پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات‌ در ديدار اعضاي‌ شوراي‌ عالي‌ مجمع‌ جهاني‌ اهل‌بيت‌(ع‌)

بسم‌اللَّه‌الرحمن‌الرحيم

در ابتدا از آقايانى كه تشريف آوردند، مخصوصاً از آقايانى كه از راه دور تشريف آوردند، خيلى تشكر مى‌كنم. حقاً جلسه‌ى وزين و عظيمى است و آدم آرزو مى‌كند كه كاش فراغت مى‌داشت و مى‌توانست در چنين جلسه‌هايى با چنين مصاحبانى، ساعتهاى متمادى بنشيند و استفاده كند. اين مجموعه‌يى كه من الان مشاهده مى‌كنم(1)، حقاً و انصافاً چنين مجموعه‌يى را نداريم. آقايانى كه هركدام براى كارهاى عظيم مايه‌ى اميدند، حالا براى اين كار جمع شده‌اند؛ اين واقعاً خيلى ارزش دارد. هرچه ممكن است، بايد از آقايان براى اين كار استفاده شود.

كار بسيار مهم است. در ذهن من، اين يكى از مهمترين كارهايى است كه مجموعه‌ى كنونى جمهورى اسلامى، از سياسيون و علمايش، بايد به فكر آن مى‌بودند و بايستى انجام مى‌دادند. اين، هدف بسيار بالايى است.

درباره‌ى اهل‌بيت(عليهم‌السّلام) هم مطلبى نمى‌گويم؛ جز اين‌كه عرض بكنم اين بزرگواران همواره مظلوم بودند - «و لم نزل اهل البيت مظلومين»(2) - و همچنان مظلوم هستند؛ به خاطر اين‌كه براى بسيارى از مسلمين، معارفشان شناخته نيست و راهشان مشخص نمى‌باشد. اين مسؤوليت به عهده‌ى ماست كه هرچه مى‌توانيم، در جهت معرفى اهل‌بيت و روشن كردن راه آنها و متشكل كردن پيروان آنها و هدايت بچه‌هاى شيعى به سمت اهداف اهل‌بيت تلاش كنيم. ما خواستيم كه اين مجمع جهانى اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) در اين طريق كار يك مركز را بكند.

بديهى است كه همه‌ى كارهايى كه در اين زمينه بايد كرد، از عهده‌ى يك مجموعه خارج است؛ ليكن اين مجموعه مى‌تواند براى بسيارى از كارها مركزى باشد و خيلى از كارهاى ديگر را هدايت كند. آنچه كه براى من و شما و شيعيان مناطق ديگر عالم و بسيارى از مردم خود ما كه از اين قضيه آگاه هستند، توقع برانگيز است، نفس اعلان اين مسأله است. اين خودش توقع‌برانگيز است. منتظرند كه حالا در دنباله‌ى اين كار چه خواهد شد.

به نظر من، اين مجمع دو نوع كار اصلى دارد، كه اگر ما بتوانيم اين دو نوع كار را شروع كنيم و منتظر چيز ديگرى نمانيم، بقيه‌ى كار را بتدريج مى‌شود انجام داد.

يك كار، كار شكلى است. شكلى، نه به معناى تنظيمات ادارى - حالا اين هم در مقدمات كار است و بتدريج هم مى‌شود - بلكه به اين معناست كه ما بايد نفس اين احساس رابطه را در همه‌ى شيعيان اهل‌بيت در سراسر عالم زنده نگهداريم؛ يعنى بايد احساس كنند كه اين رابطه ايجاد شد. همه‌ى احزاب اين‌طورند. اين، حزب نيست؛ اما هر مركزى كه بخواهد با يك مجموعه‌ى وسيع سروكار داشته باشد، اهم كارهايش اين است كه احساس ارتباط را زنده نگهدارد. يعنى شيعه‌ى هند، شيعه‌ى پاكستان، شيعه‌ى آفريقا، شيعه‌ى امريكاى لاتين، شيعه‌ى اروپا و شيعه‌ى منطقه‌ى خاورميانه، احساس كنند كه از اين مركز شيعى و از اين جمع جهانى با آنها رابطه‌يى برقرار است؛ لااقل هر سال دو بار يا سه بار، جزواتى، مطبوعاتى، نوشته‌يى، مطلبى از اين مركز به او برسد، تا احساس ارتباط كند. مثل الكترونهايى كه در سيمهاى برق دايم در حال حركت هستند و رابطه را برقرار مى‌كنند، بايد دايم اين جريان متصل باشد و اين‌جا مركز باشد و كار بشود و برساند. تا كليد زده شد و جريان قطع شد، او احساس خلأ خواهد كرد؛ سرد خواهد شد و جدا خواهد گرديد. اگر اين‌طور باشد، نمى‌شود كار كرد. ما بايد اين را هدف قرار بدهيم. البته كار سختى است و به نظر من مجمع اهل‌بيت تا به اين‌جاها برسد، زمان زيادى طول مى‌كشد.

ما بايد فكر كنيم ببينيم چه كار بايد كرد. آيا بايد جزوه‌هاى خاصى فرستاد؟ آيا بايد دفاترى در آن‌جاها به وجود آورد؟ آيا بايد در مسائل جاريشان، پاسخهاى روشن و صريح را در مقابل آنها گذاشت؛ كه مرحله‌ى بعدى و متعاليش اين است.

فرض بفرماييد الان اگر شيعيان كشمير كه جزو مجموعه‌ى مسلمين كشميرند و يك اقليت هستند، از ما سؤال بكنند كه ما در فلان قضيه چه بايد بكنيم، اين مجمع جهانى بايد از موضع يك مطالعه و تدبر سنجيده، پاسخ آنها را حاضر داشته باشد و به آنها ارائه دهد. و همين‌طور شيعيان بقيه‌ى مناطق - در اروپا و جاهاى ديگر - كه غالباً در اقليت هستند، مسائلى برايشان پيش مى‌آيد كه ما بايستى هميشه پاسخ سؤالها و مسائل آنها را حاضر داشته باشيم؛ چه سؤالهاى سياسيشان، چه سؤالهاى فقهيشان، و چه بقيه‌ى مسائلى كه برايشان پيش مى‌آيد. اين، حد اعلاى ارتباط است؛ بيشتر از اين ارتباط واقعاً نمى‌شود. بايد منتهاى ارتباط با اينها باشد، تا اين مركز شما آن مجموعه را در دست داشته باشد. اين، كار شكلى است؛ يعنى دايم اين ارتباط را حفظ كردن. چون ارتباطاتى كه با اين اعتبارات سروكار دارد، ارتباط جسمانى و مادّى و واقعى و ملموس نيست؛ دايم بايستى از آن منشأ اعتبار افاضه‌ى رابطه بشود؛ والّا اگر افاضه قطع شد، ارتباط كهنه مى‌شود و رابطه قطع مى‌گردد.

مطلب دوم، مسأله‌ى محتوايى است. ما براى اعلاى كلمه‌ى اهل‌بيت بايد كارهايى انجام بدهيم؛ اولاً بايد خود اهل‌بيت را معرفى بكنيم، ثانياً در جهت ترويج افكار آنها بكوشيم. آيا امروز در جهان اسلام كتابهايى درباره‌ى اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) وجود دارد كه باب اين زمان باشد و با زبان مناسب نوشته شده باشد، يا نه؟ البته بيشتر تصور من اين است كه ما به طور كامل نداريم. حالا شايد بعضى از گوشه و كنارها چيزهايى باشد. اگر هست، ما اينها را براى دانشجويان، براى جوانان به طور عام، براى روحانيون، براى عامه‌ى مردم، براى كسانى كه تحت تأثير تبليغات قرار گرفتند، پخش و منتشر كنيم و در اختيار بگذاريم. هم در باب معرفى شخصيت اهل‌بيت(ع) بايد كتابها و نوشته‌ها منتشر شود و كار فرهنگى وسيعى انجام بگيرد، و هم در باب آراء و افكار و معارفى كه در زمينه‌ى مسائل اسلامى - يعنى در اصول اسلامى و در عقليات اسلامى و ساير معارف - از آنها رسيده است.

ما از اهل‌بيت(عليهم‌السّلام) چيزهاى زيادى داريم؛ چيزهايى است كه اگر امروز عرضه بشود، دنيا را واقعاً در مقابل خودش به اعجاب وا مى‌دارد؛ مثل اين نهج‌البلاغه. روى نهج‌البلاغه كار بشود، نكات مهمش برداشته بشود، تفكيك بشود، مطالبش تفسير و حلاجى بشود، در روايات فحص بشود. اين‌قدر ما معارف عاليه داريم كه امروز بشر محتاج آنهاست. اينها از زبان اهل‌بيت، به عنوان بيان اهل‌بيت و به عنوان اسلامى است كه اهل‌بيت معرفى مى‌كنند. پس، ترويج افكار اهل‌بيت هم يك نكته است.

مسأله‌ى بعد، فقه اهل‌بيت است. فقه اهل‌بيت، از طرفى منشأً قابل بحث كردن است؛ يعنى ما در اين بحث كنيم كه اگر كسى بخواهد فقه صحيح اسلامى را به دست بياورد، كدام راه اسلم و اتقن است، تا به اين نتيجه برسيم كه راه اهل‌بيت كدام است. اين، يك فكر و يك ايده است؛ اين ايده را بايستى در دنياى اسلام منتشر كرد. از طرف ديگر، متن فقه اهل‌بيت هم قابل بحث است. كتبى كه امروز از ما در دنياى اهل تسنن منتشر شده، مثلاً كتاب «مختصرالنّافع» مرحوم محقق(3) است، كه يك جزوه‌ى مختصر و بى‌استدلال است. بعضى كتابهاى مختصر ديگرى هم منتشر شده است و من چون به خاطر ندارم، نمى‌توانم عرض كنم. اجمالاً آنچه كه من مى‌دانم، كتابهاى كمى از ما در بين اهل سنت منتشر شده است. ما در دنياى اسلام، اين فقه راقىِ پيشرفته‌ى پُر فرعِ عميق را بايد معرفى كنيم.

كتابهايى كه از فقه مذاهب ديگر براى ما مى‌آورند، من گاهى در بين آنها بعضى چيزهاى خيلى سطحى و خيلى كم‌ارزش را از لحاظ علمى مى‌بينم، كه تحقيق شده، تصحيح شده، فهرست‌بندى شده، كار شده و ارائه شده است؛ در حالى كه فقه ما اين‌طور نيست. ما مثلاً «مبسوط» شيخ طوسى(4) با اين عظمت را - كه چاپ تهران است، ولى ظاهراً چاپ ديگرى هم دارد، اما من نديده‌ام - كه نه يك غلطنامه‌ى درست و حسابى دارد، نه يك فهرست دقيق دارد، در اختيار چه كسى بگذاريم؟ اين، ارزان فروختن آن سرمايه‌يى است كه ما داريم. اگر ما بخواهيم اين كتاب را همين‌طور به يك فقيه سنى يا يك حقوقدان سنى كه با مسائل فقهى آشنايى دارد، ارائه بدهيم، واقعاً كتاب خودمان را كوچك كرده‌ايم. اين كتاب بايد تصحيح بشود، فهرست‌بندى بشود و به طور فنى رويش كار بشود. اينها عرضه‌ى فقه اهل‌بيت است.

آن مسأله‌ى موضوعى فقهى‌يى(5) كه جناب آقاى هاشمى(6) دنبالش هستند، به نظر من يكى از مصاديق اين كار است. كار مهم و عظيمى است كه انجام مى‌گيرد و از اين قبيل بايستى انجام بگيرد.

من از كتابخانه‌ى آستان قدس رضوى مشهد خواستم كه فهرست كتب فقهى چاپ نشده‌شان را براى ما بفرستند؛ حدود سيصدوخرده‌يى عنوان كتاب براى من فرستادند. آدم بعضى از اين كتابها را مى‌بيند، ولى نمى‌شناسد؛ اما پيداست كه كتاب مهمى بايد باشد. فرض كنيد ملاى معروفى مثل شيخ جعفر كاشف‌الغطاء(7)، مثلاً درباره‌ى مسأله‌يى تحقيق كرده؛ اين قاعدتاً پُرمطلب است. در ميان آن كتابها، هم از قدما و هم از متأخرين كتاب ديده مى‌شود. كتابهايى هست كه كسى آنها را نمى‌شناسد و از آنها خبر ندارد؛ همين‌طور آن‌جا مانده است. ما بايد اينها را در بياوريم و رويشان كار كنيم. يا كتابهاى رايجى كه در اختيار ماست - اينهايى كه حتّى چاپ شده و بد چاپ شده - به همين شكل بايد تجديد نظرى نسبت به آنها صورت گيرد. پس، اين هم يك گونه كار است، كه معرفى فقه اهل‌بيت است. اينها بايستى انجام بگيرد و همين مجمع جهانى بايد بر اين چيزها اشراف داشته باشد.

مسأله‌ى ديگر هم مسأله‌ى حجت اهل‌بيت و ولايتشان است؛ همين كارى كه مرحوم سيّد شرف‌الدين (رضوان‌اللَّه‌ تعالى‌ عليه) (8)با آن وسعت نظر و با آن قدرت انجام داده، و قبل از ايشان، مرحوم ميرحامد حسين و ديگران اين كارهاى مهم را انجام دادند. اين كار بايستى به زبان امروز و مناسب با امروز و بدون دعوا و بدون درگيرى انجام بگيرد. بالاخره سخن تشيع بايستى ارائه بشود؛ ديگران دارند اين كار را مى‌كنند.

من ديدم كه اخيراً كشورهاى عربى، اين كتاب «تحفه اثنى عشرية»(9) را - كه خود كتاب، كتاب تفرقه‌افكنى و برانگيزاننده‌ى اختلافات است و در حقيقت بر ضد و ذم شيعه و در مدح اهل بيت است - خلاصه كرده‌اند و با زبان عصر و با بهترين چاپ و با فهرست و با تصحيح منتشر نموده‌اند. اين كتاب شايد مثلاً در صدوپنجاه سال قبل - يعنى در زمان شاه ولى‌اللَّه دهلوى - نوشته شده است، كه مرحوم «ميرحامد حسين» همين كتاب «عبقات» را در جوابش نوشت. ما شيعيان هنوز چاپ‌شده‌ى كتاب «عبقات» با اين عظمت را نداريم! حالا اگر چاپ هم بشود، آيا مى‌تواند در محافل علمى دنيا، با آن عظمت و ضخامت و فارسى، عربىِ مخلوط مطرح بشود؟ اين خودش جاى بحث دارد.

يكى از توطئه‌هايى كه امروز وجود دارد، جدا كردن شيعه از اهل‌بيت است. اصلاً مى‌خواهند بگويند شيعيان به اهل‌بيت كارى ندارند؛ اينها خودشان را به اهل‌بيت چسبانده‌اند! محتواى «تحفه اثنى عشرية» همين است. مؤلف، اين كتاب را به نام ائمه‌ى اثنى‌عشر اسم‌گذارى كرده و مى‌گويد: «سمّيته تحفة اثنى‌عشريّة تمسّكا بالأئمّة اثنى‌عشر». از همه‌ى بزرگواران - از اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) تا حضرت مهدى (عجّل‌اللَّه‌ تعالى‌ فرجه) - اسم مى‌آورد؛ ولى مى‌گويد ما با اينها سروكار نداريم - اينها كه ائمه‌ى ما هستند - ما با اين شيعه سر و كار داريم كه خودشان را به اينها چسبانده‌اند! حرفهاى اهل‌بيت را به عنوان حرفهاى شيعه ذكر مى‌كنند و سپس رد مى‌كنند!

همه‌ى اينها، كار متمركز را در محيط شيعى ايجاب مى‌كند. در محيط شيعى، بر اساس همان اخلاص و احساس مسؤوليت، انصافاً خيلى كار شده است. در طول تاريخ، علمايى از قبيل «قاضى نوراللَّه»(10)ها و ديگران و ديگران نشستند و با مظلوميت كتابهايى نوشتند؛ خداى متعال هم به خاطر همان مظلوميت، بركت داده و منتشر شده است؛ ليكن گنجينه‌ى ما خيلى قويتر از اينهاست.

در مورد تنظيمات و تشكيلاتى كه جناب آقاى امينى(11) اشاره فرمودند، طبيعى است كه اساس كار، تشكيلات است. شكى نيست كه تا تشكيلاتى نباشد، هيچ چيزى بر اساس آن نمى‌شود بنا كرد؛ ليكن در ايجاد تشكيلات نبايد خيلى معطل ماند.

از زمانى كه اين كار شروع شده، تا حالا، يك سال و خرده‌يى مى‌گذرد. يك سال، انصافاً زمان زيادى براى تشكيلات است. اين چيزها بايد زود تمام بشود؛ حالا ولو به آن كمال هم نباشد. مثلاً فرض كنيم كه پانزده، شانزده نفر در اين‌جا نشسته‌ايم و چيزى به ما عرضه شده است. نگاه مى‌كنيم، مى‌بينيم كه مثلاً صد سطر است، اما ده مورد اشكال دارد؛ يعنى يك‌دهم سطور اشكال دارد. اگر بگوييم مى‌شود در اين جلسه حلش كرد، فبها و نعمة؛ اگر نشد، مى‌گوييم خيلى خوب، حالا نود سطرش كه خوب است؛ اين را تصويب و بتدريج اصلاحش مى‌كنيم؛ مگر اين‌كه يك اشكال اصولى باشد. يعنى در اين‌طور مواقع، در برابر امر بين خوب و خوبتر، براى خوبتر نبايد خيلى يقه‌درانى كرد؛ شد، شد؛ نشد، كار را عقب نيندازيم، تا به نقطه‌ى شروع برسيم. نقطه‌ى شروع كجاست؟ تشكيل يك دبيرخانه‌ى فعال.

جناب آقاى امينى فرمودند كه آقايان كم وقت مى‌گذارند. وقتى كه آقايان مى‌گذارند، دو نوع است: يك نوع وقت تخطيط و برنامه‌ريزى و خط نشان دادن و راه نشان دادن است؛ همان چيزى كه فرموديد. ممكن است حالا ماهى يك بار يا پانزده روز يك بار لازم باشد كه اين افراد دور هم جمع شوند، و در آينده ضرورت آن به شش ماه يك بار برسد. اگر ما يك دستگاه اجرايى فعال داشته باشيم كه مشغول كار باشد و خاطرمان جمع باشد، مهم نيست كه حالا اين جمع بنشينند برنامه‌ريزى بكنند يا نكنند. اين جمع را بايد در حد برنامه‌ريزى نگهداشت؛ اگر آن را در اجرا آورديم، اجرا لنگ خواهد شد. ما بايد به اصطلاح اين لوكوموتيو را از قطار اجرا جدا كنيم، تا او خودش بتواند كار خودش را بكند؛ اين را فقط براى برنامه‌ريزى بگذاريم.بله، حالا پانزده روز يك بار، يا ماهى يك بار كافى است كه دور هم بنشينند و برنامه‌هاى كلى بريزند. هرچه مى‌توانيم، بر قسمت اجرا - كه مركز و قمّه‌اش همان دبيرخانه است - فشار بياوريم.

اگر در جمع آقايان كسانى هستند كه نشاط كار و دلهره‌ى كار دارند، خيلى خوب، در دبيرخانه كمك كنند؛ منافاتى هم ندارد. فرض بفرماييد يك نفر در اين‌جا عضو شوراى عالى است؛ فرضاً در مسأله‌يى معاون دبيركل، يا داوطلب انجام كارى هم در دبيرخانه باشد؛ مانعى ندارد، او مى‌تواند اين كار را انجام بدهد.

آن چيزى كه به نظر من مهم است، قسمت جناب آقاى تسخيرى(12) است. ايشان نيروى واقعاً پُرفيض و پُربركتى هستند. خداى متعال بركات زيادى را به آقاى تسخيرى عزيزمان عنايت كرده است. به نظر من - همان‌طور كه فرموديد(13) - بد نيست كه ايشان وقتها را تقسيم كنند؛ مثلاً يك‌سوم وقت را براى مجمع اهل‌بيت، يك‌سوم وقت را براى كارى كه در دفتر دارند - كه خيلى از كارهاى ديگر هم مى‌تواند در همين دو سوم جمع بشود - يك سوم آخر را هم براى ساير كارها بگذارند. ديده‌ايد كه در بودجه، بخش ساير مى‌گذارند. اگر بشود به اين ترتيب وقت را منظم كرد و معلوم بشود كه ما مثلاً يك‌سوم وقتِ دبير كل اين مجموعه را داريم، كارها زودتر به نتيجه مى‌رسد.

در مورد شعب اروپايى و يا جاهاى ديگرى كه اشاره كرديد، البته خوب است؛ ليكن من الان خائبم از اين‌كه در آن‌جا چنين چيزى ايجاد بشود؛ چون هيچ برنامه‌يى نداريم. اينها براى ايجاد سر و صدا خوب است. اگر آدم برنامه‌اش اين باشد كه سر و صدا ايجاد كند و جو تبليغاتى به وجود بياورد، البته خوب است كه شعبه‌يى تأسيس بشود؛ ليكن الان معلوم نيست كه اين سر و صدا خيلى لازم باشد؛ حتّى در مواردى خيلى جايز باشد؛ چون حساسيتها روى مسائل مربوط به اهل‌بيت زياد است؛ نه فقط از طريق اهل سنت، نه، اصلاً استعمار مى‌داند كه از كجا بترسد. حقيقتاً «المؤمن لا يلدغ من جحر مرّتين»(14)؛ اما كفار هم گاهى اوقات «لا يلدغون من جحر واحد»! آنها هم بالاخره فهميده‌اند كه آن‌جايى كه مكتب اهل‌بيت دارد، وضع چگونه است. آنها لبنان را مى‌بينند، عراق را مى‌بينند، همه جا را مى‌بينند، ايران را هم ديده‌اند. بنابراين، گمان نمى‌كنم كه خالى از حساسيت باشد. شايد الان خيلى ضرورت نداشته باشد، ليكن در نهايت چاره‌يى نيست و بايد انجام بشود.

ما الان براى اين‌كه در يك كشور حداقل يك نفر روحانىِ با صلاحيت وجود داشته باشد و بخواهيم در آن‌جا كارهايى بكند، واقعاً دچار مشكليم؛ كه خود شما الان چه‌قدر اين مشكل را لمس مى‌كنيد. اگر بخواهيد دفترى درست كنيد كه زيدى براى شما باشد و كار بكند، من خيال مى‌كنم كه الان دچار مشكل خواهيد شد. از حالا برويد از آن نيروهاى محلى و امكانات طبيعى استفاده كنيد. گاهى افرادى به خارج مى‌روند؛ از اينها به عنوان رابط اين قضيه استفاده كنيد. مثلاً ما الان كسانى از بزرگان و از فضلا و از اهل علم داريم كه به مناسبتهاى گوناگون - مثل مناسبت بيست‌ودوم بهمن - به اين‌جا و آن‌جا مى‌روند. اگر شما كار حاضر و آماده داشته باشيد، يكى از مأموريتهاى اين آقايان در اين سفرها، كار اين مجمع خواهد بود؛ مثلاً گفته شود شما در اين سفر، با اين مجموعه تماس بگيريد، يا اين مطالب را مطرح كنيد.

به نظر من، يكى از خطراتى كه اين‌طور مجموعه‌ها را تهديد مى‌كند، دلبسته شدن و وابسته شدن به كارهاى ظاهرى است، كه در باطن امر كار نيست. مثلاً بعضى از اجتماعها، بعضى از موضعگيريها، تأسيس بعضى از دفاتر، گاهى هم شخصى برود با يكى تماس بگيرد، مادامى كه برنامه‌ريزى نشده نباشد، خيلى كار نيست. اگر برنامه‌ريزى‌شده و هدايت‌شده باشد، چرا. ممكن است بگويند شما در ماه با پنج نفر، ده نفر از شخصيتها در آن‌جا مرتب تماس بگيريد؛ خودتان هم براى تماس ديگران آماده بنشينيد. اين بايد برنامه داشته باشد و قبلاً معلوم باشد كه در اين ملاقاتها چه مى‌خواهيم داده بشود و چه مى‌خواهيم گرفته بشود؛ چه به آنها محول كنيم و از آنها چه بخواهيم. غرض، همه چيز به آن بخش اجرايى در دبيرخانه برمى‌گردد. هر كدام از آقايانى كه بتوانند در آن بخش همكارى كنند، بسيار خوب است.

به نظر من، به برادرانى كه در خارج هستند، نبايد خيلى فشار آورد كه بايد حتماً حضور پيدا كنند. همان‌طورى كه شما به آقاى طبسى(15) اشاره كرديد، مثلاً آقاى فضل‌اللَّه،(16) يا آقاى سيّد ساجد(17) هم هر كدام همين قدر كار - گاهى شايد هم بيشتر - در مملكت خودشان دارند. به نظر من، اينها را بايد در مجامع ساليانه خواست - حداكثر سالى دو بار - مابقى را از همين جانشينان بايد استفاده كرد. آقاى فضل‌اللَّه به طور طبيعى سالى يك بار، دو بار - شايد هم گاهى بيشتر - در ايران هستند. آقاى سيّد ساجد سالى يكى، دوبار به ايران مى‌آيند. شما جلسه‌ى ساليانه‌ى خود را آن وقتى قرار بدهيد كه بناست مثلاً اينها به مناسبت بيست‌ودوم بهمن يا مناسبتهاى ديگر به ايران بيايند. شما جلسه را لنگ آنها نگذاريد؛ همين‌طور كار را ادامه بدهيد. يا مثلاً اگر آقاى سيّد جعفر مرتضى(18) به اين‌جا تشريف بياورند، خوب است؛ ولى اگر نتوانند حضور پيدا كنند، فرضاً آقاى فضل‌اللَّه ده روز قبل از برگزارى جلسه به ايشان بگويند كه برنامه‌هاى اين جلسه اينهاست؛ من دارم مى‌روم، شما چه مى‌گوييد؟ آقاى سيّد جعفر مرتضى هم از ده روز قبل فكر كند و نظرات خودش را به ايشان بگويد؛ نتيجتاً نظرات آقاى سيّد جعفر مرتضى منضم به نظرات ايشان خواهد شد و دو نظر ارائه خواهد گرديد. به نظر من، ما از اين جهت ضررى نخواهيم كرد.

تكيه‌ى اصلى من روى بخش اجرايى مسأله است. آن گروه اجرايى كه در دبيرخانه هستند، بايد فعال باشند؛ همين مديريتهايى كه شما(19) فرموديد؛ حالا اسمش معاونت است، مديريت است، يا چگونه مى‌خواهد سازماندهى بشود كه با آنچه به آن اصطلاحاً معاونت يا مديريت مى‌گويند، تطبيق بكند، من نمى‌دانم.

بخشهاى گوناگونى وجود دارد. مثلاً فرض كنيد بخش ارتباطات جهانى، يك بخش است كه يك مدير مستقل مى‌خواهد. اين بخش بايد دايم در فكر ارتباطات باشد؛ به بخشهاى مختلف مراجعه كند و هر چيزى كه مايه‌ى ارتباط است، از آنها كسب كند؛ اگر نيست، خودش مايه‌ى ارتباط را به وجود بياورد؛ يك پيام بدهد، يك پيام بگيرد؛ از آنها بخواهد كه مثلاً در فلان مسأله اجتماع كنند، در فلان قضيه اعلام نظر كنند؛ بزرگانشان مجتمع بشوند. بنابراين، بخش ارتباطات بين‌الملل، بخش مهمى است.

بخش فرهنگى كه مشتمل بر همين مواردى است كه عرض كردم - يعنى معرفى اهل‌بيت(عليهم‌السّلام) - بخش عظيمى است كه احتياج به مجموعه‌ى بزرگى دارد. آن وقت در كنار آن و در ضمن آن، همان بخشهاى فقهى لازم است. الان بحمداللَّه در جهت احياى آثار فقهى شيعه، واقعاً نهضتى شروع شده است؛ هم آنچه كه در قم از طرف جامعه‌ى مدرّسين انجام مى‌شود - كه بهترينش آن است - و هم آنچه كه در بعضى جاهاى ديگر - مثل اصفهان، قم، مشهد - به صورت متفرق دارد پخش مى‌شود و خيلى خوب است؛ ليكن به اعتقاد من اگر آقايان در آن مسائل يك نوع اشراف داشته باشند - نه اشراف دخالتى؛ اشراف به عنوان نظر دادن و كمك كردن - خيلى خوب است. از جمله‌ى كارهايى كه بايد بكنيد، اين است.

الان همين كتابهايى كه جامعه‌ى مدرّسين منتشر مى‌كند، با اين‌كه كتابهاى مهم و باارزشى است و ظاهراً هم خوب چاپ مى‌شود، ليكن باز در آن استاندارد انتشار بين‌المللى نيست؛ در حالى كه ما ديگر بالاخره «سرائر» ابن‌ادريس(20) را ده بار كه چاپ نمى‌كنيم؛ يك بار صد سال پيش چاپ شده بوده، حالا هم يك بار ديگر چاپ شده است. همين «سرائر» ابن‌ادريس، با اين همه مطلب، با اين همه لطافت، حقش است كه واقعاً ما يك فهرست كامل و قوى از آن داشته باشيم، تا هر كلمه‌يى كه بخواهيم، بتوانيم در آن‌جا پيدا كنيم؛ همين‌طور كتابهاى ديگر و كتابهاى قدما كه دارد درمى‌آيد.

همين كتاب «الينابيع الفقهية» كه آقاى مرواريد چاپ كرده، مجموعه‌ى ده، پانزده جلد است. وقتى اين كار انجام شد، من خيلى خوشحال شدم؛ اما هر دفعه كه مراجعه مى‌كنم، از بس اين كتاب غلط دارد، غصه‌يى در دل من مى‌نشيند! آدم غصه مى‌خورد وقتى كه اين كتاب را با اين چاپ فاخر، با اين كاغذ به اين خوبى مى‌بيند؛ ولى اين همه غلط را هم مشاهده مى‌كند! گاهى يك سطر از متن افتاده؛ اصلاً كار فنى نشده است. اينها انسان را متأثر مى‌كند.

اگر قرار است كتابى چاپ بشود، اينها را آقايان نظارت كنند؛ اصلاً مشاور كتاب‌سازى داشته باشند. الان كتاب‌سازى و اين‌كه چگونه مى‌شود يك كتاب را از اول تا آخر درآورد، يك فن است؛ متخصص دارد، دكتر دارد، كتابهايى درباره‌اش نوشته‌اند. من خودم يكى، دو جلد كتاب درباره‌ى فن كتاب‌سازى در كتابخانه‌ام دارم. اصلاً مى‌گويد كتاب‌سازى چگونه است و آدم چه‌طور بايستى كتاب را از آب در بياورد. كسانى هستند كه متخصص اين كارند؛ شما بايد آنها را در اين‌جا داشته باشيد، از آنها مشورت بخواهيد و به آن مشورت بدهيد.

آدم نگاه مى‌كند، مى‌بيند كه برادران اهل سنت از ما خيلى جلوتر هستند. همين كتابهايى كه چاپ كرده‌اند، آدم مى‌بيند واقعاً و انصافاً همه چيزش خيلى خوب است. البته آنها هم متأسفانه از غلط مصون نيستند؛ اما كتابهايشان كم‌غلط است؛ تصحيحِ خوب شده، تحقيق شده و از اين قبيل.

على‌اىّ‌حال، بخش فرهنگى هم بخش مهمى است كه بايستى انجام بگيرد. البته بخشهاى گوناگون ديگرى هم وجود دارد - مثل بخش سياسى و غيره - كه طبعاً بايد به آنها هم پرداخته شود؛ اما به نظر من اين دو بخش اساسى است و هرچه زودتر بايستى ان‌شاءاللَّه به نتيجه برسد.

من به طور يقين و صادقانه عرض مى‌كنم كه اگر وقت مى‌داشتم، واقعاً در اين مجموعه‌ى شما عضو مى‌شدم و خودم كار مى‌كردم؛ چون اين كارى است كه ديگر صدقه‌ى بى‌حرف است؛ هيچ حرفى در آن نيست. هر كارى كه آدم مى‌كند، ممكن است مثلاً يك گوشه‌اش خراب بشود؛ اما اين ديگر لبّ لباب است؛ كار براى اهل‌بيت و افكار اهل‌بيت و درآوردن اهل‌بيت از مظلوميت. واقعاً ديگر از اين كار بهتر چه مى‌شود؟ شيرين‌ترين كارها اين است. هرچه هم خرج اين كار بشود، به نظر من بجاست.

شما اين مسأله‌ى بودجه را، مسأله‌ى مهمى ندانيد. من در امر بودجه‌يى كه با حساب باشد و براى كارى كه پسنديده و مورد قبول باشد، صرف شود، حدى قايل نيستم؛ مگر چيزى باشد كه آدم در محاسبات و يا در بعضى از اهدافش حرف داشته باشد؛ والّا در كارى كه هدفش به اين روشنى است، در كارى كه به اين خوبى است، مسأله‌ى بودجه را واقعاً نبايد به حساب آورد.

اين كارهاى شكلى هم كه حالا معمول شده است: سمينارهاى بيخودى، سفرهاى بيخودى، رفت‌وآمدهاى بيخودى، خرجهاى دروغى، اين چيزها را من دور از شأن اين مجموعه مى‌دانم. البته يقين دارم كه چنين مواردى وجود ندارد؛ اما مى‌گويم كه به آن طرفها نبايد كشانده بشود.

در مورد استفاده از قم هم مطلبى را عرض بكنم. اين مسأله‌ى حوزه‌ى قم به اين معنا، مسأله‌ى خيلى اساسى است. ما بايد واقعاً از اين گنجينه‌ى قم استفاده كنيم. البته با قم دو گونه مى‌شود تعامل داشت: يك طور اين است كه ما به قم برويم و جمعى از فضلا را جمع كنيم و بگوييم مى‌خواهيم كارهايى انجام بدهيم. طور ديگر اين است كه ما اين‌جا ببينيم از قم چه مى‌خواهيم؛ درست مضبوط كنيم، بعد آن را به قم منتقل كنيم و كسى هم از جمع خود آقايان آن‌جا باشد و يك عده از فضلا را به همين ترتيبى كه فرمودند - يعنى به صورت پاره‌وقت - به اين كار ترغيب كند.

يكى، دو سال قبل از اين با جناب آقاى امينى صحبت شد كه گروهى از فضلا و طلاب براى يك كار تحقيقاتى جمع بشوند، كه البته دنبال هم نشد. خود شما هم تقريباً مثل همين آقاى تسخيرى گرفتار بوديد! آقاى امينى واقعاً كارهاى بزرگى دارند و نمى‌رسند؛ كسى بايد باشد كه به اين كار برسد و اين كار انجام بشود.

مانعى ندارد كه مركزى به نام «مركز تحقيقات» وابسته به مجمع جهانى اهل‌بيت تأسيس شود و افراد مختلف را به منظور برآوردن نيازهاى خودش جذب كند. ممكن است كارهاى تحقيقاتى‌يى در حال انجام باشد، كه ما از آنها خبر نداريم. واقعاً الان در حوزه بسا محققانى هستند كه خودشان دارند كارى را انجام مى‌دهند؛ اما ما مطلع هم نيستيم؛ خيلى خوب، بيايند در اين مركز فعاليت كنند. من اخيراً شنيدم كه يكى از آقايان فضلاى برجسته‌ى قم دارد بى‌سروصدا يك كار رجالى در طبقات رجال مى‌كند. خود وجود اين مركز مى‌تواند همه را جذب كند.

گردآورى شعر شعراى شيعه‌ى اهل‌بيت و امثال اينها هم خيلى مهم است. اينها كارهايى است كه در طول تاريخ ما واقعاً از آنها غفلت شده است. البته نمى‌شود هم به اين معنا گفت غفلت؛ نمى‌توانستند ديگر؛ اما حالا مى‌توانند. ما از كتابخانه‌هاى دوردست بلافاصله ميكروفيلم فراهم مى‌كنيم و به اين‌جا مى‌آوريم؛ ولى آنها چنين امكانات و ابزارهايى نداشتند.

واقعاً از حضور آقايان خيلى استفاده كرديم. مصاحبت با شما آقايان و زيارتتان، براى من خيلى لذتبخش است. خداوند ان‌شاءاللَّه به شما اجر بدهد.

ان‌شاءاللَّه موفق باشيد
---------------------------------------
1) آيةاللَّه جنتى - آيةاللَّه امينى - آيةاللَّه جوادى آملى - آيةاللَّه مؤمن - آيةاللَّه مصباح‌يزدى آيةاللَّه سيد محمود هاشمى - حجةالاسلام‌والمسلمين تسخيرى - حجةالاسلام‌والمسلمين درى نجف آبادى حجةالاسلام‌والمسلمين مجتهد شبسترى - حجةالاسلام‌والمسلمين تقوى - حجةالاسلام‌والمسلمين حكيم حجةالاسلام‌والمسلمين صمدى - ملا اصغر على جعفر - حجةالاسلام‌والمسلمين رضوى (از طرف حجةالاسلام‌والمسلمين سيد ساجد على نقوى) - حجةالاسلام‌والمسلمين مرتضى عاملى (از طرف علامه سيد محمدحسين فضل‌اللَّه) - حجةالاسلام آل صاحب فصول (مسؤول دفتر شوراى عالى مجمع جهانى اهل‌بيت)
2) بحارالانوار، ج 44، ص 63
3) 676 - 602 ق.
4) 460 - 385 ق.
5) تهيه‌ى دائرةالمعارف فقه اسلامى اهل‌بيت(ع)
6) آيةاللَّه سيّد محمود هاشمى، عضو شوراى عالى مجمع جهانى اهل‌بيت(ع) و مسؤول مؤسسه‌ى دائرةالمعارف فقه اسلامى اهل‌بيت(ع)
7) 1228 - 1154 ق.
8) 1958 - 1873 م.
9) نوشته‌ى: حافظ غلام حليم دهلوى
10) 1019 - 956 ق
11) رئيس شوراى عالى مجمع جهانى اهل‌بيت(ع)
12) دبيركل مجمع جهانى اهل‌بيت(ع)
13) آيةاللَّه امينى
14) بحارالانوار، ج 19، ص 346
15) نماينده‌ى ولىّ‌فقيه و توليت آستان قدس رضوى
16) از روحانيون لبنان
17) از روحانيون پاكستان
18) از روحانيون لبنان
19) آيةاللَّه امينى
20) 598 - 543 ق.