بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين؛ سيّما بقيّةاللَّه فى الارضين.
خداى متعال را سپاسگزارم كه اين توفيق را به اين بنده ى حقير عطا فرمود كه در جمع پر شورِ مؤمنِ انقلابىِ مردم كازرون در اين سفر بتوانم شركت كنم. من در واقع به مردم كازرون بدهكار بودم؛ در سفرهاى قبلى در دوران رياست جمهورى به استان فارس، اين توفيق دست نداده بود؛ خدا را سپاسگزارم كه تفضل فرمود و من توانستم از اين شهرى كه از لحاظ سابقه ى تاريخى، از لحاظ نشانه هاى عميق انقلابى، يكى از درخشانترين شهرهاى فارس، بلكه سراسر كشور محسوب ميشود، ديدار كنم و در جمع شما برادران عزيز، خواهران عزيز شركت كنم. اين جلسه هم بحمداللَّه مالامال است از ذوق و معنويت و روحيه ى انقلابى و اعتقاد عميق دينى؛ و اين يكى از تفضلات پروردگار به شما مردم عزيز است كه پاداشى است براى تلاش طولانى مدتِ شما در گذشته ى تاريخ در مجاهدت در راه خدا.
كازرون در تاريخ نزديك به دوران معاصر ما، يك شهر شاخص و به يادماندنى است. در دوران تجاوز دولت استعمارگر انگليس به خليج فارس، كازرونى ها جايگاه بزرگى را در مبارزه به خودشان اختصاص دادند. در دوران نهضت ملى شدنِ نفت، در تبعيت از مرحوم آيت اللَّه كاشانى (رضوان اللَّه عليه) اين مردم نقش آفريدند. در پانزدهم خرداد، مردم كازرون جزو مردم شهرهائى بودند كه حضور برجسته و روشنى را از خود نشان دادند. در سال آخر مبارزات و نزديك پيروزى انقلاب هم جوانان كازرونى و مردم مؤمن اين ديار در مقابله ى با رژيم طاغوت آن چنان استقامتى، آن چنان قيامى از خود نشان دادند كه در ميان يازده شهرى كه در سرتاسر كشور در آنها حكومت نظامى اعلام شد، يكى شهر كازرون بود؛ اين خيلى اهميت دارد. در همان دوره هم باز كازرون شهدائى را تقديم كرد.
در وادى علم و ادب و تربيتِ انسانهاى برجسته هم تاريخ گذشته ى كازرون، تاريخ پر افتخارى است؛ علاوه بر اينكه نسبت سلمان فارسى - چهره ى شاخصِ زنده ى برجسته ى هميشگىِ تاريخ اسلام - اين صحابى بزرگوار به اين منطقه هم خود مايه ى افتخار است. البته سلمان فارسى متعلق به همه ى ايران است؛ همه ى مردم ايران، همه ى فارسى زبانان، همه ى كسانى كه ستايش پيامبر اكرم از مردم فارس، متوجه آنهاست، مفتخر به جناب سلمانند. سلمان متعلق به كشور ماست، متعلق به ملت ماست. مردم كازرون، ولادت او را در ميان خودشان و در اين ناحيه ميدانند؛ مردم اصفهان، نشو و نماى او را در منطقه ى اصفهان ميدانند؛ منافاتى هم ندارد. علاوه بر شيراز، علاوه بر استان فارس و شهر كازرون و دشت ارژنه، كه نام مبارك سلمان فارسى را به خودشان متوجه ميكنند و حق هم دارند، و علاوه بر مردم اصفهان كه بر نشو و نماى اين عنصر الهى مدعى اند كه در ميان آنها بوده است و حق هم با آنهاست، همه ى مردم ايران - از دور و نزديك - مفتخرند به شخصيتى مثل سلمان.
قالوا ابوالصّقر من شيبان قلت لهم
كلاّ و لكن لعمرى منه شيبانُ
نبايد گفت سلمان فارسى از فارس يا از ايران است، بايد گفت فارس و ايران از سلمان فارسى است. مقام ايمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت در راه خدا، پيگيرى براى رسيدن به سرچشمه ى زلال حقيقت، آن چنان يك انسانى را بالا ميبرد كه پيغمبر بفرمايد: «سلمان منّا اهل البيت». او را جزو اهل بيت به حساب بياورد؛ و شخصيتهائى مثل جناب ابى ذر و عمار و مقداد و ديگر صحابى ها در مقام تقويم و مقايسه در رتبه هاى بعد از سلمان قرار بگيرند؛ اين براى ما درس است، اين براى جوان ايرانى الگوست؛ يعنى حقيقت را جستن، جستجو كردن، يافتن و بر آن پاى فشردن. اين آن چيزى است كه سلمان را سلمان ميكند؛ همچنانى كه مجاهدت، صفا، پايبندى به عقيده ى حقى كه آسان به دست نيامده است، مردم كازرون را به يك مردم نمونه اى تبديل ميكند كه ياد مردم كازرون، نام مردم كازرون، نام شهر كازرون در ذهن انسانى كه علاقه مند به سرنوشت اين كشور است، همواره ثبت و حك ميشود. اينها شرافتهاى حقيقى است. در مشخص كردن سلسله ى ارزشهاى اسلامى، ما روى اين ارزشها تكيه ميكنيم. زن و مرد كازرونى، جوان كازرونى براى اينكه در منطق اسلام جزو اشراف به حساب بيايند و شريف محسوب بشوند، روى اين چيزها بايد تكيه كنند: روى استقامت و ايستادگى و ثبات قدم بر آن سخن حقى كه آن را شناخته اند و از آن پيروى كرده اند و به آن دل بسته اند. اين مايه ى شرافت است؛ «اشراف امّتى حملة القرآن و اصحاب اللّيل». ديگران صاحبان ثروت را، صاحبان مقام را، اشراف ميدانند. اسلام معيارش براى تعيين شريف، معيار ديگرى است. هركه بيشتر در راه خدا مجاهدت ميكند، هركه بيشتر و عميق تر به مبانى الهى دل ميبندد، هركه صادقانه تر در اين راه قدم ميگذارد، شرافتش پيش پروردگار بيشتر است. اين شرح اخلاص و ارادت قلبى ما به شما مردم عزيز كازرون كه بدانيد همچنانى كه شما به مسئولين كشور و به اين بنده ى حقير اظهار محبت ميكنيد، دل ما هم از محبت شما مردم لبريز و مالامال است.
اشاره كردم به گذشته ى غيرتمند انقلابى مردم كازرون. به همين دليل هم مردم كازرون و كلاً به يك معنا استان فارس، از نظر رژيم طاغوت يك استان مطلوب نبود؛ يك استان مغضوب به حساب مى آمد. نگاه كنيد به شيراز و ببينيد تلاش فرهنگ سازى هاى طاغوتى را، تلاش استحاله را در آن دوره ى طاغوت. اين را مقايسه كنيد با فعاليتهائى كه يك دولت بايد براى يك استانى مثل استان فارس انجام بدهد؛ از لحاظ عمرانى و آبادانى. مى بينيد كه در رژيم طاغوت كأنه براى آبادانى اين استان و ساخت زيربناهاى لازم براى رشد اين استان، توجهى نشده است. راه هاى استان مشكل دارند؛ آب استان مشكل داشته است، سدبندى، راه سازى، ايجاد صنايع بزرگ در سرتاسر اين استان مورد غفلت قرار گرفته است. استانى در قلب كشور و با اين عظمت تاريخى، از لحاظ راه هاى مواصلاتى و ارتباطى جزو استانهاى عقب افتاده محسوب ميشده است؛ نميخواستند. نگاه به اين استان و به طور كلى به مسائل كشور در دوران حاكميت طاغوت، نگاه دلسوزانه، علاج جويانه و معطوف به رفع مشكلات نبود. نگاه، نگاه ديگرى بود؛ با محاسبات ديگرى بود.
شما ببينيد آن روزى كه راه آهن به اين كشور آمد، آنچه كه در وهله ى اول به ذهن هر كسى ميرسيد، اين بود كه مركز كشور را از راه اين استانهاى مركزى - يعنى اصفهان و فارس - به خليج فارس متصل كنند؛ اين طبيعى ترين كارى بود كه در اين كشور ممكن بود انجام بگيرد. اينها اين كار را نكردند. آن نويسنده ى سياسى انگليسى كه خودش سياستمدار است - وابسته ى به همان دستگاه استعمارى خائنِ به منافع اين كشور - در كتابى كه نوشته - كه ترجمه شده به فارسى - به نام «ايران و قضيه ى ايران»، اعتراف ميكند كه راه آهن ايران بايد از تهران مى آمد، از مركز كشور - از استان اصفهان، از استان فارس - عبور ميكرد، ميرفت تا ميرسيد به خليج فارس؛ اما اين كار انجام نگرفت. راه آهن ايران را در دوران طاغوت، در دوران رضاخان، با محاسبه ى منافع قدرتهائى كه دشمنان بزرگ اين كشور محسوب ميشدند - يعنى انگليس و روسِ آن روز - كشيدند، اسمش را هم گذاشتند راه آهن سراسرى! دروغ محض؛ كدام سراسرى؟ براى اينكه جبهه ى آن روزِ متفقِ جنگ - يعنى انگليس و روس - بتوانند در دو طرف كشور ما سلاح و مهمات منتقل كنند، از نفت كشور بتوانند استفاده كنند، آمدند از بخشى از خليج فارس، آن هم با يك فاصله اى، راه آهنى كشيدند به تهران؛ از آنجا هم به بخشى از درياى خزر، براى اينكه قشون روس و قشون انگليس بتوانند به همديگر متصل شوند و سلاح و تجهيزات و امكانات منتقل كنند و نفت ايران را بردارند ببرند هرجائى كه ميخواهند، مصرف كنند. يعنى سياست حاكم بر يك عمل عمرانى در كشور كه عبارت است از ساخت خط آهن اينقدر تحت تأثير سياستهاى استعمارى و نفوذ بيگانگان در كشور انجام ميگرفت. آن وقت نتيجه اين ميشود كه شيراز در قلب كشور راه آهن ندارد. البته به فضل الهى، به توفيق الهى، اولاً در اين سالهاى دوران انقلاب از لحاظ راه هاى مواصلاتى در اين استان كارهاى خوبى انجام گرفته؛ ثانياً همين خط آهن و همين راه هاى متصل كننده ى اين منطقه به مناطق آب و مناطق ديگر كشور، به لطف الهى، به حول و قوه ى الهى، به دست جمهورى اسلامى انجام خواهد گرفت؛ اين كار خواهد شد. اين حقِ استان فارس است و بايد انجام بگيرد. در همه ى زمينه ها، بخصوص در سالهاى اخير بحمداللَّه كارهاى خوبى انجام گرفته است؛ در زمينه ى صنايع، صنايع بزرگ، سدسازى و غيره. و اين رشته ى كار خدمات توليدى براى اين استان، مثل بقيه ى استانها، آنچنانى كه شايسته ى آنهاست و حق آنهاست، به وسيله ى دولتها بايد انجام بگيرد و به توفيق الهى ان شاءاللَّه انجام خواهد گرفت.
ملت ايران وجود خود را، هستى خود را در راه رسيدن به اين آرمان بزرگ به ميدان آورد. در حقيقت ملت ايران در دوران انقلاب اسلامى احساس هويت كرد. آنچه كه دشمنان، دشمنان بنيانى اين ملت هميشه ميخواسته اند و دنبال ميكرده اند، اين بوده است كه از اين ملت سلب هويت كنند. وقتى يك ملتى احساس شخصيت نكرد، احساس هويت نكرد، راحت تر زير بار ميرود؛ گذشته ى او را انكار ميكنند، امكانات او را انكار ميكنند، قدرتهاى درونى و ذاتى او را انكار ميكنند، براى اينكه بتوانند براحتى آن ملت را، آن كشور را در مشت بگيرند. اين كارى بود كه در دوران استحاله ى فرهنگى، يعنى دوران منحوس پهلوى، در اين كشور با شدت ادامه پيدا كرد و روز به روز در آن سالها تقويت شد.
جمهورى اسلامى، جهت را صد و هشتاد درجه تغيير داد. ملت ايران احساس هويت ميكند؛ هويت اسلامى كه هويت ايرانى هم نشأت گرفته ى از همين هويت اسلامى است. احساس ميكند كه ايران اسلامى همان هويت گمشده اى است كه بايستى اين ملت دوباره آن را به دست بياورد و بر اساس او، آرمانهاى خود را معين و برنامه ريزى كند و تلاش و مجاهدت خود را شكل دهد. اين كارى است كه ملت ما بخوبى انجام داده است و دارد انجام ميدهد. من اين آيه هاى يأسى را كه بعضى پى در پى تكرار ميكنند، مطلقاً قبول ندارم و آنها را انكار ميكنم. من با اطلاع از مسائل گوناگون كشور بزرگ و ملت عظيم الشّأنمان بالعيان مى بينم كه اين ملت و جوانان اين ملت با گذشت زمان و تقريباً سه دهه از آغاز پيروزى انقلاب، نسبت به مبانى انقلاب عميق تر، پخته تر و مجرب تر شده اند.
شور انقلابى مثل يك شعله اى است كه بلند ميشود، ممكن است اين شعله فرو بنشيند؛ اما آن هيزمهاى محكمى كه با اين شعله توانسته است آتش بگيرد و خود را به سمت مشتعل شدن و برافروخته شدن و گداخته شدن پيش ببرد، تأثيرشان از آن شعله بيشتر است. شعله فرو مى نشيند، اما آتشهاى ماندگار - كه بركت هم از آن آتشهاى ماندگار براى يك ملت به وجود مى آيد - روز به روز بيشتر ميشود.
امروز دشمنان ملت ايران درمانده اند در مقابل حركت اين ملت؛ نميدانند با اين ملت چه كنند. من به شما مردم عزيز كازرون و اين منطقه و شما جمعيت صميمى كه در اينجا جمع شده ايد عرض كنم: دشمن نظام جمهورى اسلامى، يعنى شبكه ى استكبار جهانى - نه فقط حكومت آمريكا يعنى آن مجموعه ى سردمداران قدرت اقتصادى ظالمانه ى امروز دنيا كه دولتها را مى آورند و ميبرند؛ در همين كشورهائى كه به نام دموكراسى معروف شده اند، در خود آمريكا و در بعضى از كشورهاى ديگر كه با شبكه ى صهيونيستى پيوند استوار دارند، اينها هستند. دولتهائى كه با اين شبكه ى پرنفوذ و پرقدرتِ مستكبر جهانى در ارتباطند، منافع خودشان را در برابر نهضت اسلامى و بيدارى اسلامى در خطر مى بينند؛ اين منافع نامشروع را در تهديد مى بينند. دشمن، آنهايند. اين دشمن از همه ى وسائل ممكن براى مواجهه ى با اين ملت استفاده كرده است و در مانده است. شما ببينيد در اين سى سال چه كار ميتوانستند بكنند كه نكردند. هر كارى نكردند، به خاطر اين بوده است كه در حساب زيان و سود، در حساب فايده و ضرر وقتى محاسبه كردند، ديده اند فايده ندارد، برايشان ضرر بيشترى دارد. اگر كارى نكردند، به خاطر اين است كه محاسبه كرده اند، ديده اند برايشان مضر است اگر اين كار را انجام دهند. والّا هر كارى كه توانستند و برايشان مضر نبوده، انجام داده اند؛ محاصره ى اقتصادى كرده اند، حمله ى نظامى كرده اند، كودتاى نظامى در داخل راه انداخته اند، در بين جمعيت كشور افراد ضعيف النّفسى را گوشه و كنار پيدا كرده اند، با خودشان همراه كرده اند، تبليغات با زبان آنها، با نفَس آنها عليه انقلاب انجام داده اند، حتّى با كمونيستها در اين مملكت ساخته اند.
استكبار آمريكائى كه يك روزى دشمن علنى اش در دنيا ماركسيزم و كمونيزم بود، براى مقابله ى با ملت ايران گشتند گرايشهاى چپ و كمونيستهاى زهوار دررفته ى قديمى را گوشه كنار پيدا كردند؛ با آنها هم ساختند! شايد بتوانند به ملت ايران صدمه اى بزنند؛ اما در همه ى اين قضايا ناكام ماندند. ملت ايران بر آنها غلبه كرد.
امروز ما بايد بدانيم اين دشمن ناكام مانده ى در مقابل ملت ايران نقشه اش چيست. بايد بيدار باشيم: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس». اگر صحنه را بشناسيم، عرصه را بشناسيم، دشمن را بشناسيم، نقشه ى دشمن را بدانيم، غافلگير نخواهيم شد. بايد اين را بداند ملت ايران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشيارى است؛ زبان آوران و سخنگويان و صاحبدلان و روشنفكران زيادى هم در ميان علماى دين، در ميان علماى دانشگاه هستند كه مردم را ارشاد ميكنند، راهنمائى ميكنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصه هاى مختلف رشد پيدا كرده اند. امروز در ميان مردم ما، جوانان بسيجىِ ما در ميدانهاى علم، در ميدانهاى تجربه، در ميدانهاى فناورى هاى دشوار پيشرفت كرده اند. ملت، يك چنين ملتى است. بنابراين شناخت صحنه براى ملت ما مشكل نيست.
من به شما عرض ميكنم، امروز يكى از نقاطى كه دشمنِ ما بر روى آن سرمايه گذارى ميكند، مسئله ى اختلافات است. اختلافِ بين اين مذاق سياسى، با آن مذاق سياسى؛ اختلاف بين اين استان با آن استان؛ اختلاف بين اين سليقه با آن سليقه؛ اختلاف بين اين مذهب با آن مذهب؛ يكى از راه ها اين است. البته در دنياى اسلام اين را دنبال ميكنند. همين اخيراً در يك گزارشى ديدم و خواندم پارلمان انگليس به دولت كشورشان - مال همين چند هفته پيش است - سفارش ميكند كه در دنياى اسلام، آن نقاطى كه فرقه هاى اسلامى و مذاهب اسلامى در آنها با هم توافق ندارند، آنها را جستجو كند، پيدا كند، بر روى آنها تكيه كند؛ يعنى ايجاد اختلاف؛ يعنى جنگ بين مذاهب اسلامى. در داخل هم به يك شكل ديگرى، همان طور كه عرض كرديم، اين را دارند دنبال ميكنند.
يكى از راه ها، سرگرم كردن جوانان است. من به جوانهاى كشور چند سال قبل از اين گفتم آينده ى كشور مال شماست، برويد دنبال علم، دنبال نوآورى علمى. و جوانهاى دانشگاهىِ ما پاسخ مثبت دادند؛ اساتيد مجرب ما در اين ميدان با حضور خود، با جديت خود، كار را پيش بردند. امروز كه نگاه ميكنيم، مى بينيم نسبت به ده سال، پانزده سالِ قبل از اين، پيشرفت علمى كشور بسيار چشم نواز و چشم گير است، بعد از اين هم همين خواهد بود. جوان را سرگرم كردن، مشغول كردن به لهو و لعب، به چيزهائى كه او را از مسير اصلى زندگى انقلابى ملت ايران دور ميكند، يكى از برنامه هاى آنهاست. ديانت جوان ما، تقوا و پارسائى و پاكدامنىِ جوان ما براى آنها نامطلوب است.
ما بايد در مقابل اين، براى خودمان مصونيت ايجاد كنيم. ملت ايران با وحدت خود، اتحاد و همبستگى خود، با تلاش و مجاهدت خود، با جدى گرفتن حركت عظيم ملت ايران به سوى قله هاى كمال، ميتواند بر دشمن فائق بيايد و به توفيق الهى بر دشمن فائق خواهد آمد.
خداى متعال در طول اين سى سال به ما كمك كرده است. در برهه هاى مختلف كمك الهى را، دست قدرت الهى را پشت سر اين ملت، آدم مشاهده ميكند و مى بيند. يكيش همين است كه امروز دولتى كه مظهر استكبار است - دولت آمريكا دچار مشكلات فراوانى است. ناكامى هاى دولت آمريكا، چيز كوچكى نيست. به همين هفت، هشت سال اخير نگاه كنيد؛ در قضيه ى فلسطين شكست خوردند، در زدودن فكر فلسطين از ذهن ملتها شكست خوردند؛ در تسلط بر سرنوشت ملت عراق شكست خوردند، آن حكومت مطلقه ى يك جانبه اى كه ميخواستند در عراق به وجود بياورند، ناكام ماندند. نامزد رياست جمهورى آمريكا - همين دو سه روز قبل از اين - اعلام كرده است كه حمله ى آمريكا به عراق به خاطر نفت خاورميانه بود. يك غوغائى را در مطبوعات و در رسانه هاى آمريكا، حرف اين نامزد رياست جمهورى درست كرده. خوب، اين حرفى است كه ما روز اول گفتيم. آن روزى كه آمريكا براى حمله ى به عراق مقدمه سازى ميكرد، و آن روزى كه اين حمله را انجام داد، ما صريحاً و علناً گفتيم شما دروغ ميگوئيد كه ميگوئيد دنبال آزادسازى مردم عراق آمده ايد؛ نه، شما دنبال اسارت مردم عراقيد. «چو ديدم، عاقبت گرگم تو بودى». صدام، گرگ ضعيفترى بود نسبت به نيروهاى اشغالگر آمريكائى. آمدند، گفتيم براى نفت آمده اند؛ نه فقط نفت عراق، بلكه براى نفت منطقه؛ براى اينكه يك پايگاهى در خليج فارس با زور و قدرت، نه با سياست، به دست بياورند. آمريكائى ها به اين نيت آمدند. حالا اين آقاى نامزد رياست جمهورىِ حزب جمهوريخواه آمريكا صريحاً اين معنا را اعتراف ميكند و ميگويد من يك نقشه اى دارم كه آمريكا ديگر احتياج به نفت خاورميانه نداشته باشد، كه مجبور نباشد جوانهايش را به ميدان جنگ بفرستد. يعنى ملت آمريكا از اين حركتى كه دولت آمريكا برايشان سازماندهى كرده است، از جنگ عراق و از اشغال عراق، آنقدر متنفرند و آنقدر ناراحتند كه يك نامزد رياست جمهورى براى اينكه آراء مردم را جلب كند، روى اين نقطه تكيه ميكند.
اين ناكامى دولت آمريكا نيست؟ ناكامى از اين بالاتر؟ در فلسطين ناكام شدند، در عراق ناكام شدند، در تسلط بر افغانستانِ ضعيف حتّى ناكام شدند، در پياده كردن نقشه هاى خود در كشور لبنان ناكام شدند. البته زبانشان باز است، تهديدشان هميشگى است. ابرقدرتها، بيش از آنچه با واقعيت حقيقىِ وجود خودشان زندگى كنند، با تهديد خودشان زندگى ميكنند، براى اينكه طرف مقابل را مرعوب كنند.
ملت ايران اين راز را كشف كرد و در مقابل تهديد آمريكا و ديگر ابرقدرتها و ديگر متجاوزين و قلدرها و ياوه گوها مرعوب نشد و نخواهد شد.
ولى من به شما عرض بكنم: عزيزان من! مردم مؤمن و جوانان پرشورِ كازرونى! و همه ى جوانان در سرتاسر كشور! اين مرعوب نشدن صفت خيلى خوبى است، اين شجاعت خصوصيت ممتازى است، اين آگاهى و هشيارىِ بر توانائى درونى خود، امتياز بزرگى است؛ اما اينها هيچكدام كافى نيست؛ اينها لازم است، اما كافى نيست. همه بايد تلاش كنيم، دولت و ملت بايد تلاش كنند؛ اين كشور بايد به عنوان يك الگوى اسلامى ساخته شود. جنبه هاى اقتصادى، جنبه هاى فرهنگى بايد به وسيله ى مسئولان، به وسيله ى مردم، به وسيله ى آحاد جوانان بايد مورد اهتمام قرار گيرد؛ همه بايد احساس مسئوليت كنند.
و اگر بخواهيم اين مسئوليت در كشور جواب دهد، و مسئولان كشور به كمك مردم بتوانند ايرانِ آينده را آنچنانى كه لايق ايرانى و لايق نام مقدس اسلام است بسازند، راهش اين است كه ارتباط ميان مردم، ارتباط ميان ملت و مسئولان كشور - همچنانى كه امروز هست - يك ارتباط مستحكم و صميمانه باقى بماند. هر كس ملت را به تفرقه دعوت كند، هر كس سعى كند ميان ملت و مسئولان كشور فاصله بيندازد، هر كس بر طبل اختلافات بكوبد، كارى بر خلاف مصلحت اين كشور و اين ملت انجام داده است؛ هر كى ميخواهد باشد.
اتحاد را، اتفاق را، وحدت كلمه را، حسن ظن به يكديگر را بايد حفظ كرد. قرآن ميگويد: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خيرا»؛ دلهاتان را با هم صاف كنيد، دست در دست هم پيش برويد؛ شك نداشته باشيد كه خداى متعال اين چنين ملتى را، اين چنين دلهاى صادقى را، اين چنين گامهاى استوارى را كمك و حمايت خواهد كرد.
بحمداللَّه با تفضلات الهى، ملت در همه جا آماده است، مسئولان كشور هم آماده اند؛ مسئولان كشور هم آماده ى خدمت رسانى اند و اين ملت و اين مسئولين ميتوانند بر همه ى مشكلات فائق بيايند و بر همه ى مشكلات فائق خواهند آمد. بدانيد؛ دشمنان ميگويند جمهورى اسلامى عمرش از فلان قدر بيشتر نخواهد شد؛ من ميگويم اين دشمنان همه در حسرت زوالِ جمهورى اسلامى خواهند مُرد. و ملت ايران سربلند، سربلند و آبرومند در دنيا خواهد ايستاد و روز به روز رفعت مقامِ ملت ايران بيشتر خواهد شد.
آن روز ما ممكن است نباشيم، اما شما جوانها هستيد. يادتان باشد، راه، راه اسلام است؛ راه خداست. اگر ميخواهيد اين كشور كهن، اين كشور پر بركت، اين مهد تمدن و فرهنگ به جاى حقيقى خود برسد و براى كشورهاى ديگر الگو شود، بايد راه اسلام و تمسك به اسلام را هرگز از ياد نبريد. اميدواريم دعاى حضرت بقية اللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه ى شما مردم عزيز باشد.
من تشكر ميكنم از اين محبتى كه كرديد، از اين اجتماعى كه انجام داديد، از آن سرود دسته جمعىِ پرشور و باحالى كه همه با هم اجرا كرديد و اميدوارم ان شاءاللَّه خداوند متعال الطاف و بركات و تفضلاتش را بر شما مردم كازرون و بر سراسر استان فارس هميشه شامل بدارد و همه ى شما را مشمول لطف و رحمت خود قرار دهد.
پروردگارا! دلهاى پاك اين جوانان عزيز، اين مردم عزيز، اين زن و مرد مؤمن را با انوار هدايت خود و دستگيرى خود نورانى بفرما؛ ملت ايران را سرفراز كن؛ بر دشمنانش پيروز كن؛ دشمنانش را منكوب و مقهور و ذليل بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى عصر را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را سربازان حقيقى آن بزرگوار قرار بده؛ روح مطهر شهيدان، روح مبارك امام شهيدان را روز به روز متعالى تر بگردان.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين؛ سيّما بقيّةاللَّه فى الارضين.
خداى متعال را سپاسگزارم كه اين توفيق را به اين بنده ى حقير عطا فرمود كه در جمع پر شورِ مؤمنِ انقلابىِ مردم كازرون در اين سفر بتوانم شركت كنم. من در واقع به مردم كازرون بدهكار بودم؛ در سفرهاى قبلى در دوران رياست جمهورى به استان فارس، اين توفيق دست نداده بود؛ خدا را سپاسگزارم كه تفضل فرمود و من توانستم از اين شهرى كه از لحاظ سابقه ى تاريخى، از لحاظ نشانه هاى عميق انقلابى، يكى از درخشانترين شهرهاى فارس، بلكه سراسر كشور محسوب ميشود، ديدار كنم و در جمع شما برادران عزيز، خواهران عزيز شركت كنم. اين جلسه هم بحمداللَّه مالامال است از ذوق و معنويت و روحيه ى انقلابى و اعتقاد عميق دينى؛ و اين يكى از تفضلات پروردگار به شما مردم عزيز است كه پاداشى است براى تلاش طولانى مدتِ شما در گذشته ى تاريخ در مجاهدت در راه خدا.
كازرون در تاريخ نزديك به دوران معاصر ما، يك شهر شاخص و به يادماندنى است. در دوران تجاوز دولت استعمارگر انگليس به خليج فارس، كازرونى ها جايگاه بزرگى را در مبارزه به خودشان اختصاص دادند. در دوران نهضت ملى شدنِ نفت، در تبعيت از مرحوم آيت اللَّه كاشانى (رضوان اللَّه عليه) اين مردم نقش آفريدند. در پانزدهم خرداد، مردم كازرون جزو مردم شهرهائى بودند كه حضور برجسته و روشنى را از خود نشان دادند. در سال آخر مبارزات و نزديك پيروزى انقلاب هم جوانان كازرونى و مردم مؤمن اين ديار در مقابله ى با رژيم طاغوت آن چنان استقامتى، آن چنان قيامى از خود نشان دادند كه در ميان يازده شهرى كه در سرتاسر كشور در آنها حكومت نظامى اعلام شد، يكى شهر كازرون بود؛ اين خيلى اهميت دارد. در همان دوره هم باز كازرون شهدائى را تقديم كرد.
در وادى علم و ادب و تربيتِ انسانهاى برجسته هم تاريخ گذشته ى كازرون، تاريخ پر افتخارى است؛ علاوه بر اينكه نسبت سلمان فارسى - چهره ى شاخصِ زنده ى برجسته ى هميشگىِ تاريخ اسلام - اين صحابى بزرگوار به اين منطقه هم خود مايه ى افتخار است. البته سلمان فارسى متعلق به همه ى ايران است؛ همه ى مردم ايران، همه ى فارسى زبانان، همه ى كسانى كه ستايش پيامبر اكرم از مردم فارس، متوجه آنهاست، مفتخر به جناب سلمانند. سلمان متعلق به كشور ماست، متعلق به ملت ماست. مردم كازرون، ولادت او را در ميان خودشان و در اين ناحيه ميدانند؛ مردم اصفهان، نشو و نماى او را در منطقه ى اصفهان ميدانند؛ منافاتى هم ندارد. علاوه بر شيراز، علاوه بر استان فارس و شهر كازرون و دشت ارژنه، كه نام مبارك سلمان فارسى را به خودشان متوجه ميكنند و حق هم دارند، و علاوه بر مردم اصفهان كه بر نشو و نماى اين عنصر الهى مدعى اند كه در ميان آنها بوده است و حق هم با آنهاست، همه ى مردم ايران - از دور و نزديك - مفتخرند به شخصيتى مثل سلمان.
قالوا ابوالصّقر من شيبان قلت لهم
كلاّ و لكن لعمرى منه شيبانُ
نبايد گفت سلمان فارسى از فارس يا از ايران است، بايد گفت فارس و ايران از سلمان فارسى است. مقام ايمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت در راه خدا، پيگيرى براى رسيدن به سرچشمه ى زلال حقيقت، آن چنان يك انسانى را بالا ميبرد كه پيغمبر بفرمايد: «سلمان منّا اهل البيت». او را جزو اهل بيت به حساب بياورد؛ و شخصيتهائى مثل جناب ابى ذر و عمار و مقداد و ديگر صحابى ها در مقام تقويم و مقايسه در رتبه هاى بعد از سلمان قرار بگيرند؛ اين براى ما درس است، اين براى جوان ايرانى الگوست؛ يعنى حقيقت را جستن، جستجو كردن، يافتن و بر آن پاى فشردن. اين آن چيزى است كه سلمان را سلمان ميكند؛ همچنانى كه مجاهدت، صفا، پايبندى به عقيده ى حقى كه آسان به دست نيامده است، مردم كازرون را به يك مردم نمونه اى تبديل ميكند كه ياد مردم كازرون، نام مردم كازرون، نام شهر كازرون در ذهن انسانى كه علاقه مند به سرنوشت اين كشور است، همواره ثبت و حك ميشود. اينها شرافتهاى حقيقى است. در مشخص كردن سلسله ى ارزشهاى اسلامى، ما روى اين ارزشها تكيه ميكنيم. زن و مرد كازرونى، جوان كازرونى براى اينكه در منطق اسلام جزو اشراف به حساب بيايند و شريف محسوب بشوند، روى اين چيزها بايد تكيه كنند: روى استقامت و ايستادگى و ثبات قدم بر آن سخن حقى كه آن را شناخته اند و از آن پيروى كرده اند و به آن دل بسته اند. اين مايه ى شرافت است؛ «اشراف امّتى حملة القرآن و اصحاب اللّيل». ديگران صاحبان ثروت را، صاحبان مقام را، اشراف ميدانند. اسلام معيارش براى تعيين شريف، معيار ديگرى است. هركه بيشتر در راه خدا مجاهدت ميكند، هركه بيشتر و عميق تر به مبانى الهى دل ميبندد، هركه صادقانه تر در اين راه قدم ميگذارد، شرافتش پيش پروردگار بيشتر است. اين شرح اخلاص و ارادت قلبى ما به شما مردم عزيز كازرون كه بدانيد همچنانى كه شما به مسئولين كشور و به اين بنده ى حقير اظهار محبت ميكنيد، دل ما هم از محبت شما مردم لبريز و مالامال است.
اشاره كردم به گذشته ى غيرتمند انقلابى مردم كازرون. به همين دليل هم مردم كازرون و كلاً به يك معنا استان فارس، از نظر رژيم طاغوت يك استان مطلوب نبود؛ يك استان مغضوب به حساب مى آمد. نگاه كنيد به شيراز و ببينيد تلاش فرهنگ سازى هاى طاغوتى را، تلاش استحاله را در آن دوره ى طاغوت. اين را مقايسه كنيد با فعاليتهائى كه يك دولت بايد براى يك استانى مثل استان فارس انجام بدهد؛ از لحاظ عمرانى و آبادانى. مى بينيد كه در رژيم طاغوت كأنه براى آبادانى اين استان و ساخت زيربناهاى لازم براى رشد اين استان، توجهى نشده است. راه هاى استان مشكل دارند؛ آب استان مشكل داشته است، سدبندى، راه سازى، ايجاد صنايع بزرگ در سرتاسر اين استان مورد غفلت قرار گرفته است. استانى در قلب كشور و با اين عظمت تاريخى، از لحاظ راه هاى مواصلاتى و ارتباطى جزو استانهاى عقب افتاده محسوب ميشده است؛ نميخواستند. نگاه به اين استان و به طور كلى به مسائل كشور در دوران حاكميت طاغوت، نگاه دلسوزانه، علاج جويانه و معطوف به رفع مشكلات نبود. نگاه، نگاه ديگرى بود؛ با محاسبات ديگرى بود.
شما ببينيد آن روزى كه راه آهن به اين كشور آمد، آنچه كه در وهله ى اول به ذهن هر كسى ميرسيد، اين بود كه مركز كشور را از راه اين استانهاى مركزى - يعنى اصفهان و فارس - به خليج فارس متصل كنند؛ اين طبيعى ترين كارى بود كه در اين كشور ممكن بود انجام بگيرد. اينها اين كار را نكردند. آن نويسنده ى سياسى انگليسى كه خودش سياستمدار است - وابسته ى به همان دستگاه استعمارى خائنِ به منافع اين كشور - در كتابى كه نوشته - كه ترجمه شده به فارسى - به نام «ايران و قضيه ى ايران»، اعتراف ميكند كه راه آهن ايران بايد از تهران مى آمد، از مركز كشور - از استان اصفهان، از استان فارس - عبور ميكرد، ميرفت تا ميرسيد به خليج فارس؛ اما اين كار انجام نگرفت. راه آهن ايران را در دوران طاغوت، در دوران رضاخان، با محاسبه ى منافع قدرتهائى كه دشمنان بزرگ اين كشور محسوب ميشدند - يعنى انگليس و روسِ آن روز - كشيدند، اسمش را هم گذاشتند راه آهن سراسرى! دروغ محض؛ كدام سراسرى؟ براى اينكه جبهه ى آن روزِ متفقِ جنگ - يعنى انگليس و روس - بتوانند در دو طرف كشور ما سلاح و مهمات منتقل كنند، از نفت كشور بتوانند استفاده كنند، آمدند از بخشى از خليج فارس، آن هم با يك فاصله اى، راه آهنى كشيدند به تهران؛ از آنجا هم به بخشى از درياى خزر، براى اينكه قشون روس و قشون انگليس بتوانند به همديگر متصل شوند و سلاح و تجهيزات و امكانات منتقل كنند و نفت ايران را بردارند ببرند هرجائى كه ميخواهند، مصرف كنند. يعنى سياست حاكم بر يك عمل عمرانى در كشور كه عبارت است از ساخت خط آهن اينقدر تحت تأثير سياستهاى استعمارى و نفوذ بيگانگان در كشور انجام ميگرفت. آن وقت نتيجه اين ميشود كه شيراز در قلب كشور راه آهن ندارد. البته به فضل الهى، به توفيق الهى، اولاً در اين سالهاى دوران انقلاب از لحاظ راه هاى مواصلاتى در اين استان كارهاى خوبى انجام گرفته؛ ثانياً همين خط آهن و همين راه هاى متصل كننده ى اين منطقه به مناطق آب و مناطق ديگر كشور، به لطف الهى، به حول و قوه ى الهى، به دست جمهورى اسلامى انجام خواهد گرفت؛ اين كار خواهد شد. اين حقِ استان فارس است و بايد انجام بگيرد. در همه ى زمينه ها، بخصوص در سالهاى اخير بحمداللَّه كارهاى خوبى انجام گرفته است؛ در زمينه ى صنايع، صنايع بزرگ، سدسازى و غيره. و اين رشته ى كار خدمات توليدى براى اين استان، مثل بقيه ى استانها، آنچنانى كه شايسته ى آنهاست و حق آنهاست، به وسيله ى دولتها بايد انجام بگيرد و به توفيق الهى ان شاءاللَّه انجام خواهد گرفت.
ملت ايران وجود خود را، هستى خود را در راه رسيدن به اين آرمان بزرگ به ميدان آورد. در حقيقت ملت ايران در دوران انقلاب اسلامى احساس هويت كرد. آنچه كه دشمنان، دشمنان بنيانى اين ملت هميشه ميخواسته اند و دنبال ميكرده اند، اين بوده است كه از اين ملت سلب هويت كنند. وقتى يك ملتى احساس شخصيت نكرد، احساس هويت نكرد، راحت تر زير بار ميرود؛ گذشته ى او را انكار ميكنند، امكانات او را انكار ميكنند، قدرتهاى درونى و ذاتى او را انكار ميكنند، براى اينكه بتوانند براحتى آن ملت را، آن كشور را در مشت بگيرند. اين كارى بود كه در دوران استحاله ى فرهنگى، يعنى دوران منحوس پهلوى، در اين كشور با شدت ادامه پيدا كرد و روز به روز در آن سالها تقويت شد.
جمهورى اسلامى، جهت را صد و هشتاد درجه تغيير داد. ملت ايران احساس هويت ميكند؛ هويت اسلامى كه هويت ايرانى هم نشأت گرفته ى از همين هويت اسلامى است. احساس ميكند كه ايران اسلامى همان هويت گمشده اى است كه بايستى اين ملت دوباره آن را به دست بياورد و بر اساس او، آرمانهاى خود را معين و برنامه ريزى كند و تلاش و مجاهدت خود را شكل دهد. اين كارى است كه ملت ما بخوبى انجام داده است و دارد انجام ميدهد. من اين آيه هاى يأسى را كه بعضى پى در پى تكرار ميكنند، مطلقاً قبول ندارم و آنها را انكار ميكنم. من با اطلاع از مسائل گوناگون كشور بزرگ و ملت عظيم الشّأنمان بالعيان مى بينم كه اين ملت و جوانان اين ملت با گذشت زمان و تقريباً سه دهه از آغاز پيروزى انقلاب، نسبت به مبانى انقلاب عميق تر، پخته تر و مجرب تر شده اند.
شور انقلابى مثل يك شعله اى است كه بلند ميشود، ممكن است اين شعله فرو بنشيند؛ اما آن هيزمهاى محكمى كه با اين شعله توانسته است آتش بگيرد و خود را به سمت مشتعل شدن و برافروخته شدن و گداخته شدن پيش ببرد، تأثيرشان از آن شعله بيشتر است. شعله فرو مى نشيند، اما آتشهاى ماندگار - كه بركت هم از آن آتشهاى ماندگار براى يك ملت به وجود مى آيد - روز به روز بيشتر ميشود.
امروز دشمنان ملت ايران درمانده اند در مقابل حركت اين ملت؛ نميدانند با اين ملت چه كنند. من به شما مردم عزيز كازرون و اين منطقه و شما جمعيت صميمى كه در اينجا جمع شده ايد عرض كنم: دشمن نظام جمهورى اسلامى، يعنى شبكه ى استكبار جهانى - نه فقط حكومت آمريكا يعنى آن مجموعه ى سردمداران قدرت اقتصادى ظالمانه ى امروز دنيا كه دولتها را مى آورند و ميبرند؛ در همين كشورهائى كه به نام دموكراسى معروف شده اند، در خود آمريكا و در بعضى از كشورهاى ديگر كه با شبكه ى صهيونيستى پيوند استوار دارند، اينها هستند. دولتهائى كه با اين شبكه ى پرنفوذ و پرقدرتِ مستكبر جهانى در ارتباطند، منافع خودشان را در برابر نهضت اسلامى و بيدارى اسلامى در خطر مى بينند؛ اين منافع نامشروع را در تهديد مى بينند. دشمن، آنهايند. اين دشمن از همه ى وسائل ممكن براى مواجهه ى با اين ملت استفاده كرده است و در مانده است. شما ببينيد در اين سى سال چه كار ميتوانستند بكنند كه نكردند. هر كارى نكردند، به خاطر اين بوده است كه در حساب زيان و سود، در حساب فايده و ضرر وقتى محاسبه كردند، ديده اند فايده ندارد، برايشان ضرر بيشترى دارد. اگر كارى نكردند، به خاطر اين است كه محاسبه كرده اند، ديده اند برايشان مضر است اگر اين كار را انجام دهند. والّا هر كارى كه توانستند و برايشان مضر نبوده، انجام داده اند؛ محاصره ى اقتصادى كرده اند، حمله ى نظامى كرده اند، كودتاى نظامى در داخل راه انداخته اند، در بين جمعيت كشور افراد ضعيف النّفسى را گوشه و كنار پيدا كرده اند، با خودشان همراه كرده اند، تبليغات با زبان آنها، با نفَس آنها عليه انقلاب انجام داده اند، حتّى با كمونيستها در اين مملكت ساخته اند.
استكبار آمريكائى كه يك روزى دشمن علنى اش در دنيا ماركسيزم و كمونيزم بود، براى مقابله ى با ملت ايران گشتند گرايشهاى چپ و كمونيستهاى زهوار دررفته ى قديمى را گوشه كنار پيدا كردند؛ با آنها هم ساختند! شايد بتوانند به ملت ايران صدمه اى بزنند؛ اما در همه ى اين قضايا ناكام ماندند. ملت ايران بر آنها غلبه كرد.
امروز ما بايد بدانيم اين دشمن ناكام مانده ى در مقابل ملت ايران نقشه اش چيست. بايد بيدار باشيم: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس». اگر صحنه را بشناسيم، عرصه را بشناسيم، دشمن را بشناسيم، نقشه ى دشمن را بدانيم، غافلگير نخواهيم شد. بايد اين را بداند ملت ايران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشيارى است؛ زبان آوران و سخنگويان و صاحبدلان و روشنفكران زيادى هم در ميان علماى دين، در ميان علماى دانشگاه هستند كه مردم را ارشاد ميكنند، راهنمائى ميكنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصه هاى مختلف رشد پيدا كرده اند. امروز در ميان مردم ما، جوانان بسيجىِ ما در ميدانهاى علم، در ميدانهاى تجربه، در ميدانهاى فناورى هاى دشوار پيشرفت كرده اند. ملت، يك چنين ملتى است. بنابراين شناخت صحنه براى ملت ما مشكل نيست.
من به شما عرض ميكنم، امروز يكى از نقاطى كه دشمنِ ما بر روى آن سرمايه گذارى ميكند، مسئله ى اختلافات است. اختلافِ بين اين مذاق سياسى، با آن مذاق سياسى؛ اختلاف بين اين استان با آن استان؛ اختلاف بين اين سليقه با آن سليقه؛ اختلاف بين اين مذهب با آن مذهب؛ يكى از راه ها اين است. البته در دنياى اسلام اين را دنبال ميكنند. همين اخيراً در يك گزارشى ديدم و خواندم پارلمان انگليس به دولت كشورشان - مال همين چند هفته پيش است - سفارش ميكند كه در دنياى اسلام، آن نقاطى كه فرقه هاى اسلامى و مذاهب اسلامى در آنها با هم توافق ندارند، آنها را جستجو كند، پيدا كند، بر روى آنها تكيه كند؛ يعنى ايجاد اختلاف؛ يعنى جنگ بين مذاهب اسلامى. در داخل هم به يك شكل ديگرى، همان طور كه عرض كرديم، اين را دارند دنبال ميكنند.
يكى از راه ها، سرگرم كردن جوانان است. من به جوانهاى كشور چند سال قبل از اين گفتم آينده ى كشور مال شماست، برويد دنبال علم، دنبال نوآورى علمى. و جوانهاى دانشگاهىِ ما پاسخ مثبت دادند؛ اساتيد مجرب ما در اين ميدان با حضور خود، با جديت خود، كار را پيش بردند. امروز كه نگاه ميكنيم، مى بينيم نسبت به ده سال، پانزده سالِ قبل از اين، پيشرفت علمى كشور بسيار چشم نواز و چشم گير است، بعد از اين هم همين خواهد بود. جوان را سرگرم كردن، مشغول كردن به لهو و لعب، به چيزهائى كه او را از مسير اصلى زندگى انقلابى ملت ايران دور ميكند، يكى از برنامه هاى آنهاست. ديانت جوان ما، تقوا و پارسائى و پاكدامنىِ جوان ما براى آنها نامطلوب است.
ما بايد در مقابل اين، براى خودمان مصونيت ايجاد كنيم. ملت ايران با وحدت خود، اتحاد و همبستگى خود، با تلاش و مجاهدت خود، با جدى گرفتن حركت عظيم ملت ايران به سوى قله هاى كمال، ميتواند بر دشمن فائق بيايد و به توفيق الهى بر دشمن فائق خواهد آمد.
خداى متعال در طول اين سى سال به ما كمك كرده است. در برهه هاى مختلف كمك الهى را، دست قدرت الهى را پشت سر اين ملت، آدم مشاهده ميكند و مى بيند. يكيش همين است كه امروز دولتى كه مظهر استكبار است - دولت آمريكا دچار مشكلات فراوانى است. ناكامى هاى دولت آمريكا، چيز كوچكى نيست. به همين هفت، هشت سال اخير نگاه كنيد؛ در قضيه ى فلسطين شكست خوردند، در زدودن فكر فلسطين از ذهن ملتها شكست خوردند؛ در تسلط بر سرنوشت ملت عراق شكست خوردند، آن حكومت مطلقه ى يك جانبه اى كه ميخواستند در عراق به وجود بياورند، ناكام ماندند. نامزد رياست جمهورى آمريكا - همين دو سه روز قبل از اين - اعلام كرده است كه حمله ى آمريكا به عراق به خاطر نفت خاورميانه بود. يك غوغائى را در مطبوعات و در رسانه هاى آمريكا، حرف اين نامزد رياست جمهورى درست كرده. خوب، اين حرفى است كه ما روز اول گفتيم. آن روزى كه آمريكا براى حمله ى به عراق مقدمه سازى ميكرد، و آن روزى كه اين حمله را انجام داد، ما صريحاً و علناً گفتيم شما دروغ ميگوئيد كه ميگوئيد دنبال آزادسازى مردم عراق آمده ايد؛ نه، شما دنبال اسارت مردم عراقيد. «چو ديدم، عاقبت گرگم تو بودى». صدام، گرگ ضعيفترى بود نسبت به نيروهاى اشغالگر آمريكائى. آمدند، گفتيم براى نفت آمده اند؛ نه فقط نفت عراق، بلكه براى نفت منطقه؛ براى اينكه يك پايگاهى در خليج فارس با زور و قدرت، نه با سياست، به دست بياورند. آمريكائى ها به اين نيت آمدند. حالا اين آقاى نامزد رياست جمهورىِ حزب جمهوريخواه آمريكا صريحاً اين معنا را اعتراف ميكند و ميگويد من يك نقشه اى دارم كه آمريكا ديگر احتياج به نفت خاورميانه نداشته باشد، كه مجبور نباشد جوانهايش را به ميدان جنگ بفرستد. يعنى ملت آمريكا از اين حركتى كه دولت آمريكا برايشان سازماندهى كرده است، از جنگ عراق و از اشغال عراق، آنقدر متنفرند و آنقدر ناراحتند كه يك نامزد رياست جمهورى براى اينكه آراء مردم را جلب كند، روى اين نقطه تكيه ميكند.
اين ناكامى دولت آمريكا نيست؟ ناكامى از اين بالاتر؟ در فلسطين ناكام شدند، در عراق ناكام شدند، در تسلط بر افغانستانِ ضعيف حتّى ناكام شدند، در پياده كردن نقشه هاى خود در كشور لبنان ناكام شدند. البته زبانشان باز است، تهديدشان هميشگى است. ابرقدرتها، بيش از آنچه با واقعيت حقيقىِ وجود خودشان زندگى كنند، با تهديد خودشان زندگى ميكنند، براى اينكه طرف مقابل را مرعوب كنند.
ملت ايران اين راز را كشف كرد و در مقابل تهديد آمريكا و ديگر ابرقدرتها و ديگر متجاوزين و قلدرها و ياوه گوها مرعوب نشد و نخواهد شد.
ولى من به شما عرض بكنم: عزيزان من! مردم مؤمن و جوانان پرشورِ كازرونى! و همه ى جوانان در سرتاسر كشور! اين مرعوب نشدن صفت خيلى خوبى است، اين شجاعت خصوصيت ممتازى است، اين آگاهى و هشيارىِ بر توانائى درونى خود، امتياز بزرگى است؛ اما اينها هيچكدام كافى نيست؛ اينها لازم است، اما كافى نيست. همه بايد تلاش كنيم، دولت و ملت بايد تلاش كنند؛ اين كشور بايد به عنوان يك الگوى اسلامى ساخته شود. جنبه هاى اقتصادى، جنبه هاى فرهنگى بايد به وسيله ى مسئولان، به وسيله ى مردم، به وسيله ى آحاد جوانان بايد مورد اهتمام قرار گيرد؛ همه بايد احساس مسئوليت كنند.
و اگر بخواهيم اين مسئوليت در كشور جواب دهد، و مسئولان كشور به كمك مردم بتوانند ايرانِ آينده را آنچنانى كه لايق ايرانى و لايق نام مقدس اسلام است بسازند، راهش اين است كه ارتباط ميان مردم، ارتباط ميان ملت و مسئولان كشور - همچنانى كه امروز هست - يك ارتباط مستحكم و صميمانه باقى بماند. هر كس ملت را به تفرقه دعوت كند، هر كس سعى كند ميان ملت و مسئولان كشور فاصله بيندازد، هر كس بر طبل اختلافات بكوبد، كارى بر خلاف مصلحت اين كشور و اين ملت انجام داده است؛ هر كى ميخواهد باشد.
اتحاد را، اتفاق را، وحدت كلمه را، حسن ظن به يكديگر را بايد حفظ كرد. قرآن ميگويد: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خيرا»؛ دلهاتان را با هم صاف كنيد، دست در دست هم پيش برويد؛ شك نداشته باشيد كه خداى متعال اين چنين ملتى را، اين چنين دلهاى صادقى را، اين چنين گامهاى استوارى را كمك و حمايت خواهد كرد.
بحمداللَّه با تفضلات الهى، ملت در همه جا آماده است، مسئولان كشور هم آماده اند؛ مسئولان كشور هم آماده ى خدمت رسانى اند و اين ملت و اين مسئولين ميتوانند بر همه ى مشكلات فائق بيايند و بر همه ى مشكلات فائق خواهند آمد. بدانيد؛ دشمنان ميگويند جمهورى اسلامى عمرش از فلان قدر بيشتر نخواهد شد؛ من ميگويم اين دشمنان همه در حسرت زوالِ جمهورى اسلامى خواهند مُرد. و ملت ايران سربلند، سربلند و آبرومند در دنيا خواهد ايستاد و روز به روز رفعت مقامِ ملت ايران بيشتر خواهد شد.
آن روز ما ممكن است نباشيم، اما شما جوانها هستيد. يادتان باشد، راه، راه اسلام است؛ راه خداست. اگر ميخواهيد اين كشور كهن، اين كشور پر بركت، اين مهد تمدن و فرهنگ به جاى حقيقى خود برسد و براى كشورهاى ديگر الگو شود، بايد راه اسلام و تمسك به اسلام را هرگز از ياد نبريد. اميدواريم دعاى حضرت بقية اللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه ى شما مردم عزيز باشد.
من تشكر ميكنم از اين محبتى كه كرديد، از اين اجتماعى كه انجام داديد، از آن سرود دسته جمعىِ پرشور و باحالى كه همه با هم اجرا كرديد و اميدوارم ان شاءاللَّه خداوند متعال الطاف و بركات و تفضلاتش را بر شما مردم كازرون و بر سراسر استان فارس هميشه شامل بدارد و همه ى شما را مشمول لطف و رحمت خود قرار دهد.
پروردگارا! دلهاى پاك اين جوانان عزيز، اين مردم عزيز، اين زن و مرد مؤمن را با انوار هدايت خود و دستگيرى خود نورانى بفرما؛ ملت ايران را سرفراز كن؛ بر دشمنانش پيروز كن؛ دشمنانش را منكوب و مقهور و ذليل بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى عصر را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را سربازان حقيقى آن بزرگوار قرار بده؛ روح مطهر شهيدان، روح مبارك امام شهيدان را روز به روز متعالى تر بگردان.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته