بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا، اين ميلاد بزرگ و عيد سعيد را به همهي مظلومان و ملتهاي مستضعف عالم و به همهي كساني كه در زير فشار ظلم و ستم قلدران جهان، چشمانتظار فرجي هستند، بخصوص به ملت شجاع و عزيز ايران و به شما برادران و خواهران، تبريك عرض ميكنم.
دربارهي بركات اين ميلاد معظم و حقايقي كه در باب وجود اقدس وليعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) هست، من قادر نيستم سخن تازهيي بگويم. درك مراتب معنوي و حقايق الهي در باب اين قطب اعظم عالم امكان و خليفهي خدا و مظهر صفات و اسماي الهي، در حد زبان و بيان و قلب و فهمي همچون من قاصر نيست. خود آنها بايد دربارهي امام زمان سخن بگويند; همچنانكه خود آنها بايد دربارهي عليبنابيطالب (عليهالصلاة و السلام) و بقيهي اوليا و اصفياي دين سخن بگويند. ما همينقدر ميدانيم كه وجود مقدس امام زمان، مصداق وعدهي الهي است. همينقدر ميدانيم كه اين بازماندهي خاندان وحي و رسالت، علم سرافراز خدا در زمين است. "السلام عليك ايها العلم المنصوب و العلم المصبوب والغوث و الرحمهالواسعه وعدا غير مكذوب".
او وعدهي الهي و مصداق لطف خدا بر انسانيت و بشريت است. او مستوره و نمونهيي از اوليا و اصفيا و انبيا و برجستهترين بندگان خداست. او نمايشگر مبلغ فضل الهي بر بنيآدم است. اينها چيزهايي است كه خود آنان بيان فرمودند. اگر ما بتوانيم در حد فهم قاصر و ناقص خودمان، رشحاتي از اين گفتهها را درك كنيم و بفهميم، خيلي برد كردهايم.
من فقط يك جمله در باب انتظار عرض ميكنم. اينكه در روايات ما وارد شده است كه افضل اعمال امت، انتظار فرج است، يعني چه؟ مگر انتظار چيست؟ انتظار ظهور حضرت وليالله الاعظم (ارواحنا فداه)، مگر چه مضمون و چه معنايي در بطن خود دارد كه اينقدر داراي فضيلت است؟ يك معناي انحرافي در باب انتظار بود كه خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چنداني نيست. كساني كه مغرض و يا نادان بودند، اينطور به مردم ياد داده بودند كه انتظار، يعني اينكه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحي دست بكشيد و منتظر بمانيد، تا صاحب عصر و زمان، خودش بيايد و اوضاع را اصلاح كند و مفاسد را برطرف نمايد!
انقلاب، اين منطق و معناي غلط و برداشت باطل را، يا كمرنگ كرد و يا از بين برد. پس بحمدالله اين معنا، امروز در ذهن جامعهي ما نيست. اما معناي صحيح انتظار، داراي ابعادي است كه توجه به اين ابعاد، براي كسي كه ميداند در فرهنگ اسلام و شيعه، چهقدر به انتظار اهميت داده شده، بسيار جالب است.
يك بعد، اين است كه انتظار به معناي قانع نشدن به وضع موجود است. "انتظار داريم"، يعني هرچه خير و عمل خوب انجام داديم و به وجود آمده، كم و غيركافي است و منتظريم، تا ظرفيت نيكي عالم پر بشود. يك بعد ديگر از ابعاد انتظار، دلگرمي مؤمنين نسبت به آينده است. انتظار مؤمن، يعني اينكه تفكر الهي ـ اين انديشهي روشني كه وحي بر مردم عرضه كرده است ـ يك روز سراسر زندگي بشر را فرا خواهد گرفت. يك بعد انتظار اين است كه منتظر، با شوق و اميد حركت بكند. انتظار، يعني اميد. انتظار، ابعاد گوناگون ديگري هم دارد.
ما ملتي منتظر هستيم; ملتي كه به اميد پيشرفت و موفقيت، اقدام و تلاش و انقلاب كرد و موفق شد. ما امروز براي انتظار، بايد باب بخصوصي در زندگي خود باز كنيم. حقيقتا ملت ما بايد روح انتظار را به تمام معنا در خود زنده كند. "ما منتظريم"، يعني اين اميد را داريم كه با تلاش و مجاهدت و پيگيري، اين دنيايي كه به وسيلهي دشمنان خدا و شياطين، از ظلمات جور و طغيان و ضعيفكشي و نكبت حاكميت ستمگران و قلدران و زورگويان پرشده است، در سايهي تلاش و فعاليت بيوقفهي ما، يك روز به جهاني تبديل خواهد شد كه در آن، انسانيت و ارزشهاي انساني محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جايي براي اقدام و انجام خواسته و هوي و هوس خود، پيدا نخواهد كرد. اين روشنايي، در ديدگاه ما نسبت به آينده وجود دارد.
ما ملت ايران بايد به اين معناي انتظار، بيش از گذشته تكيه كنيم; چون دنياي بشري، به انتظاري كه ما داريم، محتاج است. اين اميدي كه در دل ملت ايران وجود داشت و در سايهي آن توانست اين كارهاي بزرگ را انجام بدهد، ملتهاي ضعيف و مظلوم دنيا، امروز به اين اميد احتياج دارند; آنها هم بايد اين اميد را پيدا كنند. اگر پيدا كردند و نور اميد در دل ملتها تابيد، كارهاي دنيا اصلاح خواهد شد و مشكل ملتهاي مظلوم، اگر نگوييم به صورت كامل، به صورت معتنابهي ـ ولو در طول چند سال ـ حل خواهد شد. اما اگر اين اميد، در دلها نتابد و همانطوري كه شيطانها خواستند مردم مأيوس باشند، ملتها مأيوس بمانند، روزبهروز وضع بدتر خواهد شد.
حالا به واقعيت مراجعه كنيم، ببينيم امروز در دنيا چه خبر است; ببينيم در خاورميانه چه خبر است; ببينيم چهطور يك قدرت قلدر زورگويي مثل امريكا، با استفادهي از علم و تكنولوژي، به خودش حق ميدهد كه به يك امت ـ يعني امت اسلامي ـ با اين وقاحت و بيشرمي توهين كند. امروز، وضع دنيا اينطوري است.
امريكاييها و همدستانشان در اين ماهها، بخصوص در هفتههاي اخير، با امت اسلام كاري كردند كه چنگيز و هلاكو هم نكرده بودند! يعني اين آقاي بوش، با ظاهري متمدن و با وضع و چهرهيي اتوكشيده، اگر چهرهاش در باطن، از چنگيز و هلاكو و تيمور و ديگر متجاوزان معروف دنيا، زشتتر و تيرهتر نباشد، روشنتر و زيباتر نيست. همان كاري را كه آنها ميكردند، ايشان در ابعاد وسيعتري، انجام داد. حرث و نسل را كشت، ملتي را مورد تحقير و اهانت قرار داد، كشوري را تبديل به ويرانه كرد; حالا هم در آنجا ايستاده و ابلهانه ـ نه هوشمندانه; ما اين را ثابت ميكنيم ـ احساس پيروزي ميكند! مگر اينكه واقعا احساس پيروزي نكند و تظاهر به اين معنا بكند; كه در آنوقت، يك چهرهي منافقانه و رياكارانه خواهد بود.
باطن قضيه اين است كه امريكاييها در اينجا شكست خوردند و پيروز نشدند; اما شما ميبينيد كه با كمال وقاحت ميايستند و دم از پيروزي ميزنند و يك عده آدم متملق و حقير و پست در رأس كشورها هم ـ كه واقعا بزرگترين اهانت به حقوق انسان همين است كه اين آقايان در رأس كشورها قرار داشته باشند ـ به آنها تبريك ميگويند و چيزي كه اسمش را پيروزي گذاشتهاند و در واقع پيروزي نيست، به آنها خوشآمد ميگويند! واقعا چه پيروزييي؟!
ابرقدرتي، با كمك چندين كشور ديگر از اقصاي شرق آسيا ـ يعني ژاپن ـ تا همهي اروپا و ناتو و تا كشورهاي منطقه و تا بقيهي دولتهاي ضعيف و حقير عالم، همهي پولها و دستها و موجوديشان را روي هم گذاشتند، تا به يك دولت حمله كنند و به او فشار بياورند. حالا كه تانكهاي او را از بين بردهاند، روحيهاش را ـ كه شكسته هم بود ـ شكستهاند و وارد آن كشور شدهاند، اسم اين را پيروزي ميگذارند! آيا اين، پيروزي است؟! اين پيروزي است كه همهي دنيا جمع بشوند و ارتشهاي مقتدر و پرمدعاي عالم، شش ماه وقتشان را صرف كنند، خودشان را آماده و تروخشك نمايند، ميلياردها دلار خرج كنند و تمام امكانات را بهكار بگيرند، تا يك ارتش را شكست بدهند؟! اگر درست نگاه كنند، اين كار از لحاظ اعتبار نظامي هم شكست است.
پيروزي، آن وقتي بود كه امريكا به عنوان يك كشور ميآمد، با يك كشور ديگر روبهرو ميشد و او را شكست ميداد; نه اين جنجال لشكركشي همهي عالم. طرحهاي عظيمي مثل جنگ ستارگان را ـ كه دنيا تصور ميكرد مربوط به زماني است كه همهي دنيا بخواهد به هم بريزد ـ در جنگ عليه ارتش خسته و بيروحيهي عراق بهكار بردند! آيا اسم اين، پيروزي است؟! اين، حتي از لحاظ آبرو و اعتبار و حيثيت نظامي، پيروزي نيست; بلكه شكست است.
و اما از لحاظ سياسي هم شكست بزرگي است. امروز تمام تودههاي مسلمان، سرتاپا از امريكا متنفر و نسبت به او خشمگينند. رئيسجمهور امريكا بداند كه امروز در ميان كشورهاي اسلامي، بخصوص در كشورهاي مسلمان منطقهي خليجفارس و خاورميانه، هيچ انساني از رئيسجمهور امريكا منفورتر نيست. امروز تمام ملتها، از اينها متنفرند. آيا اين، پيروزي است؟! اين بيعقلها، با هزاران تبليغ دروغ، ميلياردها دلار خرج كردند كه خودشان را در دل ملتها جا كنند; اما خودشان را از چشم ملتها ـ نه فقط ملت عراق; بلكه ملتهاي خاورميانه، ملتهاي مسلمان و ملتهاي عرب ـ انداختند. امروز، همه از اينها بشدت نفرت دارند و نسبت به آنها خشمگينند.
خيال ميكنيد امريكا به اين زوديها خواهد توانست نقش شيطاني خودش را از اين ذهنها پاك بكند؟ همان احساس بغضي را كه شما ملت ايران بحق نسبت به امريكا داشتيد و شعار "مرگ بر امريكا" در اين دوازده سال از زبان شما نيفتاده است، همين احساس بغض را امروز ملتهاي عرب و مسلمان نسبت به امريكا دارند. اينها به خيال خودشان خواستند ملتها را با تجربهي سختي مواجه كنند; ولي نتوانستند و عكس آن شد. اينجاست كه اميد، ملتها را زنده خواهد كرد.
در مورد مسألهي عراق، غربيها و بخصوص در رأس آنها شيطان بزرگ، بدترين روش و منفورترين حركات را انجام دادند; ولي به زبان نميآيد. همينقدر بدانند كه در تاريخ، از اينها به عنوان قسيترين، جلادترين، بيرحمترين و متجاوزترين چهرههاي اين زمان ياد خواهد شد. اما اين حرف، به معناي حمايت از صدام ـ كه حكومت او بر عراق، اينهمه براي مردم آن كشور، شئامت و بدبختي داشت ـ تلقي نشود. او هم از آنها بهتر نيست; اگر از آنها زشتتر نباشد.
او كسي است كه براي ملت عراق، از اول حكومت خود، اينهمه بدبختي ايجاد كرد. او ملت عراق را دچار جنگ هشتسالهي با ايران كرد. او ملت عراق را دچار بمبارانها و موشكبارانهاي وحشيانه و قساوتآميز امريكا و انگليس و فرانسه و ديگران كرد. او موجب شد كه ثروت ملت عراق، دود بشود و از بين برود; كه امروز متأسفانه شد. شايد دهها سال ديگر لازم باشد كه ملت عراق زحمت بكشد، تا خودش را به آن روز اول برساند. او موجب شد كه مردم عراق ـ از نظامي و غيرنظامي ـ اينهمه كشته بشوند. او بلايي براي مردم عراق بود و هست.
زشت باد چهرهي حاكم و رئيسي كه ملاحظهي هواي نفس و جاهطلبي خود را بكند، ولي ملاحظهي مردم و ملتش و اراده و خواست آنها را نكند. متأسفانه در منطقهي ما، از اينطور چهرهها و اينگونه شيطانها كم نيست. اينها لايق رياست بر يك دسته آدم هم نيستند; چه رسد به يك ملت. بر يك ملت، اينطور جفا و ظلم ميكنند.
ما از ملت عراق حمايت ميكنيم. ما كه حرف ميزنيم، راجع به ملت عراق دلسوزي ميكنيم. ما كه كار امريكا و همدستانش را زشت ميشماريم، راجع به تجاوز به يك كشور سخن ميگوييم; نه راجع به اين افرادي كه حضور و وجود امثال آنها در ميان هر ملتي، مايهي نكبت بود و هست. مردم خودشان را با دروغ و ريا سرگرم كردند و از اين ملت بيچاره و مظلوم عراق، اينطور تلفات گرفتند.
امروز دولت ظالمي مثل امريكا، با اينكه ثروتش زياد، تجهيزاتش مدرن، و تكنولوژي و علم و امكاناتش هم فراوان است; اما همين ظالم و شيطان متجاوزي كه ملتهاي دنيا را قدرتمندانه تحقير ميكند، براحتي قابل سركوب شدن در منطقهي اسلامي ماست; به شرط اينكه ملتهاي مسلمان، به آيندهي خود اميد داشته باشند و با دلگرمي و اميد، اقدام و قيام و حركت كنند. خوشبختانه ملتها خيلي بيدار شدهاند; اما فقط بيدار شدن كافي نيست. بعد از بيداري، بايد حركت كنند و اين حركت، به اميدواري احتياج دارد.
البته همهي همت قدرتهاي مسلط عالم اين است كه وانمود كنند شكستناپذيرند; و امريكا اين تلاش را خيلي كرده كه نشان بدهد شكستناپذير است. حالا هم كه قضيهي عراق پيش آمد، از روي عجب ابلهانه و خودبيني ناشي از بلاهت، اين ادعا را بيشتر خواهد كرد. يك عده هم افراد سادهدل باور خواهند كرد; اما حقيقت اين نيست. اگر رژيم عراق متكي به ملت خود بود و اگر سرباز عراقي در كويت، احساس متجاوز بودن و ناحق بودن نميكرد، امريكا قادر نبود كه ملت عراق را شكست بدهد، يا حتي سرباز عراقي را به عقب براند.
بله، وقتي كه يك ارتش به ملت خود متكي نباشد و به رژيم ظالمي مثل رژيم صدام متكي باشد، مردم، طرف جنگ و پشتيبان جنگاوران و رزمندگان نيستند. مردم در خانههايشان دعا ميكنند كه قائله زودتر تمام بشود; يا به نفع اين طرف و يا به نفع آن طرف. معلوم است كه اينطور ارتشي، از امريكا يا هر كس ديگر، شكست خواهد خورد. اگر ملتها در مقابل امريكا بايستند، امريكا نخواهد توانست هيچ غلطي بكند. تا امروز امريكا در اين منطقه، ظلم و غصب و آدمكشي كرده، ويراني به بار آورده و ملتها را جريحهدار كرده است، كه يقينا انتقام اينها را پس خواهد داد. اين زمزمههايي هم كه امروز سران رژيم امريكا راجع به امنيت منطقه ميكنند، بايد بدانند كه ملتهاي منطقه، اين حرفها را به هيچوجه جدي نخواهند گرفت و به آن اعتنايي نخواهند كرد.
شما چه كسي هستيد كه از آن طرف دنيا بياييد، براي منطقهي خليجفارس تعيين تكليف كنيد؟! منطقهي خليجفارس، متعلق به ملتهاي همين منطقه است. امريكا حق ندارد هيچگونه دخالتي در امنيت اين منطقه و سيستم امنيتي آن داشته باشد. اگر كسي بخواهد براي بلندمدت، پاي امريكا را به اين منطقه بكشاند و دستش را براي دخالت و تصرف باز بگذارد، بداند كه ملتها با او روبهرو خواهند شد و به دهن اينطور حكامي خواهند زد. مبادا دولتهاي اين منطقه، اين اشتباه بزرگ را مرتكب بشوند كه با اين حرفها و درخواستهاي امريكا، داير بر ماندن مدتي در عراق يا در منطقه، موافقت كنند. ملتها در مقابل چنين كسي خواهند ايستاد و مبارزهي با او را واجب و لازم خواهند شمرد.
امريكا هيچ حقي ندارد كه در منطقه بماند، يا در امور منطقه دخالت بكند. امريكا يك متجاوز است; بايد هرچه زودتر از منطقه خارج بشود و برود و بداند كه تاوان آنچه را كه انجام داده، خواهد داد و منفور و مبغوض ملتهاي اين منطقه است و بيشتر هم خواهد شد. عمده اين است كه ملتها ايمانشان را قوي كنند و دلها را با خدا مرتبط نمايند.
شما ملت بزرگ و شجاع و مبارز ـ كه بحمدالله ابرقدرتها و دشمنانتان، از شما ميترسند و هنوز هم ميترسند و بايد هم بترسند ـ به بركت ايمان به خدا، چنين قدرت و صلابتي پيدا كردهايد. اين ايمان را تقويت كنيد، اتحادتان را تقويت نماييد و به هيچ قيمتي زير بار دشمن خدا نرويد. اسلام، عزيز و عزتبخش است. آن كسي كه با اسلام آشنا شد، عزت متعلق به اوست. آن كساني هم كه ذليل شدند، به خاطر اين بود كه از اسلام گسستند. خودتان اسلام را حفظ كنيد، ايمانتان را تقويت نماييد، پاس ارزشهاي اسلامي را بداريد و ملتهاي ديگر را هم وادار كنيد كه با اسلام آشتي كنند و به سمت اسلام برگردند. در اين صورت، دست همهي قدرتهاي شيطانصفت، از سر آنها كوتاه خواهد شد.
اميدواريم كه خداوند به بركت اين روز مبارك و مقدس، به همهي مسلمانان و مستضعفان و به شما ملت عزيز، عيدي عنايت فرمايد. ما را مشمول ادعيهي زاكيهي وليعصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد. قلب مقدس آن حضرت را از ما شاد كند و ما را از اعوان و انصار آن بزرگوار قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
در ابتدا، اين ميلاد بزرگ و عيد سعيد را به همهي مظلومان و ملتهاي مستضعف عالم و به همهي كساني كه در زير فشار ظلم و ستم قلدران جهان، چشمانتظار فرجي هستند، بخصوص به ملت شجاع و عزيز ايران و به شما برادران و خواهران، تبريك عرض ميكنم.
دربارهي بركات اين ميلاد معظم و حقايقي كه در باب وجود اقدس وليعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) هست، من قادر نيستم سخن تازهيي بگويم. درك مراتب معنوي و حقايق الهي در باب اين قطب اعظم عالم امكان و خليفهي خدا و مظهر صفات و اسماي الهي، در حد زبان و بيان و قلب و فهمي همچون من قاصر نيست. خود آنها بايد دربارهي امام زمان سخن بگويند; همچنانكه خود آنها بايد دربارهي عليبنابيطالب (عليهالصلاة و السلام) و بقيهي اوليا و اصفياي دين سخن بگويند. ما همينقدر ميدانيم كه وجود مقدس امام زمان، مصداق وعدهي الهي است. همينقدر ميدانيم كه اين بازماندهي خاندان وحي و رسالت، علم سرافراز خدا در زمين است. "السلام عليك ايها العلم المنصوب و العلم المصبوب والغوث و الرحمهالواسعه وعدا غير مكذوب".
او وعدهي الهي و مصداق لطف خدا بر انسانيت و بشريت است. او مستوره و نمونهيي از اوليا و اصفيا و انبيا و برجستهترين بندگان خداست. او نمايشگر مبلغ فضل الهي بر بنيآدم است. اينها چيزهايي است كه خود آنان بيان فرمودند. اگر ما بتوانيم در حد فهم قاصر و ناقص خودمان، رشحاتي از اين گفتهها را درك كنيم و بفهميم، خيلي برد كردهايم.
من فقط يك جمله در باب انتظار عرض ميكنم. اينكه در روايات ما وارد شده است كه افضل اعمال امت، انتظار فرج است، يعني چه؟ مگر انتظار چيست؟ انتظار ظهور حضرت وليالله الاعظم (ارواحنا فداه)، مگر چه مضمون و چه معنايي در بطن خود دارد كه اينقدر داراي فضيلت است؟ يك معناي انحرافي در باب انتظار بود كه خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چنداني نيست. كساني كه مغرض و يا نادان بودند، اينطور به مردم ياد داده بودند كه انتظار، يعني اينكه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحي دست بكشيد و منتظر بمانيد، تا صاحب عصر و زمان، خودش بيايد و اوضاع را اصلاح كند و مفاسد را برطرف نمايد!
انقلاب، اين منطق و معناي غلط و برداشت باطل را، يا كمرنگ كرد و يا از بين برد. پس بحمدالله اين معنا، امروز در ذهن جامعهي ما نيست. اما معناي صحيح انتظار، داراي ابعادي است كه توجه به اين ابعاد، براي كسي كه ميداند در فرهنگ اسلام و شيعه، چهقدر به انتظار اهميت داده شده، بسيار جالب است.
يك بعد، اين است كه انتظار به معناي قانع نشدن به وضع موجود است. "انتظار داريم"، يعني هرچه خير و عمل خوب انجام داديم و به وجود آمده، كم و غيركافي است و منتظريم، تا ظرفيت نيكي عالم پر بشود. يك بعد ديگر از ابعاد انتظار، دلگرمي مؤمنين نسبت به آينده است. انتظار مؤمن، يعني اينكه تفكر الهي ـ اين انديشهي روشني كه وحي بر مردم عرضه كرده است ـ يك روز سراسر زندگي بشر را فرا خواهد گرفت. يك بعد انتظار اين است كه منتظر، با شوق و اميد حركت بكند. انتظار، يعني اميد. انتظار، ابعاد گوناگون ديگري هم دارد.
ما ملتي منتظر هستيم; ملتي كه به اميد پيشرفت و موفقيت، اقدام و تلاش و انقلاب كرد و موفق شد. ما امروز براي انتظار، بايد باب بخصوصي در زندگي خود باز كنيم. حقيقتا ملت ما بايد روح انتظار را به تمام معنا در خود زنده كند. "ما منتظريم"، يعني اين اميد را داريم كه با تلاش و مجاهدت و پيگيري، اين دنيايي كه به وسيلهي دشمنان خدا و شياطين، از ظلمات جور و طغيان و ضعيفكشي و نكبت حاكميت ستمگران و قلدران و زورگويان پرشده است، در سايهي تلاش و فعاليت بيوقفهي ما، يك روز به جهاني تبديل خواهد شد كه در آن، انسانيت و ارزشهاي انساني محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جايي براي اقدام و انجام خواسته و هوي و هوس خود، پيدا نخواهد كرد. اين روشنايي، در ديدگاه ما نسبت به آينده وجود دارد.
ما ملت ايران بايد به اين معناي انتظار، بيش از گذشته تكيه كنيم; چون دنياي بشري، به انتظاري كه ما داريم، محتاج است. اين اميدي كه در دل ملت ايران وجود داشت و در سايهي آن توانست اين كارهاي بزرگ را انجام بدهد، ملتهاي ضعيف و مظلوم دنيا، امروز به اين اميد احتياج دارند; آنها هم بايد اين اميد را پيدا كنند. اگر پيدا كردند و نور اميد در دل ملتها تابيد، كارهاي دنيا اصلاح خواهد شد و مشكل ملتهاي مظلوم، اگر نگوييم به صورت كامل، به صورت معتنابهي ـ ولو در طول چند سال ـ حل خواهد شد. اما اگر اين اميد، در دلها نتابد و همانطوري كه شيطانها خواستند مردم مأيوس باشند، ملتها مأيوس بمانند، روزبهروز وضع بدتر خواهد شد.
حالا به واقعيت مراجعه كنيم، ببينيم امروز در دنيا چه خبر است; ببينيم در خاورميانه چه خبر است; ببينيم چهطور يك قدرت قلدر زورگويي مثل امريكا، با استفادهي از علم و تكنولوژي، به خودش حق ميدهد كه به يك امت ـ يعني امت اسلامي ـ با اين وقاحت و بيشرمي توهين كند. امروز، وضع دنيا اينطوري است.
امريكاييها و همدستانشان در اين ماهها، بخصوص در هفتههاي اخير، با امت اسلام كاري كردند كه چنگيز و هلاكو هم نكرده بودند! يعني اين آقاي بوش، با ظاهري متمدن و با وضع و چهرهيي اتوكشيده، اگر چهرهاش در باطن، از چنگيز و هلاكو و تيمور و ديگر متجاوزان معروف دنيا، زشتتر و تيرهتر نباشد، روشنتر و زيباتر نيست. همان كاري را كه آنها ميكردند، ايشان در ابعاد وسيعتري، انجام داد. حرث و نسل را كشت، ملتي را مورد تحقير و اهانت قرار داد، كشوري را تبديل به ويرانه كرد; حالا هم در آنجا ايستاده و ابلهانه ـ نه هوشمندانه; ما اين را ثابت ميكنيم ـ احساس پيروزي ميكند! مگر اينكه واقعا احساس پيروزي نكند و تظاهر به اين معنا بكند; كه در آنوقت، يك چهرهي منافقانه و رياكارانه خواهد بود.
باطن قضيه اين است كه امريكاييها در اينجا شكست خوردند و پيروز نشدند; اما شما ميبينيد كه با كمال وقاحت ميايستند و دم از پيروزي ميزنند و يك عده آدم متملق و حقير و پست در رأس كشورها هم ـ كه واقعا بزرگترين اهانت به حقوق انسان همين است كه اين آقايان در رأس كشورها قرار داشته باشند ـ به آنها تبريك ميگويند و چيزي كه اسمش را پيروزي گذاشتهاند و در واقع پيروزي نيست، به آنها خوشآمد ميگويند! واقعا چه پيروزييي؟!
ابرقدرتي، با كمك چندين كشور ديگر از اقصاي شرق آسيا ـ يعني ژاپن ـ تا همهي اروپا و ناتو و تا كشورهاي منطقه و تا بقيهي دولتهاي ضعيف و حقير عالم، همهي پولها و دستها و موجوديشان را روي هم گذاشتند، تا به يك دولت حمله كنند و به او فشار بياورند. حالا كه تانكهاي او را از بين بردهاند، روحيهاش را ـ كه شكسته هم بود ـ شكستهاند و وارد آن كشور شدهاند، اسم اين را پيروزي ميگذارند! آيا اين، پيروزي است؟! اين پيروزي است كه همهي دنيا جمع بشوند و ارتشهاي مقتدر و پرمدعاي عالم، شش ماه وقتشان را صرف كنند، خودشان را آماده و تروخشك نمايند، ميلياردها دلار خرج كنند و تمام امكانات را بهكار بگيرند، تا يك ارتش را شكست بدهند؟! اگر درست نگاه كنند، اين كار از لحاظ اعتبار نظامي هم شكست است.
پيروزي، آن وقتي بود كه امريكا به عنوان يك كشور ميآمد، با يك كشور ديگر روبهرو ميشد و او را شكست ميداد; نه اين جنجال لشكركشي همهي عالم. طرحهاي عظيمي مثل جنگ ستارگان را ـ كه دنيا تصور ميكرد مربوط به زماني است كه همهي دنيا بخواهد به هم بريزد ـ در جنگ عليه ارتش خسته و بيروحيهي عراق بهكار بردند! آيا اسم اين، پيروزي است؟! اين، حتي از لحاظ آبرو و اعتبار و حيثيت نظامي، پيروزي نيست; بلكه شكست است.
و اما از لحاظ سياسي هم شكست بزرگي است. امروز تمام تودههاي مسلمان، سرتاپا از امريكا متنفر و نسبت به او خشمگينند. رئيسجمهور امريكا بداند كه امروز در ميان كشورهاي اسلامي، بخصوص در كشورهاي مسلمان منطقهي خليجفارس و خاورميانه، هيچ انساني از رئيسجمهور امريكا منفورتر نيست. امروز تمام ملتها، از اينها متنفرند. آيا اين، پيروزي است؟! اين بيعقلها، با هزاران تبليغ دروغ، ميلياردها دلار خرج كردند كه خودشان را در دل ملتها جا كنند; اما خودشان را از چشم ملتها ـ نه فقط ملت عراق; بلكه ملتهاي خاورميانه، ملتهاي مسلمان و ملتهاي عرب ـ انداختند. امروز، همه از اينها بشدت نفرت دارند و نسبت به آنها خشمگينند.
خيال ميكنيد امريكا به اين زوديها خواهد توانست نقش شيطاني خودش را از اين ذهنها پاك بكند؟ همان احساس بغضي را كه شما ملت ايران بحق نسبت به امريكا داشتيد و شعار "مرگ بر امريكا" در اين دوازده سال از زبان شما نيفتاده است، همين احساس بغض را امروز ملتهاي عرب و مسلمان نسبت به امريكا دارند. اينها به خيال خودشان خواستند ملتها را با تجربهي سختي مواجه كنند; ولي نتوانستند و عكس آن شد. اينجاست كه اميد، ملتها را زنده خواهد كرد.
در مورد مسألهي عراق، غربيها و بخصوص در رأس آنها شيطان بزرگ، بدترين روش و منفورترين حركات را انجام دادند; ولي به زبان نميآيد. همينقدر بدانند كه در تاريخ، از اينها به عنوان قسيترين، جلادترين، بيرحمترين و متجاوزترين چهرههاي اين زمان ياد خواهد شد. اما اين حرف، به معناي حمايت از صدام ـ كه حكومت او بر عراق، اينهمه براي مردم آن كشور، شئامت و بدبختي داشت ـ تلقي نشود. او هم از آنها بهتر نيست; اگر از آنها زشتتر نباشد.
او كسي است كه براي ملت عراق، از اول حكومت خود، اينهمه بدبختي ايجاد كرد. او ملت عراق را دچار جنگ هشتسالهي با ايران كرد. او ملت عراق را دچار بمبارانها و موشكبارانهاي وحشيانه و قساوتآميز امريكا و انگليس و فرانسه و ديگران كرد. او موجب شد كه ثروت ملت عراق، دود بشود و از بين برود; كه امروز متأسفانه شد. شايد دهها سال ديگر لازم باشد كه ملت عراق زحمت بكشد، تا خودش را به آن روز اول برساند. او موجب شد كه مردم عراق ـ از نظامي و غيرنظامي ـ اينهمه كشته بشوند. او بلايي براي مردم عراق بود و هست.
زشت باد چهرهي حاكم و رئيسي كه ملاحظهي هواي نفس و جاهطلبي خود را بكند، ولي ملاحظهي مردم و ملتش و اراده و خواست آنها را نكند. متأسفانه در منطقهي ما، از اينطور چهرهها و اينگونه شيطانها كم نيست. اينها لايق رياست بر يك دسته آدم هم نيستند; چه رسد به يك ملت. بر يك ملت، اينطور جفا و ظلم ميكنند.
ما از ملت عراق حمايت ميكنيم. ما كه حرف ميزنيم، راجع به ملت عراق دلسوزي ميكنيم. ما كه كار امريكا و همدستانش را زشت ميشماريم، راجع به تجاوز به يك كشور سخن ميگوييم; نه راجع به اين افرادي كه حضور و وجود امثال آنها در ميان هر ملتي، مايهي نكبت بود و هست. مردم خودشان را با دروغ و ريا سرگرم كردند و از اين ملت بيچاره و مظلوم عراق، اينطور تلفات گرفتند.
امروز دولت ظالمي مثل امريكا، با اينكه ثروتش زياد، تجهيزاتش مدرن، و تكنولوژي و علم و امكاناتش هم فراوان است; اما همين ظالم و شيطان متجاوزي كه ملتهاي دنيا را قدرتمندانه تحقير ميكند، براحتي قابل سركوب شدن در منطقهي اسلامي ماست; به شرط اينكه ملتهاي مسلمان، به آيندهي خود اميد داشته باشند و با دلگرمي و اميد، اقدام و قيام و حركت كنند. خوشبختانه ملتها خيلي بيدار شدهاند; اما فقط بيدار شدن كافي نيست. بعد از بيداري، بايد حركت كنند و اين حركت، به اميدواري احتياج دارد.
البته همهي همت قدرتهاي مسلط عالم اين است كه وانمود كنند شكستناپذيرند; و امريكا اين تلاش را خيلي كرده كه نشان بدهد شكستناپذير است. حالا هم كه قضيهي عراق پيش آمد، از روي عجب ابلهانه و خودبيني ناشي از بلاهت، اين ادعا را بيشتر خواهد كرد. يك عده هم افراد سادهدل باور خواهند كرد; اما حقيقت اين نيست. اگر رژيم عراق متكي به ملت خود بود و اگر سرباز عراقي در كويت، احساس متجاوز بودن و ناحق بودن نميكرد، امريكا قادر نبود كه ملت عراق را شكست بدهد، يا حتي سرباز عراقي را به عقب براند.
بله، وقتي كه يك ارتش به ملت خود متكي نباشد و به رژيم ظالمي مثل رژيم صدام متكي باشد، مردم، طرف جنگ و پشتيبان جنگاوران و رزمندگان نيستند. مردم در خانههايشان دعا ميكنند كه قائله زودتر تمام بشود; يا به نفع اين طرف و يا به نفع آن طرف. معلوم است كه اينطور ارتشي، از امريكا يا هر كس ديگر، شكست خواهد خورد. اگر ملتها در مقابل امريكا بايستند، امريكا نخواهد توانست هيچ غلطي بكند. تا امروز امريكا در اين منطقه، ظلم و غصب و آدمكشي كرده، ويراني به بار آورده و ملتها را جريحهدار كرده است، كه يقينا انتقام اينها را پس خواهد داد. اين زمزمههايي هم كه امروز سران رژيم امريكا راجع به امنيت منطقه ميكنند، بايد بدانند كه ملتهاي منطقه، اين حرفها را به هيچوجه جدي نخواهند گرفت و به آن اعتنايي نخواهند كرد.
شما چه كسي هستيد كه از آن طرف دنيا بياييد، براي منطقهي خليجفارس تعيين تكليف كنيد؟! منطقهي خليجفارس، متعلق به ملتهاي همين منطقه است. امريكا حق ندارد هيچگونه دخالتي در امنيت اين منطقه و سيستم امنيتي آن داشته باشد. اگر كسي بخواهد براي بلندمدت، پاي امريكا را به اين منطقه بكشاند و دستش را براي دخالت و تصرف باز بگذارد، بداند كه ملتها با او روبهرو خواهند شد و به دهن اينطور حكامي خواهند زد. مبادا دولتهاي اين منطقه، اين اشتباه بزرگ را مرتكب بشوند كه با اين حرفها و درخواستهاي امريكا، داير بر ماندن مدتي در عراق يا در منطقه، موافقت كنند. ملتها در مقابل چنين كسي خواهند ايستاد و مبارزهي با او را واجب و لازم خواهند شمرد.
امريكا هيچ حقي ندارد كه در منطقه بماند، يا در امور منطقه دخالت بكند. امريكا يك متجاوز است; بايد هرچه زودتر از منطقه خارج بشود و برود و بداند كه تاوان آنچه را كه انجام داده، خواهد داد و منفور و مبغوض ملتهاي اين منطقه است و بيشتر هم خواهد شد. عمده اين است كه ملتها ايمانشان را قوي كنند و دلها را با خدا مرتبط نمايند.
شما ملت بزرگ و شجاع و مبارز ـ كه بحمدالله ابرقدرتها و دشمنانتان، از شما ميترسند و هنوز هم ميترسند و بايد هم بترسند ـ به بركت ايمان به خدا، چنين قدرت و صلابتي پيدا كردهايد. اين ايمان را تقويت كنيد، اتحادتان را تقويت نماييد و به هيچ قيمتي زير بار دشمن خدا نرويد. اسلام، عزيز و عزتبخش است. آن كسي كه با اسلام آشنا شد، عزت متعلق به اوست. آن كساني هم كه ذليل شدند، به خاطر اين بود كه از اسلام گسستند. خودتان اسلام را حفظ كنيد، ايمانتان را تقويت نماييد، پاس ارزشهاي اسلامي را بداريد و ملتهاي ديگر را هم وادار كنيد كه با اسلام آشتي كنند و به سمت اسلام برگردند. در اين صورت، دست همهي قدرتهاي شيطانصفت، از سر آنها كوتاه خواهد شد.
اميدواريم كه خداوند به بركت اين روز مبارك و مقدس، به همهي مسلمانان و مستضعفان و به شما ملت عزيز، عيدي عنايت فرمايد. ما را مشمول ادعيهي زاكيهي وليعصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد. قلب مقدس آن حضرت را از ما شاد كند و ما را از اعوان و انصار آن بزرگوار قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته