بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الم تر كيف ضرباللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فىالسّماءتؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها و يضرباللَّه الامثال للنّاس لعلّهم يتذكّرون(1)
بار ديگر چهاردهم خرداد فرا رسيد؛ روز عزاى بزرگ جهان اسلام؛ روزى كه در آن، ايران صبحى بىخورشيد را آغاز كرد؛ روزى كه انقلاب، ديگر ضربان آن قلب تپنده را نشنيد؛ روزى كه در سراسر جهان، هرجا مسلمان دردمند يا انسان آزادهيى بود، احساس يتيمى كرد؛ روزى كه ملت ايران، صخرهى استوارى را كه بدان تكيه كرده بود و سرو بلندى را كه در سايهى آن آرميده بود و روح بزرگى را كه كعبهى عشق و ايمان خود ساخته بود، در كنار خود نيافت؛ روز عزا، روز امتحان، روز فقدان بزرگ و روز ميثاقى ابدى با آنكه جامهى عاريت را به حيات ابدى تبديل كرده بود.
آرى، در آن روز، نعمت مجاورت عينى و حضور جسمانى امام از دست ما گرفته شد و شعلهى برقى كه به قدرت الهى در فضاى زندگى آلوده و مادّى اين زمانه درخشيده بود، خاموش گشت؛ اما از سويى، معرفت امام ابعادى تازه يافت و به بركت يادآورى لحظههاى تكرارنشدنىِ سالهاى آن رهبرىِ شگفتآور و بىنظير، ذهنها به تأمل و تدبرى كه عادتاً تا كسى زنده و در دسترس است، رخ نمىدهد، روى آورد و چشمها خورشيد فروزان و گرمابخشى را كه اكنون ستارهيى دوردست شده بود، به رصد نشست. آنچه در ستايش آن يگانهى زمان و مجدد دوران، در روزى و هفتهيى چند، بر زبانها و قلمها و در شعرها و مقالهها آمد، در همهى دوران رهبريش نيامده بود، و اين براى نسل معاصر - كه سالها دچار تبليغات عنادآميز و فضاى غبارآلودهى دوران انقلاب و جنگ تحميلى بود - فوزى عظيم به شمار مىرفت و مىرود. و از سوى ديگر، احساس خلأ امام كبير و عظيم، دلهاى انديشناك از خطرات محتمل را يكدل كرد و همه را بر صراط مستقيم خط امام و دفاع از ميراث گرانبهاى او - يعنى نظام اسلامى و ارزشهاى انقلاب - ثابتقدم ساخت؛ شور و همتى تازه به ملت، و عزم و تلاشى كمسابقه به خدمتگزاران كشور، و قوّت و استحكامى بيش از گذشته به رابطهى ملت و دولت بخشيد و بركات پايانناپذير آن سلالهى پيامبران و منادى راه صالحان، پس از رحلت از اين جهان نيز، كشور و ملت و انقلاب را شامل شد؛ «فسلام عليه يوم ولد و يوم ارتحل و يوم يبعث حيّا».
اكنون با گذشت دو سال از آن حادثهى تلخ، اگرچه سالگرد روزى كه در آن از زمين و آسمان غم مىروييد و مىباريد، بار ديگر كامها را تلخ و دلها را سرشار از اندوه مىكند، اما مشاهدهى اينكه امام عظيمالشأن ما، همچنان در همهى مشاهد و مناظر انقلاب، حاضر و ناظر و چون خورشيد پرتوافشان است، دلها و جانها را از اميد و اطمينان سرشار مىسازد. خدا را شكر كه طمع و پيشبينى دشمنان - كه مترصد بودند با درگذشت امام، كشور را دچار هرجومرج، انقلاب را مواجه با بنبست، ملت ايران را آشفته، و توطئههاى خود را موفق ببينند - سراب شد و نيرنگ و افسون آنان كه كوشيدند كشور و ملت و دولت را از راه امام بگردانند، با هوشيارى و تعهد مسؤولان و حضور دايمى مردم در صحنه خنثى گشت و راه امام و خط روشنى كه در برابر ملت ترسيم كرده بود، با قوّت و قاطعيت ادامه يافت.
اكنون در كنار خاطرهى تلخ چهاردهم خرداد، اين واقعيت شيرين در برابر چشم ماست كه امام راحل، اگر نه به جسم، اما با فكر و راه و وصيت هميشهزندهى خود در كنار ماست و زنده است و به فضل و قدرت خدا، هيچ قدرتى نخواهد توانست اين حضور و اين حيات را سلب كند و جمهورى اسلامى را از پدر و بنيانگذار و معلم بزرگ خود جدا سازد.
اينك اينجانب از اين فرصت براى ذكر نكاتى چند استفاده مىكنم:
اول آنكه دشمنان كه نتوانستهاند - و به يارى خدا هرگز نخواهند توانست - ايران اسلامى را از راه امام راحل و خط فكرى، سياسى او جدا كنند، تلاش مىكنند در تبليغات زهرآگين خود وانمود كنند كه چنين چيزى اتفاق افتاده و جمهورى اسلامى از مبدأ و ريشه و بنيان خود جدا افتاده است. آنان بويژه در مواردى اين سخن باطل را با جنجال بيشترى از بوقهاى تبليغاتى دشمنان تكرار مىكنند كه جمهورى اسلامى در يكى از صحنههاى جهانى يا داخلى، به موفقيت و موقعيتى دست يافته باشد. هدف آنان از اين سمپاشى، تحت تأثير گرفتن افكار عمومى مسلمانان به پا خاسته و انقلابى در كشورهاى اسلامى است، كه با بيدارى و اميدى كه از پيروزى و پايدارى ايران اسلامى سرچشمه گرفته، هماكنون كار را بر ايادى استكبار در بسيارى از اين كشورها دشوار ساختهاند. استكبار و شبكهى تبليغاتى وابسته به آن، همت گماشتهاند كه اميد و خوشبينى اين مسلمانان به پا خاسته را مبدل به نوميدى و بدبينى كنند، و براى اين مقصود، هيچچيز بهتر و مؤثرتر از آن نيست كه انقلاب اسلامىِ پيشاهنگ و بنبستشكن ملت ايران را ناكام و ناتوان جلوه دهند و چنين قلمداد كنند كه ايران اسلامى در مواجهه با مشكلات، مجبور شده است از راه اسلام ناب محمّدى (صلّىاللَّه عليه و اله و سلّم) و خط روشن امام خمينى(قدّسسرّه) روى بگرداند.
اينجانب، با قوّت و قاطعيت اعلام مىكنم كه اين ترفند استكبار، خود دليل محكمى بر عجز آنان در مقابله با انقلاب اسلامى ايران و نشان بارزى بر تداوم اين راه مقدس در زادگاه نظام نوين اسلامى است. ملت ايران، بهتر از هر كس دانسته است كه يگانه سنگر مستحكم در برابر زر و زور اردوگاه استكبار و بويژه امريكاى غدار - كه امروز علناً دم از سلطهگرى بر ملل مظلوم و ضعيف مىزند - تمسك به اسلام و قرآن و پايبندى به اصول نجاتبخش آن است، و انحراف از اين اصول، راه را بر نفوذ دشمنان اسلام باز، و آنان را در سلطهى انتقامجويانه بر ملتى كه بزرگترين ضربه را بر منافع نامشروع و حيثيت دروغين مستكبرين وارد آورده، كامياب مىسازد. از آن روست كه اين ملت هوشمند و شجاع، از لحظهى اوجگيرى نهضت عظيم خود، همواره با همهى وجود، از اسلام ناب محمّدى (صلّىاللَّه عليه واله و سلّم) دفاع كرده و هوشيارانه با ترفندها و توطئههايى كه از سوى سردمداران استكبار و متوليان اسلام امريكايى هدايت مىشده، مبارزه كرده است؛ و انشاءاللَّه همواره چنين خواهد بود.
ديگر آنكه در ماههاى اخير - و در اجراى همان سياستى كه هماكنون گفته شد - مسألهيى به نام رابطه ميان جمهورى اسلامى با كشورهاى غربى، در آشفتهبازار شايعه و خبرسازى امپراتورى خبرى استكبار سر برآورده و مورد بحث و تفسيرها و ادعاها و اعمال نظرهاى گوناگون شده است، و بديهى است كه بوقهاى تبليغاتى از چندين سوى مختلف، اما همه با انگيزهى مبارزه با جمهورى اسلامى و به زير سؤال بردن اين نظام الهى و مردمى و وارد آوردن ضربهى حيثيتى به آن، از اين مسأله بهرهبردارى كردهاند.
اينجانب، با اعتماد و اطمينان به هوشيارى و قدرت تحليل كه بحمداللَّه به بركت انقلاب در ميان اقشار مردم ما رايج است، لازم مىدانم اعلام كنم كه برخلاف ادعا و ميل سخنگويان استكبار، خطوط اصلى سياست خارجى جمهورى اسلامى - كه پايهى عمدهى آن، اصل «نه شرقى و نه غربى» است - تغيير نيافته و هرگز هم قابل تغيير نيست و جنجال هوچيگرانهى دشمنان قادر نيست دولت و ملت ايران اسلامى را از راهى كه با بصيرت انتخاب كرده و با معرفت پيموده است، منحرف سازد.
آن روزى كه در تقسيمبندى جهان ميان بلوك شرق و بلوك غرب، دولتها و رژيمها و حتّى تحولات سياسى و انقلابى كشورها، ناچار بايد به يكى از اين دو مجموعه ملحق شده و زير نفوذ سران آن - يعنى شوروى يا امريكا - قرار مىگرفتند، اصل «نه شرقى و نه غربى»، اعلام شكستن اين طلسم همگانى و رهايى از نفوذ قدرت هر دو ابرقدرت آن زمان بود. و امروز كه با تحولات شوروى و اروپا، بلوك شرق منهدم گشته و شوروى از جايگاه ابرقدرتى فرو افتاده و رژيم امريكا در صحنهيى بهظاهر بىرقيب، به تظاهرات مستانه و غرورآميز خود سرگرم است و بدون پايبندى به قيود و رسوم معمول روابط جهانى، قلدرانه مطامع خود را بر مصالح همهى ملتها ترجيح داده و در هر كارى خودسرانه دخالت مىكند و براى تأمين آنچه منافع خود فرض كرده، عنانگسيخته هر جنايتى را مرتكب مىشود و بىمحابا دست خود را تا مرفق به خون بىگناهان مىآلايد و هر دو بلوك سابق شرق و غرب را، عرصهى حضور نظامى و جاسوسى و تبليغات و بهرهكشى خود قرار داده است، اصل «نه شرقى و نه غربى» به معناى عدم تسليم در برابر اين افزونخواهى مستكبرانه و مقابلهى جدى با دستاندازى آن رژيم به منافع امت اسلامى و رد و نفى رسوم و قيودى است كه آن رژيم به جاى اصول پذيرفتهى بينالمللى، از سوى خود و براى حفظ مطامع خود، وضع و جعل كرده است.
جمهورى اسلامى، رابطه با رژيم امريكا را كه رمز و نشانهى قلدرى و سلطهى ناحق و مظهر ستم به ملتهاى ضعيف عالم است، مردود مىداند و تا وقتى آن رژيم، مستكبرانه به ملتها ظلم مىكند، در دولتها و كشورها دخالت مىكند، از رژيمهاى نامشروعى چون رژيم منفور صهيونيستى حمايت مىكند، با نهضتهاى آزاديخواهانه و بيدارى ملتها ستيزه مىكند و بخصوص با ملت مسلمان پيشگام ايران و ملتهاى به پا خاستهى مسلمان دشمنى مىورزد، هرگز با آن رژيم رابطه برقرار نخواهد كرد.
رابطه با ديگر كشورها - چه اروپايى و چه آسيايى و آفريقايى، و چه كشورهاى پيشرفتهى صنعتى، و چه غير آنها - تا آنجا كه به تشخيص مسؤولين، در جهت منافع و مصالح كشور و ملت باشد، براى ما هميشه مطلوب، بلكه لازم بوده است و مسؤولين دولتى موظف بوده و هستند، آن را هوشمندانه و پيگير تأمين كنند؛ و آنان و همهى ملت بدانند و مىدانند كه ايجاد اين روابط و تحكيم آن، هيچگونه خدشهيى به اصل «نه شرقى و نه غربى» وارد نمىسازد.
ديگر آنكه در نظام اسلامى، اگرچه رسم و سنت انتقاد و نصيحت مشفقانه به مسؤولين، يكى از مواهب الهى و مفاخر اسلامى و مايهى رشد و ارتقاء و پيشرفت امور و مصداق بارز فريضهى امر به معروف است و بايد در جامعه بماند و توسعه و كيفيت بيابد، ولى مخلوط كردن اين كار مستحسن و لازم با اشاعهى روحيهى بدبينى و سوءظن به كارگزاران اصلى كشور و بدگويى از آنان - كه به تضعيف روحيه، يا تضعيف جايگاه آنان بينجامد - خطايى بزرگ و خيانتآميز خواهد بود.
اگر كسانى با گفتن و نوشتن يا رفتار متعمدانهى خود، بذر شك و ترديد نسبت به مسؤولان بلندپايهى كشور را در دلها بيفشانند و فضا و افق را تيره و يأسآور جلوه دهند، با هيچ توجيه و بيانى نمىتوان آنها را خدمتگزار و خيرخواه به حساب آورد. اين كار در كشور ما كه از نظامى اسلامى و انقلابى، و مسؤولانى كاملاً مردمى، و ملتى با اخلاص و فداكار، و صميميتى بىنظير ميان مردم و مسؤولان، و استعداد و ظرفيتى درخشان براى كار و پيشرفت، و حيثيتى برجسته در جهان و ميان ملتهاى عالم برخوردار است، بىشك ضربه به آيندهى كشور و خيانت به آرمانهاى انقلاب محسوب مىشود و گناهى نابخشودنى است.
اينجانب، به پيروى از راه و روش هميشگى امام عظيمالشأن راحل، دفاع از همهى نهادهاى قانونى كشور را وظيفهى عاجل خود دانسته، پشتيبانى از دولت و مجلس شوراى اسلامى و قوّهى قضاييه و ديگر دستگاههاى قانونى را بر خود واجب مىدانم و هيچگونه برخورد خصمانه و تضعيفآميز نسبت به مسؤولان صديق و دلسوز كشور را تحمل نخواهم كرد و بويژه دفاع از رئيس جمهور محترم و دولت خدمتگزار را كه با تفضلات الهى امروز به وسيلهى يكى از درخشانترين چهرههاى انقلاب و يكى از كارآمدترين مغزها و بازوهاى كشور و كسى كه در طول مبارزات شانزدهساله و در دوران دوازدهسالهى پس از پيروزى، هميشه در خط مقدم انقلاب و در جايگاه ممتاز آن قرار داشته، اداره مىشود، برهمگان واجب مىدانم. البته مسؤولان و كارگزاران كشور بايد بدانند و مىدانند كه توجه به انتقاد و نصيحت، و زدودن معايب و نقايص كارها، و رعايت اصول و موازين نظام اسلامى، و حفظ جهتگيريهاى انقلابى، وظيفهيى است كه صلاحيت هر مسؤولى در جمهورى اسلامى، وابسته به رعايت آن و محترم شمردن آن است.
در نظام اسلامى، عدالت مبناى همهى تصميمگيريهاى اجرايى است و همهى مسؤولان نظام، از نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى، تا مسؤولان بخشهاى مختلف اجرايى، بخصوص ردههاى سياستگذارى و كارشناسى، و تا قضات و اجزاى دستگاه قضايى، بايد به جد و جهد و با همهى اخلاص، درصدد اجراى عدالت در جامعه باشند. امروز در جامعهى ما، برترين گام در راه استقرار عدل، رفع محروميت از طبقات محروم و تهيدست و كمدرآمد است كه غالباً بيشترين بار نظام را در همهى مراحل بردوش داشتهاند و دارند و همواره با اخلاص و صميميت، از انقلاب و اسلام دفاع كردهاند. دفاع از قشرهاى محروم - كه صاحبان واقعى انقلابند - بايد در رأس همهى برنامهريزيهاى كشور و محور كليهى تحركات اقتصادى در بخشهاى مختلف آن باشد و صحت هر سياست و برنامهى اقتصادى، با چگونگى و اندازهى پيشرفت در اين هدف، در كوتاهمدت يا بلندمدت، سنجيده شود.
همچنين مسؤولان نظام، اعم از نمايندگان محترم مجلس و مأموران اجرايى و قضايى، بايد مراقب باشند كه از عوارضى كه در نظامهاى طاغوتى و غيرمردمى، بيمارى همهگير كارگزاران است، خود را با دقت و وسواس دور نگهدارند؛ بيمارى رفاهزدگى و عشرتطلبى؛ بيمارى زدوبند نامشروع و فساد مالى و ادارى؛ بيمارى تكبر و دورى از مردم و بىاهميتى به نياز و خواست و اراده و حضور آنان؛ بيمارى دستهبنديهاى ناسالم و ترجيح مقاصد باندى بر مصالح عمومى و امثال اينها، كه ابتلاى به آن، مانند موريانه پايههاى هر نظامى را سست و پوك مىكند؛ و يا دلسپردن به سنتهاى طاغوتى و رغبت به احياى آنها و بىتفاوتى يا بىاعتنايى به ارزشهاى اسلامى و انقلابى، كه دل را مىميراند و نشاط و شوق خدمت به مردمى را كه مخلصانه جان و مال خود را در راه انقلاب دادهاند، سلب مىكند و آنان را نوميد و غمگين مىسازد.
مأموران نظام در هر بخش، مخصوصاً در بخشهاى كارشناسى و برنامهريزى، بايد بدانند كه يگانه نجاتبخش كشور و ملت از شر سلطهى دشمنان و جباران و از شر فقر و جهل - كه ميراث شوم طواغيت است - رعايت ارزشهاى اسلامى و عدل اسلامى و تكيه بر استعدادهاى انسانى اين ملت و نيروهاى خالص و مخلص آن است؛ و هم اين است كه كشور را از وابستگى به بيگانگان و نياز به دشمنان نجات خواهد داد.
سخن آخر آنكه در فاصلهى ميان دو سالگرد حضرت امام (قدّس سرّهالشّريف)، عنايات حضرت حق(جلّوعلا) و توجهات ولىّاللَّه الاعظم(روحىفداه) شامل حال ملت ما گشت و حقوق تضييعشدهيى به اين ملت سرافراز و عظيمالشأن برگردانده شد كه مهمترين آن، بازگشت پيروزمندانهى آزادگان عزيز و سربلند ما بود. اينجانب، ضمن شكر و سپاس به درگاه پروردگار، بار ديگر ياد و نام اين عزيزان را - كه هماكنون در تهران مجمعى بزرگ فراهم آورده و از سراسر كشور به تجديد عهد با پيشواى عالىقدرشان شتافتهاند - گرامى داشته، به خانوادههاى محترم شهداى بزرگوار و جانبازان فداكار و رزمندگان غيور و با اخلاص، ضمن عرض ارادت، يادآورى مىكنم كه اين نيز محصول پايدارى و صبر شما و رهبرى آن امام راحل عالىمقام(رضواناللَّهعليه) است؛ «ولينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز»(2).
همچنين لازم مىدانم با تجليل از خاطرهى قيام خونين پانزدهم خرداد، از شهداى مظلوم آن روز كه در ظلمات سلطهى طاغوتى، غريبانه به خون تپيدند، ياد كرده، علو درجات آنان را از ايزد منّان طلب نمايم. از خداوند متعال، دوام فيوضات و بركاتش بر اين ملت و بر همهى مسلمين عالم و نصرت و ياريش براى مستضعفان و ستمديدگان جهان را مسألت مىكنم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
نوزدهم ذيقعدةالحرام 1411 هجرى قمرى
برابر با سيزدهم خرداد ماه سال 1370 هجرى شمسى
سيّد على خامنهاى
------------------------------------------------
1) ابراهيم: 24 و 25
2) حج: 40
الم تر كيف ضرباللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فىالسّماءتؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها و يضرباللَّه الامثال للنّاس لعلّهم يتذكّرون(1)
بار ديگر چهاردهم خرداد فرا رسيد؛ روز عزاى بزرگ جهان اسلام؛ روزى كه در آن، ايران صبحى بىخورشيد را آغاز كرد؛ روزى كه انقلاب، ديگر ضربان آن قلب تپنده را نشنيد؛ روزى كه در سراسر جهان، هرجا مسلمان دردمند يا انسان آزادهيى بود، احساس يتيمى كرد؛ روزى كه ملت ايران، صخرهى استوارى را كه بدان تكيه كرده بود و سرو بلندى را كه در سايهى آن آرميده بود و روح بزرگى را كه كعبهى عشق و ايمان خود ساخته بود، در كنار خود نيافت؛ روز عزا، روز امتحان، روز فقدان بزرگ و روز ميثاقى ابدى با آنكه جامهى عاريت را به حيات ابدى تبديل كرده بود.
آرى، در آن روز، نعمت مجاورت عينى و حضور جسمانى امام از دست ما گرفته شد و شعلهى برقى كه به قدرت الهى در فضاى زندگى آلوده و مادّى اين زمانه درخشيده بود، خاموش گشت؛ اما از سويى، معرفت امام ابعادى تازه يافت و به بركت يادآورى لحظههاى تكرارنشدنىِ سالهاى آن رهبرىِ شگفتآور و بىنظير، ذهنها به تأمل و تدبرى كه عادتاً تا كسى زنده و در دسترس است، رخ نمىدهد، روى آورد و چشمها خورشيد فروزان و گرمابخشى را كه اكنون ستارهيى دوردست شده بود، به رصد نشست. آنچه در ستايش آن يگانهى زمان و مجدد دوران، در روزى و هفتهيى چند، بر زبانها و قلمها و در شعرها و مقالهها آمد، در همهى دوران رهبريش نيامده بود، و اين براى نسل معاصر - كه سالها دچار تبليغات عنادآميز و فضاى غبارآلودهى دوران انقلاب و جنگ تحميلى بود - فوزى عظيم به شمار مىرفت و مىرود. و از سوى ديگر، احساس خلأ امام كبير و عظيم، دلهاى انديشناك از خطرات محتمل را يكدل كرد و همه را بر صراط مستقيم خط امام و دفاع از ميراث گرانبهاى او - يعنى نظام اسلامى و ارزشهاى انقلاب - ثابتقدم ساخت؛ شور و همتى تازه به ملت، و عزم و تلاشى كمسابقه به خدمتگزاران كشور، و قوّت و استحكامى بيش از گذشته به رابطهى ملت و دولت بخشيد و بركات پايانناپذير آن سلالهى پيامبران و منادى راه صالحان، پس از رحلت از اين جهان نيز، كشور و ملت و انقلاب را شامل شد؛ «فسلام عليه يوم ولد و يوم ارتحل و يوم يبعث حيّا».
اكنون با گذشت دو سال از آن حادثهى تلخ، اگرچه سالگرد روزى كه در آن از زمين و آسمان غم مىروييد و مىباريد، بار ديگر كامها را تلخ و دلها را سرشار از اندوه مىكند، اما مشاهدهى اينكه امام عظيمالشأن ما، همچنان در همهى مشاهد و مناظر انقلاب، حاضر و ناظر و چون خورشيد پرتوافشان است، دلها و جانها را از اميد و اطمينان سرشار مىسازد. خدا را شكر كه طمع و پيشبينى دشمنان - كه مترصد بودند با درگذشت امام، كشور را دچار هرجومرج، انقلاب را مواجه با بنبست، ملت ايران را آشفته، و توطئههاى خود را موفق ببينند - سراب شد و نيرنگ و افسون آنان كه كوشيدند كشور و ملت و دولت را از راه امام بگردانند، با هوشيارى و تعهد مسؤولان و حضور دايمى مردم در صحنه خنثى گشت و راه امام و خط روشنى كه در برابر ملت ترسيم كرده بود، با قوّت و قاطعيت ادامه يافت.
اكنون در كنار خاطرهى تلخ چهاردهم خرداد، اين واقعيت شيرين در برابر چشم ماست كه امام راحل، اگر نه به جسم، اما با فكر و راه و وصيت هميشهزندهى خود در كنار ماست و زنده است و به فضل و قدرت خدا، هيچ قدرتى نخواهد توانست اين حضور و اين حيات را سلب كند و جمهورى اسلامى را از پدر و بنيانگذار و معلم بزرگ خود جدا سازد.
اينك اينجانب از اين فرصت براى ذكر نكاتى چند استفاده مىكنم:
اول آنكه دشمنان كه نتوانستهاند - و به يارى خدا هرگز نخواهند توانست - ايران اسلامى را از راه امام راحل و خط فكرى، سياسى او جدا كنند، تلاش مىكنند در تبليغات زهرآگين خود وانمود كنند كه چنين چيزى اتفاق افتاده و جمهورى اسلامى از مبدأ و ريشه و بنيان خود جدا افتاده است. آنان بويژه در مواردى اين سخن باطل را با جنجال بيشترى از بوقهاى تبليغاتى دشمنان تكرار مىكنند كه جمهورى اسلامى در يكى از صحنههاى جهانى يا داخلى، به موفقيت و موقعيتى دست يافته باشد. هدف آنان از اين سمپاشى، تحت تأثير گرفتن افكار عمومى مسلمانان به پا خاسته و انقلابى در كشورهاى اسلامى است، كه با بيدارى و اميدى كه از پيروزى و پايدارى ايران اسلامى سرچشمه گرفته، هماكنون كار را بر ايادى استكبار در بسيارى از اين كشورها دشوار ساختهاند. استكبار و شبكهى تبليغاتى وابسته به آن، همت گماشتهاند كه اميد و خوشبينى اين مسلمانان به پا خاسته را مبدل به نوميدى و بدبينى كنند، و براى اين مقصود، هيچچيز بهتر و مؤثرتر از آن نيست كه انقلاب اسلامىِ پيشاهنگ و بنبستشكن ملت ايران را ناكام و ناتوان جلوه دهند و چنين قلمداد كنند كه ايران اسلامى در مواجهه با مشكلات، مجبور شده است از راه اسلام ناب محمّدى (صلّىاللَّه عليه و اله و سلّم) و خط روشن امام خمينى(قدّسسرّه) روى بگرداند.
اينجانب، با قوّت و قاطعيت اعلام مىكنم كه اين ترفند استكبار، خود دليل محكمى بر عجز آنان در مقابله با انقلاب اسلامى ايران و نشان بارزى بر تداوم اين راه مقدس در زادگاه نظام نوين اسلامى است. ملت ايران، بهتر از هر كس دانسته است كه يگانه سنگر مستحكم در برابر زر و زور اردوگاه استكبار و بويژه امريكاى غدار - كه امروز علناً دم از سلطهگرى بر ملل مظلوم و ضعيف مىزند - تمسك به اسلام و قرآن و پايبندى به اصول نجاتبخش آن است، و انحراف از اين اصول، راه را بر نفوذ دشمنان اسلام باز، و آنان را در سلطهى انتقامجويانه بر ملتى كه بزرگترين ضربه را بر منافع نامشروع و حيثيت دروغين مستكبرين وارد آورده، كامياب مىسازد. از آن روست كه اين ملت هوشمند و شجاع، از لحظهى اوجگيرى نهضت عظيم خود، همواره با همهى وجود، از اسلام ناب محمّدى (صلّىاللَّه عليه واله و سلّم) دفاع كرده و هوشيارانه با ترفندها و توطئههايى كه از سوى سردمداران استكبار و متوليان اسلام امريكايى هدايت مىشده، مبارزه كرده است؛ و انشاءاللَّه همواره چنين خواهد بود.
ديگر آنكه در ماههاى اخير - و در اجراى همان سياستى كه هماكنون گفته شد - مسألهيى به نام رابطه ميان جمهورى اسلامى با كشورهاى غربى، در آشفتهبازار شايعه و خبرسازى امپراتورى خبرى استكبار سر برآورده و مورد بحث و تفسيرها و ادعاها و اعمال نظرهاى گوناگون شده است، و بديهى است كه بوقهاى تبليغاتى از چندين سوى مختلف، اما همه با انگيزهى مبارزه با جمهورى اسلامى و به زير سؤال بردن اين نظام الهى و مردمى و وارد آوردن ضربهى حيثيتى به آن، از اين مسأله بهرهبردارى كردهاند.
اينجانب، با اعتماد و اطمينان به هوشيارى و قدرت تحليل كه بحمداللَّه به بركت انقلاب در ميان اقشار مردم ما رايج است، لازم مىدانم اعلام كنم كه برخلاف ادعا و ميل سخنگويان استكبار، خطوط اصلى سياست خارجى جمهورى اسلامى - كه پايهى عمدهى آن، اصل «نه شرقى و نه غربى» است - تغيير نيافته و هرگز هم قابل تغيير نيست و جنجال هوچيگرانهى دشمنان قادر نيست دولت و ملت ايران اسلامى را از راهى كه با بصيرت انتخاب كرده و با معرفت پيموده است، منحرف سازد.
آن روزى كه در تقسيمبندى جهان ميان بلوك شرق و بلوك غرب، دولتها و رژيمها و حتّى تحولات سياسى و انقلابى كشورها، ناچار بايد به يكى از اين دو مجموعه ملحق شده و زير نفوذ سران آن - يعنى شوروى يا امريكا - قرار مىگرفتند، اصل «نه شرقى و نه غربى»، اعلام شكستن اين طلسم همگانى و رهايى از نفوذ قدرت هر دو ابرقدرت آن زمان بود. و امروز كه با تحولات شوروى و اروپا، بلوك شرق منهدم گشته و شوروى از جايگاه ابرقدرتى فرو افتاده و رژيم امريكا در صحنهيى بهظاهر بىرقيب، به تظاهرات مستانه و غرورآميز خود سرگرم است و بدون پايبندى به قيود و رسوم معمول روابط جهانى، قلدرانه مطامع خود را بر مصالح همهى ملتها ترجيح داده و در هر كارى خودسرانه دخالت مىكند و براى تأمين آنچه منافع خود فرض كرده، عنانگسيخته هر جنايتى را مرتكب مىشود و بىمحابا دست خود را تا مرفق به خون بىگناهان مىآلايد و هر دو بلوك سابق شرق و غرب را، عرصهى حضور نظامى و جاسوسى و تبليغات و بهرهكشى خود قرار داده است، اصل «نه شرقى و نه غربى» به معناى عدم تسليم در برابر اين افزونخواهى مستكبرانه و مقابلهى جدى با دستاندازى آن رژيم به منافع امت اسلامى و رد و نفى رسوم و قيودى است كه آن رژيم به جاى اصول پذيرفتهى بينالمللى، از سوى خود و براى حفظ مطامع خود، وضع و جعل كرده است.
جمهورى اسلامى، رابطه با رژيم امريكا را كه رمز و نشانهى قلدرى و سلطهى ناحق و مظهر ستم به ملتهاى ضعيف عالم است، مردود مىداند و تا وقتى آن رژيم، مستكبرانه به ملتها ظلم مىكند، در دولتها و كشورها دخالت مىكند، از رژيمهاى نامشروعى چون رژيم منفور صهيونيستى حمايت مىكند، با نهضتهاى آزاديخواهانه و بيدارى ملتها ستيزه مىكند و بخصوص با ملت مسلمان پيشگام ايران و ملتهاى به پا خاستهى مسلمان دشمنى مىورزد، هرگز با آن رژيم رابطه برقرار نخواهد كرد.
رابطه با ديگر كشورها - چه اروپايى و چه آسيايى و آفريقايى، و چه كشورهاى پيشرفتهى صنعتى، و چه غير آنها - تا آنجا كه به تشخيص مسؤولين، در جهت منافع و مصالح كشور و ملت باشد، براى ما هميشه مطلوب، بلكه لازم بوده است و مسؤولين دولتى موظف بوده و هستند، آن را هوشمندانه و پيگير تأمين كنند؛ و آنان و همهى ملت بدانند و مىدانند كه ايجاد اين روابط و تحكيم آن، هيچگونه خدشهيى به اصل «نه شرقى و نه غربى» وارد نمىسازد.
ديگر آنكه در نظام اسلامى، اگرچه رسم و سنت انتقاد و نصيحت مشفقانه به مسؤولين، يكى از مواهب الهى و مفاخر اسلامى و مايهى رشد و ارتقاء و پيشرفت امور و مصداق بارز فريضهى امر به معروف است و بايد در جامعه بماند و توسعه و كيفيت بيابد، ولى مخلوط كردن اين كار مستحسن و لازم با اشاعهى روحيهى بدبينى و سوءظن به كارگزاران اصلى كشور و بدگويى از آنان - كه به تضعيف روحيه، يا تضعيف جايگاه آنان بينجامد - خطايى بزرگ و خيانتآميز خواهد بود.
اگر كسانى با گفتن و نوشتن يا رفتار متعمدانهى خود، بذر شك و ترديد نسبت به مسؤولان بلندپايهى كشور را در دلها بيفشانند و فضا و افق را تيره و يأسآور جلوه دهند، با هيچ توجيه و بيانى نمىتوان آنها را خدمتگزار و خيرخواه به حساب آورد. اين كار در كشور ما كه از نظامى اسلامى و انقلابى، و مسؤولانى كاملاً مردمى، و ملتى با اخلاص و فداكار، و صميميتى بىنظير ميان مردم و مسؤولان، و استعداد و ظرفيتى درخشان براى كار و پيشرفت، و حيثيتى برجسته در جهان و ميان ملتهاى عالم برخوردار است، بىشك ضربه به آيندهى كشور و خيانت به آرمانهاى انقلاب محسوب مىشود و گناهى نابخشودنى است.
اينجانب، به پيروى از راه و روش هميشگى امام عظيمالشأن راحل، دفاع از همهى نهادهاى قانونى كشور را وظيفهى عاجل خود دانسته، پشتيبانى از دولت و مجلس شوراى اسلامى و قوّهى قضاييه و ديگر دستگاههاى قانونى را بر خود واجب مىدانم و هيچگونه برخورد خصمانه و تضعيفآميز نسبت به مسؤولان صديق و دلسوز كشور را تحمل نخواهم كرد و بويژه دفاع از رئيس جمهور محترم و دولت خدمتگزار را كه با تفضلات الهى امروز به وسيلهى يكى از درخشانترين چهرههاى انقلاب و يكى از كارآمدترين مغزها و بازوهاى كشور و كسى كه در طول مبارزات شانزدهساله و در دوران دوازدهسالهى پس از پيروزى، هميشه در خط مقدم انقلاب و در جايگاه ممتاز آن قرار داشته، اداره مىشود، برهمگان واجب مىدانم. البته مسؤولان و كارگزاران كشور بايد بدانند و مىدانند كه توجه به انتقاد و نصيحت، و زدودن معايب و نقايص كارها، و رعايت اصول و موازين نظام اسلامى، و حفظ جهتگيريهاى انقلابى، وظيفهيى است كه صلاحيت هر مسؤولى در جمهورى اسلامى، وابسته به رعايت آن و محترم شمردن آن است.
در نظام اسلامى، عدالت مبناى همهى تصميمگيريهاى اجرايى است و همهى مسؤولان نظام، از نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى، تا مسؤولان بخشهاى مختلف اجرايى، بخصوص ردههاى سياستگذارى و كارشناسى، و تا قضات و اجزاى دستگاه قضايى، بايد به جد و جهد و با همهى اخلاص، درصدد اجراى عدالت در جامعه باشند. امروز در جامعهى ما، برترين گام در راه استقرار عدل، رفع محروميت از طبقات محروم و تهيدست و كمدرآمد است كه غالباً بيشترين بار نظام را در همهى مراحل بردوش داشتهاند و دارند و همواره با اخلاص و صميميت، از انقلاب و اسلام دفاع كردهاند. دفاع از قشرهاى محروم - كه صاحبان واقعى انقلابند - بايد در رأس همهى برنامهريزيهاى كشور و محور كليهى تحركات اقتصادى در بخشهاى مختلف آن باشد و صحت هر سياست و برنامهى اقتصادى، با چگونگى و اندازهى پيشرفت در اين هدف، در كوتاهمدت يا بلندمدت، سنجيده شود.
همچنين مسؤولان نظام، اعم از نمايندگان محترم مجلس و مأموران اجرايى و قضايى، بايد مراقب باشند كه از عوارضى كه در نظامهاى طاغوتى و غيرمردمى، بيمارى همهگير كارگزاران است، خود را با دقت و وسواس دور نگهدارند؛ بيمارى رفاهزدگى و عشرتطلبى؛ بيمارى زدوبند نامشروع و فساد مالى و ادارى؛ بيمارى تكبر و دورى از مردم و بىاهميتى به نياز و خواست و اراده و حضور آنان؛ بيمارى دستهبنديهاى ناسالم و ترجيح مقاصد باندى بر مصالح عمومى و امثال اينها، كه ابتلاى به آن، مانند موريانه پايههاى هر نظامى را سست و پوك مىكند؛ و يا دلسپردن به سنتهاى طاغوتى و رغبت به احياى آنها و بىتفاوتى يا بىاعتنايى به ارزشهاى اسلامى و انقلابى، كه دل را مىميراند و نشاط و شوق خدمت به مردمى را كه مخلصانه جان و مال خود را در راه انقلاب دادهاند، سلب مىكند و آنان را نوميد و غمگين مىسازد.
مأموران نظام در هر بخش، مخصوصاً در بخشهاى كارشناسى و برنامهريزى، بايد بدانند كه يگانه نجاتبخش كشور و ملت از شر سلطهى دشمنان و جباران و از شر فقر و جهل - كه ميراث شوم طواغيت است - رعايت ارزشهاى اسلامى و عدل اسلامى و تكيه بر استعدادهاى انسانى اين ملت و نيروهاى خالص و مخلص آن است؛ و هم اين است كه كشور را از وابستگى به بيگانگان و نياز به دشمنان نجات خواهد داد.
سخن آخر آنكه در فاصلهى ميان دو سالگرد حضرت امام (قدّس سرّهالشّريف)، عنايات حضرت حق(جلّوعلا) و توجهات ولىّاللَّه الاعظم(روحىفداه) شامل حال ملت ما گشت و حقوق تضييعشدهيى به اين ملت سرافراز و عظيمالشأن برگردانده شد كه مهمترين آن، بازگشت پيروزمندانهى آزادگان عزيز و سربلند ما بود. اينجانب، ضمن شكر و سپاس به درگاه پروردگار، بار ديگر ياد و نام اين عزيزان را - كه هماكنون در تهران مجمعى بزرگ فراهم آورده و از سراسر كشور به تجديد عهد با پيشواى عالىقدرشان شتافتهاند - گرامى داشته، به خانوادههاى محترم شهداى بزرگوار و جانبازان فداكار و رزمندگان غيور و با اخلاص، ضمن عرض ارادت، يادآورى مىكنم كه اين نيز محصول پايدارى و صبر شما و رهبرى آن امام راحل عالىمقام(رضواناللَّهعليه) است؛ «ولينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز»(2).
همچنين لازم مىدانم با تجليل از خاطرهى قيام خونين پانزدهم خرداد، از شهداى مظلوم آن روز كه در ظلمات سلطهى طاغوتى، غريبانه به خون تپيدند، ياد كرده، علو درجات آنان را از ايزد منّان طلب نمايم. از خداوند متعال، دوام فيوضات و بركاتش بر اين ملت و بر همهى مسلمين عالم و نصرت و ياريش براى مستضعفان و ستمديدگان جهان را مسألت مىكنم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
نوزدهم ذيقعدةالحرام 1411 هجرى قمرى
برابر با سيزدهم خرداد ماه سال 1370 هجرى شمسى
سيّد على خامنهاى
------------------------------------------------
1) ابراهيم: 24 و 25
2) حج: 40