، كاملاً واضح است، به ما هم ميگويند؛ ولى جرأت نميكنند اعتراض كنند، ميترسند. ما نميترسيم. ما همان حرفى را كه در دل ماست - كه ميدانيم در دل ملتهاست و در دل بسيارى از دولتها هم هست - صريح ميگوئيم. ما با استكبار مخالفيم، ما با نظام سلطه مخالفيم، ما با تسلط چند كشور بر سرنوشت عالم بشدت مخالفيم و با آن مبارزه ميكنيم و نميگذاريم اينها با سرنوشت دنيا بازى كنند. البته پيداست؛ آن دولتها هم با ما مخالفند. آن وقت سر قضيهى هستهاى بهانهگيرى ميكنند، به نام حقوق بشر بهانهگيرى ميكنند، به نام دموكراسى بهانهگيرى ميكنند؛ همه هم در دنيا ميدانند كه اينها دروغ ميگويند، ميدانند كه اينها رياكارى ميكنند.
حالا باز مأمورشان را فرستادهاند اينجا، اطراف خليج فارس بگردند و باز همان دروغها و حرفهاى بىربطشان را عليه جمهورى اسلامى تكرار كنند: ايران دنبال بمب هستهاى است! كى حرف شما را باور ميكند؟ كى باور ميكند كه شما به منافع و مصالح ملتهاى اين منطقه مىانديشيد؟ شمائى كه ملتهاى اين منطقه را تا آنجا كه توانستيد و به شما اجازه داده شده است، در زير پاى منافع نامشروعِ خودتان لگدمال كرديد. خليج فارس را تبديل كرديد به انبار تسليحات. اين كارها را آمريكائىها كردند. پولهاى كشورهاى خليج فارس را بمكند و ببرند، به جايش تسليحات خودشان را آنجا انبار كنند. شما جنگطلبيد، شما به عراق حمله كرديد، شما افغانستان را نابود كرديد، شما به جان پاكستان افتاديد و هر جاى ديگر هم كه امكان پيدا كنيد، همين جنايات را تكرار خواهيد كرد. آن وقت مىآئيد راجع به جمهورى اسلامى حرف ميزنيد؟ همهى ملتهاى منطقه ميدانند، بسيارى از دولتهاى اين منطقه ميدانند؛ جمهورى اسلامى طرفدار صلح است، طرفدار برادرى است، طرفدار عزت كشورهاى اين منطقه است، طرفدار عزت كشورهاى اسلامى است. راه افتادند مثل دورهگردها! حركتشان هم از روى انفعال است. سى سال است كه عليه جمهورى اسلامى دارند توطئه ميكنند، و سى سال هم هست كه دارند شكست ميخورند. امسال براى چند دهمين بار جمهورى اسلامى در مبارزهى خود در قبال مستكبرين پيروز شد و مستكبرين شكست خوردند.
حوادث بعد از انتخابات را كه عدهاى از روى نادانى و محاسبهى غلط ايجاد كردند، دشمن بهانه كرد، شايد بتواند جمهورى اسلامى را تضعيف كند؛ اما بعكس شد؛ همين حوادث موجب قدرت جمهورى اسلامى شد. اگر تا قبل از اين حوادث كسى ميخواست با استدلال به مردم اثبات كند كه دشمن در كمين است، بعد از اين حوادث مردم به چشم خودشان ديدند كه دشمن در كمين است. و ملت ايران اينجورى است؛ وقتى كه ديد دشمن در كمين است، معطل نميكند، مىآيد توى ميدان. از اين به بعد هم به حول و قوهى الهى و به توفيق پروردگار، همهى قشرهاى مردم در كارهاشان انشاءاللَّه جدىتر خواهند بود و با انگيزهى بيشتر حركت خواهند كرد؛ در محيط علم، در محيط صنعت، در محيط كارهاى گوناگون، در محيط ادارات، در محيط كسب و كار، در محيط تجارت. همه بايد تلاش كنند، همه بايد كار كنند.
مسئوليت مسئولين هم سنگين شد. مسئولان كشور، مسئولان قواى سه گانه، در مقابل اين حركت عظيم مردمى، در مقابل اين هوشيارى خيره كنندهى مردم، مسئوليتشان سنگين شد. اين مردم براى دفاع از كشورشان، انقلابشان و ارزشهايشان آماده هستند. خدمتگزاران جامعه بايد با خضوع و احترام در مقابل اين ملت، كارهايشان را با قدرت و با جديت دنبال كنند، براى مردم كار كنند. در كشور گرفتارى هست، نابسامانى هست، مشكل هست؛ اما هيچ گرفتارىاى، هيچ نابسامانىاى، هيچ مشكلى نيست كه با دست ارادهى متكى به ايمان، قابل برطرف كردن نباشد. انشاءاللَّه مسئولين كشور در قواى سه گانه، در بخشهاى مختلف، خود آحاد مردم، هر كس به سهم خود، در نوبهى خود، كوشش خواهند كرد، اين مشكلات را برطرف خواهند كرد.
همه بدانند؛ آيندهى ملت ايران، آيندهى درخشانى است. اين ملت - همان طور كه قبلاً عرض كرديم - تصميم خودش را گرفته است؛ به اوج اهداف خود انشاءاللَّه دسترسى پيدا خواهد كرد و نه فقط براى دنياى اسلام، بلكه براى همهى ملتها الگو خواهد شد، تا بدانند راه عزت و عظمت از كجا ميگذرد.
اميدواريم پروردگار عالم همهى ملت ايران را، شما مردم عزيز تبريز و آذربايجان را مشمول الطاف و عنايات و دستگيرىهاى خودش قرار بدهد و قلب مقدس امام زمان (ارواحنا فداه) از همهى شما راضى باشد و مشمول دعاى آن بزرگوار باشيد و روح مطهر امام بزرگوار و شهدا از همهى شما راضى باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1 و 2) فتح: 10
3) ابراهيم: 24 و 25
4) انفال: 63
خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران عزيز كه در اين مناسبت بسيار باشكوه و فراموش نشدنى - يعنى مناسبت بيست و نهم بهمن تبريز - اين راه طولانى را طى فرموديد، قبول زحمت كرديد و حسينيهى ما را منور كرديد. حقيقتاً نفَس گرم شما، زبان گوياى شما، انگيزههاى غير قابل سكون و سكوت شما، كه در همهى موارد محسوس بوده است، فضاى حسينيه را امروز گرم و گيرا و انقلابى كرد؛ همچنان كه در طول زمان، هميشه مردم تبريز مظهر همين خصوصيات برجسته بودهاند.
در طول تاريخِ نزديك به خودمان، در حوادث بزرگ، از دوران مشروطه و قبل از مشروطه تا امروز، انسان دو ويژگى را در تبريز و در آذربايجان مىبيند: يكى اينكه مردم تبريز در حوادث گوناگون هميشه آغازكننده بودند، شروع كننده بودند و ابتكار عمل را در دست گرفتهاند. قضيهى بيست و نهم بهمن از اين قبيل است. اگر مردم بيدار تبريز در چهلم حوادث قم، آن حادثهى بزرگ را به وجود نمىآوردند، اين سلسلهى اربعينها در كشور راه نمىافتاد و اين حركتِ خودجوش عظيم مردمى در سراسر كشور معلوم نبود چگونه به وجود خواهد آمد و چگونه ادامه پيدا خواهد كرد. بنابراين ابتكار عمل را تبريزىها كردند. در قضاياى قبل هم همين جور بوده است، در قضيهى مشروطه هم همين جور بود؛ تبريزىها شروعكنندهاند، مبتكرند. بسيارى از اين شعارهائى هم كه امروز در زبان مردم عزيز ما در سراسر كشور جريان دارد، غالباً از تبريز شروع شده است.
خصوصيت دوم، وفادارى است. بعضىها وارد يك راهى ميشوند، اما ادامه نميدهند و وفادار نميمانند؛ حوادث گوناگون آنها را متزلزل ميكند، مردد ميكند؛ گاهى از راه برميگردند، گاهى بدتر از برگشتن، اصل حركت و راه را انكار ميكنند؛ از اين قبيل داشتيم. مردم تبريز و آذربايجان وفادارند، ايستادهاند. خداى متعال در قرآن ميفرمايد: «و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجرا عظيما».(1) آن كسى كه وفادار ميماند، پاى حرف حق و سخن حق مىايستد، گذشت زمان و حوادث دشوار، او را متزلزل نميكند، خداى متعال به او پاداش بزرگى خواهد داد. يك عدهاى اينجور نيستند، عهدشكنى ميكنند؛ «فمن نكث فانّما ينكث على نفسه».(2) عهدشكن به ضرر خود عمل ميكند و در واقع به خاطر عهدشكنى، خود را خسارتزده ميكند؛ راه خدا خسارتى نمىبيند. شما مردم تبريز و مردم آذربايجان وفادارى كرديد و ايستاديد.
امام بزرگوار ما با اينكه با تبريز آشنائى نزديكى نداشتند، اما مردم تبريز را خوب شناخته بودند. در آن قضاياى فتنهى اول انقلاب كه در جاهاى مختلف فتنهانگيزى شد، از جمله در تبريز، امام فرمودند كه خود مردم تبريز جواب فتنهگران را خواهند داد، و دادند؛ همينجور شد. جز نيروى ايمان و غيرت و همت و آگاهى و بصيرت، چيز ديگرى نميتوانست آن فتنهها و آن آتشها را خاموش كند.
امروز هم همين جور است. جوانهاى عزيزى كه امام را نديدند، دوران دفاع هشت ساله را نديدند، «باكرى»ها را نديدند، شخصيتهاى فداكار آن روز را كه شهيد شدند، نديدند، اما با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصيرتى در صحنه حاضر ميشوند كه آن روز جوان تبريزى در بيست و نهم بهمن وارد ميدان شد و در طول دوران جنگ تحميلىِ هشت ساله، در جبهههاى مختلف از خود دلاورى و فداكارى نشان داد. امروز جوانهاى ما همين جورند. اين معنايش چيست؟ چرا؟ قضيه چيست؟ قضيه را در حقانيت اين سخن بايد جستجو كرد: «سخن انقلاب، سخن حق». اين، خاصيت حق است. «مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبه»؛ اين يك درخت پاكيزه و سالم و خوشنهادى است كه در زمين سالم رشد ميكند. «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»؛ ريشهاش محكم است، شاخ و برگش هم رفته بالا. «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»؛(3) ميوهى او هم هميشگى است و در هر فصلى ميوهى خود را ميدهد. يعنى يك بار مصرف نيست، مثل خيلى از اين حركاتى كه در دنيا انجام ميگيرد؛ به اسم انقلاب يا كودتا يا غير ذلك حكومتها را تغيير ميدهند، اما يك بار مصرفند؛ بعد در يك دورهى كوتاهى، قضيه به شكل قبل از آن حركت و نهضت يا گاهى بدتر برميگردد. كلمهى حق اينجور نيست؛ كلمهى حق ماندگار است.
امروز حركت انقلاب، هدفهاى انقلاب، همان چيزهائى است كه در روز اول ترسيم شد و امام بزرگوار و حكيم ما آنها را ترسيم كرد. اين هدفها با فطرت مردم هماهنگ بود، لذا مردم آن را گرفتند؛ والّا دل ميليونها مردم را به يك سمتى متوجه كردن، كار عادىاى نيست. وقتى كسى با فطرت سخن ميگويد، از خدا حرف ميزند، فطرتها به او متوجه ميشود؛ «لو انفقت ما فى الأرض جميعا ما الّفت بين قلوبهم و لكنّ اللَّه الّف بينهم».(4) دست قدرت خداست كه دلها را به يك سمتى هدايت ميكند؛ لذا نتيجه اين ميشود. در بيست و دوم بهمن، جمعيتى كه در سى و يكمين سال ولادت انقلاب اسلامى در خيابانها حضور پيدا ميكنند، از جمعيت سالهاى قبل بيشتر است؛ نه فقط كم نشده است، كمرنگ نشده است، بلكه پُررنگتر شده است، قوىتر شده است؛ برخلاف آن چيزى كه در طبيعت عالم وجود دارد. شما يك سنگى را داخل آب بيندازيد، يك موجى ايجاد ميكند؛ اما هرچه ميگذرد، لحظه لحظه اين موج كوچكتر، كمتر و نامحسوستر ميشود، تا تمام ميشود. گذشت زمان، امواج اجتماعى را خاموش ميكند. اين چه حقيقتى است كه گذشت زمان آن را خاموش نميكند، بلكه روزبهروز برجستهتر ميكند؟ مثل حادثهى كربلا. آن روز در آن بيابان خالى و بدون حضور دوستان و پُر از دشمنان، حسينبنعلى (عليهالسّلام) و يارانش به شهادت ميرسند، خانوادهاش اسير ميشوند و آنها را ميبرند و تمام. امروز بعد از گذشت قرنها، همان حادثهاى كه بايد در ظرف ده روز، پانزده روز اثرى از آن نميماند و يادى از آن نميشد، ببينيد چقدر برجسته است؛ نه فقط در بين ميليونها شيعه در كشورهاى مختلف، در بين مسلمانان، بلكه در بين غير مسلمانان، نام حسينبنعلى مثل خورشيدى ميتابد؛ دلها را روشن ميكند، راهنمائى ميكند. انقلاب اينجورى است. اين انقلاب هرچه زمان گذشته است، حقائق بيشترى را روشن كرده است.
خوب، دشمن جور ديگرى حرف ميزند. بعضىها هم با همان لغت دشمن حرف ميزنند، با همان زبان دشمن حرف ميزنند. آيا ميفهمند يا نميفهمند، آن با خداست؛ اما با زبان او حرف ميزنند، سعى ميكنند وانمود كنند كه انقلاب از راه خود منحرف شده است؛ نه، اگر منحرف شده بود، اين همه دل با نام انقلاب و ياد انقلاب به حركت در نمىآمد؛ اين همه ايمان و انگيزه به ياد اين انقلاب بسيج نميشد. در دنيا هم همين جور است. اين انقلاب، امروز در كشورهاى اسلامى هم آثارش در دلهاى مردم محسوس است. به چند تا دولت معاند نگاه نكنيد؛ ملتها اين انقلاب را گرامى ميدارند، بزرگ ميدارند، به آن احترام ميكنند، حسرت آن را براى خودهاشان ميخورند؛ اين نشانههاى حقانيت است، نشانههاى بقاء است؛ «تؤتى اكلها كلّ حين» است.
خوب، من و شما همچنان كه تا امروز به توفيق الهى وفادار ماندهايم، ميتوانيم وفادار بمانيم. اگر چنانچه اين وفادارى را حفظ كنيم، «فسيؤتيه اجرا عظيما»؛ خدا اجر خواهد داد. اين اجر، مخصوص دنيا نيست، مخصوص آخرت هم نيست؛ هم دنياست، هم آخرت؛ در دنيا عزت است، اقتدار است، رسيدن به آرمانهاى والاست، در آخرت هم اجر الهى است، ثواب الهى است، كه از همه چيز بالاتر است. اگر خداى نكرده سستعهدى كنيم، بدعهدى كنيم، در ميانهى راه هوىهاى نفس ما را به اين طرف و آن طرف بكشاند، آن هم به ضرر خود ماست؛ انقلاب راه خودش را ادامه خواهد داد. آن كسانى كه انقلاب را رها كردند، آن كسانى كه طبق خواست دشمن در مقابل انقلاب ايستادند، ضرر كردند. خيال ميكنند حالا بنشينند عليه انقلاب توطئه كنند، حرف بزنند، تحريك كنند، راه به جائى خواهند برد؛ نه، اشتباه است.
در قضيهى بيست و دوم بهمنِ امسال كه اين معجزهى عظيم الهى خود را نشان داد، اين حضور عظيم مردمى چشمها را خيره كرد، دشمنان و مخالفان - چه مخالفان معاند، چه مخالفان غافل - جور ديگرى فكر كرده بودند، نقشهى ديگرى طراحى كرده بودند، خيالات ديگرى در سر داشتند. از مدتها پيش تلاش كردند، كارى كنند كه حادثهى بيست و دوى بهمن را كه يكى از مظاهر حضور مردمىِ اين انقلاب است، خراب كنند؛ چه در تهران، چه در شهرهاى ديگر كارى كنند كه به درگيرى بين مردم بينجامد؛ اين را پيشبينى كرده بودند. در حرفهايشان گفتند كه روز بيست و دوم بهمن جنگ داخلى در ايران شروع خواهد شد! ببينيد چه كار كرده بودند كه انتظار داشتند در ايران جنگ داخلى بشود. بعضى اينجور ميگفتند، بعضى هم اميدوار بودند كه بتوانند چهرهى مخالفى عليه نظام جمهورى اسلامى در بيست و دوم بهمن نشان بدهند؛ اينجور وانمود كنند كه مردم از انقلاب بريدهاند، از نظام جمهورى اسلامى بريدهاند، در مقابل آن قرار گرفتهاند؛ اينجورى فكر كرده بودند، اينجورى حساب كرده بودند. ملت ايران با آگاهى خود، با بصيرت خود، با همت خود، با دست قدرت الهى كه دلهاى آنها را بيدار كرد، به دهان همهى اين مخالفان مشت كوبيدند و حجت را بر همه تمام كردند.
دشمنان خارجى هم بايد بيدار شده باشند. رئيس جمهور آمريكا و ديگرانى مثل او، هى دم از مردم ايران ميزدند: «ما طرفدار مردم ايرانيم». «مردم ايران با نظام جمهورى اسلامى مخالفند». اين حرفها را بارها تكرار كردند. ببينيد اينها وقتى مردم ايران را روز بيست و دوى بهمن توى خيابانها ديدند، چه حالى شدند؟ خذلان الهى براى دشمن، از اين بالاتر؟ رسوائى براى دشمن، از اين بالاتر؟ يك عده هم در داخل، بعضى از روى غفلت، بعضى از روى بىعقلى، بعضى از روى عناد و دشمنى، هى عليه نظام جمهورى اسلامى، عليه اين حركت كلى نظام حرف زدند؛ هى گفتند: مردم، مردم، مردم! خوب، اين مردم. بيست و دوى بهمن نشان داد كه مردم كجايند، چه ميخواهند، چه ميگويند. غرّه شدند به توهّمهائى كه به آنها القاء شد. خيال كردند يا خودشان را به نادانى زدند كه مردم از انقلاب دست شستند، مردم از امام دست شستند. روز بيست و دوى بهمن، آگاهى و بصيرت مردم، همت مردم، ايمان مردم و توفيق الهى كه شامل حال مردم شد، پاسخ كوبندهاى به آنها داد.
خارجىها هم همين جور دچار توهّمند. الفاظ در غير معانى خودشان به كار ميروند. سردمداران كشورهاى مستكبر - چند تا دولت مستكبر - مىنشينند دربارهى نظام جمهورى اسلامى اظهار نظر ميكنند و اينجور وانمود ميكنند كه جامعهى جهانى با جمهورى اسلامى مخالف است. كدام جامعهى جهانى؟ كدام جامعهى جهانى با جمهورى اسلامى مخالف است؟ چهار تا، پنج تا دولت مستكبر - كه غالباً ملتهاى خودشان هم حرف آنها را قبول ندارند - با نظام اسلامى، با جمهورى اسلامى مخالفند. نظامهائى كه در پنجهى كمپانىدارهاى صهيونيست است، توى مشت زالوهاى بينالمللى است، البته كه با جمهورى اسلامى - كه فرياد عدالت سر داده است - مخالفند؛ بايد هم مخالف باشند. آن روزى كه شبكهى اختاپوسى سرمايهدارى جهانى از ما تعريف كند و با ما مخالف نباشد، آن روز ما بايد عزا بگيريم.
بله، چند تا دولت مستكبر و دولت زورگو با جمهورى اسلامى مخالفند؛ اما جامعهى جهانى به هيچ وجه با جمهورى اسلامى مخالف نيست. جامعهى جهانى، يعنى ملتها. جامعهى جهانى، يعنى بسيارى از دولتهائى كه خودشان هم از اين مستكبرين ناراضىاند؛ اگرچه اغلب جرأت نميكنند اين نارضائى را اظهار كنند، اما ما ميدانيم ناراضىاند. در گفتگوها، در اظهارات، كاملاً واضح است، به ما هم ميگويند؛ ولى جرأت نميكنند اعتراض كنند، ميترسند. ما نميترسيم. ما همان حرفى را كه در دل ماست - كه ميدانيم در دل ملتهاست و در دل بسيارى از دولتها هم هست - صريح ميگوئيم. ما با استكبار مخالفيم، ما با نظام سلطه مخالفيم، ما با تسلط چند كشور بر سرنوشت عالم بشدت مخالفيم و با آن مبارزه ميكنيم و نميگذاريم اينها با سرنوشت دنيا بازى كنند. البته پيداست؛ آن دولتها هم با ما مخالفند. آن وقت سر قضيهى هستهاى بهانهگيرى ميكنند، به نام حقوق بشر بهانهگيرى ميكنند، به نام دموكراسى بهانهگيرى ميكنند؛ همه هم در دنيا ميدانند كه اينها دروغ ميگويند، ميدانند كه اينها رياكارى ميكنند.
حالا باز مأمورشان را فرستادهاند اينجا، اطراف خليج فارس بگردند و باز همان دروغها و حرفهاى بىربطشان را عليه جمهورى اسلامى تكرار كنند: ايران دنبال بمب هستهاى است! كى حرف شما را باور ميكند؟ كى باور ميكند كه شما به منافع و مصالح ملتهاى اين منطقه مىانديشيد؟ شمائى كه ملتهاى اين منطقه را تا آنجا كه توانستيد و به شما اجازه داده شده است، در زير پاى منافع نامشروعِ خودتان لگدمال كرديد. خليج فارس را تبديل كرديد به انبار تسليحات. اين كارها را آمريكائىها كردند. پولهاى كشورهاى خليج فارس را بمكند و ببرند، به جايش تسليحات خودشان را آنجا انبار كنند. شما جنگطلبيد، شما به عراق حمله كرديد، شما افغانستان را نابود كرديد، شما به جان پاكستان افتاديد و هر جاى ديگر هم كه امكان پيدا كنيد، همين جنايات را تكرار خواهيد كرد. آن وقت مىآئيد راجع به جمهورى اسلامى حرف ميزنيد؟ همهى ملتهاى منطقه ميدانند، بسيارى از دولتهاى اين منطقه ميدانند؛ جمهورى اسلامى طرفدار صلح است، طرفدار برادرى است، طرفدار عزت كشورهاى اين منطقه است، طرفدار عزت كشورهاى اسلامى است. راه افتادند مثل دورهگردها! حركتشان هم از روى انفعال است. سى سال است كه عليه جمهورى اسلامى دارند توطئه ميكنند، و سى سال هم هست كه دارند شكست ميخورند. امسال براى چند دهمين بار جمهورى اسلامى در مبارزهى خود در قبال مستكبرين پيروز شد و مستكبرين شكست خوردند.
حوادث بعد از انتخابات را كه عدهاى از روى نادانى و محاسبهى غلط ايجاد كردند، دشمن بهانه كرد، شايد بتواند جمهورى اسلامى را تضعيف كند؛ اما بعكس شد؛ همين حوادث موجب قدرت جمهورى اسلامى شد. اگر تا قبل از اين حوادث كسى ميخواست با استدلال به مردم اثبات كند كه دشمن در كمين است، بعد از اين حوادث مردم به چشم خودشان ديدند كه دشمن در كمين است. و ملت ايران اينجورى است؛ وقتى كه ديد دشمن در كمين است، معطل نميكند، مىآيد توى ميدان. از اين به بعد هم به حول و قوهى الهى و به توفيق پروردگار، همهى قشرهاى مردم در كارهاشان انشاءاللَّه جدىتر خواهند بود و با انگيزهى بيشتر حركت خواهند كرد؛ در محيط علم، در محيط صنعت، در محيط كارهاى گوناگون، در محيط ادارات، در محيط كسب و كار، در محيط تجارت. همه بايد تلاش كنند، همه بايد كار كنند.
مسئوليت مسئولين هم سنگين شد. مسئولان كشور، مسئولان قواى سه گانه، در مقابل اين حركت عظيم مردمى، در مقابل اين هوشيارى خيره كنندهى مردم، مسئوليتشان سنگين شد. اين مردم براى دفاع از كشورشان، انقلابشان و ارزشهايشان آماده هستند. خدمتگزاران جامعه بايد با خضوع و احترام در مقابل اين ملت، كارهايشان را با قدرت و با جديت دنبال كنند، براى مردم كار كنند. در كشور گرفتارى هست، نابسامانى هست، مشكل هست؛ اما هيچ گرفتارىاى، هيچ نابسامانىاى، هيچ مشكلى نيست كه با دست ارادهى متكى به ايمان، قابل برطرف كردن نباشد. انشاءاللَّه مسئولين كشور در قواى سه گانه، در بخشهاى مختلف، خود آحاد مردم، هر كس به سهم خود، در نوبهى خود، كوشش خواهند كرد، اين مشكلات را برطرف خواهند كرد.
همه بدانند؛ آيندهى ملت ايران، آيندهى درخشانى است. اين ملت - همان طور كه قبلاً عرض كرديم - تصميم خودش را گرفته است؛ به اوج اهداف خود انشاءاللَّه دسترسى پيدا خواهد كرد و نه فقط براى دنياى اسلام، بلكه براى همهى ملتها الگو خواهد شد، تا بدانند راه عزت و عظمت از كجا ميگذرد.
اميدواريم پروردگار عالم همهى ملت ايران را، شما مردم عزيز تبريز و آذربايجان را مشمول الطاف و عنايات و دستگيرىهاى خودش قرار بدهد و قلب مقدس امام زمان (ارواحنا فداه) از همهى شما راضى باشد و مشمول دعاى آن بزرگوار باشيد و روح مطهر امام بزرگوار و شهدا از همهى شما راضى باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1 و 2) فتح: 10
3) ابراهيم: 24 و 25
4) انفال: 63