پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با مردم شيراز

 

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

پروردگار متعال را خيلى شكرگزارم كه توفيق زيارت شما مردم عزيز شيراز را - اگرچه بصورت ديرهنگام - به اينجانب عنايت كرد. اين ديدار بعد از مدتهايى كه دوستان شيرازى و برادران استان فارس، بارها گلايه مى كردند از اين كه سفر به اين استان طول كشيده است، انجام مى گيرد.

بايد عرض كنم كه اشتياق من به ديدار شما مردم عزيز و شهر زيبا و استان پر بركت و پر افتخارتان كمتر از شما برادران و عزيزان نبوده است. اين جا شهر فرزانگان و شهر علم و ذوق و فرزانگى و شهر چهره هاى تاريخى و بين المللى است. شيراز و استان فارس در ميان شهرها و استانهاى كشور از رتبه ى بالايى برخوردارند.

بنده معمولاً در سفر به شهرها و در ملاقات با مردم عزيز شهرهاى گوناگون، اين رسم را دارم كه برخى از برجستگيها و خصوصيات آن شهرها را - چه از لحاظ تاريخى و چه از جهات گوناگون ديگر - مطرح كنم؛ و غرض از بيان اين مطالب با مردم آن شهرها، اين بوده است كه بخصوص جوانها - در هر نقطه اى از اين كشور بزرگ و كهن و پر افتخار كه زندگى مى كنند - شناسنامه ى روشنى از شهر خود و گذشته ى خود و تاريخ خود دردست داشته باشند. لكن اين معنا در مورد شهر شيراز و استان فارس، در واقع بى مورد به نظر مى رسد؛ چون مفاخر شيراز و استان شما به قدرى زياد است و به قدرى شهر شما در همه جاى جهان شهره است كه نيازى نيست كسى براى معرفى شيراز و گذشته ى آن، مطلبى بيان كند. لكن يك استنتاجى مورد نظر من قرار دارد كه به خاطر آن استنتاج، به مطالبى اشاره مى كنم.

شيراز در طول قرنهاى گذشته، استعداد انسانى خود را تقريباً در همه ى زمينه هاى علمى به اثبات رسانده است؛ همچنين در زمينه هاى اجتماعى و دينى و آن چيزى كه به سرنوشت ملتها مربوط مى شودهم - يعنى تصميم و عزم ملى - استان فارس و شهر شيراز يك تاريخ برازنده و برجسته اى دارند. هرچه انسان به تاريخ شما بيشتر دقت مى كند، اوج فرزانگى اين مرز و بوم و مردم اين منطقه را بيشتر درمى يابد.

از جنبه ى دينى - كه من باز هم روى اين مسئله تأكيد خواهم كرد - مرقد جناب احمدبن موسى و برادران بزرگوارش و ديگر امامزاده هاى خاندان پيغمبر، يك نشانه ى بسيار مهمى است. اين كه پيغمبرزادگان محترم و معتبر، مردم فارس را مخاطب خود و منطقه و منزل آنها را مأمن خود قرار بدهند، بسيار چيز پرمعنا و مضمون دارى است؛ بخصوص شخصيت برجسته ى جناب احمدبن موسى كه در ميان امامزادگان شناخته شده ى خاندان پيغمبر، جزو برجستگان محسوب مى شود. درباره ى او اين جور نوشته اند كه: «و كان احمدبن موسى كريما جليلا ورعا و كان ابوالحسن... (عليه السّلام) يحبّه و يقدّمه»؛ مردى بخشنده و كريم و باورع و داراى جلالت مقام و منزلت بود و پدرش - حضرت موسى بن جعفر - اين بزرگوار را بر فرزندان و خويشاوندان ديگر خود مقدم مى داشت و به او محبت ويژه اى داشت. شيراز هدف توجه اين امامزاده ى عزيز و ديگر امامزادگان قرار گرفت؛ آمدند و از سوى اين مردم هم پشتيبانى شدند! تا امروز هم بركات اين بزرگوار بر سرتاسر استان و بر بخش مهمى از اين كشور، جارى و سارى است.

در باب ادبيات و هنر، سعدى و حافظ دو گوهر درخشان بر پيشانى زبان فارسى و ادبيات فارسى هستند؛ اين چيزى نيست كه كسى بخواهد آن را معرفى كند. در دانشهاى مختلف هم شخصيتهاى عظيمى از اين استان برخاسته اند كه هر كدامى در دوره ى خود و عصر خود يگانه بوده اند: چه در فلسفه، چه در فقه، چه در ادبيات و نحو، چه در هنر، چه در تفسير و لغت، چه در رشته هايى مانند ستاره شناسى و فيزيك و پزشكى؛ نام بردن شخصيتهايى كه در اين علوم متنوع، هر كدامى به قله رسيدند و جزو سرآمدان زمان خود بودند و معرفى يكايك اين بزرگان، در يك محفل ديگر و نوع ديگرى از ديدار اقتضاء دارد. اين جا همين اندازه اشاره كافيست. درباره ى مسائل اجتماعى و گرايش شما مردم عزيز به غيرت دينى و جرأتِ اقدام، باز تاريخ در درون خود صفحات بسيار مهم و باارزشى را نگاشته دارد.

علماى مبارزى كه از اين استان به تاريخ دانش دين در كشور معرفى شدند، در كمتر نقطه اى از نقاط ايران نظير دارند. ميرزاى شيرازى را كه همه مى شناسند. مرحوم سيدعلى اكبر فال اسيرى - عالم بزرگ - كه در همين شهر شيراز قيام كرد و با نفوذ انگليسها و نفوذ خارجيها مخالفت كرد، بعد هم آمدند و او را گرفتند و تبعيد كردند؛ لكن اثر كار او ماند. نوشته اند كه سيدعلى اكبر فال اسيرى در نزديك حافظيه - شايد در همين نقاطى كه الان شما حضور داريد - مشغول زيارت عاشورا بود كه ريختند و او را گرفتند و تبعيد كردند. ميرزاى دوم - ميرزا محمدتقى شيرازى - كه در سالهاى بعد از جنگ جهانى اول، رهبر مبارزه ى ملت عراق در مقابل تهاجم انگليسها و اشغال انگليسها بود. مرحوم سيد عبدالحسين لارى چهره ى برجسته و ممتازى بود كه در حدود صد سال قبل، در همين استان و به كمك عشاير غيور و دلير استان فارس، مبارزات خودش را شروع كرد؛ با سلطه ى انگليسها مبارزه كرد؛ براى استقرار نظام قانونى و مشروطيت مبارزه كرد؛ براى تشكيل حكومت اسلامى مبارزه كرد. روحانيت استان از اين نمونه ها بسيار دارد كه همه هم به كمك مردم مؤمن و غيور استان فارس - چه عشاير و چه مردم شهرها و چه بخصوص شهر شيراز - مستظهر بوده اند. مرحوم سيدنورالدين حسينى، در همين شهر شيراز عضو سفارت بيگانه را - كه به مقدسات مردم اهانت كرده بود - خواباند و با دست خودش به او شلاق زد و حدّ الهى را جارى كرد و با دستگاه جبار، با شجاعت تمام به مبارزه ى سياسى و اجتماعى برخاست. بعد هم در دوران شروع مبارزات روحانيت، مرحوم آيت اللَّه شهيد دستغيب و مرحوم آيت اللَّه محلاتى و ديگر علما، مسجد جامع عتيق شيراز را مركز مبارزات خودشان قرار دادند و آوازه ى مبارزات علماى شيراز و سخنرانيهاى مرحوم آيت اللَّه دستغيب - به عنوان سخنگوى آن روحانيت - در همان روزها در اكناف ايران منتشر شد. بنده خودم در آن وقت در قم بودم، نوار سخنرانى مرحوم شهيد دستغيب دست به دست ميان طلاب مى گشت! ما هم آن وقت شنيديم. اين موضع روحانيت مبارز شيراز بود كه با پشتيبانى مردم هم همراه بود.

بعد از انقلاب و در دوران كنونى هم - چه در دوران جنگ تحميلى و دفاع مقدس و چه بعد از آن تا امروز - شما مردم، شما جوانان، شما فرزانگان و شما زن و مرد مؤمن، توانسته ايد جايگاه ممتازى را در اختيار بگيريد و هويت مردم استان فارس و مردم شيراز را با عمل خود - نه فقط با ادعا - نشان بدهيد.

امروز در اين استان، دانش و فناورى و عمق تحقيق و نوآورىِ علمى، در رشته هاى متعددى زبانزد است و دانشمندانى از شهر شما و استان شما، جزو چهره هاى بين المللىِ دانش محسوب مى شوند. اين استان در پزشكى، در صنايع الكترونيك، در پتروشيمى، در رشته هاى علوم و در رشته هاى مهندسى، پيشقدم است. دانشگاه شيراز در راه اندازى رشته ها و تخصصهاى متعددى پيشقدم است. حضور شما مردم و جوانانتان در ميدانهاى گوناگون، حضور چشمگيرى بوده است. يگانهاى نظامى شما - چه يگانهاى سپاه و چه يگانهاى ارتش كه در اين شهر مستقرند - در دوران دفاع مقدس نقشهاى برجسته اى را ايفا كردند.

پس در گذشته ى تاريخ، در جنبه ى دين و عمق ايمان مذهبى، در جنبه ى تلاش علمى، در جنبه ى مبارزات، در جنبه ى دفاع از دستاورد عظيم انقلابِ ملت ايران و در جنبه هاى گوناگون ديگر، اين استان و اين شهر يك استعدادى را از خود بُروز داده است كه درخور تحسين و ستايش است. اين، هم بايد مورد توجه مسئولين كشور قرار بگيرد كه بدانند اين جا منبع عظيم و جوشان استعدادهاى انسانى است، و هم از ناحيه ى خود مردم - و بخصوص جوانان و مربيان جوانان - مورد توجه قرار بگيرد كه بدانند هر كدام از آنها مثل يك چشمه ى جوشانى، مى توانند اين سرزمين و سراسر كشور را با وجود خود و با فيضان خود سيراب كنند. اين شرح براى خاطر اين است.

من به شما عرض بكنم، عمق ايمان مردم استان فارس - و بخصوص شهر شيراز - يك ادعا نيست؛ اين سخن با مطالعه و دقت به همه ى جوانب گفته مى شود. در اين شهر، با آن سوابق مذهبى، با بُروز آن علما و روحانيونى كه اشاره كردم و حركاتى كه در طول سالهاى گذشته انجام داده بودند، از دو سو براى غلبه كردن بر ايمان دينى سرمايه گذارى شد:

يك جريان از سوى دربار طاغوت بود كه از سالهاى اول دهه ى سى شروع شد و تا نزديك پيروزى انقلاب به مدت بيست و چند سال ادامه داشت؛ با همه ى تلاششان در اين زمينه فعاليت كردند و سعى كردند شيراز را با يك هويت صددرصد غربى شده به دنيا معرفى كنند. بنده خودم در سالهاى آخر دهه ى سى - شايد حدود سالهاى 39 يا 40 - در همين شهر و توى همين خيابان زند و مراكز گوناگون ديگر، شاهد نمونه ها و مظاهر فسادى كه آن روز به عمد ترويج مى شد، بودم. عمداً كوشش مى شد جوانها به سمت منكرات اخلاقى و به سمت بى مبالاتى نسبت به دين، سوق داده بشوند. اين همينطور ادامه پيدا كرد تا دهه ى پنجاه و جشن هنر شيراز و قضايائى كه شايد همه مى دانيد؛ شايد هم بعضى جوانها نشنيده باشند و ندانند. اين يك جريان بود.

يك جريان ديگر كه باز عليه دين و دين باورى و ديندارى، بيشتر از بسيارى از شهرها در اين شهر ترويج مى شد، جريان الحاد مكتبى از سوى حزب توده اى بود كه در اينجا لانه ى عميقى داشتند و فعاليت عميقى مى كردند. وقتى مى ديدند زمينه ى نفوذ روحانيت و دين در اين شهر زياد است، بخصوص در آن سالهائى كه مرحوم سيد نورالدين - روحانى شجاع، سازمان ده، فعال و زمان شناس - وارد ميدان بود، شايد حزب توده را براى پنجه انداختن با اين روحانى، تشويق هم كردند.

هم آن جريان هدايت شده ى از سوى دربار و هم آن جريان ترويج شده ى از سوى ماركسيستهاى آن روز - جريان حزب توده - مثل دو تيغه ى يك قيچى، به جان ايمان اين مردم و اين جوانها افتاده بودند. اما اين مردم و اين جوانها، همان كسانى بودند كه در سال 41 و 42 - در قضاياى شروع نهضت اسلامى و نهضت روحانيت - يكى از برجسته ترين كارها را توى اين شهر انجام دادند؛ يعنى در سطح كشور، شهرهاى قم و تهران و شيراز و تبريز و مشهد در درجه ى اول بودند و شيراز جزو شهرهاى درجه ى اول بود. لذا عده اى از برجستگان علماى شيراز در همان قضايا دستگير شدند و به تهران برده شدند.

آن همه براى دور كردن مردم از دين تلاش كردند، اما پاسخ مردم اين بود: سرمايه گذارى آنها را با عمل خودشان و با ايستادگى خودشان باطل كردند. بعد هم در سالهاى آخر دوران طاغوت - يعنى در سالهاى 56 و 57 - باز مردم شيراز و مردم استان فارس، براى بسيارى از شهرهاى اين كشور به عنوان يك الگو شناخته مى شدند.

خب، اين مطالب را كه عرض كرديم، صِرف يك مقدمه به حساب نياوريد؛ هيچكدام از اينها تعارف هم نيست، براى خوشامدگوئى نيست، براى نتيجه گيرى است. من حالا يك مطلبى را كه درباره ى مسائل كلىِ انقلاب است و با اين مطالبى كه تا حالا عرض كردم ارتباط پيدا مى كند، با شما درميان مى گذارم.

در تاريخ كشور ما، هرچه كه نگاه مى كنيم و هرچه عقب مى رويم، هيچ نمونه ى ديگرى براى انقلاب اسلامى پيدا نمى كنيم. من اين را يك قدرى روشن كنم: در طول تاريخ، هميشه در كشور ما جابجائى قدرت بوسيله ى قدرت طلبان نظامى و با لشكركشى و روياروئى قدرتها با يكديگر، يا با چيزى كه امروز به آن كودتا مى گويند همراه بوده است؛ سلسله هاى متعددى در اين كشور آمده اند و رفته اند؛ اما در هيچ كدام از اين نقل و انتقالها مردم هيچ دخالتى نداشته اند. فرض بفرمائيد در همين شيراز شما و در استان فارس، سلسله ى زنديه بر سر كار بود؛ بعد قاجارى ها آمدند و قدرت را از دست خاندان زند گرفتند! جنگ بين دو قدرت طلب، دو سپاه و دو نيروى نظامى بود؛ مردم نقشى نداشتند. در همه ى طول تاريخ كشور ما - چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام تا امروز - هر چه نگاه مى كنيم، جابجائى قدرتها همه از همين قبيل بوده است؛ فقط يك استثناء در دوران قديم دارد - كه آن را عرض خواهم كرد - و در غير آن مورد، هميشه جابجائى قدرت با لشكركشى و با حمله ى نظامى و بدون دخالت مردم بوده است؛ مردم انگيزه اى نداشته اند؛ چه آن جائى كه يك سلسله، قدرت را به يك سلسله ى ديگرى مى داده و چه آن جائى كه در درون يك سلسله كشمكش قدرت بوده است؛ كه باز اگر مثالش را از شيراز شما بخواهم بزنم، در دوران قاجاريه و بعد از مرگ فتحعلى شاه قاجار، در همين شيراز يكى از پسرهاى بزرگ فتحعلى شاه به نام حسين على ميرزا حاكم بود و حكومت را براى خودش مى خواست؛ اما در تهران محمدشاه - كه نوه ى فتحعلى شاه بود - به پادشاهى رسيده بود؛ جنگ شد. در همين بيرون دروازه هاى شهر شيراز، بين دو نيرو جنگ اتفاق افتاد! البته مردم در اين جنگها لگدمال مى شدند؛ به آنها خسارت وارد مى شد و مزرعه شان، مالشان، ملكشان و جانشان تهديد مى شد، اما هيچ دخالتى در اين درگيريها نمى كردند. در طول تاريخ اين جورى بوده است.

البته عرض كردم، فقط يك مورد استثناء وجود دارد - كه آن هم از لحاظ تاريخى مورد ترديد است و با افسانه ها مخلوط است - و آن داستان كاوه ى آهنگر است؛ كه مى گويند اين آهنگر به كمك مردم حركت كردند و سلطنت ضحاك ماردوش را از بين بردند. اگر واقعيت داشته باشد و راست باشد، در تاريخ همين يك مورد است و ديگر نمونه اى ندارد. البته در تاريخى كه اروپائى ها براى كشور ما از دوران پهلوى به اين طرف نوشته اند، اسمى از فريدون و ضحاك و كاوه ى آهنگر وجود ندارد؛ آنها جور ديگرى تاريخ را نوشته اند كه آن مقوله ى ديگرى است و حالا نمى خواهيم وارد آن بشويم.

انقلاب اسلامى كه بزرگترين تحول و تغيير قدرت در طول تاريخ ما بود و اساس سلطنت و حكومت فردى را به حكومت مردمى تبديل كرد، با نيروى مردم انجام گرفت؛ اين جا ديگر روياروئى دو قدرت و جنگ قدرت و اين حرفها نبود. مردم آمدند و وارد عرصه شدند و روحانيت هم پيشگام و پيشتازشان واقع شد؛ مردم بودند كه با قدرت عظيم و خدائىِ خود توانستند قدرت را از دست خودكامگان و پادشاهان و طاغوتها و مستبدان فردگرا خارج كنند و به دست مردم بدهند؛ حكومت شد مردمى. تا آن جائى كه ما شناختيم و فهميديم، اين تنها حادثه اى است كه در طول تاريخِ كشور ما اتفاق افتاده است.

خب، اين حادثه، شايسته ى آن هست كه از ابعاد گوناگون مورد توجه و مورد عنايت قرار بگيرد. من امروز عرض مى كنم، ما با گذشت نزديك به سى سال از حادثه ى انقلاب اسلامى، جا دارد كه يك نگاه كلان و يك نگاه فراگير به اين حادثه بيندازيم. نگاههاى جزئى، نگاه به حوادث ميانه ى راه و نگاه به افت و خيزها، خيلى گويا نيست؛ بايد نگاه كلان و فراگير به انقلاب اسلامى - كه البته بسيارى از مردم خود ما، برجستگان خود ما و بيگانگان، اين گونه كلان نگاه كرده اند - در سطح افكار عمومى زنده بشود و به آن توجه پيدا بشود.

در همه ى حوادث عالم چند عنصر را بايد در كنار هم ديد: يكى نگاه به عوامل اولى، يعنى عوامل بالادستى حادثه است: انگيزه ها، هدفها، زمينه هاى تاريخى، زمينه هاى جغرافيائى و جغرافياى سياسى؛ اينها چيزهائى است كه در شناخت حادثه تأثير دارد. در حادثه ى انقلاب ما، آن عنصر اول عبارت است از همان ايمان مردم، مبارزات آزاديخواهانه و جرقه هاى اين مبارزات - كه در مشروطيت و در تحريم تنباكو به وسيله ى ميرزاى شيرازى و در نهضت ملى شدن صنعت نفت و در حوادث گوناگون ديگر، اين زمينه هاى تاريخى وجود پيدا كرد - و بيدارى روحانيت مبارز و شخص امام بزرگوار كه از اين زمينه ها بهترين استفاده را كرد و اين حركت به راه افتاد. اين، آن پيش زمينه است.

عنصر دوم نگاه كردن به ميداندار و صاحب حادثه است. عنصر مياندار و ميداندار در اين حادثه مردم بودند؛ مردم! حادثه ى عظيمِ بى نظيرِ تاريخىِ انقلاب اسلامى را مردم رقم زدند. انكار نقش مردم و بى اعتنائى به حضور مردمى - كه متأسفانه امروز در بعضى از نگاههاى شبه روشنفكرانه، انسان مشاهده مى كند - خطاست. وقتى مردم به يك سمتى گرايش پيدا مى كنند، كسانى كه از اين گرايش خود را منتفع نمى بينند، اسمش را مى گذارند حركت پوپوليستى و حركت عوامگرائى! اين خطاست. انقلاب را همين اراده هاى مردمى و همين حضور مردمى - كه متكى به ايمان آنها بود - توانست بوجود بياورد و به پيروزى برساند. ملت ايران با ايمانش، با احساساتش، با غرور ملى اش، با افتخار به گذشته ى تاريخى و مواريث عظيم فرهنگى اش، توانست اين حركت عظيم را بوجود بياورد.

هدف ملت ايران - كه از هر كسى كه سؤال مى كرديم، به زبانهاى گوناگون اين هدف را مى گفت - اين بود كه بتواند در سايه ى اسلام، استقلال و آزادى به دست بياورد. اين شعار «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» كه در دوران انقلاب رائج بود، حرف دل مردم بود و مردم اين را مى خواستند. مردم مى ديدند كه اين كشورِ با اين عظمت، حكامش و زمامدارانش استقلال رأى ندارند؛ تابع بيگانه و تابع قدرتهاى مستكبرند و طوق اطاعتِ آنها را به گردن انداخته اند؛ در مقابلِ آنها ضعيف و غير مستقل، اما نسبت به مردم خودشان سختگير، متفرعن و با آنها با فشار و سختگيرى و زور رفتار مى كردند؛ شلاق را بر گُرده ى اين مردم مى كوبيدند و به آنها اجازه ى انتخاب نمى دادند. در طول سالهاى مشروطيت و تا قبل از انقلاب اسلامى، هرگز اتفاق نيفتاد كه اين مردم با شوق، با رغبت و با معرفت به پاى صندوق رأى بروند و كسى را انتخاب كنند. انتخاب معنى نداشت: حكومت، حكومت موروثى؛ مسئولان و زمامداران، سفارش شده ى قدرتهاى بيگانه؛ مجلسى كه به نام مجلس شورا از مشروطيت بوجود آمده بود، مجلس دست نشانده و غير منتخب مردم! مردم هم اسير و دستخوش تصميمهائى بودند كه اين مجموعه ى غير مسئول و غير متعهد براى آنها مى گرفتند. مردم خواستند استقلال بدست بياورند، آزادى داشته باشند، عزت ملى شان را تأمين كنند، سعادت و رفاه دنيوى و سربلندى معنوى و اخروى را بدست بياورند؛ اين آرزوى مردم بود و وارد اين ميدان شدند. اين هم عنصر دوم.

عنصر سوم در هر حادثه اى عوامل معارض و مزاحم با آن حادثه يا با آن حركت است كه هزينه هائى را تحميل مى كند. در ماجراى انقلاب اسلامى هم همينجور است؛ از اول عنصر معارض وجود داشت. اين معنايش اين است كه ملت ايران استقلال و آزادى را با سعى و تلاشِ خود بدست مى آورَد؛ اما هزينه ى آن را هم بايد بپردازد و مى پردازد. هر انسانى كه بخواهد براى آن چيزى كه به دنبال آن هست هزينه اى نپردازد و زحمتى را بر دوش نگيرد، هرگز به آن هدف نخواهد رسيد. با نشستن و عافيت طلبى و به دنبال تلاش و خطر نرفتن، هرگز انسان به آرزوهايش نمى رسد. ملتها هم همين جورند. آن ملتى به عزت و سربلندى دست پيدا مى كند كه با شجاعت وارد ميدان بشود، كار را تعقيب كند و هزينه هاى آن را هم با رشادت تمام بپردازد و ملت ايران اين كار را كرد.

هزينه اى كه ملت ايران پرداخت كرد هشت سال جنگ تحميلى بود؛ اين هزينه ى استقلال طلبى و آزادى طلبى و عزت طلبى ملت ايران بود؛ ملت ايران آن را پرداخت كرد و خم به ابرو نياورد. هشت سال جنگ را تحمل كرد، چون اين هزينه ى دست يافتن به استقلال ملت و قدرت ملى و افتخار ملى بود. قربانيان تروريسم كور دهه ى شصت در اين كشور، هزينه ى ديگرى بود كه ملت ايران پرداخت كرد. از اول انقلاب تا امروز تحريمهاى اقتصادى و محاصره ى اقتصادى كه بر ملت ما تحميل كرده اند، هزينه هايى بود كه ملت ايران پرداخت كرد. همين حالا كه من با شما صحبت مى كنم، دو سال است كه قدرتهاى استكبارى مرتب تهديد مى كنند كه ما ملت ايران را تحريم مى كنيم و محاصره مى كنيم! انگار تا حالا اين كار را نكرده اند.

اردوگاه سرمايه دارى و استعمارى با همه ى توان سياسى خود، با همه ى قدرت مالى و اقتصادى خود و با همه ى شبكه هاى تبليغاتى خود، دارد فشار مى آورد تا شايد بتواند ملت ايران را وادار به عقب نشينى و تسليم بكند؛ نه فقط از حق هسته اى - حق هسته اى يكى از حقوق ملت ايران است - بلكه مى خواهند ملت ايران را از حق عزتش، از حق استقلالش، از حق قدرت تصميم گيريش و از حق پيشرفت علميش، وادار به عقب نشينى كنند. ملت ايران امروز در جاده ى پيشرفت علمى و پيشرفت فنّاورى افتاده و مى خواهد دو قرن عقب افتادگى خود را در دوران طاغوتها، جبران كند. اينها دستپاچه شده اند و نمى خواهند ملت ايران - كه در اين نقطه ى حساس دنيا قرار گرفته است و به عنوان پرچمدار اسلام شناخته شده - به اين توفيقات دست پيدا كند؛ لذا فشار مى آورند. اما ملت ايران ايستاده است.

تهديد مى كنند كه شما را تحريم مى كنيم و محاصره ى اقتصادى مى كنيم! خب، در اين سى سالى كه ملت ايران را گاهى شديدتر و گاهى ضعيف تر محاصره ى اقتصادى كرديد، چه كسى ضرر كرد؟ ملت ايران ضرر كرد؟ ابدا! ما از تحريم به نفع پيشرفت خودمان استفاده كرديم. يك روزى بود كه ما احتياج به ابزارهاى نظامى داشتيم؛ ساده ترين ابزار نظامى را به ما نمى فروختند و مى گفتند: تحريم! ما توانستيم از اين تحريم استفاده كنيم؛ امروز ملت ايران توانائيهايى به دست آورده كه همان تحريم كنندگان ديروز، امروز از اين كه ملت ايران دارد به قدرت اول نظامى منطقه تبديل مى شود، دارند دست و پا مى زنند! خب، اين بر اثر تحريم شما بود. اين تحريم به ما ضرر نزد؛ ما از اين تهديد توانستيم يك فرصت به وجود بياوريم. امروز هم همين جور است. ما از تحريم غرب نمى ترسيم. ملت ايران به حول و قوه ى الهى در مقابل هر تحريمى و هر محاصره ى اقتصادى اى آنچنان تلاشى از خود نشان خواهد داد كه پيشرفت او را مضاعف و چند برابر خواهد كرد.

اين جور نگاه كلان به انقلاب - يعنى نگاه به انگيزه ها و زمينه ها و عوامل بالادستى انقلاب و تشكيل نظام، و نگاه به عاملِ محورى انقلاب يعنى مردم و ايمان دينى آنها، و نگاه به هزينه ها - موجب مى شود كه ما در هر شأنى كه هستيم و در هر جا كه هستيم، به مسائل جزئى و كوچك خيلى اهميت ندهيم؛ به عظمت انقلاب و حركت عمومى انقلاب نگاه كنيم كه بحمداللَّه در طول اين سى سال، با قدرت و قوّت ادامه داشته است و ملت ايران هر روز بهتر از گذشته - با اين كه توطئه ها و تلاش دشمن هم بيشتر شده - به پيش حركت كرده است.

دشمنان ملت ايران منتظرند كه از هر مسئله ى كوچك يا بزرگى، براى شكستن عزم و همت ملت ايران استفاده كنند؛ حتّى از بلاياى طبيعى مثل زلزله و خشكسالى، يا از چيزهائى كه در دنيا عموميت دارد مثل گرانى. الان شما اگر به تحليلهاى راديوهاى بيگانه نگاه كنيد، مى بينيد يكى از محورهايى كه دشمنان ما در تبليغاتشان از آن استفاده مى كنند، مسائل اقتصادى است؛ بلكه بتوانند در عزم ملت ايران خللى وارد كنند. مردم ايران، مسئولين خودشان را شناخته اند. اينى كه اين جور وانمود بشود كه اگر در وضع اقتصادى جامعه مسئله ى «گرانى» پيش مى آيد، به خاطر اين است كه مسئولين دولتى و مسئولين بخشهاى مختلف توجه ندارند، اين خطاست؛ آنها كاملاً توجه دارند و مى دانند چه دارد اتفاق مى افتد.

امروز دنياى غرب بيش از ديگران درگير مشكلات اقتصادى است. خودشان اعلام مى كنند بحران اقتصادى اى كه امروز از امريكا شروع شده است و بتدريج دارد گريبان اروپا را هم مى گيرد و به بعضى از كشورهاى ديگر هم سرايت مى كند، در شصت سال گذشته - يعنى از بعد از جنگ بين الملل اول تا امروز - سابقه نداشته است. سازمان ملل در دنيا اعلام بحران غذائى كرده است. ملت ايران به فضل پروردگار و به لطف الهى مشكلاتش از بسيارى از همين كشورهاى مدعى كمتر است و با همت مسئولين و همت مردم، بايد بتوانند همين مشكلاتى را هم كه وجود دارد، برطرف كنند؛ اين همت همه را مى طلبد.

مسئولين كشور اعم از دولت و قوه ى مجريه يا مجلس شوراى اسلامى و قوه ى مقننه يا قوه ى قضائيه، هركدام يك مسئوليتى دارند. مردم هم به نوبه ى خود مسئوليت دارند. آنچه كه من از لحاظ ظرفيت انسانى استان شما و شهر شما گفتم، معنا و نتيجه اش اين است كه اين ظرفيتِ استعداد انسانى اين استان، بايد براى آينده ى كشور و آينده ى انقلاب، مفيد واقع بشود و احساس مسئوليت كند. ما هر كداممان در هر جائى كه هستيم، بايد براى سرنوشت كشور و براى آينده ى كشور، احساس مسئوليت و تعهد كنيم و بدانيم كه مى توانيم نقش ايفا كنيم. يك دانشجو، يك استاد، يك معلم، يك دانش آموز، يك كشاورز، يك فعال صنعتى و يك سرمايه گذار در بخشهاى گوناگون كشاورزى يا صنعتى، همه بايد احساس مسئوليت كنند. با احساس مسئوليت همگانى و همه جانبه و با هدايت دستگاههاى مسئول كشور - دستگاههاى دولتى و مجلس شوراى اسلامى و قوه ى قضائيه - ملت ايران خواهد توانست بر همه ى اين موانع و مشكلاتى كه دشمنان جهانى مى خواهند بر او تحميل كنند، فائق بيايد و با قدرت و با حكمت خود، جامعه ى نمونه اى را كه اسلام براى مسلمانها خواسته است، تشكيل بدهد.

بنده عرض كردم امسال براى ملت ما سال «نوآورى» باشد؛ اين نوآورى مخصوص يك عرصه ى خاصى نيست؛ در آزمايشگاه و مركز تحقيقات، در كلاس درس، در حوزه ى علميه، در دانشگاه، در كارگاه صنعتى، در محيط ادارى، در منطقه ى كشاورزى و باغى و در همه جا، ابتكارات انسانهاى مبتكر و نوآور، مى تواند هر كارى را يك گام پيش ببرد و در مجموع، كشور را از يك گذرگاه مهمى عبور بدهد.

درباره ى مسائل اقتصادى، من هم اولِ امسال و هم اولِ سال گذشته - هم به مسئولين، هم به مردم - تذكر دادم و گفتم: امروز دشمن چشمش به نقطه ى حساس اقتصادى است تا بلكه بتوانند اين كشور را از لحاظ اقتصادى دچار اختلال كنند. هرچه مى توانند اختلال ايجاد كنند و هرچه هم نمى توانند، در تبليغاتشان وانمود كنند كه اختلال هست! اين كارى است كه امروز در تبليغاتِ دشمنان ما، با قدرت و به شكلهاى مختلف انجام مى گيرد. راه مقابله هم انضباط مالى و صرفه جوئى و نگاه پرهيزگرانه ى به مصرف گرائى است. من اين را مى خواهم به مردم عزيزمان تأكيد كنم: مصرف گرائى به صورت اسراف يكى از بيماريهاى خطرناك هر ملتى است. ما يك خرده به اين مصرف گرائىِ افراطى دچار هستيم. يكى از نمونه هايش را به مناسبت مشكل كم آبى - كه چند استان كشور از جمله استان شما تا كنون مشكل كم آبى داشته اند كه اميدواريم خداى متعال تفضل كند و باران رحمتش را بر شما نازل بكند - عرض بكنم؛ يكى از موارد اسراف، اسراف در آب است؛ نه فقط آبى كه مصرف شُرب در خانه ها مى شود، نوع آبيارى كشاورزى ما هم يك نوع مسرفانه است و آب را هدر مى دهيم. وظيفه ى مسئولين و دست اندركاران اين بخش است كه به اين مسئله به طور ويژه توجه كنند! پس به مسئله ى اسراف - هم در مسئله ى آب و هم در مسائل ديگر - بايد با اهميت نگاه كنند.

امروز خوشبختانه ملت ايران با پرداختن هزينه هائى كه سنگين هم بوده است - اما ملت ايران با شوق و رغبت و با رشادتِ تمام، اين هزينه ها را پرداخته است - توانسته گذرگاههاى زيادى را طى كند و راه دشوارى را پشت سر بگذارد و بحمداللَّه خود را به اين نقطه اى كه امروز در آن هستيم، برساند. اما اين هنوز اوائل راه است. ملت ما با عزم راسخ خود، با همت جوانان خود و با اين استعدادى كه متراكم در نيروهاى انسانى ماست، ان شاءاللَّه خواهد توانست با راهكارهاى عملى اين راه را با كمال سرافرازى به پايان برساند و خواهد رساند. در اين زمينه من در روزهايى كه در اين استان هستم، نكات و گوشه هاى مختلفش را در جلساتِ متناسب به مردم عرض خواهم كرد.

من از شما مردم عزيز، با ذوق، مهربان، باوفا، مهماندوست، خوش اخلاق و خوش لهجه، تشكر ميكنم. بحمداللَّه بسيارى از خصوصيات شيواى ملت ايران در شما مردم عزيز شيراز و مردم استان فارس وجود دارد. خدا را شكر مى كنيم كه خداى متعال بحمداللَّه به شما نشاط داده است؛ روزبه روز اين نشاط افزون باد! از خداى متعال توفيقات شما را مسئلت مى كنم.

والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته