بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اولاً قلباً و عميقاً تشكر ميكنم از برادران و خواهران عزيزى كه متصدى امر ترويج نماز هستند. در همه جا اين خوب است و ارزشمند است؛ بخصوص در دانشگاه ها. و از خداى متعال درخواست ميكنم كه به شما و به جناب آقاى قرائتى و همين طور ديگر دست اندركاران اين كار بزرگ كه اين همت را كردند - اين شجره ى طيبه را ايشان در زمين كاشتند و بحمداللَّه امروز برگ و بار خوبى دارد - توفيق بدهد، طول عمر بدهد كه ان شاءاللَّه ايشان بتوانند كار را دنبال كنند.
اهميت كار اقامه ى نماز و ترويج نماز، ناشى است از اهميت خود نماز. وقتى ما مى بينيم در شرع مقدس اسلام اين همه راجع به نماز - چه در قرآن، چه در كلمات نبى مكرم، چه در فرمايشات معصومين - ترغيب و تشويق و اهتمام نشان داده شده، كشف ميكنيم كه اين نماز در بين مجموعه ى داروهاى درمانگرِ بيمارى هاى جسمى و روحى و فردى و اجتماعى انسان، آن عنصر اصلى يا يكى از اصلى ترين عناصر است. همه ى واجبات شرعى، اجتناب از همه ى محرمات، تشكيل دهنده ى مجموعه اى است از داروى تجويز شده ى از سوى پروردگار براى تقويت بنيه ى روحى و اصلاح امور دنيا و آخرت انسان - اصلاح جامعه، اصلاح فرد - منتها در اين مجموعه بعضى از عناصر كليدى هستند كه شايد بشود گفت نماز كليدى ترينِ اين عناصر است. «الّذين ان مكّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلوة».(1) مؤمنان، مجاهدان راه خدا، ايثارگران طريق تحكيم معارف الهى اين جورى اند كه وقتى «ان مكّنّاهم فى الارض»؛ وقتى ما اينها را در زمين متمكن كرديم، قدرت را به اينها سپرديم، خيلى كارها بايد انجام بدهند: استقرار عدالت، ايجاد چه، چه، اما اولْ چيزى كه وجود دارد: «اقاموا الصّلوة»؛ نماز را اقامه ميكنند. چه رازى است در اين نماز كه اقامه ى آن اينقدر مهم است؟
درباره ى نماز خيلى بحث شده است. هر انسانى در درون خود يك نفس سركش دارد، يك پيل مست كه اگر مراقبش بوديد، با چكش مرتب بر سر او كوبيديد، او شما را به هلاكت نخواهد انداخت؛ رفتار او كنترل خواهد شد و همين نفس انسانى مايه ى پيشرفت شما خواهد شد. نفس، مجموعه ى غرائز انسانى است كه اگر اين غرائز درست كنترل شوند، در راه صحيح به كار گرفته شوند، درست اعمال شوند، انسان را به اوج كمال خواهند رساند. اشكال اين است كه مستى ميكنند. بايستى يك كنترل كننده اى وجود داشته باشد. اگر ظلم در دنيا هست، ناشى از بدمستى غرائز و نفسانيات يك يا چند نفر يا يك مجموعه است؛ اگر فحشاء در دنيا هست، همين جور؛ اگر اهانت به انسان و پامال كردن كرامت انسان در دنيا وجود دارد، همين جور؛ اگر فقر در دنيا هست، بخش عظيمى از جامعه ى بشرى دچار محروميت از نعم الهى بر روى زمينند، به خاطر همين است. نفسانياتِ مجموعه ى ستمگر، ظلم را به وجود مى آورد. مجموعه ى مستكبر، استضعاف را به وجود مى آورد. مجموعه ى تمامت خواه و فزونى طلب و بى رحم، فقر را به وجود مى آورد، گرسنگى را به وجود مى آورد. اين نفسانيات است كه اين همه مفاسد در عالم از اولِ تاريخ تا امروز وجود داشته و هرچه انسان در به كارگيرىِ توانائى هاى گوناگونى كه خدا در او به وديعت گذاشته، جلوتر رفته، اين كمتر نشده، بيشتر شده؛ «چو دزدى با چراغ آيد گزيده تر برد كالا».(2) آن ظالمى كه بمب اتم دارد، فرق ميكند با آن ظالمى كه فقط با شمشير ميجنگد. اين نفسانيات براى انسانها خطرناك تر شده اند.
يك چنين چيزى در وجود انسانها هست. همه ى انسانها مبتلا به اين پيل مست در درون وجود خودشان هستند كه بايد اين را مهار كنند. اين مهار با ذكر خداست؛ با ياد خداست؛ با پناه بردن به خداست؛ با احساس نياز به پروردگار است؛ با احساس حقارت خود در مقابل عظمت الهى است؛ با احساس زشتى هاى خود در مقابل جمال مطلق حق متعال است. اينها همه اش ناشى از ذكر است. انسانى كه باتقواست، يعنى مراقب خودش هست و متذكر هست، منشأ شر و ظلم و فساد و طغيان و بدى به اين و آن نميشود. آن ذكر الهى مرتب دارد او را نهى ميكند؛ مرتب دارد او را باز ميدارد: «الصّلوة تنهى». «تنهى» يعنى نهى ميكند، نه اينكه دست و پاى انسان را ميبندد؛ غرائز را از كار مى اندازد. بعضى خيال ميكنند «الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر»،(3) معنايش اين است كه اگر نماز خواندى، ديگر فحشا و منكر از بين خواهد رفت؛ نه، معنايش اين است كه وقتى نماز ميخوانى، آن واعظ درونىِ تو كه با نماز جان گرفته، او مرتب به تو از بدىِ فحشاء و منكر ميگويد. و گفتن و تكرار كردن و بر دل فرو خواندن، طبعاً اثر دارد و دل را خاضع و خاشع ميكند. لذاست مى بينيد نماز تكرار بايد شود. روزه، سالى يك بار؛ حج، عمرى يك بار؛ نماز، هر روز چند بار بايد تكرار شود. اهميت نماز اينجاست.
اگر نماز خوانديم، از درون انسان، از دل انسان بگيريد تا سطح جامعه و تا سطح حاكميت بر جامعه - هرچه اين جامعه بزرگ باشد - به بركت نماز امان پيدا ميكند، امنيت پيدا ميكند. دل انسان امنيت پيدا ميكند، جسم انسان امنيت پيدا ميكند، جامعه ى انسان امنيت پيدا ميكند. نماز خاصيتش اين است؛ اقامه ى صلاة در جامعه اين است. اينى كه اين همه تأكيد شده، كار شما اين است؛ شما ستادهاى اقامه ى نماز و ستادهاى ترويج نماز در هر نقطه اى از نقاط كشور، در هر قشرى از اقشار و مهمتر از همه در مجموعه ى جوانان نخبه و دانشجو. اين معنايش كشاندن جامعه به اين حالت ذكر همگانى است. همگان متذكر باشند؛ كوچك، بزرگ، زن، مرد، مسئول دولتى، غير مسئول دولتى، شخصى كه براى خودش كار ميكند، شخصى كه براى يك جماعتى كار ميكند، اينها وقتى متذكر پروردگار بودند، كارها سامان پيدا ميكند. بيشترِ گناهان ما از غفلت سر ميزند. اين نماز به طور دائم تكرار ميشود.
در اين زمينه ها حرف زياد زده اند، ما هم بارها عرض كرده ايم؛ نماز جسمى دارد و روحى. به اين بايد توجه بشود. يعنى تك تك ما، خود من و ديگران بايد به اين توجه كنيم. نماز قالبى دارد و مضمونى؛ جسمى دارد و روحى. مواظب باشيم جسم نماز از روح نماز خالى نماند. نميگوئيم جسم بى روح نماز هيچ اثرى ندارد؛ چرا، بالاخره يك اثركى دارد؛ اما آن نمازى كه اسلام و قرآن و شرع و پيغمبر و ائمه (عليهم السّلام) اين همه روى آن تأكيد كردند، نمازى است كه جسم و روحش هر دو كامل باشد. اين جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، ركوع دارد، سجود دارد، به خاك افتادن دارد، دست بلند كردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. اين تنوع براى پوشش دادن به همه ى آن نيازهائى است كه به وسيله ى نماز بايستى برآورده شود كه هر كدام رازى در جاى خود دارد و مجموعه ى اينها، قالب و شكل نماز را به وجود مى آورد. اين شكل خيلى مهم است، ليكن روح اين نماز توجه است؛ توجه. بدانيم چه كار داريم ميكنيم. نماز بى توجه - همان طور كه عرض كردم - اثرش كم است.
شما از يك تكه الماس چند قيراطىِ خيلى ارزشمند دو جور ميتوانيد استفاده كنيد. يك جور اين است كه مثل يك الماس، مثل يك سنگ قيمتى از آن استفاده كنيد، يكى هم اين است كه آن را به عنوان سنگ ترازو به كار ببريد و به جاى سنگ چند گرمى تو ترازو بگذاريد و در مقابلش مثلاً فلفل يا زردچوبه بكشيد! اين هم استفاده ى از الماس است؛ اما چه جور استفاده اى؟! اين مثل تضييع الماس است. البته باز هم با شكستن الماس فرق دارد؛ باز هم همين قدر، شكستن از او بدتر است؛ اما استفاده ى از الماس هم اين نيست كه آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن كند. با نماز مثل الماسى كه سنگ ترازو كرده ايم، نبايد رفتار كنيم. نماز خيلى ذى قيمت است.
يك وقت انسان نماز ميخواند، مثل بقيه ى عادات روزانه؛ مسواك ميزنيم - فرض بفرمائيد - ورزش ميكنيم، همين جور نماز هم ميخوانيم در وقت. يك وقت نه، انسان نماز ميخواند، با اين احساس كه ميخواهد حضور در محضر پروردگار پيدا كند. اين يك جور ديگر است. ما هميشه در محضر پروردگاريم؛ خواب باشيم، بيدار باشيم، غافل باشيم، ذاكر باشيم. ليكن يك وقت هست كه شما وضو ميگيريد، تطهير ميكنيد، خودتان را آماده ميكنيد، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت معنوىِ ناشى از وضو و غسل ميرويد خدمت پروردگار عالم. ما در نماز بايد يك چنين احساسى داشته باشيم. رفتيم خدمت پروردگار، عرض كرديم؛ با اين حال وارد نماز بايد شد؛ خود را در مقابل خدا بايد احساس كرد؛ مخاطب بايد داشت در نماز. والّا صرف اينكه يك امواجى را كه ناشى از كلمات و حروف هست، در فضا منتشر كنيم، اين آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. ميشود همينطور گفت: «الحمد للَّه ربّ العالمين. الرّحمن الرّحيم. مالك يوم الدين ...» و امواجش را منتشر كنيم. همين را ميشود با قرائت خوب هم خواند، اما بى توجه، كه باز هم همان منتشر كردن امواج صوتى است در هوا. اين، آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. از ما خواسته شده كه در حال نماز دلمان را ببريم به پيشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنيم، با دلمان حرف بزنيم؛ اينها مهم است. اين را در وضع ترويج نماز، در نمازى كه خود ما ميخوانيم، نمازى كه به ديگران تعليم ميدهيم، اين نكته ى روح نماز را بايد توجه كنيم.
البته اين روح بدون جسم هم به دست نمى آيد. اينكه انسان خيال كند اگر اين است، مى نشينم صد بار ذكر ميگويم و مثلاً نماز ديگر نميخوانم، نه. همين جور كه عرض كرديم، آن جسم، آن كالبد، با توجه به نيازهاى تأمين شونده ى به وسيله ى اين روح تنظيم شده است. لذا ببينيد در روايات براى حالات مختلف نماز يك خصوصياتى را گذاشتند؛ واجب نيست، مستحب است. در وقت ايستادن به كجا نگاه كنيد؛ در وقت سجده كردن به كجا نگاه كنيد؛ در وقت ركوع، بعضى از روايات دارد، چشمتان را ببنديد؛ بعضى روايات دارد به جلو نگاه كنيد؛ اين خصوصيات همه كمك ميكند به آن حالت حضور و توجهى كه براى انسان لازم است.
حالا اهميت نماز كه واقعاً براى ما توصيفش هم شايد ممكن نباشد. امام صادق (عليه السّلام) در بيمارىِ رحلت به وصىّ شان ميفرمايند كه: «ليس منّى من استخفّ بالصّلوة»؛(4) از ما نيست كسى كه نماز را سبك بشمارد. استخفاف يعنى سبك شمردن، كم اهميت شمردن. حالا اين نمازِ با همه ى اين خصوصيات، با همه ى اين فضائل، چقدر از انسان وقت ميگيرد؟ نماز واجب ما - اين هفده ركعت - اگر انسان بخواهد با دقت و با قدرى ملاحظه بخواند، فرض كنيد سى و چهار دقيقه وقت ميگيرد، والّا كمتر وقت خواهد گرفت. ما گاهى اوقات ميشود كه پاى تلويزيون در انتظار برنامه اى كه مورد علاقه ى ماست نشسته ايم و قبل از آن، دائم تبليغات، تبليغات، تبليغات - بيست دقيقه، پانزده دقيقه - كه هيچ كدام هم به درد ما نميخورد، مى نشينيم گوش ميكنيم و بيست دقيقه وقتمان را از دست ميدهيم، براى خاطر آن برنامه اى كه ميخواهيم. بيست دقيقه هاى زندگى ما اينجورى است. منتظر تاكسى ميشويم، منتظر اتوبوس ميشويم، منتظر رفيقمان ميشويم كه بيايد جائى برويم، منتظر استاد ميشويم كه سر كلاس دير كرده، منتظر منبرى ميشويم كه دير به مجلس رسيده؛ همه ى اينها - ده دقيقه، پانزده دقيقه، بيست دقيقه - به هدر ميرود. خوب، اين بيست دقيقه و بيست و پنج دقيقه و سى دقيقه را براى نماز - اين عمل راقى، اين عمل بزرگ - مصرف كردن مگر چقدر اهميت دارد.
در جامعه ى جوان كشور بيش از ديگران بايد به نماز اهميت داد. جوان با نماز دلش روشن ميشود، اميد پيدا ميكند، شادابى روحى پيدا ميكند، بهجت پيدا ميكند. اين حالات بيشتر مال جوانهاست، بيشتر مال موسم جوانى است؛ ميتواند لذت ببرد. و اگر خدا به من و شما توفيق بدهد، نمازى بخوانيم كه با توجه باشد، خواهيم ديد كه انسان در هنگام توجه به نماز از نماز سير نميشود. انسان وقتى به نماز توجه پيدا كند، آن چنان لذتى پيدا ميكند كه در هيچ يك از لذائذ مادى اين لذت وجود ندارد. اين در اثر توجه است. بى توجهى به نماز، كسالت در حال نماز، از خصوصيات منافقين است - نه اينكه حالا هر كسى در حال نماز كسالت داشت، منافق است؛ نه - خدا منافقين را در قرآن معرفى ميكند و ميگويد اينها را از اين بشناس. در زمان پيغمبر منافقينى بودند كه براى خاطر اين و آن نماز ميخواندند و در دل به نماز اعتقادى نداشتند. «و اذا قاموا الى الصّلوة قاموا كسالى يرائون النّاس».(5) بله، وقتى كسى طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نميزند، خسته ميشود و برايش يك كار طولانى به نظر مى آيد. چهار ركعت نماز كه چهار دقيقه، پنج دقيقه طول ميكشد، براى او يك زمان طولانى به نظر مى آيد؛ در حالى كه چهار دقيقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در اين حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقت خواهد ديد كه مثل برق گذشت؛ دريغ ميخورد، افسوس ميخورد و دلش ميخواهد طولانى تر بشود.
اين معنا را در جوانها، ترويج كنيد. جوانها اگر از حالا عادت كنند به نماز خوب، وقتى به سن ماها رسيدند، نماز خوب خواندن برايشان ديگر مشكل نيست. در سنين ما آدمى كه عادت نكرده باشد به نماز خوب، نماز خوب خواندن ممكن است، اما مشكل است. براى آنكه از جوانى عادت كرده به اينكه خوب نماز بخواند؛ يعنى نماز با توجه - نماز خوب معنايش نماز با صداى خوش و قرائت خوب نيست؛ يعنى نمازِ با توجه، با حضور قلب؛ قلبش در محضر پروردگار حاضر باشد؛ از دل و با دل حرف بزند - آن وقت اين سجيه ى او ميشود و ديگر برايش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همينجور خوب نماز ميخواند.
يك نكته اى را آقاى قرائتى الان اشاره كردند، قبلاً هم مكرر گفته اند، ما هم گفته ايم؛ در مورد كمبود مسجد و نمازخانه در مراكز پرجمعيت. اين را بايد دوستانى كه از دولت اينجا تشريف دارند - وزراى محترم كه اينجا تشريف داريد - در دولت به طور جد مطرح كنيد. همه ى كارهاى مهندسى بزرگ بايستى يك پيوست مسجد و نمازخانه داشته باشد. وقتى مترو طراحى ميكنيم، براى ايستگاه مترو، مسجد در آن ملاحظه شود؛ ايستگاه قطار طراحى ميكنيم، فرودگاه طراحى ميكنيم، مسجد در آن حتماً ديده شود. شهرك طراحى ميكنيم، مسجد در مراكز لازم كه ممكن است بيش از يكى لازم باشد، در او حتماً ملاحظه شود. آيا ممكن است ما يك شهرك را طراحى كنيم، خيابان كشىِ او را فراموش كنيم؟ ميشود شهركِ بدون خيابان؟ با اين چشم بايد به مسجد نگاه كرد. شهرك بدون مسجد معنى ندارد. وقتى انبوه سازان ساختمان ميخواهند مجوز بگيرند براى انبوه سازى و ساختمان بسازند، در نقشه اى كه ارائه ميدهند كه مجوز بر اساس او صادر ميشود، بايد نمازخانه ديده شود. ما بايد با نمازخانه اينجورى برخورد كنيم.
اشاره كردند به پروازها؛ نه فقط پروازهاى حج، در پروازهاى گوناگون - داخلى، خارجى، دوردست - كه وقت نماز را پوشش ميدهد، حتماً رعايت مسئله ى نماز بشود. اگر امكان دارد قبل از پرواز و بعد از پرواز، وقت نماز وجود داشته باشد؛ اينجور نباشد كه مثلاً فرض بفرمائيد از قبل از اذان صبح راه بيفتند و بعد از آفتاب به مقصد برسند؛ نه، برنامه را جورى تنظيم كنند كه مردم بتوانند نمازشان را بخوانند؛ يا قبل، يا بعد. اگر امكان ندارد - گاهى ضرورتهائى از لحاظ پروازهاى داخلى، خارجى، خطوط هوائى، پيدا ميشود كه امكان ندارد - در داخل هواپيما امكانات نماز خواندن را فراهم كنند كه البته كاملاً ميشود قبله را تشخيص داد؛ يعنى خلبانها واردند، ميفهمند، ميدانند؛ تا افرادى كه مايلند در داخل هواپيما نماز بخوانند، بتوانند. البته مسئله ى حركت قطارها هم به طريق اولى اينجور است.
امروز در كشور ما اين جهات قابل مقايسه ى با قبل از انقلاب نيست. شماها اغلب قبل از انقلاب را يادتان نيست. عجيب بود! هم اينجا، هم بعضى جاهاى ديگر. ما عراق رفته بوديم، يك سفر عتبات مشرف شديم، هر كار كرديم براى نماز صبح، توقف نكرد؛ يعنى اصلاً نميشد؛ جورى تنظيم كرده بودند كه نميشد. و بنده مجبور شدم از اواخر قطار - كه نزديك ايستگاه يا اوائل ايستگاه بود - خودم را از پنجره بيندازم بيرون، كه بتوانم نماز بخوانم؛ چون در داخل قطار كثيف بود و نميشد نماز خواند. به هر حال، اين چيزها هيچ رعايت نميشد. حالا خيلى تفاوت كرده؛ منتها بيش از اينها انتظار هست. اهميت نماز بايد معلوم باشد.
ما بارها، مكرر به آقايان ائمه ى جمعه، ائمه ى جماعت و روحانيون محترم در شهرستانها، در تهران توصيه كرديم كه مساجد بايد آباد باشد؛ صداى اذان بايد از مساجد بلند شود. بايد همه نشانه هاى توجه به نماز و اقامه ى نماز را در شهر اسلامى - بخصوص در شهرهائى مثل تهران و شهرهاى بزرگ كشور - ببينند، بايد احساس كنند؛ هم مردم خودمان، هم كسانى كه وارد اين شهرها ميشوند. نشانه هاى اسلامى بايد واضح و آشكار باشد؛ كما اينكه در مهندسى هاى ما بايد نشانه هاى اسلامى آشكار باشد. صهيونيستها هر نقطه ى دنيا كه خواستند يك ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستاره ى داوود را سعى كردند يكجورى رويش تثبيت كنند. كار سياسى شان اينجورى است. ما مسلمانها نشانه هاى اسلامى و مهندسى اسلامى را بايد در همه ى كارهايمان، از جمله در باب مهندسى بايستى مراعات كنيم.
به هر حال، اميدواريم خداوند متعال توفيق بدهد. كار نماز، كار كوچكى نيست؛ كار بسيار بزرگى است. همه ى دست اندركاران اين كار ان شاءاللَّه جزو «و المقيمين الصّلوة»(6) هستند كه در قرآن بخصوص «و المقيمين الصّلوة» درباره ى مؤمنان پاك و پاكيزه و خالص اسم آورده شده. ان شاءاللَّه همه تان در عداد مقيمين الصّلوة باشيد و خداى متعال كمك كند، توفيق بدهد و همه ى ما را از بركات نماز ان شاءاللَّه برخوردار كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
1) حج: 41
2) سنائى غزنوى
3) عنكبوت: 45
4) علل الشرايع، ج 2، ص 356
5) نساء: 142
6) نساء: 162
اولاً قلباً و عميقاً تشكر ميكنم از برادران و خواهران عزيزى كه متصدى امر ترويج نماز هستند. در همه جا اين خوب است و ارزشمند است؛ بخصوص در دانشگاه ها. و از خداى متعال درخواست ميكنم كه به شما و به جناب آقاى قرائتى و همين طور ديگر دست اندركاران اين كار بزرگ كه اين همت را كردند - اين شجره ى طيبه را ايشان در زمين كاشتند و بحمداللَّه امروز برگ و بار خوبى دارد - توفيق بدهد، طول عمر بدهد كه ان شاءاللَّه ايشان بتوانند كار را دنبال كنند.
اهميت كار اقامه ى نماز و ترويج نماز، ناشى است از اهميت خود نماز. وقتى ما مى بينيم در شرع مقدس اسلام اين همه راجع به نماز - چه در قرآن، چه در كلمات نبى مكرم، چه در فرمايشات معصومين - ترغيب و تشويق و اهتمام نشان داده شده، كشف ميكنيم كه اين نماز در بين مجموعه ى داروهاى درمانگرِ بيمارى هاى جسمى و روحى و فردى و اجتماعى انسان، آن عنصر اصلى يا يكى از اصلى ترين عناصر است. همه ى واجبات شرعى، اجتناب از همه ى محرمات، تشكيل دهنده ى مجموعه اى است از داروى تجويز شده ى از سوى پروردگار براى تقويت بنيه ى روحى و اصلاح امور دنيا و آخرت انسان - اصلاح جامعه، اصلاح فرد - منتها در اين مجموعه بعضى از عناصر كليدى هستند كه شايد بشود گفت نماز كليدى ترينِ اين عناصر است. «الّذين ان مكّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلوة».(1) مؤمنان، مجاهدان راه خدا، ايثارگران طريق تحكيم معارف الهى اين جورى اند كه وقتى «ان مكّنّاهم فى الارض»؛ وقتى ما اينها را در زمين متمكن كرديم، قدرت را به اينها سپرديم، خيلى كارها بايد انجام بدهند: استقرار عدالت، ايجاد چه، چه، اما اولْ چيزى كه وجود دارد: «اقاموا الصّلوة»؛ نماز را اقامه ميكنند. چه رازى است در اين نماز كه اقامه ى آن اينقدر مهم است؟
درباره ى نماز خيلى بحث شده است. هر انسانى در درون خود يك نفس سركش دارد، يك پيل مست كه اگر مراقبش بوديد، با چكش مرتب بر سر او كوبيديد، او شما را به هلاكت نخواهد انداخت؛ رفتار او كنترل خواهد شد و همين نفس انسانى مايه ى پيشرفت شما خواهد شد. نفس، مجموعه ى غرائز انسانى است كه اگر اين غرائز درست كنترل شوند، در راه صحيح به كار گرفته شوند، درست اعمال شوند، انسان را به اوج كمال خواهند رساند. اشكال اين است كه مستى ميكنند. بايستى يك كنترل كننده اى وجود داشته باشد. اگر ظلم در دنيا هست، ناشى از بدمستى غرائز و نفسانيات يك يا چند نفر يا يك مجموعه است؛ اگر فحشاء در دنيا هست، همين جور؛ اگر اهانت به انسان و پامال كردن كرامت انسان در دنيا وجود دارد، همين جور؛ اگر فقر در دنيا هست، بخش عظيمى از جامعه ى بشرى دچار محروميت از نعم الهى بر روى زمينند، به خاطر همين است. نفسانياتِ مجموعه ى ستمگر، ظلم را به وجود مى آورد. مجموعه ى مستكبر، استضعاف را به وجود مى آورد. مجموعه ى تمامت خواه و فزونى طلب و بى رحم، فقر را به وجود مى آورد، گرسنگى را به وجود مى آورد. اين نفسانيات است كه اين همه مفاسد در عالم از اولِ تاريخ تا امروز وجود داشته و هرچه انسان در به كارگيرىِ توانائى هاى گوناگونى كه خدا در او به وديعت گذاشته، جلوتر رفته، اين كمتر نشده، بيشتر شده؛ «چو دزدى با چراغ آيد گزيده تر برد كالا».(2) آن ظالمى كه بمب اتم دارد، فرق ميكند با آن ظالمى كه فقط با شمشير ميجنگد. اين نفسانيات براى انسانها خطرناك تر شده اند.
يك چنين چيزى در وجود انسانها هست. همه ى انسانها مبتلا به اين پيل مست در درون وجود خودشان هستند كه بايد اين را مهار كنند. اين مهار با ذكر خداست؛ با ياد خداست؛ با پناه بردن به خداست؛ با احساس نياز به پروردگار است؛ با احساس حقارت خود در مقابل عظمت الهى است؛ با احساس زشتى هاى خود در مقابل جمال مطلق حق متعال است. اينها همه اش ناشى از ذكر است. انسانى كه باتقواست، يعنى مراقب خودش هست و متذكر هست، منشأ شر و ظلم و فساد و طغيان و بدى به اين و آن نميشود. آن ذكر الهى مرتب دارد او را نهى ميكند؛ مرتب دارد او را باز ميدارد: «الصّلوة تنهى». «تنهى» يعنى نهى ميكند، نه اينكه دست و پاى انسان را ميبندد؛ غرائز را از كار مى اندازد. بعضى خيال ميكنند «الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر»،(3) معنايش اين است كه اگر نماز خواندى، ديگر فحشا و منكر از بين خواهد رفت؛ نه، معنايش اين است كه وقتى نماز ميخوانى، آن واعظ درونىِ تو كه با نماز جان گرفته، او مرتب به تو از بدىِ فحشاء و منكر ميگويد. و گفتن و تكرار كردن و بر دل فرو خواندن، طبعاً اثر دارد و دل را خاضع و خاشع ميكند. لذاست مى بينيد نماز تكرار بايد شود. روزه، سالى يك بار؛ حج، عمرى يك بار؛ نماز، هر روز چند بار بايد تكرار شود. اهميت نماز اينجاست.
اگر نماز خوانديم، از درون انسان، از دل انسان بگيريد تا سطح جامعه و تا سطح حاكميت بر جامعه - هرچه اين جامعه بزرگ باشد - به بركت نماز امان پيدا ميكند، امنيت پيدا ميكند. دل انسان امنيت پيدا ميكند، جسم انسان امنيت پيدا ميكند، جامعه ى انسان امنيت پيدا ميكند. نماز خاصيتش اين است؛ اقامه ى صلاة در جامعه اين است. اينى كه اين همه تأكيد شده، كار شما اين است؛ شما ستادهاى اقامه ى نماز و ستادهاى ترويج نماز در هر نقطه اى از نقاط كشور، در هر قشرى از اقشار و مهمتر از همه در مجموعه ى جوانان نخبه و دانشجو. اين معنايش كشاندن جامعه به اين حالت ذكر همگانى است. همگان متذكر باشند؛ كوچك، بزرگ، زن، مرد، مسئول دولتى، غير مسئول دولتى، شخصى كه براى خودش كار ميكند، شخصى كه براى يك جماعتى كار ميكند، اينها وقتى متذكر پروردگار بودند، كارها سامان پيدا ميكند. بيشترِ گناهان ما از غفلت سر ميزند. اين نماز به طور دائم تكرار ميشود.
در اين زمينه ها حرف زياد زده اند، ما هم بارها عرض كرده ايم؛ نماز جسمى دارد و روحى. به اين بايد توجه بشود. يعنى تك تك ما، خود من و ديگران بايد به اين توجه كنيم. نماز قالبى دارد و مضمونى؛ جسمى دارد و روحى. مواظب باشيم جسم نماز از روح نماز خالى نماند. نميگوئيم جسم بى روح نماز هيچ اثرى ندارد؛ چرا، بالاخره يك اثركى دارد؛ اما آن نمازى كه اسلام و قرآن و شرع و پيغمبر و ائمه (عليهم السّلام) اين همه روى آن تأكيد كردند، نمازى است كه جسم و روحش هر دو كامل باشد. اين جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، ركوع دارد، سجود دارد، به خاك افتادن دارد، دست بلند كردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. اين تنوع براى پوشش دادن به همه ى آن نيازهائى است كه به وسيله ى نماز بايستى برآورده شود كه هر كدام رازى در جاى خود دارد و مجموعه ى اينها، قالب و شكل نماز را به وجود مى آورد. اين شكل خيلى مهم است، ليكن روح اين نماز توجه است؛ توجه. بدانيم چه كار داريم ميكنيم. نماز بى توجه - همان طور كه عرض كردم - اثرش كم است.
شما از يك تكه الماس چند قيراطىِ خيلى ارزشمند دو جور ميتوانيد استفاده كنيد. يك جور اين است كه مثل يك الماس، مثل يك سنگ قيمتى از آن استفاده كنيد، يكى هم اين است كه آن را به عنوان سنگ ترازو به كار ببريد و به جاى سنگ چند گرمى تو ترازو بگذاريد و در مقابلش مثلاً فلفل يا زردچوبه بكشيد! اين هم استفاده ى از الماس است؛ اما چه جور استفاده اى؟! اين مثل تضييع الماس است. البته باز هم با شكستن الماس فرق دارد؛ باز هم همين قدر، شكستن از او بدتر است؛ اما استفاده ى از الماس هم اين نيست كه آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن كند. با نماز مثل الماسى كه سنگ ترازو كرده ايم، نبايد رفتار كنيم. نماز خيلى ذى قيمت است.
يك وقت انسان نماز ميخواند، مثل بقيه ى عادات روزانه؛ مسواك ميزنيم - فرض بفرمائيد - ورزش ميكنيم، همين جور نماز هم ميخوانيم در وقت. يك وقت نه، انسان نماز ميخواند، با اين احساس كه ميخواهد حضور در محضر پروردگار پيدا كند. اين يك جور ديگر است. ما هميشه در محضر پروردگاريم؛ خواب باشيم، بيدار باشيم، غافل باشيم، ذاكر باشيم. ليكن يك وقت هست كه شما وضو ميگيريد، تطهير ميكنيد، خودتان را آماده ميكنيد، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت معنوىِ ناشى از وضو و غسل ميرويد خدمت پروردگار عالم. ما در نماز بايد يك چنين احساسى داشته باشيم. رفتيم خدمت پروردگار، عرض كرديم؛ با اين حال وارد نماز بايد شد؛ خود را در مقابل خدا بايد احساس كرد؛ مخاطب بايد داشت در نماز. والّا صرف اينكه يك امواجى را كه ناشى از كلمات و حروف هست، در فضا منتشر كنيم، اين آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. ميشود همينطور گفت: «الحمد للَّه ربّ العالمين. الرّحمن الرّحيم. مالك يوم الدين ...» و امواجش را منتشر كنيم. همين را ميشود با قرائت خوب هم خواند، اما بى توجه، كه باز هم همان منتشر كردن امواج صوتى است در هوا. اين، آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. از ما خواسته شده كه در حال نماز دلمان را ببريم به پيشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنيم، با دلمان حرف بزنيم؛ اينها مهم است. اين را در وضع ترويج نماز، در نمازى كه خود ما ميخوانيم، نمازى كه به ديگران تعليم ميدهيم، اين نكته ى روح نماز را بايد توجه كنيم.
البته اين روح بدون جسم هم به دست نمى آيد. اينكه انسان خيال كند اگر اين است، مى نشينم صد بار ذكر ميگويم و مثلاً نماز ديگر نميخوانم، نه. همين جور كه عرض كرديم، آن جسم، آن كالبد، با توجه به نيازهاى تأمين شونده ى به وسيله ى اين روح تنظيم شده است. لذا ببينيد در روايات براى حالات مختلف نماز يك خصوصياتى را گذاشتند؛ واجب نيست، مستحب است. در وقت ايستادن به كجا نگاه كنيد؛ در وقت سجده كردن به كجا نگاه كنيد؛ در وقت ركوع، بعضى از روايات دارد، چشمتان را ببنديد؛ بعضى روايات دارد به جلو نگاه كنيد؛ اين خصوصيات همه كمك ميكند به آن حالت حضور و توجهى كه براى انسان لازم است.
حالا اهميت نماز كه واقعاً براى ما توصيفش هم شايد ممكن نباشد. امام صادق (عليه السّلام) در بيمارىِ رحلت به وصىّ شان ميفرمايند كه: «ليس منّى من استخفّ بالصّلوة»؛(4) از ما نيست كسى كه نماز را سبك بشمارد. استخفاف يعنى سبك شمردن، كم اهميت شمردن. حالا اين نمازِ با همه ى اين خصوصيات، با همه ى اين فضائل، چقدر از انسان وقت ميگيرد؟ نماز واجب ما - اين هفده ركعت - اگر انسان بخواهد با دقت و با قدرى ملاحظه بخواند، فرض كنيد سى و چهار دقيقه وقت ميگيرد، والّا كمتر وقت خواهد گرفت. ما گاهى اوقات ميشود كه پاى تلويزيون در انتظار برنامه اى كه مورد علاقه ى ماست نشسته ايم و قبل از آن، دائم تبليغات، تبليغات، تبليغات - بيست دقيقه، پانزده دقيقه - كه هيچ كدام هم به درد ما نميخورد، مى نشينيم گوش ميكنيم و بيست دقيقه وقتمان را از دست ميدهيم، براى خاطر آن برنامه اى كه ميخواهيم. بيست دقيقه هاى زندگى ما اينجورى است. منتظر تاكسى ميشويم، منتظر اتوبوس ميشويم، منتظر رفيقمان ميشويم كه بيايد جائى برويم، منتظر استاد ميشويم كه سر كلاس دير كرده، منتظر منبرى ميشويم كه دير به مجلس رسيده؛ همه ى اينها - ده دقيقه، پانزده دقيقه، بيست دقيقه - به هدر ميرود. خوب، اين بيست دقيقه و بيست و پنج دقيقه و سى دقيقه را براى نماز - اين عمل راقى، اين عمل بزرگ - مصرف كردن مگر چقدر اهميت دارد.
در جامعه ى جوان كشور بيش از ديگران بايد به نماز اهميت داد. جوان با نماز دلش روشن ميشود، اميد پيدا ميكند، شادابى روحى پيدا ميكند، بهجت پيدا ميكند. اين حالات بيشتر مال جوانهاست، بيشتر مال موسم جوانى است؛ ميتواند لذت ببرد. و اگر خدا به من و شما توفيق بدهد، نمازى بخوانيم كه با توجه باشد، خواهيم ديد كه انسان در هنگام توجه به نماز از نماز سير نميشود. انسان وقتى به نماز توجه پيدا كند، آن چنان لذتى پيدا ميكند كه در هيچ يك از لذائذ مادى اين لذت وجود ندارد. اين در اثر توجه است. بى توجهى به نماز، كسالت در حال نماز، از خصوصيات منافقين است - نه اينكه حالا هر كسى در حال نماز كسالت داشت، منافق است؛ نه - خدا منافقين را در قرآن معرفى ميكند و ميگويد اينها را از اين بشناس. در زمان پيغمبر منافقينى بودند كه براى خاطر اين و آن نماز ميخواندند و در دل به نماز اعتقادى نداشتند. «و اذا قاموا الى الصّلوة قاموا كسالى يرائون النّاس».(5) بله، وقتى كسى طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نميزند، خسته ميشود و برايش يك كار طولانى به نظر مى آيد. چهار ركعت نماز كه چهار دقيقه، پنج دقيقه طول ميكشد، براى او يك زمان طولانى به نظر مى آيد؛ در حالى كه چهار دقيقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در اين حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقت خواهد ديد كه مثل برق گذشت؛ دريغ ميخورد، افسوس ميخورد و دلش ميخواهد طولانى تر بشود.
اين معنا را در جوانها، ترويج كنيد. جوانها اگر از حالا عادت كنند به نماز خوب، وقتى به سن ماها رسيدند، نماز خوب خواندن برايشان ديگر مشكل نيست. در سنين ما آدمى كه عادت نكرده باشد به نماز خوب، نماز خوب خواندن ممكن است، اما مشكل است. براى آنكه از جوانى عادت كرده به اينكه خوب نماز بخواند؛ يعنى نماز با توجه - نماز خوب معنايش نماز با صداى خوش و قرائت خوب نيست؛ يعنى نمازِ با توجه، با حضور قلب؛ قلبش در محضر پروردگار حاضر باشد؛ از دل و با دل حرف بزند - آن وقت اين سجيه ى او ميشود و ديگر برايش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همينجور خوب نماز ميخواند.
يك نكته اى را آقاى قرائتى الان اشاره كردند، قبلاً هم مكرر گفته اند، ما هم گفته ايم؛ در مورد كمبود مسجد و نمازخانه در مراكز پرجمعيت. اين را بايد دوستانى كه از دولت اينجا تشريف دارند - وزراى محترم كه اينجا تشريف داريد - در دولت به طور جد مطرح كنيد. همه ى كارهاى مهندسى بزرگ بايستى يك پيوست مسجد و نمازخانه داشته باشد. وقتى مترو طراحى ميكنيم، براى ايستگاه مترو، مسجد در آن ملاحظه شود؛ ايستگاه قطار طراحى ميكنيم، فرودگاه طراحى ميكنيم، مسجد در آن حتماً ديده شود. شهرك طراحى ميكنيم، مسجد در مراكز لازم كه ممكن است بيش از يكى لازم باشد، در او حتماً ملاحظه شود. آيا ممكن است ما يك شهرك را طراحى كنيم، خيابان كشىِ او را فراموش كنيم؟ ميشود شهركِ بدون خيابان؟ با اين چشم بايد به مسجد نگاه كرد. شهرك بدون مسجد معنى ندارد. وقتى انبوه سازان ساختمان ميخواهند مجوز بگيرند براى انبوه سازى و ساختمان بسازند، در نقشه اى كه ارائه ميدهند كه مجوز بر اساس او صادر ميشود، بايد نمازخانه ديده شود. ما بايد با نمازخانه اينجورى برخورد كنيم.
اشاره كردند به پروازها؛ نه فقط پروازهاى حج، در پروازهاى گوناگون - داخلى، خارجى، دوردست - كه وقت نماز را پوشش ميدهد، حتماً رعايت مسئله ى نماز بشود. اگر امكان دارد قبل از پرواز و بعد از پرواز، وقت نماز وجود داشته باشد؛ اينجور نباشد كه مثلاً فرض بفرمائيد از قبل از اذان صبح راه بيفتند و بعد از آفتاب به مقصد برسند؛ نه، برنامه را جورى تنظيم كنند كه مردم بتوانند نمازشان را بخوانند؛ يا قبل، يا بعد. اگر امكان ندارد - گاهى ضرورتهائى از لحاظ پروازهاى داخلى، خارجى، خطوط هوائى، پيدا ميشود كه امكان ندارد - در داخل هواپيما امكانات نماز خواندن را فراهم كنند كه البته كاملاً ميشود قبله را تشخيص داد؛ يعنى خلبانها واردند، ميفهمند، ميدانند؛ تا افرادى كه مايلند در داخل هواپيما نماز بخوانند، بتوانند. البته مسئله ى حركت قطارها هم به طريق اولى اينجور است.
امروز در كشور ما اين جهات قابل مقايسه ى با قبل از انقلاب نيست. شماها اغلب قبل از انقلاب را يادتان نيست. عجيب بود! هم اينجا، هم بعضى جاهاى ديگر. ما عراق رفته بوديم، يك سفر عتبات مشرف شديم، هر كار كرديم براى نماز صبح، توقف نكرد؛ يعنى اصلاً نميشد؛ جورى تنظيم كرده بودند كه نميشد. و بنده مجبور شدم از اواخر قطار - كه نزديك ايستگاه يا اوائل ايستگاه بود - خودم را از پنجره بيندازم بيرون، كه بتوانم نماز بخوانم؛ چون در داخل قطار كثيف بود و نميشد نماز خواند. به هر حال، اين چيزها هيچ رعايت نميشد. حالا خيلى تفاوت كرده؛ منتها بيش از اينها انتظار هست. اهميت نماز بايد معلوم باشد.
ما بارها، مكرر به آقايان ائمه ى جمعه، ائمه ى جماعت و روحانيون محترم در شهرستانها، در تهران توصيه كرديم كه مساجد بايد آباد باشد؛ صداى اذان بايد از مساجد بلند شود. بايد همه نشانه هاى توجه به نماز و اقامه ى نماز را در شهر اسلامى - بخصوص در شهرهائى مثل تهران و شهرهاى بزرگ كشور - ببينند، بايد احساس كنند؛ هم مردم خودمان، هم كسانى كه وارد اين شهرها ميشوند. نشانه هاى اسلامى بايد واضح و آشكار باشد؛ كما اينكه در مهندسى هاى ما بايد نشانه هاى اسلامى آشكار باشد. صهيونيستها هر نقطه ى دنيا كه خواستند يك ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستاره ى داوود را سعى كردند يكجورى رويش تثبيت كنند. كار سياسى شان اينجورى است. ما مسلمانها نشانه هاى اسلامى و مهندسى اسلامى را بايد در همه ى كارهايمان، از جمله در باب مهندسى بايستى مراعات كنيم.
به هر حال، اميدواريم خداوند متعال توفيق بدهد. كار نماز، كار كوچكى نيست؛ كار بسيار بزرگى است. همه ى دست اندركاران اين كار ان شاءاللَّه جزو «و المقيمين الصّلوة»(6) هستند كه در قرآن بخصوص «و المقيمين الصّلوة» درباره ى مؤمنان پاك و پاكيزه و خالص اسم آورده شده. ان شاءاللَّه همه تان در عداد مقيمين الصّلوة باشيد و خداى متعال كمك كند، توفيق بدهد و همه ى ما را از بركات نماز ان شاءاللَّه برخوردار كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
1) حج: 41
2) سنائى غزنوى
3) عنكبوت: 45
4) علل الشرايع، ج 2، ص 356
5) نساء: 142
6) نساء: 162