بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم محمّدو على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين
يكى از بزرگترين نعمتهاى الهى بر جامعهى اسلامى ما، وجود مردان شجاع و جوانان فداكارى است كه از پيش از پيروزى انقلاب اسلامى تا امروز، در مقابل دشمنان انقلاب سينه سپر كردهاند و با جان و خون خود، اسلام و انقلاب و راه خدا را نصرت بخشيدهاند. بعضى از اين عزيزان، در راه خدا به شهادت رسيدند و به درجات و نعم غيرمتناهى الهى بر شهيدان فائز شدند و به عنوان سند افتخارى براى ايران و اسلام و انقلاب اسلامى، و مايهى آبرويى براى امام و رهبر راحل عظيمالشأن ما، اسم آنها در تاريخ ثبت شد.
اگر ما بخواهيم شهداى جليلالقدر را در ميزان ارزشهاى اسلامى بسنجيم، بدون شك در عداد شهداى صدر اسلام قرار دارند، و شايد در مواردى از آنها برترند؛ چون شهداى صدر اسلام، در كنار نبىّ مكرم اسلام (صلّىاللَّه عليه و آله و سلّم) و اميرالمؤمنين (عليهالصّلاة و السّلام) حضور داشتند؛ نَفَس وحى را از پيامبر بزرگوار مىشنيدند و لمس مىكردند؛ اما شهداى زمان ما، بدون اينكه امام معصوم و نبىّ مكرم را مشاهده بكنند، با دعوت امام بزرگوار و راحل ما (رضواناللَّه تعالى عليه) و به اشارهى آن نايب برحق معصومين (عليهمالسّلام)، در جبهههاى خطر حضور پيدا كردند و نقش يك مجاهد فىسبيلاللَّه را به بهترين وجهى ايفا نمودند. اگر شهداى عزيز ما نمىبودند و فداكارى آنها نمىبود، امروز اين عزت و اين عظمت براى اسلام نمىبود.
امروز شما وقتى به صحنهى عالم نگاه مىكنيد، مىبينيد كه پرچم اسلام در اهتزاز است؛ اسلام عزيز است؛ ملتهاى مسلمان براى حكومت اسلامى مجاهدت و تلاش مىكنند؛ دلهاى مسلمين پُر از اميد است؛ آينده براى مسلمانان روشن است و ملتها در مقابل قدرتهاى جهنمى عالم، دچار ترس و رعب نمىشوند. آن احساس ذلت و زبونىيى كه ملتهاى ضعيف در طول دهها سال گذشته - بلكه قرنهاى گذشته - دچار آن بودند، امروز از آن احساس ضعف و ذلت خبرى نيست؛ ملتها شجاع و قوى و اهل اقدام و عمل شدهاند.
اگر كسى با انصاف باشد و بخواهد اين پديدهى عظيم عالم را تحليل بكند، به اين نتيجه مىرسد كه همهى اين بركات، از بركت خون همين جوانان و فرزندان شماست؛ از بركت همين رزمندگانى است كه در مدت سالهاى بعد از پيروزى انقلاب، در جبهههاى مختلف حضور پيدا كردند؛ جان خود را مورد توجه قرار ندادند؛ هدفهاى الهى را مورد توجه قرار دادند؛ بعضى به شهادت رسيدند، بعضى مجروح و جانباز شدند و در عين جوانى، از عافيت جسمانى محروم شدند؛ بعضى هم به اسارت دشمن درآمدند و سالها سختيهاى زندان و شكنجهى تسلط دشمن عنود را تحمل كردند؛ اينها بودند كه آن عزت و آن عظمت را براى اسلام به ارمغان آوردند.
اى بسا پدر و مادرى كه جوان خود را درست نمىشناختند. من گاهى كه با پدران يا مادران شهداى عزيز دربارهى شهيدشان گفتگو مىكنم، آنها به من مىگويند كه فرزندشان تا زنده بود، عظمت روحى او را درست درك نمىكردند. جوان آنها، همان كودكى است كه او را بزرگ كردهاند. پدران و مادران، درست نمىتوانند عظمت اين مجاهد فىسبيلاللَّه را درك كنند؛ بلكه ملت نمىتواند عظمت اين ستارگان درخشان را بفهمد. بنده عرض مىكنم كه ما هنوز قادر نيستيم عظمت كار اين شهداى عزيز را درست تشخيص بدهيم. آيا مىدانيد كه اين شهداى بزرگوار ما - همين جوانان فداكار ما، همين بسيجىِ مؤمنِ پُرشورِ عاشقوش ما، يا ارتشى و سپاهى ما - چه عظمتى در دنيا و در تاريخ آفريدهاند؟
اسلام را در كنج انزوا قرار داده بودند. جهانخواران و غارتگران عالم، داشتند كارى مىكردند كه از اسلام نامى بر صفحهى روزگار و در دلهاى مردم باقى نماند؛ قصد داشتند اسلام را بكلى از بيخ و بن بركنند. اين كار را آسان هم نكرده بودند؛ ميلياردها خرج كردند. نقشهكشها و متفكران مزدورشان، شبها و روزها و سالهاى متمادى فكر كردند، آدمها كشتند، شهرها ويران كردند، حكومتها بردند و حكومتها به جاى آنها آوردند، در همهى جاى كشورهاى اسلامى علما را كشتند، مدارس را ويران كردند، نام دين را از صفحهى در و ديوار شهرها شستند، تا شايد بتواند اسلام را از بين ببرند.
اين كارها كى انجام گرفت؟ اين كارها مربوط به هزار سال و پانصد سال و دويست سال قبل نيست؛ مربوط به همين عمر من و شماست. در دوران رژيم منحوس پهلوى، در همين كشور اين كارها انجام شد. در همين شهرها، حتّى در همين روستاها، و در همه جاى دنياى اسلام، خصمانه و با دل پُر از كين، داشتند با اسلام مىجنگيدند، تا اسلام را بكلى از صفحهى روزگار زايل كنند و از بين ببرند. چرا؟ چون اسلام با قدرتطلبيهاشان، با سلطهگريهاشان، با غارتگريهاشان، با آدمخواريهاشان، با فسادهاشان، با فحشاهاشان، با آدمكشيهاشان، با توطئههاشان بر ضد انسانيت مخالف بود. مىخواستند آزاد و بىمهار باشند و هر كارى كه مىخواهند، بكنند؛ اما اسلام مانع بود. لازم مىدانستند كه اسلام را از بين ببرند، و داشتند مىبردند، كه اين انقلاب الهى مثل فجر نورى درخشيد.
قبل از اين انقلاب، آنجاهايى كه در دنيا مسلمانان زندگى مىكردند، از مسلمانى خودشان احساس افتخار نمىكردند. خيلى از مسلمانان به خاطر احساس حقارتى كه در مقابل غيرمسلمين داشتند، دم از مسلمانى نمىزدند. ملتهاى مسلمان هرجا بودند، خود را كوچك، زيردست و حقير احساس مىكردند. انقلاب مانند كورهى آتشفشانى دنيا را تكان داد و همه چيز را دگرگون كرد؛ باورها را عوض كرد، احساسها را عوض كرد، مسلمانان را عوض كرد؛ نه فقط در ايران، بلكه در همهى دنياى اسلام.
امروز سران كشورهاى مسلمان، حتّى آنهايى كه از اسلام بهرهى چندانى هم ندارند، خود را مجبور مىبينند كه به اسلام تظاهر كنند! چرا؟ چون ملتها اسلام را مىخواهند. امروز دستگاههاى كفر و استكبار جهانى، در مقابل مسلمين احساس رعب مىكنند. چرا؟ چون مسلمانان ديگر احساس حقارت ندارند. مسلمانان، امروز در هيچ نقطهى دنيا از مسلمانى خودشان خجالت نمىكشند؛ بلكه به آن افتخار مىكنند؛ اينها را انقلاب كرد.
در اين حركت عظيم، نقش همين بچههاى شما، همين شهيدان شما، همين بهخونغلتيدگان جبهههاى نبرد و ساير جبههها، نقش اول است. ما امروز هنوز قادر نيستيم عظمت اين كار را درك بكنيم؛ تاريخ دربارهى اينها قضاوت خواهد كرد.
ما در تاريخ، زندگى شهداى گرانقدر زمان پيامبر را كه مطالعه مىكرديم - حنظلهى غسيل الملائكة را، حمزه را، آن دو برادر شجاع جنگ اُحد را، و ديگران و ديگران را - تعجب مىكرديم؛ اما اين جوانان ما، هزاران حمزهى سيّدالشهداء و هزاران حنظلهى غسيل الملائكه را به ما نشان دادند؛ به چشم خودمان آنها را ديديم و عظمت آنها را درك كرديم. جانبازان و آزادگان و مفقودان غريب عزيزمان هم مثل آنها هستند.
من هميشه به خانوادههاى شهدا گفتهام كه شهداى ما خط مقدمند؛ پشت سر شهدا، خانوادههاشان هستند؛ همين پدران و مادران و همسران كه به رزمندگى جوان و مرد خانه و محبوبشان افتخار كردند؛ از كشته شدن او نترسيدند؛ او را از رفتن منع نكردند؛ حتّى مادران بچههاشان را تشويق كردند! چه مىشنويم و چه مىبينيم؟! اين چه حوادث عظيمى است در زمان ما و در مقابل چشم ما؟! اگر اين حوادث در تاريخ بود، انسان با ترديد آنها را مىگفت. خيليها هم در بيرون از اين مرزها، اين مسائل را با تعجبِ زياد مىشنوند؛ اما شما خودتان آنها را لمس كردهايد.
در رفتنِ به ميدان جنگ، پدران با فرزندانشان، و فرزندان با يكديگر مسابقه گذاشتند! همسران غصه خوردند و گريه كردند كه چرا آنها نمىتوانند به ميدان جنگ بروند؛ و صبر كردند و در خانهها نشستند و پشت جبهه را نگهداشتند؛ بعد هم كه آن رزمنده شهيد شد، پدران و مادران و همسران و فرزندان شكر كردند و به شهادت شهيدشان افتخار نمودند! اين است كه شعلهى يك نهضت، همچنان زنده مىماند. اين است كه امام بزرگوار، قلهى عزت و عظمت را براى اسلام فتح مىكند. اين است كه ملتها صريحاً مىگويند: اى ملت ايران! ما از شما ياد گرفتيم؛ شما معلم ما هستيد.
من به شما عرض مىكنم كه اى پدران و مادران و همسران و فرزندان و برادران و خواهران شهدا! اين آبرو و اين روحيه را براى خودتان حفظ كنيد؛ همچنان كه بحمداللَّه حفظ كردهايد. دنيا تاريك و پُر از ظلم است. ملتها تنهايند و احتياج به پشتگرمى دارند. روحيهى شما و تداوم نهضت شما و استقامت شما، مايهى روحيه و پشتگرمى براى ملتهاست. شما زنان مسلمان، براى زنان فلسطين و زنان كشورهاى اسلامى، مايهى دلگرمى هستيد. صريحاً مىگويند كه ما از شما - بخصوص از شما جوانان - ياد گرفتهايم. اين مقاومت را حفظ كنيد و اين ايستادگى را غنيمت بشماريد. با استقامتتان، با وحدتتان، با حضورتان در صحنههاى گوناگون سياسى و اقتصادى و سازندگى و ادارهى كشور، و با پيشبرد كارها و پشت سر مسؤولان قرار گرفتن، آبرويى را كه به اسلام دادهايد، تداوم ببخشيد؛ شماها اسلام را زنده كرديد.
بهترين مردنها، شهادت است. بالاترين اجرها براى انسانى كه در راه خدا مبارزه مىكند، نوشيدن شربت گواراى شهادت است. خوشا به حال آن عزيزان، و گوارا باد بر آنها اين نعمت بزرگ الهى! آنها با شهادت، اجرشان را گرفتند. شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى، و ميهمان شدن بر سر سفرهى ضيافت الهى؛ اين كم چيزى نيست؛ اين خيلى باعظمت است. پروردگارا! تو را به حق خون شهيدان، تو را به حق اوليايت، تو را به حق صاحبالزمان (ارواحنافداه)، مرگ ما را هم به شهادت در راه خودت قرار بده.
اگر انسان مسلمان، با روحيهى شهادتطلبى در ميدان بماند، هيچ قدرتى نمىتواند بر او فايق بشود؛ اين روحيه را بايد حفظ كرد. من به خانوادههاى عزيز شهدا، مخصوصاً فرزندانشان - اين جوانان و نوجوانان عزيز - توصيه مىكنم، هرچه مىتوانيد، خودسازى كنيد. همه بايد خودسازى بكنند؛ اما شما اولى هستيد.
امام بزرگوار ما(رضواناللَّه تعالى عليه)، نسبت به شهدا و خانوادههاشان بسيار حساس بودند و بسيار دل در گرو فكر آنها داشتند؛ و اين يك نمونه از عمل بندگان صالح خداست.
راه عزت، راه كرامت، راه سربلندى در دنيا و كسب رضاى الهى در آخرت، راه انقلاب و راه ايستادگى در مقابل دشمنان خداست. دشمن مىخواهد ملت ايران را خسته كند؛ غافل از اينكه اين ملت با اين عظمت و با اين همه خون ريخته شده در راه خدا، هرگز از ادامهى راه خدا خسته نخواهد شد. دشمن مىخواهد اين سرمشق را از ملتهاى مسلمان بگيرد؛ مىخواهد وانمود كند كه اين ملت خسته شده و در راه خود متزلزل گرديده است. شما هميشه نشان دادهايد كه دشمن دروغ گفته است؛ باز هم بايد نشان بدهيد؛ باز هم بايد ادعاى دروغ دشمن را تخطئه كنيد؛ و اين با حضور در صحنههاى انقلاب است.
جانبازان عزيز هم شهداى زندهى ما هستند؛ چون مثل شهيد به ميدان جنگ رفتهاند و مثل شهيد ضربت خوردهاند؛ منتها كرامت الهى آنها را حفظ كرده است. اينها زندهاند، اما در رتبهى شهيدان. به اين عزيزان هم توصيه مىكنم كه اين كرامت الهى را براى خودشان حفظ كنند؛ «للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم».(1) بايد هميشه آن روحيهيى را كه آنها را در ميدان نبرد به پيش مىبُرد و به فداكارى وادار مىكرد، حفظ كنند. البته همهى دستگاهها موظفند كه قدر و ارج اين عزيزان - چه خانوادهى شهدا، چه جانبازان، چه آزادگان، چه خانوادههاشان، چه فرزندانشان - را حفظ كنند. بالاتر از همهى اينها، لطف و تفضل الهى است، كه اميدواريم همواره شامل حال شما باشد و بماند.
پروردگارا! تو را به ارواح مطهرهى شهداى عزيزمان سوگند مىدهيم كه فضل و رحمت خود را بيش از پيش بر شهدا نازل بفرما. خداوندا! به خانوادههاى عزيزشان اجر وافر و صبر و استقامت عنايت كن. پروردگارا! به جانبازان عزيز ما صبر و عافيت عنايت بفرما. پروردگارا! مفقودان عزيز ما را - اگر هستند و هرجا هستند - در كنف حمايت خودت حفظ كن و خبر خوشى از آنها به خانوادههاشان برسان.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
---------------------------------------------------
1) آلعمران: 172
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم محمّدو على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين
يكى از بزرگترين نعمتهاى الهى بر جامعهى اسلامى ما، وجود مردان شجاع و جوانان فداكارى است كه از پيش از پيروزى انقلاب اسلامى تا امروز، در مقابل دشمنان انقلاب سينه سپر كردهاند و با جان و خون خود، اسلام و انقلاب و راه خدا را نصرت بخشيدهاند. بعضى از اين عزيزان، در راه خدا به شهادت رسيدند و به درجات و نعم غيرمتناهى الهى بر شهيدان فائز شدند و به عنوان سند افتخارى براى ايران و اسلام و انقلاب اسلامى، و مايهى آبرويى براى امام و رهبر راحل عظيمالشأن ما، اسم آنها در تاريخ ثبت شد.
اگر ما بخواهيم شهداى جليلالقدر را در ميزان ارزشهاى اسلامى بسنجيم، بدون شك در عداد شهداى صدر اسلام قرار دارند، و شايد در مواردى از آنها برترند؛ چون شهداى صدر اسلام، در كنار نبىّ مكرم اسلام (صلّىاللَّه عليه و آله و سلّم) و اميرالمؤمنين (عليهالصّلاة و السّلام) حضور داشتند؛ نَفَس وحى را از پيامبر بزرگوار مىشنيدند و لمس مىكردند؛ اما شهداى زمان ما، بدون اينكه امام معصوم و نبىّ مكرم را مشاهده بكنند، با دعوت امام بزرگوار و راحل ما (رضواناللَّه تعالى عليه) و به اشارهى آن نايب برحق معصومين (عليهمالسّلام)، در جبهههاى خطر حضور پيدا كردند و نقش يك مجاهد فىسبيلاللَّه را به بهترين وجهى ايفا نمودند. اگر شهداى عزيز ما نمىبودند و فداكارى آنها نمىبود، امروز اين عزت و اين عظمت براى اسلام نمىبود.
امروز شما وقتى به صحنهى عالم نگاه مىكنيد، مىبينيد كه پرچم اسلام در اهتزاز است؛ اسلام عزيز است؛ ملتهاى مسلمان براى حكومت اسلامى مجاهدت و تلاش مىكنند؛ دلهاى مسلمين پُر از اميد است؛ آينده براى مسلمانان روشن است و ملتها در مقابل قدرتهاى جهنمى عالم، دچار ترس و رعب نمىشوند. آن احساس ذلت و زبونىيى كه ملتهاى ضعيف در طول دهها سال گذشته - بلكه قرنهاى گذشته - دچار آن بودند، امروز از آن احساس ضعف و ذلت خبرى نيست؛ ملتها شجاع و قوى و اهل اقدام و عمل شدهاند.
اگر كسى با انصاف باشد و بخواهد اين پديدهى عظيم عالم را تحليل بكند، به اين نتيجه مىرسد كه همهى اين بركات، از بركت خون همين جوانان و فرزندان شماست؛ از بركت همين رزمندگانى است كه در مدت سالهاى بعد از پيروزى انقلاب، در جبهههاى مختلف حضور پيدا كردند؛ جان خود را مورد توجه قرار ندادند؛ هدفهاى الهى را مورد توجه قرار دادند؛ بعضى به شهادت رسيدند، بعضى مجروح و جانباز شدند و در عين جوانى، از عافيت جسمانى محروم شدند؛ بعضى هم به اسارت دشمن درآمدند و سالها سختيهاى زندان و شكنجهى تسلط دشمن عنود را تحمل كردند؛ اينها بودند كه آن عزت و آن عظمت را براى اسلام به ارمغان آوردند.
اى بسا پدر و مادرى كه جوان خود را درست نمىشناختند. من گاهى كه با پدران يا مادران شهداى عزيز دربارهى شهيدشان گفتگو مىكنم، آنها به من مىگويند كه فرزندشان تا زنده بود، عظمت روحى او را درست درك نمىكردند. جوان آنها، همان كودكى است كه او را بزرگ كردهاند. پدران و مادران، درست نمىتوانند عظمت اين مجاهد فىسبيلاللَّه را درك كنند؛ بلكه ملت نمىتواند عظمت اين ستارگان درخشان را بفهمد. بنده عرض مىكنم كه ما هنوز قادر نيستيم عظمت كار اين شهداى عزيز را درست تشخيص بدهيم. آيا مىدانيد كه اين شهداى بزرگوار ما - همين جوانان فداكار ما، همين بسيجىِ مؤمنِ پُرشورِ عاشقوش ما، يا ارتشى و سپاهى ما - چه عظمتى در دنيا و در تاريخ آفريدهاند؟
اسلام را در كنج انزوا قرار داده بودند. جهانخواران و غارتگران عالم، داشتند كارى مىكردند كه از اسلام نامى بر صفحهى روزگار و در دلهاى مردم باقى نماند؛ قصد داشتند اسلام را بكلى از بيخ و بن بركنند. اين كار را آسان هم نكرده بودند؛ ميلياردها خرج كردند. نقشهكشها و متفكران مزدورشان، شبها و روزها و سالهاى متمادى فكر كردند، آدمها كشتند، شهرها ويران كردند، حكومتها بردند و حكومتها به جاى آنها آوردند، در همهى جاى كشورهاى اسلامى علما را كشتند، مدارس را ويران كردند، نام دين را از صفحهى در و ديوار شهرها شستند، تا شايد بتواند اسلام را از بين ببرند.
اين كارها كى انجام گرفت؟ اين كارها مربوط به هزار سال و پانصد سال و دويست سال قبل نيست؛ مربوط به همين عمر من و شماست. در دوران رژيم منحوس پهلوى، در همين كشور اين كارها انجام شد. در همين شهرها، حتّى در همين روستاها، و در همه جاى دنياى اسلام، خصمانه و با دل پُر از كين، داشتند با اسلام مىجنگيدند، تا اسلام را بكلى از صفحهى روزگار زايل كنند و از بين ببرند. چرا؟ چون اسلام با قدرتطلبيهاشان، با سلطهگريهاشان، با غارتگريهاشان، با آدمخواريهاشان، با فسادهاشان، با فحشاهاشان، با آدمكشيهاشان، با توطئههاشان بر ضد انسانيت مخالف بود. مىخواستند آزاد و بىمهار باشند و هر كارى كه مىخواهند، بكنند؛ اما اسلام مانع بود. لازم مىدانستند كه اسلام را از بين ببرند، و داشتند مىبردند، كه اين انقلاب الهى مثل فجر نورى درخشيد.
قبل از اين انقلاب، آنجاهايى كه در دنيا مسلمانان زندگى مىكردند، از مسلمانى خودشان احساس افتخار نمىكردند. خيلى از مسلمانان به خاطر احساس حقارتى كه در مقابل غيرمسلمين داشتند، دم از مسلمانى نمىزدند. ملتهاى مسلمان هرجا بودند، خود را كوچك، زيردست و حقير احساس مىكردند. انقلاب مانند كورهى آتشفشانى دنيا را تكان داد و همه چيز را دگرگون كرد؛ باورها را عوض كرد، احساسها را عوض كرد، مسلمانان را عوض كرد؛ نه فقط در ايران، بلكه در همهى دنياى اسلام.
امروز سران كشورهاى مسلمان، حتّى آنهايى كه از اسلام بهرهى چندانى هم ندارند، خود را مجبور مىبينند كه به اسلام تظاهر كنند! چرا؟ چون ملتها اسلام را مىخواهند. امروز دستگاههاى كفر و استكبار جهانى، در مقابل مسلمين احساس رعب مىكنند. چرا؟ چون مسلمانان ديگر احساس حقارت ندارند. مسلمانان، امروز در هيچ نقطهى دنيا از مسلمانى خودشان خجالت نمىكشند؛ بلكه به آن افتخار مىكنند؛ اينها را انقلاب كرد.
در اين حركت عظيم، نقش همين بچههاى شما، همين شهيدان شما، همين بهخونغلتيدگان جبهههاى نبرد و ساير جبههها، نقش اول است. ما امروز هنوز قادر نيستيم عظمت اين كار را درك بكنيم؛ تاريخ دربارهى اينها قضاوت خواهد كرد.
ما در تاريخ، زندگى شهداى گرانقدر زمان پيامبر را كه مطالعه مىكرديم - حنظلهى غسيل الملائكة را، حمزه را، آن دو برادر شجاع جنگ اُحد را، و ديگران و ديگران را - تعجب مىكرديم؛ اما اين جوانان ما، هزاران حمزهى سيّدالشهداء و هزاران حنظلهى غسيل الملائكه را به ما نشان دادند؛ به چشم خودمان آنها را ديديم و عظمت آنها را درك كرديم. جانبازان و آزادگان و مفقودان غريب عزيزمان هم مثل آنها هستند.
من هميشه به خانوادههاى شهدا گفتهام كه شهداى ما خط مقدمند؛ پشت سر شهدا، خانوادههاشان هستند؛ همين پدران و مادران و همسران كه به رزمندگى جوان و مرد خانه و محبوبشان افتخار كردند؛ از كشته شدن او نترسيدند؛ او را از رفتن منع نكردند؛ حتّى مادران بچههاشان را تشويق كردند! چه مىشنويم و چه مىبينيم؟! اين چه حوادث عظيمى است در زمان ما و در مقابل چشم ما؟! اگر اين حوادث در تاريخ بود، انسان با ترديد آنها را مىگفت. خيليها هم در بيرون از اين مرزها، اين مسائل را با تعجبِ زياد مىشنوند؛ اما شما خودتان آنها را لمس كردهايد.
در رفتنِ به ميدان جنگ، پدران با فرزندانشان، و فرزندان با يكديگر مسابقه گذاشتند! همسران غصه خوردند و گريه كردند كه چرا آنها نمىتوانند به ميدان جنگ بروند؛ و صبر كردند و در خانهها نشستند و پشت جبهه را نگهداشتند؛ بعد هم كه آن رزمنده شهيد شد، پدران و مادران و همسران و فرزندان شكر كردند و به شهادت شهيدشان افتخار نمودند! اين است كه شعلهى يك نهضت، همچنان زنده مىماند. اين است كه امام بزرگوار، قلهى عزت و عظمت را براى اسلام فتح مىكند. اين است كه ملتها صريحاً مىگويند: اى ملت ايران! ما از شما ياد گرفتيم؛ شما معلم ما هستيد.
من به شما عرض مىكنم كه اى پدران و مادران و همسران و فرزندان و برادران و خواهران شهدا! اين آبرو و اين روحيه را براى خودتان حفظ كنيد؛ همچنان كه بحمداللَّه حفظ كردهايد. دنيا تاريك و پُر از ظلم است. ملتها تنهايند و احتياج به پشتگرمى دارند. روحيهى شما و تداوم نهضت شما و استقامت شما، مايهى روحيه و پشتگرمى براى ملتهاست. شما زنان مسلمان، براى زنان فلسطين و زنان كشورهاى اسلامى، مايهى دلگرمى هستيد. صريحاً مىگويند كه ما از شما - بخصوص از شما جوانان - ياد گرفتهايم. اين مقاومت را حفظ كنيد و اين ايستادگى را غنيمت بشماريد. با استقامتتان، با وحدتتان، با حضورتان در صحنههاى گوناگون سياسى و اقتصادى و سازندگى و ادارهى كشور، و با پيشبرد كارها و پشت سر مسؤولان قرار گرفتن، آبرويى را كه به اسلام دادهايد، تداوم ببخشيد؛ شماها اسلام را زنده كرديد.
بهترين مردنها، شهادت است. بالاترين اجرها براى انسانى كه در راه خدا مبارزه مىكند، نوشيدن شربت گواراى شهادت است. خوشا به حال آن عزيزان، و گوارا باد بر آنها اين نعمت بزرگ الهى! آنها با شهادت، اجرشان را گرفتند. شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى، و ميهمان شدن بر سر سفرهى ضيافت الهى؛ اين كم چيزى نيست؛ اين خيلى باعظمت است. پروردگارا! تو را به حق خون شهيدان، تو را به حق اوليايت، تو را به حق صاحبالزمان (ارواحنافداه)، مرگ ما را هم به شهادت در راه خودت قرار بده.
اگر انسان مسلمان، با روحيهى شهادتطلبى در ميدان بماند، هيچ قدرتى نمىتواند بر او فايق بشود؛ اين روحيه را بايد حفظ كرد. من به خانوادههاى عزيز شهدا، مخصوصاً فرزندانشان - اين جوانان و نوجوانان عزيز - توصيه مىكنم، هرچه مىتوانيد، خودسازى كنيد. همه بايد خودسازى بكنند؛ اما شما اولى هستيد.
امام بزرگوار ما(رضواناللَّه تعالى عليه)، نسبت به شهدا و خانوادههاشان بسيار حساس بودند و بسيار دل در گرو فكر آنها داشتند؛ و اين يك نمونه از عمل بندگان صالح خداست.
راه عزت، راه كرامت، راه سربلندى در دنيا و كسب رضاى الهى در آخرت، راه انقلاب و راه ايستادگى در مقابل دشمنان خداست. دشمن مىخواهد ملت ايران را خسته كند؛ غافل از اينكه اين ملت با اين عظمت و با اين همه خون ريخته شده در راه خدا، هرگز از ادامهى راه خدا خسته نخواهد شد. دشمن مىخواهد اين سرمشق را از ملتهاى مسلمان بگيرد؛ مىخواهد وانمود كند كه اين ملت خسته شده و در راه خود متزلزل گرديده است. شما هميشه نشان دادهايد كه دشمن دروغ گفته است؛ باز هم بايد نشان بدهيد؛ باز هم بايد ادعاى دروغ دشمن را تخطئه كنيد؛ و اين با حضور در صحنههاى انقلاب است.
جانبازان عزيز هم شهداى زندهى ما هستند؛ چون مثل شهيد به ميدان جنگ رفتهاند و مثل شهيد ضربت خوردهاند؛ منتها كرامت الهى آنها را حفظ كرده است. اينها زندهاند، اما در رتبهى شهيدان. به اين عزيزان هم توصيه مىكنم كه اين كرامت الهى را براى خودشان حفظ كنند؛ «للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم».(1) بايد هميشه آن روحيهيى را كه آنها را در ميدان نبرد به پيش مىبُرد و به فداكارى وادار مىكرد، حفظ كنند. البته همهى دستگاهها موظفند كه قدر و ارج اين عزيزان - چه خانوادهى شهدا، چه جانبازان، چه آزادگان، چه خانوادههاشان، چه فرزندانشان - را حفظ كنند. بالاتر از همهى اينها، لطف و تفضل الهى است، كه اميدواريم همواره شامل حال شما باشد و بماند.
پروردگارا! تو را به ارواح مطهرهى شهداى عزيزمان سوگند مىدهيم كه فضل و رحمت خود را بيش از پيش بر شهدا نازل بفرما. خداوندا! به خانوادههاى عزيزشان اجر وافر و صبر و استقامت عنايت كن. پروردگارا! به جانبازان عزيز ما صبر و عافيت عنايت بفرما. پروردگارا! مفقودان عزيز ما را - اگر هستند و هرجا هستند - در كنف حمايت خودت حفظ كن و خبر خوشى از آنها به خانوادههاشان برسان.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
---------------------------------------------------
1) آلعمران: 172