بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
ميلاد سعيد حضرت اميرالمؤمنين، على بن ابيطالب (عليه الصّلاة و السّلام) را - كه يكى از برجسته ترين روزهاى ماه پربركت رجب محسوب ميشود - به شما برادران عزيز، خواهران عزيز و به همه ى مسلمين عالم كه براى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) شأن والائى قائل هستند و همچنين به همه ى مظلومان عالم، آزادگان عالم و عدالت جويان عالم كه آوازه ى عدل على به گوششان رسيده است، تبريك عرض ميكنم و از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه ما را به معناى واقعى كلمه، شيعه ى اميرالمؤمنين و تابع اميرالمؤمنين قرار بدهد.
يك جمله در باب بزرگداشت اين ميلاد معظّم عرض بكنم. خصوصيات اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام): آن برجستگى و درخشندگىِ ايمان ناب اميرالمؤمنين، آن جهاد دشوار و سختى كه آن بزرگوار - از اول دوران اسلام تا آخر عمر - خود آن را بر دوش كشيد، آن عدالت ورزىِ بى نظير - كه تا امروز هم نه فقط مسلمانان، بلكه آگاهان غيرمسلمان را هم مجذوب خود كرده است - آن عبادت خالصانه ى متضرعانه ى بى نظير آن بزرگوار و بقيه ى صفات برجسته اى كه در اميرالمؤمنين هست، چيزهائى نيست كه مسلمانان - از هر فرقه و مذهبى - در آن اختلاف داشته باشند.
اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) شخصيتى است كه همه ى فرق اسلامى درباره ى عظمت او، درباره ى خصوصيات او و درباره ى شأن و منزلت والاى او در اسلام، با يكديگر اتفاق نظر دارند. لذا به جرأت ميتوان گفت كه على بن ابيطالب (عليه الصّلاة و السّلام)، ميتواند نقطه ى اشتراك و تلائم و همبستگى ميان فِرق اسلامى قرار بگيرد. در همه ى زمانها و دوره ها، فرقه هاى اسلامى - به جز گروه ناچيز و اندك نواصب كه خارج از فِرق اسلامى هستند - شأن اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) را همان شأن والا و برجسته و ممتازى ميدانستند كه شما در كتابهاى فريقين - چه شيعه و چه سنى - ملاحظه ميكنيد. بنابراين اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) ملتقى و محل اشتراك فرقه هاى اسلامى است و ميتواند منبعى براى وحدت بين مسلمين به حساب بيايد.
اين امروز براى دنياى اسلام مورد نياز است. امروز كه دشمنان اسلام - كه نه طرفدار اين فرقه و نه طرفدار فرقه ى ديگر نيستند؛ گاهى از يك فرقه اى به ضرر فرقه ى ديگر حمايت مى كنند، گاهى هم عكس آن عمل مى كنند - دنبال ايجاد افتراق و شكاف بين مسلمانها هستند و در يك چنين دورانى كه مسلمانها به وحدت و يكدلى احتياج مبرمى دارند، اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) ميتواند مظهر اين وحدت باشد؛ نقطه اى باشد كه همه ى مسلمانها در مقابل آن نقطه، مذعن و معترف و مقرّند. هيچ طرفى نميتواند ادعا كند كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) متعلق به اوست. خب، ما شيعيان در زيارت جامعه ميگوئيم: «معروفين بتصديقنا ايّاكم»؛ ما معروفيم به ارادت و علاقه و عشق به اميرالمؤمنين و خاندان پيغمبر؛ لكن نميتوانيم ادعا كنيم كه اميرالمؤمنين فقط متعلق به ماست. نه، همه ى مسلمانهاى عالَم - از فرقه هاى مختلف - درباره ى اميرالمؤمنين اين را قائلند كه اين شخصيت عظيم، اين انسان بى نظير و اين مظهر كامل اسلام، ذره اى و لحظه اى از متابعت پيغمبر اكرم سرپيچى نكرد؛ تخلف نكرد؛ كوتاهى نكرد؛ از دوران كودكى، تا دوران نوجوانى، تا دوران ريعان شباب و تا آخر عمر، يك لحظه در راه مجاهدت براى خدا و براى اسلام و براى قرآن فروگذار نكرد.
پس اين يك نكته است كه ما - چه شيعه، چه سنى و چه مذاهب گوناگون بين اين فرقه ها - بيائيم و اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) را ملاك و محور وحدت قرار بدهيم. اميرالمؤمنين مال همه است و خود آن بزرگوار هم شعارها و روشهائى را در زندگى مبارك خود دنبال كرده است كه متعلق به همه ى انسانهاست، كه درباره آنها عرض خواهم كرد. اين يك نكته است.
نكته ى بعدى اين است كه محبت اميرالمؤمنين خيلى باارزش است. در روايت است كه هركسى محبت كسى در دل اوست، در قيامت با او محشور ميشود. محبت خيلى حائز اهميت است. اما محبتِ به تنهائى كافى نيست؛ تبعيت و پيروى كردن لازم است. ما كه در دنيا به نام شيعه معروف هستيم، شيعه را اينجور معنا كرده ايم: «الشّيعة من شايع عليّا»؛ بايد دنبال او حركت كنيم و هدفهاى او را دنبال كنيم. معلوم است كه ما با همه ى تلاش خود به رتبه ى اميرالمؤمنين نخواهيم رسيد، اما به سمت آن قله بايد حركت بكنيم.
خب، حالا توجه كنيم كه اميرالمؤمنين در زندگى پُربارِ پُرمضمونِ درس آموز خود، چه چيزى را در درجه ى اول اهميت قرار داده است. يكى مسئله ى عدالت است كه عدالت در سيره ى اميرالمؤمنين، شايد بشود گفت برجسته ترين نمودارهاست. مدارا نكردن با ظالم، همدلىِ با مظلوم و كمك براى گرفتن حق مظلوم از ظالم، چيزهائى است كه در زندگى اميرالمؤمنين، در كلمات اميرالمؤمنين و در خطب نهج البلاغه، به وضوح در صدها نقطه، قابل ملاحظه است. به اين جملات پربار اميرالمؤمنين توجه بفرمائيد: «و اللَّه لأن ابيت على حسك السّعدان مسهّدا أو أجرّ فى الأغلال مصفّدا احبّ الىّ من أن القى اللَّه ... ظالما لبعض العباد و غاصبا لشئ من الحطام»؛ ببينيد! آن نمودار و پيشانى حكومت اميرالمؤمنين اين است؛ يعنى اگر در سخت ترين شرائط زندگى قرار بگيرم، ممكن نيست كه من اندك ظلمى به احدى از خلايق انجام بدهم و براى خودم حطام دنيا را جمع آورى كنم؛ براى خودم ذخائر دنيوى را طلب بكنم. دنيا در چشم و نظر اميرالمؤمنين - به معناى آنچه كه انسان براى خود از بهره هاى زندگى قائل است - بكلى مردود و متروك است. خطاب به دنيا مى گوید «غرّى غيرى»؛ اى لذتها! اى زيبائيهاى زندگى مادّى! برو ديگرى را فريب بده؛ على را نميتوانى فريب بدهى. اين شعار اميرالمؤمنين است.
امروز در نظام اسلامى - نظامى كه به اسم اسلام در اين كشور تشكيل شده است - چه چيزى اهميتش از همه بيشتر و حساسيّت نسبت به آن لازم تر است؟ عدالت. يعنى اگر اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در زمان ما و در اين جامعه و در ميان اين مردم - كه اينجور عشق خودشان را نسبت به آن بزرگوار ابراز ميكنند - حضور ميداشت، چه چيزى را بيشتر از همه چيز دنبال ميكرد؟ يقيناً عدالت. عدالت خواسته ى يك جماعت خاصّى از مردم يا اهل يك كشور و اهل يك ملت نيست؛ عدالت خواسته ى طبيعى و تاريخىِ همه ى آحاد بشر در طول تاريخ بشريت است. همان چيزى است كه بشر تشنه ى آن است و جز در حكومت انبياء عظام الهى - آنهائى كه به حكومت رسيدند - يا اولياء برجسته مثل اميرالمؤمنين، عدالت به معناى واقعى كلمه اجرا نشده است. دنياداران و كسانى كه دلهاشان پر از هوس به دنيا و شئون مادى دنياست، نميتوانند عدالت را اجرا كنند. اجراى عدالت يك روح غنى، يك اراده ى قوى و يك قدمِ ثابت لازم دارد. ما بايد همه ى تلاشمان اين باشد كه بتوانيم در اين راه دنبال اميرالمؤمنين حركت كنيم. اعتراف ميكنيم كه نخواهيم توانست مثل على بن ابيطالب، عدالت را اجرا كنيم؛ اين را قبول داريم. ماها كوچكتر و ضعيفتريم از آنكه بتوانيم آن جور استوار - مثل فولاد، مثل صخره - در مقابل اين امواج بايستيم؛ اما بقدر خودمان بايد تلاش كنيم.
اميرالمؤمنين از عمّال خود هم مطالبه ى عدالت ميكرد؛ با اينكه آنها در حد اميرالمؤمنين نبودند. پس تكليف اجراى عدالت بر دوش ما هم هست؛ بايد دنبال بكنيم. اين چيزى است كه مردم بايد بخواهند؛ بايد فرهنگ عمومىِ ملت ما بشود. مردم ما بايد بيشترين چيزى را كه ميخواهند، عدالت و انصاف باشد؛ هم در امور داخل كشور، هم در مسائل جهانى. اين بى عدالتى اى كه در دنيا امروز وجود دارد و اين ظلم فاحشى كه امروز از سوى قلدرها و گردن كلفت هاى عالم نسبت به بشريت و ملت ها دارد انجام ميگيرد، مبارزه ى با يك چنين منكر عظيمى - از نظر مسلمانى كه براى حاكميت اسلام و در سايه ى جمهورى اسلامى زندگى ميكند - بايد يك فريضه اى محسوب بشود. اين بايد در زندگى ما، شعار ما باشد؛ هم در مسائل داخلى، هم در مسائل جهانى.
اگر بخواهيم اين عدالت را اجرا كنيم، قدم اول اين است كه ما به كمك الهى اعتماد داشته باشيم و رابطه ى دل خودمان را با خدا محكم كنيم؛ اينجا ميرسيم به مسئله ى دعا، عبادت، تضرّع، مناجات و توسّل باللَّه. ماه رجب، بهار عبادت و تضرّع و توسل الى اللَّه است. اين ايام عبادت را - اين ماه رجب را، ماه شعبان را و بالاتر، ماه رمضان را - دست كم نبايد گرفت. ما اگر بخواهيم در ميدانهاى زندگى، آن راه مستقيم و صراط قويمى را كه اسلام به ما نشان داده است با قدرت طى كنيم، احتياج داريم كه رابطه مان را با مبدأ اعلى، با حضرت بارى تعالى محكم كنيم. اين رابطه با دعاست، با نماز است، با اجتناب از گناه است. لذا شما ببينيد اميرالمؤمنين - آن مرد شجاعِ استوارِ قوى اى كه شجاعت او در ميدان جنگ جزو مشهورات عالم است كه هيچ كس در او اختلاف ندارد - او وقتى در محراب عبادت قرار ميگيرد، «يتململ تململ السّليم»، مثل مارگزيده به خود مى پيچد؛ اشك ميريزد؛ گريه ميكند؛ پيشانى به خاك مى سايد. دعاى كميل و اين مناجات شعبانيه اى را كه منسوب به اميرالمؤمنين است نگاه كنيد؛ ببينيد چه تضرّعى ميكند اين انسان بزرگ و والا در مقابل پروردگار! اين براى ما درس است.
من خدا را شاكرم كه مى بينم مردم ما و بخصوص جوانان ما، دلشان به سمت معنويت، به سمت خدا، به سمت دعا و به سمت تضرع متمايل است. امروز روز سيزدهم رجب است؛ روز شروع اعتكاف است. شما ببينيد هزاران نفر جوان ما، امروز رفته اند و در مساجد گوناگون - در سرتاسر اين كشور - نشسته اند و مشغول اعتكاف شده اند؛ با دهان روزه، با شكم خالى و لبهاى تشنه، در اين هواى گرم با خداى متعال تضرع ميكنند و حرف ميزنند. اين خيلى ارزش دارد؛ اين اعتكاف را ملت ما خيلى قدر بدانند.
من همين جا به مسئولين مربوط - در اين امور اعتكافها - يك سفارشى بكنم: اگرچه كه اجتماع هزاران نفر در جاهاى مختلف يك فرصت خوبى است و شنيده ايم بعضى از مسئولين مساجد، در اين فرصتها برنامه هاى جمعى اى ميگذارند كه مثلاً افراد، بيشتر استفاده بكنند؛ لكن من ميخواهم عرض بكنم اين برنامه هاى جنبى مراكز اعتكاف، جورى نباشد كه با خلوت هر كدام از معتكفين منافات پيدا كند. اين اعتكافى كه جوانها انجام ميدهند، در واقع دارند با خدا خلوت ميكنند. اعتكاف بيشتر يك كار فردى است؛ ايجاد يك ارتباط با خداست. جورى نشود كه برنامه هاى جمعى اين مراكز اعتكاف، حال خلوت و حال ارتباط فردى و قلبى با خدا را در افراد ضعيف بكند يا بگيرد. مجال بدهند؛ وقت بگذارند؛ بگذارند اين جوانها قرآن بخوانند، نهج البلاغه بخوانند، صحيفه ى سجاديّه بخوانند.
بخصوص من در اين ايام اعتكاف، صحيفه ى سجاديه را توصيه ميكنم. اين صحيفه ى سجاديه واقعاً كتاب معجزنشانى است. خوشبختانه حالا ترجمه هم شده و ترجمه هائى هست. سال گذشته ترجمه ى خوبى از صحيفه ى سجاديه را به من دادند و آن را ديدم؛ ترجمه ى بسيار خوبى است. از اين معارف موجود در دعاهاى حضرت على بن حسين (سلام اللَّه عليه) در صحيفه ى سجاديه، استفاده كنند؛ بخوانند؛ تأمل كنند. اينها فقط دعا نيست؛ درس است؛ اين كلمات امام سجاد - و همه ى ادعيه اى كه از ائمه (عليهم السّلام) مأثور است و بدست ما رسيده است - پر است از معارف.
پس ماه رجب است، ماه عبادت است، ماه توسل به پروردگار است، ماه تضرع است؛ و در اين راه، ماه تشبه به اميرالمؤمنين است. با خدا ارتباطمان را قوى كنيم تا در ميدانهاى زندگى بتوانيم با اراده ى محكم، با قدم استوار و با ذهن روشن، وارد هر ميدانى بشويم. يك ملت براى اينكه بتواند سيادت و عزت خود را بدست بياورد؛ بايد اراده ى مصمم داشته باشد و بداند چه ميخواهد و قلب او مطمئن باشد به ياد خدا.
امروز ملت ما بخاطر اسلام با چالشهاى جهانى مواجه است. اسلام به ما تعليم داده است كه اگر ميخواهيد صراط مستقيم را طى كنيد و اگر ميخواهيد به سعادت دنيا و آخرت برسيد، بايستى مستقل باشيد و زير بار قدرتهاى ظالم و مستكبر و ستمگر نباشيد. اين همان نقطه اى است كه بين ملت ايران و دشمنان ملت ايران اختلاف ايجاد كرده است. اساس اختلاف اينجاست. ملت ايران ميخواهد زير بار قدرت استكبار نباشد؛ ميخواهد منافع خود را قربانى منافع استكبار نكند. آنچه كه استكبار جهانى - و امروز در رأس همه امريكا - دنبال آن هستند، درست نقطه ى مقابل همين مسئله است. آنها هدفشان اين است كه منابع ملتها، عرصه ى زندگى ملتها و امكانات ملتها را به نفع خودشان مصادره كنند؛ همه ى داعيه ها و شعارهاى به ظاهر انسانى آنها دروغ محض است و هدف واقعى همين است. لذا اگر يك ملتى بخواهد واقعاً مستقل زندگى كند - نه «فريب استقلال»؛ مثل بعضى از كشورها كه ظاهرشان مستقل است، اما در واقع استقلال يك فريب است و در باطن توى مشت ابرقدرتها هستند - آبش با ابرقدرتها به يك جو نخواهد رفت.
خب، يك چنين چالشى در مقابل ملت ايران قرار دارد. ملت ايران اگر بخواهد در اين چالش موفق بشود و عزت خود و استقلال خود را بدست بياورد، احتياج به اراده ى مستحكم و قدم استوارى دارد؛ بحمداللَّه در اين دو سه دهه اى كه بر عمر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى گذشته است، ملت ايران ثابت كرده است كه در مقابل قدرتهاى متجاوز و زورگو و زياده طلب، محكم ايستاده است. اين ايستادگى - كه عزّت ملت ايران و عزّت اسلام است - با توكل به خداى متعال، با استمداد از قدرت الهى، با اتكاء به خدا و اتكال به پروردگار، ميتواند ادامه پيدا بكند.
ابرقدرتها خصوصيتشان همين است كه سعى ميكنند ملتها را با ارعاب، با تهديد و با ترساندن، از ميدان خارج كنند؛ ميدانند كه با ملتها نميشود كشتى گرفت. قدرتهاى استكبارى، دولتهائى را كه متكى به ملتها نيستند براحتى ميتوانند جابجا كنند؛ كما اينكه مى بينيد در خيلى جاها اين كار را ميكنند و در خيلى جاها هم تهديد ميكنند و تهديدشان مؤثر واقع ميشود. اما استكبار با آن دولتى و با آن نظامى كه به مردم، به اراده ى مردم، به عواطف مردم و به ايمان مردم متكى است، نميتواند مقابله كند. چون مقابله ى با مردم و با ملتهاست.
از اول پيروزى انقلاب تا امروز، امريكا - كه با انقلاب، دستش از ايران كوتاه شده بود - بارها و بارها سعى كرده است نظام جمهورى اسلامى و مسئولين كشور را با همين ارعابها و با همين تهديدها از ميدان خارج كند؛ اما موفق نشده و بعد از اين هم موفق نخواهد شد. چون نظام جمهورى اسلامى متكى به آراء مردم است، متكى به عواطف مردم است؛ حماقتهائى كه ابرقدرتها و سياستمدارانِ برجسته ى عالم خوار گاهى در مواردى مرتكب ميشوند، واقعاً انسان را به تعجب وادار ميكند. حالا ميگويند در مقابل جمهورى اسلامى، بايستى ما مردم را بسيج كنيم تا در مقابلِ نظام اسلامى بايستند! پول خرج ميكنند، ميليونها دلار تصويب ميكنند، براى اينكه مردم را در مقابل جمهورى اسلامى قرار بدهند. خب، اين حماقت محض است. اين معنايش اين است كه مردم را در مقابلِ خودِ مردم قرار بدهند! مگر ميشود؟ نظام جمهورى اسلامى عبارت است از همان ملت ايران. مگر ميشود ملت ايران را عليه ملت ايران تحريك و بسيج كرد؟! آن روزى كه يك نظامى از مردم منقطع بشود، بله آن نظام در تهديد است؛ اما نظام جمهورى اسلامى كه متكى به آراء مردم، متكى به عواطف مردم، متكى به ايمان مردم، متكى به حمايت قاطع مردم است، با يك چنين نظامى از اين راهها نمى شود مقابله كرد. حالا تهديد مى كنند؛ بهانه مى آورند؛ گاهى مسئله ى هسته اى را بهانه مى كنند، گاهى مسائل ديگر را بهانه مى كنند.
من در مورد مسائل هسته اى عرض بكنم - بارها به ملت ايران عرض كرديم، بازهم عرض مى كنيم - اين دستاوردى كه در قضيه ى فناورى هسته اى به دست ملت ايران افتاد، اين يك دستاورد عظيم و تاريخى است؛ و ملت ايران زير بار منت هيچ كس هم نيست. اين يك دانش بومى شده است؛ اين را استعداد و شوق و ذوق جوانان شما و درايت مسئولان شما براى ملت ايران به ارمغان آورده است؛ مال ملت ايران است و هيچ قدرتى هم قادر نيست اين امتياز را، اين فناورى را و اين حق بزرگ را از ملت ايران سلب كند.
خوشبختانه مسئولين با جدّيت دنبال اين قضيه اند. ما فرق مى گذاريم بين آن كسانى و دولتهائى كه از روى عناد با جمهورى اسلامى، مى خواهند ملت ايران اين امتياز را نداشته باشد - مثل امريكا، كه صريحاً مى گويد ما با اين كه ملت ايران از اين امتياز برخوردار باشد مخالفيم - با آن كسانى كه نه، مى گويند بنشينيم با ايران درباره ى مسائل گوناگون - ازجمله درباره ى مسئله ى هسته اى - مذاكره كنيم تا اگر نگرانى اى وجود دارد، راهى براى رفع اين نگرانى پيدا كنيم. حرفى نيست؛ ما قبول كرديم با دولتهاى اروپايى مذاكره كنيم. قبلاً براى ما مذاكره ى با آنها هم خيلى مطلوب نبود؛ اما ديديم اينها به ملت ايران احترام ميگذارند، تجليل مى كنند، تصريح مى كنند به اينكه ما حق ملت ايران را قبول داريم و از آن خطوط قرمزى كه در نظر ملت ايران و مسئولين كشور هست، اسمى نمى آورند و اشاره اى نميكنند؛ گفتيم خيلى خوب؛ مسئولين قبول كردند و مذاكره مى كنند. منتها بايد اروپائيها - كه طرف مذاكره ى ملت ايرانند - توجه داشته باشند كه مذاكره در صورتى پيش ميرود كه فضاى تهديد بر مذاكره حاكم نباشد. ملت ايران، ملتِ غيورى است. ملت ايران خوشش نمى آيد كه بيايند تهديد كنند كه اگر شما چنين كرديد، ما چنان مى كنيم! ما از تهديد بدمان مى آيد و ملت ايران زير بار هيچ تهديدى هم نخواهد رفت.
مسئولين كشور در قضيه ى هسته اى با درايت لازم دارند تصميم گيرى مى كنند. مسئول پيشبرد و اداره ى اين كشور، جلسه ى شوراى عالى امنيت ملى است كه رئيس جمهور محترم در رأس آن است؛ اينها تصميم گير هستند. آنچه كه در قضيه ى هسته اى از طرف رئيس جمهور و از طرف مسئولين مطرح و گفته ميشود، مورد اجماع همه ى مسئولان اين كشور است. اين كه دشمنان بخواهند از يك كلمه حرفى استفاده كنند و القاء اختلاف و شكاف بكنند، يك تلاش ابلهانه است از سوى دشمن. رؤساى سه قوه جمعند؛ نمايندگان رهبرى هستند؛ با فكر، با تأمل و با مسئوليت آدمهاى كمر بسته و پا به ركاب، اين قضيه را دنبال مى كنند. مواضع جمهورى اسلامى مواضع روشنى است.
ما خطوط قرمز مشخصى داريم. اگر طرفهاى مذاكره با احترام به ملت ايران، با احترام به شأن نظام جمهورى اسلامى و با رعايت اين خطوط قرمز وارد مذاكره بشوند، مسئولين كشور ما مذاكره مى كنند؛ مشروط بر اينكه كسى نخواهد ملت ايران را تهديد كند. ملت در مقابل تهديد حساس است. اين هم ما صريحاً گفته ايم: اگر كسى نسبت به جمهورى اسلامى ايران حماقتى بكند، جواب عملى جمهورى اسلامى ايران، جواب دندان شكن خواهد بود.
يك وقت براى حل مسائل و رفع مشكلات داخلى خودشان - چه امريكا و چه صهيونيستها كه در داخل كشورشان مشكلات فراوانى به پر و پاى اينها پيچيده است؛ هم دولت امريكا، دولت بوش، بخصوص در نزديكى انتخاباتى كه دارند؛ هم اين رو سياههاى صهيونيست در فلسطين اشغالى - يك حرفى مى زنند؛ خب بگويند؛ هر حرفى مى خواهند بزنند، بزنند. يك وقت هم هست كه به معناى واقعى كلمه مى خواهند حماقت كنند. بدانند: آن دستى كه به جمهورى اسلامى و به ايران عزيز تجاوز بكند، اين دست را ملت ايران قطع خواهد كرد. فرقى هم نمى كند كه اين دست جنايتكار، در مسئوليت دولتى باشد يا نباشد؛ اينجور نيست كه بگوييم رئيس جمهور فعلى امريكا در اين ماههاى آخر ممكن است يك غلطى بكند و دردسرش بيفتد براى دولت بعدى امريكا؛ نه، فقط اين نيست. اگر كسى در اين زمينه غلطى بكند، ملت ايران - حتى آن وقتى كه او مسئول هم نباشد - او را مورد پيگرد قرار خواهد داد و بداند بطور يقين او را مجازات خواهد كرد.
خداوند متعال دلهاى ما را با اتكال به خود روشن كرده است؛ دلهاى ما را پر از اميد كرده است. ما يك لحظه از كمك الهى مأيوس نشديم، و اميدوارم تا آخر هم يك لحظه از اين كمك مأيوس نشويم. همانطور كه فرمود «لا تيأسوا من روح اللَّه»؛ خداى متعال اين ملت را، يك ملت با اراده، با شوق و اميدوار قرار داده است. و عزيزان من! برادران! خواهران! بخصوص جوانان عزيز! اگر مى خواهيد اين اراده ى قوى و اين روحيه ى پرنشاط در شما باقى بماند، رابطه ى خودتان را با خدا روز به روز مستحكمتر كنيد؛ با خداى متعال حرف بزنيد؛ مناجات كنيد؛ از خدا بخواهيد؛ از شرور و آفات به خدا پناه ببريد؛ از خداى متعال كمك بخواهيد. خداى متعال به شما كمك خواهد كرد. ان شاءاللَّه جوانهاى اين مملكت روزهايى را خواهند ديد كه براى آنها به مراتب از روزهايى كه گذرانده اند، شيرين تر و دلنشين تر خواهد بود. افق آينده ى جمهورى اسلامى افق روشن و درخشانى است. اميدواريم خداوند متعال ما را موفق بدارد كه قلب مقدس ولى عصر(ارواحنافداه) را از خودمان خشنود و راضى كنيم و ارواح طيبه ى شهدا و روح مطهر امام راحل را از خودمان شاد و خشنود كنيم. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
ميلاد سعيد حضرت اميرالمؤمنين، على بن ابيطالب (عليه الصّلاة و السّلام) را - كه يكى از برجسته ترين روزهاى ماه پربركت رجب محسوب ميشود - به شما برادران عزيز، خواهران عزيز و به همه ى مسلمين عالم كه براى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) شأن والائى قائل هستند و همچنين به همه ى مظلومان عالم، آزادگان عالم و عدالت جويان عالم كه آوازه ى عدل على به گوششان رسيده است، تبريك عرض ميكنم و از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه ما را به معناى واقعى كلمه، شيعه ى اميرالمؤمنين و تابع اميرالمؤمنين قرار بدهد.
يك جمله در باب بزرگداشت اين ميلاد معظّم عرض بكنم. خصوصيات اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام): آن برجستگى و درخشندگىِ ايمان ناب اميرالمؤمنين، آن جهاد دشوار و سختى كه آن بزرگوار - از اول دوران اسلام تا آخر عمر - خود آن را بر دوش كشيد، آن عدالت ورزىِ بى نظير - كه تا امروز هم نه فقط مسلمانان، بلكه آگاهان غيرمسلمان را هم مجذوب خود كرده است - آن عبادت خالصانه ى متضرعانه ى بى نظير آن بزرگوار و بقيه ى صفات برجسته اى كه در اميرالمؤمنين هست، چيزهائى نيست كه مسلمانان - از هر فرقه و مذهبى - در آن اختلاف داشته باشند.
اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) شخصيتى است كه همه ى فرق اسلامى درباره ى عظمت او، درباره ى خصوصيات او و درباره ى شأن و منزلت والاى او در اسلام، با يكديگر اتفاق نظر دارند. لذا به جرأت ميتوان گفت كه على بن ابيطالب (عليه الصّلاة و السّلام)، ميتواند نقطه ى اشتراك و تلائم و همبستگى ميان فِرق اسلامى قرار بگيرد. در همه ى زمانها و دوره ها، فرقه هاى اسلامى - به جز گروه ناچيز و اندك نواصب كه خارج از فِرق اسلامى هستند - شأن اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) را همان شأن والا و برجسته و ممتازى ميدانستند كه شما در كتابهاى فريقين - چه شيعه و چه سنى - ملاحظه ميكنيد. بنابراين اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) ملتقى و محل اشتراك فرقه هاى اسلامى است و ميتواند منبعى براى وحدت بين مسلمين به حساب بيايد.
اين امروز براى دنياى اسلام مورد نياز است. امروز كه دشمنان اسلام - كه نه طرفدار اين فرقه و نه طرفدار فرقه ى ديگر نيستند؛ گاهى از يك فرقه اى به ضرر فرقه ى ديگر حمايت مى كنند، گاهى هم عكس آن عمل مى كنند - دنبال ايجاد افتراق و شكاف بين مسلمانها هستند و در يك چنين دورانى كه مسلمانها به وحدت و يكدلى احتياج مبرمى دارند، اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) ميتواند مظهر اين وحدت باشد؛ نقطه اى باشد كه همه ى مسلمانها در مقابل آن نقطه، مذعن و معترف و مقرّند. هيچ طرفى نميتواند ادعا كند كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) متعلق به اوست. خب، ما شيعيان در زيارت جامعه ميگوئيم: «معروفين بتصديقنا ايّاكم»؛ ما معروفيم به ارادت و علاقه و عشق به اميرالمؤمنين و خاندان پيغمبر؛ لكن نميتوانيم ادعا كنيم كه اميرالمؤمنين فقط متعلق به ماست. نه، همه ى مسلمانهاى عالَم - از فرقه هاى مختلف - درباره ى اميرالمؤمنين اين را قائلند كه اين شخصيت عظيم، اين انسان بى نظير و اين مظهر كامل اسلام، ذره اى و لحظه اى از متابعت پيغمبر اكرم سرپيچى نكرد؛ تخلف نكرد؛ كوتاهى نكرد؛ از دوران كودكى، تا دوران نوجوانى، تا دوران ريعان شباب و تا آخر عمر، يك لحظه در راه مجاهدت براى خدا و براى اسلام و براى قرآن فروگذار نكرد.
پس اين يك نكته است كه ما - چه شيعه، چه سنى و چه مذاهب گوناگون بين اين فرقه ها - بيائيم و اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) را ملاك و محور وحدت قرار بدهيم. اميرالمؤمنين مال همه است و خود آن بزرگوار هم شعارها و روشهائى را در زندگى مبارك خود دنبال كرده است كه متعلق به همه ى انسانهاست، كه درباره آنها عرض خواهم كرد. اين يك نكته است.
نكته ى بعدى اين است كه محبت اميرالمؤمنين خيلى باارزش است. در روايت است كه هركسى محبت كسى در دل اوست، در قيامت با او محشور ميشود. محبت خيلى حائز اهميت است. اما محبتِ به تنهائى كافى نيست؛ تبعيت و پيروى كردن لازم است. ما كه در دنيا به نام شيعه معروف هستيم، شيعه را اينجور معنا كرده ايم: «الشّيعة من شايع عليّا»؛ بايد دنبال او حركت كنيم و هدفهاى او را دنبال كنيم. معلوم است كه ما با همه ى تلاش خود به رتبه ى اميرالمؤمنين نخواهيم رسيد، اما به سمت آن قله بايد حركت بكنيم.
خب، حالا توجه كنيم كه اميرالمؤمنين در زندگى پُربارِ پُرمضمونِ درس آموز خود، چه چيزى را در درجه ى اول اهميت قرار داده است. يكى مسئله ى عدالت است كه عدالت در سيره ى اميرالمؤمنين، شايد بشود گفت برجسته ترين نمودارهاست. مدارا نكردن با ظالم، همدلىِ با مظلوم و كمك براى گرفتن حق مظلوم از ظالم، چيزهائى است كه در زندگى اميرالمؤمنين، در كلمات اميرالمؤمنين و در خطب نهج البلاغه، به وضوح در صدها نقطه، قابل ملاحظه است. به اين جملات پربار اميرالمؤمنين توجه بفرمائيد: «و اللَّه لأن ابيت على حسك السّعدان مسهّدا أو أجرّ فى الأغلال مصفّدا احبّ الىّ من أن القى اللَّه ... ظالما لبعض العباد و غاصبا لشئ من الحطام»؛ ببينيد! آن نمودار و پيشانى حكومت اميرالمؤمنين اين است؛ يعنى اگر در سخت ترين شرائط زندگى قرار بگيرم، ممكن نيست كه من اندك ظلمى به احدى از خلايق انجام بدهم و براى خودم حطام دنيا را جمع آورى كنم؛ براى خودم ذخائر دنيوى را طلب بكنم. دنيا در چشم و نظر اميرالمؤمنين - به معناى آنچه كه انسان براى خود از بهره هاى زندگى قائل است - بكلى مردود و متروك است. خطاب به دنيا مى گوید «غرّى غيرى»؛ اى لذتها! اى زيبائيهاى زندگى مادّى! برو ديگرى را فريب بده؛ على را نميتوانى فريب بدهى. اين شعار اميرالمؤمنين است.
امروز در نظام اسلامى - نظامى كه به اسم اسلام در اين كشور تشكيل شده است - چه چيزى اهميتش از همه بيشتر و حساسيّت نسبت به آن لازم تر است؟ عدالت. يعنى اگر اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در زمان ما و در اين جامعه و در ميان اين مردم - كه اينجور عشق خودشان را نسبت به آن بزرگوار ابراز ميكنند - حضور ميداشت، چه چيزى را بيشتر از همه چيز دنبال ميكرد؟ يقيناً عدالت. عدالت خواسته ى يك جماعت خاصّى از مردم يا اهل يك كشور و اهل يك ملت نيست؛ عدالت خواسته ى طبيعى و تاريخىِ همه ى آحاد بشر در طول تاريخ بشريت است. همان چيزى است كه بشر تشنه ى آن است و جز در حكومت انبياء عظام الهى - آنهائى كه به حكومت رسيدند - يا اولياء برجسته مثل اميرالمؤمنين، عدالت به معناى واقعى كلمه اجرا نشده است. دنياداران و كسانى كه دلهاشان پر از هوس به دنيا و شئون مادى دنياست، نميتوانند عدالت را اجرا كنند. اجراى عدالت يك روح غنى، يك اراده ى قوى و يك قدمِ ثابت لازم دارد. ما بايد همه ى تلاشمان اين باشد كه بتوانيم در اين راه دنبال اميرالمؤمنين حركت كنيم. اعتراف ميكنيم كه نخواهيم توانست مثل على بن ابيطالب، عدالت را اجرا كنيم؛ اين را قبول داريم. ماها كوچكتر و ضعيفتريم از آنكه بتوانيم آن جور استوار - مثل فولاد، مثل صخره - در مقابل اين امواج بايستيم؛ اما بقدر خودمان بايد تلاش كنيم.
اميرالمؤمنين از عمّال خود هم مطالبه ى عدالت ميكرد؛ با اينكه آنها در حد اميرالمؤمنين نبودند. پس تكليف اجراى عدالت بر دوش ما هم هست؛ بايد دنبال بكنيم. اين چيزى است كه مردم بايد بخواهند؛ بايد فرهنگ عمومىِ ملت ما بشود. مردم ما بايد بيشترين چيزى را كه ميخواهند، عدالت و انصاف باشد؛ هم در امور داخل كشور، هم در مسائل جهانى. اين بى عدالتى اى كه در دنيا امروز وجود دارد و اين ظلم فاحشى كه امروز از سوى قلدرها و گردن كلفت هاى عالم نسبت به بشريت و ملت ها دارد انجام ميگيرد، مبارزه ى با يك چنين منكر عظيمى - از نظر مسلمانى كه براى حاكميت اسلام و در سايه ى جمهورى اسلامى زندگى ميكند - بايد يك فريضه اى محسوب بشود. اين بايد در زندگى ما، شعار ما باشد؛ هم در مسائل داخلى، هم در مسائل جهانى.
اگر بخواهيم اين عدالت را اجرا كنيم، قدم اول اين است كه ما به كمك الهى اعتماد داشته باشيم و رابطه ى دل خودمان را با خدا محكم كنيم؛ اينجا ميرسيم به مسئله ى دعا، عبادت، تضرّع، مناجات و توسّل باللَّه. ماه رجب، بهار عبادت و تضرّع و توسل الى اللَّه است. اين ايام عبادت را - اين ماه رجب را، ماه شعبان را و بالاتر، ماه رمضان را - دست كم نبايد گرفت. ما اگر بخواهيم در ميدانهاى زندگى، آن راه مستقيم و صراط قويمى را كه اسلام به ما نشان داده است با قدرت طى كنيم، احتياج داريم كه رابطه مان را با مبدأ اعلى، با حضرت بارى تعالى محكم كنيم. اين رابطه با دعاست، با نماز است، با اجتناب از گناه است. لذا شما ببينيد اميرالمؤمنين - آن مرد شجاعِ استوارِ قوى اى كه شجاعت او در ميدان جنگ جزو مشهورات عالم است كه هيچ كس در او اختلاف ندارد - او وقتى در محراب عبادت قرار ميگيرد، «يتململ تململ السّليم»، مثل مارگزيده به خود مى پيچد؛ اشك ميريزد؛ گريه ميكند؛ پيشانى به خاك مى سايد. دعاى كميل و اين مناجات شعبانيه اى را كه منسوب به اميرالمؤمنين است نگاه كنيد؛ ببينيد چه تضرّعى ميكند اين انسان بزرگ و والا در مقابل پروردگار! اين براى ما درس است.
من خدا را شاكرم كه مى بينم مردم ما و بخصوص جوانان ما، دلشان به سمت معنويت، به سمت خدا، به سمت دعا و به سمت تضرع متمايل است. امروز روز سيزدهم رجب است؛ روز شروع اعتكاف است. شما ببينيد هزاران نفر جوان ما، امروز رفته اند و در مساجد گوناگون - در سرتاسر اين كشور - نشسته اند و مشغول اعتكاف شده اند؛ با دهان روزه، با شكم خالى و لبهاى تشنه، در اين هواى گرم با خداى متعال تضرع ميكنند و حرف ميزنند. اين خيلى ارزش دارد؛ اين اعتكاف را ملت ما خيلى قدر بدانند.
من همين جا به مسئولين مربوط - در اين امور اعتكافها - يك سفارشى بكنم: اگرچه كه اجتماع هزاران نفر در جاهاى مختلف يك فرصت خوبى است و شنيده ايم بعضى از مسئولين مساجد، در اين فرصتها برنامه هاى جمعى اى ميگذارند كه مثلاً افراد، بيشتر استفاده بكنند؛ لكن من ميخواهم عرض بكنم اين برنامه هاى جنبى مراكز اعتكاف، جورى نباشد كه با خلوت هر كدام از معتكفين منافات پيدا كند. اين اعتكافى كه جوانها انجام ميدهند، در واقع دارند با خدا خلوت ميكنند. اعتكاف بيشتر يك كار فردى است؛ ايجاد يك ارتباط با خداست. جورى نشود كه برنامه هاى جمعى اين مراكز اعتكاف، حال خلوت و حال ارتباط فردى و قلبى با خدا را در افراد ضعيف بكند يا بگيرد. مجال بدهند؛ وقت بگذارند؛ بگذارند اين جوانها قرآن بخوانند، نهج البلاغه بخوانند، صحيفه ى سجاديّه بخوانند.
بخصوص من در اين ايام اعتكاف، صحيفه ى سجاديه را توصيه ميكنم. اين صحيفه ى سجاديه واقعاً كتاب معجزنشانى است. خوشبختانه حالا ترجمه هم شده و ترجمه هائى هست. سال گذشته ترجمه ى خوبى از صحيفه ى سجاديه را به من دادند و آن را ديدم؛ ترجمه ى بسيار خوبى است. از اين معارف موجود در دعاهاى حضرت على بن حسين (سلام اللَّه عليه) در صحيفه ى سجاديه، استفاده كنند؛ بخوانند؛ تأمل كنند. اينها فقط دعا نيست؛ درس است؛ اين كلمات امام سجاد - و همه ى ادعيه اى كه از ائمه (عليهم السّلام) مأثور است و بدست ما رسيده است - پر است از معارف.
پس ماه رجب است، ماه عبادت است، ماه توسل به پروردگار است، ماه تضرع است؛ و در اين راه، ماه تشبه به اميرالمؤمنين است. با خدا ارتباطمان را قوى كنيم تا در ميدانهاى زندگى بتوانيم با اراده ى محكم، با قدم استوار و با ذهن روشن، وارد هر ميدانى بشويم. يك ملت براى اينكه بتواند سيادت و عزت خود را بدست بياورد؛ بايد اراده ى مصمم داشته باشد و بداند چه ميخواهد و قلب او مطمئن باشد به ياد خدا.
امروز ملت ما بخاطر اسلام با چالشهاى جهانى مواجه است. اسلام به ما تعليم داده است كه اگر ميخواهيد صراط مستقيم را طى كنيد و اگر ميخواهيد به سعادت دنيا و آخرت برسيد، بايستى مستقل باشيد و زير بار قدرتهاى ظالم و مستكبر و ستمگر نباشيد. اين همان نقطه اى است كه بين ملت ايران و دشمنان ملت ايران اختلاف ايجاد كرده است. اساس اختلاف اينجاست. ملت ايران ميخواهد زير بار قدرت استكبار نباشد؛ ميخواهد منافع خود را قربانى منافع استكبار نكند. آنچه كه استكبار جهانى - و امروز در رأس همه امريكا - دنبال آن هستند، درست نقطه ى مقابل همين مسئله است. آنها هدفشان اين است كه منابع ملتها، عرصه ى زندگى ملتها و امكانات ملتها را به نفع خودشان مصادره كنند؛ همه ى داعيه ها و شعارهاى به ظاهر انسانى آنها دروغ محض است و هدف واقعى همين است. لذا اگر يك ملتى بخواهد واقعاً مستقل زندگى كند - نه «فريب استقلال»؛ مثل بعضى از كشورها كه ظاهرشان مستقل است، اما در واقع استقلال يك فريب است و در باطن توى مشت ابرقدرتها هستند - آبش با ابرقدرتها به يك جو نخواهد رفت.
خب، يك چنين چالشى در مقابل ملت ايران قرار دارد. ملت ايران اگر بخواهد در اين چالش موفق بشود و عزت خود و استقلال خود را بدست بياورد، احتياج به اراده ى مستحكم و قدم استوارى دارد؛ بحمداللَّه در اين دو سه دهه اى كه بر عمر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى گذشته است، ملت ايران ثابت كرده است كه در مقابل قدرتهاى متجاوز و زورگو و زياده طلب، محكم ايستاده است. اين ايستادگى - كه عزّت ملت ايران و عزّت اسلام است - با توكل به خداى متعال، با استمداد از قدرت الهى، با اتكاء به خدا و اتكال به پروردگار، ميتواند ادامه پيدا بكند.
ابرقدرتها خصوصيتشان همين است كه سعى ميكنند ملتها را با ارعاب، با تهديد و با ترساندن، از ميدان خارج كنند؛ ميدانند كه با ملتها نميشود كشتى گرفت. قدرتهاى استكبارى، دولتهائى را كه متكى به ملتها نيستند براحتى ميتوانند جابجا كنند؛ كما اينكه مى بينيد در خيلى جاها اين كار را ميكنند و در خيلى جاها هم تهديد ميكنند و تهديدشان مؤثر واقع ميشود. اما استكبار با آن دولتى و با آن نظامى كه به مردم، به اراده ى مردم، به عواطف مردم و به ايمان مردم متكى است، نميتواند مقابله كند. چون مقابله ى با مردم و با ملتهاست.
از اول پيروزى انقلاب تا امروز، امريكا - كه با انقلاب، دستش از ايران كوتاه شده بود - بارها و بارها سعى كرده است نظام جمهورى اسلامى و مسئولين كشور را با همين ارعابها و با همين تهديدها از ميدان خارج كند؛ اما موفق نشده و بعد از اين هم موفق نخواهد شد. چون نظام جمهورى اسلامى متكى به آراء مردم است، متكى به عواطف مردم است؛ حماقتهائى كه ابرقدرتها و سياستمدارانِ برجسته ى عالم خوار گاهى در مواردى مرتكب ميشوند، واقعاً انسان را به تعجب وادار ميكند. حالا ميگويند در مقابل جمهورى اسلامى، بايستى ما مردم را بسيج كنيم تا در مقابلِ نظام اسلامى بايستند! پول خرج ميكنند، ميليونها دلار تصويب ميكنند، براى اينكه مردم را در مقابل جمهورى اسلامى قرار بدهند. خب، اين حماقت محض است. اين معنايش اين است كه مردم را در مقابلِ خودِ مردم قرار بدهند! مگر ميشود؟ نظام جمهورى اسلامى عبارت است از همان ملت ايران. مگر ميشود ملت ايران را عليه ملت ايران تحريك و بسيج كرد؟! آن روزى كه يك نظامى از مردم منقطع بشود، بله آن نظام در تهديد است؛ اما نظام جمهورى اسلامى كه متكى به آراء مردم، متكى به عواطف مردم، متكى به ايمان مردم، متكى به حمايت قاطع مردم است، با يك چنين نظامى از اين راهها نمى شود مقابله كرد. حالا تهديد مى كنند؛ بهانه مى آورند؛ گاهى مسئله ى هسته اى را بهانه مى كنند، گاهى مسائل ديگر را بهانه مى كنند.
من در مورد مسائل هسته اى عرض بكنم - بارها به ملت ايران عرض كرديم، بازهم عرض مى كنيم - اين دستاوردى كه در قضيه ى فناورى هسته اى به دست ملت ايران افتاد، اين يك دستاورد عظيم و تاريخى است؛ و ملت ايران زير بار منت هيچ كس هم نيست. اين يك دانش بومى شده است؛ اين را استعداد و شوق و ذوق جوانان شما و درايت مسئولان شما براى ملت ايران به ارمغان آورده است؛ مال ملت ايران است و هيچ قدرتى هم قادر نيست اين امتياز را، اين فناورى را و اين حق بزرگ را از ملت ايران سلب كند.
خوشبختانه مسئولين با جدّيت دنبال اين قضيه اند. ما فرق مى گذاريم بين آن كسانى و دولتهائى كه از روى عناد با جمهورى اسلامى، مى خواهند ملت ايران اين امتياز را نداشته باشد - مثل امريكا، كه صريحاً مى گويد ما با اين كه ملت ايران از اين امتياز برخوردار باشد مخالفيم - با آن كسانى كه نه، مى گويند بنشينيم با ايران درباره ى مسائل گوناگون - ازجمله درباره ى مسئله ى هسته اى - مذاكره كنيم تا اگر نگرانى اى وجود دارد، راهى براى رفع اين نگرانى پيدا كنيم. حرفى نيست؛ ما قبول كرديم با دولتهاى اروپايى مذاكره كنيم. قبلاً براى ما مذاكره ى با آنها هم خيلى مطلوب نبود؛ اما ديديم اينها به ملت ايران احترام ميگذارند، تجليل مى كنند، تصريح مى كنند به اينكه ما حق ملت ايران را قبول داريم و از آن خطوط قرمزى كه در نظر ملت ايران و مسئولين كشور هست، اسمى نمى آورند و اشاره اى نميكنند؛ گفتيم خيلى خوب؛ مسئولين قبول كردند و مذاكره مى كنند. منتها بايد اروپائيها - كه طرف مذاكره ى ملت ايرانند - توجه داشته باشند كه مذاكره در صورتى پيش ميرود كه فضاى تهديد بر مذاكره حاكم نباشد. ملت ايران، ملتِ غيورى است. ملت ايران خوشش نمى آيد كه بيايند تهديد كنند كه اگر شما چنين كرديد، ما چنان مى كنيم! ما از تهديد بدمان مى آيد و ملت ايران زير بار هيچ تهديدى هم نخواهد رفت.
مسئولين كشور در قضيه ى هسته اى با درايت لازم دارند تصميم گيرى مى كنند. مسئول پيشبرد و اداره ى اين كشور، جلسه ى شوراى عالى امنيت ملى است كه رئيس جمهور محترم در رأس آن است؛ اينها تصميم گير هستند. آنچه كه در قضيه ى هسته اى از طرف رئيس جمهور و از طرف مسئولين مطرح و گفته ميشود، مورد اجماع همه ى مسئولان اين كشور است. اين كه دشمنان بخواهند از يك كلمه حرفى استفاده كنند و القاء اختلاف و شكاف بكنند، يك تلاش ابلهانه است از سوى دشمن. رؤساى سه قوه جمعند؛ نمايندگان رهبرى هستند؛ با فكر، با تأمل و با مسئوليت آدمهاى كمر بسته و پا به ركاب، اين قضيه را دنبال مى كنند. مواضع جمهورى اسلامى مواضع روشنى است.
ما خطوط قرمز مشخصى داريم. اگر طرفهاى مذاكره با احترام به ملت ايران، با احترام به شأن نظام جمهورى اسلامى و با رعايت اين خطوط قرمز وارد مذاكره بشوند، مسئولين كشور ما مذاكره مى كنند؛ مشروط بر اينكه كسى نخواهد ملت ايران را تهديد كند. ملت در مقابل تهديد حساس است. اين هم ما صريحاً گفته ايم: اگر كسى نسبت به جمهورى اسلامى ايران حماقتى بكند، جواب عملى جمهورى اسلامى ايران، جواب دندان شكن خواهد بود.
يك وقت براى حل مسائل و رفع مشكلات داخلى خودشان - چه امريكا و چه صهيونيستها كه در داخل كشورشان مشكلات فراوانى به پر و پاى اينها پيچيده است؛ هم دولت امريكا، دولت بوش، بخصوص در نزديكى انتخاباتى كه دارند؛ هم اين رو سياههاى صهيونيست در فلسطين اشغالى - يك حرفى مى زنند؛ خب بگويند؛ هر حرفى مى خواهند بزنند، بزنند. يك وقت هم هست كه به معناى واقعى كلمه مى خواهند حماقت كنند. بدانند: آن دستى كه به جمهورى اسلامى و به ايران عزيز تجاوز بكند، اين دست را ملت ايران قطع خواهد كرد. فرقى هم نمى كند كه اين دست جنايتكار، در مسئوليت دولتى باشد يا نباشد؛ اينجور نيست كه بگوييم رئيس جمهور فعلى امريكا در اين ماههاى آخر ممكن است يك غلطى بكند و دردسرش بيفتد براى دولت بعدى امريكا؛ نه، فقط اين نيست. اگر كسى در اين زمينه غلطى بكند، ملت ايران - حتى آن وقتى كه او مسئول هم نباشد - او را مورد پيگرد قرار خواهد داد و بداند بطور يقين او را مجازات خواهد كرد.
خداوند متعال دلهاى ما را با اتكال به خود روشن كرده است؛ دلهاى ما را پر از اميد كرده است. ما يك لحظه از كمك الهى مأيوس نشديم، و اميدوارم تا آخر هم يك لحظه از اين كمك مأيوس نشويم. همانطور كه فرمود «لا تيأسوا من روح اللَّه»؛ خداى متعال اين ملت را، يك ملت با اراده، با شوق و اميدوار قرار داده است. و عزيزان من! برادران! خواهران! بخصوص جوانان عزيز! اگر مى خواهيد اين اراده ى قوى و اين روحيه ى پرنشاط در شما باقى بماند، رابطه ى خودتان را با خدا روز به روز مستحكمتر كنيد؛ با خداى متعال حرف بزنيد؛ مناجات كنيد؛ از خدا بخواهيد؛ از شرور و آفات به خدا پناه ببريد؛ از خداى متعال كمك بخواهيد. خداى متعال به شما كمك خواهد كرد. ان شاءاللَّه جوانهاى اين مملكت روزهايى را خواهند ديد كه براى آنها به مراتب از روزهايى كه گذرانده اند، شيرين تر و دلنشين تر خواهد بود. افق آينده ى جمهورى اسلامى افق روشن و درخشانى است. اميدواريم خداوند متعال ما را موفق بدارد كه قلب مقدس ولى عصر(ارواحنافداه) را از خودمان خشنود و راضى كنيم و ارواح طيبه ى شهدا و روح مطهر امام راحل را از خودمان شاد و خشنود كنيم. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته