بسماللهالرحمنالرحيم
ميتوان گفت كه اين جلسه، مهمترين مسألهي جهان اسلام را در دستور كار خود قرار داده است. تحقيقا امروز در زندگي مسلمين و در آفاق اسلامي، هيچ مسألهيي به اهميت و خطورت مسألهي فلسطين نيست. بيش از چهل سال است كه بتدريج مسلمين را با غصب بخشي از خانهي خودشان عادت دادهاند. فقط غصب خانهي مسلمين نيست; بلكه قضيه بالاتر از اين است. مسأله اين است كه دشمنان جهاني اسلام، بخشي از خانهي مسلمين را براي حمله به صفوف مسلمين و براي مبارزه با خواستهها و حركات آنها، سنگر قرار دادهاند.
متأسفانه در دنياي اسلام، آن كساني كه امكانات در دستشان بوده و ميتوانستند دربارهي اين مسأله تصميمهاي مؤثري بگيرند، آن را در زاويهي فراموشي ـ ولو نه به لفظ، اما در باطن امر ـ قرار دادند. ما اگر به خود بياييم، خواهيم ديد كه اين بزرگترين بلايي است كه در دورههاي اخير، بر مسلمين نازل شده است. حكم اسلامي اين قضيه، واضح است. احدي از مسلمين، دربارهي حكم منطبق بر قضيهي فلسطين، ترديدي ندارد. اين، همان مسألهيي است كه در تمام كتب فقهي ـ كه بحث جهاد در آن مطرح شده ـ آمده است. اگر كفار بيايند و بلد مسلمين را تصرف يا احاطه كنند، هيچيك از فقهاي مسلمين ـ قديم و جديد ـ در وجوب عيني جهاد در اين مورد، ترديد نكرده است. همهي مذاهب اسلامي، در اين معنا همعقيده هستند. جهاد ابتدايي، واجب كفايي است; اما در غير اين مورد. جهاد دفاعي كه اظهر مصاديق دفاع هم هست، واجب عيني است.
مسألهيي با اين وضوح و با اين اهميت، امروز در دنياي اسلام، مثل يك مسألهي درجهي دو مورد توجه قرار ميگيرد. البته گناه اول، به عهدهي رؤساي مسلمين است. اگر زعماي مسلمين و رؤساي كشورهاي اسلامي، متحدا و جدا بر استنقاذ فلسطين تصميم بگيرند، خواهند توانست.
در مسألهي فلسطين، آنچه كه هدف است، استنقاذ فلسطين است; يعني محو دولت اسرائيل. فرقي بين سرزمينهاي قبل از سال 67 و بعد از آن نيست. هر يك وجب از خاك فلسطين، يك وجب از خانهي مسلمين است. هر حاكميتي غير از حاكميت مردم فلسطين و حاكميت مسلمين بر كشور فلسطين، حاكميت غاصب است. حرف، هماني است كه امام راحل عظيم الشأن فرمود: "اسرائيل بايستي محو بشود". يهوديهاي فلسطين، اگر دولت اسلامي را قبول ميكنند، در آنجا زندگي كنند. بحث، بحث يهوديستيزي نيست. مسأله، مسألهي غصب خانهي مسلمين است. رؤسا و زعماي مسلمين، اگر تحت تأثير قدرتهاي جهاني قرار نداشتند، ميتوانستند اين مهم را انجام بدهند; ولي متأسفانه نكردند.
امروز، حادثهي بزرگي داخل سرزمينها در جريان است و آن، همين قيام اسلامي است كه اين روزها وارد چهارمين سال عمر خود ميشود. اين، همان چيزي است كه بايد فلسطين را نجات بدهد. اين، همان چيزي است كه حاميان و توليدكنندگان اسرائيل، از آن ميترسيدند. اين، همان چيزي است كه بدان اميد بود و اين اميد، امروز برآورده شده است. اين، يك نعمت بزرگ الهي است.
اگر ما مسلمين، اين نعمت را شكر كرديم، باقي خواهد ماند; "لئن شكرتم لازيدنكم". اگر به اين نعمت كفران ورزيديم، از دست خواهد رفت. شكر اين نعمت به آن است كه همهي مسلمين در همه جاي عالم، تكليف شرعي خودشان بدانند كه از اين مبارزاني كه امروز به نام اسلام مبارزه ميكنند، حمايت نمايند. امروز، هيچ علاجي جز اين نيست.
اين حمايت، بايستي وسيع و همهجانبه باشد. هم حمايت سياسي، هم حمايت تبليغاتي، هم حمايت اخلاقي و هم حمايت نظامي لازم است. هرچه ممكن بشود، لازم و تكليف است. مسلمين دنيا ببينند، كداميك از انواع اين حمايتها را ميتوانند بكنند. هرچه را كه دانستند، تكليف شرعي آنهاست و از آن نبايد تخلف بكنند.
غالبا دو نكته از نظر شعاردهندگان به نام اسرائيل، دور ميماند. ما اين دو نكته را اجمالا عرض ميكنيم. يكي از اين دو نكته اين است كه دشمني با غاصبان اسرائيل، با دوستي با كساني كه پشتيبان همهجانبهي غاصبان اسرائيل هستند، نميسازد. اين، ممكن نيست. آن كساني كه خيال ميكنند، از راه امريكا و همپيمانانش ميتوانند فلسطين را نجات بدهند، در اشتباه تأسفانگيزي بسرميبرند. همچنان كه از راه دولت اسرائيل نميشود فلسطين را نجات داد، از راه دولت امريكا و همپيمانانش هم نميشود فلسطين را نجات داد. هر حركتي كه به تكيه بر پشتيبانان دولت غاصب منتهي بشود، قطعا يك حركت انحرافي و يك غلط بزرگ است. اگر كسي شعار ضديت با اسرائيل را ميدهد، اما با همپيمانان اسرائيل در اين مسأله همصحبتي ميكند و به آنها اتكا مينمايد، بايد دانست كه دروغ ميگويد. چنين چيزي ممكن نيست.
آن كساني كه اسرائيل را تغذيه ميكنند، در جبههي اسرائيل هستند. آن كساني كه به هر نحوي از انحاء به اسرائيل كمك ميكنند، در جبههي اسرائيل هستند. آن كساني كه با صهيونيستها مذاكره ميكنند، در جبههي اسرائيل هستند. مبارزه براي استنقاذ سرزمين فلسطين، بايد معناي حقيقي مبارزه را داشته باشد. مبارزه، نقطهي مقابل سازش است. در اين مسأله، سازش خيانت و مبارزه وظيفه است. هيچكس سازش را به حساب مبارزه نگذارد.
نكتهي دوم اين است كه يكي از چيزهايي كه در روز اول، ايجاد دولت غاصب را زمينهسازي كرد و امروز هم ادامهي آن دولت را زمينهسازي ميكند، تبليغاتي است كه دستگاه تبليغاتي سراسري صهيونيستها و دوستانشان در همه جاي دنيا، به راه انداختهاند. براي افكار مردم دنيا، اينطور وانمود كردهاند كه صاحب خانه، آن كساني هستند كه بر آنجا حكومت ميكنند و يك عده دور از فرهنگ هم براي آنها مزاحمت ايجاد ميكنند! متأسفانه، اين را در دنيا جا انداختهاند. روي اين قضيه، در افكار عمومي و در فرهنگ عام جهاني، كار تبليغاتي كردهاند; ولي ما مسلمين غافل بودهايم! ما مسلمين، به شيوههاي تبليغاتي دشمن وقوف پيدا نكردهايم. از بهترين شيوهها، براي بيان حقانيت مردم فلسطين استفاده نكردهايم.
آنچه بر اين مقدمه ميخواهم مترتب كنم، اين است كه در تمام اقطار عالم، همهي روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و كساني كه در تبليغات، اندك دستي دارند، بايد با احساس وظيفهي كامل نسبت به اين قضيه، اداي تكليف بكنند. بعد از جنگ جهاني دوم، يهوديها در سرتاسر دنيا، براي مظلومنمايي، صدها و بلكه هزارها فيلم درست كردهاند، تا چهرهي آنها را مظلوم، و چهرهي كساني كه با آنها مقابل بودند ـ به صورت واقعي يا غيرواقعي ـ ستمگر نشان بدهد. تا آنجا كه ما اطلاع داريم، ظلمي كه امروز به ملت فلسطين ميشود، هيچوقت به مجموعهي يك ملت نشده است; در حالي كه متأسفانه افكار عمومي دنيا، از اين ظلم مطلع نيست. اين، بايستي درست بيان بشود. بايد فيلمها ساخته بشود، بايد كارهاي هنري انجام بگيرد تا همهي افكار عمومي دنيا بدانند كه چه ميگذرد.
متأسفانه بايد اعتراف كنيم كه روشنفكران ما و كساني كه ميتوانستند، كوتاهي كردند. ما بايد در سطح عالم، مسألهي فلسطين را آنچنان كه هست، معرفي بكنيم. براي اين كار بايد سرمايهگذاري بشود و افراد، تلاش و كار كنند. اين، نكتهيي بوده است كه ما از آن غفلت كردهايم.
امروز بعد از اينكه انقلاب اسلامي، برندگي اسلام را نشان داد، دشمنان اسلام و مسلمين جديتر شدند. انقلاب اسلامي، جبهههاي جديدي عليه اسلام به وجود آورد; فقط به خاطر اينكه اسلام را معرفي كرد و نشان داد كه اسلام با ظلم مخالف است و فهماند كه مسلم واقعي، آن كسي است كه در مقابل قلدري و سركشي و نظام سلطهي جهاني، تسليم نميشود و زير بار نميرود. اين، سلطهگران را بشدت خشمگين كرد و در مقابل اسلام، جبهههاي جديدي به وجود آورد.
نمونههايش را در همه جاي دنيا مشاهده ميكنيد. هم در اروپا مشاهده ميكنيد كه عليه گروهها و افراد مسلمان، چه كارهايي انجام ميگيرد; هم در آفريقا مشاهده ميكنيد كه اين حركات تبشيري را فقط براي مقابلهي با اسلام ناب به راه انداختهاند; هم در خود كشورهاي اسلامي مشاهده ميكنيد كه روي حركات اسلامي، چهقدر فشار است. در هرجايي، به يك نحو است. مظاهري از آن را در كشورهاي ديگر ـ مثل هند ـ مشاهده ميكنيد. اين ماجراي مسجد بابري، يكي از آن مسايلي است كه اگرچه موضوع آن، يك مسجد است و شايد به نظر بعضي كوچك بيايد; اما كوچك نيست. اين، نشاندهندهي آن است كه دشمنان اسلام، تا اينجا ايستادهاند كه يك عده را عليه مقدسات اسلام تحريك كنند و زندگي را بر مسلمانان تلخ نمايند.
بيشك، حركت هندوهاي متعصب، ناشي از تحريكات دشمنان است. همه ديدهاند كه اين مسجد، سالهاي متمادي در آنجا بود و بتخانهيي هم در كنارش وجود داشت. آنها مشغول كار خودشان بودند; اينها هم مشغول كار خودشان. دشمنان اسلام هستند كه اين تحريكات را درست ميكنند و ماجرايي مثل ماجراي مسجد بابري را مسألهي روز مسلمانان ميكنند. البته مسلمين هند در اين مسأله محق هستند و همه بايد بدانند كه مسلمين دنيا در اين مسأله، پشت سر مسلمانان هند هستند، حق را به آنها ميدهند و از آنها دفاع و حمايت ميكنند.
در همه جاي دنيا، حركات خصمانهي جديدي عليه اسلام هست. آن چيزي كه بايستي از اين حركات استنتاج كرد، يك جمله است: مسلمانان بايد در دفاع از اسلام جديتر باشند و خودشان را به معناي واقعي كلمه، سرباز اسلام بدانند و به مقتضاي اين سربازي، عمل كنند. بلاشك، دشمن نخواهد توانست در مقابل حركت عمومي مسلمين كاري بكند و اسلام و مسلميني كه براي دفاع از اسلام تصميم گرفته باشند و قيام بكنند، قطعا پيروز خواهند شد.
اميدوارم كه خداوند متعال، به همهي ما توفيق بدهد كه از اسلام دفاع كنيم. انشاءالله اين نشست شما، اجتماع مباركي باشد. در ساعات و ايامي كه براي بحث دربارهي مسألهي فلسطين مينشينيد، راههاي عملي را جستجو كنيد و به آنها بپردازيد. هركسي تكليف خودش را حقيقتا بشناسد و بر طبق آن عمل كند. حرف تنها، وقتي كه مقدمهي عمل نباشد، تجربهي خوبي براي ما نيست. تنها در سايهي عمل به وعدهها و گفتههاست كه خواهيم توانست انشاءالله به نتايجي برسيم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته