پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات‌ در ديدار مديران‌ و مسؤولان‌ بخشهاي‌ خبري‌ صدا و سيما

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
قاعدتا اين‌ جلسه‌ براي‌ آن‌ است‌ كه‌ من‌ از زحمات‌ شبانه‌روزي‌ و مستمر و با ارزش‌ شما برادران‌ و خواهران‌ در اين‌ بخش‌ بسيار حايز اهميت‌ از امر رسانه‌ها تشكر كنم‌ و قدرداني‌ خودم‌ را از اين‌ زحمات‌ و تلاشهاي‌ پيگير ـ كه‌ بخشي‌ از آن‌ را كه‌ مي‌شد در يك‌ گزارش‌ گنجاند، ايشان‌ بيان‌ كردند و گنجاندند ـ به‌ شما عرض‌ كنم‌.
بله‌، من‌ تصديق‌ مي‌كنم‌ كه‌ كار خبر، همان‌ اهميت‌ و ظرافت‌ و دشواري‌ و حجم‌ بالاي‌ كار را ـ كه‌ اشاره‌ كردند ـ دارد و آنچه‌ كه‌ ما امروز از كار خبري‌ و سياسي‌ در صدا و سيماي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌، كار عظيمي‌ است‌ و پشت‌ آن‌ گزارشي‌ كه‌ از سيما يا صدا به‌ ما ارايه‌ مي‌شود، تلاش‌ فراوان‌ و فكر پخته‌ و منسجم‌ و سنجيده‌يي‌ وجود دارد. خداوند ان‌شاءالله‌ به‌ همه‌ي‌ شما ـ چه‌ آنهايي‌ كه‌ خبر را تهيه‌ مي‌كنند، چه‌ آنهايي‌ كه‌ تنظيم‌ مي‌كنند، چه‌ آنهايي‌ كه‌ مي‌خوانند، چه‌ آنهايي‌ كه‌ تفسيرها را تهيه‌ مي‌كنند و بقيه‌ي‌ تلاشهاي‌ فراواني‌ كه‌ لازم‌ است‌ و شما انجام‌ مي‌دهيد ـ كمك‌ كند و پاداش‌ خير و توفيق‌ بدهد كه‌ اين‌ كار را هرچه‌ بهتر و بيشتر و با كيفيت‌تر، پيش‌ ببريد.
خبر، يك‌ كار چند جانبه‌ است‌. اولا، يك‌ عمل‌ سياسي‌ است‌. يعني‌ همين‌ خبري‌ كه‌ شما مي‌نشينيد و در آن‌ بخش‌ مربوط، تنظيم‌ و اجرا مي‌كنيد، يك‌ عمل‌ سياسي‌ است‌. اين‌كه‌ ما دقت‌ كنيم‌، كدام‌ خبر را خواهيم‌ گفت‌، كدام‌ را برجسته‌ خواهيم‌ كرد، كدام‌ را بكلي‌ نخواهيم‌ گفت‌، كدام‌ عبارت‌ را براي‌ يك‌ حادثه‌ انتخاب‌ خواهيم‌ كرد كه‌ فلان‌ برداشت‌ خاص‌ را به‌ ذهن‌ مخاطب‌ منعكس‌ بكند، از كدام‌ تعبير اجتناب‌ خواهيم‌ ورزيد، يك‌ عمل‌ سياسي‌ است‌.
امروز در سطح‌ عالم‌، يكي‌ از مهمترين‌ اقلام‌ كار سياسي‌ كه‌ اقطاب‌ سياسي‌ عالم‌ انجام‌ مي‌دهند، همين‌ خبردهي‌ است‌. شما ببينيد در قضاياي‌ اروپاي‌ شرقي‌ ـ مثلا اين‌ قضايايي‌ كه‌ در سال‌ گذشته‌، كلا اروپا و بلكه‌ دنيا را تحت‌ تأثير خود قرار داد ـ نقش‌ خبر چه‌قدر زياد بود. يعني‌ آن‌ قطب‌ سياسي‌يي‌ كه‌ از حادثه‌ي‌ فلان‌ كشور وابسته‌ي‌ به‌ بلوك‌ شرق‌ سابق‌ منتفع‌ مي‌شد، در شتاب‌ بخشيدن‌ و جهت‌ دادن‌ و اصلا به‌ وجود آوردن‌ آن‌ حادثه‌يي‌ كه‌ فرضا در آلمان‌ شرقي‌ يا مجارستان‌ يا لهستان‌ يا فلان‌ جا اتفاق‌ افتاد، چه‌قدر نقش‌ ايفا مي‌كرد. اگر رسانه‌ها را حذف‌ مي‌كرديد، باز هم‌ البته‌ اين‌ حادثه‌ يك‌ روز اتفاق‌ مي‌افتاد; اما آن‌ روز به‌ اين‌ زودي‌ و با اين‌ كيفيت‌ و در اين‌ جهت‌ نبود. اصلا شما ببينيد راديوها چه‌ نقشي‌ ايفا كردند.
فرض‌ كنيم‌ جمهوري‌ اسلامي‌، به‌ تكيه‌گاههايي‌ كه‌ امروز به‌ آنها متكي‌ است‌ ـ ايمان‌ مردم‌، اعتقاد ديني‌ آنها به‌ نظام‌ و مسؤولان‌ نظام‌، اميدشان‌، شجاعتشان‌، پيوستگيهايي‌ كه‌ بين‌ مردم‌ و مسؤولان‌ وجود دارد ـ متكي‌ نبود، آنگاه‌ چه‌ اتفاقي‌ مي‌افتاد؟ اين‌ حوادث‌ و اين‌ حقايق‌، تقريبا در هيچ‌ جاي‌ دنيا به‌ اين‌ شكل‌ نيست‌. ملت‌ ما ملتي‌ است‌ كه‌ با مسؤولانش‌، هم‌ رابطه‌ي‌ فكري‌ دارد، هم‌ رابطه‌ي‌ عاطفي‌ دارد، هم‌ ايمان‌ دينيش‌ به‌ او حكم‌ مي‌كند كه‌ از اين‌ مسؤولان‌ متابعت‌ كند، هم‌ با آنها بده‌ و بستان‌ فكري‌ دارد; از آنها حرف‌ مي‌شنود و به‌ آنها حرف‌ مي‌گويد. اين‌ وضعي‌ كه‌ الان‌ در كشور ما وجود دارد، نظير آن‌، نه‌ در كشورهاي‌ برخوردار از دمكراسي‌ غربي‌ وجود دارد، نه‌ در كشورهايي‌ كه‌ شكلهاي‌ استبدادي‌ حكومتهاي‌ سوسياليستي‌ و حزبي‌ را داشت‌، و به‌ طريق‌ اولي‌، نه‌ در اين‌ كشورهايي‌ كه‌ ديكتاتوري‌ فردي‌ حاكم‌ است‌; يعني‌ حكومتهاي‌ پادشاهي‌ و يا رؤساي‌ شبه‌ پادشاهي‌.
اگر اين‌ چيزي‌ كه‌ الان‌ در ايران‌ هست‌، وجود نداشت‌; اگر در اين‌ يازده‌ سال‌ اول‌ انقلاب‌، پيوند ديني‌ مردم‌ با امام‌ نبود، كه‌ يك‌ اشاره‌ي‌ ايشان‌، دلها را منقلب‌ و عقايد را هدايت‌ مي‌كرد و اصلا نيروها را بسيج‌ مي‌نمود; اگر اين‌ عشق‌ مردم‌ به‌ امام‌ و اين‌ اعتقاد آنها به‌ اسلام‌ ـ كه‌ اين‌ نظام‌ را نماينده‌ي‌ اسلام‌ مي‌دانند ـ نبود، شما ببينيد اين‌ راديوها و اين‌ خبرها و اين‌ تحريكاتي‌ كه‌ مي‌شود و اين‌ ظرافتهايي‌ كه‌ در بيان‌ خبر و تنظيم‌ خبرهاي‌ خارجي‌ به‌ كار مي‌رود، چه‌ مي‌كرد و چه‌ بر سر اين‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ مي‌آورد. چيز خيلي‌ عجيبي‌ مي‌شد. خبر، اين‌قدرمؤثر است‌.
واقعا اگر بگوييم‌ كه‌ امروز نفوذ و اقتدار سياسي‌ در دنيا، روي‌ سه‌ پايه‌ استوار است‌: اول‌، ثروت‌ و امكانات‌ پولي‌ و مالي‌; دوم‌، تواناييهاي‌ علمي‌ و تكنولوژيكي‌; سوميش‌، قطعا تواناييهاي‌ خبري‌ و سلطه‌ي‌ خبري‌ است‌. اگر امريكا همين‌ ثروت‌ و پيشرفت‌ علمي‌ فعلي‌ را داشته‌ باشد; اما ايستگاههاي‌ خبري‌ از او گرفته‌ بشود، نفوذش‌ چه‌قدر خواهد شد؟ يك‌سوم‌ كم‌ خواهد شد؟ يقينا بيشتر از يك‌سوم‌ در دنيا كم‌ خواهد شد.
جمهوري‌ اسلامي‌ در جهان‌، همان‌ خصوصياتي‌ را دارد كه‌ ايشان‌ اشاره‌ كردند; يعني‌ مظلوميت‌ و تنهايي‌ و به‌ قول‌ ما مشهديها: بچه‌ اندري‌. نمي‌دانم‌ شماها مي‌فهميد كه‌ بچه‌اندر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ بچه‌يي‌ كه‌ در يك‌ خانواده‌، متعلق‌ به‌ يك‌ مادر ديگر است‌. برادر يا خواهر اعضاي‌ يك‌ خانواده‌ است‌; منتها متعلق‌ به‌ يك‌ مادر ديگر. در ميان‌ چندين‌ بچه‌ كه‌ متعلق‌ به‌ يك‌ مادرند و اين‌ بچه‌ متعلق‌ به‌ يك‌ مادر ديگر است‌، چه‌طور يك‌ حالت‌ جبهه‌گيري‌ و بيگانگي‌ و ناآشنايي‌ به‌ صورت‌ پيشداوري‌شده‌ و ازپيش‌بريده‌شده‌يي‌ وجود دارد. جمهوري‌ اسلامي‌، واقعا اين‌طوري‌ است‌.
من‌ ديده‌ام‌ كه‌ در مجامع‌ جهاني‌، همه‌ مي‌آيند و تعريف‌ و تمجيد مي‌كنند و مي‌گويند: عجب‌ خوب‌ حرفي‌ زديد، عجب‌ شجاعانه‌ عمل‌ كرديد، عجب‌ در جنگ‌ چنين‌ كرديد و با امريكا فلان‌ كرديد. راست‌ هم‌ مي‌گويند و از ته‌ دل‌ هم‌ بيان‌ مي‌كنند. من‌ در اين‌ مجامع‌ جهاني‌ برخورد داشته‌ام‌ كه‌ رؤساي‌ كشورها و شخصيتهاي‌ معروف‌ دنيا، تعريف‌ مي‌كردند و مي‌گفتند: اين‌ سخنراني‌ شما واقعا كولاك‌ كرد، يا ايران‌ مثلا در فلان‌ مورد، موقف‌ و موضعش‌، شديد و فوق‌العاده‌ بود. همه‌ي‌ اينها به‌ جاي‌ خود محفوظ است‌; اما وقتي‌ سر بزنگاه‌ مي‌رسيم‌، آن‌جايي‌ كه‌ رأيي‌ بايد بدهند، ناگهان‌ مي‌بينيم‌ كه‌ همه‌ يك‌ طرفند و ما يك‌ طرفيم‌; تنهاي‌ تنها!
ما از اين‌ غربتي‌ كه‌ جمهوري‌ اسلامي‌ دارد ـ كه‌ دلايلي‌ هم‌ دارد ـ به‌ هيچ‌وجه‌ نگران‌ نيستيم‌ و معتقديم‌ كه‌ اين‌ غربت‌، به‌ گرايش‌ نسلهاي‌ جديد و سياستهاي‌ جديد و اقطاب‌ جديد و به‌ سمت‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ ما در آن‌ هستيم‌ و موضعي‌ كه‌ در آن‌ قرار داريم‌، رفع‌ خواهد شد. الان‌ نشانه‌هايش‌ را در دنيا مشاهده‌ مي‌كنيم‌. چشم‌ بصير، خيلي‌ روشن‌ مي‌بيند كه‌ در دنيا چه‌ اتفاق‌ مي‌افتد. بلاشك‌، موازنه‌ به‌ نفع‌ ما تغيير خواهد كرد; اما در اين‌ چند ساله‌، اين‌طوري‌ بوده‌ و هنوز هم‌ همين‌طور است‌; يعني‌ ما در دنيا، يك‌ حال‌ غربت‌ داريم‌. در اين‌ شرايط غربت‌، اين‌ باري‌ كه‌ شما بر دوش‌ گرفته‌ايد، ببينيد چه‌قدر بار حساسي‌ است‌. واقعا انتظار نيست‌ كه‌ اشتباه‌ نكنيد ـ اشتباه‌ مترقب‌ است‌ ـ اما كوشش‌ كنيد كه‌ اين‌ اشتباه‌ را به‌ حداقل‌ برسانيد و نگذاريد كه‌ زياد بشود.
نكته‌ي‌ ديگر اين‌ است‌ كه‌ شما سلاحي‌ در دست‌ اسلام‌ هستيد و اسلام‌ از شما منتفع‌ است‌; يعني‌ شما سرباز همين‌ جناح‌ عظيم‌ اسلامي‌ هستيد. شما بايد در همه‌ي‌ شعاع‌ گسترش‌ اين‌ خبر و اين‌ موج‌ صدا، بخصوص‌ درداخل‌ مرزهاي‌ خودمان‌، جاذبه‌ داشته‌ باشيد. اين‌ را يك‌ اصل‌ بدانيد و در جهت‌ ايجاد جاذبه‌، كوشش‌ كنيد. اصل‌ اين‌ است‌ كه‌ هر وقت‌ خبر و تفسير سياسي‌ و سخن‌ هفته‌ و همين‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ اسم‌ آوردند، پخش‌ مي‌شود، مستمع‌ شما در هرجا كه‌ هست‌، به‌ سمت‌ راديو و تلويزيون‌ بشتابد، تا سخن‌ شما را بشنود.
بعد دوم‌ كار شما، كار هنري‌ است‌. شما هنرمنديد; يعني‌ كار شما دقيقا يك‌ كار هنري‌ است‌. اين‌ متن‌ بايستي‌ طوري‌ تنظيم‌ بشود و به‌گونه‌يي‌ ارايه‌ گردد و خوانده‌ بشود كه‌ جاذبه‌ داشته‌باشد. از چيزهايي‌ كه‌ جاذبه‌ را از بين‌ مي‌برد، غلطخواني‌ است‌. غلطخواني‌، دو گونه‌ است‌: يكي‌ غلطخواني‌ متن‌ صحيح‌ است‌، يكي‌ هم‌ تنظيم‌ متن‌ غلط است‌; يعني‌ صحيح‌خواني‌ متن‌ غلط. غلطخواني‌ متن‌ صحيح‌ اين‌ است‌ كه‌ شما مثلا كلمه‌يي‌ را بد بخوانيد. فرضا آن‌ برادراني‌ كه‌ گوينده‌ هستند، عبارات‌ فارسي‌ را غلط بخوانند، يا مثلا عبارات‌ عربي‌ را درست‌ تلفظ نكنند. البته‌ حالا بحمدالله‌ خيلي‌ بهتر شده‌; ولي‌ اوايل‌ كه‌ خيلي‌ بد بود. نمي‌شود گفت‌ بكلي‌ بي‌غلط شده‌; امابحمدالله‌ خيلي‌ كم‌غلط است‌; بخصوص‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ برادران‌ كار مي‌كنند و من‌ گاهي‌ مطلع‌ مي‌شوم‌ كه‌ روي‌ متني‌، خيلي‌ كار مي‌شود. پس‌، غلطخواني‌، يكي‌ از چيزهاي‌ ضد جاذبه‌ است‌. غلط تنظيم‌ كردن‌ هم‌ همين‌طور است‌.
شما بايد راقيترين‌ سطح‌ اداي‌ فارسي‌ را در متنهايتان‌ تأمين‌ كنيد. فرق‌ هم‌ نمي‌كند كه‌ چه‌ متني‌ باشد; متن‌ خبر باشد، يا متن‌ تفسير; چون‌ تفسير هم‌ به‌قدر خبر اهميت‌ دارد. بنابراين‌، آن‌ چيزي‌ كه‌ خوانده‌ مي‌شود، بايد يكي‌ از قويترين‌ و صحيحترين‌ متون‌ فارسي‌ باشد. متأسفانه‌، الان‌ اين‌طور نيست‌. من‌ بارها هم‌ اين‌ را گفته‌ام‌; ولي‌ درعين‌حال‌ هست‌.
البته‌ كلمات‌ و جملات‌ غلط نشاندار گاو پيشاني‌سفيد زشتي‌ ـ مثل‌ "لازم‌ به‌ ذكر است‌" ـ بود كه‌ مرتب‌ در خبرها تكرار مي‌شد; ولي‌ خوشبختانه‌ حالا آنها نيست‌. من‌ در يكي‌ از سمينارهاي‌ صدا و سيما، بخصوص‌ روي‌ اين‌ جمله‌ تأكيد كردم‌ و گفتم‌: "لازم‌ به‌ ذكر است‌"، غلط است‌. چرا اين‌قدر "لازم‌ به‌ ذكر است‌" مي‌گوييد؟ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما "بايد" را "بايد" بخوانيد! خوب‌ است‌؟ اين‌ كلمه‌ي‌ غلط را بايد آدم‌ نگويد و اصلا بايد بپرهيزد. واقعا شنيدن‌ يك‌ كلمه‌ي‌ غلط، براي‌ كسي‌ كه‌ مي‌داند غلط است‌، مثل‌ يك‌ سيلي‌ است‌ كه‌ به‌ گوش‌ او زده‌ شود! ...
من‌ كه‌ مي‌گويم‌ اين‌طوري‌ است‌، كسي‌ هستم‌ كه‌ شماها را دوست‌ مي‌دارم‌; چون‌ مثل‌ بچه‌ها و برادران‌ خودم‌ هستيد و در آن‌جا كار مي‌كنيد و مي‌فهمم‌ كه‌ كار مي‌كنيد. بنابراين‌، چون‌ دوستتان‌ دارم‌، تأثير سوء آن‌ روي‌ من‌ كم‌ مي‌شود. حالا آن‌ مستمعي‌ را در نظر بگيريد كه‌ نسبت‌ به‌ شما، خيلي‌ هم‌ احساسات‌ و علاقه‌يي‌ ندارد. پيچ‌ راديو را باز مي‌كند، گوش‌ مي‌كند و متوجه‌ مي‌شود كه‌ تعبير به‌ كار رفته‌، چه‌قدر زشت‌ و بد است‌.
اين‌ تعبير "لازم‌ به‌ ذكر است‌"، از آن‌ چيزهايي‌ بود كه‌ يك‌ مقدار رويش‌ حساس‌ شده‌ بودم‌ و هر دفعه‌يي‌ كه‌ گفته‌ مي‌شد، واقعا تكاني‌ مي‌خوردم‌. البته‌ حالا خوشبختانه‌ قدري‌ كمتر شده‌ است‌. هرچند بخشنامه‌ شده‌ كه‌ اين‌ جمله‌ را به‌ كار نبرند، ولي‌ ديگران‌ به‌ كار مي‌برند! الحمدلله‌ در خبر نيست‌; اما من‌ گاهي‌ مي‌بينم‌ كه‌ در گفته‌هاي‌ غير خبر تلويزيون‌ و در وسط يك‌ صحبت‌ خوب‌، يك‌ نفر كه‌ بيان‌ خيلي‌ لطيف‌ و ظريف‌ و خوبي‌ هم‌ دارد، ناگهان‌ چيزي‌ يادش‌ مي‌آيد و مي‌گويد: "لازم‌ به‌ ذكر است‌!" واقعا چه‌ داعي‌يي‌ داري‌ كه‌ صحبت‌ به‌ اين‌ خوبي‌ را با اين‌ كلمه‌ي‌ غلط خراب‌ كني‌؟! حالا اين‌، يك‌ كلمه‌ است‌; ولي‌ من‌ اگر بخواهم‌ غلطها را بشمارم‌، بيشتر از اينهاست‌. بايد اصلا غلط نباشد. بايد اصلا شما مميز ـ و به‌ قول‌ خارجيها، اديتور ـ داشته‌ باشيد و او نگاه‌ كند و بگويد كه‌ اين‌ كلمه‌ صحيح‌ است‌، يا نه‌. نگذاريد هيچ‌ خبري‌، اصلا غلط تنظيم‌ بشود. رندترين‌ و رايجترين‌ سخن‌ يك‌ رسانه‌، خبر آن‌ است‌; بنابراين‌ نبايد غلط باشد.
فارسي‌ صحيح‌، زبان‌ شيرين‌ و پروسعتي‌ است‌. الان‌ زبان‌ ما، از زبان‌ عربي‌ وسيعتر است‌. البته‌ زبان‌ دري‌ اصلي‌ كه‌ ما تا امروز بر آن‌ اساس‌ حركت‌ كرده‌ايم‌، از عربي‌ وسيعتر نيست‌; ليكن‌ امروز هرچه‌ كه‌ در زبان‌ ماست‌ ـ تقريبا شصت‌درصد زبان‌ ماست‌ و چهل‌ درصد از عربي‌ لغت‌ آورده‌ايم‌ ـ متعلق‌ به‌ ماست‌ و به‌ قول‌ مرحوم‌ آل‌ احمد، زباني‌ كه‌ من‌ با آن‌ حرف‌ مي‌زنم‌، زبان‌ من‌ است‌. مثلا بگوييم‌ "حرف‌"، عربي‌ است‌ و آن‌ را تلفظ نكنيم‌! نه‌، اين‌طور نيست‌. "حرف‌"، فارسي‌ است‌ و ما با هم‌ حرف‌ مي‌زنيم‌.
زبان‌ فارسي‌، علاوه‌ بر گسترش‌ و تركيب‌پذيري‌ خودش‌، زبان‌ بسيار خوب‌ و شيرين‌ و پرگنجايشي‌ است‌ و مثل‌ يك‌ بادكنك‌، صد برابر حجم‌ فعلي‌ خودش‌، قابل‌ گسترش‌ است‌; اما زبان‌ عربي‌، اين‌طوري‌ نيست‌. زبان‌ عربي‌، مثل‌ يك‌ جوال‌ بزرگ‌ است‌; هماني‌ است‌ كه‌ هست‌ و گسترش‌ و قابليت‌ اتساعش‌ كم‌ است‌. زبان‌ فارسي‌، كوچكتر از آن‌ است‌; اما قابليت‌ اتساعش‌ خيلي‌ زياد است‌. اين‌ زبان‌ قابل‌ اتساع‌ و توانا، علاوه‌ بر آن‌كه‌ نصف‌ زبان‌ عربي‌ هم‌ الان‌ جزوش‌ است‌، همه‌ي‌ ظرافتها را مي‌تواند بيان‌ كند. زبان‌ به‌ اين‌ خوبي‌ را چرا با تعبيرات‌ غلط، آن‌ هم‌ در راديو و تلويزيون‌، خرابش‌ كنيم‌؟ پس‌ ببينيد، درست‌ گويي‌ مهم‌ است‌.
ممكن‌ است‌ يك‌ آدم‌ عامي‌، درست‌ نفهمد و هرچه‌ هم‌ شما بگوييد، ملتفت‌ نشود; اما همه‌ي‌ مردم‌ كه‌ عامي‌ نيستند. هوشمندان‌ و باسوادان‌ و آدمهاي‌ حسابي‌ هستند كه‌ پيچ‌ راديو را باز مي‌كنند و كلمات‌ شما را مي‌شنوند. من‌ گاهي‌ اوقات‌ كه‌ شما غلطي‌ را تلفظ مي‌كنيد، از كساني‌ كه‌ آن‌ را مي‌شنوند، خجالت‌ مي‌كشم‌! حالا خود ما كه‌ مي‌گوييم‌، متعلق‌ به‌ خودمان‌ است‌; اما ديگراني‌ كه‌ مي‌شنوند، من‌ از آنها خجالت‌ مي‌كشم‌. پس‌ ببينيد، يكي‌ از خصوصيات‌ ضد جاذبه‌، غلط گويي‌ است‌. بايستي‌ نگذاريد غلط گويي‌ ادامه‌ پيدا كند.
يكي‌ ديگر از خصوصيات‌ جاذبه‌آفرين‌ كه‌ ضدش‌، ضد جاذبه‌ است‌، كار هنري‌ است‌. هنرمندانه‌ سخن‌ بگوييد. البته‌ گويندگان‌ خبر، اين‌ آقايان‌ و خانمهايي‌ كه‌ من‌ چهره‌ي‌ بعضي‌ از آنها را مي‌شناسم‌ و بعضي‌ هم‌ كه‌ در راديو هستند و نمي‌شناسم‌، اگر نگوييم‌ عموما، الحمدلله‌ غالبا خوبند; اما بهتر از اين‌ مي‌تواند بشود. با شنونده‌ و مستمعتان‌، حرف‌ بزنيد.
يك‌ وقت‌ در سه‌، چهار سال‌ پيش‌، دو نفر از اين‌ گويندگان‌ بخشهاي‌ ديگر راديو و تلويزيون‌، پيش‌ من‌ آمدند. من‌ آنها را مي‌شناختم‌; چون‌ تقريبا جزو استفاده‌ كننده‌هاي‌ برنامه‌هاي‌ صدا و سيما هستم‌. به‌ اينها گفتم‌، شماها چرا وقتي‌ كه‌ جلوي‌ دوربين‌ مي‌نشينيد، آشفته‌ مي‌شويد؟ براي‌ آن‌كه‌ بعد از اين‌ درست‌ حرف‌ بزنيد، هر وقت‌ حرف‌ مي‌زنيد، يادتان‌ باشد كه‌ من‌ آن‌ پشت‌ دستگاه‌ نشسته‌ام‌ و گوش‌ مي‌كنم‌; اصلا با من‌ حرف‌ بزنيد. آن‌ دو نفر، الان‌ جزو گوينده‌هاي‌ خوب‌ تلويزيون‌ هستند و مي‌بينم‌ كه‌ واقعا رعايت‌ مي‌كنند.
وقتي‌ كه‌ صحبت‌ مي‌كنيد، با مستمعتان‌ حرف‌ بزنيد. بدانيد كه‌ يكي‌ حرف‌ شما را گوش‌ مي‌كند. با او مثل‌ كسي‌ كه‌ تفاهم‌ مي‌كند، حرف‌ بزنيد. اين‌، غير از آن‌ است‌ كه‌ مثلا متني‌ را در مقابل‌ ديواري‌ مي‌خواند. اين‌طوري‌ نباشد. كار هنرمندانه‌ بكنيد. خواندن‌، يك‌ عمل‌ هنري‌ است‌. نوشتن‌، يك‌ عمل‌ هنري‌ است‌. هرچه‌ مي‌ توانيد، ظرافتها و زيباييهاي‌ ادبي‌ و نگارشي‌ را در نوشته‌ي‌ خبر به‌ كار ببريد. يك‌ متن‌ زيبا و درعين‌حال‌ آسان‌ درست‌ كنيد. متن‌ معضل‌ و معوج‌ و پيچ‌وخم‌دار و مخصوص‌ خواص‌، فايده‌يي‌ ندارد.
خبر بايستي‌ در نهايت‌ زيبايي‌ و گستردگي‌ باشد; يعني‌ همه‌ بفهمند. يك‌ پيرزن‌ بي‌سوادي‌ هم‌ كه‌ در خانه‌ نشسته‌، وقتي‌ راديو يا تلويزيون‌ خود را باز كرد، بفهمد شما به‌ او چه‌ مي‌گوييد. اين‌، كار هنري‌ است‌ و تمرين‌ لازم‌ دارد. اصلا عده‌يي‌ بنشينند، اين‌ كار را تمرين‌ بكنند. عده‌يي‌ باشند كه‌ وقتي‌ خبري‌ تنظيم‌ مي‌شود، آن‌ را مميزي‌ كنند.
همه‌ي‌ خبرها اين‌طور نيست‌ كه‌ آنا به‌ دستتان‌ برسد. البته‌ من‌ آن‌ بخش‌ سردبيري‌ خبر را كه‌ آقايان‌ دور ميز مي‌نشينند و خبر را تنظيم‌ مي‌كنند، ديده‌ام‌. تنظيم‌ خبر نبايد با عجله‌ انجام‌ شود. بايد فرصتي‌ باشد و كساني‌ بنشينند، اين‌ را ـ بخصوص‌ در تفسيرها ـ دقت‌ بكنند. البته‌ اين‌ برنامه‌ي‌ گزارش‌ هفتگي‌ كه‌ عصر جمعه‌ از تلويزيون‌ پخش‌ مي‌شود، خوب‌ است‌ و از لحاظ زبان‌ و اجرا، خوب‌ تنظيم‌ و اجرا مي‌شود. اين‌ هم‌ يك‌ جهت‌ جاذبه‌ است‌.
يك‌ جهت‌ ديگر براي‌ جاذبه‌ اين‌ است‌ كه‌ مثل‌ يك‌ حزب‌، خوراك‌ فكري‌ لازم‌ را به‌ ذهنهاي‌ مردم‌ برسانيد. جامعه‌ي‌ ما، يك‌ جامعه‌ي‌ بي‌حزب‌ است‌. البته‌ از جهاتي‌ حسن‌ است‌; ولي‌ عيب‌ هم‌ دارد. وجود حزب‌ در يك‌ جامعه‌، باعث‌ مي‌شود كه‌ خلاهاي‌ ذهني‌ عده‌يي‌ از مردم‌ پر شود. ما در اوايل‌ انقلاب‌ كه‌ حزب‌ جمهوري‌ اسلامي‌ را داشتيم‌، روي‌ جوامعي‌ كه‌ با حزب‌ كار مي‌كنند، مطالعه‌ كرديم‌. همين‌ صدام‌، اگر اين‌ حزب‌ را نداشت‌، تا حالا ده‌ بار دود شده‌ بود و به‌ هوا رفته‌ بود. همين‌ حزب‌، او را تا حدودي‌ نگهداشته‌ است‌. در حقيقت‌، حزب‌ يك‌ كانال‌كشي‌ براي‌ رساندن‌ خوراك‌ فكري‌ لازم‌ به‌ ذهنهاي‌ عده‌يي‌ از مردم‌ است‌ كه‌ در حزبند. ما اين‌ را در جامعه‌مان‌ نداريم‌; يك‌ خلا است‌. اين‌ خلا را شما بايد پر كنيد. نه‌ اين‌كه‌ شما حزب‌ درست‌ كنيد; حزب‌ همين‌ است‌. ما حزبي‌ به‌ نام‌ تلويزيون‌ و راديو داريم‌ كه‌ در هر خانه‌يي‌ هم‌ شعبه‌يي‌ دارد. سعي‌ كنيد خوراك‌ فكري‌ سياسي‌ مردم‌ را در هر هفته‌، بلكه‌ در هر روز، به‌ همين‌ منظور و با همين‌ توجه‌ كه‌ عده‌يي‌ را مي‌خواهيد از لحاظ سياسي‌ تجهيز و توجيه‌ كنيد، بدهيد يا برسانيد.
خبر، فقط اين‌ نيست‌ كه‌ اتفاقي‌ در دنيا افتاده‌ و حالا بايد آن‌ را بگوييم‌. نه‌، خيلي‌ از خبرها اصلا ارزش‌ اين‌ را ندارد كه‌ گفته‌ بشود. بعضي‌ از خبرها اصلا مضر است‌. يك‌ حالت‌ روشنفكري‌ خام‌ وجود دارد كه‌ معتقد است‌ همه‌ چيز را بايد به‌ مردم‌ گفت‌. من‌ اين‌ را قبول‌ ندارم‌. چه‌طور هر چيزي‌ را بايد به‌ مردم‌ گفت‌؟ آيا در خانه‌ي‌ شما، هر اتفاقي‌ كه‌ برايتان‌ بيفتد، به‌ بچه‌تان‌ مي‌گوييد؟ بايد گفت‌، يا نبايد گفت‌؟ چرا شما همه‌ي‌ خبرهاي‌ داخل‌ خانه‌تان‌ را به‌ بچه‌تان‌ نمي‌گوييد؟ چون‌ بعضي‌ از خبرها براي‌ او مضر است‌ و يا اصلا جالب‌ نيست‌.
بعضي‌ از خبرهاي‌ دنيا، براي‌ مردم‌ ما اصلا جالب‌ نيست‌. حالا دانستند، دانستند; ندانستند، ندانستند. طبيعتا اين‌ خبرها حذف‌ مي‌شود. بعضي‌ از خبرها، اصلا مضر است‌. حادثه‌يي‌ را در جايي‌ درست‌ مي‌كنند و ميليونها و ميلياردها دلار خرج‌ مي‌كنند، تا آن‌ را به‌ گوش‌ ما برسانند. آنگاه‌ ما بياييم‌، همين‌ حادثه‌ را از طريق‌ رسانه‌هاي‌ گروهي‌ خودمان‌، به‌ گوش‌ مردممان‌ برسانيم‌! آيا اين‌ عاقلانه‌ است‌؟! آن‌ چيزي‌ كه‌ دشمن‌ درست‌ كرده‌ و ميلياردها دلار خرجش‌ مي‌كند، تا به‌ گوش‌ ما برساند، ما حتي‌ جلويش‌ را هم‌ مي‌گيريم‌ و اگر بخواهد برساند، ما پارازيت‌ هم‌ پخش‌ مي‌كنيم‌ كه‌ پخش‌ نشود; ولي‌ چه‌ داعي‌يي‌ داريم‌ كه‌ ما آن‌ خبرها را بدهيم‌؟ پس‌ ببينيد، هر خبري‌ گفتني‌ نيست‌. ممكن‌ است‌ اكثريت‌ خبرها گفتني‌ باشد; اما گاهي‌ ممكن‌ است‌، حتي‌ اكثريت‌ هم‌ نباشد.
اين‌ خبري‌ كه‌ شما مي‌خواهيد بدهيد و اين‌ تحليل‌ و تفسيري‌ كه‌ مي‌خواهيد ارايه‌ كنيد، بايد با آن‌ زباني‌ تنظيم‌ شود كه‌ فراغ‌ و خلا ذهني‌ مردم‌ ما را پر كند. يعني‌ تا كسي‌ پيچ‌ راديو را باز كرد، يك‌ خط فكري‌ از شما دريافت‌ كند. اين‌ كار، چيز بسيار مثبت‌ و خوبي‌ است‌; منتها هميشه‌ با هدف‌ گسترده‌نگري‌ مردم‌ انجام‌ شود. يعني‌ يادتان‌ باشد كه‌ يكي‌ از هدفهاي‌ ما اين‌ است‌ كه‌ ذهن‌ مردم‌ باز باشد. البته‌ سياستهاي‌ ما، با سياستهاي‌ جوامع‌ سوسياليستي‌ گذشته‌، تفاوت‌ دارد. آنها تمام‌ اخبار و حوادث‌ را كاناليزه‌ مي‌كردند و حتي‌ دروغ‌ به‌ مردم‌ تحويل‌ مي‌دادند. من‌ شنيده‌ بودم‌ و بعد هم‌ خودم‌ ديدم‌ كه‌ راديوهاي‌ داير بين‌ مردم‌ طوري‌ بود كه‌ راديوهاي‌ بيگانه‌ را نمي‌گرفت‌; يعني‌ گيرنده‌ها را دستكاري‌ مي‌كردند كه‌ كسي‌ نتواند جاهاي‌ ديگر را بگيرد!
ما اين‌طوري‌ فكر نمي‌كنيم‌. ما مايليم‌ كه‌ مردم‌ گسترده‌ فكر كنند. با اطلاع‌ از حوادث‌ عالم‌ است‌ كه‌ مردم‌ در مقابل‌ بسياري‌ از بددليها و توطئه‌هاي‌ ذهني‌ و فكري‌ واكسينه‌ مي‌شوند.پس‌، اين‌ حركتي‌ كه‌ شما انجام‌ مي‌دهيد، با توجه‌ به‌ اهداف‌ جمهوري‌ اسلامي‌ انجام‌ بدهيد. يكي‌ از آن‌ اهداف‌، همين‌ است‌ كه‌ مردم‌ ذهن‌ پخته‌يي‌ پيدا كنند و مهمتر اين‌كه‌ قدرت‌ تحليل‌ پيدا نمايند.
توصيه‌ي‌ من‌ به‌ شما و همه‌ي‌ كساني‌ كه‌ در كار سياسي‌ فعاليت‌ مي‌كنند، اين‌ است‌ كه‌ همت‌ كنيد، تا مردم‌ را داراي‌ قدرت‌ تحليل‌ بار بياوريد. اگر اين‌ كار شد، خيلي‌ از كارها به‌ خودي‌ خود حل‌ شده‌ است‌. آن‌ قضيه‌ي‌ اولي‌ هم‌ كه‌ ايشان‌ گفتند ما در خط و خطوط كار نمي‌كنيم‌، جدي‌ بگيريد. يعني‌ واقعا جامعه‌ي‌ ما، انتخاب‌ و گزينش‌ خبر و فعاليت‌ يك‌ باند عليه‌ يك‌ باند ديگر را برنمي‌تابد. خداي‌ نكرده‌، اگر آن‌چنان‌ گرايشهايي‌ پيدا بشود، به‌ نظام‌ خيانت‌ خواهد شد. خيلي‌ مواظب‌ باشيد و با دقت‌ و وسواس‌، در اين‌ جهت‌ حركت‌ كنيد.
كار سنگيني‌ را برعهده‌ گرفته‌ايد. ان‌شاءالله‌ خداوند به‌ شما توفيق‌ و اجر بدهد و كمكتان‌ كند. اميدواريم‌ بعد از اين‌، هر بار كه‌ پاي‌ تفسير و خبر و گزارش‌ و افاده‌يي‌ از سوي‌ شما مي‌نشينيم‌، حقيقتا بيش‌ از گذشته‌ استفاده‌ كنيم‌.

والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌