بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
به همهى برادران و خواهران عزيز، جوانان، دانشجويان، دانشآموزان، معلمان، مربيان و مسؤولان، مخصوصاً به خانوادههاى محترم شهيدان و جانبازان عزيز خوشآمد مىگويم و توفيق و فضل الهى را براى همهى شما مسألت مىكنم.
جوان در هر جامعه و كشورى، محور حركت است. اگر حركتِ انقلابى و قيامِ سياسى باشد، جوانان جلوتر از ديگران در صحنهاند. اگر حركتِ سازندگى يا حركتِ فرهنگى باشد، باز جوانان جلوتر از ديگرانند و دست آنها كارآمدتر از دست ديگران است. حتّى در حركت انبياى الهى هم - از جمله حركت صدر اسلام - محور حركت و مركز تلاش و تحرك، جوانان بودند.
آن كشورهايى كه جوان كم دارند - كمااينكه بعضى از كشورها امروز به خاطر بعضى از سياستهاى تنظيم نسل و خانواده و از اين حرفها، دچار كمبود نسل جوان هستند - ولو در علم و تكنولوژى و ترقيات جلو باشند، كارشان لنگ است؛ مجبورند از كشورهاى ديگر جوان قرض بگيرند! جوان و جوانى، يكى از درخشندگيهاى آفرينش الهى است. دشمنان جوامع - از جمله جوامع اسلامى - اين نكته را خوب تشخيص دادهاند و بخصوص روى آن انگشت گذاشتهاند. اين مربوط به امروز نيست؛ از يك قرن پيش تاكنون اينگونه بوده است.
در كشورهاى اسلامى، براى ضايع كردن نسل جوان، برنامهى همهجانبهيى شروع شد. مىدانيد كه دوران استعمار - يعنى دستاندازى كشورهاى غربى به كشورهاى آسيايى و آفريقايى - نزديك به دويست سال قبل شروع شد. آنها مىدانستند كه اين وضع ادامه پيدا نمىكند، و اگر جوانان رشد كنند، بافرهنگ بشوند، با اراده باشند، نمىگذارند آب خوش از گلوى بيگانگان و چپاولگران پايين برود؛ لذا براى فاسد كردن نسل جوان برنامهريزى كردند.
اينكه شايد شما در بعضى از كتابها يا مقالهها خواندهايد كه در بعضى از كشورهاى امريكاى لاتين يا شرق آسيا، نسل جوان غرق در فسادهاى گوناگون است - از مواد مخدر و سكرآور و فساد جنسى - اينطور نيست كه روال كار از اول چنين بوده است؛ اين سياست پياده شده است. متأسفانه در دوران ستمشاهى، ما هم از اين قضيه بركنار نبوديم. در اين كشور هم به دست خاندان خائن و سيهروى پهلوى و دستيارانشان، هرچه توانستند، اين سياست را پياده كردند.
البته كشورهاى اسلامى خصوصيتى داشتند، كه همان «اسلام» بود؛ و كشور ما در بين كشورهاى اسلامى خصوصيت ديگرى اضافهى بر آن داشت، كه آن «روحانيت مردمى» بود؛ و مىدانيد كه در كشورهاى ديگر اسلامى، به اين شكلِ ايران نبوده، هنوز هم نيست. اسلام و تبليغات اسلامى، جلوى آن موج سهمگين ايستاد. شعارهاى انقلابى و حركت كوبندهى امام عالىمقام و عظيمالشأن، كار را بر دشمن مشكل كرد. در بحبوحهى همان موج فسادآفرينى كه بر اين كشور حكومت مىكرد، جلوههاى ايمان و سرسپردگى به دين، باز اول در بين جوانان خود را نشان داد.
من پدران و مادران متوسطى را مىشناختم كه طاقت همراهى كردن با احساس دينى جوان خودشان را نداشتند؛ حتّى گاهى از احساسات دينى و تعبد و زهد و بىاعتنايى به دنيا و به خوراك و به آسايشى كه در جوانانشان مشهود بود، پيش ما شكايت مىكردند! آن پدران و مادران، با همان تربيتهاى غلط رشد كرده بودند، مسلمان هم بودند؛ اما اين جوشش ايمان اسلامى در آنها نبود؛ ولى جوانشان تحت تأثير تربيت انقلابى قرار گرفته بود؛ به همين خاطر بود كه جوانان، خانوادهها را پشت سر خودشان مىكشيدند؛ و اين شد كه آن قيام عظيم مردمى و آن حركت بىنظير در عالم - يعنى انقلاب اسلامى ما - به رهبرى امام و با پشتيبانى قاطبهى ملت و با ميداندارى جوانان به پيروزى رسيد. اين يك فتح بود؛ هم فتح ميدان مبارزه با استكبار بود، و هم بالاتر از آن، فتح سرزمين دل جوانان بود؛ كه اين را اسلام و انقلاب و امام كرده بودند، و اين فتحالفتوح بود. بزرگترين كار امام، ساختن جوانان بود.
بعد از آن هم در دوران جنگ، باز جوانان بودند كه جنگ را با خسران دشمن تمام كردند. اين شهداى جوان، اين رزمندگان جوان، اين دستاندركاران جوان عرصههاى جنگ، چيزى نيست كه اهميت نسل جوان را در حادثهى سرنوشتسازى مثل جنگ از نظر دور بدارد. اين حادثه اتفاق افتاد، اما چشمهاى طراحان استكبار جهانى همهى صحنه را ديد و فهميد كه جوان مؤمن در اين كشور، زير تربيت اسلام انقلابى، چه معجزهها مىكند.
امروز همه مىدانند كه فكر استكبار چيست. همه فكر امريكا را - كه رأس استكبار است - خواندهاند. فكر اينها، سلطه بر همهى عالم است؛ بخصوص اين منطقهى حساسى كه ما در آن زندگى مىكنيم؛ يعنى منطقهى خاورميانه، خليج فارس و اين نقطهى اساسى اقتصادى و نظامى. اين فكر استكبارى، دنبالش نقشههاست. اين نقشههاى ضد مردمى و ضد اسلامى، سروكارش با انسانهاست. اگر استكبار بتواند موج عظيم انسانى را از مقابل خود كنار بزند، دولتها نيستند كه بتوانند مقابل امريكا مقاومت كنند. ديديد كه دولتها در كنفرانس خيانت(1) چه كردند. اگر كسى بتواند جلوى حركت فرعونى و طاغوتى استكبار امريكايى و اياديش را بگيرد، ملتها هستند و ملتها مىتوانند. طراحان استكبار ممكن نيست اين مطلب را نفهمند؛ ممكن نيست به ملتها و بخصوص به جوانان به چشم يك خطر بزرگ نگاه نكنند؛ ممكن نيست در مقابل اين خطر، تدبيرى نينديشند و تاكتيكهاى لازم را انتخاب نكنند.
پس، همينطور كه شما نشستهايد، مىتوانيد خوب تصور كنيد كه امروز يكى از كارهاى اساسى استكبار اين است كه نسل جوان را در كشورهاى اسلامى - و هر كشور اسلامى كه بيدارتر است، بيشتر - از صحنه بيرون كند. كدام كشور اسلامى از همه بيدارتر، از همه زندهتر، و از همه بىمحاباتر در مقابل استكبار ايستاده است؟ جز ايران اسلامى؟ پس، جوانان ايران اسلامى بدانند كه استكبار براى بيرون راندن آنها از صحنهى اين مبارزهيى كه در آن، فتح و پيروزى حتماً نصيب ملتهاست و لاغير، مشغول پول خرج كردن و طراحى انواع نقشههاست. هدف اين نقشهها، شما جوانان مؤمن و انقلابى و شجاعى هستيد كه ايستادهايد، تا هدفهاى انقلاب و امامتان را تا آخرين رقم به تحقق برسانيد و هر مانعى را از سر اين راه برداريد.
هر حركتى كه منجر به اين بشود كه نسل جوان احساس كند بايد از صحنهى مقاومت كناره بگيرد، اين حركت، با واسطه يا بىواسطه، مربوط به امريكا و نظام استكبارى است؛ اين يك معيار كلى است. هر كارى كه در كشورهاى ديگر كردند، اينجا هم مىخواهند بكنند: سرگرم كردن جوانان به مسائل جنسى، سرگرم كردن جوانان به مسائل شخصى، آلوده كردن جوانان به مواد مخدر و مسكر، منحرف كردن ذهن جوانان از آرمانهاى انقلابى و اهداف اصلى، متوجه كردن آنها به اهداف كوچك و جزيى و صنفى و امثال اينها، متزلزل كردن ايمان نسل جوان به اسلام، متزلزل كردن ايمان نسل جوان به اصول انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و حتّى به امام، و نيز هر چيزى كه در راه اين مبارزهى عظيم بهكار گرفته مىشود و وجودش لازم است، آن را در چشم نسل جوان، بىرنگ و بىاثر و بىفايده و مهمل جلوه دادن. اگر شما جايى چيزى در اين مضمونها ديديد، در كتابى خوانديد، در رمان ترجمهشده يا نوشتهشدهيى مطالعه كرديد، در مقالهى ترجمهشدهيى يا در شعر و يا در فلسفهبافىيى مشاهده كرديد، حتّى در تظاهرات به اصطلاح جسورانه و پُرخشمى چيزى از اين قبيل ديديد، آن را متهم كنيد؛ بدانيد كه تصادفى نيست؛ بدانيد كه امريكا از شما مىترسد؛ بدانيد كه بزرگترين پستهاى استكبار عالمى، از حضور شما در صحنه، احساس ناامنى مىكند.
مىخواهند شما را از سر راه بردارند. چگونه مىشود اين كار را كرد؟ با كشتار كه نمىتوانند. اگر مىتوانستند با يك بمب اتم يا با يك حركت نظامى، اين ملت را تار و مار كنند، مىكردند؛ اما نمىتوانند؛ اين به ضررشان تمام مىشود؛ اين را مىفهمند. اگر مىتوانستند اين ملت را از صحنهى زمين حذف كنند، مىكردند؛ اما نمىتوانند و قدرتش را ندارند؛ سنت عالم اين نيست. پس، بايد اين ملت و اين جوانان باشند؛ اما سر راه تجاوزگرى آنها نباشند.
امروز در بعضى از كشورهاى به اصطلاح اسلامى، چند ميليون جوان دستشان را در جيبشان مىكنند و سوت مىزنند و بىاعتنا به حوادث عظيم عالم، در خيابان راه مىروند و قدم مىزنند! امروز چند ميليون جوان، سرگرم مسائل حقير در زندگى شخصيند و نمىدانند كه دشمن انسانيت و دشمن آنها و دشمن شرف ملتها، با ملتها چه مىكند. چنين جوانانى در دنيا هستند. استكبار با خودش مىگويد كه چرا ما اين جوانان را هم به خيل آن جوانان ملحق نكنيم؟ دارند تلاش مىكنند؛ بايد در مقابل اين حركتها بايستيد. در درجهى اول، بايد دانشجويان و دانشآموزان، و بعد بقيهى جوانان در هر قشرى - كارگر، بازارى، روستايى، شهرى - اين تلاشها را خنثى كنند.
البته در درجهى اول، جوان دانشجو و دانشآموز بايد خودسازى كند. خودتان را با تربيت دينى بسازيد. امور تربيتى خوب است، معلم تربيتى خوب است، گويندهى تربيتى خوب است؛ اما آن كسى كه از درون خود، موعظه كننده و تربيت كنندهيى نداشته باشد - «واعظ من نفسه»(2) - اين تربيتها به كارش نمىآيد. خودتان را بسازيد، با نفس مبارزه كنيد، اجراى حكم الهى را در محدودهى شخص خودتان بزرگ بشماريد و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و به توكل اهميت بدهيد؛ اين شما را پولادين خواهد كرد.
چيزى كه امريكا از آن مىترسد، حتّى لفاظيهاى سياسى هم نيست. البته شما بايد قدرت تحليل سياسى پيدا كنيد. اگر جوانانى و ملتى بينش سياسى نداشته باشند، فريب مىخورند؛ آنها را از صحنه خارج مىكنند و با ابزار دين، آنها را كنار مىزنند؛ مثل خيلى از كسانى كه متظاهر به دين و مقدسمآب هستند و بينش سياسى ندارند و خيلى راحت اينها را برمىدارند، كنار مىگذارند. هنوز هم در گوشه و كنار يك عده وجود دارند كه خودشان را ديندار و متدين مىدانند و با اين انقلابى كه براساس دين است، سر سازگارى ندارند. پس، بينش سياسى لازم است؛ اما همه چيز نيست؛ اصل قضيه، آن ايمان الهى معنوى است كه بايد در دلهاى شما باشد؛ خودتان را دينى بسازيد.
جوانان در محيط خودشان، امر به معروف و نهى از منكر كنند. چرا اين واجب - امر به معروف، امر به كارهاى خوب - در جامعهى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگوييد به من چه؛ او هم نمىتواند بگويد به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نكنيد. بعضى خيال مىكنند تا منكرى ديده شد، بايد با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داريم كه از مشت كارگرتر است. آن چيست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خيلى كارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت كارى نمىكند.
بعضى جوانان به ما نامه مىنويسند كه اجازه بدهيد ما با اين تظاهرات منكراتى، مقابله و مبارزه كنيم. خيلى خوب، مقابله بكنيد؛ اما چهطور؟ بريزيد، طرف مقابل را تكه پاره كنيد؟! نه، اين نيست. حرف بزنيد، بگوييد؛ يك كلمه بيشتر هم نمىخواهد؛ لازم نيست يك سخنرانى بكنيد. كسى كه مىبينيد خلافى را مرتكب مىشود - دروغ، غيبت، تهمت، كينورزى نسبت به برادر مؤمن، بىاعتنايى به محرّمات دين، بىاعتنايى به مقدسات، اهانت به پذيرفتههاى ايمانى مردم، پوشش نامناسب، حركت زشت - يك كلمهى آسان بيشتر نمىخواهد؛ بگوييد اين كار شما خلاف است، نكنيد؛ لازم هم نيست كه با خشم همراه باشد. شما بگوييد، ديگران هم بگويند، گناه در جامعه خواهد خشكيد.
چرا كسانى از گفتن ابا مىكنند؟ يك عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مىكنند، يك عده هم خيال مىكنند كه گفتن فايدهيى ندارد؛ بايد با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خيلى مهمتر است. امر به معروف و نهى از منكر را اقامه كنيد؛ نگذاريد در جوامع جوان - چه در مدرسهها، و چه در دانشگاهها - كار به فساد بكشد. اين مراكز براى دشمن هدف است. بدانيد كه نسل جوان اين جامعه و اين ايران اسلامى زنده است؛ دشمن هم اين را بداند. با بودن شما جوانان مؤمن، حجت بر ما تمام است.
آن كنفرانس خيانت تمام شد؛ حرفهايشان را زدند و صهيونيستها و دولت غاصب را عملاً به رسميت شناختند! عاقبت چه شد؟ چه چيزى گير فلسطينيها آمد؟ چه چيزى گير دنياى عرب آمد؟ دولت غاصب و دروغين اسرائيل آرزو داشت كه چنين حادثهيى بعد از چهلواندى سال اتفاق بيفتد؛ درعينحال اين طور وانمود مىكرد كه علاقهيى ندارد؛ هى ناز مىكرد، هى شرط جلو قرار مىداد! بعد هم به كنفرانس رفت و شديدترين و وقيحترين حرفها را در مقابل اعراب زد و از كنفرانس جدا شد و آمد! چرا دولتهاى عربى در مقابل چنين توطئه و چنين فريبى سلاح انداختند؟! تاريخ به اينها چه خواهد گفت؟ خدا در قيامت چگونه از اينها بازخواست خواهد كرد؟ ملتهايشان با اينها چه خواهند كرد؟
البته راه جبران - نه جبران كامل - باقى است و دولتهاى عرب مىتوانند اين كار زشتى كه انجام شد، تا حدودى جبران كنند: همهى دولتهاى عرب اعلان كنند كه ما اسرائيل را به رسميت نمىشناسيم و آن حرفهايى كه در آنجا زده شده است - چون اسرائيل در مقابل، با آن وضع رفتار كرده است - كأنلميكن و ملغاست. با اين تصميم، ملتها را خوشحال كنند؛ مىتوانند اين كار را بكنند؛ اما اميد به ملتها و جوانان است.
نبايد شك كرد كه اين شجرهى خبيثهيى كه «اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرار»(3)، هيچ پايه و پايگاه و استمرارى نخواهد داشت و بىشك نابود خواهد شد. و شك نبايد كرد كه حق پيروز خواهد شد و فلسطين به پيكر اسلامى برخواهد گشت؛ اما دير و زود شدن آن، بسته به همت و غيرت مسلمين است. مسلمين بايستى همت كنند؛ جوانان بايستى مسأله را رها نكنند؛ مثل ملت سرافراز و شجاع ايران حرفشان را بزنند؛ آنچه را كه مىخواهند، مطالبه كنند؛ بلاشك خداى متعال هم به آنها تفضل خواهد كرد.
از خداوند متعال مسألت مىكنيم كه شما جوانان عزيز و همهى جوانان كشورمان و كشورهاى اسلامى را مشمول هدايت و رحمت خود قرار بدهد و قلب مقدس ولىّعصر(ارواحنافداه) را از همهى ما خشنود كند و ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بدهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
------------------------------------------------------------
1) كنفرانس مادريد. ر.ك: پاورقى خبر پيام به ملتهاى مسلمان به منظور مقابله با توطئههاى خباثتآميز آمريكا و اسرائيل در كنفرانس مادريد (25/07/1370)
2) وسائلالشيعه، ج 12، ص 25
3) ابراهيم: 26
به همهى برادران و خواهران عزيز، جوانان، دانشجويان، دانشآموزان، معلمان، مربيان و مسؤولان، مخصوصاً به خانوادههاى محترم شهيدان و جانبازان عزيز خوشآمد مىگويم و توفيق و فضل الهى را براى همهى شما مسألت مىكنم.
جوان در هر جامعه و كشورى، محور حركت است. اگر حركتِ انقلابى و قيامِ سياسى باشد، جوانان جلوتر از ديگران در صحنهاند. اگر حركتِ سازندگى يا حركتِ فرهنگى باشد، باز جوانان جلوتر از ديگرانند و دست آنها كارآمدتر از دست ديگران است. حتّى در حركت انبياى الهى هم - از جمله حركت صدر اسلام - محور حركت و مركز تلاش و تحرك، جوانان بودند.
آن كشورهايى كه جوان كم دارند - كمااينكه بعضى از كشورها امروز به خاطر بعضى از سياستهاى تنظيم نسل و خانواده و از اين حرفها، دچار كمبود نسل جوان هستند - ولو در علم و تكنولوژى و ترقيات جلو باشند، كارشان لنگ است؛ مجبورند از كشورهاى ديگر جوان قرض بگيرند! جوان و جوانى، يكى از درخشندگيهاى آفرينش الهى است. دشمنان جوامع - از جمله جوامع اسلامى - اين نكته را خوب تشخيص دادهاند و بخصوص روى آن انگشت گذاشتهاند. اين مربوط به امروز نيست؛ از يك قرن پيش تاكنون اينگونه بوده است.
در كشورهاى اسلامى، براى ضايع كردن نسل جوان، برنامهى همهجانبهيى شروع شد. مىدانيد كه دوران استعمار - يعنى دستاندازى كشورهاى غربى به كشورهاى آسيايى و آفريقايى - نزديك به دويست سال قبل شروع شد. آنها مىدانستند كه اين وضع ادامه پيدا نمىكند، و اگر جوانان رشد كنند، بافرهنگ بشوند، با اراده باشند، نمىگذارند آب خوش از گلوى بيگانگان و چپاولگران پايين برود؛ لذا براى فاسد كردن نسل جوان برنامهريزى كردند.
اينكه شايد شما در بعضى از كتابها يا مقالهها خواندهايد كه در بعضى از كشورهاى امريكاى لاتين يا شرق آسيا، نسل جوان غرق در فسادهاى گوناگون است - از مواد مخدر و سكرآور و فساد جنسى - اينطور نيست كه روال كار از اول چنين بوده است؛ اين سياست پياده شده است. متأسفانه در دوران ستمشاهى، ما هم از اين قضيه بركنار نبوديم. در اين كشور هم به دست خاندان خائن و سيهروى پهلوى و دستيارانشان، هرچه توانستند، اين سياست را پياده كردند.
البته كشورهاى اسلامى خصوصيتى داشتند، كه همان «اسلام» بود؛ و كشور ما در بين كشورهاى اسلامى خصوصيت ديگرى اضافهى بر آن داشت، كه آن «روحانيت مردمى» بود؛ و مىدانيد كه در كشورهاى ديگر اسلامى، به اين شكلِ ايران نبوده، هنوز هم نيست. اسلام و تبليغات اسلامى، جلوى آن موج سهمگين ايستاد. شعارهاى انقلابى و حركت كوبندهى امام عالىمقام و عظيمالشأن، كار را بر دشمن مشكل كرد. در بحبوحهى همان موج فسادآفرينى كه بر اين كشور حكومت مىكرد، جلوههاى ايمان و سرسپردگى به دين، باز اول در بين جوانان خود را نشان داد.
من پدران و مادران متوسطى را مىشناختم كه طاقت همراهى كردن با احساس دينى جوان خودشان را نداشتند؛ حتّى گاهى از احساسات دينى و تعبد و زهد و بىاعتنايى به دنيا و به خوراك و به آسايشى كه در جوانانشان مشهود بود، پيش ما شكايت مىكردند! آن پدران و مادران، با همان تربيتهاى غلط رشد كرده بودند، مسلمان هم بودند؛ اما اين جوشش ايمان اسلامى در آنها نبود؛ ولى جوانشان تحت تأثير تربيت انقلابى قرار گرفته بود؛ به همين خاطر بود كه جوانان، خانوادهها را پشت سر خودشان مىكشيدند؛ و اين شد كه آن قيام عظيم مردمى و آن حركت بىنظير در عالم - يعنى انقلاب اسلامى ما - به رهبرى امام و با پشتيبانى قاطبهى ملت و با ميداندارى جوانان به پيروزى رسيد. اين يك فتح بود؛ هم فتح ميدان مبارزه با استكبار بود، و هم بالاتر از آن، فتح سرزمين دل جوانان بود؛ كه اين را اسلام و انقلاب و امام كرده بودند، و اين فتحالفتوح بود. بزرگترين كار امام، ساختن جوانان بود.
بعد از آن هم در دوران جنگ، باز جوانان بودند كه جنگ را با خسران دشمن تمام كردند. اين شهداى جوان، اين رزمندگان جوان، اين دستاندركاران جوان عرصههاى جنگ، چيزى نيست كه اهميت نسل جوان را در حادثهى سرنوشتسازى مثل جنگ از نظر دور بدارد. اين حادثه اتفاق افتاد، اما چشمهاى طراحان استكبار جهانى همهى صحنه را ديد و فهميد كه جوان مؤمن در اين كشور، زير تربيت اسلام انقلابى، چه معجزهها مىكند.
امروز همه مىدانند كه فكر استكبار چيست. همه فكر امريكا را - كه رأس استكبار است - خواندهاند. فكر اينها، سلطه بر همهى عالم است؛ بخصوص اين منطقهى حساسى كه ما در آن زندگى مىكنيم؛ يعنى منطقهى خاورميانه، خليج فارس و اين نقطهى اساسى اقتصادى و نظامى. اين فكر استكبارى، دنبالش نقشههاست. اين نقشههاى ضد مردمى و ضد اسلامى، سروكارش با انسانهاست. اگر استكبار بتواند موج عظيم انسانى را از مقابل خود كنار بزند، دولتها نيستند كه بتوانند مقابل امريكا مقاومت كنند. ديديد كه دولتها در كنفرانس خيانت(1) چه كردند. اگر كسى بتواند جلوى حركت فرعونى و طاغوتى استكبار امريكايى و اياديش را بگيرد، ملتها هستند و ملتها مىتوانند. طراحان استكبار ممكن نيست اين مطلب را نفهمند؛ ممكن نيست به ملتها و بخصوص به جوانان به چشم يك خطر بزرگ نگاه نكنند؛ ممكن نيست در مقابل اين خطر، تدبيرى نينديشند و تاكتيكهاى لازم را انتخاب نكنند.
پس، همينطور كه شما نشستهايد، مىتوانيد خوب تصور كنيد كه امروز يكى از كارهاى اساسى استكبار اين است كه نسل جوان را در كشورهاى اسلامى - و هر كشور اسلامى كه بيدارتر است، بيشتر - از صحنه بيرون كند. كدام كشور اسلامى از همه بيدارتر، از همه زندهتر، و از همه بىمحاباتر در مقابل استكبار ايستاده است؟ جز ايران اسلامى؟ پس، جوانان ايران اسلامى بدانند كه استكبار براى بيرون راندن آنها از صحنهى اين مبارزهيى كه در آن، فتح و پيروزى حتماً نصيب ملتهاست و لاغير، مشغول پول خرج كردن و طراحى انواع نقشههاست. هدف اين نقشهها، شما جوانان مؤمن و انقلابى و شجاعى هستيد كه ايستادهايد، تا هدفهاى انقلاب و امامتان را تا آخرين رقم به تحقق برسانيد و هر مانعى را از سر اين راه برداريد.
هر حركتى كه منجر به اين بشود كه نسل جوان احساس كند بايد از صحنهى مقاومت كناره بگيرد، اين حركت، با واسطه يا بىواسطه، مربوط به امريكا و نظام استكبارى است؛ اين يك معيار كلى است. هر كارى كه در كشورهاى ديگر كردند، اينجا هم مىخواهند بكنند: سرگرم كردن جوانان به مسائل جنسى، سرگرم كردن جوانان به مسائل شخصى، آلوده كردن جوانان به مواد مخدر و مسكر، منحرف كردن ذهن جوانان از آرمانهاى انقلابى و اهداف اصلى، متوجه كردن آنها به اهداف كوچك و جزيى و صنفى و امثال اينها، متزلزل كردن ايمان نسل جوان به اسلام، متزلزل كردن ايمان نسل جوان به اصول انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و حتّى به امام، و نيز هر چيزى كه در راه اين مبارزهى عظيم بهكار گرفته مىشود و وجودش لازم است، آن را در چشم نسل جوان، بىرنگ و بىاثر و بىفايده و مهمل جلوه دادن. اگر شما جايى چيزى در اين مضمونها ديديد، در كتابى خوانديد، در رمان ترجمهشده يا نوشتهشدهيى مطالعه كرديد، در مقالهى ترجمهشدهيى يا در شعر و يا در فلسفهبافىيى مشاهده كرديد، حتّى در تظاهرات به اصطلاح جسورانه و پُرخشمى چيزى از اين قبيل ديديد، آن را متهم كنيد؛ بدانيد كه تصادفى نيست؛ بدانيد كه امريكا از شما مىترسد؛ بدانيد كه بزرگترين پستهاى استكبار عالمى، از حضور شما در صحنه، احساس ناامنى مىكند.
مىخواهند شما را از سر راه بردارند. چگونه مىشود اين كار را كرد؟ با كشتار كه نمىتوانند. اگر مىتوانستند با يك بمب اتم يا با يك حركت نظامى، اين ملت را تار و مار كنند، مىكردند؛ اما نمىتوانند؛ اين به ضررشان تمام مىشود؛ اين را مىفهمند. اگر مىتوانستند اين ملت را از صحنهى زمين حذف كنند، مىكردند؛ اما نمىتوانند و قدرتش را ندارند؛ سنت عالم اين نيست. پس، بايد اين ملت و اين جوانان باشند؛ اما سر راه تجاوزگرى آنها نباشند.
امروز در بعضى از كشورهاى به اصطلاح اسلامى، چند ميليون جوان دستشان را در جيبشان مىكنند و سوت مىزنند و بىاعتنا به حوادث عظيم عالم، در خيابان راه مىروند و قدم مىزنند! امروز چند ميليون جوان، سرگرم مسائل حقير در زندگى شخصيند و نمىدانند كه دشمن انسانيت و دشمن آنها و دشمن شرف ملتها، با ملتها چه مىكند. چنين جوانانى در دنيا هستند. استكبار با خودش مىگويد كه چرا ما اين جوانان را هم به خيل آن جوانان ملحق نكنيم؟ دارند تلاش مىكنند؛ بايد در مقابل اين حركتها بايستيد. در درجهى اول، بايد دانشجويان و دانشآموزان، و بعد بقيهى جوانان در هر قشرى - كارگر، بازارى، روستايى، شهرى - اين تلاشها را خنثى كنند.
البته در درجهى اول، جوان دانشجو و دانشآموز بايد خودسازى كند. خودتان را با تربيت دينى بسازيد. امور تربيتى خوب است، معلم تربيتى خوب است، گويندهى تربيتى خوب است؛ اما آن كسى كه از درون خود، موعظه كننده و تربيت كنندهيى نداشته باشد - «واعظ من نفسه»(2) - اين تربيتها به كارش نمىآيد. خودتان را بسازيد، با نفس مبارزه كنيد، اجراى حكم الهى را در محدودهى شخص خودتان بزرگ بشماريد و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و به توكل اهميت بدهيد؛ اين شما را پولادين خواهد كرد.
چيزى كه امريكا از آن مىترسد، حتّى لفاظيهاى سياسى هم نيست. البته شما بايد قدرت تحليل سياسى پيدا كنيد. اگر جوانانى و ملتى بينش سياسى نداشته باشند، فريب مىخورند؛ آنها را از صحنه خارج مىكنند و با ابزار دين، آنها را كنار مىزنند؛ مثل خيلى از كسانى كه متظاهر به دين و مقدسمآب هستند و بينش سياسى ندارند و خيلى راحت اينها را برمىدارند، كنار مىگذارند. هنوز هم در گوشه و كنار يك عده وجود دارند كه خودشان را ديندار و متدين مىدانند و با اين انقلابى كه براساس دين است، سر سازگارى ندارند. پس، بينش سياسى لازم است؛ اما همه چيز نيست؛ اصل قضيه، آن ايمان الهى معنوى است كه بايد در دلهاى شما باشد؛ خودتان را دينى بسازيد.
جوانان در محيط خودشان، امر به معروف و نهى از منكر كنند. چرا اين واجب - امر به معروف، امر به كارهاى خوب - در جامعهى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگوييد به من چه؛ او هم نمىتواند بگويد به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نكنيد. بعضى خيال مىكنند تا منكرى ديده شد، بايد با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داريم كه از مشت كارگرتر است. آن چيست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خيلى كارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت كارى نمىكند.
بعضى جوانان به ما نامه مىنويسند كه اجازه بدهيد ما با اين تظاهرات منكراتى، مقابله و مبارزه كنيم. خيلى خوب، مقابله بكنيد؛ اما چهطور؟ بريزيد، طرف مقابل را تكه پاره كنيد؟! نه، اين نيست. حرف بزنيد، بگوييد؛ يك كلمه بيشتر هم نمىخواهد؛ لازم نيست يك سخنرانى بكنيد. كسى كه مىبينيد خلافى را مرتكب مىشود - دروغ، غيبت، تهمت، كينورزى نسبت به برادر مؤمن، بىاعتنايى به محرّمات دين، بىاعتنايى به مقدسات، اهانت به پذيرفتههاى ايمانى مردم، پوشش نامناسب، حركت زشت - يك كلمهى آسان بيشتر نمىخواهد؛ بگوييد اين كار شما خلاف است، نكنيد؛ لازم هم نيست كه با خشم همراه باشد. شما بگوييد، ديگران هم بگويند، گناه در جامعه خواهد خشكيد.
چرا كسانى از گفتن ابا مىكنند؟ يك عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مىكنند، يك عده هم خيال مىكنند كه گفتن فايدهيى ندارد؛ بايد با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خيلى مهمتر است. امر به معروف و نهى از منكر را اقامه كنيد؛ نگذاريد در جوامع جوان - چه در مدرسهها، و چه در دانشگاهها - كار به فساد بكشد. اين مراكز براى دشمن هدف است. بدانيد كه نسل جوان اين جامعه و اين ايران اسلامى زنده است؛ دشمن هم اين را بداند. با بودن شما جوانان مؤمن، حجت بر ما تمام است.
آن كنفرانس خيانت تمام شد؛ حرفهايشان را زدند و صهيونيستها و دولت غاصب را عملاً به رسميت شناختند! عاقبت چه شد؟ چه چيزى گير فلسطينيها آمد؟ چه چيزى گير دنياى عرب آمد؟ دولت غاصب و دروغين اسرائيل آرزو داشت كه چنين حادثهيى بعد از چهلواندى سال اتفاق بيفتد؛ درعينحال اين طور وانمود مىكرد كه علاقهيى ندارد؛ هى ناز مىكرد، هى شرط جلو قرار مىداد! بعد هم به كنفرانس رفت و شديدترين و وقيحترين حرفها را در مقابل اعراب زد و از كنفرانس جدا شد و آمد! چرا دولتهاى عربى در مقابل چنين توطئه و چنين فريبى سلاح انداختند؟! تاريخ به اينها چه خواهد گفت؟ خدا در قيامت چگونه از اينها بازخواست خواهد كرد؟ ملتهايشان با اينها چه خواهند كرد؟
البته راه جبران - نه جبران كامل - باقى است و دولتهاى عرب مىتوانند اين كار زشتى كه انجام شد، تا حدودى جبران كنند: همهى دولتهاى عرب اعلان كنند كه ما اسرائيل را به رسميت نمىشناسيم و آن حرفهايى كه در آنجا زده شده است - چون اسرائيل در مقابل، با آن وضع رفتار كرده است - كأنلميكن و ملغاست. با اين تصميم، ملتها را خوشحال كنند؛ مىتوانند اين كار را بكنند؛ اما اميد به ملتها و جوانان است.
نبايد شك كرد كه اين شجرهى خبيثهيى كه «اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرار»(3)، هيچ پايه و پايگاه و استمرارى نخواهد داشت و بىشك نابود خواهد شد. و شك نبايد كرد كه حق پيروز خواهد شد و فلسطين به پيكر اسلامى برخواهد گشت؛ اما دير و زود شدن آن، بسته به همت و غيرت مسلمين است. مسلمين بايستى همت كنند؛ جوانان بايستى مسأله را رها نكنند؛ مثل ملت سرافراز و شجاع ايران حرفشان را بزنند؛ آنچه را كه مىخواهند، مطالبه كنند؛ بلاشك خداى متعال هم به آنها تفضل خواهد كرد.
از خداوند متعال مسألت مىكنيم كه شما جوانان عزيز و همهى جوانان كشورمان و كشورهاى اسلامى را مشمول هدايت و رحمت خود قرار بدهد و قلب مقدس ولىّعصر(ارواحنافداه) را از همهى ما خشنود كند و ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بدهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
------------------------------------------------------------
1) كنفرانس مادريد. ر.ك: پاورقى خبر پيام به ملتهاى مسلمان به منظور مقابله با توطئههاى خباثتآميز آمريكا و اسرائيل در كنفرانس مادريد (25/07/1370)
2) وسائلالشيعه، ج 12، ص 25
3) ابراهيم: 26