بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اولاً به يكايك برادران و خواهران عزيز خوشامد
عرض ميكنم - اين جلسه ى صميمى و گرم و بسيار پرمعنى را در اين حسينيه شما عزيزان
امروز تشكيل داديد - و درود ميفرستم به روح مطهر زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) كه
بهانه ى يكى از سه مناسبت امروز است؛ روز پرستار. و همچنين طلب علو درجات ميكنم
براى شهيد بزرگوارمان، مرحوم آيةاللَّه مطهرى كه ايشان هم بهانه و عنوان يكى ديگر
از مناسبتهاى امروز است.
اين سه قشرى كه در اينجا مجتمع شديد، هر چه حساب ميكنيم، مى بينيم مهمترين اقشار جامعه ى ما را تشكيل ميدهند. يك بخش، بخش تعليم و تربيت است؛ امانتدارانِ فرزندان اين ملت در طول سالهاى متمادى؛ و كسانى كه اولين نگارشهاى نيك يا بد را ميتوانند بر لوح سفيدِ آماده ى اذهان ما و كودكان ما بنگارند: معلمان. شايد نقشى بالاتر از معلم - با همين اصطلاح متداول زمان ما؛ يعنى معلمِ دوران ابتدائى، معلمِ دوران راهنمائى، معلمِ دوران دبيرستان - به اين معنا ما نتوانيم پيدا كنيم در ميان همه ى مشاغلى كه در جامعه ى ما هست. معلمينِ تدريس دهنده ى در مراكز عالىِ علمى - چه حوزه، چه دانشگاه - البته خيلى عالى مقامند، تا برسد به معلمينِ والاتر؛ اما نقش معلم آموزش و پرورش يك نقش استثنائى است؛ منحصربفرد است. شاكله ى اصلىِ وجودِ من و شما را در واقع در كنار تربيت خانوادگى، همين معلمانى كه در اين دوازده سال با كودكان و فرزندان ما سر و كار دارند، تعيين ميكنند و به وجود مى آورند. هر چه فكر كنيم، مى بينيم اين بسيار والاست كه البته اين ايجاب ميكند هم جامعه ى ما، ملت ما، دولت ما، مسئولين ما قدر معلم را بدانند و بدانند كه معلمى به اين معنا يك ارزش بسيار والاست، هم خود معلمين اين نقش را بدرستى قدر بشناسند، آن را يك موهبت الهى بدانند، توجه كنند كه چه كار بزرگى در دستان آنها در حال انجام است به اراده و اذن الهى.
قشر پرستار هم باز از يك نگاه ديگر يك قشر بسيار اثرگذار و مهم است. نقش پرستار و همچنين قابله در نظام سلامت كشور يك نقش بسيار مهمى است؛ نقش بسيار عظيمى است. اگر پرستار دلسوز و مهربانى در كنار بيمار نباشد، گمان اينكه معالجه ى پزشك در آن بيمار تأثيرى نبخشد، بسيار زياد است. آن عنصر و آن موجود فرشته گونى كه بيمار را در واقع از مسير طولانى و دشوارِ مرض و شدت آن عبور ميدهد، عبارت است از پرستار. اين را هر كدام از ما كه دچار بيمارى شده باشيم و در جريان بيماريهاى سخت و عملهاى جراحى دشوار قرار گرفته باشيم - از جمله خود من - بالعيان احساس كرديم و احساس ميكنيم. نقش پرستار، نقش احياگر است؛ زنده كننده است. اين هم اهميت اين. قابله ها هم همين جور؛ نقششان در سلامت نوزاد، در سلامت مادر، نقش حياتى و تعيين كننده است. اينجا هم من عرض ميكنم به پرستاران - چه برادران، چه خواهران پرستار - و همچنين به قابله هاى محترم كه قدر اين خدمت، اين نعمت بزرگ را بشناسند؛ همچنانى كه مردم به چشم تكريم به آنها بايد نگاه كنند، خودشان هم به اين شغل خود به چشم تكريم نگاه كنند، كه خودِ اين كرامت دادن به خود، قدر خود را دانستن، نقش عظيمى دارد در همه ى قشرهاى گوناگون در كيفيت انجام كار.
نقش كارگر هم جزو نقشهائى است كه امروز در دنيا تقريباً شناخته شده است. اگرچه كه حق كارگران در بسيارى از مناطق عالم پايمال ميشود؛ اما كارگر در واقع آن عنصر محورى در نظام تشكيلاتىِ فعاليت در درون يك جامعه است. آنى كه با دستان خود، با چشم خود، با مغز خود، با مهارت خود و كاردانى خود كار را به سامان ميرساند، مصنوع را توليد ميكند و نياز ضرورى جامعه را برآورده ميكند، كارگر است. هرچه انسان بيشتر دقت ميكند، اهميت اين سه قشر براى انسان آشكارتر ميشود. البته مسئله كار دو طرف دارد: مسئله ى كارگر، مسئله مديران كار و سرمايه گذاران، كه همه ى اينها در توليد كار دخيلند و مؤثرند.
اينى كه من عرض ميكنم خودِ اين سه قشر قدر خود را بدانند و كرامت خود را بشناسند، به نظر من نكته ى مهمى است. اگر اهميت كارى كه انسان سرگرم آن هست براى انسان معلوم شود، ديگر مسامحه در كار نخواهد بود؛ دلسردى و نوميدى در ميان نخواهد بود. وقتى فهميديم كارى كه ما داريم انجام ميدهيم، چقدر مهم است براى حيات جامعه و حيات كشور، آن وقت خودِ اين، نيروئى در درون ما به وجود مى آورد كه بر همه ى مزاحمهاى بيرونى فائق ميشود.
لذا توصيه ى اول ما به همه اين است كه آن كارى را كه محول به آنهاست، با شوق، با علاقه - به هر دليل اجتماعى و فردى كه به سمت آن كار كشيده شده اند - قدر بدانند، ارج بنهند، اهميت بدهند و كار را درست انجام بدهند. مكرر اين گفته ى پيامبر عظيم الشأن را عرض كرديم كه فرمود: «رحم اللَّه إمراً عمل عملاً فاتقنه»؛ رحمت خدا بر آن انسانى كه كارى را به دست ميگيرد و آن را متقن و درست و كامل انجام ميدهد. اين در مورد من، شما، يكايك افراد كارگر، معلم، پرستار و ساير مشاغل و حرفه ها و مسئوليتها صادق است. كارى را كه به عهده گرفتيم، آن را متقن و كامل انجام بدهيم.
در مورد مسئله ى كار آنچه كه من بر آن تأكيد كرده ام و امروز هم تأكيد ميكنم، اين است كه ما بايد فرهنگ كشور خودمان را به سمت ترويج توليد داخلى تنسيق و تنظيم كنيم و پيش ببريم؛ اين خيلى چيز مهمى است. در گذشته، سالهاى متمادى اين فرهنگ به ملت ما تزريق شده است كه به دنبال مصنوعات و ساخته هاى بيگانه و خارجى بروند. وقتى گفته ميشد اين جنس خارجى است، اين يك استدلال تام و تمامى بود براى بهتر بودن و مرغوب تر بودن اين جنس. اين فرهنگ بايد عوض شود. البته كيفيت توليد داخل در اين مؤثر است، تبليغ نكردن بيجا و بى رويه ى توليدات خارجى در اين مؤثر است، تشويق كارآفرين داخلى در اين مؤثر است، وجدان كارى در كننده ى كار - چه كارگر ساده يا كارگر مجرب يا مهندس كار - در اين مؤثر است، دولت نقش دارد، مسئولين نقش دارند، خود كارگر نقش دارد، كارآفرين نقش دارد، تاجر وارد كننده ى كالاى خارجى نقش دارد. همه بايد دست به دست هم بدهند تا توليد داخل رجحان پيدا كند؛ ارزش پيدا كند و فرهنگى بر جامعه ى ما و بر ذهنهاى ما حاكم شود كه مصرف كردن توليد داخلى را ارزش بدانيم. ما به قيمت به كار واداشتنِ يك كارگر بيگانه كه توليد او را مصرف ميكنيم، يك كارگر داخل كشور را بيكار ميكنيم. همه ى مسئولين كشور، سياستگذاران كشور، مسئولان تبليغات كشور، خودِ كارآفرينان، خودِ كارگران، دولت، بخشهاى مربوطه به اين نكته بايد اهميت بدهند.
امروز خوشبختانه بسيارى از محصولات و مصنوعات داخل كشور برتر و گاهى بسيار برتر از مشابه هاى بيرونى و خارجى است. چرا ما بايد نسبت به مصنوعات خودمان بى اعتناء باشيم؟ گذشت آن روزى كه وابستگان به دستگاه قدرت به دست خودشان، با بيانات زهرآگين خودشان تلقين ميكردند كه ايرانى قادر به توليد و ساخت نيست. آنها ايران را عقب انداختند. آنها به روح ابتكار و شوق كار در كشور لطمه زدند. انقلاب آمد وضع را عوض كرد. امروز جوانان ما پيچيده ترين كارها را دارند انجام ميدهند. اين همه زيرساخت در كشور به وجود آمده است براى كارهاى بزرگ، اين همه كارهاى پيچيده ى فنى با ذهن و ابتكار جوان ايرانى دارد انجام ميگيرد. مسئولين دنبال اين كارند. امروز بايد رو بياورند همه به سمت مصنوعات و توليدات داخلى؛ اين بايد يك فرهنگ شود. البته يك بخش مهم از اين هم مربوط ميشود به امنيت شغلى كارگران، كه اين هم بايستى همه به آن توجه داشته باشند؛ كارگر فارغ البال باشد؛ مطمئن باشد؛ امنيت شغلى داشته باشد. و كارفرما و كارگر، سرمايه گذار و كارگر، مدير كارگاه و كارگر دست به دست هم بدهند برادروار، كارها را پيش ببرند. اين مربوط به مسئله ى كار.
در مسئله ى آموزش و پرورش آنچه كه من بر او تأكيد و اصرار ميكنم، در درجه ى اول عبارت است از طرح تحول در نظام آموزش و پرورش؛ همين مطلبى كه وزير محترم هم به آن اشاره كردند، ما هم بارها در گذشته تأكيد كرديم. نظام آموزش و پرورش ما يك نظام تقليدى و كهنه است؛ دو تا خصوصيت بد در او هست. اولاً، از روز اولى كه نظام آموزش و پرورش را در دوران سياه پهلوى و اندكى پيش از آن بر كشور حاكم كردند، نيازها و سنتهاى كشور را در نظر نگرفتند. پايه سنتهاى كشور بايد باشد، از تجربيات ديگران هم بايد حداكثرِ استفاده بشود. نه اينكه ما بيائيم الگوئى را كه در فلان كشور غربى با اقتضائات خودش - با همه ى خطاهائى كه ممكن است داشته باشد - به كار گرفته شده، او را عيناً اينجا بياوريم. متأسفانه اين كار را كردند. تقليدى محض بود؛ اين يك. دوم اينكه همان هم كهنه است. خودِ آن كسانى كه يك روزى مرجع تقليد مسئولان وابسته ى كشورِ ما قرار گرفتند، امروز از اين روشها عبور كرده اند و روشهاى تازه ترى را آورده اند؛ اما ما چسبيده ايم به همان روشهاى قديم! تحول لازم است.
امروز خوشبختانه فرصت براى اين كار فراهم است؛ كشور داراى استقرار است؛ نظام، امن و مطمئن است؛ كارهاى زيادى انجام گرفته. در اين دنياى پرتلاطم و پرآشوب، ملت ايران توانسته وزانت خود، وقار خود، سكينه و آرامش خود را حفظ كند. امروز فرصت همين است كه بپردازيم به اين كارهاى مهم. اينى كه وزير محترم گفتند كه ما روى اين مسئله فكر كرديم، كار كرديم، بسيار خوب است؛ مورد تقدير است؛ ليكن بايد اجرائى شود، بايد پيش برود، بايد به مرحله ى عمل برسد؛ شجاعت لازم دارد، اقدام لازم دارد، ابتكار و خوشفكرى لازم دارد. يك مسئله اين است؛ تحول عمقى در نظام آموزش و پرورش.
و نكته ى بعدى كه او هم اهميت دارد، اهميت دادن به نظام پرورش در مجموعه ى آموزش و پرورش است. عده اى بر اثر بى توجهى به نظام پرورش، آن بنائى را كه اول انقلاب گذاشته شده بود، از مجموعه ى آموزش و پرورش كنار زدند، بتدريج كمرنگ كردند و تقريباً ميشود گفت حذف كردند. شما حالا به اين مسئله معتقديد. اين را اجرائى كنيد؛ عملياتى كنيد. پرورش اگر از آموزش مهمتر نباشد، كمتر نيست. آن لوح سفيد و آماده اى كه ذهن كودك ما و دانش آموز ماست، فقط با خطخط كردن و عدد و رقم روى او نوشتن، درست نميشود؛ ساختن لازم دارد. اين ساختن، پرورش است. بايد به مسئله ى پرورش و جريان پرورش - به هر شكلى كه آن را بتوانند انجام بدهند؛ در مورد شكلش ما اظهار نظرى نميكنيم - اهميت داده شود؛ در كتاب درسى، در انتخاب معلم، در تربيت معلم، در خود سازماندهى. و هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش كمّى پرهيز كند - چه در سازمان، چه در نيروى انسانى - بهتر است؛ چون گسترش كمّى آموزش و پرورش، امروز در درجه ى اولِ اولويت نيست؛ گسترش كيفى مهم است. نيازها برآورده شود. آن مقدارى كه نياز به معلم و به مدرسه هست، تأمين شود. درجه ى اول، گسترش كيفى باشد؛ بالابردن ارتقاء رتبه ى معلمان از لحاظ آمادگى، تجربه، دانش، فرهنگ؛ اين چيزهائى است كه در آموزش و پرورش مهم است.
اميدواريم ان شاءاللَّه خداوند توفيق دهد. خوب، بحمداللَّه مشغول كاريد، تلاش ميكنيد. بايد قدردان اين زحمات بود. اين پيشرفتهائى كه - چه در بخش سلامت، چه در بخش كارگرى، چه در بخش آموزش و پرورش - وزراى محترم بيان كردند، اينها جزو افتخارات نظام است؛ نظام است كه اين توانائى را دارد از خود نشان ميدهد. من نميدانم چرا يك عده اى اين حقايق را انكار ميكنند! اين پيشرفتها را حاضر نيستند تصديق كنند. هرچه اين واقعيتها بيشتر باشد، افتخار ملت ايران، افتخار نظام جمهورى اسلامى بيشتر خواهد شد.
يك مطلبِ خارج از مسائل حرفه اى و صنفى هم كه مربوط به مجموعه ى ملت ايران و مرتبط با اين برهه ى زمانى ماست عرض كنيم و آن مسئله ى انتخابات است. عزيزان من! ملت ما در طول تاريخ چند قرنىِ خود يك عنصر بى تأثير در نظام مديريت كشور بود. چرا؟ چون خاصيت حكومت استبدادى اين است؛ خاصيت حكومت پادشاهى اين است. ملت، كاره اى نيست. حالِ ملت چگونه خواهد بود؟ بسته به انصاف آن كسى كه آن بالا نشسته است. اگر يك وقتى اقبال ملت بلند باشد، يك نفر ديكتاتورى بر سر كار بيايد كه يك مقدارى رحم در دلش باشد - مثلاً حالا در تاريخ ما كريم خان زند را اسم مى آورند - خوب، يك مقدار وضع مردم بهتر خواهد شد. اما اگر چنانچه كسانى مثل رضاخان قلدر و ناصرالدين شاه و سلاطين گوناگون ديگر - مستبدين - بر سر كار باشند، اينها كشور را ملك خودشان ميدانند، ملت را هم كه نقشى نداشتند، رعيت خودشان ميدانند. تاريخ را نگاه كنيد - نميگويم تاريخ قرنهاى متمادى را؛ تاريخ همين دوران مشروطه به اين طرف را - مشروطه اسماً در كشور به وجود آمد؛ اما از وقتى كه رژيم پهلوى بر سر كار آمد، انتخابات به معناى يك حركت نمايشىِ محض تلقى شد؛ جز در يك برهه ى كوتاهى در دوران نهضت ملى؛ در دوران دو ساله اى كه يك مقدار اوضاع بهتر بود؛ ولى آن هم اشكالات فراوانى داشت؛ مجلس را تعطيل كردند، اختيارات مجلس را به دولت دادند كه اينها در زمان مصدق انجام گرفت. در بقيه ى اين دوران، انتخابات نمايش محض بود. در آن برهه اى كه بنده و امثالى كه در سنين من هستند يادشان هست، همه ميدانستند كه انتخابات مطلقا به معناى انتخاب مردم نيست. يك كسانى را دستگاه هاى قدرت، دربارِ آن روزِ شاهان در نظر ميگرفتند، رقابتهائى بين خود آنها انجام ميگرفت، با همديگر زد و خورد هم ميكردند؛ اما آن كسى كه ميخواستند بياورند توى مجلس بنشانند كه مطيع باشد، سربه زير باشد، منافع آنها را تأمين كند، حق مالى غاصبانه ى آنها را بدهد، او را مى آوردند توى مجلس مى نشاندند. مردم هم براى خودشان ميرفتند. در تمام اين دوران، كمتر وقتى اتفاق افتاد كه مردم احساس كنند حالا بايد بروند در اين صندوق رأى يك رأيى بيندازند تا در مديريت كشور تأثيرى ببخشد. مطلقاً چنين چيزى نبود. ماها اسم انتخابات را تو روزنامه ها مى شنفتيم كه ميگويند: حالا انتخابات است. نمى فهميديم روز انتخابات كِى هست؛ مردم نمى فهميدند. در وقت انتخابات، چند تا صندوق ميگذاشتند يك جا، خودهاشان هم گفتگو و هياهوى مختصرى ميكردند و همان كارى كه ميخواستند، انجام ميدادند و تمام ميشد ميرفت. مردم نقشى نداشتند.
انقلاب اسلامى ورق را بكلى برگرداند؛ مردم نقش پيدا كردند؛ نه فقط در انتخاب نماينده ى مجلس، در انتخاب رئيس جمهور، در انتخاب خبرگانى كه رهبر را بناست انتخاب كنند، در انتخاب شوراهاى شهر كه شهردارها را بايد انتخاب كنند. در همه ى اين مراحل حساس، نظر مردم شد تعيين كننده. قانون اساسى بر اين اساس تدوين شد و امروز هم سى سال ميگذرد. و من به شما عرض بكنم با قوت و قدرت اين كار تا امروز ادامه پيدا كرده.
دوره ى قبل از انقلاب، ايران مرتعى براى چراى بيگانگان بود. نفتِ اينجا، بازار اينجا، محصولات اينجا، نيروى انسانى اينجا، هر چه بود و نبود، مورد استفاده ى سلطه گران و قدرتمندان بود؛ يك روز انگليس، يك روز آمريكا و صهيونيستها. بعد كه انقلاب شد، مردم آمدند روى كار، منافع آنها قطع شد. طبيعى بود كه با اين نظام دشمنى كنند، كه سى سال است دارند دشمنى ميكنند. يكى از دشمنى ها همين است كه اين پديده ى باارزشِ تأثير حضور مردم و نقش آفرينى مردم در اداره ى كشور و مديريت كشور را در تبليغات خودشان نفى كنند يا نديده بگيرند يا انكار كنند. بارها و بارها در اظهارات صريحشان، در اظهارات كنايه آميزشان، در انتخابات كشورمان خدشه كردند. نه؛ انتخابات كشور ما از انتخابات اكثر اين كشورهاى مدعى دمكراسى، هم آزادتر است، هم پرشورتر است، هم انگيزه ى مردم در اين انتخابات بيشتر است. انتخابات پرشور، انتخابات خوب، سالم. دشمن خدشه ميكند. از دشمن انتظارى هم جز دشمنى نيست؛ چه انتظارى هست؟ بى توقعى از دوستان است. بى توقعى از كسانى است كه جزو اين ملتند؛ واقعيات را دارند مى بينند؛ مى بينند كه اين انتخابات چگونه سالم و متقن انجام ميگيرد، در عين حال، همان حرفى را كه دشمن ميزند، اينها هم ميزنند! من انتظارم اين است: كسانى كه با ملت ايرانند، جزو ملت ايرانند، توقع دارند ملت ايران به آنها توجه كنند، اينها ديگر عليه ملت ايران حرف نزنند و انتخابات ملت ايران را زير سؤال نبرند. مرتب تكرار نكنند كه آقا اين انتخابات سالم نيست؛ انتخابات، انتخابات نيست. چرا دروغ ميگويند؟ چرا بى انصافى ميكنند؟ چرا خلاف واقع ميگويند؟ چرا اين همه زحماتى را كه اين ملت و مسئولين در طول اين سالهاى متمادى متحمل شدند، نديده ميگيرند؟ چرا؟ چرا ناسپاسى ميكنند؟
انتخابات در دوره هاى گذشته سالم بوده. در مواردى كه شبهاتى پيش مى آمد، ما فرستاديم تحقيق كردند، دنبال كردند. در يكى از مجالس گذشته شايعاتى پيدا شد، بعضى ها دلائلى آوردند، حرفهائى زدند كه انتخابات ناسالم است؛ توقع داشتند كه در برخى از شهرهاى مهم از جمله تهران، انتخابات ابطال شود. ما افراد وارد و مطلعى را فرستاديم تحقيق كردند، مطالعه كردند؛ ديدند نه، خدشه در انتخابات نيست. در بين هزارها صندوق ممكن است در دو تا، پنج تا صندوق خدشه هائى به وجود بيايد. اين، انتخابات را خراب نميكند. اين هم مال بعضى از اوقات بوده است. گاهى يك گروهى، يك جناحى - از اين جناحهاى معمولى كشور كه شماها اين جناح بندى ها را ميشناسيد - كه بر سر كار بودند، نتيجه ى انتخابات به ضرر آنها و به نفع جناح مقابل شده؛ مكرر اين اتفاق افتاده. چطور اين انتخابات را كسى ممكن است زير سؤال ببرد؟ ...(1) خوب، اگر آماده ايد، پس ان شاءاللَّه در انتخابات همه شركت كنيد؛ همه ى ملت ايران به كورى چشم دشمنان در انتخابات آينده هم با شور، با علاقه، با صميميت پاى صندوقهاى رأى مى آيند و انتخاباتى خواهند آفريد كه دشمنان را خشمگين و عصبانى كند.
پروردگارا! رحمت و فضل خودت را بر اين ملت عزيز نازل كن. پروردگارا! توفيقات خودت را روز به روز بيشتر به اين ملت افاضه بفرما. پروردگارا! گامهاى اين ملت را در راه كمال روز به روز استوارتر كن؛ روح مطهر امام بزرگوار و شهداى بزرگوار را روز به روز متعالى تر بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
اين سه قشرى كه در اينجا مجتمع شديد، هر چه حساب ميكنيم، مى بينيم مهمترين اقشار جامعه ى ما را تشكيل ميدهند. يك بخش، بخش تعليم و تربيت است؛ امانتدارانِ فرزندان اين ملت در طول سالهاى متمادى؛ و كسانى كه اولين نگارشهاى نيك يا بد را ميتوانند بر لوح سفيدِ آماده ى اذهان ما و كودكان ما بنگارند: معلمان. شايد نقشى بالاتر از معلم - با همين اصطلاح متداول زمان ما؛ يعنى معلمِ دوران ابتدائى، معلمِ دوران راهنمائى، معلمِ دوران دبيرستان - به اين معنا ما نتوانيم پيدا كنيم در ميان همه ى مشاغلى كه در جامعه ى ما هست. معلمينِ تدريس دهنده ى در مراكز عالىِ علمى - چه حوزه، چه دانشگاه - البته خيلى عالى مقامند، تا برسد به معلمينِ والاتر؛ اما نقش معلم آموزش و پرورش يك نقش استثنائى است؛ منحصربفرد است. شاكله ى اصلىِ وجودِ من و شما را در واقع در كنار تربيت خانوادگى، همين معلمانى كه در اين دوازده سال با كودكان و فرزندان ما سر و كار دارند، تعيين ميكنند و به وجود مى آورند. هر چه فكر كنيم، مى بينيم اين بسيار والاست كه البته اين ايجاب ميكند هم جامعه ى ما، ملت ما، دولت ما، مسئولين ما قدر معلم را بدانند و بدانند كه معلمى به اين معنا يك ارزش بسيار والاست، هم خود معلمين اين نقش را بدرستى قدر بشناسند، آن را يك موهبت الهى بدانند، توجه كنند كه چه كار بزرگى در دستان آنها در حال انجام است به اراده و اذن الهى.
قشر پرستار هم باز از يك نگاه ديگر يك قشر بسيار اثرگذار و مهم است. نقش پرستار و همچنين قابله در نظام سلامت كشور يك نقش بسيار مهمى است؛ نقش بسيار عظيمى است. اگر پرستار دلسوز و مهربانى در كنار بيمار نباشد، گمان اينكه معالجه ى پزشك در آن بيمار تأثيرى نبخشد، بسيار زياد است. آن عنصر و آن موجود فرشته گونى كه بيمار را در واقع از مسير طولانى و دشوارِ مرض و شدت آن عبور ميدهد، عبارت است از پرستار. اين را هر كدام از ما كه دچار بيمارى شده باشيم و در جريان بيماريهاى سخت و عملهاى جراحى دشوار قرار گرفته باشيم - از جمله خود من - بالعيان احساس كرديم و احساس ميكنيم. نقش پرستار، نقش احياگر است؛ زنده كننده است. اين هم اهميت اين. قابله ها هم همين جور؛ نقششان در سلامت نوزاد، در سلامت مادر، نقش حياتى و تعيين كننده است. اينجا هم من عرض ميكنم به پرستاران - چه برادران، چه خواهران پرستار - و همچنين به قابله هاى محترم كه قدر اين خدمت، اين نعمت بزرگ را بشناسند؛ همچنانى كه مردم به چشم تكريم به آنها بايد نگاه كنند، خودشان هم به اين شغل خود به چشم تكريم نگاه كنند، كه خودِ اين كرامت دادن به خود، قدر خود را دانستن، نقش عظيمى دارد در همه ى قشرهاى گوناگون در كيفيت انجام كار.
نقش كارگر هم جزو نقشهائى است كه امروز در دنيا تقريباً شناخته شده است. اگرچه كه حق كارگران در بسيارى از مناطق عالم پايمال ميشود؛ اما كارگر در واقع آن عنصر محورى در نظام تشكيلاتىِ فعاليت در درون يك جامعه است. آنى كه با دستان خود، با چشم خود، با مغز خود، با مهارت خود و كاردانى خود كار را به سامان ميرساند، مصنوع را توليد ميكند و نياز ضرورى جامعه را برآورده ميكند، كارگر است. هرچه انسان بيشتر دقت ميكند، اهميت اين سه قشر براى انسان آشكارتر ميشود. البته مسئله كار دو طرف دارد: مسئله ى كارگر، مسئله مديران كار و سرمايه گذاران، كه همه ى اينها در توليد كار دخيلند و مؤثرند.
اينى كه من عرض ميكنم خودِ اين سه قشر قدر خود را بدانند و كرامت خود را بشناسند، به نظر من نكته ى مهمى است. اگر اهميت كارى كه انسان سرگرم آن هست براى انسان معلوم شود، ديگر مسامحه در كار نخواهد بود؛ دلسردى و نوميدى در ميان نخواهد بود. وقتى فهميديم كارى كه ما داريم انجام ميدهيم، چقدر مهم است براى حيات جامعه و حيات كشور، آن وقت خودِ اين، نيروئى در درون ما به وجود مى آورد كه بر همه ى مزاحمهاى بيرونى فائق ميشود.
لذا توصيه ى اول ما به همه اين است كه آن كارى را كه محول به آنهاست، با شوق، با علاقه - به هر دليل اجتماعى و فردى كه به سمت آن كار كشيده شده اند - قدر بدانند، ارج بنهند، اهميت بدهند و كار را درست انجام بدهند. مكرر اين گفته ى پيامبر عظيم الشأن را عرض كرديم كه فرمود: «رحم اللَّه إمراً عمل عملاً فاتقنه»؛ رحمت خدا بر آن انسانى كه كارى را به دست ميگيرد و آن را متقن و درست و كامل انجام ميدهد. اين در مورد من، شما، يكايك افراد كارگر، معلم، پرستار و ساير مشاغل و حرفه ها و مسئوليتها صادق است. كارى را كه به عهده گرفتيم، آن را متقن و كامل انجام بدهيم.
در مورد مسئله ى كار آنچه كه من بر آن تأكيد كرده ام و امروز هم تأكيد ميكنم، اين است كه ما بايد فرهنگ كشور خودمان را به سمت ترويج توليد داخلى تنسيق و تنظيم كنيم و پيش ببريم؛ اين خيلى چيز مهمى است. در گذشته، سالهاى متمادى اين فرهنگ به ملت ما تزريق شده است كه به دنبال مصنوعات و ساخته هاى بيگانه و خارجى بروند. وقتى گفته ميشد اين جنس خارجى است، اين يك استدلال تام و تمامى بود براى بهتر بودن و مرغوب تر بودن اين جنس. اين فرهنگ بايد عوض شود. البته كيفيت توليد داخل در اين مؤثر است، تبليغ نكردن بيجا و بى رويه ى توليدات خارجى در اين مؤثر است، تشويق كارآفرين داخلى در اين مؤثر است، وجدان كارى در كننده ى كار - چه كارگر ساده يا كارگر مجرب يا مهندس كار - در اين مؤثر است، دولت نقش دارد، مسئولين نقش دارند، خود كارگر نقش دارد، كارآفرين نقش دارد، تاجر وارد كننده ى كالاى خارجى نقش دارد. همه بايد دست به دست هم بدهند تا توليد داخل رجحان پيدا كند؛ ارزش پيدا كند و فرهنگى بر جامعه ى ما و بر ذهنهاى ما حاكم شود كه مصرف كردن توليد داخلى را ارزش بدانيم. ما به قيمت به كار واداشتنِ يك كارگر بيگانه كه توليد او را مصرف ميكنيم، يك كارگر داخل كشور را بيكار ميكنيم. همه ى مسئولين كشور، سياستگذاران كشور، مسئولان تبليغات كشور، خودِ كارآفرينان، خودِ كارگران، دولت، بخشهاى مربوطه به اين نكته بايد اهميت بدهند.
امروز خوشبختانه بسيارى از محصولات و مصنوعات داخل كشور برتر و گاهى بسيار برتر از مشابه هاى بيرونى و خارجى است. چرا ما بايد نسبت به مصنوعات خودمان بى اعتناء باشيم؟ گذشت آن روزى كه وابستگان به دستگاه قدرت به دست خودشان، با بيانات زهرآگين خودشان تلقين ميكردند كه ايرانى قادر به توليد و ساخت نيست. آنها ايران را عقب انداختند. آنها به روح ابتكار و شوق كار در كشور لطمه زدند. انقلاب آمد وضع را عوض كرد. امروز جوانان ما پيچيده ترين كارها را دارند انجام ميدهند. اين همه زيرساخت در كشور به وجود آمده است براى كارهاى بزرگ، اين همه كارهاى پيچيده ى فنى با ذهن و ابتكار جوان ايرانى دارد انجام ميگيرد. مسئولين دنبال اين كارند. امروز بايد رو بياورند همه به سمت مصنوعات و توليدات داخلى؛ اين بايد يك فرهنگ شود. البته يك بخش مهم از اين هم مربوط ميشود به امنيت شغلى كارگران، كه اين هم بايستى همه به آن توجه داشته باشند؛ كارگر فارغ البال باشد؛ مطمئن باشد؛ امنيت شغلى داشته باشد. و كارفرما و كارگر، سرمايه گذار و كارگر، مدير كارگاه و كارگر دست به دست هم بدهند برادروار، كارها را پيش ببرند. اين مربوط به مسئله ى كار.
در مسئله ى آموزش و پرورش آنچه كه من بر او تأكيد و اصرار ميكنم، در درجه ى اول عبارت است از طرح تحول در نظام آموزش و پرورش؛ همين مطلبى كه وزير محترم هم به آن اشاره كردند، ما هم بارها در گذشته تأكيد كرديم. نظام آموزش و پرورش ما يك نظام تقليدى و كهنه است؛ دو تا خصوصيت بد در او هست. اولاً، از روز اولى كه نظام آموزش و پرورش را در دوران سياه پهلوى و اندكى پيش از آن بر كشور حاكم كردند، نيازها و سنتهاى كشور را در نظر نگرفتند. پايه سنتهاى كشور بايد باشد، از تجربيات ديگران هم بايد حداكثرِ استفاده بشود. نه اينكه ما بيائيم الگوئى را كه در فلان كشور غربى با اقتضائات خودش - با همه ى خطاهائى كه ممكن است داشته باشد - به كار گرفته شده، او را عيناً اينجا بياوريم. متأسفانه اين كار را كردند. تقليدى محض بود؛ اين يك. دوم اينكه همان هم كهنه است. خودِ آن كسانى كه يك روزى مرجع تقليد مسئولان وابسته ى كشورِ ما قرار گرفتند، امروز از اين روشها عبور كرده اند و روشهاى تازه ترى را آورده اند؛ اما ما چسبيده ايم به همان روشهاى قديم! تحول لازم است.
امروز خوشبختانه فرصت براى اين كار فراهم است؛ كشور داراى استقرار است؛ نظام، امن و مطمئن است؛ كارهاى زيادى انجام گرفته. در اين دنياى پرتلاطم و پرآشوب، ملت ايران توانسته وزانت خود، وقار خود، سكينه و آرامش خود را حفظ كند. امروز فرصت همين است كه بپردازيم به اين كارهاى مهم. اينى كه وزير محترم گفتند كه ما روى اين مسئله فكر كرديم، كار كرديم، بسيار خوب است؛ مورد تقدير است؛ ليكن بايد اجرائى شود، بايد پيش برود، بايد به مرحله ى عمل برسد؛ شجاعت لازم دارد، اقدام لازم دارد، ابتكار و خوشفكرى لازم دارد. يك مسئله اين است؛ تحول عمقى در نظام آموزش و پرورش.
و نكته ى بعدى كه او هم اهميت دارد، اهميت دادن به نظام پرورش در مجموعه ى آموزش و پرورش است. عده اى بر اثر بى توجهى به نظام پرورش، آن بنائى را كه اول انقلاب گذاشته شده بود، از مجموعه ى آموزش و پرورش كنار زدند، بتدريج كمرنگ كردند و تقريباً ميشود گفت حذف كردند. شما حالا به اين مسئله معتقديد. اين را اجرائى كنيد؛ عملياتى كنيد. پرورش اگر از آموزش مهمتر نباشد، كمتر نيست. آن لوح سفيد و آماده اى كه ذهن كودك ما و دانش آموز ماست، فقط با خطخط كردن و عدد و رقم روى او نوشتن، درست نميشود؛ ساختن لازم دارد. اين ساختن، پرورش است. بايد به مسئله ى پرورش و جريان پرورش - به هر شكلى كه آن را بتوانند انجام بدهند؛ در مورد شكلش ما اظهار نظرى نميكنيم - اهميت داده شود؛ در كتاب درسى، در انتخاب معلم، در تربيت معلم، در خود سازماندهى. و هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش كمّى پرهيز كند - چه در سازمان، چه در نيروى انسانى - بهتر است؛ چون گسترش كمّى آموزش و پرورش، امروز در درجه ى اولِ اولويت نيست؛ گسترش كيفى مهم است. نيازها برآورده شود. آن مقدارى كه نياز به معلم و به مدرسه هست، تأمين شود. درجه ى اول، گسترش كيفى باشد؛ بالابردن ارتقاء رتبه ى معلمان از لحاظ آمادگى، تجربه، دانش، فرهنگ؛ اين چيزهائى است كه در آموزش و پرورش مهم است.
اميدواريم ان شاءاللَّه خداوند توفيق دهد. خوب، بحمداللَّه مشغول كاريد، تلاش ميكنيد. بايد قدردان اين زحمات بود. اين پيشرفتهائى كه - چه در بخش سلامت، چه در بخش كارگرى، چه در بخش آموزش و پرورش - وزراى محترم بيان كردند، اينها جزو افتخارات نظام است؛ نظام است كه اين توانائى را دارد از خود نشان ميدهد. من نميدانم چرا يك عده اى اين حقايق را انكار ميكنند! اين پيشرفتها را حاضر نيستند تصديق كنند. هرچه اين واقعيتها بيشتر باشد، افتخار ملت ايران، افتخار نظام جمهورى اسلامى بيشتر خواهد شد.
يك مطلبِ خارج از مسائل حرفه اى و صنفى هم كه مربوط به مجموعه ى ملت ايران و مرتبط با اين برهه ى زمانى ماست عرض كنيم و آن مسئله ى انتخابات است. عزيزان من! ملت ما در طول تاريخ چند قرنىِ خود يك عنصر بى تأثير در نظام مديريت كشور بود. چرا؟ چون خاصيت حكومت استبدادى اين است؛ خاصيت حكومت پادشاهى اين است. ملت، كاره اى نيست. حالِ ملت چگونه خواهد بود؟ بسته به انصاف آن كسى كه آن بالا نشسته است. اگر يك وقتى اقبال ملت بلند باشد، يك نفر ديكتاتورى بر سر كار بيايد كه يك مقدارى رحم در دلش باشد - مثلاً حالا در تاريخ ما كريم خان زند را اسم مى آورند - خوب، يك مقدار وضع مردم بهتر خواهد شد. اما اگر چنانچه كسانى مثل رضاخان قلدر و ناصرالدين شاه و سلاطين گوناگون ديگر - مستبدين - بر سر كار باشند، اينها كشور را ملك خودشان ميدانند، ملت را هم كه نقشى نداشتند، رعيت خودشان ميدانند. تاريخ را نگاه كنيد - نميگويم تاريخ قرنهاى متمادى را؛ تاريخ همين دوران مشروطه به اين طرف را - مشروطه اسماً در كشور به وجود آمد؛ اما از وقتى كه رژيم پهلوى بر سر كار آمد، انتخابات به معناى يك حركت نمايشىِ محض تلقى شد؛ جز در يك برهه ى كوتاهى در دوران نهضت ملى؛ در دوران دو ساله اى كه يك مقدار اوضاع بهتر بود؛ ولى آن هم اشكالات فراوانى داشت؛ مجلس را تعطيل كردند، اختيارات مجلس را به دولت دادند كه اينها در زمان مصدق انجام گرفت. در بقيه ى اين دوران، انتخابات نمايش محض بود. در آن برهه اى كه بنده و امثالى كه در سنين من هستند يادشان هست، همه ميدانستند كه انتخابات مطلقا به معناى انتخاب مردم نيست. يك كسانى را دستگاه هاى قدرت، دربارِ آن روزِ شاهان در نظر ميگرفتند، رقابتهائى بين خود آنها انجام ميگرفت، با همديگر زد و خورد هم ميكردند؛ اما آن كسى كه ميخواستند بياورند توى مجلس بنشانند كه مطيع باشد، سربه زير باشد، منافع آنها را تأمين كند، حق مالى غاصبانه ى آنها را بدهد، او را مى آوردند توى مجلس مى نشاندند. مردم هم براى خودشان ميرفتند. در تمام اين دوران، كمتر وقتى اتفاق افتاد كه مردم احساس كنند حالا بايد بروند در اين صندوق رأى يك رأيى بيندازند تا در مديريت كشور تأثيرى ببخشد. مطلقاً چنين چيزى نبود. ماها اسم انتخابات را تو روزنامه ها مى شنفتيم كه ميگويند: حالا انتخابات است. نمى فهميديم روز انتخابات كِى هست؛ مردم نمى فهميدند. در وقت انتخابات، چند تا صندوق ميگذاشتند يك جا، خودهاشان هم گفتگو و هياهوى مختصرى ميكردند و همان كارى كه ميخواستند، انجام ميدادند و تمام ميشد ميرفت. مردم نقشى نداشتند.
انقلاب اسلامى ورق را بكلى برگرداند؛ مردم نقش پيدا كردند؛ نه فقط در انتخاب نماينده ى مجلس، در انتخاب رئيس جمهور، در انتخاب خبرگانى كه رهبر را بناست انتخاب كنند، در انتخاب شوراهاى شهر كه شهردارها را بايد انتخاب كنند. در همه ى اين مراحل حساس، نظر مردم شد تعيين كننده. قانون اساسى بر اين اساس تدوين شد و امروز هم سى سال ميگذرد. و من به شما عرض بكنم با قوت و قدرت اين كار تا امروز ادامه پيدا كرده.
دوره ى قبل از انقلاب، ايران مرتعى براى چراى بيگانگان بود. نفتِ اينجا، بازار اينجا، محصولات اينجا، نيروى انسانى اينجا، هر چه بود و نبود، مورد استفاده ى سلطه گران و قدرتمندان بود؛ يك روز انگليس، يك روز آمريكا و صهيونيستها. بعد كه انقلاب شد، مردم آمدند روى كار، منافع آنها قطع شد. طبيعى بود كه با اين نظام دشمنى كنند، كه سى سال است دارند دشمنى ميكنند. يكى از دشمنى ها همين است كه اين پديده ى باارزشِ تأثير حضور مردم و نقش آفرينى مردم در اداره ى كشور و مديريت كشور را در تبليغات خودشان نفى كنند يا نديده بگيرند يا انكار كنند. بارها و بارها در اظهارات صريحشان، در اظهارات كنايه آميزشان، در انتخابات كشورمان خدشه كردند. نه؛ انتخابات كشور ما از انتخابات اكثر اين كشورهاى مدعى دمكراسى، هم آزادتر است، هم پرشورتر است، هم انگيزه ى مردم در اين انتخابات بيشتر است. انتخابات پرشور، انتخابات خوب، سالم. دشمن خدشه ميكند. از دشمن انتظارى هم جز دشمنى نيست؛ چه انتظارى هست؟ بى توقعى از دوستان است. بى توقعى از كسانى است كه جزو اين ملتند؛ واقعيات را دارند مى بينند؛ مى بينند كه اين انتخابات چگونه سالم و متقن انجام ميگيرد، در عين حال، همان حرفى را كه دشمن ميزند، اينها هم ميزنند! من انتظارم اين است: كسانى كه با ملت ايرانند، جزو ملت ايرانند، توقع دارند ملت ايران به آنها توجه كنند، اينها ديگر عليه ملت ايران حرف نزنند و انتخابات ملت ايران را زير سؤال نبرند. مرتب تكرار نكنند كه آقا اين انتخابات سالم نيست؛ انتخابات، انتخابات نيست. چرا دروغ ميگويند؟ چرا بى انصافى ميكنند؟ چرا خلاف واقع ميگويند؟ چرا اين همه زحماتى را كه اين ملت و مسئولين در طول اين سالهاى متمادى متحمل شدند، نديده ميگيرند؟ چرا؟ چرا ناسپاسى ميكنند؟
انتخابات در دوره هاى گذشته سالم بوده. در مواردى كه شبهاتى پيش مى آمد، ما فرستاديم تحقيق كردند، دنبال كردند. در يكى از مجالس گذشته شايعاتى پيدا شد، بعضى ها دلائلى آوردند، حرفهائى زدند كه انتخابات ناسالم است؛ توقع داشتند كه در برخى از شهرهاى مهم از جمله تهران، انتخابات ابطال شود. ما افراد وارد و مطلعى را فرستاديم تحقيق كردند، مطالعه كردند؛ ديدند نه، خدشه در انتخابات نيست. در بين هزارها صندوق ممكن است در دو تا، پنج تا صندوق خدشه هائى به وجود بيايد. اين، انتخابات را خراب نميكند. اين هم مال بعضى از اوقات بوده است. گاهى يك گروهى، يك جناحى - از اين جناحهاى معمولى كشور كه شماها اين جناح بندى ها را ميشناسيد - كه بر سر كار بودند، نتيجه ى انتخابات به ضرر آنها و به نفع جناح مقابل شده؛ مكرر اين اتفاق افتاده. چطور اين انتخابات را كسى ممكن است زير سؤال ببرد؟ ...(1) خوب، اگر آماده ايد، پس ان شاءاللَّه در انتخابات همه شركت كنيد؛ همه ى ملت ايران به كورى چشم دشمنان در انتخابات آينده هم با شور، با علاقه، با صميميت پاى صندوقهاى رأى مى آيند و انتخاباتى خواهند آفريد كه دشمنان را خشمگين و عصبانى كند.
پروردگارا! رحمت و فضل خودت را بر اين ملت عزيز نازل كن. پروردگارا! توفيقات خودت را روز به روز بيشتر به اين ملت افاضه بفرما. پروردگارا! گامهاى اين ملت را در راه كمال روز به روز استوارتر كن؛ روح مطهر امام بزرگوار و شهداى بزرگوار را روز به روز متعالى تر بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته