پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات‌ در ديدار اعضاي‌ شوراي‌ سياستگذاري‌ صدا و سيما

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
از اين‌ كه‌ در كار مهم‌ سياستگذاري‌، قبول‌ مسؤوليت‌ كرديد و شريك‌ شديد، متشكرم‌. سياستگذاري‌، يعني‌ تأمين‌ جهت‌ مطلوب‌ براي‌ برنامه‌هاي‌ صدا و سيما. اگر سياستگذاري‌ به‌ شكل‌ صحيح‌ نباشد، پراكنده‌كاري‌ و احيانا تعارض‌، تناقض‌ و انحراف‌، بر برنامه‌هاي‌ صدا و سيما مسلط خواهد شد. البته‌ در گذشته‌ هم‌ قبل‌ از تشكيل‌ اين‌ دفتر، اين‌ كار در صدا و سيما انجام‌ مي‌شده‌; ما هم‌ خواستيم‌ كه‌ به‌ آن‌، شكل‌ منظمي‌ داده‌ بشود و بخصوص‌ وسيله‌يي‌ باشد، تا ما مسؤوليت‌ خود را در اين‌ باب‌ به‌ نحوي‌ ايفا كنيم‌; لذا اين‌ دفتر به‌ وجود آمد و اين‌ مسؤوليت‌ به‌ جناب‌ آقاي‌ دعاگو و شماها داده‌ شد.
اگر سياستگذاري‌ ـ كاري‌ كه‌ شما مي‌كنيد ـ متين‌ و متقن‌ انجام‌ بگيرد، تحقيقا صدا و سيما يك‌ وسيله‌ي‌ اعتلاي‌ فكر و معرفت‌ و رشد جامعه‌ خواهد شد. لزومي‌ ندارد كه‌ ما در اين‌جا از زحمات‌ فراوان‌ برادران‌ صدا و سيما ياد بكنيم‌; زيرا من‌ مكرر آن‌ را بيان‌ كرده‌ام‌. واقعا زحمات‌ زيادي‌ كشيده‌ مي‌شود و صدا و سيما جهت‌ خوبي‌ هم‌ دارد; الا اين‌ كه‌ كافي‌ نيست‌.
بحث‌ در اين‌ است‌ كه‌ صدا و سيما بايد حقيقتا به‌ آن‌ وسيله‌ي‌ اعتلا تبديل‌ بشود و در خدمت‌ تفكر انقلاب‌ و اسلام‌ و رسوخ‌ اين‌ فكر ـ با همه‌ي‌ ملحقاتش‌ ـ در ذهن‌ و فكر و روح‌ و عمل‌ مردم‌ جامعه‌ي‌ خودمان‌ و نيز مردم‌ ديگري‌ كه‌ در شعاع‌ تبليغات‌ صدا و سيما قرار دارند، باشد. اين‌، بايد بشود. از هر برنامه‌ي‌ صدا و سيما، بايستي‌ اين‌ استفاده‌ بشود. البته‌ كار سختي‌ است‌.
محتواها بايد آموزنده‌ باشد; نه‌ به‌ معناي‌ ساده‌ي‌ آموزندگي‌، كه‌ فقط كسي‌ درسي‌ در آن‌جا بيان‌ كند; بلكه‌ آموزنده‌ با همان‌ معناي‌ عميقش‌، يعني‌ كيفيت‌ دهنده‌ و پرورش‌ دهنده‌ي‌ روح‌ و فكر مخاطب‌ خودش‌ و جهت‌ دهنده‌ي‌ به‌ تلاش‌ و زندگي‌ او. و البته‌ اين‌ نخواهد شد، مگر آن‌ وقتي‌ كه‌ قالبها و شكلها هم‌ به‌ تناسب‌ اهميت‌ و عظمت‌ اين‌ مسؤوليت‌، كيفيت‌ لازم‌ را پيدا بكند. بايد به‌ اين‌جا برسيم‌. صدا و سيما، هرچه‌ كمتر از اين‌ باشد، كم‌ است‌.
به‌ اين‌ ترتيب‌، مي‌شود استنباط و استنتاج‌ كرد كه‌ هر روز صدا و سيما، بايد بهتر از روز قبل‌ باشد. حقيقتا اين‌ روايت‌ "من‌ ساوي‌ يوماه‌ فهو مغبون‌"، در مورد صدا و سيما صدق‌ مي‌كند. يعني‌ اگر امروز صدا و سيما مثل‌ ديروز بود، پيداست‌ كه‌ ما به‌ سمت‌ كمال‌ حركت‌ نمي‌كنيم‌ و به‌ عبارت‌ ديگر، از مسؤوليت‌ دور افتاده‌ايم‌. در حال‌ حاضر، صدا و سيما در حد اعلاي‌ مطلوب‌ نيست‌; كسي‌ هم‌ اين‌ ادعا را ندارد; نه‌ خود آقايان‌ مسؤولان‌ صدا و سيما و نه‌ ديگران‌. ما هم‌ پيش‌ مردم‌ كشورهاي‌ ديگر، كه‌ ممكن‌ است‌ از ما بپرسند راديو و تلويزيون‌ شما چگونه‌ است‌، ادعا نمي‌كنيم‌ كه‌ كامل‌ است‌; شكي‌ وجود ندارد كه‌ كامل‌ نيست‌. پس‌، بايد كامل‌ بشود.
مگر مي‌شود به‌ حدي‌ در زندگي‌ بشر قانع‌ شد؟ چه‌ برسد به‌ اين‌طور چيزهاي‌ انقلابي‌ و مؤثر. پس‌، هر روز بايستي‌ بهتر از روز گذشته‌ بشود و سياستگذاري‌ بر اين‌ اساس‌ انجام‌ بگيرد. از اين‌ نكته‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ مي‌رسيم‌ كه‌ سياستگذاري‌ هم‌ خود يك‌ امر متطور و در حال‌ تحول‌ دايمي‌ است‌. اين‌گونه‌ نيست‌ كه‌ اين‌ سياستي‌ كه‌ امروز گذاشته‌ شد، تا ابد كفايت‌ بكند. مقصود از سياستگذاري‌، اين‌ است‌.
هدف‌ را هم‌ كه‌ بيان‌ كردم‌. هدف‌ اين‌ است‌ كه‌ ما صدا و سيما را به‌ آن‌ اوج‌ و كمالي‌ برسانيم‌ كه‌ كليه‌ي‌ برنامه‌هاي‌ آن‌، با بهترين‌ كيفيتها، در جهت‌ رسوخ‌ و نفوذ دادن‌ انديشه‌ي‌ اسلام‌ ناب‌ و همه‌ي‌ ملحقاتش‌ ـ از اخلاق‌ و عمل‌ ـ در زندگي‌ مخاطبانش‌ باشد. هر برنامه‌ي‌ آن‌، بايد اين‌ خصوصيت‌ را داشته‌ باشد. اين‌، هدف‌ ماست‌. از اول‌ صبح‌ تا آخر شب‌ كه‌ پيچ‌ راديو و تلويزيون‌ را باز مي‌كنيم‌، تك‌تك‌ برنامه‌ها، حتي‌ آرم‌ برنامه‌ها، موزيك‌ متن‌ فيلمها و برنامه‌هاي‌ گوناگون‌، حتي‌ چهره‌ي‌ گويندگان‌ و مجرياني‌ كه‌ ديده‌ مي‌شوند و لحن‌ كلام‌ گويندگاني‌ كه‌ صدايشان‌ شنيده‌ مي‌شود، بايد اين‌ خصوصيات‌ را داشته‌ باشد. ببينيد، اين‌ كار چه‌قدر مهم‌ است‌.
من‌ خيلي‌ از برنامه‌هاي‌ صدا را گوش‌ مي‌كنم‌; يعني‌ غالبا بخشي‌ از هر برنامه‌ را مي‌شنوم‌. گاهي‌ يك‌ برنامه‌، خيلي‌ هم‌ خوب‌ است‌; ليكن‌ در اين‌ برنامه‌ي‌ خوب‌ كه‌ مثلا نيم‌ ساعت‌ طول‌ مي‌كشد، ناگهان‌ مي‌بينيد كه‌ يك‌ جا افتي‌ پيدا مي‌شود! مجري‌ برنامه‌ خوب‌، تهيه‌ كننده‌ي‌ آن‌ خوب‌، نويسنده‌اش‌ خوب‌، سطح‌ هنري‌ آن‌ خوب‌، موضوعاتش‌ جالب‌ است‌ و همين‌طور انسان‌ مرتب‌ تحسين‌ مي‌كند; اما ناگهان‌ افتي‌ در آن‌ پيدا مي‌شود! مثل‌ راننده‌يي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ طرفي‌ مي‌برد، پيچها و گذرگاهها را خيلي‌ خوب‌ و روان‌ و تند حركت‌ مي‌كند; اما يك‌ وقت‌ در يك‌ جا آدم‌ را به‌ درختي‌ مي‌زند! نمي‌شود گفت‌ كه‌ مانعي‌ نيست‌، ايشان‌ اين‌ همه‌ راه‌ را درست‌ آمد; ولي‌ در همان‌ يك‌ نقطه‌، كار را خراب‌ كرد. واقعا گاهي‌ اين‌گونه‌ است‌.
در فصل‌ سياستگذاري‌، همت‌ شما بايد اين‌ باشد. يك‌ فصل‌ اجرا و برنامه‌ريزي‌ داريم‌ كه‌ به‌ خود مسؤولان‌ داخل‌ صدا و سيما مربوط است‌ و از اين‌ حيث‌، ربطي‌ به‌ جمع‌ حاضر ندارد. شما در فصل‌ سياستگذاري‌ بايد كاري‌ بكنيد كه‌ سياستهايتان‌، كل‌ اين‌ برنامه‌هاي‌ صدا و سيما را بپوشاند و جهت‌ صحيح‌ بدهد. اين‌، بخشي‌ از صحبت‌ ماست‌.
مطلب‌ ديگري‌ كه‌ من‌ مي‌خواهم‌ عرض‌ بكنم‌، دو، سه‌ نكته‌ي‌ برجسته‌ در مجموعه‌ي‌ صدا و سيماست‌. ايشان‌ هم‌ كه‌ خواستند گزارش‌ بدهند، ناچار روي‌ آن‌ دو، سه‌ نكته‌ تكيه‌ كردند. معلوم‌ مي‌شود كه‌ اين‌ نكات‌، مورد توجه‌ خود كارگزاران‌ و كارگردانان‌ مسايل‌ صدا و سيما هم‌ است‌. حقيقتش‌ هم‌ همين‌ است‌ و بايد مورد توجه‌ باشد.
يكي‌، مسأله‌ي‌ موسيقي‌ در صدا و سيماست‌. ديگري‌، مسأله‌ي‌ چهره‌ي‌ زن‌ در صدا و سيماست‌. بعدي‌، مسأله‌ي‌ داستانها و سريالها و گزارشهاي‌ هنري‌، تاريخي‌، قصه‌، فيلم‌ و از اين‌ قبيل‌ چيزها در صدا و سيماست‌. اينها نكات‌ مهمي‌ است‌. بايد به‌ همه‌ي‌ اينها رسيدگي‌ بشود و شما سياستگذاريش‌ را بكنيد. البته‌ اين‌ بخشي‌ كه‌ من‌ مي‌خواهم‌ بگويم‌، فقط به‌ سياستگذاري‌ مربوط نمي‌شود. شما برادران‌ مجري‌ ـ كه‌ جمع‌ معتنابهي‌ از شما، دست‌اندركار اجرا هستيد ـ بايد به‌ اين‌ نكات‌ توجه‌ بفرماييد.
موسيقي‌ قبل‌ از انقلاب‌، از لحاظ ارزشي‌، سه‌ عيب‌ عمده‌ داشت‌. ما كه‌ از لحاظ فني‌ وارد نيستيم‌; فقط مي‌توانيم‌ بگوييم‌ كه‌ از جنبه‌هاي‌ ارزشي‌، سه‌ اشكال‌ در آن‌ وجود داشت‌. يكي‌ اين‌ بود كه‌ در بخشي‌ از موسيقيها، در انتخاب‌ مضمون‌ و قالب‌، گرايش‌ تند و ميل‌ شديدي‌ به‌ ابتذال‌ بود. قالبهاي‌ موسيقي‌ و زبان‌ شعر، هر دو ايراني‌ بود; اما اين‌ تصنيفها، هم‌ از لحاظ محتوا و هم‌ از لحاظ فني‌ مبتذل‌ بود; به‌ طوري‌ كه‌ وقتي‌ يك‌ موسيقيدان‌ مي‌ديد آهنگ‌ را اين‌گونه‌ مي‌شكنند و خراب‌ مي‌كنند و از اين‌ وسايل‌، بد استفاده‌ مي‌شود و در شكلهاي‌ نامناسبي‌، از اين‌ و آن‌ تقليد مي‌كنند، ناراحت‌ بود. پس‌، ميل‌ به‌ ابتذال‌ وجود داشت‌; مثل‌ خيلي‌ از تصنيفهايي‌ كه‌ در آن‌وقت‌ رايج‌ بود. آهنگها، آهنگهاي‌ ايراني‌، وسايل‌ هم‌ وسايل‌ ايراني‌; اما قالب‌ و محتوا مبتذل‌ بود. الان‌ كه‌ من‌ اين‌ مطالب‌ را مي‌گويم‌، شايد ناگهان‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌، چند بيت‌ از اين‌ شعرها و تصنيفها در ذهن‌ شماها شكل‌ ببندد.
عيب‌ دوم‌ اين‌ كه‌ گرايش‌ شديدي‌ به‌ موسيقي‌ غربي‌ بود. عيب‌ سوم‌ اين‌ بود كه‌ موسيقي‌ سالم‌ و سنتي‌ و فني‌ كلاسيك‌ ايراني‌، در خدمت‌ محتواهاي‌ بد و فاسد كننده‌ قرار مي‌گرفت‌. ...
بنابراين‌، موسيقي‌ قبل‌ از انقلاب‌، اين‌ سه‌ عيب‌ را داشته‌ است‌; كه‌ از همه‌ بدتر، آن‌ اولي‌ است‌، و از همه‌ كم‌ ضررتر، آن‌ دومي‌ است‌. يعني‌ گرايش‌ به‌ موسيقي‌ غربي‌، چيز بدي‌ است‌; اما نه‌ به‌ بدي‌ صرف‌ موسيقي‌ ايراني‌ در راههاي‌ بد. اي‌ بسا يك‌ موسيقي‌ غربي‌ باشد كه‌ در آن‌، هيچ‌گونه‌ ابتذال‌ و فساد و زن‌بارگي‌ و پستي‌ و دنائت‌ بشري‌ نيست‌; يك‌ چيز بسيار عالي‌ و عرفاني‌ و سطح‌ بالاست‌; اگرچه‌ در جامعه‌ي‌ ما، زبان‌ موسيقي‌، زبان‌ خيلي‌ رايجي‌ نيست‌ و غالبا ما كساني‌ هستيم‌ كه‌ از اين‌ قضايا دور بوده‌ايم‌ و زبان‌ موسيقي‌ را نمي‌فهميم‌; البته‌ شماها شايد اهل‌ فنيد و مي‌توانيد بفهميد. بنابراين‌، اگر چنين‌ چيزي‌ پيدا بشود، ولو غربي‌ هم‌ باشد، ايرادي‌ ندارد. اين‌، بهتر از آن‌ موسيقي‌ به‌ اصطلاح‌ سنتي‌ است‌.
گاهي‌ براي‌ تبرئه‌ي‌ يك‌ موسيقي‌، مي‌گويند كه‌ اين‌ موسيقي‌ سنتي‌ است‌! موسيقي‌ سنتي‌، يعني‌ فلان‌ دستگاه‌ آواز ايراني‌ است‌ كه‌ يك‌ خواننده‌ي‌ ايراني‌، با فلان‌ ساز ايراني‌ مي‌خواند. اين‌كه‌ تمام‌ قضيه‌ نيست‌. بايد ديد كه‌ اين‌، چه‌ چيزي‌ را ارايه‌ مي‌كند و چه‌ چيزي‌ را به‌ ذهن‌ و دل‌ و جان‌ مستمع‌ خودش‌ مي‌ريزد.
پس‌، در صدا و سيما حواستان‌ جمع‌ باشد كه‌ از اين‌ سه‌ عيب‌ اجتناب‌ بكنيد. البته‌ هر سه‌، عيب‌ است‌; اما به‌ ترتيب‌، عيب‌ اول‌، بدترين‌ است‌; عيب‌ سوم‌، در درجه‌ي‌ دوم‌ قرار دارد; و عيب‌ دوم‌، درجه‌ي‌ سه‌ است‌. توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ در باب‌ موسيقي‌، اين‌ سه‌ مورد، اشكال‌ اساسي‌ ارزشي‌ است‌.
در موسيقي‌ سنتي‌، شعر حافظ يا سعدي‌ خوانده‌ مي‌شود، ولي‌ اين‌ كافي‌ نيست‌; بايد شعر خوب‌ خوانده‌ شود; چيزي‌ كه‌ وقتي‌ مستمع‌ شنيد، اين‌ هنر در خدمت‌ ارزشهاي‌ انقلابي‌ و اسلامي‌ قرار گرفته‌ باشد. اين‌، مخصوص‌ انقلاب‌ هم‌ نيست‌. هر جامعه‌ و هر انسان‌ و هر مجموعه‌ي‌ بشري‌يي‌، مي‌خواهد كه‌ هنر در خدمت‌ ارزشهاي‌ مقبول‌ خودش‌ قرار بگيرد. اين‌ جرم‌ نيست‌ كه‌ اسلاميها مي‌خواهند هنر در خدمت‌ ارزشهاي‌ اسلامي‌ قرار بگيرد. همه‌ي‌ مكاتب‌ و همه‌ي‌ جوامع‌ دنيا، همين‌طورند. ارزشهايي‌ در ذهنشان‌ وجود دارد كه‌ با ارزشهاي‌ ديگري‌ فرق‌ دارد. آنان‌ هنر نقاشي‌، طراحيهاي‌ گوناگون‌، شعر، موسيقي‌ و همه‌ چيز را در خدمت‌ اين‌ ارزشها قرار مي‌دهند. اين‌، يك‌ توقع‌ زيادي‌ نيست‌ كه‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ چنين‌ انتظاري‌ داشته‌ باشد.
در مورد مسأله‌ي‌ زن‌ نيز دو عيب‌ اساسي‌ در برنامه‌هاي‌ گذشته‌ي‌ صدا و سيما وجود داشت‌: يكي‌ اين‌ كه‌ ارزش‌ حجاب‌ از بين‌ رفته‌بود. از اين‌ بزرگتر، آن‌ بود كه‌ نقشهاي‌ پست‌ كننده‌ به‌ زن‌ داده‌ مي‌شد. در عيب‌ اول‌، يك‌ ارزش‌ زير سؤال‌ مي‌رفته‌ و پايمال‌ مي‌شده‌ كه‌ آن‌، ارزش‌ حجاب‌ بوده‌ است‌; اما در عيب‌ دوم‌، گاهي‌ همه‌ي‌ ارزشهاي‌ بشري‌ كه‌ براي‌ زن‌ مورد نظر مي‌باشد، زير سؤال‌ مي‌رفته‌ است‌. چنانچه‌ داستان‌ عاشقانه‌يي‌ نقل‌ مي‌شده‌، داستاني‌ بوده‌ است‌ كه‌ زن‌ در آن‌جا بالاخره‌ همان‌ نقش‌ صهيونيست‌پسند و استكبارپسند خودش‌ را دارا بوده‌ است‌ و غالبا و قاعدتا در چهره‌ي‌ يك‌ مادر، يك‌ همسر خوب‌ و يك‌ انسان‌ كارآمد ارايه‌ نمي‌شده‌ است‌.
بايد اين‌ دو عيب‌ برداشته‌ شود. ما بايستي‌ زن‌ را، هم‌ باحجاب‌ نشان‌ بدهيم‌، هم‌ سرشار از ارزشهايي‌ كه‌ اسلام‌ و انقلاب‌ براي‌ او در نظر گرفته‌ است‌; يعني‌ نجابت‌ و عفت‌ زن‌. مهمترين‌ مسأله‌، آن‌ گوهر عفت‌ زن‌، آن‌ عضو اصلي‌ و ركن‌ اساسي‌ خانواده‌ بودن‌، آن‌ عضو اصلي‌ و ركن‌ اساسي‌ فعاليتهاي‌ جامعه‌ بودن‌، آن‌ تأثير زن‌ در رشد جامعه‌ و رشد مردان‌، آن‌ تأثير زن‌ در واقعيتهاي‌ گذشته‌ي‌ ما ـ از قبيل‌ انقلاب‌ و جنگ‌ و غيره‌ ـ است‌.
در فيلم‌، سريال‌، شعر موسيقي‌، در برنامه‌ي‌ خانواده‌، در برنامه‌ي‌ "سلام‌ صبح‌ بخير" و در ساير برنامه‌ها، بايستي‌ اينها ارايه‌ بشود; هم‌ در اجرا و هم‌ در تهيه‌ي‌ برنامه‌. سياستگذاري‌، بايد ناظر به‌ اين‌ چيزها باشد. البته‌ اين‌ حرف‌، مخصوص‌ سياستگذاري‌ نيست‌; مجريها هم‌ بايد توجه‌ كنند. اين‌ كارها بايد در راديو و تلويزيون‌ انجام‌ بشود; ولي‌ نمي‌شود! اين‌، مسؤوليت‌ من‌ و شماست‌. هر روز كه‌مي‌ گذرد، بايد يك‌ قدم‌ به‌ اينها نزديكتر بشويم‌. ...
من‌ يك‌ چيز ديگر را هم‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد مهم‌ است‌، عرض‌ مي‌كنم‌. نگذاريد آن‌ روح‌ جهادي‌يي‌ كه‌ در دوران‌ جنگ‌ تحميلي‌ بر صدا و سيما حاكم‌ بود، از بين‌ برود. آن‌ روحيه‌، چيز بسيار مثبتي‌ است‌. البته‌ نمي‌گويم‌ كه‌ مارش‌ جنگ‌ بزنيد. جنگ‌ نداريم‌ كه‌ مارش‌ جنگ‌ بزنيم‌، يا گزارش‌ جنگي‌ بدهيم‌; اما جنگ‌ هشت‌ساله‌ كه‌ فقط همان‌ هشت‌ سال‌ نبود; جنگ‌ هشت‌ساله‌، يك‌ تاريخ‌ است‌.
شما به‌ ادبيات‌ فرانسه‌ نگاه‌ كنيد; مطمئنا بخشي‌ از اين‌ ادبيات‌، مصروف‌ به‌ قهرمانيهاي‌ دوران‌ جنگ‌ است‌. چهار سال‌ جنگ‌ بوده‌، كه‌ فرانسويها دو، سه‌ سال‌ آن‌ را دچار فشار بودند و شكست‌ خوردند; اما انواع‌ مختلف‌ قهرمانيها را، هم‌ در ميدان‌ جنگ‌، هم‌ در مبارزات‌ مردمي‌ داخل‌ پاريس‌، هم‌ در روابط انساني‌ و نظاير آن‌، نشان‌ دادند. شما ببينيد كه‌ اينها در رمانهاي‌ فرانسوي‌ چه‌قدر تكرار مي‌شود. هر چند من‌ با شعر آنها آشنا نيستم‌; اما بعضي‌ از رمانهاي‌ فرانسوي‌ را كه‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌ است‌، خوانده‌ام‌. اصلا در بهترين‌ رمانها و در عاليترين‌ اثرها، نشانه‌ي‌ آن‌ روزها باقي‌ مي‌ماند. شما ببينيد درباره‌ي‌ انقلاب‌ روسيه‌، چه‌قدر كتاب‌ نوشته‌ شده‌ و چه‌ حجمي‌ از تفاخر وجود دارد و براي‌ ديگران‌ باقي‌ گذاشته‌اند. اينها چيزهايي‌ نيست‌ كه‌ تمام‌ بشود; اينها بايد باقي‌ بماند.
در سالهاي‌ گذشته‌، سريالي‌ تحت‌ عنوان‌ "روايت‌ فتح‌" توسط جهاد منتشر شد كه‌ انصافا چيز خيلي‌ خوبي‌ بود. مثلا اينها را نگهداريد. روايت‌ فتح‌ كه‌ تمام‌ نمي‌شود. "روايت‌ فتح‌"، روايت‌ فتح‌ و شرح‌ حال‌ رزمندگان‌ بود. براي‌ هشت‌ سال‌ حادثه‌، اقلا هشت‌ سال‌ روايت‌ وجود دارد. درعين‌حال‌، هفته‌يي‌ يك‌ شب‌، يك‌ ساعت‌ مي‌گذاشتند. اين‌ نوع‌ كارها را بايد ادامه‌ بدهيد و اصلا در سياستها بياوريد. به‌ صدا و سيما، به‌ عنوان‌ وظيفه‌ و به‌ عنوان‌ بخشي‌ از سياست‌، بگوييد كه‌ بايد اينها را حفظ كنند. آقاي‌ هاشمي‌ و ديگران‌ هم‌ كه‌ در اين‌جا هستند، اين‌ حرفها را مي‌شنوند. شما بايد حال‌ و هواي‌ آن‌ را نگهداريد.
نكته‌ي‌ ديگري‌ كه‌ در اين‌ گزارش‌ بود، اين‌ است‌ كه‌ بعد از انقلاب‌، سرودهاي‌ خوب‌ و آهنگهاي‌ بسيار خوبي‌ در جهت‌ ارزشهاي‌ انقلابي‌ ساخته‌ شد; ولي‌ در سالهاي‌ اخير، رشد اين‌گونه‌ آهنگها كم‌ شده‌ است‌. اين‌ هم‌ حيف‌ است‌. بايد آهنگهاي‌ خوب‌ ساخته‌ شود، شعرهاي‌ خوب‌ و چيزهاي‌ جديد اجرا گردد و همه‌ي‌ آنها ناظر به‌ ارزشهاي‌ انقلابي‌ باشد. اينها بايد در صدا و سيما مرتبا منعكس‌ بشود. اين‌طور نباشد كه‌ اگر چيز خوبي‌ منعكس‌ مي‌شود، حتما بايد يك‌ شعر عاشقانه‌ باشد كه‌ فلان‌ خواننده‌ي‌ معروف‌ خوانده‌ و اجرا كرده‌ است‌; و اگر يك‌ چيز انقلابي‌ است‌، حتما يك‌ گوشه‌اش‌ مثلا عيب‌ و ايراد و علتي‌ داشته‌ باشد. نه‌، براي‌ تهيه‌ و تنظيم‌ آهنگهاي‌ انقلابي‌، آهنگهاي‌ اسلامي‌ و طرح‌ ارزشهاي‌ اسلامي‌، از بهترين‌ موسيقيدانها و بهترين‌ خوانندگان‌ استفاده‌ بشود. در اين‌ غزليات‌، چه‌قدر چيزهاي‌ خوب‌ از اين‌ قبيل‌ وجود دارد.
شعر "امروز امير در ميخانه‌ تويي‌ تو" را من‌ دو، سه‌ سال‌ پيش‌ شنيدم‌ و بعدها هم‌ گاهي‌ شايد شنيده‌ باشم‌; اما اين‌ را خيلي‌ كم‌ مي‌گذارند. ظاهرا اين‌ شعر، از مرحوم‌ حاج‌ ميرزا حبيب‌ خراساني‌ است‌. از اين‌گونه‌ شعرها، از اين‌ مضامين‌ عرفاني‌ واقعي‌ خوب‌، خيلي‌ وجود دارد. يا آن‌ شعر مرحوم‌ علامه‌ي‌ طباطبايي‌ ـ "همي‌ گويم‌ و گفته‌ام‌ بارها" ـ كه‌ يكي‌ از خوانندگان‌ خوانده‌ و خيلي‌ هم‌ خوب‌ خوانده‌، همين‌طور است‌. اين‌گونه‌ شعرها كه‌ مضامين‌ عرفاني‌ واقعي‌ دارد، خوانده‌ بشود; والا هر شعر قلندري‌ مستانه‌يي‌ كه‌ عرفاني‌ نيست‌. بعضي‌ خيال‌ مي‌كنند، هر چيزي‌ كه‌ در آن‌، اسم‌ مي‌ و معشوق‌ و امثال‌ آن‌ باشد، عرفاني‌ است‌! اينها كه‌ عرفاني‌ نيست‌. ...
نه‌، شعرهاي‌ قلندري‌ مستانه‌ي‌ خيلي‌ پستي‌ وجود دارد كه‌ اصلا عرفاني‌ نيست‌. فرض‌ بفرماييد، يك‌ قهرمان‌ پهلوان‌ خيلي‌ قوي‌هيكل‌ برود، چاه‌ مستراح‌ خالي‌ كند! مگر نمي‌شود؟ ممكن‌ است‌ يك‌ شاعر در حد اعلاي‌ ذوق‌ شعري‌، درباره‌ي‌ يك‌ چيز پست‌ بشري‌ بسيار پايين‌ ـ مثل‌ يك‌ عمل‌ جنسي‌ ـ بهترين‌ و زيباترين‌ شعرهاي‌ دنيا را بگويد. پس‌، چنين‌ چيزي‌ تحقق‌ پيدا مي‌كند.
چنين‌ نيست‌ كه‌ هر شعر خوب‌ از لحاظ هنري‌، از لحاظ مضمون‌ هم‌ يك‌ چيز عالي‌ باشد. نه‌، ممكن‌ است‌ مضمون‌ آن‌، پست‌ترين‌ مضامين‌ باشد; كمااين‌كه‌ در شعرهاي‌ سعدي‌، فراوان‌ وجود دارد. حتي‌ اشاره‌ كردم‌ كه‌ در شعر حافظ هم‌ هست‌. به‌ اعتقاد من‌، همه‌ي‌ شعرهاي‌ حافظ هم‌، شعر عرفاني‌ نيست‌. در بين‌ آنها، شعرهاي‌ مادي‌ بشري‌ هم‌ پيدا مي‌شود كه‌ مربوط به‌ دوره‌هايي‌ از زندگي‌ اوست‌; شايد از جوانيهاي‌ او باشد.
غرض‌، اين‌گونه‌ نيست‌ كه‌ ما هر شعر آن‌طوري‌ را به‌ مركز تبليغات‌ خودمان‌ ـ كه‌ صدا و سيماست‌ ـ راه‌ بدهيم‌ و آن‌ را پخش‌ كنيم‌. اين‌ آهنگهاي‌ انقلابي‌ و آهنگهاي‌ اسلامي‌ و ارزشها را رعايت‌ بفرماييد. بايد به‌ صدا و سيما توصيه‌ هم‌ بشود كه‌ ان‌شاءالله‌ به‌ همين‌ ترتيب‌ عمل‌ كنند. الحمدلله‌، هم‌ ريش‌ و هم‌ قيچي‌ در دست‌ خودتان‌ است‌; يعني‌ هم‌ سياستگذاريد و هم‌ مجري‌ هستيد. آقاي‌ محمد هاشمي‌ و بعضي‌ از شما آقايان‌ ديگر، اجرا را هم‌ خودتان‌ مي‌كنيد. بالاخره‌ آن‌طور سياست‌ بگذاريد و آن‌گونه‌ هم‌ ان‌شاءالله‌ اجرا بكنيد، تا صدا و سيما روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت‌ جلو برود.
البته‌ اين‌ فصل‌، فصل‌ تذكر بود; فصل‌ ستايش‌ و تشكر هم‌، فصل‌ جداگانه‌يي‌ است‌ كه‌ اگر من‌ بخواهم‌ از زحمات‌ برادراني‌ كه‌ الان‌ در صدا و سيما كار مي‌كنند، زبان‌ به‌ تشكر باز كنم‌، بايد واقعا چندين‌ برابر آن‌ كه‌ الان‌ صحبت‌ كردم‌، صحبت‌ بكنم‌; چون‌ من‌ مي‌بينم‌ كه‌ برادران‌ خيلي‌ زحمت‌ مي‌كشند. واقعا يك‌ صفحه‌ مطلب‌ نوشتن‌ بي‌عيب‌ درست‌ جاذبه‌دار، كار خيلي‌ سختي‌ است‌. حالا اين‌ يك‌ صفحه‌ را در هزار صفحه‌ ضرب‌ كنيد. گمان‌ نمي‌كنم‌ كه‌ راديو در يك‌ روز، كمتر از هزار صفحه‌ لازم‌ داشته‌ باشد. شايد واقعا بايد صدها و هزاران‌ ساعت‌ مطلب‌ بنويسند. آن‌ وقت‌ بايستي‌ هم‌ مفيد و هم‌ جهت‌دار باشد و هم‌ عيبي‌ نداشته‌ باشد ـ عيبي‌ كه‌ از ديد تيزبينها مخفي‌ بماند و غالبا هم‌ نمي‌ماند ـ هم‌ از لحاظ هنري‌ بالا باشد. واقعا كار خيلي‌ زحمتداري‌ است‌ و الان‌ برادران‌ اين‌ كارها را مي‌كنند.
امروز صبح‌، چند نفر از اين‌ برادران‌ كارمند شما از يك‌ بخش‌، براي‌ يك‌ ديدار كوتاه‌، چند دقيقه‌يي‌ پيش‌ ما آمده‌ بودند. بعضي‌ از اين‌ صداهايي‌ كه‌ من‌ در راديو مي‌شنوم‌، در بينشان‌ بودند و من‌ آنان‌ را شناختم‌. واقعا چه‌ چهره‌هاي‌ مظلوم‌ معمولي‌، چه‌ كارهاي‌ بزرگي‌ را انجام‌ مي‌دهند. وقتي‌ انسان‌ صداهايشان‌ را مي‌شنود، مي‌بيند كه‌ گاهي‌ واقعا كارهاي‌ خيلي‌ برجسته‌ و جالبي‌ انجام‌ مي‌گيرد. انسانهاي‌ متواضع‌ و كم‌مدعا، اين‌همه‌ كارهاي‌ مهم‌ را انجام‌ مي‌دهند. اينها به‌ جاي‌ خود محفوظ است‌. عرض‌ كردم‌ كه‌ اگر بخواهيم‌ وارد آن‌ بحث‌ بشويم‌، بايد خيلي‌ طولاني‌ و مفصل‌ صحبت‌ كنيم‌; منتها عيب‌ كار اين‌ است‌ كه‌ آن‌ كامل‌ نيست‌ و تا كمال‌، هنوز فصل‌ زيادي‌ باقي‌ است‌ كه‌ بايد آن‌ را بپيماييد; و اين‌ صحبتها در جهت‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ كمال‌ است‌.
ان‌شاءالله‌ موفق‌ و مؤيد باشد و بار ديگر كه‌ شماها را زيارت‌ كرديم‌، ان‌شاءالله‌ فصل‌ مهمي‌ از اين‌ كارها انجام‌ شده‌ باشد.

والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌