بسماللهالرحمنالرحيم
اين ولادت باسعادت و مبدأ يك بركت الهي بر بشريت را به همهي آزادگان عالم، مخصوصا مسلمين جهان و بالاخص به مردم مؤمن و فداكار كشور عزيزمان، تبريك عرض ميكنم.
وجود اميرالمؤمنين (عليهالصلاة و السلام)، از جهات متعدد و در شرايط گوناگون، براي همهي نسلهاي بشر، يك درس جاودانه و فراموشنشدني است; چه در عمل فردي و شخصي خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در ياد خدا، و چه در مبارزهاش با نفس و شيطان و انگيزههاي نفساني و مادي. اين جملات از زبان اميرالمؤمنين، در فضاي آفرينش و فضاي زندگي انسان، همچنان پرطنين است: "يا دنيا ... غري غيري": اي جلوههاي دنيا، اي زيباييهاي پرجاذبه، اي هوسهايي كه قويترين انسانها را به دام خود ميكشيد، برويد كس ديگري غير علي را فريب بدهيد; علي بزرگتر و بالاتر و قويتر از اين حرفهاست. بنابراين، يكايك انسانهاي بيدار، در لحظهلحظهي زندگي اميرالمؤمنين و در ارتباطش با خدا و معنويت، درسهاي فراموشنشدني پيدا ميكنند.
و باز در بعد ديگر، جهادش براي برپاداشتن و بپاشدن خيمهي حق و عدالت بود. يعني آن روزي كه نبياكرم (صليالله عليه و آله و سلم)، بار رسالت را بردوش گرفت، از اولين ساعات، يك مبارز و مجاهد مؤمن و فداكار ـ كه هنوز در دوران نوجواني بود ـ در كنار خود پيدا كرد، و او علي بود. تا آخرين ساعات عمر بابركت پيامبر(ص)، مجاهدت در راه برپاداشتن نظام اسلامي و بعد حفظ كردن آن، لحظهيي اميرالمؤمنين را فارغ نگذاشت. چهقدر مبارزه كرد، چهقدر خطرها را به جان خريد و چهقدر در راه مبارزه براي اقامهي حق و عدل محو بود.
آن وقتي كه هيچكس در ميدان نميماند، او ميماند. آن وقتي كه هيچكس به ميدان قدم نميگذاشت، او ميگذاشت. آن وقتي كه سختيها مثل كوههاي گران، بر دوش مبارزان و مجاهدان فيسبيلالله سنگيني ميكرد، قامت استوار او بود كه به ديگران دلگرمي ميبخشيد. براي او، معناي زندگي همين بود كه از امكانات خداداده، از قوت جسمي و روحي و ارادي و كلا از آنچه كه در اختيار اوست، در راه اعلاي كلمهي حق استفاده كند و حق را زنده نمايد. با قدرت اراده و بازو و جهاد علي(ع)، حق زنده شد.
اگر شما ملاحظه ميكنيد كه امروز مفاهيم حق و عدل و انسانيت و مفاهيمي كه براي انسانهاي هوشمند در دنيا باارزش است و اين مفاهيم، مانده و روزبهروز قويتر و راسختر شده است، به خاطر همان مجاهدتها و فداكاريهاست. اگر امثال عليبنابيطالب ـ كه در طول تاريخ بشر بسيار نادرند ـ نميبودند، امروز ارزشهاي انساني وجود نداشت; عنوانهاي جذاب براي بشريت، جذابيت نداشت; بشر زندگي و تمدن و فرهنگ و آمال و آرمان و اهداف والا نداشت; و بشريت به يك حيوانيت وحشي و درنده تبديل ميشد. بشريت به خاطر حفظ آرمانهاي والا، مرهون اميرالمؤمنين و انسانهاي والايي در حد اوست. آن جهادها، اين اثر را داشت.
بعد ديگر از زندگي اميرالمؤمنين(ع)، در ميدان حكومت است. آن وقتي كه اين انسان بزرگانديش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حكومت دست پيدا كرد، در آن دوران كوتاه، كاري كرد كه اگر سالهاي سال، مورخان و نويسندگان و هنرمندان، بنويسند و تصوير كنند، كم گفتهاند و كم تصوير كردهاند. وضع زندگي اميرالمؤمنين در دوران حكومت، قيامتي است. اصلا علي(ع) معناي حكومت را عوض كرد.
او تجسم حكومت الهي، تجسم آيات قرآن در ميان مسلمين، تجسم "اشداء علي الكفار رحماء بينهم" و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزديك ميكرد ـ "كان يقرب المساكين" ـ و ضعفا را مورد رعايت خاص قرار ميداد. برجستگاني كه با پول و زور و بقيهي وسايل مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح كرده بودند، در نظر علي(ع) با خاك يكسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ايمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانيت بود. با اين مبناهاي باارزش، اميرالمؤمنين كمتر از پنج سال حكومت كرد. قرنهاست كه دربارهي اميرالمؤمنين مينويسند و كم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصوير كنند و بهترينها، معترف به عجز و تقصير خودشان هستند.
ما كساني هستيم كه دنيا ما را به محبت اميرالمؤمنين(ع) شناخته است: "و معروفين بتصديقنا اياكم". هم دنياي اسلام، ما را به عنوان كساني كه نسبت به عليبنابيطالب(ع) تعصب و محبت و اعتقاد و وابستگي خاصي دارند، و هم بقيهي مردم دنيا، ما را اينطور شناختهاند. ما بايد خودمان را شايستهي اين گمان قرار بدهيم.
يك روز بود كه اگر گفته ميشد "الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمؤمنين و اولاده المعصومين (عليهمالسلام)"، خيليها شك ميكردند كه اين حرف، راست است و حق هم داشتند كه شك كنند. ميگفتند ما خدا را حمد كنيم كه متمسك به ولايت اميرالمؤمنين هستيم؟! آن روزي كه در اين كشور، ولايت، ولايت امريكا و صهيونيستها و اعداءالله بود و نظام اجتماعي، تحت تأثير افكار و فرهنگ و رفتار و خواست و اراده و عاطفهي دشمنان خدا قرار داشت، ما چهطور حق داشتيم بگوييم "الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمؤمنين"؟ بله، بخش بزرگي از مردم در دلهاي خود، به محبت متمسك بودند و به ولايت اعتقاد داشتند; اما ولايت بيش از اين است.
امروز ملت ما ميتواند خدا را بر تمسك به ولايت اميرالمؤمنين(ع) حمد كند. راه انقلاب ما، راه ولايت اميرالمؤمنين، راه حكومت علوي و راه اسلام بوده است. علي(عليهالسلام)، برترين و بزرگترين پيشاهنگ و منادي و سردار و مجاهد راه اسلام است. او براي اسلام زندگي كرد، براي اسلام شهيد شد و نور و پرتو مشعل وجود او تا امروز، در راه اسلام پرتوافشاني كرده است.
ما ميخواهيم دنيا و زندگي و نظام ما به گونهيي بشود كه اميرالمؤمنين(ع) در راه آن، مبارزه و زندگي و جهاد و حكومت كرد. ما ميخواهيم در نظام ما، عدل اسلامي كامل حكمفرما بشود. هركسي كه در اين نظام زندگي ميكند، بايد مجاهدت نمايد، تا اگر در رأس جامعه اميرالمؤمنين(ع) قرار ميداشت، جامعه و نظام ما لايق او ميبود. ما بايد اينطور حركت كنيم.
بايد كاري كنيم كه نظام و كشور و جامعهي ما، يك جامعهي علوي باشد. اسم اسلام و اسم ولايت، كافي نيست. بخصوص كساني كه مسؤوليتي بر دوش دارند و مأموريتي از نظام الهي و اسلامي برعهدهي آنهاست ـ چه در دستگاه قضايي، چه در دستگاه اجرايي، چه در دستگاه قانونگذاري، چه در دستگاه انتظامي، و چه در نهادها و دستگاههاي مختلف ـ زبان و بازو و راه و كار، بايد زبان و بازو و راه و سبك كار اميرالمؤمنين(ع) باشد.
اميرالمؤمنين براي خدا و در راه او كار ميكرد، به درد مردم ميرسيد، مردم را دوست ميداشت و خدمت به آنها را وظيفهي خود ميدانست. با اينكه حكومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به اين اكتفا نميكرد; شبها هم، تنها و به صورت فردي، به كمك يكايك مستضعفان ميرفت. اين، زندگي اميرالمؤمنين(ع) است.
در نظام ما، هر حركت و سياست و قانون و تلاشي، بايد در خدمت مردم مستضعف و محرومي باشد كه حكومت طولاني و بلندمدت طاغوتها، آنها را از جهات مختلف، به استضعاف و ضعف دچار كرده است. اين، راه ماست. اين، آن راهي است كه اميرالمؤمنين(ع) پيمود. اين، آن راهي است كه امام و معلم و رهبر عظيمالشأن اين انقلاب، آن را از علي(ع) درس گرفت و پيش پاي ما گذاشت. بايد در آن راه حركت كنيم.
علي(ع) در هر سطحي، با هر نامي و زير هر پوششي، ظلمستيز بود. زندگي دشوار اميرالمؤمنين را نگاه كنيد. اين جنگهاي اوست; ببينيد با چه كساني جنگيد، چهطور جنگيد، با چه صلابتي جنگيد، آنها چه كساني بودند، زير چه نامها و عنوانهاي فريبندهيي پنهان شده بودند. اما وقتي تشخيص ميداد كه اين، ظلم و باطل است، درنگ نميكرد. اين، راه ماست; راه دشواري كه بايد آن را طي كنيم. اين، راه يكايك كساني است كه ادعاي پيروي از اميرالمؤمنين(ع) را ميكنند; راه مقابلهي با ظلم و ظالم، در هر سطحي و با هر كيفيتي.
آن چيزي كه ملت مسلمان ما و نظام جمهوري اسلامي را مورد تهديد قرار داد ـ تهديد ستمگران و گردنكشان و طغيانگران عالم ـ همين نقطهي اصلي و اساسي است كه در زندگي اميرالمؤمنين(ع) مشاهده كرديم و وظيفهي ماست كه اين راه را دنبال بكنيم. پيداست كساني كه عادت كردهاند و مردم دنيا را عادت دادهاند كه هرچه گفتند، از آنها پذيرفته بشود، برايشان سخت است تحمل كنند. ملتي با تمسك به اسلام و قرآن، در مقابل قلدريهاي آنها ايستاده است. بديهي است كه با آن ملت، دشمن ميشوند و دشمني ميكنند.
اگر امريكا و قدرتمندان و قلدران عالم، با جمهوري اسلامي دشمن نميشدند و بغض ملت ايران را در دل نميگرفتند، جاي تعجب بود. اگر طراحان سياستهاي موذيانه و امنيتي و تبليغاتي صهيونيسم در سرتاسر عالم، شب و روز عليه جمهوري اسلامي توطئه نميكردند، مايهي تعجب و شگفتي بود. راه اسلام، راه مقابلهي با اينهاست.
اينها از اسلام ميترسند. اينها از اسلام سيلي خوردهاند. اينها از اسلام و مسلمانان مؤمن و مخلص و مبارز، در ذهن خودشان خاطرهي تلخ دارند. لذا از اول انقلاب، با نظام جمهوري اسلامي مقابله و مبارزه كردند و انواع و اقسام توطئهها را به كار بردند، كه يكي از خباثتآميزترين كارها اين بود كه همسايهي ما را روزبهروز بيشتر و پيچيدهتر تجهيز كنند و به جان جمهورياسلامي بيندازند. شما ملت ايران، آن قايله را ختم كرديد. شجاعت شما بود كه دشمن را وادار به ختم قايله كرد.
امروز خود آنها در همان چاهي كه حفر كردند، افتادهاند. آنچه امروز در عراق اتفاق ميافتد ـ اين ظلم بزرگي كه از طرف مهاجمان و متجاوزان مستكبر و ظالم، به ملت عراق ميشود ـ لكهي ننگي در تاريخ زندگي اينهاست. ببينيد با ملت عراق چه ميكنند. آمارها را افشا نميكنند، حقايق را بيان نميكنند. ملت عراق، مگر چه گناهي كردهاند كه بايد اينقدر فشار ببينند و زجر بكشند؟
امروز سردمداران امريكا و رفقا و همپيمانان و همقسمهايش، يكي از بزرگترين جنايات بشري را در عراق انجام ميدهند. خدا ميداند كه چهقدر از ملت عراق در اين روزها، يا كشته يا مجروح يا معلول يا بيخانمان شدند. اينها به عهدهي كيست؟ اين خونها به گردن كيست؟ ميگويند: ما چندهزار سورتي پرواز داشتيم. اين پروازها، اين بمبها را در كجا فرو ريختند؟
چند فروند موشك در سرزمين صهيونيستها فروافتاد، از همهي دنيا صداي مهرههاي استكبارجهاني درآمد، همدرديشان را اعلام كردند و از صهيونيستها حمايت نمودند! صدها و هزارها برابر آن، نسبت به مردم عراق اتفاق ميافتد، پس چرا خفه شدهاند و سكوت كردهاند؟! اين است معناي طرفداري از حقوق بشر؟!
استكبار غرب، چهرهي كريه خودش را نشان داد. ما نميخواهيم از اين سردمداران عراق حمايتي بكنيم ـ آنها هم درجاي خود مقصرند ـ اما اين مسأله، مسألهي ديگري است. مسأله اين است كه امروز يك ملت مسلمان، زير دستوپاي استكبار غرب ـ كه دست به دست هم دادهاند; بعضي پول ميدهند، بعضي تجهيزات ميدهند، بعضي تشويق ميكنند، بعضي هم جنايت را مستقيما انجام ميدهند ـ له ميشود و از بين ميرود. البته ملت عراق از بين نخواهد رفت; بلكه زنده خواهد ماند. تا وقتي متمسك به اسلام است، زنده است.
اينها چهرهي خودشان را نشان دادند. ببينيد چه ميكنند. اينها همان كساني هستند كه وقتي يك انفجار در يك گوشهي دنيا اتفاق بيفتد، همهي دنيا را پرميكنند كه غيرنظاميان كشته شدند. الان در بصره و بغداد و نجف و كربلا و اعتاب مقدس و بقيهي شهرهاي عراق، چه كساني كشته ميشوند؟ غيرنظاميان و زنان كشته ميشوند، كودكان نابود ميشوند. اين، چهرهي استكبار جهاني است; او را بشناسيد ـ و شما ميشناسيد ـ مردم دنيا اينها را بشناسند. اينها كساني هستند كه براي منافع و نفت و راه افتادن چهار كارخانهشان، حاضرند هزاران انسان را به خاك و خون بكشند! امريكا و انگليس و فرانسه و بقيهي قدرتهاي غربي، اينند.
تنها چيزي كه بشريت را از دست اين گرگهاي خونخوار و آدميخوار نجات ميدهد، اسلام انقلابي است. ملتهاي مسلمان، اگر ميخواهند از دست سلطهي شيطاني و جهنمي اين استكبار خبيث غربي ـ كه شيطان اكبرشان امريكا امروز پيشاپيش است و بقيه هم دنبال سر او ميروند ـ نجات پيدا كنند، راهش اين است كه به قرآن و اسلامشان برگردند، مشتشان را محكم كنند و بر سر متجاوزان و مزدورانشان بكوبند. اين كاري است كه ملت ايران كرد.
دههي فجر در پيش است. دههي فجر، يعني خاطرهي شكفتن اين نيروي عظيم و زنده شدن و فعال شدن آتشفشان بزرگي كه دنياي استكبار را تكان داد.اين دههي فجر را خيلي قدر بدانيد و البته ملت ايران قدر ميداند. هر روزي از روزهاي اين دهه ـ مخصوصا روز بيستودوم بهمن ـ ايام الله و خاطرههاي فراموشنشدني براي ملت ايران هستند. حقيقتا ملت ما در اين دهه جان گرفت.
شما ببينيد در هر حادثهيي از اين حوادث، ملت ما چه كردند؟ همين روزها مصادف با حادثهي آمل است، كه جمعي از برادران و خواهران آملي ما هم ظاهرا در اينجا تشريف دارند. مردم ما در آمل و آذربايجان و مازندران و گيلان و اقصا نقاط كشور، چه كردند؟ ملت ما در طول اين دوازده سال، هرجا كه نشانهيي از دست استكبار و استعمار مشاهده كردند، چگونه با هوشياري و قاطعيت عمل كردند؟ ثمرهي يك انقلاب، اين است.
دستاورد بزرگي كه انقلاب اسلامي به مردم ما داد، مردم را زنده كرد; آنها را به هوش آورد و شجاعت و قدرت و عزتشان داد. ملت ما، اول ملتي بود كه ثابت كرد امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند. ملتهاي ديگر هم، راهشان همين است و بايد عمل و اقدام كنند. راه اقدام هم، تمسك به اسلام است.
اميدواريم كه انشاءالله خداوند به شما توفيق بدهد. در ايام دههي فجر، برادراني كه مسؤول ادارهي اين مراسم هستند، يك روز را هم براي همدردي با ملت مسلمان و مظلوم عراق مشخص كنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
اين ولادت باسعادت و مبدأ يك بركت الهي بر بشريت را به همهي آزادگان عالم، مخصوصا مسلمين جهان و بالاخص به مردم مؤمن و فداكار كشور عزيزمان، تبريك عرض ميكنم.
وجود اميرالمؤمنين (عليهالصلاة و السلام)، از جهات متعدد و در شرايط گوناگون، براي همهي نسلهاي بشر، يك درس جاودانه و فراموشنشدني است; چه در عمل فردي و شخصي خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در ياد خدا، و چه در مبارزهاش با نفس و شيطان و انگيزههاي نفساني و مادي. اين جملات از زبان اميرالمؤمنين، در فضاي آفرينش و فضاي زندگي انسان، همچنان پرطنين است: "يا دنيا ... غري غيري": اي جلوههاي دنيا، اي زيباييهاي پرجاذبه، اي هوسهايي كه قويترين انسانها را به دام خود ميكشيد، برويد كس ديگري غير علي را فريب بدهيد; علي بزرگتر و بالاتر و قويتر از اين حرفهاست. بنابراين، يكايك انسانهاي بيدار، در لحظهلحظهي زندگي اميرالمؤمنين و در ارتباطش با خدا و معنويت، درسهاي فراموشنشدني پيدا ميكنند.
و باز در بعد ديگر، جهادش براي برپاداشتن و بپاشدن خيمهي حق و عدالت بود. يعني آن روزي كه نبياكرم (صليالله عليه و آله و سلم)، بار رسالت را بردوش گرفت، از اولين ساعات، يك مبارز و مجاهد مؤمن و فداكار ـ كه هنوز در دوران نوجواني بود ـ در كنار خود پيدا كرد، و او علي بود. تا آخرين ساعات عمر بابركت پيامبر(ص)، مجاهدت در راه برپاداشتن نظام اسلامي و بعد حفظ كردن آن، لحظهيي اميرالمؤمنين را فارغ نگذاشت. چهقدر مبارزه كرد، چهقدر خطرها را به جان خريد و چهقدر در راه مبارزه براي اقامهي حق و عدل محو بود.
آن وقتي كه هيچكس در ميدان نميماند، او ميماند. آن وقتي كه هيچكس به ميدان قدم نميگذاشت، او ميگذاشت. آن وقتي كه سختيها مثل كوههاي گران، بر دوش مبارزان و مجاهدان فيسبيلالله سنگيني ميكرد، قامت استوار او بود كه به ديگران دلگرمي ميبخشيد. براي او، معناي زندگي همين بود كه از امكانات خداداده، از قوت جسمي و روحي و ارادي و كلا از آنچه كه در اختيار اوست، در راه اعلاي كلمهي حق استفاده كند و حق را زنده نمايد. با قدرت اراده و بازو و جهاد علي(ع)، حق زنده شد.
اگر شما ملاحظه ميكنيد كه امروز مفاهيم حق و عدل و انسانيت و مفاهيمي كه براي انسانهاي هوشمند در دنيا باارزش است و اين مفاهيم، مانده و روزبهروز قويتر و راسختر شده است، به خاطر همان مجاهدتها و فداكاريهاست. اگر امثال عليبنابيطالب ـ كه در طول تاريخ بشر بسيار نادرند ـ نميبودند، امروز ارزشهاي انساني وجود نداشت; عنوانهاي جذاب براي بشريت، جذابيت نداشت; بشر زندگي و تمدن و فرهنگ و آمال و آرمان و اهداف والا نداشت; و بشريت به يك حيوانيت وحشي و درنده تبديل ميشد. بشريت به خاطر حفظ آرمانهاي والا، مرهون اميرالمؤمنين و انسانهاي والايي در حد اوست. آن جهادها، اين اثر را داشت.
بعد ديگر از زندگي اميرالمؤمنين(ع)، در ميدان حكومت است. آن وقتي كه اين انسان بزرگانديش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حكومت دست پيدا كرد، در آن دوران كوتاه، كاري كرد كه اگر سالهاي سال، مورخان و نويسندگان و هنرمندان، بنويسند و تصوير كنند، كم گفتهاند و كم تصوير كردهاند. وضع زندگي اميرالمؤمنين در دوران حكومت، قيامتي است. اصلا علي(ع) معناي حكومت را عوض كرد.
او تجسم حكومت الهي، تجسم آيات قرآن در ميان مسلمين، تجسم "اشداء علي الكفار رحماء بينهم" و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزديك ميكرد ـ "كان يقرب المساكين" ـ و ضعفا را مورد رعايت خاص قرار ميداد. برجستگاني كه با پول و زور و بقيهي وسايل مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح كرده بودند، در نظر علي(ع) با خاك يكسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ايمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانيت بود. با اين مبناهاي باارزش، اميرالمؤمنين كمتر از پنج سال حكومت كرد. قرنهاست كه دربارهي اميرالمؤمنين مينويسند و كم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصوير كنند و بهترينها، معترف به عجز و تقصير خودشان هستند.
ما كساني هستيم كه دنيا ما را به محبت اميرالمؤمنين(ع) شناخته است: "و معروفين بتصديقنا اياكم". هم دنياي اسلام، ما را به عنوان كساني كه نسبت به عليبنابيطالب(ع) تعصب و محبت و اعتقاد و وابستگي خاصي دارند، و هم بقيهي مردم دنيا، ما را اينطور شناختهاند. ما بايد خودمان را شايستهي اين گمان قرار بدهيم.
يك روز بود كه اگر گفته ميشد "الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمؤمنين و اولاده المعصومين (عليهمالسلام)"، خيليها شك ميكردند كه اين حرف، راست است و حق هم داشتند كه شك كنند. ميگفتند ما خدا را حمد كنيم كه متمسك به ولايت اميرالمؤمنين هستيم؟! آن روزي كه در اين كشور، ولايت، ولايت امريكا و صهيونيستها و اعداءالله بود و نظام اجتماعي، تحت تأثير افكار و فرهنگ و رفتار و خواست و اراده و عاطفهي دشمنان خدا قرار داشت، ما چهطور حق داشتيم بگوييم "الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمؤمنين"؟ بله، بخش بزرگي از مردم در دلهاي خود، به محبت متمسك بودند و به ولايت اعتقاد داشتند; اما ولايت بيش از اين است.
امروز ملت ما ميتواند خدا را بر تمسك به ولايت اميرالمؤمنين(ع) حمد كند. راه انقلاب ما، راه ولايت اميرالمؤمنين، راه حكومت علوي و راه اسلام بوده است. علي(عليهالسلام)، برترين و بزرگترين پيشاهنگ و منادي و سردار و مجاهد راه اسلام است. او براي اسلام زندگي كرد، براي اسلام شهيد شد و نور و پرتو مشعل وجود او تا امروز، در راه اسلام پرتوافشاني كرده است.
ما ميخواهيم دنيا و زندگي و نظام ما به گونهيي بشود كه اميرالمؤمنين(ع) در راه آن، مبارزه و زندگي و جهاد و حكومت كرد. ما ميخواهيم در نظام ما، عدل اسلامي كامل حكمفرما بشود. هركسي كه در اين نظام زندگي ميكند، بايد مجاهدت نمايد، تا اگر در رأس جامعه اميرالمؤمنين(ع) قرار ميداشت، جامعه و نظام ما لايق او ميبود. ما بايد اينطور حركت كنيم.
بايد كاري كنيم كه نظام و كشور و جامعهي ما، يك جامعهي علوي باشد. اسم اسلام و اسم ولايت، كافي نيست. بخصوص كساني كه مسؤوليتي بر دوش دارند و مأموريتي از نظام الهي و اسلامي برعهدهي آنهاست ـ چه در دستگاه قضايي، چه در دستگاه اجرايي، چه در دستگاه قانونگذاري، چه در دستگاه انتظامي، و چه در نهادها و دستگاههاي مختلف ـ زبان و بازو و راه و كار، بايد زبان و بازو و راه و سبك كار اميرالمؤمنين(ع) باشد.
اميرالمؤمنين براي خدا و در راه او كار ميكرد، به درد مردم ميرسيد، مردم را دوست ميداشت و خدمت به آنها را وظيفهي خود ميدانست. با اينكه حكومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به اين اكتفا نميكرد; شبها هم، تنها و به صورت فردي، به كمك يكايك مستضعفان ميرفت. اين، زندگي اميرالمؤمنين(ع) است.
در نظام ما، هر حركت و سياست و قانون و تلاشي، بايد در خدمت مردم مستضعف و محرومي باشد كه حكومت طولاني و بلندمدت طاغوتها، آنها را از جهات مختلف، به استضعاف و ضعف دچار كرده است. اين، راه ماست. اين، آن راهي است كه اميرالمؤمنين(ع) پيمود. اين، آن راهي است كه امام و معلم و رهبر عظيمالشأن اين انقلاب، آن را از علي(ع) درس گرفت و پيش پاي ما گذاشت. بايد در آن راه حركت كنيم.
علي(ع) در هر سطحي، با هر نامي و زير هر پوششي، ظلمستيز بود. زندگي دشوار اميرالمؤمنين را نگاه كنيد. اين جنگهاي اوست; ببينيد با چه كساني جنگيد، چهطور جنگيد، با چه صلابتي جنگيد، آنها چه كساني بودند، زير چه نامها و عنوانهاي فريبندهيي پنهان شده بودند. اما وقتي تشخيص ميداد كه اين، ظلم و باطل است، درنگ نميكرد. اين، راه ماست; راه دشواري كه بايد آن را طي كنيم. اين، راه يكايك كساني است كه ادعاي پيروي از اميرالمؤمنين(ع) را ميكنند; راه مقابلهي با ظلم و ظالم، در هر سطحي و با هر كيفيتي.
آن چيزي كه ملت مسلمان ما و نظام جمهوري اسلامي را مورد تهديد قرار داد ـ تهديد ستمگران و گردنكشان و طغيانگران عالم ـ همين نقطهي اصلي و اساسي است كه در زندگي اميرالمؤمنين(ع) مشاهده كرديم و وظيفهي ماست كه اين راه را دنبال بكنيم. پيداست كساني كه عادت كردهاند و مردم دنيا را عادت دادهاند كه هرچه گفتند، از آنها پذيرفته بشود، برايشان سخت است تحمل كنند. ملتي با تمسك به اسلام و قرآن، در مقابل قلدريهاي آنها ايستاده است. بديهي است كه با آن ملت، دشمن ميشوند و دشمني ميكنند.
اگر امريكا و قدرتمندان و قلدران عالم، با جمهوري اسلامي دشمن نميشدند و بغض ملت ايران را در دل نميگرفتند، جاي تعجب بود. اگر طراحان سياستهاي موذيانه و امنيتي و تبليغاتي صهيونيسم در سرتاسر عالم، شب و روز عليه جمهوري اسلامي توطئه نميكردند، مايهي تعجب و شگفتي بود. راه اسلام، راه مقابلهي با اينهاست.
اينها از اسلام ميترسند. اينها از اسلام سيلي خوردهاند. اينها از اسلام و مسلمانان مؤمن و مخلص و مبارز، در ذهن خودشان خاطرهي تلخ دارند. لذا از اول انقلاب، با نظام جمهوري اسلامي مقابله و مبارزه كردند و انواع و اقسام توطئهها را به كار بردند، كه يكي از خباثتآميزترين كارها اين بود كه همسايهي ما را روزبهروز بيشتر و پيچيدهتر تجهيز كنند و به جان جمهورياسلامي بيندازند. شما ملت ايران، آن قايله را ختم كرديد. شجاعت شما بود كه دشمن را وادار به ختم قايله كرد.
امروز خود آنها در همان چاهي كه حفر كردند، افتادهاند. آنچه امروز در عراق اتفاق ميافتد ـ اين ظلم بزرگي كه از طرف مهاجمان و متجاوزان مستكبر و ظالم، به ملت عراق ميشود ـ لكهي ننگي در تاريخ زندگي اينهاست. ببينيد با ملت عراق چه ميكنند. آمارها را افشا نميكنند، حقايق را بيان نميكنند. ملت عراق، مگر چه گناهي كردهاند كه بايد اينقدر فشار ببينند و زجر بكشند؟
امروز سردمداران امريكا و رفقا و همپيمانان و همقسمهايش، يكي از بزرگترين جنايات بشري را در عراق انجام ميدهند. خدا ميداند كه چهقدر از ملت عراق در اين روزها، يا كشته يا مجروح يا معلول يا بيخانمان شدند. اينها به عهدهي كيست؟ اين خونها به گردن كيست؟ ميگويند: ما چندهزار سورتي پرواز داشتيم. اين پروازها، اين بمبها را در كجا فرو ريختند؟
چند فروند موشك در سرزمين صهيونيستها فروافتاد، از همهي دنيا صداي مهرههاي استكبارجهاني درآمد، همدرديشان را اعلام كردند و از صهيونيستها حمايت نمودند! صدها و هزارها برابر آن، نسبت به مردم عراق اتفاق ميافتد، پس چرا خفه شدهاند و سكوت كردهاند؟! اين است معناي طرفداري از حقوق بشر؟!
استكبار غرب، چهرهي كريه خودش را نشان داد. ما نميخواهيم از اين سردمداران عراق حمايتي بكنيم ـ آنها هم درجاي خود مقصرند ـ اما اين مسأله، مسألهي ديگري است. مسأله اين است كه امروز يك ملت مسلمان، زير دستوپاي استكبار غرب ـ كه دست به دست هم دادهاند; بعضي پول ميدهند، بعضي تجهيزات ميدهند، بعضي تشويق ميكنند، بعضي هم جنايت را مستقيما انجام ميدهند ـ له ميشود و از بين ميرود. البته ملت عراق از بين نخواهد رفت; بلكه زنده خواهد ماند. تا وقتي متمسك به اسلام است، زنده است.
اينها چهرهي خودشان را نشان دادند. ببينيد چه ميكنند. اينها همان كساني هستند كه وقتي يك انفجار در يك گوشهي دنيا اتفاق بيفتد، همهي دنيا را پرميكنند كه غيرنظاميان كشته شدند. الان در بصره و بغداد و نجف و كربلا و اعتاب مقدس و بقيهي شهرهاي عراق، چه كساني كشته ميشوند؟ غيرنظاميان و زنان كشته ميشوند، كودكان نابود ميشوند. اين، چهرهي استكبار جهاني است; او را بشناسيد ـ و شما ميشناسيد ـ مردم دنيا اينها را بشناسند. اينها كساني هستند كه براي منافع و نفت و راه افتادن چهار كارخانهشان، حاضرند هزاران انسان را به خاك و خون بكشند! امريكا و انگليس و فرانسه و بقيهي قدرتهاي غربي، اينند.
تنها چيزي كه بشريت را از دست اين گرگهاي خونخوار و آدميخوار نجات ميدهد، اسلام انقلابي است. ملتهاي مسلمان، اگر ميخواهند از دست سلطهي شيطاني و جهنمي اين استكبار خبيث غربي ـ كه شيطان اكبرشان امريكا امروز پيشاپيش است و بقيه هم دنبال سر او ميروند ـ نجات پيدا كنند، راهش اين است كه به قرآن و اسلامشان برگردند، مشتشان را محكم كنند و بر سر متجاوزان و مزدورانشان بكوبند. اين كاري است كه ملت ايران كرد.
دههي فجر در پيش است. دههي فجر، يعني خاطرهي شكفتن اين نيروي عظيم و زنده شدن و فعال شدن آتشفشان بزرگي كه دنياي استكبار را تكان داد.اين دههي فجر را خيلي قدر بدانيد و البته ملت ايران قدر ميداند. هر روزي از روزهاي اين دهه ـ مخصوصا روز بيستودوم بهمن ـ ايام الله و خاطرههاي فراموشنشدني براي ملت ايران هستند. حقيقتا ملت ما در اين دهه جان گرفت.
شما ببينيد در هر حادثهيي از اين حوادث، ملت ما چه كردند؟ همين روزها مصادف با حادثهي آمل است، كه جمعي از برادران و خواهران آملي ما هم ظاهرا در اينجا تشريف دارند. مردم ما در آمل و آذربايجان و مازندران و گيلان و اقصا نقاط كشور، چه كردند؟ ملت ما در طول اين دوازده سال، هرجا كه نشانهيي از دست استكبار و استعمار مشاهده كردند، چگونه با هوشياري و قاطعيت عمل كردند؟ ثمرهي يك انقلاب، اين است.
دستاورد بزرگي كه انقلاب اسلامي به مردم ما داد، مردم را زنده كرد; آنها را به هوش آورد و شجاعت و قدرت و عزتشان داد. ملت ما، اول ملتي بود كه ثابت كرد امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند. ملتهاي ديگر هم، راهشان همين است و بايد عمل و اقدام كنند. راه اقدام هم، تمسك به اسلام است.
اميدواريم كه انشاءالله خداوند به شما توفيق بدهد. در ايام دههي فجر، برادراني كه مسؤول ادارهي اين مراسم هستند، يك روز را هم براي همدردي با ملت مسلمان و مظلوم عراق مشخص كنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته