بسماللهالرحمنالرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلاه والسلام علي سيدنا و نبينا ابيالقاسم محمد و علي الهالاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداه المهديين المعصومين سيما بقيهالله فيالارضين. قالالله الحكيم في كتابه: يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لمايحييكم (1)
خداي بزرگ را بسيار سپاسگزارم كه يكبار ديگر اين توفيق را ارزاني داشت، تا در كنار مرقد پرنور عليبنموسيالرضا(عليهالافالتحيهوالثناء)، شما مرد و زن مؤمن و فداكار و مخلص شهر شهادت را از نزديك زيارت كنم و ياد فداكاريها و مبارزات مخلصانهي شما مردم را كه در طول سالها از نزديك شاهد آن بودهام، براي ذهن و دل قدردان خودم تجديد كنم.
مرقد منور عليبنموسيالرضا(عليهالصلاهوالسلام) منبع بركات بيشماري است و بخصوص براي من يكي از بركات بزرگ الهي محسوب ميشود. مختصر كسالتي هم كه بود، بحمدالله با استشفا از اين مرقد مطهر و منور برطرف شد.
قبل از شروع عرايض خودم، بايد از دو پديدهي ستايشبرانگيز ملت ايران سپاسگزاري و قدرداني كنم:
اول، حضور عظيم مردم به مناسبت روز قدس در جمعهي آخر ماه مبارك رمضان است. اين صحنه، براي دوستان در سرتاسر عالم فرحانگيز و اميدواركننده بود و مبارزان فلسطيني را شاد كرد و دلهايشان را قرص نمود. براي دشمنان هم كوبنده بود; چه آن دشمناني كه مايلند مسألهي فلسطين از ذهن ملتها بكلي محو بشود و مسلمانان يادشان برود كه اساسا چنين مسألهي مهمي وجود داشته و دارد، و چه آن دشمناني كه مايلند ملت ايران به جاي پرداختن به مسايل اساسي اسلامي و انقلابي، به مسايل حقير سرگرم باشد، درگير اختلافات و مسايل شخصي باشد. اين ملت زنده و درصحنه و هوشيار در وقت لازم، در هر شرايطي حركت لازم را انجام ميدهد.
تشكر دوم، به خاطر پاسخي است كه ملت ما به استمداد آوارگان عراقي دادند. در همه جاي كشور، قشرهاي مختلف، با نهايت بلندنظري و ازخودگذشتگي، به صرف برادري اسلامي و براي انجام تكليف شرعي، هركس هرچه توانست، به اين آوارگان و مظلومان عراقي كمك كرد. خداوند شما مردم عزيز را روزبهروز در راه خود ثابتقدمتر بدارد و به سمت هدفهاي عالي انقلاب اسلامي، سريعالسيرتر و موفقتر بفرمايد. همچنين از خداي متعال متضرعانه درخواست ميكنم كه ماه رمضان پربركت شما را برايتان ماندگار كند. اين ماه رمضان بحمدالله در سرتاسر كشور، ماه توجه و دعا و قرآن و تحرك عمومي مردم بود. اميدواريم كه آثار اين عبادتها و روزهها و توجهات و اذكار و فداكاريهاي شما مردم، برايتان زادراه اين حركت عظيم باشد.
مطلبي كه امروز عرض خواهم كرد، يك مسألهي اساسي اسلامي است كه در آيات كريمهي قرآن از آن ياد شده است و ما ملت ايران بايد به آن توجه دايمي داشته باشيم، و آن عبارت از حركت به سمت حيات طيبهي الهي و اسلامي است; "يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم" (2). خدا و پيامبر، شما را به زندگي و مايهي حيات طيب و پاكيزه دعوت ميكنند. حيات پاكيزه، فقط خوردن و لذت بردن و شهوتراني نيست; اينكه دعوت خدا و رسول را نميخواست. نفس هر انساني، او را به زندگي حيواني دعوت ميكند. همهي حيوانات دنبال غذا و اطفاي شهوت حركت ميكنند و براي شكم و ساعتي بيشتر زنده ماندن، مبارزه ميكنند. حيات طيبه، عبارت از اين است كه اين زندگي در راه خدا و براي رسيدن به هدفهاي عالي باشد. هدف عالي انسان فقط اين نيست كه شكمي را به هر شكلي پر كند; اين كمترين چيزي است كه يك حيوان ميتواند به عنوان هدف خود انتخاب كند. براي انسان، هدف اعلي عبارت از وصول به حق، رسيدن به قرب باريتعالي و تخلق به اخلاق الهي است. انسان براي رسيدن به آنچنان هدفي، ابزارهاي مادي و معنوي را لازم دارد. غذا لازم است، اما براي اينكه انسان به سمت هدف حركت كند.
زندگي راحت براي بشر لازم و ضروري است و اسلام با قوانين و مقررات خود، انسانها را به سمت رفاه و آسايش زندگي ميبرد; اما اين آسايش زندگي، به خودي خود هدف نيست. اي بسا انسانهايي كه زندگي راحت دارند، دغدغهي معاش و شكم و آسايش ندارند، اما از انسانيت هم بويي نبردهاند. تمدنهاي مادي، بشر را به آن زندگي دعوت ميكنند; البته دروغ هم ميگويند.
در نظامها و كشورهايي كه زندگي را با ابزارهاي پيشرفته و با علم مادي ميگذرانند، آسايش زندگي متعلق به همهي مردم نيست; به يكعده از مردم اختصاص دارد. امروز در كشور امريكا، در كشورهاي پيشرفتهي اروپا، گرسنگي، فقر، مردن از كمبود مواد غذايي، نداشتن سرپناه و مسكن، ناامني حتي براي يك زندگي حيواني، فراوان است. آن كساني كه از تكنولوژي و دانش جديد در اين كشورها استفاده ميكنند، طبقهي خاصي از مردمند. آنهايي كه براي يك شكم غذا مجبورند شرف و ناموس و شخصيت خودشان را بفروشند و انواع اهانتها را تحمل كنند، تودهي عظيمي از مردمند. اين، واقعيت قضيه است. ظواهر، پرزرقوبرق و پرجلوه است. دوربين تلويزيونها و خبر خبرگزاريها چيزهايي را به عنوان تبليغات به مردم دنيا ارايه ميدهد كه پرزرقوبرق و چشمگير است.
اگر تمدن غربي، با اين همه پيشرفت علمي، با پيمودن فضا، با ثروتهاي عظيم مادييي كه دراختيار دارد و از كشورهاي جهان سوم و فقير دزدي و غارت كرده است، ادعا بكند كه فقر را در كشورهاي پيشرفته برانداخته، دروغ گفته است. پس، تمدن غربي، همان زندگي مادي راحت و برخوردار از رفاه را هم نميتواند به همهي انسانها بدهد.
نظام اسلامي، علاوه بر اينكه هدفهايي بالاتر از هدفهاي مادي دارد ـ يعني در نظام اسلامي، يك انسان فقط با پر شدن شكم خوشبخت نيست; بايد زندگي مادي و رفاه و امنيت او تأمين باشد ـ همچنين اصرار دارد كه روح و دل انسان ميبايد از يك صفا و تلالؤ و نورانيت و برادري و فداكاري نسبت به انسانهاي ديگر و عبوديت و بندگي و اخلاص نسبت به خداي متعال برخوردار باشد. اسلام و ساير اديان الهي، اين را براي مردم ميخواهند.
پس، هدف بالاتر از ماديات است; اما ماديات را هم كه اسلام تأمين ميكند، براي عموم مردم تأمين ميكند. يعني در جامعهي اسلامي، همهي انسانها بايد از رفاه، آسايش، امنيت و زندگي كافي براي آسايش خيال برخوردار باشند; كه نه در تمدن مادي غرب چنين چيزي وجود دارد و هرگز وجود نخواهد داشت، و نه در تمدن و نظام سوسياليستي و كمونيستي، كه ديديد به چه سرنوشتي دچار شد. نمونه هم صدر اسلام است و براي رسيدن به آن، احكام الهي و اسلامي كافي است.
اگر ما به احكام اسلامي عمل بكنيم، اگر جامعهي اسلامي، ايمان اسلامي را همراه با عمل به مقررات و قوانين الهي تعقيب بكند، همان چيزي اتفاق خواهد افتاد كه بشريت در طول تاريخ به دنبال آن بوده است. يعني چه؟ يعني آسايش و رفاه مادي همراه با تكامل و پيشرفت و عروج معنوي. بشر حيوان نيست كه علف جلوي او بريزند و برايش كافي باشد. انسان ميخواهد باصفا و نوراني باشد. انسان از نورانيت و صفا و بندگي خدا احساس لذت روحي ميكند.
شما وقتي عبادت ميكنيد، دعايي را با حال ميخوانيد، نمازي را با توجه اقامه ميكنيد، انفاقي به يك مستحق ميكنيد، ميبينيد چه لذتي ميبريد و چه حالت احتظاظي به شما دست ميدهد. اين لذت را با خوردن نميشود به دست آورد. انسانهايي كه طعم بندگي خدا را چشيدهاند ـ كه هر انسان مؤمني در طول زندگي، كموبيش حالات اينطوري برايش پيش ميآيد; بعضي كم، بعضي زياد ـ در آن لحظهي توجه به خدا، عبادت خدا، مناجات، گريه براي خدا و در مقابل خدا، لذتي احساس ميكنند كه حاضرند دنيا و مافيها را بدهند، براي آنكه اين لذت براي آنها بماند.
البته ماديات انسان را از آن حالت بيرون ميآورد; آن حالت گاهگاهي دست ميدهد. لذت معنوي، يعني آن حالات. آدمهايي كه با خدا و هدفهاي معنوي آشنا نيستند، طعم اين لذت را نميچشند. اي بسا انسانهايي كه در سايهي نامبارك نظامهاي مادي عمري را گذراندهاند، اما يك لحظه آن حالت توجه به خدا و آن لذت معنوي برايشان پيش نيامده است. آنها نميفهمند من و شما چه ميگوييم.
اسلام ميخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نوراني كند، بديها را آنچنان از سينهي من و شما بيرون بكـند و دور بيندازد، كه ما آن حالت لذت معنوي را در همهي آنات زندگيمان، نه فقط در محراب عبادت، بلكه حتي در محيط كار، در حال درس، در ميدان جنگ، در هنگام تعليم و تعلم و در زمان سازندگي احساس كنيم. "خوشا آنان كه دايم در نمازند"، يعني اين. در حال كسب و كار هم با خدا، در حال خوردن و آشاميدن هم باز به ياد خدا. اينگونه انساني است كه در محيط زندگي و در محيط عالم، از او نور پراكنده ميشود. اگر دنيا بتواند اينطور انسانهايي را تربيت كند، ريشهي اين جنگها و ظلمها و نابرابريها و پليديها و رجسها كنده خواهد شد. اين، حيات طيبه است.
پس، حيات طيبه معنايش اين نيست كه كساني فقط نماز بخوانند، عبادت كنند و اصلا به فكر زندگي و ماديات نباشند; نه، حيات طيبه، يعني دنيا و آخرت را با هم داشتن. حيات طيبه، يعني ماده و معنا را با هم داشتن. حيات طيبه، يعني آن ملتي كه تلاش ميكند، سازندگي ميكند، صنعت و بازرگاني و كشاورزي را به اوج ميرساند، قدرت علمي و تكنيكي پيدا ميكند، پيشرفتهاي گوناگون در همه جهت به دست ميآورد; اما در همهي اين حالات، دل او هم با خداست و روزبهروز هم با خدا آشناتر ميشود. اين، هدف نظام اسلامي است. اين، آن هدفي است كه پيامبران اعلام كردند، مصلحان عالم گفتند و در اين صدوپنجاه تا دويست سال گذشته، شخصيتهاي برجستهي اسلامي آن را اعلام كردند.
دشمنان اسلام فهميدهاند كه آنچه در آستين و چنتهي اسلام است، چيست و از آن ترسيدهاند. اگر ميبينيد با اسلام مبارزه ميكنند، براي اين است كه ميدانند اگر اسلام با دست باز مشغول سازندگي انسانها بشود و افراد و جوامع انساني را بسازد، ديگر براي حناي تمدنها و قدرتهاي مادي، رنگي باقي نخواهد ماند. با جمهوري اسلامي هم به همين دليل مبارزه ميكنند.
جمهوري اسلامي، پرچم قرآن و اسلام را بلند كرد. انقلاب و امام و ملت ما از اول اعلام كردند و گفتند كه ما آن مردمي نيستيم كه دنيا و آخرت را از هم جدا كنيم; آنچناني كه دشمنان دين هميشه گفتهاند و ترويج كردهاند كه دنيا و آخرت از هم جداست. خير، دنيا با آخرت يكي است و از آن غيرقابل تفكيك است. چنين دنيايي، وظيفهي ديني است. اين را از اول، اسلام و انقلاب و امام و ملت گفتند.
قدرتها و در رأس قدرتها، آن دو امپراتوري مسلط زمان ما ـ كه يكيشان اول انقلاب ما بود و امروز ديگر نيست; يعني امپراتوري شرق، و يكي ديگر هنوز سر پاست; تا كي او هم از پاي در بيايد ـ از اول فهميدند كه اگر اين فكر و اين نظام و اين تمدن جديد به صحنه بيايد، آنها بايد بساطشان را جمع كنند; آنوقت ديگر از قلدريها و غارتگريها و تاختوتازها و زورگوييهايشان ـ كه هنوز دنيا دارد اين زورگوييها را از رأس استكبار، يعني امريكا ميبيند ـ اثري باقي نميماند; لذا با اسلام و با جمهوري اسلامي مبارزه كردند. از روز اول كه احساس شد جمهوري اسلامي سر سازش با قلدرهاي عالم را ندارد، مورد دشمني قرار گرفته، تا امروز كه دشمنان هرچه توانستهاند، كارشكني كردهاند. بله، به زبان ميگويند كه ما ميخواهيم روابط خود با جمهوري اسلامي را حسنه كنيم; اما آنها در اين حرف صادق نيستند. مرتب از رئيس جمهور امريكا سؤال ميكنند كه نظر شما راجع به روابط با جمهوري اسلامي چيست; او هم ميگويد ما جدا اصرار داريم كه روابطمان را با ايران حسنه كنيم! اين حرف، يك حرف غيرصادقانه است. بله، با جمهوري اسلامي اسمي، با جمهوري اسلامييي كه از ارزشها و هدفهاي اسلامي صرفنظر كند، با جمهوري اسلامييي كه ديگر اسمش يك دروغ خواهد بود، امريكاييها حاضرند آشتي كنند و همكاري نمايند; اما با جمهوري اسلامييي كه ارزشهاي اسلامي را به صورت حياتيترين خواستههاي خود در دست بفشرد و از آن صرفنظر نكند، دلشان صاف نيست و نخواهد شد.
اين دوازده سال را با جمهوري اسلامي مبارزه كردند; اما درعينحال با وجود اين مبارزات و ضربات و دشمنيها و خباثتها، جوهر تابناك اسلام آنقدر كارايي از خود نشان داده است كه اولا آنها مجبورند به اين كاراييها اعتراف كنند، ثانيا وحشت آنها روزبهروز از جمهوري اسلامي بيشتر شده است. اگر ما نتوانسته بوديم در جهت هدفهاي اسلامي پيش برويم، موجبي نداشت كه غرب و شياطين و در رأس آنها شيطان بزرگ، اينقدر از جمهوري اسلامي وحشت داشته باشند، با آن ستيزه كنند و از آن بدشان بيايد. دشمني كه شما ميبينيد كاري از او برنميآيد، با او كاري نداريد; اما با آن دشمني برخورد ميكنيد كه ببينيد از او كاري برميآيد، ببينيد دارد پيش ميآيد.
جمهوري اسلامي به فضل الهي، به كوري چشم دشمنان و عليرغم وسوسهي خناسان و اشكالتراشي اشكالتراشان بدپيلهي بيانصاف، تا امروز مراحل زيادي را پيش رفته و با قدرت نيز پيش خواهد رفت. اين، وعدهي الهي است; "من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه" (3): هر جامعهيي، هر فردي، هر مرد و زني كه عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد، ما حيات طيبه به او خواهيم داد. اين حيات طيبه، امروز در جامعهي ما محسوس است.
البته اگر مانعها نبود، از اين وضعيت خيلي بهتر بود; اگر كارشكنيها نبود، از اين حالت خيلي بهتر بود; اگر اعمال غرضهاي دشمنان شناختهشده و شناختهنشده نبود، از اين حالت خيلي بهتر بود. وحدت مردم، محبت ميان مردم و مسؤولان، عشق به راه خدا و راه اسلام و راه آن رهبر عظيمالشأن و عاليقدر، آن امام راحل، آن استاد و پيرمراد، مردم را پيش برده و حركت داده است. اين تلاشها باارزش است.
از سال 1360 تا سال 1370، اين ده سالي كه انقلاب توانست نفوذيهاي داخل انقلاب را پس بزند، شما مردم وابستگان به غرب و شرق را پس زديد. اوايل انقلاب ـ سالهاي 58 و 59 ـ در همين مشهد و در بسياري از شهرهاي ديگر و نيز در تهران، كساني بودند كه با نام انقلاب حرف ميزدند; اما وابستهي به غرب بودند، وابستهي به اردوگاه شرق بودند و دلشان با مردم و اسلام نبود. از سال 60، آن حركت عظيم امام و مردم، انقلاب را از اين عناصر نفوذي كه بر كارها مسلط بودند، بحمدالله پيراسته كرد و پيش برد.
در اين ده سال، شما ملت موفقيتهاي بزرگي به دست آورديد. در دنيا چه كسي ايران را به عظمت ميشناخت؟ چهار نفر نويسندهي مزدور را پيدا ميكردند، پولهاي گزافي به آنها ميدادند، تا در كتاب و يا مجلهيي، از قالي ايران، از تخت جمشيد ايران، از فلان محصول ايران تعريف كنند! ايران معنايش خاويار و قالي بود!
والله امروز در دنيا دشمنانتان هم در مقابل عظمت شما مردم، انگشت حيرت به دندان گزيدهاند. اين جوانان ما، از انقلاب و كشورشان هشت سال دفاع جانانه كردند. ملت ايران دنيا را به حيرت فرو برد و براي كشورهاي ديگر سرمشق شد. يكي از علل عمدهيي كه رأس استكبار و دستگاههاي استكباري با ايران دشمنند، همين است كه ميدانند شما الگو شدهايد. امروز ملت عراق، قبل از آنها ملتهاي ديگر در كشورهاي ديگر، در مقابل زورگوييها ايستادهاند. اين حركت پيش خواهد رفت.
آنچه كه پيروز است، پرچم اسلام و نام خداست. امريكا، قدرتمندان، قلدران دنياي سياست و اقتصاد، اگر با همديگر كه روبهرو ميشوند، بتوانند كاري بكنند، در مقابلهي با اسلام، تمام سلاحهايشان كند و ازكارافتاده است. با اسلام نميتوانند مبارزه كنند; اسلام بر آنها پيروز خواهد شد.
امروز مسايل مهمي در دنيا ميگذرد. مسألهي عراق، مسألهيي بسيار مهم است. ملت ايران موضع خودش را آشكار كرد. آن شخص معلومالحال ميگويد كه مسؤولان ايران در امور داخلي عراق دخالت كردند! (4) آن دخالتي كه آنها ميگويند و ادعا ميكنند، ما نكردهايم; دروغ ميگويند. ما به مقتضاي برادري اسلامي، در آن حدي كه با توجه به همهي جوانب قضيه تكليف ما بود ـ آن افشاگري، آن فرياد، آن همدردي ـ تكليفمان را انجام داديم. وقتي هم كه به وضع آوارگي افتادند، اين كمكهاي عظيم را به برادران مسلمانمان كرديم; اين تكليف ماست.
ما نصيحت ميكنيم. نصيحت فقط مخصوص دوستان نيست; ما به قلدران و دشمنانمان هم نصيحت ميكنيم. ما به قلدران هميشه نصيحت كردهايم و گفتهايم كه راه قلدري، راه موفقي نيست; سرتان به سنگ ميخورد; حالا يكي زودتر، يكيديرتر. اين، صحنهي آزمايشگاه تاريخ است. نگاه كنيد ببينيد، آقاي صدام حسين يكي از همين قلدرهاست; سرش به سنگ خورد و دارد بيشتر هم ميخورد. آيا اين آزمايشگاه كافي نيست؟ آيا او ميگذاشت در برههيي از زمان ملت عراق نفس بكشند؟ آيا دنيا هميشه همانطور كه قلدر و زورگو دلش ميخواهد، ميماند؟
ببينيد وضع چگونه است. در شمال و جنوب عراق، عليه زورگوييها سر بلند كردهاند. البته مردم را ميزنند و قيامشان را سركوب ميكنند; اما نميتوانند از بين ببرند. اين حركتهاي اسلامي، اگر دو شرط را داشته باشد، يعني متكي به اسلام و توأم با فداكاري باشند، تمامشدني نيستند.
ويران كردن اعتاب مقدس، آنجايي كه قبلهي دل ميليونها انسان است، اشتباه بزرگتري است كه ميكنيد. آنهايي كه اين بارگاهها را خراب كردند، امروز قبر خودشان مزبله است. آنهايي كه ميخواستند جلوي دين مردم را بگيرند، امروز جز در زبالهدان پسماندههاي يادهاي تاريخي جايي ندارند. رضاخان چه شد؟ محمدرضا چه شد؟ متوكلها چه شدند؟ تو هم به همان سرنوشت دچار ميشوي. اي كسي كه با اعتاب مقدس، با خانههاي اولياي خدا، با كعبهي دلهاي مردم روبهرو ميشوي، ما اينها را ميگوييم. آيا اينها حرفهاي خلافي است؟ آيا اينها دخالت است؟
ما به ملت عراق ميگوييم، برادران و خواهران شما در ايران، با تانك و توپ و مسلسل مواجه شدند. شما يادتان است كه در همين خيابانهاي مشهد، كاميون ارتشي راه افتاد و صف مردمي را كه در انتظار خريد نفت يا نان بودند، با مسلسل زد. اينها كه افسانه نيست; اينها همين قضاياي ديروز خود ماست. من به چشم خودم ديدم، شايد هزاران نفر از شماها هم به چشم خودتان ديديد كه در همين خيابان خسروينو و خيلي از جاهاي ديگر، اين برادران و خواهران شما با تانك روبهرو شدند. در همين استانداري شهر مشهد، تانك وارد شد. مردم مشهد! مگر نبود؟ جوانان و زنان و مردان! شماها ديديد، ما هم بوديم و ديديم. تانك داخل استانداري شد، ولي مردم تانك را مثل حلقهي دور نگين انگشتر محاصره كردند. كار به جايي رسيد كه آن كسي كه در تانك بود، بنا كرد به استغاثه كردن! من خودم رفتم و آن افسري را كه در تانك بود، از لابلاي مردم نجاتش دادم. مردم ميخواستند او را تكهپارهاش كنند; ولي ما كاري كرديم كه توانست فرار كند و برود. مردم با طاغوت روبهرو شدند، ايستادند و فداكاري كردند. ما به مردم عراق اين را ميگوييم كه اگر انسان در راه خدا ايستادگي كرد، به نتيجه خواهد رسيد.
مطلب آخر را به شما ملت عزيز عرض ميكنم. برادران و خواهران! اي ملت بزرگ! ـ كه اين مبالغه نيست; شما حقيقتا ملت بزرگ و عظيمالشأن و بينظير و يا كمنظيري هستيد ـ راه شما براي رسيدن به حيات طيبه ـ يعني آنجايي كه هم زندگي مادي تأمين است; آسايش تن، و هم زندگي معنوي; آسايش روح و شادي دل و صفاي معنا ـ راه روشني است; اما تلاش و وحدت و ايمان و فعاليت و عمل لازم دارد، كه بحمدالله داريد و بايد افزايش بدهيد.
كار كنيد، وحدتتان را حفظ كنيد، ياد خدا را در دلها نگهداريد، به هم برسيد، دلهايتان را با هم صاف كنيد، با هم مهربان باشيد، از يكديگر كينه به دل نگيريد، انگيزههاي كوچك شما را از هم جدا نكند، كه بحمدالله نكرده است و نخواهد كرد; اگرچه دشمن اين را ميخواهد. اگر با اين روحيه، با اين ايمان، با اين قدم صادق حركت كنيد، جمهوري اسلامي به اوج قلهي حيات طيبه كه خدا وعده داده است، خواهد رسيد.
من امروز كه ميخواستم براي ديدار با شما مردم عزيز بيايم، چون مختصري كسالت و ضعف داشتم، دوستان به من توصيه كردند كه كم صحبت كنم; من هم گفتم كه بيست دقيقه، يا حداكثر نيمساعت صحبت خواهم كرد; اما چهرهي شاداب و زندهي شما و اجتماع پرشورتان و جاذبههاي معنوييي كه در شما مردم عزيز هست، صحبت را به درازا كشاند.
پروردگارا! به حرمت اسلام، ما را در زندگي و مرگ، در راه اسلام قرار بده. پروردگارا ! روح آن بزرگي كه ما را با اين راه آشنا كرد، روزبهروز به خود مقربتر كن. پروردگارا !روح آن عزيز را از ما راضي كن. پروردگارا! دلهاي ما را بيشازپيش با هم مهربان كن. پروردگارا! فضل و رحمت و بركتت را بر اين ملت نازل كن. پروردگارا! اين ملت شجاع را در همهي صحنهها بر دشمنانش پيروز كن. پروردگارا! ملت عراق را از ظلم و ستم فرعوني نجات بده. پروردگارا! همهي ملتهاي مسلمان و ملتهاي مظلوم را به حيات طيبه برسان. پروردگارا! به محمد و آل محمد ما را بيامرز، از ما راضي شو و گفتار و كردار ما را براي خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! قلب مقدس وليعصر را از ما راضي و خشنود كن. پروردگارا! در ظهور و فرج آن بزرگوار تعجيل فرما و ما را از ياران آن بزرگوار قرار ده.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
------------------------------------------
1) انفال: 24
2) انفال: 24
3) نحل: 97
4) ادامهى كشمكشهاى داخلى در عراق و ناآراميهاى وسيع و خودجوش در شمال و جنوب اين كشور و توانايى مردم عراق براى مقابله با عمليات سركوب رژيم، موجب شد تا «جورج بوش» رئيس جمهور سابقامريكا، ايران را به دخالت در مسائل داخلى عراق متهم كند. «صدام حسين» نيز به نوبهى خود ايران را به طرفدارى از شيعيان جنوب عراق متهم ساخت؛ ولى هر دو ادعا بهخاطر خودجوش بودن قيام مردمى، بويژه در شهرهاى مركزى عراق، فاقد استناد و صحت بود
الحمدلله رب العالمين والصلاه والسلام علي سيدنا و نبينا ابيالقاسم محمد و علي الهالاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداه المهديين المعصومين سيما بقيهالله فيالارضين. قالالله الحكيم في كتابه: يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لمايحييكم (1)
خداي بزرگ را بسيار سپاسگزارم كه يكبار ديگر اين توفيق را ارزاني داشت، تا در كنار مرقد پرنور عليبنموسيالرضا(عليهالافالتحيهوالثناء)، شما مرد و زن مؤمن و فداكار و مخلص شهر شهادت را از نزديك زيارت كنم و ياد فداكاريها و مبارزات مخلصانهي شما مردم را كه در طول سالها از نزديك شاهد آن بودهام، براي ذهن و دل قدردان خودم تجديد كنم.
مرقد منور عليبنموسيالرضا(عليهالصلاهوالسلام) منبع بركات بيشماري است و بخصوص براي من يكي از بركات بزرگ الهي محسوب ميشود. مختصر كسالتي هم كه بود، بحمدالله با استشفا از اين مرقد مطهر و منور برطرف شد.
قبل از شروع عرايض خودم، بايد از دو پديدهي ستايشبرانگيز ملت ايران سپاسگزاري و قدرداني كنم:
اول، حضور عظيم مردم به مناسبت روز قدس در جمعهي آخر ماه مبارك رمضان است. اين صحنه، براي دوستان در سرتاسر عالم فرحانگيز و اميدواركننده بود و مبارزان فلسطيني را شاد كرد و دلهايشان را قرص نمود. براي دشمنان هم كوبنده بود; چه آن دشمناني كه مايلند مسألهي فلسطين از ذهن ملتها بكلي محو بشود و مسلمانان يادشان برود كه اساسا چنين مسألهي مهمي وجود داشته و دارد، و چه آن دشمناني كه مايلند ملت ايران به جاي پرداختن به مسايل اساسي اسلامي و انقلابي، به مسايل حقير سرگرم باشد، درگير اختلافات و مسايل شخصي باشد. اين ملت زنده و درصحنه و هوشيار در وقت لازم، در هر شرايطي حركت لازم را انجام ميدهد.
تشكر دوم، به خاطر پاسخي است كه ملت ما به استمداد آوارگان عراقي دادند. در همه جاي كشور، قشرهاي مختلف، با نهايت بلندنظري و ازخودگذشتگي، به صرف برادري اسلامي و براي انجام تكليف شرعي، هركس هرچه توانست، به اين آوارگان و مظلومان عراقي كمك كرد. خداوند شما مردم عزيز را روزبهروز در راه خود ثابتقدمتر بدارد و به سمت هدفهاي عالي انقلاب اسلامي، سريعالسيرتر و موفقتر بفرمايد. همچنين از خداي متعال متضرعانه درخواست ميكنم كه ماه رمضان پربركت شما را برايتان ماندگار كند. اين ماه رمضان بحمدالله در سرتاسر كشور، ماه توجه و دعا و قرآن و تحرك عمومي مردم بود. اميدواريم كه آثار اين عبادتها و روزهها و توجهات و اذكار و فداكاريهاي شما مردم، برايتان زادراه اين حركت عظيم باشد.
مطلبي كه امروز عرض خواهم كرد، يك مسألهي اساسي اسلامي است كه در آيات كريمهي قرآن از آن ياد شده است و ما ملت ايران بايد به آن توجه دايمي داشته باشيم، و آن عبارت از حركت به سمت حيات طيبهي الهي و اسلامي است; "يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم" (2). خدا و پيامبر، شما را به زندگي و مايهي حيات طيب و پاكيزه دعوت ميكنند. حيات پاكيزه، فقط خوردن و لذت بردن و شهوتراني نيست; اينكه دعوت خدا و رسول را نميخواست. نفس هر انساني، او را به زندگي حيواني دعوت ميكند. همهي حيوانات دنبال غذا و اطفاي شهوت حركت ميكنند و براي شكم و ساعتي بيشتر زنده ماندن، مبارزه ميكنند. حيات طيبه، عبارت از اين است كه اين زندگي در راه خدا و براي رسيدن به هدفهاي عالي باشد. هدف عالي انسان فقط اين نيست كه شكمي را به هر شكلي پر كند; اين كمترين چيزي است كه يك حيوان ميتواند به عنوان هدف خود انتخاب كند. براي انسان، هدف اعلي عبارت از وصول به حق، رسيدن به قرب باريتعالي و تخلق به اخلاق الهي است. انسان براي رسيدن به آنچنان هدفي، ابزارهاي مادي و معنوي را لازم دارد. غذا لازم است، اما براي اينكه انسان به سمت هدف حركت كند.
زندگي راحت براي بشر لازم و ضروري است و اسلام با قوانين و مقررات خود، انسانها را به سمت رفاه و آسايش زندگي ميبرد; اما اين آسايش زندگي، به خودي خود هدف نيست. اي بسا انسانهايي كه زندگي راحت دارند، دغدغهي معاش و شكم و آسايش ندارند، اما از انسانيت هم بويي نبردهاند. تمدنهاي مادي، بشر را به آن زندگي دعوت ميكنند; البته دروغ هم ميگويند.
در نظامها و كشورهايي كه زندگي را با ابزارهاي پيشرفته و با علم مادي ميگذرانند، آسايش زندگي متعلق به همهي مردم نيست; به يكعده از مردم اختصاص دارد. امروز در كشور امريكا، در كشورهاي پيشرفتهي اروپا، گرسنگي، فقر، مردن از كمبود مواد غذايي، نداشتن سرپناه و مسكن، ناامني حتي براي يك زندگي حيواني، فراوان است. آن كساني كه از تكنولوژي و دانش جديد در اين كشورها استفاده ميكنند، طبقهي خاصي از مردمند. آنهايي كه براي يك شكم غذا مجبورند شرف و ناموس و شخصيت خودشان را بفروشند و انواع اهانتها را تحمل كنند، تودهي عظيمي از مردمند. اين، واقعيت قضيه است. ظواهر، پرزرقوبرق و پرجلوه است. دوربين تلويزيونها و خبر خبرگزاريها چيزهايي را به عنوان تبليغات به مردم دنيا ارايه ميدهد كه پرزرقوبرق و چشمگير است.
اگر تمدن غربي، با اين همه پيشرفت علمي، با پيمودن فضا، با ثروتهاي عظيم مادييي كه دراختيار دارد و از كشورهاي جهان سوم و فقير دزدي و غارت كرده است، ادعا بكند كه فقر را در كشورهاي پيشرفته برانداخته، دروغ گفته است. پس، تمدن غربي، همان زندگي مادي راحت و برخوردار از رفاه را هم نميتواند به همهي انسانها بدهد.
نظام اسلامي، علاوه بر اينكه هدفهايي بالاتر از هدفهاي مادي دارد ـ يعني در نظام اسلامي، يك انسان فقط با پر شدن شكم خوشبخت نيست; بايد زندگي مادي و رفاه و امنيت او تأمين باشد ـ همچنين اصرار دارد كه روح و دل انسان ميبايد از يك صفا و تلالؤ و نورانيت و برادري و فداكاري نسبت به انسانهاي ديگر و عبوديت و بندگي و اخلاص نسبت به خداي متعال برخوردار باشد. اسلام و ساير اديان الهي، اين را براي مردم ميخواهند.
پس، هدف بالاتر از ماديات است; اما ماديات را هم كه اسلام تأمين ميكند، براي عموم مردم تأمين ميكند. يعني در جامعهي اسلامي، همهي انسانها بايد از رفاه، آسايش، امنيت و زندگي كافي براي آسايش خيال برخوردار باشند; كه نه در تمدن مادي غرب چنين چيزي وجود دارد و هرگز وجود نخواهد داشت، و نه در تمدن و نظام سوسياليستي و كمونيستي، كه ديديد به چه سرنوشتي دچار شد. نمونه هم صدر اسلام است و براي رسيدن به آن، احكام الهي و اسلامي كافي است.
اگر ما به احكام اسلامي عمل بكنيم، اگر جامعهي اسلامي، ايمان اسلامي را همراه با عمل به مقررات و قوانين الهي تعقيب بكند، همان چيزي اتفاق خواهد افتاد كه بشريت در طول تاريخ به دنبال آن بوده است. يعني چه؟ يعني آسايش و رفاه مادي همراه با تكامل و پيشرفت و عروج معنوي. بشر حيوان نيست كه علف جلوي او بريزند و برايش كافي باشد. انسان ميخواهد باصفا و نوراني باشد. انسان از نورانيت و صفا و بندگي خدا احساس لذت روحي ميكند.
شما وقتي عبادت ميكنيد، دعايي را با حال ميخوانيد، نمازي را با توجه اقامه ميكنيد، انفاقي به يك مستحق ميكنيد، ميبينيد چه لذتي ميبريد و چه حالت احتظاظي به شما دست ميدهد. اين لذت را با خوردن نميشود به دست آورد. انسانهايي كه طعم بندگي خدا را چشيدهاند ـ كه هر انسان مؤمني در طول زندگي، كموبيش حالات اينطوري برايش پيش ميآيد; بعضي كم، بعضي زياد ـ در آن لحظهي توجه به خدا، عبادت خدا، مناجات، گريه براي خدا و در مقابل خدا، لذتي احساس ميكنند كه حاضرند دنيا و مافيها را بدهند، براي آنكه اين لذت براي آنها بماند.
البته ماديات انسان را از آن حالت بيرون ميآورد; آن حالت گاهگاهي دست ميدهد. لذت معنوي، يعني آن حالات. آدمهايي كه با خدا و هدفهاي معنوي آشنا نيستند، طعم اين لذت را نميچشند. اي بسا انسانهايي كه در سايهي نامبارك نظامهاي مادي عمري را گذراندهاند، اما يك لحظه آن حالت توجه به خدا و آن لذت معنوي برايشان پيش نيامده است. آنها نميفهمند من و شما چه ميگوييم.
اسلام ميخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نوراني كند، بديها را آنچنان از سينهي من و شما بيرون بكـند و دور بيندازد، كه ما آن حالت لذت معنوي را در همهي آنات زندگيمان، نه فقط در محراب عبادت، بلكه حتي در محيط كار، در حال درس، در ميدان جنگ، در هنگام تعليم و تعلم و در زمان سازندگي احساس كنيم. "خوشا آنان كه دايم در نمازند"، يعني اين. در حال كسب و كار هم با خدا، در حال خوردن و آشاميدن هم باز به ياد خدا. اينگونه انساني است كه در محيط زندگي و در محيط عالم، از او نور پراكنده ميشود. اگر دنيا بتواند اينطور انسانهايي را تربيت كند، ريشهي اين جنگها و ظلمها و نابرابريها و پليديها و رجسها كنده خواهد شد. اين، حيات طيبه است.
پس، حيات طيبه معنايش اين نيست كه كساني فقط نماز بخوانند، عبادت كنند و اصلا به فكر زندگي و ماديات نباشند; نه، حيات طيبه، يعني دنيا و آخرت را با هم داشتن. حيات طيبه، يعني ماده و معنا را با هم داشتن. حيات طيبه، يعني آن ملتي كه تلاش ميكند، سازندگي ميكند، صنعت و بازرگاني و كشاورزي را به اوج ميرساند، قدرت علمي و تكنيكي پيدا ميكند، پيشرفتهاي گوناگون در همه جهت به دست ميآورد; اما در همهي اين حالات، دل او هم با خداست و روزبهروز هم با خدا آشناتر ميشود. اين، هدف نظام اسلامي است. اين، آن هدفي است كه پيامبران اعلام كردند، مصلحان عالم گفتند و در اين صدوپنجاه تا دويست سال گذشته، شخصيتهاي برجستهي اسلامي آن را اعلام كردند.
دشمنان اسلام فهميدهاند كه آنچه در آستين و چنتهي اسلام است، چيست و از آن ترسيدهاند. اگر ميبينيد با اسلام مبارزه ميكنند، براي اين است كه ميدانند اگر اسلام با دست باز مشغول سازندگي انسانها بشود و افراد و جوامع انساني را بسازد، ديگر براي حناي تمدنها و قدرتهاي مادي، رنگي باقي نخواهد ماند. با جمهوري اسلامي هم به همين دليل مبارزه ميكنند.
جمهوري اسلامي، پرچم قرآن و اسلام را بلند كرد. انقلاب و امام و ملت ما از اول اعلام كردند و گفتند كه ما آن مردمي نيستيم كه دنيا و آخرت را از هم جدا كنيم; آنچناني كه دشمنان دين هميشه گفتهاند و ترويج كردهاند كه دنيا و آخرت از هم جداست. خير، دنيا با آخرت يكي است و از آن غيرقابل تفكيك است. چنين دنيايي، وظيفهي ديني است. اين را از اول، اسلام و انقلاب و امام و ملت گفتند.
قدرتها و در رأس قدرتها، آن دو امپراتوري مسلط زمان ما ـ كه يكيشان اول انقلاب ما بود و امروز ديگر نيست; يعني امپراتوري شرق، و يكي ديگر هنوز سر پاست; تا كي او هم از پاي در بيايد ـ از اول فهميدند كه اگر اين فكر و اين نظام و اين تمدن جديد به صحنه بيايد، آنها بايد بساطشان را جمع كنند; آنوقت ديگر از قلدريها و غارتگريها و تاختوتازها و زورگوييهايشان ـ كه هنوز دنيا دارد اين زورگوييها را از رأس استكبار، يعني امريكا ميبيند ـ اثري باقي نميماند; لذا با اسلام و با جمهوري اسلامي مبارزه كردند. از روز اول كه احساس شد جمهوري اسلامي سر سازش با قلدرهاي عالم را ندارد، مورد دشمني قرار گرفته، تا امروز كه دشمنان هرچه توانستهاند، كارشكني كردهاند. بله، به زبان ميگويند كه ما ميخواهيم روابط خود با جمهوري اسلامي را حسنه كنيم; اما آنها در اين حرف صادق نيستند. مرتب از رئيس جمهور امريكا سؤال ميكنند كه نظر شما راجع به روابط با جمهوري اسلامي چيست; او هم ميگويد ما جدا اصرار داريم كه روابطمان را با ايران حسنه كنيم! اين حرف، يك حرف غيرصادقانه است. بله، با جمهوري اسلامي اسمي، با جمهوري اسلامييي كه از ارزشها و هدفهاي اسلامي صرفنظر كند، با جمهوري اسلامييي كه ديگر اسمش يك دروغ خواهد بود، امريكاييها حاضرند آشتي كنند و همكاري نمايند; اما با جمهوري اسلامييي كه ارزشهاي اسلامي را به صورت حياتيترين خواستههاي خود در دست بفشرد و از آن صرفنظر نكند، دلشان صاف نيست و نخواهد شد.
اين دوازده سال را با جمهوري اسلامي مبارزه كردند; اما درعينحال با وجود اين مبارزات و ضربات و دشمنيها و خباثتها، جوهر تابناك اسلام آنقدر كارايي از خود نشان داده است كه اولا آنها مجبورند به اين كاراييها اعتراف كنند، ثانيا وحشت آنها روزبهروز از جمهوري اسلامي بيشتر شده است. اگر ما نتوانسته بوديم در جهت هدفهاي اسلامي پيش برويم، موجبي نداشت كه غرب و شياطين و در رأس آنها شيطان بزرگ، اينقدر از جمهوري اسلامي وحشت داشته باشند، با آن ستيزه كنند و از آن بدشان بيايد. دشمني كه شما ميبينيد كاري از او برنميآيد، با او كاري نداريد; اما با آن دشمني برخورد ميكنيد كه ببينيد از او كاري برميآيد، ببينيد دارد پيش ميآيد.
جمهوري اسلامي به فضل الهي، به كوري چشم دشمنان و عليرغم وسوسهي خناسان و اشكالتراشي اشكالتراشان بدپيلهي بيانصاف، تا امروز مراحل زيادي را پيش رفته و با قدرت نيز پيش خواهد رفت. اين، وعدهي الهي است; "من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه" (3): هر جامعهيي، هر فردي، هر مرد و زني كه عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد، ما حيات طيبه به او خواهيم داد. اين حيات طيبه، امروز در جامعهي ما محسوس است.
البته اگر مانعها نبود، از اين وضعيت خيلي بهتر بود; اگر كارشكنيها نبود، از اين حالت خيلي بهتر بود; اگر اعمال غرضهاي دشمنان شناختهشده و شناختهنشده نبود، از اين حالت خيلي بهتر بود. وحدت مردم، محبت ميان مردم و مسؤولان، عشق به راه خدا و راه اسلام و راه آن رهبر عظيمالشأن و عاليقدر، آن امام راحل، آن استاد و پيرمراد، مردم را پيش برده و حركت داده است. اين تلاشها باارزش است.
از سال 1360 تا سال 1370، اين ده سالي كه انقلاب توانست نفوذيهاي داخل انقلاب را پس بزند، شما مردم وابستگان به غرب و شرق را پس زديد. اوايل انقلاب ـ سالهاي 58 و 59 ـ در همين مشهد و در بسياري از شهرهاي ديگر و نيز در تهران، كساني بودند كه با نام انقلاب حرف ميزدند; اما وابستهي به غرب بودند، وابستهي به اردوگاه شرق بودند و دلشان با مردم و اسلام نبود. از سال 60، آن حركت عظيم امام و مردم، انقلاب را از اين عناصر نفوذي كه بر كارها مسلط بودند، بحمدالله پيراسته كرد و پيش برد.
در اين ده سال، شما ملت موفقيتهاي بزرگي به دست آورديد. در دنيا چه كسي ايران را به عظمت ميشناخت؟ چهار نفر نويسندهي مزدور را پيدا ميكردند، پولهاي گزافي به آنها ميدادند، تا در كتاب و يا مجلهيي، از قالي ايران، از تخت جمشيد ايران، از فلان محصول ايران تعريف كنند! ايران معنايش خاويار و قالي بود!
والله امروز در دنيا دشمنانتان هم در مقابل عظمت شما مردم، انگشت حيرت به دندان گزيدهاند. اين جوانان ما، از انقلاب و كشورشان هشت سال دفاع جانانه كردند. ملت ايران دنيا را به حيرت فرو برد و براي كشورهاي ديگر سرمشق شد. يكي از علل عمدهيي كه رأس استكبار و دستگاههاي استكباري با ايران دشمنند، همين است كه ميدانند شما الگو شدهايد. امروز ملت عراق، قبل از آنها ملتهاي ديگر در كشورهاي ديگر، در مقابل زورگوييها ايستادهاند. اين حركت پيش خواهد رفت.
آنچه كه پيروز است، پرچم اسلام و نام خداست. امريكا، قدرتمندان، قلدران دنياي سياست و اقتصاد، اگر با همديگر كه روبهرو ميشوند، بتوانند كاري بكنند، در مقابلهي با اسلام، تمام سلاحهايشان كند و ازكارافتاده است. با اسلام نميتوانند مبارزه كنند; اسلام بر آنها پيروز خواهد شد.
امروز مسايل مهمي در دنيا ميگذرد. مسألهي عراق، مسألهيي بسيار مهم است. ملت ايران موضع خودش را آشكار كرد. آن شخص معلومالحال ميگويد كه مسؤولان ايران در امور داخلي عراق دخالت كردند! (4) آن دخالتي كه آنها ميگويند و ادعا ميكنند، ما نكردهايم; دروغ ميگويند. ما به مقتضاي برادري اسلامي، در آن حدي كه با توجه به همهي جوانب قضيه تكليف ما بود ـ آن افشاگري، آن فرياد، آن همدردي ـ تكليفمان را انجام داديم. وقتي هم كه به وضع آوارگي افتادند، اين كمكهاي عظيم را به برادران مسلمانمان كرديم; اين تكليف ماست.
ما نصيحت ميكنيم. نصيحت فقط مخصوص دوستان نيست; ما به قلدران و دشمنانمان هم نصيحت ميكنيم. ما به قلدران هميشه نصيحت كردهايم و گفتهايم كه راه قلدري، راه موفقي نيست; سرتان به سنگ ميخورد; حالا يكي زودتر، يكيديرتر. اين، صحنهي آزمايشگاه تاريخ است. نگاه كنيد ببينيد، آقاي صدام حسين يكي از همين قلدرهاست; سرش به سنگ خورد و دارد بيشتر هم ميخورد. آيا اين آزمايشگاه كافي نيست؟ آيا او ميگذاشت در برههيي از زمان ملت عراق نفس بكشند؟ آيا دنيا هميشه همانطور كه قلدر و زورگو دلش ميخواهد، ميماند؟
ببينيد وضع چگونه است. در شمال و جنوب عراق، عليه زورگوييها سر بلند كردهاند. البته مردم را ميزنند و قيامشان را سركوب ميكنند; اما نميتوانند از بين ببرند. اين حركتهاي اسلامي، اگر دو شرط را داشته باشد، يعني متكي به اسلام و توأم با فداكاري باشند، تمامشدني نيستند.
ويران كردن اعتاب مقدس، آنجايي كه قبلهي دل ميليونها انسان است، اشتباه بزرگتري است كه ميكنيد. آنهايي كه اين بارگاهها را خراب كردند، امروز قبر خودشان مزبله است. آنهايي كه ميخواستند جلوي دين مردم را بگيرند، امروز جز در زبالهدان پسماندههاي يادهاي تاريخي جايي ندارند. رضاخان چه شد؟ محمدرضا چه شد؟ متوكلها چه شدند؟ تو هم به همان سرنوشت دچار ميشوي. اي كسي كه با اعتاب مقدس، با خانههاي اولياي خدا، با كعبهي دلهاي مردم روبهرو ميشوي، ما اينها را ميگوييم. آيا اينها حرفهاي خلافي است؟ آيا اينها دخالت است؟
ما به ملت عراق ميگوييم، برادران و خواهران شما در ايران، با تانك و توپ و مسلسل مواجه شدند. شما يادتان است كه در همين خيابانهاي مشهد، كاميون ارتشي راه افتاد و صف مردمي را كه در انتظار خريد نفت يا نان بودند، با مسلسل زد. اينها كه افسانه نيست; اينها همين قضاياي ديروز خود ماست. من به چشم خودم ديدم، شايد هزاران نفر از شماها هم به چشم خودتان ديديد كه در همين خيابان خسروينو و خيلي از جاهاي ديگر، اين برادران و خواهران شما با تانك روبهرو شدند. در همين استانداري شهر مشهد، تانك وارد شد. مردم مشهد! مگر نبود؟ جوانان و زنان و مردان! شماها ديديد، ما هم بوديم و ديديم. تانك داخل استانداري شد، ولي مردم تانك را مثل حلقهي دور نگين انگشتر محاصره كردند. كار به جايي رسيد كه آن كسي كه در تانك بود، بنا كرد به استغاثه كردن! من خودم رفتم و آن افسري را كه در تانك بود، از لابلاي مردم نجاتش دادم. مردم ميخواستند او را تكهپارهاش كنند; ولي ما كاري كرديم كه توانست فرار كند و برود. مردم با طاغوت روبهرو شدند، ايستادند و فداكاري كردند. ما به مردم عراق اين را ميگوييم كه اگر انسان در راه خدا ايستادگي كرد، به نتيجه خواهد رسيد.
مطلب آخر را به شما ملت عزيز عرض ميكنم. برادران و خواهران! اي ملت بزرگ! ـ كه اين مبالغه نيست; شما حقيقتا ملت بزرگ و عظيمالشأن و بينظير و يا كمنظيري هستيد ـ راه شما براي رسيدن به حيات طيبه ـ يعني آنجايي كه هم زندگي مادي تأمين است; آسايش تن، و هم زندگي معنوي; آسايش روح و شادي دل و صفاي معنا ـ راه روشني است; اما تلاش و وحدت و ايمان و فعاليت و عمل لازم دارد، كه بحمدالله داريد و بايد افزايش بدهيد.
كار كنيد، وحدتتان را حفظ كنيد، ياد خدا را در دلها نگهداريد، به هم برسيد، دلهايتان را با هم صاف كنيد، با هم مهربان باشيد، از يكديگر كينه به دل نگيريد، انگيزههاي كوچك شما را از هم جدا نكند، كه بحمدالله نكرده است و نخواهد كرد; اگرچه دشمن اين را ميخواهد. اگر با اين روحيه، با اين ايمان، با اين قدم صادق حركت كنيد، جمهوري اسلامي به اوج قلهي حيات طيبه كه خدا وعده داده است، خواهد رسيد.
من امروز كه ميخواستم براي ديدار با شما مردم عزيز بيايم، چون مختصري كسالت و ضعف داشتم، دوستان به من توصيه كردند كه كم صحبت كنم; من هم گفتم كه بيست دقيقه، يا حداكثر نيمساعت صحبت خواهم كرد; اما چهرهي شاداب و زندهي شما و اجتماع پرشورتان و جاذبههاي معنوييي كه در شما مردم عزيز هست، صحبت را به درازا كشاند.
پروردگارا! به حرمت اسلام، ما را در زندگي و مرگ، در راه اسلام قرار بده. پروردگارا ! روح آن بزرگي كه ما را با اين راه آشنا كرد، روزبهروز به خود مقربتر كن. پروردگارا !روح آن عزيز را از ما راضي كن. پروردگارا! دلهاي ما را بيشازپيش با هم مهربان كن. پروردگارا! فضل و رحمت و بركتت را بر اين ملت نازل كن. پروردگارا! اين ملت شجاع را در همهي صحنهها بر دشمنانش پيروز كن. پروردگارا! ملت عراق را از ظلم و ستم فرعوني نجات بده. پروردگارا! همهي ملتهاي مسلمان و ملتهاي مظلوم را به حيات طيبه برسان. پروردگارا! به محمد و آل محمد ما را بيامرز، از ما راضي شو و گفتار و كردار ما را براي خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! قلب مقدس وليعصر را از ما راضي و خشنود كن. پروردگارا! در ظهور و فرج آن بزرگوار تعجيل فرما و ما را از ياران آن بزرگوار قرار ده.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
------------------------------------------
1) انفال: 24
2) انفال: 24
3) نحل: 97
4) ادامهى كشمكشهاى داخلى در عراق و ناآراميهاى وسيع و خودجوش در شمال و جنوب اين كشور و توانايى مردم عراق براى مقابله با عمليات سركوب رژيم، موجب شد تا «جورج بوش» رئيس جمهور سابقامريكا، ايران را به دخالت در مسائل داخلى عراق متهم كند. «صدام حسين» نيز به نوبهى خود ايران را به طرفدارى از شيعيان جنوب عراق متهم ساخت؛ ولى هر دو ادعا بهخاطر خودجوش بودن قيام مردمى، بويژه در شهرهاى مركزى عراق، فاقد استناد و صحت بود