بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اولاً تسليت شهادت بزرگترين شهيد تاريخ بشريت، حضرت اباعبداللَّه الحسين و پديدآورنده ى حماسه ى فراموش نشدنى و بيداركننده ى امت اسلام در طول تاريخ؛ ثانياً خوش آمد به شما برادران و خواهران عزيز كه به مناسبت سالگرد بيدارى مردم بيدار و هوشيار قم، از آن شهر تشريف آورديد و اين مجلس با صفا و پر از صميميت را تشكيل داديد.
مسئله ى نوزدهم دى، صرفاً يك حادثه ى تاريخىِ گذرا نيست. اهميت اين حادثه از آنجاست كه بخشى از ملت ايران - كه مردم عزيز قم بودند - حادثه اى را پيش از وقوع آن حس كردند. حس بيدارى و هوشيارى اين مردم به كمك آنها آمد، تا يك جريان عظيمى را در كشور شروع كنند. قضيه ى اهانت به امام بزرگوار در يك روزنامه و به قلم يك مزدور دربار طاغوت، از نظر خيلى از مردم سطحى نگر و ظاهربين، آن روز چندان اهميتى نداشت؛ عمق اين قضيه و بخش پنهانى اين توطئه را احساس نميكردند؛ درك نميكردند. وقتى يك توطئه اى را انسان احساس نكند، طبعاً عكس العملى هم در مقابل آن نشان نميدهد. مردم قم، جوانان قم، احساس كردند؛ درك كردند؛ اهميت حادثه را فهميدند. اين مهمترين بخش از اين حادثه اى است كه در تاريخ انقلاب ما اتفاق افتاد. اگر شما قمى ها آن دركى را كه آن روز پيدا كرديد، پيدا نميكرديد، به خيابانها نمى آمديد، دفاع نميكرديد، شهيد نميداديد و آن رسوائىِ بى نظير را براى دستگاه طاغوت به وجود نمى آورديد، معلوم نبود جريان مبارزات به اين شكلى كه اتفاق افتاد، اتفاق بيفتد و ادامه پيدا كند. نقطه ى شروع خيلى مهم است. و نقطه ى شروع يك چيز تصادفى نيست، ناشى از فهم كردن و درك كردن يك حادثه اى است كه بسيارى از ابعاد آن پوشيده است؛ از چشمها پنهان است. اين هنر را حادثه ى نوزده ى دى قم داشت و نشان داد كه اين درك صحيح را از قضيه اى كه پيش آمده بود، دارد؛ توطئه را ميفهمد؛ ميداند كه پشت سر اين مقاله اى كه عليه امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) در روزنامه درج شده است، چه چيزهائى بايد اتفاق بيفتد و اتفاق مى افتد. چون توطئه را فهميد، وادار به عكس العمل شد.
امروز هم درس همين است. شمّ انسانى و عميق يك ملت بايد حوادث را قبل از وقوع آن احساس كند و بفهمد كه چه اتفاقى دارد مى افتد، و عكس العمل نشان بدهد. در طول تاريخ اسلام وقتى نگاه ميكنيم، نداشتن اين درك و شمّ سياسىِ درست، ملتها را هميشه در خواب نگه داشته است و به دشمنان ملتها امكان داده است كه هر كارى كه ميخواهند، بر سر ملتها بياورند و از عكس العمل آنها در امان و مصون بمانند.
با اين نگاه، شما به حادثه ى كربلا نگاه كنيد. بسيارى از مسلمانانِ دوران اواخر شصت ساله ى بعد از حادثه ى هجرت - يعنى پنجاه ساله ى بعد از رحلت نبى مكرم - از حوادثى كه ميگذشت، تحليل درستى نداشتند. چون تحليل نداشتند، عكس العمل نداشتند. لذا ميدان، باز بود جلوى كسانى كه هر كارى ميخواستند، هر انحرافى كه در مسير امت اسلامى به وجود مى آوردند، كسى جلودارشان نباشد؛ ميكردند. كار به جائى رسيد كه يك فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانى كه هيچ يك از شرايط حاكميت اسلامى و خلافت پيغمبر در او وجود ندارد و نقطه ى عكس مسير پيغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامى و جانشين پيغمبر! ببينيد چقدر اين حادثه امروز به نظر شما عجيب مى آيد؟ آن روز اين حادثه به نظر مردمى كه در آن دوران بودند، عجيب نيامد. خواص احساس خطر نكردند. بعضى هم كه شايد احساس خطر ميكردند، منافع شخصى شان، عافيتشان، راحتشان، اجازه نداد كه عكس العملى نشان بدهند. پيغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحيد، به پاكيزگى، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومى جامعه ى بشرى سوق بدهد. امروز كسى به جاى پيغمبر مى نشيند كه سر تا پايش فساد است، سر تا پايش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانيت خدا اعتقادى ندارد. با فاصله ى پنجاه سال بعد از رحلت پيغمبر، يك چنين كسى مى آيد سر كار! اين به نظر شما امروز خيلى عجيب مى آيد؛ آن روز به نظر بسيارى از آن مردم، عجيب نيامد. عجب! يزيد خليفه شد و مأمورين غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنياى اسلام كه از مردم بيعت بگيرند. مردم هم دسته دسته رفتند بيعت كردند؛ علما بيعت كردند، زهّاد بيعت كردند، نخبگان بيعت كردند، سياستمداران بيعت كردند.
در يك چنين موقعيتى كه اين قدر غفلت بر دنياى اسلام حاكم است كه خطر را درك و استشمام نميكنند، چه كار بايد كرد؟ كسى مثل حسين بن على كه مظهر اسلام است، نسخه ى بى تغيير پيغمبر مكرم اسلام است - «حسين منّى و انا من حسين» - در اين شرايط چه كار بايد بكند؟ او بايد كارى كند كه دنياى اسلام را - نه فقط آن روز، بلكه در طول قرنهاى بعد از آن - بيدار كند؛ آگاه كند؛ تكان بدهد. اين تكان با قيام امام حسين شروع شد. حالا اينكه امام حسين دعوت شد براى حكومت در كوفه و حركت كرد به كوفه، اينها ظواهر كار و بهانه هاى كار بود. اگر امام حسين (عليه السّلام) دعوت هم نميشد، اين قيام تحقق پيدا ميكرد. امام حسين بايد اين حركت را انجام ميداد، تا نشان بدهد كه دستور كار، در يك چنين شرايطى، براى مسلمان چيست. نسخه را به همه ى مسلمانهاى قرنهاى بعدى نشان داد. يك نسخه اى نوشت؛ منتها نسخه ى حسين بن على، نسخه ى لفاظى و حرافى و «دستور بده، خودت بنشين» نبود؛ نسخه ى عملى بود. او خودش حركت كرد و نشان داد كه راه اين است. ايشان از قول پيغمبر نقل ميكند كه آن وقتى كه شما ديديد كه اسلام كنار گذاشته شد؛ ظالمين بر مردم حكومت ميكنند؛ دين خدا را تغيير ميدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار ميكنند؛ آن كسى كه در مقابل اين وضع، نايستد و قيام نكند، «كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله»؛ خداى متعال با اين آدم ساكت و بى تفاوت هم مثل همان كسى كه «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد كرد. اين نسخه است. قيام امام حسين اين است. در راه اين قيام، جان مطهر و مبارك و گرانبهاى امام حسين كه برترين جانهاى عالم است، اگر قربانى شود به نظر امام حسين، بهاى زيادى نيست. جان بهترينِ مردمان كه اصحاب امام حسين بودند، اگر قربان شود، براى امام حسين بهاى گرانى محسوب نميشود. اسارت آل اللَّه، حرم پيغمبر، شخصيتى مثل زينب كه در دست بيگانگان اسير بشود - حسين بن على ميدانست وقتى در اين بيابان كشته شود، آنها اين زن و بچه را اسير ميكنند - اين اسارت و پرداختن اين بهاى سنگين به نظر امام حسين، براى اين مقصود سنگين نبود. بهائى كه ما ميپردازيم، بايد ملاحظه شود با آن چيزى كه با اين پرداخت، براى اسلام، براى مسلمين، براى امت اسلامى و براى جامعه به دست مى آيد. گاهى صد تومان انسان خرج كند، اسراف كرده؛ گاهى صد ميليارد اگر خرج كند، اسراف نكرده. بايد ديد چه در مقابلش ميگيريم.
انقلاب اسلامى عمل به اين نسخه بود. امام بزرگوار ما به اين نسخه عمل كرد. يك عده اى آدمهاى ظاهرنگر و سطحى بين - البته آدمهاى خوب، مردمان بدى نبودند؛ ما اينها را ميشناختيم - همان وقت ميگفتند كه ايشان اين جوانها را توى ميدان آوردند و بهترين جوانهاى ما به كشتن داده ميشوند؛ خونشان ريخته ميشود. خيال ميكردند كه امام نميداند كه جان اين جوانها در خطر قرار ميگيرد. دلشان براى او ميسوخت. اين ناشى بود از اينكه محاسبه درست نميشد. خوب بله، در جنگ تحميلى، ما اين همه شهيد داديم، اين همه جانباز داديم، اين همه خانواده داغدار شدند. اين، بهاى بزرگى است؛ اما در مقابل، چه؟ در مقابل، استقلال كشور، پرچم اسلام، هويت ايران اسلامى را در مقابل آن طوفان عظيم حفظ كرديم. آن طوفانى كه درست كرده بودند، طوفان صدام نبود. صدام، آن سرباز جلوِ جبهه ى دشمن بود. پشت سر صدام همه ى دستگاه و دنياى كفر و استكبار قرار گرفته بودند. اگر فرض كنيم از اول هم وارد اين توطئه نبودند، در ادامه واضح و روشن بود؛ همه آمدند پشت سر صدام. آمريكا آمد، شوروىِ آن روز آمد، ناتو آمد، كشورهاى مرتجع و وابسته ى به استكبار آمدند؛ پول دادند، اطلاعات دادند، نقشه دادند، تبليغات كردند. اين جبهه ى عظيم آمده بود تا ايران بزرگ، ايران رشيد و شجاع، ايران مؤمن را بكلى در هم بپيچد. يك منطقه ى دست نشانده ى براى استكبار را در درجه ى اول، مغلوبِ عنصر پست و كوچكى مثل صدام كند و در درجه ى بعد هم در مشت و چنگال آمريكا نگه دارد. مصيبتى را كه در طول دويست سال بر سر كشور ما آوردند و اين همه مشكل براى اين ملت درست كردند، اين مصيبت را صد سال ديگر، دويست سال ديگر ادامه بدهند. ملت ما ايستاد، امام بزرگوار ايستاد. البته جانهاى عزيزى را داديم، شهيدان بزرگى را داديم، جوانهاى محبوبى را فدا كرديم؛ اما اين بهاى گزافى در مقابل آن دستاورد نبود.
امروز مسئله ى فلسطين هم همين جور است. مسئله ى غزه كه شما مشاهده ميكنيد، اين بخشى از ظاهر قضيه است، باطن قضيه عبارت است از اين كه دستگاه استكبارِ بى اعتقاد به همه ى اصول انسانى، مايل است اين منطقه ى خاورميانه، اين منطقه ى حساس را كه پر از ثروت و حساسيت گوناگون جغرافيائى و اقتصادى است، در اختيار بگيرد؛ در مشت بگيرد. وسيله اش هم اسرائيل غاصب است؛ صهيونيستهاى مسلط بر فلسطين اشغالى. مسئله اين است. همه ى اين حركاتى كه اين چند سال در اين منطقه انجام گرفته است - از قضاياى لبنان تا قضاياى عراق تا قضاياى فلسطين - با اين نگاه قابل تفسير و قابل فهم است. مسئله اين است كه اين منطقه بايد در مشت آمريكا و استكبار - استكبار اعم از آمريكاست. البته مظهر عمده اش، شيطان بزرگ، دولت آمريكاست - قرار داشته باشد. استكبار ميخواهد اين منطقه را در اختيار داشته باشد؛ در مشت داشته باشد. استكبار اين منطقه را لازم دارد و عاملش هم اسرائيل است. همه ى اين داستانها و قضاياى اين چند سال با اين نگاه، تحليل ميشود. ديديد در جنگ سى و سه روزه، وزير خارجه ى آمريكا گفت: اين درد زايمان منطقه ى خاورميانه ى جديد است! يعنى از اين حادثه يك موجود تازه اى متولد خواهد شد كه همان خاورميانه اى است كه آمريكا دنبالش است. البته اين خواب آشفته تعبيرش همانى بود كه بر سرشان آمد. شجاعت و بيدارى و فداكارى و ايثار و جهاد جوانان مؤمن در لبنان، تو دهن نه فقط اسرائيل، بلكه تو دهن آمريكا و همه ى پشتيبانانشان و دنباله روانشان زد. قضيه ى غزه هم از همين قبيل است.
اينها ميخواهند هيچ عنصر مقاومتى در اين منطقه وجود نداشته باشد. اصل عنصر مقاومت را جمهورى اسلامى ميدانند. البته اين را درست فهميده اند. اينجا مركز مقاومت است. اينجا جائى است كه ما اگر هيچ اقدامى هم نكنيم، هيچ حرفى هم نزنيم، خود وجود جمهورى اسلامى به ملتهاى منطقه الهام ميدهد. يك موجوديتى، يك هويتى كه على رغم همه ى قدرتهاى استكبارى و به كورى چشم آنها اينجور در اين منطقه قد كشيده و روز به روز ريشه دارتر ميشود؛ روز به روز قويتر ميشود. خود وجود اين پيكره ى عظيم و پرشكوه، خار چشم استكبار است و اميددهنده ى به ملتها. بله، اينجا مركز مقاومت است؛ در اين شكى نيست. ديگران هم از اينجا الهام گرفتند، منتها براى اينكه اين مقاومت را در هم بكوبند، حلقه ى ضعيف را اول هدف قرار دادند؛ دولت مردمى منتخب حماس در غزه. او را مظلوم گير آوردند؛ او را دارند ميكوبند. هر كس در دنياى اسلام، امروز قضيه ى غزه را يك قضيه ى منطقه اى و شخصى و محلى بداند، دچار همان خواب خرگوشى اى است كه پدر ملتها را تا حالا درآورده است. نه، اين قضيه ى غزه، فقط قضيه ى غزه نيست؛ قضيه ى منطقه است. فعلاً آنجا نقطه ى ضعيفتر است، تهاجم را از آنجا شروع كردند و اگر موفق شدند، دست از سر منطقه بر نميدارند. دولتهاى كشورهاى مسلمانى كه حول و حوش آن منطقه هستند و كمكى كه بايد بكنند و ميتوانند بكنند، نميكنند، دارند اشتباه ميكنند؛ اشتباه ميكنند. هر چه در اين منطقه ميخ اسرائيل بيشتر فرو برود، تسلط استكبار بيشتر بشود، بدبختى اين دولتها و ضعف و ذلت اين دولتها بيشتر خواهد شد. چرا ملتفت نيستند؟ و دولتها، ملتها را هم دنبال خودشان به ذلت ميكشانند. يك دولت ذليل و مطيع و وابسته، يك ملت را مطيع و ذليل و وابسته ميكند. اين است كه ملتها بايد به خود بيايند.
ملت ما در اين قضيه هم بيدارى و هم آمادگى خودش را نشان داد. من لازم است از همه ى ملت كه در راهپيمائى ها و تظاهرات و شعارها موضع و عزم خودشان را نشان دادند، تشكر كنم؛ بخصوص از جوانهاى مؤمن و پرشورى كه به فرودگاه ها - در تهران و بعضى جاهاى ديگر - رفتند؛ كه ما را بفرستيد. خوب، دست ما بسته است؛ دست ما بسته است. ما اگر ميتوانستيم آنجا حضور پيدا كنيم، لازم بود حضور پيدا كنيم و پيدا هم ميكرديم؛ ما ملاحظه ى كسى را هم نميكرديم؛ منتها امكان ندارد؛ اين را همه بدانند. دولت جمهورى اسلامى و مسئولين جمهورى اسلامى هر كارى كه ممكن باشد كه كمك به آن ملت مظلوم باشد، ميكند، تا حالا هم كرده، بعد از اين هم خواهد كرد. منتها جوانهاى ما، جوانهاى پرشورى اند. اين نسل جوانهاى امروز ما با اين كارشان نشان دادند كه مثل همان نسل كربلاى 5 - كه همين روزها، روزهاى يادآور خاطره ى كربلاى پنج است - و نسل والفجر 4 و عمليات خيبر و عمليات بدر اند. اين جوانهاى امروز هم مثل همان جوانهاى بيست و پنج سال پيش، سى سال پيش آماده ى ميدان اند.
پولى كه دستگاه هاى جاسوسى و استعمارىِ دشمنان به بعضى از عناصر خودفروخته ى داخلى دادند كه جوانهاى ما را منصرف كنند، تحليل بنويسند و اين آمادگى را خلاف حكمت و مصلحت وانمود كنند، هدر رفت. جوانهاى ما در همان جهتى حركت ميكنند كه انقلاب و اسلام و امام حسين (عليه السّلام) ترسيم كرده است. اين وضع كشور ماست. منتها در دنياى اسلام بايستى ملتها حضور خودشان، عزم خودشان را به طور مشخص نشان بدهند. بايد از دولتها بخواهند. بعضى از دولتهاى مسلمان تلاشهاى خوبى كردند؛ لكن كافى نيست. بايد با فشارهاى سياسى، با فشارهاى مردمى، دشمن را وادار به عقب نشينى كرد. امروز شما ببينيد فاجعه اى كه در اين منطقه به دست صهيونيستها دارد اتفاق مى افتد، يك فاجعه ى كم نظير است. يك نفر آدم در يك گوشه اى از دنيا بر اثر يك حادثه اى زمين مى افتد، جنجال دستگاه هاى حقوق بشر بلند ميشود؛ به دروغ، به ريا، به تظاهر و فريبگرى، طرفدارى از حقوق انسان را ادعا ميكنند، آن وقت اين جور بچه هاى كوچك، زنهاى مظلوم مثل برگ خزان در غزه روى زمين ميريزند، نفس از اينها در نمى آيد. خداوند متعال اين داعيه هاى طرفدارى از حقوق بشر را رسوا كرد؛ چه در سازمان ملل، چه در سازمانهاى به اصطلاح مدعى حقوق بشر و چه در دولتهاى مدعى اينها. آن دولتهاى اروپائى لقلقه ى لسانشان شده حقوق بشر! كدام حقوق بشر؟! شماها به حقوق انسان اعتقاد نداريد. شماها دروغ ميگوئيد؛ رياكارانه اسم حقوق بشر را مى آوريد. والّا چطور ممكن است فلان رئيس دولت اروپائى اين حوادث را ببيند و به اسرائيل هجوم نياورد؛ اگر معتقد به حقوق بشر هستيد؟ بدتر از آنها بعضى از روشنفكران دنياى اسلامند. متأسفانه فساد مطبوعات و دستگاه هاى خبرى و روشنفكرى در دنياى اسلام، فساد بسيار تأسف انگيزى است. در روزنامه ها، در مطبوعات عليه دولت قانونى كنونى فلسطين تحليل مينويسند، براى اين كه جنايات صهيونيستها را توجيه كنند! خداوند متعال از اينها نخواهد گذشت. حالا در داخل هم متأسفانه كم و بيش اين چيزها هست. البته در داخل كشور افكار عمومىِ قاطع ملت، همراهى ملت و دولت در اين جهتگيرى، اجازه نميدهد به بعضى ها كه همان خط غلط و فريب و خيانت را دنبال كنند؛ والّا شايد بعضى بيش از اينها در اين زمينه اظهار لحيه ميكردند؛ حضور قاطع مردم و همراهى و شعارهاى مردم و دولت به اينها اجازه نميدهد. اما در كشورهاى ديگر متأسفانه اين كار دارد انجام ميگيرد. آنچه كه محصول و نتيجه اين حوادث است، چيست؟ در يك كلمه به طور قطع، پيروزى حق بر باطل است.
اگر دشمن خداى نكرده بتواند يكايك مبارزان فلسطينى را كه امروز در حماس دارند دفاع جانانه ميكنند و با عزم و اراده ى قاطع دارند ميجنگند، نابود كند، باز مسئله ى فلسطين با اين فاجعه آفرينى ها از بين نخواهد رفت. بدون شك به تجربه ى گذشته، از قبل خيلى خيلى قويتر قامت بلند خواهد كرد و بر سر آنها خواهد كوبيد و بر آنها پيروز خواهد شد. ملت مسلمان ما بايد همين عزم راسخ را در ذهن خود، در دل خود نگه دارد؛ اين بصيرت را مغتنم بشمارد؛ اين آگاهى و بيدارى را كه نصيب اين ملت شده است، مغتنم بشمارد و حضور خود را حفظ كند؛ مواضع خود را آشكارا نشان بدهد و به دنيا اعلام كند كه جمهورى اسلامى بر سر مواضع ظلم ستيز خود ايستاده است و براى آن، مقاومت و فداكارى خواهد كرد و مسلماً آنچه كه به دست خواهد آورد، از آنچه كه از دست خواهد داد، بمراتب گرانبهاتر و ارزشمندتر خواهد بود. و مطمئناً روح مطهر شهيدان عزيز ما و روح مطهر امام بزرگوار ما پشتيبان ملت ايران و پشتيبان اين مجاهدتها و دفاعهاى جانانه خواهند بود و ان شاءاللَّه پيروزى را همه ى ملتهاى مسلمان در آينده هاى نه چندان دورى جشن خواهند گرفت.
خداوند دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) را شامل حال همه ى ما قرار بدهد و ما را جزو پيروان حقيقى حسين بن على (عليه السّلام) به شمار بياورد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
اولاً تسليت شهادت بزرگترين شهيد تاريخ بشريت، حضرت اباعبداللَّه الحسين و پديدآورنده ى حماسه ى فراموش نشدنى و بيداركننده ى امت اسلام در طول تاريخ؛ ثانياً خوش آمد به شما برادران و خواهران عزيز كه به مناسبت سالگرد بيدارى مردم بيدار و هوشيار قم، از آن شهر تشريف آورديد و اين مجلس با صفا و پر از صميميت را تشكيل داديد.
مسئله ى نوزدهم دى، صرفاً يك حادثه ى تاريخىِ گذرا نيست. اهميت اين حادثه از آنجاست كه بخشى از ملت ايران - كه مردم عزيز قم بودند - حادثه اى را پيش از وقوع آن حس كردند. حس بيدارى و هوشيارى اين مردم به كمك آنها آمد، تا يك جريان عظيمى را در كشور شروع كنند. قضيه ى اهانت به امام بزرگوار در يك روزنامه و به قلم يك مزدور دربار طاغوت، از نظر خيلى از مردم سطحى نگر و ظاهربين، آن روز چندان اهميتى نداشت؛ عمق اين قضيه و بخش پنهانى اين توطئه را احساس نميكردند؛ درك نميكردند. وقتى يك توطئه اى را انسان احساس نكند، طبعاً عكس العملى هم در مقابل آن نشان نميدهد. مردم قم، جوانان قم، احساس كردند؛ درك كردند؛ اهميت حادثه را فهميدند. اين مهمترين بخش از اين حادثه اى است كه در تاريخ انقلاب ما اتفاق افتاد. اگر شما قمى ها آن دركى را كه آن روز پيدا كرديد، پيدا نميكرديد، به خيابانها نمى آمديد، دفاع نميكرديد، شهيد نميداديد و آن رسوائىِ بى نظير را براى دستگاه طاغوت به وجود نمى آورديد، معلوم نبود جريان مبارزات به اين شكلى كه اتفاق افتاد، اتفاق بيفتد و ادامه پيدا كند. نقطه ى شروع خيلى مهم است. و نقطه ى شروع يك چيز تصادفى نيست، ناشى از فهم كردن و درك كردن يك حادثه اى است كه بسيارى از ابعاد آن پوشيده است؛ از چشمها پنهان است. اين هنر را حادثه ى نوزده ى دى قم داشت و نشان داد كه اين درك صحيح را از قضيه اى كه پيش آمده بود، دارد؛ توطئه را ميفهمد؛ ميداند كه پشت سر اين مقاله اى كه عليه امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) در روزنامه درج شده است، چه چيزهائى بايد اتفاق بيفتد و اتفاق مى افتد. چون توطئه را فهميد، وادار به عكس العمل شد.
امروز هم درس همين است. شمّ انسانى و عميق يك ملت بايد حوادث را قبل از وقوع آن احساس كند و بفهمد كه چه اتفاقى دارد مى افتد، و عكس العمل نشان بدهد. در طول تاريخ اسلام وقتى نگاه ميكنيم، نداشتن اين درك و شمّ سياسىِ درست، ملتها را هميشه در خواب نگه داشته است و به دشمنان ملتها امكان داده است كه هر كارى كه ميخواهند، بر سر ملتها بياورند و از عكس العمل آنها در امان و مصون بمانند.
با اين نگاه، شما به حادثه ى كربلا نگاه كنيد. بسيارى از مسلمانانِ دوران اواخر شصت ساله ى بعد از حادثه ى هجرت - يعنى پنجاه ساله ى بعد از رحلت نبى مكرم - از حوادثى كه ميگذشت، تحليل درستى نداشتند. چون تحليل نداشتند، عكس العمل نداشتند. لذا ميدان، باز بود جلوى كسانى كه هر كارى ميخواستند، هر انحرافى كه در مسير امت اسلامى به وجود مى آوردند، كسى جلودارشان نباشد؛ ميكردند. كار به جائى رسيد كه يك فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانى كه هيچ يك از شرايط حاكميت اسلامى و خلافت پيغمبر در او وجود ندارد و نقطه ى عكس مسير پيغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامى و جانشين پيغمبر! ببينيد چقدر اين حادثه امروز به نظر شما عجيب مى آيد؟ آن روز اين حادثه به نظر مردمى كه در آن دوران بودند، عجيب نيامد. خواص احساس خطر نكردند. بعضى هم كه شايد احساس خطر ميكردند، منافع شخصى شان، عافيتشان، راحتشان، اجازه نداد كه عكس العملى نشان بدهند. پيغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحيد، به پاكيزگى، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومى جامعه ى بشرى سوق بدهد. امروز كسى به جاى پيغمبر مى نشيند كه سر تا پايش فساد است، سر تا پايش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانيت خدا اعتقادى ندارد. با فاصله ى پنجاه سال بعد از رحلت پيغمبر، يك چنين كسى مى آيد سر كار! اين به نظر شما امروز خيلى عجيب مى آيد؛ آن روز به نظر بسيارى از آن مردم، عجيب نيامد. عجب! يزيد خليفه شد و مأمورين غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنياى اسلام كه از مردم بيعت بگيرند. مردم هم دسته دسته رفتند بيعت كردند؛ علما بيعت كردند، زهّاد بيعت كردند، نخبگان بيعت كردند، سياستمداران بيعت كردند.
در يك چنين موقعيتى كه اين قدر غفلت بر دنياى اسلام حاكم است كه خطر را درك و استشمام نميكنند، چه كار بايد كرد؟ كسى مثل حسين بن على كه مظهر اسلام است، نسخه ى بى تغيير پيغمبر مكرم اسلام است - «حسين منّى و انا من حسين» - در اين شرايط چه كار بايد بكند؟ او بايد كارى كند كه دنياى اسلام را - نه فقط آن روز، بلكه در طول قرنهاى بعد از آن - بيدار كند؛ آگاه كند؛ تكان بدهد. اين تكان با قيام امام حسين شروع شد. حالا اينكه امام حسين دعوت شد براى حكومت در كوفه و حركت كرد به كوفه، اينها ظواهر كار و بهانه هاى كار بود. اگر امام حسين (عليه السّلام) دعوت هم نميشد، اين قيام تحقق پيدا ميكرد. امام حسين بايد اين حركت را انجام ميداد، تا نشان بدهد كه دستور كار، در يك چنين شرايطى، براى مسلمان چيست. نسخه را به همه ى مسلمانهاى قرنهاى بعدى نشان داد. يك نسخه اى نوشت؛ منتها نسخه ى حسين بن على، نسخه ى لفاظى و حرافى و «دستور بده، خودت بنشين» نبود؛ نسخه ى عملى بود. او خودش حركت كرد و نشان داد كه راه اين است. ايشان از قول پيغمبر نقل ميكند كه آن وقتى كه شما ديديد كه اسلام كنار گذاشته شد؛ ظالمين بر مردم حكومت ميكنند؛ دين خدا را تغيير ميدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار ميكنند؛ آن كسى كه در مقابل اين وضع، نايستد و قيام نكند، «كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله»؛ خداى متعال با اين آدم ساكت و بى تفاوت هم مثل همان كسى كه «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد كرد. اين نسخه است. قيام امام حسين اين است. در راه اين قيام، جان مطهر و مبارك و گرانبهاى امام حسين كه برترين جانهاى عالم است، اگر قربانى شود به نظر امام حسين، بهاى زيادى نيست. جان بهترينِ مردمان كه اصحاب امام حسين بودند، اگر قربان شود، براى امام حسين بهاى گرانى محسوب نميشود. اسارت آل اللَّه، حرم پيغمبر، شخصيتى مثل زينب كه در دست بيگانگان اسير بشود - حسين بن على ميدانست وقتى در اين بيابان كشته شود، آنها اين زن و بچه را اسير ميكنند - اين اسارت و پرداختن اين بهاى سنگين به نظر امام حسين، براى اين مقصود سنگين نبود. بهائى كه ما ميپردازيم، بايد ملاحظه شود با آن چيزى كه با اين پرداخت، براى اسلام، براى مسلمين، براى امت اسلامى و براى جامعه به دست مى آيد. گاهى صد تومان انسان خرج كند، اسراف كرده؛ گاهى صد ميليارد اگر خرج كند، اسراف نكرده. بايد ديد چه در مقابلش ميگيريم.
انقلاب اسلامى عمل به اين نسخه بود. امام بزرگوار ما به اين نسخه عمل كرد. يك عده اى آدمهاى ظاهرنگر و سطحى بين - البته آدمهاى خوب، مردمان بدى نبودند؛ ما اينها را ميشناختيم - همان وقت ميگفتند كه ايشان اين جوانها را توى ميدان آوردند و بهترين جوانهاى ما به كشتن داده ميشوند؛ خونشان ريخته ميشود. خيال ميكردند كه امام نميداند كه جان اين جوانها در خطر قرار ميگيرد. دلشان براى او ميسوخت. اين ناشى بود از اينكه محاسبه درست نميشد. خوب بله، در جنگ تحميلى، ما اين همه شهيد داديم، اين همه جانباز داديم، اين همه خانواده داغدار شدند. اين، بهاى بزرگى است؛ اما در مقابل، چه؟ در مقابل، استقلال كشور، پرچم اسلام، هويت ايران اسلامى را در مقابل آن طوفان عظيم حفظ كرديم. آن طوفانى كه درست كرده بودند، طوفان صدام نبود. صدام، آن سرباز جلوِ جبهه ى دشمن بود. پشت سر صدام همه ى دستگاه و دنياى كفر و استكبار قرار گرفته بودند. اگر فرض كنيم از اول هم وارد اين توطئه نبودند، در ادامه واضح و روشن بود؛ همه آمدند پشت سر صدام. آمريكا آمد، شوروىِ آن روز آمد، ناتو آمد، كشورهاى مرتجع و وابسته ى به استكبار آمدند؛ پول دادند، اطلاعات دادند، نقشه دادند، تبليغات كردند. اين جبهه ى عظيم آمده بود تا ايران بزرگ، ايران رشيد و شجاع، ايران مؤمن را بكلى در هم بپيچد. يك منطقه ى دست نشانده ى براى استكبار را در درجه ى اول، مغلوبِ عنصر پست و كوچكى مثل صدام كند و در درجه ى بعد هم در مشت و چنگال آمريكا نگه دارد. مصيبتى را كه در طول دويست سال بر سر كشور ما آوردند و اين همه مشكل براى اين ملت درست كردند، اين مصيبت را صد سال ديگر، دويست سال ديگر ادامه بدهند. ملت ما ايستاد، امام بزرگوار ايستاد. البته جانهاى عزيزى را داديم، شهيدان بزرگى را داديم، جوانهاى محبوبى را فدا كرديم؛ اما اين بهاى گزافى در مقابل آن دستاورد نبود.
امروز مسئله ى فلسطين هم همين جور است. مسئله ى غزه كه شما مشاهده ميكنيد، اين بخشى از ظاهر قضيه است، باطن قضيه عبارت است از اين كه دستگاه استكبارِ بى اعتقاد به همه ى اصول انسانى، مايل است اين منطقه ى خاورميانه، اين منطقه ى حساس را كه پر از ثروت و حساسيت گوناگون جغرافيائى و اقتصادى است، در اختيار بگيرد؛ در مشت بگيرد. وسيله اش هم اسرائيل غاصب است؛ صهيونيستهاى مسلط بر فلسطين اشغالى. مسئله اين است. همه ى اين حركاتى كه اين چند سال در اين منطقه انجام گرفته است - از قضاياى لبنان تا قضاياى عراق تا قضاياى فلسطين - با اين نگاه قابل تفسير و قابل فهم است. مسئله اين است كه اين منطقه بايد در مشت آمريكا و استكبار - استكبار اعم از آمريكاست. البته مظهر عمده اش، شيطان بزرگ، دولت آمريكاست - قرار داشته باشد. استكبار ميخواهد اين منطقه را در اختيار داشته باشد؛ در مشت داشته باشد. استكبار اين منطقه را لازم دارد و عاملش هم اسرائيل است. همه ى اين داستانها و قضاياى اين چند سال با اين نگاه، تحليل ميشود. ديديد در جنگ سى و سه روزه، وزير خارجه ى آمريكا گفت: اين درد زايمان منطقه ى خاورميانه ى جديد است! يعنى از اين حادثه يك موجود تازه اى متولد خواهد شد كه همان خاورميانه اى است كه آمريكا دنبالش است. البته اين خواب آشفته تعبيرش همانى بود كه بر سرشان آمد. شجاعت و بيدارى و فداكارى و ايثار و جهاد جوانان مؤمن در لبنان، تو دهن نه فقط اسرائيل، بلكه تو دهن آمريكا و همه ى پشتيبانانشان و دنباله روانشان زد. قضيه ى غزه هم از همين قبيل است.
اينها ميخواهند هيچ عنصر مقاومتى در اين منطقه وجود نداشته باشد. اصل عنصر مقاومت را جمهورى اسلامى ميدانند. البته اين را درست فهميده اند. اينجا مركز مقاومت است. اينجا جائى است كه ما اگر هيچ اقدامى هم نكنيم، هيچ حرفى هم نزنيم، خود وجود جمهورى اسلامى به ملتهاى منطقه الهام ميدهد. يك موجوديتى، يك هويتى كه على رغم همه ى قدرتهاى استكبارى و به كورى چشم آنها اينجور در اين منطقه قد كشيده و روز به روز ريشه دارتر ميشود؛ روز به روز قويتر ميشود. خود وجود اين پيكره ى عظيم و پرشكوه، خار چشم استكبار است و اميددهنده ى به ملتها. بله، اينجا مركز مقاومت است؛ در اين شكى نيست. ديگران هم از اينجا الهام گرفتند، منتها براى اينكه اين مقاومت را در هم بكوبند، حلقه ى ضعيف را اول هدف قرار دادند؛ دولت مردمى منتخب حماس در غزه. او را مظلوم گير آوردند؛ او را دارند ميكوبند. هر كس در دنياى اسلام، امروز قضيه ى غزه را يك قضيه ى منطقه اى و شخصى و محلى بداند، دچار همان خواب خرگوشى اى است كه پدر ملتها را تا حالا درآورده است. نه، اين قضيه ى غزه، فقط قضيه ى غزه نيست؛ قضيه ى منطقه است. فعلاً آنجا نقطه ى ضعيفتر است، تهاجم را از آنجا شروع كردند و اگر موفق شدند، دست از سر منطقه بر نميدارند. دولتهاى كشورهاى مسلمانى كه حول و حوش آن منطقه هستند و كمكى كه بايد بكنند و ميتوانند بكنند، نميكنند، دارند اشتباه ميكنند؛ اشتباه ميكنند. هر چه در اين منطقه ميخ اسرائيل بيشتر فرو برود، تسلط استكبار بيشتر بشود، بدبختى اين دولتها و ضعف و ذلت اين دولتها بيشتر خواهد شد. چرا ملتفت نيستند؟ و دولتها، ملتها را هم دنبال خودشان به ذلت ميكشانند. يك دولت ذليل و مطيع و وابسته، يك ملت را مطيع و ذليل و وابسته ميكند. اين است كه ملتها بايد به خود بيايند.
ملت ما در اين قضيه هم بيدارى و هم آمادگى خودش را نشان داد. من لازم است از همه ى ملت كه در راهپيمائى ها و تظاهرات و شعارها موضع و عزم خودشان را نشان دادند، تشكر كنم؛ بخصوص از جوانهاى مؤمن و پرشورى كه به فرودگاه ها - در تهران و بعضى جاهاى ديگر - رفتند؛ كه ما را بفرستيد. خوب، دست ما بسته است؛ دست ما بسته است. ما اگر ميتوانستيم آنجا حضور پيدا كنيم، لازم بود حضور پيدا كنيم و پيدا هم ميكرديم؛ ما ملاحظه ى كسى را هم نميكرديم؛ منتها امكان ندارد؛ اين را همه بدانند. دولت جمهورى اسلامى و مسئولين جمهورى اسلامى هر كارى كه ممكن باشد كه كمك به آن ملت مظلوم باشد، ميكند، تا حالا هم كرده، بعد از اين هم خواهد كرد. منتها جوانهاى ما، جوانهاى پرشورى اند. اين نسل جوانهاى امروز ما با اين كارشان نشان دادند كه مثل همان نسل كربلاى 5 - كه همين روزها، روزهاى يادآور خاطره ى كربلاى پنج است - و نسل والفجر 4 و عمليات خيبر و عمليات بدر اند. اين جوانهاى امروز هم مثل همان جوانهاى بيست و پنج سال پيش، سى سال پيش آماده ى ميدان اند.
پولى كه دستگاه هاى جاسوسى و استعمارىِ دشمنان به بعضى از عناصر خودفروخته ى داخلى دادند كه جوانهاى ما را منصرف كنند، تحليل بنويسند و اين آمادگى را خلاف حكمت و مصلحت وانمود كنند، هدر رفت. جوانهاى ما در همان جهتى حركت ميكنند كه انقلاب و اسلام و امام حسين (عليه السّلام) ترسيم كرده است. اين وضع كشور ماست. منتها در دنياى اسلام بايستى ملتها حضور خودشان، عزم خودشان را به طور مشخص نشان بدهند. بايد از دولتها بخواهند. بعضى از دولتهاى مسلمان تلاشهاى خوبى كردند؛ لكن كافى نيست. بايد با فشارهاى سياسى، با فشارهاى مردمى، دشمن را وادار به عقب نشينى كرد. امروز شما ببينيد فاجعه اى كه در اين منطقه به دست صهيونيستها دارد اتفاق مى افتد، يك فاجعه ى كم نظير است. يك نفر آدم در يك گوشه اى از دنيا بر اثر يك حادثه اى زمين مى افتد، جنجال دستگاه هاى حقوق بشر بلند ميشود؛ به دروغ، به ريا، به تظاهر و فريبگرى، طرفدارى از حقوق انسان را ادعا ميكنند، آن وقت اين جور بچه هاى كوچك، زنهاى مظلوم مثل برگ خزان در غزه روى زمين ميريزند، نفس از اينها در نمى آيد. خداوند متعال اين داعيه هاى طرفدارى از حقوق بشر را رسوا كرد؛ چه در سازمان ملل، چه در سازمانهاى به اصطلاح مدعى حقوق بشر و چه در دولتهاى مدعى اينها. آن دولتهاى اروپائى لقلقه ى لسانشان شده حقوق بشر! كدام حقوق بشر؟! شماها به حقوق انسان اعتقاد نداريد. شماها دروغ ميگوئيد؛ رياكارانه اسم حقوق بشر را مى آوريد. والّا چطور ممكن است فلان رئيس دولت اروپائى اين حوادث را ببيند و به اسرائيل هجوم نياورد؛ اگر معتقد به حقوق بشر هستيد؟ بدتر از آنها بعضى از روشنفكران دنياى اسلامند. متأسفانه فساد مطبوعات و دستگاه هاى خبرى و روشنفكرى در دنياى اسلام، فساد بسيار تأسف انگيزى است. در روزنامه ها، در مطبوعات عليه دولت قانونى كنونى فلسطين تحليل مينويسند، براى اين كه جنايات صهيونيستها را توجيه كنند! خداوند متعال از اينها نخواهد گذشت. حالا در داخل هم متأسفانه كم و بيش اين چيزها هست. البته در داخل كشور افكار عمومىِ قاطع ملت، همراهى ملت و دولت در اين جهتگيرى، اجازه نميدهد به بعضى ها كه همان خط غلط و فريب و خيانت را دنبال كنند؛ والّا شايد بعضى بيش از اينها در اين زمينه اظهار لحيه ميكردند؛ حضور قاطع مردم و همراهى و شعارهاى مردم و دولت به اينها اجازه نميدهد. اما در كشورهاى ديگر متأسفانه اين كار دارد انجام ميگيرد. آنچه كه محصول و نتيجه اين حوادث است، چيست؟ در يك كلمه به طور قطع، پيروزى حق بر باطل است.
اگر دشمن خداى نكرده بتواند يكايك مبارزان فلسطينى را كه امروز در حماس دارند دفاع جانانه ميكنند و با عزم و اراده ى قاطع دارند ميجنگند، نابود كند، باز مسئله ى فلسطين با اين فاجعه آفرينى ها از بين نخواهد رفت. بدون شك به تجربه ى گذشته، از قبل خيلى خيلى قويتر قامت بلند خواهد كرد و بر سر آنها خواهد كوبيد و بر آنها پيروز خواهد شد. ملت مسلمان ما بايد همين عزم راسخ را در ذهن خود، در دل خود نگه دارد؛ اين بصيرت را مغتنم بشمارد؛ اين آگاهى و بيدارى را كه نصيب اين ملت شده است، مغتنم بشمارد و حضور خود را حفظ كند؛ مواضع خود را آشكارا نشان بدهد و به دنيا اعلام كند كه جمهورى اسلامى بر سر مواضع ظلم ستيز خود ايستاده است و براى آن، مقاومت و فداكارى خواهد كرد و مسلماً آنچه كه به دست خواهد آورد، از آنچه كه از دست خواهد داد، بمراتب گرانبهاتر و ارزشمندتر خواهد بود. و مطمئناً روح مطهر شهيدان عزيز ما و روح مطهر امام بزرگوار ما پشتيبان ملت ايران و پشتيبان اين مجاهدتها و دفاعهاى جانانه خواهند بود و ان شاءاللَّه پيروزى را همه ى ملتهاى مسلمان در آينده هاى نه چندان دورى جشن خواهند گرفت.
خداوند دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) را شامل حال همه ى ما قرار بدهد و ما را جزو پيروان حقيقى حسين بن على (عليه السّلام) به شمار بياورد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته