پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در اجتماع‌ بزرگ‌ مردم‌ بوشهر

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّدو على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى‌الأرضين

قال اللَّه الحكيم فى كتابه: يا ايّها الّذين امنوا استجيبوا للَّه و للرّسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا انّ اللَّه يحول بين المرء و قلبه(1)

به شما مردم عزيز و شجاع و دلاور بوشهر - شهر بوشهر و استان بوشهر - سلام و عرض ارادت خودم را تقديم مى‌كنم. آنچه در گذشته و سابقه‌ى تاريخى ملت ايران و شما مردم عزيز درج و ثبت شده است، حاكى از تدين و شجاعت و اخلاص و نجابت شما مردم بزرگوار است. قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، اقشار مردم مسلمان ما در اين شهر و در اين استان، در صفوف مبارزات خود، كارهاى شايسته و برجسته‌يى كردند. در مبارزه‌ى با رژيم ستمشاهى، جوانان شما، مردان شما، زنان شما، تلاشهاى قابل تقديرى انجام دادند. بعضى از روحانيون بزرگوار شما - مثل شهيد عاشورى(2) - در اين راه شربت شهادت نوشيدند. قبل از دوران مبارزات اخير ملت ايران با رژيم ستمشاهى هم، مقاومت شما مردم در مقابل تهاجم دشمنان خارجى - انگليسيها - ورد زبان كسانى بوده است كه با اين قضايا آشنايى دارند. هم ماجراهاى تهاجم انگليسيها به اين منطقه و اشغال بوشهر - كه شجاعتهاى رئيس‌على دلوارى(3) براى ملت ايران يك يادگار ارزنده‌ى تاريخى است - و هم پشتيبانيهاى شما از مبارزات مرحوم آيةاللَّه سيّد عبدالحسين لارى، جزو قضاياى نادر زمان گذشته است.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى هم آنچه ما از بوشهر و همه‌ى شهرهاى اين استان به ياد داريم، حاكى از شجاعت و مقاومت و حضور در صحنه‌هاى خطر و شركت بسيجى در صفوف رزمندگان - چه در دريا و چه در خشكى - است. اين از بركت تدين و دلبستگى شما به اسلام و قرآن و تعاليم مقدس اسلام است.

خوشحالم كه اين فرصت را خداى متعال به بنده داد كه بار ديگر در جمع شما حضور پيدا كنم و شما را از نزديك ببينم و شهر شما و سرزمين شما و يادگارها و نشانه‌هاى افتخارات شما را زيارت كنم و از خداى متعال بخواهم كه شما مردم مؤمن و شجاع - بخصوص شما نوجوانان نورانى و پاك اين استان - را همواره در راه مقدس اهداف نورانى اسلام ثابت‌قدم بدارد.

آنچه را كه من عنوان مطالب كوتاه امروز خود قرار داده‌ام، اين آيه‌ى شريفه‌ى قرآن است: «يا ايّها الّذين امنوا استجيبوا للَّه و للرّسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا انّ اللَّه يحول بين المرء و قلبه».(4) در فضاى زندگى ما بايد قرآن حكومت كند و بركات قرآنى موج بزند. در سايه‌ى قرآن است كه معرفت و بصيرت و شجاعت و اقدام ما معنا پيدا مى‌كند و به سمت هدفهاى درست متوجه مى‌شود. قرآن به مؤمنين مى‌گويد: اى مؤمنين! وقتى خدا و پيامبر خدا شما را به حيات و به زندگى واقعى دعوت مى‌كنند، به نداى آنها پاسخ بدهيد. اين چه حياتى است كه خدا و پيامبر، ما را به آن دعوت مى‌كنند؟ در يك كلمه، اين حياتِ شايسته‌ى انسان است.

انسان براى زندگى كردن و حركت كردن به سمت هدفهاى ارزنده و والا، به راهنما احتياج دارد. انسانى كه راهنما نداشته باشد و به راهنمايان الهى پشت بكند، زندگى شايسته‌ى انسانى و الهى را پيدا نخواهد كرد؛ مثل ملتهايى كه به احكام الهى پشت كردند و گرفتار ظلم و ستم و زورگويى قدرتهاى بزرگ عالم، و گرفتار تفرقه و برادركشى، و گرفتار ناراحتيهاى روانى و عصبى، و گرفتار مشكلات روزافزون زندگى شدند. ممكن است براى اين‌گونه آدمها نان و آب هم فراهم باشد، اما زندگى شايسته‌ى انسان فقط به نان و آب نيست؛ انسان هدف مى‌خواهد، انسان عشق و محبت مى‌خواهد، انسان آرمانهاى متعالى مى‌خواهد، انسان آزادى و عزت مى‌خواهد. اگر شكم ملتى را هم سير كردند، اما آقايى و عزت را از او گرفتند، او را گوش به فرمان كردند، ذليل كردند، اين ملت چگونه مى‌تواند احساس آسايش و آرامش بكند؟ و اين همان وضعى است كه در زير بار سلطه‌هاى ظالمانه‌ى پادشاهان، در قرنهاى گذشته بر ملت ما حاكم بود. همين شهر بوشهر شما، به مجرد اين‌كه پادشاهان و حكام خائن قاجارى، اندكى سر از اطاعت انگليس مى‌پيچيدند، محل پياده شدن سربازان انگليسى و اشغال اين منطقه مى‌شد! بارها انگليسيها به بوشهر آمدند و اين‌جا را اشغال يا تهديد به اشغال كردند.

چگونه ملتى مى‌تواند در زير حكومت كسانى راحت زندگى كند كه آنها خودشان گوش به فرمان دشمنان خدا و بيگانگانند؟! چرا كشور پهناور و آباد و پُراستعداد ايران، با اين همه منابع طبيعى، با اين همه استعداد، با اين همه زمين، با اين همه آب قابل مهار، با اين همه منابع زيرزمينى، در طول پادشاهىِ ننگين سلسله‌هاى پهلوى و قاجار، روزگارى را در فقر و مسكنت و ويرانى گذراند و ملت روى خوشى و آسايش نديدند؟ همين استان بوشهر شما، از لحاظ امكانات كشاورزى، امكانات طبيعى و امكانات انسانى، يكى از مناطق بسيار بااستعداد كشور ماست؛ اما شما شاهد هستيد و زندگى استان و شهر خودتان را مشاهده مى‌كنيد و مى‌بينيد كه در طول ساليان طولانى حكومت پهلوى، و قبل از آن در دوران حكومت قاجارها، به اين استان رسيدگى نشد؛ اين منابع به كار گرفته نشد؛ اين زمينها كِشته نشد؛ آنچه را كه اين مردم مؤمن و خدوم احتياج داشتند و از خود طبيعتِ خداداد قابل بهره‌بردارى بود، در اختيار آنها گذاشته نشد. زندگى يك جامعه‌ى بشرى، آن وقتى كه در زير حكومت كسانى باشد كه با خدا كارى ندارند، پس با مردم هم كارى ندارند، بهتر از اين نخواهد شد.

در همين مدت كوتاه بعد از انقلاب تا امروز - يعنى نزديك سيزده سال - با اين‌كه هشت سال از آن را ما جنگ داشتيم، اين همه مشكلات داشتيم، محاصره‌ى اقتصادى داشتيم، كارى كه در اين چند سال در اين استان شده است، در همه‌ى طول پنجاه‌وچند سال حكومت رژيم پهلوى انجام نشده بود؛ در حالى كه آنچه امروز هم انجام گرفته است، نسبت به آنچه بايد انجام بگيرد، بسيار كم است.

در اين استان، هميشه نيروهاى انسانىِ بسيار خوب، جوانان بااستعداد، فضاى آميخته با ادب و فرهنگ و هنر، علما و نويسندگان و دانشمندانِ باارزش بوده است و امروز هم هست و از همه‌ى اين استعداد عظيم خداداد مى‌شود استفاده كرد و بايد استفاده كرد. مسؤولان كشور طرحهايى دارند. خدا را شكر مى‌كنيم كه مسؤولان به فكر مردمند، براى مردم دل مى‌سوزانند و وجود و استعداد و توان و همه‌ى زندگى خود را گذاشته‌اند، تا وضع مردم را به سامان برسانند. اگر از آنچه كه انجام شده است، مردم استان اطلاع پيدا كنند، قضاوت بسيار روشنى خواهند داشت؛ همچنان كه امروز هم بحمداللَّه دارند.

برادران و خواهران! امروز دنيا دارد از فشار قدرتهاى ضد خدايى مى‌نالد. آنچه امروز ملتها را بيش از هر چيز زير فشار قرار مى‌دهد، سنگينى حكومتهاى غير خدايى است كه انسان را از طبيعت و فطرت و خواست دلشان دور نگه مى‌دارند. سرنوشت اين كشور بزرگِ ابرقدرتِ غول‌پيكرِ اتحاد جماهير شوروى سابق، يك عبرت بزرگ و يك درس عظيم است. سالهاى متمادى مردم را در زير فشار نگهداشتند؛ خيال مى‌كردند دين را از دل مردم پاك كرده‌اند و زدوده‌اند؛ خيال مى‌كردند دين را از زندگى مردم خارج كرده‌اند. هرچه فشار بيشتر، آمادگى انفجار بيشتر! امروز كه آن حصارها و آن كمندهاى پنهانىِ حزبىِ كمونيستى از گردن مردم برداشته شده است، شما ببينيد ملتهاى اتحاد جماهير شوروى سابق چه مى‌كنند. به آن چيزهايى رو مى‌آورند كه فطرت آنها مى‌خواهد. البته اگر درست هدايت بشوند و راهنمايان و مسؤولان و دلسوزان علاقه‌مند به اين مباحث داشته باشند، وضع آنها خوب خواهد شد؛ والّا چنانچه راهنما نباشد، بشر از يك گمراهى، به گمراهى ديگرى منتقل خواهد شد.

قدرتهاى مادّى، حدى براى خود قائل نيستند. زندگى ملتها در زير پنجه‌هاى قدرت قدرتهاى مادّى، مثل زندگى معنوى آنها، در هم كوبيده مى‌شود. امروز در خلأ احساس و اعتقاد دينى، ملتها به سمت اسلام گرايش قلبى پيدا كرده‌اند. امروز اسلام در چشمها شيرين شده است؛ شما نمونه‌هاى متعدد آن را در آفريقا مشاهده مى‌كنيد. يك نمونه‌ى آن، تظاهرات اسلامى ملت سودان و علاقه‌مندى عاشقانه‌شان نسبت به مسؤولان جمهورى اسلامى است(5) - كه به خاطر اسلام است - و يك نمونه‌ى ديگر آن هم حوادث اخير الجزاير(6) است كه ملت مسلمان آن كشور با رأى قاطع خود، اسلام را انتخاب كرده‌اند؛ اين يك حادثه‌ى عظيم در دنياست.

اسلام رو به رشد و گسترش است و در اعماق دلها و ملتها دارد نفوذ مى‌كند. ملت ايران در اين مسأله، پيشرو و پيشگام است. شما ملت ايران توانسته‌ايد با مجاهدت و ايستادگى خود، حقانيت دعوت اسلامى را اثبات كنيد. ايستادگى ملت ايران، حوادث صدر اسلام را يادآورى مى‌كند؛ و اين براى ملتهاى ديگر، يك درس و الگو و نمونه است؛ اين را بايد قدر بدانيم.

ما بايد با همه‌ى وجود خود از اسلام پاسدارى كنيم. ملت ايران بايد همت خود را براى پاسدارى از اسلام بگذارد. آن چيزى كه مى‌تواند دنيا و آخرت را با هم براى ملتها و ملت ما به ارمغان بياورد، پايبندى به اسلام است. دنيا را هم با عمل به اسلام مى‌شود آباد كرد.

اسلام به انسانها عزت مى‌دهد. وقتى انسانى در وجود خود احساس عزت كرد، زير بار دشمنان و بيگانگان و قدرتهاى زورگو نمى‌رود. اين‌كه مشاهده مى‌كنيد قدرتهاى جهانى - و امروز بيش از همه امريكا - توانسته‌اند زمام و اختيار ملتها و كشورها را در دست بگيرند، براى اين است كه از ضعف نفس حاكم بر نفوس بعضى از مردم استفاده كرده‌اند. اول ملتها را نسبت به اسلام و نسبت به فرهنگ و تاريخ خود بى‌اعتقاد و بى‌اعتنا مى‌كنند، بعد اختيار و زمام كار آنها را به دست مى‌گيرند؛ اين روشى است كه در همه‌ى دنيا به آن عمل كرده‌اند. اما وقتى ملتى به ايمان قلبى خود پايبند است و به آن احترام مى‌گذارد، درحقيقت براى خود و رأى و نظر و تصميم‌گيرى خود احترام قائل است.

ما بسيار خوشحاليم كه بحمداللَّه در ميان ملتها اين احساس دارد رشد مى‌كند. براى ما خبر خوشى است كه مى‌شنويم ملتها - مثل ملت الجزاير يا ملت سودان - با احساس ايمان اسلامى خودشان، حرف حق خودشان را مى‌زنند و تصميم خودشان را مى‌گيرند. مگر در گذشته به ملتها اجازه مى‌دادند كه آنها نظر خود را درباره‌ى اسلام و حكومت اسلامى به اين صراحت بگويند؟

قدرتها با اسلام دشمنند؛ چون مى‌دانند كه اسلام در مقابل زورگوييهاى آنها مى‌ايستد. هرجا حاكميت اسلام باشد، ديگر حاكميت امريكا و حاكميت قدرتهاى قلدر دنيا در آن‌جا نيست؛ اين را مى‌دانند و لذا با اسلام مخالفند. همين حالا تبليغات جهانى از همه طرف عليه انتخابات الجزاير(7) شروع شده است. چرا؟ چون آنها اسلام و نظام اسلامى و حكومت اسلامى را انتخاب كرده‌اند. ملت الجزاير پاى صندوقها رفتند، رأى خودشان را در صندوقها انداختند و صريحاً گفته‌اند كه حكومت اسلامى مى‌خواهند. از اين دمكراسى واضحتر نمى‌شود و هيچ‌جا نيست؛ درعين‌حال محافل سياسى دنيا و رسانه‌هاى وابسته به صهيونيستها خجالت نمى‌كشند؛ مى‌گويند دمكراسى در الجزاير دارد پايمال مى‌شود! پس معناى دمكراسى چيست؟ مگر دمكراسى غير از رأى مردم است؟

ملت الجزاير بايد بداند كه وقتى به اسلام «آرى»، و به دشمنان اسلام «نه» گفت، بايد منتظر تهمتها و افتراهاى آنها باشد و از اين تهمتها و افتراها هيچ هراسى به خود راه ندهد؛ همچنان كه ملت ايران اين تهمتها و افتراها را سالهاى متمادى تحمل كرد و به آن اعتنا ننمود.

در اين منطقه‌ى خاورميانه و حتّى در كمتر نقطه‌يى از دنيا، آزادى انتخاب و آزادى رأى، به قدر جمهورى اسلامى ايران وجود دارد. اين كشور و اين نظام، همان كشور و نظامى است كه هنوز از پيروزى انقلابش دو ماه نگذشته بود كه مردم پاى صندوقهاى رأى رفتند و به جمهورى اسلامى رأى دادند؛ آن هم با آن اكثريت عجيب. يك سال از شروع انقلاب نگذشته بود كه مردم در دو رأى‌گيرى مهم شركت كردند و اعضاى مجلس خبرگان و رئيس جمهور را با آراى مستقيم خودشان انتخاب كردند. در طول سالهاى متمادى، آراى مردم در تشكيل مجلس شوراى اسلامى، در تشكيل مجلس خبرگان، در انتخاب رئيس جمهور و در قضاياى مختلف، همواره حاكم بر سرنوشت كشور بوده است. بهتر و بيشتر از اين دمكراسى و آزادى و احترام به رأى مردم، در كجاى دنياست؟

در صحنه‌هاى گوناگون سياسى كشور، در راهپيماييها، در اعلام نفرت از دشمنان، در پشتيبانى از مسؤولان كشور و از امام بزرگوار راحل (رضوان‌اللَّه‌ تعالى عليه) و در قضاياى گوناگون، آحاد مردم و قشرهاى مختلف، در وسط صحنه حضور داشته‌اند و هميشه رأى و حرفشان را گفته‌اند و طبق همان هم عمل شده است. در بزرگترين تجربه‌ى اين كشور - يعنى جنگ تحميلى - همين نيروهاى عظيم مردمى بودند كه صحنه‌هاى جنگ را تشكيل دادند و در صفوف مقدم جنگيدند و فداكارى كردند و در پشت جبهه، پدران و مادران و زنان و آحاد مردم اين كشور، از اين نظام دفاع كردند و از رزمندگان حمايت نمودند؛ يعنى يك نظام مردمىِ كامل. با وجود اين، شما مى‌بينيد كه دوازده، سيزده سال است كه دشمنان هرچه توانسته‌اند، عليه اين نظام تبليغات كرده‌اند؛ اين دشمنىِ آنها را مى‌رساند. هر كس در راه اسلام حركت مى‌كند، بايد منتظر خصومتها و دشمنيهاى دشمنان اسلام باشد.

امروز دشمنان اسلام به بيشترين امكانات مجهزند؛ اما آنچه كه بالاتر از همه‌ى اينهاست، وعده‌ى الهى است. وعده‌ى الهى مى‌گويد كه امكانات مادّى دشمن و پول و سلاح و دانشى كه در اختيار اوست و جنايتكارانه آن را مصرف مى‌كند، هيچكدام از اينها نمى‌توانند جلوى حركت آگاهانه و شجاعانه‌ى ملتى را كه در راه خدا دارد حركت مى‌كند، بگيرند؛ همچنان كه تا امروز هم نتوانسته‌اند.

ملت عزيز ايران بايد بداند و مى‌داند كه بحمداللَّه در اين سيزده سال، على‌رغم خواست و تلاش ابرقدرتها و همكارى دشمنان بين‌المللى در دشمنى با ايران، ما روزبه‌روز پيشتر رفته‌ايم و به هدفهاى اسلامى خودمان نزديكتر شده‌ايم و به توفيق الهى، اين راه را با كمال قوّت و قدرت ادامه خواهيم داد و هيچ چيز جلوى ملت ايران را در حركت به سوى هدفهاى الهى نخواهد گرفت.

ما بايد براى حركت و تلاش در راه خدا، خود را آماده نگهداريم. در اين جهت، زن و مرد هم فرقى نمى‌كند؛ مردان هم موظفند، زنان هم موظفند؛ مردان هم بايد علم و دانش را تحصيل كنند، زنان هم بايد علم و دانش را تحصيل كنند؛ مردان هم بايد تا آن‌جا كه مى‌توانند و در هر نقطه‌يى كه مى‌توانند، در راه سازندگى كشور تلاش كنند، زنان هم بايد در راه سازندگى كشور - و بخصوص سازندگى نسل نو و تربيت اسلامى او - تا آن‌جا كه مى‌توانند، تلاش كنند. اگر اين قشر عظيم از ملت ايران - يعنى زنان - دوشادوش مردان، با حفظ حدود اسلامى، علم و فن و كارهاى شايسته‌ى يك مسلمان را فرا بگيرند و عمل بكنند، يقيناً موفقيت بيشتر خواهد بود.

امروز بحمداللَّه زنان ما در ميدانهاى گوناگونى پيشرفت داشته‌اند. نبايد زنان و دختران را از تحصيل علم باز داشت؛ بايد كمك كرد تا تحصيل كنند و معرفت و بصيرت پيدا نمايند. زنان مى‌توانند در همه‌ى مسائل، دوشادوش مردان باشند؛ البته بايد حدود الهى و احكام الهى حفظ بشود.

شما جوانان عزيز، بخصوص در اين مناطق مرزى و در همسايگى آبهاى خليج فارس، بايد بدانيد كه امروز مسؤوليت سنگينى بر دوش شماست و آن، مسؤوليت خودسازى است؛ خودسازى از لحاظ علمى و فكرى، خودسازى از لحاظ نيروى جسمانى، خودسازى از لحاظ صلاح اخلاقى، خودسازى از لحاظ معرفت دينى و عمل دينى، خودسازى از لحاظ كسب تجربه براى ساختن اين كشور. اين كشور متعلق به شما جوانان است و شما جوانان بايد اين بارِ امانت سنگين را از نسل پيش از خود تحويل بگيريد و آن را به نسل بعد برسانيد؛ و اين، صلاحيتهاى علمى و اخلاقى و جسمانى و تربيتى مى‌خواهد؛ و وظيفه‌ى همه - بخصوص جوانان - است كه اين صلاحيتها را كسب كنند.

اميدوارم قلب مقدس ولىّ‌عصر(ارواحنافداه) از همه‌ى شما راضى و خشنود باشد و مشمول دعاى آن بزرگوار باشيد و از ياران آن حضرت محسوب شويد. من يكى، دو جمله دعا مى‌كنم و شما عزيزان را به خدا مى‌سپارم:

پروردگارا! رحمت و فضل و بركات خود را بر اين مردم نازل كن. پروردگارا! همه‌ى ما را سربازان حقيقى اسلام در همه‌ى جبهه‌ها قرار بده. پروردگارا! توفيق خدمتگزارى به اين ملت و به اين كشور را به همه‌ى ما عنايت كن. پروردگارا! اين وحدت و هماهنگى بسيار زيبا و شكوهمندى كه ميان آحاد مردم ما هست، روزبه‌روز آن را مستحكمتر بفرما. پروردگارا! روح مقدس امام راحل و عزيز، و روح شهيدان عزيز ما را از ما راضى و خشنود بگردان.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
----------------------------------------------
1 و 4) انفال: 24
2) وى در سال 1312 ش در «خور موج» به دنيا آمد. تحصيلات خود را در زادگاهش آغاز كرد؛ اما به دليل علاقه‌ى وافر به تحصيل علوم دينى، به نجف اشرف عزيمت نمود و سپس وارد حوزه‌ى علميه‌ى قم شد. وى در مبارزه‌اش عليه رژيم پهلوى، شجاعانه و بى‌پروا از استبدادى كه بر جامعه حكمفرما بود، سخن مى‌گفت و به افشاگرى مى‌پرداخت؛ چندان كه بارها به دست عناصر ساواك آن رژيم، دستگير و بازداشت شد. در عيد فطر سال 1357 همه‌ى مردم را براى اداى نماز عيد فطر به بيرون از شهر بوشهر دعوت كرد و در يك سخنرانى طولانى، به شاه و دولت شريف امامى حمله كرد و وظيفه‌ى مردم را در مقابل رژيم يادآور شد و آنان را به اطاعت از رهنمودهاى حضرت امام خمينى(ره) ترغيب نمود. سرانجام در روز سيزدهم آبان ماه سال 1357، با يورش عوامل رژيم به منزل وى، در حالى كه مشغول وضو بود، او را به رگبار گلوله بستند و به شهادت رساندند. پس از به شهادت رساندن اين روحانى بزرگوار، رژيم اجازه نداد تا پيكر پاكش در بوشهر به خاك سپرده شود؛ لذا شب‌هنگام در روستاى چغادك در 24 كيلومترى بوشهر در جوار مسجدى كه خود بنا نهاده بود، او را دفن كردند. به دنبال شهادت وى، حضرت امام خمينى(ره) كه آن زمان در پاريس اقامت داشتند، با ارسال پيام تسليتى به خانواده‌ى ايشان، اين شهادت را تبريك و تسليت گفتند و براى آنها از خداوند منان صبر و اجر مسألت نمودند.
3) وى در سال 1299 ق در روستاى دلوار متولد شد. تا قبل از استبداد صغير و ورود انگليسيها به بوشهر، در سنين نوجوانى و جوانى، در كنار پدرش به شغلهاى زراعت، باغدارى و مسافرت دريايى به شيخ‌نشينهاى خليج فارس مبادرت مى‌ورزيد. او از استعداد و نبوغ رزمى بالايى برخوردار بود؛ كه از جمله مى‌توان به اجراى عمليات شبيخون به دشمن، اتكاء به نفس و اتخاذ روشهاى مناسب در نبرد، قدرت فرماندهى در هدايت عمليات و پيش‌بينى لازم در امور جنگى اشاره كرد. در عصر انقلاب مشروطه، او جوانى بيست‌وچهار ساله بود. وى در يكى از شبهاى اشغال بوشهر، با يورش بر سپاهيان انگليسى، حضور سلحشورانه‌ى خود را اعلام كرد. انگليسيها كه از پيش او را شناسايى كرده بودند، با قشونى مجهز، روستاى دلوار را زير آتش سلاحهاى سنگين خود گرفتند. آيةاللَّه سيّد عبداللَّه بلادى بوشهرى براى دفاع از ايران و استقلال وطن، حكم جهاد عليه متجاوزان را صادر كرد؛ و اين حكم نه تنها به رئيس‌على دلوارى و سران قيام قوّت قلب داد، بلكه مبارزان بيشترى را وارد صحنه‌ى نبرد كرد. رئيس‌على نامه‌يى براى آيةاللَّه شيخ محمّدحسين برازجانى ارسال كرد و جوابى دريافت نمود، كه انتشار آن همزمان با فتواى آيةاللَّه سيّد عبدالحسين لارى، موجب بسيج همگانى و خودجوش مردم شد و چهره‌ى منطقه را دگرگون كرد. سرانجام، وى هنگامى كه مشغول مبارزه عليه قواى انگليسى بود، در سال 1333 ق بر اثر تيرى كه از پشت به وى شليك شد، به شهادت رسيد. پيكر آن مرحوم، پس از شش ماه امانت در يكى از امامزاده‌هاى اطراف دلوار، جهت خاكسپارى، به قبرستان وادى‌السّلام نجف اشرف انتقال داده شد.
5) اشاره به سفر حجةالاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى - رئيس جمهور وقت - به كشور سودان، پس از شركت در ششمين اجلاس سران كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى در سنگال، كه با استقبال پُرشور مردم سودان مواجه شد.
6) جبهه‌ى نجات اسلامى الجزاير» به رهبرى موقت عبدالقادر حشانى، در دور اول انتخابات پارلمانى اين كشور كه در تاريخ 5/10/1370 (26 دسامبر 1991 ميلادى) برگزار شد، توانست حدود هشتاد درصد كرسيها را به دست آورد و از دستگاه حاكم الجزاير - يعنى جبهه‌ى آزاديبخش ملى - پيشى گيرد. (سران جبهه‌ى نجات اسلامى الجزاير - يعنى شيخ عباس مدنى و على بلحاج - در اين ايام به اتهام توطئه عليه امنيت كشور در زندان بسر مى‌بردند). اين برترى، موجى از وحشت در ميان جريانات لاييك الجزاير و همچنين محافل سياسى فرانسه به وجود آورد. در تاريخ 21/10/1370 (11 ژانويه 1992 ميلادى) و تنها پنج روز قبل از برگزارى مرحله‌ى دوم انتخابات پارلمانى، براى مشخص شدن وضعيت صدونودونه كرسى ديگر پارلمان، شاذلى‌بن‌جديد از رياست جمهورى الجزاير استعفا كرد و باعث شد تا اوضاع سياسى الجزاير در هاله‌يى از ابهام قرار گيرد. فرداى استعفاى شاذلى‌بن‌جديد، شوراى عالى امنيت الجزاير دور دوم انتخابات پارلمانى اين كشور را لغو و رهبر موقت جبهه‌ى نجات اسلامى الجزاير - عبدالقادر حشانى - را دستگير كرد و پس از آن به ادامه‌ى دستگيرى سران و اعضاى اين جبهه پرداخت. سرانجام در تاريخ 20/11/1370 (9 فوريه 1992 ميلادى) توسط شوراى عالى دولتى الجزاير، به مدت يك سال حالت فوق‌العاده اعلام شد و جبهه‌ى نجات اسلامى الجزاير نيز منحل گرديد.
7) ر. ك: پاورقى 1 - بيانات‌ در ديدار خانواده‌هاي‌ شهداي‌ هفتم‌ تير (08/04/1370)