بسم اللهالرّحمن الرّحيم
خوشامد عرض ميكنيم به همه ى برادران و خواهران عزيز، مسئولان محترم قوه ى قضائيه ى كشور و همچنين بازماندگان محترم شهداى گرانقدر هفتم تير، كه اين دو مناسبت به مشيت الهى به يكديگر گره خورده است؛ قوه ى قضائيه ى ما رنگ شهادت و بوى شهيدان به خود گرفته است. بسيار چيز مهمى است اگر ان شاءالله بتوانيم از اين درست بهره ببريم.
يك جمله عرض ميكنيم راجع به شهيدان عزيز هفتم تير و اين حادثه ى مهم و ماندگار؛ يك جمله هم عرض ميكنيم به مسئولين محترم قوه ى قضائيه.
در باب حادثه ى هفت تير آنچه كه بيش از همه اهميت دارد اين است كه در اين حادثه عزيزترين و برجسته ترين عناصر انقلاب در معرض فداكارى قرار گرفتند و فدا شدند. شخصيتى مثل شهيد بهشتى كه يك عنصر بى نظير، لااقل كم نظير در مجموعه ى انقلاب بود، در خدمت انقلاب و در جهت انقلاب قربانى شد. آن تعداد از شخصيتها و نخبگان سياسى و مديران ارشد دستگاه ها، وزرا، نمايندگان مجلس، فعالان عرصه ى سياست جمهورى اسلامى، كه هر كدامى براى خودشان يك شخصيتى بودند - ما با بسيارى از اينها از نزديك آشنا بوديم، با بعضى كار كرده بوديم - اين خيلى مهم است كه در اين تراز، شخصيتهائى جانشان كف دستشان باشد و در معرض شهادت قرار بگيرند و در اين راه قربانى بشوند. بالاخره يك كشور، يك نظام، يك تمدن، بدون فداكارى و قربانى دادن و خون دادن كه به جائى نميرسد؛ اينها پيشروان اين راه بودند.
نكته ى بعدى اين است كه اين نظام اينقدر جواهر نخبه را به صحنه آورد و به پاى انقلاب ريخت و اينها را از دست داد، اما نظام تكان نخورد. آنهائى كه اين ترورها را طراحى ميكردند، قصدشان اشخاص نبود. در درجه ى اول قصدشان بى پايه كردن و تهى كردن و نخبه زدائى كردن از انقلاب بود، ميخواستند انقلاب را با اين ترورها، با اين فقدانها به شكست بكشانند؛ اما اينجور نشد و عكس اين شد. يعنى پايه ى اصلى نظام كه عبارت است از ارتباط مردم و نظام، بيشتر شد. اينها همه عبرتهاى انقلاب ماست. و به شما عرض بكنم امروز هم همين است. امروز هم اگر جانهائى خودشان را در معرض فداكارى و قربانى شدن براى نظام، براى خدا قرار بدهند و در اين راه قربانى بشوند، اين نظام مستحكمتر خواهد شد؛ ريشه هاى اين نظام مثل همان شجره ى طيبه اى كه در قرآن خداى متعال فرموده است، «أصلها ثابت و فرعها فى السّماء»، اينجور مستحكم است. دلهايمان را اينجور با مبانى و اصول و ارزشهاى انقلاب پيوند بدهيم.
و شهيد بهشتى، آن شخصيت برجسته و ممتاز، حقاً و انصافاً حقوق زيادى بر نظام جمهورى اسلامى و بر قوه ى قضائيه بالخصوص دارد. در همان دوران كوتاهى كه ايشان در قوه ى قضائيه مشغول بودند - يعنى از اواخر سال 58 تا اوائل سال 60 - ابتكارات زياد، كارهاى بزرگ، نقشه هاى دورانديشانه براى قوه ى قضائيه طراحى كردند. بحمدالله قوه هم حركت كرده است و در اين سى سال كارهاى خوبى انجام گرفته. امروز هم بحمدالله با مديريت شخصيت برجسته و ممتازى مثل جناب آقاى شاهرودى كه از لحاظ علم و صلاحيتهاى گوناگون و همه جانبه حقاً، انصافاً برجسته هستند و در رأس قوه قرار دارند و ده سال - دو دوره ى پنج ساله - بار سنگينِ اين قوه را بر دوش كشيدند.
در مورد قوه ى قضائيه آنچه كه مهم است، اين است كه ما ببينيم قوه ى قضائيه براى چيست؛ آن را تأمين كنيم. همه ى كارها در اين جهت بايد باشد. قوه ى قضائيه براى عدل است، براى عدالت است. معيار و شاخص عدل هم عمل به قانون است. اگر عمل فرد، جمع، منطبق به قانون شد، اين عدالت است؛ اگر از قانون انحراف پيدا كرد، اين بى عدالتى است. و قانون هم در نظام اسلامى، قانون اسلامى است. البته در مجموعه ى قوانين ما ممكن است قوانينى باشند كه صددرصد با احكام اسلامى منطبق نباشند، يا قوانينى كه از قبل مانده اند يا برخى قوانين ديگر، كه اينها بايست اصلاح بشود. معيار، اين است كه بر طبق قانون عمل بشود. عدل، اينجا تحقق پيدا ميكند.
البته عدالت در قوه ى قضائيه آسان به دست نمى آيد. همين زيرساختهائى كه جناب آقاى شاهرودى اشاره كردند، همه ى اينها لازم است. اين سياستگذارى ها - كه خود اين سياستگذارى يك زيرساخت نرم افزارى است - انتخاب سياستهاى خوب، سامانه هاى سخت افزارى اى كه در قوه به وجود آمده است يا شروع كرده اند به اينكه آنها را به وجود بياورند، همه لازم است. يعنى عدالت در يك مجموعه ى كلان مثل قوه ى قضائيه اى كه بناست يك كشور بزرگ را با جمعيت هفتاد ميليونى، در بخش قضائى اداره كند، با تعارف و با حرف درست نميشود؛ همين مقدمات را لازم دارد، همين زيرساختها را لازم دارد. بنابراين آنچه كه در زمينه ى اين زيرساختها - چه نرم افزارى، چه سخت افزارى - انجام گرفته است، ارزشمند است؛ بايد قدر اينها را دانست. و ان شاءالله اين سياستها به همين شكلِ درست ادامه هم پيدا بكند. و واقعاً لازم است كه من هم از شخص ايشان، هم - همان طور كه ايشان گفتند - از مديران ارشد قوه ى قضائيه در بخشهاى مختلف كه زحمات زيادى كشيده اند و جاى قدردانى دارد، تشكر كنم.
ليكن نكته اين است كه اگرچه تأمين عدالت عام و شامل، متوقف بر اين زيرساختهاست، اما اينجور نيست كه وجود اين زيرساختها لزوماً به معناى استقرار عدالت باشد. ممكن است اين چيزها را داشته باشيم، عدالت هم نداشته باشيم؛ از اين بايد ترسيد. آنچه عدالت را تضمين ميكند، انسانِ معتقدِ جازمِ عازمِ بااراده ى خداترس است. از خدا بترسد، از غير خدا نترسد. «فلا تخشوا النّاس و اخشون» را خداى متعال در قرآن ميفرمايد. اگر اين شد، آن وقت با اين دستگاه هاى متنوع و امروزى و خوب، ميشود به عدالت به طور كامل رسيد. اگر اين اراده نبود، در اين اراده سستى و اختلال ايجاد شد، هيچ كدام از اين دستگاه ها به خودىِ خود عدالت را تأمين نخواهد كرد، بلكه گاهى حتّى زمينه ميشود براى بى عدالتى. اصل قضيه اين است. بنده عرض عمده ام در اين ديدارهاى ساليانه اى كه با شما مسئولان محترم قوه ى قضائيه دارم و در ديدارهاى ديگرى كه محدودتر است با بعضى ديگر از بخشهاى قوه ى قضائيه، هميشه همين است: ما بايد نگاه كنيم ببينيم خروجىِ كار ما عدالت است يا نه. اگر عدالت شد، آن وقت پيش خدا و پيش نفس خودمان و پيش خلق هم سرافراز خواهيم بود. يعنى وقتى ما عدالت را اجرا كنيم، درست است كه در قضاوت ما يك نفر خرسند خواهد شد، يك نفر ناخرسند - قهراً اينجورى است ديگر. وقتى انسان قضاوت ميكند، يك طرف را خرسند ميكند، يك طرف را ناخرسند ميكند - اما حتّى آن طرف ناخرسند هم در دل خود راضى است. اگر چنانچه عدالت را به خرج نداديم، آن كسى هم كه حكم ما به سود او بوده است، در دل به ما با بى اعتقادى، با استهزاء نگاه خواهد كرد؛ در دل به ما خواهد خنديد. مسئله ى اساسى اين است. بايد همه ى تلاش بر اين باشد. عدالت هم از جمله ى آن چيزهائى است كه «الحقّ أوسع الأشياء فى التّواصف و أضيقها فى التّناصف»؛ گفتنش آسان است، التزام به آن آسان نيست؛ خيلى سخت است. انسان با موانع بزرگى برخورد ميكند. اگر عزم راسخ و توكل به خدا وجود نداشته باشد، انسان وسط راه خواهد ماند؛ اين را بايد در قوه ى قضائيه دائماً تزريق كرد، دائماً بايد اين روحيه را در سرتاسر قوه ى قضائيه پمپاژ كرد؛ كه ما وظيفه مان تناصف است، ايجاد عدل است.
سخت ترين قسمت عدل هم عبارت است از آنجائى كه طرف مقابلِ عدل، اقويا هستند؛ زير بار نميروند، زور ميگويند، متوقعند. اينجا بايستى ايستادگى كرد. هنر قاضى اين است، استقلال قاضى اين است كه در يك چنين مواقعى، فقط و فقط خدا را و مرّ قانون را در نظر بگيرد. در همه ى قضايا - قضاياى فردى، قضاياى اجتماعى - اگر قانون ملاك عمل باشد، عدالت تأمين ميشود.
در همين قضاياى اخير هم ما عرض كرديم، بنده مخالفم كه مردم كشورمان را، مردم عزيزمان را به دو بخش تقسيم كنيم؛ يك عده اى را مقابل يك عده ى ديگر قرار بدهيم. قضيه اينجورى نيست. در خيلى از مسائل، مردم سليقه هايشان، نگاه هايشان، نظرهايشان يكى نيست، اما اين به معناى اصطكاك و تزاحم و تعارض و دست به يقه شدن نيست. ما نبايد مردممان را وادار كنيم كه با هم دست به يقه بشوند. من به هر دو طرف نصحيت ميكنم: احساسات جوانها را تحريك نكنند، مردم را مقابل هم قرار ندهند. ملت يكپارچه اى است، ايمان واحدى دارد، قلباً هم با نظام خود روابط حسنه اى دارد؛ نشانه ى اين روابط حسنه، همين حضور در پاى صندوقهاست. اگر اميدوار نبودند، اگر حسن ظن نداشتند، اگر اعتماد نداشتند، نمى آمدند پاى صندوقها. پس اين ملت با نظام خود هيچ مشكلى ندارد. نبايد اين ملت يكپارچه را دو شقه كرد، تقسيم كرد، يك گروه را بر عليه آن گروه ديگر، آن گروه را بر عليه اين گروه ديگر تحريك كرد.
در همين جا هم براى حل و فصل قضايا، معيار قانونى وجود دارد. اگر قانون حاكم نشد، آن چيزى كه از بى قانونى بر سرِ همه خواهد آمد، بسيار تلخ تر است از آنچه كه اجراى قانون ممكن است در كام بعضى تلخى به وجود بياورد؛ «و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق». عدل همان رعايت قانون است. اگر ما از رعايت قانون احساس ضيق كرديم، نخواستيم به قانون تن بدهيم، آنچه كه بر سر ما از بى قانونى خواهد آمد، بمراتب از اين تلخىِ تحمل قانون، سخت تر است. اين را بايد همه توجه كنند.
مردم ما به توفيق الهى، به هدايت الهى، به دستگيرى الهى، مردم مؤمنى هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند، هم حاضر در صحنه اند، پا به ركابند در هر جائى كه لازم باشد. ماها بايد خودمان را اصلاح كنيم. نخبگان و خواص سياسى بايستى مراقب كار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ اين خطاب به همه ى نخبگان است، خطاب به يك طرفِ خاصى، جناح خاصى نيست. همه بايد مراقب باشند. همه بدانند اين ملت، يك ملت يكپارچه است. احساسات اين طرف را عليه آن طرف تحريك كنند، آن يكى بيايد احساسات اين طرف را عليه آن طرف تحريك كند، اينها راه به جائى نميبرد. وقتى شما متحد بوديد، وقتى شما همدل بوديد، وقتى شما احساس و ابراز اعتماد به كشورتان و نظامتان كرديد، آن وقت اين وسوسه هاى خناسان بين المللى، اين سياستمداران ظالم، مداخله گر، دور از انسانيت، ديگر اثرى نخواهد كرد.
مى بينيد بعضى از سردمداران دنيا - از آمريكائى گرفته تا بعضى از كشورهاى اروپائى - همه ى مشكلاتشان تمام شده، مشكل ايران براى اينها باقى مانده است! در يك مسئله ى داخلىِ مردمىِ صددرصد مرتبط به ملت ايران، چانه تكان ميدهند و اظهارنظرهاى سخيف ميكنند؛ غافل از اينكه هر جا آنها پا گذاشتند از مواضع سياسى، از نظر ملت ايران آنجا نجس خواهد شد.
جانبدارى هاى آنها درست بعكس نتيجه ميدهد. مردم از خودشان ميپرسند چه چيزى موجب شده است كه اين دشمنانى كه سى سال است عليه انقلاب اسلامى دارند تلاش ميكنند و از همه ى ابزارها و امكاناتشان عليه اين كشور و عليه اين ملت استفاده كردند، حالا شده اند دلسوز؟! مردم توطئه را ميفهمند؛ مردم ما خباثت را درك ميكنند. مشكل آنها هم همين است. اگر با يك ملت بيهوش بى حواسى مواجه بودند، مشكلى نداشتند؛ اما با يك ملت هوشيار مواجه اند، با يك ملت مجرب مواجه اند.
تجربه هاى سى ساله ى ما، ملت را آگاه كرده است. اينها ميدانند. اينها همان دولتها و حكومتهائى هستند كه هشت سال در دوران دفاع مقدس كه عليه اين ملت جنايت شد، شهرها بمباران شد، خانه ها ويران شد، بمبهاى شيميائى زدند، انسانهاى بى گناه را كشتند، نه فقط دلشان براى ملت ايران نسوخت، بلكه به دشمن ملت ايران كمك هم كردند. مردم ما اين را ديده اند. اينها كه فراموش شدنى نيست. حالا شده اند دلسوز! مردم رفتار اينها را با ملتهاى مظلومى كه پنجه ى اينها در آنها جاگير شده است، مى بينند؛ مثل ملت افغانستان، مثل ملت عراق، مثل پاكستان، مثل ملت فلسطين. هر جا اينها پنجه شان جاگير شد، ناخنشان بند شد، هرچه توانستند، ضربه زدند. اينها به مردم رحم نميكنند؛ مردم دوستى، دور از جنابِ آنهاست. حالا نسبت به ملت ايران، نسبت به كسى يا كسانى در داخل كشور، طرفدار شده اند! خب معلوم است كه اين غرض و مرض آنها از اين كارها چيست. اين را مردم ميفهمند. شما اگر متحد باشيد، شما اگر با هم باشيد، شما اگر اين روحيه ى استحكامى را كه انقلاب به ملت ما داد و در طول اين سى سال ملت ما آن را حفظ كرده است، نگه داريد، «لايضرّكم كيدهم شيئا»؛ هرگز دشمنى آنها به شما اثرى نخواهد كرد، و آنها نخواهند توانست به ملت ايران آسيبى وارد كنند.
از خداوند متعال توفيقات همه ى شما برادران و خواهران، مسئولان محترم را در وظائف گوناگون اختصاصى و عمومى كه هر كدام از ما بر عهده داريم، مسئلت ميكنم و اميدوارم ان شاءالله ادعيه ى زاكيه ى حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) شامل حال ملت ايران و همه ى ما باشد و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طيبه ى شهداى گرامى و شهداى هفت تير ان شاءالله از ما و رفتار ما و گفتار ما راضى باشند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
خوشامد عرض ميكنيم به همه ى برادران و خواهران عزيز، مسئولان محترم قوه ى قضائيه ى كشور و همچنين بازماندگان محترم شهداى گرانقدر هفتم تير، كه اين دو مناسبت به مشيت الهى به يكديگر گره خورده است؛ قوه ى قضائيه ى ما رنگ شهادت و بوى شهيدان به خود گرفته است. بسيار چيز مهمى است اگر ان شاءالله بتوانيم از اين درست بهره ببريم.
يك جمله عرض ميكنيم راجع به شهيدان عزيز هفتم تير و اين حادثه ى مهم و ماندگار؛ يك جمله هم عرض ميكنيم به مسئولين محترم قوه ى قضائيه.
در باب حادثه ى هفت تير آنچه كه بيش از همه اهميت دارد اين است كه در اين حادثه عزيزترين و برجسته ترين عناصر انقلاب در معرض فداكارى قرار گرفتند و فدا شدند. شخصيتى مثل شهيد بهشتى كه يك عنصر بى نظير، لااقل كم نظير در مجموعه ى انقلاب بود، در خدمت انقلاب و در جهت انقلاب قربانى شد. آن تعداد از شخصيتها و نخبگان سياسى و مديران ارشد دستگاه ها، وزرا، نمايندگان مجلس، فعالان عرصه ى سياست جمهورى اسلامى، كه هر كدامى براى خودشان يك شخصيتى بودند - ما با بسيارى از اينها از نزديك آشنا بوديم، با بعضى كار كرده بوديم - اين خيلى مهم است كه در اين تراز، شخصيتهائى جانشان كف دستشان باشد و در معرض شهادت قرار بگيرند و در اين راه قربانى بشوند. بالاخره يك كشور، يك نظام، يك تمدن، بدون فداكارى و قربانى دادن و خون دادن كه به جائى نميرسد؛ اينها پيشروان اين راه بودند.
نكته ى بعدى اين است كه اين نظام اينقدر جواهر نخبه را به صحنه آورد و به پاى انقلاب ريخت و اينها را از دست داد، اما نظام تكان نخورد. آنهائى كه اين ترورها را طراحى ميكردند، قصدشان اشخاص نبود. در درجه ى اول قصدشان بى پايه كردن و تهى كردن و نخبه زدائى كردن از انقلاب بود، ميخواستند انقلاب را با اين ترورها، با اين فقدانها به شكست بكشانند؛ اما اينجور نشد و عكس اين شد. يعنى پايه ى اصلى نظام كه عبارت است از ارتباط مردم و نظام، بيشتر شد. اينها همه عبرتهاى انقلاب ماست. و به شما عرض بكنم امروز هم همين است. امروز هم اگر جانهائى خودشان را در معرض فداكارى و قربانى شدن براى نظام، براى خدا قرار بدهند و در اين راه قربانى بشوند، اين نظام مستحكمتر خواهد شد؛ ريشه هاى اين نظام مثل همان شجره ى طيبه اى كه در قرآن خداى متعال فرموده است، «أصلها ثابت و فرعها فى السّماء»، اينجور مستحكم است. دلهايمان را اينجور با مبانى و اصول و ارزشهاى انقلاب پيوند بدهيم.
و شهيد بهشتى، آن شخصيت برجسته و ممتاز، حقاً و انصافاً حقوق زيادى بر نظام جمهورى اسلامى و بر قوه ى قضائيه بالخصوص دارد. در همان دوران كوتاهى كه ايشان در قوه ى قضائيه مشغول بودند - يعنى از اواخر سال 58 تا اوائل سال 60 - ابتكارات زياد، كارهاى بزرگ، نقشه هاى دورانديشانه براى قوه ى قضائيه طراحى كردند. بحمدالله قوه هم حركت كرده است و در اين سى سال كارهاى خوبى انجام گرفته. امروز هم بحمدالله با مديريت شخصيت برجسته و ممتازى مثل جناب آقاى شاهرودى كه از لحاظ علم و صلاحيتهاى گوناگون و همه جانبه حقاً، انصافاً برجسته هستند و در رأس قوه قرار دارند و ده سال - دو دوره ى پنج ساله - بار سنگينِ اين قوه را بر دوش كشيدند.
در مورد قوه ى قضائيه آنچه كه مهم است، اين است كه ما ببينيم قوه ى قضائيه براى چيست؛ آن را تأمين كنيم. همه ى كارها در اين جهت بايد باشد. قوه ى قضائيه براى عدل است، براى عدالت است. معيار و شاخص عدل هم عمل به قانون است. اگر عمل فرد، جمع، منطبق به قانون شد، اين عدالت است؛ اگر از قانون انحراف پيدا كرد، اين بى عدالتى است. و قانون هم در نظام اسلامى، قانون اسلامى است. البته در مجموعه ى قوانين ما ممكن است قوانينى باشند كه صددرصد با احكام اسلامى منطبق نباشند، يا قوانينى كه از قبل مانده اند يا برخى قوانين ديگر، كه اينها بايست اصلاح بشود. معيار، اين است كه بر طبق قانون عمل بشود. عدل، اينجا تحقق پيدا ميكند.
البته عدالت در قوه ى قضائيه آسان به دست نمى آيد. همين زيرساختهائى كه جناب آقاى شاهرودى اشاره كردند، همه ى اينها لازم است. اين سياستگذارى ها - كه خود اين سياستگذارى يك زيرساخت نرم افزارى است - انتخاب سياستهاى خوب، سامانه هاى سخت افزارى اى كه در قوه به وجود آمده است يا شروع كرده اند به اينكه آنها را به وجود بياورند، همه لازم است. يعنى عدالت در يك مجموعه ى كلان مثل قوه ى قضائيه اى كه بناست يك كشور بزرگ را با جمعيت هفتاد ميليونى، در بخش قضائى اداره كند، با تعارف و با حرف درست نميشود؛ همين مقدمات را لازم دارد، همين زيرساختها را لازم دارد. بنابراين آنچه كه در زمينه ى اين زيرساختها - چه نرم افزارى، چه سخت افزارى - انجام گرفته است، ارزشمند است؛ بايد قدر اينها را دانست. و ان شاءالله اين سياستها به همين شكلِ درست ادامه هم پيدا بكند. و واقعاً لازم است كه من هم از شخص ايشان، هم - همان طور كه ايشان گفتند - از مديران ارشد قوه ى قضائيه در بخشهاى مختلف كه زحمات زيادى كشيده اند و جاى قدردانى دارد، تشكر كنم.
ليكن نكته اين است كه اگرچه تأمين عدالت عام و شامل، متوقف بر اين زيرساختهاست، اما اينجور نيست كه وجود اين زيرساختها لزوماً به معناى استقرار عدالت باشد. ممكن است اين چيزها را داشته باشيم، عدالت هم نداشته باشيم؛ از اين بايد ترسيد. آنچه عدالت را تضمين ميكند، انسانِ معتقدِ جازمِ عازمِ بااراده ى خداترس است. از خدا بترسد، از غير خدا نترسد. «فلا تخشوا النّاس و اخشون» را خداى متعال در قرآن ميفرمايد. اگر اين شد، آن وقت با اين دستگاه هاى متنوع و امروزى و خوب، ميشود به عدالت به طور كامل رسيد. اگر اين اراده نبود، در اين اراده سستى و اختلال ايجاد شد، هيچ كدام از اين دستگاه ها به خودىِ خود عدالت را تأمين نخواهد كرد، بلكه گاهى حتّى زمينه ميشود براى بى عدالتى. اصل قضيه اين است. بنده عرض عمده ام در اين ديدارهاى ساليانه اى كه با شما مسئولان محترم قوه ى قضائيه دارم و در ديدارهاى ديگرى كه محدودتر است با بعضى ديگر از بخشهاى قوه ى قضائيه، هميشه همين است: ما بايد نگاه كنيم ببينيم خروجىِ كار ما عدالت است يا نه. اگر عدالت شد، آن وقت پيش خدا و پيش نفس خودمان و پيش خلق هم سرافراز خواهيم بود. يعنى وقتى ما عدالت را اجرا كنيم، درست است كه در قضاوت ما يك نفر خرسند خواهد شد، يك نفر ناخرسند - قهراً اينجورى است ديگر. وقتى انسان قضاوت ميكند، يك طرف را خرسند ميكند، يك طرف را ناخرسند ميكند - اما حتّى آن طرف ناخرسند هم در دل خود راضى است. اگر چنانچه عدالت را به خرج نداديم، آن كسى هم كه حكم ما به سود او بوده است، در دل به ما با بى اعتقادى، با استهزاء نگاه خواهد كرد؛ در دل به ما خواهد خنديد. مسئله ى اساسى اين است. بايد همه ى تلاش بر اين باشد. عدالت هم از جمله ى آن چيزهائى است كه «الحقّ أوسع الأشياء فى التّواصف و أضيقها فى التّناصف»؛ گفتنش آسان است، التزام به آن آسان نيست؛ خيلى سخت است. انسان با موانع بزرگى برخورد ميكند. اگر عزم راسخ و توكل به خدا وجود نداشته باشد، انسان وسط راه خواهد ماند؛ اين را بايد در قوه ى قضائيه دائماً تزريق كرد، دائماً بايد اين روحيه را در سرتاسر قوه ى قضائيه پمپاژ كرد؛ كه ما وظيفه مان تناصف است، ايجاد عدل است.
سخت ترين قسمت عدل هم عبارت است از آنجائى كه طرف مقابلِ عدل، اقويا هستند؛ زير بار نميروند، زور ميگويند، متوقعند. اينجا بايستى ايستادگى كرد. هنر قاضى اين است، استقلال قاضى اين است كه در يك چنين مواقعى، فقط و فقط خدا را و مرّ قانون را در نظر بگيرد. در همه ى قضايا - قضاياى فردى، قضاياى اجتماعى - اگر قانون ملاك عمل باشد، عدالت تأمين ميشود.
در همين قضاياى اخير هم ما عرض كرديم، بنده مخالفم كه مردم كشورمان را، مردم عزيزمان را به دو بخش تقسيم كنيم؛ يك عده اى را مقابل يك عده ى ديگر قرار بدهيم. قضيه اينجورى نيست. در خيلى از مسائل، مردم سليقه هايشان، نگاه هايشان، نظرهايشان يكى نيست، اما اين به معناى اصطكاك و تزاحم و تعارض و دست به يقه شدن نيست. ما نبايد مردممان را وادار كنيم كه با هم دست به يقه بشوند. من به هر دو طرف نصحيت ميكنم: احساسات جوانها را تحريك نكنند، مردم را مقابل هم قرار ندهند. ملت يكپارچه اى است، ايمان واحدى دارد، قلباً هم با نظام خود روابط حسنه اى دارد؛ نشانه ى اين روابط حسنه، همين حضور در پاى صندوقهاست. اگر اميدوار نبودند، اگر حسن ظن نداشتند، اگر اعتماد نداشتند، نمى آمدند پاى صندوقها. پس اين ملت با نظام خود هيچ مشكلى ندارد. نبايد اين ملت يكپارچه را دو شقه كرد، تقسيم كرد، يك گروه را بر عليه آن گروه ديگر، آن گروه را بر عليه اين گروه ديگر تحريك كرد.
در همين جا هم براى حل و فصل قضايا، معيار قانونى وجود دارد. اگر قانون حاكم نشد، آن چيزى كه از بى قانونى بر سرِ همه خواهد آمد، بسيار تلخ تر است از آنچه كه اجراى قانون ممكن است در كام بعضى تلخى به وجود بياورد؛ «و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق». عدل همان رعايت قانون است. اگر ما از رعايت قانون احساس ضيق كرديم، نخواستيم به قانون تن بدهيم، آنچه كه بر سر ما از بى قانونى خواهد آمد، بمراتب از اين تلخىِ تحمل قانون، سخت تر است. اين را بايد همه توجه كنند.
مردم ما به توفيق الهى، به هدايت الهى، به دستگيرى الهى، مردم مؤمنى هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند، هم حاضر در صحنه اند، پا به ركابند در هر جائى كه لازم باشد. ماها بايد خودمان را اصلاح كنيم. نخبگان و خواص سياسى بايستى مراقب كار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ اين خطاب به همه ى نخبگان است، خطاب به يك طرفِ خاصى، جناح خاصى نيست. همه بايد مراقب باشند. همه بدانند اين ملت، يك ملت يكپارچه است. احساسات اين طرف را عليه آن طرف تحريك كنند، آن يكى بيايد احساسات اين طرف را عليه آن طرف تحريك كند، اينها راه به جائى نميبرد. وقتى شما متحد بوديد، وقتى شما همدل بوديد، وقتى شما احساس و ابراز اعتماد به كشورتان و نظامتان كرديد، آن وقت اين وسوسه هاى خناسان بين المللى، اين سياستمداران ظالم، مداخله گر، دور از انسانيت، ديگر اثرى نخواهد كرد.
مى بينيد بعضى از سردمداران دنيا - از آمريكائى گرفته تا بعضى از كشورهاى اروپائى - همه ى مشكلاتشان تمام شده، مشكل ايران براى اينها باقى مانده است! در يك مسئله ى داخلىِ مردمىِ صددرصد مرتبط به ملت ايران، چانه تكان ميدهند و اظهارنظرهاى سخيف ميكنند؛ غافل از اينكه هر جا آنها پا گذاشتند از مواضع سياسى، از نظر ملت ايران آنجا نجس خواهد شد.
جانبدارى هاى آنها درست بعكس نتيجه ميدهد. مردم از خودشان ميپرسند چه چيزى موجب شده است كه اين دشمنانى كه سى سال است عليه انقلاب اسلامى دارند تلاش ميكنند و از همه ى ابزارها و امكاناتشان عليه اين كشور و عليه اين ملت استفاده كردند، حالا شده اند دلسوز؟! مردم توطئه را ميفهمند؛ مردم ما خباثت را درك ميكنند. مشكل آنها هم همين است. اگر با يك ملت بيهوش بى حواسى مواجه بودند، مشكلى نداشتند؛ اما با يك ملت هوشيار مواجه اند، با يك ملت مجرب مواجه اند.
تجربه هاى سى ساله ى ما، ملت را آگاه كرده است. اينها ميدانند. اينها همان دولتها و حكومتهائى هستند كه هشت سال در دوران دفاع مقدس كه عليه اين ملت جنايت شد، شهرها بمباران شد، خانه ها ويران شد، بمبهاى شيميائى زدند، انسانهاى بى گناه را كشتند، نه فقط دلشان براى ملت ايران نسوخت، بلكه به دشمن ملت ايران كمك هم كردند. مردم ما اين را ديده اند. اينها كه فراموش شدنى نيست. حالا شده اند دلسوز! مردم رفتار اينها را با ملتهاى مظلومى كه پنجه ى اينها در آنها جاگير شده است، مى بينند؛ مثل ملت افغانستان، مثل ملت عراق، مثل پاكستان، مثل ملت فلسطين. هر جا اينها پنجه شان جاگير شد، ناخنشان بند شد، هرچه توانستند، ضربه زدند. اينها به مردم رحم نميكنند؛ مردم دوستى، دور از جنابِ آنهاست. حالا نسبت به ملت ايران، نسبت به كسى يا كسانى در داخل كشور، طرفدار شده اند! خب معلوم است كه اين غرض و مرض آنها از اين كارها چيست. اين را مردم ميفهمند. شما اگر متحد باشيد، شما اگر با هم باشيد، شما اگر اين روحيه ى استحكامى را كه انقلاب به ملت ما داد و در طول اين سى سال ملت ما آن را حفظ كرده است، نگه داريد، «لايضرّكم كيدهم شيئا»؛ هرگز دشمنى آنها به شما اثرى نخواهد كرد، و آنها نخواهند توانست به ملت ايران آسيبى وارد كنند.
از خداوند متعال توفيقات همه ى شما برادران و خواهران، مسئولان محترم را در وظائف گوناگون اختصاصى و عمومى كه هر كدام از ما بر عهده داريم، مسئلت ميكنم و اميدوارم ان شاءالله ادعيه ى زاكيه ى حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) شامل حال ملت ايران و همه ى ما باشد و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طيبه ى شهداى گرامى و شهداى هفت تير ان شاءالله از ما و رفتار ما و گفتار ما راضى باشند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته