بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيةاللَّه فى العالمين
خداوند متعال را از اعماق دل شكرگزاريم كه توفيق عنايت كرد و مهلت داد تا يك بار ديگر سعادت تشرف به اين آستان مقدس و ديدار مردم عزيز مشهد و زائران اين بارگاه بلندپايگاه نصيب شود. از خداوند متعال درخواست ميكنيم كه اين عيد سعيد را و اين سال نو را بر همه ى ملت عزيز ايران مبارك فرمايد.
امسال اولين سال دهه ى چهارم انقلاب است كه به نام «دهه ى پيشرفت و عدالت» ناميده شده است. به اين مناسبت عرايضى را عرض ميكنم؛ هم در زمينه ى برخى از مهمترين مسائل كشورمان در داخل، و همچنين اشاره اى به بعضى از مسائل مهم بين المللى و خارجى. اين دهه را ده سال پيشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى ناميديم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ايران با حركت عظيم خود و با ايجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پيشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دهه ى پيشرفت و عدالت نامگذارى كرده ايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دهه ى گذشته، در آمادگى هاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگى ها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد. ملت، آماده ى يك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پيشرفت و عدالت است؛ چيزى كه در دهه هاى قبل، اين امكان با اين گستردگى براى ملت فراهم نبود.
اگر بخواهيم عوامل اصلى و عناصر اصلى اين آمادگى را مشخص كنيم، من عرض ميكنم چند عنصر تأثير زيادى دارد: يكى حضور نسل جوانِ تحصيلكرده ى ماست. امروز ميليونها جوان پرنشاط و تحصيلكرده، در ميدان علم، در ميدان تحقيق، در ميدان فعاليتهاى اجتماعى و سياسى حضور دارند. حضور اين همه جوان دانا و تحصيلكرده و آماده در كشور ما يك پديده ى بسيار بزرگ و قابل توجه و اهتمامى است.
عنصر ديگر، تجربه است. نخبگان و مسئولان كشور در طول سالهاى گذشته در مواجهه ى با مشكلات گوناگون، تجربه هاى بسيار ذى قيمتى كسب كرده اند. اين تجربه ها امروز در اختيار مردم است.
در زمينه ى اين تجربه ها اگر بخواهيم نمونه و مثال عرض كنيم، يكى از آثار آن، اجراى سياستهاى اصل 44 قانون اساسى است. توجه به اين سياستها، ناشى از تجربه ى طولانى چند ده ساله ى گذشته بود كه نخبگان كشور را به اين نقطه رساند.
نمونه ى ديگر، همين مسئله ى هدفمند كردن يارانه هاست، كه اين ناشى از تجربه ى بلندمدت نخبگان كشور است كه در طول اين سالها به اين نقطه رسيده اند كه يارانه هائى كه از كيسه ى بيت المال - يعنى از جيب عموم مردم - بيرون ميرود و به عموم تعلق ميگيرد، بيشتر متوجه به قشرهائى بشود كه نياز آنها بيشتر است؛ يعنى قشرهاى محروم و طبقات متوسط به پائين جامعه، از بيت المال و از كيسه ى عمومى ملت بيشتر برخوردار شوند تا طبقات بسيار مرفه و كسانى كه در حقيقت احتياجى هم به اين يارانه ها ندارند. رسيدن به اين حقيقت و تصميم و عزم راسخ بر اجراى آن، ناشى از تجربه ى طولانى مدتى است كه در طول اين سالها متراكم شده است و به مرحله ى عمل درآمده است.
عنصر ديگر، زيرساختهاى كشور است. امروز كشور ما مثل دهه ى اول يا دهه ى دوم انقلاب نيست كه زيرساختهاى علمى و مورد نياز را در كشور فاقد باشد. امروز جوانهاى ما و متخصصين ما و دانشمندان در هر رشته اى كه وارد ميشوند، ميتوانند كارهاى بزرگ انجام دهند؛ لذا امروز در كشور آن چيزهائى كه براى يك پيشرفت وسيع در زمينه ى ارتباطات، در زمينه ى مواصلات، در زمينه ى تحقيقات علمى، در زمينه ى ساخت و سازها مورد نياز است، بحمداللَّه آماده است. ما از لحاظ راه هاى مهم و بين المللى، از لحاظ ساخت فرودگاه، از لحاظ ارتباطات بيسم و باسيم، شبكه هاى ارتباطى، از لحاظ ساخت سدها، احتياجى به ديگران نداريم. يك روزى بود كه به خاطر كسى خطور هم نميكرد كه عناصر داخلى و متخصصين داخلى بتوانند سد بسازند، سيلو بسازند، بزرگراه بسازند، فرودگاه بسازند، كارخانه ى فولاد بسازند؛ در همه ى اين چيزها چشم ملت ما به بيگانگان بود. بعد هم كه بيگانگان دستشان قطع شد، ما از اين جهت در كشور فقير بوديم؛ اما امروز از اين جهت توانائى زيادى داريم. جوانان ما كارخانه هاى پيچيده را ميسازند، كارهاى پيچيده ى علمى و فناورى را انجام ميدهند، نياز كشور را برآورده ميكنند، به كشورهاى ديگر هم به عنوان مستشار و به عنوان كسانى كه تجارت علم و فناورى ميكنند، كمك ميرسانند. در اين جهت، كشور وضعيت شاخصى پيدا كرده است؛ اين پيشرفت كمى نيست. يك روزى جوانهاى ما حتّى گلوله ى آر.پى.جى را نميتوانستند پرتاب كنند و نميشناختند؛ امروز همان جوانها موشك پرتابگر ماهواره ميفرستند كه چشم دانشمندان جهان را به خود جلب ميكند، همه را متوجه ميكند. يك روزى ما براى استفاده ى از نيروگاه هائى كه در كشور داشتيم، احتياج به متخصص داشتيم؛ امروز جوانان كشور ما خودشان آنچنان در صنعت پيشرفت كردند كه پالايشگاه، نيروگاه و امكانات گوناگون را خودشان ميسازند و توليد ميكنند. يك روزى در زمينه ى مسائل زيست شناسى، كشور دچار فقر مطلق بود؛ امروز به پيشرفت در دانشهاى زيستى، از جمله همين مسئله ى سلولهاى بنيادى كه بسيار در دنيا چيز مهمى است، دست پيدا كرده است. امروز اين امكانات در كشور وجود دارد. اينها همه زيرساختهائى است كه پيشرفتهاى آينده براساس اين زيرساختها آسان ميشود. علاوه ى بر اينها - همان طورى كه عرض كردم - تجربه ى مديران، يك تجربه ى بسيار عميق و وسيعى است. كشور امروز در مقابل چشم مديران و نخبگان كشور، مثل يك صحنه اى است كه ميتوانند براى پيشرفت آن برنامه ريزى كنند. همين سركشى كردن مسئولين به گوشه و كنار اين كشور، نقاط محروم، استانهاى دوردست، در استانها به شهرهاى گوناگون رفتن، با مردم تماس گرفتن، اوضاع را از نزديك ديدن، با چشم مشكلات را مشاهده كردن، يك تجربه ى عظيم و گرانقدرى براى مأمورين ما و مسئولان كشور به وجود آورده است؛ اينها زمينه ى يك جهش است براى اينكه كشور بتواند ان شاءاللَّه در طريق پيشرفت و عدالت حركت كند؛ و اين ايجاب ميكند كه دهه ى آينده - يعنى ده سالى كه از امسال آغاز ميشود - براى كشور ما و براى نظام جمهورى اسلامى، ده سال پيشرفت و عدالت باشد؛ كه همه بايد در اين قسمت تلاش و كار كنند.
يك جمله ى كوتاه در مورد مفهوم پيشرفت، يك جمله ى كوتاه هم در مورد مفهوم عدالت عرض ميكنم؛ تفصيل اين اجمال را بايستى مسئولان، گويندگان، كسانى كه با افكار مردم سر و كار دارند، باز كنند؛ هم تحقيق كنند، هم به مردم اطلاع رسانى كنند. مقصود ما از پيشرفت چيست؟ پيشرفت در يك جهتِ محض نيست. مقصود از پيشرفت، پيشرفت همه جانبه است. از همه ى ابعاد در كشور، اين ملت، شايسته و سزاوار پيشرفت است: پيشرفت در توليد ثروت ملى، پيشرفت در دانش و فناورى، پيشرفت در اقتدار ملى و عزت بين المللى، پيشرفت در اخلاق و در معنويت، پيشرفت در امنيت كشور - هم امنيت اجتماعى، هم امنيت اخلاقى براى مردم - پيشرفت در ارتقاى بهره ورى. ارتقاى بهره ورى معنايش اين است كه ما بتوانيم از آنچه كه داريم، بهترين استفاده را بكنيم. از نفت موجود، از گاز موجود، از كارخانه ى موجود، از راه موجود و از آنچه كه در اختيار هست، بيشترين و بهترين استفاده را بكنيم. همچنين پيشرفت در قانون گرائى و انضباط اجتماعى؛ كه اگر ملتى دچار بى قانونى بشود، قانون شكنى بر ذهن و عمل مردم حاكم بشود، هيچ پيشرفت معقول و درستى نصيب آن ملت و كشور نخواهد شد. پيشرفت در وحدت و انسجام ملى؛ چيزى كه دشمنان از اول انقلاب سعى كرده اند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همه ى زمينه هائى كه ممكن بود براى تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگيرد، حفظ كرده است؛ اين را ما بايد هرچه بيشتر كنيم و ارتقاء ببخشيم. پيشرفت در رفاه عمومى؛ همه ى طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پيشرفت در رشد سياسى؛ كه درك سياسى، رشد سياسى، قدرت تحليل سياسى براى جمعيت عظيمى مانند جمعيت ملت ما، مثل يك حصار پولادين در مقابل بدخواهى هاى دشمنان است؛ لذا ما بايد رشد سياسى خود را بالا ببريم. مردم ما از لحاظ رشد سياسى، امروز هم از بسيارى از ملتها جلويند؛ اما باز در اين جهت هم بايد پيشرفت كنيم. مسئوليت پذيرى، عزم و اراده ى ملى؛ در همه ى اين زمينه ها بايد پيشرفت بشود. البته با حرف نميشود، با الفاظ نميتوان كارى انجام داد، نوشتن اين چيزها روى كاغذ اثرى ندارد؛ تحرك و برنامه ريزى لازم دارد، كه بعد اشاره اى عرض خواهم كرد.
اما عدالت. پيشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پيشرفتِ مورد نظر اسلام نيست. اينى كه ما توليد ناخالص ملى را، درآمد عمومى كشور را به يك رقم بالائى برسانيم، اما در داخل كشور تبعيض باشد، نابرابرى باشد، عده اى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عده اى در فقر و محروميت زندگى كنند، اين آن چيزى نيست كه اسلام ميخواهد؛ اين آن پيشرفتى نيست كه مورد نظر اسلام باشد. بايد عدالت تأمين بشود. عدالت هم يك واژه ى بسيار عميق و وسيعى است كه بايستى خطوط اصلى آن را جستجو و پيدا كرد. به نظر ما عدالت، كاهش فاصله هاى طبقاتى است، كاهش فاصله هاى جغرافيائى است. اينجور نباشد كه اگر يك مركزى، يك استانى، يك شهرى، يك كوره دهى از مركز دور است، در يك نقطه ى دور جغرافيائى كشور قرار گرفته است، دچار محروميت باشد؛ اما آنجائى كه نزديك است، برخوردار باشد؛ اين عدالت نيست. هم فاصله هاى طبقاتى بايد برداشته شود، فاصله هاى جغرافيائى بايد برداشته شود، هم برابرى در استفاده ى از امكانات و فرصتها بايد به وجود بيايد. همه ى آحاد كشور، آن كسانى كه استعداد دارند، آن كسانى كه امكان دارند، بتوانند از امكانات عمومى كشور استفاده كنند. اينجور نباشد كه نورچشمى ها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعه گر جلو بيفتند. كارى كنيم كه افراد گوناگون كشور، همه بتوانند در برابر امكانات كشور، از فرصت برابر استفاده كنند. البته اينها آرزوهاى بزرگى است، ليكن دست يافتنى است؛ دست نيافتنى نيست. اگر تلاش كنيم و كار كنيم، ميتوانيم به آن برسيم. سخت است، اما شدنى است.
يكى از مصداقهاى عدالت، مبارزه ى با فساد مالى و اقتصادى است كه بايستى جدى گرفته شود. من سالها پيش هم اين را گفته ام، بارها هم تأكيد كرده ام، تلاشهاى خوبى هم انجام گرفته است و دارد انجام ميگيرد؛ اما مبارزه ى با فساد، كار دشوارى است؛ كارى است كه انسان، مخالف پيدا ميكند. شايعه درست ميكنند، دروغ ميگويند و آن كسى كه در اين ميدان جلوتر از ديگران حركت كند، بيشتر از همه مورد تهاجم قرار ميگيرد. اين مبارزه هم لازم است و بايد انجام بگيرد. خوب، كسانى كه بخواهند اين كارهاى بزرگ را چه در زمينه ى پيشرفت، چه در زمينه ى عدالت انجام دهند، بايد مديرانى باشند كه به اين چيزها معتقد باشند؛ حقيقتاً عقيده داشته باشند كه بايد عدالت برقرار شود، بايد با فساد مبارزه شود. مديران معتقد و مؤمن به اين مبانى كه داراى شجاعت باشند، داراى اخلاص باشند، داراى تدبير و عزم راسخ باشند، قطعاً ميتوانند اين مقاصد و اين اغراض عالى الهى را تحقق ببخشند. اين مطلب اوّلى كه لازم بود عرض كنم.
يك اقدام اساسى در زمينه ى همين پيشرفت و عدالت، آن مسئله اى است كه من در پيام نوروزى خطاب به ملت عزيز ايران عرض كردم؛ و آن مسئله ى مبارزه ى با اسراف، حركت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگيرى از ولخرجى ها و تضييع اموال جامعه است؛ اين بسيار مسئله ى مهمى است. البته بار اوّلى نيست كه ما اين مطلب را مطرح ميكنيم. من در همين ديدار اول سال، در نوبتهاى متعددى در همين جا خطاب به مردم عزيزمان درباره ى اسراف، درباره ى ولخرجى و تضييع اموال و لزوم صرفه جوئى مطالبى را عرض كردم؛ اما اين مسئله تمام نشده است؛ اين مقصود، آنچنان كه بايد و شايد برآورده نشده است. لازم است به عنوان يك سياست، ما مسئله ى صرفه جوئى را در خطوط اساسى برنامه ريزى هايمان در سطوح مختلف اعمال كنيم. مردم عزيزمان توجه داشته باشند كه صرفه جوئى به معناى مصرف نكردن نيست؛ صرفه جوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارائى داشته باشد. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعه ى ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگى در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه ى ما از لحاظ مصرف، وضع خوبى نيست. اين را من عرض ميكنم؛ ما بايد اعتراف كنيم به اين مسئله. عادتهاى ما، سنتهاى ما، روشهاى غلطى كه از اين و آن ياد گرفته ايم، ما را سوق داده است به زياده روى در مصرف به نحو اسراف. يك نسبتى بايد در جامعه ميان توليد و مصرف وجود داشته باشد؛ يك نسبت شايسته اى به سود توليد؛ يعنى توليد جامعه هميشه بايد بر مصرف جامعه افزايش داشته باشد. جامعه از توليد موجود كشور استفاده كند؛ آنچه كه زيادى هست، صرف اعتلاى كشور شود. امروز در كشور ما اينجورى نيست. مصرف ما به نسبت، از توليدمان بيشتر است؛ اين، كشور را به عقب ميرساند؛ اين، ضررهاى مهم اقتصادى بر ما وارد ميكند؛ جامعه دچار مشكلات اقتصادى ميشود. در آيات شريفه ى قرآن بارها راجع به پرهيز از اسراف در امور اقتصادى تأكيد شده؛ اين به خاطر همين است. اسراف، هم لطمه ى اقتصادى ميزند، هم لطمه ى فرهنگى ميزند. وقتى جامعه اى دچار بيمارى اسراف شد، از لحاظ فرهنگى هم بر روى او تأثيرهاى منفى ميگذارد. بنابراين مسئله ى صرفه جوئى و اجتناب از اسراف، فقط يك مسئله ى اقتصادى نيست؛ هم اقتصادى است، هم اجتماعى است، هم فرهنگى است؛ آينده ى كشور را تهديد ميكند.
من يكى دو تا از اين آمارهاى تكان دهنده را عرض بكنم؛ اسراف در قلمهاى مهم مصرفى كشور، از جمله اسراف در نان. بر حسب بررسى ميدانى اى كه در تهران و بعضى از مراكز استانها شده است، گفته ميشود كه 33 درصدِ نان ضايعات است. يك سوم همه ى نانى كه در اين شهرها توليد ميشود، دور ريخته ميشود. فكرش را بكنيد شما؛ يك سوم! آن وقت كشاورز ما با آن زحمت گندم را توليد كند و اگر يك سالى بارندگى كم بود - مثل سال گذشته كه توليد گندم در كشور كم شد - دولت از پول عمومى، از بودجه ى مردم گندم از خارج وارد كند، اين گندم آرد بشود، خمير بشود، نان بشود، بعد يك سوم از اين همه ثروت دور ريخته شود. چقدر تأسف آور است! متأسفانه اين واقعيت دارد، اين هست.
در مورد آب بررسى هائى كه كرده اند، ميگويند تلفات آب در مصرف خانگى تا حدود 22 درصد است. كشور ما كشور پرآبى نيست. حداكثر صرفه جوئى را ما مردم ايران در آب بايد انجام دهيم. آن وقت اين آبى كه با اين زحمت توليد ميشود، از راه هاى دور آورده ميشود، با بهاى سنگين سدهائى به وجود مى آيد؛ اين همه دانش، تجربه و تلاش به كار ميرود تا اين آب به خانه ى ما بيايد؛ بعد در خانه ى ما 22 درصد از اين آب هدر برود! اين فقط مصرف خانگى است؛ مصرف كشت و مصرف صنعت هم يك جور ديگر اسرافهائى دارد. آنچه كه برحسب بررسى ها به عنوان آمار در اختيار ماست، ما مجموعاً بيش از دو برابر مصرف متوسط جهان در انرژى - چه برق، چه حاملهاى انرژى - مصرف ميكنيم؛ يعنى نفت، گاز، گازوئيل، بنزين. مصرف اين چيزها در كشور ما از دو برابر متوسط جهان بيشتر است. خوب، اين اسراف است. اسراف نيست؟
شاخصى به نام شاخص شدت انرژى وجود دارد؛ يعنى نسبت بين انرژى اى كه مصرف ميشود، با كالائى كه توليد ميشود؛ كه هرچه انرژى اى كه مصرف ميشود، كمتر باشد، براى كشور سودمندتر است. در اين زمينه گاهى نسبت به بعضى از كشورهاى پيشرفته، مصرف شدت انرژى ما هشت برابر بيشتر است! اينها اسرافهائى است كه در جامعه دارد انجام ميگيرد.
در مصارف گوناگون شخصى و خانوادگى، اسرافِ فردى صورت ميگيرد. تجمل گرائى ها، چشم و هم چشمى ها، هوسرانى افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چيزهاى غير لازم خريدن؛ اينها از موارد اسراف است. وسائل تجملات، وسائل آرايش، مبلمان خانه، تزئينات داخل خانه؛ اينها چيزهائى است كه ما براى آنها پول صرف ميكنيم. پولى كه ميتواند در توليد مصرف شود، سرمايه گذارى شود، كشور را پيش ببرد، به فقرا كمك كند، ثروت عمومى كشور را زياد كند، اين را ما صرف ميكنيم به اين چيزهاى ناشى شده ى از هوس، چشم و هم چشمى، آبرودارى هاى خيالى. مسافرت ميروند، مى آيند، ميهمانى درست ميكنند - گاهى خرج آن ميهمانى، از مسافرت مكه اى كه رفته اند، بيشتر است! - عروسى ميگيرند، عزا ميگيرند؛ هزينه اى كه براى اين ميهمانى ها مصرف ميكنند، هزينه هاى گزافى است؛ انواع غذاها! چرا؟ چه خبر است؟ در كشور ما هنوز هستند كسانى كه از اوّليات هم محرومند. بايد كمك كنيم كشور پيش برود. نميگوئيم پول را برداريد برويد حتماً انفاق كنيد - البته اگر انسان انفاق بكند، بهترين كار است - اما حتّى اگر انفاق هم نكنند، همين پولى كه صرف اين تجملات ميشود، در توليد براى خودشان به كار بيندازند، در كارخانجات سهيم شوند و توليد كنند، باز براى كشور مفيد است. ما به جاى اين كارها ميهمانى درست ميكنيم، عزا درست ميكنيم، هى رخت و برِ روزبه روز دگرگون براى خودمان درست ميكنيم؛ چرا؟ چه لزومى دارد؟ عقلاى عالم اين كار را نميكنند؛ اين فقط سخن دين نيست. قرآن ميفرمايد: «و لاتسرفوا انّ اللَّه لا يحبّ المسرفين»، «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا»؛ بخوريد، بياشاميد، اما زياده روى نكنيد. در آيه ى شريفه ى ديگر: «كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقّه يوم حصاده و لاتسرفوا انّه لايحبّ المسرفين». خداوند اسراف كنندگان را دوست نميدارد. ما بندگان خدا هستيم. اينها حرف دين است و روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد. در روايت دارد كه كسى ميوه اى را خورد و نيمى از ميوه ماند، آن را دور انداخت. امام (عليه السّلام) به او نهيب زد كه اسراف كردى؛ چرا انداختى؟ در روايات ما هست كه از دانه ى خرما استفاده كنيد. تا اين حد! خرده هاى نان را استفاده كنيد. آن وقت در هتلها ميهمانى درست كنند و به يك عده اى ميهمانى بدهند؛ بعد هرچه كه غذا ماند، به بهانه ى اينكه بهداشتى نيست، توى سطل آشغال بريزند! اين مناسب يك جامعه ى اسلامى است؟ اينجورى ميشود به عدالت رسيد؟
بايد خودمان را اصلاح كنيم. بايد الگوى مصرف جامعه و كشور اصلاح شود. ما الگوى مصرفمان غلط است. چه جورى بخوريم؟ چه بخوريم؟ چه بپوشيم؟ تلفن همراه توى جيبمان گذاشته ايم؛ به مجرد اينكه يك مدل بالاتر وارد بازار ميشود، اين را كأنّه دور مى اندازيم و آن مدل جديد را بايد بخريم؛ چرا؟! اين چه هوس بازى اى است كه ما به آن دچار هستيم.
مسئولان موظفند. اسراف فقط در زمينه ى فردى نيست؛ در سطح ملى هم اسراف ميشود. همين برق و انرژى كه گفتيم اسراف ميشود، بخش مهمى از اين اسراف در اختيار مردم نيست؛ در اختيار مسئولين كشور است. اين شبكه هاى ارتباطاتى، شبكه هاى انتقال برق، سيمهاى برق، اينها وقتى فرسوده بشود، برق هدر ميرود. برق را توليد كنيم، بعد با اين شبكه ى فرسوده آن را هدر بدهيم، كه بخش مهمى هدر ميرود. يا شبكه هاى انتقال آب اگر فرسوده باشد، آب هدر ميرود. اينها اسرافهاى ملى است؛ در سطح ملى است؛ مسئولين آن، مسئولين كشورند. اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مى افتد. رؤساى سازمانهاى گوناگون مصرف شخصى نميكنند، اما مصرف بى رويّه در مورد سازمان خودشان اتفاق مى افتد؛ تجملات اداره، اتاق كار، تزئيناتش، سفرهاى بيهوده، مبلمانهاى گوناگون؛ بايد با مراقبت و نظارت از اين كارها جلوگيرى كرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بايستى نگاه عيب جويانه ى به اسراف وجود داشته باشد. همان طور كه عرض كرديم، با حرف هم تمام نميشود؛ بايد برنامه ريزى كنند. قوه ى مقننه و قوه ى مجريه موظفند به پيگيرى. برنامه ريزى كنند، قانونگذارى كنند، قانون را با قاطعيتِ تمام اجراء كنند. اين پيشرفتى كه ما در اين ده سال خواهيم داشت، بخش مهمى اش مربوط به همين قضيه است.
اين صرفه جوئى اى كه لازم است، از توليد تا مصرف تا بازيافت: آب را صرفه جوئى كنيم؛ يعنى از سدهايمان صيانت كنيم، شبكه هاى آبرسانى را اصلاح كنيم، آبيارى هاى باصرفه ى در كشاورزى را آموزش بدهيم كه چه جورى آبيارى بشود. البته اين كارها خوشبختانه در اين سالها به ميزان زيادى انجام گرفته، اما اين كافى نيست؛ بايد توسعه پيدا كند. زمينه سازى كنيم براى كاهش مصرف آب خانگى. اينكه گفته ميشود از كسانى كه مصرف زياد دارند، ماليات بيشترى گرفته شود، يارانه ى كمترى به آنها داده شود، حرف بسيار معقولى است، حرف خوبى است. آن كسانى كه مصرف كمى دارند، از كمكهاى دولتى، از كمكهاى عمومى بهره مند شوند. بعضى ها هستند به قدرى كم آب مصرف ميكنند كه اگر دولت از آنها پول آب را هم نگيرد، مانعى ندارد. بعضى ها ده برابر آنها، بيست برابر آنها آب مصرف ميكنند؛ خوب، اينها بايستى هزينه ى بيشترى بدهند.
در امر نان، توليد گندم خوب، توليد آرد خوب، نگهدارى درست، پخت خوب، بعد هم مصرف درست؛ همه ى اينها لازم است. اين مسئله ى اسراف و صرفه جوئى بود، كه لازم بود من عرض كنم.
موضوع ديگر در زمينه ى مسائل داخلى كشور، مسئله ى انتخاباتى است كه ما در پيش داريم؛ كه يك اشاره اى هم به آن مسئله بكنم. البته تا انتخابات وقت هست؛ اگر عمرى بود، عرايضى را كه لازم بدانم، با مردم عزيزمان در ميان ميگذارم - دير نيست - ليكن چند نكته را عرض ميكنم: اولاً انتخابات در كشور ما يك حركت نمايشى نيست. پايه ى نظام ما همين انتخابات است. يكى از پايه ها، انتخابات است. مردم سالارى دينى با حرف نميشود؛ مردم سالارى دينى با شركت مردم، حضور مردم، اراده ى مردم، ارتباط فكرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات كشور صورت ميگيرد؛ اين هم جز با يك انتخابات صحيح و همگانى و مشاركت وسيع مردم ممكن نيست. اين مردم سالارى، عامل پايدارى ملت ايران است. اينكه شما توانسته ايد در طول اين سى سال از نهيب ابرقدرتها نترسيد، اينكه ابرقدرتها هم غير از نهيب نتوانستند ضربه ى اساسى به شما بزنند، اينكه جوانان كشور در ورود به ميدانهاى گوناگون اين شجاعت و اخلاص را نشان ميدهند، ناشى از مردم سالارى دينى است؛ اين را بايد خيلى قدر بدانيم. انتخابات سرمايه گذارى عظيم ملت ايران است؛ مثل اينكه شما سرمايه ى سنگين و عظيمى را در بانك ميگذاريد، بانك با آن كار ميكند و شما از سودش استفاده ميكنيد؛ انتخابات يك چنين چيزى است. ملت ايران سرمايه گذارى عظيمى را ميكند، سپرده گذارى بزرگى را انجام ميدهد و سود آن را ميبرد. آراء يكايك شما مردم سهمى است از همان سرمايه گذارى و سپرده گذارى. هر رأيى كه شما در صندوق مى اندازيد، مثل اين است كه يك بخشى از پول آن سپرده را داريد تأمين ميكنيد. يك رأى هم اهميت دارد. هرچه انتخابات پرشورتر باشد، عظمت ملت ايران بيشتر در چشم مخالفان و دشمنانش ديده خواهد شد؛ براى ملت ايران حرمت بيشترى خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنيا خوشحال ميشوند. عظمت ملت ايران را حضور مردم در انتخابات نشان ميدهد؛ انتخابات اين است. بنده همواره در درجه ى اول در انتخابات سعيم بر اين است كه به مردم عرض كنم حضور شما در اين انتخابات مهم است. اين، تصديق و تأييد و مستحكم كردن نظام جمهورى اسلامى است. مسئله فقط يك مسئله ى سياسى و فردى و اخلاقىِ محض نيست؛ يك مسئله ى همه جانبه است. انتخابات با سرنوشت مردم سر و كار دارد؛ بخصوص انتخابات رياست جمهورى كه سپردن قوه ى اجرائيه ى كشور به دست يك نفر و يك مجموعه است كه كشور را براى مدت چند سال اداره كنند؛ اينقدر انتخابات اهميت دارد.
يك مطلب هم خطاب به نامزدهاى محترمى كه يا تا حالا اعلام حضور كرده اند يا بعد از اين اعلام حضور خواهند كرد، عرض بكنم. كسانى كه براى انتخابات خود را نامزد ميكنند، بدانند كه انتخابات يك وسيله اى است براى بالا بردن توان كشور، براى آبرومند كردن ملت؛ انتخابات فقط ابزارى براى قدرت طلبى نيست. اگر بناست اين انتخابات براى اقتدار ملت ايران باشد، پس نامزدها بايستى به اين اهميت بدهند و اين را در تبليغاتشان، در اظهاراتشان و در حضورشان رعايت كنند. مبادا نامزدها در اثناى فعاليتهاى انتخاباتىِ خودشان جورى رفتار كنند و حرفى بزنند كه دشمن را به طمع بيندازند. رقابتها را منصفانه كنند، حرفها را منصفانه كنند، از جاده ى انصاف خارج نشوند. خوب، به طور طبيعى هر نامزدى حرفى دارد و حرف مقابل خود را رد ميكند؛ اين رد و ايراد فى نفسه اشكالى ندارد؛ اما مشروط بر اينكه تويش بى انصافى نباشد، كتمان حقيقت نباشد. ميدان براى همه باز است؛ بيايند در ميدان انتخابات خود را بر مردم عرضه كنند. اختيار با مردم است؛ مردم هر جورى كه فهميدند، تشخيص دادند، هشيارى آنها به آنها كمك كرد، ان شاءاللَّه همان جور عمل خواهند كرد.
انتخابات به فضل الهى و به حول و قوه ى الهى انتخابات سالمى است. من مى بينم بعضى ها در انتخاباتى كه دو سه ماه ديگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع كرده اند به خدشه كردن. اين چه منطقى است؟ اين چه فكرى است؟ اين چه انصافى است؟ اين همه انتخابات در طول اين سى سال انجام گرفته است - در حدود سى انتخابات - مسئولان وقت در هر دوره اى رسماً متعهد شده اند و صحت انتخابات را تضمين كرده اند، و انتخابات صحيح بوده است؛ چرا بيخود خدشه ميكنند، مردم را متزلزل ميكنند، ترديد ايجاد ميكنند؟ كه البته در ذهن مردم عزيز ما با اين حرفها ترديد ايجاد نخواهد شد.
من به مسئولين انتخابات هم سفارش و تأكيد ميكنم؛ به طور حتم بايستى انتخابات را جورى برگزار كنند كه پرشور باشد؛ دست همه ى نامزدها باز باشد؛ مردم آزادانه بتوانند انتخاب كنند و انتخابات، سالم و با امانت كامل ان شاءاللَّه انجام بگيرد و انجام خواهد گرفت.
اين را هم در باب انتخابات به شما عزيزان و همه ى ملت عزيزمان عرض بكنم؛ درباره ى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانه زنى و شايعه و اينها همشيه بوده و خواهد بود. بنده يك رأى دارم، آن را در صندوق مى اندازم. به يك نفرى رأى خواهم داد، به هيچ كس ديگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهيد، به كى رأى ندهيد؛ اين تشخيص خود مردم است. بنده گاهى از دولت حمايت ميكنم، دفاع ميكنم؛ بعضى سعى ميكنند براى اين كار معناى نادرستى جعل و ابداع كنند. نه، من از دولتها هميشه دفاع ميكنم؛ منتها اگر دولتى بيشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس كردم حملات غير منصفانه اى ميشود، بيشتر دفاع ميكنم. من طرفدار اِعمال انصافم؛ من ميگويم بايد منصف باشيم. رفتارها را نگاه كنيم؛ اين ربطى به انتخابات ندارد، بحث انصاف و بى انصافى است. حمايت كردن از خدمتگزاران در كشور، وظيفه اى است كه هم من دارم، هم همه دارند؛ اين مربوط به اعلام موضع انتخاباتى نيست. بنده از هر حركت خوبى، از هر اقدام خوبى، از هر پيشرفتى، از هر خدمتى به مردم، از هر دلجوئى اى از محرومين، از هر ايستادگى اى در مقابل ظلم و استكبار استقبال ميكنم و از آن كسى كه اين كار را كرده است، تشكر و سپاسگزارى ميكنم؛ هر دولتى باشد، هر شخصى باشد؛ اين وظيفه ى من است.
در مورد مسائل بين المللى كشورمان من فقط به يك مسئله اشاره ميكنم و آن مسئله ى ما و آمريكاست. يكى از آزمونهاى مهم انقلاب از روز اول همين مسئله بوده است. از روز اوّلى كه انقلاب پيروز شد، در مواجهه و نوع تعامل با دولت ايالات متحده ى آمريكا، ميدانى به عنوان يك آزمون بزرگ براى ملت ايران باز شد. در طول اين سى سال، همواره اين آزمون مهم و بزرگ ادامه داشته است. دولت آمريكا از اول با اين انقلاب با روى عبوس و چهره ى ترش و با لحن مخالفت روبه رو شد. البته آنها با محاسباتِ خودشان حق هم داشتند. ايران قبل از انقلاب در مشت آمريكا بود؛ منابع حياتى اش در اختيار آمريكا، مراكز تصميم گيرى سياسى اش در اختيار آمريكا، عزل و نصب مراكز حساس در اختيار آمريكا؛ مرتعى بود براى چراى آمريكائيان و نظاميان آمريكائى و غير آنها. خوب، اين از دستشان گرفته شد. ميتوانستند مخالفت خود را اينجور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمريكا - چه رؤساى جمهور جمهورى خواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى كرد؛ اين چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. اولين كارى كه از طرف امريكائى ها انجام گرفت، تحريك مخالفين پراكنده ى جمهورى اسلامى و كمك به حركتهاى تجزيه طلب و تروريستى در كشور بود؛ از اول اين كار را شروع كردند. در هر نقطه اى از نقاط كشور كه حركتهاى تجزيه طلب در آنجا زمينه اى داشت، انگشت آمريكائى ها را ما ديديم؛ گاهى پول آنها را، و حتّى در مواردى عناصر آمريكائى را ما در آنجا ديديم؛ اين براى مردم ما خسارت زيادى داشت. متأسفانه اين كار هنوز هم ادامه دارد. همين شرورهائى كه در مناطق مرزى ايران و پاكستان هستند، بعضى از آنها ما شنودهايشان را داريم؛ اينها با عناصر آمريكائى مرتبطند؛ يعنى با بيسيم با آنها حرف ميزنند، دستور ميگيرند. شرورِ تروريستِ آدمكش مرتبط با افسر آمريكائى در يك كشور همسايه! اين هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. شروع كارشان از اينجا بود، بعد تصرف و حبس دارائى ها و اجناس ايران. رژيم گذشته پول بى حسابى را در اختيار آمريكائى ها گذاشته بود، براى اينكه از آنها هواپيما بگيرد، بالگرد بگيرد، سلاح بگيرد. بعضى از اين وسائل، آنجا تهيه هم شده بود. وقتى انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را كه ميلياردها دلار بود، ندادند؛ و عجيب تر اينكه اين وسائل را در يك انبارى جمع كرده بودند، نگه داشته بودند، انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار كردند و از حساب قرارداد الجزائر انباردارى برداشتند! مالى را از يك ملت غصب كنند، پيش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارى اش را هم بگيرند! اين رفتارى بوده كه از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ايران آنجاست؛ هم در آمريكاست، هم در بعضى از كشورهاى اروپائى است؛ كه ما در طول سالها به اينها مراجعه كرديم كه اموال ما را بدهيد، اينها پولهايش دريافت شده؛ گفتند چون زير ليسانس آمريكائى هاست، آمريكائى ها اجازه نميدهند و نميدهيم؛ نگه داشتند. هنوز هم كه هنوز است، مال ملت ايران آنجا موجود است.
به صدام چراغ سبز دادند؛ اين يك اقدام ديگر دولت آمريكا بود براى حمله ى به ايران. صدام اگر چراغ سبز آمريكا را نميگرفت، بعيد بود به مرزهاى ما حمله كند. هشت سال جنگ را بر كشور ما تحميل كردند؛ قريب سيصد هزار جوانهاى ما، مردم ما در اين جنگ به شهادت رسيدند. در طول اين هشت سال - بخصوص در سالهاى آخر - هميشه آمريكائى ها پشت سر صدام بودند و به او كمك ميكردند - كمك مالى، كمك تسليحاتى، كمك كارشناسىِ سياسى - خبرهاى ماهواره اى ميدادند و امكانات خبررسانى داشتند. تحرك نيروهاى ما را در جبهه در ماهواره هايشان ثبت ميكردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاه هاى صدام ميفرستادند كه از آنها عليه جوانهاى ما و نيروهاى ما استفاده كند. در مقابل جنايات صدام چشمهايشان را بستند. فاجعه ى حلبچه اتفاق افتاد، زدن شهرهاى متعدد كشور ما با موشك اتفاق افتاد، خانه ها را خراب كردند، در جبهه ها شيميائى به كار بردند، چشمهايشان را بستند، اصلاً و ابداً تعرضى نكردند، به صدام كمك كردند. اين هم يكى از كارهاى اين دولت بوده است در طول اين سالها با ملت ما و با كشور ما. بعد در آخر جنگ، هواپيماى مسافربرى ما را در آسمان خليج فارس افسر آمريكائى با موشكى كه از ناو جنگى شليك كرد، ساقط كرد. قريب سيصد نفر مسافر در اين هواپيما بودند، كه همه شان كشته شدند. بعد به جاى اينكه آن افسر توبيخ شود، رئيس جمهور وقت آمريكا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اينها را فراموش كند؟ ميتواند فراموش كند؟ از تروريستهاى جنايتكارى كه در داخل كشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را كشتند، علماى بزرگ تا بچه هاى خردسال را ترور كردند و كشتند، حمايت كردند؛ به اينها اجازه دادند كه در كشورشان فعاليت كنند؛ دائماً عليه كشورمان تبليغات خصمانه كردند. رؤساى جمهور آمريكا در طول اين سالها - بخصوص در دوره ى هشت ساله ى رئيس جمهور زائل شده ى قبلى - هر وقت عليه ملت ايران، عليه كشور ما، عليه مسئولين ما، عليه نظام جمهورى اسلامى صحبتى كردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ايران كردند. در طول اين سالها هميشه همين جور بوده است. امنيت منطقه ى ما را، امنيت خليج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگى كردند؛ براى مقابله ى با جمهورى اسلامى - و البته در واقع براى پر كردن جيب كمپانى هاى سلاح - سيل سلاحها را به كشورهاى منطقه سرازير كردند؛ از رژيم صهيونيستى بى قيد و شرط حمايت كردند؛ رژيم ظالمى كه يك نمونه ى از ظلم آن را شما در ماجراى غزه در اين دو سه ماه پيش ملاحظه كرديد كه چه فاجعه اى درست كردند؛ چقدر بچه كشتند، چقدر مرد و زن كشتند؛ در ظرف بيست و دو روز، پنج هزار آدم را در غزه با بمباران، با موشك، با تير مستقيم كشتند؛ در عين حال دولت آمريكا تا آخرين لحظه از آن رژيم حمايت كرد. هر وقت شوراى امنيت خواست عليه رژيم صهيونيستى قطعنامه اى بگذراند، آمريكا سينه اش را سپر كرد، آمد جلو و دفاع كرد و نگذاشت. در هر مناسبتى و بى مناسبت كشور ما را تهديد كردند. دائم گفتند حمله ميكنيم، گفتند طرح نظامى روى ميز ماست، چنين ميكنيم، چنان ميكنيم. هر وقت عليه كشور ما حرف زدند، ملت ما را تهديد كردند. البته اين تهديدها در ملت ما اثر نكرد، اما آنها دشمنى خودشان را از اين راه نشان دادند. به ملت ايران، به دولت ايران، به رئيس جمهور ايران بارها اهانت كردند. يكى از آمريكائى ها چند سال قبل گفت ريشه ى ملت ايران را بايد كند! در همين سالهاى اخير يكى از مسئولين آمريكائى گفت ايرانىِ خوب و معتدل ايرانى اى است كه مرده باشد! به اين ملت بزرگ، به اين ملت با شرف، به اين ملتى كه فقط گناهش اين است كه از هويت و استقلال خود دفاع ميكند، اينجور اهانتها كردند. سى سال كشور ما را تحريم كردند، كه البته اين تحريم به سود ما تمام شد. ما بايد از آمريكائى ها از اين بخش تشكر كنيم. اگر ما را تحريم نميكردند، ما امروز به اين نقطه اى از علم و پيشرفت كه رسيده ايم، نميرسيديم. تحريم هميشه ما را وادار كرده كه به خود بيائيم، به خود فكر كنيم، از درون خود بجوشيم. ولى آنها قصدشان اين خدمت نبود، آنها ميخواستند دشمنى كنند. سى سال با ملت ايران اينجورى رفتار كردند. حالا دولت جديد آمريكا ميگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيائيد گذشته را فراموش كنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد. عيد را به ملت ايران تبريك ميگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هسته اى رفتن و از اين قبيل چيزها متهم ميكنند!
من نميدانم تصميم گير در آمريكا كيست؛ رئيس جمهور است؟ كنگره است؟ عناصر پشت پرده اند؟ ليكن من ميخواهم بگويم ما منطقى داريم. ملت ايران از روز اول تا امروز با منطق حركت كرده است. ما در زمينه ى مسائل مهمِ خودمان احساساتى نيستيم؛ از روى احساسات تصميم نميگيريم؛ ما با محاسبه تصميم ميگيريم. ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، بيائيد روابط ايجاد كنيم. شعار تغيير ميدهند؛ خوب، اين تغيير كجاست؟ چه تغيير كرده؟ اين را براى ما روشن كنيد؛ چه تغيير كرده است؟ دشمنى شما با ملت ايران تغيير كرده؟ كو علامتش؟ دارائى هاى ملت ايران را آزاد كرديد؟ تحريمهاى ظالمانه را برداشتيد؟ از لجن پراكنى و اتهام زنى و تبليغات سوء عليه اين ملت بزرگ و مسئولين مردمى آن دست برداشتيد؟ دفاع بى قيد و شرط از رژيم صهيونيستى را كنار گذاشتيد؟ چه تغيير كرده؟ شعار تغيير ميدهند، اما در عمل تغييرى مشاهده نميشود. ما هيچ تغييرى نديديم. حتّى ادبيات هم عوض نشده است. رئيس جمهور جديد آمريكا از اولين لحظه اى كه رسماً به رياست جمهورى رسيد و نطق كرد، به ايران و دولت جمهورى اسلامى اهانت كرد؛ چرا؟ اگر راست ميگوئيد تغييرى انجام گرفته است، كو اين تغيير؟ چرا چيزى ديده نميشود؟ من اين را به همه ميگويم؛ مسئولين آمريكائى هم بدانند، ديگران هم بدانند؛ ملت ايران را نه ميشود فريب داد، نه ميشود ترساند.
اولاً تغيير در الفاظ كافى نيست - كه حالا ما چندان تغييرى در الفاظ هم نديديم - تغيير بايد تغيير حقيقى باشد. اين را هم به مسئولين آمريكائى بگوئيم؛ اين تغييرى كه شما اسمش را مى آوريد، براى شما يك ضرورت است؛ چاره اى نداريد، بايد تغيير كنيد؛ اگر تغيير نكنيد، سنتهاى الهى شما را تغيير خواهد داد؛ دنيا شما را تغيير خواهد داد. بايد تغيير كنيد؛ اما اين تغيير نبايد فقط لفاظى باشد، نبايد با نيتهاى ناسالم باشد. يك وقت بگويند ما ميخواهيم سياست خودمان را تغيير دهيم، اما هدفها را عوض نميكنيم، تاكتيكها را عوض ميكنيم؛ اين تغيير، تغيير نيست؛ اين خدعه است. يك وقت تغيير، تغيير واقعى است؛ آن وقت بايد در عمل مشاهده شود. من نصيحت ميكنم به مسئولين آمريكائى، به هر كه در آمريكا تصميم گير است - چه رئيس جمهور، چه كنگره و چه ديگران - اين وضعى كه در گذشته دولت آمريكا داشته است، به ضرر ملت آمريكا و به ضرر خود دولت آمريكا هم هست. شما امروز در دنيا منفوريد؛ اگر نميدانيد، بدانيد. ملتها پرچم شما را آتش ميزنند، ملتهاى مسلمان در همه ى نقاط عالم «مرگ بر آمريكا» ميگويند. علت اين منفوريت چيست؟ اين را هيچ بررسى كرده ايد؟ تحليل كرده ايد؟ عبرت گرفته ايد؟ علت اين است كه شما با دنيا قيم مآبانه برخورد ميكنيد، متكبرانه حرف ميزنيد، ميخواهيد اراده ى خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد؛ يك جا يك جوان فلسطينى را كه از شدت فشار ناگزير ميشود يك حركت شهادت طلبانه انجام دهد، سيل تبليغات را بر سر او ميريزيد؛ اما از طرف ديگر رژيم صهيونيستى كه در ظرف بيست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مى آورد، جنايتهاى او را نديده ميگيريد؛ آن جوان را تروريست ميخوانيد، اين رژيم تروريست را ميگوئيد ما به امنيتش متعهديم؛ اينهاست كه شما را در دنيا منفور كرده است. اين نصيحت به شماست؛ براى خير خودتان، براى صلاح خودتان، براى آينده ى كشور خودتان، از لحن تكبرآميز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قيم مآبانه دست برداريد؛ در كار ملتها دخالت نكنيد؛ به حق خودتان قانع باشيد؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنيا تعريف نكنيد؛ خواهيد ديد چهره ى آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگرى تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائى - چه رئيس جمهور و چه ديگران - اين است؛ روى اين حرفها با دقت فكر كنيد، بدهيد برايتان ترجمه كنند - البته به صهيونيستها ندهيد ترجمه كنند! - از انسانهاى سالم مشورت بخواهيد، نظر بخواهيد. تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهتگيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مى آوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مى آيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد. ما سابقه اى از دولت جديد و رئيس جمهور جديد آمريكا نداريم؛ نگاه ميكنيم، قضاوت خواهيم كرد. شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد. شما تغيير نكنيد، ملت ما اين سى سال را روزبه روز آبديده تر و متحمل تر و قوى تر و باتجربه تر شده است.
من دو سه تا دعا كنم: پروردگارا ! به محمد و آل محمد لطف و رحمت خود را از اين ملت باز نگير. اين را هم به ملت عزيزمان عرض كنم؛ ما متأسفانه خبردار شديم كه همسر گرامى و يار ديرين امام راحلمان امروز رحلت كردند و دار دنيا را وداع گفتند. براى ملت ايران اين بانوى معظم خيلى عنصر ارزشمندى بود. ايشان ده ها سال در كنار امام عزيز ما - كه قبله ى دلهاى اين ملت بود - در همه ى آزمايشهاى دشوار، صبر و استقامت كرده بود، با امام همراهى كرده بود؛ خانمى برجسته و خود يك شخصيت بود. من فقدان ايشان را به ملت ايران تسليت عرض ميكنم، به بازماندگان ايشان تسليت عرض ميكنم و اميدواريم رحمت و مغفرت الهى شامل حال ايشان باشد. پروردگارا ! اين بانوى معظم را با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا ! امام بزرگوار ما، فرزندان عزيزش و همسرش را در كنار اوليائت جاى بده. پروردگارا ! ما را همواره قدردان امام عزيزمان قرار بده. پروردگارا ! آحاد ملت ما، بخصوص جوانان عزيز ما را مشمول هدايت و دستگيرى و لطف خود قرار بده. پروردگارا ! باران رحمتت را بر سراسر اين كشور، بر زمينهاى تشنه ى ما و كشتهاى ما و مردم ما نازل بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيةاللَّه فى العالمين
خداوند متعال را از اعماق دل شكرگزاريم كه توفيق عنايت كرد و مهلت داد تا يك بار ديگر سعادت تشرف به اين آستان مقدس و ديدار مردم عزيز مشهد و زائران اين بارگاه بلندپايگاه نصيب شود. از خداوند متعال درخواست ميكنيم كه اين عيد سعيد را و اين سال نو را بر همه ى ملت عزيز ايران مبارك فرمايد.
امسال اولين سال دهه ى چهارم انقلاب است كه به نام «دهه ى پيشرفت و عدالت» ناميده شده است. به اين مناسبت عرايضى را عرض ميكنم؛ هم در زمينه ى برخى از مهمترين مسائل كشورمان در داخل، و همچنين اشاره اى به بعضى از مسائل مهم بين المللى و خارجى. اين دهه را ده سال پيشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى ناميديم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ايران با حركت عظيم خود و با ايجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پيشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دهه ى پيشرفت و عدالت نامگذارى كرده ايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دهه ى گذشته، در آمادگى هاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگى ها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد. ملت، آماده ى يك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پيشرفت و عدالت است؛ چيزى كه در دهه هاى قبل، اين امكان با اين گستردگى براى ملت فراهم نبود.
اگر بخواهيم عوامل اصلى و عناصر اصلى اين آمادگى را مشخص كنيم، من عرض ميكنم چند عنصر تأثير زيادى دارد: يكى حضور نسل جوانِ تحصيلكرده ى ماست. امروز ميليونها جوان پرنشاط و تحصيلكرده، در ميدان علم، در ميدان تحقيق، در ميدان فعاليتهاى اجتماعى و سياسى حضور دارند. حضور اين همه جوان دانا و تحصيلكرده و آماده در كشور ما يك پديده ى بسيار بزرگ و قابل توجه و اهتمامى است.
عنصر ديگر، تجربه است. نخبگان و مسئولان كشور در طول سالهاى گذشته در مواجهه ى با مشكلات گوناگون، تجربه هاى بسيار ذى قيمتى كسب كرده اند. اين تجربه ها امروز در اختيار مردم است.
در زمينه ى اين تجربه ها اگر بخواهيم نمونه و مثال عرض كنيم، يكى از آثار آن، اجراى سياستهاى اصل 44 قانون اساسى است. توجه به اين سياستها، ناشى از تجربه ى طولانى چند ده ساله ى گذشته بود كه نخبگان كشور را به اين نقطه رساند.
نمونه ى ديگر، همين مسئله ى هدفمند كردن يارانه هاست، كه اين ناشى از تجربه ى بلندمدت نخبگان كشور است كه در طول اين سالها به اين نقطه رسيده اند كه يارانه هائى كه از كيسه ى بيت المال - يعنى از جيب عموم مردم - بيرون ميرود و به عموم تعلق ميگيرد، بيشتر متوجه به قشرهائى بشود كه نياز آنها بيشتر است؛ يعنى قشرهاى محروم و طبقات متوسط به پائين جامعه، از بيت المال و از كيسه ى عمومى ملت بيشتر برخوردار شوند تا طبقات بسيار مرفه و كسانى كه در حقيقت احتياجى هم به اين يارانه ها ندارند. رسيدن به اين حقيقت و تصميم و عزم راسخ بر اجراى آن، ناشى از تجربه ى طولانى مدتى است كه در طول اين سالها متراكم شده است و به مرحله ى عمل درآمده است.
عنصر ديگر، زيرساختهاى كشور است. امروز كشور ما مثل دهه ى اول يا دهه ى دوم انقلاب نيست كه زيرساختهاى علمى و مورد نياز را در كشور فاقد باشد. امروز جوانهاى ما و متخصصين ما و دانشمندان در هر رشته اى كه وارد ميشوند، ميتوانند كارهاى بزرگ انجام دهند؛ لذا امروز در كشور آن چيزهائى كه براى يك پيشرفت وسيع در زمينه ى ارتباطات، در زمينه ى مواصلات، در زمينه ى تحقيقات علمى، در زمينه ى ساخت و سازها مورد نياز است، بحمداللَّه آماده است. ما از لحاظ راه هاى مهم و بين المللى، از لحاظ ساخت فرودگاه، از لحاظ ارتباطات بيسم و باسيم، شبكه هاى ارتباطى، از لحاظ ساخت سدها، احتياجى به ديگران نداريم. يك روزى بود كه به خاطر كسى خطور هم نميكرد كه عناصر داخلى و متخصصين داخلى بتوانند سد بسازند، سيلو بسازند، بزرگراه بسازند، فرودگاه بسازند، كارخانه ى فولاد بسازند؛ در همه ى اين چيزها چشم ملت ما به بيگانگان بود. بعد هم كه بيگانگان دستشان قطع شد، ما از اين جهت در كشور فقير بوديم؛ اما امروز از اين جهت توانائى زيادى داريم. جوانان ما كارخانه هاى پيچيده را ميسازند، كارهاى پيچيده ى علمى و فناورى را انجام ميدهند، نياز كشور را برآورده ميكنند، به كشورهاى ديگر هم به عنوان مستشار و به عنوان كسانى كه تجارت علم و فناورى ميكنند، كمك ميرسانند. در اين جهت، كشور وضعيت شاخصى پيدا كرده است؛ اين پيشرفت كمى نيست. يك روزى جوانهاى ما حتّى گلوله ى آر.پى.جى را نميتوانستند پرتاب كنند و نميشناختند؛ امروز همان جوانها موشك پرتابگر ماهواره ميفرستند كه چشم دانشمندان جهان را به خود جلب ميكند، همه را متوجه ميكند. يك روزى ما براى استفاده ى از نيروگاه هائى كه در كشور داشتيم، احتياج به متخصص داشتيم؛ امروز جوانان كشور ما خودشان آنچنان در صنعت پيشرفت كردند كه پالايشگاه، نيروگاه و امكانات گوناگون را خودشان ميسازند و توليد ميكنند. يك روزى در زمينه ى مسائل زيست شناسى، كشور دچار فقر مطلق بود؛ امروز به پيشرفت در دانشهاى زيستى، از جمله همين مسئله ى سلولهاى بنيادى كه بسيار در دنيا چيز مهمى است، دست پيدا كرده است. امروز اين امكانات در كشور وجود دارد. اينها همه زيرساختهائى است كه پيشرفتهاى آينده براساس اين زيرساختها آسان ميشود. علاوه ى بر اينها - همان طورى كه عرض كردم - تجربه ى مديران، يك تجربه ى بسيار عميق و وسيعى است. كشور امروز در مقابل چشم مديران و نخبگان كشور، مثل يك صحنه اى است كه ميتوانند براى پيشرفت آن برنامه ريزى كنند. همين سركشى كردن مسئولين به گوشه و كنار اين كشور، نقاط محروم، استانهاى دوردست، در استانها به شهرهاى گوناگون رفتن، با مردم تماس گرفتن، اوضاع را از نزديك ديدن، با چشم مشكلات را مشاهده كردن، يك تجربه ى عظيم و گرانقدرى براى مأمورين ما و مسئولان كشور به وجود آورده است؛ اينها زمينه ى يك جهش است براى اينكه كشور بتواند ان شاءاللَّه در طريق پيشرفت و عدالت حركت كند؛ و اين ايجاب ميكند كه دهه ى آينده - يعنى ده سالى كه از امسال آغاز ميشود - براى كشور ما و براى نظام جمهورى اسلامى، ده سال پيشرفت و عدالت باشد؛ كه همه بايد در اين قسمت تلاش و كار كنند.
يك جمله ى كوتاه در مورد مفهوم پيشرفت، يك جمله ى كوتاه هم در مورد مفهوم عدالت عرض ميكنم؛ تفصيل اين اجمال را بايستى مسئولان، گويندگان، كسانى كه با افكار مردم سر و كار دارند، باز كنند؛ هم تحقيق كنند، هم به مردم اطلاع رسانى كنند. مقصود ما از پيشرفت چيست؟ پيشرفت در يك جهتِ محض نيست. مقصود از پيشرفت، پيشرفت همه جانبه است. از همه ى ابعاد در كشور، اين ملت، شايسته و سزاوار پيشرفت است: پيشرفت در توليد ثروت ملى، پيشرفت در دانش و فناورى، پيشرفت در اقتدار ملى و عزت بين المللى، پيشرفت در اخلاق و در معنويت، پيشرفت در امنيت كشور - هم امنيت اجتماعى، هم امنيت اخلاقى براى مردم - پيشرفت در ارتقاى بهره ورى. ارتقاى بهره ورى معنايش اين است كه ما بتوانيم از آنچه كه داريم، بهترين استفاده را بكنيم. از نفت موجود، از گاز موجود، از كارخانه ى موجود، از راه موجود و از آنچه كه در اختيار هست، بيشترين و بهترين استفاده را بكنيم. همچنين پيشرفت در قانون گرائى و انضباط اجتماعى؛ كه اگر ملتى دچار بى قانونى بشود، قانون شكنى بر ذهن و عمل مردم حاكم بشود، هيچ پيشرفت معقول و درستى نصيب آن ملت و كشور نخواهد شد. پيشرفت در وحدت و انسجام ملى؛ چيزى كه دشمنان از اول انقلاب سعى كرده اند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همه ى زمينه هائى كه ممكن بود براى تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگيرد، حفظ كرده است؛ اين را ما بايد هرچه بيشتر كنيم و ارتقاء ببخشيم. پيشرفت در رفاه عمومى؛ همه ى طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پيشرفت در رشد سياسى؛ كه درك سياسى، رشد سياسى، قدرت تحليل سياسى براى جمعيت عظيمى مانند جمعيت ملت ما، مثل يك حصار پولادين در مقابل بدخواهى هاى دشمنان است؛ لذا ما بايد رشد سياسى خود را بالا ببريم. مردم ما از لحاظ رشد سياسى، امروز هم از بسيارى از ملتها جلويند؛ اما باز در اين جهت هم بايد پيشرفت كنيم. مسئوليت پذيرى، عزم و اراده ى ملى؛ در همه ى اين زمينه ها بايد پيشرفت بشود. البته با حرف نميشود، با الفاظ نميتوان كارى انجام داد، نوشتن اين چيزها روى كاغذ اثرى ندارد؛ تحرك و برنامه ريزى لازم دارد، كه بعد اشاره اى عرض خواهم كرد.
اما عدالت. پيشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پيشرفتِ مورد نظر اسلام نيست. اينى كه ما توليد ناخالص ملى را، درآمد عمومى كشور را به يك رقم بالائى برسانيم، اما در داخل كشور تبعيض باشد، نابرابرى باشد، عده اى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عده اى در فقر و محروميت زندگى كنند، اين آن چيزى نيست كه اسلام ميخواهد؛ اين آن پيشرفتى نيست كه مورد نظر اسلام باشد. بايد عدالت تأمين بشود. عدالت هم يك واژه ى بسيار عميق و وسيعى است كه بايستى خطوط اصلى آن را جستجو و پيدا كرد. به نظر ما عدالت، كاهش فاصله هاى طبقاتى است، كاهش فاصله هاى جغرافيائى است. اينجور نباشد كه اگر يك مركزى، يك استانى، يك شهرى، يك كوره دهى از مركز دور است، در يك نقطه ى دور جغرافيائى كشور قرار گرفته است، دچار محروميت باشد؛ اما آنجائى كه نزديك است، برخوردار باشد؛ اين عدالت نيست. هم فاصله هاى طبقاتى بايد برداشته شود، فاصله هاى جغرافيائى بايد برداشته شود، هم برابرى در استفاده ى از امكانات و فرصتها بايد به وجود بيايد. همه ى آحاد كشور، آن كسانى كه استعداد دارند، آن كسانى كه امكان دارند، بتوانند از امكانات عمومى كشور استفاده كنند. اينجور نباشد كه نورچشمى ها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعه گر جلو بيفتند. كارى كنيم كه افراد گوناگون كشور، همه بتوانند در برابر امكانات كشور، از فرصت برابر استفاده كنند. البته اينها آرزوهاى بزرگى است، ليكن دست يافتنى است؛ دست نيافتنى نيست. اگر تلاش كنيم و كار كنيم، ميتوانيم به آن برسيم. سخت است، اما شدنى است.
يكى از مصداقهاى عدالت، مبارزه ى با فساد مالى و اقتصادى است كه بايستى جدى گرفته شود. من سالها پيش هم اين را گفته ام، بارها هم تأكيد كرده ام، تلاشهاى خوبى هم انجام گرفته است و دارد انجام ميگيرد؛ اما مبارزه ى با فساد، كار دشوارى است؛ كارى است كه انسان، مخالف پيدا ميكند. شايعه درست ميكنند، دروغ ميگويند و آن كسى كه در اين ميدان جلوتر از ديگران حركت كند، بيشتر از همه مورد تهاجم قرار ميگيرد. اين مبارزه هم لازم است و بايد انجام بگيرد. خوب، كسانى كه بخواهند اين كارهاى بزرگ را چه در زمينه ى پيشرفت، چه در زمينه ى عدالت انجام دهند، بايد مديرانى باشند كه به اين چيزها معتقد باشند؛ حقيقتاً عقيده داشته باشند كه بايد عدالت برقرار شود، بايد با فساد مبارزه شود. مديران معتقد و مؤمن به اين مبانى كه داراى شجاعت باشند، داراى اخلاص باشند، داراى تدبير و عزم راسخ باشند، قطعاً ميتوانند اين مقاصد و اين اغراض عالى الهى را تحقق ببخشند. اين مطلب اوّلى كه لازم بود عرض كنم.
يك اقدام اساسى در زمينه ى همين پيشرفت و عدالت، آن مسئله اى است كه من در پيام نوروزى خطاب به ملت عزيز ايران عرض كردم؛ و آن مسئله ى مبارزه ى با اسراف، حركت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگيرى از ولخرجى ها و تضييع اموال جامعه است؛ اين بسيار مسئله ى مهمى است. البته بار اوّلى نيست كه ما اين مطلب را مطرح ميكنيم. من در همين ديدار اول سال، در نوبتهاى متعددى در همين جا خطاب به مردم عزيزمان درباره ى اسراف، درباره ى ولخرجى و تضييع اموال و لزوم صرفه جوئى مطالبى را عرض كردم؛ اما اين مسئله تمام نشده است؛ اين مقصود، آنچنان كه بايد و شايد برآورده نشده است. لازم است به عنوان يك سياست، ما مسئله ى صرفه جوئى را در خطوط اساسى برنامه ريزى هايمان در سطوح مختلف اعمال كنيم. مردم عزيزمان توجه داشته باشند كه صرفه جوئى به معناى مصرف نكردن نيست؛ صرفه جوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارائى داشته باشد. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعه ى ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگى در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه ى ما از لحاظ مصرف، وضع خوبى نيست. اين را من عرض ميكنم؛ ما بايد اعتراف كنيم به اين مسئله. عادتهاى ما، سنتهاى ما، روشهاى غلطى كه از اين و آن ياد گرفته ايم، ما را سوق داده است به زياده روى در مصرف به نحو اسراف. يك نسبتى بايد در جامعه ميان توليد و مصرف وجود داشته باشد؛ يك نسبت شايسته اى به سود توليد؛ يعنى توليد جامعه هميشه بايد بر مصرف جامعه افزايش داشته باشد. جامعه از توليد موجود كشور استفاده كند؛ آنچه كه زيادى هست، صرف اعتلاى كشور شود. امروز در كشور ما اينجورى نيست. مصرف ما به نسبت، از توليدمان بيشتر است؛ اين، كشور را به عقب ميرساند؛ اين، ضررهاى مهم اقتصادى بر ما وارد ميكند؛ جامعه دچار مشكلات اقتصادى ميشود. در آيات شريفه ى قرآن بارها راجع به پرهيز از اسراف در امور اقتصادى تأكيد شده؛ اين به خاطر همين است. اسراف، هم لطمه ى اقتصادى ميزند، هم لطمه ى فرهنگى ميزند. وقتى جامعه اى دچار بيمارى اسراف شد، از لحاظ فرهنگى هم بر روى او تأثيرهاى منفى ميگذارد. بنابراين مسئله ى صرفه جوئى و اجتناب از اسراف، فقط يك مسئله ى اقتصادى نيست؛ هم اقتصادى است، هم اجتماعى است، هم فرهنگى است؛ آينده ى كشور را تهديد ميكند.
من يكى دو تا از اين آمارهاى تكان دهنده را عرض بكنم؛ اسراف در قلمهاى مهم مصرفى كشور، از جمله اسراف در نان. بر حسب بررسى ميدانى اى كه در تهران و بعضى از مراكز استانها شده است، گفته ميشود كه 33 درصدِ نان ضايعات است. يك سوم همه ى نانى كه در اين شهرها توليد ميشود، دور ريخته ميشود. فكرش را بكنيد شما؛ يك سوم! آن وقت كشاورز ما با آن زحمت گندم را توليد كند و اگر يك سالى بارندگى كم بود - مثل سال گذشته كه توليد گندم در كشور كم شد - دولت از پول عمومى، از بودجه ى مردم گندم از خارج وارد كند، اين گندم آرد بشود، خمير بشود، نان بشود، بعد يك سوم از اين همه ثروت دور ريخته شود. چقدر تأسف آور است! متأسفانه اين واقعيت دارد، اين هست.
در مورد آب بررسى هائى كه كرده اند، ميگويند تلفات آب در مصرف خانگى تا حدود 22 درصد است. كشور ما كشور پرآبى نيست. حداكثر صرفه جوئى را ما مردم ايران در آب بايد انجام دهيم. آن وقت اين آبى كه با اين زحمت توليد ميشود، از راه هاى دور آورده ميشود، با بهاى سنگين سدهائى به وجود مى آيد؛ اين همه دانش، تجربه و تلاش به كار ميرود تا اين آب به خانه ى ما بيايد؛ بعد در خانه ى ما 22 درصد از اين آب هدر برود! اين فقط مصرف خانگى است؛ مصرف كشت و مصرف صنعت هم يك جور ديگر اسرافهائى دارد. آنچه كه برحسب بررسى ها به عنوان آمار در اختيار ماست، ما مجموعاً بيش از دو برابر مصرف متوسط جهان در انرژى - چه برق، چه حاملهاى انرژى - مصرف ميكنيم؛ يعنى نفت، گاز، گازوئيل، بنزين. مصرف اين چيزها در كشور ما از دو برابر متوسط جهان بيشتر است. خوب، اين اسراف است. اسراف نيست؟
شاخصى به نام شاخص شدت انرژى وجود دارد؛ يعنى نسبت بين انرژى اى كه مصرف ميشود، با كالائى كه توليد ميشود؛ كه هرچه انرژى اى كه مصرف ميشود، كمتر باشد، براى كشور سودمندتر است. در اين زمينه گاهى نسبت به بعضى از كشورهاى پيشرفته، مصرف شدت انرژى ما هشت برابر بيشتر است! اينها اسرافهائى است كه در جامعه دارد انجام ميگيرد.
در مصارف گوناگون شخصى و خانوادگى، اسرافِ فردى صورت ميگيرد. تجمل گرائى ها، چشم و هم چشمى ها، هوسرانى افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چيزهاى غير لازم خريدن؛ اينها از موارد اسراف است. وسائل تجملات، وسائل آرايش، مبلمان خانه، تزئينات داخل خانه؛ اينها چيزهائى است كه ما براى آنها پول صرف ميكنيم. پولى كه ميتواند در توليد مصرف شود، سرمايه گذارى شود، كشور را پيش ببرد، به فقرا كمك كند، ثروت عمومى كشور را زياد كند، اين را ما صرف ميكنيم به اين چيزهاى ناشى شده ى از هوس، چشم و هم چشمى، آبرودارى هاى خيالى. مسافرت ميروند، مى آيند، ميهمانى درست ميكنند - گاهى خرج آن ميهمانى، از مسافرت مكه اى كه رفته اند، بيشتر است! - عروسى ميگيرند، عزا ميگيرند؛ هزينه اى كه براى اين ميهمانى ها مصرف ميكنند، هزينه هاى گزافى است؛ انواع غذاها! چرا؟ چه خبر است؟ در كشور ما هنوز هستند كسانى كه از اوّليات هم محرومند. بايد كمك كنيم كشور پيش برود. نميگوئيم پول را برداريد برويد حتماً انفاق كنيد - البته اگر انسان انفاق بكند، بهترين كار است - اما حتّى اگر انفاق هم نكنند، همين پولى كه صرف اين تجملات ميشود، در توليد براى خودشان به كار بيندازند، در كارخانجات سهيم شوند و توليد كنند، باز براى كشور مفيد است. ما به جاى اين كارها ميهمانى درست ميكنيم، عزا درست ميكنيم، هى رخت و برِ روزبه روز دگرگون براى خودمان درست ميكنيم؛ چرا؟ چه لزومى دارد؟ عقلاى عالم اين كار را نميكنند؛ اين فقط سخن دين نيست. قرآن ميفرمايد: «و لاتسرفوا انّ اللَّه لا يحبّ المسرفين»، «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا»؛ بخوريد، بياشاميد، اما زياده روى نكنيد. در آيه ى شريفه ى ديگر: «كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقّه يوم حصاده و لاتسرفوا انّه لايحبّ المسرفين». خداوند اسراف كنندگان را دوست نميدارد. ما بندگان خدا هستيم. اينها حرف دين است و روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد. در روايت دارد كه كسى ميوه اى را خورد و نيمى از ميوه ماند، آن را دور انداخت. امام (عليه السّلام) به او نهيب زد كه اسراف كردى؛ چرا انداختى؟ در روايات ما هست كه از دانه ى خرما استفاده كنيد. تا اين حد! خرده هاى نان را استفاده كنيد. آن وقت در هتلها ميهمانى درست كنند و به يك عده اى ميهمانى بدهند؛ بعد هرچه كه غذا ماند، به بهانه ى اينكه بهداشتى نيست، توى سطل آشغال بريزند! اين مناسب يك جامعه ى اسلامى است؟ اينجورى ميشود به عدالت رسيد؟
بايد خودمان را اصلاح كنيم. بايد الگوى مصرف جامعه و كشور اصلاح شود. ما الگوى مصرفمان غلط است. چه جورى بخوريم؟ چه بخوريم؟ چه بپوشيم؟ تلفن همراه توى جيبمان گذاشته ايم؛ به مجرد اينكه يك مدل بالاتر وارد بازار ميشود، اين را كأنّه دور مى اندازيم و آن مدل جديد را بايد بخريم؛ چرا؟! اين چه هوس بازى اى است كه ما به آن دچار هستيم.
مسئولان موظفند. اسراف فقط در زمينه ى فردى نيست؛ در سطح ملى هم اسراف ميشود. همين برق و انرژى كه گفتيم اسراف ميشود، بخش مهمى از اين اسراف در اختيار مردم نيست؛ در اختيار مسئولين كشور است. اين شبكه هاى ارتباطاتى، شبكه هاى انتقال برق، سيمهاى برق، اينها وقتى فرسوده بشود، برق هدر ميرود. برق را توليد كنيم، بعد با اين شبكه ى فرسوده آن را هدر بدهيم، كه بخش مهمى هدر ميرود. يا شبكه هاى انتقال آب اگر فرسوده باشد، آب هدر ميرود. اينها اسرافهاى ملى است؛ در سطح ملى است؛ مسئولين آن، مسئولين كشورند. اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مى افتد. رؤساى سازمانهاى گوناگون مصرف شخصى نميكنند، اما مصرف بى رويّه در مورد سازمان خودشان اتفاق مى افتد؛ تجملات اداره، اتاق كار، تزئيناتش، سفرهاى بيهوده، مبلمانهاى گوناگون؛ بايد با مراقبت و نظارت از اين كارها جلوگيرى كرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بايستى نگاه عيب جويانه ى به اسراف وجود داشته باشد. همان طور كه عرض كرديم، با حرف هم تمام نميشود؛ بايد برنامه ريزى كنند. قوه ى مقننه و قوه ى مجريه موظفند به پيگيرى. برنامه ريزى كنند، قانونگذارى كنند، قانون را با قاطعيتِ تمام اجراء كنند. اين پيشرفتى كه ما در اين ده سال خواهيم داشت، بخش مهمى اش مربوط به همين قضيه است.
اين صرفه جوئى اى كه لازم است، از توليد تا مصرف تا بازيافت: آب را صرفه جوئى كنيم؛ يعنى از سدهايمان صيانت كنيم، شبكه هاى آبرسانى را اصلاح كنيم، آبيارى هاى باصرفه ى در كشاورزى را آموزش بدهيم كه چه جورى آبيارى بشود. البته اين كارها خوشبختانه در اين سالها به ميزان زيادى انجام گرفته، اما اين كافى نيست؛ بايد توسعه پيدا كند. زمينه سازى كنيم براى كاهش مصرف آب خانگى. اينكه گفته ميشود از كسانى كه مصرف زياد دارند، ماليات بيشترى گرفته شود، يارانه ى كمترى به آنها داده شود، حرف بسيار معقولى است، حرف خوبى است. آن كسانى كه مصرف كمى دارند، از كمكهاى دولتى، از كمكهاى عمومى بهره مند شوند. بعضى ها هستند به قدرى كم آب مصرف ميكنند كه اگر دولت از آنها پول آب را هم نگيرد، مانعى ندارد. بعضى ها ده برابر آنها، بيست برابر آنها آب مصرف ميكنند؛ خوب، اينها بايستى هزينه ى بيشترى بدهند.
در امر نان، توليد گندم خوب، توليد آرد خوب، نگهدارى درست، پخت خوب، بعد هم مصرف درست؛ همه ى اينها لازم است. اين مسئله ى اسراف و صرفه جوئى بود، كه لازم بود من عرض كنم.
موضوع ديگر در زمينه ى مسائل داخلى كشور، مسئله ى انتخاباتى است كه ما در پيش داريم؛ كه يك اشاره اى هم به آن مسئله بكنم. البته تا انتخابات وقت هست؛ اگر عمرى بود، عرايضى را كه لازم بدانم، با مردم عزيزمان در ميان ميگذارم - دير نيست - ليكن چند نكته را عرض ميكنم: اولاً انتخابات در كشور ما يك حركت نمايشى نيست. پايه ى نظام ما همين انتخابات است. يكى از پايه ها، انتخابات است. مردم سالارى دينى با حرف نميشود؛ مردم سالارى دينى با شركت مردم، حضور مردم، اراده ى مردم، ارتباط فكرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات كشور صورت ميگيرد؛ اين هم جز با يك انتخابات صحيح و همگانى و مشاركت وسيع مردم ممكن نيست. اين مردم سالارى، عامل پايدارى ملت ايران است. اينكه شما توانسته ايد در طول اين سى سال از نهيب ابرقدرتها نترسيد، اينكه ابرقدرتها هم غير از نهيب نتوانستند ضربه ى اساسى به شما بزنند، اينكه جوانان كشور در ورود به ميدانهاى گوناگون اين شجاعت و اخلاص را نشان ميدهند، ناشى از مردم سالارى دينى است؛ اين را بايد خيلى قدر بدانيم. انتخابات سرمايه گذارى عظيم ملت ايران است؛ مثل اينكه شما سرمايه ى سنگين و عظيمى را در بانك ميگذاريد، بانك با آن كار ميكند و شما از سودش استفاده ميكنيد؛ انتخابات يك چنين چيزى است. ملت ايران سرمايه گذارى عظيمى را ميكند، سپرده گذارى بزرگى را انجام ميدهد و سود آن را ميبرد. آراء يكايك شما مردم سهمى است از همان سرمايه گذارى و سپرده گذارى. هر رأيى كه شما در صندوق مى اندازيد، مثل اين است كه يك بخشى از پول آن سپرده را داريد تأمين ميكنيد. يك رأى هم اهميت دارد. هرچه انتخابات پرشورتر باشد، عظمت ملت ايران بيشتر در چشم مخالفان و دشمنانش ديده خواهد شد؛ براى ملت ايران حرمت بيشترى خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنيا خوشحال ميشوند. عظمت ملت ايران را حضور مردم در انتخابات نشان ميدهد؛ انتخابات اين است. بنده همواره در درجه ى اول در انتخابات سعيم بر اين است كه به مردم عرض كنم حضور شما در اين انتخابات مهم است. اين، تصديق و تأييد و مستحكم كردن نظام جمهورى اسلامى است. مسئله فقط يك مسئله ى سياسى و فردى و اخلاقىِ محض نيست؛ يك مسئله ى همه جانبه است. انتخابات با سرنوشت مردم سر و كار دارد؛ بخصوص انتخابات رياست جمهورى كه سپردن قوه ى اجرائيه ى كشور به دست يك نفر و يك مجموعه است كه كشور را براى مدت چند سال اداره كنند؛ اينقدر انتخابات اهميت دارد.
يك مطلب هم خطاب به نامزدهاى محترمى كه يا تا حالا اعلام حضور كرده اند يا بعد از اين اعلام حضور خواهند كرد، عرض بكنم. كسانى كه براى انتخابات خود را نامزد ميكنند، بدانند كه انتخابات يك وسيله اى است براى بالا بردن توان كشور، براى آبرومند كردن ملت؛ انتخابات فقط ابزارى براى قدرت طلبى نيست. اگر بناست اين انتخابات براى اقتدار ملت ايران باشد، پس نامزدها بايستى به اين اهميت بدهند و اين را در تبليغاتشان، در اظهاراتشان و در حضورشان رعايت كنند. مبادا نامزدها در اثناى فعاليتهاى انتخاباتىِ خودشان جورى رفتار كنند و حرفى بزنند كه دشمن را به طمع بيندازند. رقابتها را منصفانه كنند، حرفها را منصفانه كنند، از جاده ى انصاف خارج نشوند. خوب، به طور طبيعى هر نامزدى حرفى دارد و حرف مقابل خود را رد ميكند؛ اين رد و ايراد فى نفسه اشكالى ندارد؛ اما مشروط بر اينكه تويش بى انصافى نباشد، كتمان حقيقت نباشد. ميدان براى همه باز است؛ بيايند در ميدان انتخابات خود را بر مردم عرضه كنند. اختيار با مردم است؛ مردم هر جورى كه فهميدند، تشخيص دادند، هشيارى آنها به آنها كمك كرد، ان شاءاللَّه همان جور عمل خواهند كرد.
انتخابات به فضل الهى و به حول و قوه ى الهى انتخابات سالمى است. من مى بينم بعضى ها در انتخاباتى كه دو سه ماه ديگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع كرده اند به خدشه كردن. اين چه منطقى است؟ اين چه فكرى است؟ اين چه انصافى است؟ اين همه انتخابات در طول اين سى سال انجام گرفته است - در حدود سى انتخابات - مسئولان وقت در هر دوره اى رسماً متعهد شده اند و صحت انتخابات را تضمين كرده اند، و انتخابات صحيح بوده است؛ چرا بيخود خدشه ميكنند، مردم را متزلزل ميكنند، ترديد ايجاد ميكنند؟ كه البته در ذهن مردم عزيز ما با اين حرفها ترديد ايجاد نخواهد شد.
من به مسئولين انتخابات هم سفارش و تأكيد ميكنم؛ به طور حتم بايستى انتخابات را جورى برگزار كنند كه پرشور باشد؛ دست همه ى نامزدها باز باشد؛ مردم آزادانه بتوانند انتخاب كنند و انتخابات، سالم و با امانت كامل ان شاءاللَّه انجام بگيرد و انجام خواهد گرفت.
اين را هم در باب انتخابات به شما عزيزان و همه ى ملت عزيزمان عرض بكنم؛ درباره ى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانه زنى و شايعه و اينها همشيه بوده و خواهد بود. بنده يك رأى دارم، آن را در صندوق مى اندازم. به يك نفرى رأى خواهم داد، به هيچ كس ديگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهيد، به كى رأى ندهيد؛ اين تشخيص خود مردم است. بنده گاهى از دولت حمايت ميكنم، دفاع ميكنم؛ بعضى سعى ميكنند براى اين كار معناى نادرستى جعل و ابداع كنند. نه، من از دولتها هميشه دفاع ميكنم؛ منتها اگر دولتى بيشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس كردم حملات غير منصفانه اى ميشود، بيشتر دفاع ميكنم. من طرفدار اِعمال انصافم؛ من ميگويم بايد منصف باشيم. رفتارها را نگاه كنيم؛ اين ربطى به انتخابات ندارد، بحث انصاف و بى انصافى است. حمايت كردن از خدمتگزاران در كشور، وظيفه اى است كه هم من دارم، هم همه دارند؛ اين مربوط به اعلام موضع انتخاباتى نيست. بنده از هر حركت خوبى، از هر اقدام خوبى، از هر پيشرفتى، از هر خدمتى به مردم، از هر دلجوئى اى از محرومين، از هر ايستادگى اى در مقابل ظلم و استكبار استقبال ميكنم و از آن كسى كه اين كار را كرده است، تشكر و سپاسگزارى ميكنم؛ هر دولتى باشد، هر شخصى باشد؛ اين وظيفه ى من است.
در مورد مسائل بين المللى كشورمان من فقط به يك مسئله اشاره ميكنم و آن مسئله ى ما و آمريكاست. يكى از آزمونهاى مهم انقلاب از روز اول همين مسئله بوده است. از روز اوّلى كه انقلاب پيروز شد، در مواجهه و نوع تعامل با دولت ايالات متحده ى آمريكا، ميدانى به عنوان يك آزمون بزرگ براى ملت ايران باز شد. در طول اين سى سال، همواره اين آزمون مهم و بزرگ ادامه داشته است. دولت آمريكا از اول با اين انقلاب با روى عبوس و چهره ى ترش و با لحن مخالفت روبه رو شد. البته آنها با محاسباتِ خودشان حق هم داشتند. ايران قبل از انقلاب در مشت آمريكا بود؛ منابع حياتى اش در اختيار آمريكا، مراكز تصميم گيرى سياسى اش در اختيار آمريكا، عزل و نصب مراكز حساس در اختيار آمريكا؛ مرتعى بود براى چراى آمريكائيان و نظاميان آمريكائى و غير آنها. خوب، اين از دستشان گرفته شد. ميتوانستند مخالفت خود را اينجور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمريكا - چه رؤساى جمهور جمهورى خواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى كرد؛ اين چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. اولين كارى كه از طرف امريكائى ها انجام گرفت، تحريك مخالفين پراكنده ى جمهورى اسلامى و كمك به حركتهاى تجزيه طلب و تروريستى در كشور بود؛ از اول اين كار را شروع كردند. در هر نقطه اى از نقاط كشور كه حركتهاى تجزيه طلب در آنجا زمينه اى داشت، انگشت آمريكائى ها را ما ديديم؛ گاهى پول آنها را، و حتّى در مواردى عناصر آمريكائى را ما در آنجا ديديم؛ اين براى مردم ما خسارت زيادى داشت. متأسفانه اين كار هنوز هم ادامه دارد. همين شرورهائى كه در مناطق مرزى ايران و پاكستان هستند، بعضى از آنها ما شنودهايشان را داريم؛ اينها با عناصر آمريكائى مرتبطند؛ يعنى با بيسيم با آنها حرف ميزنند، دستور ميگيرند. شرورِ تروريستِ آدمكش مرتبط با افسر آمريكائى در يك كشور همسايه! اين هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. شروع كارشان از اينجا بود، بعد تصرف و حبس دارائى ها و اجناس ايران. رژيم گذشته پول بى حسابى را در اختيار آمريكائى ها گذاشته بود، براى اينكه از آنها هواپيما بگيرد، بالگرد بگيرد، سلاح بگيرد. بعضى از اين وسائل، آنجا تهيه هم شده بود. وقتى انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را كه ميلياردها دلار بود، ندادند؛ و عجيب تر اينكه اين وسائل را در يك انبارى جمع كرده بودند، نگه داشته بودند، انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار كردند و از حساب قرارداد الجزائر انباردارى برداشتند! مالى را از يك ملت غصب كنند، پيش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارى اش را هم بگيرند! اين رفتارى بوده كه از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ايران آنجاست؛ هم در آمريكاست، هم در بعضى از كشورهاى اروپائى است؛ كه ما در طول سالها به اينها مراجعه كرديم كه اموال ما را بدهيد، اينها پولهايش دريافت شده؛ گفتند چون زير ليسانس آمريكائى هاست، آمريكائى ها اجازه نميدهند و نميدهيم؛ نگه داشتند. هنوز هم كه هنوز است، مال ملت ايران آنجا موجود است.
به صدام چراغ سبز دادند؛ اين يك اقدام ديگر دولت آمريكا بود براى حمله ى به ايران. صدام اگر چراغ سبز آمريكا را نميگرفت، بعيد بود به مرزهاى ما حمله كند. هشت سال جنگ را بر كشور ما تحميل كردند؛ قريب سيصد هزار جوانهاى ما، مردم ما در اين جنگ به شهادت رسيدند. در طول اين هشت سال - بخصوص در سالهاى آخر - هميشه آمريكائى ها پشت سر صدام بودند و به او كمك ميكردند - كمك مالى، كمك تسليحاتى، كمك كارشناسىِ سياسى - خبرهاى ماهواره اى ميدادند و امكانات خبررسانى داشتند. تحرك نيروهاى ما را در جبهه در ماهواره هايشان ثبت ميكردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاه هاى صدام ميفرستادند كه از آنها عليه جوانهاى ما و نيروهاى ما استفاده كند. در مقابل جنايات صدام چشمهايشان را بستند. فاجعه ى حلبچه اتفاق افتاد، زدن شهرهاى متعدد كشور ما با موشك اتفاق افتاد، خانه ها را خراب كردند، در جبهه ها شيميائى به كار بردند، چشمهايشان را بستند، اصلاً و ابداً تعرضى نكردند، به صدام كمك كردند. اين هم يكى از كارهاى اين دولت بوده است در طول اين سالها با ملت ما و با كشور ما. بعد در آخر جنگ، هواپيماى مسافربرى ما را در آسمان خليج فارس افسر آمريكائى با موشكى كه از ناو جنگى شليك كرد، ساقط كرد. قريب سيصد نفر مسافر در اين هواپيما بودند، كه همه شان كشته شدند. بعد به جاى اينكه آن افسر توبيخ شود، رئيس جمهور وقت آمريكا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اينها را فراموش كند؟ ميتواند فراموش كند؟ از تروريستهاى جنايتكارى كه در داخل كشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را كشتند، علماى بزرگ تا بچه هاى خردسال را ترور كردند و كشتند، حمايت كردند؛ به اينها اجازه دادند كه در كشورشان فعاليت كنند؛ دائماً عليه كشورمان تبليغات خصمانه كردند. رؤساى جمهور آمريكا در طول اين سالها - بخصوص در دوره ى هشت ساله ى رئيس جمهور زائل شده ى قبلى - هر وقت عليه ملت ايران، عليه كشور ما، عليه مسئولين ما، عليه نظام جمهورى اسلامى صحبتى كردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ايران كردند. در طول اين سالها هميشه همين جور بوده است. امنيت منطقه ى ما را، امنيت خليج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگى كردند؛ براى مقابله ى با جمهورى اسلامى - و البته در واقع براى پر كردن جيب كمپانى هاى سلاح - سيل سلاحها را به كشورهاى منطقه سرازير كردند؛ از رژيم صهيونيستى بى قيد و شرط حمايت كردند؛ رژيم ظالمى كه يك نمونه ى از ظلم آن را شما در ماجراى غزه در اين دو سه ماه پيش ملاحظه كرديد كه چه فاجعه اى درست كردند؛ چقدر بچه كشتند، چقدر مرد و زن كشتند؛ در ظرف بيست و دو روز، پنج هزار آدم را در غزه با بمباران، با موشك، با تير مستقيم كشتند؛ در عين حال دولت آمريكا تا آخرين لحظه از آن رژيم حمايت كرد. هر وقت شوراى امنيت خواست عليه رژيم صهيونيستى قطعنامه اى بگذراند، آمريكا سينه اش را سپر كرد، آمد جلو و دفاع كرد و نگذاشت. در هر مناسبتى و بى مناسبت كشور ما را تهديد كردند. دائم گفتند حمله ميكنيم، گفتند طرح نظامى روى ميز ماست، چنين ميكنيم، چنان ميكنيم. هر وقت عليه كشور ما حرف زدند، ملت ما را تهديد كردند. البته اين تهديدها در ملت ما اثر نكرد، اما آنها دشمنى خودشان را از اين راه نشان دادند. به ملت ايران، به دولت ايران، به رئيس جمهور ايران بارها اهانت كردند. يكى از آمريكائى ها چند سال قبل گفت ريشه ى ملت ايران را بايد كند! در همين سالهاى اخير يكى از مسئولين آمريكائى گفت ايرانىِ خوب و معتدل ايرانى اى است كه مرده باشد! به اين ملت بزرگ، به اين ملت با شرف، به اين ملتى كه فقط گناهش اين است كه از هويت و استقلال خود دفاع ميكند، اينجور اهانتها كردند. سى سال كشور ما را تحريم كردند، كه البته اين تحريم به سود ما تمام شد. ما بايد از آمريكائى ها از اين بخش تشكر كنيم. اگر ما را تحريم نميكردند، ما امروز به اين نقطه اى از علم و پيشرفت كه رسيده ايم، نميرسيديم. تحريم هميشه ما را وادار كرده كه به خود بيائيم، به خود فكر كنيم، از درون خود بجوشيم. ولى آنها قصدشان اين خدمت نبود، آنها ميخواستند دشمنى كنند. سى سال با ملت ايران اينجورى رفتار كردند. حالا دولت جديد آمريكا ميگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيائيد گذشته را فراموش كنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد. عيد را به ملت ايران تبريك ميگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هسته اى رفتن و از اين قبيل چيزها متهم ميكنند!
من نميدانم تصميم گير در آمريكا كيست؛ رئيس جمهور است؟ كنگره است؟ عناصر پشت پرده اند؟ ليكن من ميخواهم بگويم ما منطقى داريم. ملت ايران از روز اول تا امروز با منطق حركت كرده است. ما در زمينه ى مسائل مهمِ خودمان احساساتى نيستيم؛ از روى احساسات تصميم نميگيريم؛ ما با محاسبه تصميم ميگيريم. ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، بيائيد روابط ايجاد كنيم. شعار تغيير ميدهند؛ خوب، اين تغيير كجاست؟ چه تغيير كرده؟ اين را براى ما روشن كنيد؛ چه تغيير كرده است؟ دشمنى شما با ملت ايران تغيير كرده؟ كو علامتش؟ دارائى هاى ملت ايران را آزاد كرديد؟ تحريمهاى ظالمانه را برداشتيد؟ از لجن پراكنى و اتهام زنى و تبليغات سوء عليه اين ملت بزرگ و مسئولين مردمى آن دست برداشتيد؟ دفاع بى قيد و شرط از رژيم صهيونيستى را كنار گذاشتيد؟ چه تغيير كرده؟ شعار تغيير ميدهند، اما در عمل تغييرى مشاهده نميشود. ما هيچ تغييرى نديديم. حتّى ادبيات هم عوض نشده است. رئيس جمهور جديد آمريكا از اولين لحظه اى كه رسماً به رياست جمهورى رسيد و نطق كرد، به ايران و دولت جمهورى اسلامى اهانت كرد؛ چرا؟ اگر راست ميگوئيد تغييرى انجام گرفته است، كو اين تغيير؟ چرا چيزى ديده نميشود؟ من اين را به همه ميگويم؛ مسئولين آمريكائى هم بدانند، ديگران هم بدانند؛ ملت ايران را نه ميشود فريب داد، نه ميشود ترساند.
اولاً تغيير در الفاظ كافى نيست - كه حالا ما چندان تغييرى در الفاظ هم نديديم - تغيير بايد تغيير حقيقى باشد. اين را هم به مسئولين آمريكائى بگوئيم؛ اين تغييرى كه شما اسمش را مى آوريد، براى شما يك ضرورت است؛ چاره اى نداريد، بايد تغيير كنيد؛ اگر تغيير نكنيد، سنتهاى الهى شما را تغيير خواهد داد؛ دنيا شما را تغيير خواهد داد. بايد تغيير كنيد؛ اما اين تغيير نبايد فقط لفاظى باشد، نبايد با نيتهاى ناسالم باشد. يك وقت بگويند ما ميخواهيم سياست خودمان را تغيير دهيم، اما هدفها را عوض نميكنيم، تاكتيكها را عوض ميكنيم؛ اين تغيير، تغيير نيست؛ اين خدعه است. يك وقت تغيير، تغيير واقعى است؛ آن وقت بايد در عمل مشاهده شود. من نصيحت ميكنم به مسئولين آمريكائى، به هر كه در آمريكا تصميم گير است - چه رئيس جمهور، چه كنگره و چه ديگران - اين وضعى كه در گذشته دولت آمريكا داشته است، به ضرر ملت آمريكا و به ضرر خود دولت آمريكا هم هست. شما امروز در دنيا منفوريد؛ اگر نميدانيد، بدانيد. ملتها پرچم شما را آتش ميزنند، ملتهاى مسلمان در همه ى نقاط عالم «مرگ بر آمريكا» ميگويند. علت اين منفوريت چيست؟ اين را هيچ بررسى كرده ايد؟ تحليل كرده ايد؟ عبرت گرفته ايد؟ علت اين است كه شما با دنيا قيم مآبانه برخورد ميكنيد، متكبرانه حرف ميزنيد، ميخواهيد اراده ى خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد؛ يك جا يك جوان فلسطينى را كه از شدت فشار ناگزير ميشود يك حركت شهادت طلبانه انجام دهد، سيل تبليغات را بر سر او ميريزيد؛ اما از طرف ديگر رژيم صهيونيستى كه در ظرف بيست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مى آورد، جنايتهاى او را نديده ميگيريد؛ آن جوان را تروريست ميخوانيد، اين رژيم تروريست را ميگوئيد ما به امنيتش متعهديم؛ اينهاست كه شما را در دنيا منفور كرده است. اين نصيحت به شماست؛ براى خير خودتان، براى صلاح خودتان، براى آينده ى كشور خودتان، از لحن تكبرآميز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قيم مآبانه دست برداريد؛ در كار ملتها دخالت نكنيد؛ به حق خودتان قانع باشيد؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنيا تعريف نكنيد؛ خواهيد ديد چهره ى آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگرى تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائى - چه رئيس جمهور و چه ديگران - اين است؛ روى اين حرفها با دقت فكر كنيد، بدهيد برايتان ترجمه كنند - البته به صهيونيستها ندهيد ترجمه كنند! - از انسانهاى سالم مشورت بخواهيد، نظر بخواهيد. تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهتگيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مى آوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مى آيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد. ما سابقه اى از دولت جديد و رئيس جمهور جديد آمريكا نداريم؛ نگاه ميكنيم، قضاوت خواهيم كرد. شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد. شما تغيير نكنيد، ملت ما اين سى سال را روزبه روز آبديده تر و متحمل تر و قوى تر و باتجربه تر شده است.
من دو سه تا دعا كنم: پروردگارا ! به محمد و آل محمد لطف و رحمت خود را از اين ملت باز نگير. اين را هم به ملت عزيزمان عرض كنم؛ ما متأسفانه خبردار شديم كه همسر گرامى و يار ديرين امام راحلمان امروز رحلت كردند و دار دنيا را وداع گفتند. براى ملت ايران اين بانوى معظم خيلى عنصر ارزشمندى بود. ايشان ده ها سال در كنار امام عزيز ما - كه قبله ى دلهاى اين ملت بود - در همه ى آزمايشهاى دشوار، صبر و استقامت كرده بود، با امام همراهى كرده بود؛ خانمى برجسته و خود يك شخصيت بود. من فقدان ايشان را به ملت ايران تسليت عرض ميكنم، به بازماندگان ايشان تسليت عرض ميكنم و اميدواريم رحمت و مغفرت الهى شامل حال ايشان باشد. پروردگارا ! اين بانوى معظم را با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا ! امام بزرگوار ما، فرزندان عزيزش و همسرش را در كنار اوليائت جاى بده. پروردگارا ! ما را همواره قدردان امام عزيزمان قرار بده. پروردگارا ! آحاد ملت ما، بخصوص جوانان عزيز ما را مشمول هدايت و دستگيرى و لطف خود قرار بده. پروردگارا ! باران رحمتت را بر سراسر اين كشور، بر زمينهاى تشنه ى ما و كشتهاى ما و مردم ما نازل بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته